Learn English in 10 Hours - ALL YOU NEED TO SPEAK ENGLISH FLUENTLY

Welcome to this English master class.

به این کلاس استاد انگلیسی خوش آمدید.

You are going to learn phrasal verbs, idioms  and expressions to help you sound like a native.

شما قصد دارید افعال، اصطلاحات و عبارات عبارتی را یاد بگیرید تا به شما کمک کند مانند یک بومی به نظر برسید.

You'll learn how to speak fast and pronounce  all your new vocabulary just like a native.

یاد خواهید گرفت که چگونه سریع صحبت کنید و همه واژگان جدیدتان را درست مانند یک بومی تلفظ کنید.

And this will help you understand  fast speaking natives as well.

و این به شما کمک می‌کند تا افراد بومی تند صحبت را نیز درک کنید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer Now

البته الان جنیفر هستم

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

Here's how this master class will work.

در اینجا نحوه کار این استاد کلاس آمده است.

You'll listen to a sentence three times and  you need to write down exactly what you hear.

به یک جمله سه بار گوش می دهید و باید دقیقاً آنچه را می شنوید بنویسید.

And after you'll learn how to use  the expression just like a native.

و بعد از آن یاد خواهید گرفت که چگونه از عبارت درست مانند یک بومی استفاده کنید.

Let's get started with the  first listening exercise.

بیایید با اولین تمرین گوش دادن شروع کنیم.

Claire, let's get a move on.

کلر، بیایید حرکت کنیم.

Claire, let's get a move on.

کلر، بیایید حرکت کنیم.

Claire, let's get a move on So  how did you do with that clip?

کلر، بیایید حرکت کنیم، پس با آن کلیپ چطور کار کردید؟

Did it sound fast?

صداش سریع بود؟

He said.

او گفت.

Claire, let's get a move on 1st.

کلر، بیایید اول حرکت کنیم.

Let's talk about let's.

بیایید در مورد اجازه دهید صحبت کنیم.

This is a contraction of let us, let's,  let's native speakers always say let's.

این یک انقباض است از اجازه دهید، بیایید، اجازه دهید بومی زبانان همیشه بگویند اجازه دهید.

And this is the imperative verb tense,  which is used for orders or instructions.

و این زمان فعل امری است که برای دستورات یا دستورالعمل‌ها استفاده می‌شود.

So this is given as an instruction.

بنابراین این به عنوان یک دستورالعمل ارائه شده است.

Let's get ah.

بیا آه بگیریم

Now native speakers, it sounds like we  speak fast because we take individual words,  

اکنون به زبان مادری، به نظر می‌رسد که ما سریع

we don't add pauses and we  pronounce them as one word.

مکث اضافه نمی کنیم و آنها را به صورت یک کلمه تلفظ می کنیم.

Get ah, sounds like getta, getta, getta, move on.

دریافت آه، صداهایی مانند گتا، گتا، گتا، ادامه دهید.

You have the on move.

شما در حال حرکت هستید.

Now on is a vowel, so we can transfer that  sound and we can say these two like one word.

Now on یک مصوت است، بنابراین می‌توانیم آن صدا را منتقل کنیم و می‌توانیم این دو را مانند یک کلمه بگوییم.

Move on, von move on, move on, move on.

حرکت کن، فون حرکت کن، حرکت کن، ادامه بده.

Now what does this mean?

حالا این یعنی چی؟

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

This is an idiom and it means to  begin moving faster or quickly.

این یک اصطلاح است و به معنای شروع سریع‌تر یا سریع‌تر حرکت کردن است.

It's the same as saying hurry or hurry up.

مثل این است که بگوییم عجله کن یا عجله کن.

You could say to your friend, the movie starts  in less than one hour, let's get a move on.

می‌توانید به دوستتان بگویید، فیلم کمتر از یک ساعت دیگر شروع می‌شود، بیایید حرکت کنیم.

Let's hurry.

عجله کنیم

Let's move faster.

سریعتر حرکت کنیم.

Or you can say if we're going to finish the  project on time, we need to get a move on.

یا می‌توانید بگویید اگر می‌خواهیم پروژه را به موقع به پایان برسانیم، باید حرکتی را انجام دهیم.

So now you know how to combine  your sound so you can speak faster.

بنابراین اکنون می‌دانید که چگونه صدای خود را ترکیب کنید تا بتوانید سریع‌تر صحبت کنید.

And you know what this expression means.

و می دانید این عبارت به چه معناست.

So it's your turn to practice.

پس نوبت شماست که تمرین کنید.

I want you to imitate my pronunciation  and I want you to say it out loud,  

از شما می‌خواهم که تلفظ من را تقلید کنید و

and I'll say it three times.

و من آن را سه بار می گویم.

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

Let's get a move on, Claire.

بیایید حرکت کنیم، کلر.

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

Let's get a move on.

بیایید یک حرکت را ادامه دهیم.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll play the clip three times.

کلیپ رو سه بار میزارم

Just give me a shot when you're done.

فقط وقتی تمام شد به من یک ضربه بزنید.

Just give me a shot when you're done.

فقط وقتی تمام شد به من یک ضربه بزنید.

Just give me a shout when you're done.

فقط وقتی کارت تمام شد مرا فریاد بزن

How do you do with this one?

با این یکی چطور کار می کنی؟

Just give me a shout when you're done.

فقط وقتی کارت تمام شد مرا فریاد بزن

Let's talk about how to  combine those sounds together.

بیایید در مورد نحوه ترکیب این صداها با هم صحبت کنیم.

Give me Do you know what a native speaker says?

به من بدهید آیا می دانید یک زبان مادری چه می گوید؟

Gimme, Gimme, Gimme.

Gimme، Gimme، Gimme.

Now we can also take that article off  and add it and say Gimme a, Gimme a yeah,  

اکنون همچنین می‌توانیم آن مقاله را برداریم

Gimme a Native speakers also reduce  sound, so we say them very unstressed.

یک بلندگوی بومی بدهید همچنین صدا را کاهش می‌دهد، بنابراین می‌گوییم آن‌ها خیلی بدون استرس.

So instead of saying your, which is very  stressed, I need to open my mouth wide.

بنابراین به جای اینکه بگویم شما، که خیلی استرس دارد، باید دهانم را کاملا باز کنم.

Your I can just say your, your  and the sound is unstressed.

شما فقط می توانم بگویم شما، شما و صدا بدون استرس است.

It's more my throat your.

این بیشتر گلوی من است.

Now let's talk about what this means.

حالا بیایید در مورد اینکه این به چه معناست صحبت کنیم.

Give me a shout.

من را فریاد بزن

What does this mean?

این به چه معناست؟

Maybe you know what the verb to  shout, which means ah, to shout.

شاید بدانید فعل to  shout چیست که به معنای آه، فریاد زدن است.

But what about ah, shout as a noun?

اما در مورد آه، به عنوان یک اسم فریاد بزنید؟

Well, this simply means call me  because a shout is a phone call.

خوب، این به سادگی به این معنی است که با من تماس بگیرید  زیرا فریاد یک تماس تلفنی است.

So give me a shout is the same as saying call me.

پس من را فریاد کن همان است که بگوئید با من تماس بگیرید.

So if I'm leaving the house or the office, I  could say to the people there, give me a shout.

بنابراین اگر خانه یا دفتر را ترک می‌کنم، می‌توانم به مردم آنجا بگویم، مرا فریاد بزنند.

If you need anything I'm leaving, but call  me if you need anything, give me a shout.

اگر به چیزی نیاز دارید می‌روم، اما اگر چیزی نیاز داشتید با من تماس بگیرید، فریاد بزنید.

This is commonly used with a when clause.

این معمولاً با بند زمانی استفاده می شود.

Give me a shout when you land.

وقتی فرود آمدی مرا فریاد کن

So notice when plus present.

بنابراین وقتی به علاوه وجود دارد توجه کنید.

Simple.

ساده

When you land, give me a shout.

وقتی فرود آمدی، مرا فریاد بزن.

When you land, call me when you land.

وقتی فرود آمدی، وقتی فرود آمدی با من تماس بگیر.

In this case it was give me a shout.

در این مورد آن را به من داد.

When you're done, you are done.

وقتی کارتان تمام شد، کارتان تمام شد.

So to be done.

بنابراین باید انجام شود.

This means to be finished.

این یعنی تمام شدن.

So this means the task is complete.

پس این یعنی کار کامل شده است.

I could text you or give you a shout  and say I'm done with the report.

می‌توانم به شما پیامک بدهم یا فریاد بزنم و بگویم کارم با گزارش تمام شده است.

I'm finished with the report,  the report is complete.

گزارش من تمام شد، گزارش کامل است.

I could also say I'm done working on the report.

همچنین می توانم بگویم که کار بر روی گزارش تمام شده است.

So notice you need your gerund verb.

بنابراین توجه داشته باشید که به فعل جین خود نیاز دارید.

I'm done working on the report.

من کار روی گزارش را تمام کردم.

Or I could simply say I'm done.

یا می توانم به سادگی بگویم کارم تمام شده است.

So now it's your turn to practice.

پس حالا نوبت شماست که تمرین کنید.

I'll say it three times and I  want you to repeat it out loud.

من آن را سه بار می گویم و از شما می خواهم آن را با صدای بلند تکرار کنید.

Just give me a shout when you're done.

فقط وقتی کارت تمام شد مرا فریاد بزن

Just give me a shout when you're done.

فقط وقتی کارت تمام شد مرا فریاد بزن

Just give me a shout when you're done.

فقط وقتی کارت تمام شد مرا فریاد بزن

Just give me a shout when you're done so.

وقتی این کار را انجام دادی فقط مرا فریاد بزن.

If he pops out, give me a shout.

اگر او بیرون زد، من را فریاد بزنید.

I'll give you a shout when we're done.

وقتی کارمان تمام شد، صدایت می کنم.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll play the clip three times.

کلیپ رو سه بار میزارم

Sorry, Give me a SEC.

با عرض پوزش، به من SEC بدهید.

Sorry.

متاسفم

Give me a SEC.

به من SEC بدهید.

Sorry.

متاسفم

Give me a SEC.

How'd you do it?

به من SEC بدهید.

چگونه این کار را انجام دادی؟

This one?

این یکی؟

I'm sorry.

متاسفم

Give me a SEC.

به من SEC بدهید.

This should have been easy for  you because you just learned.

این باید برای شما آسان باشد زیرا تازه یاد گرفته اید.

Give me Gimme and give me a Gimme a Gimme a.

Gimme را به من بدهید و به من یک Gimme a Gimme بدهید.

Now what does suck mean?

حالا مکیدن یعنی چی؟

Give me a suck.

به من شیر بده

What's a suck?

مکش چیه؟

It is short for second.

برای ثانیه کوتاه است.

We take the word 2nd and we shorten it to suck.

کلمه 2 را می گیریم و کوتاه می کنیم تا مکیده شود.

Notice that K sounds suck.

توجه داشته باشید که K به نظر بد می رسد.

Give me a SEC.

به من SEC بدهید.

Give me a SEC.

به من SEC بدهید.

We use this to say give me a short period of time.

ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم مدت زمان کوتاهی به من بدهید.

So that might be a few seconds or  it could also be a few minutes.

بنابراین ممکن است چند ثانیه یا چند دقیقه طول بکشد.

I could say give me a SEC to find your file.

می توانم بگویم یک SEC به من بدهید تا پرونده شما را پیدا کنم.

And then I take hopefully just three to five,  

و سپس امیدوارم فقط سه تا پنج را انتخاب کنم،  

maybe 10 seconds to find  your file and you're waiting.

شاید 10 ثانیه فایل خود را پیدا کنید و منتظر باشید.

Give me a SEC to find your file.

یک SEC به من بدهید تا فایل شما را پیدا کنم.

This is commonly used to get someone's attention  to and to ask if they have time right now.

این معمولاً برای جلب توجه افراد و پرسیدن اینکه آیا در حال حاضر وقت دارند استفاده می شود.

So you could knock on my door and  say, Jennifer, do you have a SEC?

بنابراین می توانید در خانه من را بکوبید و بگویید، جنیفر، آیا SEC دارید؟

So you're asking me, do you have a few minutes?

پس از من می پرسی، چند دقیقه وقت داری؟

Do you have a few seconds?

چند ثانیه فرصت دارید؟

Do you have a SEC?

آیا SEC دارید؟

Or maybe you could text your  colleague and say, where are you?

یا شاید بتوانید به همکار خود پیامک بزنید و بگویید کجایی؟

The meeting started 5 minutes ago.

جلسه 5 دقیقه پیش آغاز شد.

And then you reply back and  say, I'll be there in a SEC.

و سپس شما پاسخ می دهید و می گویید، من در SEC آنجا خواهم بود.

I'll be there in a short period of time.

من در مدت زمان کوتاهی آنجا خواهم بود.

Now it's your turn to practice this one.

حالا نوبت شماست که این یکی را تمرین کنید.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm sorry, give me a SEC.

متاسفم، به من SEC بدهید.

I'm sorry, give me a SEC.

متاسفم، به من SEC بدهید.

I'm sorry, give me a SEC.

متاسفم، به من SEC بدهید.

I'm sorry, give me a SEC.

متاسفم، به من SEC بدهید.

Do you have a SEC?

آیا SEC دارید؟

I'll be there in a SEC.

من در SEC آنجا خواهم بود.

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll play the clip three times and  I still haven't figured it out.

من کلیپ را سه بار پخش خواهم کرد و هنوز آن را نفهمیدم.

And I still haven't figured it out.

و من هنوز متوجه نشدم

And I still haven't figured it out.

و من هنوز متوجه نشدم

Did this one sound fast to you?

این یکی به نظر شما سریع بود؟

It was pretty fast, he said.

گفت خیلی سریع بود.

And I still haven't figured it out.

و من هنوز متوجه نشدم

Again, it sounds fast because we're taking  individual words and combining them together.

باز هم، سریع به نظر می‌رسد، زیرا ما از کلمات جداگانه استفاده می‌کنیم و آنها را با هم ترکیب می‌کنیم.

Figured it out.

آن را فهمید.

Sounds like figured it out.

به نظر می رسد آن را متوجه شده است.

So you need to take the end sound from  one word and transfer it to the next.

بنابراین باید صدای پایانی را از یک کلمه بگیرید و به کلمه بعدی منتقل کنید.

Figured it out and then it  has to sound like one word.

آن را فهمیدم و سپس باید مانند یک کلمه به نظر برسد.

Figured it out, figured it out.

آن را فهمید، فهمید.

Figured it out, figured it out.

آن را فهمید، فهمید.

To figure something out.

برای فهمیدن چیزی

Most students know what this means.

اکثر دانش آموزان می دانند که این به چه معناست.

It means to understand or solve something.

به معنای فهمیدن یا حل چیزی است.

As a question I could ask you,  have you figured it out now?

به عنوان سوالی که می‌توانم از شما بپرسم، آیا اکنون آن را فهمیده‌اید؟

I can also add yet.

من همچنین می توانم اضافه کنم.

Have you figured it out yet?

آیا هنوز آن را فهمیده اید؟

This is in the present perfect verb tense.

این در زمان فعل کامل است.

So if you use he or she as the  subject you need to change,  

بنابراین اگر از او به عنوان سوژه استفاده

have to has, has he, Has she figured it out yet?

باید داشته باشد، آیا او هنوز آن را فهمیده است؟

To reply positively, you can  say I have figured it out.

برای پاسخ مثبت، می‌توانید بگویید من متوجه شدم.

You can add already.

از قبل می توانید اضافه کنید.

I have already figured it out.

من قبلاً آن را فهمیده ام.

And then for he or she, he or  she has already figured it out.

و سپس برای او، او قبلاً آن را فهمیده است.

When you reply positively, this is a completed  pass action, but there's a result in the present.

وقتی پاسخ مثبت می‌دهید، این یک اقدام پاس کامل است، اما نتیجه‌ای در حال حاضر وجود دارد.

So maybe the result is so now the client  won't fire us because I figured it out.

بنابراین شاید نتیجه این باشد که اکنون مشتری ما را اخراج نکند زیرا من متوجه شدم.

I've solved the issue or the problem,  but in the clip it was negative.

من مشکل یا مشکل را حل کردم،  اما در کلیپ منفی بود.

I haven't figured it out.

من متوجه نشده ام

And then you can add yet at the end for he or  she you need hasn't, which is the contraction.

و سپس می‌توانید در انتها اضافه کنید، زیرا او به آن نیاز دارید که انقباض است.

He hasn't figured it out yet.

او هنوز آن را کشف نکرده است.

This shows that it's an ongoing process.

این نشان می دهد که این یک روند مداوم است.

You're still trying to figure it out,  

شما هنوز در تلاش برای کشف آن هستید،  

but did you notice that the speaker  said I still haven't figured it out.

اما آیا متوجه شدید که گوینده گفت من هنوز متوجه نشده ام.

So the speaker didn't use yet.

بنابراین اسپیکر هنوز استفاده نکرده است.

They used still and notice that placement.

آنها هنوز استفاده کردند و متوجه آن قرارگیری شدند.

It's subject.

موضوع است.

I still and then haven't or if it's he or she,  

من هنوز و سپس ندارم یا اگر او باشد،  

he still hasn't figured it out  using still instead of yet.

او هنوز آن را نفهمیده است به جای هنوز از هنوز استفاده کند.

It emphasizes that it's ongoing and it  also emphasizes the difficulty of the task.

تاکید می کند که ادامه دارد و همچنین بر دشواری کار تأکید می کند.

So it sounds like he's struggling with this.

بنابراین به نظر می رسد که او با این مشکل دست و پنجه نرم می کند.

You might say, we've been working on this bug  for hours and we still haven't figured it out.

ممکن است بگویید، ما ساعت‌ها روی این اشکال کار می‌کنیم و هنوز آن را کشف نکرده‌ایم.

So it really emphasizes the struggle.

بنابراین واقعاً بر مبارزه تأکید می کند.

I could reply back and say, OK,  give me a shout when you figure it  

می‌توانم پاسخ بدهم و بگویم، بسیار

out because remember you need the present simple.

از آنجا که به یاد داشته باشید شما به حال ساده نیاز دارید.

After that when statement, give  me a shout when you figure it out.

بعد از آن هنگام بیانیه، وقتی متوجه شدید من را فریاد بزنید.

Or I could be less patient and put pressure on  this person and say, well, let's get a move on.

یا می‌توانم کمتر صبور باشم و به این شخص فشار بیاورم و بگویم، خوب، بیایید حرکت کنیم.

The client will be here in an hour.

مشتری یک ساعت دیگر اینجا خواهد بود.

Now it's your turn to practice.

حالا نوبت شماست که تمرین کنید.

I'll say it three times and  you need to repeat after me.

من آن را سه بار می گویم و شما باید بعد از من تکرار کنید.

I still haven't figured it out.

من هنوز متوجه نشدم

I still haven't figured it out,  

هنوز نفهمیدم  

I still haven't figured it out,  and I still haven't figured it out.

من هنوز آن را کشف نکرده‌ام،  و هنوز هم آن را کشف نکرده‌ام.

If you haven't figured it out  yet, no one's figured it out yet.

اگر هنوز آن را نفهمیده اید، هنوز کسی آن را کشف نکرده است.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی

the movies, YouTube, and the news.

فیلم ها، یوتیوب و اخبار.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

واژگان با عبارات طبیعی، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the description  for the link to learn more,  

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید در توضیحات

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «Andly Fluent Academy» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said it was a cakewalk.

گفتم این یک راهپیمایی است.

Let's talk about was, uh, you can combine  these together and it sounds like was.

بیایید در مورد اینکه، اوه، می‌توانید اینها را با هم ترکیب کنید و به نظر می‌رسد که بود صحبت کنیم.

So notice I'm linking the sounds and I'm taking  that was, but it's a, it's a voiced sound.

بنابراین توجه داشته باشید که من صداها را به هم پیوند می‌دهم و آن را می‌گیرم، اما این صدایی است، صدایی است.

So I'm going to transfer that sound to aw.

بنابراین من می خواهم آن صدا را به aw منتقل کنم.

So you hear SA, SA was a,  was a, it was a cakewalk.

بنابراین شما می شنوید SA، SA بود، بود، یک راهپیمایی بود.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

This thing was a cakewalk, right?

این چیز یک کیک واک بود، درست است؟

What does this mean to be a cakewalk?

این کیک واک بودن به چه معناست؟

This means that something is simple or effortless.

این بدان معنی است که چیزی ساده یا بی دردسر است.

You might be familiar with the  idiom to be a piece of cake.

ممکن است با اصطلاح یک تکه کیک بودن آشنا باشید.

When you describe something as a piece  of cake, it means simple or effortless.

وقتی چیزی را به‌عنوان یک تکه کیک توصیف می‌کنید، به معنای ساده یا بی دردسر است.

This is the same idiom, it's just  slightly changing it to be a cakewalk.

این همان اصطلاح است، فقط کمی آن را تغییر می‌دهد تا به یک پیاده‌روی روی کیک تبدیل شود.

Easy cake.

کیک آسان.

Hopefully you would say learning English becomes  a cake walk when you have a great teacher.

امیدواریم که بگویید یادگیری زبان انگلیسی وقتی یک معلم عالی دارید تبدیل به یک کیک می شود.

If you agree then put cake walk cake walk.

اگر موافق هستید، کیک واک را قرار دهید.

Put cake walk in the comments.

کیک واک را در نظرات قرار دهید.

Remember that you have to conjugate your verb  to be with the subject and the time reference.

به یاد داشته باشید که باید فعل خود را با فاعل و مرجع زمانی مرتبط کنید.

This was a cake walk in the past.

این یک پیاده روی کیک در گذشته بود.

Simple.

ساده

This is a cake walk in the present.

این یک کیک پیاده روی در زمان حال است.

Simple.

ساده

This will be a cake walk in which verb tense  the future simple and this has been a cakewalk.

این یک بازی cake walk خواهد بود که در آن زمان فعل  the future simple و this was a cakewalk است.

Which verb tense the present perfect.

کدام فعل زمان حال کامل است.

And also remember the article,  It's always a cakewalk.

و همچنین مقاله را به خاطر بسپارید،  همیشه یک راهپیمایی است.

This was a cakewalk.

این یک راهپیمایی بود.

Let's try this again, a little more advanced.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم، کمی پیشرفته تر.

I'll say it three times.

سه بار میگم

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

Did you hear this one?

این یکی را شنیدی؟

I said it's a Band-Aid fix.

گفتم رفع چسب زخم است.

Of course it's is our contraction of  it is it's it's Band-Aid is 2 words.

البته این انقباض ماست.

But to pronounce them like one, I'll  take that D and transfer it to the vowel.

اما برای تلفظ آنها مانند یک، آن D را می‌گیرم و به مصوت منتقل می‌کنم.

Band-Aid, Band-Aid, Band-Aid, Band-Aid fix.

چسب زخم، چسب زخم، چسب زخم، چسب زخم.

A Band-Aid fix is a temporary  solution to a problem.

رفع چسب نواری یک راه حل موقت برای یک مشکل است.

Understand this expression.

این عبارت را درک کنید.

You need to know what a Band-Aid is.

باید بدانید که چسب زخم چیست.

This is a Band-Aid.

این یک چسب زخم است.

This is the brand name for bandage, but the brand  

این نام تجاری بانداژ است، اما نام تجاری  

name is Band-Aid and native speakers  just refer to bandages as band aids.

نام آن Band-Aid است و سخنرانان بومی فقط به بانداژ به عنوان چسب اشاره می کنند.

I put band aids on it, but remember this  means a temporary solution to a problem.

من ابزار کمک بند را روی آن گذاشتم، اما به یاد داشته باشید که این به معنای یک راه حل موقت برای یک مشکل است.

You could say filling the  potholes is a Band-Aid fix.

می‌توانید بگویید پر کردن چاله‌ها یک راه حل برای چسب زدن است.

This entire Rd.

کل این خیابان

needs to be repaved, but it's just a Band-Aid fix.

باید بازسازی شود، اما این فقط یک تعمیر باند است.

Now, there are many temporary solutions  to help you improve your English,  

اکنون، راه‌حل‌های موقت زیادی وجود دارد که به شما کمک

but not all of them are permanent.

اما همه آنها دائمی نیستند.

For example, relying on ChatGPT to  write for you is a Band-Aid fix.

به عنوان مثال، تکیه بر ChatGPT برای نوشتن برای شما یک راه حل کمک باند است.

Remember the article?

مقاله را به خاطر دارید؟

Our noun is a fix, and then Band-Aid  is an adjective, a Band-Aid fix.

اسم ما یک اصلاح است و سپس Band-Aid یک صفت است، یک Band-Aid fix.

And although a Band-Aid fix means a temporary  solution, you can't say say a Band-Aid solution.

و اگرچه رفع چسب به معنای یک راه‌حل موقت است، نمی‌توان گفت راه‌حلی برای چسب زخم است.

You must always say a Band-Aid fix, because  that's the word choice in this expression.

همیشه باید یک درمان باند را بگویید، زیرا این کلمه انتخابی در این عبارت است.

Let's try this again, a little more difficult.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم، کمی دشوارتر است.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said you can't rest on your laurels.

گفتم تو نمی‌توانی به روی خودت استراحت کنی.

Native speakers often pronounce T as a flap T,  

گویشوران بومی اغلب T را به صورت فلپ T تلفظ می کنند،  

which means we don't push out that puff of  air because it forces us to take a pause.

این بدان معناست که ما آن پفک هوا را بیرون نمی‌آوریم زیرا ما را مجبور می‌کند مکث کنیم.

You can't.

شما نمی توانید.

So I don't say you can't.

پس من نمی گویم نمی توانید.

I say you can't.

میگم نمیتونی

You can't Reston.

شما نمی توانید Reston.

So here you hear that T because I'm  linking the two words together and  

بنابراین در اینجا شما آن T را می شنوید زیرا

I'm transferring the T sound onto  the vowel Reston ton Reston Reston.

من صدای T را روی واکه Reston ton Reston Reston منتقل می‌کنم.

Your is pronounced in spoken  English as an unstressed your.

Your در زبان انگلیسی گفتاری به صورت حرف شما بدون تاکید تلفظ می شود.

Your you can't rest on your your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت های خود استراحت کنید.

This could be a hard word to  pronounce depending on your  

این ممکن است بسته به نوع

native language because we have  an R and an L Lore OLS Lore OLS.

زبان مادری چون ما یک R و یک L Lore OLS Lore OLS داریم.

So divide the sounds and tell you're  comfortable with each sound lore OLS  

بنابراین صداها را تقسیم کنید و بگویید

and then you can pronounce it as one.

و سپس می توانید آن را به عنوان یک تلفظ کنید.

Laurels, Laurels.

لورل ها، لورل ها.

The expression is to rest on your laurels.

تعبیر این است که بر روی خود استراحت کنید.

We use this to say that you shouldn't become too  comfortable or stagnant with past achievements,  

ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم که نباید با

past successes you should set new goals.

موفقیت های گذشته شما باید اهداف جدیدی تعیین کنید.

You should push yourself further.

باید بیشتر به خودت فشار بیاری

You shouldn't rest on your laurels.

شما نباید روی کارها استراحت کنید.

For example, the author wrote an international  bestseller but then rested on her laurels.

برای مثال، نویسنده یک کتاب پرفروش بین‌المللی نوشت، اما پس از آن به موفقیت‌های خود پایان داد.

So she had a past accomplishment, past success  with this international bestseller that she wrote.

بنابراین، او با این پرفروش‌ترین کتاب بین‌المللی که نوشت، یک دستاورد گذشته، موفقیت گذشته داشت.

But because she rested on her laurels,  it means that she didn't set new goals.

اما از آنجایی که او روی موفقیت‌هایش بود، به این معنی است که او اهداف جدیدی تعیین نکرده است.

She didn't push herself further,  

خودش را بیشتر از این فشار نداد،  

so she didn't write anything after  that international bestseller.

بنابراین او بعد از آن پرفروش بین المللی چیزی ننوشت.

She just remained successful based on her past  success, but didn't achieve any new success.

او فقط بر اساس موفقیت های گذشته خود موفق باقی ماند، اما به هیچ موفقیت جدیدی دست نیافت.

Let's think about this in a  language learning context.

بیایید در زمینه یادگیری زبان به این موضوع فکر کنیم.

Maybe you have a past success  with a high score on an exam.

شاید موفقیتی در گذشته با نمره بالا در امتحان داشته باشید.

It's amazing that you got a  band 9 on your IELTS last year,  

شگفت‌انگیز است که سال گذشته

but you can't just rest on your laurels.

اما شما نمی توانید فقط روی موفقیت های خود استراحت کنید.

So this sounds like after your  amazing accomplishment, your band 9,  

بنابراین به نظر می رسد که بعد از

you stopped trying to improve, you  stopped trying to improve even more.

تلاش برای بهبود را متوقف کردید، حتی تلاش برای بهبود بیشتر را متوقف کردید.

You just rested on your laurels.

شما فقط روی موفقیت خود استراحت کردید.

You had that past success and  you thought you were done with  

شما آن موفقیت گذشته را داشتید و فکر

language learning, which of course isn't the case.

یادگیری زبان که البته اینطور نیست.

So to help motivate this friend  who's resting on their laurels,  

بنابراین برای کمک به انگیزه دادن به این دوست

you can say subscribe to J for his English and  keep improving, keep learning, keep growing.

می‌توانید بگویید مشترک J برای انگلیسی او شوید و به پیشرفت خود ادامه دهید، به یادگیری ادامه دهید، به رشد خود ادامه دهید.

Don't rest on your laurels.

روی کارها استراحت نکنید.

Let's let's write this one more time,  the most advanced listening exercise.

بیایید یک بار دیگر این را بنویسیم، پیشرفته‌ترین تمرین گوش دادن.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said I'm going out for a bit.

گفتم یه کم میرم بیرون.

Of course I'm is our contraction of  I am I'm, I'm, I'm going out again.

البته من هستم انقباض ماست  من هستم من هستم، هستم، دوباره بیرون می روم

We have that flap T because  I'm not going to say out.

ما آن فلپ T را داریم زیرا نمی‌خواهم بگویم.

I'm going out.

من دارم میرم بیرون

I'm going out now.

الان دارم میرم بیرون

Many Native speakers will combine all three  of these together and they'll pronounce for as  

بسیاری از سخنرانان بومی هر سه مورد را با

more of an unstressed fur, fur a fur a bit,  fur a bit, and again, that flat T on bit,  

بیشتر یک خز بدون تنش، خز کمی خز، خز

because I'm not saying bit for a bit, for  a bit, you can still link them together  

چون نمی‌گویم کمی، برای مدت کمی، هنوز هم

even if you say for or a Native speaker  commonly says fur for a bit, fur a bit.

حتی اگر می‌گویید برای یا یک سخنران بومی، معمولاً می‌گوید خز برای یک بیت، خز کمی.

Now, sometimes Native speakers  will pronounce the T In this case,  

اکنون، گاهی اوقات سخنرانان بومی

because it's at the end of a  sentence, there's a period.

چون در پایان یک جمله است، یک نقطه وجود دارد.

So we have to take a pause  anyway for a bit, for a bit.

بنابراین، ما باید به هر حال برای مدتی، برای کمی مکث کنیم.

I'm going out for a bit to go out.

من برای مدتی می روم بیرون.

This means to temporarily leave your current  location, most commonly your home, for a bit.

این بدان معناست که به طور موقت مکان فعلی خود، معمولاً خانه خود را برای مدتی ترک کنید.

Is a time reference and it means  for a small amount of time.

یک مرجع زمانی است و به معنای  برای مدت زمان کمی است.

Sorry guys, I have to go out for a bit.

بچه ها ببخشید من باید یه کم برم بیرون

This is a common way that  someone will say they're leaving.

این یک روش رایج است که کسی می‌گوید در حال ترک است.

I'm going out for a bit now.

الان یه کم میرم بیرون

Where are they going?

کجا می روند؟

Well, remember, it's more of a  they're going out temporarily.

خوب، به یاد داشته باشید، این بیشتر به این است که آنها به طور موقت بیرون می روند.

So perhaps they're going to run errands,  

بنابراین شاید آنها قرار است وظایف خود را انجام دهند،  

go grocery shopping, meet a friend, or go  to the movies any small amount of time.

به خرید مواد غذایی بروید، با یک دوست ملاقات کنید، یا هر زمان اندکی به سینما بروید.

We also commonly use this as a suggestion to say,  

ما همچنین معمولاً از این به عنوان یک پیشنهاد برای گفتن استفاده می کنیم  

let's leave the house and do  something more interesting.

بیایید خانه را ترک کنیم و کاری جالب تر انجام دهیم.

We've been watching Netflix all day.

ما تمام روز نتفلیکس را تماشا کرده ایم.

Let's go out.

بیا بریم بیرون

Let's go out for a bit.

بیا یه کم بریم بیرون

Let's go out tonight.

بیا امشب بریم بیرون

Now let's do an imitation exercise so you  

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا شما  

can practice these pronunciation  changes and practice fast English.

می تواند این تغییرات تلفظ را تمرین کند و انگلیسی را سریع تمرین کند.

So I'll say each sentence again three times,  

بنابراین من هر جمله را دوباره سه بار می گویم،  

and after each sentence, I want you  to repeat the sentence out loud.

و بعد از هر جمله، از شما می خواهم که جمله را با صدای بلند تکرار کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

It was a cakewalk.

یک کیک واک بود.

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

It's a Band-Aid fix.

این یک درمان چسب زخم است.

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

You can't rest on your laurels.

شما نمی توانید روی موفقیت خود استراحت کنید.

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

I'm going out for a bit.

من برای یه ذره میرم بیرون

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said it's not a big deal at all.

گفتم اصلا چیز مهمی نیست.

It's it's a contraction of it is not a.

این یک انقباض است از آن نیست.

We can combine these together, but  notice we have a T between two vowels.

ما می‌توانیم اینها را با هم ترکیب کنیم، اما توجه کنید که بین دو مصوت یک T داریم.

So a native speaker is going to pronounce  that as a soft D and say nada, nada.

بنابراین، یک گوینده بومی می‌خواهد آن را به صورت D نرم تلفظ کند و بگوید nada، nada.

It's nada.

نادا است.

It's nada, big deal.

این نادا است، چیز بزرگی است.

And then we can do the same with act with that T  

و سپس می توانیم با عمل با آن T همین کار را انجام دهیم  

and then all I can put them together and  then I'll pronounce that T as a soft D.

و سپس تمام چیزی که می توانم آنها را کنار هم بگذارم و سپس آن T را به صورت D نرم تلفظ می کنم.

And it sounds like Add all Add all at all at all.

و به نظر می رسد که همه را اضافه کنید اصلاً همه را اضافه کنید.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

Let's talk about what this means to be a big deal.

بیایید در مورد اینکه این به معنای یک معامله بزرگ است صحبت کنیم.

This describes something that's  important, serious, or significant.

این چیزی را توصیف می‌کند که مهم، جدی یا مهم است.

We use this in both positive  and negative situations.

ما از آن در موقعیت‌های مثبت و منفی استفاده می‌کنیم.

For example, when you do something and  the consequences are serious in a bad way,  

برای مثال، وقتی کاری انجام می‌دهید

getting caught plagiarizing is a big deal.

گرفتار سرقت ادبی کار بزرگی است.

You could be expelled.

ممکنه اخراج بشی

So here the consequences are  serious in a negative way.

بنابراین در اینجا پیامدها از جنبه منفی جدی هستند.

You could be expelled, which means  permanently removed from your school.

ممکن است شما را اخراج کنند، یعنی برای همیشه از مدرسه خود حذف شوید.

Is that that big of a deal?

آیا این یک معامله بزرگ است؟

Yes, it's a big deal.

بله، این یک معامله بزرگ است.

But we also use this in a positive way.

اما ما از این به روشی مثبت نیز استفاده می کنیم.

Getting a promotion is a big deal.

گرفتن ترفیع کار بزرگی است.

You can finally buy a house.

بالاخره می توانید خانه بخرید.

So here the promotion is important and significant  for the impact it will have on your life.

بنابراین در اینجا تبلیغ مهم و مهم است به دلیل تأثیری که بر زندگی شما خواهد داشت.

It's a big deal.

این یک معامله بزرگ است.

No big deal.

It's a huge deal.

چیز مهمی نیست.

این یک معامله بزرگ است.

Now remember our example was in the negative.

حالا به یاد داشته باشید که مثال ما منفی بود.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

So we can use this in two ways.

بنابراین ما می توانیم از این به دو صورت استفاده کنیم.

First, to say that something isn't  serious, significant, or important.

اول، گفتن اینکه چیزی جدی، مهم یا مهم نیست.

Important, For example, missing  the party isn't a big deal.

مهم است، برای مثال، از دست دادن مهمانی کار مهمی نیست.

Your friend will understand.

دوستت متوجه میشه

So the consequence of that action,  

بنابراین پیامد آن عمل،  

missing the party isn't very  important or significant or serious.

از دست دادن مهمانی خیلی مهم یا مهم یا جدی نیست.

It's really not a big deal.

واقعاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal.

Now we also use this as a reply when someone  

این چیز مهمی نیست.

در حال حاضر ما همچنین از این به عنوان یک پاسخ زمانی که کسی استفاده می کنیم  

offers appreciation or their  thanks for something we did.

قدردانی یا تشکر آنها برای کاری که انجام دادیم.

Your friend could say thanks for agreeing to help  me move this weekend, I really appreciate it,  

دوست شما می‌تواند تشکر کند که موافقت کرد به من کمک کند

and you can reply back and say it's not  a big deal at all, I'm happy to help.

و شما می توانید پاسخ دهید و بگویید این اصلاً مشکلی نیست، خوشحالم که کمک می کنم.

Now, if you want to sound  really American and casual,  

حالا، اگر می‌خواهید واقعاً آمریکایی

you can reduce that entire sentence to two words.

می توانید کل جمله را به دو کلمه کاهش دهید.

No biggie, no biggie.

نه بزرگ، نه بزرگ.

So no biggie represents it's not a big deal.

بنابراین هیچ بزرگی نشان می دهد که این یک معامله بزرگ نیست.

No biggie, no biggie.

نه بزرگ، نه بزرگ.

It's really common with native  speakers in a casual, informal way.

این واقعاً برای افراد بومی به شیوه‌ای غیررسمی و غیررسمی رایج است.

So I could show my appreciation to you and say  

بنابراین می توانم قدردانی خود را از شما نشان دهم و بگویم  

thank you so much for liking  this video and subscribing.

خیلی ممنون که این ویدیو را لایک کردید و مشترک شدید.

Don't forget to do those two things and  then you can reply back and say no biggie,  

فراموش نکنید که این دو کار را انجام دهید و

no biggie, it's not a big deal at all.

نه بزرگ، اصلاً موضوع مهمی نیست.

I'm happy to So put, put that in the comments.

من خوشحالم که پس بگذارید، آن را در نظرات قرار دهید.

No biggie.

نه بزرگ

No biggie, no biggie.

نه بزرگ، نه بزرگ.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

I said.

گفتم.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

What are can combine together and  that R can sound very reduced.

چیزهایی که هستند می توانند با هم ترکیب شوند و آن R می تواند بسیار کاهش یافته به نظر برسد.

What are what are what are so in what  are what are what are So basically  

چه هستند چه هستند چه هستند

I'm forming a contraction in spoken English.

من در حال ایجاد یک انقباض در گفتاری انگلیسی هستم.

Although this does not exist as a  contraction is what we do in spoken English.

اگرچه این به عنوان یک انقباض وجود ندارد، همان کاری است که ما در انگلیسی گفتاری انجام می دهیم.

So what are you can become  more of an unstressed Yeah  

پس چه چیزی می‌توانید بیشتر به

or ya ya ya almost identical in pronunciation.

یا ya yaya تقریباً در تلفظ یکسان است.

What are ya inta?

تو چی هستی

So you can take into and change it to inta.

بنابراین می توانید آن را در نظر بگیرید و به inta تغییر دهید.

I didn't do that personally, but many native  speakers do, so be prepared to hear 2 as TA.

من شخصاً این کار را انجام ندادم، اما بسیاری از افراد بومی این کار را انجام می‌دهند، بنابراین آماده باشید که 2 را به عنوان TA بشنوید.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

What are you into?

به چه کاری مشغول هستید؟

This is a casual way to ask someone  about their interests or preferences,  

این یک روش معمولی برای پرسیدن از شخصی

so definitely add this to your vocabulary.

پس حتما این را به دایره لغات خود اضافه کنید.

It will help you sound like  a Native American speaker.

این به شما کمک می کند مانند یک سخنران بومی آمریکایی صدا کنید.

So what exactly are you into, Jesse?

پس دقیقاً به چه چیزی علاقه دارید، جسی؟

To reply, you can say I'm to be  into I am, I'm into plus a noun.

برای پاسخ دادن، می‌توانید بگویید من به «من هستم»، به اضافه اسم هستم.

I'm into music, art, yoga,  photography, hiking, biking,  

من به موسیقی، هنر، یوگا، عکاسی،

or whatever other activity that you're into is  also very common to answer what are you into?

یا هر فعالیت دیگری که انجام می‌دهید برای پاسخ دادن به اینکه به چه چیزی علاقه دارید نیز بسیار رایج است؟

Just with a verb of preference and  simply say I like music, I love yoga,  

فقط با یک فعل ترجیحی و به سادگی بگویید

I adore photography, or whatever  your interest or preference is.

من عاشق عکاسی یا هر چیز دیگری هستم که علاقه یا ترجیح شماست.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

What about you sleeveless?

تو بی آستین چی؟

What are you into this again?

دوباره به این موضوع چه می خوری؟

I'll say it three times.

سه بار میگم

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said can we play it by ear?

گفتم میشه با گوش بازی کنیم؟

Can is an auxiliary verb.

Can یک فعل کمکی است.

It's there to ask the question.

اینجا برای پرسیدن سوال است.

When is an auxiliary verb?

چه زمانی فعل کمکی است؟

We pronounce it as kin, kin, unstressed,  because the main verb is what you hear.

ما آن را به صورت kin، kin، unstressed تلفظ می کنیم، زیرا فعل اصلی همان چیزی است که می شنوید.

Play.

بازی کنید.

Can you play?

میتونی بازی کنی؟

Can you play?

میتونی بازی کنی؟

We can combine play and it together.

ما می توانیم بازی و آن را با هم ترکیب کنیم.

I'll take that Y and I'll use it to connect.

من آن Y را می گیرم و از آن برای اتصال استفاده می کنم.

Play it yet.

هنوز بازیش کن

Play it, Play it.

پخش کن، پخش کن

But you say it as one word.

اما شما آن را در یک کلمه بگویید.

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

When you play something by ear,  

وقتی چیزی را با گوش بازی می کنید،  

it means that you make decisions as they  happen rather than planning in advance.

این بدان معناست که شما به جای اینکه از قبل برنامه ریزی کنید، همانطور که اتفاق می افتد تصمیم می گیرید.

If your friend or spouse asks you,  what should we do this weekend?

اگر دوست یا همسرتان از شما بپرسد، این آخر هفته چه کار کنیم؟

And you don't want to make plans, you  just want to decide as it's happening.

و شما نمی‌خواهید برنامه‌ریزی کنید، فقط می‌خواهید در حال وقوع تصمیم بگیرید.

So you wait until dinner to decide  what you're going to have for dinner,  

بنابراین تا شام صبر کنید تا تصمیم

rather than planning it in advance the day before.

به جای برنامه ریزی از قبل از روز قبل.

You can say, let's just play it  by ear, let's just play it by ear,  

می توانید بگویید، بیایید

You're right, let's play it by ear.

حق با شماست، بیایید با گوش بازی کنیم.

Or someone asks what are you going to do  

یا یکی می پرسد می خواهی چه کار کنی؟  

on vacation because they know  you have a vacation planned.

در تعطیلات، زیرا آنها می دانند که شما برای تعطیلات برنامه ریزی کرده اید.

You can reply back and say we have a few  tours planned and we'll play the rest by ear.

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید که ما چند تور برنامه‌ریزی کرده‌ایم و بقیه را به صورت تلفنی پخش می‌کنیم.

The rest being the rest of your vacation.

بقیه بقیه تعطیلات شماست.

We'll play the rest by ear.

بقیه را با گوش بازی می کنیم.

We'll decide what we want to do in  the moment, based on how we feel,  

ما بر اساس احساسی که داریم تصمیم می‌گیریم

based on where we are, based on the  situation, rather than deciding in advance.

بر اساس جایی که هستیم، بر اساس موقعیت، به جای اینکه از قبل تصمیم بگیریم.

What about you?

شما چطور؟

When you're planning a vacation, do  you prefer to have a full itinerary,  

وقتی در حال برنامه ریزی برای تعطیلات هستید، ترجیح

which means every day all the activities you're  going to do on that day are decided in advance?

یعنی هر روز تمام فعالیت‌هایی که قرار است در آن روز انجام دهید از قبل تعیین شده است؟

That's a full itinerary.

این یک برنامه سفر کامل است.

Or do you prefer to play it by ear?

یا ترجیح می دهید آن را با گوش بازی کنید؟

No plans, you're just going to decide  what to do based on how you feel.

بدون برنامه، فقط تصمیم می گیرید بر اساس احساستان چه کاری انجام دهید.

Or perhaps #3 a little bit of both.

یا شاید شماره 3 کمی از هر دو.

So put in the comments.

پس در نظرات قرار دهید.

Your preference?

ترجیح شما؟

1-2 or three For me, I would probably  choose #2 just to play it by ear.

1-2 یا سه برای من، احتمالاً شماره 2 را فقط برای پخش با گوش انتخاب می کنم.

I like being more spontaneous.

من خودجوش بودن را بیشتر دوست دارم.

But my husband, Kevin, he is  definitely a full itinerary person,  

اما شوهرم، کوین، او قطعاً

which I learned the first time  we planned a vacation together.

اولین باری که یاد گرفتم  با هم برای تعطیلات برنامه ریزی کردیم.

So now we do #3 we do a little bit of both.

بنابراین اکنون شماره 3 را انجام می دهیم و هر دو را کمی انجام می دهیم.

So we both are satisfied.

پس هر دو راضی هستیم.

What about you?

Share yours in the comments.

شما چطور؟

نظر خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

I don't know.

Play it by ear.

من نمی دانم.

آن را با گوش پخش کنید.

Why?

چرا؟

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

Maybe a little more challenging.

شاید کمی چالش برانگیزتر.

I said.

گفتم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I can combine those  together and it sounds like.

معلوم شد می‌توانم آن‌ها را با هم ترکیب کنم و به نظر می‌رسد.

Turns out.

معلوم می شود.

So I'm using that S to glide to the  next word, but I say it as one word.

بنابراین من از S برای رفتن به کلمه بعدی استفاده می کنم، اما آن را به عنوان یک کلمه می گویم.

Turns out turns out I bought a so bought is  pronounced bought so I can combine those together.

معلوم شد که من خریدم یک so buy به عنوان خرید تلفظ می‌شود تا بتوانم آن‌ها را با هم ترکیب کنم.

Bada bada.

بدا بادا.

Just like got a native  speakers commonly say gotta.

درست مانند یک زبان مادری که معمولاً گویشوران می‌گویند باید.

Well you can do the same thing  with bought a bada bada knock.

خوب، شما می‌توانید همین کار را با یک ناک بادا بادا خریداری کنید.

The K is silent and off because they go together.

K ساکت و خاموش است زیرا آنها با هم می روند.

Knock off.

کوبیدن.

It's one word.

این یک کلمه است.

I'm going to use that knock, cough cough.

من می خواهم از آن ضربه زدن، سرفه سرفه استفاده کنم.

So I'm going to pronounce the final K on knock,  

بنابراین من می خواهم K نهایی را در ضربه تلفظ کنم،  

and I'm going to pronounce it  on off, knock off, knock off.

و من می‌خواهم آن را خاموش، کوبیدن، کوبیدن تلفظ کنم.

Let's talk about what this means.

بیایید در مورد اینکه این به چه معناست صحبت کنیم.

Turns out to turn out this is an extremely  common phrasal verb and is used in many  

معلوم شد که این یک فعل عبارتی بسیار رایج است

expressions in daily speech, so definitely  add it to your vocabulary in this context.

عبارات در گفتار روزانه، پس حتماً آن را در این زمینه به واژگان خود اضافه کنید.

Turns out is used to say that something is  

معلوم می شود برای گفتن اینکه چیزی هست استفاده می شود  

surprising or unexpected, so I  did not expect this situation.

غافلگیرکننده یا غیرمنتظره، بنابراین انتظار چنین وضعیتی را نداشتم.

Turns out it was spam.

معلوم شد که اسپم بوده

So let's say you were supposed to work late  tonight and you knew about this last week.

بنابراین، فرض کنید که قرار بود امشب تا دیر وقت کار کنید و هفته گذشته از این موضوع اطلاع داشتید.

You've planned your your  entire week to work late today.

تمام هفته خود را طوری برنامه ریزی کرده اید که امروز تا دیر وقت کار کنید.

You've made plans and arrangements.

شما برنامه ریزی ها و هماهنگی ها را انجام داده اید.

But then your boss says, oh, actually,  you don't have to work late tonight.

اما بعد رئیس شما می گوید، اوه، در واقع،  لازم نیست امشب تا دیر وقت کار کنید.

We finished the project.

پروژه را تمام کردیم.

So you can say, oh, turns out I don't have  to work late tonight because it's unexpected.

بنابراین می توانید بگویید، اوه، معلوم است که من مجبور نیستم تا دیر وقت امشب کار کنم زیرا غیرمنتظره است.

It's surprising.

جای تعجب دارد.

It's not what you thought.

این چیزی نیست که شما فکر می کردید.

Turns out grammatically there  should be a subject here.

به نظر می رسد که از نظر دستوری باید موضوعی در اینجا وجود داشته باشد.

It turns out I don't have to work late tonight.

معلوم شد امشب مجبور نیستم تا دیر وقت کار کنم.

But this is called a dummy subject  in English, where the subject,  

اما به این موضوع در انگلیسی یک موضوع ساختگی

it doesn't actually represent anything,  is just the existence, the situation.

در واقع چیزی را نشان نمی دهد، فقط وجود، موقعیت است.

Because it's a dummy subject in spoken English,  

چون در زبان انگلیسی گفتاری یک موضوع ساختگی است،  

we often drop it and just say, turns  out I don't have to work late tonight.

ما اغلب آن را رها می کنیم و فقط می گوییم، معلوم می شود که مجبور نیستم امشب تا دیر وقت کار کنم.

But in written English, a subject  is required grammatically.

اما در زبان انگلیسی نوشتاری، یک موضوع از نظر گرامری مورد نیاز است.

Let's talk about a knockoff.

بیایید در مورد ضربه زدن صحبت کنیم.

What is this?

این چیه؟

Because turns out I bought a knockoff.

چون معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

What's a knockoff?

ضربه زدن چیست؟

A knockoff is a copy or an imitation of  something, usually a product or service.

ضربه زدن کپی یا تقلید از چیزی است، معمولاً یک محصول یا خدمات.

Knockoffs are very common with designer brands.

ناک آف در برندهای طراح بسیار رایج است.

So the original is a Louis Vuitton handbag,  

بنابراین اصل یک کیف دستی لویی ویتون است،  

which has a very distinct look to  it, but there are a lot of knockoffs.

که ظاهر بسیار متمایزی به آن دارد، اما ضربه های زیادی وجود دارد.

They're fake, they're fake Louis Vuittons.

آنها تقلبی هستند، آنها لویی ویتون های تقلبی هستند.

And from a distance you  probably can't tell at all.

و از راه دور احتمالاً اصلاً نمی توانید بگویید.

But when you examine the quality  of the material, it's very obvious.

اما وقتی کیفیت مواد را بررسی می‌کنید، بسیار واضح است.

So in this situation, maybe it's My friend bought  a Louis Vuitton, but turns out it was a knockoff.

بنابراین در این شرایط، شاید دوست من یک لویی ویتون خریده باشد، اما معلوم شد که این یک ضربه‌ای بوده است.

At least designer or knockoff,  

حداقل طراح یا ناقوس،  

it's just buy another knockoff that's  actually a cubic zirconia knockoff.

فقط یک ضربه گیر دیگر بخرید که در واقع یک ضربه کوبیک زیرکونیایی است.

Now let's do an imitation  exercise so you can practice  

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام

all of these pronunciation changes  that take place in spoken English.

همه این تغییرات تلفظی که در زبان انگلیسی گفتاری اتفاق می‌افتد.

I'll say each sentence again three  times, and after I see the sentence,  

هر جمله را دوباره سه بار می

I want you to repeat the sentence out  loud and imitate my pronunciation.

از شما می خواهم که جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Here we go.

It's not a big deal at all.

در اینجا ما می رویم.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Can we play it by ear?

آیا می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

Our first listening exercise.

اولین تمرین شنیداری ما

I'll say it three times.

سه بار میگم

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said thanks for your help.

گفتم ممنون از کمکت

You rock.

تو راک

Very easy, right?

خیلی راحته، درسته؟

At a natural pace.

با سرعت طبیعی

Native speakers, we reduce sound.

بلندگوهای بومی، صدا را کاهش می دهیم.

So 4 becomes Fer thanks Fer your becomes your.

بنابراین 4 تبدیل به Fer می شود با تشکر Fer

Thanks for your.

با تشکر از شما

Thanks for your help, your help.

با تشکر از کمک شما، کمک شما.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Now let's review a common mistake that  

حالا بیایید یک اشتباه رایج را مرور کنیم که  

I hear beginner students make and  sometimes even advanced students.

من می‌شنوم که دانش‌آموزان مبتدی و حتی گاهی اوقات دانش‌آموزان پیشرفته.

You can say thank you or thanks.

می توانید بگویید متشکرم یا تشکر.

You cannot say thanks you or think and notice.

شما نمی توانید تشکر کنید یا فکر کنید و متوجه شوید.

In our example we have thanks for your help.

در مثال ما از کمک شما تشکر می کنیم.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

What is your help?

کمک شما چیست؟

This is a noun, so we have thanks for plus noun.

این یک اسم است، بنابراین برای اسم به اضافه تشکر داریم.

You can also use thanks for plus  gerund because for is a preposition.

همچنین می‌توانید از thanks برای plus  gerund استفاده کنید زیرا for یک حرف اضافه است.

So what would thanks for your  help be in the gerund form.

بنابراین چه چیزی از کمک شما به شکل جیروند است.

Do you know?

آیا می دانید؟

Thanks for helping me.

ممنون میشم کمکم کنید

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Thanks for helping me and you rock.

ممنون که به من و شما کمک کردید.

This is a very natural way to say you're great.

این یک روش بسیار طبیعی برای گفتن اینکه شما عالی هستید است.

You're awesome.

تو فوق العاده ای

I use this in the comment section to reply  to your lovely comments all the time.

من از این در بخش نظرات استفاده می کنم تا همیشه به نظرات دوست داشتنی شما پاسخ دهم.

But don't say you are rock.

اما نگویید که راک هستید.

It is not to be rock.

قرار نیست سنگ باشد.

It is to rock.

تکان دادن است.

You rock.

تو راک

You rock.

You're awesome.

تو راک

تو فوق العاده ای

You're really great.

تو واقعا عالی هستی

You rock.

تو راک

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

You rock.

تو راک

You rock.

تو راک

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Thanks for helping me.

ممنون میشم کمکم کنید

Thanks Billy.

ممنون بیلی

You rock.

تو راک

You rock.

تو راک

Thanks, honey.

ممنون عزیزم

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

A little more difficult.

کمی سخت تر.

I'll say it three times.

سه بار میگم

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said she's starting to rub off on you.

من گفتم او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's is our contraction.

او انقباض ماست

She is she's she's starting to.

او این است که او شروع می کند.

So instead of two, you can use an unstressed tub.

بنابراین به جای دو، می توانید از وان بدون تنش استفاده کنید.

She's starting to rub off because  rub off is a phrasal verb.

او شروع به مالیدن می کند زیرا  rub off یک فعل عبارتی است.

They go together.

با هم می روند.

I can take that B sound and connect it to the  next word, but I have to combine them together.

می توانم آن صدای B را بگیرم و به کلمه بعدی متصل کنم، اما باید آنها را با هم ترکیب کنم.

I have to see them as one word,  rub off, off, rub off, rub off.

من باید آنها را به عنوان یک کلمه ببینم، پاک کردن، پاک کردن، پاک کردن، پاک کردن.

I can also take that on and add it together.

من همچنین می توانم آن را در نظر بگیرم و آن را با هم اضافه کنم.

So I'm saying those 3 words as one rub off fawn.

بنابراین من آن 3 کلمه را به عنوان یک مالش حنایی می گویم.

So here I'm taking the F from off and I'm adding  

بنابراین در اینجا من F را از حالت خاموش خارج می کنم و اضافه می کنم  

it to on fawn, rub off fawn,  rub off on, rub off on you.

آن را به حنایی، مالش کردن حنایی، مالش کردن روی، مالیدن روی شما.

What does this mean?

این به چه معناست؟

To rub off on someone is when someone's  behavior or personality effects someone else.

دزدیدن به کسی زمانی است که رفتار یا شخصیت یک فرد بر دیگری تأثیر بگذارد.

Let's take Janice and let's say  Janice loves helping other people.

بیایید جانیس را بگیریم و فرض کنیم  جانیس دوست دارد به دیگران کمک کند.

Now let's say Fernando spends a week working  

حالا فرض کنید فرناندو یک هفته کار می کند  

with Janice and now Fernando  starts helping other people.

با جنیس و اکنون فرناندو شروع به کمک به افراد دیگر می کند.

You could say Janice rubbed off on Fernando.

می‌توان گفت جانیس به فرناندو دست زد.

Here we have it.

در اینجا ما آن را داریم.

In the past, simple rubbed, rubbed, rubbed  off on Janice, rubbed off on Fernando.

در گذشته، مالیدن ساده، مالیده، مالیدن به جانیس، مالیدن به فرناندو.

Now you could also take the specific  personality trait or characteristic,  

اکنون می‌توانید ویژگی یا ویژگی

in this case, Janice's helpfulness,  which is a noun, Janice's helpfulness,  

در این مورد، Janice's helpfulness، که

because the helpfulness belongs  to Janice, so it's possessive.

زیرا مفید بودن متعلق به جانیس است، بنابراین مالکیت دارد.

Janice's helpfulness rubbed off on Fernando.

کمک جنیس بر فرناندو تأثیر گذاشت.

So that specific character trait of Janice.

بنابراین آن ویژگی شخصیتی خاص جنیس.

Transferred to Fernando because  they spent time together.

به فرناندو منتقل شد زیرا آنها زمانی را با هم گذراندند.

Marcus is really rubbing off on you.

مارکوس واقعاً به شما دست می زند.

Finally, I'm rubbing off on you.

در نهایت، من به شما مالیم.

My deviousness has finally rubbed off on you.

فریبکاری من بالاخره به تو سرایت کرد.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said he rubs me the wrong way.

گفتم اشتباهی مرا می مالید.

Notice this expression uses the verb to rub  and our last expression use the verb to rub.

توجه داشته باشید که این عبارت از فعل ساییدن استفاده می کند و آخرین عبارت ما از فعل ساییدن استفاده می کند.

But they have completely different  meanings and that's why this is a  

اما آنها معانی کاملاً متفاوتی دارند

more advanced listening exercise,  because maybe you understood the  

تمرین گوش دادن پیشرفته تر، زیرا

words but you don't know what this  means to rub someone the wrong way.

کلمات اما شما نمی دانید این به چه معناست که کسی را به روشی اشتباه مالش دهید.

This is to annoy someone but with out intending  

این برای آزار کسی است اما بدون قصد  

to remember Janice from our last  example and she was very helpful.

به یاد آوردن جانیس از آخرین مثالمان و او بسیار مفید بود.

But maybe for some reason she  just rubs you the wrong way.

اما شاید به دلایلی او فقط شما را به روشی اشتباه می‌مالد.

She annoys you but there's nothing  that she does to annoy you.

او شما را آزار می دهد، اما کاری برای آزار شما انجام نمی دهد.

Just maybe your personalities clash.

فقط شاید شخصیت شما با هم تضاد داشته باشد.

They don't go together.

آنها با هم نمی روند.

So if you're planning a social gathering you  might say is it OK if we don't invite Janice?

بنابراین، اگر در حال برنامه‌ریزی یک گردهمایی اجتماعی هستید، ممکن است بگویید اگر جنیس را دعوت نکنیم اشکالی ندارد؟

She rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

An entire person like poor Janice can rub  you the wrong way, but it also could be  

یک فرد کامل مانند جانیس بیچاره می تواند شما را به روشی

something specific that someone said  or did and overall you like Janice,  

چیز خاصی که کسی گفته یا انجام داده

but just that one thing she said  or did rubbed you the wrong way.

اما فقط همین یک چیزی را که او گفت یا اشتباهی به شما داد.

For example, your comment  just rubbed me the wrong way.

به عنوان مثال، کامنت شما به اشتباه من را نادیده گرفت.

So maybe she said something in a  meeting that really annoyed you,  

بنابراین شاید او در یک جلسه چیزی گفته

but you know she did not intend to annoy you.

اما می دانید که او قصد آزار شما را نداشت.

Hear your comment.

نظر شما را بشنوید.

This is a noun.

این یک اسم است.

Your comment rubbed the past  symbol of the verb to rub.

نظر شما نماد گذشته فعل to rub را نشان می‌دهد.

And notice that soft D rubbed  rubbed me, rubbed me the wrong way.

و توجه کنید که D نرم مالیده به من مالیده است، من را به روشی اشتباه مالیده است.

Is it me?

آیا این من هستم؟

But do I rub you the wrong way?

اما آیا من شما را به روش اشتباه مالیدم؟

Not J Guy rubs me the wrong way.

نه جی گای من را به روشی اشتباه مالش می دهد.

He rubs everyone the wrong way.

او همه را اشتباه می مالد.

But pop our final listening  exercise and the most advanced.

اما آخرین تمرین گوش دادن و پیشرفته‌ترین تمرین ما را اجرا کنید.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said.

I had a hunch he'd quit.

گفتم.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Notice for pronunciation.

اطلاعیه برای تلفظ

I had AI, had a, had a, so I  combine had a together as one word.

من هوش مصنوعی داشتم، a، داشتم، بنابراین یک کلمه را با هم ترکیب می‌کنم.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Now, did you hear that?

حالا شنیدی؟

The he'd he'd quit?

آیا او ترک کرده بود؟

Well, that D represents what  word would he would quit.

خوب، آن D نشان‌دهنده کلمه‌ای است که او از آن دست می‌کشید.

He'd quit.

ترک کرده بود

He'd quit very difficult for students to hear.

شنیدن او برای دانش آموزان بسیار دشوار بود.

Native speakers understand it based on  context and based on grammatical structure.

سخنرانان بومی آن را بر اساس بافت و بر اساس ساختار دستوری درک می کنند.

It would sound awkward without it.

بدون آن ناخوشایند به نظر می رسید.

So we know it's there even though  we can't really hear it either.

بنابراین ما می‌دانیم که آنجاست، حتی اگر واقعاً نمی‌توانیم آن را بشنویم.

When you have a hunch, a hunch is the noun  and then the verb that goes with it is have.

وقتی قوز دارید، قوز اسم است و سپس فعل همراه با آن have است.

So to have a hunch, this is when you think or  

بنابراین برای داشتن حس، این زمانی است که شما فکر می کنید یا  

predict that something is going to  happen, but it isn't based on facts.

پیش بینی کنید که قرار است اتفاقی بیفتد، اما بر اساس واقعیت نیست.

It's based on your intuition, your feeling.

این بر اساس شهود شما، احساس شما است.

So you could say I have a hunch.

بنابراین می توانید بگویید من یک حدس دارم.

She'll accept our invitation.

او دعوت ما را می پذیرد.

Now if someone replies back and says why,  all you would say is because I have a hunch.

حالا اگر کسی پاسخ دهد و بگوید چرا،  تنها چیزی که می گویید این است که من یک حس و حال دارم.

I have a feeling, I have a gut  feeling and notice the grammar here.

من یک احساس دارم، من یک احساس درونی دارم و به دستور زبان اینجا توجه می کنم.

I have a hunch this is the present simple  

من حدس می زنم که این در حال حاضر ساده است  

and then she'll accept she will  accept that's the future simple.

و سپس او می پذیرد که می پذیرد که آینده ساده است.

I have a hunch she'll accept  our invitation because you're  

من فکر می کنم که او دعوت ما را

making a prediction about the future.

انجام یک پیش بینی در مورد آینده

But you could use this in the  past, like our listening exercise.

اما می‌توانید در گذشته از آن استفاده کنید، مانند تمرین گوش دادن ما.

I had a hunch last week in the  past, so that's the past simple.

من هفته گذشته در گذشته احساسی داشتم، بنابراین این گذشته ساده است.

Last week I had a hunch that he would quit.

هفته گذشته من این تصور را داشتم که او ترک خواهد کرد.

So would is the past simple of the verb will.

به همین ترتیب will ماضی ساده فعل will است.

I had a hunch that he'd quit  and using that is optional.

گمان داشتم که او ترک کرده است و استفاده از آن اختیاری است.

You don't need it.

شما به آن نیاز ندارید.

You could please say I had a hunch he'd quit.

لطفاً می توانید بگویید من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch.

من حدس زدم

Just a hunch.

فقط یک قوز

I had a hunch, but I wasn't certain.

حسی داشتم، اما مطمئن نبودم.

Now let's do an imitation exercise so you can  practice speaking fast, just like a native.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید مثل یک بومی، سریع صحبت کنید.

I'll say each sentence again three times, and this  time I want you to repeat each sentence out loud.

هر جمله را دوباره سه بار می‌گویم، و این بار می‌خواهم هر جمله را با صدای بلند تکرار کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو راک

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او به من اشتباه می مالد.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

I said, are you all set?

گفتم همه چی آماده ای؟

Notice that the you becomes more of an unstressed.

توجه داشته باشید که شما بیشتر بدون استرس می شوید.

Yeah or yeah.

آره یا آره

So it's a very subtle difference.

بنابراین این یک تفاوت بسیار ظریف است.

Oh.

اوه

Ah, yeah, yeah, native speakers will use both.

آه، بله، بله، زبان مادری از هر دو استفاده خواهند کرد.

Arya, Arya, are you all set?

آریا، آریا، آماده ای؟

And notice I don't push out  that T, so set, all set.

و توجه داشته باشید که آن T را بیرون نمی‌آورم، پس تنظیم کنید، همه چیز آماده است.

Now what does this mean to be all set?

حالا این یعنی چی؟

This simply means to be ready.

این به سادگی به معنای آماده بودن است.

So you can use this all the  time in your daily speech.

بنابراین می‌توانید همیشه از آن در گفتار روزانه‌تان استفاده کنید.

So I could ask you, Are you ready  for your presentation tomorrow?

بنابراین می‌توانم از شما بپرسم، آیا برای ارائه فردا آماده هستید؟

And you can reply back with those two words.

و شما می توانید با این دو کلمه پاسخ دهید.

All set.

همه چیز آماده است.

All set, The full form would be I am all set.

همه چیز آماده است، فرم کامل این است که من همه چیز را آماده کرده ام.

And then you can just reduce that  to all set, which means I'm ready.

و سپس می‌توانید آن را تا حد تنظیم کاهش دهید، به این معنی که من آماده هستم.

I'm ready for my presentation tomorrow.

من برای ارائه فردا آماده هستم.

We commonly use this to confirm  that someone is ready to leave.

ما معمولاً از این برای تأیید اینکه شخصی آماده خروج است استفاده می‌کنیم.

Leave a house, leave a  restaurant, leave any location.

خانه ای را ترک کنید، رستورانی را ترک کنید، هر مکانی را ترک کنید.

Are you ready to go?

برای رفتن آماده ای؟

And you can reply back with those two  words, all set, which means I'm ready to go.

و شما می‌توانید با آن دو کلمه پاسخ دهید، که به این معنی است که من برای رفتن آماده هستم.

All set, all set, all set.

همه چیز آماده است، همه چیز آماده است.

Let's try this again, a little more challenging.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم، کمی چالش برانگیزتر.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

هفته های من با شروعی دشوار

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said my weeks off to a rocky start.

گفتم هفته هایم را برای شروع سختی شروع کردم.

Notice that contraction weeks that  is week is my week is my weeks,  

توجه داشته باشید که هفته های انقباض که

my weeks off and instead of saying to ah, I can  combine those together with A to Washington.

هفته های مرخصی ام و به جای گفتن به آه، می توانم آن ها را با A به واشنگتن ترکیب کنم.

So I use that to glide to to  my weeks off to a rocky start.

بنابراین از آن برای رفتن به  هفته‌های تعطیلم برای شروعی دشوار استفاده می‌کنم.

The reason why this is more difficult is  because you may not know the expression.

دلیل اینکه این کار دشوارتر است این است که ممکن است بیان را ندانید.

The expression is to be off to  A and then adjective start and  

عبارت to off to A و سپس

in this example, my adjective is rocky.

در این مثال، صفت من سنگی است.

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

Rocky means difficult or uncertain.

راکی به معنای دشوار یا نامطمئن است.

He and I got off to a rocky start.

من و او شروعی دشوار داشتیم.

Alright, sure, tonight got  off to a weird rocky start.

بسیار خوب، مطمئناً، امشب شروع سختی عجیبی داشت.

We often use this adjective  rocky to describe relationships.

ما اغلب از این صفت سنگی برای توصیف روابط استفاده می کنیم.

It could be a romantic relationship,  a relationship with family or friends,  

این می تواند یک رابطه عاشقانه، یک

or a relationship with your boss or Co worker.

یا رابطه با رئیس یا همکارتان.

Your friend might come to you  upset and say our relationship  

ممکن است دوستتان ناراحت به سراغ شما

is a little rocky right now  and she wants your advice.

در حال حاضر کمی دشوار است  و او از شما راهنمایی می خواهد.

But remember you can use any adjective with  this expression so hopefully you'll use a +1.

اما به یاد داشته باشید که می توانید از هر صفتی با این عبارت استفاده کنید، بنابراین امیدواریم که از +1 استفاده کنید.

My weeks off to an amazing start and notice  because my adjective starts with a vowel,  

هفته‌های من برای شروع و توجه شگفت‌انگیز،

my article becomes and an amazing  start off to a great start.

مقاله من می شود و شروعی شگفت انگیز برای شروعی عالی.

So we're off to a good start and you can use this  expression as a reply to how's your week going.

بنابراین ما شروع خوبی داریم و می‌توانید از این عبارت به عنوان پاسخی به اینکه هفته شما چگونه می‌گذرد استفاده کنید.

So why don't you practice this right now?

پس چرا در حال حاضر این را تمرین نمی کنید؟

How's your week going?

هفته شما چگونه می گذرد؟

And I want you to put in the comments  my weeks off to a adjective start.

و از شما می‌خواهم که هفته‌های تعطیلم را با صفت شروع کنید.

And you choose the adjective, put that in the  comments and hopefully it's a positive adjective.

و شما صفت را انتخاب کنید، آن را در نظرات قرار دهید و امیدواریم که صفت مثبت باشد.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said.

گفتم.

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

Have you heard that native speakers pronounce?

آیا شنیده اید که گویشوران بومی تلفظ می کنند؟

What do you as Wadia?

تو به عنوان وادیا چیکار میکنی؟

Wadia?

We combine all those sounds together,  Wadia, an alternative is whatcha, whatcha.

وادیا؟

ما همه آن صداها را با هم ترکیب می‌کنیم، Wadia، یک جایگزین Whatcha، Whatcha است.

And I use both of them equally.

و من از هر دوی آنها به یک اندازه استفاده می کنم.

So it's important that you  know both of them as well.

بنابراین مهم است که هر دوی آنها را هم بشناسید.

And this question is how a native speaker  will commonly ask, what are you doing today?

و این سوال این است که چگونه یک زبان مادری معمولاً می‌پرسد، امروز چه کار می‌کنید؟

So the expression is have on the go.

بنابراین بیان در حال حرکت است.

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What are you doing today?

امروز چیکار میکنی؟

Now instead of have on the go, neither speakers  will also say what do you have going on?

اکنون به جای داشتن در حرکت، هیچ کدام از سخنرانان نمی‌گویند در حال انجام چه کاری هستید؟

So on the go is one option,  going on is another option.

بنابراین در حال حرکت یک گزینه است، ادامه دادن گزینه دیگری است.

What do you have going on today?

امروز چه اتفاقی داری؟

Hey girl, what do you got going on today?

هی دختر امروز چیکار میکنی؟

So to answer, maybe you could say today  I'm studying J4's English lessons.

بنابراین برای پاسخ، شاید می‌توانید بگویید امروز درس‌های انگلیسی J4 را مطالعه می‌کنم.

Is that what you have going on today?

آیا این همان چیزی است که امروز دارید انجام می دهید؟

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Did you nod off in the presentation too?

آیا در ارائه هم سری تکان دادید؟

Did you nod off in the presentation too?

آیا در ارائه هم سری تکان دادید؟

Did you nod off in the presentation too?

Did you get this one?

آیا در ارائه هم سری تکان دادید؟

این یکی رو گرفتی؟

I said, did you nod off in the presentation too?

گفتم در ارائه هم سر تکان دادی؟

Native speakers will combine  did you and say did you?

سخنرانان بومی با هم ترکیب می‌شوند و می‌گویند آیا شما؟

Did you?

آیا شما؟

So you hear a just sound, did you?

پس یک صدای درست می شنوید، نه؟

Or we can reduce that to did  ya or did ya so that uh or ah.

یا می‌توانیم آن را به انجام داد یا انجام دادیم تا اوه یا آه کاهش دهیم.

So all three options are common.

بنابراین هر سه گزینه مشترک هستند.

Nod off is a phrasal verb, so  we'll pronounce it as one word.

Nod off یک فعل عبارتی است، بنابراین  آن را به صورت یک کلمه تلفظ می‌کنیم.

Nod off.

سر تکون بده

So notice I'll take that D sound and I'll connect  it on the off, but I have to combine it together.

بنابراین توجه کنید که صدای D را می‌گیرم و آن را در حالت خاموش وصل می‌کنم، اما باید آن را با هم ترکیب کنم.

Nod off, nod off, nod off to nod off.

نق زدن، تکان دادن سر، برای تکان دادن سر.

This means that you fall asleep accidentally  

این بدان معنی است که شما به طور تصادفی به خواب می روید  

when you're not supposed to,  like during a presentation.

زمانی که قرار نیست، مانند هنگام ارائه.

So hopefully you're not nodding  off during this lesson right now.

بنابراین امیدواریم در حال حاضر در طول این درس سر تکان نمی‌دهید.

Or maybe you nodded off on the bus.

یا شاید در اتوبوس با سر تکان دادید.

I nodded off on the bus and missed my stop.

در اتوبوس سر تکان دادم و ایستگاهم را از دست دادم.

Has that ever happened to you?

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده است؟

Or maybe you see one of  your coworkers nodding off?

یا شاید یکی از همکارانتان را می بینید که سرش را تکان می دهد؟

I think Sarah nodded off.

فکر کنم سارا سرشو تکون داد

Someone should wake her up  before her boss sees her.

کسی باید قبل از اینکه رئیسش او را ببیند او را بیدار کند.

You just nod off.

فقط سر تکان میدهی

I nodded off, so I nodded  off a little, nodded off.

سر تکان دادم، پس کمی سرم را تکان دادم، سر تکان دادم.

Ross, you were snoring.

راس، تو خروپف می کردی.

Now let's do an imitation exercise so  you can practice your pronunciation.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید.

I'm going to say each sentence again,  

من هر جمله را دوباره می گویم،  

and I want you to repeat the sentence  aloud and imitate my pronunciation.

و من از شما می خواهم که جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

Did you not off in the presentation too?

آیا در ارائه هم شرکت نکردید؟

Did you not off in the presentation too?

آیا در ارائه هم شرکت نکردید؟

Did you not off in the presentation too?

آیا در ارائه هم شرکت نکردید؟

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said I got a lot on my plate now got a native  speakers pronounce this as gotta gotta, I gotta.

گفتم که خیلی چیزها را در ظرف خود دارم، حالا یک زبان مادری این را به عنوان باید تلفظ کنند، من باید.

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

The expression is to have a lot on one's plate.

تعبیر این است که در بشقاب آدم زیاد باشد.

Have you heard this?

آیا این را شنیده اید؟

It's very common.

بسیار رایج است.

When you have a lot on your  plate, it means you're very busy.

وقتی چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید، به این معنی است که خیلی مشغول هستید.

You have many different tasks to complete.

شما باید کارهای مختلفی را انجام دهید.

Now notice in my spoken expression I used got.

اکنون در بیان گفتاری من که استفاده کردم، توجه کنید.

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

I got a lot on my plate because native  speakers commonly replace have with  

من چیزهای زیادی در ظرف خود داشتم، زیرا افراد

got in spoken English in a casual informal way.

به روشی غیررسمی معمولی به زبان انگلیسی صحبت کردم.

But in written English or more formal  professional English, it's best to use have.

اما در زبان انگلیسی نوشتاری یا انگلیسی رسمی‌تر حرفه‌ای، بهتر است از have استفاده کنید.

So let's see some examples.

پس بیایید چند نمونه را ببینیم.

I could say give the project to Isabel.

می توانم بگویم پروژه را به ایزابل بدهید.

Amar already has a lot on his plate.

عمار در حال حاضر چیزهای زیادی در بشقاب خود دارد.

Now of course, our verb is have, so you need to  conjugate it with the subject and time reference.

البته اکنون فعل ما have است، بنابراین باید آن را با فاعل و مرجع زمانی مرتبط کنید.

In this case, Amar, third person  singular Amar has in the present simple.

در این مورد، عمار، سوم شخص مفرد عمار در حال ساده است.

And notice Amar has a lot on his plate because  the expression requires a possessive his plate.

و توجه داشته باشید که عمار چیزهای زیادی در بشقاب خود دارد، زیرا این بیان مستلزم مالکیت بشقاب او است.

We also use this expression to talk  about a time we were busy in the past.

ما همچنین از این عبارت برای صحبت درباره زمانی که در گذشته مشغول بودیم استفاده می‌کنیم.

So you have to conjugate that verb.

پس باید آن فعل را با هم ترکیب کنید.

We had a lot on our plate  because the subject is we.

ما چیزهای زیادی در ظرف خود داشتیم زیرا موضوع ما هستیم.

So now I need our plate.

پس الان به بشقابمان نیاز دارم.

And then you can use a past simple time reference.

و سپس می توانید از یک مرجع زمان ساده گذشته استفاده کنید.

Last week with the conference,  I got a lot of my plate.

هفته گذشته با کنفرانس، مقدار زیادی از بشقاب خود را به دست آوردم.

Right now we just got a lot of my plate.

در حال حاضر ما فقط مقدار زیادی از بشقاب من را دریافت کردیم.

I got a lot on my plate.

چیزهای زیادی در بشقابم خوردم.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

How'd you do?

چطوری؟

I said.

گفتم.

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

Take up is our phrasal verb, and  notice I pronounced it as one  

Take up فعل عبارتی ماست، و توجه کنید

taking up, taking up because the  preposition belongs to the verb.

گرفتن، گرفتن چون حرف اضافه به فعل تعلق دارد.

Native speakers may drop that taking that  G sound, and it sounds more like taken,  

بلندگوهای بومی ممکن است آن صدای G را از بین ببرند،

taken, but then you have to connect  the preposition taken up, taken up.

گرفته شد، اما سپس باید حرف اضافه برداشته شده، برداشته شده را وصل کنید.

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

You may hear that.

ممکن است آن را بشنوید.

And did you get sewing?

و خیاطی کردی؟

Because of course, the  pronunciation is the same as sew.

چون البته تلفظ همان دوختن است.

There's no sewing, though adding an ING.

هیچ خیاطی وجود ندارد، اگرچه یک ING اضافه می شود.

So sewing is the activity, but the  pronunciation is the same as the word.

بنابراین خیاطی فعالیت است، اما تلفظ آن همان کلمه است.

So let's talk about this phrasal verb.

پس بیایید در مورد این فعل عبارتی صحبت کنیم.

When you take up an activity or  a hobby, it simply means start.

وقتی به یک فعالیت یا سرگرمی مشغول می شوید، به سادگی به معنای شروع است.

And this is one of the reasons that students,  you don't understand native speakers because  

و این یکی از دلایلی است که دانشجویان،  شما

our vocabularies are filled with phrasal  verbs, idioms, and expressions like this one.

واژگان ما پر از افعال، اصطلاحات و عباراتی مانند این است.

So remember our last expression?

پس آخرین بیان ما را به یاد دارید؟

I have a lot on my plate.

من چیزهای زیادی در بشقابم دارم.

Let's combine these together.

بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

I'd love to take up sewing, but I  already have so much on my plate at work.

من دوست دارم خیاطی را شروع کنم، اما در حال حاضر چیزهای زیادی در ظرف خود در سر کار دارم.

Of course, take is a verb,  so you need to conjugate it.

البته، take یک فعل است،  بنابراین باید آن را با هم ترکیب کنید.

I could say Max took up guitar  last year and he's already amazing.

می توانم بگویم که مکس سال گذشته گیتار را انتخاب کرد و در حال حاضر شگفت انگیز است.

What about you?

شما چطور؟

Are you thinking of taking up notice?

آیا به فکر گرفتن اطلاعیه هستید؟

You need that gerund.

تو به اون جیروند نیاز داری

Thinking of taking up?

به فکر گرفتن هستید؟

Are you thinking of taking  up a new activity or hobby?

آیا به فعالیت یا سرگرمی جدیدی فکر می کنید؟

Share that in the comments below.

آن را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

We'll take up yoga or jogging  or, you know, we'll be organized.

یوگا یا آهسته دویدن را شروع خواهیم کرد یا می دانید، سازماندهی خواهیم کرد.

Taking up just making.

صرف ساختن.

Yeah, I am.

بله، من هستم.

Well, Missus B and I did take  up synchronized swimming.

خب، من و میسوس بی شنای همزمان را شروع کردیم.

Let's try a more advanced test.

بیایید یک تست پیشرفته تر را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

I said have you nailed down the dates yet?

گفتم هنوز تاریخ ها را مشخص کردی؟

And the reason why this is  more advanced is because  

و دلیل اینکه این پیشرفته‌تر

I'm using an expression you may not  be familiar with for pronunciation.

من از عبارتی استفاده می‌کنم که ممکن است با آن آشنایی نداشته باشید.

I said have you, but a lot of  native speakers reduce you to  

گفتم شما را دارم، اما بسیاری از افراد بومی

just a ya ya have ya have ya have ya nailed.

فقط یک یا یا باید شما باید شما شما میخکوب شده است.

So you might hear that now nailed.

بنابراین شما ممکن است بشنوید که در حال حاضر میخ.

Notice in the past simple that Ed is a very  soft D nailed, nailed, but we have nailed down.

در گذشته ساده توجه کنید که اد یک D بسیار نرم است، میخکوب شده است، اما ما میخکوب شده ایم.

So because I have AD sound on  down and these two go together,  

بنابراین چون صدای AD را در پایین

I'll pronounce it as one and you'll  only hear 1D sound nailed down.

من آن را به عنوان یک تلفظ می‌کنم و شما فقط صدای 1 بعدی را می‌شنوید.

Nailed down.

میخکوب شد.

So it's pronounced exactly the same as nail down,  

بنابراین دقیقاً مانند نایل پایین تلفظ می شود،  

but if you say it together,  that D is used for both.

اما اگر با هم بگویید، آن D برای هر دو استفاده می شود.

Same with dates yet.

در مورد تاریخ ها هنوز هم همینطور.

Notice how that blends into the for yet dates  yet and it sounds like one word, dates yet dates.

توجه کنید که چگونه با تاریخ‌های اما هنوز ترکیب می‌شود و به نظر می‌رسد یک کلمه، تاریخ در عین حال تاریخ است.

Yet the phrasal verb here  is to nail something down,  

با این حال، فعل عبارتی در اینجا  این

and that's when you firmly  establish or confirm something.

و آن زمانی است که شما قاطعانه چیزی را ایجاد یا تأیید می‌کنید.

So just think of it as 100% confirmed.

بنابراین فقط آن را به عنوان 100٪ تایید شده در نظر بگیرید.

I could say I'm not signing the  contract until we nail down the terms.

می‌توانم بگویم تا زمانی که شرایط را مشخص نکنیم، قرارداد را امضا نمی‌کنم.

Once the terms are nailed  down, they're 100% confirmed.

پس از مشخص شدن شرایط، 100٪ تأیید می شوند.

So you can think of them as official.

بنابراین می توانید آنها را رسمی در نظر بگیرید.

So then I'm comfortable signing the  contract in a more everyday context,  

بنابراین من راحت قرارداد را در یک

you might say, let's nail down our  vacation plans by the end of the week.

ممکن است بگویید، بیایید تا پایان هفته برنامه‌های تعطیلات خود را مشخص کنیم.

Once your plans are nailed down,  

زمانی که برنامه های شما به نتیجه رسید،  

they're 100% confirmed so you can  get excited about your vacation.

آنها 100٪ تأیید شده اند، بنابراین می توانید در مورد تعطیلات خود هیجان زده شوید.

Now notice my question, Have  you nailed down the dates yet?

حالا به سوال من توجه کنید، آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

What vertanse is that?

آن ورتانس چیست؟

It's the present perfect and I'm using the present  perfect because this is an unfinished timeline.

زمان حال کامل است و من از زمان حال بی‌نقص استفاده می‌کنم زیرا این یک جدول زمانی ناتمام است.

If the person says no, it's still  possible for them to nail down the  

اگر فرد نه بگوید، هنوز هم

dates to confirm the dates  because it's unfinished.

تاریخ‌ها برای تأیید تاریخ‌ها زیرا ناتمام است.

To reply, you can say no, not yet because  we use yet with the present perfect.

برای پاسخ، می‌توانید بگویید نه، هنوز نه زیرا ما هنوز با حال کامل استفاده می‌کنیم.

No, I haven't nailed down the dates yet.

نه، هنوز تاریخ ها را مشخص نکرده ام.

Or you could say, yes, I nail down the dates.

یا می توانید بگویید، بله، تاریخ ها را مشخص می کنم.

Pass, simple to show a completed pass action.

پاس، ساده برای نشان دادن یک عمل پاس تکمیل شده.

Or you could say, yes, I  have nailed down the dates.

یا می توانید بگویید، بله، تاریخ ها را مشخص کرده ام.

This is the present.

این زمان حال است.

Perfect.

عالی

It's a completed pass action  with a result in the present.

این یک اقدام گذراندن تکمیل شده با نتیجه در حال حاضر است.

Once we nail down our mission, I'm  just nailing down the specifics.

وقتی مأموریت خود را به پایان می‌رسانیم، فقط به جزئیات آن می‌پردازم.

I'll nail it down this week.

من این هفته آن را حل می کنم.

Let's do one more even more advanced.

بیایید یک مورد حتی پیشرفته تر انجام دهیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said you can't dodge his calls forever.

گفتم نمی توانی برای همیشه از تماس های او طفره بروی.

Now notice can in spoken English.

اکنون می توانید به زبان انگلیسی صحبت کنید.

I'm not going to pronounce that hard.

من قصد ندارم آنقدر سخت تلفظ کنم.

Can't with the T.

با تی نمیشه

You can, can.

شما می توانید، می توانید.

Can't dodge.

نمی توان طفره رفت.

Notice here the D is silent, the middle  D Dodge, dodge, dodge his calls forever.

توجه داشته باشید که در اینجا D ساکت است، وسط  D Dodge, dodge, از تماس های او برای همیشه اجتناب کنید.

Now what does dodge mean to dodge?

حال طفره رفتن به چه معناست؟

This is when you purposely avoid or ignore.

این زمانی است که شما عمدا اجتناب می کنید یا نادیده می گیرید.

So he's calling but I'm not  answering, I'm purposely ignoring it.

بنابراین او زنگ می‌زند اما من پاسخ نمی‌دهم، عمداً آن را نادیده می‌گیرم.

I'm dodging his call.

دارم از تماسش طفره میرم

So to you I might say you can't  dodge speaking in public forever.

بنابراین ممکن است به شما بگویم که نمی‌توانید برای همیشه از صحبت کردن در جمع طفره بروید.

You can't purposely avoid it or ignore the  activity At some point you just have to do it.

نمی‌توانید عمداً از آن اجتناب کنید یا فعالیت را نادیده بگیرید در برخی مواقع فقط باید آن را انجام دهید.

Now notice I use dodge speaking  because you can dodge something,  

اکنون توجه کنید که من از گول زدن استفاده می‌کنم،

his call, or you can dodge doing something.

تماس او، یا می توانید از انجام کاری طفره بروید.

So the verb in ING dodge speaking, we  sometimes use this in a more positive way.

بنابراین فعل در ING dodge speaking، گاهی اوقات از آن به روشی مثبت‌تر استفاده می‌کنیم.

I might say great job dodging that question.

ممکن است بگویم کار بزرگی است که از این سوال طفره می رود.

So maybe you were asked an inappropriate  question in an interview or a meeting,  

بنابراین ممکن است در یک مصاحبه یا جلسه

but then you strategically  avoided answering that question.

اما بعد از آن به صورت استراتژیک از پاسخ دادن به این سؤال اجتناب کردید.

So I might say, great job dodging that question.

بنابراین می توانم بگویم، کار بسیار خوبی است که از این سوال طفره می رود.

She's touching calls.

او تماس ها را لمس می کند.

Or why have you been dodging my calls?

یا چرا از تماس های من طفره می رفتی؟

She's dodging my phone calls.

او از تماس های تلفنی من طفره می رود.

Now let's do an imitation exercise.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم.

I'm going to say each sentence again three  times, but I'm going to leave enough time  

هر جمله را دوباره سه بار تکرار می‌کنم،

for you to repeat the sentence out  loud and imitate my pronunciation.

برای اینکه شما جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

I got a lawn on my plate.

I got a lawn on my plate.

من یک چمن در بشقابم گرفتم.

من یک چمن در بشقابم گرفتم.

I got a lawn on my plate.

من یک چمن در بشقابم گرفتم.

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

I'm thinking of taking up sewing.

دارم به خیاطی فکر میکنم

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

Have you nailed down the dates yet?

آیا هنوز تاریخ ها را مشخص کرده اید؟

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

You can't dodge his calls forever.

شما نمی توانید برای همیشه از تماس های او طفره بروید.

Amazing, John.

شگفت انگیز جان

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

I said looks like we're back to square one.

گفتم انگار به نقطه اول برگشتیم.

Did you get that one?

اون یکی رو گرفتی؟

Let's talk about the pronunciation changes.

بیایید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Notice the contraction were were.

توجه داشته باشید انقباض بودند.

This is we are as a contraction were.

این است که ما به عنوان یک انقباض بودند.

Now notice how unstressed my pronunciation is?

حالا توجه کنید که تلفظ من چقدر بدون استرس است؟

It sounds like were not we're were.

به نظر می رسد که ما نبودیم.

This is how native speakers  say it at a natural pace.

اینگونه است که زبان مادری آن را با سرعت طبیعی بیان می‌کنند.

We're back, we're back.

ما برگشتیم، برگشتیم.

We're back.

ما برگشتیم

We're back to.

ما برگشتیم به

This sounds like TA in real English.

این به نظر می رسد مانند TA در انگلیسی واقعی.

TA.

TA.

We're back to.

ما برگشتیم به

We're back to square one.

ما به نقطه اول برگشتیم.

We're back to square 1.

ما به میدان 1 برگشتیم.

Now, what does this mean to be back to square one?

حالا، این به چه معناست که به نقطه اول برگردیم؟

Well, square one on a board game  is the beginning of a board game.

خوب، مربع یک روی یک بازی رومیزی شروع یک بازی رومیزی است.

So when you're back to square one,  

پس وقتی به نقطه اول برگشتید،  

it means you're back to the beginning  and you're back to the beginning.

این بدان معناست که شما به ابتدا بازگشته اید و به آغاز بازگشته اید.

The start because you tried  something and it didn't work,  

شروع چون چیزی را امتحان

so you had a failed attempt  and you have to try again.

بنابراین شما یک تلاش ناموفق داشتید و باید دوباره تلاش کنید.

Looks like we're back to square one.

به نظر می رسد ما به نقطه اول برگشتیم.

It looks like we have to start again from the  beginning because our first attempt failed.

به نظر می رسد باید دوباره از ابتدا شروع کنیم زیرا اولین تلاش ما شکست خورد.

Our next listening exercise,  I'll say it three times.

تمرین گوش دادن بعدی ما،  آن را سه بار می گویم.

I don't know if we can trust  her, she's pretty wishy washy.

نمی‌دانم می‌توانیم به او اعتماد کنیم یا نه، او بسیار شیطون است.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

I said.

گفتم.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

First, let's talk about  don't know at a natural pace.

ابتدا، بیایید با سرعت طبیعی درباره «نمی دانم» صحبت کنیم.

This sounds like don't know.

این به نظر می رسد که نمی دانم.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know, don't know.

نمی دانم، نمی دانم.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know if we can notice here we  can trust when can is the auxiliary verb.

نمی‌دانم می‌توانیم در اینجا متوجه شویم که می‌توانیم به زمانی که can فعل کمکی است اعتماد کنیم.

So it's not the main verb.

پس فعل اصلی نیست.

We reduce this to can, can and  it's very unstressed sound.

ما این را به قوطی، می‌توانیم کاهش می‌دهیم و صدای آن بسیار بدون تنش است.

I don't know if we can if we can trust, if  we can trust and notice you hear trust more  

نمی‌دانم آیا می‌توانیم اعتماد کنیم، آیا می‌توانیم

because it's the main verb and can,  which sounds like can is very short.

زیرا این فعل اصلی و can است که به نظر می رسد can بسیار کوتاه است.

Can can trust can trust.

می تواند اعتماد می تواند اعتماد.

I don't know if we can trust her Now here we  can get rid of that H sound and it just sounds  

نمی‌دانم می‌توانیم به او اعتماد کنیم یا نه، حالا

like her Trust her, but then you combine it to  the word before trust her, trust her, trust her.

مثل او به او اعتماد کنید، اما سپس آن را با کلمه قبل از اعتماد به او ترکیب کنید، به او اعتماد کنید، به او اعتماد کنید.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's this is a contraction for  she is she's pretty wishy washy.

او این یک انقباض است، زیرا او بسیار شیطون است.

What does wishy washy mean To be wishy washy?

Wishy washy به چه معناست Wishy wash?

This is when you have no clear  or consistent ideas or decisions.

این زمانی است که شما هیچ ایده یا تصمیم روشن یا ثابتی ندارید.

We generally use this as an adjective to  describe someone who changes their mind,  

ما معمولاً از این به عنوان یک صفت برای توصیف شخصی

changes the decision that they make frequently.

تصمیمی که اغلب می گیرند را تغییر می دهد.

So that's why you don't know if you can trust  

به همین دلیل است که نمی دانید می توانید اعتماد کنید یا خیر  

her because she says she's going to  come to your party or help you move.

او چون می‌گوید به مهمانی شما می‌آید یا به شما کمک می‌کند تا حرکت کنید.

But because she's wishy washy, tomorrow  she might change her mind and say, oh,  

اما از آنجایی که او هوس انگیز است، فردا ممکن

actually, I'm not coming to the party  or I'm not going to help you move.

در واقع، من به مهمانی نمی آیم یا به شما کمک نمی کنم که حرکت کنید.

But then maybe the next day she changes her  mind again and she does come to your party.

اما شاید روز بعد دوباره نظرش عوض شود و به مهمانی شما بیاید.

She's wishy washy.

او شیطون است.

I don't know if I can trust her.

نمی دانم می توانم به او اعتماد کنم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

Our next listening exercise,  I'll say it three times.

تمرین گوش دادن بعدی ما،  آن را سه بار می گویم.

You got to give him props.

باید بهش وسایلی بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

You got to give him props.

باید بهش وسایلی بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

You got to give him props.

باید بهش وسایلی بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

I said you got to give him props.

گفتم باید وسایلی به او بدهید.

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

You got to got to sounds like  gotta you gotta you gotta give him.

باید به صداهایی مثل  باید بپردازی که باید به او بدهی.

Same thing we saw with her.

همان چیزی که با او دیدیم

Get rid of the age and it will sound like him but  

از شر سن خلاص شوید و آن را مانند او اما  

you can combine it to the word  before give em, give em give em.

می‌توانید آن را با کلمه پیش از give em، give em give em ترکیب کنید.

You gotta give em props.

شما باید به آنها لوازم جانبی بدهید.

He's this is a contraction.

او این یک انقباض است.

He is.

او هست.

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

Now what does this mean to give someone prompts?

حالا این به چه معناست که به کسی دستور بدهد؟

This is when you give someone  respect, credit, or recognition.

این زمانی است که به کسی احترام، اعتبار یا شناسایی می دهید.

So let's say a coworker of  yours gets a really big client.

بنابراین فرض کنید یکی از همکاران شما مشتری واقعاً بزرگی پیدا می کند.

Well, if you want to give your  Co worker credit or recognition,  

خوب، اگر می‌خواهید به همکارتان

you could say, oh, we got to give them props.

می توانید بگویید، اوه، ما باید به آنها وسایلی بدهیم.

And then you can celebrate his big achievement.

و سپس می توانید موفقیت بزرگ او را جشن بگیرید.

Let's talk about he's a real trooper.

بیایید در مورد اینکه او یک سرباز واقعی است صحبت کنیم.

When you describe someone as  a trooper to be a trooper,  

وقتی کسی را به عنوان یک سرباز توصیف

this is someone who perseveres  through hardship or difficulty.

این کسی است که در سختی یا دشواری استقامت می کند.

So they persevere, they keep going.

بنابراین آنها استقامت می کنند، به راه خود ادامه می دهند.

They don't give up, they  don't quit, they persevere.

آنها تسلیم نمی‌شوند، تسلیم نمی‌شوند، پشتکار می‌کنند.

And This is why you got to give them props,  

و به همین دلیل است که باید به آنها وسایلی بدهید،  

because he didn't quit even though it was  difficult, because he's a real trooper.

زیرا او حتی با وجود سختی آن را رها نکرد، زیرا او یک سرباز واقعی است.

Our next listening exercise,  I'll say it three times.

تمرین گوش دادن بعدی ما،  آن را سه بار می گویم.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

I said our successes and failures were writ large.

گفتم موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده است.

Notice our I did not pronounce this as  our I said are are a very reduced sound.

توجه داشته باشید ما این را تلفظ نکردم زیرا صدای ما که گفتم are بسیار کاهش یافته است.

Are our successes, our successes,  our successes and failures here.

آیا موفقیت‌های ما، موفقیت‌های ما، موفقیت‌ها و شکست‌های ما در اینجا هستند.

And when and comes between  two nouns or even 2 verbs,  

و وقتی و بین دو اسم یا

we reduce it to our successes  and successes and failures.

ما آن را به موفقیت‌ها و موفقیت‌ها و شکست‌هایمان تقلیل می‌دهیم.

FB and T, successes and failures.

FB و T، موفقیت ها و شکست ها.

Our successes and failures were writ.

موفقیت ها و شکست های ما نوشته شده بود.

Did you spell this starting with AR or with AW?

آیا این را با AR شروع کردید یا با AW؟

The West is silent, just like in the word right.

غرب ساکت است، درست مانند کلمه حق.

The West is silent, but in spelling it's there.

غرب ساکت است، اما در املا وجود دارد.

In pronunciation it isn't writ large.

در تلفظ بزرگ نوشته نمی شود.

What does writ large mean?

نوشتن بزرگ به چه معناست؟

This is an adjective that  simply means to be very obvious.

این صفتی است که به سادگی به معنای واضح بودن است.

So our successes and failures were very obvious.

بنابراین موفقیت ها و شکست های ما بسیار مشهود بود.

Why is that?

چرا اینطور است؟

Perhaps we work for a public company, and when  we fail, the general public knows we failed.

شاید ما برای یک شرکت سهامی عام کار می کنیم و وقتی شکست می خوریم، عموم مردم می دانند که شکست خوردیم.

But also, when we succeed, the  general public knows we succeeded  

اما همچنین، وقتی موفق می‌شویم، عموم

because our successes and failures are writ large.

زیرا موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده اند.

They're very obvious.

آنها بسیار واضح هستند.

Are you ready for your last listening exercise?

آیا برای آخرین تمرین گوش دادن خود آماده اید؟

I'll say it three times.

سه بار میگم

With a few twinks, it'll be good to go.

با چند بار حرکت، خوب است که بروید.

With a few twinks, it'll be good to go.

با چند بار حرکت، خوب است که بروید.

With a few tweaks, it'll be good to go.

با چند تغییر، خوب است که بروید.

I said with a few tweaks, it'll be good to go.

گفتم با چندتا ترفند خوب میشه.

Did you hear that contraction?

آن انقباض را شنیدی؟

It'll, it will, sounds like it'll, it'll.

خواهد شد، خواهد شد، به نظر می رسد که خواهد شد، خواهد شد.

It's a very soft sound.

خیلی صدای ملایمی داره

It's easy to miss that will,  it'll, it'll, it'll be.

از دست دادن آن اراده آسان است،  می شود، می شود، می شود.

It'll be.

خواهد شد.

But without it, the sentence  wouldn't be grammatically correct.

اما بدون آن، جمله از نظر گرامری صحیح نخواهد بود.

If I said it be, that isn't correct.

اگر گفتم درست نیست.

It will be.

خواهد بود.

It'll be, it'll it'll, it'll be good to go.

می شود، می شود، رفتن خوب است.

Just like we saw before.

درست همانطور که قبلا دیدیم.

2 is a reduced sound, an unstressed sound.

2 یک صدای کاهش یافته، یک صدای بدون تنش است.

To good to go, to to go, to  go, good to go, good to go.

برای رفتن، به رفتن، برای رفتن، خوب برای رفتن، خوب برای رفتن.

What does this mean with a few tweaks?

این با چند ترفند به چه معناست؟

Tweaks are changes, small changes.

ترفندها تغییرات هستند، تغییرات کوچک.

So let's say you're writing a report  and your boss or Co worker wants you  

بنابراین فرض کنید در حال نوشتن یک گزارش هستید

to remove this section and add this information.

برای حذف این بخش و افزودن این اطلاعات.

That would be a tweak.

این یک ترفند خواهد بود.

A tweak you need to make a small change,  

ترفندی که برای ایجاد یک تغییر کوچک به آن نیاز دارید،  

a tweak with a few tweaks, with a  few changes, it'll be good to go.

یک ترفند با چند ترفند، با چند تغییر، خوب است.

When something is good to go,  good to go, it means it's ready.

وقتی چیزی برای رفتن خوب است،  برای رفتن خوب است، به این معنی است که آماده است.

And we use this in two contexts.

و ما از این در دو زمینه استفاده می کنیم.

Ready to leave or ready to start doing something.

آماده برای ترک یا آماده شروع به انجام کاری.

So let's say you and your  friend are going to the movies.

بنابراین فرض کنید شما و دوستتان به سینما می روید.

Your friend could text you and say good to go.

دوست شما می تواند به شما پیامک بزند و بگوید خوب است.

Are you ready to leave?

برای رفتن آماده ای؟

And in this case it could be, Are you ready  to leave your house to meet me at the movies?

و در این مورد می‌تواند این باشد، آیا حاضرید خانه‌تان را ترک کنید تا با من در سینما ملاقات کنید؟

Good to go, good to go.

چه خوب که رفتی، چه خوب که رفتی.

We use this a lot as native speakers.

ما از این به عنوان زبان مادری زیاد استفاده می کنیم.

In this context, it'll it'll be good to go.

در این زمینه، خوب است که بروید.

Something can also be good to go in the  context of it's ready to start doing something.

همچنین می‌تواند در شرایطی که آماده شروع انجام کاری است، خوب باشد.

For example, the new website  will be good to go on Monday,  

به‌عنوان مثال، وب‌سایت جدید به‌خوبی

which means the new website will be  ready, ready to start doing something,  

به این معنی که وب‌سایت جدید آماده

ready to start receiving visitors,  ready to be available to the public.

آماده برای شروع پذیرش بازدیدکنندگان،  آماده برای در دسترس قرار گرفتن برای عموم.

The new website will be good to go on Monday.

وب‌سایت جدید روز دوشنبه خوب است.

Now the new website as a subject is it.

در حال حاضر وب سایت جدید به عنوان موضوع آن است.

So if you already know you're talking about the  website, you can say it'll it'll be good to go.

بنابراین اگر از قبل می‌دانید که درباره وب‌سایت صحبت می‌کنید، می‌توانید بگویید که خوب است که بروید.

Now let's do an imitation  exercise so you can practice  

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام

these natural pronunciation changes  and practice these new expressions.

این تلفظ طبیعی تغییر می کند و این عبارات جدید را تمرین کنید.

I'll say each sentence again three times in a  row, and I want you to imitate my pronunciation.

من هر جمله را سه بار پشت سر هم می گویم و از شما می خواهم که تلفظ من را تقلید کنید.

Try to say it just like me.

سعی کن مثل من بگو

Get all those pronunciation changes.

تمام آن تغییرات تلفظ را دریافت کنید.

And I want you to say this out loud so you can  do this as many times as you like to practice.

و می‌خواهم این را با صدای بلند بگویید تا بتوانید هر چند بار که دوست دارید این کار را انجام دهید.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

Looks like we're back to square 1.

به نظر می رسد به نقطه اول برگشتیم.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

I don't know if we can trust her.

نمی دانم می توانیم به او اعتماد کنیم یا نه.

She's pretty wishy washy.

او بسیار شیطون است.

You got to give him prompts.

باید بهش تذکر بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

You got to give him prompts.

باید بهش تذکر بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

You got to give him prompts.

باید بهش تذکر بدی

He's a real trooper.

او یک سرباز واقعی است.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

Our successes and failures were writ large.

موفقیت ها و شکست های ما بزرگ نوشته شده بود.

With a few twinks, it'll be good to go.

با چند بار حرکت، خوب است که بروید.

With a few twinks, it'll be good to go.

با چند بار حرکت، خوب است که بروید.

With a few twinks, it'll be good to go.

با چند بار حرکت، خوب است که بروید.

Amazing, John.

Now let's complete another listening exercise.

شگفت انگیز جان

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said we need to nip this in the bud.

گفتم ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Now let's talk about need.

حالا بیایید در مورد نیاز صحبت کنیم.

Notice that I didn't pronounce  the D need, because if I do that,  

توجه داشته باشید که من D need را تلفظ نکردم،

it forces me to take a pause, which slows me down.

مجبورم می کند مکثی کنم که سرعتم را کند می کند.

So if you don't pronounce that D at the  end, you'll be able to speak faster.

بنابراین اگر D را در پایان تلفظ نکنید، می‌توانید سریع‌تر صحبت کنید.

We need TA TA notice how to  becomes more of an unstressed top.

ما باید به TA TA توجه کنیم که چگونه می‌توانیم به یک تاپ بدون استرس تبدیل شویم.

We need to nip to nip to nip this in.

ما نیاز داریم که به نیپ بزنیم تا این را در بیاوریم.

So notice here we have this in and again,  I can connect those together and I can  

بنابراین توجه کنید که در اینجا ما این را دوباره و دوباره داریم،

take that as sound and I can add it to the  beginning of in because it begins in a vowel.

آن را به عنوان صدا در نظر بگیرم و می‌توانم آن را به ابتدای in اضافه کنم زیرا با یک مصوت شروع می‌شود.

This sin, and it sounds like one  word, this sin, this sin, the bud.

این گناه، و به نظر می رسد یک کلمه، این گناه، این گناه، جوانه.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

Now what does this mean?

حالا این یعنی چی؟

When you nip something in the bud?

وقتی چیزی را در جوانه می کوبید؟

It means you stop something before  it becomes serious or permanent.

یعنی چیزی را قبل از اینکه جدی یا دائمی شود متوقف کنید.

And that's something that you  want to stop is a negative  

و این چیزی است که می‌خواهید جلوی

behavior or a problem or some sort of issue.

رفتار یا مشکل یا نوعی مسئله

I use this expression with my little Kitty Sasha.

من از این عبارت با کیتی ساشا کوچکم استفاده می کنم.

When she was just a kitten, she  used to scratch at the furniture.

زمانی که او فقط یک بچه گربه بود، روی اثاثیه خانه خراش می کرد.

Now obviously this is a negative  behavior that I want to stop.

اکنون واضح است که این یک رفتار منفی است که می‌خواهم آن را متوقف کنم.

And if I let her keep scratching, then it will  become a permanent habit, a permanent behavior.

و اگر به او اجازه بدهم به خاراندن ادامه دهد، آن وقت تبدیل به یک عادت همیشگی، یک رفتار دائمی خواهد شد.

So I needed to nip her scratching in the bud.

بنابراین من نیاز داشتم که خراشیدن او را در جوانه خفه کنم.

I needed to nip it in the bud.

من نیاز داشتم که آن را در جوانه بکوبم.

So maybe there's an issue or a problem  that you want to nip in the bud.

بنابراین شاید مشکل یا مشکلی وجود داشته باشد که بخواهید در ابتدا آن را برطرف کنید.

For my students, I would say you need to  nip your fear of public speaking in the bud,  

برای دانش‌آموزانم، می‌توانم بگویم که باید ترس

which means you need to stop  it when it's just a small fear.

این بدان معناست که شما باید آن را متوقف کنید در حالی که فقط یک ترس کوچک است.

Because if you let it grow  and grow and grow and grow,  

زیرا اگر اجازه دهید رشد کند و

it's going to be a lot more difficult to overcome.

غلبه بر آن بسیار دشوارتر خواهد بود.

So you need to nip your fear  of public speaking in the bud.

بنابراین باید ترس خود را از سخنرانی در جمع در جوانی از بین ببرید.

So if you're with me, put that in the comments,  Nip fear in the bud, nip fear in the bud.

بنابراین اگر با من هستید، آن را در نظرات قرار دهید،  ترس را در جوانه خفه کنید، ترس را در جوانه خفه کنید.

Put that in the comments and I certainly hope that  my channel and these lessons help you do that.

آن را در نظرات قرار دهید و مطمئناً امیدوارم که کانال من و این درس‌ها به شما در انجام این کار کمک کند.

I just want to nip any problems in the  bud and I nip this thing in the bud.

من فقط می خواهم هر مشکلی را در جوانه برطرف کنم و این مورد را در جوانه برطرف می کنم.

Going to nip this thing in the bud.

قصد دارم این چیز را در جوانه خفه کنم.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

Let's try this again with  another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین گوش دادن دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Don't blow his common out of proportion.

عام او را بی اندازه منفجر نکنید.

Don't blow his common out of proportion.

عام او را بی اندازه منفجر نکنید.

Don't blow his common out of proportion.

عام او را بی اندازه منفجر نکنید.

Did you hear what I said?

شنیدی چی گفتم؟

I said don't blow his comment out of proportion.

گفتم کامنتش را بی اندازه باد نکن.

Don't is a contraction of do not don't.

Don't یک انقباض است.

It will help you speak faster and again,  drop that T so you don't take a pause.

این به شما کمک می‌کند سریع‌تر و دوباره صحبت کنید،  آن T را رها کنید تا مکث نکنید.

Don't blow blow is blow is so notice on his I  drop that H and I combine those two together.

ضربه نزن، ضربه ای است که آنقدر متوجه می شوم که من و H آن دو را با هم ترکیب می کنیم.

Don't blow is comment out of you  can reduce those into one sound.

دم نزنید نظر شماست  می‌تواند آن‌ها را به یک صدا کاهش دهد.

ODA don't blow his comment outa proportion.

ODA نظر او را به نسبت منفجر نکنید.

You're blowing this way out of proportion.

داری اینجوری بی اندازه دم میزنی

Now let's talk about the meaning here.

حالا بیایید در مورد معنی اینجا صحبت کنیم.

When you blow something out of proportion,  

وقتی چیزی نامتناسب می زنید،  

you make an event or a problem seem  more serious than it is in reality.

باعث می‌شوید یک رویداد یا مشکل جدی‌تر از آنچه در واقعیت است به نظر برسد.

So let's say you have a job interview  and it's going to be in English.

بنابراین فرض کنید یک مصاحبه شغلی دارید و به زبان انگلیسی خواهد بود.

But remember, you nipped fear in the bud, so  you're not afraid to speak in public, right?

اما به یاد داشته باشید، شما در جوانی ترس را از بین بردید، بنابراین از صحبت کردن در جمع نمی ترسید، درست است؟

But imagine that you didn't nip fear in  the bud and you're stressing and you're  

اما تصور کنید که در جوانی ترس را از بین

anxious and you're nervous, but the  event is going to a job interview in  

مضطرب و عصبی هستید، اما رویداد

English and you make it seem like  this big, terrible, scary event.

انگلیسی و شما آن را مانند این رویداد بزرگ، وحشتناک، ترسناک جلوه می دهید.

So you could say don't blow it out of proportion.

بنابراین می توانید بگویید که آن را نامتناسب نکنید.

Or if you're telling a friend how  nervous you are about this job interview,  

یا اگر به دوستی می‌گویید که در مورد

your friend could say to you, you're  blowing this way out of proportion.

دوستتان می‌تواند به شما بگوید، شما این‌طور نامتناسب می‌کنید.

Now notice here I added way out of proportion.

حالا توجه کنید که در اینجا من یک راه نامتناسب اضافه کردم.

It's very common to add way  to make it sound stronger.

بسیار متداول است که روشی را اضافه کنید تا قوی‌تر به نظر برسد.

So to emphasize it, you're blowing  this way out of proportion.

بنابراین، برای تأکید بر آن، شما در حال وزش دادن به آن هستید.

Blow it way out of proportion.

آن را از تناسب خارج کنید.

You're blowing this way out of proportion.

داری اینجوری بی اندازه دم میزنی

Let's try this this again.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

How'd you do it?

چگونه این کار را انجام دادی؟

This one?

این یکی؟

I said.

My client really chewed me out.

گفتم.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

Now let's talk about chewed.

حالا بیایید در مورد جویده شده صحبت کنیم.

Notice this is an Ed verb, a past simple verb,  

توجه داشته باشید که این یک فعل Ed است، یک فعل گذشته ساده،  

but the pronunciation is a soft  D chewed the the Now again,  

اما تلفظ آن نرم است. D دوباره

we can drop that sound when we're connecting  it to other words, so you don't really hear it.

ما می‌توانیم آن صدا را هنگامی که آن را به کلمات دیگری وصل می‌کنیم رها کنیم، بنابراین شما واقعاً آن را نشنید.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

And notice how I Take Me Out  and I combine them together.

و توجه کنید که چگونه من را بیرون می‌کشم و آنها را با هم ترکیب می‌کنم.

Now I use a soft ya sound to  combine 2 vowels me out yaout.

اکنون از صدای ملایم یا برای ترکیب دو مصوت استفاده می‌کنم.

So I add a ya in front of out yaout but I combine  it with me so it sounds like one word meow meow.

بنابراین من یک یا را در مقابل out yaout اضافه می‌کنم، اما آن را با خودم ترکیب می‌کنم تا مانند یک کلمه میو میو به نظر برسد.

So you don't hear it when  you're speaking at a fast pace.

بنابراین وقتی با سرعت سریع صحبت می کنید آن را نمی شنوید.

But if you slowed it down you would  hear the very slight ya in front of out.

اما اگر سرعت آن را کم می‌کردید، صدای خیلی خفیف را در مقابل بیرون می‌شنوید.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

Your boss just chewed me out.

رئیس شما فقط مرا جوید.

The expression is to chew someone out.

تعبیر این است که کسی را بجوید.

And this is when you tell someone angrily  that they've done something wrong.

و این زمانی است که با عصبانیت به کسی می گویید که کار اشتباهی انجام داده است.

So this is not a positive thing.

پس این چیز مثبتی نیست.

Now notice the difference between these sentences.

حالا به تفاوت این جملات توجه کنید.

I chewed my assistant out.

دستیارم را جویدم بیرون.

The client chewed me out.

مشتری مرا جوید.

So notice the difference in the first one.

بنابراین به تفاوت در مورد اول توجه کنید.

I chewed my assistant out.

دستیارم را جویدم بیرون.

I'm giving the angry comments.

من نظرات عصبانی را می دهم.

The second one, my client chewed me out.

مورد دوم، موکلم مرا جوید.

I'm receiving the angry comments now.

من اکنون نظرات عصبانی را دریافت می کنم.

Sometimes my students, maybe even you, sometimes  my students chew me out in the comments section.

گاهی اوقات شاگردان من، شاید حتی شما، گاهی اوقات دانش‌آموزان من در بخش نظرات، من را می‌جوند.

They tell me angrily that I've  done something wrong in the video,  

آنها با عصبانیت به من می گویند که در

so please don't chew me out, but that  in the comments, I won't chew you out.

پس لطفا من را نجوید، اما در نظرات، من شما را نخواهم جوید.

I won't chew you out, please.

من تو را نمی جوم، لطفا

Don't chew me out.

منو نجوید

It's not very pleasant to read  negative comments, so don't do it.

خواندن نظرات منفی خیلی خوشایند نیست، پس این کار را نکنید.

Chew me out about something more like chewed out.

من را در مورد چیزی بیشتر شبیه جویده شده بجوید.

I've been chewed out before.

من قبلا جویده شده بودم

Wanted me to chew you out.

می خواست تو را بجوم

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said we're not laying anyone off.

گفتم ما کسی را اخراج نمی کنیم.

Now notice where this is a contraction we are,  

حالا توجه کنید که این انقباض کجا هستیم،  

and notice how unstressed it is where  we're where we're not, we're not.

و توجه کنید که چقدر استرس ندارد جایی که ما در جایی که نیستیم، نیستیم.

Now as a contraction you could also say we aren't.

در حال حاضر به عنوان یک انقباض شما همچنین می توانید بگویید که ما نیستیم.

So both of those contractions are common.

بنابراین هر دوی این انقباضات رایج هستند.

I just chose to use where we're not.

من فقط انتخاب کردم از جایی که نیستیم استفاده کنم.

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

Now notice how I can combine anyone off.

اکنون توجه کنید که چگونه می توانم هر کسی را با هم ترکیب کنم.

Off starts with a vowel and  anyone it ends on an N sound.

خاموش با یک مصوت شروع می‌شود و هر کسی که با صدای N پایان می‌یابد.

So I can take that N and just add  it in front of the vowel Anyone  

بنابراین می‌توانم آن N را بگیرم و

noff noff anyone off and it sounds  more like 1 sound to lay someone off.

هیچ کس خاموش است و بیشتر شبیه 1 صدا برای اخراج کسی است.

This is when a company stops  employing someone because the  

این زمانی است که یک شرکت استخدام

company doesn't have the money or  the work to employ that person.

شرکت پول یا کار لازم برای استخدام آن شخص را ندارد.

Any So your manager or your boss could say to you,  sorry, our sales are down so we have to lay you  

بنابراین مدیر یا رئیستان می‌توانند به شما بگویند، ببخشید، فروش

off, which means that they don't have the money to  keep paying you so they can't employ you anymore.

خاموش است، به این معنی که آنها پولی ندارند که به شما پول بدهند تا دیگر نتوانند شما را استخدام کنند.

Talking about land people  off, I had to lay them off.

در مورد مردم زمین، مجبور شدم آنها را اخراج کنم.

I had to lay off 27 robots.

مجبور شدم 27 ربات را اخراج کنم.

To lay someone off is the active form.

اخراج کسی شکل فعال است.

It's the subject doing the action.

این سوژه ای است که عمل را انجام می دهد.

But it's also very common to use the sentence  structure to *** **** off or to be laid off.

اما استفاده از ساختار جمله برای *** **** کردن یا اخراج شدن نیز بسیار رایج است.

And this is when you are receiving the action.

و این زمانی است که شما در حال دریافت اکشن هستید.

So this is when you lose your job because your  company doesn't have the money or the work.

بنابراین این زمانی است که شغل خود را از دست می دهید زیرا شرکت شما پول یا کار ندارد.

And remember, we use get for the transition  from not laid off, so employed to laid off.

و به یاد داشته باشید، ما از get برای انتقال از عدم اخراج، بنابراین استخدام به اخراج استفاده می‌کنیم.

So the transition from employed to  unemployed, that's to *** **** off.

بنابراین انتقال از شاغل به بیکار، به ******* کاهش می یابد.

Now to be laid off, that's simply  talking about your current state.

اکنون برای اخراج شدن، این فقط درباره وضعیت فعلی شما صحبت می کند.

So now you are unemployed.

پس الان بیکار شدی

I wasn't fired from my job, I was laid off.

من از کارم اخراج نشدم، اخراج شدم.

I got laid off.

من اخراج شدم

Wait, we're going to *** **** off.

صبر کنید، ما ******* خاموش می کنیم.

Now let's do an imitation exercise so  you can practice these pronunciation  

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم

changes and you can practice speaking  fast, just like a native speaker.

تغییر می کند و می توانید به سرعت صحبت کردن را تمرین کنید، درست مانند یک زبان مادری.

So I'll say each sentence again three times,  

بنابراین من هر جمله را دوباره سه بار می گویم،  

and I want you to repeat the sentence  out loud and imitate my pronunciation.

و از شما می خواهم که جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said they've been bickering all day.

گفتم آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Let's talk about the pronunciation changes.

بیایید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Notice I have they've.

توجه داشته باشید که آنها دارند.

This is a contraction.

این یک انقباض است.

They have they've, they've,  

آنها دارند، دارند، دارند،  

they've native speakers use contractions  in spoken English almost 100% of the time.

آنها بومی زبانان تقریباً 100٪ مواقع از انقباضات در انگلیسی گفتاری استفاده می کنند.

So you need to be very, very comfortable hearing  

بنابراین شما باید خیلی خیلی راحت بشنوید  

the contraction because it affects the  grammar of the sentence you need to have.

انقباض، زیرا بر دستور زبان جمله ای که باید داشته باشید تأثیر می گذارد.

They have been bickering because that shows  

آنها دعوا کرده اند زیرا این نشان می دهد  

the grammar and the grammar is  the present perfect continuous.

گرامر و گرامر  حال کامل استمراری است.

So if you didn't have that, it  would be grammatically incorrect.

بنابراین اگر آن را نداشتید، از نظر گرامری نادرست بود.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Now notice I said bin, bin, a very unstressed bin.

حالا توجه کنید که گفتم بن، بن، یک سطل بسیار بدون تنش.

This is how we pronounce the past participle  of the verb be bin in American English.

ماضی فعل be bin را در انگلیسی آمریکایی اینگونه تلفظ می کنیم.

I don't speak British English, but  I believe in British English they  

من انگلیسی انگلیسی صحبت نمی‌کنم، اما به

pronounce it more stressed being, but  in American English we don't do that.

آن را با استرس بیشتر تلفظ کنید، اما در انگلیسی آمریکایی ما این کار را نمی‌کنیم.

We just say bin, bin.

ما فقط می گوییم بن، بن.

They've been they've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا کرده اند.

Now, to understand fast English outside  of the classroom, you need to hear the  

اکنون، برای درک سریع زبان انگلیسی در

individual words, but you also have to  understand the meaning of the words.

تک تک کلمات، اما شما همچنین باید معنی کلمات را درک کنید.

So let's talk about the verb to bicker.

پس بیایید در مورد فعل to bicker صحبت کنیم.

This is when you argue about  things that are not important.

این زمانی است که درباره چیزهایی که مهم نیستند بحث می کنید.

The concept of bickering is extremely  common and everyone does it.

مفهوم مشاجره بسیار رایج است و همه آن را انجام می دهند.

And we usually do it with people  we spend the most time with.

و ما معمولاً این کار را با افرادی انجام می‌دهیم که بیشترین زمان را با آنها می‌گذرانیم.

Our family, our spouses, husbands  and wives, boyfriends, girlfriends,  

خانواده ما، همسران ما، شوهران و

our close friends, our coworkers  that we spend a lot of time with.

دوستان نزدیک ما، همکارانمان که زمان زیادی را با آنها می گذرانیم.

Anytime you spend a lot of time with  someone, it's common that you'll bicker.

هر زمان که زمان زیادی را با شخصی سپری می کنید، معمول است که دعوا می کنید.

But it's different from fighting because  when you're fighting with someone,  

اما با دعوا متفاوت است، زیرا وقتی

usually there's a strong emotion involved.

معمولاً یک احساس قوی وجود دارد.

But when you bicker, you don't  really have that emotion.

اما وقتی دعوا می‌کنید، واقعاً آن احساس را ندارید.

It's less serious because the  things you're arguing about,  

این کمتر جدی است زیرا چیزهایی که

fighting about, are not actually important.

دعوا در مورد، در واقع مهم نیست.

Like I said, this can be very  common in the workplace when  

همانطور که گفتم، این می تواند

you spend a lot of time with your coworkers.

شما زمان زیادی را با همکاران خود می گذرانید.

So maybe you're in a meeting and you've been  

بنابراین شاید شما در یک جلسه هستید و بوده اید  

discussing an issue for hours with your  coworkers, but people start bickering.

ساعت‌ها با همکارانتان درباره یک موضوع بحث کنید، اما مردم شروع به مشاجره می‌کنند.

They start arguing about  things that aren't important.

آنها شروع به بحث کردن درباره چیزهایی می کنند که مهم نیستند.

You could say we didn't get anything done  today because we bickered all meeting.

می‌توانید بگویید که امروز کاری انجام ندادیم، زیرا در تمام جلسات بحث و جدل کردیم.

We are getting bicker.

داریم دعوا میکنیم

Yeah, we bicker either.

آره، ما هم دعوا می کنیم.

Yeah, well, we were bickering  because they were bickering.

بله، خب، ما داشتیم دعوا می‌کردیم، چون آنها با هم دعوا می‌کردند.

Your kids are bickering.

بچه هات دارن دعوا میکنن

Let's try this again with  another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین گوش دادن دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said that streets pretty sketchy.

من گفتم که خیابان ها بسیار ناقص است.

Did you hear that streets the S?

آیا شنیده اید که خیابان S؟

Well, that is the verb to  be in a contraction form.

خب، این فعل to be به شکل انقباض است.

The street is the streets.

خیابان همان خیابان هاست.

The streets pretty sketchy.

خیابان ها خیلی طرح دار

Again, it's extremely important  that you hear these contractions  

باز هم، بسیار مهم است که

for grammar because we need  the verb to be grammatically.

برای دستور زبان زیرا ما نیاز داریم که فعل از نظر دستوری باشد.

The sentence would sound very  awkward if you didn't have it  

اگر آن جمله را نداشتید، بسیار

because it would be grammatically incorrect.

زیرا از نظر گرامری نادرست خواهد بود.

That streets pretty sketchy,  sketchy, sketchy, sketchy, sketchy.

آن خیابان‌ها بسیار پرطرفدار، طرح‌دار، پرطرفدار، پرطرفدار، پرطرفدار.

Let's talk about to be sketchy.

بیایید در مورد طرح دار بودن صحبت کنیم.

That street is our verb to be to be sketchy.

آن خیابان فعل ما to be to be sketchy است.

This is used to say that  something is not completely safe.

این برای گفتن اینکه  چیزی کاملاً ایمن نیست استفاده می‌شود.

So by saying that streets pretty sketchy, I am  saying that street doesn't look completely safe.

بنابراین، با گفتن این که خیابان‌ها بسیار طرح‌دار هستند، می‌گویم آن خیابان کاملاً ایمن به نظر نمی‌رسد.

I don't think that street is safe.

به نظر من آن خیابان امن نیست.

So I'm saying we shouldn't go down that street.

بنابراین من می گویم ما نباید از آن خیابان برویم.

We should avoid that street.

ما باید از آن خیابان دوری کنیم.

Now why would I say this street is sketchy?

حالا چرا می گویم این خیابان ناقص است؟

This is an adjective that  native speakers use a lot.

این صفتی است که افراد بومی از آن زیاد استفاده می‌کنند.

If I say your streets sketchy, it's most  likely because it's dark or LAX lighting.

اگر بگویم خیابان‌های شما طرح‌دار است، به احتمال زیاد به دلیل تاریکی یا روشنایی ضعیف است.

There aren't a lot of people around,  there's broken glass or broken windows,  

افراد زیادی در اطراف نیستند، شیشه های

or there are a lot of abandoned  buildings on that street.

یا تعداد زیادی ساختمان متروکه در آن خیابان وجود دارد.

It could be all of those reasons or it could be  

می تواند همه آن دلایل باشد یا می تواند باشد  

just one of those reasons for me to  say that street doesn't look safe.

فقط یکی از آن دلایلی است که می‌گویم خیابان امن به نظر نمی‌رسد.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

I could say let's take another St.

می توانم بگویم بیایید یک خیابان دیگر بگیریم.

This one looks sketchy, so I can also use the  verb look look sketchy but I have to conjugate it.

این یکی به نظر طرح دار است، بنابراین می توانم از فعل look look sketchy نیز استفاده کنم، اما باید آن را با هم ترکیب کنم.

This street looks sketchy.

این خیابان ناقص به نظر می رسد.

Or let's say your friend or your husband  or your wife came to you and said, hey,  

یا فرض کنید دوستتان یا شوهرتان یا

I heard this amazing business proposal today.

امروز این پیشنهاد تجاری شگفت انگیز را شنیدم.

All we need to do is invest $1000  and we're guaranteed $100,000.

تنها کاری که باید انجام دهیم این است که 1000 دلار سرمایه گذاری کنیم و 100000 دلار تضمین شده است.

And you could say that sounds sketchy.

و می توان گفت که به نظر ناقص است.

So notice here the verb is to sound  sketchy and you're saying the idea,  

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا فعل این

the plan, the business proposal  doesn't sound completely safe.

طرح، پیشنهاد تجاری کاملاً ایمن به نظر نمی رسد.

We also use this to describe people.

ما همچنین از این برای توصیف افراد استفاده می کنیم.

He's a sketchy guy or he's sketchy.

او یک پسر طرح دار است یا او طرح دار است.

She's sketchy.

او طرح دار است.

In this case, you're saying the person isn't  safe, which means you can't trust the person.

در این مورد، شما می گویید آن شخص ایمن نیست، به این معنی که نمی توانید به آن شخص اعتماد کنید.

So with people, it's a way of saying,  I don't think I can trust him.

بنابراین در مورد مردم، این راهی است برای گفتن،  فکر نمی‌کنم بتوانم به او اعتماد کنم.

She's sketchy.

او طرح دار است.

He's sketchy.

او طرح دار است.

Seems a little sketchy.

کمی کلی به نظر می رسد

You're kind of sketchy.

تو یه جورایی طرح دار هستی

Laundry to some sketchy laundromat.

شستن لباس‌ها به برخی از لباس‌شویی‌های طرح‌دار.

Let's try another listening exercise.

بیایید تمرین شنیداری دیگری را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

You must have seen it.

حتما دیده اید.

But notice I didn't actually say.

اما توجه کنید من در واقع نگفتم.

Have I reduced that entirely to just?

آیا من آن را به طور کامل به فقط کاهش داده ام؟

You must.

شما باید.

You must.

شما باید.

I could also reduce it to more of an of sound,  which is very commonly done by native speakers.

همچنین می‌توانم آن را به یک صدا کاهش دهم، که معمولاً توسط افراد بومی انجام می‌شود.

You must of, you must of.

شما باید از، شما باید از.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Notice for seen it.

برای مشاهده آن اطلاع رسانی کنید.

I use that that N sound to  connect the two words together.

من از آن صدای N برای اتصال دو کلمه به یکدیگر استفاده می کنم.

Seen it, seen it, seen it.

آن را دید، دید، دید.

So you hear it in front of it.

بنابراین شما آن را در مقابل آن می شنوید.

It sounds like NIT.

شبیه NIT است.

But if you say those two words  together, it blends together.

اما اگر این دو کلمه را با هم بگویید، با هم ترکیب می‌شوند.

Seen it, seen it.

دیدی، دیدی.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Now let's talk about the grammar  of this must is a modal verb,  

حالا بیایید در مورد دستور زبان صحبت

and grammatically you need must plus  base verb, which is the verb without to.

و از نظر دستوری باید باید به اضافه فعل پایه، که فعل بدون to است.

So grammatically you need must have.

بنابراین از نظر گرامری باید داشته باشید.

In written English you must use must have  seen it because that's grammatically correct.

در زبان انگلیسی نوشتاری باید استفاده کنید باید آن را دیده باشید زیرا از نظر گرامری صحیح است.

But in spoken English, it will  sound like must, ah or must of.

اما در زبان انگلیسی گفتاری، به نظر می رسد باید، آه یا باید باشد.

But in written English, if you wrote you must  ah or of, it would be incorrect grammatically.

اما در زبان انگلیسی نوشتاری، اگر نوشتید باید ah یا of کنید، از نظر گرامری نادرست است.

So just remember what I'm  explaining is first spoken English.

بنابراین فقط به یاد داشته باشید که آنچه را که توضیح می‌دهم ابتدا انگلیسی صحبت کردن است.

You must have seen it 200 times.

حتما 200 بار دیده اید.

You must have seen it 2:00.

حتما ساعت 2:00 دیده اید.

You must have seen them here.

حتما آنها را اینجا دیده اید.

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

I said once The ETA, of course we have once.

من یک بار گفتم ETA، البته ما یک بار داریم.

That's the contraction of  what is what's what's the now?

این انقباض است که در حال حاضر چیست؟

Because ETA it begins with a vowel  sound E I could say either the OR  

از آنجایی که ETA با صدای واکه E شروع

the because we do a more stressed the  when the next word starts in a vowel,  

به این دلیل که وقتی کلمه بعدی با حروف صدادار

but this isn't a rule that native  speakers follow all the time.

اما این قانونی نیست که گویشوران بومی همیشه از آن پیروی کنند.

But if I did a more stressed E in the, IT would  really blend together with ETAVTA and it would  

اما اگر من یک E با استرس بیشتر در آن انجام

almost sound like it's just one word, the TA,  because I wouldn't really repeat the E on ETA.

تقریباً به نظر می رسد که فقط یک کلمه است، TA، زیرا من واقعاً E را در ETA تکرار نمی کنم.

The ETAI believe In my example, when I did the  listening test, I think the first time I did  

ETAI معتقد است که در مثال من، وقتی تست گوش دادن را انجام

it more of the ETA and the second time I did it  more of the ETA and the sounds blended together.

بیشتر از ETA و بار دوم که این کار را انجام دادم، بیشتر ETA و صداها با هم ترکیب شدند.

Let's listen to that again and see what I did.

بیایید دوباره به آن گوش کنیم و ببینیم چه کار کردم.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

Now ultimately, either way that you  pronounce it, the ETA or the ETA is fine.

اکنون در نهایت، به هر صورت که آن را تلفظ کنید، ETA یا ETA خوب است.

Now you're probably wondering, well, what's ETA?

اکنون احتمالاً از خود می‌پرسید، خوب، ETA چیست؟

This stands for estimated time of arrival.

این نشان دهنده زمان تخمینی ورود است.

So your ETA, the ETA or someone,  some things ETA is the estimated  

بنابراین ETA شما، ETA یا شخص دیگری،

time of arrival for at someone or  something when it's expected to arrive.

زمان رسیدن به کسی یا چیزی زمانی که انتظار می رود وارد شود.

So let's say we're talking about a  project and your boss wants to know  

بنابراین فرض کنید در مورد یک پروژه صحبت

when this project will arrive  in his inbox or on his desk.

چه زمانی این پروژه به صندوق ورودی یا روی میز او می رسد.

He could say what's the ETA and he could  just say the if it's obvious you're talking  

او می‌تواند بگوید ETA چیست و اگر واضح باشد که

about the project, he could say what's your ETA  because you're the one submitting the project.

در مورد پروژه، او می‌تواند بگوید ETA شما چقدر است، زیرا شما کسی هستید که پروژه را ارسال می‌کنید.

Or he could say what's the projects ETA.

یا می تواند بگوید پروژه های ETA چیست.

So the ETA belongs to the project.

بنابراین ETA متعلق به پروژه است.

So you need that possessive what's the projects  ETA and they all have the same meaning.

بنابراین شما به آن چیزی که پروژه‌ها ETA هستند نیاز دارید و همه آنها معنی یکسانی دارند.

We commonly use this with friends or coworkers,  

ما معمولاً از این با دوستان یا همکاران استفاده می کنیم،  

family members to let them know  when we're going to arrive.

اعضای خانواده به آن‌ها اطلاع دهند که چه زمانی قرار است به آنجا برسیم.

So let's say you were supposed to be at  your family's house at 7:00 for dinner,  

بنابراین فرض کنید که قرار بود ساعت 7:00

but you're running late.

اما تو دیر می کنی

You could send them a text  message and say running late.

می‌توانید برای آن‌ها یک پیام متنی بفرستید و بگویید دیر شد.

Google says my ETA is 642 or 15 minutes now.

گوگل می گوید که ETA من الان 642 یا 15 دقیقه است.

Google says because when you put something in  Agps, Google will tell you or whatever you use,  

Google می‌گوید چون وقتی چیزی را در Agps قرار می‌دهید، Google

Google will tell you when  you're expected to arrive.

Google به شما می‌گوید چه زمانی قرار است وارد شوید.

That's your ETA.

این ETA شماست.

What's their ETA?

ETA آنها چیست؟

OK, ETAETA, 11 minutes.

OK، ETAETA، 11 دقیقه.

Now let's do an imitation exercise so you  can practice your pronunciation as well.

اکنون بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را نیز تمرین کنید.

So I'm going to say each sentence  again, and then I want you to repeat  

بنابراین من می‌خواهم هر جمله را دوباره

the sentence out loud and try to imitate  my pronunciation as closely as possible.

جمله را با صدای بلند و سعی کنید تلفظ من را تا حد امکان تقلید کنید.

And I'll say each sentence three times.

و هر جمله را سه بار می گویم.

Let's do that right now.

بیایید همین الان این کار را انجام دهیم.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

That's St's pretty sketchy.

That's St's pretty sketchy.

این سنت بسیار ناب است.

این سنت بسیار ناب است.

That's St's pretty sketchy.

این سنت بسیار ناب است.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's complete another listening exercise.

حالا بیایید یک تمرین شنیداری دیگر را کامل کنیم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said.

گفتم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Of course I'm is a contraction.

البته من یک انقباض است.

I am, I'm and notice how in awe sounds  like one word in a in a I'm in a rut.

من هستم، هستم و متوجه می‌شوید که چگونه ترس به نظر می‌رسد، مثل یک کلمه در یک کلمه در یک من در یک شیار.

In a rut.

در یک شیار.

The expression here is to be in a rut.

تعبیر در اینجا این است که در یک شیار قرار گرفتن.

Now you can also say to be stuck in a rut.

حالا شما هم می تونید بگید تو یه گیر افتاده.

Stuck is optional.

گیر کرده اختیاری است.

When you're in a rut, it means you've been doing  an activity like your job or a hobby or a task.

زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، به این معنی است که فعالیتی مانند شغل یا سرگرمی یا کار خود را انجام داده اید.

You've been doing it too long and  you feel like you need to change.

مدت زیادی است که این کار را انجام داده‌اید و احساس می‌کنید باید تغییر کنید.

Why are you in a rut?

چرا در رکود هستی؟

Same thing every day, knowing  exactly what to expect.

هر روز همین کار را می‌دانیم، دقیقاً می‌دانیم چه چیزی را باید انتظار داشته باشیم.

That's a rut.

So let's say every day you  work all day, you eat dinner,  

این یک شیطنت است.

بنابراین فرض کنید هر روز شما تمام

but then at night, every night you watch Netflix.

اما بعد از آن شب، هر شب نتفلیکس را تماشا می کنید.

That could be your rut.

این می تواند جنایت شما باشد.

We watch Netflix every night.

ما هر شب نتفلیکس را تماشا می کنیم.

We're stuck in a rut.

ما در بلاتکلیفی گیر کرده ایم.

We're in a rut.

ما در بلاتکلیفی هستیم

Arena Rut.

آرنا روت.

So to help you get out of that rut, you  just need to do something different.

بنابراین، برای کمک به رهایی از این وضعیت، فقط باید کاری متفاوت انجام دهید.

So you might say let's go to the park tonight.

پس شاید بگویید بیا امشب به پارک برویم.

So instead of watching  Netflix, you go to the park.

بنابراین به جای تماشای نتفلیکس، به پارک بروید.

You enjoy the beautiful day.

شما از روز زیبا لذت می برید.

To help you get out of your rut.

برای اینکه به شما کمک کند از وضعیت خود خارج شوید.

You're a rider.

تو یک سواری

Ruts are normal.

پوسیدگی ها طبیعی است.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said my boss is stuck in his ways.

گفتم رئیسم در راهش گیر کرده است.

Notice how boss is.

توجه کنید که رئیس چگونه است.

We see it as one word, bosses.

ما آن را یک کلمه می بینیم، رئیس.

Bosses.

رئیسان

It's the exact same pronunciation as  the plural form of the noun bosses.

این دقیقاً همان تلفظی است که شکل جمع اسم bosses.

I have two bosses, but here with the verb to be.

من دو رئیس دارم، اما اینجا با فعل to be.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

It's the exact same pronunciation.

این دقیقا همان تلفظ است.

The expression to be stuck in one's ways.

تعبیر گیر افتادن در راه.

Notice ways is plural and it's one possessive.

روش‌های توجه جمع است و یک ملکی است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

This is when someone is unwilling to change how  they do things or how they think about things.

این زمانی است که شخصی تمایلی به تغییر نحوه انجام کارها یا طرز فکرش درباره چیزها ندارد.

Kind of stuck in his ways.

یه جورایی تو راهش گیر کرده

For example, my boss won't let me work remotely.

به عنوان مثال، رئیسم به من اجازه نمی دهد از راه دور کار کنم.

He's stuck in his.

او در خود گیر کرده است.

His ways because he's too stuck in his ways.

راه های او چون بیش از حد در راه های خود گیر کرده است.

Gloria, this is good for him.

گلوریا، این برای او خوب است.

So he has a specific way of thinking  about how work should be done,  

بنابراین او طرز فکر خاصی درباره

and he's unwilling to change his thinking.

و او تمایلی به تغییر تفکر خود ندارد.

Now, this same expression can also  use the verb set to be stuck or to  

اکنون، همین عبارت می‌تواند از فعل

be set in one's ways, and it  has the exact same meaning.

به روش شخصی تنظیم شود، و دقیقاً به همان معنا است.

You're young me, I'm set in my ways.

تو من جوانی، من در راه خود قرار گرفته ام.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it so three times.

من این را سه بار می گویم.

Need a hand, Need a hand, Need a hand.

نیاز به یک دست، نیاز به یک دست، نیاز به یک دست.

This one was easy, right?

این یکی آسان بود، درست است؟

I said need a hand and notice need.

گفتم به یک دست نیاز داشته باشید و متوجه نیاز شوید.

Ah, sounded like one word.

آه، مثل یک کلمه به نظر می رسید.

Need a need a hand.

نیاز به یک دست.

Need a hand?

به یک دست نیاز دارید؟

Grammatically, this is missing the auxiliary  verb and the subject Do you need a hand?

از نظر دستوری، این فعل کمکی و فاعل آیا به دست نیاز دارید وجود ندارد؟

But native speakers commonly drop  that and just say need a hand.

اما گویشوران بومی معمولاً آن را رها می‌کنند و فقط می‌گویند نیاز به یک دست است.

And this is the same as saying need any help?

و این همان چیزی است که می گوییم نیاز به کمک دارید؟

Do you need any help?

آیا به کمک نیاز دارید؟

Exactly the same meaning.

دقیقا به همین معنی

Now to answer and to accept that  help, you could say sure I could  

اکنون برای پاسخ دادن و پذیرش آن کمک، می‌توانید

use a hand and this is the same  as sure I could use some help.

از یک دست استفاده کنید و این همان چیزی است که می‌توانم از کمکی استفاده کنم.

Hey, tomorrow I could really use a hand in here.

هی، فردا واقعا می‌توانم از یک دست در اینجا استفاده کنم.

And if you want to request the  assistance using this expression,  

و اگر می‌خواهید با استفاده از

you can say, can you give me a hand?

می تونی بگی می تونی یه دست به من بدی؟

Can you give me a hand?

میشه یه دستی به من بدی؟

And this is the same as can you help me?

و این همان چیزی است که می توانید به من کمک کنید؟

Can you help me?

می توانید به من کمک کنید؟

Hey, Rach, can you give me a hand with this box?

هی، راچ، می توانی با این جعبه به من دست بدهی؟

And you can give me a hand right now by  liking this video, subscribing to my channel,  

و شما می توانید همین الان با لایک کردن این

and sharing this video with your friends.

و این ویدیو را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

That would really give me a hand.

این واقعاً به من کمک می کند.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said how can I get my foot in the door?

گفتم چطور می توانم پایم را وارد در کنم؟

Do you know this expression to  get ones or all foot in the door?

آیا این عبارت را می‌دانید که یک نفر یا همه پاها را وارد در کنید؟

This is used when you join  an organization, a company.

وقتی به یک سازمان یا شرکت می‌پیوندید، از این مورد استفاده می‌شود.

You take a specific job that's at a low  level, but you're doing that because you  

شما شغل خاصی را انتخاب می کنید که در سطح پایینی

hope that low level will turn into a higher  position that's getting your foot in the door.

امیدواریم که سطح پایین به موقعیتی بالاتر تبدیل شود که پای شما را به در می‌برد.

You've already got a foot in the door.

شما قبلاً یک پا در در گرفته اید.

For example, I'm a journalist, but I took a job  as a receptionist to get my foot in the door.

برای مثال، من یک روزنامه‌نگار هستم، اما شغلی را به‌عنوان مسئول پذیرش شروع کردم تا پایم را به در ببرم.

I was just trying to get one foot in the door.

من فقط سعی می کردم یک پایم را وارد در کنم.

But you have to be careful with this  strategy because you don't want to  

اما باید مراقب این استراتژی

say I took this job five years ago to get my  foot in the door, but now I'm stuck in a rut.

بگو من این کار را پنج سال پیش گرفتم تا پایم را به در ببرم، اما اکنون در یک بلاتکلیفی گیر کرده ام.

That would mean that you're still  a receptionist five years later.

این بدان معناست که بعد از گذشت پنج سال هنوز  یک مسئول پذیرش هستید.

So you haven't moved up, so your  strategy of taking a lower position  

بنابراین شما به سمت بالا حرکت نکرده اید، بنابراین

to get your foot in the door  hasn't been very successful.

وارد کردن پای خود به درب چندان موفق نبوده است.

Now let's do an imitation exercise so  you can practice your pronunciation.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید.

I'll say each sentence again, and I want  you to repeat the sentence out loud.

من هر جمله را دوباره می گویم و از شما می خواهم که جمله را با صدای بلند تکرار کنید.

Let's do that Now.

بیایید این کار را اکنون انجام دهیم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

Need a hand.

نیاز به یک دست

Need a hand.

نیاز به یک دست

Need a hand.

نیاز به یک دست

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

In this English Vocabulary Master class, you're  going to learn over 300 phrasal verbs for  

در این کلاس کارشناسی ارشد واژگان انگلیسی،

your daily speech to help you understand fast  speaking natives and sound fluent and natural.

گفتار روزانه‌تان به شما کمک می‌کند زبان‌های بومی را که سریع صحبت می‌کنند درک کنید و صدایی روان و طبیعی داشته باشید.

Welcome back to J Phrase English.

به انگلیسی عبارت J خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

This is a long lesson, but it's  divided into small sections.

این درس طولانی است، اما به بخش‌های کوچک تقسیم می‌شود.

You'll learn a group of 10 phrasal verbs.

شما یک گروه از 10 فعل عبارتی را یاد خواهید گرفت.

Then you'll complete a quiz and then you'll  learn the next group of phrasal verbs.

سپس یک مسابقه را کامل می‌کنید و سپس گروه بعدی افعال عبارتی را می‌آموزید.

Let's get started with Group One, number  one, to come around to an opinion or an idea.

بیایید با گروه یک، شماره یک، شروع کنیم تا به یک نظر یا ایده برسیم.

And this means to change your opinion  or to see a new point of view.

و این به این معنی است که نظر خود را تغییر دهید یا دیدگاه جدیدی ببینید.

Now notice the sentence structure.

حال به ساختار جمله توجه کنید.

Because we have two prepositions around and  two, and then after two we need something.

چون دو حرف اضافه در اطراف داریم و دو، و بعد از دو به چیزی نیاز داریم.

We need a noun, an opinion, or an idea.

ما به یک اسم، نظر یا ایده نیاز داریم.

For example, I came around to the new job  after I heard about the benefits package.

برای مثال، بعد از شنیدن بسته مزایا، به شغل جدید آمدم.

So remember, this means you changed your opinion.

بنابراین به یاد داشته باشید، این به این معنی است که شما نظر خود را تغییر دادید.

So previously you didn't want the new job,  

بنابراین قبلاً شما شغل جدید را نمی خواستید،  

but now you've come around to it,  so you've changed your opinion.

اما اکنون به آن رسیده اید،  بنابراین نظر خود را تغییر داده اید.

Now you want the new job because you  heard about the benefits package.

اکنون شغل جدید را می‌خواهید زیرا درباره بسته مزایا شنیده‌اید.

We commonly use this without the preposition to  

ما معمولاً از این بدون حرف اضافه استفاده می کنیم  

and without specifying the something when  the something has already been mentioned.

و بدون مشخص کردن چیزی وقتی که آن چیزی قبلاً ذکر شده است.

For example, at 1st I didn't want to move to  Boston, but I came around after I visited.

برای مثال، در اول نمی‌خواستم به بوستون نقل مکان کنم، اما بعد از بازدید آمدم.

So notice I didn't say I came around to something  because the something had already been mentioned.

بنابراین توجه کنید که نگفتم به چیزی رسیدم زیرا قبلاً به آن موضوع اشاره شده بود.

So I came around to the idea after I visited  #2 to get across a point or a message.

بنابراین پس از بازدید از  شماره 2 به این ایده رسیدم تا به یک نکته یا پیامی برسم.

And this is when you clearly and effectively  communicate a point or a message.

و این زمانی است که شما به طور واضح و مؤثر یک نکته یا پیامی را منتقل می کنید.

For example, make sure you get across  that the project is over budget.

برای مثال، مطمئن شوید که بودجه پروژه بیش از حد است.

So if you're having a meeting with  a client and your boss has this very  

بنابراین، اگر با یک مشتری جلسه

particular message or idea, the  project is over budget and your  

پیام یا ایده خاص، پروژه از بودجه

boss wants you to communicate  that in a clear, effective way.

رئیس از شما می‌خواهد که این موضوع را به روشی واضح و مؤثر بیان کنید.

Your boss wants to make sure you get that across.

رئیس شما می‌خواهد مطمئن شود که شما این موضوع را متوجه می‌شوید.

Now we also use this when you're talking,  

اکنون هنگام صحبت شما از این نیز استفاده می کنیم،  

you're talking, you're talking and the  ideas aren't really coming out very well.

شما دارید صحبت می کنید، دارید صحبت می کنید و ایده ها واقعاً به خوبی بیرون نمی آیند.

And after a while you stop and you  say what I'm trying to get across is.

و بعد از مدتی متوقف می‌شوی و می‌گویی که من می‌خواهم به آن برسم.

And then you state your point.

و سپس شما نظر خود را بیان کنید.

What I'm trying to get across is the  project is over budget #3 to show off.

چیزی که من سعی می‌کنم به آن بپردازم این است که این پروژه بیش از بودجه شماره 3 برای نشان دادن است.

This is when you deliberately display your skills  or abilities in a way to impress other people.

این زمانی است که شما عمداً مهارت‌ها یا توانایی‌های خود را به گونه‌ای نشان می‌دهید که دیگران را تحت تأثیر قرار دهید.

Now, this is frequently used in the negative.

در حال حاضر، این اغلب به صورت منفی استفاده می شود.

Don't show off Don't show  off but there's definitely  

خودنمایی نکنید، خودنمایی نکنید،

a time and a place when you want to show off.

زمان و مکانی که می خواهید خودنمایی کنید.

For example, when you're going to a  job interview, you shouldn't be modest.

برای مثال، وقتی به یک مصاحبه شغلی می‌روید، نباید متواضع باشید.

You should show off your skills and abilities.

شما باید مهارت ها و توانایی های خود را به رخ بکشید.

You should talk about all your  awards, your accomplishments,  

شما باید در مورد همه جوایز، دستاوردهایتان

your degrees, the compliments you've received.

مدارک تحصیلی شما، تعریف هایی که دریافت کرده اید.

You want to show off all of of  your experience to the interviewer,  

شما می خواهید تمام تجربیات خود

so an interview is the perfect time to show off.

بنابراین مصاحبه بهترین زمان برای خودنمایی است.

Also, if you're going for your IELTS exam,  

همچنین، اگر برای امتحان آیلتس خود شرکت می کنید،  

you don't want to be modest with your  knowledge of the English language.

شما نمی خواهید با دانش زبان انگلیسی خود متواضع باشید.

You want to show off your abilities  by using a range of grammatical  

می‌خواهید توانایی‌های خود را با استفاده

structures and a range of phrasal  verbs and idioms and expressions.

ساختارها و طیف وسیعی از افعال، اصطلاحات و عبارات عبارتی.

You want to show off to the  interviewer number or to count on.

می‌خواهید با شماره مصاحبه‌گر خود را نشان دهید یا روی آن حساب کنید.

Now this is exactly the same  as to rely on or to depend on.

اکنون این دقیقاً همان است که باید به آن تکیه کرد یا به آن وابسته بود.

So you have three different phrasal verbs,  all with on that mean the exact same thing.

بنابراین شما سه فعل عبارتی متفاوت دارید، که همه آنها دقیقاً به یک معنا هستند.

And this is, of course,  

و این البته  

when you trust someone or something to  complete a specific task or objective.

وقتی برای انجام یک کار یا هدف خاص به کسی یا چیزی اعتماد دارید.

For example, I can always  count on Selma to stay late.

برای مثال، من همیشه می‌توانم روی سلما حساب کنم که تا دیروقت بماند.

So you can trust Selma to complete the specific  task or objective, which is to stay late.

بنابراین می‌توانید به سلما برای تکمیل کار یا هدف خاص، یعنی دیر ماندن، اعتماد کنید.

And remember, you could replace  this with rely on I can always  

و به یاد داشته باشید، می‌توانید این را با

rely on Selma or depend on I  can always depend on Selma.

به سلما تکیه کن یا به سلما تکیه کن من همیشه می توانم به سلما وابسته باشم.

Now, we frequently use this  in a question response.

اکنون، ما اغلب از این  در پاسخ به سؤال استفاده می‌کنیم.

For example, can I count on you?

مثلا میتونم روی شما حساب کنم؟

Can I count on you to close the deal?

آیا می توانم برای بستن معامله روی شما حساب کنم؟

And then you can reply back and say absolutely,  you can count on me #5 to come between now.

و سپس می‌توانید پاسخ دهید و کاملاً بگویید،  می‌توانید روی شماره 5 من حساب کنید تا از این به بعد بیایم.

This is when something disturbs a  relationship and that relationship  

این زمانی است که چیزی یک رابطه

can be a professional relationship, a social  relationship, romantic, family relationship.

می تواند یک رابطه حرفه ای، یک رابطه اجتماعی، رابطه عاشقانه و خانوادگی باشد.

It can be any kind of relationship.

این می تواند هر نوع رابطه ای باشد.

For example, Jacob and Marcus were best  friends until Sylvie came between them.

برای مثال، جیکوب و مارکوس بهترین دوستان بودند تا اینکه سیلوی بین آنها قرار گرفت.

So that's the image you could have.

پس این تصویری است که می توانید داشته باشید.

They were close, Jacob and Marcus.

آنها نزدیک بودند، جیکوب و مارکوس.

But then Sylvie came between  them and now they're divided.

اما پس از آن سیلوی بین آنها قرار گرفت و اکنون آنها تقسیم شده اند.

Sylvie disturbed their relationship.

سیلو رابطه آنها را مختل کرد.

Now, it's very common for a girl or  a guy to come between a relationship,  

در حال حاضر، بسیار معمول است که یک دختر

but it doesn't have to be a person.

اما لازم نیست که یک شخص باشد.

It could be that Jacob and Marcus were very  close, but the promotion came between them,  

ممکن است یعقوب و مارکوس خیلی به هم نزدیک

the new job came between them,  their family came between them,  

شغل جدید بین آنها قرار گرفت، خانواده

their politics came between them,  their religion came between them.

سیاستشان بین آنها قرار گرفت، دینشان بین آنها قرار گرفت.

It could be anything came between them.

ممکن است هر چیزی بین آنها آمده باشد.

Money is a good one as well  that comes between people  

پول نیز پول خوبی است که

in relationships and remember you can  use this in any type of relationship.

در روابط و به یاد داشته باشید که می‌توانید از آن در هر نوع رابطه استفاده کنید.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی

movies, YouTube, and the news.

فیلم، یوتیوب و اخبار.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

واژگان با عبارات طبیعی، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the description for  the link to learn more or you can go  

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید در توضیحات

to my website and click on Finally Fluent Academy.

به وب سایت من بروید و روی آکادمی Fluent Fluent کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson number  six to put up with something or someone.

اکنون بیایید به درس شماره شش خود ادامه دهیم تا چیزی یا کسی را تحمل کنیم.

And notice this is a 2 preposition  phrasal verb put up with, put up with.

و توجه کنید که این یک فعل عبارتی ۲ حرف اضافه put up with, put up with است.

And we use this to say that you tolerate bad  behavior or unwanted behavior to put up with.

و ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم که شما رفتار بد یا رفتار ناخواسته را تحمل می کنید.

For example, I don't know how  you put up with your boss.

برای مثال، من نمی‌دانم چگونه با رئیس خود مدارا می‌کنید.

I don't know how you tolerate your boss.

من نمی دانم شما چگونه رئیس خود را تحمل می کنید.

Now, of course, we can be more specific  and specify the action that the boss does.

اکنون، البته، می‌توانیم دقیق‌تر باشیم و اقدامی که رئیس انجام می‌دهد را مشخص کنیم.

I don't know how you put up with your  boss's constant criticism, for example,  

نمی‌دانم چگونه با انتقاد

or your boss's distasteful jokes, for example.

یا به عنوان مثال شوخی های ناپسند رئیس شما.

I don't know how you tolerate it.

نمیدونم چطوری تحملش میکنی

Now we commonly use this to say, I'm not  going to put up with and then the behavior.

اکنون ما معمولاً از این استفاده می‌کنیم تا بگوییم، من رفتار را تحمل نمی‌کنم.

I'm not going to put up with your constant  criticism any longer #7 to bounce back now.

من دیگر نمی‌خواهم انتقاد دائمی شما را تحمل کنم تا از این پس برگردم.

To bounce back.

برای برگشتن.

This is when you recover or recuperate.

این زمانی است که شما بهبود می یابند یا بهبود می یابند.

Now, you can use this when you recover from  a negative situation in a business context,  

اکنون، می‌توانید وقتی از وضعیت منفی در زمینه

like for example, a bad sales quarter  or a bad product launch, for example.

برای مثال، برای مثال، یک سه ماهه فروش بد یا یک محصول بد عرضه می‌شود.

But it can also be when you recover  or recuperate from an illness.

اما می‌تواند زمانی باشد که شما بهبود می‌یابید یا پس از یک بیماری بهبود می‌یابید.

So you can use it in both those situations.

بنابراین می توانید در هر دو حالت از آن استفاده کنید.

For example, in a workplace  situation, you could say,  

برای مثال، در موقعیتی در محل

I don't know how we'll bounce  back from our loss in Q2.

نمی‌دانم چگونه می‌توانیم از باختمان در سه ماهه دوم بازگردیم.

So I don't know how we'll recover.

بنابراین من نمی دانم چگونه ما بهبود خواهیم یافت.

And then you could have a  discussion how can we bounce back?

و سپس می‌توانید بحث کنید که چگونه می‌توانیم به عقب برگردیم؟

Does anyone have any ideas  on how we can bounce back  

آیا کسی ایده ای در مورد اینکه چگونه

now in terms of recovering or  recuperating from an illness?

اکنون از نظر بهبودی یا بهبودی از یک بیماری؟

You could say it took me a while  to bounce back after my surgery,  

می توان گفت که مدتی طول کشید تا پس از

so it took me a while to  recover, recuperate #8 to act up.

بنابراین مدتی طول کشید تا بهبودی پیدا کنم، بهبودی شماره 8 را بهبود بخشم.

This means to behave badly or strangely.

این به معنای رفتار بد یا عجیب است.

This is very commonly used with  parents describing the actions of  

این بسیار معمولاً برای توصیف

their young children or even their older children.

بچه های کوچکشان یا حتی بچه های بزرگترشان.

My son keeps acting up behaving badly.

پسرم به رفتارهای بد ادامه می دهد.

But we can also use this with devices and objects.

اما ما می توانیم از این در مورد دستگاه ها و اشیا نیز استفاده کنیم.

For example, my computer keeps acting up.

به عنوان مثال، کامپیوتر من همچنان فعال است.

Behaving strangely, my computer keeps acting up.

با رفتار عجیب و غریب، کامپیوتر من به عملکرد خود ادامه می دهد.

I hope it doesn't break #9  to make it up to someone.

امیدوارم شماره 9 را نشکند تا با کسی جبران کنم.

This is quite a long 1, so pay attention to this  sentence structure to make it up to someone.

این یک عدد 1 بسیار طولانی است، بنابراین به این ساختار جمله توجه کنید تا آن را برای کسی جبران کنید.

Now, we use this when you try  to compensate for a wrongdoing.

اکنون، زمانی که شما سعی می‌کنید برای یک اشتباه جبران کنید، از این استفاده می‌کنیم.

For example, let's say it's your best friend's  birthday and you can't go for whatever reason.

برای مثال، فرض کنید تولد بهترین دوستتان است و به هر دلیلی نمی‌توانید بروید.

So this is the wrongdoing, not going  to your best friend's birthday party.

بنابراین این اشتباه است، به جشن تولد بهترین دوستتان نرفتید.

Now, if you want to compensate  for that wrongdoing, you could  

اکنون، اگر می‌خواهید آن اشتباه

say I'm so sorry I can't make your birthday party.

بگو خیلی متاسفم که نمی توانم جشن تولدت را برگزار کنم.

I promise I'll make it up to you.

بهت قول میدم جبران کنم

I'll make it up to you by taking  you out for a nice dinner.

من آن را با بردن شما برای یک شام خوب جبران می کنم.

I'll make it up to you by  going to the movies with you.

من آن را با رفتن به سینما با شما جبران می کنم.

I'll make it up to you by buying  you a really nice present.

من آن را با خرید یک هدیه واقعاً خوب برای شما جبران می کنم.

So those are the ways you're going to compensate.

بنابراین اینها راه هایی هستند که می خواهید جبران کنید.

Now you might be wondering what is  this it the make it up to someone.

اکنون ممکن است از خود بپرسید که این چه چیزی است که آن را برای کسی می سازد.

We use it with it because what you're  trying to compensate for has already  

ما از آن با آن استفاده می‌کنیم، زیرا چیزی که

been explained so you don't have to say it again.

توضیح داده شد، بنابراین لازم نیست دوباره آن را بگویید.

Now you can use this in a business context.

اکنون می توانید از این در زمینه کسب و کار استفاده کنید.

Let's say you went over budget on a client's  project, and you might say to your team,  

فرض کنید بودجه پروژه یک مشتری را از بین برده

how are we going to make it out to the client?

چگونه می خواهیم آن را به مشتری برسانیم؟

How are we going to compensate for our wrongdoing?

چگونه می خواهیم اشتباه خود را جبران کنیم؟

The wrongdoing is you went over budget.

اشتباه این است که شما بودجه را از بین برده اید.

And then maybe someone would  suggest we can make it up to  

و سپس شاید کسی  پیشنهاد دهد که

them by offering a discount or offering a  free product, offering an extra service.

آنها با ارائه یک تخفیف یا ارائه یک محصول رایگان، ارائه خدمات اضافی.

So those are how you're going to  compensate for the wrongdoing,  

بنابراین به این ترتیب می‌خواهید

to make it up to someone #10 to barge in.

تا آن را به شخص شماره 10 برسانید که وارد آن شود.

When you barge in, you enter a  place, a location unexpectedly,  

وقتی وارد می شوید، به طور غیرمنتظره

and you interrupt whatever's taking place.

و هر اتفاقی را که در حال وقوع است قطع می کنید.

For example, I was in my office working, and  this kid just barged in and handed me his CV.

برای مثال، من در دفترم مشغول کار بودم، و این بچه وارد شد و رزومه‌اش را به من داد.

But later I hired him.

اما بعداً او را استخدام کردم.

So by saying the kid barged in, it implies  that he didn't have an appointment.

بنابراین با گفتن اینکه بچه وارد شد، به این معنی است که او قراری نداشته است.

He wasn't expected.

از او انتظار نمی رفت

He just barged in unexpectedly and he  interrupted whatever I was working on.

او به طور غیرمنتظره ای وارد شد و هر کاری را که من کار می کردم قطع کرد.

But in this case, it was  successful because he got the job.

اما در این مورد، موفقیت آمیز بود، زیرا او این کار را به دست آورد.

So now you have the first group.

بنابراین اکنون شما اولین گروه را دارید.

So let's complete your quiz.

پس بیایید آزمون شما را کامل کنیم.

Here are the questions for the quiz.

در اینجا سوالات مربوط به مسابقه است.

You need to complete each sentence  using the correct phrasal verb.

باید هر جمله را با استفاده از فعل عبارتی صحیح کامل کنید.

So go ahead and hit pause  now and complete the quiz.

بنابراین ادامه دهید و اکنون مکث را فشار دهید و آزمون را کامل کنید.

Here are the correct answers.

در اینجا پاسخ های صحیح آورده شده است.

Go ahead and hit pause and see how well you did.

برو جلو و مکث را بزن و ببین چقدر خوب کار کردی.

So make sure you share your score in the comments.

پس مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now let's continue with your second group  of phrasal verbs, number one to abide by.

و حالا بیایید به گروه دوم افعال عبارتی شما ادامه دهیم، شماره یک که باید از آن پیروی کنید.

This is more of a formal phrasal verb because  

این بیشتر یک فعل عبارتی رسمی است زیرا  

it's used when you accept or  follow a rule or regulation.

زمانی استفاده می‌شود که یک قانون یا مقررات را بپذیرید یا از آن پیروی کنید.

So we use it mainly with government rules,  court rules, even business rules as well.

بنابراین ما از آن عمدتاً با قوانین دولتی، قوانین دادگاه، حتی قوانین تجاری نیز استفاده می‌کنیم.

For example, as a tourist, you have to abide  by the rules of the country you're visiting.

برای مثال، به عنوان یک گردشگر، باید قوانین کشوری را که از آن بازدید می‌کنید، رعایت کنید.

So if you see a sign that says no  parking, you have to abide by that rule.

بنابراین اگر تابلویی می بینید که نشان می دهد پارک ممنوع است، باید از آن قانون پیروی کنید.

You have to follow that rule.

شما باید از آن قانون پیروی کنید.

Now remember, we also use  this to say you simply accept.

اکنون به یاد داشته باشید، ما همچنین از این استفاده می‌کنیم تا بگوییم شما به سادگی می‌پذیرید.

You accept, but then you follow it.

قبول میکنی ولی بعد دنبالش میکنی

For example, let's say you go to court because  

به عنوان مثال، فرض کنید شما به دادگاه مراجعه کنید زیرا  

of a dispute and the court  doesn't rule in your favor.

در مورد اختلاف و دادگاه به نفع شما رای نمی دهد.

You still have to abide by that decision.

شما همچنان باید به آن تصمیم پایبند باشید.

You have to accept it and then follow it.

شما باید آن را بپذیرید و سپس آن را دنبال کنید.

So this is a more formal phrase over,  but it's very useful because we all  

بنابراین این یک عبارت رسمی‌تر است،

have to abide by many different rules,  regulations, and policies #2 to dawn on.

باید از بسیاری از قوانین، مقررات و خط مشی های شماره 2 پیروی کنید.

This is an excellent phrasal verb  to add to your daily vocabulary.

این یک فعل عبارتی عالی برای افزودن به واژگان روزانه شماست.

To dawn on is when you finally  realize or understand something.

سپیده دم زمانی است که بالاخره چیزی را می‌فهمی یا می‌فهمی.

For example, one day it just dawned  on me that I need to change careers.

برای مثال، یک روز متوجه شدم که باید شغلم را تغییر دهم.

So one day I just realized  I need to change career.

بنابراین یک روز تازه فهمیدم که باید شغلم را تغییر دهم.

So you can absolutely say,  

بنابراین می توانید کاملاً بگویید:  

realize we're just using the phrasal  verb dawn on and it's extremely common.

متوجه شوید که ما فقط از فعل عبارتی dawn on استفاده می کنیم و بسیار رایج است.

Now notice the sentence structure here.

اکنون به ساختار جمله در اینجا توجه کنید.

It dawned on me something dawns on someone.

برای من سپیده دمید، چیزی برای کسی پیش می آید.

So that it is the realization, it dawned  on me that I need to change careers.

بنابراین متوجه شدم که باید شغلم را تغییر دهم.

So just keep that in mind because the  sentence structure is commonly used  

بنابراین فقط این را در نظر داشته باشید زیرا

with it dawns on and then someone #3 to pull off.

با آن طلوع می کند و سپس کسی شماره 3 به جلو.

This is also a must know phrasal verb.

این نیز یک فعل عبارتی است که باید بدانید.

When you pull something off, you're able to do  something that is difficult or unlikely to do.

وقتی کاری را انجام می‌دهید، می‌توانید کاری را انجام دهید که انجام آن دشوار یا بعید است.

For example, let's say you're a wedding planner  and a couple comes to you and tells you they want  

برای مثال، فرض کنید شما یک برنامه‌ریز عروسی هستید و

to have this huge 300 person wedding in three  weeks and they want you to plan everything.

این عروسی بزرگ 300 نفری را در سه هفته برگزار کنند و از شما می خواهند که همه چیز را برنامه ریزی کنید.

That's really difficult and it might even be  

این واقعا سخت است و حتی ممکن است باشد  

unlikely that you're able to plan a  300 person wedding in three weeks.

بعید است که بتوانید در سه هفته یک عروسی 300 نفره برنامه ریزی کنید.

So you could say, I don't  know if I can pull that off.

بنابراین می‌توانید بگویید، نمی‌دانم می‌توانم آن را انجام دهم یا نه.

I don't know if I can do that  because it's very difficult.

نمی‌دانم می‌توانم این کار را انجام دهم یا نه، زیرا خیلی سخت است.

I don't know if I can pull that off the  that being planning the 300 person wedding.

نمی‌دانم می‌توانم از برنامه‌ریزی عروسی 300 نفره این کار را انجام دهم یا نه.

Now let's say you do successfully  plan the wedding after.

حالا فرض کنید بعد از آن عروسی را با موفقیت برنامه‌ریزی کرده‌اید.

You could say I can't believe I pulled that off.

می توان گفت من نمی توانم باور کنم که این کار را انجام داده ام.

I can't believe I pulled off planning a 300 person  wedding in only three weeks #4 to back out of.

من نمی توانم باور کنم که برنامه ریزی یک عروسی 300 نفره را تنها در سه هفته شماره 4 انجام دادم تا از آن خارج شوم.

This is an excellent business phrasal verb.

این یک فعل عبارتی تجاری عالی است.

It's used when you fail to  keep a commitment or a promise.

زمانی استفاده می‌شود که تعهد یا قولی را رعایت نکنید.

Now, in a business context, a commitment  could be something you agree to or arrange to.

اکنون، در یک زمینه تجاری، یک تعهد ممکن است چیزی باشد که شما با آن موافقت می کنید یا ترتیب آن را می دهید.

It can be formal and you have a contract in place,  

این می تواند رسمی باشد و شما قراردادی دارید،  

or it could be more informal and  you just agree to it verbally.

یا ممکن است غیررسمی‌تر باشد و شما فقط شفاهی با آن موافقت کنید.

So if you don't keep that  commitment, then you back out of it.

بنابراین اگر به آن تعهد پایبند نباشید، از آن کنار می‌روید.

For example, I can't believe the  client backed out at the last minute.

برای مثال، نمی‌توانم باور کنم که مشتری در آخرین لحظه از این کار عقب نشینی کرده است.

Now notice here I just said backed out.

حالا توجه کنید که من فقط گفتم عقب نشینی کردم.

I didn't use the of.

من از of استفاده نکردم

We only use the of when you  specify the noun, the something.

ما فقط زمانی از of استفاده می کنیم که اسم، چیزی را مشخص کنید.

I can't believe the client  backed out of the agreement,  

من نمی توانم باور کنم که مشتری از

the project, the plan, the proposal  at the last minute #5 to clam up.

پروژه، طرح، پیشنهاد  در آخرین لحظه شماره 5 برای به دست آوردن.

This is an excellent phrasal verb for all  of you or anyone that does public speaking,  

این یک فعل عبارتی عالی برای همه شما

because when you clam up, you're unable to  speak, usually because of fear or nervousness.

زیرا زمانی که به آرامی صحبت می کنید، معمولاً به دلیل ترس یا عصبی بودن قادر به صحبت نیستید.

But this can also be used if you simply  refuse to speak for whatever reason.

اما اگر به هر دلیلی به سادگی از صحبت کردن امتناع کنید، می‌توانید از این نیز استفاده کنید.

For example, I always clam  up when I'm public speaking.

به عنوان مثال، من همیشه وقتی در جمع سخنرانی می‌کنم، سخن می‌گویم.

When I'm public speaking, I become  unable to get the words out.

وقتی در جمع صحبت می‌کنم، نمی‌توانم کلمات را به زبان بیاورم.

You clam up.

تو خفه کن

Now my advice to you is if you feel like you're  going to clam up, just take a deep breath.

اکنون توصیه من به شما این است که اگر احساس می‌کنید می‌خواهید آرام شوید، فقط یک نفس عمیق بکشید.

Number six, to Mull over.

شماره شش، به Mull over.

When you Mull something over, you  think about it, or you consider it.

وقتی چیزی را در نظر می گیرید، به آن فکر می کنید یا به آن فکر می کنید.

And the something you're mulling over  is simply an idea, an idea proposal,  

و چیزی که در مورد آن فکر می‌کنید، صرفاً

a suggestion, and you Mull it over,  you think about it, you consider it.

یک پیشنهاد، و شما آن را بررسی می کنید، به آن فکر می کنید، آن را در نظر می گیرید.

So let's say you're in a meeting and  a client or colleague suggests a new  

بنابراین، فرض کنید در یک جلسه هستید و یک مشتری

tool to use and and you need to think about it.

ابزاری برای استفاده و و باید در مورد آن فکر کنید.

So you could say, give me a few days to Mull it  over and I'll get back to you to Mull it over.

بنابراین می‌توانید بگویید، چند روز به من فرصت دهید تا آن را به پایان برسانم و من با شما تماس خواهم گرفت تا آن را کامل کنید.

the IT being using the tool, purchasing the tool,  

فناوری اطلاعات در حال استفاده از ابزار، خرید ابزار،  

whatever you're going to do, give  me a few days to Mull it over.

هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، چند روز به من فرصت دهید تا آن را حل کنم.

Now you can also specify the noun,  

اکنون می توانید اسم را نیز مشخص کنید،  

and you can say I need to Mull the deal  over before I commit #7 to pan out.

و می توانید بگویید که من باید قبل از اینکه شماره 7 را متعهد شوم، معامله را به پایان برسانم.

This is an extremely common phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار رایج است.

To pan out simply talks about  how a situation develops.

بیرون آمدن به سادگی درباره نحوه پیشرفت یک موقعیت صحبت می کند.

For example, I'm not sure  how this merger will pan out.

برای مثال، مطمئن نیستم که چگونه این ادغام انجام خواهد شد.

So the situation here is the merger and we're  talking about, well, how's the merger going to go?

بنابراین وضعیت اینجا ادغام است و ما در مورد این صحبت می کنیم، خوب، ادغام چگونه پیش می رود؟

How's it going to develop?

چگونه قرار است توسعه یابد؟

Will it be positive?

مثبت خواهد بود؟

Will it be negative?

منفی خواهد بود؟

Will there be challenges  or difficulties, benefits?

آیا چالش‌ها یا مشکلات، مزایا وجود خواهد داشت؟

That's how the situation develops.

اوضاع به این ترتیب پیش می‌رود.

So here I'm saying I'm not sure.

بنابراین در اینجا من می گویم که مطمئن نیستم.

I'm not sure how the merger will pan out.

من مطمئن نیستم که ادغام چگونه انجام خواهد شد.

Now let's see.

The merger has some difficulties or challenges.

حالا بیایید ببینیم.

ادغام مشکلات یا چالش هایی دارد.

You could say the merger  didn't pan out, didn't develop.

می توان گفت که ادغام انجام نشد، توسعه پیدا نکرد.

The merger didn't pan out as we  had expected #8 to ramble on.

ادغام همانطور که انتظار داشتیم شماره 8 ادامه پیدا کند به نتیجه نرسید.

This is an excellent one for all you  public speakers because when you ramble on,  

این یک گزینه عالی برای همه شما سخنرانان

you talk at length without getting to the point.

شما طولانی صحبت می کنید بدون اینکه به اصل مطلب برسید.

So let's say I rambled on for 5 minutes  trying to explain the definition of ramble on,  

بنابراین فرض کنید من به مدت 5 دقیقه در

and at the end you didn't understand  it at all and you're confused.

و در آخر اصلاً آن را نفهمیدی و گیج شدی.

You're a little annoyed  because I wasted your time.

تو کمی اذیت شدی چون وقتت را تلف کردم.

I rambled on.

من سر و صدا کردم.

So this is used as a negative, and it's  used when you're communicating an idea.

بنابراین از این به عنوان منفی استفاده می‌شود، و زمانی که در حال انتقال یک ایده هستید استفاده می‌شود.

So we generally use this as a complaint.

بنابراین ما به طور کلی از این به عنوان یک شکایت استفاده می کنیم.

The speaker rambled on for  20 minutes #9 to nod off.

بلندگو به مدت 20 دقیقه روشن شد #9 تا سرش را خاموش کند.

This is when you fall asleep, but  is when you fall asleep usually  

این زمانی است که شما به خواب می روید، اما

for a very short period of time and  usually when you're not supposed to.

برای مدت زمان بسیار کوتاه و معمولاً زمانی که قرار نیست.

So this isn't when you go to  bed at the end of the night.

بنابراین این زمانی نیست که در پایان شب به رختخواب بروید.

OK so let's say you're in a meeting  at work and you're colleague is  

خوب، بنابراین فرض کنید در یک جلسه در

rambling on and the topic is very  boring and you start doing this,  

سر و صدا می کنید و موضوع بسیار کسل کننده است

that is nodding off and this motion of your  head, what I'm doing this is the verb to nod.

یعنی تکان دادن سر و این حرکت سر شما، کاری که من انجام می‌دهم فعل تکان دادن است.

Nod your head.

سرت را تکان بده

So when you fall asleep, what do you do?

پس وقتی به خواب می روید، چه کار می کنید؟

You nod your head.

سرت را تکان می دهی

So that's where this phrasal  verb to nod off comes from.

بنابراین این فعل عبارتی برای سر زدن از آنجاست.

And remember, we use this  for short periods of time,  

و به یاد داشته باشید، ما از آن برای

usually when you're not supposed to fall  asleep, for example, when you're driving.

معمولاً زمانی که قرار نیست بخوابید، مثلاً وقتی در حال رانندگی هستید.

So I might say I always listen to loud music  when I'm driving at night so I don't nod off.

بنابراین ممکن است بگویم همیشه هنگام رانندگی در شب به موسیقی با صدای بلند گوش می‌دهم تا سرم را تکان ندهم.

And #10 I love this phrasal verb to luck out.

و شماره 10 من عاشق این فعل عبارتی to luck out هستم.

When you luck out, you're very  lucky in a specific situation.

وقتی خوش شانس هستید، در یک موقعیت خاص بسیار خوش شانس هستید.

So let's say there's this major sale on the new  iPhone model, and they're selling for 50% off.

بنابراین، فرض کنید این فروش عمده در مدل جدید آیفون وجود دارد، و آنها با 50٪ تخفیف به فروش می‌رسند.

And you go to the store and  you get the very last one.

و شما به فروشگاه می روید و آخرین مورد را دریافت می کنید.

You could say, I can't believe I lucked  out and got the new iPhone for 50% off.

می‌توانید بگویید، باورم نمی‌شود که شانس آوردم و آیفون جدید را با 50 درصد تخفیف دریافت کردم.

You lucked out.

شانس آوردی

You were very lucky in this specific situation.

تو در این موقعیت خاص خیلی خوش شانس بودی.

Or let's say you're driving during rush  hour and you're going to an appointment.

یا فرض کنید در ساعت شلوغی رانندگی می‌کنید و به یک قرار می‌روید.

You get a parking spot right in front  of the office in rush hour downtown.

در ساعات شلوغی مرکز شهر، دقیقاً روبروی دفتر، یک جای پارک پیدا می‌کنید.

You can say, I can't believe I lucked  out and got such an amazing parking spot.

می توانید بگویید، من نمی توانم باور کنم که شانس آوردم و چنین پارکینگ شگفت انگیزی پیدا کردم.

Or if you're telling that story to a friend,  

یا اگر آن داستان را برای دوستی تعریف می کنید،  

I got this parking spot right in front of  the building downtown during rush hour.

در ساعات شلوغی، این پارکینگ را درست روبروی ساختمان مرکز شهر گرفتم.

They could say, wow, you really lucked out.

آنها می توانند بگویند، وای، شما واقعاً خوش شانس بودید.

You really lucked out by  getting that parking spot.

با به دست آوردن آن مکان پارک، واقعاً خوش شانس بودید.

Are you ready for your next quiz?

آیا برای مسابقه بعدی خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause and complete the quiz.

مکث را بزنید و مسابقه را کامل کنید.

Now here are the answers.

حالا اینجا پاسخ هاست.

Hit pause and compare your  answers to the correct answers.

مکث را فشار دهید و پاسخ‌های خود را با پاسخ‌های صحیح مقایسه کنید.

So how'd you do?

پس چطور شد؟

Share your score and let's continue on  with your next group of phrasal verbs.

امتیاز خود را به اشتراک بگذارید و بیایید با گروه بعدی افعال عبارتی خود ادامه دهیم.

Number one, to RIP off.

شماره یک، برای RIP کردن.

We use this when someone is selling something  or buying something and the buyer feels that  

وقتی کسی چیزی را می‌فروشد یا چیزی می‌خرد و خریدار

the price is too high compared to  the value of whatever they're buying.

قیمت در مقایسه با ارزش هر چیزی که می‌خرند بسیار بالاست.

For example, I can't believe I paid $200 for that.

به عنوان مثال، من نمی توانم باور کنم که 200 دلار برای آن پرداخت کردم.

She ripped me off.

او من را پاره کرد.

Now notice the sentence structure.

حال به ساختار جمله توجه کنید.

You RIP someone off, she ripped me off.

تو یکی رو پاره کردی، اونم منو پاره کرد.

Another example, she told everyone that  I ripped her off but it was a fair price.

مثال دیگر، او به همه گفت که من او را از بین بردم اما قیمت منصفانه‌ای بود.

So just because someone claims you  RIP them off, it doesn't necessarily.

بنابراین صرفاً به این دلیل که شخصی ادعا می‌کند که شما آنها را حذف می‌کنید، لزوماً اینطور نیست.

Mean it's true.

یعنی درسته

#2 to wear out.

شماره 2 فرسوده شدن

We use this when something is damaged or weakened  because of age, it's old or because of use.

وقتی چیزی به دلیل سن، قدیمی یا به دلیل استفاده آسیب دیده یا ضعیف شده است از این استفاده می‌کنیم.

You've used it a lot.

خیلی استفاده کردی

For example, I wore out my  tennis shoes last summer.

برای مثال، تابستان گذشته کفش‌های تنیس‌ام را پوشیدم.

If someone said that to me, I would assume  they played a lot of tennis last summer.

اگر کسی این را به من می‌گفت، فکر می‌کنم تابستان گذشته تنیس زیادی بازی کرده است.

They played so much tennis  that they wore out their shoes.

آنها آنقدر تنیس بازی کردند که کفش هایشان را پوشیدند.

They became damaged from use  from continually playing tennis.

آنها در اثر استفاده از بازی مداوم تنیس آسیب دیدند.

We also use this in an  adjective form to be worn out.

ما همچنین از این به شکل صفت برای فرسوده شدن استفاده می‌کنیم.

So it would be very.

بنابراین بسیار خواهد بود.

Common to say I need to buy new tennis  shoes because mine are worn out.

معمولاً می‌گویند که باید کفش‌های تنیس جدید بخرم، زیرا کفش‌های من کهنه شده است.

So of course are because shoes is plural and  we need the plural form of the verb to be mine.

البته به این دلیل است که کفش جمع است و ما نیاز داریم که شکل جمع فعل من باشد.

My tennis shoes are worn out.

کفش های تنیس من کهنه شده است.

So both forms are very common #3 to draw up.

بنابراین هر دو شکل شماره 3 برای ترسیم بسیار رایج هستند.

We use this when you need to prepare paperwork,  

ما از این زمانی استفاده می کنیم که شما نیاز به تهیه مدارک دارید،  

and generally that paperwork is for  a contract, an agreement, a proposal,  

و به طور کلی این اسناد برای یک قرارداد،

generally something that two people need  to sign or agree on to make it official.

به طور کلی چیزی که دو نفر برای رسمی کردن آن باید امضا یا توافق کنند.

For example, I asked my lawyer to drop the papers.

مثلاً از وکیلم خواستم که اوراق را رها کند.

Whenever you're dealing with a lawyer,  the papers are going to be official.

هر زمان که با یک وکیل سر و کار دارید، اسناد رسمی می شوند.

So this is a perfect time to use to draw up,  

بنابراین این زمان مناسبی برای استفاده برای طراحی است،  

or you could say we're waiting for our  bank to draw up the mortgage agreement.

یا می توانید بگویید ما منتظریم تا بانکمان قرارداد وام مسکن را تنظیم کند.

So that's another very official  document that you need to sign.

بنابراین این یک سند رسمی دیگر است که باید امضا کنید.

And you can use the phrasal  verb to draw up #4 to burnout.

و می‌توانید از فعل عبارتی برای ترسیم شماره ۴ برای فرسودگی شغلی استفاده کنید.

This is a phrasal verb that has  gotten a lot of attention recently,  

این یک فعل عبارتی است که اخیراً

especially with the pandemic, because to burnout.

به خصوص با بیماری همه گیر، به دلیل فرسودگی شغلی.

This is when you feel exhausted mentally  or physically from prolonged stress,  

این زمانی است که شما از نظر ذهنی یا جسمی

stress of work, stress of a  situation like a pandemic,  

استرس کار، استرس موقعیتی مانند

stress of a family situation like a  divorce or an illness, something like that.

استرس یک موقعیت خانوادگی مانند طلاق یا بیماری، چیزی شبیه به آن.

At a prolonged period, you can be stressed out for  a day, but when you burn out, it means you've had  

در یک دوره طولانی، ممکن است برای یک روز استرس داشته باشید، اما

that stress for a long period of time, several  weeks, several months, or even several years.

استرس برای مدت طولانی، چندین هفته، چند ماه یا حتی چندین سال.

For example, I burned out at my last.

به عنوان مثال، من در آخرین زمان سوختم.

Job.

شغل

So perhaps I was working so much that I went.

پس شاید آنقدر کار می کردم که رفتم.

Through this period of prolonged.

از طریق این دوره طولانی.

Stress.

I burned out.

استرس

سوختم

Another example, I burned out  after caring for my aging parents.

مثال دیگر، من بعد از مراقبت از والدین پیرم دچار سوختگی شدم.

So caregivers often experience burnout.

بنابراین مراقبان اغلب فرسودگی شغلی را تجربه می کنند.

So you can use this in a work situation,  

بنابراین می توانید از این در یک موقعیت کاری استفاده کنید،  

or you can use it in a personal situation  as well #5 to look up to someone.

یا می‌توانید از آن در یک موقعیت شخصی استفاده کنید و همچنین شماره 5 برای نگاه کردن به کسی.

So notice we have two prepositions,  Look up to and then someone.

بنابراین توجه کنید که ما دو حرف اضافه داریم،  Look up to و سپس one.

We use this when you admire  someone or you respect someone.

وقتی کسی را تحسین می کنید یا به کسی احترام می گذارید، از این استفاده می کنیم.

So I could say I looked up to him like a father.

بنابراین می توانم بگویم که مانند یک پدر به او نگاه می کردم.

So of course I admire and respect my father,  and I'm comparing the situation to someone else.

بنابراین مطمئناً من پدرم را تحسین و به او احترام می‌گذارم، و وضعیت را با شخص دیگری مقایسه می‌کنم.

I looked up to him, I admired him like a father.

به او نگاه کردم، مثل یک پدر او را تحسین کردم.

Another example, I really look up to my boss.

مثال دیگر، من واقعاً به رئیسم نگاه می کنم.

So you admire your boss or you respect your boss.

بنابراین شما رئیس خود را تحسین می کنید یا به رئیس خود احترام می گذارید.

You hold your boss in high regard.

شما برای رئیس خود احترام زیادی قائل هستید.

So you can use this in a work situation.

بنابراین می توانید از این در موقعیت کاری استفاده کنید.

You can look up to people and you can use this  in a social situation, a family situation.

می‌توانید به مردم نگاه کنید و می‌توانید از آن در یک موقعیت اجتماعی، یک موقعیت خانوادگی استفاده کنید.

You can have many different people in your  life that you look up to for different reasons.

شما می توانید افراد مختلفی را در زندگی خود داشته باشید که به دلایل مختلف به آنها نگاه می کنید.

Number six, to step up.

شماره شش، برای گام برداشتن.

Now that's the phrasal verb, but we most  commonly use it in the expression to step it up.

اکنون این فعل عبارتی است، اما ما معمولاً از آن در عبارت برای افزایش آن استفاده می‌کنیم.

Notice that it it's very important to step it up.

توجه داشته باشید که افزایش آن بسیار مهم است.

To step it up.

برای تقویت آن.

This simply means to work harder or to try harder.

این به سادگی به معنای تلاش بیشتر یا تلاش بیشتر است.

Now you can say we need to step it up  if we're going to meet the deadline.

اکنون می‌توانید بگویید اگر می‌خواهیم ضرب الاجل را رعایت کنیم، باید آن را افزایش دهیم.

So you have this deadline,  you need to work harder.

بنابراین شما این مهلت را دارید، باید بیشتر تلاش کنید.

So it's the same as saying  we need to work harder if.

بنابراین مانند این است که بگوییم باید بیشتر کار کنیم اگر.

We're going to meet the deadline.

ما می رویم به ضرب الاجل.

Step it up.

آن را بالا ببر.

Now what is this it in the expression?

حالا این در بیان چیست؟

Well, the IT would represent work or effort.

خوب، IT نشان دهنده کار یا تلاش است.

We need to step up our work.

ما باید کار خود را افزایش دهیم.

We need to step up our effort.

ما باید تلاش خود را افزایش دهیم.

Step it up.

آن را بالا ببر.

I encourage you to use it that way.

من شما را به استفاده از آن در این راه تشویق می کنم.

Step it up because you'll  sound like a native speaker.

آن را افزایش دهید زیرا مانند یک زبان مادری به نظر خواهید رسید.

We have a really common expression with this.

ما یک عبارت واقعاً مشترک با این داریم.

Step it up and then you add the two words a notch.

آن را بالا ببرید و سپس دو کلمه را یک درجه اضافه کنید.

Step it up a notch.

آن را یک درجه بالا ببرید.

If you look at a dial, A  notch is one move on the dial.

اگر به صفحه صفحه نگاه کنید، یک بریدگی یک حرکت روی صفحه است.

So it represents a little bit, a  small amount, step it up a notch.

بنابراین مقدار کمی، مقدار کمی را نشان می دهد، آن را یک درجه بالا ببرید.

It's just like saying step it up a little bit.

درست مثل این است که بگوییم کمی آن را بالا ببر.

So that's just a common expression.

پس این فقط یک عبارت رایج است.

You need to step it up a notch  if you want to meet the deadline.

اگر می‌خواهید ضرب‌الاجل را رعایت کنید، باید آن را یک درجه افزایش دهید.

So you can use it with a notch.

بنابراین می توانید آن را با یک بریدگی استفاده کنید.

It's very common.

Common or you can use it without #7 to hone in on.

بسیار رایج است.

معمولی است یا می توانید بدون شماره 7 از آن استفاده کنید.

This is another two preposition phrasal verb  we have hone in on, hone in on something,  

این یک فعل عبارتی دو حرف اضافه دیگر است

and this means to really focus on something, to  put all your attention on something specific.

و این به این معنی است که واقعاً روی چیزی تمرکز کنید، تمام توجه خود را روی چیزی خاص متمرکز کنید.

For example, if we want to get more customers, we  should really hone in on small business owners.

برای مثال، اگر می‌خواهیم مشتریان بیشتری داشته باشیم، باید واقعاً صاحبان مشاغل کوچک را جذب کنیم.

So maybe right now you're not being very  specific and you're looking at all customers,  

بنابراین شاید در حال حاضر شما خیلی خاص

but you want to hone in on one specific segment  of the population, small business owners.

اما می‌خواهید روی یک بخش خاص از جمعیت، یعنی صاحبان کسب‌وکارهای کوچک تمرکز کنید.

So you're going to focus on them,  you're going to hone in on them.

بنابراین شما روی آنها تمرکز خواهید کرد، روی آنها تمرکز خواهید کرد.

Another example for the presentation, we  should really hone in on South America.

مثال دیگری برای ارائه، ما باید واقعاً به آمریکای جنوبی بپردازیم.

So maybe you're a global company and you  have brand branches all over the world,  

بنابراین شاید شما یک شرکت جهانی هستید و

but for this specific presentation, you're going  to hone in on one specific part of the world.

اما برای این ارائه خاص، می‌خواهید در یک بخش خاص از جهان به کار بپردازید.

South America #8 this is a must  know phrasal verb to bring up.

آمریکای جنوبی شماره 8 این یک فعل عبارتی است که باید بدانید.

And this is when you begin a  discussion on a specific topic.

و این زمانی است که شما بحثی را درباره یک موضوع خاص شروع می‌کنید.

For example, if you're in a staff meeting, it  would be very common for the boss or whoever's  

برای مثال، اگر در یک جلسه کارکنان

leading the meeting to say, before we end the  meeting, does anyone have anything to bring up?

جلسه را هدایت کنید تا بگوید، قبل از پایان جلسه، کسی چیزی برای مطرح کردن دارد؟

Does anyone have a specific  topic they want to discuss?

آیا کسی موضوع خاصی دارد که بخواهد درباره آن بحث کند؟

Does anyone have anything to bring up?

کسی چیزی داره که مطرح کنه؟

Or after the meeting, you  might tell another colleague,  

یا بعد از جلسه، ممکن است

I didn't have a chance to bring  up the marketing proposal,  

من فرصتی برای مطرح کردن پیشنهاد

so you didn't have a chance to discuss this  specific topic, the marketing proposal.

بنابراین شما فرصتی برای بحث در مورد این  موضوع خاص، پیشنهاد بازاریابی، نداشتید.

Maybe you ran out of time #9 to talk into and  

شاید وقت شماره 9 برای صحبت در مورد و  

the sentence structure is to  talk someone into something.

ساختار جمله این است که با کسی در مورد چیزی صحبت کنید.

And this means to convince  someone to do something.

و این به معنای متقاعد کردن یک نفر برای انجام کاری است.

For example, she talked me into helping her move.

به عنوان مثال، او از من خواست تا به او کمک کنم تا حرکت کند.

She convinced me to help her move.

او مرا متقاعد کرد که به او کمک کنم تا حرکت کند.

So when someone uses this, oh, she talked  me into helping her move, it gives you the  

بنابراین، وقتی کسی از این استفاده می‌کند، اوه، او از من صحبت می‌کند

impression that the person didn't really want  to do the activity, but somebody convinced them.

تصور می‌شود که آن شخص واقعاً نمی‌خواهد  فعالیت را انجام دهد، اما کسی او را متقاعد کرده است.

But please, please, I really need your help.

اما لطفا، لطفا، من واقعا به کمک شما نیاز دارم.

I'll buy pizza.

من پیتزا می خرم

Or maybe you could say my team talked me into  bringing up the bonus at the staff meeting.

یا شاید می‌توانید بگویید تیم من با من صحبت کرده است که پاداش را در جلسه کارکنان مطرح کنم.

So notice I use bring up, discuss  a specific topic, the bonus.

بنابراین توجه کنید که من از مطرح کردن، بحث درباره یک موضوع خاص، پاداش استفاده می‌کنم.

My team talked me into bringing up the bonus  

تیم من از من صحبت کرد که پاداش را مطرح کنم  

now because maybe discussing the bonus  is a little bit of a sensitive issue.

اکنون زیرا شاید بحث در مورد پاداش کمی حساس باشد.

And nobody.

و هیچ کس.

Wants to do it, but your team convinced you.

می خواهد این کار را انجام دهد، اما تیم شما شما را متقاعد کرده است.

Lucky you.

خوش شانس

So they talked to you into  it and #10 to stick around.

بنابراین آنها با شما در مورد آن صحبت کردند و شماره 10 را برای حفظ کردن صحبت کردند.

This is a must use phrasal verb.

این یک فعل عبارتی است که باید استفاده شود.

You can use it in a social  setting or a professional setting.

می‌توانید از آن در یک محیط اجتماعی یا یک محیط حرفه‌ای استفاده کنید.

To stick around means to stay in  a location for a period of time.

ماندن به معنای ماندن در یک مکان برای مدتی است.

So let's say you're at this beautiful  park with a friend and after an hour or  

بنابراین فرض کنید با یکی از دوستانتان در

so your friend has to leave and they  say, do you want to share an Uber?

بنابراین دوست شما باید ترک کند و آنها می‌گویند، آیا می‌خواهید یک Uber را به اشتراک بگذارید؟

And you say, no, I'm going to  stick around a little bit longer.

و شما می گویید، نه، من می خواهم کمی بیشتر در اطراف بمانم.

So you're going to stay in a specific  location, the park, for a period of time.

بنابراین، برای مدتی در یک مکان خاص، پارک، می‌مانید.

It's unknown how long you'll stay.

معلوم نیست تا کی بمونی

That doesn't really matter.

این واقعا مهم نیست.

It's just the fact you're going to stay.

فقط این واقعیت است که تو می مانی.

I'm going to stick around a little bit longer.

من می خواهم کمی بیشتر در اطراف بمانم.

It's such a beautiful day.

خیلی روز قشنگیه

I'm going to stick around now.

من می خواهم در حال حاضر بچسبم.

You can also use this in the negative.

شما همچنین می توانید از این به صورت منفی استفاده کنید.

I can't stick around very  long because I have a meeting.

من نمی‌توانم زیاد در آنجا بمانم زیرا جلسه دارم.

Although it's a beautiful day,  I can't stick around very long.

اگرچه روز زیبایی است،  نمی‌توانم زیاد در آنجا بمانم.

I have a meeting to get back to.

جلسه ای دارم که باید برگردم

Are you ready for your next quiz?

آیا برای مسابقه بعدی خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause now.

اکنون مکث را بزنید.

Complete the quiz and whenever you're  ready, hit play and I'll share the answers.

مسابقه را کامل کنید و هر زمان که آماده شدید، روی play ضربه بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم.

So go ahead and hit pause.

پس ادامه دهید و مکث را بزنید.

Now here are the answers.

حالا اینجا پاسخ هاست.

So hit pause, review the answers, and whenever  you're ready, hit play and come back to the video.

بنابراین، مکث را فشار دهید، پاسخ‌ها را مرور کنید، و هر زمان که آماده بودید، روی پخش ضربه بزنید و به ویدیو برگردید.

So of course, share your score and let's.

بنابراین، البته، امتیاز خود را به اشتراک بگذارید و اجازه دهید.

Continue on number one to take up.

برای ادامه در شماره یک ادامه دهید.

This means to occupy or to fill.

این به معنای اشغال کردن یا پر کردن است.

Now we use this specifically  with two different nouns.

اکنون از این به طور خاص با دو اسم مختلف استفاده می کنیم.

You can take up time and you can take up space.

شما می توانید زمان و می توانید فضا را اشغال کنید.

And they're both.

و آنها هر دو هستند.

Very commonly used, for example I could say.

بسیار رایج استفاده می شود، برای مثال می توانم بگویم.

This.

این

Meeting took up my whole morning so it  occupied or filled the amount of time.

جلسه تمام صبح من را به خود اختصاص داد، بنابراین زمان زیادی را اشغال کرد یا پر کرد.

Now we can also use this with space.

اکنون می توانیم از این با فضا نیز استفاده کنیم.

For example I need a new couch because my couch  

به عنوان مثال من به یک کاناپه جدید نیاز دارم زیرا مبل من است  

takes up too much space so  it occupies or fills space.

فضای زیادی اشغال می‌کند، بنابراین فضا را اشغال یا پر می‌کند.

So remember you can use.

بنابراین به یاد داشته باشید که می توانید استفاده کنید.

This with both.

این با هر دو

Time and space, and they're both  very commonly used #2 to branch out.

زمان و مکان، و هر دو معمولاً از شماره 2 برای انشعاب استفاده می‌شوند.

Now this means to expand and we.

حالا این یعنی گسترش و ما.

Use this specifically.

از این به طور خاص استفاده کنید.

In a business context.

در زمینه کسب و کار.

So let's say you're in a meeting and you're  discussing how to increase your profits.

بنابراین فرض کنید در یک جلسه هستید و در حال بحث در مورد چگونگی افزایش سود خود هستید.

You might suggest branching out into new markets.

ممکن است پیشنهاد کنید که به بازارهای جدید بروید.

So if you only sell in North  America, you can branch out,  

بنابراین اگر فقط در آمریکای شمالی می‌فروشید،

expand and sell in Europe or  in Asia, Africa, for example.

به عنوان مثال در اروپا یا در آسیا، آفریقا بفروشید.

We need to branch out into new markets  #3 this is a fun one to jot down.

ما باید به بازارهای جدید انشعاب کنیم  شماره 3 یادداشت کردن آن جالب است.

Now, you would probably  understand this from context.

اکنون، احتمالاً این را از متن می‌فهمید.

In the meeting, I jotted down a few notes.

در جلسه چند یادداشت را یادداشت کردم.

I jotted down a few notes.

چند یادداشت را یادداشت کردم.

So it's the exact same thing as write down.

بنابراین دقیقاً همان چیزی است که بنویسید.

I wrote down a few notes,  but it's very commonly used.

چند یادداشت یادداشت کردم، اما بسیار رایج است.

So someone might ask you, maybe your  boss or a colleague even might say,  

بنابراین ممکن است کسی از شما بپرسد، شاید

hey, can you jot this down?

سلام، می توانید این را یادداشت کنید؟

And then they might give you a number or a  date or a location and you write it down.

و سپس ممکن است یک شماره یا تاریخ یا مکان به شما بدهند و شما آن را یادداشت کنید.

Now, of course not.

حالا البته نه.

Many people use pen and paper anymore, right?

بسیاری از مردم دیگر از قلم و کاغذ استفاده می کنند، درست است؟

We take electronic notes,  

ما یادداشت های الکترونیکی می گیریم،  

but if your colleague asks you to jot  something down, you can absolutely.

اما اگر همکارتان از شما بخواهد چیزی را یادداشت کنید، کاملاً می توانید.

Take.

Out your phone and make a note in your phone.

بگیرید.

تلفن خود را بیرون بیاورید و در تلفن خود یادداشت کنید.

Jot it down in your phone.

آن را در گوشی خود یادداشت کنید.

Write it down in your phone.

آن را در گوشی خود یادداشت کنید.

So this still applies even though  we don't really use pen and paper.

بنابراین، اگرچه ما واقعاً از قلم و کاغذ استفاده نمی‌کنیم، این هنوز هم اعمال می‌شود.

Much.

خیلی

#4 to carry out this means  to perform or to conduct.

شماره 4 انجام این کار به معنای انجام یا انجام دادن است.

And we use this specifically  in a business context.

و ما از این به طور خاص در زمینه کسب و کار استفاده می کنیم.

For example, next week we're carrying out  our customer surveys, our student surveys,  

برای مثال، هفته آینده، نظرسنجی‌های

we're carrying out our surveys, we're  conducting them, we're performing them.

ما در حال انجام نظرسنجی‌هایمان هستیم، آن‌ها را انجام می‌دهیم، ما آنها را انجام می‌دهیم.

So I'm just going to do the survey.

بنابراین من فقط می خواهم نظرسنجی را انجام دهم.

That's the simplest.

این ساده ترین است.

Way to say it next week.

راهی برای گفتن آن در هفته آینده.

We're doing the surveys, we're carrying out  the surveys #5 this is an important one,  

ما در حال انجام نظرسنجی‌ها هستیم، ما در حال انجام

so make sure you jot it down  #5 to keep up with something.

بنابراین مطمئن شوید که آن را یادداشت کنید شماره 5 تا با چیزی همراه باشید.

This means to make sufficient progress on.

این به معنای پیشرفت کافی در این زمینه است.

Let's say that you have this many orders,  and it's your job to fulfill those orders.

فرض کنید این تعداد سفارش دارید و این وظیفه شماست که این سفارشات را انجام دهید.

If you fulfill this many, you've kept up with  the orders you've made sufficient progress.

اگر این تعداد زیادی را انجام دهید، با سفارشاتی که پیشرفت کافی داشته‌اید همگام بوده‌اید.

But if you fulfill this many or this many or  this many or anything less than the total number  

اما اگر این تعداد یا این تعداد یا این تعداد

of orders, then you haven't kept up with the  orders you haven't made sufficient progress on.

از سفارش‌ها، پس با سفارش‌هایی که پیشرفت کافی در آن‌ها نداشته‌اید، همراه نبوده‌اید.

Now, of course, you can use this  with many things other than orders.

اکنون، البته، می‌توانید از آن برای چیزهای دیگری غیر از سفارش‌ها استفاده کنید.

You can use it with your studies,  your reading list, your chores,  

می‌توانید از آن برای مطالعات،

your performance reports,  your filing, your scheduling.

گزارش‌های عملکرد شما، پرونده‌های شما، زمان‌بندی شما.

You can use it with many, many, many other tasks.

شما می توانید آن را با بسیاری، بسیاری، بسیاری از وظایف دیگر استفاده کنید.

Number six, to fill out or to fill in a form.

شماره شش، برای پر کردن یا پر کردن یک فرم.

Now this is one that confuses a lot of students  and they asked me, do I fill out a form?

اکنون این موردی است که بسیاری از دانش‌آموزان را گیج می‌کند و آنها از من می‌پرسند، آیا فرمی را پر کنم؟

Do I fill in the form?

آیا فرم را پر کنم؟

What's the difference?

چه فرقی دارد؟

The reality is there is no difference  specifically when we're talking about a form.

واقعیت این است که تفاوتی وجود ندارد، مخصوصاً وقتی در مورد یک فرم صحبت می کنیم.

Now when you have to fill out an application,  

حالا وقتی باید یک درخواست را پر کنید،  

you could also fill in an application,  fill out your passport renewal.

همچنین می‌توانید درخواستی را پر کنید،  تمدید گذرنامه خود را پر کنید.

You can fill in your passport renewal.

می توانید تمدید پاسپورت خود را تکمیل کنید.

In this specific context.

در این زمینه خاص.

There's no difference #7 to drop in.

هیچ تفاوتی در شماره 7 وجود ندارد.

This is a great phrasal verb because you can use  it both in a business context or a social context.

این یک فعل عبارتی عالی است زیرا می‌توانید آن را هم در زمینه تجاری یا هم در زمینه اجتماعی استفاده کنید.

Now, to drop in simply means to visit.

اکنون، رها کردن صرفاً به معنای بازدید است.

So if you're talking to a friend and  you're planning to visit that friend,  

بنابراین اگر با دوستی صحبت می‌کنید

you can say, how about I drop in Saturday morning?

شما می توانید بگویید، چگونه در مورد من در صبح شنبه؟

How about I?

من چطور؟

Visit.

بازدید کنید.

Saturday morning.

صبح شنبه

Now in a business context, you might have a  client that wants to drop in, that wants to visit,  

اکنون در زمینه کسب و کار، ممکن است یک مشتری داشته

or you might drop in on a client just to say  hello and to keep that relationship going.

یا ممکن است فقط برای سلام کردن و حفظ آن رابطه با مشتری تماس بگیرید.

So you can use this in both a  social and a business context #8 to.

بنابراین می‌توانید از این هم در زمینه اجتماعی و هم در زمینه تجاری شماره ۸ استفاده کنید.

Push back.

به عقب فشار دهید.

This means to delay or postpone in  the context of a scheduled event.

این به معنای به تاخیر انداختن یا به تعویق انداختن در زمینه یک رویداد زمان‌بندی‌شده است.

So it's scheduled event like a meeting.

بنابراین یک رویداد برنامه ریزی شده مانند یک جلسه است.

Let's see, the meeting was scheduled for  Monday, but everyone is really busy on Monday.

بیایید ببینیم، جلسه برای دوشنبه برنامه ریزی شده بود، اما همه در روز دوشنبه واقعاً مشغول هستند.

Well then push the meeting back until Wednesday.

خوب پس جلسه را تا چهارشنبه به عقب برانید.

Postpone it until Wednesday.

به روز چهارشنبه موکول کنید.

Now you can use this in a social context.

اکنون می توانید از این در زمینه اجتماعی استفاده کنید.

So you might be planning your  wedding anniversary and it's  

بنابراین ممکن است در حال برنامه‌ریزی سالگرد

your 10 year wedding anniversary  and the actual date is March 30th.

10 سالگی سالگرد ازدواج شما و تاریخ واقعی 30 مارس است.

But everyone is busy.

اما همه سرشان شلوغ است.

So you might push it back until the  middle of April so more people can attend.

بنابراین ممکن است آن را تا اواسط آوریل به عقب برانید تا افراد بیشتری بتوانند در آن شرکت کنند.

Well, everyone's busy, so let's push back the  party until next week, until two weeks from now.

خب، همه سرشان شلوغ است، پس بیایید مهمانی را تا هفته آینده، تا دو هفته دیگر به عقب بیندازیم.

So you can push back a scheduled event,  which means to delay or postpone #9 to call.

بنابراین می‌توانید یک رویداد برنامه‌ریزی‌شده را به عقب برگردانید، به این معنی که شماره ۹ را برای تماس به تعویق بیندازید یا به تعویق بیندازید.

Off.

خاموش

Now this means to cancel a scheduled event.

اکنون این به معنای لغو یک رویداد برنامه ریزی شده است.

So remember in our last one, to  push back, you delay or postpone,  

پس به یاد داشته باشید که در آخرین مورد، برای

but the other alternative is simply to cancel it.

اما گزینه دیگر صرفاً لغو آن است.

But.

Generally, when you call  something off, it's because.

اما

معمولاً، وقتی چیزی را لغو می‌کنید، به این دلیل است.

There.

وجود دارد.

Were some problems or issues associated with it.

آیا برخی از مشکلات یا مسائل مرتبط با آن بود.

But the problem or issue could be a scheduling  conflict and just people couldn't attend.

اما مشکل یا مشکل ممکن است یک تضاد برنامه‌ریزی باشد و فقط افراد نتوانند شرکت کنند.

So let's say you were planning  a conference for the summer,  

بنابراین بیایید بگوییم که در حال برنامه ریزی

but nobody registered because  everyone's really busy in the summer.

اما هیچ کس ثبت نام نکرد زیرا  همه در تابستان واقعاً مشغول هستند.

So you might discuss it with your team  and say let's call off the conference.

بنابراین ممکن است با تیم خود درباره آن بحث کنید و بگویید بیایید کنفرانس را لغو کنیم.

Attendance is too low, so let's call it off.

تعداد شرکت کنندگان بسیار کم است، پس بیایید آن را لغو کنیم.

Let's cancel it.

بیایید آن را لغو کنیم.

Now.

You can also use this in a social context.

در حال حاضر.

شما همچنین می توانید از این در زمینه اجتماعی استفاده کنید.

You might call off your wedding.

ممکن است عروسی خود را لغو کنید.

But if you cancelled your wedding,  then most likely there was a problem,  

اما اگر عروسی خود را لغو کردید،

an issue, a big one, right?

یک مسئله، یک مسئله بزرگ، درست است؟

So in that context, in a social event,  most people will wonder what happened.

بنابراین در آن زمینه، در یک رویداد اجتماعی، بیشتر مردم تعجب خواهند کرد که چه اتفاقی افتاده است.

Why did they call off their wedding?

چرا عروسی خود را لغو کردند؟

Why did they call off their anniversary?

چرا سالگرد خود را لغو کردند؟

They're going to assume that something  is wrong and #10 to sort out.

آنها فرض می کنند که چیزی اشتباه است و شماره 10 را حل می کنند.

This means to organize or to fix.

این به معنای سازماندهی یا تعمیر است.

If there's a.

اگر وجود دارد.

Problem.

مشکل

For example, I need to sort out my travel plans.

به عنوان مثال، من باید برنامه های سفرم را مرتب کنم.

So it could mean I just need to organize them.

بنابراین ممکن است به این معنی باشد که من فقط باید آنها را سازماندهی کنم.

So I need to decide when I'm going to travel,  

بنابراین من باید تصمیم بگیرم که چه زمانی به سفر خواهم رفت،  

what airline I'm going to use,  what hotel I'm going to use.

قرار است از چه خط هوایی استفاده کنم، از چه هتلی استفاده کنم.

I need to sort out my travel plans.

من باید برنامه های سفرم را مرتب کنم.

But I can also use it if there's some  sort of problem and I need to fix it.

اما اگر مشکلی وجود دارد و باید آن را برطرف کنم، می‌توانم از آن استفاده کنم.

For example, my flight was cancelled,  so I need to sort out my travel plans.

برای مثال، پرواز من لغو شد،  بنابراین باید برنامه‌های سفرم را مرتب کنم.

I need to fix this problem with my plans.

من باید با برنامه هایم این مشکل را برطرف کنم.

So to sort.

بنابراین برای مرتب کردن.

Something out, you can organize  it, or you can fix it if there's a.

مشکلی وجود دارد، می‌توانید آن را سازماندهی کنید، یا اگر مشکلی وجود دارد، می‌توانید آن را برطرف کنید.

Problem Are you ready for your next quiz?

مشکل آیا برای مسابقه بعدی خود آماده هستید؟

So here are the.

بنابراین در اینجا هستند.

Questions hit pause and complete the quiz now.

سؤالات مکث می کنند و اکنون مسابقه را کامل می کنند.

So here are the answers.

بنابراین در اینجا پاسخ است.

So now let's review your.

پس حالا بیایید شما را بررسی کنیم.

Final.

Group of phrasal verbs number one to tune out.

نهایی.

گروهی از افعال عبارتی شماره یک برای تنظیم کردن.

This is a very useful phrasal verb because  it's used to say you stop listening to someone.

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است، زیرا  برای گفتن اینکه به کسی گوش نمی‌دهید استفاده می‌شود.

You stop paying attention to them because you  don't like what they're saying, basically.

شما دیگر به آنها توجه نمی کنید زیرا اساساً از آنچه آنها می گویند خوشتان نمی آید.

So you tune someone out.

بنابراین شما یک نفر را تنظیم کنید.

This is something that kids do all  the time with their parents, right?

این کاری است که بچه‌ها همیشه با والدین خود انجام می‌دهند، درست است؟

If your parent is giving you advice and you  don't want to hear it, you just tune them out.

اگر والدینتان به شما توصیه می‌کنند و شما نمی‌خواهید آن را بشنوید، فقط آن‌ها را تنظیم کنید.

So your parent is talking, but  you're just not really listening.

بنابراین والدین شما صحبت می کنند، اما شما واقعاً گوش نمی دهید.

So you might say, I always tune out my  mom when she gives me relationship advice.

بنابراین ممکن است بگویید، من همیشه وقتی مادرم را به من توصیه‌های مربوط به رابطه می‌کند، گوش می‌دهم.

Now this can also happen a  lot in a workplace situation.

اکنون این ممکن است در موقعیت‌های محل کار نیز بسیار اتفاق بیفتد.

Let's say the Co worker that sits beside you is  just a very negative person and complaints a lot.

فرض کنید همکار که کنار شما می نشیند، فقط یک فرد بسیار منفی است و زیاد شکایت می کند.

You might just simply tune them out.

شما ممکن است به سادگی آنها را تنظیم کنید.

So you stop listening to them because you don't  want to hear all that negativity and complaining.

بنابراین شما دیگر به آنها گوش نمی دهید زیرا نمی خواهید آن همه منفی و شکایت را بشنوید.

So you just tune them out.

بنابراین شما فقط آنها را تنظیم کنید.

They're talking but you're  not listening #2 to tick off.

آنها دارند صحبت می کنند، اما شما به شماره 2 گوش نمی دهید.

This is a useful one because it means  to annoy, to anger, or to irritate.

این یک مورد مفید است زیرا به معنای آزار دادن، عصبانی کردن یا تحریک کردن است.

Now we use this in two very  specific sentence structures.

اکنون ما از آن در دو ساختار جمله بسیار خاص استفاده می کنیم.

It ticks someone off.

کسی را تیک می زند.

It ticks me off when my coworker doesn't help.

وقتی همکارم کمکی نمی کند، من را خسته می کند.

So it ticks someone off and then you explain the  

بنابراین، کسی را نشان می دهد و سپس شما آن را توضیح می دهید  

situation that causes the anger,  the frustration or the irritation.

موقعیتی که باعث عصبانیت، ناامیدی یا تحریک می شود.

Now the other sentence structure is  just to say someone or something.

اکنون ساختار جمله دیگر فقط برای گفتن کسی یا چیزی است.

Ticks me off John, really.

واقعا جان من را به هم می زند.

Ticks me off.

من را تیکه می زند.

He's so negative.

او خیلی منفی است.

John really irritates me,  frustrates me, annoys me.

جان واقعاً مرا عصبانی می‌کند، ناامیدم می‌کند، آزارم می‌دهد.

John really ticks me off.

جان واقعاً من را خسته می کند.

He's so negative, but I just tune him out.

او خیلی منفی است، اما من فقط او را تنظیم می کنم.

Number three, to talk up and you talk someone  or something up and, and that means you speak  

شماره سه، صحبت کردن و صحبت کردن با کسی یا

in a way that makes that someone or  something sound really beneficial,  

به نحوی که باعث شود آن شخص یا چیزی

really positive, really amazing,  maybe even more so than the reality.

واقعاً مثبت، واقعاً شگفت‌انگیز، شاید حتی بیشتر از واقعیت.

So let's say you're in sales and you're trying  to sell this piece of software to a company.

بنابراین فرض کنید در حال فروش هستید و سعی می کنید این نرم افزار را به یک شرکت بفروشید.

Well, you're going to talk up that software.

خوب، شما قصد دارید در مورد آن نرم افزار صحبت کنید.

You're going to.

شما به.

Talk about that software in a way that  really highlights all of its positive.

در مورد آن نرم افزار به گونه ای صحبت کنید که واقعاً تمام نکات مثبت آن را برجسته کند.

Features.

And you probably won't  mention any negative features.

ویژگی ها

و احتمالاً هیچ ویژگی منفی را ذکر نخواهید کرد.

You're going to talk it up, or let's say that.

قرار است در مورد آن صحبت کنید، یا بیایید این را بگوییم.

You're.

شما هستید.

Really close friend applied  for a job in your company?

واقعاً دوست صمیمی برای کار در شرکت شما درخواست داد؟

Well, you're probably going  to talk up your friend.

خب، احتمالاً می‌خواهید با دوستتان صحبت کنید.

You're going to speak.

تو قراره حرف بزنی

About your friend Very enthusiastically,  very positively, because you want your.

درباره دوستتان بسیار مشتاقانه،  بسیار مثبت، زیرا شما می خواهید.

Friend to get the job, you're going  to talk up your friend #4 to pile up.

دوست برای بدست آوردن شغل، شما با دوست شماره 4 خود صحبت می کنید تا انباشته شود.

This means simply to increase in amount.

این به معنای صرفاً افزایش مقدار است.

And we generally use this with work.

و ما به طور کلی از این با کار استفاده می کنیم.

So in general, you could say  work is really piling up.

بنابراین به طور کلی، می‌توانید بگویید که کار واقعاً در حال انباشته شدن است.

Work is increasing in amount.

مقدار کار در حال افزایش است.

You can use this with specific work.

شما می توانید از این با کار خاص استفاده کنید.

So you might say my expense reports are piling up.

بنابراین ممکن است بگویید گزارش های هزینه های من در حال انباشته شدن است.

Or even with household chores, you  might say the laundry is piling up,  

یا حتی در مورد کارهای خانه، ممکن است بگویید لباس‌های

The Dirty dishes are piling up, they're increasing  in amount #5 to mope around, to mope around.

ظروف کثیف در حال انباشته شدن هستند، به مقدار # 5 افزایش می‌یابند تا به اطراف بپیچند.

This is when someone moves  from one location to another,  

این زمانی است که شخصی از مکانی

but they do it in a very unhappy  way, A lazy way, a disappointed way.

اما آنها این کار را به روشی بسیار ناخشنود، به روشی تنبل، به روشی ناامید انجام می دهند.

And it's generally.

و به طور کلی است.

Because something.

چون یه چیزی

Is wrong.

اشتباه است.

Something specific is wrong.

چیز خاصی اشتباه است.

So maybe they just lost  their job or they just broke.

بنابراین شاید آنها به تازگی شغل خود را از دست داده اند یا به تازگی شکسته شده اند.

Up with their girlfriend so they  mope around the house all day.

با دوست دخترشان کنار بیایند تا در تمام طول روز در خانه چرخ بزنند.

They go from the couch to the kitchen back.

از کاناپه به آشپزخانه برگشتند.

To the couch.

به کاناپه.

But they look really upset and lazy and no  energy so this isn't really a positive thing.

اما آنها واقعاً ناراحت و تنبل به نظر می رسند و انرژی ندارند، بنابراین این واقعاً چیز مثبتی نیست.

We generally say stop moping around.

ما به طور کلی می گوییم دست از غوغا نزنید.

You need to stop moping around  and start looking for a job if  

در این صورت باید دست از غواصی بردارید

that's the reason why you're moping around.

به همین دلیل است که شما در اطراف غوغا می کنید.

Because you lost your job.

چون کارتو از دست دادی

Stop moping around and look for a job.

دست از غواصی بردارید و به دنبال کار بگردید.

Number six, to loosen up.

شماره شش، برای شل شدن.

This is a great one.

این یکی عالی است.

It means to be more relaxed,  more comfortable or less serious.

این به معنای آرامش بیشتر، راحت تر یا کمتر جدی بودن است.

So you might say she was very shy at first.

بنابراین ممکن است بگویید او در ابتدا بسیار خجالتی بود.

But then she loosened.

اما بعد شل شد.

Up.

So she became.

بالا

بنابراین او شد.

More relaxed, more comfortable.

آرام تر، راحت تر.

Now we often use this as advice to  someone if someone is just being.

اکنون ما اغلب از این به عنوان توصیه به کسی استفاده می‌کنیم، اگر کسی فقط هست.

Too serious, you might say.

شاید بگویید خیلی جدی است.

Loosen up, Loosen up it's similar to saying  relax a little, relax a little, loosen up.

شل کردن، شل کردن، شبیه به این است که می‌گوییم کمی استراحت کن، کمی شل کن، شل کن.

You need to loosen up.

باید شل کنی

Oh, just loosen up #7 to kick off.

اوه، فقط شماره 7 را شل کنید تا شروع کنید.

This is a great one because when you  kick something off, it means you start.

این بسیار عالی است زیرا وقتی کاری را شروع می‌کنید، به این معنی است که شروع می‌کنید.

But we use this in the context of a.

اما ما از این در زمینه الف استفاده می کنیم.

Sports.

Event, a meeting, a conference or even a party.

ورزش.

یک رویداد، یک جلسه، یک کنفرانس یا حتی یک مهمانی.

So some sort of event with people.

بنابراین نوعی رویداد با مردم.

So in sports, it's very common to say the game  the match kicks off at and then you say the time  

بنابراین در ورزش، بسیار متداول است که می گویند بازی در

the match kicks off at 3, the game kicks off  at 7, and that's just when the game starts.

مسابقه ساعت 3 شروع می شود، بازی ساعت 7 شروع می شود، و درست زمانی است که بازی شروع می شود.

Now you could also say let's kick  off the meeting by and then you  

اکنون می‌توانید بگویید بیایید

can explain how you're going to start the meeting.

می تواند توضیح دهد که چگونه می خواهید جلسه را شروع کنید.

Let's kick off the meeting  by introducing the new CFO.

بیایید جلسه را با معرفی مدیر مالی جدید آغاز کنیم.

Or let's kick off the meeting by sharing the  good news #8 this is a fun one to horse around.

یا اجازه دهید جلسه را با به اشتراک گذاشتن خبر خوب #8 آغاز کنیم.

When you horse around, you  behave in a silly or noisy way.

وقتی اسب سواری می‌کنید، رفتار احمقانه یا پر سر و صدایی دارید.

So basically what children do  all the time, they horse around.

بنابراین اساساً کاری که بچه‌ها همیشه انجام می‌دهند، آن‌ها با اسب می‌چرخند.

But you might say the kids were horsing  around and they broke my favorite vase.

اما ممکن است بگویید بچه ها در حال اسب سواری بودند و گلدان مورد علاقه من را شکستند.

Now, although this is commonly used in children,  it can of course be used for adults as well,  

در حال حاضر، اگرچه این معمولاً در کودکان استفاده می‌شود،  البته

because adults act in silly and  noisy ways all the time, right?

زیرا بزرگسالان همیشه به روش‌های احمقانه و پر سر و صدا رفتار می‌کنند، درست است؟

Even in workplace context.

حتی در محیط کار.

So you might be talking about how your  team is constantly horsing around.

بنابراین ممکن است در مورد اینکه چگونه تیم شما دائماً در حال حرکت است صحبت می کنید.

And as a bonus, you can also say goof around is an  alternative, but they're both very commonly used.

و به عنوان یک امتیاز، می‌توانید بگویید که احمق یک جایگزین است، اما هر دو بسیار رایج هستند.

So horse around or goof around #9 to get by.

بنابراین برای گذراندن با اسب در اطراف شماره 9 یا مسخره بازی کنید.

This is when you have just enough money  to live on, but not very much extra.

این زمانی است که شما فقط پول کافی برای زندگی دارید، اما نه خیلی اضافی.

So you can basically pay all  your bills and that's about it.

بنابراین می‌توانید اساساً تمام صورت‌حساب‌هایتان را بپردازید و بس.

So you might say cents, our twins were born.

بنابراین ممکن است بگویید سنت، دوقلوهای ما به دنیا آمدند.

It's been more difficult to get by.

گذراندن آن دشوارتر بوده است.

You have two new babies in the house.

شما دو بچه جدید در خانه دارید.

Well, first, congratulations.

خب اول بهت تبریک میگم

But of course, that's very expensive.

اما البته، این بسیار گران است.

So now you only have enough money  to pay your bills to buy the food,  

بنابراین اکنون شما فقط پول کافی برای پرداخت

buy the diapers, buy the groceries,  pay your mortgage, things like that.

پوشک بخرید، مواد غذایی بخرید، وام مسکن خود را بپردازید، چیزهایی از این قبیل.

We're getting by.

داریم میگذریم

We're getting by.

داریم میگذریم

You're just surviving.

تو فقط داری زنده میمونی

So if someone knows you're going  through a tough time financially,  

بنابراین اگر کسی بداند که از نظر مالی

maybe you lost your job and  they ask you, how's it going?

شاید شما شغل خود را از دست داده اید و از شما می پرسند، وضعیت چطور است؟

Is everything OK?

آیا همه چیز خوب است؟

You could say, well, I'm getting by, I'm  getting by, which let's know you're surviving.

می‌توانید بگویید، خوب، من از پسش بر می‌آیم، دارم از راه می‌رسم، که بدانیم در حال زنده ماندن هستید.

You have enough to pay all your core  expenses, and finally #10 to flip out.

شما به اندازه کافی برای پرداخت تمام مخارج اصلی خود و در نهایت شماره 10 برای پرداخت هزینه دارید.

Now, this can mean to become very excited, but it  can also mean to become very angry or agitated.

اکنون، این می‌تواند به معنای بسیار هیجان‌انگیز شدن باشد، اما می‌تواند به معنای بسیار عصبانی یا آشفته شدن نیز باشد.

So it's when you have a very strong emotion.

بنابراین زمانی است که شما یک احساس بسیار قوی دارید.

But that emotion can be positive  excitement or it can be negative anger.

اما این احساس می تواند هیجان مثبت یا خشم منفی باشد.

And it will be.

و خواهد شد.

Obvious based on context.

بر اساس زمینه واضح است.

So if you.

بنابراین اگر شما.

Just won a competition or a prize or the lottery,  

فقط در یک مسابقه یا جایزه یا قرعه کشی برنده شدم،  

you might flip out and become  very, very excited, right?

ممکن است به بیرون برگردید و بسیار بسیار هیجان زده شوید، درست است؟

The sports team flipped out.

تیم ورزشی از بین رفت.

When they won the gold.

وقتی طلا گرفتند.

Medal or the team flipped out when they  lost the game, the team became very angry.

مدال یا زمانی که تیم بازی را باخت، تیم به شدت عصبانی شد.

So you can use it in both situations.

بنابراین می توانید در هر دو حالت از آن استفاده کنید.

And for this expression, you can also  say freak out, freak out, flip out.

و برای این عبارت، می‌توانید بگویید freak out, freak out, flip out.

They mean the same.

منظورشون هم همینه

And again, positive excitement or negative anger.

و دوباره، هیجان مثبت یا خشم منفی.

Are you ready for your final quiz?

آیا برای امتحان نهایی خود آماده هستید؟

So here are the questions.

بنابراین سؤالات اینجا هستند.

Of course, hit pause.

البته مکث بزنید.

Take as much time as you  need and when you're ready,  

به اندازه‌ای که نیاز دارید و زمانی

hit play and I'll share the answers  so you can go ahead and hit pause.

پخش را بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم تا بتوانید ادامه دهید و مکث را بزنید.

Now here are the answers.

حالا اینجا پاسخ هاست.

Go ahead and hit pause and figure.

جلو بروید و مکث و شکل را بزنید.

Out how you did amazing job.

ببینید چگونه کار شگفت انگیزی انجام دادید.

You already have 50 common  phrasal verbs in your vocabulary.

شما در حال حاضر 50 فعل عبارتی رایج در واژگان خود دارید.

Let's keep going with the next group and  remember, you'll learn a group of 10.

بیایید با گروه بعدی ادامه دهیم و به یاد داشته باشید، یک گروه 10 نفره را یاد خواهید گرفت.

You'll complete a quiz.

شما یک مسابقه را کامل می کنید.

And then you'll move on to  the next group, number one to.

و سپس به گروه بعدی، شماره یک می روید.

Ache for to ache for this.

درد برای این.

Is a very nice romantic phrasal verb.

یک فعل عبارتی عاشقانه بسیار زیبا است.

Now we really use this in the context  of a romantic relationship, so.

اکنون ما واقعاً از این در زمینه یک رابطه عاشقانه استفاده می‌کنیم، بنابراین.

Make sure you use that appropriately.

مطمئن شوید که از آن به درستی استفاده می کنید.

And to ache for something or someone is when you  really really want that something or someone.

و دلتنگی برای چیزی یا کسی زمانی است که واقعاً آن چیزی یا کسی را می‌خواهید.

For example, he was lonely and aching for love.

مثلاً تنها بود و از عشق درد می کشید.

So this.

پس این

Is perhaps a little more of a poetic phrasal verb.

شاید کمی بیشتر یک فعل عبارتی شاعرانه باشد.

You will probably hear it in  novels, stories, movies, TV.

احتمالاً آن را در  رمان‌ها، داستان‌ها، فیلم‌ها، تلویزیون خواهید شنید.

He was aching for love.

دلش از عشق می سوخت.

So maybe you won't use that in your vocabulary,  

بنابراین شاید شما از آن در واژگان خود استفاده نکنید،  

but you'll likely hear it in  romance movies or romance novels.

اما احتمالاً آن را در  فیلم‌های عاشقانه یا رمان‌های عاشقانه خواهید شنید.

Now, you may be more likely  to use ache for someone.

اکنون، ممکن است بیشتر از درد برای کسی استفاده کنید.

Let's say your husband is overseeing.

فرض کنید شوهر شما نظارت می کند.

He's on a business trip and he'll be gone for two.

او در یک سفر کاری است و برای دو نفر خواهد رفت.

Or three weeks.

یا سه هفته

You might say I'm aching for my husband.

شاید بگویید دلم برای شوهرم می سوزد.

So if you're talking to your friends or family.

بنابراین اگر با دوستان یا خانواده خود صحبت می کنید.

Even your colleagues.

You could say, oh, I'm really aching for my  husband, He's been gone for two weeks already.

حتی همکارانت.

می توانید بگویید، اوه، من واقعاً دلم برای شوهرم می سوزد، او دو هفته است که رفته است.

Number.

Two to beef.

شماره

دو تا گوشت گاو.

Up.

بالا

This is a fun one.

این یک سرگرمی است.

When you beef something up, you  make it stronger or more important.

وقتی چیزی را تقویت می‌کنید، آن را قوی‌تر یا مهم‌تر می‌کنید.

Now we do use this in the  context of bodybuilders and  

اکنون ما از این در

they can beef themselves up, become more muscular.

آنها می توانند خود را تقویت کنند، عضلانی تر شوند.

So you can use that in a fitness context.

بنابراین می توانید از آن در زمینه تناسب اندام استفاده کنید.

But we also use this in  more of a business context,  

اما ما همچنین از آن در زمینه‌های

perhaps surprisingly, because  you might say I need to.

شاید تعجب آور باشد، زیرا ممکن است بگویید نیاز دارم.

Beef.

گوشت گاو.

Up my resume.

رزومه ام را بالا ببر

I need to make my resume  stronger or more important,  

من باید رزومه ام را قوی

I need to beef up my communications skills.

من باید مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنم.

For example #3 to make up and in  this context we're talking about  

به عنوان مثال شماره 3 برای جبران و در این

to make up with someone with someone  to make up with someone is when you  

با کسی با کسی سر و سامان دادن

forgive someone after after an argument or  a dispute in a family context, young kids.

بعد از مشاجره یا مشاجره در یک زمینه خانوادگی، بچه های خردسال، کسی را ببخشید.

Argue a lot, right?

زیاد بحث کنید، درسته؟

And.

Older kids too.

و.

بچه های بزرگتر هم

But you might say to your son, your daughter.

اما ممکن است به پسرتان بگویید، دخترتان.

You need to make up with your.

باید با خودت جبران کنی

Sister, you need to make up with your brother.

خواهر، باید با برادرت جبران کنی.

You need to make up with your cousin or a friend.

باید با پسرخاله یا دوستت جبران کنی.

And you list a specific person, which  means you need to forgive that person.

و فرد خاصی را فهرست می‌کنید، به این معنی که باید آن شخص را ببخشید.

Stop being angry at that person,  stop fighting with that person.

از عصبانی بودن از دست آن شخص دست بردارید، از دعوا کردن با آن شخص دست بردارید.

So we definitely use this in a  social context of family context,  

بنابراین ما قطعاً از این در یک بافت اجتماعی

but you can absolutely use  this in a professional context.

اما شما کاملاً می توانید از این در زمینه حرفه ای استفاده کنید.

Co workers fight as well.

کارگران شرکت نیز مبارزه می کنند.

There are disagreements in companies.

در شرکت ها اختلاف نظر وجود دارد.

So you might say to one Co worker,  Sally, you need to make up with Mark.

بنابراین ممکن است به یکی از همکاران بگویید، سالی، باید با مارک جبران کنید.

You work on the same team.

شما در همان تیم کار می کنید.

You have to get.

شما باید بدست آورید.

Along you need to make up with  with each other #4 to nail down.

در کنار آن باید با هم آرایش شماره 4 را انجام دهید.

This is when.

این زمانی است.

You understand the exact details of something or  you get a firm decision on something, so let's.

شما جزئیات دقیق چیزی را می‌دانید یا درباره چیزی تصمیم قاطع می‌گیرید، پس بیایید.

Say you're.

بگو که هستی

Planning a conference and you have  a general idea of the conference.

با برنامه ریزی برای یک کنفرانس، یک ایده کلی از کنفرانس دارید.

It will take place in summer.

در تابستان برگزار خواهد شد.

It will be on this general topic or  theme, but when are the exact dates?

این موضوع در مورد این موضوع یا موضوع کلی خواهد بود، اما تاریخ دقیق چه زمانی است؟

What specific topics?

چه موضوعات خاصی؟

Who specifically will be the keynote speaker?

چه کسی سخنران اصلی خواهد بود؟

Who specifically will be presenting?

چه کسی به طور خاص ارائه خواهد شد؟

Who will you hire to cater the conference?

چه کسی را برای برگزاری کنفرانس استخدام خواهید کرد؟

You need to nail down those details.

شما باید این جزئیات را مشخص کنید.

So you need to either understand the  exact details, or you need to make a  

بنابراین، یا باید جزئیات دقیق

firm decision on who's going to cater when  the conference will exactly take place.

تصمیم قطعی در مورد اینکه چه کسی دقیقاً چه زمانی کنفرانس برگزار می‌شود.

So that's a very useful phrasal verb,  

بنابراین این یک فعل عبارتی بسیار مفید است،  

and you can use it in a business context  or a social context #5 to open up.

و می‌توانید از آن در یک زمینه تجاری  یا یک زمینه اجتماعی شماره 5 برای باز کردن استفاده کنید.

When you open up to someone, you talk very  freely about your feelings or your emotions,  

وقتی با کسی صحبت می کنید، خیلی آزادانه درباره

things that make you quite vulnerable, things  you probably don't share with everybody.

چیزهایی که شما را کاملاً آسیب پذیر می کند، چیزهایی که احتمالاً با همه به اشتراک نمی گذارید.

For example, after years, she  finally opened up about his death.

به عنوان مثال، پس از سال‌ها، او بالاخره درباره مرگ او صحبت کرد.

So for many years there was this tragic death,  perhaps, and she didn't really talk about it.

بنابراین، شاید برای سال‌ها این مرگ غم‌انگیز وجود داشت و او واقعاً در مورد آن صحبت نکرد.

She didn't talk about her feelings about the  death, but then after years she opened up.

او درباره احساساتش درباره مرگ صحبت نکرد، اما بعد از سال‌ها حرفش را باز کرد.

She started talking freely about  how she felt, the circumstances,  

او شروع به صحبت آزادانه درباره

how she's dealing with it, those types of things.

چگونه او با آن برخورد می کند، از این نوع چیزها.

Her inner feelings and emotions.

احساسات و عواطف درونی او.

Now notice I didn't use to someone I could  say she opened up to her family about.

حالا توجه کنید که من از کسی استفاده نکردم که بتوانم بگویم او با خانواده اش صحبت کرده است.

His.

Death.

او

مرگ

So you have about and then the specific  topic and two and the specific people.

بنابراین شما درباره و سپس موضوع خاص و دو و افراد خاص دارید.

You'll commonly hear people say, I've never  opened up to anybody like this before.

معمولاً می‌شنوید که مردم می‌گویند، من قبلاً هرگز با کسی مثل این صحبت نکرده‌ام.

If someone says that to you, they're basically  saying they feel very comfortable around you.

اگر کسی این را به شما بگوید، اساساً می‌گوید که در کنار شما احساس راحتی می‌کند.

They feel like they can share their  inner thoughts, feelings, emotions.

آنها احساس می کنند که می توانند افکار، احساسات و عواطف درونی خود را به اشتراک بگذارند.

And that's a very positive thing.

و این یک چیز بسیار مثبت است.

It shows you have a very close relationship  number six to slip into something.

این نشان می‌دهد که شما یک رابطه بسیار نزدیک  شماره شش دارید که می‌خواهید به چیزی وارد شوید.

Now this is when you quickly  put on a piece of clothing so.

اکنون این زمانی است که شما به سرعت یک تکه لباس را می پوشید.

This is a very specific phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار خاص است.

It's only used with clothing.

فقط با لباس استفاده میشه

Now for example this.

حالا مثلا این

Shirt is quite pretty.

پیراهن کاملا زیباست

Isn't it?

اینطور نیست؟

But let's be honest, it's  not the most comfortable.

اما بیایید صادق باشیم، راحت‌ترین کار نیست.

Shirt.

پیراهن

So after I'm done recording this video, I'm  going to slip into a T-shirt I'm going to put on.

بنابراین بعد از اینکه ضبط این ویدیو تمام شد، می‌روم توی تی شرتی که قرار است بپوشم.

A T-shirt or if it's.

یک تی شرت یا اگر هست.

First thing in the morning and you're in.

اول صبح و تو وارد شدی

Your housecoat.

کت خانه شما

But then you hear your doorbell.

اما بعد صدای زنگ در را می شنوید.

You might quickly slip into some sweatpants  and answer the door, so it's simply another.

ممکن است به‌سرعت چند شلوار ورزشی را بپوشید و در را باز کنید، بنابراین این یک چیز دیگر است.

Way to say put.

راه برای گفتن قرار دادن.

On #7 To stand by something.

در شماره 7 ایستادن در کنار چیزی.

When you stand by something, it's used to show  that you still support or believe something.

وقتی کنار چیزی می ایستید، نشان می دهد که هنوز از چیزی حمایت می کنید یا به آن اعتقاد دارید.

So I might say we still.

بنابراین ممکن است بگویم ما هنوز هم هستیم.

Stand by our opinion that  interest rates need to increase.

بر این عقیده ما باشید که نرخ بهره باید افزایش یابد.

So that's my opinion, that's my belief.

پس این نظر من است، این اعتقاد من است.

Interest rates need to increase.

نرخ بهره باید افزایش یابد.

I stand by that.

من روی آن ایستاده ام.

I still support that.

من هنوز از آن حمایت می کنم.

I still believe that.

من هنوز به آن اعتقاد دارم.

So you'll hear this a lot.

پس این را زیاد خواهید شنید.

From people in power, politicians, executives  in business, they'll have an opinion,  

از افراد در قدرت، سیاستمداران، مدیران در

have a belief and then they'll state  I stand by that to let you know they.

یک اعتقاد داشته باشید و سپس آنها اعلام خواهند کرد  من پای آن هستم تا به شما اطلاع دهم.

Still believe?

هنوز باور دارید؟

That specific opinion?

آن نظر خاص؟

Do you stand by that, and if so, why?

آیا شما بر آن ایستاده اید، و اگر چنین است، چرا؟

I stand by that, Yes, I stand by that.

من بر آن ایستاده ام، بله، من بر آن ایستاده ام.

And the reason simply is.

و دلیل آن به سادگی این است.

Now we also use.

حالا ما هم استفاده می کنیم.

This with.

این با.

Stand by someone.

کنار کسی بایست

When you stand by someone, it  means that you support someone,  

وقتی کنار کسی می ایستید، به این معنی

usually when something negative has happened.

معمولا زمانی که اتفاق منفی افتاده است.

So let's say that your Co worker was accused of.

بنابراین بیایید بگوییم که همکار شما متهم شده است.

Stealing from the company but you  know your Co worker didn't do it.

دزدی از شرکت، اما می‌دانید که همکارتان این کار را انجام نداده است.

You might say I stand.

شاید بگویید من ایستاده ام.

By.

Her.

توسط.

او

I stand by her.

کنارش می ایستم

Which means you're going to support her.

یعنی ازش حمایت میکنی

In this difficult time #8 to wind down.

در این زمان دشوار شماره 8 به پایان رسید.

To wind down.

باد کردن.

This is an excellent phrasal verb because it  means to relax after a busy or stressful day.

این یک فعل عبارتی عالی است زیرا به معنای استراحت پس از یک روز پرمشغله یا پر استرس است.

So you might say I always read.

بنابراین ممکن است بگویید من همیشه می خوانم.

At the end of the day to wind down.

در پایان روز به باد.

To help me wind down.

تا به من کمک کند تا آرام شوم.

I always read at the end of the day or  I go for a walk after work to wind down.

من همیشه در پایان روز مطالعه می‌کنم یا بعد از کار به پیاده‌روی می‌روم تا استراحت کنم.

So it just means to relax.

بنابراین فقط به معنای آرامش است.

But it's another way of saying it, and it implies.

اما این یک راه دیگر برای گفتن آن است و دلالت دارد.

That you were very busy or stressed out to.

که خیلی سرتان شلوغ بود یا استرس داشتید.

Wind down #9 to zone out.

باد شماره 9 را کاهش دهید تا منطقه خارج شود.

This is when you stop paying  attention for a short period of time.

این زمانی است که برای مدت کوتاهی دیگر توجه نمی کنید.

Now we've all done this,  especially when we were kids in.

اکنون همه ما این کار را انجام داده‌ایم، مخصوصاً زمانی که بچه بودیم.

School.

مدرسه

And your teachers talking and you just zone out.

و معلمان شما صحبت می کنند و شما فقط منطقه را بیرون می آورید.

Now, generally people zone out because they  don't have interest in a particular topic.

در حال حاضر، عموماً افراد به دلیل عدم علاقه به موضوع خاصی، از منطقه خارج می‌شوند.

For example, whenever people  talk about sports, I zone out.

برای مثال، هر زمان که مردم درباره ورزش صحبت می‌کنند، من منطقه را بیرون می‌آورم.

I just stop listening and I start  thinking about something else in  

من فقط گوش نمی دهم و شروع می

my own head and I'm not listening  to the conversation about sports.

سر خودم هستم و به مکالمه درباره ورزش گوش نمی دهم.

I zone out, I stop paying attention,  

من منطقه را خارج می کنم، دیگر توجهی نمی کنم،  

but then when the conversation  changes, I'll pay attention again.

اما وقتی مکالمه تغییر کرد، دوباره توجه خواهم کرد.

So it's always for that short.

بنابراین همیشه برای آن کوتاه است.

Of time #10 to turn in This is a.

زمان شماره 10 برای نوبت دادن این یک است.

Very useful phrasal verb because  it's simply means to go to.

یک فعل عبارتی بسیار مفید زیرا  به معنای رفتن به آن است.

Bed.

تخت.

It's another way of saying.

این یک راه دیگر برای گفتن است.

To go to bed and it's.

برای رفتن به رختخواب و آن است.

Very common.

بسیار رایج است.

So of course you can say I'm tired,  

پس مطمئناً می توانید بگویید من خسته هستم،  

I'm going to bed, but you can also  say I'm tired, I'm going to turn in.

من به رختخواب می روم، اما شما همچنین می توانید بگویید خسته هستم، می روم.

I'm going to turn in and  it's extremely commonly used.

می‌خواهم تحویل بدهم و از آن بسیار استفاده می‌شود.

So I suggest you use it.

پس پیشنهاد میکنم ازش استفاده کنید

You can use it as a suggestion, hey, it's getting  late and you have that job interview tomorrow.

می توانید از آن به عنوان پیشنهاد استفاده کنید، هی، دیر شده است و فردا آن مصاحبه شغلی را دارید.

You should turn in, you should go to bed.

باید برگردی، باید بخوابی.

Or you can use it in question form as.

یا می توانید آن را در فرم سوال به عنوان استفاده کنید.

Well.

What time did you you turn in?

خوب

ساعت چند تحویل دادی؟

What time?

چه ساعتی؟

Did you go to bed?

به رختخواب رفتی؟

Are you ready for your first?

آیا برای اولین بار آماده هستید؟

Quiz.

امتحان

So here are the questions.

بنابراین سؤالات اینجا هستند.

Of course, hit pause.

البته مکث بزنید.

Take as much time as you  need and when you're ready,  

به اندازه‌ای که نیاز دارید و زمانی

hit play and I'll share the answers  so you can go ahead and hit pause.

پخش را بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم تا بتوانید ادامه دهید و مکث را بزنید.

Now here are the answers.

حالا اینجا پاسخ هاست.

Go ahead and hit pause and figure.

جلو بروید و مکث و شکل را بزنید.

Out how you did.

از اینکه چطور کردی

How did you do on the quiz?

در مسابقه چگونه عمل کردید؟

Make sure you share your  score in the comments below.

مطمئن شوید که نمره خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید.

And let's continue on with the next  group of phrasal verbs, phrasal verb #1.

و بیایید با گروه بعدی افعال عبارتی، فعل عبارتی #1 ادامه دهیم.

To act on this simply means to take action.

عمل به این امر صرفاً به معنای اقدام است.

So to act, but you act on specific information,  advice, or recommendations that you've received.

بنابراین برای اقدام، اما بر اساس اطلاعات، توصیه‌ها یا توصیه‌هایی که دریافت کرده‌اید، عمل می‌کنید.

For example, the manager acted  on the findings of the report.

برای مثال، مدیر براساس یافته‌های گزارش عمل کرد.

So of course in this report there's lots  of information and advice and if you act  

بنابراین مطمئناً در این گزارش اطلاعات و توصیه‌های

on that information, the manager  acts on the findings of the report.

بر اساس آن اطلاعات، مدیر بر اساس یافته‌های گزارش عمل می‌کند.

Or in a meeting you might suggest to your Co  workers, we need to act on the recommendations.

یا در جلسه‌ای که ممکن است به همکارانتان پیشنهاد دهید، باید به توصیه‌ها عمل کنیم.

We need to take action outside of the workplace.

ما باید خارج از محل کار اقدام کنیم.

You might say we need to act on the  advice from our financial analyst.

ممکن است بگویید که باید به توصیه‌های تحلیلگر مالی خود عمل کنیم.

So they gave you some advice.

بنابراین آنها به شما توصیه هایی کردند.

You need to act on it #2 to  bargain for, to bargain for.

برای چانه زدن، برای چانه زدن، باید به آن شماره 2 عمل کنید.

This is when you expect something to happen.

این زمانی است که انتظار دارید اتفاقی بیفتد.

But that something is usually negative.

اما این چیزی معمولا منفی است.

So you expect something negative to happen.

پس انتظار دارید اتفاق منفی بیفتد.

Now notice the sentence structure here.

اکنون به ساختار جمله در اینجا توجه کنید.

Because we most commonly use this  phrasal verb in the negative form,  

از آنجا که ما بیشتر از این فعل عبارتی

we hadn't bargained for such a high interest rate.

ما برای چنین نرخ بهره بالایی چانه زنی نکرده بودیم.

So it's saying we didn't expect,  

بنابراین می گویند ما انتظار نداشتیم،  

or you could say we hadn't bargained  for so many people at the conference.

یا می توانید بگویید که ما برای این همه نفر در کنفرانس چانه زنی نکرده بودیم.

So this is a great expression that you can use,  

بنابراین این یک عبارت عالی است که می توانید از آن استفاده کنید،  

but I recommend using it in the  negative number three to opt in.

اما توصیه می‌کنم از آن در  عدد منفی سه برای شرکت استفاده کنید.

When you opt into something, it means  you become a member of something.

وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید، به این معنی است که عضو چیزی می‌شوید.

So if you're a new employee at the company,  

بنابراین اگر یک کارمند جدید در شرکت هستید،  

they might have certain things that are  membership based such as the pension plan,  

ممکن است چیزهای خاصی داشته باشند که مبتنی

the healthcare plan or other insurance  plans, maybe even some committees.

طرح مراقبت های بهداشتی یا سایر طرح های بیمه، شاید حتی برخی از کمیته ها.

And if you want to be a  member, you need to opt in.

و اگر می‌خواهید عضو شوید، باید شرکت کنید.

For example, as a new employee, you  need to opt into the insurance plan.

برای مثال، به عنوان یک کارمند جدید، باید در طرح بیمه شرکت کنید.

Now the opposite of in is out.

حالا برعکس in خارج است.

So if you don't want to be  a member, you can opt out.

بنابراین اگر نمی‌خواهید عضو شوید، می‌توانید انصراف دهید.

So for example, new employees are  automatically added to the insurance policy.

برای مثال، کارکنان جدید به‌طور خودکار به بیمه‌نامه اضافه می‌شوند.

If you don't want to be a  member, you need to opt out.

اگر نمی‌خواهید عضو شوید، باید انصراف دهید.

You need to opt out number four to play down.

شما باید شماره چهار را انصراف دهید تا بازی را کم کنید.

This is a great phrasal verb.

این یک فعل عبارتی عالی است.

It means to make something seem less  important or less serious than it really is.

به این معنی است که چیزی را کمتر مهم یا جدی‌تر از آنچه هست نشان دهید.

For example, the government  tried to play down the scandal,  

برای مثال، دولت سعی کرد این

so they had the scandal and they want to  make it seem less important or less serious.

بنابراین آنها این رسوایی را داشتند و می‌خواهند آن را کم اهمیت یا کمتر جدی جلوه دهند.

They try to play it down.

آنها سعی می کنند آن را کم اهمیت جلوه دهند.

Or I could say the documentary played down his.

یا می توانم بگویم مستند او را کمرنگ کرد.

Divorce.

طلاق.

So there's this documentary on  this person who got divorced,  

بنابراین این مستند درباره این

and they're trying to make it seem less serious  or less important than it really was in reality.

و آنها سعی می کنند آن را کمتر جدی یا کمتر از آنچه در واقعیت بود مهم جلوه دهند.

And that's what you need to keep in mind.

و این چیزی است که باید در نظر داشته باشید.

In reality, the situation was more serious,  but the documentary played it down.

در واقعیت، وضعیت جدی‌تر بود، اما مستند آن را کمرنگ کرد.

I wasn't that.

من اون نبودم

Big of a deal.

یک معامله بزرگ

#5 to drop out when you drop out.

شماره 5 برای ترک تحصیل در صورت ترک تحصیل.

This is specifically used when you quit a course  or you quit an entire program, a school program.

این به طور خاص زمانی استفاده می‌شود که یک دوره را ترک می‌کنید یا کل یک برنامه، یک برنامه مدرسه را ترک می‌کنید.

So if you're pursuing a degree  and you quit, then you drop out.

بنابراین اگر به دنبال مدرک تحصیلی هستید و رها می‌کنید، تحصیل را رها می‌کنید.

Now, interestingly, Bill Gates.

جالب اینجاست که بیل گیتس.

Dropped out of college to.

ترک دانشگاه به.

Start Microsoft, and we know  how successful that was.

مایکروسافت را راه اندازی کنید، و ما می دانیم که چقدر موفقیت آمیز بود.

So although it might seem negative  that you drop out, you quit.

بنابراین، اگرچه ممکن است منفی به نظر برسد که ترک تحصیل کنید، شما آن را رها می‌کنید.

Maybe not always the case.

شاید همیشه اینطور نباشد.

Mark Zuckerberg, the founder of Facebook,  also dropped out of college to start Facebook.

مارک زاکربرگ، موسس فیس‌بوک نیز برای راه‌اندازی فیس‌بوک تحصیلات خود را رها کرد.

I'm not encouraging you to drop  out, but it's not always a negative.

من شما را تشویق نمی‌کنم که ترک تحصیل کنید، اما همیشه منفی نیست.

And you can also use this for a specific course.

و همچنین می توانید از این برای یک دوره خاص استفاده کنید.

For example, I think I'm  going to drop out a calculus.

برای مثال، من فکر می‌کنم که حساب دیفرانسیل و انتگرال را کنار می‌گذارم.

It's too difficult.

خیلی سخته

I'm going to quit calculus number six to cut back.

من می خواهم حساب شماره شش را ترک کنم تا کم کنم.

This is when you spend less, you do  less or you use less of something.

این زمانی است که کمتر خرج می‌کنید، کمتر انجام می‌دهید یا از چیزی کمتر استفاده می‌کنید.

This is very commonly used  by governments or companies.

این مورد معمولاً توسط دولت‌ها یا شرکت‌ها استفاده می‌شود.

The government has announced plans to  cut back on defense spending by 10%.

دولت برنامه‌هایی برای کاهش 10 درصدی هزینه‌های دفاعی اعلام کرده است.

Now notice I said on if you specify  the something defense spending,  

حالا توجه کنید که اگر هزینه دفاعی

you need to use the preposition on cut  back on cut back on defense spending.

باید از حرف اضافه بر کاهش هزینه های دفاعی استفاده کنید.

I could also just say the government  announced plans to cut back in that  

همچنین می‌توانم بگویم که دولت برنامه‌هایی

sense is just reduce, reduce spending, spend less.

حس فقط کاهش، کاهش هزینه، خرج کمتر است.

And then you have to clarify,  we'll cut back on what now,  

و سپس باید شفاف سازی کنید، ما اکنون

We frequently use this as advice to someone.

ما اغلب از این به عنوان توصیه به کسی استفاده می کنیم.

Let's say you told me, Jennifer,  I drink 10 sodas a day.

فرض کنیم به من گفتی، جنیفر، من روزی 10 نوشابه می‌نوشم.

I would say, whoa, you should cut back.

من می گویم، اوه، شما باید کاهش دهید.

You should consume less.

باید کمتر مصرف کنید.

That's too much soda.

این نوشابه زیاد است.

You should cut back #7 to sit in on  this is a great business phrasal verb.

باید شماره 7 را کاهش دهید تا بنشینید این یک فعل عبارتی تجاری عالی است.

It's used specifically in  the context of a meeting.

به طور خاص در زمینه یک جلسه استفاده می‌شود.

And when you sit in on a meeting,  it means you attend a meeting,  

و وقتی در یک جلسه می نشینید، به این معنی

but you only attend that meeting as an observer.

اما شما فقط به عنوان ناظر در آن جلسه شرکت می کنید.

So you're not going to participate,  

پس قرار نیست شرکت کنی،  

you're not going to present,  you're not going to ask questions.

قرار نیست ارائه دهید، قرار نیست سؤال بپرسید.

You're just going to attend as an observer.

شما فقط به عنوان ناظر شرکت خواهید کرد.

So if there's a really interesting meeting at  work, but you are not directly related to the  

بنابراین اگر یک جلسه واقعاً جالب در محل کار وجود

subject matter, you might ask the organizer,  is it OK if I sit in on the meeting today?

موضوع، ممکن است از سازمان‌دهنده بپرسید، آیا اشکالی ندارد اگر امروز در جلسه بنشینم؟

And which means you're just  going to attend, to listen,  

و این بدان معناست که شما فقط می‌خواهید

to receive the information,  you're not going to participate.

برای دریافت اطلاعات، قرار نیست شرکت کنید.

Or if you're planning a sales meeting, you might  

یا اگر در حال برنامه ریزی برای یک جلسه فروش هستید، ممکن است  

say it would be useful to have someone  from accounting sit in on the meeting.

بگویید مفید است که فردی از حسابداری در جلسه شرکت کند.

So someone from accounting is just going  to be there to absorb the information,  

بنابراین یک نفر از حسابداری فقط برای

but you don't expect them to  participate or present anything.

اما شما انتظار ندارید که آنها شرکت کنند یا چیزی ارائه دهند.

So very useful phrasal verb in a business context  #8 this is a fun one to whip up, to whip up.

بنابراین فعل عبارتی بسیار مفید در زمینه کسب و کار  #8 این یک فعل سرگرم کننده برای شلاق زدن است.

This is very specific because it's used with  food and it's used when you make food quickly.

این بسیار خاص است زیرا با غذا استفاده می‌شود و وقتی غذا را سریع درست می‌کنید استفاده می‌شود.

So you make yourself breakfast, lunch,  dinner, a snack, It doesn't matter.

بنابراین برای خودتان صبحانه، ناهار، شام، میان وعده درست می کنید، مهم نیست.

You make any type of food.

شما هر نوع غذایی درست می کنید.

But you do it.

اما تو انجامش میدی

Really.

Quickly.

واقعا

به سرعت.

So you might say, Oh no, I'm running late.

بنابراین ممکن است بگویید، اوه نه، من دیر می کنم.

I need to whip up my breakfast.

باید صبحانه ام را درست کنم

I need to make my breakfast really quickly.

من باید صبحانه ام را خیلی سریع درست کنم.

Or let's say you have some guests come over  unexpectedly and and you want to serve them.

یا فرض کنید مهمان‌هایی دارید که به‌طور غیرمنتظره‌ای به آنجا آمده‌اند و می‌خواهید از آنها پذیرایی کنید.

Something you might say to your husband.

چیزی که ممکن است به شوهرتان بگویید.

Give me a few minutes to whip up some appetizers.

چند دقیقه به من فرصت دهید تا کمی پیش غذا درست کنم.

I'm going to make some appetizers really quickly.

من قصد دارم خیلی سریع چند پیش غذا درست کنم.

So it's a great phrasal verb that you can  add to your daily vocabulary #9 to dress up.

بنابراین این یک فعل عبارتی عالی است که می‌توانید آن را به واژگان شماره ۹ روزانه‌تان اضافه کنید تا لباس‌هایتان را بپوشید.

I love this phrasal verb.

من عاشق این فعل عبارتی هستم.

To dress up is when you wear more professional or  formal clothing, usually for a specific occasion.

لباس پوشیدن زمانی است که معمولاً برای یک موقعیت خاص، لباس های حرفه ای یا رسمی می پوشید.

So if you're.

Going out for a nice dinner, maybe it's  someone's birthday or an anniversary.

بنابراین اگر شما هستید.

بیرون رفتن برای یک شام خوب، شاید تولد یا سالگرد کسی باشد.

You would dress up.

تو لباس می پوشی

You would wear more formal or professional  clothing than you normally would.

لباس‌های رسمی یا حرفه‌ای‌تر از حد معمول می‌پوشید.

Or let's say you have some really important  yes coming into your office, some VIP guests.

یا بیایید بگوییم که شما چند مهمان بسیار مهم، بله، وارد دفترتان می‌شوید.

Well, you might dress up.

خوب، شما ممکن است لباس بپوشید.

If you normally wear just a T-shirt, well,  

اگر معمولا فقط یک تی شرت می پوشید، خوب،  

you might put on a dress shirt,  maybe even a suit with a tie.

ممکن است یک پیراهن لباس بپوشید، شاید حتی یک کت و شلوار با کراوات.

Or if you're going to a wedding, of course,  

یا اگر به عروسی می روید، البته،  

that's a great opportunity to dress  up, to wear more formal clothing.

این یک فرصت عالی برای لباس پوشیدن، پوشیدن لباس های رسمی تر است.

Now, we often use this in question form.

در حال حاضر، ما اغلب از این در شکل سوال استفاده می کنیم.

If you're invited to a dinner or a party,  you might ask, do I need to dress up?

اگر به یک شام یا مهمانی دعوت شده اید، ممکن است بپرسید، آیا باید لباس بپوشم؟

Do I need to wear more formal clothing?

آیا باید لباس رسمی تری بپوشم؟

And they can reply back and say no, it's informal.

و آنها می توانند پاسخ دهند و بگویند نه، این غیر رسمی است.

There's no need to dress up  and #10 to get at to get.

نیازی به لباس پوشیدن نیست و برای رسیدن به شماره 10 نیازی نیست.

At.

در

Something When someone is getting at something,  

چیزی وقتی کسی به چیزی می رسد،  

they're trying to explain or  express something specific.

آنها سعی دارند چیزی خاص را توضیح یا بیان کنند.

We commonly use this in question form.

ما معمولاً از این در فرم سؤال استفاده می کنیم.

Let's say your Co worker is talking to you and  they're talking about a meeting that you have,  

فرض کنید همکارتان با شما صحبت می‌کند و درباره

but you're not really sure what they're trying to  express to you, what they're trying to explain.

اما شما واقعاً مطمئن نیستید که آنها می‌خواهند چه چیزی را به شما بیان کنند، چه چیزی را می‌خواهند توضیح دهند.

You could say.

شما می توانید بگویید.

I'm not sure what you're getting at.

من مطمئن نیستم که شما در چه چیزی هستید.

I'm not sure what you mean.

من مطمئن نیستم منظور شما چیست.

I'm not sure what you're trying to explain.

من مطمئن نیستم که شما چه چیزی را می خواهید توضیح دهید.

I'm not sure what you're getting at.

من مطمئن نیستم که شما در چه چیزی هستید.

Now we also use this when we're trying to explain  something and explanation isn't going too well.

اکنون وقتی می‌خواهیم چیزی را توضیح دهیم و توضیح خیلی خوب پیش نمی‌رود، از این نیز استفاده می‌کنیم.

And then we can say what I'm.

و سپس می توانیم بگوییم من چه هستم.

Trying.

To get at is, we need to cut back.

تلاش کردن.

برای رسیدن به است، ما باید کاهش دهیم.

What I'm trying to get AT is and then you state  what you mean, what you're trying to explain.

چیزی که من می‌خواهم AT را دریافت کنم این است و سپس شما منظورتان را بیان می‌کنید، آنچه را که می‌خواهید توضیح دهید.

Are you ready for your?

برای خودت آماده ای؟

Second quiz.

مسابقه دوم

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Take as much time as you need and when you're  ready you can hit play and see the answers.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، می‌توانید Play را بزنید و پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause and you can compare your  answers to see how well you did.

مکث را فشار دهید و می‌توانید پاسخ‌های خود را مقایسه کنید تا ببینید چقدر خوب جواب داده‌اید.

Awesome job with that quiz.

کار عالی با آن مسابقه.

Share your score and let's keep going.

امتیاز خود را به اشتراک بگذارید و ادامه دهید.

Number one, to bear on this means  to be connected to or related to.

شماره یک، تحمل این موضوع به معنای مرتبط بودن یا مرتبط بودن با آن است.

For example.

به عنوان مثال.

I don't see how that  information bears on this case.

من نمی‌دانم که این اطلاعات چگونه در مورد این مورد تأثیر می‌گذارد.

So I don't see how that information is  connected to or related to this case.

بنابراین نمی‌دانم که این اطلاعات چگونه به این مورد مرتبط یا مرتبط است.

I don't see how it bears on this case.

من نمی بینم که چگونه در این مورد تاثیر می گذارد.

Now we can also mean to bear  on to mean influence or affect.

اکنون می‌توانیم به معنای تأثیرگذاری یا تأثیرگذاری نیز معنی داشته باشیم.

For example, our relationship  didn't bear on my decision.

برای مثال، رابطه ما بر تصمیم من تأثیری نداشت.

So maybe you have a personal relationship  with a contractor and you interviewed  

بنابراین ممکن است با یک پیمانکار رابطه شخصی

many contractors and you chose the one  you have a personal relationship with.

بسیاری از پیمانکاران و شما یکی را انتخاب کردید که با آن رابطه شخصی دارید.

But you want people to know  that personal relationship  

اما شما می خواهید مردم این

didn't impact or affect It  didn't bear on my decision.

بر تصمیم من تأثیری نداشت یا تأثیری نداشت.

This is a more professional  or formal phrasal verb.

این یک فعل عبارتی حرفه ای یا رسمی تر است.

You'll hear it a lot in the news, in reports,  

شما آن را بسیار در اخبار، در گزارش ها خواهید شنید،  

and you can use it a lot in a business  context #2 to care for something.

و می توانید از آن در زمینه کسب و کار شماره 2 برای مراقبت از چیزی استفاده کنید.

When you care for something, not someone,  

وقتی به چیزی اهمیت میدهی نه کسی،  

something, it means that you like you  have a preference for that something.

چیزی، به این معنی است که شما دوست دارید برای آن چیزی ترجیح دارید.

But we commonly use this in the negative.

اما ما معمولاً از این به صورت منفی استفاده می کنیم.

So I could say I don't care for chocolate  cake, I don't care for chocolate cake.

بنابراین می توانم بگویم برای کیک شکلاتی مهم نیستم، برای کیک شکلاتی اهمیتی ندارم.

It's just another way of saying  I don't like chocolate cake.

این فقط راه دیگری است برای گفتن من کیک شکلاتی دوست ندارم.

I don't have a preference for chocolate  cake, I don't care for chocolate cake.

من ترجیحی برای کیک شکلاتی ندارم، به کیک شکلاتی اهمیتی نمی دهم.

So it's another way if  somebody offers you something,  

بنابراین اگر کسی چیزی به

you could decline it and simply say,  oh, I don't care for chocolate cake.

شما می توانید آن را رد کنید و به سادگی بگویید، آه، من برای کیک شکلاتی مهم نیستم.

Or if your coworkers are discussing the latest  

یا اگر همکارانتان در حال بحث در مورد آخرین موضوع هستند  

reality TV show and they want  to know what you think about it.

نمایش تلویزیونی واقعی و آنها می‌خواهند بدانند درباره آن چه فکر می‌کنید.

You can say.

I don't care for reality TV, it's just  letting them know you don't really like it.

می توانید بگویید.

من برای تلویزیون واقعیت اهمیتی نمی‌دهم، فقط به آنها اجازه می‌دهم بدانند که واقعاً آن را دوست ندارید.

It's not your personal preference.

این ترجیح شخصی شما نیست.

Reference number three, to perk up.

مرجع شماره سه، برای افزایش قدرت.

To perk up means to feel better,  happier, or more energized.

نشاط به معنای احساس بهتر، شادتر یا پرانرژی است.

So think of first thing in the morning when  you wake up, you're still pretty sleepy, right?

پس به این فکر کنید که صبح وقتی از خواب بیدار می شوید، هنوز خیلی خواب آلود هستید، درست است؟

And what do a lot of people do?

و بسیاری از مردم چه کار می کنند؟

They drink coffee.

قهوه می نوشند.

So you could say coffee perks me  up, coffee makes me more energized.

بنابراین می‌توان گفت قهوه به من انرژی می‌دهد، قهوه به من انرژی بیشتری می‌دهد.

Or going for a walk perks me me up.

یا پیاده روی من را سرحال می کند.

We also use this when someone  isn't feeling well because they're  

همچنین زمانی از این استفاده می‌کنیم

sick or because something negative  happened, like they lost their job.

مریض یا به این دلیل که اتفاق منفی رخ داده است، مثلاً شغل خود را از دست داده اند.

And you might go over with some flowers, with  some chocolates or just with yourself to try to  

و ممکن است با چند گل، با مقداری شکلات

help perk up that other person to help make  them feel better, happier, more energized.

کمک کنید تا فرد دیگری احساس بهتری، شادی و انرژی بیشتری داشته باشد.

So you might say, well, the flowers  perked her up, perked her, her up.

بنابراین می‌توانید بگویید، خوب، گل‌ها او را به هیجان آوردند، او را تشویق کردند.

The flowers perked her up.

گلها او را به هیجان آوردند.

The flowers made her feel better, happier,  more energized #4 to sift through.

گل‌ها باعث شدند او احساس بهتر، شادتر، و انرژی بیشتری برای غربال کردن داشته باشد.

This is a.

این یک است.

Great phrasal verb.

فعل عبارتی عالی

We use this when you have large amounts of  information, perhaps a lot of paperwork or files,  

هنگامی که شما حجم زیادی از اطلاعات، شاید اسناد

books, and you need to examine that information  to determine what's useful, what's important.

کتاب‌ها، و باید آن اطلاعات را بررسی کنید تا مشخص کنید چه چیزی مفید است و چه چیزی مهم است.

For example, after Giuliano quit, I  had to sift through all his files.

برای مثال، پس از استعفای جولیانو، مجبور شدم همه پرونده‌های او را بررسی کنم.

So he has all these files, a lot of  information, and you have to examine  

بنابراین او همه این فایل‌ها، اطلاعات بسیار

all of them to determine what you can delete  and what's important and you need to keep.

همه آنها برای تعیین اینکه چه چیزی را می توانید حذف کنید و چه چیزی مهم است و باید نگه دارید.

Or at home, maybe you're going  through your grandmother's photo  

یا در خانه، شاید در حال بررسی

albums and she has 20-30 different photo albums.

آلبوم ها و او 20-30 آلبوم عکس مختلف دارد.

So you might ask your brother, can you  help me sift through these photo albums?

بنابراین ممکن است از برادرتان بپرسید، آیا می‌توانید به من کمک کنید این آلبوم‌های عکس را غربال کنم؟

So you're going to examine them to determine what  

بنابراین شما قصد دارید آنها را بررسی کنید تا مشخص کنید چه چیزی چیست  

pictures you want to keep and what  pictures you want to get rid of.

عکس‌هایی که می‌خواهید نگه دارید و چه عکس‌هایی می‌خواهید از آنها خلاص شوید.

Maybe you don't know who is in that photo  or the quality is really bad #5 to wrap up,  

شاید ندانید چه کسی در آن عکس است یا

this is another way of saying to end, to finish.

این یک راه دیگر برای گفتن پایان دادن، پایان دادن است.

But it's very commonly used,  especially in a business context.

اما بسیار رایج است، مخصوصاً در زمینه کسب و کار.

So if you're in a meeting and you're  coming to the end of the meeting,  

بنابراین اگر در یک جلسه هستید

you could simply say, all  right, everyone, let's wrap up.

شما به سادگی می توانید بگویید، بسیار خب، همه، بیایید تمام کنیم.

Let's wrap up for today.

بیایید برای امروز جمع بندی کنیم.

Now we commonly add it.

اکنون معمولاً آن را اضافه می کنیم.

Let's wrap it up.

بیایید آن را جمع بندی کنیم.

Let's wrap it up for today.

بیایید آن را برای امروز جمع بندی کنیم.

It's getting late.

داره دیر میشه

Let's wrap it up the IT is the meeting,  the meeting, the conference, the event,  

بیایید آن را جمع بندی کنیم، IT جلسه

whatever you're in that you want to finish or end.

هر چیزی که در آن هستی که میخواهی تمامش کنی یا تمامش کنی.

Or you could say how should  we wrap up the conference?

یا می‌توانید بگویید چگونه باید کنفرانس را به پایان برسانیم؟

How should we finish or end the conference?

چگونه باید کنفرانس را به پایان برسانیم یا به پایان برسانیم؟

You want to do it in a memorable way, right?

می خواهید آن را به روشی به یاد ماندنی انجام دهید، درست است؟

How should we wrap up the conference?

چگونه باید کنفرانس را به پایان برسانیم؟

And then you can have a discussion on that.

و سپس می توانید در مورد آن بحث کنید.

Number six to flip through.

شماره شش برای ورق زدن.

When you flip through a book, a report,  

وقتی کتاب، گزارشی را ورق می زنید،  

a magazine, it means you go  through it really quickly.

یک مجله، به این معنی است که خیلی سریع آن را مرور می‌کنید.

So usually because you want to get  a general idea of what that book is  

بنابراین معمولاً به این دلیل که می‌خواهید

about or because you're looking  for very specific information.

در مورد یا به این دلیل که به دنبال اطلاعات بسیار خاصی هستید.

So if you have this report that's 130 pages,  but you're looking for a very specific piece of  

بنابراین اگر این گزارش را دارید که 130 صفحه

information, you can just quickly flip through  it to find that specific part of the report.

فقط می‌توانید به سرعت آن را ورق بزنید تا آن بخش خاص از گزارش را بیابید.

Or you can do this when you're waiting  for a friend to arrive, waiting for a bus.

یا می‌توانید این کار را زمانی انجام دهید که منتظر رسیدن دوستی هستید و منتظر اتوبوس هستید.

You might flip through a magazine, just  look through it, but you're not really  

ممکن است مجله‌ای را ورق بزنید، فقط آن را

reading anything, you're just flipping through it.

با خواندن هر چیزی، فقط آن را ورق می زنید.

You're going through it quickly #7 to draw out.

شما به سرعت شماره 7 را پشت سر می گذارید تا بیرون بیایید.

When you Draw Something out, you make it  a lot longer than necessary or needed.

وقتی چیزی را بیرون می‌کشید، آن را بسیار طولانی‌تر از حد لازم یا لازم می‌کنید.

So it's usually used in a more negative context.

بنابراین معمولاً در زمینه منفی تر استفاده می شود.

For example, he really drew out his speech.

مثلاً او واقعاً سخنرانی خود را بیرون کشید.

He made the speech a lot longer than it  needed to be or that it should have been.

او سخنرانی را بسیار طولانی‌تر از آنچه که لازم بود یا باید می‌کرد، بیان کرد.

So it's more of a negative.

بنابراین بیشتر جنبه منفی دارد.

It's criticizing the speech.

انتقاد از سخنرانی است.

Or you could say they really  drew out the ending of the movie.

یا می توانید بگویید که آنها واقعاً پایان فیلم را ترسیم کردند.

So maybe you were enjoying the movie,  but then the end was just really long,  

بنابراین شاید از فیلم لذت می‌بردید،

way longer than it needed to be, and you're  wondering when is this movie going to end?

بسیار طولانی تر از آنچه لازم بود، و شما در حال تعجب هستید که این فیلم کی به پایان می رسد؟

They really drew out the end  of the movie #8 to fall behind.

آنها واقعاً پایان فیلم شماره 8 را به عقب کشیدند.

This is a great phrasal verb for both a  professional context and a personal context.

این یک فعل عبارتی عالی هم برای زمینه حرفه ای و هم برای زمینه شخصی است.

When you fall behind, it means you make  less progress than wanted or needed.

وقتی عقب می‌مانید، به این معنی است که کمتر از آنچه می‌خواهید یا نیاز دارید، پیشرفت می‌کنید.

Let's say you were off sick  from work for over a week.

فرض کنید بیش از یک هفته از کار مریض بودید.

Well, you're definitely going to fall behind.

خوب، شما قطعا عقب خواهید افتاد.

You're going to make less progress than  needed because you have a deadline or  

شما کمتر از آنچه لازم است پیشرفت

than just you simply wanted to make  because you were gone for an entire week.

فقط می خواستی بسازی چون یک هفته تمام نبودی.

So often we can fall behind because  we're sick or there is a competing  

بنابراین اغلب می‌توانیم به دلیل مریض

deadline or competing project or something  going on in your person, personal life.

ضرب الاجل یا پروژه رقابتی یا چیزی که در زندگی شخصی شما در جریان است.

But it could also simply be because we didn't work  hard enough or fast enough and we fell behind.

اما ممکن است به این دلیل باشد که ما به اندازه کافی سخت یا سریع کار نکردیم و عقب افتادیم.

So in a school context, if you don't spend  enough time reading or doing your homework,  

بنابراین در زمینه مدرسه، اگر وقت کافی را برای

your exercises, you might fall behind.

ممکن است از تمرینات خود عقب بیفتید.

And if you fall behind, you might have to ask  

و اگر عقب افتادید، ممکن است مجبور شوید بپرسید  

your professor for an extension on a  specific assignment #9 to get around.

استاد شما برای تکمیل تکلیف شماره 9 برای دور زدن.

This is when you move from place to  place within a specific location.

این زمانی است که در یک مکان خاص از مکانی به مکان دیگر حرکت می‌کنید.

So let's say the location is your  city, and I'm visiting your city.

بنابراین، فرض کنید مکان، شهر شماست، و من از شهر شما بازدید می‌کنم.

I could ask you, what's  the best way to get around?

می‌توانم از شما بپرسم، بهترین راه برای دور زدن چیست؟

What's the best method of transportation  to go from place to place within your city?

بهترین روش حمل و نقل برای رفتن از مکانی به مکان دیگر در شهر شما چیست؟

So what would you say?

پس چه می گویید؟

What's the best way to get around in your city?

بهترین راه برای رفت و آمد در شهر شما چیست؟

And then you can say, oh Jennifer,  you can easily get around on foot,  

و سپس می توانید بگویید، اوه جنیفر،  شما می

which means you can walk from location to  location because your city is very small.

به این معنی که می‌توانید از مکانی به مکان دیگر پیاده روی کنید زیرا شهر شما بسیار کوچک است.

Or you might say you definitely need a.

یا ممکن است بگویید حتماً به یک نیاز دارید.

Car.

ماشین

To get around, maybe your city is quite large  and spaced out and it's not possible to walk,  

برای دور زدن، شاید شهر شما بسیار بزرگ و با

so you need a car to get around  to go from place to place.

بنابراین برای رفت و آمد از مکانی به مکان دیگر به ماشین نیاز دارید.

So this is an extremely useful  phrasal verb when you're a tourist,  

بنابراین این یک فعل عبارتی بسیار

because you should absolutely know how to  get around in the city you're visiting.

زیرا شما باید کاملاً بدانید که چگونه در شهری که بازدید می کنید، رفت و آمد کنید.

And finally #10 to put off.

و در نهایت شماره 10 برای به تعویق انداختن.

When you put something off, it  means you delay it or postpone it.

وقتی کاری را به تعویق می اندازید، به این معنی است که آن را به تعویق می اندازید یا به تعویق می اندازید.

Now you could put off a meeting.

حالا می توانید یک جلسه را به تعویق بیندازید.

You could delay or postpone a  meeting for a specific reason.

می‌توانید یک جلسه را به دلیل خاصی به تأخیر بیندازید یا به تعویق بیاندازید.

You might say, let's put off  the meeting until next week,  

ممکن است بگویید، بیایید جلسه را

so let's delay the meeting until next week.

پس بیایید جلسه را به هفته آینده موکول کنیم.

A lot of times people will put off things that  are unpleasant, things they don't want to do.

بسیاری از اوقات مردم کارهایی را که ناخوشایند هستند، کارهایی که نمی‌خواهند انجام دهند، به تعویق می‌اندازند.

For example, I've been putting  off asking my boss for a raise.

برای مثال، من درخواست افزایش حقوق از رئیسم را به تعویق انداختم.

I've been putting off asking my boss for a raise.

من درخواست افزایش حقوق از رئیسم را به تعویق انداختم.

So notice the Jaron verb.

پس به فعل Jaron توجه کنید.

I've been putting off asking.

پرسیدن را به تعویق انداختم

I've been putting off cleaning my closet.

تمیز کردن کمدم را به تعویق انداختم.

I've been putting off buying new tires.

خرید لاستیک نو را به تعویق انداختم.

So you need that jaron verb.

بنابراین شما به آن فعل jaron نیاز دارید.

And why are you delaying it?

و چرا آن را به تأخیر می اندازید؟

Postponing because it's uncomfortable, Unpleasant.

به تعویق انداختن چون ناخوشایند، ناخوشایند است.

Are you ready for your third quiz?

آیا برای مسابقه سوم خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Take as much time as you need, and when you're  ready, you can hit play and see the answers.

به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، می‌توانید بازی را بزنید و پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause and you can compare your  answers to see how well you did.

مکث را فشار دهید و می‌توانید پاسخ‌های خود را مقایسه کنید تا ببینید چقدر خوب جواب داده‌اید.

You're doing so awesome.

خیلی عالی داری انجام میدی

Let's keep going, share your  score and let's get going.

بیایید ادامه دهیم، امتیاز خود را به اشتراک بگذارید و ادامه دهیم.

Number one, to aim at and you aim at a target.

شماره یک، هدف قرار دادن و شما در یک هدف.

And when you aim at a target, this  means to intend to achieve that target.

و وقتی هدفی را هدف قرار می‌دهید، به این معنی است که قصد دارید به آن هدف برسید.

So you just try, you try to achieve that target.

بنابراین شما فقط تلاش می کنید، سعی می کنید به آن هدف برسید.

For example, they're aiming at  reducing their costs by 10%.

به عنوان مثال، آنها قصد دارند هزینه های خود را تا 10٪ کاهش دهند.

So what's the?

پس چیه؟

Target in this sentence,  reducing their cost by 10%.

هدف در این جمله، کاهش هزینه آنها تا 10٪.

That entire clause is the target.

کل آن بند هدف است.

Now notice we have a gerund verb.

حالا توجه کنید که یک فعل جیروند داریم.

So you can absolutely have a gerund verb.

بنابراین شما کاملاً می توانید یک فعل جین داشته باشید.

You can aim at doing something.

شما می توانید برای انجام کاری هدف گذاری کنید.

So a gerund verb.

بنابراین یک فعل جیروند.

You can also use a noun.

شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

For example, his slingshot was  aimed at his neighbor's garage.

برای مثال، تیرکمان او به سمت گاراژ همسایه‌اش نشانه رفته بود.

So the target in this example is the  neighbors garage and his slingshot was  

بنابراین هدف در این مثال گاراژ

aimed at because that's the target he's attempting  to achieve #2 This is a great one to shrug off.

هدفش چون این هدفی است که او برای رسیدن به شماره 2 تلاش می کند.

When you shrug something off, you disregard it.

وقتی از چیزی شانه خالی می کنید، آن را نادیده می گیرید.

You don't consider it important.

شما آن را مهم نمی دانید.

So I could say his insult.

بنابراین می توانم توهین او را بگویم.

An insult is something negative  you say to another person.

توهین چیزی منفی است که به شخص دیگری می گویید.

His insult was aimed at me to  use our first phrasal verb.

هدف توهین او به من بود تا از اولین فعل عبارتی خود استفاده کنم.

His insult was aimed at me, but I shrugged it off.

توهین او به من بود، اما من آن را کنار زدم.

I said, meh, I don't care.

گفتم مه، برام مهم نیست.

I'm not going to let it bother me.

نمیذارم اذیتم کنه

I'm not going to let it hurt me.

نمی گذارم به من صدمه بزند.

It's not important.

مهم نیست.

I'm going to disregard it.

من می خواهم آن را نادیده بگیرم.

I'm going to shrug it off now.

الان میخام ازش دورش کنم

Notice what I'm doing with my shoulders,  because this is the verb shrug.

توجه کنید که من با شانه هایم چه می کنم، زیرا این فعل شانه زدن است.

You can shrug your shoulders.

می توانید شانه های خود را بالا بیاورید.

And we generally do that when  we want to say meh, whatever.

و ما معمولاً این کار را وقتی انجام می‌دهیم که بخواهیم بگوییم «مه»، هر چه باشد.

We tend to shrug our shoulders.

ما تمایل داریم شانه هایمان را بالا بیاندازیم.

So that's where this expression  comes from #3 to egg on.

بنابراین اینجاست که این عبارت از #3 به تخم مرغ می آید.

That's right, to egg on.

درست است، به تخم مرغ در.

This is a fun one.

این یک سرگرمی است.

When you egg someone on, you  encourage them to do something,  

وقتی کسی را به او تشویق می‌کنید، او

but that something isn't in their best interest.

اما این چیزی به نفع آنها نیست.

For example, let's say a student  is arguing with their teacher.

برای مثال، فرض کنید دانش آموزی با معلم خود بحث می کند.

Now that probably.

حالا احتمالا.

Isn't in the students best?

آیا در بین دانش آموزان بهترین نیست؟

Interest.

بهره.

To argue with the teacher.

برای بحث با معلم

But if the other students are saying, yeah, keep  going, you're doing great, they're egging him on.

اما اگر دانش‌آموزان دیگر می‌گویند، بله، ادامه دهید، شما عالی کار می‌کنید، او را تشویق می‌کنند.

They're egging that student on.

اونا دارن اون دانشجو رو میکشن

They're encouraging that student to keep arguing,  even though arguing isn't in his best interest.

آن‌ها آن دانش‌آموز را تشویق می‌کنند که به بحث ادامه دهد، حتی اگر مشاجره به نفع او نباشد.

Or let's say you're considering  doing something a little risky,  

یا فرض کنید قصد انجام کاری

like jumping off a high Cliff when  you don't know what's beneath you.

مانند پریدن از یک صخره بلند وقتی که نمی‌دانید چه چیزی زیر شماست.

And maybe you're not really serious  about it, but the crowd eggs you on.

و شاید شما واقعاً در مورد آن جدی نیستید، اما جمعیت شما را تشویق می‌کند.

Oh, do it, you can do it.

اوه، انجامش بده، تو میتونی انجامش بدی

You should do it.

باید انجامش بدی

They're encouraging you even though  it can have a really negative outcome.

آن‌ها شما را تشویق می‌کنند، حتی اگر می‌تواند یک نتیجه واقعاً منفی داشته باشد.

The crowd egged them on to jump off the Cliff.

جمعیت آنها را برای پریدن از صخره به راه انداختند.

Now most likely you won't use this in your  everyday vocabulary, but you'll commonly hear  

اکنون به احتمال زیاد از این در واژگان روزمره

this on TV, in movies, or when you're reading,  so I wanted to share it with you so you're not  

این را در تلویزیون، در فیلم‌ها، یا زمانی که در حال مطالعه هستید،

confused when you see this egg on and you  have no idea what they're talking about.

وقتی این تخم مرغ را روی آن می‌بینید گیج می‌شوید و نمی‌دانید درباره چه چیزی صحبت می‌کنند.

Now you do #4 to turn down.

حالا شما شماره 4 را برای رد کردن انجام دهید.

When you turn something down, it  means you reject that something.

وقتی چیزی را رد می‌کنید، به این معنی است که آن چیزی را رد می‌کنید.

And we use this in the context  of an offer or an invitation.

و ما از این در زمینه پیشنهاد یا دعوت استفاده می‌کنیم.

For example, they offered her  the job, but she turned it down.

برای مثال، آنها به او پیشنهاد کار دادند، اما او آن را رد کرد.

She said no to the job, so of course you  can say she rejected, but it's very common,  

او به این کار نه گفت، پس مطمئناً می‌توان گفت

more common to say she turned it down.

شایع تر است که بگوییم او آن را رد کرد.

So you can turn down something like a job offer.

بنابراین می توانید چیزی مانند پیشنهاد شغلی را رد کنید.

You can also turn down an  invitation from someone else,  

همچنین می‌توانید دعوت

a social invitation or a romantic invitation.

یک دعوت اجتماعی یا یک دعوت عاشقانه.

For example, I asked Marissa  out, but she turned me down.

برای مثال، من از ماریسا خواستم بیرون برود، اما او من را رد کرد.

When you ask someone else out, it means you invite  them to dinner or a coffee for romantic purposes.

وقتی از شخص دیگری می‌خواهید بیرون بروید، به این معنی است که او را برای مقاصد عاشقانه به شام ​​یا قهوه دعوت می‌کنید.

I asked Marissa out, but she turned me down.

از ماریسا خواستم بیرون برود، اما او من را رد کرد.

She rejected my offer #5 to zoom  in, or the opposite, to zoom out.

او پیشنهاد شماره 5 من را برای بزرگنمایی یا برعکس، برای بزرگنمایی رد کرد.

If there are any photographers here,  you already know what this means.

اگر عکاسی در اینجا وجود دارد، از قبل می‌دانید که این به چه معناست.

Because when you zoom in, the object  becomes closer and when you zoom out,  

زیرا وقتی بزرگ‌نمایی می‌کنید، شی نزدیک‌تر

the object becomes farther away.

جسم دورتر می شود.

And I'm sharing this with you because  everyone is meeting on video conference.

و من این را با شما به اشتراک می‌گذارم زیرا همه در کنفرانس ویدیویی ملاقات می‌کنند.

Now.

در حال حاضر.

When you're having a video conference,  

وقتی در حال برگزاری یک کنفرانس ویدئویی هستید،  

you have a camera that's focusing  on you and is really important.

شما دوربینی دارید که روی شما تمرکز می کند و واقعاً مهم است.

You have the correct zoom.

شما زوم درستی دارید.

You don't want to be too close.

شما نمی خواهید خیلی نزدیک باشید.

If you're too close to the  camera, you need to zoom out.

اگر خیلی به دوربین نزدیک هستید، باید بزرگنمایی کنید.

If you're too far, you need to zoom in.

اگر خیلی دور هستید، باید زوم کنید.

So you might ask a colleague, hey, I  can't see you very well, can you zoom in?

بنابراین ممکن است از یک همکار بپرسید، هی، من نمی توانم شما را به خوبی ببینم، می توانید بزرگنمایی کنید؟

Or a colleague might tell you your  pictures all blurry, you need to zoom out.

یا ممکن است یکی از همکاران به شما بگوید که عکس‌هایتان کاملاً تار هستند، باید کوچک‌نمایی کنید.

So now you know what that means for your  next video call number six to wiggle out of.

بنابراین اکنون می‌دانید که چه معنایی برای تماس ویدیویی بعدی شما با شماره شش دارد.

This is a great one.

این یکی عالی است.

When you wiggle out of something, you  avoid a situation, a task, a chore,  

وقتی از چیزی تکان می‌خورید، از یک موقعیت، یک

a responsibility that you don't really want  to do, and you avoid it in a cunning way.

مسئولیتی که واقعاً نمی‌خواهید انجام دهید و به روشی حیله‌گر از آن اجتناب می‌کنید.

So let's say that tomorrow you're  supposed to clean out the garage,  

بنابراین بیایید بگوییم که فردا

and you don't really want to,  but your wife or your husband,  

و شما واقعاً نمی خواهید،

your sister, your brother, whoever  wants you to clean out the garage.

خواهرت، برادرت، هر کسی که می‌خواهد گاراژ را تمیز کنی.

Now tomorrow when you're supposed to  clean out that garage, maybe you get an  

حالا فردا که قرار است آن گاراژ را تمیز

urgent phone call just at the right moment and  you have to go to work and finish something.

تماس تلفنی فوری درست در لحظه مناسب و  باید به سر کار بروید و کاری را تمام کنید.

But you planned that phone call.

اما شما آن تماس تلفنی را برنامه ریزی کردید.

You planned that phone call to take place  right as you needed to clean the garage.

شما برنامه‌ریزی کرده‌اید که آن تماس تلفنی درست همانطور که برای تمیز کردن گاراژ نیاز داشتید، انجام شود.

So you did that in a cunning way.

بنابراین شما این کار را به روشی حیله گر انجام دادید.

So you try to wiggle out of cleaning the garage.

بنابراین سعی می کنید از تمیز کردن گاراژ خودداری کنید.

So basically when you're asked to do  something and then you try to avoid it  

بنابراین اساساً وقتی از شما خواسته می‌شود کاری

by creating a scenario where you  have a another responsibility.

با ایجاد سناریویی که در آن مسئولیت دیگری دارید.

Or maybe a friend asks you to move but you  tell them, oh, you have a back injury so you  

یا شاید دوستی از شما بخواهد حرکت کنید، اما شما

hurt your back and now you can't help them move  so you try to wiggle out of it #7 to hold up.

به کمرتان آسیب بزنید و اکنون نمی‌توانید به آنها کمک کنید حرکت کنند، بنابراین سعی می‌کنید از آن شماره 7 بیرون بیایید تا نگه دارید.

This is a must know phrasal verb because we use it  

این یک فعل عبارتی باید دانست زیرا ما از آن استفاده می کنیم  

when you're delayed and you're delayed  specifically while you're traveling.

وقتی معطل می‌شوید و به‌ویژه زمانی که در سفر هستید معطل می‌شوید.

This could be traveling on a flight or  a train, so a more long distance travel.

این می تواند سفر با یک پرواز یا قطار باشد، بنابراین یک سفر طولانی تر.

But it can also just be traveling from  

اما همچنین می تواند فقط از آن سفر کند  

your office to another boardroom  or from your house to the car.

دفترتان به اتاق هیئت مدیره دیگر یا از خانه تا ماشین.

So it can be a very short distance travel  or a more longer travel as as well.

بنابراین می تواند یک سفر مسافت بسیار کوتاه یا یک سفر طولانی تر نیز باشد.

For example, my kids always hold  me up when I'm trying to leave.

برای مثال، وقتی می‌خواهم ترک کنم، بچه‌هایم همیشه مرا بالا نگه می‌دارند.

So you're trying to leave the house and  then your kids, mom, mom, I need this.

بنابراین تو سعی می‌کنی از خانه بیرون بروی و بعد بچه‌هایت، مامان، مامان، من به این نیاز دارم.

Help me find that, do this for me.

به من کمک کن آن را پیدا کنم، این کار را برای من انجام بده.

And they delay you.

و شما را به تأخیر می اندازند.

They delay you when you're trying  to leave, you're trying to travel.

زمانی که می‌خواهید ترک کنید، شما در حال تلاش برای سفر هستید، شما را به تعویق می‌اندازند.

My kids always hold me up.

بچه هایم همیشه مرا بالا نگه می دارند.

Now, we commonly use this in the passive form.

در حال حاضر، ما معمولا از این به شکل غیرفعال استفاده می کنیم.

So you might have an appointment that  you're trying to get to and you're late,  

بنابراین ممکن است قراری داشته باشید که

and when you get to that appointment,  you can say, sorry, I'm late.

و وقتی به آن قرار می رسید،  می توانید بگویید، متاسفم، دیر کردم.

I was held up to be held up.

من را نگه داشتند تا نگه داشته شوم.

I was held up by my kids.

بچه هایم مرا نگه داشتند.

Oh, I was held up #8 to hit it off.

اوه، من شماره 8 را نگه داشتند تا به آن ضربه بزنم.

This is a great one.

این یکی عالی است.

When you hit it off, it means you  have a very positive relationship  

وقتی آن را شکست می دهید، به این معنی

with someone right from the  first time you meet them.

با کسی درست از اولین باری که او را ملاقات می‌کنید.

So let's say you have a new coworker  and the first conversation you have,  

بنابراین فرض کنید یک همکار جدید دارید

you realize you have a lot in common.

متوجه می شوید که نقاط مشترک زیادی دارید.

You really like the person, they're  nice, they're funny, they like you.

شما واقعاً آن شخص را دوست دارید، آنها خوب هستند، آنها بامزه هستند، آنها شما را دوست دارند.

The conversations going really well.

گفتگوها واقعاً خوب پیش می رود.

You can say wow, we really hit it off, hit  it off that it is just our relationship.

شما می توانید بگویید وای، ما واقعاً آن را شکست دادیم، این فقط رابطه ماست.

We hit our relationship off but we always use it.

ما رابطه خود را خراب می کنیم اما همیشه از آن استفاده می کنیم.

We really hit it off.

ما واقعا به آن ضربه زدیم.

Now notice how I also said we, we  almost always use this expression  

اکنون توجه کنید که چگونه گفتم ما، ما همیشه

with the subject we my Co worker and I  or we, my Co worker and I hit it off.

با موضوع ما، من و همکارم  یا ما، همکارم و من به آن ضربه زدیم.

I would not say I hit it off with my Co worker.

من نمی گویم که با همکارم این کار را انجام دادم.

That sounds unnatural.

این غیر طبیعی به نظر می رسد.

We say we hit it off #9 to get through.

ما می گوییم برای عبور از آن شماره 9 را شکستیم.

When you get through something,  it simply means you finish it.

وقتی چیزی را پشت سر می گذارید، به این معنی است که آن را تمام کرده اید.

But that something is usually a chore or an  unpleasant task, something that isn't enjoyable.

اما آن چیزی معمولاً یک کار طاقت فرسا یا یک کار ناخوشایند است، چیزی که لذت‌بخش نیست.

For example, I have 10 reports I need  to get through by the end of the day.

به عنوان مثال، من 10 گزارش دارم که باید تا پایان روز به آنها رسیدگی کنم.

I have 10 reports I need to  finish by the end of the day.

من 10 گزارش دارم که باید تا پایان روز تمام کنم.

But when I use the phrasal verb get through,  

اما وقتی از فعل عبارتی get through استفاده می کنم،  

it implies there's going to  be some effort, some struggle.

این نشان می‌دهد که تلاشی وجود خواهد داشت، کمی مبارزه.

I don't really enjoy the task #10 to freshen up.

من واقعاً از کار شماره 10 برای سرحال شدن لذت نمی برم.

When you freshen up, you  quickly improve your appearance.

وقتی سرحال می شوید، به سرعت ظاهر خود را بهبود می دهید.

So before you go into a meeting or to  a social event, you can freshen up.

بنابراین قبل از اینکه به یک جلسه یا یک رویداد اجتماعی بروید، می‌توانید سرحال شوید.

You can go into the bathroom  and you can brush your hair.

می‌توانید به حمام بروید و می‌توانید موهایتان را برس بزنید.

You can put on fresh lipstick.

می توانید رژ لب تازه بزنید.

You can check your makeup.

می توانید آرایش خود را بررسی کنید.

Now if you're a guy, maybe you put on  deodorant or Cologne, things like that.

حالا اگر پسر هستید، شاید دئودورانت یا ادکلن می‌زنید، چیزهایی از این قبیل.

So you quickly improve your appearance.

بنابراین شما به سرعت ظاهر خود را بهبود می بخشید.

You freshen up.

تازه میشی

So let's say you're going out for a nice dinner.

پس فرض کنید برای یک شام خوب بیرون می روید.

You might say, oh just give  me 5 minutes to freshen up.

ممکن است بگویید، اوه فقط 5 دقیقه به من فرصت دهید تا سرحال باشم.

Are you ready for your 4th quiz?

آیا برای چهارمین مسابقه خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause, take as much time as you need, and  when you're ready, hit play to see the answers.

مکث را فشار دهید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are your answers.

در اینجا پاسخ های شما آمده است.

So hit pause.

بنابراین مکث را بزنید.

Take as much time as you  need to review the answers.

به اندازه‌ای که برای مرور پاسخ‌ها وقت لازم دارید وقت بگذارید.

This is your.

این شماست

Last group of phrasal verbs.

آخرین گروه از افعال عبارتی.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

To.

به

Take off.

برخاستن.

This is used when a flight leaves the.

این زمانی استفاده می شود که یک پرواز از آن خارج شود.

Ground, for example tomorrow my.

زمین، برای مثال فردا من.

Flight takes.

پرواز طول می کشد.

Off at 7:00 AM or what time?

ساعت 7:00 صبح خاموش است یا چه ساعتی؟

Did your flight take?

پرواز شما طول کشید؟

Off.

خاموش

So this is another way of simply saying what?

بنابراین این راه دیگری برای گفتن ساده چیست؟

Time Did your flight leave?

زمان آیا پرواز شما حرکت کرد؟

Now, we also use this phrasal verb to  talk about a person leaving a location.

اکنون، ما همچنین از این فعل عبارتی برای صحبت درباره ترک مکان شخصی استفاده می‌کنیم.

So you might.

بنابراین شما ممکن است.

Be at a party and it's getting late.

در یک مهمانی باشید و دیگر دیر شده است.

You have an early meeting and  you say thanks for the party.

شما یک جلسه زودهنگام دارید و برای مهمانی تشکر می‌کنید.

I'm going to take off.

می روم بلند شوم.

I'm going to leave.

من می روم.

Or someone might ask you what  time did you take off last night?

یا ممکن است کسی از شما بپرسد که دیشب چه ساعتی پرواز کردید؟

What time did you leave now?

الان ساعت چند رفتی؟

Take off is also used to remove an  item of clothing, so at night before.

برخاستن همچنین برای درآوردن یک لباس استفاده می‌شود، بنابراین در شب قبل.

You get into your pajamas.

وارد لباس خوابت می شوی.

You take off your clothes.

لباساتو در میاری

Right before you get into the shower.

درست قبل از اینکه وارد دوش شوید.

You take off your clothes.

لباساتو در میاری

I can also take off my makeup, which means to.

من همچنین می توانم آرایشم را پاک کنم، یعنی به.

Remove or if it's really hot in the room.

حذف کنید یا اگر در اتاق واقعا گرم است.

You might say.

ممکن است بگویید.

Oh, it's so hot.

اوه خیلی گرمه

In here, I need to take off my sweater.

اینجا، باید ژاکتم را در بیاورم.

Or when you come into the house and it's cold out,  you take off your jacket, you take off your shoes.

یا وقتی وارد خانه می‌شوید و هوا سرد است، ژاکت‌تان را در می‌آورید، کفش‌هایتان را در می‌آورید.

You take off your hat, you take  off your gloves, take off your.

کلاهت را برمی‌داری، دستکش‌هایت را برمی‌داری، دستت را بر می‌داری.

Sunglasses so you can take off an item  of clothing, but you can also take off.

عینک آفتابی برای اینکه بتوانید یکی از لباس‌هایتان را در بیاورید، اما می‌توانید آن را هم در بیاورید.

Off accessories like rings,  makeup, glasses as well take off.

لوازم جانبی مانند حلقه، آرایش، عینک و همچنین برداشتن آن.

Can also mean to become successful.

همچنین می تواند به معنای موفق شدن باشد.

For example, after I improved  my English speaking skills, my.

برای مثال، بعد از اینکه مهارت‌های مکالمه انگلیسی‌ام را بهبود بخشیدم،

Career really took off.

حرفه واقعا اوج گرفت.

My career became successful, my career took off,  

حرفه من موفقیت آمیز شد، حرفه من اوج گرفت،  

or I could say overnight my YouTube  channel took off my YouTube channel.

یا می توانم بگویم یک شبه کانال YouTube من کانال YouTube من را حذف کرد.

Became successful so many.

خیلی ها موفق شدند

Different phrasal verbs would take off,  but they're all commonly used, so make.

افعال عبارتی مختلف از بین می روند، اما همه آنها معمولاً استفاده می شوند، بنابراین بسازید.

Sure, you learn all these individual meanings to.

مطمئنا، شما همه این معانی فردی را یاد می گیرید.

Take after someone.

دنبال کسی برید

When you take after someone, you resemble  them in either personality or appearance.

وقتی کسی را دنبال می‌کنید، چه از نظر شخصیتی و چه از نظر ظاهری به او شباهت دارید.

And this.

Is.

و این

است.

Most commonly used with family members.

بیشتر برای اعضای خانواده استفاده می شود.

For example, it's very common  for a son to take take after.

به عنوان مثال، بسیار معمول است که یک پسر بعد از آن را بگیرد.

His dad, which means he looks like him.

پدرش، یعنی شبیه اوست.

They look very similar.

آنها بسیار شبیه به هم هستند.

But you might also say Julie is so funny.

اما ممکن است بگویید جولی خیلی بامزه است.

She really takes after Uncle Frank.

او واقعا عمو فرانک را دنبال می کند.

So maybe Uncle Frank is really funny.

پس شاید عمو فرانک واقعا بامزه باشد.

He's always telling these hilarious jokes.

او همیشه این جوک های خنده دار را می گوید.

And then Julie, it is also.

و سپس جولی، آن نیز است.

Really funny she takes after Uncle Frank so you  can use this with personality or appearance.

او به دنبال عمو فرانک بسیار خنده‌دار است، بنابراین می‌توانید با شخصیت یا ظاهر از آن استفاده کنید.

To.

Take apart.

به

جدا کن

When you take something apart, you  disassemble it so it goes from being  

وقتی چیزی را جدا می‌کنید، آن را از هم

whole one complete item, and then you  disassemble it into individual parts.

یک مورد کامل را کامل کنید، و سپس آن را به قطعات جداگانه جدا کنید.

So if your car isn't.

بنابراین اگر ماشین شما نیست.

Working you might take.

کار شما ممکن است.

Apart the motor or?

جدا از موتور یا؟

Take apart the engine to try to  figure out what the problem is.

موتور را جدا کنید تا بفهمید مشکل چیست.

You might also.

شما همچنین ممکن است.

Take apart a desk or take apart a bed when you're  

زمانی که هستید یک میز را جدا کنید یا یک تخت را جدا کنید  

getting rid of it when you're removing  it from your home because it's easier.

هنگامی که آن را از خانه خود بیرون می آورید، خلاص شوید زیرا آسان تر است.

To move when it's.

برای حرکت وقتی که هست.

In individual parts, rather than  one big structure to take back.

در بخش‌های جداگانه، به جای یک ساختار بزرگ برای پس گرفتن.

When you take something back, it means that you  return a purchased item to the store for a refund.

وقتی چیزی را پس می‌گیرید، به این معنی است که یک کالای خریداری‌شده را برای بازپرداخت به فروشگاه برمی‌گردانید.

So let's say you bought a pair of shoes.

بنابراین فرض کنید یک جفت کفش خریده اید.

Shoes at the store.

کفش در فروشگاه

You come home and you realize they don't fit  very well, or you just don't really like them.

به خانه می‌آیید و متوجه می‌شوید که آنها خیلی مناسب نیستند، یا واقعاً آنها را دوست ندارید.

Well, you can take them back.

خوب، شما می توانید آنها را پس بگیرید.

So you go to the store, you return the shoes.

بنابراین شما به فروشگاه می روید، کفش ها را پس می دهید.

And you get your money back now.

و اکنون پول خود را پس می گیرید.

We only use this when you  physically go to the store.

ما فقط زمانی از این استفاده می‌کنیم که شما به طور فیزیکی به فروشگاه بروید.

So with online purchases we actually  don't use the phrasal verb take back.

بنابراین با خریدهای آنلاین، ما در واقع از فعل عبارت take back استفاده نمی‌کنیم.

So if you order something from  Amazon and you don't like it  

بنابراین اگر چیزی از آمازون سفارش

and you want a refund, we simply say I returned.

و شما می خواهید بازپرداخت کنید، ما به سادگی می گوییم من برگشتم.

The.

Shoes I bought from Amazon or.

.

کفش هایی که از آمازون خریدم یا.

I sent back.

من برگشتم.

I sent back.

من برگشتم.

The shoes so just.

کفش خیلی ساده

Keep that in mind.

این را در نظر داشته باشید.

We only use take back when you  physically go to the store.

ما فقط زمانی از «بازگشت» استفاده می‌کنیم که به طور فیزیکی به فروشگاه بروید.

You can also take someone back, which means  you reunite a previous romantic relationship.

همچنین می‌توانید فردی را پس بگیرید، به این معنی که  یک رابطه عاشقانه قبلی را دوباره به هم پیوند می‌دهید.

So let's say that Rob and  Julie were a couple last.

بنابراین بیایید بگوییم که راب و جولی آخرین زوج بودند.

Year.

سال.

But then they broke up.

اما بعد از هم جدا شدند.

They ended.

پایان یافتند.

Their relationship.

رابطه آنها.

But then Rob he begs Julie please take me back.

اما بعد راب از جولی التماس می‌کند لطفاً مرا برگردان.

Please accept me again as your romantic partner.

لطفا دوباره مرا به عنوان شریک عاشقانه خود بپذیرید.

Please take me back.

لطفا منو برگردون

But Julie's friend might say don't take Rob back.

اما دوست جولی ممکن است بگوید راب را پس نگیرید.

Why would you take Rob back?

چرا راب را پس می گیرید؟

You shouldn't take Rob back to take on.

شما نباید راب را پس بگیرید تا مسئولیت را بر عهده بگیرید.

When you take on a project or a task, it simply  means that you accept that project or task.

وقتی پروژه یا کاری را بر عهده می گیرید، به سادگی به این معنی است که آن پروژه یا کار را می پذیرید.

For example, your boss might ask.

برای مثال، رئیس شما ممکن است بپرسد.

The team who has time to take this on?

تیمی که برای این کار وقت دارد؟

Who has time to take on this  new project or this new client?

چه کسی وقت دارد که این پروژه جدید یا این مشتری جدید را بپذیرد؟

And you might say I can take  it on, I can take it on.

و ممکن است بگویید من می توانم آن را به عهده بگیرم، می توانم آن را به عهده بگیرم.

So you accept that responsibility for that job.

پس شما مسئولیت آن شغل را می پذیرید.

You can also take over a  responsibility, a project,  

شما همچنین می توانید

a task, which means that you assume  responsibility from another person.

یک وظیفه، به این معنی که مسئولیت را از شخص دیگری بر عهده می گیرید.

So let's say Julie took on the project.

بنابراین فرض کنید جولی پروژه را بر عهده گرفت.

But then Julie decided to go.

اما جولی تصمیم گرفت برود.

On a three-week vacation.

در یک تعطیلات سه هفته ای.

So your boss might ask you to take over.

بنابراین ممکن است رئیس شما از شما بخواهد که مسئولیت را بر عهده بگیرید.

So the responsibility goes from Julie to you.

بنابراین مسئولیت از جولی به شما می رسد.

Hey Maria, can you take over this  project while Julie's on vacation?

هی ماریا، وقتی جولی در تعطیلات است، می‌توانی این پروژه را به عهده بگیری؟

Or it can be can you just take over this project?

یا ممکن است این پروژه را به عهده بگیرید؟

So it can be permanent, it becomes your  project permanently, or it can just be  

بنابراین می‌تواند دائمی باشد، برای همیشه به

a temporary situation while someone is  sick or on vacation to take someone out.

یک وضعیت موقت در حالی که فردی مریض است یا در تعطیلات است تا کسی را بیرون بیاورد.

When you take someone out, it means you  invite them for an activity such as having  

وقتی شخصی را بیرون می آورید، به این معنی است

a meal together or going to the movies  together, but you pay for that activity.

با هم غذا بخورید یا با هم به سینما بروید، اما شما هزینه آن فعالیت را پرداخت می‌کنید.

For example, let's say it's your birthday.

مثلاً فرض کنید تولد شماست.

Well, your husband, your best friend,  your mother, your sister might take  

خب، شوهرت، بهترین دوستت، مادرت، خواهرت

you out for dinner, which means they invite  you for dinner and they also pay for dinner.

شما برای شام بیرون می روید، به این معنی که شما را برای شام دعوت می کنند و هزینه شام ​​را نیز پرداخت می کنند.

That's the important part.

این قسمت مهم است.

Or they might take you out for a  nice night at the movies and you  

یا ممکن است شما را برای یک شب خوب

go to the movies together or  maybe to the amusement park.

با هم به سینما یا شاید به شهربازی بروید.

So you.

پس تو

Can do other.

Activities, but it's mainly  used with meals so maybe your  

می تواند کارهای دیگری انجام دهد.

فعالیت‌ها، اما عمدتاً با وعده‌های غذایی

friend says why would you take Rob  back why would you take Rob back?

دوست می گوید چرا راب را پس می گیری چرا راب را پس می گیری؟

He didn't even take you out for your birthday.

او حتی تو را برای تولدت بیرون نبرد.

He didn't invite you out for  dinner and then pay for that meal.

او شما را برای شام بیرون دعوت نکرد و سپس هزینه آن غذا را پرداخت نکرد.

You can take up a new hobby or activity, which  means you start that new hobby or activity.

می‌توانید سرگرمی یا فعالیت جدیدی را شروع کنید، به این معنی که آن سرگرمی یا فعالیت جدید را شروع می‌کنید.

So you could tell your friends I decided to  take up karate, which means you decided to.

بنابراین می‌توانید به دوستانتان بگویید من تصمیم گرفتم کاراته را شروع کنم، به این معنی که شما تصمیم گرفتید.

Start karate lessons as a new hobby  or activity or your friend might say,  

آموزش کاراته را به عنوان یک سرگرمی یا فعالیت

I didn't know you took up dancing I.

من نمیدونستم تو رقصیدن رو شروع کردی

Didn't know you started.

نمیدونستم شروع کردی

Dancing as a hobby or activity.

رقص به عنوان یک سرگرمی یا فعالیت.

Are you ready for your?

برای خودت آماده ای؟

Final quiz Here are the questions.

امتحان نهایی در اینجا سؤالات وجود دارد.

So go ahead and hit pause.

پس ادامه دهید و مکث را بزنید.

Complete the quiz, take as much time as you need,  

مسابقه را کامل کنید، به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید،  

and when you're ready, hit  play to see the answers.

و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

So hit pause and review these  answers to see how well you did.

بنابراین، مکث را فشار دهید و این پاسخ‌ها را مرور کنید تا ببینید چقدر خوب عمل کرده‌اید.

Congratulations, you now have 100 phrasal verbs  in your vocabulary, but you're not done yet.

تبریک می‌گوییم، شما اکنون 100 فعل عبارتی  در واژگان خود دارید، اما هنوز کارتان تمام نشده است.

Feel free to take a break, but we're going to  move on and learn 30 more common phrasal verbs.

با خیال راحت استراحت کنید، اما ما به  ادامه می دهیم و 30 فعل عبارتی رایج دیگر را یاد می گیریم.

Remember.

You'll learn a group of 10, you'll complete  a quiz, and you'll move on to the next.

به یاد داشته باشید.

یک گروه 10 نفره را یاد می گیرید، یک مسابقه را کامل می کنید و به سراغ بعدی می روید.

Group.

گروه.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

To.

به

Run out of something.

تمام شدن چیزی

This is when you use all of something  and therefore have none left.

این زمانی است که از همه چیز استفاده می‌کنید و بنابراین هیچ چیزی باقی نمی‌ماند.

We commonly use this with  food items, for example milk.

ما معمولاً از آن با مواد غذایی، به عنوان مثال شیر استفاده می‌کنیم.

We ran out of milk.

شیرمان تمام شد.

This means you have no milk  left because you used it all.

این به این معنی است که شما شیری باقی نمانده‌اید زیرا تمام آن را استفاده کرده‌اید.

Now notice ran.

در حال حاضر متوجه اجرا شد.

That's the past simple of the verb run.

این گذشته ساده فعل run است.

The conjugations are run, ran, run.

صیغه ها اجرا می شوند، اجرا می شوند، اجرا می شوند.

You could also say we've run out of  milk in the present perfect because  

شما همچنین می توانید بگویید که شیر

it's a past action with a  connection to the present.

این یک اقدام گذشته با ارتباط با زمان حال است.

In a business context, you might say.

در یک زمینه تجاری، ممکن است بگویید.

We're.

ما هستیم

Running out of time.

تمام شدن زمان

So here notice in the present continuous we're  running out of and then the something is time.

بنابراین در اینجا توجه کنید که در حال استمراری ما در حال تمام شدن هستیم و آنگاه چیزی زمان است.

It means you're in the process  of having no time left.

این بدان معناست که شما در این فرآیند هستید که وقت دیگری ندارید.

So if the meeting ends at  11:00 and right now it's 10.

بنابراین اگر جلسه در ساعت 11:00 تمام شود و در حال حاضر ساعت 10 باشد.

50 you can say.

50 می توانید بگویید.

We're running out of time.

زمان ما در حال اتمام است.

We need to end the meeting in 10 minutes.

باید 10 دقیقه دیگر جلسه را تمام کنیم.

You can also use this with ideas.

شما همچنین می توانید از این با ایده استفاده کنید.

We're running out of ideas or patience.

ما در حال تمام شدن ایده ها یا صبر هستیم.

I'm running out of patience,  

صبرم تموم میشه  

which means I'm in the process of  having no patience left to bring up.

این بدان معناست که من در حال  هیچ صبری برای مطرح کردن نیستم.

This means to raise a topic for  conversation or to raise a child.

این به معنای مطرح کردن موضوعی برای مکالمه یا بزرگ کردن کودک است.

For example, he brought up an  interesting point at the meeting,  

برای مثال، او در جلسه به

which means he raised an interesting point.

یعنی نکته جالبی را مطرح کرد.

He shared an interesting point.

او نکته جالبی را بیان کرد.

He brought up an interesting point at the meeting.

او در این جلسه به نکته جالبی اشاره کرد.

Here brought is the past symbol of bring.

اینجا آورده نماد گذشته آوردن است.

Now remember this also means to raise a child.

حال به یاد داشته باشید که این نیز به معنای تربیت فرزند است.

When you raise a child, it  means you care for and nurture.

وقتی فرزندی را بزرگ می‌کنید، به این معنی است که از او مراقبت و پرورش می‌دهید.

Nurture a child from the time that child.

از همان زمان کودکی را پرورش دهید.

Is an infant until that child.

تا آن کودک نوزاد است.

Is an adult, that is to  raise a child, for example.

بزرگسال است، به عنوان مثال، یک فرزند بزرگ کند.

She's.

Bringing up three children on her own.

او

به تنهایی سه فرزند را بزرگ می کند.

So this means she's raising three children on  her own to look after someone or something.

بنابراین این بدان معناست که او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می‌کند تا از کسی یا چیزی مراقبت کند.

This means to care for someone or  something for a period of time.

این به معنای مراقبت از کسی یا چیزی برای مدتی است.

So generally we don't use this.

بنابراین به طور کلی ما از این استفاده نمی کنیم.

If you're caring for someone  or something permanently,  

اگر به طور دائم از کسی یا

like when you bring up a child, you're  caring for that child permanently.

مانند زمانی که کودکی را بزرگ می کنید، به طور دائم از آن کودک مراقبت می کنید.

But if you're looking after a child,  

اما اگر از کودکی مراقبت می کنید،  

it sounds like you're doing it  temporarily for a period of time.

به نظر می رسد این کار را به طور موقت برای مدتی انجام می دهید.

For example, my son's 16.

مثلا پسرم 16 ساله.

So he looks.

بنابراین او نگاه می کند.

After his younger brothers while I'm at work.

بعد از برادران کوچکترش در حالی که من سر کار هستم.

So my son who is 16, cares  for his younger brothers,  

بنابراین پسرم که 16 سال دارد، از برادران

but he's not bringing them up because  he's not doing that permanently.

اما او آنها را مطرح نمی کند زیرا  او این کار را برای همیشه انجام نمی دهد.

He's caring for them for a period  of time, the time while I'm at work,  

او برای مدتی از آنها مراقبت می

so maybe 2 hours a day between after  school and when I get home from work.

بنابراین شاید 2 ساعت در روز بین بعد از مدرسه و زمانی که از سر کار به خانه برمی گردم.

My oldest child, who's 16, cares for my  younger children, his younger brothers.

بزرگ‌ترین فرزندم، که 16 سال دارد، از فرزندان کوچکترم، برادران کوچکترش مراقبت می‌کند.

We also use this with things to  care for things, for example.

برای مثال، ما از آن برای مراقبت از چیزها نیز استفاده می‌کنیم.

Can you?

می توانید؟

Look after my plans while I'm on vacation.

وقتی در تعطیلات هستم مراقب برنامه هایم باشید.

If someone asks you to look after something for a  

اگر کسی از شما بخواهد که مراقب چیزی باشید  

period of time while they're on vacation or  while they're traveling, they're asking you.

مدت زمانی که آنها در تعطیلات هستند یا زمانی که در سفر هستند، از شما می پرسند.

To care.

برای مراقبت.

For it.

برای آن.

So that's a lot of responsibility for you.

پس این مسئولیت زیادی برای شماست.

You better not kill my plans to take off.

بهتره نقشه های من رو نکشی.

This means to remove something commonly  from your body, or to leave in the sense  

این به این معنی است که چیزی را که معمولاً از

of removing something from your  body when someone comes to your.

وقتی کسی به سمت شما می آید چیزی را از بدنتان خارج کنید.

House.

خانه

You might say please take off your shoes  before coming in so you want to keep.

ممکن است بگویید لطفاً قبل از ورود کفش‌هایتان را در بیاورید تا بخواهید آن را نگه دارید.

Your.

Floors nice and clean so you ask  them to take off their shoes to.

شما

کف‌ها زیبا و تمیز هستند، بنابراین از آن‌ها بخواهید که کفش‌هایشان را در آن دربیاورند.

Remove.

حذف کنید.

Their shoes now in the sense of to.

کفش آنها در حال حاضر به معنای به.

Leave.

ترک کنید.

If we commonly use this with flights, for example,  

اگر معمولاً از آن برای پروازها استفاده می کنیم، برای مثال،  

my flight was supposed to take  off at noon, but it was delayed.

پرواز من قرار بود ظهر انجام شود، اما به تعویق افتاد.

So if my flight's delayed,  

بنابراین اگر پرواز من تاخیر داشته باشد،  

it means it's now taking off later  than scheduled, later than expected.

این بدان معناست که اکنون دیرتر از زمان برنامه ریزی شده، دیرتر از زمان مورد انتظار بلند می شود.

And when your flight takes off,  that's when your flight leaves.

و هنگامی که پروازتان بلند می‌شود، آن زمانی است که پروازتان حرکت می‌کند.

It leaves the ground, it leaves the airport.

زمین را ترک می کند، فرودگاه را ترک می کند.

So you can use this one every single  time you're traveling and daily to  

بنابراین می‌توانید هر بار که در حال سفر هستید

talk about removing something  from your body to turn on.

در مورد حذف چیزی از بدن خود برای روشن کردن صحبت کنید.

I'm sure you know this one, but just.

من مطمئنم که شما این یکی را می دانید، اما فقط.

To make sure.

برای اطمینان.

This means to activate a  device, to turn on a device.

این به معنای فعال کردن یک دستگاه، برای روشن کردن یک دستگاه است.

This is something that I ask Siri to do daily.

این چیزی است که من از سیری می خواهم که روزانه انجام دهد.

And you might ask Siri.

و ممکن است از سیری بپرسید.

Or Alexa or.

یا الکسا یا.

Whoever your personal assistant is, hey Siri,  

دستیار شخصی شما هر کسی باشد، هی سیری،  

turn on the lights or you might say,  can you turn on the air conditioning?

چراغ ها را روشن کنید یا ممکن است بگویید، آیا می توانید تهویه مطبوع را روشن کنید؟

It's.

Really.

این است.

واقعا

Hot in here?

اینجا داغه؟

So think of all the different  devices you have in your home,  

بنابراین به همه دستگاه‌های مختلف

in your office, and even on you everywhere you go.

در دفتر شما، و حتی بر روی شما هر جا که می روید.

And you can use.

Turn on to mean activate, And if turn on means  to activate, well then what's the opposite?

و می توانید استفاده کنید.

روشن کردن به معنای فعال کردن است، و اگر روشن کردن به معنای فعال کردن است، خوب، برعکس چیست؟

What's the phrasal verb  for to deactivate a device?

فعل عبارتی برای غیرفعال کردن دستگاه چیست؟

Of course it's turn off.

البته خاموشه

Turn off a device, deactivate a device again,  

یک دستگاه را خاموش کنید، یک دستگاه را دوباره غیرفعال کنید،  

something you can ask your  personal assistant to do.

کاری که می توانید از دستیار شخصی خود بخواهید انجام دهد.

Hey Siri, turn off the music and this is.

هی سیری، موسیقی را خاموش کن و این است.

Also something that parents have to remind.

همچنین چیزی که والدین باید یادآوری کنند.

Their children to do quite frequently.

فرزندان خود را به انجام بسیار مکرر.

For example, make sure you turn.

به عنوان مثال، مطمئن شوید که می چرخید.

Off the lights before you leave.

قبل از رفتن چراغ ها را خاموش کنید

Get up, this is 1.

بلند شو، این 1 است.

You can of course.

شما البته می توانید.

Use every single.

از تک تک استفاده کنید

Day because when you get up, it  means you wake up in the morning.

روز، زیرا وقتی از خواب بیدار می شوید، به این معنی است که صبح از خواب بیدار می شوید.

For example, I get up at 5:50  AM every day except Sundays.

برای مثال، من هر روز به جز یکشنبه‌ها ساعت 5:50 صبح بیدار می‌شوم.

On Sundays I get up at 7:00 AM.

یکشنبه ها ساعت 7 صبح بیدار می شوم.

So I sleep in on Sundays and oh, I enjoy that.

بنابراین من یکشنبه ها می خوابم و اوه، از آن لذت می برم.

What about you?

شما چطور؟

What time do you get up?

ساعت چند بیدار میشی؟

Share that in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

We also use get out to mean to rise  from a lying or sitting position.

همچنین از بیرون رفتن به معنای بلند شدن از حالت درازکش یا نشسته استفاده می‌کنیم.

So let's say you work.

پس فرض کنید کار می کنید.

In an office that has some really  comfortable couches and you might  

در دفتری که چند کاناپه واقعاً

just be relaxing and lying on the couch, but.

فقط استراحت کنید و روی کاناپه دراز بکشید، اما.

Then your coworker says.

بعد همکارت میگه

Quick get up.

سریع بلند شو

Rob's coming and Rob is your boss,  and you don't want your boss to see  

راب می آید و راب رئیس شماست، و

you just lying on this couch when you  should be at your desk working, right?

وقتی باید پشت میز کار باشی روی این مبل دراز کشیده ای، درست است؟

So in this context, it doesn't mean  that you were sleeping on the couch.

بنابراین در این زمینه، به این معنی نیست که روی کاناپه خوابیده اید.

It simply means you were in a  lying or even a sitting position.

این به سادگی به این معنی است که شما در حالت خوابیده یا حتی نشسته بودید.

So we talked about how takeoff.

بنابراین ما در مورد چگونگی برخاستن صحبت کردیم.

Is used to.

عادت کرده است.

Remove something from your body.

چیزی را از بدن خود خارج کنید.

So if you're hot, you can take off your sweater.

بنابراین اگر گرم هستید، می توانید ژاکت خود را در بیاورید.

But what if you're cold?

اما اگر سردتان باشد چه؟

What's the phrasal verb to  add something to your body?

فعل عبارتی برای اضافه کردن چیزی به بدنتان چیست؟

Do you know it's to put on?

آیا می دانید قرار است بپوشید؟

To put on is to wear clothing or accessories  so you can think of them as adding them to.

پوشیدن لباس یا لوازم جانبی پوشیدن است تا بتوانید آنها را به عنوان افزودن آنها به آن در نظر بگیرید.

Your body.

بدن شما

To put on also means to apply something  like makeup or sunscreen to put on,  

پوشیدن همچنین به معنای استفاده از چیزی مانند

for example you could say to a friend.

به عنوان مثال می توانید به یک دوست بگویید.

It's chili out.

این فلفل است.

You should put on a sweater chili.

شما باید یک ژاکت فلفل قرمز بپوشید.

Means a little cold.

یعنی کمی سرد

So maybe your friend is going out in  AT shirt but you say it's chili out.

بنابراین شاید دوستتان با پیراهن AT بیرون می‌رود، اما شما می‌گویید که بیرون فلفل است.

You should put on a sweater to give up.

برای تسلیم شدن باید ژاکت بپوشید.

Hopefully a phrasal verb that isn't.

امیدوارم یک فعل عبارتی که نیست.

In your vocabulary.

در دایره لغات شما.

To give up because this is used when  you stop trying to do something.

تسلیم شدن، زیرا زمانی استفاده می‌شود که از انجام کاری دست بردارید.

For example, don't give up just  because you made a few mistakes.

برای مثال، فقط به این دلیل که چند اشتباه مرتکب شده اید، تسلیم نشوید.

That's.

Part of the.

یعنی.

بخشی از.

Learning process I'm sure some days you feel like  giving up learning English, which would mean.

روند یادگیری مطمئنم که برخی از روزها احساس می‌کنید که می‌خواهید یادگیری زبان انگلیسی را کنار بگذارید، که به این معنی است.

Stop learning English, but don't give up.

یادگیری زبان انگلیسی را متوقف کنید، اما تسلیم نشوید.

However.

با این حال.

There are some things you  should give up like a bad habit.

برخی چیزها وجود دارد که باید مانند یک عادت بد آنها را کنار بگذارید.

And.

و.

Give up is also used when you stop a bad habit.

تسلیم شدن نیز زمانی استفاده می شود که یک عادت بد را ترک کنید.

For example, you should give up smoking, which  means you should stop smoking permanently.

برای مثال، باید سیگار را ترک کنید، به این معنی که باید سیگار را برای همیشه کنار بگذارید.

Stop smoking.

سیگار را ترک کنید.

So you should.

بنابراین شما باید.

Quit smoking.

سیگار را ترک کنید.

You should give up smoking permanently.

شما باید سیگار را برای همیشه ترک کنید.

Stop smoking.

سیگار را ترک کنید.

Quit smoking.

سیگار را ترک کنید.

But you shouldn't give up learning  English just because you make a  

اما شما نباید یادگیری انگلیسی را صرفاً به این دلیل

mistake or just because it's taking  a little longer than you expected.

اشتباه یا فقط به این دلیل که کمی بیشتر از آنچه انتظار داشتید طول می کشد.

Don't give up to look for when  you look for someone or something,  

وقتی به دنبال کسی یا چیزی می‌گردید،

you simply try to find to  locate someone or something.

شما به سادگی سعی می کنید برای پیدا کردن موقعیت شخصی یا چیزی پیدا کنید.

For example, I looked for you at  the conference but it was busy.

به عنوان مثال، من در کنفرانس به دنبال شما گشتم اما شلوغ بود.

This means I try to find someone, a  friend, a coworker, someone I know.

این بدان معناست که سعی می‌کنم کسی، دوست، همکار، کسی را که می‌شناسم پیدا کنم.

I try to find someone at a conference.

سعی می کنم در یک کنفرانس کسی را پیدا کنم.

I looked for her or him, but I didn't find that  

من به دنبال او یا او گشتم، اما آن را پیدا نکردم  

person because there were too  many people at the conference.

چون افراد زیادی در کنفرانس حضور داشتند.

The conference was busy.

کنفرانس شلوغ بود.

Of course we use this with everyday objects.

البته ما از این با اشیاء روزمره استفاده می کنیم.

Like our keys?

مثل کلیدهای ما؟

Our phone, our purse, even  something simple like a pen.

تلفن ما، کیف ما، حتی یک چیز ساده مانند خودکار.

Can you help me look for my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کلیدهایم را پیدا کنم؟

This is another way of saying  can you help me find my keys?

این روش دیگری برای گفتن است می‌توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟

Can you help me locate my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟

Because I don't know where they are.

چون نمی دانم کجا هستند.

Can you help me look for my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کلیدهایم را پیدا کنم؟

So these are the 10 phrasal verbs that  you absolutely must know to understand  

بنابراین، اینها 10 فعل عبارتی هستند که

native speakers and to sound fluent  and natural and advanced in English.

زبان مادری و به زبان انگلیسی روان و طبیعی و پیشرفته باشد.

They were pretty simple, right?

آنها بسیار ساده بودند، درست است؟

Most likely you knew most of them, but let's  see how well you know them with a quiz.

به احتمال زیاد بیشتر آنها را می‌شناختید، اما بیایید با یک مسابقه ببینیم چقدر آنها را می‌شناسید.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause, take as much time as you need, and  when you're ready, hit play to see the answers.

مکث را فشار دهید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Let's find out.

بیایید دریابیم.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Review them as long as you need, and  when you're ready, hit play to continue.

تا زمانی که نیاز دارید، آن‌ها را مرور کنید و وقتی آماده شدید، برای ادامه، روی play ضربه بزنید.

So how'd you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

Practice with your favorite  phrasal verb from that section,  

با فعل عبارتی مورد علاقه

and let's move on and learn the next  set of 10 phrasal verbs to act out.

و بیایید ادامه دهیم و مجموعه بعدی 10 فعل عبارتی را یاد بگیریم که باید عمل کنیم.

This is when you perform or explain  something using actions and gestures.

این زمانی است که با استفاده از کنش‌ها و اشاره‌ها چیزی را انجام می‌دهید یا توضیح می‌دهید.

For example, right now I'm acting out.

به عنوان مثال، در حال حاضر من در حال بازیگری هستم.

It's raining using my actions and my gestures.

با استفاده از اعمال و حرکاتم باران می بارد.

I'm teaching you this one because when  you don't speak a language fluently,  

من این یکی را به شما یاد می دهم زیرا وقتی

often we act out what we mean to  help the other person understand.

اغلب ما هدف خود را انجام می دهیم تا به طرف مقابل کمک کنیم تا بفهمد.

For example, I couldn't think of the  word for sunrise, so I acted it out.

برای مثال، نمی‌توانستم کلمه طلوع خورشید را به ذهنم بیاورم، بنابراین آن را اجرا کردم.

How you're going to act out Sunrise I'm not sure.

من مطمئن نیستم که چگونه قرار است طلوع خورشید را بازی کنید.

You can try though.

هر چند می توانید امتحان کنید.

Another example, I'm not sure what you mean.

مثال دیگر، منظور شما را نمی دانم.

Could you try acting it out?

آیا می توانید آن را بازی کنید؟

This could be a smart way for you to understand  what someone else is saying #2 to belt out.

این می‌تواند راهی هوشمندانه برای شما باشد تا بفهمید شخص دیگری چه می‌گوید شماره ۲.

I love this one because it means to sing loudly.

من این یکی را دوست دارم زیرا به معنای بلند آواز خواندن است.

For example, the crowd belted out  the national anthem before the game.

برای مثال، جمعیت قبل از بازی سرود ملی را با کمربند بستند.

So the crowd sang the national anthem loudly.

بنابراین جمعیت سرود ملی را با صدای بلند خواندند.

They belted it out.

کمربندش را بستند.

And here's another example that is true.

و این یک مثال دیگر است که درست است.

True for me.

برای من درسته

I love driving alone because I  can belt out my favorite songs.

من عاشق رانندگی به تنهایی هستم، زیرا می‌توانم آهنگ‌های مورد علاقه‌ام را بنویسم.

I can sing those songs very loudly  #3 to catch up with someone.

من می‌توانم آن آهنگ‌ها را با صدای بسیار بلند بخوانم  شماره 3 تا به کسی برسم.

This is a must know phrasal verb.

این یک فعل عبارتی است که باید بدانید.

This is when you meet someone after a period  of time to find out what they've been doing.

این زمانی است که بعد از مدتی با شخصی ملاقات می‌کنید تا بفهمید چه کار کرده است.

So let's say you and your friend  haven't seen each other for one month.

بنابراین فرض کنید شما و دوستتان یک ماه است که یکدیگر را ندیده اید.

Well, you don't know what your friend  has been doing for that one month.

خوب، شما نمی دانید دوست شما در این یک ماه چه کار کرده است.

So you could text your friend  and say we need to catch up.

بنابراین می‌توانید به دوستتان پیامک ارسال کنید و بگویید که باید پیگیری کنیم.

Are you free tomorrow?

فردا آزاد هستی؟

This is a very common way that two native  speakers will arrange a a social gathering.

این یک روش بسیار متداول است که دو نفر از افراد بومی یک گردهمایی اجتماعی ترتیب می‌دهند.

You could also simply say, let's catch up soon.

شما همچنین می توانید به سادگی بگویید، بیایید به زودی پیگیری کنیم.

And this means let's meet soon so I can find  out what you've been doing and you can find  

و این بدان معناست که بیایید به زودی ملاقات کنیم تا بتوانم

out what I've been doing since the last time we  saw each other #4 to grind away at something.

کاری که من از آخرین باری که همدیگر را دیدیم انجام می‌دهم شماره 4 تا از چیزی دوری کنیم.

This is when you work on something for  a long time or with a lot of effort.

این زمانی است که شما برای مدت طولانی یا با تلاش زیاد روی چیزی کار می کنید.

For example, I had to grind  away at my taxes all weekend.

به عنوان مثال، مجبور بودم تمام آخر هفته را از مالیات‌هایم دور کنم.

So this means I worked on my taxes.

بنابراین این بدان معناست که من روی مالیات خود کار کردم.

But because I said grind away at, you know,  it took me a long time and a lot of effort.

اما از آنجایی که من گفتم رد شو، می‌دانی، مدت زیادی طول کشید و تلاش زیادی کردم.

You could also say I've been grinding away at  this report all week, but it's still not done.

همچنین می‌توانید بگویید که من تمام هفته این گزارش را نادیده گرفته‌ام، اما هنوز تمام نشده است.

So you've spent a lot of time on this report,  

بنابراین شما زمان زیادی را صرف این گزارش کرده اید،  

you've put in a lot of effort,  but it's still not done.

شما تلاش زیادی کرده‌اید،  اما هنوز انجام نشده است.

You've been grinding away at it #5 to not at.

شما در آن شماره 5 را رد کرده اید تا آن را نداشته باشید.

This means to trouble, worry, or annoy someone.

این به معنای ایجاد مشکل، نگرانی یا آزار کسی است.

First of all, notice that silent G Nah Nah,  it starts with a an N sound not to not.

اول از همه، توجه کنید که G Nah Nah بی‌صدا، با صدای N شروع می‌شود.

For example, his text message  has been gnawing at me all day.

به عنوان مثال، پیامک او در تمام طول روز من را می‌خورد.

So his text message has been troubling  me, worrying me, or annoying me.

بنابراین پیامک او مرا آزار می دهد، نگرانم می کند یا آزارم می دهد.

You don't exactly know which one it is, but  based on context and based on my emotion,  

شما دقیقا نمی دانید کدام است، اما بر

my facial emotion, you would know his text  message has been gnawing at me all day.

احساس چهره من، می‌دانی که پیامک او تمام روز مرا می‌خورد.

Or let's say you were in a meeting and  your coworker said something negative  

یا فرض کنید در یک جلسه بودید

about you in front of everyone  and it's been bothering you.

درمورد شما در مقابل همه و این شما را آزار می دهد.

Well your friend could say  don't let his comment not you.

خوب دوست شما می تواند بگوید  اجازه ندهید نظر او شما را نداشته باشید.

Don't let his comment bother you or annoy you.

اجازه ندهید نظر او شما را آزار دهد یا آزارتان دهد.

Number six, to pull 1's myself together.

شماره شش، برای جمع کردن 1ها خودم.

This means to become calm or to  regain control of your emotions.

این به این معنی است که آرام شوید یا کنترل احساسات خود را دوباره به دست آورید.

Calm down, calm down, calm down.

آرام، آرام، آرام.

So let's say your coworker made that  angry or rude or mean comment towards  

بنابراین، فرض کنید همکارتان این نظر را نسبت

you in front of everyone else  and you became very emotional.

تو جلوی بقیه و خیلی احساساتی شدی.

You became very upset or  very agitated or very angry,  

شما بسیار ناراحت یا بسیار

even your friend could say pull  yourself together to let you know  

حتی دوستتان می‌تواند بگوید خودتان

you need to regain control of your emotions  because you're being too upset, too angry.

باید کنترل احساسات خود را دوباره به دست آورید، زیرا بیش از حد ناراحت و عصبانی هستید.

We also commonly use this in the  imperative pull yourself together.

ما همچنین معمولاً از این در امر اجباری خود را با هم استفاده می‌کنیم.

So notice with the imperative, you start  with the base verb, pull yourself together.

بنابراین با امر دستوری توجه کنید، با فعل پایه شروع کنید، خودتان را جمع کنید.

You need to pull yourself together.

باید خودت را جمع کنی

Both of those are very common.

هر دوی اینها بسیار رایج هستند.

And then an hour later your  friend could say, hey, I.

و سپس یک ساعت بعد دوست شما می‌تواند بگوید، هی، من.

Was calling you where?

کجا بهت زنگ میزد؟

Were you and you could say, oh, I went  for a walk alone to pull myself together,  

اگر تو بودی و می‌توانستی بگویی، اوه، من

to regain control of my emotions and  simply to become calm #7 to rack up.

تا کنترل احساساتم را دوباره به دست بیاورم و به سادگی آرام باشم شماره 7.

This means to acquire a lot of something and.

این یعنی به دست آوردن چیزهای زیادی و.

And that something is generally negative.

و این چیزی به طور کلی منفی است.

For example, I racked up a lot of  parking tickets while I was on vacation.

برای مثال، وقتی در تعطیلات بودم، تعداد زیادی بلیط پارکینگ تهیه کردم.

So maybe you're in a new city and you're not  familiar with the parking rules and regulations,  

بنابراین شاید شما در شهر جدیدی هستید و

so you racked up a lot of parking tickets.

بنابراین تعداد زیادی بلیط پارکینگ جمع کرده اید.

Parking tickets are, of course, negative.

بلیط پارکینگ البته منفی است.

Or you could say when I was a student,  I racked up a lot of student debt.

یا می‌توانید بگویید وقتی دانشجو بودم، بدهی‌های دانشجویی زیادی جمع کردم.

Again, student debt is of course a negative.

البته باز هم بدهی دانشجویان منفی است.

And you racked it up, you acquired  it #8 To rub off on this is when a  

و شما آن را جمع آوری کردید، آن را به دست آوردید

quality or a characteristic is passed  from one person to another person.

کیفیت یا ویژگی از فردی به فرد دیگر منتقل می شود.

For example, her passion and  enthusiasm rubbed off on me.

برای مثال، اشتیاق و اشتیاق او به من نفوذ کرد.

So this means my friend was being very  passionate and enthusiastic and because  

بنابراین این بدان معناست که دوست من بسیار

of that I became very passionate and enthusiastic.

از این رو بسیار مشتاق و مشتاق شدم.

So her passion and enthusiasm rubbed off on me.

بنابراین اشتیاق و اشتیاق او به من نفوذ کرد.

But we also use this with negative  qualities and characteristics.

اما ما از این ویژگی‌ها و ویژگی‌های منفی نیز استفاده می‌کنیم.

For example, don't let Frank's  anxiety rub off on you.

برای مثال، اجازه ندهید که اضطراب فرانک بر شما تأثیر بگذارد.

So Frank is always anxious, and he's sharing  his anxieties in public with his team.

بنابراین فرانک همیشه مضطرب است و نگرانی‌هایش را در جمع با تیمش در میان می‌گذارد.

If you are not careful, his anxieties could rub  off on you, which means you will become anxious  

اگر مراقب نباشید، نگرانی های او ممکن است روی شما

simply because Frank is anxious and you're  in the same room as frank #9 to slip up.

صرفاً به این دلیل که فرانک مضطرب است و شما در همان اتاقی هستید که فرانک شماره 9 سر از پا درآورید.

This means to make a careless error or mistake.

این به معنای مرتکب یک خطا یا اشتباه بی دقت است.

For example, I can't believe I slipped  up and told her about her surprise party.

برای مثال، نمی‌توانم باور کنم که لغزش کردم و درباره مهمانی غافلگیرکننده‌اش به او گفتم.

So there was a surprise party  being planned for this person,  

بنابراین یک مهمانی غافلگیرکننده برای

and because it's a surprise, you're  not supposed to let the person know.

و چون جای تعجب دارد، نباید به آن شخص اطلاع دهید.

But I slipped up and I told her about the party.

اما من لیز خوردم و موضوع مهمانی را به او گفتم.

I made a mistake and it was a careless mistake.

من اشتباه کردم و این یک اشتباه بی دقت بود.

I should have known better.

باید بهتر می دانستم.

Another example, you purchased  1000 units instead of 100 units.

مثال دیگر، شما به جای 100 واحد، 1000 واحد خریدید.

That was a real slip up.

این یک لغزش واقعی بود.

What do you notice here?

در اینجا به چه چیزی توجه می کنید؟

A slip up here is being used as the  noun form to simply mean a mistake,  

یک لغزش در اینجا به‌عنوان شکل اسمی

a careless mistake, and finally #10 to talk down.

یک اشتباه بی دقت، و در نهایت شماره 10 به صحبت کردن.

This is when you try to make  something sound less important,  

این زمانی است که سعی می‌کنید چیزی

less important than it really is in reality.

اهمیت کمتری نسبت به واقعیت دارد.

For example, the CEO try to  talk down the recent layoffs.

برای مثال، مدیرعامل سعی می‌کند درباره اخراج‌های اخیر صحبت کند.

Layoffs is when you to fire people from a  company because there is no longer work for them.

اخراج زمانی است که افراد را از یک شرکت اخراج می کنید زیرا دیگر کاری برای آنها وجود ندارد.

So that sounds like the  company could be in trouble.

بنابراین به نظر می رسد که شرکت ممکن است دچار مشکل شود.

But if you try to talk down the recent layoffs,  

اما اگر بخواهید درباره اخراج های اخیر صحبت کنید،  

it means you try to make them sound less  severe, less important than they really are.

این بدان معناست که شما سعی می کنید آنها را کمتر شدیدتر و کمتر از آنچه واقعاً هستند مهم کنید.

Or remember when I accidentally ordered  1000 units instead of 100 units?

یا به یاد می آورید که به طور تصادفی به جای 100 عدد، 1000 عدد سفارش دادم؟

Well, I could say I try to talk down my slip up.

خب، می‌توانم بگویم که سعی می‌کنم از لغزش‌هایم حرف بزنم.

Remember here, slip up is being used as the  noun form of the phrasal verb to slip up,  

در اینجا به خاطر داشته باشید، slip up به عنوان

and it means a careless mistake.

و به معنای اشتباه بی دقتی است.

I try to talk down my slip  up, my careless mistake.

سعی می‌کنم از لغزش‌هایم، اشتباه بی‌دیده‌ام حرف بزنم.

So I tried to make my mistake.

بنابراین سعی کردم اشتباهم را مرتکب شوم.

The fact I ordered 10 times  as many units as needed,  

این واقعیت که من 10 برابر تعداد واحدهای

I tried to make that sound like  not a big deal, not a big mistake.

سعی کردم اینطور به نظر برسه که نه یک مشکل بزرگ، نه یک اشتباه بزرگ.

I try to talk down my slip up.

سعی می‌کنم از لغزش‌ام حرف بزنم.

And now you have the top 10 phrasal  verbs added to your vocabulary.

و اکنون شما 10 فعل عبارتی برتر را به دایره لغات خود اضافه کرده اید.

So Are you ready for your quiz?

بنابراین آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause, take as much time as you need, and  when you're ready, hit play to see the answers.

مکث را فشار دهید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

How did you do with that quiz?

چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause and take as much time  as you need to review them.

مکث را فشار دهید و به اندازه‌ای که برای مرور آنها نیاز دارید، وقت بگذارید.

So how'd you do with that quiz again?

پس چگونه با آن مسابقه دوباره کار کردید؟

Share your score, practice  your favorite phrasal verbs,  

امتیاز خود را به اشتراک بگذارید، افعال

and we have one more set of 10 phrasal verbs.

و ما یک مجموعه دیگر از 10 فعل عبارتی داریم.

Let's do it to dish out.

بیایید این کار را انجام دهیم تا غذا بخوریم.

This.

این

Simply means to criticize.

صرفاً به معنای انتقاد کردن است.

So when you criticize someone or something,  you say something negative about it.

بنابراین وقتی از کسی یا چیزی انتقاد می‌کنید، در مورد آن چیزی منفی می‌گویید.

For example, she really dished  it out to Tom at the meeting.

برای مثال، او واقعاً آن را در جلسه به تام داد.

She really criticized Tom at the meeting.

او در جلسه واقعا از تام انتقاد کرد.

Now notice I said dished it out.

حالا توجه کنید که گفتم آن را پاک کردم.

What's?

The IT.

چیست؟

فناوری اطلاعات

The IT represents the criticism she dished  out the criticism she dished it out to Tom.

فناوری اطلاعات نشان‌دهنده انتقادی است که او به تام وارد کرد.

And we always use this expression with criticism.

و ما همیشه از این عبارت با انتقاد استفاده می کنیم.

So you don't need to specify that it.

پس نیازی نیست که آن را مشخص کنید.

I'm sharing this phrasal verb with you because  we have a very common in expression in English.

من این فعل عبارتی را با شما به اشتراک می گذارم زیرا  ما در بیان انگلیسی بسیار رایجی داریم.

You can dish it out, but you can't take it.

شما می توانید آن را بشورید، اما نمی توانید آن را بردارید.

You can dish it out, which means  you freely give criticism to others,  

شما می توانید آن را کنار بگذارید، به این

but you can't take it, which means if somebody.

اما شما نمی توانید آن را تحمل کنید، به این معنی که اگر کسی.

Tries to criticize you.

سعی می کند از شما انتقاد کند.

You do.

شما انجام می دهید.

Not accept that you become  very upset or very angry.

قبول نکنید که خیلی ناراحت یا خیلی عصبانی می شوید.

So if someone is being very  critical, you might say,  

بنابراین، اگر فردی بسیار انتقادی

well, you can dish it out, but can you take it?

خوب، شما می توانید آن را بشورید، اما می توانید آن را بردارید؟

Can you receive the criticism that you're giving?

آیا می توانید انتقاداتی را که می کنید دریافت کنید؟

It's a way to remind someone that  maybe you shouldn't criticize others.

این راهی است برای یادآوری به کسی که شاید نباید از دیگران انتقاد کنید.

You can dish it out, but you can't  take it #2 to muddle through.

می‌توانید آن را بنوشید، اما نمی‌توانید شماره 2 آن را به‌هم بزنید.

This is when you do or achieve something  accidentally without a specific plan.

این زمانی است که شما به طور تصادفی و بدون برنامه خاصی کاری را انجام می دهید یا به آن می رسید.

For example, I muddled through making the cake,  so maybe I had no idea how to make this cake.

به عنوان مثال، من در ساختن کیک قاطی کردم،  بنابراین شاید نمی دانستم چگونه این کیک را درست کنم.

I I didn't know the procedure,  I didn't feel prepared.

من روش را نمی دانستم،  احساس آمادگی نمی کردم.

I muddled through making the cake,  but it was actually quite delicious.

من در تهیه کیک قاطی کردم، اما در واقع بسیار خوشمزه بود.

So sometimes when you muddle through something,  

بنابراین گاهی اوقات وقتی چیزی را به هم می ریزید،  

the result isn't very positive because  you don't actually have a plan.

نتیجه خیلی مثبت نیست زیرا  شما در واقع برنامه ای ندارید.

Other times it can be positive  in the end #3 to nerd out.

مواقع دیگر می‌تواند در پایان شماره 3 مثبت باشد.

Oh, I love this one.

اوه، من این یکی را دوست دارم.

When you nerd out on something, it  means you discuss it in great detail.

وقتی از چیزی غافل می شوید، به این معنی است که درباره آن با جزئیات زیاد بحث می کنید.

Greater detail than the average  person would normally do.

جزئیات بیشتر از یک فرد معمولی.

For example, I can nerd out on  sentence structure all all day.

به عنوان مثال، من می‌توانم در تمام طول روز ساختار جمله را دنبال کنم.

I can discuss sentence structure,  English sentence structure all day.

من می توانم درباره ساختار جمله، ساختار جمله انگلیسی در تمام روز بحث کنم.

But my friends who are native English speakers  

اما دوستان من که بومی انگلیسی زبان هستند  

have no interest in discussing  English sentence structure.

علاقه ای به بحث درباره ساختار جمله انگلیسی ندارند.

To them that is boring.

برای آنها که خسته کننده است.

But to me as an English teacher, and  most likely to you as an English learner,  

اما برای من به عنوان یک معلم انگلیسی، و به احتمال

we can nerd out on the English language all day.

ما می توانیم در تمام طول روز در مورد زبان انگلیسی حرف بزنیم.

I can also nerd out on  plants, talking about plants,  

من همچنین می‌توانم روی گیاهان

different types of plants, looking at plants.

انواع مختلف گیاهان با نگاه کردن به گیاهان

I really love plants as well,  but the average person probably  

من واقعاً گیاهان را نیز دوست دارم،

doesn't want to discuss it  in as much detail as I do.

نمی‌خواهد به اندازه من درباره آن با جزئیات بحث کند.

What about you?

شما چطور؟

What's something that you could nerd out on?

چه چیزی است که شما می توانید از آن غافلگیر شوید؟

Nerd out on this specific topic all all day.

تمام روز در مورد این موضوع خاص فکر کنید.

Share that in the comments #4 to stick around.

آن را در نظرات شماره 4 به اشتراک بگذارید تا بمانید.

This is.

A very common phrasal verb, and it simply means  to remain in a place for a period of time.

این است.

یک فعل عبارتی بسیار رایج، و به سادگی به معنای ماندن در یک مکان برای مدت زمانی است.

Let's say you just finished dinner with  a friend at a restaurant and you drove,  

فرض کنید شام را با یکی از دوستانتان در یک

but your friend took the bus.

اما دوستت سوار اتوبوس شد

So you can just get in your car and leave.

بنابراین شما فقط می توانید سوار ماشین خود شوید و بروید.

But your friend has to wait until the bus comes.

اما دوست شما باید صبر کند تا اتوبوس بیاید.

So you could say, oh don't worry,  I'll stick around until the bus comes.

بنابراین می‌توانید بگویید، اوه نگران نباش، تا اتوبوس بیاید می‌مانم.

I'll.

Stay with you.

من خواهم کرد.

با تو بمان.

At this specific location, the restaurant  or the bus stop until the bus comes.

در این مکان خاص، رستوران یا ایستگاه اتوبوس تا رسیدن اتوبوس.

Or let's say you're in the  mall and it's raining outside.

یا فرض کنید در مرکز خرید هستید و بیرون باران می‌بارد.

You might say, well let's just  stick around until it stops raining.

ممکن است بگویید، خوب بیایید تا زمانی که باران متوقف شود، بمانیم.

So let's stay at this specific  location until it stops raining.

پس بیایید در این مکان خاص بمانیم تا بارندگی متوقف شود.

You'll absolutely use this in your daily speech  

شما کاملاً از این در سخنرانی روزانه خود استفاده خواهید کرد  

and hear native speakers using this  one all the time #5 toe wash up.

و شنیدن سخنرانان بومی با استفاده از این یکی همیشه شستن انگشت شماره 5.

This simply means to clean your hands, to  wash your hands and or to wash your face.

این به معنای تمیز کردن دست ها، شستن دست ها و یا شستن صورت است.

So before dinner, you could  say, oh, I just need to wash up.

بنابراین، قبل از شام، می‌توانید بگویید، اوه، فقط باید خود را بشویم.

And most likely you're going to wash your hands.

و به احتمال زیاد می خواهید دستان خود را بشویید.

And I commonly say this in the  evening before I watch a movie.

و من معمولاً این را شب‌ها قبل از تماشای فیلم می‌گویم.

I could say to my husband, oh just give me 5  minutes to wash up before we start the movie.

می‌توانم به شوهرم بگویم، اوه، فقط 5 دقیقه به من فرصت دهید تا قبل از شروع فیلم، دستم را بشویم.

And for me it's to wash my face because I love  taking off my makeup before I watch a movie.

و برای من شستن صورتم است زیرا دوست دارم قبل از تماشای فیلم آرایشم را پاک کنم.

It's a lot more comfortable.

خیلی راحت تره

So women might use the wash up  for our face more frequently.

بنابراین زنان ممکن است بیشتر از شستشوی صورت ما استفاده کنند.

So it can be for both hands  and face number six to lock up.

بنابراین می تواند برای هر دو دست و صورت شماره شش قفل شود.

This is when you securely close your  windows and doors or entrances to your.

این زمانی است که پنجره‌ها و درها یا ورودی‌های خود را به طور ایمن می‌بندید.

House.

خانه

Or building.

یا ساختمان.

So it's another way of simply saying lock.

بنابراین راه دیگری برای گفتن قفل است.

For example, make sure you lock up before  bed, and in that case it's in your home.

برای مثال، مطمئن شوید که قبل از خواب قفل کرده اید، و در این صورت در خانه شماست.

And that's of course, good advice.

و این البته توصیه خوبی است.

But if you work in a building,  

اما اگر در یک ساختمان کار می کنید،  

someone is likely responsible for  locking up at the end of the work day.

احتمالاً شخصی مسئول قفل شدن در پایان روز کاری است.

So one person might be responsible for  making sure that all the entrances to  

بنابراین ممکن است یک نفر مسئول اطمینان

that building are securely closed or locked.

آن ساختمان به طور ایمن بسته یا قفل شده است.

So for example, Sally is responsible  for locking up #7 to Yammer on.

بنابراین، برای مثال، سالی مسئول قفل کردن شماره 7 یامر است.

This is when you talk continuously.

این زمانی است که شما به طور مداوم صحبت می کنید.

In an annoying way.

به شکلی آزاردهنده

For example, I ran into Kate at  the mall and she yammered on for  

برای مثال، من با کیت در مرکز خرید

hours and I missed my bus so I ran into Kate.

ساعت‌ها و اتوبوسم را از دست دادم و به کیت برخورد کردم.

I saw Kate but I wasn't expecting to see her.

من کیت را دیدم اما انتظار دیدن او را نداشتم.

I saw her accidentally.

تصادفا دیدمش

I ran into Kate at the mall and she yammered on,  

من به کیت در مرکز خرید دویدم و او به راه افتاد،  

oh, hi Jennifer, I'd love to  tell you about my vacation.

اوه، سلام جنیفر، دوست دارم درباره تعطیلاتم به شما بگویم.

And then 10 minutes later, she's  still talking about her vacation,  

و 10 دقیقه بعد، او هنوز در مورد

and she doesn't realize that I'm not  that interested in her vacation or  

و او متوجه نمی شود که من آنقدرها

I'm just busy and need to leave  to Yammer on #8 to mouth off.

من فقط سرم شلوغ است و باید به یامر در شماره 8 بروم.

When you mouth off to someone, you speak to that  person in a disrespectful way or in an angry way.

وقتی به کسی حرف می‌زنید، با آن شخص به شیوه‌ای بی‌احترامی یا عصبانی صحبت می‌کنید.

So this is something that kids,  especially teenagers, do to their parents.

بنابراین این کاری است که بچه‌ها، مخصوصاً نوجوانان، با والدین خود انجام می‌دهند.

And when I was a teenager, if I moused  off to my parents, I would be grounded.

و وقتی نوجوان بودم، اگر به پدر و مادرم می‌رفتم، زمین‌گیر می‌شدم.

When you're grounded, this means that  certain privileges are taken away from you.

وقتی زمین گیر هستید، به این معنی است که امتیازات خاصی از شما سلب می‌شود.

So if you're grounded, maybe you can't go to the  movies with your friends, you can't use the car,  

بنابراین اگر زمین گیر هستید، شاید نمی توانید با دوستانتان

you can't use the computer privileges  you would normally have in the house.

نمی‌توانید از امتیازات رایانه‌ای که معمولاً در خانه دارید استفاده کنید.

You're grounded.

شما زمین گیر شده اید.

You're grounded, and as adults,  we also don't want to mouth off  

شما زمین گیر هستید، و به عنوان بزرگسالان،

to certain people like our boss or an  authority figure like a police officer.

به افراد خاصی مانند رئیس ما یا یک شخصیت معتبر مانند یک افسر پلیس.

Is definitely not a good idea  to mouth off #9 to Max out.

قطعاً ایده خوبی نیست که شماره 9 را به حداکثر برسانید.

When you Max something out, it means  you take that something to a limit.

وقتی چیزی را حداکثر می‌کنید، به این معنی است که آن چیزی را به حداکثر می‌رسانید.

For example, I maxed out my  credit cards on vacation.

برای مثال، کارت‌های اعتباری‌ام را در تعطیلات به حداکثر رساندم.

So your credit card has a limit, maybe $10,000.

بنابراین کارت اعتباری شما محدودیت دارد، شاید 10000 دلار.

If you maxed out that credit card,  it means that you spent $10,000,  

اگر آن کارت اعتباری را به حداکثر رسانده باشید،

the maximum amount, the limit of that credit card.

حداکثر مقدار، حد آن کارت اعتباری.

Likely not the best idea.

احتمالا بهترین ایده نیست.

And finally #10 to load up on.

و در نهایت شماره 10 برای بارگذاری.

When you load up on something, it means  you consume a lot of that something,  

وقتی چیزی را بار می کنید، به این معنی است که

or you purchase a lot of that  something for a specific purpose.

یا مقدار زیادی از آن چیزی را برای هدف خاصی خریداری می کنید.

So let's say you're an athlete.

بنابراین فرض کنید شما یک ورزشکار هستید.

Right before a race or a competition,  you might load up on carbs.

درست قبل از مسابقه یا مسابقه، ممکن است کربوهیدرات مصرف کنید.

Carbs are carbohydrates, energy for your  body, so you want to consume a lot of carbs.

کربوهیدرات ها کربوهیدرات هستند، انرژی برای بدن شما هستند، بنابراین می خواهید کربوهیدرات زیادی مصرف کنید.

Jim loaded up on carbs before the race.

جیم قبل از مسابقه کربوهیدرات مصرف کرد.

Or you could say we loaded up on  toilet paper because it was on sale.

یا می‌توانید بگویید که دستمال توالت را بارگذاری کرده‌ایم زیرا در فروش بود.

So we purchased a large amount of  toilet paper because it was on sale.

بنابراین ما مقدار زیادی کاغذ توالت خریدیم زیرا در فروش بود.

Now you have the top 10 phrasal  verbs added to your vocabulary.

اکنون 10 فعل عبارتی برتر را به واژگان خود اضافه کرده‌اید.

Are you ready for your quiz?

آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Take as much time as you need, and when  you're ready to see the answers, hit play.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی برای دیدن پاسخ‌ها آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause and take as much time as you need to  review them and when you're ready, hit play.

مکث را بزنید و به اندازه‌ای که برای مرور آن‌ها زمان لازم دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

You are doing such a great job.

شما کار بزرگی انجام می دهید.

Now we're going to focus on the verb get and  

حال بر روی فعل get and تمرکز می کنیم  

you're going to learn 40 common  phrasal verbs with the verb get.

شما 40 فعل عبارتی رایج را با فعل get یاد خواهید گرفت.

And they'll be a quiz at the end.

و آنها در پایان یک مسابقه خواهند بود.

Let's get started right now to get ahead.

بیایید همین الان شروع کنیم تا جلو برویم.

This means to progress.

این یعنی پیشرفت.

So to make progress towards something  and we most commonly use this in a  

بنابراین برای پیشرفت به سمت چیزی  و ما

career setting or academic setting for example.

محیط شغلی یا محیط آکادمیک به عنوان مثال.

If you want to get ahead, you need fluent English.

اگر می خواهید پیشرفت کنید، به زبان انگلیسی مسلط نیاز دارید.

Would you agree with that?

آیا شما با آن موافق هستید؟

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

If you want to get ahead, you need fluent English.

اگر می خواهید پیشرفت کنید، به زبان انگلیسی مسلط نیاز دارید.

Now notice how I didn't.

حالا توجه کنید که چطور من این کار را نکردم.

Specify get ahead in what?

مشخص کنید در چه چیزی پیش بروید؟

If you want to get ahead at work in  your career, so don't forget that,  

اگر می‌خواهید در شغلتان در کار پیشرفت

but you can also just say if you want to get ahead  to get along with most students know this one.

اما می‌توانید بگویید که آیا می‌خواهید با اکثر دانش‌آموزان کنار بیایید، این یکی را می‌دانند.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

When you get along with someone, it means you  have a good relationship with that person.

وقتی با کسی کنار می آیید، به این معنی است که با آن شخص رابطه خوبی دارید.

I really get along with my boss.

من واقعا با رئیسم کنار می آیم.

But.

اما

We commonly use this in the negative.

ما معمولاً از این به صورت منفی استفاده می کنیم.

I don't get along with my boss, so you can  use it in both the positive or the negative.

من با رئیسم هماهنگ نیستم، بنابراین می‌توانید از آن در هر دو جنبه مثبت یا منفی استفاده کنید.

So which describes you?

پس کدام یک شما را توصیف می کند؟

I get.

می گیرم.

Along with my boss.

همراه با رئیسم

I don't get along with my boss to get away.

من برای فرار با رئیسم کنار نمی آیم.

This means to.

این یعنی به.

Escape so you can use this.

فرار کنید تا بتوانید از آن استفاده کنید.

In two contexts, the criminal got  away, so that means he escaped.

در دو زمینه، مجرم فرار کرد، به این معنی که او فرار کرد.

The robber got away, he  stole my car and he got away.

دزد فرار کرد، ماشین مرا دزدید و فرار کرد.

He escaped.

او فرار کرد.

But we also use this more in the sense  of to escape from your daily life,  

اما ما همچنین از این بیشتر به معنای فرار از

the difficulties of your daily life.

سختی های زندگی روزمره شما

I.

Really need to get away, work has been  so busy I don't get along with my boss.

من

واقعاً باید دور شوم، کار آنقدر شلوغ بوده که با رئیسم کنار نمی‌آیم.

I.

Need to get away.

من

نیاز به دور شدن

Another common phrasal verb with getaway is to  

یکی دیگر از فعل های رایج عبارتی با گریز، to است  

get away with something and  that something is negative.

از چیزی دور شوید و آن چیزی منفی است.

For example, she got away with the crime.

به عنوان مثال، او از جنایت فرار کرد.

This means she wasn't punished for the crime.

این بدان معناست که او به دلیل جرم مجازات نشده است.

So she did something wrong,  but she got away with it.

بنابراین او کار اشتباهی انجام داد،  اما از آن دور شد.

She got away with stealing the car.

او با سرقت ماشین فرار کرد.

Notice that verb ING with stealing  the car to get off lately.

به این فعل ING با سرقت اتومبیل برای پیاده شدن اخیراً توجه کنید.

This is when you are punished for something,  

این زمانی است که شما برای چیزی مجازات می شوید،  

but you're punished less  severely than you anticipated.

اما شما کمتر از آنچه پیش‌بینی می‌کردید مجازات می‌شوید.

So maybe you forgot to submit a report  at work, but you got off lightly.

بنابراین شاید فراموش کرده‌اید که در محل کار گزارشی ارسال کنید، اما به آرامی پیاده شده‌اید.

Your boss didn't fire you, but they  did remove you from the account.

رئیستان شما را اخراج نکرد، اما شما را از حساب حذف کردند.

So you were punished, but you were punished.

پس مجازات شدی، اما مجازات شدی.

Less severely than you expected.

شدیدتر از آنچه انتظار داشتید.

We also use.

ما نیز استفاده می کنیم.

This more in a criminal context she.

این بیشتر در زمینه جنایی او.

Stole the car.

ماشین را دزدید

But she got off lightly, so  maybe she didn't go to prison.

اما او به آرامی پیاده شد، بنابراین شاید به زندان نرفت.

She only had to do community service to get back.

او برای بازگشت فقط باید خدمات اجتماعی انجام می داد.

This is used to say that you return  to your original starting point.

این برای گفتن اینکه شما به نقطه شروع اولیه خود باز می گردید استفاده می شود.

So let's.

Say.

پس بیایید.

بگو

You're at home, but then you go to the  store and then you return back home.

شما در خانه هستید، اما سپس به فروشگاه می روید و سپس به خانه برمی گردید.

So now you can say I got back at 7:00.

بنابراین اکنون می توانید بگویید من ساعت 7 برگشتم.

What time did you get back?

ساعت چند برگشتی؟

Now you can specify the place.

حالا می توانید مکان را مشخص کنید.

What time did you get back?

ساعت چند برگشتی؟

Home back.

بازگشت به خانه

To.

The office Oh, I got back around 7.

به

دفتر اوه، حدود ساعت 7 برگشتم.

We commonly use this with your vacations.

ما معمولاً از این در تعطیلات شما استفاده می کنیم.

What time did you get back  from your trip to Italy?

از سفرتان به ایتالیا چه ساعتی برگشتید؟

Oh, I got back on Tuesday.

اوه من سه شنبه برگشتم

You returned home from Italy.

شما از ایتالیا به خانه برگشتید.

There is also the phrasal  verb to get back to someone.

همچنین فعل عبارتی برای بازگشت به کسی وجود دارد.

You might say, oh, oh, I really  need to get back to John.

ممکن است بگویید، اوه، اوه، من واقعاً باید به جان برگردم.

When you get back to someone, it  means you respond to that person.

وقتی به کسی برمی‌گردید، به این معنی است که به آن شخص پاسخ می‌دهید.

So if I say I need to get back to John, it means  that John contacted me but I have not replied.

بنابراین اگر بگویم باید به جان برگردم، به این معنی است که جان با من تماس گرفته است اما من پاسخی نداده‌ام.

So maybe he asked me a question and  I have not answered his question.

بنابراین شاید او از من سؤالی پرسیده است و من به سؤال او پاسخ نداده‌ام.

I need to get back to John or you, John might  say, when are you going to get back to me?

من باید به جان برگردم یا شما، جان ممکن است بگوید، کی قرار است به من بازگردید؟

When are you going to respond to my question?

کی میخوای به سوال من جواب بدی؟

When you get back.

وقتی برگشتی

Into something.

به چیزی.

It means you continue doing something  that you stopped for a period of time.

این بدان معناست که شما به انجام کاری که برای مدتی متوقف کرده اید ادامه می دهید.

So let's say you decided to learn  how to play guitar or piano,  

بنابراین فرض کنید تصمیم گرفتید نحوه نواختن

and you play guitar every week  for months and months and months.

و شما هر هفته برای ماه‌ها و ماه‌ها و ماه‌ها گیتار می‌نوازید.

And then you stop playing guitar.

و بعد از نواختن گیتار دست میکشی

You get very busy at work, but  then work is no longer busy.

سر کار خیلی شلوغ می‌شوید، اما بعد کار دیگر شلوغ نیست.

So you say, oh, I need to get back into guitar,  I need to get back into my guitar lessons.

بنابراین شما می گویید، اوه، من باید دوباره به گیتار برگردم، باید دوباره به درس های گیتار برگردم.

So maybe you could use this  with your language lessons.

بنابراین شاید بتوانید از آن برای درس‌های زبان خود استفاده کنید.

I need to get back into my English language.

من باید به زبان انگلیسی خود برگردم.

Class.

کلاس.

Are you enjoying this lesson on phrasal?

آیا از این درس عباراتی لذت می برید؟

Verbs.

افعال

You are probably a little bit confused.

احتمالا کمی گیج شده اید.

As well, because there are just.

همچنین، زیرا فقط وجود دارد.

So many phrasal verbs in English, and if  you want to become very confident with  

افعال عبارتی در انگلیسی بسیار زیاد است، و

phrasal verbs, then I want to tell  you about the finely fluent Academy.

افعال عبارتی، سپس می‌خواهم درباره آکادمی بسیار روان به شما بگویم.

This is my.

Premium training program where we  study native English speakers on TV,  

این من است.

برنامه آموزشی ممتاز که در آن افراد انگلیسی

movies, YouTube and the news so you can  learn the most common phrasal verbs,  

فیلم‌ها، YouTube و اخبار تا بتوانید رایج‌ترین

idioms and expressions very quickly and easily.

اصطلاحات و عبارات بسیار سریع و آسان.

Plus you'll have.

به علاوه شما خواهید داشت.

Me as your personal coach so you can look in  

من به عنوان مربی شخصی شما، بنابراین شما می توانید نگاه کنید  

the description to learn more  about becoming a member today.

توضیحات برای کسب اطلاعات بیشتر درباره عضویت امروز.

Now let's continue on with our next get Phrasal.

حالا بیایید با Phrasal بعدی خود ادامه دهیم.

Verb.

To get back at someone.

فعل

برگشتن به کسی

This is used for revenge.

این برای انتقام استفاده می شود.

So if you didn't get back to John, which  means you didn't reply to John and you  

بنابراین، اگر به جان پاسخ ندادید، به این معنی

didn't answer his question, maybe  John will try to get back at you.

به سوال او پاسخ نداد، شاید جان سعی کند به شما پاسخ دهد.

He'll try to get revenge on you.

او سعی می کند از شما انتقام بگیرد.

So maybe he'll tell everyone  that you're not very helpful  

بنابراین شاید او به همه بگوید

and that's how he gets back at you  to get behind someone or something.

و اینگونه است که او به شما پاسخ می دهد تا پشت سر کسی یا چیزی بنشیند.

This is when.

این زمانی است.

You support someone or something.

شما از کسی یا چیزی حمایت می کنید.

So let's say your company has a new policy  on their dress code and you like the policy.

بنابراین، فرض کنید شرکت شما یک خط‌مشی جدید درباره کد لباس خود دارد و شما این خط‌مشی را دوست دارید.

You can say I can really get behind that policy.

می توانید بگویید من واقعاً می توانم پشت این سیاست باشم.

You support that policy to get by.

شما از آن سیاست حمایت می کنید تا به نتیجه برسید.

This is when you have just  enough resources to survive.

این زمانی است که شما فقط به اندازه کافی منابع برای زنده ماندن دارید.

We most commonly use this  with financial resources.

ما معمولاً از این با منابع مالی استفاده می‌کنیم.

So you might say with  inflation, I can barely get by.

بنابراین ممکن است بگویید با تورم، من به سختی می‌توانم از پس آن بربیایم.

So it means.

پس یعنی.

You can pay your bills, pay your mortgage, buy.

می توانید قبض های خود را پرداخت کنید، وام مسکن خود را پرداخت کنید، خرید کنید.

Groceries, but.

مواد غذایی، اما.

Just enough at the end of the month you  have one or $2.00 left in your account.

فقط کافی است در پایان ماه یک یا 2 دلار در حسابتان باقی بماند.

I'm getting by to get into trouble.

دارم از راه میرسم تا به مشکل برسم

I'm sure you do this all the time.

من مطمئن هستم که شما همیشه این کار را انجام می دهید.

When you get into trouble, it just means  you enter that situation where you're  

وقتی دچار مشکل می‌شوید، فقط به این معنی است

doing something you're not supposed  to be doing, which is the trouble.

انجام کاری که قرار نیست انجام دهید، مشکل همین است.

So kids get into trouble all the time.

بنابراین بچه ها همیشه در مشکل هستند.

That's why you don't leave your kids at  home without an adult to supervise them,  

به همین دلیل است که بچه‌هایتان را در خانه رها نمی‌کنید

because they're going to get into trouble.

چون قراره به مشکل برن

They're going to write on all the walls with  crayons on or eat all the cookies in the fridge.

آنها روی همه دیوارها با مداد رنگی بنویسند یا تمام کوکی‌های داخل یخچال را بخورند.

They're going to get into trouble to get on this.

آنها برای اینکه به این موضوع برسند دچار مشکل خواهند شد.

Is.

است.

When you board, which means  to enter certain vessels,  

وقتی سوار می‌شوید، یعنی وارد

certain methods of transportation,  so you can get on a plane, a train.

روش‌های خاص حمل‌ونقل،  بنابراین می‌توانید سوار هواپیما یا قطار شوید.

A boat or a bus?

قایق یا اتوبوس؟

I got on the plane you entered the  plane you boarded the plane to get  

من سوار هواپیما شدم که شما وارد هواپیما شده

on is also used as an expression to say  that someone is old or has become very old.

on همچنین به عنوان تعبیری برای گفتن اینکه فردی پیر است یا بسیار پیر شده است استفاده می شود.

So you might say my grandma is getting on,  which means my grandma is now quite old.

بنابراین ممکن است بگویید مادربزرگ من در حال سوار شدن است،  که به این معنی است که مادربزرگ من اکنون کاملاً پیر شده است.

She's become very old.

اون خیلی پیر شده

My grandma's getting on, so she has  difficulty getting on a plane now.

مادربزرگ من در حال سوار شدن است، بنابراین او اکنون برای سوار شدن به هواپیما مشکل دارد.

What's the opposite of on?

برعکس on چیست؟

I'm on the plane.

من در هواپیما هستم.

I got on the plane, so now I need to get.

من سوار هواپیما شدم، پس الان باید بروم.

Off.

The plane and remember you only get.

خاموش

هواپیما و به یاد داشته باشید شما فقط دریافت کنید.

Off.

خاموش

Certain methods of transportation  planes, trains, boats and.

روش های خاص حمل و نقل  هواپیما، قطار، قایق و.

Buses.

اتوبوس ها

This is my stop.

این توقف من است.

I need to get off the bus, get off the train for  vehicles, cars, vans or trucks you get in and get.

باید از اتوبوس پیاده شوم، برای وسایل نقلیه، ماشین‌ها، وانت‌ها یا کامیون‌هایی که سوار می‌شوید، از قطار پیاده شوم.

Out of.

خارج از.

I got in my car, I got out of my car.

سوار ماشینم شدم، از ماشینم پیاده شدم.

So don't confuse those two.

پس این دو را با هم اشتباه نگیرید.

We also use get in when you enter a room in  a building or enter a house or a location.

همچنین وقتی وارد اتاقی در ساختمان می‌شوید یا وارد خانه یا مکانی می‌شوید، از ورود استفاده می‌کنیم.

So this is very common at work.

بنابراین در محل کار بسیار رایج است.

A Co worker could ask you,  oh, what time did you get in?

یک همکار می تواند از شما بپرسد، اوه، ساعت چند وارد شدی؟

They mean what time did you enter the office?

منظورشان این است که چه ساعتی وارد دفتر شدی؟

So you can also use it to mean what  time did you start your work day,  

بنابراین می‌توانید از آن برای این که چه زمانی روز

because when you enter the office  building, technically you've started.

زیرا وقتی وارد ساختمان اداری می‌شوید، از نظر فنی شروع کرده‌اید.

Work.

کار کنید.

So what time did you get in Is another  way of saying what time did you start.

بنابراین، چه ساعتی وارد شدید، راه دیگری برای گفتن اینکه چه ساعتی را شروع کردید است.

Work.

کار کنید.

Now in this case, although  the opposite of in is out,  

اکنون در این مورد، اگرچه

we have an expression to get  off, which means to end work for.

ما یک عبارت برای برداشتن داریم، که به معنای پایان دادن به کار است.

The day.

روز

So someone could ask you,  oh what time do you get off?

بنابراین کسی می تواند از شما بپرسد، آه، چه ساعتی پیاده می شوید؟

Today.

امروز

What time do you usually get?

معمولا چه ساعتی میگیرید؟

Off what?

خاموش چی؟

Time.

زمان.

Are you getting off tomorrow?

فردا پیاده میشی؟

This means what time do you finish work?

یعنی چه ساعتی کار را تمام می کنید؟

Do you end work just?

آیا فقط کار را تمام می کنید؟

For the day to get out is also used as.

برای روز بیرون رفتن نیز به عنوان استفاده می شود.

An expression of disbelief.

ابراز ناباوری.

So let's say your friend tells you I won.

بنابراین فرض کنید دوستتان به شما می گوید من برنده شدم.

The lottery.

قرعه کشی.

Get out.

برو بیرون

Get out.

برو بیرون

Get out of here, get out of town.

برو از اینجا برو بیرون از شهر

So you can add get out of here or less  commonly but still common, get out of town.

بنابراین، می‌توانید خروج از اینجا را اضافه کنید یا به‌طور معمول، اما همچنان رایج است، از شهر خارج شوید.

It's just to show that I can't believe it.

فقط برای اینه که نشون بدم باورم نمیشه

What?

Get out.

چی؟

برو بیرون

Get out.

برو بیرون

So if your.

بنابراین اگر شما.

Friend says something very shocking or surprising.

دوست چیزی بسیار تکان دهنده یا تعجب آور می گوید.

I'm moving to Antarctica.

من به قطب جنوب نقل مکان می کنم.

Get out.

برو بیرون

Get out of town.

از شهر خارج شوید.

Why?

چرا؟

Why are you doing that?

چرا این کار را می کنی؟

When you get out of something  or get out of doing something,  

وقتی از کاری خارج می شوید یا

it means you avoid doing something unpleasant.

یعنی از انجام کاری ناخوشایند اجتناب می کنید.

So I could say I need to get out of cleaning the  garage because that's unpleasant and I don't.

بنابراین می‌توانم بگویم باید از تمیز کردن گاراژ خارج شوم، زیرا این ناخوشایند است و من این کار را نمی‌کنم.

Want to do it?

می خواهید آن را انجام دهید؟

To get together.

برای دور هم جمع شدن

This is when people organize socially.

این زمانی است که مردم سازماندهی اجتماعی می کنند.

They join each other socially.

آنها از نظر اجتماعی به یکدیگر می پیوندند.

So I might ask, what time are  we getting together tonight?

بنابراین ممکن است بپرسم، امشب چه ساعتی با هم جمع می شویم؟

So what time are we going to meet each  other, join each other and have dinner,  

پس چه ساعتی قرار است همدیگر را ملاقات

have a cup of coffee, go for  a walk, do something social.

یک فنجان قهوه بنوشید، قدم بزنید، کاری اجتماعی انجام دهید.

Now, if you specify the noun  you need with what time are  

حالا، اگر اسم را مشخص کنید،

you getting together with your friends tonight?

امشب با دوستانت دور هم جمع میشی؟

You probably know this one to get up.

احتمالا این یکی را برای بلند شدن می شناسید.

What time?

چه ساعتی؟

Do you get up?

بلند میشی؟

This is when you leave your bed in the  morning first thing in the morning.

این زمانی است که صبح، اول صبح، تخت خود را ترک می‌کنید.

So what time do you?

پس شما ساعت چند؟

Wake up.

This is when you open your eyes, but  then get up is when you actually leave.

بیدار شو

این زمانی است که چشمان خود را باز می‌کنید، اما زمانی است که واقعاً از جای خود بلند می‌شوید.

Your bed so I.

تخت تو پس من

Wake up at 6:00 AM but I don't get up until 6:30.

ساعت 6 صبح بیدار می شوم اما تا ساعت 6:30 بیدار نمی شوم.

But how about this one?

اما این یکی چطور؟

Get up to What did you get up to last night?

برخیز تا دیشب چه کار کردی؟

This is a common way of simply asking what  someone did or what did you get up to last night.

این یک روش متداول است که به سادگی از شما می پرسند که دیشب چه کاری انجام داده یا چه کاری انجام داده اید.

Oh, not much, I watched a movie.

اوه نه زیاد، یه فیلم دیدم.

We also used this one though to imply  that someone is doing something wrong.

ما همچنین از این یکی استفاده کردیم تا به این معنی باشد که شخصی کار اشتباهی انجام می‌دهد.

My kids are always getting up to no good.

بچه های من همیشه در حال بیداری هستند.

This is the same.

این هم همینطور است.

Thing as getting into trouble but in a general  context oh what did you get up to last night?

مشکلی مثل این است که به مشکل بر بخورید، اما در یک زمینه کلی، آه، دیشب چه کاری انجام دادید؟

It's what did you do last night to get across  this is to communicate your idea successfully.

این کاری است که دیشب انجام دادید تا به آن برسید این برای انتقال موفقیت آمیز ایده خود است.

So as a non-native speaker, you might say  I have a hard time getting my ideas across.

بنابراین، به‌عنوان یک فرد غیر بومی، ممکن است بگویید  من برای رساندن ایده‌هایم مشکل دارم.

I have a hard time communicating successfully.

من در برقراری ارتباط موفق مشکل دارم.

And if you have a hard time  getting your ideas across,  

و اگر برایتان مشکل است که ایده‌هایتان

someone might ask you what are you getting at?

ممکن است کسی از شما بپرسد که در چه کاری هستید؟

What are you getting at?

به چه چیزی میرسی؟

This is another way of saying,  what are you trying to communicate?

این یک راه دیگر برای گفتن است، می‌خواهید با چه چیزی ارتباط برقرار کنید؟

What do you mean?

منظورت چیه؟

So if you're trying to explain something  but the other person doesn't understand,  

بنابراین اگر می‌خواهید چیزی را توضیح

they can say what are you getting at?

آنها می توانند بگویند در چه چیزی هستید؟

Now to get at can also mean to successfully reach  something or find something or obtain something.

اکنون رسیدن به می تواند به معنای رسیدن موفقیت آمیز به چیزی یا یافتن چیزی یا به دست آوردن چیزی باشد.

So let's say I have a shelf and I  have a hat on a very high shelf.

بنابراین فرض کنید من یک قفسه دارم و یک کلاه روی یک قفسه بسیار بلند دارم.

I might say I can't get at my hat.

ممکن است بگویم نمی توانم به کلاهم دست پیدا کنم.

I can't reach my hat to get rid of.

دستم به کلاه نمی رسد تا از شرش خلاص شوم.

This is when you throw away, so  permanently remove unwanted items.

این زمانی است که دور می اندازید، بنابراین برای همیشه اقلام ناخواسته را بردارید.

So remember I said I wanted to get  out of cleaning my garage because  

پس به یاد داشته باشید که گفتم می‌خواهم

there's so many things I need to get rid of.

چیزهای زیادی هست که باید از شر آنها خلاص شوم

There's so many unwanted things in my  garage that I want to permanently remove.

چیزهای ناخواسته زیادی در گاراژ من وجود دارد که می‌خواهم آنها را برای همیشه حذف کنم.

So maybe once a year you can go through  your entire house and get rid of things,  

بنابراین شاید سالی یک بار بتوانید کل خانه

get rid of unwanted things.

از شر چیزهای ناخواسته خلاص شوید

To get wound up about something is when  you get really angry about something.

زخمی شدن در مورد چیزی زمانی است که به خاطر چیزی واقعاً عصبانی می شوید.

So let's say your father doesn't  like politics in general.

بنابراین، فرض کنید پدر شما به طور کلی سیاست را دوست ندارد.

So every time he sees something  in the news about politicians,  

بنابراین هر بار که او چیزی را در اخبار

he gets wound up, he gets really angry.

او زخمی می شود، او واقعاً عصبانی می شود.

But you might say to your dad, get over it.

اما ممکن است به پدرت بگویی، از پس آن بربیای.

Get.

دریافت کنید.

Over.

تمام شد.

Over.

It to get over something is when  you tell someone they shouldn't  

تمام شد.

غلبه بر چیزی زمانی است که به

have strong feelings towards something else.

نسبت به چیز دیگری احساسات قوی دارند

And those strong feelings are  usually negative feelings.

و آن احساسات قوی معمولاً احساسات منفی هستند.

So if your dad gets really wound  up about politics, you can say,  

بنابراین اگر پدرتان واقعاً در مورد سیاست

oh, just get over it, it's not a big deal.

اوه، فقط از پسش برآی، مشکل بزرگی نیست.

You can, of course, get over someone.

مطمئناً می توانید بر کسی غلبه کنید.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

When you get over someone, it means you no  longer have romantic feelings for that person.

وقتی از کسی غلبه می کنید، به این معنی است که دیگر احساسات عاشقانه ای نسبت به آن شخص ندارید.

So after my divorce, it took me  years to get over my husband.

بنابراین بعد از طلاق، سال‌ها طول کشید تا از پس شوهرم بربیایم.

It took me years to stop having  romantic feelings towards my husband.

سالها طول کشید تا دیگر احساسات عاشقانه نسبت به شوهرم نداشته باشم.

Now someone.

حالا یک نفر

Could say.

می توان گفت.

Get.

Over it.

دریافت کنید.

بیش از آن.

Stop being upset about the situation  that you're no longer with your husband,  

از این وضعیت که دیگر با شوهرتان

but that might be a little insensitive.

اما ممکن است کمی غیر حساس باشد.

You can also get over an illness, which  means you recover from an illness.

همچنین می‌توانید بر یک بیماری غلبه کنید، به این معنی که از یک بیماری بهبود می‌یابید.

It.

Took me.

آن را

من را برد.

Weeks to get over.

هفته ها برای گذراندن

My cold, It took me weeks to  recover from my cold to get around.

سرماخوردگی من، هفته‌ها طول کشید تا بتوانم از سرماخوردگی خود خلاص شوم تا بتوانم به آنجا برسم.

This is how you travel within an area,  so if you're a tourist you might Google.

این روشی است که شما در یک منطقه سفر می‌کنید،  بنابراین اگر توریست هستید می‌توانید در گوگل جستجو کنید.

What's the best?

بهترین چیه؟

Way to get around New York City  and of course it's not by car.

راهی برای رفت و آمد در شهر نیویورک و البته با ماشین نیست.

You don't want to get around by car  because the traffic is terrible.

نمی‌خواهید با ماشین رفت و آمد کنید، زیرا ترافیک وحشتناک است.

So walking is the best way to get around or taking  

بنابراین پیاده روی بهترین راه برای رفت و آمد یا سوار شدن است  

the subway is the best way  to get around New York City.

مترو بهترین راه برای رفت و آمد در شهر نیویورک است.

When you get around to something  or to doing something, it means  

وقتی به چیزی  یا انجام کاری نزدیک

you finally do something after  not doing it for a long of time.

بالاخره بعد از مدتی کاری انجام نمی دهید.

So let's say I was.

پس بیایید بگوییم من بودم.

Trying to get out of cleaning the garage because I  

سعی می کنم از تمیز کردن گاراژ بیرون بیایم زیرا من  

didn't really want to get rid  of all that unwanted stuff.

واقعاً نمی خواستم از شر همه چیزهای ناخواسته خلاص شوم.

But I finally got around to cleaning the garage.

اما بالاخره به تمیز کردن گاراژ رسیدم.

So I finally clean the garage.

بنابراین بالاخره گاراژ را تمیز کردم.

After a long time of not cleaning the garage  

بعد از مدت ها تمیز نکردن گاراژ  

to get it together is when you take  control of your life or your emotions.

جمع کردن آن زمانی است که کنترل زندگی یا احساسات خود را به دست می گیرید.

So let's say your friend is really upset  because she broke up with her husband and  

بنابراین فرض کنید دوست شما واقعاً ناراحت

she has not gotten over him and you want  to tell your friend to just get over.

او بر او غلبه نکرده است و شما می خواهید به دوستتان بگویید که از پس او بربیاید.

It.

آن را

But instead you tell your friend.

اما در عوض شما به دوست خود بگویید.

Get it?

Together get it.

آن را دریافت کنید؟

با هم آن را بدست آورید.

Together you.

با هم شما

Need to take control of your  emotions because your friend  

نیاز به کنترل احساسات خود

is crying all the time or she's really upset.

مدام گریه می کند یا واقعاً ناراحت است.

She's really Moody, angry, not pleasant to be  around and you tell your friend you need to  

او واقعاً دمدمی مزاج است، عصبانی است، بودن در اطراف خوشایند

get it together, which is a little bit of  tough love, but sometimes it's necessary.

آن را جمع کنید، که کمی عشق سخت است، اما گاهی اوقات لازم است.

There are many phrasal verbs with get  through that have different meanings.

افعال عبارتی زیادی با get  وجود دارد که معانی مختلفی دارند.

When you get through something, it means you  endure or deal with a difficult situation.

وقتی از چیزی عبور می کنید، به این معنی است که یک موقعیت دشوار را تحمل می کنید یا با آن کنار می آیید.

It was really difficult for me to get  through my father's death, so my father died.

برای من واقعاً سخت بود که از مرگ پدرم عبور کنم، بنابراین پدرم فوت کرد.

Obviously, that's a difficult.

بدیهی است که کار سختی است.

Situation.

موقعیت.

Hopefully you don't say get over it  because that would be very insensitive,  

امیدوارم نگویید از آن عبور کنید، زیرا

but I had a hard time getting  through my father's death.

اما من به سختی از مرگ پدرم عبور کردم.

So you can use this in a personal situation.

بنابراین می توانید از این در یک موقعیت شخصی استفاده کنید.

You can use it in a work situation as well.

می توانید از آن در موقعیت های کاری نیز استفاده کنید.

I don't get along with my boss, so I have  a hard time getting through our meetings  

من با رئیسم هماهنگ نیستم، بنابراین

I have a hard time dealing with our meetings  because I don't get along with my boss.

من برای رسیدگی به جلساتمان مشکل دارم، زیرا با رئیسم هماهنگ نیستم.

When you get through something, it  can also mean that you successfully  

وقتی از چیزی عبور می‌کنید، می‌تواند به

finish something that was very  difficult or time consuming.

کاری را که بسیار سخت یا وقت گیر بود را تمام کنید.

I finally got.

بالاخره گرفتم

Through the report.

از طریق گزارش

So you finished it, but it took.

بنابراین شما آن را تمام کردید، اما طول کشید.

You a really long time it was.

شما واقعا مدت زیادی بود.

Difficult when you get through to.

سخته وقتی بهش برسی

Someone.

کسی.

It means that you successfully contact them after  numerous attempts of trying to contact them.

این بدان معناست که پس از تلاش‌های متعدد برای تماس با آنها، با موفقیت با آنها تماس می‌گیرید.

So let's say.

پس بیایید بگوییم.

I needed to get back to John.

باید به جان برمی گشتم.

I needed to respond to John.

باید به جان پاسخ می دادم.

But every time I called John, I got his voicemail.

اما هر بار که با جان تماس گرفتم، پیام صوتی او را دریافت کردم.

I could say I'm having a hard  time getting through to John.

می‌توانم بگویم برای رسیدن به جان برایم سخت است.

So I can't get back to John  because I can't get through to him.

بنابراین نمی‌توانم به جان برگردم، زیرا نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم.

But we also used to get through to someone.

اما ما هم عادت داشتیم به کسی برسیم.

When you're able to communicate something to  someone in a way that they they understand it.

زمانی که بتوانید چیزی را به شخصی به گونه‌ای انتقال دهید که او آن را بفهمد.

So I told my friend that she shouldn't quit her  

بنابراین به دوستم گفتم که نباید او را رها کند  

job and I explained all the reasons  why and I finally got through to her.

شغل و همه دلایل را توضیح دادم و در نهایت به او رسیدم.

So I finally made her understand  why she shouldn't quit her job.

بنابراین بالاخره به او فهماندم که چرا نباید کارش را رها کند.

Your.

Head is probably.

شما

سر احتمالا.

Spinning right now with all of.

در حال چرخش با همه.

These.

Phrasal verbs with GET.

اینها

افعال عبارتی با GET.

But all you need is some practice,  practice, practice and repetition.

اما تنها چیزی که نیاز دارید تمرین، تمرین، تمرین و تکرار است.

So let's do that right now.

پس بیایید همین الان این کار را انجام دهیم.

With a quiz so you.

با یک مسابقه بنابراین شما.

Have a chance to review?

فرصتی برای بررسی دارید؟

And practice these get phrasal verbs.

و اینها را تمرین کنید تا افعال عبارتی را دریافت کنید.

You already have at least 150  phrasal verbs in your vocabulary.

شما در حال حاضر حداقل 150 فعل عبارتی در واژگان خود دارید.

I've already lost count, so let's keep going.

من قبلاً شمارش را از دست داده ام، پس بیایید ادامه دهیم.

This is your final section.

این بخش پایانی شماست.

And because you're so advanced with phrasal  verbs, I'm, I'm going to quiz you first.

و از آنجایی که شما با افعال عبارتی بسیار پیشرفته هستید، من ابتدا از شما سؤال می کنم.

So you're going to complete  a quiz and then don't worry,  

بنابراین می‌خواهید یک مسابقه را

I'll explain all the phrasal verbs in detail  and then you'll complete that same quiz again.

من تمام افعال عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد و سپس همان آزمون را دوباره تکمیل خواهید کرد.

And I promise your score will greatly improve  from the first quiz to the second quiz.

و من قول می‌دهم که نمره شما از مسابقه اول تا مسابقه دوم بسیار بهبود می‌یابد.

So.

Let's do that now.

بنابراین.

حالا این کار را بکنیم.

Question 1.

سوال 1.

The phrasal verb used to invite  someone on a romantic date is now.

فعل عبارتی که برای دعوت از فردی به یک قرار عاشقانه استفاده می‌شود، اکنون است.

I'm only going to give you 3 seconds  for each question, so hit pause,  

من برای هر سوال فقط 3 ثانیه به شما فرصت می

take as much time as you need, and when  you're ready, hit play to see the answer.

به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ را ببینید.

The phrasal verb is to ask out question 2.

فعل عبارتی پرسیدن سوال 2 است.

If you like a genre of music, you  can say I'm really country music.

اگر سبکی از موسیقی را دوست دارید، می‌توانید بگویید که من واقعاً موسیقی کانتری هستم.

I'm really into country music.

من واقعاً به موسیقی کانتری علاقه دارم.

Remember, I'm going to explain every single  phrasal verb in detail, so don't worry if  

به یاد داشته باشید، من قصد دارم تک تک فعل‌های عبارتی

this test is difficult #3 If a movie made you  sad, you can say that movie really me down,  

این تست دشوار است #3 اگر فیلمی شما را غمگین کرد، می‌توانید

that movie really brought me down #4  If you think someone should be happier,  

آن فیلم واقعاً من را پایین آورد شماره

you can say cheer, cheer up, cheer up #5 Do you  have time to the dry cleaning on your way home?

می‌توانید بگویید «شاد باش، شاد باش، شاد باش» شماره 5 آیا در راه خانه برای خشک‌شویی وقت دارید؟

Do you have time to pick up number six?

آیا وقت دارید شماره شش را بردارید؟

You see that box?

آن جعبه را می بینی؟

Can you at the post office?

آیا می توانید به اداره پست بروید؟

Can you drop it off #7 We ended up at home.

می توانید آن را رها کنید شماره 7 ما در خانه به پایان رسیدیم.

We ended up staying at home #8 Which phrasal  verb is used to reject someone or something to  

ما در نهایت در خانه ماندیم #8 کدام فعل عبارتی

turn down #9 When you complete a form,  you can use both fill in and fill out.

شماره 9 را رد کنید وقتی فرمی را تکمیل می‌کنید، می‌توانید هم از پر کردن و هم پر کردن استفاده کنید.

This is true #10 How did you that Maria was fired?

این درست است شماره 10 چگونه متوجه شدید که ماریا اخراج شد؟

How did you find out?

چطور متوجه شدید؟

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Was it easy or difficult?

آسان بود یا سخت؟

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now I'll explain every phrasal  verb in detail with example sentences.

و اکنون هر فعل عبارتی را با جملات مثالی با جزئیات توضیح خواهم داد.

Number one, to ask someone out.

شماره یک، درخواست از کسی.

Now pay attention to the sentence structure  because notice here I'm using someone.

اکنون به ساختار جمله توجه کنید زیرا توجه کنید که من از کسی استفاده می کنم.

You only ask someone out.

شما فقط از کسی درخواست می کنید

You don't ask something out.

تو چیزی نمیپرسی

And here's the reason why.

و در اینجا دلیل آن است.

When you ask someone out, it's to invite them on  a romantic evening together, also known as a date.

وقتی از کسی می‌خواهید بیرون بروید، به این معنی است که او را به یک شب عاشقانه با هم دعوت کنید، که به عنوان قرار نیز شناخته می‌شود.

So to ask someone out, you  invite them on a a date.

بنابراین برای درخواست از کسی، او را به یک قرار دعوت کنید.

A date is a romantic evening spent with someone.

قرار یک عصر عاشقانه است که با کسی سپری می شود.

Of course it doesn't have to be an evening.

البته لازم نیست یک عصر باشد.

It could be a morning coffee date  or an afternoon date as well.

این می تواند یک قرار قهوه صبح یا یک قرار بعدازظهر نیز باشد.

But I just said evening because most  of the time it is in the evening.

اما من فقط گفتم عصر چون اکثر اوقات عصر است.

So let me give you an example sentence.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال بزنم.

Why hasn't Jim asked Maria out yet?

چرا جیم هنوز ماریا را نخواسته است؟

He's obviously into her.

او آشکارا به او علاقه دارد.

So notice here, why hasn't Jim asked Maria out?

پس به اینجا توجه کنید، چرا جیم ماریا را نخواسته است؟

Ask someone out, or someone is Maria.

از کسی بخواهید بیرون بروید، یا کسی ماریا است.

Now, of course, you need the  subject who's doing the action.

اکنون، البته، به سوژه‌ای نیاز دارید که این عمل را انجام می‌دهد.

So Jim is inviting Maria on a date.

بنابراین جیم ماریا را برای قرار ملاقات دعوت می کند.

A date is always romantic.

قرار همیشه عاشقانه است.

Right Now, Maria could say no,  

در حال حاضر، ماریا می تواند نه بگوید،  

and we're going to talk about that  later on in one of our phrasal verbs.

و ما بعداً در یکی از افعال عبارتی خود در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So let me give you that example again.

پس اجازه دهید دوباره آن مثال را برای شما بیان کنم.

Why hasn't Jim asked Maria out yet?

چرا جیم هنوز ماریا را نخواسته است؟

He's obviously into her.

او آشکارا به او علاقه دارد.

Now you might be wondering,  Jennifer, what does that mean?

اکنون ممکن است تعجب کنید، جنیفر، این به چه معناست؟

He's obviously into her.

او آشکارا به او علاقه دارد.

Well, that's our next phrasal  verb, to be into someone.

خوب، این فعل عبارت بعدی ما است، to be into someone.

To be into someone.

به کسی بودن

Now here I'll point out that  you can also be into something,  

اکنون در اینجا به این نکته اشاره می‌کنم

but first let's talk about to be into someone.

اما ابتدا بیایید در مورد اینکه با کسی باشیم صحبت کنیم.

When you're into someone, I'm sure  you notice based on the context,  

وقتی با کسی دوست می‌شوید، مطمئن هستم

but it means to like someone romantically.

اما به این معنی است که کسی را عاشقانه دوست داشته باشید.

Now the context is really important because I'm  going to give you a musician who I'm really into.

اکنون زمینه بسیار مهم است، زیرا من به شما موسیقیدانی می دهم که واقعاً به آن علاقه دارم.

I'm really into Jack Johnson.

من واقعاً به جک جانسون علاقه دارم.

Now when I say that, oh, I'm  really into Jack Johnson.

حالا وقتی این را می گویم، اوه، واقعاً به جک جانسون علاقه دارم.

I don't like Jack Johnson romantically,  although he is pretty cute I guess.

من جک جانسون را عاشقانه دوست ندارم، هرچند که به نظرم او خیلی بامزه است.

But I don't like him romantically  but I really like his music.

اما من او را عاشقانه دوست ندارم، اما موسیقی او را واقعا دوست دارم.

So if you use into someone,  it depends on the context,  

بنابراین، اگر برای کسی استفاده می‌کنید،

but there is this meaning of liking and  for the most part that liking is romantic.

اما این معنای دوست داشتن وجود دارد و در بیشتر موارد دوست داشتن عاشقانه است.

So if I said Jim is into Maria,  he likes her romantically.

بنابراین اگر بگویم جیم عاشق ماریا است، او او را عاشقانه دوست دارد.

But if I'm talking about being into  a celebrity or a musician, an actor,  

اما اگر در مورد این صحبت می‌کنم که یک

it's possible possible that I just like  them, but not necessarily romantically.

این امکان وجود دارد که من آنها را دوست داشته باشم، اما نه لزوماً عاشقانه.

So keep that in mind.

پس این را در نظر داشته باشید.

Now, remember I said you  could also be into something.

حالا، به یاد داشته باشید که گفتم شما هم می‌توانید به چیزی علاقه داشته باشید.

Now, in this case, we're  talking about liking something,  

اکنون، در این مورد، ما درباره

and it's usually an activity or a hobby.

و معمولاً یک فعالیت یا سرگرمی است.

So I was really into Jack  Johnson when I was really.

بنابراین وقتی واقعاً به جک جانسون علاقه داشتم.

Into playing ukulele.

به بازی یوکلل.

And playing guitar.

و گیتار زدن

Jack Johnson is, he's an amazing musician.

جک جانسون، او یک موسیقیدان شگفت انگیز است.

He plays guitar and he plays ukulele.

گیتار می نوازد و یوکلل می نوازد.

So I was really into him and mainly when I  was into playing ukulele and playing guitar.

بنابراین من واقعاً به او علاقه داشتم و عمدتاً زمانی که به نواختن یوکلل و نواختن گیتار علاقه داشتم.

Those are two activities I don't really do  much anymore simply because I don't have time.

اینها دو فعالیتی هستند که من واقعاً دیگر انجام نمی‌دهم فقط به این دلیل که وقت ندارم.

It isn't a priority for me to do those  activities right now at this stage  

در حال حاضر در این مرحله انجام آن فعالیت‌ها

in my life, although one day I would  definitely like to do them again now.

در زندگی من، اگرچه یک روز قطعاً دوست دارم اکنون دوباره آنها را انجام دهم.

So you could talk about any hobby or activity.

بنابراین می توانید در مورد هر سرگرمی یا فعالیتی صحبت کنید.

Oh, I'm really into going hiking.

اوه، من واقعاً به کوهنوردی علاقه دارم.

I'm really into playing video games.

من واقعاً به بازی های ویدیویی علاقه دارم.

So we use this with hobbies and activities mainly.

بنابراین ما از آن عمدتاً برای سرگرمی ها و فعالیت ها استفاده می کنیم.

Our next phrasal verb to bring someone down.

فعل عبارت بعدی ما به پایین آوردن کسی.

To bring someone down is to make someone unhappy.

پایین آوردن کسی به معنای ناراضی کردن کسی است.

But there's that transition because that  person was happy and then something happened  

اما این انتقال وجود دارد زیرا آن

to bring them down and now they're not  happy, or they're at least less happy.

آنها را پایین بیاورند و حالا خوشحال نیستند، یا حداقل کمتر خوشحال هستند.

Than they were before.

نسبت به قبل.

So I could say that movie really brought me down.

بنابراین می توانم بگویم که آن فیلم واقعاً من را پایین آورد.

Now notice here the my subject is the movie.

حالا توجه کنید که موضوع من فیلم است.

The movie brought me down.

فیلم مرا پایین آورد.

I could also use a person.

من هم می توانستم از یک نفر استفاده کنم.

My boss brought me down.

رئیسم مرا پایین آورد.

So something or someone can bring someone down.

بنابراین چیزی یا کسی می تواند کسی را پایین بیاورد.

That movie brought me down, so I was  happy, and then I watched the movie and  

آن فیلم مرا پایین آورد، بنابراین خوشحال

now I'm not happy or I'm less happy, probably  because the movie was very sad or depressing.

حالا من خوشحال نیستم یا کمتر خوشحالم، احتمالاً به این دلیل که فیلم بسیار غمگین یا افسرده کننده بود.

Something like that #4 to cheer up.

چیزی شبیه به آن شماره 4 برای خوشحال کردن.

So you can think of this as the opposite.

بنابراین شما می توانید این را برعکس تصور کنید.

To cheer someone up is to make them happier.

شاد کردن کسی به معنای شادتر کردن اوست.

Now we commonly use this in the imperative.

اکنون ما معمولاً از این در امر ضروری استفاده می کنیم.

Cheer up, cheer up, Julie, cheer  up, don't be sad, cheer up.

شاد باش، شاد باش، جولی، شاد باش، غمگین نباش، شاد باش.

So we commonly use this in the imperative,  but you can use it in other ways.

بنابراین ما معمولاً از این در امر ضروری استفاده می‌کنیم، اما شما می‌توانید از آن به روش‌های دیگری استفاده کنید.

For example, I could say I took my friend out  to lunch to cheer her up, to cheer her up.

برای مثال، می‌توانم بگویم دوستم را برای ناهار بیرون آوردم تا او را خوشحال کنم.

So that's the reason why I  wanted to make her happier,  

پس این دلیلی است که می‌خواستم

to cheer her up #5 to pick  someone or something up.

تشویق کردن او شماره 5 برای انتخاب کسی یا چیزی.

This is one of the most common phrasal verbs.

این یکی از رایج ترین افعال عبارتی است.

You probably know it, but did you  know you can also pick something up?

احتمالاً آن را می‌دانید، اما آیا می‌دانستید که می‌توانید چیزی را نیز انتخاب کنید؟

You pick someone up and you also  pick something up, and that's when  

شما فردی را برمی دارید و همچنین چیزی

you take an object or a person from  one location to another location.

شما یک شی یا شخصی را از یک مکان به مکان دیگر می برید.

So of course you might know it  in the sense of I pick my kids  

پس مطمئناً ممکن است آن را به این معنا بدانید

up after school or I pick my  husband up after work, right?

بعد از مدرسه بیدار می شوم یا شوهرم را بعد از کار می برم، درست است؟

That's probably how you know it.

احتمالاً اینطوری می دانید.

But you can use it with a something.

اما شما می توانید آن را با چیزی استفاده کنید.

Maybe your husband could call you and say, oh,  hey, can you pick milk up on your way home?

شاید شوهرت بتواند به تو زنگ بزند و بگوید، اوه، هی، می‌توانی در راه خانه شیر برداری؟

Can you pick milk up?

آیا می توانید شیر بردارید؟

So you're going to go to a location,  

بنابراین شما به مکانی می روید،  

the store, get milk and take it  to another location, your home.

در فروشگاه، شیر بگیرید و آن را به مکان دیگری، یعنی خانه خود ببرید.

Can you pick milk up on your way home?

آیا می توانید در راه خانه شیر بردارید؟

It's very common to get a call from someone and  they ask you, oh, hey, can you pick this up?

خیلی معمول است که از کسی تماس بگیرید و از شما بپرسند، اوه، هی، می‌توانید این را انتخاب کنید؟

Can you pick this up on your way home?

آیا می توانید این را در راه خانه بردارید؟

And that something is a grocery  item or something for your home.

و آن چیزی یک اقلام  خواربار یا چیزی برای خانه شما است.

So now you know how to use it  with a someone and a something.

بنابراین اکنون می‌دانید که چگونه از آن با کسی و چیزی استفاده کنید.

And what's the opposite of to pick someone up?

و برعکس گرفتن کسی چیست؟

Well, it's to drop someone off and you  can also drop something off when you  

خوب، این است که یک نفر را پیاده کنید و می‌توانید

drop someone or something off, it's to leave  someone or something at a specific location.

یک نفر یا چیزی را رها کنید، این است که فردی یا چیزی را در یک مکان خاص رها کنید.

So of course you could say I  dropped my husband off at work.

پس مطمئناً می‌توان گفت که من شوهرم را سر کار رها کردم.

I dropped my friend off at the airport.

دوستم را در فرودگاه پیاده کردم.

Now, you might also ask someone, can you  drop this letter off on your way to work?

اکنون، ممکن است از کسی نیز بپرسید، آیا می‌توانید این نامه را در راه رفتن به محل کار رها کنید؟

So they take the letter and they leave  it somewhere in a different location,  

بنابراین آنها نامه را می گیرند و

the post office or a mailbox.

اداره پست یا یک صندوق پستی

Can you drop this letter off on your way to work  

آیا می توانید این نامه را در راه رفتن به محل کار رها کنید  

#7 to end up to end up is  a very useful phrasal verb.

#7 to end up to end up یک فعل عبارتی بسیار مفید است.

We use it to say that you eventually do  something or eventually decide something.

ما از آن استفاده می‌کنیم تا بگوییم شما در نهایت کاری را انجام می‌دهید یا در نهایت تصمیمی می‌گیرید.

So you might say I ended up asking Julie out.

بنابراین ممکن است بگویید من در نهایت از جولی خواستم بیرون برود.

I ended up asking Julie out.

در نهایت از جولی خواستم بیرون برود.

Who is our first example?

اولین نمونه ما کیست؟

I can't remember.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

Oh, it wasn't Julie, it was Jim and Maria.

اوه، جولی نبود، جیم و ماریا بودند.

So let me give that again.

پس بگذارید دوباره آن را بدهم.

Jim ended up asking Maria out.

جیم در نهایت از ماریا درخواست کرد.

So remember before I said why  hasn't Jim asked Maria out yet?

پس به یاد داشته باشید قبل از اینکه گفتم چرا جیم هنوز از ماریا درخواست نکرده است؟

So now remember to end up that's  to eventually do something.

پس اکنون به یاد داشته باشید که در نهایت به انجام کاری بپردازید.

So after a period of time, so Jim ended up  asking Maria out, but she turned him down.

بنابراین پس از مدتی، جیم در نهایت از ماریا درخواست کرد، اما او او را رد کرد.

Remember I said at the beginning, I'm  going to teach you a phrasal verb.

به یاد داشته باشید که در ابتدا گفتم، یک فعل عبارتی را به شما یاد خواهم داد.

If Maria, I was going to see Julie again.

اگر ماریا، قرار بود دوباره جولی را ببینم.

If Maria says no, well,  that's to turn someone down.

اگر ماریا بگوید نه، خب، این برای رد کردن کسی است.

That's our next phrasal verb to turn someone down.

این فعل عبارت بعدی ما برای رد کردن کسی است.

Now, you can also turn something down.

حالا، شما همچنین می توانید چیزی را رد کنید.

Can you think of something that  you might say no to, however?

آیا می‌توانید به چیزی فکر کنید که ممکن است به آن نه بگویید؟

How about?

A job offer, something like that.

چطور؟

یک پیشنهاد شغلی، چیزی شبیه به آن.

So to turn someone down, to  turn something down is when  

بنابراین رد کردن کسی، رد

you receive an invitation or a proposal to  do something and you say no, you decline.

دعوت یا پیشنهادی برای انجام کاری دریافت می کنید و می گویید نه، رد می کنید.

You refuse, you reject you.

شما امتناع می کنید، شما را رد می کنید.

Say no.

بگو نه.

So Maria turned Jim down.

بنابراین ماریا جیم را رد کرد.

Now you might also say I was turned down.

حالا ممکن است بگویید من رد شدم.

For the.

برای.

Job.

شغل

I was turned down.

من را رد کردند.

Now you could turn that into an active sentence.

اکنون می توانید آن را به یک جمله فعال تبدیل کنید.

They turned me down.

آنها من را رد کردند.

I was turned down by the company.

من توسط شرکت رد شدم.

They turned me down South.

آنها من را از جنوب رد کردند.

In this specific phrasal verb, it  is commonly used in the passive.

در این فعل عبارتی خاص، معمولاً در حالت مفعول استفاده می‌شود.

So I would get comfortable with the passive,  

بنابراین من با منفعل راحت می شدم،  

but you can use it in the active of course  as well #9 to fill in or to fill out forms.

اما می توانید از آن در دوره فعال و همچنین شماره 9 برای پر کردن یا پر کردن فرم ها استفاده کنید.

OK, so notice here I gave you 2 prepositions.

خوب، پس توجه کنید که من 2 حرف اضافه به شما دادم.

I know students get confused.

می دانم دانش آموزان گیج می شوند.

What's the difference  between fill in and fill out?

تفاوت بین پر کردن و پر کردن چیست؟

There is no difference.

هیچ تفاوتی وجود ندارد.

So specifically with forms, that's the  only time that there is no difference.

بنابراین به طور خاص در مورد فرم ها، این تنها زمانی است که هیچ تفاوتی وجود ندارد.

When you're entering information into a form,  

هنگامی که اطلاعات را در یک فرم وارد می کنید،  

you're filling in that form,  You're also filling out that form.

شما در حال پر کردن آن فرم هستید،  همچنین در حال پر کردن آن فرم هستید.

It doesn't matter which preposition you use.

مهم نیست از کدام حرف اضافه استفاده می کنید.

And honestly, I use both of them interchangeably.

و راستش من از هر دوی آنها به جای هم استفاده می کنم.

So I just change between fill in, fill out.

بنابراین من فقط بین پر کردن، پر کردن تغییر می کنم.

I use both and you can too.

من از هر دو استفاده می کنم و شما هم می توانید.

So if you go to an office, they might  say after you fill in this form or  

بنابراین اگر به دفتری بروید، ممکن است

after you fill out this form, drop it off at  reception notice, drop it off at reception.

پس از پر کردن این فرم، آن را در اعلان پذیرش تحویل دهید، آن را در پذیرش تحویل دهید.

So take it to reception and leave it there.

بنابراین آن را به پذیرش ببرید و در آنجا بگذارید.

Drop it off at reception.

آن را در پذیرش رها کنید.

Our final phrasal verb to find out, to  find out is when you understand something,  

آخرین فعل عبارتی ما برای پیدا کردن، پیدا

you learn something or you discover something.

شما چیزی یاد می گیرید یا چیزی را کشف می کنید.

So maybe going back to our character Jim.

بنابراین شاید به شخصیت خود جیم برگردیم.

So maybe Jim could say, how did you  find out that Maria turned me down?

بنابراین شاید جیم بتواند بگوید، از کجا فهمیدی که ماریا من را رد کرد؟

So maybe Jim is a little embarrassed.

پس شاید جیم کمی خجالت زده است.

He thought this was just a secret nobody knew,  

او فکر می کرد که این فقط یک راز است که هیچ کس نمی دانست،  

but then a friend tried to  cheer him up because he knew.

اما بعد یکی از دوستان سعی کرد او را تشویق کند زیرا می دانست.

Maria turned him down after he asked her out.

ماریا پس از اینکه از او خواست بیرون بیاید، او را رد کرد.

Notice all our phrasal verbs.

به تمام افعال عبارتی ما توجه کنید.

So Jim could say, how did you find  out that Maria turned me down?

بنابراین جیم می‌تواند بگوید، چگونه متوجه شدید که ماریا من را رد کرده است؟

So how did you discover this?

پس چگونه این را کشف کردید؟

How did you learn this?

چگونه این را یاد گرفتی؟

How did you find this out?

چطور متوجه این موضوع شدید؟

And we use this when you want  to get information as well.

و زمانی که شما می‌خواهید اطلاعاتی را نیز دریافت کنید، از آن استفاده می‌کنیم.

So I might say I need to find out  when the store closes because I  

بنابراین ممکن است بگویم باید بدانم که فروشگاه

have a package I need to drop off,  but I don't know when they close.

بسته‌ای دارم که باید تحویل بدهم، اما نمی‌دانم کی بسته می‌شوند.

I need to find that out.

من باید آن را پیدا کنم.

So learn or discover that specific information.

بنابراین آن اطلاعات خاص را یاد بگیرید یا کشف کنید.

So now that you understand all of these  phrasal verbs, how about we do the quiz  

بنابراین، اکنون که همه این افعال عبارتی را فهمیدید،

from the beginning again, and then you can compare  your score from the first time to the second time.

دوباره از ابتدا، و سپس می‌توانید امتیاز خود را از بار اول با بار دوم مقایسه کنید.

So let's do that same quiz now.

پس بیایید همین مسابقه را همین الان انجام دهیم.

Question 1.

سوال 1.

The phrasal verb used to invite someone on a  romantic date is the phrasal verb is to ask out.

فعل عباراتی که برای دعوت از شخصی به یک قرار عاشقانه استفاده می‌شود، فعل عبارتی است که درخواست کند.

Question 2.

سوال 2.

If you like a genre of music, you  can say I'm really country music,  

اگر سبکی از موسیقی را دوست دارید، می‌توانید

I'm really into country music #3 If a movie made  you sad, you can say that movie really me down,  

من واقعاً به موسیقی کانتری شماره 3 علاقه دارم اگر فیلمی شما را غمگین

that movie really brought me down #4  If you think someone should be happier,  

آن فیلم واقعاً من را پایین آورد شماره

you can say cheer, cheer up, cheer up #5 Do you  have time to the dry cleaning on your way home?

می‌توانید بگویید «شاد باش، شاد باش، شاد باش» شماره 5 آیا در راه خانه برای خشک‌شویی وقت دارید؟

Do you have time to pick up number six?

آیا وقت دارید شماره شش را بردارید؟

You see that box?

آن جعبه را می بینی؟

Can you at the post office?

آیا می توانید به اداره پست بروید؟

Can you drop it off #7 We ended up at home.

می توانید آن را رها کنید شماره 7 ما در خانه به پایان رسیدیم.

We ended up staying at home #8 Which phrasal  verb is used to reject someone or something  

ما در نهایت در خانه ماندیم #8 کدام فعل عبارتی

to turn down #9 When you complete a form,  you can use both fill in and and fill out.

برای رد کردن شماره 9 وقتی فرمی را تکمیل می‌کنید، می‌توانید هم از پر کردن و هم پر کردن استفاده کنید.

This is true #10 How did you that Maria was fired?

این درست است شماره 10 چگونه متوجه شدید که ماریا اخراج شد؟

How did you find out?

چطور متوجه شدید؟

Question one.

سوال یک.

Please bear me while I look up your file.

لطفا من را تحمل کنید تا پرونده شما را جستجو کنم.

Please bear with me while I look up your file.

لطفا تا زمانی که پرونده شما را جستجو می کنم، مرا تحمل کنید.

Question 2.

سوال 2.

The phrasal verb to attend to means to attend  to means to work on #3 Why are you so angry?

فعل عباراتی حضور در به معنای حضور در به معنای کار کردن روی شماره 3 است چرا اینقدر عصبانی هستید؟

You need to cool.

شما باید خنک شوید.

You need to cool down #4 The  phrasal verb for repair is.

شما باید خنک شوید #4 فعل عبارتی برای تعمیر است.

The phrasal verb for repair is fix  up #5 The phrasal verb for to discuss  

فعل عبارتی برای تعمیر fix  up

something so you can reach an agreement  is to hash out to hash out number six,  

چیزی که بتوانید به توافق برسید این

If someone is being too serious,  you can tell them to lighten up.

اگر فردی بیش از حد جدی است،  می‌توانید به او بگویید که سبک شود.

Lighten up.

You're being too serious.

سبک کن

خیلی جدی میگی

Lighten up #7 After years of studying  English, my hard work has finally paid.

سبک شماره 7 بعد از سالها مطالعه انگلیسی، سرانجام کار سخت من به نتیجه رسید.

My hard work has finally paid off #8 We  shouldn't rule out a graphic designer.

کار سخت من سرانجام نتیجه داد شماره 8 ما نباید یک طراح گرافیک را رد کنیم.

We shouldn't rule out hiring a graphic  designer #9 My boss for being late again.

ما نباید استخدام یک طراح گرافیک شماره 9 رئیس من را به دلیل تاخیر دوباره رد کنیم.

My boss chewed me out for being late again  

رئیسم مرا به خاطر دیر آمدن دوباره جوید  

and #10 let's give everyone a few  minutes to before we begin to settle in.

و شماره 10 اجازه دهید به همه چند دقیقه فرصت دهیم تا قبل از شروع به استقرار.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Was it easy?

آسان بود؟

Difficult.

Share your score in the comments below.

دشوار است.

امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

And now I'm going to explain every  single phrasal verb in detail.

و اکنون می‌خواهم تک تک فعل‌های عبارتی را با جزئیات توضیح دهم.

So let's do that.

پس بیایید این کار را انجام دهیم.

Now to bear with someone, this  is a very common phrasal verb.

حالا برای تحمل کسی، این یک فعل عبارتی بسیار رایج است.

It has a simple meaning.

معنای ساده ای دارد.

It means to be patient with someone.

یعنی صبور بودن با کسی.

So we use this a lot with customer service  

بنابراین ما از آن در خدمات مشتری استفاده زیادی می کنیم  

representatives or anytime someone  is providing you with a service.

نمایندگان یا هر زمانی که شخصی سرویسی را به شما ارائه می‌کند.

Now it's very common when that person  is providing you with that service to  

اکنون زمانی که آن شخص به شما آن سرویس

say please bear with me, please  bear with me, Please be patient.

بگو لطفا با من مدارا کن، لطفا با من تحمل کن، لطفا صبور باش.

So notice our verb tense.

پس به زمان فعل ما توجه کنید.

That's in the imperative, the imperative.

این در واجب است، واجب.

So we're starting with the base verb.

بنابراین ما با فعل پایه شروع می کنیم.

Now, if you use this verb and other  verb tenses, it's an irregular verb.

اکنون، اگر از این فعل و سایر زمان‌های فعل استفاده کنید، یک فعل بی‌قاعده است.

The past simple is bore, and the past  participle is any idea it's born.

ماضی ساده ملال آور است و فعل ماضی هر ایده ای است که متولد شود.

That's right, born with an optional E for  spelling, but pronunciation is exactly the same.

درست است، با یک E اختیاری برای املا متولد شده است، اما تلفظ دقیقاً یکسان است.

In the past simple, you could say  I bore with him for 20 minutes.

در گذشته ساده، می‌توان گفت 20 دقیقه از او خسته شدم.

I was patient with him for 20 minutes.

20 دقیقه با او صبور بودم.

And in the past participle, you can  use this in the present perfect.

و در زمان گذشته، می‌توانید از آن در زمان حال کامل استفاده کنید.

You might say, I've born with you for 20 minutes.

شاید بگویید من 20 دقیقه است که با شما به دنیا آمده ام.

Our next phrasal verb is to attend to.

فعل عبارت بعدی ما حضور در است.

Now notice we're using the verb attend.

اکنون توجه کنید که از فعل حضور در آن استفاده می کنیم.

And I could say last night I attended.

و می توانم بگویم دیشب شرکت کردم.

The.

Party, But that's not a phrasal verb.

.

مهمانی، اما این یک فعل عبارتی نیست.

That's just a regular verb because  I don't have a preposition.

این فقط یک فعل منظم است زیرا من حرف اضافه ندارم.

I attended the party, I went to the party.

من در مهمانی شرکت کردم، به مهمانی رفتم.

But if we use the phrasal verb  attend to, the meaning is different.

اما اگر از فعل عبارتی مراجعه به استفاده کنیم، معنا متفاوت است.

I could say I attended to the party.

می توانم بگویم که در مهمانی شرکت کردم.

Now in this case, this means that I worked  on or I paid attention to the party.

حالا در این مورد، این بدان معناست که من روی مهمانی کار کردم یا به آن توجه کردم.

So how could you work on a party?

بنابراین چگونه می توانید در یک مهمانی کار کنید؟

Well, you could work on organizing a party.

خوب، شما می توانید روی سازماندهی یک مهمانی کار کنید.

So organizing all the details, sending  out the invitations, buying the food,  

بنابراین سازماندهی تمام جزئیات،

cleaning the apartment, getting the decorations.

نظافت آپارتمان، تهیه دکوراسیون.

I attended to the party.

من در مهمانی شرکت کردم.

So.

Pay attention because the verb attend and the  phrase verb attend to have different meanings.

بنابراین.

توجه کنید زیرا فعل حضور و عبارت حضور معانی متفاوتی دارند.

Our next phrasal verb to cool down.

فعل بعدی ما برای خنک شدن.

To cool down, we use this.

برای خنک شدن از این استفاده می کنیم.

When someone is really angry, upset, or  frustrated and you want them to relax,  

وقتی کسی واقعاً عصبانی، ناراحت یا ناامید

you can say cool down, Cool down.

می‌توان گفت خنک شو، خنک شو.

So let's say a client has been sending you a  lot of emails and you're feeling really angry,  

بنابراین فرض کنید مشتری ایمیل های زیادی برای

irritated, annoyed, frustrated with that client.

عصبانی، آزرده، ناامید از آن مشتری.

But before you call that client,  you should definitely cool down.

اما قبل از اینکه با آن مشتری تماس بگیرید، مطمئناً باید خنک شوید.

You need to take a minute and  relax because you don't want  

باید یک دقیقه وقت بگذارید و استراحت

to call that client when you're  angry and frustrated and annoyed.

وقتی عصبانی و ناامید و آزرده خاطر هستید با آن مشتری تماس بگیرید.

You need to cool down.

شما باید خنک شوید.

Relax, Chill.

آرام باش، آرام باش

Our next phrasal verb to fix something up.

فعل عبارت بعدی ما برای رفع مشکل.

When you fix something up, it means  you repair it or you change it in.

وقتی چیزی را تعمیر می‌کنید، به این معنی است که آن را تعمیر می‌کنید یا آن را تغییر می‌دهید.

Order.

To improve it.

سفارش دهید.

برای بهبود آن.

Now in this case, when you change  it, it's not necessarily broken.

اکنون در این مورد، وقتی آن را تغییر می‌دهید، لزوماً خراب نیست.

It could be that it's functioning, but you want  to improve it, so you make some changes to it.

ممکن است کار کند، اما شما می‌خواهید آن را بهبود دهید، بنابراین تغییراتی در آن ایجاد می‌کنید.

You fixed it up.

درستش کردی

So for example, I could say Sally loves  fixing up old cars in her free time,  

برای مثال، می‌توانم بگویم سالی دوست دارد در اوقات

fixing up old cars, so she repairs them.

ماشین های قدیمی را تعمیر می کند، بنابراین او آنها را تعمیر می کند.

But it could also mean that she just changes them.

اما همچنین می تواند به این معنی باشد که او فقط آنها را تغییر می دهد.

Maybe the car is working  perfectly, but she changes it.

شاید ماشین کاملاً کار کند، اما او آن را عوض می‌کند.

She changes the color, or  she adds something to it.

او رنگ را تغییر می‌دهد، یا چیزی به آن اضافه می‌کند.

She fixes it up.

او آن را درست می کند.

Now, this is a very common phrasal verb around the  

اکنون، این یک فعل عبارتی بسیار رایج در اطراف است  

house because there's always  something to fix up, right?

خانه چون همیشه چیزی برای تعمیر وجود دارد، درست است؟

To change, to repair, to improve.

برای تغییر، برای تعمیر، برای بهبود.

Our next phrasal verb, to hash something out.

فعل عبارت بعدی ما، درهم کردن چیزی.

When you have something out, it means you talk  about something specific with other people.

وقتی چیزی را بیرون می آورید، به این معنی است که درباره چیز خاصی با افراد دیگر صحبت می کنید.

And you do that because you want to get agreement.

و شما این کار را انجام می دهید زیرا می خواهید به توافق برسید.

You want to get agreement on the details.

شما می خواهید در مورد جزئیات توافق کنید.

So you can use this when  you're planning a conference,  

بنابراین می‌توانید زمانی که در حال برنامه‌ریزی

planning a party, planning a  project, any kind of event.

برنامه ریزی یک مهمانی، برنامه ریزی یک پروژه، هر نوع رویدادی.

And of course with a project or  conference, there are many details,  

و البته با یک پروژه یا کنفرانس،

the date, the time, who's doing what.

تاریخ، ساعت، چه کسی چه کاری انجام می دهد.

So you need to hash out those details.

بنابراین باید آن جزئیات را هش کنید.

You need to talk about them to get agreement.

برای رسیدن به توافق باید در مورد آنها صحبت کنید.

OK, we agreed to the time of the conference.

خوب، ما با زمان کنفرانس موافقت کردیم.

We hashed it out.

ما آن را هش کردیم.

We hashed out the time of the conference.

ما زمان کنفرانس را هش کردیم.

Our next phrasal verb to lighten up.

فعل بعدی ما برای روشن کردن.

Now remember, I already taught you to cool  down, and that's when you're really angry,  

حالا یادت باشد، من قبلاً به تو یاد دادم که آرام

frustrated, annoyed, and you want to relax.

ناامید، آزرده، و می خواهید آرامش داشته باشید.

Well, when you tell someone to lighten  up, you also want them to relax.

خوب، وقتی به کسی می‌گویید که آرام شود، می‌خواهید آرام شود.

But they're not angry, frustrated, or annoyed.

اما آنها عصبانی، ناامید و آزرده نیستند.

They're just being too serious.

آنها فقط خیلی جدی هستند.

That's it.

They're being too serious.

همین است.

خیلی جدی هستند

They don't have a sense of humor.

آنها حس شوخ طبعی ندارند.

So maybe you were joking around  with a Co worker and they took it  

بنابراین شاید شما با یک همکار شوخی

too seriously and you just wanted  to have some fun and joke around.

خیلی جدی است و شما فقط می‌خواستید کمی سرگرم شوید و در اطراف شوخی کنید.

But they're too.

Serious.

اما آنها هم هستند.

جدی

So you might say lighten up, lighten  up, laugh a little, smile a little.

بنابراین ممکن است بگویید سبک شوید، سبک شوید، کمی بخندید، کمی لبخند بزنید.

You're too serious.

تو خیلی جدی هستی

So someone who's always.

پس کسی که همیشه.

Like this, You know they're not.

مثل این، شما می دانید که آنها نیستند.

Smiling.

خندان.

They're not laughing, they're  just always very serious.

آنها نمی خندند، فقط همیشه بسیار جدی هستند.

You might want to tell that person to lighten up.

ممکن است بخواهید به آن شخص بگویید که سبک شود.

Smile, relax, laugh.

لبخند بزنید، استراحت کنید، بخندید.

But just remember it isn't the same as cool down,  because cool down, you're angry and annoyed.

اما فقط به یاد داشته باشید که این همان خونسرد شدن نیست، زیرا خونسرد، عصبانی و آزرده خاطر هستید.

Lighten up, you're too serious.

آروم باش خیلی جدی میگی

That's the difference between the two.

این تفاوت بین این دو است.

Our next phrasal verb to pay off.

فعل عبارتی بعدی ما to pay off.

Now, when something pays off, it means  that you see the benefit of the something.

اکنون، وقتی چیزی نتیجه می دهد، به این معنی است که شما فایده آن چیزی را می بینید.

So let's say you spent the last month  at home studying for a big exam,  

بنابراین فرض کنید ماه گذشته را در خانه گذرانده‌اید

and you took the exam and you passed.

و تو امتحان دادی و قبول شدی

You got a really high mark.

واقعا نمره بالایی گرفتی

You.

Can say all my studying paid off.

شما

می توان گفت تمام درس خواندنم نتیجه داد.

So remember something pays off.

پس به یاد داشته باشید که چیزی نتیجه می دهد.

All my studying paid off.

تمام درس خواندنم نتیجه داد.

I now see the benefit of all the studying I did.

من اکنون مزایای تمام مطالعه ای را که انجام دادم می بینم.

So we use this a lot for any kind  of work or effort that you put in.

بنابراین ما از آن برای هر نوع کار یا تلاشی که انجام می دهید بسیار استفاده می کنیم.

Now it can be mental work for studying, for your  job, but it can also be physical work as well.

اکنون می تواند کار ذهنی برای مطالعه، برای شغل شما باشد، اما می تواند کار فیزیکی نیز باشد.

So all your dieting, your exercising  paid off because now you lost weight,  

بنابراین همه رژیم‌های غذایی، ورزش‌های شما

you're stronger, you see the  benefit of all your work.

شما قوی‌تر هستید، فواید همه کارتان را می‌بینید.

So we can use this with both mental work and  physical work, our next phrasal verb to rule out.

بنابراین، می‌توانیم از این هم برای کار ذهنی و هم برای کار فیزیکی استفاده کنیم، فعل عبارت بعدی ما برای رد کردن.

We use this when something prevents  something else from happening.

زمانی از این استفاده می‌کنیم که چیزی مانع از وقوع اتفاق دیگری شود.

So a classic example, we have  COVID and we have traveling.

بنابراین یک مثال کلاسیک، ما کووید داریم و سفر داریم.

Now COVID is preventing  traveling from happening, right?

اکنون کووید از وقوع سفر جلوگیری می‌کند، درست است؟

So we can say COVID ruled out traveling, right?

بنابراین می توانیم بگوییم که کووید سفر را رد کرده است، درست است؟

COVID prevented traveling.

کووید از سفر جلوگیری کرد.

COVID ruled out traveling.

کووید سفر را رد کرد.

Our next phrasal verb to chew someone out to.

فعل بعدی ما برای جویدن کسی.

Chew.

جویدن.

Someone out.

یک نفر بیرون

This is when you tell someone  that they've done something wrong,  

این زمانی است که به کسی می گویید

but you tell them angrily so you don't tell them.

اما شما با عصبانیت به آنها می گویید تا به آنها نگویید.

Calm it calmly.

آرام آرامش کن

You know you made a mistake.

میدونی اشتباه کردی

You shouldn't have done that.

تو نباید اینکارو میکردی

No, you're angry, so you might yell a little.

نه، شما عصبانی هستید، بنابراین ممکن است کمی فریاد بزنید.

You might use language that you normally wouldn't.

ممکن است از زبانی استفاده کنید که معمولاً این کار را نمی‌کردید.

You're angry somebody did something  wrong and you tell them so.

شما عصبانی هستید که کسی کار اشتباهی انجام داده است و شما به آنها می گویید.

Maybe your boss?

شاید رئیس شما؟

Chewed you out.

تو را جویده

Don't, because you were late for an  important meeting, so your boss was not calm.

این کار را نکنید، زیرا برای یک جلسه مهم دیر آمدید، بنابراین رئیستان آرام نبود.

Your boss was angry.

رئیست عصبانی بود

Why were you late?

چرا دیر آمدی؟

You shouldn't have been late.

نباید دیر میکردی

Why haven't I fired you yet?

چرا هنوز اخراجت نکردم؟

He chews you out.

او شما را می جود.

Or maybe you're on a sports team and your coach.

یا شاید شما در یک تیم ورزشی و مربی خود هستید.

Chewed you out.

تو را جویده

Because you missed an important practice.

چون یک تمرین مهم را از دست دادید.

Now, if somebody chews you  out and they're really angry,  

حالا، اگر کسی شما را بجود

what phrasal verb goes with that phrasal verb  that we've already learned cool down, right?

چه فعل عبارتی با آن فعل عبارتی که قبلاً یاد گرفته‌ایم می‌آید، درست است؟

Because if somebody's angry, why were you late?

چون اگر کسی عصبانی است چرا دیر آمدی؟

You can say.

می توانید بگویید.

Cool down, cool down, relax, and then  you can explain why you were late.

خنک شوید، خنک شوید، استراحت کنید، و سپس می توانید توضیح دهید که چرا دیر آمدید.

Our final phrasal verb to settle in.

آخرین فعل عبارتی ما برای حل کردن.

When you settle in, it means you get  comfortable in a new environment.

وقتی ساکن می شوید، به این معنی است که در یک محیط جدید راحت می شوید.

And that new environment is generally a  new house, a new school, a new workplace.

و آن محیط جدید عموماً یک خانه جدید، یک مدرسه جدید، یک محل کار جدید است.

And of course, at the beginning, you're not  comfortable just because everything is new, right?

و البته، در ابتدا، فقط به این دلیل که همه چیز جدید است، راحت نیستید، درست است؟

But then you need some time to settle in.

اما پس از آن به مدتی زمان نیاز دارید تا در آن مستقر شوید.

So settle in just means to get  comfortable in a new environment.

بنابراین به این معناست که در یک محیط جدید راحت شوید.

So let's say you move to a new  city and a few weeks later,  

بنابراین فرض کنید به یک شهر جدید نقل

a friend could ask you, oh, have you settled in?

یکی از دوستان می تواند از شما بپرسد، اوه، آیا شما مستقر شده اید؟

Have you settled in?

مستقر شده اید؟

So they're just asking you, do you  feel comfortable in your new city?

بنابراین آنها فقط از شما می پرسند، آیا در شهر جدیدتان احساس راحتی می کنید؟

And then you might reply back and say, yeah,  I've settled in, or no, I haven't settled in yet.

و سپس شما ممکن است پاسخ دهید و بگویید، بله، من ساکن شده ام، یا نه، من هنوز ساکن نشده ام.

Now that you know how to use  all of these phrasal verbs,  

اکنون که می دانید چگونه از همه این

how about we do the exact same quiz from the  very beginning and you can compare your score?

چطور می شود که از همان ابتدا دقیقاً همان مسابقه را انجام دهیم و شما بتوانید امتیاز خود را با هم مقایسه کنید؟

From the first time.

از اولین بار.

To this time.

به این زمان.

So let's do that quiz again.

پس بیایید دوباره آن مسابقه را انجام دهیم.

Now, question one.

حالا سوال یک

Please bear me while I look up your file.

لطفا من را تحمل کنید تا پرونده شما را جستجو کنم.

Please bear with me while I look up your file.

لطفا تا زمانی که پرونده شما را جستجو می کنم، مرا تحمل کنید.

Question 2.

سوال 2.

The phrasal verb To attend to means To attend  to means to work on #3 Why are you so angry?

فعل عبارتی To going to به معنای حضور در به معنای کار کردن روی شماره 3 است چرا اینقدر عصبانی هستید؟

You need to cool.

شما باید خنک شوید.

You need to cool down  

شما باید خنک شوید  

#4 The phrasal verb for repair is The phrasal  verb for repair is fix up #5 the phrasal verb  

#4 فعل عبارتی برای

4 To discuss something so you can reach an  agreement is to hash out to hash out number six.

4 بحث در مورد چیزی که بتوانید به توافق برسید، این است که شماره شش را هش کنید.

If someone is being too serious,  you can tell them to lighten up.

اگر فردی بیش از حد جدی است،  می‌توانید به او بگویید که سبک شود.

Lighten up.

سبک کن

You're being too serious.

خیلی جدی میگی

Lighten up #7 After years of studying  English, my hard work has finally paid.

سبک شماره 7 بعد از سالها مطالعه انگلیسی، سرانجام کار سخت من به نتیجه رسید.

My hard work has finally paid off #8 We  shouldn't rule out a graphic designer.

کار سخت من سرانجام نتیجه داد شماره 8 ما نباید یک طراح گرافیک را رد کنیم.

We shouldn't rule out hiring a graphic designer.

ما نباید استخدام گرافیست را رد کنیم.

#9 my boss for being late again, My  boss chewed me out for being late again.

شماره 9 رئیس من برای اینکه دوباره دیر شد، رئیسم مرا به خاطر دیر کردن دوباره جوید.

And #10 Let's give everyone a few minutes  2 before we begin to settle in question 1.

و شماره 10 اجازه دهید به همه چند دقیقه 2 فرصت بدهیم تا شروع به حل مسئله 1 کنیم.

The phrasal verb used when you  gradually introduce a new rule,  

فعل عبارتی که وقتی به تدریج قانون جدیدی

policy, or law is the phrasal  verb is to phase in question 2.

Policy یا law فعل عبارتی is to فاز در سوال 2 است.

If you want to reserve a specific time  in your calendar, you can block it.

اگر می‌خواهید زمان خاصی را در تقویم خود رزرو کنید، می‌توانید آن را مسدود کنید.

You can block it off Question 3.

می توانید آن را از سوال 3 مسدود کنید.

When the fire alarm went off everyone of the  building, everyone cleared out of the building.

وقتی زنگ آتش‌سوزی برای همه افراد ساختمان به صدا درآمد، همه از ساختمان خارج شدند.

Question 4 will have to air conditioning this  summer will have to do without question 5.

سوال 4 باید تهویه هوا در تابستان امسال بدون سوال 5 انجام شود.

If someone is removed from a position against  their will, they are they are forced out of that  

اگر کسی برخلاف میل خود از موقعیتی برکنار

position #6 The phrasal verb used when information  becomes clear in one's mind is to sink in.

موقعیت شماره 6 فعل عبارتی که وقتی اطلاعات در ذهن فرد واضح می‌شود استفاده می‌شود، فرو رفتن است.

Question 7.

سوال 7.

The government had to a lot of  companies during the pandemic.

دولت در طول همه‌گیری مجبور به شرکت‌های زیادی شد.

The government had to bail out.

دولت مجبور به نجات شد.

Question 80.

سوال 80.

No, I think I behind my phone.

نه، فکر می کنم پشت تلفنم هستم.

I think I left behind my phone.

فکر کنم گوشیمو جا گذاشتم

Question 9, you don't want to  miss this amazing opportunity,  

سوال 9، شما نمی خواهید این فرصت

miss out on and question 10, the  phrasal verb for arrive is show up.

از دست دادن و سوال 10،  فعل عبارتی برای arrive نمایش داده می شود.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Was it easy or was it difficult?

آسان بود یا سخت؟

Now I'll explain every phrasal verb in detail,  

اکنون هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد،  

with the definition and example  sentence as well, to phase something in.

با تعریف و جمله مثالی نیز، برای مرحله‌بندی چیزی.

When you phase something in, it means  that you introduce something new,  

وقتی چیزی را وارد می‌کنید، به این معنی است

but you introduce it gradually,  which means little by little.

اما شما آن را به تدریج معرفی می کنید، که به این معنی است که کم کم.

And generally, what we're  introducing is a new law,  

و به طور کلی، چیزی که ما معرفی

a new rule, a new regulation, or a new policy.

یک قانون جدید، یک مقررات جدید یا یک سیاست جدید.

So let's say that your company has a new  policy and they're introducing a dress code.

بنابراین، فرض کنید که شرکت شما یک خط‌مشی جدید دارد و در حال معرفی کد لباس است.

A dress code will tell you what  you can and cannot wear to work.

کد لباس به شما می گوید که چه چیزی را می توانید و چه چیزی را نمی توانید در محل کار بپوشید.

Now, let's say they announced the new dress code,  

حالا فرض کنید کد لباس جدید را اعلام کردند،  

but they say we're phasing in the new  dress code over the next two months.

اما آنها می گویند که ما در طی دو ماه آینده کد لباس جدید را وارد مرحله اجرا می کنیم.

Now, why would they want to  introduce it little by little?

حالا، چرا می خواهند کم کم آن را معرفی کنند؟

Well, maybe it's because they  want to give you time to prepare.

خب، شاید به این دلیل است که می‌خواهند به شما زمان بدهند تا آماده شوید.

You might have to go out and  buy new clothing, for example.

برای مثال، ممکن است مجبور شوید بیرون بروید و لباس جدیدی بخرید.

So you might have to save money to do that  and get comfortable doing that as well.

بنابراین ممکن است مجبور شوید برای انجام این کار پول پس انداز کنید  و در انجام آن نیز راحت باشید.

So maybe the first week they introduce  the new shirts that they want you to wear,  

بنابراین شاید هفته اول پیراهن‌های جدیدی

and then the next week it's the new shoes  and the following week it's the new pants.

و هفته بعد کفش جدید و هفته بعد شلوار جدید است.

And little by little, they phase in  the new dress code #2 to block off.

و کم کم کد لباس شماره 2 جدید را وارد می کنند تا جلوی آن را بگیرند.

Now, the thing about phrasal verbs is they're  always used in a very specific context.

اکنون، چیزی که در مورد افعال عبارتی وجود دارد این است که آنها همیشه در یک زمینه بسیار خاص استفاده می شوند.

So in this context, a block off,  

بنابراین در این زمینه، بلوک کردن،  

we're talking specifically about time  in your calendar or on your schedule.

ما به طور خاص در مورد زمان در تقویم یا برنامه شما صحبت می کنیم.

So you're blocking off time.

بنابراین شما زمان را مسدود می کنید.

So what does that mean?

پس این به چه معناست؟

It means that you.

یعنی تو

Reserve that time for a.

آن زمان را برای یک رزرو کنید.

Specific task or activity, and  you reserve that time so no one  

کار یا فعالیتی خاص، و آن زمان را

else can schedule a meeting with  you or no one else can assign you  

else می‌تواند یک جلسه با شما برنامه‌ریزی کند

a task during those specific blocks  of time because you block them off.

یک کار در طول آن بلوک‌های زمانی خاص، زیرا آنها را مسدود کرده‌اید.

So let's say you're preparing for the IELTS, and  you might block off Monday, Wednesday, Friday from  

بنابراین فرض کنید برای آیلتس آماده می‌شوید، و ممکن

7:00 to 9:00 in your calendar, and that is the  time you're going to spend studying for IELTS.

ساعت 7:00 تا 9:00 در تقویم شما، و این زمانی است که شما قرار است برای مطالعه آیلتس صرف کنید.

Or if you have an important deadline at  work, you might block off the entire day.

یا اگر مهلت مهمی در محل کار دارید، ممکن است کل روز را مسدود کنید.

So you might block off Monday and just focus  on that task so you can meet the deadline.

بنابراین، ممکن است دوشنبه را مسدود کنید و فقط روی آن کار تمرکز کنید تا بتوانید ضرب الاجل را رعایت کنید.

So this is probably something you do every  single day anyway for time management purposes.

بنابراین این احتمالاً کاری است که به هر حال هر روز برای اهداف مدیریت زمان انجام می دهید.

And now you know how to explain that  naturally in English #3 to clear out.

و اکنون می‌دانید که چگونه آن را به طور طبیعی به انگلیسی شماره 3 توضیح دهید تا روشن شود.

And again, remember, phrasal verbs  are used in a very specific context.

و دوباره، به یاد داشته باشید، افعال عبارتی در یک زمینه بسیار خاص استفاده می شود.

And in this context, we're talking about clearing  out of a location, like a restaurant or even a  

و در این زمینه، ما در مورد پاکسازی یک مکان، مانند

conference, an office, a mall, any location  that has a lot of people in it, generally.

به طور کلی کنفرانس، دفتر، مرکز خرید، هر مکانی که افراد زیادی در آن هستند.

And when people clear out of a location,  it means they simply leave the location,  

و وقتی افراد از یک مکان خارج می‌شوند، به این معنی

but that location then becomes empty.

اما آن مکان پس از آن خالی می شود.

So the majority or all of  the people leave a location.

بنابراین اکثریت یا همه افراد یک مکان را ترک می‌کنند.

That's when you clear out of a location.

آن زمانی است که شما از یک مکان پاک می شوید.

So let's say you go to lunch at a  restaurant around 1:30 and it's really busy.

بنابراین فرض کنید حوالی ساعت 1:30 برای ناهار به یک رستوران می روید و واقعاً شلوغ است.

You get the last available table and you're eating  your lunch or talking to your coworker and then.

آخرین میز موجود را دریافت می‌کنید و ناهارتان را می‌خورید یا با همکارتان صحبت می‌کنید و سپس.

Around 2:30 you look.

حوالی ساعت 2:30 شما نگاه می کنید.

Around and you notice that you're the only table  left in the restaurant and remember the restaurant  

در اطراف و متوجه می شوید که تنها میز باقی مانده

was full when you got there so you could turn to  your Co worker and say wow it really cleared out.

وقتی به آنجا رسیدید پر بود، بنابراین می‌توانید به همکارتان مراجعه کنید و بگویید وای واقعاً درست شد.

Which?

Means everybody left the restaurant  #4 to do without something.

کدام؟

یعنی همه رستوران شماره 4 را ترک کردند تا کاری انجام دهند.

This is a.

این یک است.

Really useful one because it's a fact of life.

واقعاً مفید است زیرا یک واقعیت زندگی است.

You're going to have to do.

شما باید انجام دهید.

Without certain things at  certain times in your life.

بدون چیزهای خاصی در زمان‌های خاصی از زندگی‌تان.

So when you do without something,  

بنابراین وقتی بدون چیزی انجام می دهید،  

it means you manage despite the lack  of and it's the lack of the something.

به این معنی است که علیرغم کمبود و این فقدان چیزی است.

That you do without.

که بدون آن انجام می دهید.

So let me give you an example.

بنابراین اجازه دهید برای شما مثالی بزنم.

Maybe finances are a little tight.

شاید مسائل مالی کمی تنگ باشد.

You didn't get that bonus you were hoping?

شما آن پاداشی را که امیدوار بودید دریافت نکردید؟

For.

So you might say we'll have to do without  a cleaner for the next few months.

برای.

بنابراین ممکن است بگویید تا چند ماه آینده باید بدون تمیزکننده کار کنیم.

Do without a cleaner.

بدون پاک کننده انجام دهید.

So a cleaner is someone who cleans.

پس نظافتچی کسی است که تمیز می کند.

Your house.

خانه شما

A house.

Cleaner now previously a lot of people call this a  maid I know many people in certain countries still  

یک خانه

قبلاً بسیاری از مردم این را خدمتکار می نامند. من

call it a maid in North America it's considered  outdated and even a little politically incorrect  

در آمریکای شمالی آن را یک خدمتکار نامید که قدیمی

to call someone a maid we now call them  house cleaners so just so you know it's.

برای اینکه کسی را خدمتکار خطاب کنیم، اکنون او را نظافتچی خانه می‌نامیم تا بدانید که اینطور است.

More.

بیشتر

Politically correct.

از نظر سیاسی درسته

To use house.

برای استفاده از خانه

Cleaner.

تمیز کننده.

So you have to.

پس باید.

Manage Manage your day-to-day.

مدیریت امور روزمره خود را مدیریت کنید.

Manage your house despite the  last back of a house cleaner.

با وجود آخرین نظافت خانه، خانه خود را مدیریت کنید.

We have to do without a house cleaner  because I didn't get the bonus.

ما مجبوریم بدون نظافت خانه کار کنیم، زیرا من پاداش دریافت نکردم.

So you can use this in a personal  context like I just gave you,  

بنابراین می‌توانید از آن در زمینه شخصی استفاده

or you can use this in a work context as well.

یا می توانید از آن در زمینه کاری نیز استفاده کنید.

Maybe your assistant quit and you're  having trouble finding a new assistant.

شاید دستیارتان دست از کار بکشد و برای پیدا کردن دستیار جدید مشکل داشته باشید.

So you might say, well, I guess I'll have to  do without an assistant for the next month.

بنابراین ممکن است بگویید، خوب، حدس می‌زنم که باید تا یک ماه آینده بدون دستیار کار کنم.

Which means you have to manage all your  work without an assistant assistant.

یعنی باید تمام کارهایتان را بدون دستیار مدیریت کنید.

Do.

انجام دهید.

Without something.

بدون چیزی

It's a very useful phrasal verb  because we all have to do without  

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است

certain things at certain points in our life.

چیزهای خاصی در مقاطع خاصی از زندگی ما

Our next phrasal verb to force out.

فعل عبارت بعدی ما to force out.

This is a very useful business phrasal verb.

این یک فعل عبارتی تجاری بسیار مفید است.

You're going to hear it in the  media, newspapers all the time.

شما همیشه آن را در رسانه‌ها، روزنامه‌ها خواهید شنید.

When someone is forced out, it means that  they are asked to leave their position,  

وقتی فردی به زور بیرون می‌رود، به این معنی است که

but it wasn't their decision to do so.

اما تصمیم آنها برای انجام این کار نبود.

Notice the sentence structure I used.

به ساختار جمله ای که استفاده کردم توجه کنید.

I put this in the passive to be forced out.

من این را در حالت غیرفعال قرار دادم تا به زور خارج شود.

For.

Example, the CEO was forced out after  the scandal, so there's a scandal.

برای.

به عنوان مثال، مدیر عامل پس از رسوایی مجبور به اخراج شد، بنابراین یک رسوایی وجود دارد.

Obviously, it didn't look good for the  CEO, so the company wanted him to leave.

بدیهی است که برای مدیر عامل خوب به نظر نمی رسید، بنابراین شرکت می خواست او را ترک کند.

The CEO himself did not want to leave,  

خود مدیر عامل نمی خواست ترک کند،  

but the company wanted him to  leave, so the CEO was forced out.

اما شرکت از او می خواست که او را ترک کند، بنابراین مدیرعامل مجبور به ترک شد.

Now, if you use it in the active sentence,  you be talking about who forced out the CEO.

اکنون، اگر از آن در جمله فعال استفاده کنید، در مورد اینکه چه کسی مدیرعامل را مجبور به اخراج کرد، صحبت می‌کنید.

So you might say the board of directors  forced the CEO out after the scandal.

بنابراین ممکن است بگویید هیئت مدیره پس از رسوایی، مدیرعامل را مجبور به خروج کرد.

So you can absolutely use this in the active,  but it's very commonly used in the passive.

بنابراین می‌توانید کاملاً از آن در حالت فعال استفاده کنید، اما معمولاً در حالت غیرفعال استفاده می‌شود.

Our next phrasal verb number six, to sink in.

فعل عبارتی بعدی ما شماره شش، فرو رفتن در.

When something sinks in, it  becomes clear in your mind.

وقتی چیزی فرو می‌رود، در ذهن شما واضح می‌شود.

And the something that's sinking  in is information, news, and event.

و چیزی که در حال غرق شدن است اطلاعات، اخبار و رویداد است.

For example, it took him a while before his  mother's death sunk in, so his mother died.

برای مثال، مدتی طول کشید تا مرگ مادرش تمام شود، بنابراین مادرش فوت کرد.

But that fact, that event  didn't sink in for some time.

اما این واقعیت، آن رویداد برای مدتی غرق نشد.

It didn't become clear.

معلوم نشد

So he didn't process it.

بنابراین او آن را پردازش نکرد.

He didn't fully understand it.

او کاملاً آن را درک نمی کرد.

He didn't fully accept it as a  fact, as a reality for some time.

او برای مدتی آن را به‌عنوان یک واقعیت، به‌عنوان یک واقعیت کاملاً نپذیرفت.

So the event, his mother's death didn't sink in.

بنابراین رویداد، مرگ مادرش غرق نشد.

So we do use this a lot for tragic events,  

بنابراین ما از آن برای رویدادهای غم انگیز بسیار استفاده می کنیم،  

but we can also use this with  difficult or complicated information.

اما ما همچنین می‌توانیم از آن با اطلاعات دشوار یا پیچیده استفاده کنیم.

For example, let's say your  Co worker is explaining a  

به عنوان مثال، فرض کنید همکار

new accounting software and it's pretty technical.

نرم افزار حسابداری جدید و بسیار فنی است.

So your Co workers explaining it,  explaining it, explaining it quite quickly.

بنابراین همکاران شما آن را توضیح می دهند،  آن را توضیح می دهند، و خیلی سریع آن را توضیح می دهند.

And you might say, give me a  minute to let that sink in.

و ممکن است بگویید، یک دقیقه به من فرصت دهید تا آن را غرق کنم.

So that is the information, the information  your coworker was just explaining.

بنابراین این اطلاعات است، اطلاعاتی که همکارتان فقط توضیح می‌داد.

And for that the information  to sink in, it means for you  

و برای اینکه اطلاعات در آن غرق

to fully understand it, to fully process it.

برای درک کامل آن، پردازش کامل آن.

So we can use it for tragic  events, but we can also use  

بنابراین می‌توانیم از آن برای رویدادهای غم‌انگیز استفاده

this for complicated information #7 to bail out.

این برای اطلاعات پیچیده شماره 7 برای نجات.

This is another must know business phrasal verb,  

این یکی دیگر از فعل های تجاری است که باید بدانید،  

But you can also use it in  your personal life as well.

اما می‌توانید از آن در زندگی شخصی خود نیز استفاده کنید.

When you bail someone out, it means  that you rescue them and you rescue  

وقتی کسی را نجات می دهید، به این معنی است

them from a financially difficult situation.

آنها از یک وضعیت دشوار مالی.

So remember that CEO that was  forced out in our previous example?

بنابراین آن مدیر اجرایی را که در مثال قبلی ما به زور اخراج شد، به خاطر دارید؟

Well, maybe he had a sister that bailed him out.

خب، شاید او یک خواهر داشت که او را نجات داد.

His sister bailed him out, which means  his sister helped him financially.

خواهرش او را نجات داد، یعنی خواهرش از نظر مالی به او کمک کرد.

So maybe she gave him a place to stay  because he couldn't afford his rent.

بنابراین شاید او به او مکانی برای اقامت داده است، زیرا او نمی‌توانست هزینه اجاره‌اش را بپردازد.

She gave him food because he couldn't afford  

او به او غذا داد زیرا او توانایی مالی نداشت  

groceries and and she gave him  money because he didn't have any.

مواد غذایی و او به او پول داد چون پول نداشت.

His sister bailed him out.

خواهرش او را نجات داد.

So we can use it in a personal context, but  this is commonly used in a business context,  

بنابراین می‌توانیم از آن در زمینه شخصی استفاده کنیم،

in the sense of the government bailing out  companies because they're about to go bankrupt.

به این معنا که دولت به شرکت‌ها کمک می‌کند زیرا در شرف ورشکستگی هستند.

And why would the government do that?

و چرا دولت باید این کار را انجام دهد؟

Well, because that company  is important for the economy.

خوب، زیرا آن شرکت برای اقتصاد مهم است.

For example, in the US as the company Chrysler,  

به عنوان مثال، در ایالات متحده به عنوان شرکت کرایسلر،  

which is an automobile company, they've been  bailed out by the government multiple times.

که یک شرکت خودروسازی است، چندین بار توسط دولت کمک مالی شده است.

Chrysler as a company has almost  gone bankrupt multiple times,  

کرایسلر به عنوان یک شرکت تقریباً

and the government has come  in and bailed the company out.

و دولت وارد شده و شرکت را نجات داده است.

They bailed Chrysler out #8  to leave something behind.

آنها کرایسلر را از شماره 8 نجات دادند تا چیزی را پشت سر بگذارند.

This is a very useful one  in your everyday vocabulary.

این یک مورد بسیار مفید  در واژگان روزمره شماست.

When you leave something behind, it simply means  that you forget something at a specific location.

وقتی چیزی را پشت سر می گذارید، به سادگی به این معنی است که چیزی را در یک مکان خاص فراموش می کنید.

So we do this all the time, right?

بنابراین ما همیشه این کار را انجام می دهیم، درست است؟

We go to a restaurant, a cafe.

ما به یک رستوران، یک کافه می رویم.

We put our phone on the counter.

گوشی را روی پیشخوان گذاشتیم.

We get our coffee.

قهوه مان را می گیریم.

And we?

Go.

و ما؟

برو

And Oh no, no, I left my phone behind.

و اوه نه، نه، تلفنم را جا گذاشتم.

I think I left my phone behind at the cafe.

فکر کنم گوشیمو گذاشتم تو کافه.

So it's just the same as saying I  think I forgot my phone at the cafe.

بنابراین دقیقاً مثل این است که بگوییم فکر می‌کنم تلفنم را در کافه فراموش کرده‌ام.

You can use this with any object.

شما می توانید این را با هر شی استفاده کنید.

You can leave behind your keys, your sweater,  your jacket, your computer, whatever you want.

می‌توانید کلیدها، ژاکت‌تان، ژاکت‌تان، رایانه‌تان و هر چیزی را که می‌خواهید بگذارید.

So this is a very useful one.

بنابراین این یک مورد بسیار مفید است.

So what about you?

پس شما چطور؟

Have you ever left something important behind?

آیا تا به حال چیز مهمی را پشت سر گذاشته اید؟

Maybe you left your cell phone behind.

شاید تلفن همراهتان را جا گذاشته اید.

Or your laptop behind.

یا لپ تاپ پشت سر

Or important family photos behind?

یا عکس های خانوادگی مهم پشت سر؟

Have you ever left something behind?

آیا تا به حال چیزی را پشت سر گذاشته اید؟

Let us know in the comments  #9 to miss out on something.

برای از دست دادن چیزی در نظرات به ما اطلاع دهید.

To miss out on something.

از دست دادن چیزی

And this is when you miss an important opportunity  or an experience that shouldn't have been missed.

و این زمانی است که شما یک فرصت مهم یا تجربه‌ای را که نباید از دست می‌دادید، از دست می‌دهید.

So let's say that you work for Tesla and  Elon Musk was making an appearance at your  

بنابراین بیایید بگوییم که شما برای تسلا کار

office that day and you were going to get  to meet Elon Musk, but your bus was late.

دفتر آن روز و شما قرار بود برای ملاقات با ایلان ماسک بروید، اما اتوبوس شما دیر شده بود.

And you didn't?

Get to work on time and you.

و شما نکردید؟

به موقع دست به کار شوید و شما.

Didn't.

And get to meet Elon Musk.

نکرد.

و ایلان ماسک را ملاقات کنید.

You, my friend, just missed out  on an opportunity of a lifetime.

تو، دوست من، فرصت یک عمر را از دست دادی.

You missed out on meeting Elon Musk.

شما ملاقات با ایلان ماسک را از دست دادید.

So you could say, I can't believe I missed out.

بنابراین می توانید بگویید، نمی توانم باور کنم که از دست رفته ام.

You can just end it there.

شما فقط می توانید آن را در آنجا پایان دهید.

I can't believe I missed out.

باورم نمیشه از دست دادم

If you want to continue, you can say I can't  believe I missed out on meeting Elon Musk.

اگر می‌خواهید ادامه دهید، می‌توانید بگویید نمی‌توانم باور کنم که ملاقات با ایلان ماسک را از دست داده‌ام.

And finally #10 to show up.

و در نهایت شماره 10 برای نشان دادن.

To show up has a very simple definition.

برای نشان دادن تعریف بسیار ساده ای دارد.

It means to appear or arrive.

به معنای ظهور یا رسیدن است.

Native speakers don't really use appear or arrive.

سخنرانان بومی واقعاً از ظاهر یا ورود استفاده نمی کنند.

We use show up.

ما از show up استفاده می کنیم.

For example, what time did  you show up to the party?

برای مثال، چه ساعتی در مهمانی حاضر شدید؟

I would never say what time did you.

هرگز نمی گویم ساعت چند بودی

Arrive.

برسید.

To the party, I wouldn't say that.

به حزب، من این را نمی گویم.

That sounds unnatural, outdated, too formal.

این غیرطبیعی، قدیمی، بیش از حد رسمی به نظر می رسد.

I would say, what time did you show up?

میگم ساعت چند اومدی؟

What time did you show up to the party?

چه ساعتی به مهمانی آمدید؟

What time did you show up last night?

دیشب ساعت چند اومدی؟

Now let's say you got to work late one  day and your boss is standing at your  

حالا فرض کنید یک روز دیر سر کار هستید

desk as you're walking to your desk  and you're 45 minutes late and your  

وقتی به سمت میزتان می‌روید روی میز بنشینید

boss might look at you and say,  oh, how nice of you to finally.

رئیس ممکن است به شما نگاه کند و بگوید، آه، چه خوب که در نهایت.

Show up.

نشان دادن.

That's obviously sarcastic.

این واضح است که طعنه آمیز است.

But this happens a.

اما این اتفاق می افتد.

Lot if you get to a party really late or even  

اگر خیلی دیر یا حتی به یک مهمانی می رسید، خیلی زیاد است  

if you're just having dinner at home  with your your husband or your wife.

اگر فقط در خانه با همسر یا همسرتان شام می خورید.

But.

Dinner is normally at 7 and you  don't get home till 7:30 and your  

اما

شام معمولاً ساعت 7 است و شما تا

husband and your wife has been  waiting and waiting and waiting.

شوهر و همسرتان منتظر و منتظر و منتظر بوده اند.

When you get home, they might say, oh how?

وقتی به خانه می‌رسی، ممکن است بگویند آه چطور؟

Nice of you to finally show up.

خوشحالم که بالاخره ظاهر شدی

So we use this a lot in a  sarcastic way when someone  

بنابراین وقتی کسی از آن به طعنه‌آمیز

is late, but we also use it just  to talk about getting somewhere.

دیر است، اما ما همچنین از آن فقط برای صحبت در مورد رسیدن به جایی استفاده می کنیم.

Oh, I showed up at and then you say the time.

اوه، من حاضر شدم و شما زمان را بگویید.

So now that you feel more comfortable with  these phrasal verbs, how about we do the  

بنابراین اکنون که با این افعال عبارتی احساس راحتی

exact same quiz again and you can compare your  score from the first time to the second time.

دوباره دقیقاً همان مسابقه را انجام دهید و می توانید نمره خود را از بار اول با بار دوم مقایسه کنید.

So let's do that quiz again now.

پس بیایید همین حالا آن مسابقه را دوباره انجام دهیم.

Question 1.

سوال 1.

The phrasal verb used when you gradually  introduce a new rule, policy, or law is.

فعل عبارتی که هنگام معرفی تدریجی یک قاعده، خط‌مشی یا قانون جدید استفاده می‌شود.

The phrasal verb is to phase in.

فعل عبارتی وارد کردن مرحله است.

Question 2.

سوال 2.

If you want to reserve a specific time  in your calendar, you can block it.

اگر می‌خواهید زمان خاصی را در تقویم خود رزرو کنید، می‌توانید آن را مسدود کنید.

You can block it off question 3.

می توانید آن را از سوال 3 مسدود کنید.

When the fire alarm went off, everyone of the  building, everyone cleared out of the building.

وقتی زنگ خطر آتش‌سوزی به صدا درآمد، همه افراد ساختمان، همه از ساختمان خارج شدند.

Question 4.

سوال 4.

We'll have to air conditioning this summer.

تابستان امسال باید تهویه هوا داشته باشیم.

We'll have to do without question 5.

ما باید بدون سوال 5 این کار را انجام دهیم.

If someone is removed from a  position against their will,  

اگر شخصی برخلاف میل خود از

they are they are forced out of that position.

آنها مجبور به ترک آن موقعیت هستند.

Number six, the phrasal verb used when information  becomes clear in one's mind is to sink in.

شماره شش، فعل عبارتی که وقتی اطلاعات در ذهن فرد واضح می‌شود استفاده می‌شود، فرو رفتن است.

Question 7.

سوال 7.

The government had to a lot of  companies during the pandemic.

دولت در طول همه‌گیری مجبور به شرکت‌های زیادی شد.

The government had to bail out.

دولت مجبور به نجات شد.

Question 8 Oh no, I think I behind my phone.

سوال 8 اوه نه، فکر می کنم پشت تلفنم هستم.

I think I left behind my phone.

فکر کنم گوشیمو جا گذاشتم

Question nine you don't want to miss  this amazing opportunity miss out on  

سوال نهم که نمی‌خواهید این فرصت

and question 10, the phrasal  verb for arrive is show up.

و سوال 10، فعل عبارتی برای arrive نشان دادن است.

Question one.

سوال یک.

I used to play video games every  day, but eventually I grew.

من هر روز بازی‌های ویدیویی انجام می‌دادم، اما در نهایت رشد کردم.

Out of it.

خارج از آن.

Question 2.

سوال 2.

Do you know why Sarah of the meeting  earlier today walked out of the meeting?

آیا می‌دانید چرا سارا از جلسه اوایل امروز جلسه را ترک کرد؟

Question three, can you add  mustard to the shopping list?

سوال سوم، آیا می توانید خردل را به لیست خرید اضافه کنید؟

I just I just used it up.

من فقط استفاده کردم

Question 4.

سوال 4.

You should your old books to your community store.

شما باید کتاب های قدیمی خود را به فروشگاه انجمن خود ببرید.

You should give away.

باید بدی

Question 5.

سوال 5.

The bridge is because there was an accident.

پل به دلیل تصادف است.

The.

Bridges blocked off Question 6.

.

پل ها مسدود شدند سوال 6.

My boss said we can.

رئیسم گفت ما می توانیم.

With canceling the contract, we can.

با فسخ قرارداد می توانیم.

Go.

برو

Ahead question 7.

سوال پیش رو 7.

My company using cell phones during work hours.

شرکت من در ساعات کاری از تلفن همراه استفاده می کند.

My company frowns on question 8.

شرکت من در مورد سوال 8 اخم می کند.

I'm sorry I at you during the meeting  I overreacted last out question 9.

متاسفم که در طول جلسه در خدمت شما بودم  در مورد آخرین سؤال 9 بیش از حد واکنش نشان دادم.

Can you help me this error sort out question 10.

آیا می توانید به من کمک کنید که این خطا را مرتب کنم سوال 10.

The presentation was really long,  so I for a bit, so I wandered off.

ارائه واقعا طولانی بود، بنابراین من برای مدتی سرگردان شدم.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Was it easier or was it difficult?

راحت تر بود یا سخت؟

Well, now I'm going to explain  every phrasal verb in detail.

خب، اکنون می‌خواهم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم.

Number one to block off.

شماره یک برای مسدود کردن.

This is when you obstruct an exit  to prevent people from leaving.

این زمانی است که برای جلوگیری از خروج افراد، یک خروجی را مسدود می‌کنید.

This is a very common phrasal verb because on  your daily commute to work, you may have to  

این یک فعل عبارتی بسیار رایج است، زیرا ممکن است

take a detour, which means take an alternative  route because your regular exit is blocked off.

یک مسیر انحرافی داشته باشید، به این معنی که یک مسیر جایگزین انتخاب کنید زیرا خروجی معمولی شما مسدود است.

So let's say you get to work 15 minutes late.

بنابراین فرض کنید 15 دقیقه دیر سر کار می روید.

You can say, sorry, I'm late.

می توانید بگویید ببخشید دیر آمدم.

Main Street was blocked off,  

خیابان اصلی مسدود شد  

and most likely that street or exit is  blocked off because of construction.

و به احتمال زیاد آن خیابان یا خروجی به دلیل ساخت و ساز مسدود شده است.

It's also possible that there was an  accident, or perhaps there's something  

همچنین ممکن است تصادفی رخ داده باشد،

like a parade or a protest that's preventing  people from using that exit #2 to lash out.

مانند رژه یا اعتراضی که مانع از استفاده مردم از خروجی شماره ۲ برای سرکوب می‌شود.

When you lash out, it means you react angrily.

هنگامی که شما انتقاد می کنید، به این معنی است که شما با عصبانیت واکنش نشان می دهید.

You react with very strong negative emotion.

شما با احساسات منفی بسیار قوی واکنش نشان می دهید.

So this phrasal verb is negative,  and it's used in a negative way.

بنابراین این فعل عبارتی منفی است و به صورت منفی استفاده می شود.

So you might say she lashed out when  I suggested a different approach.

بنابراین ممکن است بگویید که وقتی رویکرد متفاوتی را پیشنهاد کردم، او به شدت انتقاد کرد.

So you shared an opinion and the person reacted  very negatively, very angrily, they lashed out.

بنابراین شما نظری را به اشتراک گذاشتید و آن شخص بسیار منفی، بسیار عصبانی واکنش نشان داد، آنها به شدت انتقاد کردند.

Now for this phrasal verb,  it's very common to say at  

اکنون برای این فعل عبارتی، بسیار

someone she lashed out at me when  I suggested a different approach.

کسی که وقتی رویکرد متفاوتی را پیشنهاد کردم به من حمله کرد.

The at someone is optional.

در کسی اختیاری است.

You don't need to do it, but it  can be very useful to specify who.

لازم نیست این کار را انجام دهید، اما مشخص کردن چه کسی می‌تواند بسیار مفید باشد.

So if you want to specify the  person, then we use at someone.

بنابراین، اگر می‌خواهید شخص مورد نظر را مشخص کنید، ما از شخصی استفاده می‌کنیم.

She lashed out at gym, she lashed out at us.

او به ورزشگاه حمله کرد، او به ما حمله کرد.

It could be the entire group.

ممکن است کل گروه باشد.

She lashed out at the client and  then you can explain the reason why  

او به مشتری حمله کرد و سپس می

she lashed out at the client because  the payment was late #3 to walk out.

او به مشتری حمله کرد زیرا  پرداخت با تاخیر شماره 3 بود تا خارج شود.

When you walk out, it means  you leave a place angrily.

وقتی بیرون می‌روید، به این معنی است که مکانی را با عصبانیت ترک می‌کنید.

So we have another phrasal verb with angrily.

بنابراین ما یک فعل عبارتی دیگر با angrily داریم.

You leave a place angrily.

شما با عصبانیت یک مکان را ترک می کنید.

So let's say you're meeting with your  boss to discuss your performance.

بنابراین فرض کنید با رئیس خود ملاقات می کنید تا در مورد عملکرد خود صحبت کنید.

Now, maybe you were expecting a 20% raise.

حالا، شاید شما انتظار افزایش 20 درصدی را داشتید.

A raise is a pay increase, a 20% pay increase.

افزایش حقوق، افزایش حقوق است، افزایش حقوق 20 درصد.

But your boss only offered you 2%.

اما رئیس شما فقط 2 درصد به شما پیشنهاد داده است.

You might say after my boss offered Me 2%, I.

ممکن است بگویید بعد از اینکه رئیسم به من 2% پیشنهاد داد، من.

Walked out.

بیرون رفت.

So you left the room, you left the office,  

پس اتاق را ترک کردی، دفتر را ترک کردی،  

the meeting, but you didn't just  leave, you left angrily, angrily.

جلسه را ترک نکردی، اما با عصبانیت و عصبانیت ترک کردی.

That's the key here.

این کلید اینجاست.

So combining our last phrasal verb to lash out,  

بنابراین با ترکیب آخرین فعل عبارتی خودمان،  

to react angrily, we can say  after she lashed out at me.

با عصبانیت واکنش نشان می‌دهیم، می‌توانیم بگوییم بعد از اینکه او به من حمله کرد.

I walked out.

بیرون رفتم

#4 to sort out.

شماره 4 برای مرتب کردن.

This.

این

Means to resolve a problem.

به معنای حل یک مشکل است.

Now we can use this with a  business professional problem.

اکنون می‌توانیم با یک مشکل حرفه‌ای تجاری از آن استفاده کنیم.

For example, let's say your payment processor  isn't working and you can't accept payments.

برای مثال، فرض کنید پردازشگر پرداخت شما کار نمی‌کند و نمی‌توانید پرداخت‌ها را بپذیرید.

You might say we need to sort this out ASAP,  

ممکن است بگویید ما باید این موضوع را در اسرع وقت حل کنیم،  

we need to resolve this problem ASAP,  or who can we call to sort this out?

ما باید این مشکل را در اسرع وقت حل کنیم،  یا با چه کسی می توانیم تماس بگیریم تا این مشکل را حل کنیم؟

So you can absolutely use this in a professional  business context when there is a problem.

بنابراین می‌توانید در یک زمینه کسب و کار حرفه‌ای وقتی مشکلی وجود دارد، کاملاً از آن استفاده کنید.

We commonly use this with personal issues with  

ما معمولاً از این با مسائل شخصی استفاده می کنیم  

relationship issues when you have  a problem with another person.

زمانی که با شخص دیگری مشکل دارید، مشکلی در رابطه وجود دارد.

So let's say you and your sister haven't  spoken in months because of a disagreement.

بنابراین بیایید بگوییم که شما و خواهرتان چند ماه است که به دلیل اختلاف نظر با هم صحبت نکرده‌اید.

Maybe your sister lashed out at  you and then you walked out of  

شاید خواهرتان به شما حمله کرده و

her birthday party and you haven't spoken since.

جشن تولد او و شما از آن زمان صحبت نکردید.

Well, someone might suggest  some ways you can sort it out.

خوب، ممکن است کسی راه‌هایی را پیشنهاد کند که بتوانید آن را مرتب کنید.

You need to sort it out with your sister.

باید با خواهرت حلش کنی

You need to resolve the problem.

شما باید مشکل را حل کنید.

And in this case, the problem  is a personal problem.

و در این مورد، مشکل یک مشکل شخصی است.

So this is a great phrasal  verb to use for a business  

بنابراین این یک فعل عبارتی عالی

context and a personal context #5 to use up.

زمینه و زمینه شخصی شماره 5 برای استفاده.

This is when you finish or  consume 100% of something.

این زمانی است که شما 100٪ چیزی را تمام یا مصرف می کنید.

So all of something.

بنابراین همه چیز.

And that's very important because I could say I  used the olive oil, so I consumed the olive oil.

و این بسیار مهم است زیرا می توانم بگویم از روغن زیتون استفاده کردم، بنابراین روغن زیتون را مصرف کردم.

But when I just say use, it  doesn't tell you how much.

اما وقتی می‌گویم استفاده کنید، به شما نمی‌گوید چقدر است.

How much olive oil did I use?

چقدر روغن زیتون استفاده کردم؟

I use the olive oil, but if I say I used up the  

من از روغن زیتون استفاده می کنم، اما اگر بگویم مصرف کردم  

olive oil then you know I  used 100% of the olive oil.

روغن زیتون پس می دانید که من از 100٪ روغن زیتون استفاده کردم.

So there is none left for you or for  someone else and you have to get more.

بنابراین هیچ چیزی برای شما یا شخص دیگری باقی نمی ماند و باید بیشتر به دست آورید.

So I could say I.

بنابراین می توانم بگویم من.

Used.

استفاده می شود.

All the olive oil, when I say  all the olive oil all means 100%.

همه روغن زیتون، وقتی می گویم همه روغن زیتون همه به این معنی است که 100٪ است.

So that is exactly the same as I used up  the olive oil number six to wander off.

بنابراین دقیقاً همان چیزی است که من از روغن زیتون شماره شش برای سرگردانی استفاده کردم.

This is when you leave a place  when you're not supposed to,  

این زمانی است که مکانی را ترک می‌کنید

or you leave a place without telling other people.

یا بدون اینکه به دیگران بگویید مکانی را ترک می کنید.

Now, this is commonly used with children.

در حال حاضر، این معمولا برای کودکان استفاده می شود.

So a mother might say, I have to watch my  daughter like a hawk or she'll wander off.

بنابراین یک مادر ممکن است بگوید، من باید مانند شاهین دخترم را تماشا کنم وگرنه سرگردان خواهد شد.

So little kids, they might not stay in a room,  They might wander off and go into another room.

بنابراین بچه های کوچک، ممکن است در یک اتاق نمانند، ممکن است سرگردان شوند و به اتاق دیگری بروند.

But of course, that can be dangerous  if nobody is watching that child.

اما البته، اگر کسی آن کودک را تماشا نکند، می‌تواند خطرناک باشد.

So this is commonly used with young  children, but we can also use it with adults.

بنابراین این معمولاً برای کودکان خردسال استفاده می‌شود، اما ما می‌توانیم از آن برای بزرگسالان نیز استفاده کنیم.

So let's say you're on a museum tour and  you're in a foreign country on a museum tour.

بنابراین فرض کنید در یک تور موزه هستید و  در یک کشور خارجی در یک تور موزه هستید.

Now you're supposed to stay with the museum tour.

حالا قرار است با تور موزه بمانید.

You're not supposed to wander off and  just go look at other areas of the museum.

قرار نیست سرگردان شوید و فقط به مناطق دیگر موزه بروید.

But you might say the tour was boring,  

اما ممکن است بگویید این تور خسته کننده بود،  

so I wandered off #7 to grow out of this  is when you lose interest in something.

بنابراین من از شماره 7 سرگردان شدم تا از این مرحله بیرون بیایم، زمانی است که شما علاقه خود را به چیزی از دست می دهید.

So to lose interest, you're no longer interested  in something because you're older or more mature.

بنابراین برای از دست دادن علاقه، دیگر به چیزی علاقه ندارید زیرا بزرگتر یا بالغ هستید.

For example, a lot of young kids play  video games for hours and hours and hours.

برای مثال، بسیاری از بچه‌های جوان ساعت‌ها و ساعت‌ها بازی‌های ویدیویی انجام می‌دهند.

But as an adult, you might grow out  of it, so you no longer do that.

اما به عنوان یک بزرگسال، ممکن است از آن رشد کنید، بنابراین دیگر این کار را انجام ندهید.

You no longer play video games  for hours and hours and hours.

دیگر ساعت‌ها و ساعت‌ها و ساعت‌ها بازی‌های ویدیویی بازی نمی‌کنید.

Because you're older, you're  more mature #8 to go ahead.

از آنجایی که سن شما بزرگتر است، برای ادامه کار #8 بالغ تر هستید.

This means to proceed.

این به معنای ادامه دادن است.

This is a very useful phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است.

We use it commonly to give someone  permission to do something.

ما معمولاً از آن استفاده می‌کنیم تا به کسی اجازه انجام کاری بدهیم.

So your coworker might ask you, is it OK if I  send the e-mail to the client and you can say,  

بنابراین، همکارتان ممکن است از شما بپرسد، آیا اشکالی ندارد

sure, go ahead, go ahead, which means proceed,  proceed with sending the e-mail, go ahead.

مطمئن باشید، ادامه دهید، ادامه دهید، به این معنی که ادامه دهید،  با ارسال ایمیل ادامه دهید، ادامه دهید.

Now you can just say go ahead.

حالا شما فقط می توانید بگویید ادامه دهید.

Or you can specify what the action is.

یا می توانید مشخص کنید که عمل چیست.

You can say go ahead and  send the e-mail or go ahead.

می‌توانید بگویید ادامه دهید و ایمیل را ارسال کنید یا ادامه دهید.

With.

با.

And we need a gerund go ahead with sending the  

و ما به یک جروند نیاز داریم که به ارسال آن ادامه دهد  

e-mail and send the e-mail  with sending the e-mail.

ایمیل بزنید و ایمیل را با ارسال ایمیل ارسال کنید.

So pay attention to that sentence  structure #9 to give away.

بنابراین به ساختار جمله شماره 9 توجه کنید.

This means to provide for free.

این به معنای ارائه رایگان است.

So this is a great phrasal verb for me.

بنابراین این یک فعل عبارتی عالی برای من است.

I could say I give away my best tips and advice  

می توانم بگویم بهترین راهنمایی ها و توصیه هایم را ارائه می کنم  

on how to become fluent right  here on this YouTube channel.

در مورد چگونگی مسلط شدن در اینجا در این کانال YouTube.

Now let's say you have a lot of items from  your kids, but your kids are grown up now,  

حالا فرض کنید وسایل زیادی از بچه‌هایتان دارید،

but you have a lot of their clothes,  their toys, even furniture for your kids.

اما شما بسیاری از لباس‌های آن‌ها، اسباب‌بازی‌های آن‌ها، حتی مبلمان کودکانتان را دارید.

You might want to.

ممکن است بخواهید.

Give.

That away so you can provide it to  another parent or someone else for free.

بده.

از آنجا دور شوید تا بتوانید آن را به صورت رایگان در اختیار یکی دیگر از والدین یا شخص دیگری قرار دهید.

We gave away all our kids  clothes when they moved out.

همه لباس‌های بچه‌هایمان را وقتی از خانه نقل مکان کردند، دادیم.

So when you want to get rid  of something in your house,  

بنابراین وقتی می‌خواهید از شر

you can sell it or you can give  it away, provide it for free.

می‌توانید آن را بفروشید یا می‌توانید آن را به صورت رایگان ارائه کنید.

And finally #10 to frown on this  means to disapprove of something.

و در نهایت شماره 10 اخم کردن در این مورد به معنای عدم تایید چیزی است.

So you might say my boss  disapproves of casual clothes.

بنابراین ممکن است بگویید رئیس من با لباس‌های معمولی موافق نیست.

So you can say my boss frowns  on wearing casual clothes.

بنابراین می توانید بگویید که رئیس من با پوشیدن لباس های معمولی اخم می کند.

Notice our sentence structure frowns on wearing.

توجه کنید که ساختار جمله ما هنگام پوشیدن اخم می کند.

We need our gerund verb.

ما به فعل جین خود نیاز داریم.

Now that you feel more comfortable  with these phrasal verbs,  

اکنون که با این افعال عبارتی احساس

how about we do the exact same quiz again  so you can see how much you've improved?

چطور است که دقیقاً همان مسابقه را دوباره انجام دهیم تا بتوانید ببینید چقدر پیشرفت کرده اید؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Take as much time as you need,  and when you're ready, hit play.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

To see the answers.

برای دیدن پاسخ ها.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause, take as much time as you need, compare  your answers and when you're ready, hit play  

مکث را فشار دهید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، پاسخ‌هایتان

question one.

سوال یک

You're not going to paying $500.00 for that.

شما قرار نیست برای آن 500 دلار بپردازید.

You're not going to talk me into  question 2, Mariah, this sales proposal.

قرار نیست من را در مورد سؤال 2 صحبت کنید، ماریا، این پیشنهاد فروش.

Yesterday, Mariah drew up question three.

دیروز ماریا سوال سه را طرح کرد.

Good news because everyone, we met the  deadline because everyone stepped it up.

خبر خوب زیرا همه، ما به ضرب الاجل رسیدیم زیرا همه آن را افزایش دادند.

Question 4, If you keep skipping breaks,  you're going to, you're going to burnout.

سوال 4، اگر مدام از وقفه ها بگذرید، به فرسودگی شغلی خواهید رسید.

Question 5, that's a great point.

سوال 5، این یک نکته عالی است.

You should at the meeting, you should bring it up.

شما باید در جلسه، باید آن را مطرح کنید.

Question six.

سوال ششم

Who do you the most in your family?

چه کسی را در خانواده خود بیشتر دوست دارید؟

Who do you look up to?

به چه کسی نگاه می کنید؟

Question 7.

سوال 7.

How long do we need to at the party?

چقدر باید در مهمانی باشیم؟

How long do we need to stick around?

چه مدت باید بمانیم؟

Question 8.

سوال 8.

Your tires look really you should get new ones.

لاستیک های شما واقعاً به نظر می رسد که باید لاستیک های نو تهیه کنید.

Your tires look really worn out.

لاستیک های شما واقعا فرسوده به نظر می رسند.

Question 9.

سوال 9.

The seller tried to so we didn't buy it.

فروشنده سعی کرد ما آن را نخریدیم.

The seller tried to RIP us off.

فروشنده سعی کرد ما را پاره کند.

Question 10.

سوال 10.

I noticed that this report, our production costs,  

متوجه شدم که این گزارش، هزینه های تولید ما،  

this report honed in on how  did you do with the quiz?

این گزارش نشان می‌دهد که چگونه با مسابقه امتحان کردید؟

Was it easy or difficult?

آسان بود یا سخت؟

Share your score in the comments and  don't worry if it was hard because  

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید

now I'll explain every phrasal verb in detail.

اکنون هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد.

Number one, to RIP off.

شماره یک، برای RIP کردن.

We use this when someone is selling something  or buying something and the buyer feels that  

وقتی کسی چیزی را می‌فروشد یا چیزی می‌خرد و خریدار

the price is too high compared to  the value of whatever they're buying.

قیمت در مقایسه با ارزش هر چیزی که می‌خرند بسیار بالاست.

For example, I can't believe  I paid paid $200 for that.

برای مثال، نمی‌توانم باور کنم  برای آن 200 دلار پرداخت کردم.

She ripped me off.

او من را پاره کرد.

Now notice the sentence structure.

حال به ساختار جمله توجه کنید.

You RIP someone off, she ripped me off.

تو یکی رو پاره کردی، اونم منو پاره کرد.

Another example, she told everyone that  I ripped her off but it was a fair price.

مثال دیگر، او به همه گفت که من او را از بین بردم اما قیمت منصفانه‌ای بود.

So just because someone claims you  RIP them off, it doesn't necessarily.

بنابراین صرفاً به این دلیل که شخصی ادعا می‌کند که شما آنها را حذف می‌کنید، لزوماً اینطور نیست.

Mean it's true.

یعنی درسته

#2 to wear out.

شماره 2 فرسوده شدن

We use this when something is damaged or  weakened because of age, it's old or because of.

وقتی چیزی به دلیل سن، قدیمی یا به دلیل آسیب دیده یا ضعیف شده است از این استفاده می‌کنیم.

Use you've used it.

استفاده کنید شما از آن استفاده کرده اید.

A lot.

خیلی

For example, I wore out my  tennis shoes last summer.

برای مثال، تابستان گذشته کفش‌های تنیس‌ام را پوشیدم.

If someone said that to me, I would assume  they played a lot of tennis last summer.

اگر کسی این را به من می‌گفت، فکر می‌کنم تابستان گذشته تنیس زیادی بازی کرده است.

They played so much tennis that they wore out.

آنقدر تنیس بازی کردند که فرسوده شدند.

Their.

آنها

Shoes.

They became damaged from use  from continually playing tennis.

کفش.

آنها در اثر استفاده از بازی مداوم تنیس آسیب دیدند.

We also use this in adjective form to be worn out.

ما همچنین از این به صورت صفت استفاده می کنیم تا فرسوده شود.

So it would be very common to say I need to  buy new tennis shoes because mine are worn out.

بنابراین بسیار رایج است که بگوییم باید کفش‌های تنیس جدید بخرم زیرا کفش‌های من فرسوده شده‌اند.

So of course are because shoes is plural and  we need the plural form of the verb to be mine.

البته به این دلیل است که کفش جمع است و ما نیاز داریم که شکل جمع فعل من باشد.

My tennis shoes are worn out.

کفش های تنیس من کهنه شده است.

So both forms are very common #3 to draw up.

بنابراین هر دو شکل شماره 3 برای ترسیم بسیار رایج هستند.

We use this when you need to prepare paperwork,  

ما از این زمانی استفاده می کنیم که شما نیاز به تهیه مدارک دارید،  

and generally that paperwork is for  a contract, an agreement, a proposal,  

و به طور کلی این اسناد برای یک قرارداد،

generally something that two people need  to sign or agree on to make it official.

به طور کلی چیزی که دو نفر برای رسمی کردن آن باید امضا یا توافق کنند.

For example, I asked my lawyer to drop the papers.

مثلاً از وکیلم خواستم که اوراق را رها کند.

Whenever you're dealing with a lawyer,  the papers are going to be official.

هر زمان که با یک وکیل سر و کار دارید، اسناد رسمی می شوند.

So this is a perfect time to use to draw up,  

بنابراین این زمان مناسبی برای استفاده برای طراحی است،  

or you could say we're waiting for our  bank to draw up the mortgage agreement.

یا می توانید بگویید ما منتظریم تا بانکمان قرارداد وام مسکن را تنظیم کند.

So that's another very official  document that you need to sign.

بنابراین این یک سند رسمی دیگر است که باید امضا کنید.

And you can use the phrasal  verb to draw up #4 to burn out.

و می‌توانید از فعل عبارتی برای ترسیم شماره ۴ استفاده کنید تا از بین برود.

This is a phrasal verb that has gotten a lot of  attention recently, especially with the pandemic,  

این یک فعل عبارتی است که اخیراً توجه زیادی را

because to burn out, this is when you  feel exhausted mentally or physically  

زیرا برای فرسودگی، این زمانی است که از نظر

from prolonged stress, stress of work,  stress of a situation like a pandemic,  

از استرس طولانی مدت، استرس کار، استرس ناشی

stress of a family situation like a  divorce or an illness, something like that.

استرس یک موقعیت خانوادگی مانند طلاق یا بیماری، چیزی شبیه به آن.

But a prolonged period, You can be stressed out  for a day, but when you burn out, it means you've  

اما در یک دوره طولانی، ممکن است برای یک روز استرس داشته

had that stress for a long period of time, several  weeks, several months, or even several years.

این استرس را برای مدت طولانی، چندین هفته، چند ماه یا حتی چندین سال داشت.

For example, I burned out at my last job,  

به عنوان مثال، من در آخرین کارم سوختم،  

so perhaps I was working so much that I went  through this period of prolonged stress.

بنابراین شاید آنقدر کار می کردم که این دوره استرس طولانی را پشت سر گذاشتم.

I burned out.

سوختم

Another example, I burned out  after caring for my aging parents.

مثال دیگر، من بعد از مراقبت از والدین پیرم دچار سوختگی شدم.

So caregivers often experience burnout.

بنابراین مراقبان اغلب فرسودگی شغلی را تجربه می کنند.

So you can use this in a work situation,  

بنابراین می توانید از این در یک موقعیت کاری استفاده کنید،  

or you can use it in a personal situation  as well #5 to look up to someone.

یا می‌توانید از آن در یک موقعیت شخصی استفاده کنید و همچنین شماره 5 برای نگاه کردن به کسی.

So notice we have two prepositions,  Look up to and then someone.

بنابراین توجه کنید که ما دو حرف اضافه داریم،  Look up to و سپس one.

We use this when you admire  someone or you respect someone.

وقتی کسی را تحسین می کنید یا به کسی احترام می گذارید، از این استفاده می کنیم.

So I could say I looked up to him like a father.

بنابراین می توانم بگویم که مانند یک پدر به او نگاه می کردم.

So of course I admire and respect my father,  and I'm comparing the situation to someone else.

بنابراین مطمئناً من پدرم را تحسین و به او احترام می‌گذارم، و وضعیت را با شخص دیگری مقایسه می‌کنم.

I looked up to him, I admired him like a father.

به او نگاه کردم، مثل یک پدر او را تحسین کردم.

Another example, I really look up to my boss.

مثال دیگر، من واقعاً به رئیسم نگاه می کنم.

So you admire your boss or you respect your boss.

بنابراین شما رئیس خود را تحسین می کنید یا به رئیس خود احترام می گذارید.

You hold your boss in high regard.

شما برای رئیس خود احترام زیادی قائل هستید.

So you can use this in a work situation.

بنابراین می توانید از این در موقعیت کاری استفاده کنید.

You can look up to people and you can use this  in a social situation, a family situation.

می‌توانید به مردم نگاه کنید و می‌توانید از آن در یک موقعیت اجتماعی، یک موقعیت خانوادگی استفاده کنید.

You can have many different people in your  life that you look up to for different reasons.

Number six, to step up.

Now that's the phrasal verb, but we most  commonly use it in the expression to step it up.

Notice that it it's very important to step it up.

To step it up.

This simply means to work harder or to try harder.

Now you can say we need to step it up  if we're going to meet the deadline.

So you have this deadline,  you need to work harder.

So it's the same as saying we need to work  harder if we're going to meet the deadline.

Step it up.

Now what is this it in the expression  will the IT would represent?

Work.

Or our.

Effort.

شما می توانید افراد مختلفی را در زندگی خود داشته باشید که به دلایل مختلف به آنها نگاه می کنید.

شماره شش، برای گام برداشتن.

اکنون این فعل عبارتی است، اما ما معمولاً از آن در عبارت برای افزایش آن استفاده می‌کنیم.

توجه داشته باشید که افزایش آن بسیار مهم است.

برای تقویت آن.

این به سادگی به معنای تلاش بیشتر یا تلاش بیشتر است.

اکنون می‌توانید بگویید اگر می‌خواهیم ضرب الاجل را رعایت کنیم، باید آن را افزایش دهیم.

بنابراین شما این مهلت را دارید، باید بیشتر تلاش کنید.

بنابراین، مانند این است که بگوییم اگر می‌خواهیم ضرب الاجل را رعایت کنیم، باید بیشتر تلاش کنیم.

آن را بالا ببر.

حالا این در عبارتی که IT نشان خواهد داد چیست؟

کار کنید.

یا ما.

تلاش

We need to step up our work.

ما باید کار خود را افزایش دهیم.

We need to step up our effort.

ما باید تلاش خود را افزایش دهیم.

Step it up.

آن را بالا ببر.

I encourage you to use it that way.

من شما را به استفاده از آن در این راه تشویق می کنم.

Step it up because you'll  sound like a native speaker.

آن را افزایش دهید زیرا مانند یک زبان مادری به نظر خواهید رسید.

We have a really common expression with this.

ما یک عبارت واقعاً مشترک با این داریم.

Step it up and then you add the two words notch.

آن را بالا ببرید و سپس دو کلمه notch را اضافه کنید.

Step it up a notch.

آن را یک درجه بالا ببرید.

If you look at a dial, A  notch is one move on the dial.

اگر به صفحه صفحه نگاه کنید، یک بریدگی یک حرکت روی صفحه است.

So it represents a little bit, a small amount.

بنابراین نشان دهنده کمی، مقدار کمی است.

Step it up a notch.

آن را یک درجه بالا ببرید.

It's just like saying step it up a little bit.

درست مثل این است که بگوییم کمی آن را بالا ببر.

So that's just a common expression.

پس این فقط یک عبارت رایج است.

You need to step it up a notch  if you want to meet the deadline.

اگر می‌خواهید ضرب‌الاجل را رعایت کنید، باید آن را یک درجه افزایش دهید.

So you can use it with a notch, it's very common,  or you can use it without #7 to home hone in on.

بنابراین می‌توانید از آن با یک بریدگی استفاده کنید، این بسیار متداول است،  یا می‌توانید از آن بدون شماره 7 استفاده کنید تا در خانه به‌کار بگیرید.

This is another two preposition  phrasal verb we have hone in on.

این فعل عبارتی دو حرف اضافه دیگر است که ما روی آن افزوده ایم.

Hone in on something.

به چیزی توجه کنید

And this means to really focus on something, to  put all your attention on something specific.

و این به این معنی است که واقعاً روی چیزی تمرکز کنید، تمام توجه خود را روی چیزی خاص متمرکز کنید.

For example, if we want to get more customers, we  should really hone in on small business owners.

برای مثال، اگر می‌خواهیم مشتریان بیشتری داشته باشیم، باید واقعاً صاحبان مشاغل کوچک را جذب کنیم.

So maybe right now you're not being very  specific and you're looking at all customers,  

بنابراین شاید در حال حاضر شما خیلی خاص

but you want to hone in on one specific segment  of the population, small business owners.

اما می‌خواهید روی یک بخش خاص از جمعیت، یعنی صاحبان کسب‌وکارهای کوچک تمرکز کنید.

So you're going to focus on them,  you're going to hone in on them.

بنابراین شما روی آنها تمرکز خواهید کرد، روی آنها تمرکز خواهید کرد.

Another example for the presentation, we  should really hone in on South America.

مثال دیگری برای ارائه، ما باید واقعاً به آمریکای جنوبی بپردازیم.

So maybe you're a global company and you have  brand branches all over the world, but for this  

بنابراین شاید شما یک شرکت جهانی هستید و شعبه‌های

specific presentation, you're going to hone in  on one specific part of the world, South America.

با ارائه خاص، می‌خواهید در یک بخش خاص از جهان، آمریکای جنوبی، پیشرفت کنید.

Now many native speakers,  native speakers, not students,  

اکنون بسیاری از افراد بومی،  سخنرانان

many native speakers mistakenly say  home in on, we need to home in on.

بسیاری از گویشوران بومی به اشتباه می‌گویند home in on، ما باید home in را روشن کنیم.

And that's because in  pronunciation they're very similar.

و این به این دلیل است که در تلفظ آنها بسیار شبیه هستند.

Honan, Homan and hone.

هونان، هومان و هون.

What's that?

اون چیه؟

It's not really used very much,  but everybody knows the word home.

واقعاً زیاد استفاده نمی شود،  اما همه کلمه خانه را می شناسند.

But this isn't correct.

اما این درست نیست

The expression is not home in on.

عبارت در خانه نیست.

The expression is home in on.

عبارت خانه در است.

So make sure you get that both in  pronunciation, home and and in spelling as well.

بنابراین مطمئن شوید که این را هم در تلفظ، هم در خانه و هم در املا می‌شناسید.

And if you hear a native speaker  say home in on their incorrect  

و اگر از زبان مادری می‌شنوید که

#8 this is a must know phrasal verb to bring up.

شماره 8 این یک فعل عبارتی است که باید بدانید تا بالا بیاورید.

And this is when you begin a  discussion on a specific topic.

و این زمانی است که شما بحثی را درباره یک موضوع خاص شروع می‌کنید.

For example, if you're in a staff meeting, it  would be very common for the boss or whoever's  

برای مثال، اگر در یک جلسه کارکنان

leading the meeting to say, before we end the  meeting, does anyone have anything to bring up?

جلسه را هدایت کنید تا بگوید، قبل از پایان جلسه، کسی چیزی برای مطرح کردن دارد؟

Does anyone have a specific  topic they want to discuss?

آیا کسی موضوع خاصی دارد که بخواهد درباره آن بحث کند؟

Does anyone have anything to bring up?

کسی چیزی داره که مطرح کنه؟

Or after the meeting you  might tell another colleague?

یا بعد از جلسه ممکن است به همکار دیگری بگویید؟

I didn't have a chance to bring  up the marketing proposal.

من فرصتی برای مطرح کردن پیشنهاد بازاریابی نداشتم.

So you didn't have a chance to discuss this  specific topic, the marketing proposal.

بنابراین شما فرصتی برای بحث در مورد این  موضوع خاص، پیشنهاد بازاریابی، نداشتید.

Maybe you ran out of time #9 to talk into and  

شاید وقت شماره 9 برای صحبت در مورد و  

the sentence structure is to  talk someone into something.

ساختار جمله این است که با کسی در مورد چیزی صحبت کنید.

And this means to convince  someone to do something.

و این به معنای متقاعد کردن یک نفر برای انجام کاری است.

For example, she talked me into helping her move.

به عنوان مثال، او از من خواست تا به او کمک کنم تا حرکت کند.

She convinced me to help her move.

او مرا متقاعد کرد که به او کمک کنم تا حرکت کند.

So when someone uses this, oh, she talked  me into helping her move, it gives you the  

بنابراین، وقتی کسی از این استفاده می‌کند، اوه، او از من صحبت می‌کند

impression that the person didn't really want  to do the activity, but somebody convinced them.

تصور می‌شود که آن شخص واقعاً نمی‌خواهد  فعالیت را انجام دهد، اما کسی او را متقاعد کرده است.

But please, I really need your help.

اما خواهش می کنم، من واقعا به کمک شما نیاز دارم.

I'll buy pizza.

من پیتزا می خرم

Or maybe you could say my team talked me into  bringing up the bonus at the staff meeting.

یا شاید می‌توانید بگویید تیم من با من صحبت کرده است که پاداش را در جلسه کارکنان مطرح کنم.

So notice I used bring up, discuss  a specific topic, the bonus.

بنابراین توجه داشته باشید که من از مطرح کردن، بحث درباره یک موضوع خاص، امتیاز استفاده کردم.

My team talked me into bringing  up the bonus now because maybe  

تیم من از من خواست تا اکنون پاداش

discussing the bonus is a little bit of a  sensitive issue and nobody wants to do it.

بحث در مورد پاداش کمی یک مسئله حساس است و هیچکس نمی‌خواهد آن را انجام دهد.

But your team convinced you.

اما تیم شما شما را متقاعد کرد.

Lucky you.

خوش شانس

So they talked to you into.

بنابراین آنها با شما صحبت کردند.

It.

آن را

And #10 to stick around.

و شماره 10 را حفظ کنید.

This is a.

این یک است.

Must use phrasal verb.

باید از فعل عبارتی استفاده کرد.

You can use it in a social  setting or a professional setting.

می‌توانید از آن در یک محیط اجتماعی یا یک محیط حرفه‌ای استفاده کنید.

To stick around means to stay in  a location for a period of time.

ماندن به معنای ماندن در یک مکان برای مدتی است.

So let's say you're at this beautiful  park with a friend and after an hour or  

بنابراین فرض کنید با یکی از دوستانتان در

so your friend has to leave and they  say, do you want to share an Uber?

بنابراین دوست شما باید ترک کند و آنها می‌گویند، آیا می‌خواهید یک Uber را به اشتراک بگذارید؟

And you say, no, I'm going to  stick around a little bit longer.

و شما می گویید، نه، من می خواهم کمی بیشتر در اطراف بمانم.

So you're going to stay in a specific  location, the park, for a period of time.

بنابراین، برای مدتی در یک مکان خاص، پارک، می‌مانید.

It's unknown how long you'll stay.

معلوم نیست تا کی بمونی

That doesn't really matter.

این واقعا مهم نیست.

It's just the fact you're going to stay.

فقط این واقعیت است که تو می مانی.

I'm going to stick around a little bit longer.

من می خواهم کمی بیشتر در اطراف بمانم.

It's such a beautiful day.

خیلی روز قشنگیه

I'm going to stick around now.

من می خواهم در حال حاضر بچسبم.

You can also use this in the negative.

شما همچنین می توانید از این به صورت منفی استفاده کنید.

I can't stick around very  long because I have a meeting.

من نمی‌توانم زیاد در آنجا بمانم زیرا جلسه دارم.

Although it's a beautiful day,  I can't stick around very long.

اگرچه روز زیبایی است،  نمی‌توانم زیاد در آنجا بمانم.

I have a meeting to get back to.

جلسه ای دارم که باید برگردم

Now that you're more comfortable with these  phrasal verbs, let's do that same quiz again.

اکنون که با این افعال عبارتی راحت‌تر هستید، بیایید همان امتحان را دوباره انجام دهیم.

So here are the questions.

بنابراین سؤالات اینجا هستند.

You need to choose which phrasal  verb best completes the sentence.

باید انتخاب کنید که کدام فعل عبارتی جمله را به بهترین نحو تکمیل می کند.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Now complete read the quiz and whenever you're  ready hit play and I'll share the answers.

اکنون مسابقه را کامل بخوانید و هر زمان که آماده بودید، روی Play ضربه بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم.

So go ahead and hit pause.

پس ادامه دهید و مکث را بزنید.

Now.

در حال حاضر.

Welcome back.

خوش آمدید.

So how did you do on this quiz?

پس چگونه در این مسابقه شرکت کردید؟

Let's find out.

بیایید دریابیم.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

So hit pause, review the answers, and whenever  you're ready, hit play and come back to the video.

بنابراین، مکث را فشار دهید، پاسخ‌ها را مرور کنید، و هر زمان که آماده بودید، روی پخش ضربه بزنید و به ویدیو برگردید.

Wow.

Think of all the phrasal  verbs you've learned so far.

عجب

به تمام افعال عبارتی که تاکنون یاد گرفته اید فکر کنید.

Now you'll learn your next group of  15 phrasal verbs by completing a quiz.

اکنون گروه بعدی خود را با 15 فعل عبارتی با تکمیل یک مسابقه یاد خواهید گرفت.

And you've already?

و شما قبلا؟

Learned.

یاد گرفت.

Some of these phrasal verbs.

برخی از این افعال عبارتی.

So this should be easy for you.

بنابراین این باید برای شما آسان باشد.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

Our first phrasal verb?

اولین فعل عبارتی ما؟

Pull off.

بکشید.

I know the team can pull it off.

من می دانم که تیم می تواند آن را به پایان برساند.

Pull off.

بکشید.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

In this context, to pull off means to succeed  in doing something difficult or unexpected.

در این زمینه، عقب‌نشینی به معنای موفقیت در انجام کاری دشوار یا غیرمنتظره است.

For example, getting a high mark on your IELTS  is challenging, but I know you'll pull it off.

به عنوان مثال، گرفتن نمره بالا در آیلتس چالش برانگیز است، اما می‌دانم که از پس آن بر می‌آیید.

So notice here, I know you'll pull it off here.

بنابراین به اینجا توجه کنید، من می دانم که شما آن را در اینجا انجام خواهید داد.

It means I know you'll succeed at  getting a high mark on your IELTS.

این بدان معناست که من می دانم که شما در کسب نمره بالا در آیلتس موفق خواهید شد.

How about this one?

این یکی چطور؟

If you have a great teacher,  I know I'll pull it off.

اگر معلم بزرگی دارید، می‌دانم که این کار را انجام خواهم داد.

Maybe that's something you would say.

شاید این چیزی است که شما می گویید.

I know I'll.

می دانم که خواهم کرد.

Pull it off.

آن را بکشید.

I will be successful if I have a great teacher  and I hope I'm not great teacher for you.

اگر معلم بزرگی داشته باشم، موفق خواهم شد و امیدوارم معلم خوبی برای شما نباشم.

If you agree with stop put.

اگر با استاپ موافق هستید.

That's right.

درست است.

That's right.

درست است.

I'll pull it off with Jennifer's help.

من با کمک جنیفر این کار را انجام خواهم داد.

Put.

That's right in the comments.

قرار دهید.

در نظرات همینطور است.

Now let's listen to some real world  examples using this phrasal verb.

حالا بیایید با استفاده از این فعل عبارتی به چند مثال دنیای واقعی گوش دهیم.

Is it something you really managed to pull off,  

آیا این چیزی است که شما واقعاً موفق به انجام آن شده اید،  

or does the Middle East really  still have us kind of sucked in?

یا آیا خاورمیانه واقعاً هنوز ما را به نوعی درگیر کرده است؟

So how did Ukraine pull  off such a stunning attack?

پس چگونه اوکراین چنین حمله خیره کننده ای را انجام داد؟

It requires a bit of confidence to pull off.

کمی اعتماد به نفس لازم است تا به نتیجه برسند.

Our next phrasal verb, take off.

فعل عبارت بعدی ما، take off.

Sarah's online store really took off.

فروشگاه اینترنتی سارا واقعا رونق گرفت.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

Take off.

برخاستن.

This means to become successful or popular.

این به معنای موفقیت یا محبوب شدن است.

For example, my YouTube channel  didn't take off at first.

برای مثال، کانال YouTube من در ابتدا شروع به کار نکرد.

It wasn't successful or popular at first,  

در ابتدا موفق یا محبوب نبود،  

but I was persistent and consistent  and eventually it took off.

اما من پیگیر و ثابت بودم  و در نهایت این اتفاق افتاد.

Eventually it became successful, I could  also say, and eventually I pulled it off.

در نهایت موفقیت آمیز شد، می توانم هم بگویم، و در نهایت آن را انجام دادم.

I pulled it off.

من آن را کشیدم.

And in this case, it represents creating  and growing a successful YouTube channel.

و در این مورد، نشان‌دهنده ایجاد و رشد یک کانال YouTube موفق است.

Or I could say to you, if you're consistent, your  English fluency and confidence will take off.

یا می‌توانم به شما بگویم، اگر ثابت قدم باشید، تسلط و اعتماد به نفس انگلیسی‌تان بالا می‌رود.

Do you agree with that?

آیا شما با آن موافقید؟

Well put.

خوب قرار دهید.

That's right.

درست است.

That's right, but that's right in the comments.

درست است، اما در نظرات درست است.

Now let's listen to some real world  examples using this phrasal verb just  

حالا بیایید با استفاده از این فعل عبارتی

to the point where your career is starting  to take off, you're taking on seniority.

تا جایی که حرفه شما شروع به رونق می کند، شما در حال گرفتن ارشد هستید.

After the trial, she was able to  move away to Florence and that's  

پس از محاکمه، او توانست

where we really see her career kind of take off.

جایی که ما واقعاً شاهد پیشرفت شغلی او هستیم.

But once you look at that 10 year mark and beyond,  that's where things really start to take off next.

اما زمانی که به آن 10 سال و پس از آن نگاه کنید، اینجاست که همه چیز واقعاً شروع به اوج گرفتن می‌کند.

Put off.

به تعویق انداختن.

She put off scheduling her IELTS.

او برنامه ریزی آیلتس خود را به تعویق انداخت.

Do you know what put off means?

میدونی عقب انداختن یعنی چی؟

This means to delay or postpone doing something.

این به معنای به تاخیر انداختن یا به تعویق انداختن انجام کاری است.

She put off scheduling her IELTS  until she mastered phrasal verbs.

او برنامه ریزی آیلتس خود را تا زمانی که بر افعال عبارتی تسلط پیدا کند به تعویق انداخت.

Now this means she'll schedule her  IELTS once she masters phrasal verbs.

اکنون این بدان معناست که وقتی بر افعال عبارتی تسلط پیدا کند، آیلتس خود را برنامه ریزی می کند.

You might say, let's put off the meeting.

شاید بگویید بیایید جلسه را به تعویق بیندازیم.

Let's delay the meeting.

بیایید جلسه را به تعویق بیندازیم.

Hell, after the long weekend or your  husband or roommate might ask you,  

جهنم، بعد از تعطیلات آخر هفته یا ممکن است

are we still cleaning out the garage this weekend?

آیا ما هنوز این آخر هفته گاراژ را تمیز می کنیم؟

And you can say, let's put it off until  winter, let's delay it until winter.

و می توانید بگویید، بیایید آن را به زمستان موکول کنیم، بیایید آن را تا زمستان به تعویق بیندازیم.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Do you put off writing a  paper until the last minute?

آیا نوشتن مقاله را تا آخرین لحظه به تعویق می اندازید؟

Just an idea being put off for a  better time that never came, bunnies.

فقط یک ایده در حال به تعویق افتادن برای زمانی بهتر که هرگز نیامد، خرگوش ها.

And I think it's such a waste when people  just put off their vacation or travel plans.

و من فکر می‌کنم وقتی مردم برنامه‌های تعطیلات یا سفر خود را به تعویق می‌اندازند بسیار هدر می‌رود.

Next turn around.

دور بعدی.

How did you turn around your online store?

چگونه فروشگاه آنلاین خود را تغییر دادید؟

Do you know what this means to turn around?

آیا می دانید این چرخش به چه معناست؟

This means to take a business plan or  system from not successful to successful.

این بدان معناست که یک طرح تجاری یا سیستم را از ناموفق به موفق تبدیل کنید.

For example, the new manager turned  the marketing department around,  

برای مثال، مدیر جدید بخش بازاریابی

so to turn something around to take the marketing  department from not successful to successful.

بنابراین، کاری را تغییر دهید تا بخش بازاریابی از ناموفق به موفق تبدیل شود.

Or she turned around her speaking  skills by practicing speaking every day.

یا هر روز با تمرین صحبت کردن، مهارت‌های صحبت کردن خود را تغییر داد.

And you can add to this and say her excellent  

و شما می توانید به این اضافه کنید و بگویید او عالی است  

communication skills helped her  career take off become successful.

مهارت‌های ارتباطی به موفقیت شغلی او کمک کرد.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

I'm hoping we can turn it around.

امیدوارم بتوانیم آن را برگردانیم.

Accommodation that has turned  the business, turned it around.

اقامتگاهی که کسب و کار را تغییر داده است.

Our economy in peril.

اقتصاد ما در خطر است

We turned it around.

چرخاندیمش.

Our next phrasal verb call off.

فعل عبارتی بعدی ما call off.

Do you know why the meeting was called off?

آیا می دانید چرا جلسه لغو شد؟

Do you know what this means to call off?

آیا می دانید این به معنای لغو کردن چیست؟

This means to cancel something  that was planned or scheduled.

این به معنای لغو چیزی است که برنامه ریزی یا برنامه ریزی شده بود.

For example, the company had  to call off the conference,  

برای مثال، شرکت مجبور شد

cancel the conference because of the hurricane.

کنفرانس را به دلیل طوفان لغو کنید.

Now let's compare this  sentence to one with put off.

حالا بیایید این جمله را با یک جمله با تاخیر مقایسه کنیم.

Remember, put off means delay.

به یاد داشته باشید، عقب انداختن به معنای تاخیر است.

The company had to put off the  conference because of the hurricane.

شرکت مجبور شد کنفرانس را به دلیل طوفان به تعویق بیندازد.

Do you know the difference  between these two sentences?

آیا می دانید تفاوت بین این دو جمله چیست؟

In the first example we call off the  conference will not happen, it is cancelled.

در مثال اول که لغو کردیم، کنفرانس اتفاق نمی افتد، لغو شده است.

But in the second example would put  off the conference will happen but at  

اما در مثال دوم به تعویق انداختن

a later date or you could say she called  off her birthday party when she got sick.

در تاریخ بعدی یا می توان گفت که او جشن تولدش را وقتی مریض شد لغو کرد.

She cancelled it.

او آن را لغو کرد.

She didn't put it off, she called it off.

او آن را به تعویق نینداخت، او آن را لغو کرد.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

As violence, they began to receive  threats to call off their events.

به عنوان خشونت، آنها شروع به دریافت تهدید برای لغو رویدادهای خود کردند.

After two hours, the man looks  call off their attack and retreat.

پس از دو ساعت، مرد به نظر می‌رسد که حمله خود را متوقف کرده و عقب‌نشینی می‌کند.

So we decided to call off the  wedding at the last minute.

بنابراین تصمیم گرفتیم که عروسی را در آخرین لحظه لغو کنیم.

How are you doing with these phrasal verbs so far?

تا به حال با این افعال عبارتی چطور کار می کنید؟

Our next phrasal verb to.

فعل عبارت بعدی ما to.

Catch up on I spent the whole  day catching up on emails.

پیگیری من کل روز را صرف دریافت ایمیل‌ها کردم.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

To catch up on this means to do something  that you haven't been able to do recently.

رسیدن به این امر به معنای انجام کاری است که اخیراً قادر به انجام آن نبوده‌اید.

For example, I need to catch up on your lessons.

به عنوان مثال، من باید به درس های شما برسم.

Maybe you say that to me or to your  teacher or your piano instructor.

شاید این را به من یا معلم یا مربی پیانو خود بگویید.

This means you haven't been able  to review the lessons recently.

این بدان معناست که اخیراً نمی‌توانید درس‌ها را مرور کنید.

So now you have many lessons to review  and you need to catch up on them.

بنابراین اکنون درس‌های زیادی برای مرور دارید و باید آنها را دنبال کنید.

You need to watch all the  lessons you haven't reviewed.

باید همه درس‌هایی را که مرور نکرده‌اید تماشا کنید.

Or you could say, this weekend  I caught up on my chores.

یا می توانید بگویید، این آخر هفته به کارهایم پی بردم.

I did all the chores I haven't  been able to do because I was  

من تمام کارهایی را که نتوانستم

too busy doing other things, so I put them off.

خیلی مشغول انجام کارهای دیگر هستم، بنابراین آنها را به تعویق انداختم.

But this weekend I caught up on them.

اما این آخر هفته با آنها آشنا شدم.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Anyone that wants to catch up on that part of the  story can go back and watch our original issue.

هر کسی که می‌خواهد به آن بخش از داستان برسد، می‌تواند به عقب برگردد و شماره اصلی ما را تماشا کند.

Which they should do anyway because  it feels like a way to catch.

کاری که به هر حال باید انجام دهند زیرا به نظر راهی برای گرفتن است.

Up on social media or read something?

در شبکه های اجتماعی حضور دارید یا چیزی بخوانید؟

Let's have this down.

بیایید این را پایین بیاوریم.

Catch up on e-mail.

Go home at a regular time.

با ایمیل تماس بگیرید.

در یک زمان مشخص به خانه بروید.

Our next phrasal verb blurred out.

فعل عبارت بعدی ما محو شد.

I can't believe I blurted  that out in front of my boss.

باورم نمی‌شود که جلوی رئیسم این حرف را زدم.

Do you know what this means to blurt out?

آیا می دانید که این به چه معناست که محو کردن؟

This is when you say something  suddenly without thinking,  

این زمانی است که ناگهان و بدون

often something that shouldn't have been said.

اغلب چیزی که نباید گفته می شد

For example, let's say you're in a meeting  and you're discussing a strategy or a goal,  

به عنوان مثال، فرض کنید در یک جلسه هستید و در حال

and you say, there's no way we'll pull that  off, there's no way we'll be successful.

و شما می گویید، هیچ راهی وجود ندارد که آن را انجام دهیم، هیچ راهی وجود ندارد که موفق شویم.

And then later in the meeting you can  say, oh, why did I blurt that out?

و بعداً در جلسه می‌توانید بگویید، اوه، چرا این را آشکار کردم؟

I have such a big mouth.

من خیلی دهن بزرگی دارم

So this is an expression to.

پس این بیانی است به.

Have a big mouth.

دهان بزرگی داشته باشید

Someone who has a big mouth often says things  

کسی که دهان بزرگی دارد اغلب چیزهایی می گوید  

they shouldn't say because they  don't think before they speak.

آنها نباید بگویند زیرا قبل از صحبت فکر نمی کنند.

So people with big mouths often blurt things out.

بنابراین افرادی که دهان بزرگ دارند، اغلب چیزها را به زبان می آورند.

Or maybe your coworker is looking for a  new job but it was a secret but then you  

یا شاید همکار شما به دنبال یک شغل جدید

say to your Co worker I accidentally blurted out  

به همکارت بگو که من به طور تصادفی هول کردم  

that you're looking for a new job  so you said it suddenly without.

که به دنبال شغل جدیدی هستید بنابراین یکدفعه بدون آن گفتید.

Thinking.

فکر کردن

Let's listen to.

Some real world examples.

گوش کنیم.

چند نمونه دنیای واقعی

Further when girls blurt out  answers without raising their hands.

بیشتر زمانی که دختران بدون اینکه دستانشان را بالا ببرند، پاسخ‌ها را به زبان می‌آورند.

One of you.

So what's your story?

یکی از شما

پس داستان شما چیست؟

Can you just blurt out a 30 second story?

آیا می توانید فقط یک داستان 30 ثانیه ای را بیان کنید؟

His first reflex was not to  blurt out what was going on next.

اولین انعکاس او این بود که آنچه را که در آینده می‌گذرد آشکار نکند.

Comb through.

شانه کنید.

Do you have time to comb through this report?

آیا برای بررسی این گزارش وقت دارید؟

Do you know what this means to comb  through and notice that B is silent?

آیا می‌دانید این به چه معناست که بتوانید آن را رد کنید و متوجه شوید که B ساکت است؟

Comb.

شانه.

Comb through.

شانه کنید.

This means to analyze or review  something carefully and completely.

این به معنای تجزیه و تحلیل یا بررسی  چیزی با دقت و کامل است.

Before you submit your CV, you should comb  through it to make sure there are no errors.

قبل از ارسال رزومه، باید آن را بررسی کنید تا مطمئن شوید خطایی وجود ندارد.

That's always good advice.

این همیشه توصیه خوبی است.

Or I comb through this entire  textbook to prepare for my IELTS.

یا کل این کتاب درسی را بررسی می کنم تا برای آیلتس آماده شوم.

You reviewed it entirely and completely.

شما آن را به طور کامل و کامل بررسی کردید.

She spent the whole afternoon combing through  old family photos to create a scrapbook.

او تمام بعدازظهر را صرف بررسی عکس‌های قدیمی خانوادگی کرد تا دفترچه‌ای بسازد.

Let's listen to some real world examples,  help NASA kind of comb through our data.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم،  به ناسا کمک کنیم تا از داده‌های ما استفاده کند.

So I went back to my staff.

بنابراین به سمت کارکنانم برگشتم.

Let's comb through this.

بیایید از این طریق شانه بزنیم.

Like go comb through their website next.

در ادامه می‌توانید از طریق وب‌سایت آن‌ها سر بزنید.

Skim through.

از آن عبور کنید.

I only had enough time to skim through the report.

فقط وقت کافی داشتم تا گزارش را مرور کنم.

Do you know what this means to skim through?

آیا می دانید این به چه معنی است که از طریق آن سرکشی کنید؟

This means to review something  quickly without going into detail.

این بدان معناست که چیزی را به سرعت بدون وارد شدن به جزئیات مرور کنید.

So you can think of it as  the opposite of comb through.

بنابراین می‌توانید آن را به‌عنوان مخالف شانه کردن در نظر بگیرید.

For example, the consultant  has an impressive background,  

به عنوان مثال، مشاور سابقه‌ای

but I only skimmed through his proposal.

اما من فقط پیشنهاد او را مرور کردم.

I didn't read it fully.

کامل نخوندمش

She skimmed through the recipe to  make sure she had all the ingredients.

او دستور پخت را مرور کرد تا مطمئن شود همه مواد را دارد.

So she looked at it quickly, not fully.

بنابراین او به سرعت به آن نگاه کرد، نه کامل.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Can't sort of skim through it and I'm just going  to skim through couple hit, couple the highlights,  

نمی‌توانم آن را مرور کنم و من فقط می‌خواهم از میان ضربه‌های

read the class syllabus, skim through  textbooks and review all the materials.

برنامه درسی کلاس را بخوانید، کتاب‌های درسی را مرور کنید و همه مطالب را مرور کنید.

Next, gloss over the consultant,  glossed over the budget increase.

در مرحله بعد، به مشاور توجه کنید، افزایش بودجه را حذف کنید.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

To gloss over this means to briefly  mention something without going into  

نادیده گرفتن این موضوع به معنای ذکر اجمالی

detail, and you do this often to  avoid discussing it thoroughly.

جزئیات، و این کار را اغلب انجام می‌دهید تا از بحث کامل درباره آن اجتناب کنید.

For example, the manager glossed  over the consultants rude comment.

به‌عنوان مثال، مدیر نظر بی‌ادبانه مشاوران را نادیده گرفت.

So how could he gloss over this rude comment?

پس چگونه می‌توانست از این اظهارنظر گستاخانه چشم پوشی کند؟

Maybe he's in the middle of  a meeting and he says to the  

شاید او وسط جلسه است

consultant who remembers said something rude.

مشاوری که یادش می‌آید یک چیز بی ادبانه گفت.

He says to him.

به او می گوید.

I appreciate your perspective.

من از دیدگاه شما قدردانی می کنم.

Anyway, let's review the upcoming conference.

به هر حال اجازه دهید کنفرانس پیش رو را مرور کنیم.

So he mentioned it briefly, but then  he quickly moved on to something  

بنابراین او به طور خلاصه به آن اشاره کرد،

else because he didn't want to spend  time reviewing that negative comment.

در غیر این صورت، چون نمی‌خواست وقت خود را صرف بررسی آن نظر منفی کند.

How about this one?

این یکی چطور؟

My brother always glosses over why his  girlfriend doesn't come to family gatherings.

برادرم همیشه به این موضوع اشاره می‌کند که چرا دوست دخترش به جمع‌های خانوادگی نمی‌آید.

He mentions it quickly, but then  moves on to a different topic on  

او به سرعت به آن اشاره می کند، اما

purpose because he doesn't want to discuss it.

هدفش چون نمی خواهد درباره آن بحث کند.

He glosses over it.

او آن را غرق می کند.

Let's listen to some real  world examples of this stuff.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی از این موارد گوش دهیم.

So I didn't want to gloss over  anything in the early days.

بنابراین نمی‌خواستم در روزهای اول چیزی را پنهان کنم.

I would gloss over my family's experience.

من تجربه خانواده ام را پنهان می کنم.

I'll have to gloss over or  emit many formal details next.

بعداً باید بسیاری از جزئیات رسمی را نادیده بگیرم یا  منتشر کنم.

Pan out.

پان کردن.

The speaker we wanted didn't pan out.

اسپیکر مورد نظر ما رد نشد.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

To pan out?

برای پان کردن؟

This means to have a successful  outcome, the strategy didn't pan out.

این بدان معناست که برای داشتن یک نتیجه موفق، استراتژی به نتیجه نرسید.

This means the strategy wasn't successful,  didn't have a successful outcome.

این بدان معناست که استراتژی موفق نبوده، نتیجه موفقی نداشته است.

So we need to revise our approach.

بنابراین باید در رویکرد خود تجدید نظر کنیم.

Or you could say to your spouse  or roommate or family member,  

یا می توانید به همسر یا هم اتاقی یا یکی

Let's see how our kitchen  Renault pans out before we start.

بیایید ببینیم قبل از شروع، رنو آشپزخانه ما چگونه پخته می‌شود.

The bathroom Renault is short for renovation.

حمام رنو برای نوسازی کوتاه است.

So you're renovating?

پس در حال بازسازی هستید؟

Your.

شما

Kitchen, let's see how it pans out.

آشپزخونه، بیایید ببینیم چطوری می شود.

Let's see how successful it is  before we start another Renault,  

قبل از اینکه رنو دیگری راه اندازی

another renovation, let's listen  to some real world examples.

بازسازی دیگری، بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Another reason why this learning  styles theory doesn't pan out.

دلیل دیگری که باعث می‌شود این نظریه سبک‌های یادگیری به نتیجه نرسد.

And in that way, in case there were any  failures, in case things didn't pan out,  

و به این ترتیب، در صورت بروز هر گونه شکست،

we're excited to see how the metrics of those pan.

ما هیجان زده هستیم که ببینیم معیارهای آن تابه چگونه است.

Out our next phrasal.

عبارت بعدی ما

Verb drift off.

فعل drift off.

I think I drifted off during the presentation.

من فکر می کنم در طول ارائه منحرف شدم.

Do you know what this means to drift off?

آیا می دانید این به چه معناست که از خود دور شوید؟

This means to gradually become less  focused or to fall asleep unintentionally,  

این بدان معناست که به تدریج تمرکز کمتری

not on purpose, often while  engaged in another activity.

نه عمدی، اغلب در حین انجام فعالیت دیگری.

Here's a real example.

در اینجا یک مثال واقعی است.

Sometimes I drift off when my husband  starts talking about his work.

گاهی اوقات وقتی شوهرم شروع به صحبت کردن در مورد کارش می‌کند، از خودم دور می‌شوم.

Now in this case.

حالا در این مورد.

I don't fall asleep, but I gradually  stop paying attention to my husband  

من خوابم نمی برد، اما به تدریج

and I start just paying attention to other things.

و من فقط به چیزهای دیگر توجه می کنم.

We have another expression.

ما تعبیر دیگری داریم.

My mind wanders.

ذهنم سرگردان است

I drift off because my husband's  work is very technical and often  

من دور می شوم زیرا کار شوهرم

I don't really understand what he's saying.

من واقعا نمیفهمم چی میگه

So I drift off.

بنابراین من رانده می شوم.

You could also say I must have  drifted off during the movie.

شما همچنین می توانید بگویید که من باید در طول فیلم از خود دور شده باشم.

Now this could mean that you stopped  paying attention to the movie and  

حالا این می تواند به این معنی

you started paying attention to other things.

شروع کردی به چیزهای دیگه توجه کنی

Or quite likely you fell asleep during the movie  and you didn't even realize that it ended and  

یا به احتمال زیاد در طول فیلم به خواب رفته اید

hours later you're asleep on your couch and the  movie is over and you had no idea you drifted off.

ساعت‌ها بعد روی مبل خوابیده‌اید و فیلم تمام شده است و نمی‌دانستید که از آنجا دور شده‌اید.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Listening to the sound of the ocean  as you slowly drift off to sleep.

وقتی آرام آرام به خواب می روید، به صدای اقیانوس گوش می دهید.

It might feel nice for a while  to drift off into past memories.

ممکن است برای مدتی احساس خوبی داشته باشد که به خاطرات گذشته بیفتید.

Eventually, Henry began to  drift off for the last time.

سرانجام، هنری برای آخرین بار شروع به دور شدن کرد.

Next dip into We had to dip into  our emergency fund to make payroll.

فرو رفتن بعدی در ما مجبور شدیم برای پرداخت حقوق و دستمزد در صندوق اضطراری خود فرو برویم.

Do you understand this one?

این یکی رو میفهمی؟

To dip into this means to spend a.

فرو رفتن در این به معنای خرج کردن است.

Portion.

بخش.

Of a reserve or saving often temporarily.

از یک ذخیره یا پس انداز اغلب به طور موقت.

So you have this reserve or  saving and if you dip into it,  

بنابراین شما این ذخیره یا پس انداز

you take a portion, some of that money out.

شما بخشی از آن پول را بردارید.

So this is you specifically with spending money.

بنابراین این شما به طور خاص با خرج کردن پول هستید.

For example, the company had  to dip into its emergency fund,  

به عنوان مثال، شرکت مجبور شد

so take a portion of that fund  to cover the unexpected expenses.

بنابراین بخشی از آن صندوق را برای پوشش هزینه‌های غیرمنتظره بگیرید.

Or we had to dip into our savings  to cover the cost of the car repair.

یا مجبور شدیم پس انداز خود را صرف کنیم تا هزینه تعمیر خودرو را پوشش دهیم.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

The House had initially proposed a $2700 payout,  

مجلس در ابتدا مبلغ 2700 دلار را پیشنهاد کرده بود.  

but couldn't muster the votes required  to dip into savings to pay for it.

اما نمی‌توانست آرای لازم را برای پس‌انداز برای پرداخت آن جمع‌آوری کند.

But there are other proposals to dip into  it, One for a school loan construction fund,  

اما پیشنهادهای دیگری برای فرو بردن در آن وجود

and therefore I don't need to dip into my savings.

و بنابراین من نیازی به پس انداز خود ندارم.

Our next phrasal verb pick up.

فعل عبارت بعدی ما pick up.

I pick up a lot of English  expressions by watching TV.

من با تماشای تلویزیون عبارات انگلیسی زیادی را می‌گیرم.

Do you know what this means in this context?

آیا می دانید این در این زمینه به چه معناست؟

Pick up means to learn something  informally or casually,  

برداشتن به معنای یادگیری چیزی  غیررسمی

often through exposure rather than instruction.

اغلب از طریق قرار گرفتن در معرض به جای آموزش.

So right now you're not  picking up these phrasal verbs.

بنابراین در حال حاضر شما این افعال عبارتی را انتخاب نمی‌کنید.

I'm teaching them to you.

من آنها را به شما آموزش می دهم.

This is formal instruction, but if you're  watching ATV show and and you hear the  

این یک دستورالعمل رسمی است، اما اگر در حال

speakers say a phrasal verb in speech and  you learn the meaning of that phrasal verb  

سخنرانان یک فعل عبارتی را در گفتار می گویند

from that TV show, you just picked up that  phrasal verb, which is a great way to learn.

از آن برنامه تلویزیونی، شما همین فعل عبارتی را انتخاب کردید، که راهی عالی برای یادگیری است.

Or maybe you have a great skill,  

یا شاید شما یک مهارت عالی دارید،  

you know how to code and someone asks  you, did you take coding classes?

می‌دانید چگونه کدنویسی کنید و یکی از شما می‌پرسد، آیا در کلاس‌های کدنویسی شرکت کرده‌اید؟

And you say, no, I just  picked it up over the years.

و شما می گویید، نه، من فقط آن را در طول سال ها انتخاب کردم.

So you were exposed to coding and you just  learned it gradually from being exposed to it.

بنابراین شما در معرض کدنویسی قرار گرفتید و به تدریج آن را از قرار گرفتن در معرض آن یاد گرفتید.

You didn't take formal classes  or have formal instruction.

شما در کلاس‌های رسمی شرکت نکرده‌اید یا آموزش رسمی نداشته‌اید.

Let's listen to some real world examples to  LinkedIn learning more than ever to pick up  

بیایید به چند مثال دنیای واقعی گوش دهیم

new skills, find people with similar  hobbies, and pick up new interests.

مهارت‌های جدید، افرادی با سرگرمی‌های مشابه را پیدا کنید و علایق جدیدی پیدا کنید.

It's not uncommon for humans  to pick up new accents.

این غیرمعمول نیست که انسان ها لهجه های جدیدی را انتخاب کنند.

How about this phrasal verb?

این فعل عبارتی چطور؟

Shake off.

تکان دادن.

If you make a mistake, just shake it off.

اگر اشتباهی مرتکب شدید، فقط آن را تکان دهید.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

If you're a Taylor Swift fan,  you probably do shake off.

اگر از طرفداران تیلور سویفت هستید، احتمالاً از خود می لرزید.

This means to get rid of something such as  a problem or mistake, and move on from it.

این به معنای خلاص شدن از شر چیزی مانند یک مشکل یا اشتباه و حرکت از آن است.

So you can imagine the problem is  right here and you just shake it off.

بنابراین می‌توانید تصور کنید که مشکل اینجاست و شما فقط آن را از بین می‌برید.

Shake it off.

ولش کن

This is commonly used in sports.

این معمولا در ورزش استفاده می شود.

The coach might say to the team, we're down three  points, which means we're losing by three points.

ممکن است مربی به تیم بگوید، ما سه امتیاز پایین آمده‌ایم، یعنی سه امتیاز باختیم.

We're down three points.

ما سه امتیاز عقب هستیم.

We need to shake it off and play better than ever.

ما باید آن را کنار بگذاریم و بهتر از همیشه بازی کنیم.

So this means not let let the  fact that we're losing affect us.

بنابراین این بدان معناست که اجازه ندهیم این واقعیت که در حال از دست دادن هستیم روی ما تأثیر بگذارد.

We need to forget about it  and play better than ever.

ما باید آن را فراموش کنیم و بهتر از همیشه بازی کنیم.

Or you could say, I know I made a few  grammar mistakes during my spoken exam,  

یا می‌توانید بگویید، می‌دانم که در طول امتحان

but I just shook them off and I passed,  which is a great reminder that you can  

اما من فقط آنها را تکان دادم و گذشتم، که

make mistakes and still pull  it off, still be successful.

اشتباه کنید و همچنان آن را انجام دهید، همچنان موفق باشید.

And they shake off criticism.

و انتقاد را از خود دور می کنند.

With the flip of the.

با تلنگر از.

Wig So my challenge is that we share  and we shake off those narratives.

کلاه گیس بنابراین چالش من این است که ما آن روایت ها را به اشتراک می گذاریم و آن را از بین می بریم.

It had developed a reputation  as the king of knockoffs,  

این شهرت به عنوان پادشاه ناک

and it couldn't shake the  reputation of being a copycat.

و نمی‌توانست شهرت یک کپی‌کننده بودن را متزلزل کند.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Share your score in the Commons.

امتیاز خود را در Commons به اشتراک بگذارید.

Now, to end in this master class, here  are 23 phrasal verbs I use every day.

اکنون، برای پایان دادن به این کلاس استاد، در اینجا 23 فعل عبارتی وجود دارد که هر روز استفاده می‌کنم.

First, let's talk about to call someone out.

اول، بیایید در مورد تماس با کسی صحبت کنیم.

This means to confront or criticize someone,  often publicly, for their actions or behaviors.

این به معنای مقابله یا انتقاد از شخصی، اغلب به‌خاطر اعمال یا رفتارهایش است.

She called him out for not keeping his promises.

او را به خاطر عمل نکردن به وعده هایش صدا زد.

This means that in public she said you didn't  keep your promise and that was a bad thing.

این به این معنی است که او در ملاء عام گفت شما به قول خود عمل نکردید و این چیز بدی بود.

She called him out.

او را صدا زد بیرون.

Now my students, maybe even you,  always call me out when I make a typo.

اکنون دانش‌آموزانم، شاید حتی شما، همیشه وقتی اشتباه تایپی می‌کنم با من تماس می‌گیرید.

They publicly say Jennifer.

علنا می گویند جنیفر.

You spelled that wrong Jennifer.

جنیفر رو اشتباه نوشتی

This isn't correct, but that's okay.

این درست نیست، اما اشکالی ندارد.

I don't mind Birch calling me out though.

من بدم نمیاد توس با من تماس بگیره.

Apparently called him out loudly.

ظاهراً او را با صدای بلند صدا زد.

Was interesting to hear them call us out on that.

شنیدن صدای آنها با ما در این مورد جالب بود.

Now let's compare this to to call out to someone.

حالا بیایید این را با کسی مقایسه کنیم.

This means to shout.

این به معنای فریاد زدن است.

Or raise your voice.

یا صدایت را بلند کن.

To get someone's attention.

برای جلب توجه کسی

Hey, hey, John.

هی، هی، جان.

Hey, Mary.

هی مریم

He called out to his friend across the street.

او در آن طرف خیابان دوستش را صدا زد.

He did this to get her or his attention.

او این کار را برای جلب توجه او انجام داد.

So now let's compare these.

خب حالا بیایید اینها را با هم مقایسه کنیم.

He called out his friend.

دوستش را صدا زد.

This is grammatically correct.

این از نظر گرامری صحیح است.

It means to publicly criticize.

یعنی انتقاد علنی.

He called out to his friend.

دوستش را صدا زد.

This is grammatically correct.

این از نظر گرامری صحیح است.

It means he shouted to get his friend's attention.

یعنی برای جلب توجه دوستش فریاد زد.

Hey John, I know this is very  confusing, so you'll want to review it.

هی جان، من می دانم که این بسیار گیج کننده است، بنابراین شما می خواهید آن را مرور کنید.

I provide everything in a free lesson PDF.

من همه چیز را در یک درس رایگان PDF ارائه می دهم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now let's talk about jump in.

حالا بیایید در مورد پرش به داخل صحبت کنیم.

When you jump in, it means you  enter a conversation or a situation.

وقتی وارد می شوید، به این معنی است که وارد مکالمه یا موقعیتی می شوید.

So I could.

پس من توانستم.

Say to you, if we were in a class or a meeting, a  live lesson, feel free to jump in with any ideas.

به شما بگویم، اگر در یک کلاس یا جلسه، یک درس زنده بودیم، با خیال راحت وارد هر ایده ای شوید.

I'm inviting you to stop me in the middle  of my presentation to share your ideas.

من از شما دعوت می‌کنم که من را در وسط ارائه‌ام متوقف کنید تا ایده‌هایتان را به اشتراک بگذارم.

Or maybe managers are talking and say it's  nice to see Sarah jumping in at meetings.

یا شاید مدیران صحبت می کنند و می گویند که دیدن سارا که در جلسات می پرد خیلی خوب است.

They're saying it's nice to see  Sarah participating, sharing her  

آنها می گویند خوشحال است که می بینیم سارا

ideas more actively, maybe because she  feels confident speaking in English.

ایده‌ها را فعال‌تر می‌کند، شاید به این دلیل که وقتی به انگلیسی صحبت می‌کند، احساس اعتماد به نفس می‌کند.

I'm going to jump in, tell her, make sure I get  this one in and lighten it up just a minute.

من می‌روم، به او می‌گویم، مطمئن شوید که این یکی را وارد می‌کنم و فقط یک دقیقه آن را روشن می‌کنم.

Please feel free to jump in at any point.

لطفا با خیال راحت وارد هر نقطه ای شوید.

Now, just like my examples show, this  is generally used in a positive way,  

اکنون، درست همانطور که نمونه‌های من نشان می‌دهند،

and that's important because  let's compare that to but in.

و این مهم است زیرا  بیایید آن را با اما در مقایسه کنیم.

But in this means to interrupt or intrude  into a conversation in a negative way.

اما این به معنای قطع کردن یا دخالت کردن در یک مکالمه به شیوه ای منفی است.

He kept butting in while I was presenting.

در حالی که من ارائه می دادم او مدام به او سر می زد.

He kept stopping me to say something  and I found this very rude.

او مدام جلوی من را می‌گرفت تا چیزی بگویم و این را بسیار بی‌ادب دیدم.

Just butting in here for some side facts.

فقط در اینجا برای برخی از حقایق جانبی صحبت کنید.

Or you could say you should just **** out.

یا می توانید بگویید که فقط باید **** بیرون بیایید.

**** out.

**** بیرون.

It's none of your business.

به تو ربطی نداره

So notice here I change **** in to **** out.

بنابراین توجه کنید که من **** را به **** خارج می کنم.

This means you should stop intruding and  something that doesn't concern you **** out Klaus.

این بدان معناست که شما باید از دخالت کردن و چیزی که به شما مربوط نیست دست بردارید.

So let's review.

پس بیایید مرور کنیم.

Jump or **** into a conversation,  discussion, meeting, or situation.

به یک مکالمه، بحث، جلسه یا موقعیت بپرید یا **** کنید.

Notice you need into as one word.

توجه داشته باشید که باید به عنوان یک کلمه استفاده کنید.

If you specify the noun a  conversation and but out of  

اگر اسم یک مکالمه و اما

a conversation, discussion, meeting, or situation.

یک گفتگو، بحث، جلسه یا موقعیت.

So remember the meaning and that structure.

بنابراین معنی و آن ساختار را به خاطر بسپارید.

Next, let's talk about to come  up with this means to think of  

در مرحله بعد، بیایید در مورد این که

or create something such as  an idea, plan or solution.

یا چیزی مانند یک ایده، طرح یا راه حل ایجاد کنید.

They came up with a new marketing  strategy they thought of.

آنها استراتژی بازاریابی جدیدی را که فکر می کردند ارائه کردند.

They created.

ایجاد کردند.

Because Louis Pasteur came up with his  technique for sterilizing milk in 1865.

زیرا لویی پاستور تکنیک خود را برای استریل کردن شیر در سال 1865 ارائه کرد.

I spend time every day coming  up with new lessons for you.

من هر روز زمانی را صرف می‌کنم تا درس‌های جدیدی برای شما ارائه کنم.

I think about ideas.

من به ایده ها فکر می کنم.

I write them down.

آنها را یادداشت می کنم.

I brainstorm for you.

من برای شما طوفان فکری میکنم

Come up with So now let's change the  preposition and talk about to come out with.

بیایید پس حالا بیایید حرف اضافه را تغییر دهیم و در مورد آن صحبت کنیم.

This means to introduce or release  something new, usually a product or service.

این به معنای معرفی یا انتشار چیزی جدید، معمولاً یک محصول یا خدمات است.

The way we communicate changed when  Apple came out with the iPhone.

وقتی اپل با آیفون عرضه شد، نحوه ارتباط ما تغییر کرد.

If we were sitting down having this interview  the day that Apple came out with the iPhone,  

اگر روزی که اپل با آیفون عرضه شد،

you'd be asking me, really, they're going to  compete with Motorola Electric typewriters  

از من می‌پرسید، واقعاً، آنها با ماشین‌های تحریر

then came out with self-contained  correction ribbons so that you can  

سپس با نوارهای اصلاحی مستقل

make corrections right there  on the machine as you typed.

همانطور که تایپ می‌کردید همانجا در دستگاه اصلاحات را انجام دهید.

Let's compare these together.

بیایید اینها را با هم مقایسه کنیم.

Engineers at Apple came up with  the idea of a smartphone in 2005.

مهندسان اپل در سال 2005 ایده یک گوشی هوشمند را مطرح کردند.

I don't know if that date is accurate.

نمی دانم آن تاریخ دقیق است یا نه.

This means they thought of the idea.

این بدان معناست که آنها به این ایده فکر کردند.

What if we had a phone now?

اگه الان گوشی داشتیم چی؟

Apple came out with the iPhone in 2007.

اپل در سال 2007 با آیفون عرضه شد.

That date is correct.

آن تاریخ صحیح است.

This means they released the  idea to the public as a product.

این بدان معناست که آنها این ایده را به عنوان یک محصول در اختیار عموم قرار دادند.

The product being the iPhone.

محصول آیفون است.

You could buy the iPhone.

می توانید آیفون بخرید.

Let's review to back out of something.

بیایید مرور کنیم تا از چیزی عقب نشینی کنیم.

This means to decide not to do  something you had previously agreed to.

این بدان معناست که تصمیم بگیرید کاری را که قبلاً با آن موافقت کرده بودید انجام ندهید.

She backed out of the deal at the last minute.

او در آخرین لحظه از توافق خارج شد.

Why are you backing out?

چرا عقب نشینی می کنی؟

Or you said you were going  to finish the English course.

یا گفتید که می‌خواهید دوره انگلیسی را تمام کنید.

Don't back out now.

الان عقب نشینی نکن

Don't even think about backing out, man.

حتی به عقب نشینی فکر نکن، مرد.

Let's compare this to back something up.

بیایید این را برای حمایت از چیزی مقایسه کنیم.

This means to make a copy of Data to Prevent  law, something you should do for years.

این به این معنی است که یک کپی از قانون Data to Prevent تهیه کنید، کاری که باید سال‌ها انجام دهید.

My husband told me I should back up  my computer, but I didn't listen.

شوهرم به من گفت باید از رایانه‌ام نسخه پشتیبان تهیه کنم، اما من گوش نکردم.

Then you back it up in your computer.

سپس از آن در رایانه خود نسخه پشتیبان تهیه می کنید.

But now that I use Google Docs, my  files are automatically backed up.

اما اکنون که از Google Docs استفاده می‌کنم، فایل‌های من به‌طور خودکار پشتیبان‌گیری می‌شوند.

A copy of my files are saved in a secure location.

یک کپی از فایل های من در یک مکان امن ذخیره می شود.

So always back up your computer and don't back  out of things you said you were going to do.

بنابراین همیشه از رایانه‌تان نسخه پشتیبان تهیه کنید و از کارهایی که گفته‌اید انجام دهید، پشتیبان نگیرید.

Did you back up your data  to catch on to something?

آیا از اطلاعات خود پشتیبان تهیه کردید تا به چیزی برسید؟

This is when you begin to  understand or realize something.

این زمانی است که شما شروع به درک یا درک چیزی می کنید.

It took him a while, but he  finally caught on to the joke.

مدتی طول کشید، اما بالاخره به شوخی افتاد.

Now you don't have to include the  something if context is obvious.

حالا اگر زمینه واضح است، لازم نیست چیزی را وارد کنید.

You could say it took him a  while, but he finally caught on.

می‌توان گفت که مدتی طول کشید، اما بالاخره موفق شد.

If you're talking about a joke and the context  is obvious, but she caught on pretty fast.

اگر در مورد یک شوخی صحبت می کنید و زمینه آن واضح است، اما او خیلی سریع متوجه این موضوع شد.

But either way, people caught on to coffee's  advantages and began making tea from its leaves.

اما در هر صورت، مردم به مزایای قهوه پی بردند و شروع به تهیه چای از برگ های آن کردند.

So let's talk about catch up to someone.

پس بیایید در مورد رسیدن به کسی صحبت کنیم.

This means to reach the same  level or pace as someone else.

این به معنای رسیدن به همان سطح یا سرعت با شخص دیگری است.

She is driving too fast, we'll never catch up.

او خیلی سریع رانندگی می کند، ما هرگز به عقب نخواهیم رسید.

You can say we'll never  catch up or catch up to her.

می توانید بگویید ما هرگز به او نمی رسیم یا به او نمی رسیم.

If you specify the someone you need the  preposition to hurry, they're catching up.

اگر فردی را که به حرف اضافه برای عجله نیاز دارید، مشخص کنید، او در حال پیگیری است.

Now let's look at this sentence.

حالا بیایید به این جمله نگاه کنیم.

I need to catch up on my work so  I can catch up to my coworker.

باید به کارهایم برسم تا بتوانم به همکارم برسم.

When you catch up on something,  

وقتی به چیزی میرسی،  

it means you do the tasks that you  missed or were not previously completed.

به این معنی است که کارهایی را انجام می‌دهید که از دست داده‌اید یا قبلاً تکمیل نشده‌اند.

With students able to catch  up on work over a coffee.

با دانش‌آموزانی که می‌توانند با یک قهوه به کارشان برسند.

In the new cafe.

در کافه جدید

Let's talk about to get across.

بیایید در مورد عبور صحبت کنیم.

This means to successfully communicate  or convey an idea to others.

این به معنای برقراری ارتباط موفقیت آمیز یا انتقال یک ایده به دیگران است.

He tried to get his point across to get something  

سعی کرد حرفش را به گوشش برساند تا به چیزی برسد  

across his point across in the meeting  that'll get our point across, right?

حرف او را در جلسه نشان می‌دهد، درست است؟

Or I'm not sure what you're trying to get across.

یا من مطمئن نیستم که شما می خواهید به چه چیزی برسید.

Maybe you need to say it a different.

شاید لازم باشد جور دیگری بگویید.

Way.

راه.

Anyways, the point that I'm trying  to get across is that social media  

به هر حال، نکته‌ای که من سعی می‌کنم به

has made everything just that much more  accessible #12 I love this one to cheer on.

همه چیز را بسیار در دسترس تر کرده است #12 من عاشق این هستم که تشویقش کنم.

This is when you courage or  support someone, often vocally.

این زمانی است که شما اغلب با صدایی از شخصی شجاعت می‌کنید یا از او حمایت می‌کنید.

Let's go.

Woo Hoo, you can do it.

برویم

وو هو، شما می توانید آن را انجام دهید.

The fans cheered on their their team and  I could say to you if you leave a comment,  

هواداران تیم خود را تشویق کردند و می

that is your way of supporting me vocally  so I could say thank you for cheering me on.

این راه شما برای حمایت صوتی از من است بنابراین می توانم بگویم از اینکه مرا تشویق کردید متشکرم.

I couldn't have done it without your support.

من بدون حمایت شما نمی توانستم این کار را انجام دهم.

Who cheered us on and picked  us up when we stumbled?

چه کسی ما را تشویق کرد و هنگام تصادف ما را بلند کرد؟

Someone will be there to cheer  us on and pick us up if we fall.

کسی آنجا خواهد بود که ما را تشویق کند و اگر زمین بخوریم ما را بلند خواهد کرد.

Let's compare this to Cheer Up.

بیایید این را با Cheer Up مقایسه کنیم.

This means to help someone feel  happier or to become happier oneself.

این به این معنی است که به کسی کمک کنید تا احساس خوشبختی کند یا خودش شادتر شود.

I brought him a coffee to cheer him up.

برایش یک قهوه آوردم تا روحیه اش را بگیرم.

They try with considerable vigor to cheer us up.

آنها با قدرت قابل توجهی سعی می کنند ما را شاد کنند.

Or let's combine these.

یا بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

The fact that you came to cheer  me on, let's go, Jennifer.

این واقعیت که تو برای تشویق من آمدی، بیا برویم، جنیفر.

That really cheered me up,  made me happier #14 carry on.

این واقعاً مرا خوشحال کرد،  باعث شد خوشحال‌تر شوم شماره 14 ادامه دهم.

Most students know this.

اکثر دانش آموزان این را می دانند.

This means to continue with an  activity or task despite challenges.

این به معنای ادامه فعالیت یا کار با وجود چالش‌ها است.

She decided to carry on with her  studies despite the difficulties.

او تصمیم گرفت با وجود مشکلات به تحصیلات خود ادامه دهد.

Carry on, Let's compare this to carry out.

ادامه دهید، بیایید این را برای انجام مقایسه کنیم.

This means to complete or  perform an action, plan or task.

این به معنای تکمیل یا انجام یک عمل، برنامه یا کار است.

They carried out the experiment successfully.

آنها آزمایش را با موفقیت انجام دادند.

And we carried it out as a family.

و ما به صورت خانوادگی این کار را انجام دادیم.

Let's combine these.

بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

Let's carry on with the experiments.

بیایید به آزمایشات ادامه دهیم.

Notice you need with when  you specify the something.

توجه داشته باشید که با چه زمانی چیزی را مشخص می‌کنید.

Let's carry on with the experiments.

بیایید به آزمایشات ادامه دهیم.

Have you carried out?

انجام دادی؟

Have you conducted the first Test?

آیا اولین آزمون را انجام داده اید؟

So remember, you carry on with something and you  carry something out #16 to look into something.

بنابراین به یاد داشته باشید، شما به چیزی ادامه می دهید و کاری شماره 16 را برای بررسی چیزی انجام می دهید.

This means to investigate or  examine something in detail.

این به معنای بررسی یا بررسی جزئیات چیزی است.

The company is looking into the issue.

این شرکت در حال بررسی این موضوع است.

I'll look into it.

من به آن نگاه خواهم کرد.

Let's compare this to look over something.

بیایید این را مقایسه کنیم تا به چیزی نگاه کنیم.

This means to review or examine  something briefly or casually.

این به این معنی است که یک چیزی را به طور مختصر یا تصادفی مرور یا بررسی کنید.

She looked over the document before signing.

او قبل از امضای سند را بررسی کرد.

Look over this contract.

به این قرارداد نگاه کنید

Let's combine these together.

بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

I looked into, I investigated, I looked into  the company and I didn't find any red flags.

من نگاه کردم، تحقیق کردم، به شرکت نگاه کردم و هیچ پرچم قرمزی پیدا نکردم.

Red flags are potential risks or problems.

پرچم های قرمز خطرات یا مشکلات احتمالی هستند.

I didn't find any red flags.

من هیچ پرچم قرمزی پیدا نکردم.

I still need to look over.

هنوز باید نگاه کنم

Review the contract.

قرارداد را بررسی کنید.

Let's review to check in with someone.

بیایید بررسی کنیم تا با کسی بررسی کنیم.

This means to communicate with someone to see  how they're doing or if they need assistance.

این به این معنی است که با شخصی ارتباط برقرار کنید تا ببینید وضعیت او چگونه است یا به کمک نیاز دارد.

He checked in with his supervisor  before leaving for the day.

قبل از رفتن برای آن روز، با سرپرست خود تماس گرفت.

So how could he do this?

پس چگونه می توانست این کار را انجام دهد؟

Well he would go up to his supervisor and  say do you need anything before I leave?

خوب او پیش سرپرستش می رفت و می گفت قبل از رفتن من به چیزی نیاز داری؟

Thanks for checking in though.

با این حال، برای بررسی شما متشکرم.

Now let's compare this to to check up on someone.

حالا بیایید این را با بررسی یک نفر مقایسه کنیم.

This is when you monitor or  observe someone's progress,  

این زمانی است که شما پیشرفت کسی

condition, or behavior to ensure all is well.

شرایط یا رفتاری برای اطمینان از اینکه همه چیز خوب است.

My dad had an accident so I check up on him.

بابام تصادف کرد، من او را چک می کنم.

I observe him and monitor him every day.

من او را زیر نظر دارم و هر روز زیر نظر دارم.

Would it kill him to check up on us?

آیا او را می کشد که ما را چک کند؟

Sometimes to check up on someone  is seen as a negative because it  

گاهی اوقات بررسی یک نفر به عنوان یک امر منفی

suggests that you don't trust someone's abilities.

نشان می دهد که به توانایی های کسی اعتماد ندارید.

So you often hear people complain and say  Oh my boss checks up on me every 5 minutes.

بنابراین اغلب می شنوید که مردم شکایت می کنند و می گویند  اوه رئیس من هر 5 دقیقه یکبار مرا چک می کند.

Suggesting your boss doesn't trust your  abilities and needs to monitor you closely.

پیشنهاد دادن رئیستان به توانایی‌های شما اعتماد ندارد و باید شما را از نزدیک زیر نظر داشته باشد.

Are you checking up on me #20 hang out.

آیا شما من را چک کردن شماره 20 پاتوق کردن.

You should know this one.

این یکی رو باید بدونی

This means to spend time with  someone socially in a casual way.

این به این معنی است که وقت خود را با یک فرد اجتماعی به روشی معمولی بگذرانید.

We hung out at home all weekend, or it's very  common to say to people, let's hang out soon,  

تمام آخر هفته را در خانه بودیم، یا بسیار معمول است

let's spend time socially soon,  Cool, let's hang out tonight.

بیایید به زودی وقت خود را به صورت اجتماعی بگذرانیم، عالی، بیا امشب با هم باشیم.

Don't confuse this with to hang up,  which means to end a phone call.

این را با قطع کردن، که به معنای پایان دادن به تماس تلفنی است، اشتباه نگیرید.

She hung up before they decided where to hang out.

قبل از اینکه تصمیم بگیرند کجا با هم بنشینند، تلفن را قطع کرد.

Don't hang up, don't hang up.

تلفن را قطع نکن، قطع نکن.

Don't hang up, don't hang up.

تلفن را قطع نکن، قطع نکن.

22 to.

22 تا

Break up with someone.

از کسی جدا شو

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

This means to end a romantic relationship.

این به معنای پایان دادن به یک رابطه عاشقانه است.

He broke up with his girlfriend last month.

او ماه گذشته از دوست دخترش جدا شد.

Are you breaking up with me now?

الان از من جدا میشی؟

You could also say we broke up.

شما همچنین می توانید بگویید که ما از هم جدا شدیم.

So in this case, because the  subject is doing the action,  

بنابراین در این مورد، چون سوژه

you don't have to say with  someone we broke up, I broke up.

لازم نیست با کسی بگویی که ما از هم جدا شدیم، من از هم جدا شدم.

With him, he broke up.

با او جدا شد.

With me, we broke up.

با من از هم جدا شدیم

We.

ما

We broke up.

از هم جدا شدیم

Don't confuse this with to break something up.

این را با شکستن چیزی اشتباه نگیرید.

This means to separate  something into smaller parts.

این بدان معناست که چیزی را به قسمت‌های کوچک‌تر جدا کنید.

The teacher broke up the  assignment into three parts.

معلم تکلیف را به سه قسمت تقسیم کرد.

From this point, we're going to take the  life of the project and break it up into  

از این نقطه، ما عمر پروژه را می گیریم

four phases so that we can discuss the  processes that are appropriate to each.

چهار مرحله تا بتوانیم فرآیندهایی را که برای هرکدام مناسب است مورد بحث قرار دهیم.

So if you say I broke her up, that sounds weird.

بنابراین اگر بگویید من او را از هم جدا کردم، عجیب به نظر می رسد.

That sounds like you divided  her into smaller parts,  

به نظر می رسد که او را به قسمت

but if you say I broke up  with her, that sounds sad.

اما اگر بگویید من از او جدا شدم، ناراحت کننده به نظر می رسد.

You ended your romantic relationship with her.

به رابطه عاشقانه خود با او پایان دادید.

Welcome to this English speaking master class.

به این کلاس استاد انگلیسی زبان خوش آمدید.

Today you're going to practice  speaking in English for three hours.

امروز می‌خواهید به مدت سه ساعت صحبت کردن به زبان انگلیسی را تمرین کنید.

This is an interactive class and you're  going to practice speaking with me.

این یک کلاس تعاملی است و شما می‌خواهید با من صحبت کنید.

I'm going to ask you questions and you're  going to open your mouth and answer.

من از شما سوال می‌پرسم و شما دهانتان را باز می‌کنید و پاسخ می‌دهید.

And don't worry, because I'm going to provide a  lot of bonus grammar and vocabulary along the way.

و نگران نباشید، زیرا در طول مسیر، گرامر و واژگان اضافی زیادی ارائه خواهم کرد.

Welcome back to J Force English.

به J Force English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started first in this master class.

حالا بیایید ابتدا در این کلاس کارشناسی ارشد شروع کنیم.

You're going to practice speaking on  the topic of catching up with a friend.

قرار است صحبت کردن در مورد موضوع برقراری ارتباط با یک دوست را تمرین کنید.

This is when you learn what's new  with someone since you last spoke.

این زمانی است که یاد می‌گیرید از آخرین باری که صحبت کرده‌اید با کسی چه خبر است.

So let's say I'm catching up with my friend  Paulo, and I haven't seen Paulo in six months.

بنابراین بیایید بگوییم که با دوستم پائولو تماس دارم و شش ماه است که پائولو را ندیده‌ام.

So when I catch up with Paulo, I'm  going to learn everything that's new  

بنابراین وقتی با پائولو آشنا می‌شوم،

in Paulos life since the last time  we spoke, which was six months ago.

در زندگی پائولوس از آخرین باری که با هم صحبت کردیم، که شش ماه پیش بود.

So of course it's very important to use  this when you're in social interactions.

بنابراین مطمئناً استفاده از این هنگام تعاملات اجتماعی بسیار مهم است.

Oh, let's catch up.

اوه، بیایید به عقب برسیم.

We need to catch up.

ما باید به عقب برسیم.

Let's catch up soon.

بیا زود برسیم

And that's exactly what we're doing in  our English speaking practice class.

و این دقیقاً همان کاری است که ما در کلاس تمرین زبان انگلیسی خود انجام می دهیم.

You're catching up with a friend.

شما در حال پیگیری با یک دوست هستید.

And guess what?

و حدس بزنید چی؟

I am your friend.

من دوست شما هستم.

I'm your friend that you're catching up with.

من دوست شما هستم که شما به دنبال او هستید.

When was the last time we saw each other?

آخرین باری که همدیگر را دیدیم کی بود؟

Well, maybe it was a week ago, maybe it was  three days ago, maybe it was six months ago.

خوب، شاید یک هفته پیش بود، شاید سه روز پیش بود، شاید شش ماه پیش.

So you can use this expression to catch up with a  

بنابراین می توانید از این عبارت برای رسیدن به a استفاده کنید  

friend if you haven't seen each  other for weeks, months, years.

دوست اگر هفته ها، ماه ها، سال ها یکدیگر را ندیده اید.

But you can also use this if you  haven't seen someone even for days.

اما اگر حتی برای چند روز کسی را ندیده‌اید، می‌توانید از این نیز استفاده کنید.

So we're catching up.

بنابراین ما در حال پیگیری هستیم.

I'm your friend.

من دوست شما هستم.

You're my friend.

تو دوست من هستی

So let's catch up.

پس بیایید عقب نشینی کنیم.

Let's.

اجازه دهید.

Imagine that we're having  a tea or a coffee, water,  

تصور کنید که در حال خوردن

orange juice, whatever your drink of choice is.

آب پرتقال، هر نوشیدنی انتخابی شما باشد.

This is tea for me.

این برای من چای است.

So we're having a cup of tea, a cup  of coffee, and we're catching up.

بنابراین، ما در حال خوردن یک فنجان چای، یک فنجان قهوه، و در حال گرفتن هستیم.

I'm going to ask you questions  to learn what's new with you,  

من از شما سؤال می‌کنم تا یاد بگیرم

what's new with your life and  I want you to speak out loud.

چه چیز جدیدی در زندگی شما وجود دارد و از شما می خواهم با صدای بلند صحبت کنید.

I already see some amazing  comments, Vladimir said.

ولادیمیر گفت که من قبلاً نظرات شگفت انگیزی را می بینم.

Long time no see.

خیلی وقته ندیدم

Absolutely.

کاملا.

This is all great expression and actually  it's one that you're going to learn.

همه اینها بیان عالی است و در واقع یکی است که شما می خواهید یاد بگیرید.

So amazing job.

خیلی کار شگفت انگیز

And Vladimir also said, how have you been?

و ولادیمیر همچنین گفت، چطور بودی؟

Vladimir, you're doing an amazing job.

ولادیمیر، تو کار شگفت انگیزی انجام می دهی.

So let's practice this more because you're  already using some of my expressions.

بنابراین بیایید این را بیشتر تمرین کنیم زیرا شما در حال حاضر از برخی از عبارات من استفاده می کنید.

OK, so we're catching up with a friend.

خوب، پس با یکی از دوستان صحبت می کنیم.

We're friends.

ما با هم دوستیم

You know what this means to learn what's  new with someone since you last spoke.

می‌دانید این به چه معناست که بدانید از آخرین باری که صحبت کرده‌اید چه چیزهای جدیدی با کسی وجود دارد.

So we're catching up with a friend  and here are your instructions.

بنابراین ما با یکی از دوستان تماس می‌گیریم و دستورالعمل‌های شما در اینجا آمده است.

I'm going to ask you the questions at 1st and  I want you to answer my questions out loud.

من می‌خواهم سؤالات را در اول از شما بپرسم و از شما می‌خواهم به سؤالات من با صدای بلند پاسخ دهید.

Now this is very important because right now let's  see, say that Vladimir says how have you been?

اکنون این بسیار مهم است، زیرا در حال حاضر بیایید ببینیم، بگوییم که ولادیمیر می‌گوید چطور بودی؟

And you just think the answer in your  head, are you practicing or speaking?

و شما فقط به پاسخ در ذهن خود فکر می کنید، تمرین می کنید یا صحبت می کنید؟

What do you think, yes or no?

نظرت چیه آره یا نه؟

Right now, am I practicing my speaking skills?

در حال حاضر، آیا من مهارت های گفتاری خود را تمرین می کنم؟

No, because there are no  words coming out of my mouth.

نه، زیرا هیچ کلمه‌ای از دهانم بیرون نمی‌آید.

So right now you might be in a public place.

بنابراین در حال حاضر ممکن است در یک مکان عمومی باشید.

Even if you are, you can say it very quietly  and still open your mouth and see the words.

حتی اگر هستید، می‌توانید آن را خیلی آرام بگویید و همچنان دهان خود را باز کنید و کلمات را ببینید.

If you are in a very public place and  you don't feel comfortable doing that,  

اگر در یک مکان بسیار عمومی هستید و در

we'll make sure you repeat this exercise when  you are in a private place and you practice that.

وقتی در مکانی خصوصی هستید و آن را تمرین می‌کنید، مطمئن می‌شویم که این تمرین را تکرار می‌کنیم.

OK, but I really want you to open your  mouth and say the answer out loud.

خوب، اما من واقعاً از شما می خواهم که دهان خود را باز کنید و پاسخ را با صدای بلند بگویید.

And then of course, you're going to learn a lot  of expressions and great vocabulary along the way.

و مطمئناً، در طول مسیر، عبارات و واژگان بسیار خوبی را یاد خواهید گرفت.

So Are you ready for my first question to you?

پس آیا برای اولین سوال من از شما آماده اید؟

Let's see, what's my first question?

بیایید ببینیم، اولین سوال من چیست؟

OK, so your name is James.

باشه پس اسمت جیمز هست

So imagine your name is James,  whatever your name is, and I say hi.

بنابراین تصور کنید نام شما جیمز است، هر نامی که باشد، و من سلام می کنم.

Long time no see, that is  exactly what Vladimir said.

مدتهاست که ندیده ام، این دقیقاً همان چیزی است که ولادیمیر گفته است.

So this is the first thing I would say to a  friend if I have not seen them for a long time.

بنابراین این اولین چیزی است که به یک دوست می گویم اگر مدت زیادی است که آنها را ندیده باشم.

I would say hi.

من می گویم سلام.

Hi Vladimir, hi Mozab, hi Yuzu,  hi Ayman, hi Anika, hi Havereira.

سلام ولادیمیر، سلام موزاب، سلام یوزو، سلام ایمن، سلام آنیکا، سلام هاوریرا.

And I would say long time no see.

و من می گویم خیلی وقت است که نمی بینم.

So now I want you to open your mouth.

خب حالا ازت میخوام دهنت رو باز کنی

Long time no see.

خیلی وقته ندیدم

What could you say back as a reply?

چه چیزی می توانید به عنوان پاسخ بگویید؟

Open your mouth and say the answer out loud.

دهان خود را باز کنید و پاسخ را با صدای بلند بگویید.

Long time no see.

خیلی وقته ندیدم

And what are you going to say?

و چه می خواهید بگویید؟

Well, don't worry because we're  going to practice this together, OK?

خوب، نگران نباشید زیرا ما این را با هم تمرین خواهیم کرد، خوب؟

But first of all, here's what you could say.

اما اول از همه، این چیزی است که می توانید بگویید.

You could say I know, I know.

می توان گفت می دانم، می دانم.

And notice how I'm putting  some enthusiasm into that.

و توجه داشته باشید که چگونه در آن مقداری اشتیاق به کار می‌برم.

I'm not saying I know, I know.

نمی گویم می دانم، می دانم.

I know with.

من می دانم با.

Some enthusiasm, everyone.

کمی اشتیاق، همه.

Repeat that out loud.

آن را با صدای بلند تکرار کنید.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

I know, I, I know with enthusiasm.

می دانم، من، با اشتیاق می دانم.

I know, I know.

می دانم، می دانم.

Now you can add on and say it's been too long.

حالا می توانید اضافه کنید و بگویید خیلی طولانی شده است.

It's been too long.

خیلی طولانی شده است.

And notice you can emphasize that word  too, because this is an intensifier.

و توجه داشته باشید که می‌توانید روی آن کلمه نیز تأکید کنید، زیرا این یک تقویت‌کننده است.

So you can make the sound of  this longer to intensify it.

بنابراین می‌توانید صدای این را طولانی‌تر کنید تا آن را تشدید کنید.

So repeat this.

پس اینو تکرار کن

It's been too long.

خیلی طولانی شده است.

It's been too long.

خیلی طولانی شده است.

And did you get that contraction it?

و آیا آن انقباض را گرفتید؟

What do we have here as this  contraction it's What is that?

ما در اینجا به عنوان این انقباض چه داریم، آن چیست؟

What is that as a contraction?

آن به عنوان انقباض چیست؟

Do you know what word that represents it's Well,  

آیا می دانید چه کلمه ای نشان دهنده آن است خوب،  

this is it has been it has been too long because  this is in what verb tense the present perfect.

this is it has been بیش از حد طولانی شده است زیرا این در چه زمان فعل فعلی کامل است.

It has been.

بوده است.

Notice that pronunciation in been it's been  it has been, it's been it's been too long.

توجه داشته باشید که تلفظ در been it's been  it been, it's been it's too long.

So let's try this all together.

پس بیایید همه اینها را با هم امتحان کنیم.

So I'm going to do my part.

بنابراین من به سهم خودم عمل می کنم.

Long time no see.

خیلی وقته ندیدم

And then I want you to repeat this  out loud and remember to try to  

و سپس از شما می‌خواهم که این را با صدای بلند تکرار کنید

imitate my pronunciation as closely as possible.

تلفظ من را تا حد امکان تقلید کنید.

I'll say it one more time  so you have it in your mind.

من یک بار دیگر آن را می گویم تا در ذهن خود داشته باشید.

I know it's been too long.

میدونم خیلی طولانی شده

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Hi, long time no see.

سلام خیلی وقته ندیدم

Did you open your mouth and say it out loud?

دهانت را باز کردی و با صدای بلند گفتی؟

Because remember, you need  to practice your speaking.

زیرا به یاد داشته باشید، باید صحبت کردن خود را تمرین کنید.

So opening your mouth, saying  the words, hearing your voice,  

پس دهانتان را باز کنید، کلمات را

hearing yourself form that contraction,  hearing yourself elongate those sounds,  

شنیدن خودت که آن انقباض را تشکیل می‌دهد،

which is very common in English pronunciation.

که در تلفظ انگلیسی بسیار رایج است.

This is how you're going to feel confident,  

به این ترتیب شما احساس اعتماد به نفس خواهید داشت،  

and this is also how you're going  to improve your pronunciation.

و همچنین این روشی است که می‌خواهید تلفظ خود را بهبود بخشید.

All right, so one question here  Yuzu asked, is it different?

بسیار خوب، پس یک سوال اینجا یوزو پرسید، آیا فرق می کند؟

It has been too long and it has been a while.

خیلی طولانی شد و مدتی گذشت.

So excellent question.

خیلی سوال عالی

Remember in spoken English to sound  very advanced, to sound very natural,  

به یاد داشته باشید که در زبان انگلیسی گفتاری بسیار

I recommend using that contraction.

من استفاده از آن انقباض را توصیه می کنم.

It's been, it's been, it's been a while.

گذشت، گذشت، مدتی گذشت.

It's been too long.

خیلی طولانی شده است.

And I'm saying that because this is what I hear.

و من این را می گویم زیرا این چیزی است که من می شنوم.

This is what native speakers use.

این همان چیزی است که افراد بومی از آن استفاده می کنند.

So if you want to sound more natural, sound  more fluent, then use the language that we use.

بنابراین اگر می‌خواهید طبیعی‌تر به نظر برسید، روان‌تر به نظر برسید، از زبانی که ما استفاده می‌کنیم استفاده کنید.

It's been too long, it's been a while.

خیلی طولانی شد، مدتی گذشت.

There is a very subtle difference  between these two yuzu,  

یک تفاوت بسیار ظریف بین این دو

but ultimately you can use one or  the other and it doesn't matter.

اما در نهایت می توانید از یکی یا دیگری استفاده کنید و فرقی نمی کند.

It's been a while means that it  has been a period of time because  

مدتی گذشته به این معنی است که

all while is not specific now the  subtle difference with too long.

همه در حالی که مشخص نیست در حال حاضر  تفاوت ظریف با بیش از حد طولانی است.

If I say I have too much work, I'm saying the  amount of work I have is more than I want or need.

اگر بگویم خیلی کار دارم، می‌گویم مقدار کاری که دارم بیشتر از چیزی است که می‌خواهم یا نیاز دارم.

So if I say it's been too long, I'm really saying  

بنابراین اگر بگویم خیلی طولانی شده است، واقعاً می گویم  

to you I wish we had seen each other  earlier, whereas it's been a while.

به تو ای کاش زودتر همدیگر را می دیدیم، در حالی که مدتی بود.

It's just a statement saying  it's been a period of time.

این فقط یک بیانیه است که می گوید یک دوره زمانی بوده است.

It's not necessarily saying I wish  we had seen each other sooner.

لزوماً به این معنا نیست که کاش زودتر همدیگر را می دیدیم.

But honestly, they're very similar in meaning.

اما صادقانه بگویم، آنها از نظر معنی بسیار شبیه هستند.

So that's the subtle difference.

بنابراین این تفاوت ظریف است.

Great question, all right.

سوال عالی، بسیار خوب.

And Mozab asked, it has been an ages.

و مُزَب پرسيد، قرنها بوده است.

Is this, does this make sense?

آیا این معنی دارد؟

OK, So that's what you would  say, does this make sense?

خوب، پس این همان چیزی است که می‌گویید، آیا این منطقی است؟

Not an ages, you would say it's been ages.

نه یک سن، شما می گویید این سنین بوده است.

It's been, it has been as  a contraction, it's been.

بوده است، به عنوان یک انقباض بوده است، بوده است.

And then just the word ages, it's been ages.

و پس از آن فقط کلمه سن، آن سن بوده است.

And in this case, ages means a period of time.

و در این صورت سن به معنای یک دوره زمانی است.

So this is a substitute for it's been a while,  

بنابراین این یک جایگزین برای مدتی است،  

it's been ages and ages sounds  like a long period of time.

سن و سال گذشته است و به نظر می رسد یک دوره زمانی طولانی باشد.

It's been ages since we last spoke,  which sounds great, very natural.

از آخرین باری که با هم صحبت کردیم، سال‌ها می‌گذرد، که عالی به نظر می‌رسد، بسیار طبیعی است.

And remember to use that contraction.

و به یاد داشته باشید که از آن انقباض استفاده کنید.

It's been.

شده است.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the finally fluent Academy.

اگر هستید، پس من می‌خواهم درباره آکادمی در نهایت روان به شما بگویم.

This is my premium training program where  we we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان

the movies, YouTube, and the news.

فیلم ها، یوتیوب و اخبار.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

واژگان با عبارات طبیعی، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the description  for the link to learn.

برای یادگیری پیوند، می‌توانید در توضیحات جستجو کنید.

More or you can go to my.

بیشتر یا می توانید به من مراجعه کنید.

Website and click on Finally Fluent Academy.

وب سایت و بر روی آکادمی Fluent Fluent کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Let's move on to our next question.

بیایید به سؤال بعدی خود برویم.

Are you ready for the next question?

آیا برای سوال بعدی آماده هستید؟

Remember catching up with a friend.

به یاد داشته باشید که با یک دوست آشنا شوید.

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

So this is the next thing.

پس این مورد بعدی است.

Very early on in my conversation,  I would meet my friend.

خیلی زود در مکالمه‌ام، با دوستم ملاقات می‌کردم.

Hi, long time no see.

سلام خیلی وقته ندیدم

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Been up to?

بوده است؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Do you know how to answer this?

آیا می دانید چگونه به این پاسخ دهید؟

Try right now.

همین الان امتحان کن

Whatever comes to your mind.

هر چی به ذهنت میرسه

Don't worry if it's right or wrong.

اگر درست است یا غلط نگران نباشید.

We're just practicing so.

ما فقط همینطور تمرین می کنیم.

What is the 1st?

1 چیست؟

Thing that you think of as an answer.

چیزی که به عنوان یک پاسخ فکر می کنید.

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Say it out loud, What have you been up to?

با صدای بلند بگو چه کار کردی؟

You must know how to answer this  question because socially this  

شما باید بدانید که چگونه به این سوال

is one of the first questions  native speakers ask each other.

یکی از اولین سوالاتی است که افراد بومی از یکدیگر می پرسند.

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

So let's look at this a little closely.

پس بیایید کمی دقیق به این موضوع نگاه کنیم.

So what have you been up to?

پس چیکار کردی؟

You can add on lately or recently  because this is in the present perfect.

می‌توانید اخیراً یا اخیراً اضافه کنید  زیرا این در زمان حال است.

But you don't have to.

اما شما مجبور نیستید.

You can just use what have  you been up to and end on to.

شما فقط می توانید از آنچه انجام داده اید استفاده کنید و به آن پایان دهید.

But if you want, you can add on lately, recently.

اما اگر می خواهید، می توانید اخیراً، اخیراً اضافه کنید.

They're both keywords for the present perfect.

هر دو کلمه کلیدی برای زمان حال کامل هستند.

Now this is an action that started  in the past and continues until now.

اکنون این اقدامی است که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Now been up to this is just  a substitute for doing.

اکنون تا به حال این فقط یک جایگزین برای انجام است.

So what have you been doing so up to?

پس تا به حال چه کاری انجام می دادی؟

You can replace that with the word doing.

می توانید آن را با کلمه انجام دادن جایگزین کنید.

What have you been doing lately, recently.

اخیراً، اخیراً چه کاری انجام داده اید؟

What have you been up to lately, recently,  Because remember, we're catching up with a friend.

اخیراً، اخیراً چه کارهایی انجام داده‌اید،  زیرا به یاد داشته باشید، ما در حال ملاقات با یک دوست هستیم.

I'm catching up with you.

دارم بهت میرسم

I haven't seen you in a week, a month, a year.

یک هفته، یک ماه، یک سال ندیدمت.

So I want to know what have you been doing?

بنابراین می خواهم بدانم شما چه کار می کردید؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Now, here's a hint for you to answer this,  

اکنون، در اینجا یک راهنمایی برای شما برای پاسخ به این وجود دارد،  

to make the answer more approachable,  something you can accomplish easily.

برای قابل دسترس‌تر کردن پاسخ، کاری که می‌توانید به راحتی انجام دهید.

Just name one thing, because if  I haven't seen you for one year,  

فقط یک چیز را نام ببرید، زیرا اگر

you have been doing many, many things.

شما کارهای زیادی انجام داده اید.

Of course you have.

البته که دارید.

But just name one either the most  recent or the most interesting.

اما فقط یکی از جدیدترین یا جالب ترین را نام ببرید.

That's the best way to answer this.

این بهترین راه برای پاسخ به این است.

So maybe you could say I started a new job.

پس شاید بتوان گفت کار جدیدی را شروع کردم.

What have you been up to lately?

اخیراً چه کاری انجام داده اید؟

Well, I started a new job.

خب من یه کار جدید شروع کردم

Notice it's in the past.

توجه کنید که در گذشته است.

Simple because the action started in  the past is a completed past action.

ساده است زیرا اقدامی که در گذشته شروع شده است، یک اقدام گذشته تکمیل شده است.

I started a new job.

کار جدیدی را شروع کردم.

We're.

ما هستیم

Remodeling our kitchen.

بازسازی آشپزخانه ما

So notice this is in what verb  tense we're remodeling our kitchen.

بنابراین توجه کنید که این در زمان فعل است که ما آشپزخانه خود را بازسازی می کنیم.

What verb tense is this?

این چه زمان فعل است؟

The present continuous because  the action is taking place now.

حال مستمر زیرا  کنش اکنون در حال انجام است.

This is in progress.

این در حال انجام است.

If I go to my kitchen right now, it's a disaster.

اگر همین الان به آشپزخانه ام بروم فاجعه است.

We're remodeling our kitchen.

ما در حال بازسازی آشپزخانه خود هستیم.

To remodel means that you're changing the look of.

بازسازی به این معنی است که شما در حال تغییر ظاهر هستید.

It.

آن را

You're making it more modern, you're  painting it, you're changing the colors,  

شما آن را مدرن تر می کنید، آن را رنگ

you're getting new cupboards,  new appliances, things like that.

شما کمدهای جدید، لوازم جدید، چیزهایی از این قبیل دریافت می کنید.

We're remodeling our kitchen.

ما در حال بازسازی آشپزخانه خود هستیم.

I'm learning how to play guitar again.

من دوباره یاد می گیرم که چگونه گیتار بزنم.

What verb tense is this?

این چه زمان فعل است؟

The present continuous because  you're doing it right now.

حال مستمر زیرا  شما در حال انجام آن هستید.

I'm learning how to play guitar.

دارم گیتار زدن رو یاد میگیرم

Or.

Of course, you might say I've been  focused on improving my speaking skills.

یا

البته، ممکن است بگویید من روی بهبود مهارت‌های گفتاری‌ام تمرکز کرده‌ام.

So this is in the present perfect because it's  

بنابراین این در زمان حال کامل است زیرا اینطور است  

an action that started in the  past and continues until now.

اقدامی که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

So this is what I suggest for the  question, What have you been up to?

بنابراین این همان چیزی است که من برای این سؤال پیشنهاد می‌کنم، چه کاری انجام داده‌اید؟

So I want you to just name one  thing and remember you can have  

بنابراین می‌خواهم فقط یک چیز را نام ببرید و

different verb tenses because it could be  a past action, it could be in progress,  

زمان‌های مختلف فعل چون می‌تواند یک عمل گذشته

or it could be an action that started  in the past or continues until now.

یا ممکن است اقدامی باشد که در گذشته شروع شده یا تا کنون ادامه دارد.

So think of one thing, I'll give you  a second and let's practice speaking.

پس به یک چیز فکر کنید، من یک ثانیه به شما فرصت می‌دهم و بیایید صحبت کردن را تمرین کنیم.

Remember, I want you to open your  mouth and say the answer out loud.

به یاد داشته باشید، من از شما می‌خواهم که دهانتان را باز کنید و جواب را با صدای بلند بگویید.

One thing.

یک چیز.

OK, I'll ask you again.

باشه دوباره ازت میپرسم

Hi, long time no see.

سلام خیلی وقته ندیدم

So what have you been up to?

پس چیکار کردی؟

Did you state that one thing?

آیا این یک مورد را بیان کردید؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Well, Math physics said I have  been working on a new project.

خب، ریاضی فیزیک گفت که من روی یک پروژه جدید کار کرده ام.

Excellent.

عالی

And what verb conjugation is this?

و این چه فعل صرف است؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

This is the present perfect continuous because it  

این فعلی کامل استمراری است زیرا آن است  

started in the past and math physics  is still working on this project now.

در گذشته شروع شده است و فیزیک ریاضی هنوز روی این پروژه کار می کند.

And I'm in said just working and focusing  on my relationship with my family.

و من می‌گویم فقط کار می‌کنم و روی رابطه‌ام با خانواده‌ام تمرکز می‌کنم.

Yeah, absolutely.

بله، قطعا.

So Simon provided 2 points, but still,  that's great because it's short,  

بنابراین سیمون 2 امتیاز داد، اما با این

it's concise, just working, focusing  on my relationship with my family.

مختصر است، فقط کار می‌کنم، روی رابطه‌ام با خانواده‌ام تمرکز می‌کنم.

That's wonderful.

این فوق العاده است.

All right, right.

بسیار خوب، درست است.

And Pearl said I have been preparing my IELTS.

و پرل گفت من در حال آماده سازی آیلتس هستم.

Excellent, Pearl.

عالی، مروارید

That is a wonderful thing to be focusing on.

این چیز شگفت انگیزی است که باید روی آن تمرکز کرد.

Now, just one thing, does anyone know  there's a little mistake in this Pearl?

حالا، فقط یک چیز، آیا کسی می‌داند که اشتباه کوچکی در این مروارید وجود دارد؟

I just want to correct it because  if you are preparing your IELTS,  

من فقط می خواهم آن را اصلاح کنم زیرا اگر

it's really important that  you fix this one mistake.

واقعاً مهم است که این یک اشتباه را برطرف کنید.

What's the one mistake here?

یک اشتباه اینجا چیست؟

Does anyone know Pearl?

کسی پرل را می شناسد؟

You need to have the preposition for you.

شما باید حرف اضافه را برای خود داشته باشید.

Don't prepare something,  you prepare for something.

چیزی را آماده نکن، برای چیزی آماده می‌شوی.

I'm I've been because it started in  the past and continues until now.

من بوده ام چون در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

I've been preparing for my IELTS.

من برای آیلتس خود را آماده می کردم.

So I just wanted to share that with you, Pearl,  

بنابراین من فقط می خواستم آن را با شما به اشتراک بگذارم، مروارید،  

because it is extremely important that  you get prepositions for your IELTS.

زیرا بسیار مهم است که برای آیلتس خود حروف اضافه دریافت کنید.

But great job, Pearl.

اما کار عالی، مروارید.

I wish you the best of luck.

برای شما آرزوی موفقیت دارم.

I'm sure you're going to do awesome.

من مطمئن هستم که شما قرار است عالی انجام دهید.

So everyone put go Pearl, go  go Pearl, go in the comments.

بنابراین همه قرار دادن Go Pearl، Go  Go Pearl، رفتن در نظرات.

All right, and Annika and Ancia,  Ancia says I've been improving  

بسیار خوب، و آنیکا و آنسیا، آنسیا

my English speaking wonderful and  great job getting that contraction.

انگلیسی صحبت کردن من فوق‌العاده است و کار فوق‌العاده‌ای است که این انقباض را به دست می‌آورم.

I've I've been improving.

من بهبود یافته ام

This is a great way to instantly  sound more advanced sound more  

این یک راه عالی برای پخش فوری

like a native speakers to use that contraction.

مانند یک زبان مادری برای استفاده از آن انقباض.

I've been improving my English  speaking great, great initiative.

من ابتکار عالی و عالی زبان انگلیسی ام را بهبود بخشیده ام.

OK, amazing.

خوب، شگفت انگیز

So we know what have you been up to?

پس ما می دانیم که شما چه کار کرده اید؟

This is absolutely a must know  in any social conversation.

این کاملاً در هر مکالمه اجتماعی ضروری است.

You can ask your colleagues this as well.

این را می توانید از همکاران خود نیز بپرسید.

Oh, So what have you been up to?

اوه، پس چیکار کردی؟

And it could be in a work context.

و می تواند در زمینه کاری باشد.

Oh, I've been working on the Jones report.

اوه، من روی گزارش جونز کار کرده ام.

I've been reorganizing our filing system, so  you can use this in a work context as well.

من سیستم بایگانی خود را سازماندهی مجدد کرده‌ام، بنابراین می‌توانید از آن در زمینه کاری نیز استفاده کنید.

All right, so we talked about just naming  one thing to keep it simple and approachable.

بسیار خوب، بنابراین ما فقط در مورد نام بردن یک چیز صحبت کردیم تا آن را ساده و قابل دسترس نگه داریم.

You can use different verb tenses.

می توانید از زمان های مختلف فعل استفاده کنید.

So my next question.

پس سوال بعدی من

Now in North America, we're in summer.

اکنون در آمریکای شمالی، در تابستان هستیم.

Technically we're still in  spring, we're going into summer,  

از نظر فنی هنوز در بهار هستیم،

but I understand the country  you're in, you might not have.

اما می‌دانم کشوری که در آن هستید، ممکن است نداشته باشید.

Our.

Four Seasons.

ما

چهار فصل.

Maybe you're going into the rainy  season or you're going into winter,  

شاید به فصل بارانی می روید

or you're going into the dry season.

یا به فصل خشک می روید.

So whatever season you're approaching,  just think of that season, OK,  

بنابراین به هر فصلی که نزدیک می‌شوید،

So you can replace summer with  whatever season you're going in.

بنابراین می‌توانید تابستان را با هر فصلی که در آن می‌روید جایگزین کنید.

And let me know in the comments.

و در نظرات به من اطلاع دهید.

I always find it so interesting the  different seasons around the world.

فصول مختلف در سرتاسر جهان همیشه برایم جالب است.

So let me know.

پس به من خبر بده

What season are you going into  in North America right now?

در حال حاضر به کدام فصل در آمریکای شمالی می روید؟

We're in spring and we're approaching summer.

ما در بهار هستیم و به تابستان نزدیک می شویم.

So if I'm catching up with a friend, of course  I want to know Any big plans this summer?

بنابراین، اگر با یکی از دوستانم تماس بگیرم، مطمئناً می‌خواهم تابستان امسال برنامه‌های بزرگی را بدانم؟

Any big plans this winter, rainy season,  dry season, whatever it might be be.

هر برنامه بزرگی در این زمستان، فصل بارانی، فصل خشک، هر چه که باشد.

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

So again, I want you to answer this out loud.

بنابراین باز هم از شما می خواهم که این را با صدای بلند پاسخ دهید.

Don't worry about getting the right answer.

نگران دریافت پاسخ صحیح نباشید.

Just say the first thing that comes to your mind  

فقط اولین چیزی که به ذهنتان می رسد بگویید  

and I want you to open your  mouth and say the answer.

و من از شما می خواهم که دهان خود را باز کنید و پاسخ را بگویید.

So I'll ask you again, any big plans this summer?

بنابراین من دوباره از شما می پرسم، آیا برنامه های بزرگی در این تابستان دارید؟

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

All right, well, let's see.

باشه، خوب، ببینیم

Now notice for the question  I just said any big plans?

اکنون به این سؤال توجه کنید  که من فقط گفتم آیا برنامه بزرگی دارید؟

This is how we speak in spoken English.

اینگونه است که ما به زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

We often drop auxiliary verbs or subjects if  they're not necessary to understand the meaning.

ما اغلب افعال یا موضوعات کمکی را حذف می‌کنیم، اگر برای فهمیدن معنی لازم نباشند.

We also do this in informal written English.

ما همچنین این کار را به زبان انگلیسی نوشتاری غیررسمی انجام می دهیم.

So if I'm sending a quick text message to  a friend, even a colleague, even my boss,  

بنابراین، اگر من یک پیام متنی سریع برای یک

but my boss and I have a close relationship, so I  communicate with my boss in a more informal way.

اما من و رئیسم رابطه نزدیکی داریم، بنابراین به روشی غیررسمی تر با رئیسم ارتباط برقرار می کنم.

I would absolutely use this  in informal writing as well.

من کاملاً از این در نوشتار غیررسمی نیز استفاده خواهم کرد.

However, if you are writing  anything formal, academic,  

با این حال، اگر در حال نوشتن هر

or for IELTS purposes, you need to  use the full sentence structure.

یا برای اهداف آیلتس، باید از ساختار جملات کامل استفاده کنید.

But let's just practice this.

اما بیایید فقط این را تمرین کنیم.

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

I want you to repeat that out loud.

از شما می خواهم آن را با صدای بلند تکرار کنید.

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

Awesome.

Now for your answer.

عالیه

حالا برای پاسخ شما.

Now again, you can just state one thing to make  this easy for you to answer because you might have  

اکنون دوباره، می‌توانید فقط یک چیز را بیان کنید تا

20 plans, 3 plans, you might have more than one,  you might have a lot, but you can just answer one.

20 طرح، 3 طرح، ممکن است بیش از یک برنامه داشته باشید،  ممکن است زیاد داشته باشید، اما می توانید فقط به یکی پاسخ دهید.

Now notice how I said yes?

حالا توجه کنید که چطور گفتم بله؟

Why did I say yes here?

چرا اینجا گفتم بله؟

Yes, because technically  this is a yes or no question.

بله، زیرا از نظر فنی  این یک سؤال بله یا خیر است.

Do you have any big plans this summer?

آیا برنامه های بزرگی در این تابستان دارید؟

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

No, I don't.

نه، نه.

So to start my answer, I'll say yes.

بنابراین برای شروع پاسخ خود، می گویم بله.

We're going on a family vacation to Disney World.

ما برای تعطیلات خانوادگی به دنیای دیزنی می رویم.

So again, you can just choose one thing now.

بنابراین دوباره، شما فقط می توانید یک چیز را در حال حاضر انتخاب کنید.

Most likely that one thing  is going to be in the future.

به احتمال زیاد یک چیز در آینده خواهد بود.

It's possible that it could be in the present.

ممکن است در زمان حال باشد.

Perfect, because it started in  the past and continues until now.

عالی است، زیرا در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

But most likely it's going to be in the future.

اما به احتمال زیاد در آینده خواهد بود.

So let's practice this.

پس بیایید این را تمرین کنیم.

I'm going to ask you again, and  I want you to answer out loud.

من دوباره از شما می پرسم و می خواهم با صدای بلند پاسخ دهید.

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

Let's see what people said.

ببینیم مردم چه گفتند.

Forever said.

برای همیشه گفت.

Hiking with my friends on Sundays.

پیاده روی با دوستانم در روزهای یکشنبه.

Yeah, exactly.

آره دقیقا

Great job forever.

کار عالی برای همیشه

And if you want, it's not a requirement,  

و اگر بخواهید، الزامی نیست،  

but if you want, you can start with  yes, because it's a yes, no question.

اما اگر می‌خواهید، می‌توانید با بله شروع کنید، زیرا یک سوال بله، نه است.

But again, it's not a requirement, just an option.

اما باز هم، این یک الزام نیست، فقط یک گزینه است.

Yes, hiking with my friends on Sundays.

بله، یکشنبه ها با دوستانم پیاده روی می کنم.

OK.

باشه

And her Priya, her Priya,  very nice name her Priya.

و پریا او، پریا او، نام بسیار زیبای او پریا است.

I will go to Scotland on holidays with my family.

من در تعطیلات با خانواده ام به اسکاتلند خواهم رفت.

OK, very nice, very nice.

باشه خیلی خوبه خیلی قشنگه

This is a great answer.

این یک پاسخ عالی است.

I haven't decided yet.

هنوز تصمیم نگرفتم

And great verb conjugation as well.

و همچنین صرف فعل عالی.

I haven't decided yet.

هنوز تصمیم نگرفتم

Yet is a keyword for the present.

با این حال یک کلمه کلیدی برای زمان حال است.

Perfect.

عالی

Excellent.

عالی

Going on said I'm going to visit my family.

ادامه گفت من می روم به خانواده ام.

Very nice.

خیلی خوبه

Excellent.

عالی

Now let's see we have a no answer,  which is absolutely acceptable.

اکنون بیایید ببینیم که پاسخی نداریم، که کاملاً قابل قبول است.

No, I have no plans for the summer, but  I hope I could have plan a short trip.

نه، من هیچ برنامه ای برای تابستان ندارم، اما امیدوارم بتوانم یک سفر کوتاه را برنامه ریزی کنم.

Exactly.

دقیقا.

You can absolutely say no, I  have no plans for the summer.

شما کاملاً می توانید بگویید نه، من هیچ برنامه ای برای تابستان ندارم.

But I hope.

اما من امیدوارم.

I can plan a short trip, but I  hope I can plan a short trip.

من می توانم برای یک سفر کوتاه برنامه ریزی کنم، اما امیدوارم بتوانم یک سفر کوتاه برنامه ریزی کنم.

OK, and so has said I'm going  to swimming class this summer.

خوب، و همینطور گفته است که تابستان امسال به کلاس شنا می روم.

Exactly That sounds fun.

دقیقا به نظر سرگرم کننده است.

So you can start with yes, you don't have to,  but yes, I'm going to swimming class this summer.

بنابراین می توانید با بله شروع کنید، لازم نیست، اما بله، من تابستان امسال به کلاس شنا می روم.

Very nice, Pearl.

خیلی خوبه مروارید

Yes, I do exactly.

بله دقیقا انجام میدم

Do you have so notice?

آیا شما چنین توجهی دارید؟

Pearl answered.

مروارید جواب داد.

Yes, I do, because I do have big plans.

بله، دارم، چون برنامه های بزرگی دارم.

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

I'm going to New Zealand.

من دارم میرم نیوزلند.

That is wonderful, Pearl.

این فوق العاده است، مروارید.

I have never been to New  Zealand and I would love to go.

من هرگز به نیوزلند نرفته ام و دوست دارم بروم.

So enjoy, enjoy your time.

پس لذت ببرید، از وقت خود لذت ببرید.

All right, Mozav said.

خیلی خب، موزاو گفت.

Mozav said I'm going to  study English with Jennifer.

موزاو گفت من می‌خواهم با جنیفر انگلیسی بخوانم.

Well, thank you, Mozav.

خوب، متشکرم موزاو.

I appreciate that.

من از آن قدردانی می کنم.

OK, our next question, everyone,  you are doing so great.

خوب، سؤال بعدی ما، همه،  شما خیلی خوب کار می کنید.

So we're catching up.

بنابراین ما در حال پیگیری هستیم.

Hi, long time no see.

سلام خیلی وقته ندیدم

How have you been?

چطور بودی؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Any big plans this summer?

آیا برنامه بزرگی در این تابستان دارید؟

Now, when you're having a  conversation with someone,  

اکنون، وقتی با کسی

of course you're going to ask them about future  activities, what are you doing this summer?

مطمئناً می خواهید از آنها در مورد فعالیت های آینده بپرسید، تابستان امسال چه می کنید؟

But you can of course ask them about the.

اما مطمئناً می توانید از آنها در مورد آن سؤال کنید.

Past SO.

گذشته SO.

Remember I said right now in  North America we're in spring,  

به یاد داشته باشید که گفتم همین الان

we just finished winter and  we're going into summer.

ما تازه زمستان را تمام کردیم و به تابستان می رویم.

So it's very common that I could ask  my friend you about the last season,  

بنابراین بسیار رایج است که می‌توانم از

the season we just finished.

فصلی که به تازگی تمام کردیم

So again, for you, maybe it's  not winter, maybe it's summer,  

پس دوباره، برای شما، شاید زمستان

maybe it's the rainy season, the  dry season, whatever it is for you.

شاید فصل بارانی باشد، فصل خشک، هر چه که برای شما باشد.

So I can ask you, did you  travel anywhere this winter?

بنابراین می‌توانم از شما بپرسم، آیا در این زمستان به جایی سفر کردید؟

Remember, I want you to open your mouth and say  the answer, did you travel anywhere this winter?

یادت باشد، می‌خواهم دهانت را باز کنی و جواب بدهی، این زمستان به جایی سفر کردی؟

So did you, did you Pearl?

پس تو مروارید بودی؟

Did you Anas?

آیا تو انس؟

Did you Stella?

آیا شما استلا؟

Did you Najib, Boris, Nazir?

آیا شما نجیب، بوریس، نذیر؟

Did you travel anywhere this winter?

آیا در این زمستان به جایی سفر کردید؟

Tomas, did you travel anywhere this winter?

توماس، این زمستان به جایی سفر کردی؟

Remember, open your mouth and say the answer out  loud because I want you to practice your speaking.

به یاد داشته باشید، دهان خود را باز کنید و پاسخ را با صدای بلند بگویید زیرا می‌خواهم صحبت کردن خود را تمرین کنید.

Of course you can write  the answer in the comments.

البته می توانید پاسخ را در نظرات بنویسید.

Writing it is absolutely a  wonderful way to practice.

نوشتن آن کاملاً یک روش فوق‌العاده برای تمرین است.

But make sure in addition to writing, you  also open your mouth and say the answer.

اما مطمئن شوید که علاوه بر نوشتن، دهان خود را نیز باز کرده و پاسخ را بگویید.

Did you travel anywhere this winter?

آیا در این زمستان به جایی سفر کردید؟

So let's say you didn't because in the last  one we answered yes, we answered positively.

بنابراین بیایید بگوییم که شما این کار را نکردید زیرا در آخرین  پاسخ ما بله، ما پاسخ مثبت دادیم.

So let's practice answering negatively.

پس بیایید پاسخ منفی را تمرین کنیم.

So you could say no.

بنابراین می توانید نه بگویید.

Now you could provide the reason why.

حالا شما می توانید دلیل آن را بیان کنید.

And then to expand on this to  make it more conversational,  

و سپس این را بسط دهید

you could provide one interesting thing you did.

شما می توانید یک کار جالب ارائه دهید.

So no, you didn't travel,  but you did something right.

بنابراین نه، شما سفر نکردید، اما کاری را درست انجام دادید.

You still did activities,  whatever those activities are.

شما همچنان فعالیت‌ها را انجام می‌دهید، هر فعالیتی که باشد.

So choose the one that first comes to your mind,  

پس یکی را انتخاب کنید که اولین بار به ذهنتان می رسد،  

the most interesting one,  and then answer that instead.

جالب ترین مورد،  و سپس به آن پاسخ دهید.

But remember no the reason why.

اما دلیلش را به خاطر نداشته باشید

And then one interesting thing you did.

و بعد یک کار جالب انجام دادی.

So let's see a potential answer and  then you can practice this yourself.

بنابراین بیایید یک پاسخ بالقوه را ببینیم و سپس می‌توانید خودتان آن را تمرین کنید.

So no, we didn't notice that contraction  didn't, didn't you can push out that T if it's  

بنابراین نه، ما متوجه نشدیم که انقباض اینطور

at the end of a sentence because  you're taking a pause anyway.

در پایان یک جمله چون  به هر حال در حال مکث هستید.

No, we didn't practice that.

نه، ما آن را تمرین نکردیم.

No, we didn't.

نه، نداشتیم.

Didn't practice that out loud and imitate  my pronunciation, shadow my pronunciation.

آن را با صدای بلند تمرین نکرد و تلفظ من را تقلید کرد، تلفظ من را سایه انداخت.

No, we didn't.

نه، نداشتیم.

Now we because it represents you and your family,  but you could of course say, no, I didn't as well.

اکنون ما به این دلیل که نماینده شما و خانواده شماست، اما شما البته می‌توانید بگویید، نه، من هم این کار را نکردم.

No, we didn't.

نه، نداشتیم.

Now the reason why winter  is very busy for me at work,  

حالا دلیل اینکه زمستان برای

that's a potential reason  why whatever your reason is.

این یک دلیل بالقوه است که دلیل شما هر چه باشد.

And then one interesting thing  or the first thing you think of,  

و سپس یک چیز جالب یا اولین

but because bot is a, it's a connection word.

اما چون ربات a است، یک کلمه اتصال است.

It's a transition word.

این یک کلمه انتقالی است.

It helps you go from a negative.

به شما کمک می کند تا از حالت منفی خارج شوید.

No, I didn't travel to a positive.

نه، من به مثبت سفر نکردم.

I did something interesting, but I  remodeled our kitchen over winter.

من کار جالبی انجام دادم، اما آشپزخانه‌مان را در زمستان بازسازی کردم.

Now notice remodeled is in the Ed  because it's a completed past action.

اکنون اخطار بازسازی‌شده در نسخه ویرایش است، زیرا یک اقدام قبلی تکمیل‌شده است.

So right now my kitchen is fully complete.

بنابراین در حال حاضر آشپزخانه من کاملاً کامل است.

Everything is done.

همه چیز انجام شده است.

It's painted, new cupboards,  new appliances is fully done.

رنگ آمیزی شده، کمدهای جدید، لوازم جدید کاملاً تمام شده است.

OK, so now your turn to practice.

خوب، حالا نوبت شما برای تمرین است.

So no, we didn't.

بنابراین نه، ما این کار را نکردیم.

No, I didn't.

نه، نداشتم.

The reason.

دلیل.

And one thing you did instead.

و یک کاری که در عوض انجام دادی

OK, we'll practice this as spoken practice.

خوب، ما این را به عنوان تمرین گفتاری تمرین می کنیم.

Did you travel anywhere this winter?

آیا در این زمستان به جایی سفر کردید؟

Did you travel anywhere this winter?

آیا در این زمستان به جایی سفر کردید؟

All right, let's see.

باشه ببینیم

What do we have here?

ما اینجا چی داریم؟

Oh, here's one.

اوه، اینجا یکی است.

HM said no I didn't.

HM گفت نه من این کار را نکردم.

I was busy with my occupation and my own chores.

مشغول کار و کارهای خودم بودم.

Your occupation?

شغل شما؟

You mean your work?

منظورت کار توست؟

I would just say I was busy with work.

فقط می گویم درگیر کار بودم.

I was busy with work and my own chores.

مشغول کار و کارهای خودم بودم.

You can add that as well.

می توانید آن را نیز اضافه کنید.

Now, HM, not a requirement, but you can expand on  

اکنون، HM، الزامی نیست، اما می توانید آن را گسترش دهید  

and say 1 interesting thing you did or  the first thing that comes to your mind.

و 1 کار جالبی که انجام دادید یا اولین چیزی که به ذهنتان می رسد بگویید.

Just to expand on this because  a lot of students say, Jennifer,  

فقط برای گسترش این موضوع زیرا بسیاری

I, I open my mouth, but just one word  answers, very short answers come out.

من، دهانم را باز می‌کنم، اما فقط یک کلمه جواب می‌دهد، پاسخ‌های خیلی کوتاه بیرون می‌آید.

I want to expand on my ideas.

من می خواهم ایده های خود را گسترش دهم.

Well, this is a great way for  you to expand on your ideas.

خوب، این یک راه عالی برای  شما برای گسترش ایده‌هایتان است.

No, the reason and one interesting thing you did.

نه، دلیل و یک کار جالب که انجام دادی.

OK, Seda said no because I am occupied with  my job, but I learned cooking from my mother.

خوب، صدا گفت نه چون من درگیر شغلم هستم، اما آشپزی را از مادرم یاد گرفتم.

Excellent job, Seda, very nicely done.

کار بسیار عالی صدا، بسیار زیبا انجام شده است.

No, I'm now just remember the  contraction is I apostrophe M  

نه، الان یادم می‌آید انقباض این

I'm I'm no because I'm occupied with my job.

من نیستم چون مشغول کارم هستم.

I would say busy because I'm busy with my work.

من می گویم سرم شلوغ است چون مشغول کارم هستم.

I could say job too, but I  probably more likely just say work.

من هم می‌توانم بگویم شغل، اما احتمالاً بیشتر می‌گویم کار.

No, I'm busy with work but  I learned how to cook from  

نه، من درگیر کار هستم، اما از

my mother or but my mother taught me how to cook.

مادرم یا اما مادرم آشپزی را به من آموخت.

Either.

هر دو

Sentence structure is  correct but very nicely done.

ساختار جمله درست است اما بسیار خوب انجام شده است.

I love that.

من آن را دوست دارم.

OK, Ismail said.

باشه اسماعیل گفت

No, I didn't exactly.

نه دقیقاً این کار را نکردم.

Didn't get that contraction.

آن انقباض را نگرفتم

I'm very happy to see those contractions.

من از دیدن آن انقباضات بسیار خوشحالم.

I was studying the whole winter.

تمام زمستان را مطالعه می کردم.

Exactly, exactly.

دقیقا، دقیقا

I was studying the whole winter.

تمام زمستان را مطالعه می کردم.

Now for you, for the one interesting thing.

حالا برای شما، برای یک چیز جالب.

Maybe Ismail, you could include one  interesting thing that you learned.

شاید اسماعیل، شما می‌توانید یک  چیز جالبی را که یاد گرفتید وارد کنید.

No, I didn't.

I was studying the whole winter, but I  learned how to use 20 new phrasal verbs.

نه، نداشتم.

من تمام زمستان را مطالعه می کردم، اما یاد گرفتم که چگونه از 20 فعل عبارتی جدید استفاده کنم.

So that could be the interesting thing you  

بنابراین این می تواند چیز جالب شما باشد  

did because it relates to the  reason why you didn't travel.

انجام داد زیرا به دلیل سفر نکردن شما مربوط می شود.

So that could be a great strategy.

بنابراین این می تواند یک استراتژی عالی باشد.

OK, Alexander, let's of course I  have to choose the Canadian flag.

باشه، الکساندر، بیایید البته باید پرچم کانادا را انتخاب کنم.

No, I didn't.

نه، نداشتم.

So just remember, not you want just.

پس فقط به یاد داشته باشید، نه شما فقط می خواهید.

No.

خیر

Yes.

No, no, I didn't.

بله.

نه، نه، نداشتم.

Traveling in winter for me is difficult  because of the house's chores.

سفر در زمستان برای من سخت است  به دلیل کارهای خانه.

I didn't want to come back with  a snow mountain in my door.

نمی‌خواستم با یک کوه برفی در خانه‌ام برگردم.

Exactly.

دقیقا.

Very nicely said.

خیلی قشنگ گفته

OK.

And Jamie said, unfortunately,  no, that's a great one as well.

باشه

و جیمی گفت، متأسفانه، نه، این هم عالی است.

Jamie, great job saying that because  you say, oh, unfortunately, no,  

جیمی، کار خوبی است که این را می‌گویم، زیرا

unfortunately suggest that I wish.

متأسفانه پیشنهاد می کنم که ای کاش.

I.

Had Unfortunately, no.

من

متاسفانه، نه.

I looked forward to swim in the  river, but it'll be freezing.

من مشتاقانه منتظر شنا کردن در رودخانه بودم، اما هوا یخ خواهد زد.

I looked forward to.

من مشتاقانه منتظر بودم.

What does Jamie need to do here?

جیمی اینجا باید چیکار کنه؟

I looked forward to swimming.

من مشتاقانه منتظر شنا بودم.

To look forward to.

برای انتظار.

This is a gerund expression.

این یک عبارت Gerund است.

You look forward to doing something.

شما مشتاقانه منتظر انجام کاری هستید.

I looked forward to swimming in the river.

من مشتاقانه منتظر شنا در رودخانه بودم.

But it'll be freezing.

اما یخ می زند

All right.

Awesome job.

بسیار خوب.

کار عالی

OK, our next question.

خوب، سوال بعدی ما

Well, when you're talking with friends, of course,  

خوب، وقتی با دوستان صحبت می کنید، البته،  

you want to know about their  life, what they're doing.

می خواهید درباره زندگی آنها بدانید، چه می کنند.

But of course, everybody  always talks about the weather,  

اما البته، همه همیشه درباره

so let's say I'm catching up with my friend you.

بنابراین بیایید بگوییم که من با دوستم شما تماس دارم.

But of course.

اما البته.

We don't live in the same city, so  maybe we're catching up virtually,  

ما در یک شهر زندگی نمی‌کنیم، بنابراین شاید

which is very commonly done.

که بسیار رایج انجام می شود.

So we're having a virtual catch up.

بنابراین ما در حال گرفتن یک تماس مجازی هستیم.

So I can ask you, how's the weather been lately?

بنابراین می توانم از شما بپرسم اخیراً هوا چگونه بوده است؟

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

I want you to repeat this out loud because  it's such an important common question.

از شما می‌خواهم این را با صدای بلند تکرار کنید، زیرا  این یک سؤال رایج مهم است.

You use this all the time and social  situations, work situations, small talk.

شما همیشه از آن استفاده می‌کنید، موقعیت‌های اجتماعی، موقعیت‌های کاری، صحبت‌های کوچک.

So notice that contraction house, repeat  that house, house, how's the weather?

پس به آن خانه انقباضی توجه کنید، آن خانه، خانه را تکرار کنید، هوا چگونه است؟

How's the weather?

هوا چطوره؟

How's the weather been in?

هوا چطور بود؟

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

OK, excellent.

باشه عالیه

So now you know the question.

پس حالا سوال را می دانید.

You know how to pronounce it.

شما می دانید چگونه آن را تلفظ کنید.

So now I want you to answer this out loud.

خب حالا می‌خواهم این را با صدای بلند پاسخ دهید.

We don't live in the same city.

ما در یک شهر زندگی نمی کنیم.

I'm sure our answers are very, very different.

من مطمئن هستم که پاسخ های ما بسیار بسیار متفاوت است.

So I want you to answer this out loud.

بنابراین من از شما می خواهم که این را با صدای بلند پاسخ دهید.

I'll ask it again.

دوباره می پرسم

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

Open your mouth, say the  words, practice your speaking.

دهان خود را باز کنید، کلمات را بگویید، صحبت کردن خود را تمرین کنید.

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

OK, so notice here house with's This could  represent how is, but this is in the present  

بسیار خوب، پس توجه کنید اینجا house with's This می‌تواند

perfect, so we know it's how has, but  the pronunciation is exactly the same.

عالی است، بنابراین می دانیم که چگونه است، اما تلفظ دقیقاً یکسان است.

And again, it's the present perfect because  I'm asking about the weather in the past,  

و باز هم، زمان حال عالی است، زیرا در

maybe the last few days, the last week until now.

شاید چند روز گذشته، آخرین هفته تا الان.

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

Recently.

اخیرا.

You can use either one or you can use neither.

می توانید از یکی استفاده کنید یا از هیچ کدام استفاده کنید.

You can just say how's the weather  been, How's the weather been?

فقط می‌توانید بگویید هوا چطور بود، هوا چطور بود؟

So that is how to ask the question.

بنابراین نحوه پرسیدن سوال اینگونه است.

Now here's a potential answer.

اکنون در اینجا یک پاسخ بالقوه وجود دارد.

And this is quite true for me especially.

و این برای من کاملاً صادق است.

It would describe right now  what's going on outside.

در حال حاضر آنچه در خارج می‌گذرد را توصیف می‌کند.

It's been, it has been.

بوده، بوده است.

So just repeat that.

پس فقط آن را تکرار کنید.

It's been, it's been, it's been, it's been.

بوده، بوده، بوده، بوده است.

It's been unseasonably cool and rainy.

هوا بی‌فصل خنک و بارانی بوده است.

Cool and rainy now Unseasonably.

خنک و بارانی در حال حاضر بی فصل.

Unseasonably.

بی فصل

Does anyone know what this means?

کسی میدونه این یعنی چی؟

Unseasonably cool and rainy?

بی فصل خنک و بارانی؟

Who knows, Who knows?

چه کسی می داند، چه کسی می داند؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

It's been unseasonably cool and rainy,  unseasonably, and then an adjective.

هوای بی‌فصل خنک و بارانی بود، بی‌فصل، و سپس یک صفت.

This means more of the adjective than normal  based on the normal weather, based on the climate.

این به معنای بیشتر از صفت بر اساس آب و هوای معمولی، بر اساس آب و هوا است.

So in the beginning of June in  my city is usually sunny and hot.

بنابراین در اوایل ژوئن در شهر من معمولاً آفتابی و گرم است.

That is what it usually is, what it normally is.

این همان چیزی است که معمولاً وجود دارد، همان چیزی است که معمولاً وجود دارد.

So if I say unseasonably cool and rainy,  

بنابراین اگر بگویم بی‌فصله خنک و بارانی است،  

it means it's not normally like this at this  time of year, but you don't have to use that.

به این معنی است که معمولاً در این زمان از سال اینگونه نیست، اما لازم نیست از آن استفاده کنید.

Or you could use a an  adjective that is the opposite.

یا می توانید از صفتی که برعکس است استفاده کنید.

You could say it's been unseasonably  hot, which means hotter than normal.

می‌توانید بگویید که هوا به‌طور غیرقابل فصلی گرم بوده است، که به معنای گرم‌تر از حد معمول است.

It's been unseasonably rainy, unseasonably dry.

بارانی بی‌فصل، بی‌فصل خشک بوده است.

If it's unseasonably dry, it means it  should be raining, but it's not raining.

اگر هوا به طور نامناسب خشک است، به این معنی است که باید باران ببارد، اما باران نمی بارد.

Or maybe you wouldn't use unseasonably  at all because right now the weather is  

یا شاید اصلاً بی‌فصل از آن استفاده نکنید،

exactly what you expect the  weather to be in your city.

دقیقاً همان چیزی است که انتظار دارید هوا در شهر شما باشد.

So let's practice.

پس بیایید تمرین کنیم.

That's just to give you an example to help  

این فقط برای این است که به شما یک مثال بزنم تا کمک کند  

you expand your vocabulary with  some useful weather vocabulary.

شما دایره لغات خود را با واژگان مفید آب و هوا گسترش می دهید.

But now I'll ask you again, and I want you  to open your mouth and say it out loud.

اما اکنون دوباره از شما می‌پرسم و از شما می‌خواهم که دهانتان را باز کنید و با صدای بلند بگویید.

How's the weather been lately?

اخیرا هوا چطور بوده؟

It's been it's been.

شده است.

OK, so let's see some answers.

خوب، پس بیایید چند پاسخ را ببینیم.

Dan Hale said it's been  horrible lately, to be honest.

راستش دن هیل گفت اخیراً وحشتناک بوده است.

Yeah, exactly.

آره دقیقا

You could use that as an adjective.

می توانید از آن به عنوان یک صفت استفاده کنید.

Horrible.

وحشتناک.

It's been horrible.

وحشتناک بوده است.

It's been terrible.

وحشتناک بوده است.

And then maybe you can state why  and you can use the unseasonably.

و پس از آن شاید بتوانید دلیل آن را بیان کنید و بتوانید به طور غیر فصلی از آن استفاده کنید.

It's been unseasonably cold or maybe  hot, and that's why it's horrible.

هوا خیلی سرد یا شاید گرم بوده است و به همین دلیل وحشتناک است.

Very good, user said.

کاربر گفت خیلی خوبه

It's been cloudy and rainy as usual.

هوا مثل همیشه ابری و بارانی بود.

Exactly as usual.

دقیقا طبق معمول

So this isn't unseasonable.

پس این غیر منطقی نیست

This is as usual.

این طبق معمول است.

It's been cloudy and rainy.

هوا ابری و بارانی بوده است.

Very good as usual in June.

طبق معمول در ژوئن بسیار خوب است.

You need the preposition in June in Japan.

در ژوئن در ژاپن به حرف اضافه نیاز دارید.

Very nice, Alexander asked.

الکساندر پرسید خیلی خوب.

Could I say barely warm?

آیا می توانم بگویم به سختی گرم است؟

It's been barely warm.

به سختی گرم شده است.

I mean, you could technically, that's  grammatically correct, but I don't think  

منظورم این است که از نظر فنی می‌توانید، از

I would personally say it and I don't think  I would hear a lot of native speakers use it.

من شخصاً آن را می گویم و فکر نمی کنم  بشنوم که بسیاری از افراد بومی از آن استفاده کنند.

So it hasn't been very warm  or just it's been cool.

بنابراین خیلی گرم نبوده یا فقط خنک بوده است.

Instead of saying barely warm, I would  probably just use the opposite, which is cool.

به جای اینکه بگویم به سختی گرم است، احتمالاً فقط از عکس آن استفاده می کنم، که جالب است.

Oh, it's been really cool.

اوه، واقعا عالی بود

It's been unseasonably cool.

خیلی عالی بود

It hasn't been very warm.

خیلی گرم نبوده

So that's what I would say.

پس این چیزی است که من می گویم.

It hasn't been very warm.

خیلی گرم نبوده

All right, Her, her Priya said.

بسیار خوب، او، پریا او گفت.

It's been cloudy.

هوا ابری شده

Exactly.

دقیقا.

Very good.

And make sure you practice that out loud.

خیلی خوبه

و مطمئن شوید که آن را با صدای بلند تمرین می کنید.

It's been cloudy outy.

هوا ابری بوده

Make sure you get that vowel.

مطمئن شوید که آن مصوت را دریافت کرده اید.

Cloudy.

ابری.

It's been cloudy.

هوا ابری شده

Very good, Yuri said.

یوری گفت خیلی خوب.

It's been cold.

هوا سرد شده

Yeah, it has been in spoken English.

بله، به زبان انگلیسی گفتاری بوده است.

Make sure you use that contraction.

مطمئن شوید که از آن انقباض استفاده می کنید.

It's been, it's been, it's  been cold in Lima, Peru.

در لیما، پرو بوده، بوده است، هوا سرد بوده است.

Very nice, OK.

خیلی خوبه، باشه

And Vladimir said it's been scorching recently.

و ولادیمیر گفت که اخیراً داغ شده است.

Excellent.

Scorching means extremely hot.

عالی

سوزان به معنای بسیار گرم است.

So unseasonably hot.

خیلی بی فصل گرمه

Hotter than, Well, perhaps no, because maybe it is  always scorching in June where you live, Vladimir.

گرمتر از، خوب، شاید نه، زیرا شاید همیشه در ژوئن، جایی که شما زندگی می کنید، سوزان باشد، ولادیمیر.

So not necessarily unseasonably,  but scorching means very, very hot.

بنابراین لزوماً غیرقابل فصل نیست، اما سوزاندن به معنای بسیار بسیار گرم است.

And if you add unseasonably, it means  it's unusual for this time of year.

و اگر بی‌فصله اضافه کنید، به این معنی است که برای این زمان از سال غیرمعمول است.

OK, awesome job, everyone.

خوب، کار عالی، همه.

Great job practicing.

تمرین کار عالی

And make sure you're speaking out loud  as well imitating my pronunciation.

و مطمئن شوید که با صدای بلند صحبت می‌کنید و همچنین تلفظ من را تقلید می‌کنید.

Now how about this question?

حالا این سوال چطوره؟

This is an easy one.

این یکی آسان است.

What were you up to earlier today?

اوایل امروز چه می کردید؟

Now, we already talked about up to  we saw this in another question.

اکنون، ما قبلاً در مورد آن صحبت کرده‌ایم تا  این را در سؤال دیگری دیدیم.

Native speakers use this all the time.

سخنرانان بومی همیشه از این استفاده می کنند.

Up to what were you up to earlier today?

تا اوایل امروز چه کار می کردید؟

So first I want you to practice and repeat  after me because you can use this as a question.

بنابراین ابتدا می‌خواهم تمرین کنید و بعد از من تکرار کنید زیرا می‌توانید از این به عنوان یک سؤال استفاده کنید.

What were you up to earlier today?

اوایل امروز چه می کردید؟

What were you up to earlier today?

اوایل امروز چه می کردید؟

All right, so now remember that up to means doing.

بسیار خوب، پس اکنون به یاد داشته باشید که تا به معنای انجام دادن است.

What were you doing?

داشتی چیکار میکردی؟

Now just know that up to is used in question form  

حالا فقط بدانید که تا در فرم سوال استفاده می شود  

and it's also used in negative  form, but not positive form.

و همچنین به شکل منفی استفاده می شود، اما نه به شکل مثبت.

So often when I ask students  this, oh, what were you up to?

اغلب وقتی از دانش‌آموزان می‌پرسم، اوه، چه کار می‌کردید؟

They'll say, oh, I was up to learning English,  

آنها می گویند، اوه، من در حال یادگیری زبان انگلیسی بودم،  

but that's not correct because we  don't use this in the positive form.

اما این درست نیست زیرا ما از آن به شکل مثبت استفاده نمی‌کنیم.

So in the negative form you would say I wasn't  

بنابراین در شکل منفی می گویید من نبودم  

up to much because you can  use it in the negative form.

تا حد زیادی، زیرا می‌توانید از آن به شکل منفی استفاده کنید.

I wasn't doing much.

من کار زیادی نمی کردم.

So repeat after me.

پس بعد از من تکرار کن

I wasn't up to much and notice up to you  can say that too as a more unstressed TA,  

من خیلی خوب نبودم و متوجه شدم که شما هم می توانید

I wasn't up to, I wasn't up to much.

من به اندازه کافی نبودم.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

I wasn't up to much.

من زیاد سرحال نبودم

Excellent.

عالی

I just ran a few errands.

من فقط چند کار انجام دادم.

Who knows what this means?

کی میدونه این یعنی چی؟

I've already heard some people talk about chores.

من قبلاً شنیده ام که برخی از افراد در مورد کارهای روزمره صحبت می کنند.

Household chores, Chores around the house.

کارهای خانه، کارهای خانه.

What about errands?

در مورد مأموریت ها چطور؟

And notice my pronunciation?

و به تلفظ من توجه کنید؟

Errands.

وظایف

Errands.

وظایف

Very different from the spelling.

خیلی با املا فرق داره

Errands.

وظایف

Errands.

وظایف

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Errands to run errands.

وظایف برای اجرای وظایف.

Notice that verb?

به آن فعل توجه کنید؟

It's run.

اجرا شده است.

You run errands.

شما کارها را انجام می دهید.

You don't do errands.

تو کارها را انجام نمی دهی

You run errands to run errands.

شما کارها را انجام می دهید.

This is when you do quick  tasks outside of the house.

این زمانی است که کارهای سریع خارج از خانه انجام می دهید.

So who can name an example of an errand?

پس چه کسی می تواند نمونه ای از یک مأموریت را نام ببرد؟

Oh, I ran an errand today.

اوه، من امروز یک ماموریت انجام دادم.

What did you do?

چه کار کردی؟

Who can name an example of an errand?

چه کسی می تواند یک نمونه از یک مأموریت را نام ببرد؟

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

An example of an errand.

نمونه ای از یک مأموریت

Let me know.

به من خبر بده

So maybe you could pick up your  dry cleaning, pick up your laundry,  

بنابراین شاید بتوانید خشکشویی خود را

get groceries, get gas, which means to fill up.

مواد غذایی بگیر، بنزین بگیر، که به معنی پر کردن است.

Your car with.

ماشین شما با.

Gas.

We just say get gas.

گاز.

فقط می گوییم بنزین بگیر.

Maybe you had to drop off a  package at the post office.

شاید مجبور شده باشید یک بسته را به اداره پست تحویل دهید.

Maybe you had to pick up some  lipstick for your next YouTube video.

شاید مجبور شده باشید برای ویدیوی بعدی YouTube خود مقداری رژلب بردارید.

These are all examples of errands.

اینها همه نمونه ای از وظایف هستند.

OK, so now you know what the question means.

خوب، پس حالا می دانید سوال به چه معناست.

Let's practice this again.

بیایید دوباره این را تمرین کنیم.

I'm going to ask you, and I  want you to say it out loud.

من از شما می‌پرسم و می‌خواهم آن را با صدای بلند بگویید.

What were you up to earlier today?

اوایل امروز چه می کردید؟

What were you up to earlier today?

اوایل امروز چه می کردید؟

Now to answer, you can just state what  you did now because it's earlier today  

اکنون برای پاسخ دادن، می‌توانید بگویید که اکنون

and you're no longer doing the action  because we're talking, we're catching up.

و شما دیگر اقدامی را انجام نمی‌دهید زیرا ما داریم صحبت می‌کنیم، در حال پیگیری هستیم.

You can put it in the past.

می توانید آن را در گذشته قرار دهید.

Simple.

ساده

I went for a bike ride with my family.

من با خانواده ام برای دوچرخه سواری رفتم.

So just name one thing.

پس فقط یک چیز را نام ببرید.

Always keep it simple.

همیشه آن را ساده نگه دارید.

Name one thing.

یک چیز را نام ببرید.

So what were you up to earlier  today you could add on earlier?

بنابراین قبل از آن امروز چه کاری انجام می دادید که می توانستید زودتر اضافه کنید؟

Today.

امروز

I went for a bike ride or you could  do the time reference this morning,  

من برای دوچرخه‌سواری رفتم یا می‌توانید

this afternoon at 10:00 AM, at  3:00 PM, after lunch, before lunch.

امروز بعد از ظهر ساعت 10:00 صبح، ساعت 3:00 بعد از ظهر، بعد از ناهار، قبل از ناهار.

So you can absolutely add on  a time reference if you like.

بنابراین، در صورت تمایل، می‌توانید یک مرجع زمانی را کاملاً اضافه کنید.

OK, and I went for a walk exactly an  awesome job getting 4A walk a walk.

بسیار خوب، و من برای پیاده‌روی رفتم که دقیقاً یک کار فوق‌العاده بود.

This is the noun form and this is how  native speakers would say when you're  

این شکل اسمی است و وقتی شما هستید،

just going for a leisurely purpose and the  past simple of the verb go is of course went.

صرفاً برای هدفی تفریحی می‌روید و گذشته ساده فعل go البته رفت.

I went for a walk.

رفتم پیاده روی

Excellent job, Soha, And  sorry I can't read your name.

کار عالی، سوها، و متاسفم که نمی توانم نام شما را بخوانم.

I was preparing for the coming jobs.

برای کارهای آینده آماده می شدم.

Although it's a holiday today in my country.

اگرچه امروز در کشور من تعطیل است.

Oh, it's a holiday that's wonderful.

اوه، این یک تعطیلات است که فوق العاده است.

But I was preparing for the coming jobs.

اما من برای کارهای آینده آماده می شدم.

OK, I'm not sure what the coming jobs mean means  

خوب، من مطمئن نیستم که مشاغل آینده به چه معنا هستند  

maybe it's I was preparing for  my my work, my upcoming work.

شاید این بود که داشتم برای کارم، کار آینده‌ام آماده می‌شدم.

That could be what you mean.

ممکن است منظور شما همین باشد.

I went for a stroll earlier today.

امروز زودتر رفتم قدم بزنم

Nice job.

Adding earlier today, Thomas, at the end,  

کار خوب

اضافه کردن اوایل امروز، توماس، در پایان،  

I went for a stroll, a leisurely  walk without a specific destination.

من برای قدم زدن رفتم، یک پیاده‌روی آرام و بدون مقصد مشخص.

I've been studying since morning.

از صبح دارم درس میخونم

Yeah, Najeeb, you can absolutely say that.

بله، نجیب، شما کاملاً می توانید این را بگویید.

Oh, I've been studying and that implies that  

اوه، من در حال مطالعه بوده ام و این به این معنی است  

you're still studying now I went  to my Pilates class this morning.

شما هنوز در حال مطالعه هستید، امروز صبح به کلاس پیلاتس رفتم.

Yeah, wake up.

آره بیدار شو

Wake up and do Pilates.

بیدار شوید و پیلاتس انجام دهید.

Excellent name.

اسم عالی

Very nice.

خیلی خوبه

OK and math physics says I  went to visit my parents.

خوب و ریاضی فیزیک می گوید من برای دیدن والدینم رفتم.

Exactly excellent job, everyone.

دقیقا کارشون عالیه همه

Great job practicing.

تمرین کار عالی

OK, And this is our last question and I saved  a fun one for last because hypotheticals.

خوب، و این آخرین سوال ما است و من یک سوال سرگرم کننده را برای آخر ذخیره کردم زیرا فرضیات است.

Hypotheticals are always fun to practice.

تمرین های فرضی همیشه سرگرم کننده است.

So if you had the time to  take up a hobby, which one?

بنابراین، اگر وقت داشتید به یک سرگرمی مشغول شوید، کدام یک؟

Would you choose?

آیا شما انتخاب می کنید؟

So remember, this is hypothetical,  

پس به یاد داشته باشید، این یک فرضیه است،  

so it doesn't matter if you don't have the  time now you are imagining you have the time.

بنابراین مهم نیست که اکنون وقت ندارید، تصور می کنید زمان دارید.

It's hypothetical.

فرضی است.

So it doesn't matter what your  current work situation is,  

بنابراین مهم نیست که وضعیت کاری

your current study schedule is  your current financial situation.

برنامه مطالعه فعلی شما وضعیت مالی فعلی شما است.

None of that matters.

هیچ کدام از اینها مهم نیست.

In this hypothetical situation.

در این وضعیت فرضی.

You have the time to take up a hobby.

شما وقت دارید که به یک سرگرمی بپردازید.

So which one?

پس کدام یک؟

Again, it's always easier to just  say one thing when you answer a  

باز هم، همیشه ساده تر است که وقتی به

question and then you can give more  information about that one thing.

سوال کنید و سپس می توانید اطلاعات بیشتری درباره آن یک چیز بدهید.

If you had the time, if you had our conditional,  if you had the time to take up a hobby, which one?

اگر وقت داشتید، اگر مشروط ما را داشتید، اگر وقت داشتید به یک سرگرمی بپردازید، کدام یک؟

Would you choose?

آیا شما انتخاب می کنید؟

Oh, get that hobby in your mind.

اوه، این سرگرمی را در ذهن خود داشته باشید.

So to take up a hobby, this  means to begin a new hobby.

بنابراین برای شروع یک سرگرمی، این به معنای شروع یک سرگرمی جدید است.

So to start to begin a new hobby,  so practices, take up, take up cup.

بنابراین برای شروع یک سرگرمی جدید،  پس تمرین کنید، شروع کنید، فنجان بگیرید.

Notice how those sounds linked  together, take up, repeat,  

توجه کنید که این صداها چگونه به هم مرتبط

take up, take up, take up a hobby, take  up a hobby and again begin a new hobby.

شروع کنید، شروع کنید، به یک سرگرمی بپردازید، سرگرمی را شروع کنید و دوباره سرگرمی جدیدی را شروع کنید.

So here's a model that you  can use if I had the time.

بنابراین در اینجا مدلی وجود دارد که اگر وقت داشتم می‌توانید از آن استفاده کنید.

So you're using the conditional in your answer.

بنابراین شما از شرطی در پاسخ خود استفاده می کنید.

If I had the time, I'd take up yoga.

اگر وقت داشتم، یوگا را شروع می کردم.

I would take up.

می گرفتم.

I apostrophe D I'd I'd, I'd, I'd take up.

من آپاستروف D می خواستم، می کردم، می گرفتم.

I'd take up.

من می خواهم.

So notice that D is almost not pronounced  when you say it in a in spoken English.

بنابراین توجه کنید که وقتی شما آن را در زبان انگلیسی گفتاری به زبان a می گویید D تقریبا تلفظ نمی شود.

So repeat after this, I'd take  up, I'd take up, I'd take up yoga.

بنابراین بعد از این تکرار کنید، من شروع به کار می کردم، شروع می کردم، یوگا می کردم.

And then you can state the  reason or the fact fact.

و سپس می‌توانید دلیل یا واقعیت را بیان کنید.

So a fact.

بنابراین یک واقعیت.

What do I mean?

منظورم چیست؟

Well, maybe an interesting fact about yoga.

خب، شاید یک واقعیت جالب در مورد یوگا.

I take up yoga because I  know it's good for my health.

من یوگا را شروع می کنم زیرا می دانم که برای سلامتی من مفید است.

So maybe that's the reason why.

پس شاید به همین دلیل است.

But maybe it's just a fact about yoga as well.

اما شاید این فقط یک واقعیت در مورد یوگا نیز باشد.

I'd.

Learn how.

من

یاد بگیرید چگونه.

To I would.

به من می خواهم.

I'd learn how to So you need your infinitive.

من یاد می گرفتم که چگونه به پس شما نیاز به مصدر خود را.

I'd learn how to draw because it's very relaxing.

من یاد می گرفتم که چگونه نقاشی کنم زیرا بسیار آرامش بخش است.

I'd start.

من شروع می کنم.

What would you start?

چه چیزی را شروع می کنید؟

I'd start taking photos.

شروع کردم به عکس گرفتن

I'd start.

من شروع می کنم.

What would you start?

چه چیزی را شروع می کنید؟

I'd start building websites.

من شروع به ساختن وب سایت خواهم کرد.

I'd start speaking in English because I need  to pass my IELTS or whatever the reason why.

من شروع به صحبت به زبان انگلیسی می‌کنم زیرا باید آیلتس خود را بگذرانم یا به هر دلیلی که باشد.

So you don't have to use all three.

بنابراین لازم نیست از هر سه استفاده کنید.

Just pick one.

فقط یکی را انتخاب کنید

I'd take up.

من می خواهم.

I'd learn how to.

من یاد می گرفتم که چگونه

I'd start.

من شروع می کنم.

So let's practice this again.

پس بیایید دوباره این را تمرین کنیم.

If I had the time, repeat that.

اگه وقت داشتم تکرار کن

If I had the time, I'd take up.

اگه وقت داشتم میذارم

Because and then you can provide  your reason or perhaps a fact.

زیرا و سپس می توانید دلیل یا شاید یک واقعیت را ارائه دهید.

So let's try this again as a well,  let me show you a potential answer.

پس بیایید این را دوباره امتحان کنیم،  اجازه دهید یک پاسخ احتمالی را به شما نشان دهم.

If I had the time, I'd learn how to draw.

اگر وقت داشتم، نقاشی را یاد می گرفتم.

This is true.

این درست است.

I've always wanted to learn how to draw.

من همیشه می خواستم یاد بگیرم چگونه نقاشی کنم.

If I had the time, I'd learn how to draw.

اگر وقت داشتم، نقاشی را یاد می گرفتم.

I love the idea of sitting in nature  and drawing the beauty in front of me.

من عاشق این ایده هستم که در طبیعت بنشینم و زیبایی های جلوی خود را ترسیم کنم.

And this is very true.

و این بسیار درست است.

This is exactly how I would answer this.

من دقیقاً به این پاسخ خواهم داد.

I'd learn how to draw.

من یاد می گرفتم که چگونه نقاشی کنم.

So I'll leave this up for you.

بنابراین من این را برای شما می گذارم.

If I had the time, I'd take up because.

اگر وقت داشتم، این کار را می کردم زیرا.

So I'm going to ask you again, if you had  the time, what hobby would you take up?

بنابراین من دوباره از شما می‌پرسم، اگر وقت داشتید، چه سرگرمی را انتخاب می‌کردید؟

All right, make sure you answer and remember  we're practicing your speaking skills.

بسیار خوب، مطمئن شوید که پاسخ می دهید و به خاطر داشته باشید که ما در حال تمرین مهارت های گفتاری شما هستیم.

Open your mouth and say the answer out loud, OK?

دهانت را باز کن و جواب را با صدای بلند بگو، باشه؟

Hastyard said.

هاستیارد گفت.

If I had the time, I would  play exactly as a contraction.

اگر وقت داشتم، دقیقاً به صورت انقباض بازی می‌کردم.

I'd play video games, games  with an S, I'd play video games.

من بازی‌های ویدیویی، بازی‌های با S، بازی‌های ویدیویی بازی می‌کردم.

Now, maybe you can provide  a fact about video games,  

اکنون، شاید بتوانید یک واقعیت درباره

or you can provide a fact could be your favorite  video game, or you could provide the reason why.

یا می‌توانید یک واقعیت ارائه دهید که می‌تواند بازی ویدیویی مورد علاقه‌تان باشد، یا می‌توانید دلیل آن را ارائه دهید.

OK, Jonathan said if I had the time, perfect.

باشه، جاناتان گفت اگر وقت داشتم، عالی بود.

I'd take up how to shoot a ball.

من نحوه شوت کردن به توپ را یاد می‌گیرم.

Very nice.

خیلی خوبه

I'm glad you said this, Jonathan,  because the reason I provided the  

خوشحالم که این را گفتی، جاناتان،

three different examples is because the  choice really depends on what you say.

سه مثال مختلف به این دلیل است که انتخاب واقعاً به آنچه می‌گویید بستگی دارد.

Now if you say a hobby or  an activity like basketball,  

حالا اگر بگویید یک سرگرمی

then you can use take up  because you take up a hobby.

سپس می‌توانید از take up استفاده کنید زیرا به یک سرگرمی مشغول هستید.

But in your case you're talking about learning.

اما در مورد شما در مورد یادگیری صحبت می کنید.

So you would say I'd learn how,  I'd learn how to shoot a ball,  

بنابراین شما می گویید چگونه یاد می گرفتم،

I'd take up basketball, I'd start playing  basketball if you wanted to use start.

من بسکتبال را شروع می کنم، اگر می خواهید از start استفاده کنید، بسکتبال را شروع می کنم.

OK, awesome, Jonathan, I hope  you get to do that, Manuel said.

مانوئل گفت، بسیار عالی، جاناتان، امیدوارم بتوانید این کار را انجام دهید.

Where I have enough time When when I have I  have enough time, I would become a farmer.

جایی که وقت کافی دارم وقتی وقت کافی داشته باشم، کشاورز می شوم.

So farmer is an occupation, it's a profession.

پس کشاورز یک شغل است، یک حرفه است.

So you would say I would become a farmer.

پس شما می گویید من کشاورز می شوم.

You could also say I'd learn how to farm.

شما همچنین می توانید بگویید که من چگونه کشاورزی را یاد خواهم گرفت.

I'd learn how to farm.

من یاد می گرفتم که چگونه کشاورزی کنم.

I'd start growing vegetables.

من شروع به کشت سبزیجات کردم

I'd start growing flowers,  whatever you want to farm, OK.

من شروع به پرورش گل می‌کنم، هر آنچه که می‌خواهید کشاورزی کنید، خوب.

And Sue Young said if I had the  time, I'd learn how to swim.

و سو یانگ گفت اگر وقت داشتم، شنا کردن را یاد می‌گرفتم.

So you want the infinitive.

پس شما مصدر را می خواهید.

I'd learn how to swim because I want  to be good at swimming, how to swim.

شنا کردن را یاد می‌گیرم زیرا می‌خواهم در شنا خوب باشم، چگونه شنا کنم.

I want to be good at swimming.

من می خواهم در شنا خوب باشم.

Very good, Ismael said.

اسماعیل گفت خیلی خوب.

I take up traveling around the world  because I love exploring new cultures.

من سفر به دور دنیا را آغاز می‌کنم، زیرا عاشق کاوش در فرهنگ‌های جدید هستم.

If you use do, you have to use do to?

اگر از do استفاده می کنید، باید از do to استفاده کنید؟

But you have to use a noun  due to my love of travel.

اما به دلیل عشق من به سفر، باید از یک اسم استفاده کنید.

But if you use a verb, you have to use because.

اما اگر از فعل استفاده می کنید، باید از چون استفاده کنید.

Because I love exploring new cultures.

چون من عاشق کشف فرهنگ های جدید هستم.

OK, let's let's do one more.

خوب، بیایید یک کار دیگر انجام دهیم.

Boris.

بوریس

If I had time, you can use that.

اگر وقت داشتم می توانید از آن استفاده کنید.

You don't have to say the time.

شما مجبور نیستید زمان را بگویید.

If I had time, I'd learn to play guitar.

اگر وقت داشتم، نواختن گیتار را یاد می گرفتم.

So not all guitar.

بنابراین نه همه گیتار.

It's just guitar in general.

به طور کلی فقط گیتار است.

I'd learn to play guitar.

من نواختن گیتار را یاد می گرفتم

I learned to play guitar.

من نواختن گیتار را یاد گرفتم.

All right, we'll do a couple more.

خیلی خب، چند تا کار دیگه انجام میدیم

If I had the time, I'd find some more  opportunities to improve English listening skills.

اگر وقت داشتم، فرصت‌های بیشتری برای بهبود مهارت‌های شنیداری انگلیسی پیدا می‌کردم.

Exactly.

دقیقا.

That's wonderful.

این فوق العاده است.

Now I have to let you know that I have a whole  

حالا باید به شما بگویم که من یک کل دارم  

playlist for English listening  skills on my YouTube channel.

لیست پخش برای مهارت‌های شنیداری انگلیسی در کانال YouTube من.

So if you just go into the playlist section,  you'll see a playlist for listening exercises.

بنابراین، اگر فقط به بخش لیست پخش بروید، یک لیست پخش برای تمرینات گوش دادن خواهید دید.

So if you have the time, when you have  the time, you can use that playlist.

بنابراین اگر وقت دارید، وقتی وقت دارید، می‌توانید از آن فهرست پخش استفاده کنید.

OK, let's do one more education says if I had  the time I would take up playing badminton.

خوب، بیایید یک آموزش دیگر انجام دهیم که می گوید اگر وقت داشتم بدمینتون بازی می کردم.

So you can for take up is just the hobby.

بنابراین شما می توانید برای شروع فقط سرگرمی است.

So the hobby is think of it as the name of the  name of the sport, the name of the activity.

بنابراین سرگرمی این است که آن را به عنوان نام نام ورزش، نام فعالیت در نظر بگیرید.

I take up badminton.

من بدمینتون را شروع می کنم.

Otherwise it's I'd learn how to play badminton.

در غیر این صورت، من یاد می گرفتم که چگونه بدمینتون بازی کنم.

I'd start playing badminton.

بدمینتون را شروع می کردم.

If I had the time, I would take up.

اگه وقت داشتم میذارم.

I'd take up badminton because  it's my favorite indoor game.

بدمینتون را شروع می‌کنم زیرا این بازی مورد علاقه من در داخل سالن است.

Exactly.

Wonderful.

دقیقا.

فوق العاده است.

Wonderful.

فوق العاده است.

OK, Ash, I'm sad.

باشه، آش، من ناراحتم.

I'd take up watching my  amazing teachers whole videos.

من تمام ویدیوهای معلمان شگفت‌انگیز خود را تماشا می‌کنم.

Well, thank you so much.

خب خیلی ممنون

I appreciate that.

من از آن قدردانی می کنم.

And that is, oh, we have one more question.

و آن این است که اوه، ما یک سوال دیگر داریم.

OK, we'll do one more question.

خوب، ما یک سوال دیگر انجام می دهیم.

What's been the highlight of this month so far?

نکته مهم این ماه تاکنون چه بوده است؟

What's been the highlight of this month so far?

نکته مهم این ماه تاکنون چه بوده است؟

Oh, this is a good question.

اوه، این سوال خوبی است.

It's June.

ژوئن است.

So what's been the highlight of this month so far?

پس نکته مهم این ماه تا کنون چه بوده است؟

So the highlight of something  is the most memorable part.

بنابراین برجسته‌ترین چیزی به یاد ماندنی‌ترین بخش است.

So think what your favorite thing, the favorite,  

پس فکر کن چه چیز مورد علاقه ات، مورد علاقه،  

your favorite thing you did, you  saw, you experienced in June.

کار مورد علاقه خود را که انجام دادید، دیدید، در ژوئن تجربه کردید.

All right, so to answer, you  can say the highlight of my  

بسیار خوب، بنابراین برای پاسخ دادن، می‌توانید

month has been and then you can use a gerund verb.

ماه بوده است و سپس می توانید از یک فعل جین استفاده کنید.

Maybe it's running a marathon, has been  running a marathon, or you can use a noun.

شاید در حال دویدن یک ماراتن است، در حال دویدن یک ماراتن است، یا می‌توانید از یک اسم استفاده کنید.

The marathon.

ماراتن.

The highlight of my month has been so  a nice positive way to end our class.

نقطه برجسته ماه من بسیار  یک راه مثبت خوب برای پایان کلاس ما بوده است.

The highlight of my month has been OK, so  maybe you could say the highlight of my  

نقطه برجسته ماه من خوب بوده است، بنابراین شاید

month has been creating so many amazing lessons  for my wonderful students, which is so true.

ماه درس‌های شگفت‌انگیزی برای دانش‌آموزان شگفت‌انگیز من ایجاد کرده است، که بسیار درست است.

This is definitely been the highlight of my month  

این قطعا نقطه برجسته ماه من بود  

has been creating so many amazing  lessons for my wonderful students.

درس‌های شگفت‌انگیز بسیاری برای دانش‌آموزان فوق‌العاده من ایجاد کرده است.

So that's mine now what about yours?

پس اون مال منه حالا مال تو چی؟

The highlight of my month has  been will end on a positive note,  

نکته مهم ماه من این بود که با یک

so put that in the chat and  I'll ask the question again.

بنابراین آن را در چت قرار دهید و دوباره سوال را مطرح می کنم.

What's been the highlight of this month so far?

نکته مهم این ماه تاکنون چه بوده است؟

Remember, open your mouth and answer out loud.

به یاد داشته باشید، دهان خود را باز کنید و با صدای بلند پاسخ دهید.

What's been the highlight of this month so far?

نکته مهم این ماه تاکنون چه بوده است؟

A great question and remember your answer.

یک سوال عالی و پاسخ خود را به خاطر بسپارید.

The highlight of my month has  been and then a gerund or a noun.

نقطه برجسته ماه من  بوده است و سپس یک جیروند یا یک اسم.

OK, we have you, zoo.

باشه، ما تو رو داریم، باغ وحش

The.

Highlight of my month has been  getting new plan for cooking.

.

نکته مهم ماه من دریافت برنامه جدید برای آشپزی است.

Very nice has been getting a new plan for cooking.

خیلی خوب است که یک برنامه جدید برای آشپزی دریافت کردم.

A new plan for cooking.

طرحی جدید برای آشپزی

Excellent wake up son.

عالی بیدار شو پسر

The highlight of my month has been  trying to talk with people in English.

نکته مهم ماه من تلاش برای صحبت با مردم به زبان انگلیسی بود.

Very nice has been trying.

خیلی خوبه سعی شده

After the verb try.

بعد از فعل try.

You just need the infinitive.

شما فقط به مصدر نیاز دارید.

I've been trying to improve, to learn to do.

من سعی کرده ام پیشرفت کنم، یاد بگیرم که انجام دهم.

I've been trying to talk with people in English.

من سعی کرده ام با مردم به زبان انگلیسی صحبت کنم.

Excellent activity.

فعالیت عالی

Wake up.

بیدار شو

Tomas says The highlight of my  month has been quitting drinking.

توماس می‌گوید نکته مهم ماه من ترک الکل بوده است.

Congratulations, Tomas.

تبریک می گویم توماس.

It's always difficult when we want  to make change in our life and just  

وقتی می‌خواهیم تغییری در زندگی‌مان

the fact that you tried and you did it,  that is something to be congratulated.

این واقعیت که شما تلاش کردید و آن را انجام دادید، جای تبریک است.

Amazing job, Alexander said.

اسکندر گفت کار شگفت انگیزی است.

The highlights of this month has been watching my  

نکات مهم این ماه تماشای من بوده است  

favorite soccer soccer team  qualifying for the finals.

تیم فوتبال مورد علاقه  واجد شرایط برای فینال.

Absolutely.

کاملا.

What a wonderful highlight.

چه برجسته فوق العاده.

Very nice.

خیلی خوبه

My favorite soccer team.

تیم فوتبال مورد علاقه من

There's no need for the possessive there.

آنجا نیازی به مالکیت نیست.

My favorite soccer team, Gore says.

گور می گوید تیم فوتبال مورد علاقه من.

The highlight of my month has been practicing.

نکته مهم ماه من تمرین بوده است.

Meditation.

مدیتیشن.

Exactly.

دقیقا.

Very good practicing and then  something, a noun, meditation.

تمرین بسیار خوب و سپس  چیزی، یک اسم، مدیتیشن.

Excellent.

عالی

The highlight of my month has been having done  a lot of chores at my old house in my hometown.

نکته مهم ماه من انجام کارهای زیادی در خانه قدیمی ام در زادگاهم بوده است.

Very nice highlight.

هایلایت بسیار زیبا

Instead of having done, you can  just say it has been doing so you  

به جای انجام دادن، می‌توانید فقط

just want your gerund verb, which is the verb do,  

فقط فعل جین خود را بخواهید، که فعل do است،  

so you can just say the highlight of my  month has been doing a lot of chores.

بنابراین می توانید بگویید که مهمترین ماه من انجام کارهای زیاد بوده است.

Very nice.

خیلی خوبه

Najeeb said.

نجیب گفت.

The highlight of this month has been  meeting all one of my soul mates.

نکته مهم این ماه، ملاقات با یکی از جفت های روحی من بود.

Aw, if you use one of your  noun needs to be plural.

اوه، اگر از یکی از اسم‌های خود استفاده می‌کنید باید جمع باشد.

One of my soul mates with an US.

یکی از جفت روح من با یک آمریکایی.

But if you want to sound a little more romantic,  get rid of the one of and say has been meeting my  

اما اگر می‌خواهید کمی رمانتیک‌تر به نظر برسید، یکی از

soulmate because it sounds like there's only one  soulmate for you and you just found that person.

رفیق روح چون به نظر می رسد که فقط یک دوست برای شما وجود دارد و شما به تازگی آن شخص را پیدا کرده اید.

Oh, amazing, That's so cute.

اوه، شگفت انگیز، این خیلی ناز است.

Mohammed said the highlight of this month has  

محمد گفت که نقطه برجسته این ماه است  

been trying to pick my father  to India for health issues.

سعی کردم پدرم را برای مشکلات سلامتی به هند برسانم.

Has been trying to pick up my father from India  or maybe take my father to India, whatever,  

سعی کرده ام پدرم را از هند ببرم یا

maybe pick up my father, but then it's from India.

شاید پدرم را بردار، اما از هند است.

OK, well, I wish your father and you all the best.

باشه، من برای پدرت و تو بهترین ها را آرزو می کنم.

All right, Maya, the highlight of this  month has been hiking some mountains.

بسیار خوب، مایا، نقطه برجسته این ماه پیاده روی در برخی از کوه ها بوده است.

Excellent, very nice highlight.

هایلایت بسیار عالی

Has Star said the highlight of my month  has been watching all your videos.

ستاره گفته است که نکته مهم ماه من تماشای همه ویدیوهای شما بوده است.

That is so sweet.

که خیلی شیرین است.

Thank you so much.

خیلی ممنون

All right, Tiffany, the highlight of my month has  been starting to play Minecraft with my boyfriend.

بسیار خوب، تیفانی، نکته مهم ماه من شروع به بازی Minecraft با دوست پسرم بود.

Wonderful.

فوق العاده است.

I love.

It I hope you have fun.

دوست دارم

امیدوارم لذت ببرید

OK, last one from Boris, The highlight  of my month has been reading a book.

خوب، آخرین مورد از بوریس، نکته مهم ماه من خواندن یک کتاب بود.

Exactly.

دقیقا.

Now of course everyone who answered  you provided amazing highlights,  

اکنون البته همه کسانی که به شما پاسخ دادند

so you can just add on more information.

بنابراین شما فقط می توانید اطلاعات بیشتری را اضافه کنید.

You could provide the reason why  an interesting fact for the last  

می‌توانید دلیلی را برای آخرین

one for Boris, what book was  so you can always add on now.

یکی برای بوریس، چه کتابی بود بنابراین همیشه می‌توانید اکنون آن را اضافه کنید.

Let's expand your vocabulary  because of course you need words,  

بیایید دایره لغات خود را گسترش دهیم،

a wide range of vocabulary  to speak more confidently.

طیف وسیعی از واژگان  برای صحبت با اطمینان بیشتر.

So now you're going to learn  24 colloquial words in English.

بنابراین اکنون می خواهید 24 کلمه محاوره ای را به زبان انگلیسی یاد بگیرید.

Now these are friendly and casual words that  will help you sound like a native speaker.

اکنون اینها کلمات دوستانه و معمولی هستند که  به شما کمک می‌کنند شبیه یک زبان مادری به نظر برسید.

Let's hit the books.

بیایید کتاب ها را بزنیم.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

You should because to hit the  books means to begin studying.

باید، زیرا خواندن کتاب به معنای شروع مطالعه است.

You could say I have a big test  tomorrow, so I need to hit the books.

می توانید بگویید من فردا یک آزمون بزرگ دارم، بنابراین باید کتاب ها را بررسی کنم.

And hopefully you're going to hit the books by  

و امیدوارم که کتابها را به دست آورید  

watching more of my videos to  help you improve your English.

تماشای بیشتر ویدیوهای من برای کمک به شما در بهبود انگلیسی خود.

If you agree, put Let's do it, let's do it,  Let's do it in the comments below, Hit the box.

اگر موافق هستید، Let's do it را قرار دهید، اجازه دهید آن را انجام دهیم،  Let's do it را در نظرات زیر، روی کادر ضربه بزنید.

Well, time to hit the books.

خوب، وقت آن است که کتاب ها را بررسی کنیم.

And #2 is let's do it to do something.

و شماره 2 این است که بیایید آن را برای انجام کاری انجام دهیم.

This is a casual, friendly way  of saying to complete something.

این یک روش معمولی و دوستانه برای کامل کردن چیزی است.

But native speakers use this  in many different situations.

اما گویشوران بومی از این در موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کنند.

I could ask you, Are you ready to leave?

می‌توانم از شما بپرسم، آیا برای رفتن آماده هستید؟

And then you say, yes, I'm ready.

و سپس شما می گویید، بله، من آماده ام.

So I say let's do it, which means let's leave.

بنابراین من می گویم اجازه دهید این کار را انجام دهیم، یعنی بیایید ترک کنیم.

Let's complete that action, let's do it.

بیایید آن عمل را کامل کنیم، بیایید آن را انجام دهیم.

So let's practice this.

پس بیایید این را تمرین کنیم.

Do you want me to teach you the next expression?

میخوای تعبیر بعدی رو بهت یاد بدم؟

If you do again, put let's do it.

اگر دوباره انجام دادید، بگذارید این کار را انجام دهیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Put Let's do it.

بگذارید انجامش دهیم.

In the comments.

در نظرات.

Let's do it, let's do it, let's  do it, let's do it, let's #3 Yup.

بیایید آن را انجام دهیم، اجازه دهید آن را انجام دهیم، اجازه دهید آن را انجام دهیم، اجازه دهید آن را انجام دهیم، اجازه دهید شماره 3 بله.

Or yuppers.

یا یوپرها

Have you ever heard yuppers?

آیا تا به حال صدای یاپر را شنیده اید؟

Oh, this is a great one.

اوه، این یکی عالی است.

Again, I can ask you, Are you ready to leave?

باز هم می‌توانم از شما بپرسم، آیا برای رفتن آماده هستید؟

And you can say yes, I'm ready to leave.

و می توانید بگویید بله، من آماده ترک هستم.

Or instead of yes, to sound more  casual, you can say Yup or yuppers.

یا به‌جای بله، برای اینکه غیررسمی‌تر به نظر برسد، می‌توانید بگویید بله یا بله.

You can put it in a full sentence,  Yup, I'm ready, yuppers, I'm ready.

می‌توانید آن را در یک جمله کامل بیان کنید، بله، من آماده‌ام، بله، من آماده‌ام.

Or you can just use that one word, Yup, yuppers.

یا فقط می‌توانید از آن یک کلمه استفاده کنید، بله، بله.

And notice that S yeppers with an S.

و توجه کنید که S با یک S بله می شود.

So again, question for you.

پس باز هم از شما سوال می کنم.

Do you want me to keep teaching  you natural expressions?

آیا می‌خواهید من به آموزش عبارات طبیعی به شما ادامه دهم؟

Put yuppers with that S.

یوپ ها را با آن S قرار دهید.

Put yuppers in the comments if you do yuppers.

اگر yuppers را انجام می دهید در نظرات قرار دهید.

#4 I'll see you at 8:00-ish.

شماره 4 من شما را ساعت 8:00 می بینم.

What time is 8:00-ish do you know?

آیا می دانید ساعت 8:00 چند است؟

Adding ish to the time means around  around 8, so this could be 7:45 or 8:15.

افزودن ish به زمان به معنای حدود  8 است، بنابراین این می تواند 7:45 یا 8:15 باشد.

To sound more professional, you can  say I'll see you at approximately 8.

برای حرفه‌ای‌تر به نظر رسیدن، می‌توانید بگویید تقریباً ساعت ۸ می‌بینمت.

That's the more formal way to say  around, and the casual way is to add ish.

این روش رسمی‌تر برای گفتن است و راه معمولی اضافه کردن ish است.

Native speakers use this a lot.

سخنرانان بومی از این بسیار استفاده می کنند.

Will be there soon.

به زودی آنجا خواهد بود.

Well, soon ish.

خب به زودی

This means in the near  future, but not immediately.

این یعنی در آینده نزدیک، اما نه فورا.

It's a little longer than soon.

کمی طولانی تر از زود است.

Just know that ish is not actually a word but all  

فقط بدانید که is در واقع یک کلمه نیست بلکه همه است  

native speakers understand it #5  My bad, you know this one right?

بومی‌ها آن را می‌فهمند #5  بد من، این یکی را درست می‌دانی؟

This is used when you.

این زمانی استفاده می شود که شما.

Take responsibility or.

مسئولیت پذیرفتن یا.

Accept.

Fault.

قبول کنید.

تقصیر

Maybe you're in a meeting and your colleague  says the chart on page 5 is from 2023.

شاید در جلسه ای هستید و همکارتان می گوید نمودار صفحه 5 مربوط به سال 2023 است.

Shouldn't it be from 2024?

آیا نباید از سال 2024 باشد؟

My bad, I'll change that ASAP.

بد من، من آن را تغییر می دهم.

No worries.

جای نگرانی نیست

My bad.

بد من

Our next one is, of course, no worries.

بعدی ما البته جای نگرانی نیست.

You probably know this one.

احتمالا این یکی را می شناسید.

This means it's OK or don't worry about it.

این به این معنی است که مشکلی ندارد یا نگران آن نباشید.

Native speakers often use this  instead of You're welcome,  

بومی زبانان اغلب از این به جای

Jennifer, thanks so much for the new lesson.

جنیفر، خیلی ممنون برای درس جدید.

You might say that and I can reply to  you and say no worries, no worries.

شما ممکن است این را بگویید و من می توانم به شما پاسخ دهم و بگویم نگران نباشید، نگران نباشید.

But we also use this to apologize.

اما ما نیز از این برای عذرخواهی استفاده می کنیم.

Maybe you're shopping and you accidentally  

شاید شما در حال خرید هستید و به طور تصادفی  

hit some with your shopping cart  and you can say oh I'm so sorry.

با سبد خرید خود به تعدادی ضربه بزنید  و می توانید بگویید اوه خیلی متاسفم.

And the person replies back and says no  worries, no worries, no worries, no worries,  

و آن شخص پاسخ می دهد و می گوید نه نگران،

no worries, everything's all, no worries,  no worries #7 no big deal or no biggie.

بدون نگرانی، همه چیز همه چیز است، بدون نگرانی، بدون نگرانی شماره 7 بدون مشکل بزرگ یا بدون اهمیت.

This also means it's OK, don't  worry about it, no worries.

این همچنین به این معنی است که مشکلی ندارد، نگران نباشید، نگران نباشید.

Or it's not significant, it's not important.

یا مهم نیست، مهم نیست.

So again, if you're shopping and you accidentally  hit someone with your shopping cart and you say,  

بنابراین، دوباره، اگر در حال خرید هستید و به طور تصادفی

oh, I'm so sorry, the person can  reply back and say no big deal.

اوه، خیلی متاسفم، آن شخص می‌تواند پاسخ دهد و بگوید چیز مهمی نیست.

This is often used after an  expression of gratitude to  

این اغلب پس از ابراز قدردانی

say it wasn't significant, it wasn't important.

بگو مهم نبود، مهم نبود.

Maybe you say, wow, Jennifer, it's so nice.

شاید شما بگویید، وای، جنیفر، خیلی خوب است.

Of you to.

از شما به.

Provide a free lesson PDF.

ارائه فایل PDF رایگان درس.

Remember you can download  it in the description and  

به خاطر داشته باشید که می‌توانید

I can reply back and say no big deal, no biggie.

من می توانم پاسخ بدهم و بگویم نه چیز مهمی نیست، نه بزرگ.

I'm letting you know that this wasn't a  

من به شما اطلاع می دهم که این یک مورد نبود  

significant task for me to  do, so I'm happy to do it.

کار مهمی برای من انجام می شود، بنابراین از انجام آن خوشحالم.

No biggie, no big deal.

نه بزرگ، نه چیز مهمی.

Number eight, 100% This one  is very trendy right now.

شماره هشت، 100% این یکی در حال حاضر بسیار مد روز است.

She doesn't do her fair share of the work,  100% This means I completely agree with you.

او سهم خود را از کار انجام نمی‌دهد،  100% این یعنی من کاملاً با شما موافقم.

I 100% agree with you For pronunciation,  Native speakers often say, uh, 100%.

من 100٪ با شما موافقم برای تلفظ،  زبان مادری اغلب می گویند، اوه، 100%.

A hundred, 100%.

صد، 100٪.

You can also say 100% yeah, agreed 100%.

شما همچنین می توانید بگویید 100٪ بله، 100٪ موافقم.

Absolutely agree 100%.

کاملا موافقم 100%

Number nine, I'm.

شماره نه، من هستم.

Really into yoga.

واقعا به یوگا.

What about you?

شما چطور؟

What are you into?

به چه کاری مشغول هستید؟

To be into something.

به چیزی بودن

This is when you enjoy doing something  you have a strong interest in something.

این زمانی است که از انجام کاری لذت می برید، به چیزی علاقه شدید دارید.

This question is commonly used when  you're getting to know someone.

این سؤال معمولاً زمانی استفاده می‌شود که با شخصی آشنا می‌شوید.

So if you're on a first date, you can  ask the person So what are you into?

بنابراین اگر در اولین قرار ملاقات هستید، می‌توانید از آن شخص بپرسید پس به چه چیزی علاقه دارید؟

And he replies back and  says, I love rebuilding cars.

و او پاسخ می‌دهد و می‌گوید، من عاشق بازسازی ماشین‌ها هستم.

It's my passion.

این اشتیاق من است.

Just notice a verb, a preference.

فقط به یک فعل، یک ترجیح توجه کنید.

Love is commonly used to reply to this question.

عشق معمولا برای پاسخ به این سوال استفاده می شود.

So what about you?

پس شما چطور؟

What are you into?

به چه کاری مشغول هستید؟

You could say I'm really into  learning English with J force English.

می توانید بگویید من واقعاً در حال یادگیری انگلیسی با J force English هستم.

Oh, thanks so much.

اوه، خیلی ممنون

Notice that structure verb to be I am into, and  then you have your verb with ING learning English.

به فعل ساختاری to be I am to توجه کنید، و سپس فعل خود را با یادگیری انگلیسی ING خواهید داشت.

If that describes you again, put let's do it.

اگر دوباره شما را توصیف می کند، بگذارید این کار را انجام دهیم.

Let's keep learning.

بیایید به یادگیری ادامه دهیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Put let's do it in the comments right now.

بگذارید همین الان این کار را در نظرات بنویسید.

I'm into yoga.

من اهل یوگا هستم

I'm really into fashion.

من واقعاً اهل مد هستم.

#10 let's Uber it.

شماره 10 اجازه دهید آن را Uber کنیم.

What does this mean?

این به چه معناست؟

This means let's take an Uber.

این یعنی بیایید یک Uber بگیریم.

Native speakers frequently  turn nouns Uber into a verb.

افراد بومی معمولاً اسم‌های Uber را به فعل تبدیل می‌کنند.

A native speaker would commonly say,  

یک زبان مادری معمولاً می گوید:  

I'll e-mail you, I'll WhatsApp you,  I'll zoom you using them as verbs.

من به شما ایمیل می‌زنم، برایتان واتس‌اپ می‌فرستم،  با استفاده از آنها به عنوان فعل شما را بزرگ‌نمایی می‌کنم.

Remember, you have to conjugate the verb  with the subject and time reference.

به یاد داشته باشید، باید فعل را با فاعل و مرجع زمان مرتبط کنید.

Last night we Ubered to the conference.

دیشب ما Ubered به کنفرانس.

Last night we took an Uber to the conference.

دیشب با اوبر به کنفرانس رفتیم.

I'll e-mail you the address #11 that's wild.

من آدرس شماره 11 را برای شما ایمیل خواهم کرد.

This is used to show surprise,  amazement, or astonishment.

این برای نشان دادن تعجب، شگفتی یا حیرت استفاده می شود.

A lot of Ubers won't accept my ride  because I live outside of the city.

بسیاری از Ubers سواری من را نمی‌پذیرند، زیرا من خارج از شهر زندگی می‌کنم.

This is true.

این درست است.

You can reply back and say that's wild,  which means I'm surprised, that's wild,  

شما می توانید پاسخ دهید و بگویید که این وحشی است،

that's wild #12 really with a question, really.

این شماره 12 وحشی است واقعاً با یک سؤال، واقعاً.

This is also used to show surprise,  amazement or astonishment.

این همچنین برای نشان دادن تعجب، شگفتی یا حیرت استفاده می شود.

I don't get Uber Eats.

من Uber Eats را دریافت نمی کنم.

It won't come to my area.

به منطقه من نمی آید.

Also true.

همچنین درست است.

You can reply and say, really?

شما می توانید پاسخ دهید و بگویید، واقعا؟

And you can even add that's wild.

و حتی می توانید اضافه کنید که وحشی است.

Put them both together.

هر دو را کنار هم بگذارید.

Really, really really.

واقعاً واقعاً واقعاً.

#13 shoot this means ask your question.

شماره 13 شلیک کنید یعنی سوال خود را بپرسید.

Jennifer, I have a question about  #11 shoot, ask me your question.

جنیفر، من یک سوال در مورد عکس شماره 11 دارم، سوالت را از من بپرس.

Jennifer, can I ask you a  question about #5 shoot Yes,  

جنیفر، می‌توانم درباره عکس شماره

you can ask me your question  #14 Give me a shout first.

شما می توانید سوال خود را از من بپرسید #14 ابتدا صدایم را به من بدهید.

Notice in the last one, shoot  pronunciation oot this one out.

توجه کنید که در آخرین مورد، shoot  تلفظ oot this one out.

Shout, shoot, shout.

فریاد بزن، شلیک کن، فریاد بزن.

This means call me or contact me.

این یعنی با من تماس بگیرید یا با من تماس بگیرید.

Give me a shout when you land,  give me a shout at 8:00-ish.

وقتی فرود آمدی مرا فریاد کن، ساعت 8:00 به من فریاد بزن.

Give him a shout.

او را فریاد بزن

Give.

Him a shout, If he pops out, give me a shout.

بده.

او را فریاد می زند، اگر او بیرون می زند، من را فریاد بزن.

#15 Can you flip me the invite?

#15 می توانید دعوتنامه را برای من برگردانید؟

To flip means to send electronically.

تلنگر به معنای ارسال الکترونیکی است.

You flip someone something just  like you send someone something.

شما چیزی را برای کسی ورق می‌زنید، درست مثل اینکه چیزی برای کسی ارسال می‌کنید.

Can you flip the team  someone the invite something?

آیا می‌توانید تیم را به کسی برگردانید و چیزی را دعوت کنید؟

You can also flip something to someone.

شما همچنین می توانید چیزی را به کسی برگردانید.

Same with send something to someone.

همان ارسال چیزی برای کسی.

Can you flip the invite something to the team?

آیا می توانید چیزی را به تیم دعوت کنید؟

Someone #16 Now let's look at the invite.

یک نفر شماره 16 حالا بیایید به دعوتنامه نگاه کنیم.

Can you flip me the invite?

می تونی دعوتنامه رو برام ورق بزنی؟

Invite is a shortened form of invitation.

Invite شکل کوتاه شده دعوت است.

To invite is a verb.

دعوت کردن یک فعل است.

She invited the team to the party.

او تیم را به مهمانی دعوت کرد.

An invitation is a noun.

دعوت یک اسم است.

Have you sent out the invitations for the party?

آیا دعوت نامه های مهمانی را ارسال کرده اید؟

An invite is a noun.

دعوت یک اسم است.

Have you sent out the invites for the party?

آیا دعوت نامه های مهمانی را ارسال کرده اید؟

Notice because it's a noun, it  has a singular or plural form.

توجه کنید چون اسم است، شکل مفرد یا جمع دارد.

I have to send you an invite.

باید برات دعوت نامه بفرستم

I can send you an invite if you want.

در صورت تمایل می توانم برای شما دعوت نامه بفرستم.

Number 17, I'll flip it to you in a SEC.

شماره 17، من آن را در SEC برای شما تلنگر خواهم کرد.

In a SEC means in a second,  which is a short period of time.

در SEC به معنای در یک ثانیه است که مدت زمان کوتاهی است.

Soon you can say I'll be there in a SEC.

به زودی می توانید بگویید من در SEC آنجا خواهم بود.

You can also get someone's attention  by saying, do you have a SEC?

همچنین می‌توانید با گفتن اینکه آیا SEC دارید، توجه کسی را جلب کنید؟

Do you have a small amount of time,  maybe a few minutes in this case,  

آیا زمان کمی دارید، در این

And I can reply back and say,  Yup, yuppers there in a SEC.

و من می‌توانم پاسخ بدهم و بگویم، بله، در SEC.

Wait you in a SEC?

منتظر شما در SEC؟

Wait a second.

یک ثانیه صبر کن

Number 18.

شماره 18.

She's a newbie.

او یک تازه کار است.

A newbie is a new member of a team or a group.

یک تازه کار عضو جدیدی از یک تیم یا یک گروه است.

You might say, can you show  Sarah how to file the reports?

ممکن است بگویید، آیا می‌توانید به سارا نشان دهید چگونه گزارش‌ها را ثبت کند؟

She's a newbie.

او یک تازه کار است.

Or your boss might say, keep an  eye on the newbies while I'm gone.

یا ممکن است رئیستان بگوید، تا زمانی که من نیستم، مراقب تازه‌کارها باشید.

What about you?

شما چطور؟

Are you a new member of this community?

آیا شما عضو جدید این انجمن هستید؟

Have you recently subscribed or started  watching my videos if you have them?

اگر ویدیوهای من را دارید، اخیراً مشترک شده‌اید یا شروع به تماشای آن کرده‌اید؟

Put I'm a newbie, I'm a newbie.

بگذارید من یک تازه کار هستم، من یک تازه کار هستم.

Put I'm a newbie in the comments.

من یک تازه کار هستم را در نظرات قرار دهید.

I love newbies.

من عاشق تازه کارها هستم.

I'm happy to have you.

خوشحالم که شما را دارم.

She's a total newbie.

او یک تازه کار است.

I'm a newbie.

من یک تازه کار هستم.

Sure, newbie.

حتما، تازه وارد

#19 My study routine is dialed in.

شماره 19 روال مطالعه من شماره گیری شده است.

To be dialed in means to be  fully optimized or perfected.

شماره گیری به معنای کاملاً بهینه یا کامل شدن است.

And here dialed in functions as an adjective.

و در اینجا توابع به عنوان صفت شماره گیری شده است.

So is your study routine fully optimized?

بنابراین آیا روال مطالعه شما کاملاً بهینه شده است؟

Perfected.

کامل شده.

If it is, you can say it's my  study routine, it's dialed in.

اگر اینطور است، می‌توانید بگویید این روال مطالعه من است، شماره‌گیری شده است.

If not, you can say I need 2 dial it in.

اگر نه، می‌توانید بگویید من به 2 عدد نیاز دارم.

In this case, it's the verb.

در این مورد، آن فعل است.

I need to dial it in.

من باید آن را شماره گیری کنم

I need to perfect it, optimize it.

من باید آن را کامل کنم، بهینه کنم.

How dialed in were you #20 I'm crushing it.

چقدر با شماره 20 تماس گرفتی دارم لهش میکنم.

To crush something means to do a great job.

خرد کردن چیزی به معنای انجام یک کار عالی است.

So if you're enjoying this video, you  can say, Jennifer, you're crushing it.

بنابراین اگر از این ویدیو لذت می برید، می توانید بگویید، جنیفر، دارید آن را خرد می کنید.

You're doing a great job.

شما کار بزرگی انجام می دهید.

Do you agree?

موافقید؟

If you do put crushing it, crushing  it, crushing it in the Commons.

اگر آن را خرد کردن، خرد کردن، خرد کردن آن را در Commons قرار دهید.

This is a verb.

این یک فعل است.

So in the past, simple you would say.

بنابراین در گذشته، ساده است.

I crushed the job interview.

من مصاحبه شغلی را له کردم.

I did a great job.

من یک کار عالی انجام دادم.

I'm crushing it.

دارم خردش میکنم

I'm really crushing it.

واقعا دارم لهش میکنم

Exactly.

دقیقا.

See, I'm crushing it #21 I'm loving it.

ببینید، دارم آن را خرد می کنم #21 من آن را دوست دارم.

You probably recognize this because of McDonald's.

احتمالاً به خاطر مک دونالدز متوجه این موضوع هستید.

McDonald's slogan is I'm loving  it and notice loving in loving it.

شعار مک دونالد این است که من آن را دوست دارم و در دوست داشتن آن متوجه عشق می شوم.

Now this technically breaks an English  grammar rule because love is a state of verb.

اکنون این از لحاظ فنی یک قانون دستور زبان انگلیسی را می شکند زیرا عشق حالتی از فعل است.

So you would say I love this song even  if the action takes place right now.

بنابراین شما می‌گویید که من این آهنگ را دوست دارم، حتی اگر این اکشن در حال حاضر انجام شود.

But McDonald's popularize this,  so now it's very friendly,  

اما مک دونالد این را محبوب کرده است، بنابراین

casual and acceptable to say I'm loving this song.

معمولی و قابل قبول است که بگویم من عاشق این آهنگ هستم.

And by putting it in the present continuous, it  emphasizes that the action is taking place now.

و با قرار دادن آن در حال استمراری، تأکید می کند که عمل در حال انجام است.

I love it, I'm loving it, I'm  loving it, I'm loving it #22.

من آن را دوست دارم، من آن را دوست دارم، من آن را دوست دارم، من آن را دوست دارم شماره 22.

Learning.

English is a piece of cake.

یادگیری.

انگلیسی یک تکه کیک است.

You know this one right?

شما این یکی را درست می شناسید؟

To be a piece of cake means to be very easy.

تکه کیک بودن یعنی خیلی راحت بودن.

Maybe learning English is a piece of  cake when you have a great teacher.

شاید یادگیری زبان انگلیسی در زمانی که یک معلم عالی دارید، یک تکه کیک باشد.

If you agree, you can say 100%.

اگر موافق هستید، می توانید 100٪ بگویید.

So put that in the Commons.

بنابراین آن را در Commons قرار دهید.

It's a piece of cake.

این یک تکه کیک است.

Piece of cake.

تکه کیک.

It's a piece of cake.

این یک تکه کیک است.

It's a piece of cake #23 we shot the  breeze in the elevator to shoot the breeze.

این یک تکه کیک شماره 23 است که نسیم را در آسانسور شلیک کردیم تا نسیم را به صدا درآوریم.

This is to make small talk so to have  casual light hearted conversation.

این برای ایجاد یک گفتگوی کوچک است تا  مکالمه ساده و معمولی داشته باشید.

Notice those conjugations Shoot,  but in the past shot and the.

به این صیغه‌ها توجه کنید Shoot، اما در عکس‌های گذشته و the.

As participle shot, you  might say my neighbor and I.

ممکن است به عنوان مثال، بگویید من و همسایه‌ام.

Always.

همیشه.

Shoot the breeze when we take out the garbage  

وقتی زباله ها را بیرون می آوریم به نسیم شلیک کنید  

we see each other and we have a  light hearted conversation we.

ما همدیگر را می بینیم و یک مکالمه ساده با هم داریم.

Shoot the breeze.

شلیک به نسیم.

And finally #24 you're.

و در نهایت شما شماره 24 هستید.

On fire.

در آتش.

To be on fire, this means to  perform well, to do a great job.

آتش گرفتن، این به معنای عملکرد خوب، انجام یک کار عالی است.

I could say you just added 24 common  and natural expressions to your speech.

می توانم بگویم شما فقط 24 عبارت رایج و طبیعی را به گفتار خود اضافه کردید.

You're on fire, so let's celebrate this put.

شما در آتش هستید، پس بیایید این قرار را جشن بگیریم.

I'm on fire.

من در آتش هستم.

I'm on fire.

من در آتش هستم.

You just did.

شما فقط انجام دادید.

An amazing job put I'm on fire.

یک کار شگفت انگیز باعث شد من در آتش هستم.

In the comments.

در نظرات.

Now let's get back to practicing speaking.

حالا بیایید به تمرین صحبت کردن برگردیم.

And you're going to practice  providing advice to a friend.

و توصیه می‌کنید به یک دوست کمک کنید.

So what?

پس چی؟

Kind of grammar would you use  to provide advice to a friend?

آیا از نوع دستور زبان برای ارائه مشاوره به یک دوست استفاده می کنید؟

Do you know?

آیا می دانید؟

If you know, put it in the comments.

اگر می دانید در نظرات قرار دهید.

What kind of grammar would you use?

از چه نوع گرامر استفاده می کنید؟

Provide advice to a friend.

به یک دوست مشاوره بدهید.

Well, first of all, I want to remind  you that this is a speaking class.

خب، اول از همه، می‌خواهم به شما یادآوری کنم که این یک کلاس اسپیکینگ است.

I want you to practice your speaking.

من از شما می خواهم که صحبت کردن خود را تمرین کنید.

So how are you going to practice your speaking if,  of course, you're watching this on your device?

بنابراین، اگر، البته، این را در دستگاه خود تماشا می کنید، چگونه می خواهید صحبت کردن خود را تمرین کنید؟

We're not in a classroom  together, a live classroom.

ما با هم در کلاس درس نیستیم، یک کلاس درس زنده.

So how can you practice your speaking?

بنابراین چگونه می توانید صحبت کردن خود را تمرین کنید؟

Well, I want you to answer out loud.

خوب، من می خواهم شما با صدای بلند پاسخ دهید.

So I want you to open your mouth  and say the answer out loud.

بنابراین من از شما می خواهم که دهان خود را باز کنید و پاسخ را با صدای بلند بگویید.

I want you to hear the sound of your voice.

دلم می خواهد صدای صدایت را بشنوی.

Now, of course, you can put it in  the comments too, because you can  

اکنون، البته، می‌توانید آن را در نظرات

practice your sentence structure and take  some time to really form those sentences.

ساختار جمله خود را تمرین کنید و کمی زمان بگذارید تا واقعاً آن جملات را بسازید.

But I want you to answer out  loud to practice speaking.

اما من می‌خواهم برای تمرین صحبت کردن، با صدای بلند پاسخ دهید.

Do we have a deal?

آیا معامله ای داریم؟

OK, great.

باشه عالیه

Now getting back to the grammar.

حالا برگردیم به گرامر.

If you're providing advice to a friend,  you're going to use your modal verbs.

اگر به دوستی مشاوره می دهید، از افعال مودال خود استفاده خواهید کرد.

Here are some modal verbs that  we're going to practice in this  

در اینجا برخی از افعال حالتی وجود دارد

class and you're going to get very  comfortable with the first one must.

کلاس و شما با اولین باید خیلی راحت شوید.

Now remember with modal verbs you use the  modal and the base verb must plus base verb.

اکنون به یاد داشته باشید که در مورد افعال مدال از مودال و فعل پایه باید به اضافه فعل پایه استفاده کنید.

So this is used for a strong obligation.

بنابراین این برای یک تعهد قوی استفاده می شود.

It sounds like something an  authority figure would say to you.

به نظر می‌رسد چیزی که یک شخصیت معتبر به شما می‌گوید.

An authority figure could be your boss,  your parents, your significant other.

یک شخصیت اقتدار می‌تواند رئیس شما، والدینتان، شخص مهم شما باشد.

A friend might talk to you from a position  of authority as well, or of course police,  

یک دوست ممکن است از یک موقعیت اقتدار نیز

government, a position of authority.

دولت، موقعیت اقتدار

Now, if you want to sound less strong but  still make an obligation, you can use have to  

اکنون، اگر می‌خواهید کمتر قوی به نظر برسید اما هنوز

notice that preposition to  you have to plus base verb.

توجه کنید که حرف اضافه به شما باید به اضافه فعل پایه باشد.

Also, you should and then base verb.

همچنین، باید و سپس فعل پایه.

This is for a recommendation or suggestion.

این برای یک توصیه یا پیشنهاد است.

You could plus base verb.

شما می توانید فعل پایه را اضافه کنید.

This is for the possibility.

این برای امکان است.

The possibility exists.

امکان وجود دارد.

Now how about this one?

حالا این یکی چطوره؟

If I were you, I would plus base verb.

من اگر جای شما بودم فعل پایه را اضافه می کردم.

This is for a hypothetical situation.

این برای یک موقعیت فرضی است.

And notice I were I were because  in this hypothetical situation,  

و توجه کنید که من بودم زیرا

we use were for all subjects.

ما از were برای همه موضوعات استفاده می کنیم.

It doesn't change if I were you, if she were you,  if we were you, you use were in all situations.

اگر من جای تو بودم، اگر جای تو بودیم، اگر جای تو بودیم، در همه موقعیت‌ها از were استفاده می‌کردی، تغییری نمی‌کند.

So how about we practice and we'll go through each  

پس چطور است که تمرین کنیم و هر کدام را طی خواهیم کرد  

one first and you'll have lots  of chance to practice this one.

اول یکی و شما شانس زیادی برای تمرین این یکی خواهید داشت.

OK, now you're going to provide advice.

خوب، حالا شما می خواهید راهنمایی کنید.

So I'm your friend and I see to you.

پس من دوست تو هستم و به تو می‌بینم.

Oh my goodness.

وای خدای من.

You won't believe it.

شما آن را باور نمی کنید.

Jorge, you won't believe it.

خورخه، باور نمی کنی

Mossab, you won't believe it.

مصعب باورت نمیشه

Told me you won't believe it.

به من گفت باور نمی کنی

Yuri, my Co worker is stealing from the company.

یوری، همکار من در حال دزدی از شرکت است.

Now this I am coming to you as  a friend to get your advice.

اکنون من به عنوان یک دوست نزد شما می آیم تا از شما راهنمایی بگیرم.

So you need to provide me your friend advice.

بنابراین شما باید به من توصیه دوست خود را ارائه دهید.

Now let's practice using must plus base verb.

حالا بیایید استفاده از فعل باید به اضافه پایه را تمرین کنیم.

And I chose this example specifically  because remember must is for an obligation.

و من این مثال را به طور خاص انتخاب کردم، زیرا به خاطر داشته باشید که باید برای یک الزام است.

It's a very strong obligation.

این یک تعهد بسیار قوی است.

And this sounds like a very extreme situation.

و این به نظر یک موقعیت بسیار شدید است.

My coworker is stealing from the company.

همکارم داره از شرکت دزدی میکنه

Now when you steal something, notice  you steal from someone or something.

حالا وقتی چیزی را می دزدید، متوجه می شوید که از کسی یا چیزی دزدی می کنید.

Something being the company.

چیزی که شرکت است.

So when you steal something, just  like you can see in this picture,  

بنابراین وقتی چیزی را می دزدید، درست

you take something that doesn't belong to you.

چیزی را می گیری که به تو تعلق ندارد

You can steal an object like  here you could steal money.

می‌توانید یک شی را بدزدید، مانند اینجا که می‌توانید پول بدزدید.

Of course my Co worker is  stealing from the company.

مطمئناً همکار من در حال دزدی از شرکت است.

You could steal information as well.

می توانید اطلاعات را نیز بدزدید.

So how about let's practice this?

پس چطور این را تمرین کنیم؟

You must.

شما باید.

What could you provide as advice?

چه چیزی می توانید به عنوان مشاوره ارائه دهید؟

You must what you must.

شما باید آنچه را که باید.

Maybe you must report this.

شاید شما باید این را گزارش کنید.

You must tell your boss.

باید به رئیست بگی

You must tell someone.

باید به کسی بگی

You must talk to your coworker.

باید با همکارت صحبت کنی

Those are all options.

اینها همه گزینه ها هستند.

What else could we say?

چه چیز دیگری می توانستیم بگوییم؟

So practice this.

پس این را تمرین کنید.

Put an example in the comments.

یک مثال در نظرات قرار دهید.

You must.

شما باید.

You must.

شما باید.

And then your base verb.

و سپس فعل پایه شما.

You must tell someone.

باید به کسی بگی

Notice you tell someone something or  you must say something to someone.

توجه داشته باشید که چیزی به کسی می‌گویید یا باید به کسی چیزی بگویید.

You must say something to your boss.

شما باید چیزی به رئیس خود بگویید.

You must.

شما باید.

Tell.

بگو

Your boss so notice the different structure there.

رئیس شما به ساختار متفاوت آنجا توجه کنید.

So Tommy said you must return it?

پس تامی گفت باید آن را برگردانی؟

Yes exactly.

بله دقیقا.

So you would be talking directly  to the person who stole it.

بنابراین شما مستقیماً با شخصی که آن را دزدیده صحبت می کنید.

You must return it now.

شما باید الان آن را برگردانید.

If you're providing advice to a friend  it would be you must tell your Co worker  

اگر به دوستی مشاوره می‌دهید،

to return it because I'm not the one who  stole it, it's the Co worker who stole it.

آن را برگردانم زیرا من کسی نیستم که آن را دزدیده ام، این همکار است که آن را دزدیده است.

You must tell your Co worker to return it or  

شما باید به همکار خود بگویید که آن را برگرداند یا  

speaking directly to the Co  worker, you must return it.

با صحبت مستقیم با همکار، باید آن را برگردانید.

Very nice, Tony, how about Horatio  said you must talk to your boss.

خیلی خوب، تونی، هوراسیو گفت باید با رئیست صحبت کنی.

Exactly.

دقیقا.

So you talk to someone, you must talk to  your boss and notice your modal verb must,  

بنابراین، شما با کسی صحبت می کنید، باید با رئیس

and then the base verb,  you must talk to your boss.

و سپس فعل پایه،  باید با رئیس خود صحبت کنید.

Very good, Alexander said you must  report to the compliance department.

بسیار خوب، الکساندر گفت باید به بخش انطباق گزارش دهید.

Oh, exactly.

اوه، دقیقا.

So the compliance department, a  specific department in the company.

بنابراین بخش انطباق، یک بخش خاص در شرکت.

Now there's something we need to do  here, Alexander, you report something.

اکنون باید کاری انجام دهیم، الکساندر، شما چیزی را گزارش کنید.

So this requires the object.

پس این نیاز به شی دارد.

You must report this.

شما باید این را گزارش کنید.

You must report it to the compliance department.

شما باید آن را به بخش انطباق گزارش دهید.

But it's you must use the object.

اما شما باید از شی استفاده کنید.

So notice I just used must because I'm  speaking from a point of obligation,  

بنابراین توجه داشته باشید که من فقط از must استفاده

because there are rules in the English language.

زیرا قوانینی در زبان انگلیسی وجود دارد.

So you hear me and your other teachers say you  must conjugate your verb, you must use an article  

بنابراین می شنوید که من و سایر معلمانتان می گوییم که باید

because these are not suggestions, they're  requirements from a position of authority.

زیرا اینها پیشنهاد نیستند، بلکه الزامات یک مقام هستند.

How the English sentence structure works?

ساختار جمله انگلیسی چگونه کار می کند؟

So you must use an object.

بنابراین باید از یک شی استفاده کنید.

You must report this to the compliance department.

شما باید این را به بخش انطباق گزارش دهید.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

OK, how about Miranda?

خوب، میراندا چطور؟

You must tell him exactly you tell someone you you  

شما باید دقیقا به او بگویید که به کسی می گویید  

must tell him to not steal from the  company, not to steal, to non steal.

باید به او بگوید از شرکت دزدی نکن، دزدی نکن، دزدی نکن.

Both are acceptable.

هر دو قابل قبول است.

What Miranda did is she left the infinitive  together and put not in front of it.

کاری که میراندا کرد این بود که مصدر را کنار هم گذاشت و جلوی آن نگذاشت.

You must tell him not to steal from  the company, which is excellent.

باید به او بگویید که از شرکت دزدی نکند که عالی است.

Miranda.

میراندا

Alternatively, you can do to not  steal, that is acceptable as well.

از طرف دیگر، می‌توانید برای اینکه دزدی نکنید، این کار نیز قابل قبول است.

That's called a split infinitive.

به آن مصدر تقسیم می گویند.

But to be on the safe side, keep your infinitive  together and put not before like Miranda did.

اما برای ایمن بودن، مصدر خود را کنار هم نگه دارید و مانند میراندا قبل از آن قرار ندهید.

Great job.

کار عالی

OK, excellent, Yuri said.

یوری گفت خوب، عالی.

I must warn him about the consequences.

باید به او در مورد عواقب آن هشدار دهم.

That's an excellent one.

این یکی عالی است.

Very nice.

خیلی خوبه

I must warn him.

من باید به او هشدار دهم.

You warn someone about something,  

شما در مورد چیزی به کسی هشدار می دهید،  

I must warn you about the dangers of  driving without a seat belt, for example.

برای مثال، باید در مورد خطرات رانندگی بدون کمربند ایمنی به شما هشدار دهم.

Warn him about the consequences.

در مورد عواقب آن به او هشدار دهید.

Very nicely done, Yuri.

خیلی خوب کار کردی یوری

All right, so let's practice some more advice.

بسیار خوب، پس بیایید چند توصیه بیشتر را تمرین کنیم.

Now remember, I chose this one because  must is a very strong obligation.

حالا به یاد داشته باشید، من این مورد را انتخاب کردم زیرا باید یک تعهد بسیار قوی است.

Now, if you're enjoying this lesson,  make sure you hit that like button.

اکنون، اگر از این درس لذت می‌برید، مطمئن شوید که دکمه لایک را فشار داده‌اید.

Subscribe because I do more of these lessons  and I have many lessons on my channel.

مشترک شوید زیرا من بیشتر این درس ها را انجام می دهم و درس های زیادی در کانال خود دارم.

So make sure you subscribe and put yes,  yes, yes, if you're enjoying this lesson.

پس حتما مشترک شوید و بله، بله، بله، اگر از این درس لذت می برید، قرار دهید.

So I know you want more lessons just like this.

بنابراین می‌دانم که شما به این شکل درس‌های بیشتری می‌خواهید.

So put yes, yes, yes in the comments as well.

پس بله، بله، بله را نیز در نظرات قرار دهید.

Now, how about our next situation?

حال، وضعیت بعدی ما چگونه است؟

So I'm your friend and I say  to you, oh, Miranda Alexander.

بنابراین من دوست شما هستم و به شما می گویم، آه، میراندا الکساندر.

Oh, Yuri, I feel so tired all the time.

اوه، یوری، من همیشه احساس خستگی می کنم.

It's affecting my work.

داره روی کارم تاثیر میذاره

Do you have any advice?

آیا توصیه ای دارید؟

And now let's practice half two plus base verb.

و حالا بیایید فعل پایه نصف دو بعلاوه را تمرین کنیم.

Don't forget that preposition too.

آن حرف اضافه را هم فراموش نکنید.

And you have to conjugate your verb have.

و شما باید فعل خود را به هم متصل کنید.

OK, so and remember, you can put it in the  comments, but I also want you to open your  

خوب، پس و به یاد داشته باشید، می توانید آن را در نظرات قرار

mouth and say the answer, say your advice  because I want you to practice speaking.

دهان و جواب را بگو، نصیحتت را بگو زیرا می‌خواهم صحبت کردن را تمرین کنی.

So I just feel so tired all the time.

بنابراین من همیشه احساس خستگی می کنم.

It's affecting my work.

داره روی کارم تاثیر میذاره

Notice affecting because this is a verb.

به تأثیرگذاری توجه کنید زیرا این یک فعل است.

Don't confuse this with E fact.

این را با E fact اشتباه نگیرید.

It's having an effect on my work because a fact  is a noun and all fact with an A is a verb.

این روی کار من تأثیر می گذارد زیرا یک واقعیت یک اسم است و همه واقعیت های دارای A یک فعل هستند.

So that's why I have the verb form here.

بنابراین به همین دلیل است که من شکل فعل را در اینجا دارم.

Well, first of all, I see lots  of yes yes yes, which is awesome.

خوب، اول از همه، من تعداد زیادی بله بله بله را می بینم که فوق العاده است.

This fab is enjoying this lesson Woo Hoo Vila is  from Laos and I hope you're enjoying this lesson.

این فاب از این درس لذت می‌برد وو هو ویلا از لائوس است و امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

You gave me a thumbs up.

شما به من یک شست بالا دادید.

Make sure you thumbs up this video as well.

حتماً این ویدیو را نیز تأیید کنید.

Heidi Guy is enjoying this lesson.

هایدی گای از این درس لذت می برد.

Amazing.

شگفت انگیز.

Freddy.

فردی

Yes.

بله.

Woo Hoo, I'm so glad.

وو هو، من خیلی خوشحالم.

OK, now Mossab asked a fact.

خوب، حالا مصعب یک واقعیت پرسید.

Well, what does it mean?

خب یعنی چی؟

It means that this situation is so my work.

یعنی این وضعیت کار من است.

Let's say everyday I need to write a report,  

فرض کنید هر روز باید گزارشی بنویسم،  

but I'm tired so it's taking me longer  to write or my writing isn't as good.

اما خسته هستم، بنابراین نوشتن بیشتر طول می‌کشد یا نوشته‌ام آنقدرها خوب نیست.

I'm making mistakes.

من دارم اشتباه می کنم

All of those are examples of  how it's affecting my work.

همه این‌ها نمونه‌هایی هستند از اینکه چگونه روی کار من تأثیر می‌گذارد.

So there's a consequence on my  work because of the situation.

بنابراین به دلیل شرایط، پیامدهایی روی کار من وجود دارد.

The situation is, oh, I  feel so tired all the time.

وضعیت این است، آه، من همیشه احساس خستگی می کنم.

So please, you're my friend, give me some advice.

پس خواهش میکنم، تو دوست من هستی، یه راهنمایی به من بده.

Half, two plus base verb.

نیمه، دو به اضافه فعل پایه.

So what could you say as advice?

پس چه چیزی می توانید به عنوان نصیحت بگویید؟

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

And remember to practice speaking out loud as  well because I want you to open your mouth,  

و به یاد داشته باشید که با صدای بلند صحبت کنید

say the words because I want you to  hear yourself speaking in English.

کلمات را بگویید زیرا من می‌خواهم خودتان به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Right now I'm doing a lot of talking.

در حال حاضر من دارم زیاد حرف می زنم.

I'm improved proving my speaking  skills, but what about you?

من در اثبات مهارت‌های صحبت [ __ ] پیشرفت کردم، اما شما چطور؟

OK, Yuri said you have to go on vacation.

باشه، یوری گفت باید به تعطیلات بری.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

Thank you Yuri.

ممنون یوری

And that's true.

و این درست است.

So everyone open your mouth and say  you have to go on vacation to go.

بنابراین همه دهانتان را باز می کنند و می گویند برای رفتن باید به تعطیلات بروید.

Notice how I did to to unstressed  to go practice that to go to go on  

توجه داشته باشید که چگونه به بدون استرس

go on, to go on, to go on vacation.

ادامه دادن، برای رفتن، برای رفتن به تعطیلات.

You have to go on vacation.

باید بری مرخصی

All right, Imitate my pronunciation  of practice speaking as well.

بسیار خوب، از تلفظ من برای تمرین صحبت کردن نیز تقلید کنید.

Excellent advice and notice  have +2 plus base verb.

توصیه و اخطار عالی دارای +2 + فعل پایه است.

Alexander said you have to take a rest  since this tiredness is affecting your work.

اسکندر گفت باید استراحت کنی چون این خستگی روی کارت تاثیر می گذارد.

Most likely it could be affecting your work  because you said my work which belongs to  

به احتمال زیاد می‌تواند روی کار شما تأثیر بگذارد،

Alexander, but you want to say your work which  would belong to me, you have to take a rest.

اسکندر، اما تو می‌خواهی کارت را بگو که متعلق به من است، باید استراحت کنی.

Yes, and and in To be honest, in American English,  

بله، و صادقانه بگویم، به انگلیسی آمریکایی،  

we would probably say take a  break, take a break, take a rest.

احتمالاً می‌گوییم استراحت کنید، استراحت کنید، استراحت کنید.

Perhaps maybe it's a little more British English.

شاید کمی بیشتر انگلیسی بریتانیایی باشد.

I don't speak British English, but in North  America we would say take a break, take a break.

من انگلیسی بریتانیایی صحبت نمی‌کنم، اما در آمریکای شمالی می‌گوییم استراحت کن، استراحت کن.

If I say take a rest, to me that  sounds like have a nap, have a nap,  

اگر بگویم استراحت کن، به نظرم

but take a break means I'm going to stop  working and I'm going to go for a bike ride  

اما استراحت به این معنی است که کار را

or go on vacation or go play with my cats  for a little bit, something like that, OK?

یا به تعطیلات بروم یا کمی با گربه هایم بازی کنم، چیزی شبیه به آن، خوب؟

And Freddie said 5:00 to take a nap.

و فردی گفت 5:00 برای چرت زدن.

I'm so exhausted.

من خیلی خسته ام

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Very good.

خیلی خوبه

I have to take a nap.

باید چرت بزنم

Now.

In American English, we don't  conjure, we don't contract,  

در حال حاضر.

در انگلیسی آمریکایی، ما تداعی نمی‌کنیم،

we don't take our subject have and form  a contraction When have is the main verb.

ما موضوع خود را have نمی گیریم و یک انقباض تشکیل می دهیم When have فعل اصلی است.

I have to take a nap.

باید چرت بزنم

I'm so exhausted.

من خیلی خسته ام

But they, Freddie, they do in British English.

اما آنها، فردی، آنها را به انگلیسی بریتانیایی می کنند.

But I just want you to know, in American  English, we wouldn't form that contraction.

اما فقط می‌خواهم بدانید، در انگلیسی آمریکایی، ما آن انقباض را ایجاد نمی‌کنیم.

I would say I have to take a nap.

می گویم باید چرت بزنم.

You have to take a nap to  provide advice to someone else.

برای ارائه مشاوره به شخص دیگری باید چرت بزنید.

OK.

باشه

And Alexander said you have to visit a doctor  checking the reasons for this tiredness exactly.

و الکساندر گفت باید به دکتر مراجعه کنید تا دلایل این خستگی را دقیقاً بررسی کند.

You have to visit a doctor so she can or so he  can check the reasons for this tiredness exactly.

باید به پزشک مراجعه کنید تا او بتواند دلایل این خستگی را دقیقاً بررسی کند.

Very nice.

خیلی خوبه

Fatima, similar advice.

فاطمه، نصیحت مشابه.

You have to do a checkup.

باید چکاپ انجام بدی

Yes, exactly.

بله دقیقا.

We would say you have to get a checkup or go  for a checkup and exactly what Alexander said.

ما می گوییم باید معاینه شوید یا برای چکاپ بروید و دقیقاً همان چیزی را که الکساندر گفته است.

So the doctor performs the checkup where he  just checks your vitals and checks your heart,  

بنابراین، پزشک معاینه را انجام می‌دهد که در آنجا فقط موارد

maybe even takes blood to  check for for any issues.

حتی ممکن است برای بررسی هر مشکلی خون مصرف کند.

But the doctor does the checkup.

اما دکتر چکاپ را انجام می دهد.

But as me, as the patient, I would go  for a checkup or I would get a checkup.

اما به عنوان من، به عنوان بیمار، برای معاینه می‌رفتم یا معاینه می‌شدم.

Oh, I'm getting a checkup.

اوه من معاینه میشم

I'm going for a checkup.

من برای چکاپ می روم.

OK.

باشه

And Manuel said you have  to make a break for longer.

و مانوئل گفت که باید مدت بیشتری استراحت کنی.

Very nice advice, Manuel.

توصیه بسیار خوبی مانوئل

Now with break, what verb do we use?

حالا با break از چه فعل استفاده می کنیم؟

You don't make a break, but you take.

شما استراحت نمی کنید، اما می گیرید.

You have to take a break, take  a break, take a long break.

شما باید استراحت کنید، استراحت کنید، یک استراحت طولانی داشته باشید.

So take a break where you stop working  for a period of time, Sergey said.

سرگئی گفت، پس در جایی که برای مدتی کار نمی‌کنید، استراحت کنید.

You have to change your focus temporarily.

شما باید به طور موقت تمرکز خود را تغییر دهید.

Excellent job.

So now I'm focused on work.

کار عالی

بنابراین اکنون روی کار متمرکز شده ام.

So I have to change my focus and maybe focus on my  health or focus on my hobbies, focus on my family.

بنابراین باید تمرکزم را تغییر دهم و شاید روی سلامتی‌ام تمرکز کنم یا روی سرگرمی‌هایم تمرکز کنم، روی خانواده‌ام تمرکز کنم.

Change your focus temporarily.

تمرکز خود را به طور موقت تغییر دهید.

So temporarily means for a period  of time, but not permanently.

بنابراین موقت به معنای برای یک دوره زمانی است، اما نه برای همیشه.

Very nice, OK Patricia says you have  to take a long pause this summer.

خیلی خوب است، خوب پاتریشیا می‌گوید باید در تابستان امسال مکث طولانی داشته باشید.

So again in American English, very nice,  Patricia, we would say take a break.

بنابراین دوباره به انگلیسی آمریکایی، خیلی خوب، پاتریشیا، می‌گوییم استراحت کنید.

Take a break.

استراحت کنید.

Take a break.

استراحت کنید.

OK, Phyllis said you have to get a few days off.

باشه، فیلیس گفت باید چند روز مرخصی بگیری.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

You have to get a few days off.

باید چند روز مرخصی بگیری

You have to take a few days off.

باید چند روز مرخصی بگیری.

You can also use the verb take.

می توانید از فعل take نیز استفاده کنید.

You take time off.

شما مرخصی بگیرید

If I take time off, it means I do not work  those days, even though normally I do.

اگر مرخصی بگیرم، به این معنی است که در آن روزها کار نمی‌کنم، حتی اگر معمولاً کار می‌کنم.

So let's say this week I take Friday off.

بنابراین بیایید بگوییم این هفته من جمعه را تعطیل می کنم.

Well, then it means I normally work on Friday, but  this Friday I don't work, I'm taking Friday off.

خب، یعنی من معمولاً جمعه کار می‌کنم، اما این جمعه کار نمی‌کنم، جمعه را تعطیل می‌کنم.

All right, awesome.

باشه عالیه

Let's try one more.

بیایید یکی دیگر را امتحان کنیم.

Wake up said you have to take a trip.

بیدار شو گفت باید سفر کنی.

Exactly.

Another verb would take you have to take a  trip and spend your own time chilling there.

دقیقا.

یک فعل دیگر می‌خواهد شما را مجبور به سفر کنید و زمان خود را در آنجا صرف سرما کنید.

So chilling.

خیلی سرد کننده

That's a nice casual way of saying  relaxing, taking a break, chilling.

این یک راه معمولی خوب برای گفتن آرامش، استراحت، خنک کردن است.

I'm just chilling.

من فقط دارم خنک میشم

Very good.

خیلی خوبه

Excellent job, everybody.

کار عالی، همه

Everyone has such wonderful advice.

همه چنین توصیه های فوق العاده ای دارند.

And make sure you're practicing this out  loud to practice your speaking as well.

و مطمئن شوید که این را با صدای بلند تمرین می‌کنید تا صحبت کردن خود را نیز تمرین کنید.

How about our next situation?

وضعیت بعدی ما چطور؟

I'm your friend, of course, and I say,  oh, Tomi, Shree Goor Mohammed, Freddie,  

من دوست شما هستم، البته، و می گویم،

most of I have an important project  at work, but I feel overwhelmed.

بیشتر من یک پروژه مهم در محل کار دارم، اما احساس می کنم غرق شده ام.

So when you feel overwhelmed, it means that  you have so many things to do or so many  

بنابراین وقتی احساس می‌کنید خسته هستید، به این معنی است که

tasks and you feel you don't have enough time  or maybe you don't have the skills required,  

وظایف و احساس می کنید زمان کافی ندارید

you don't have the tools that you need.

شما ابزار مورد نیاز خود را ندارید

You don't have the support that you need.

شما پشتیبانی لازم را ندارید.

You don't have the team that  you need the other people.

شما آن تیمی را ندارید که به افراد دیگر نیاز دارید.

And all this causes feelings of  anxiety or frustration, overwhelm.

و همه اینها باعث می شود که احساس اضطراب یا ناامیدی غلبه کند.

So it's a negative feeling and  it's a strong negative feeling.

بنابراین این یک احساس منفی و یک احساس منفی قوی است.

So let's provide some advice.

پس بیایید چند توصیه ارائه کنیم.

What can you please help me?

لطفا چه کمکی به من می کنید؟

I need your advice, what should I do?

من به راهنمایی شما نیاز دارم، چه کار کنم؟

So here let's practice should plus base verb.

بنابراین در اینجا اجازه دهید تمرین باید به اضافه فعل پایه.

You should what put?

شما باید چه چیزی قرار دهید؟

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

I have an important project at  work but I feel overwhelmed.

من یک پروژه مهم در کار دارم اما احساس می کنم غرق شده ام.

What should I do?

چه کار کنم؟

Please give me some advice, I need your help.

لطفا راهنماییم کنید، من به کمک شما نیاز دارم.

So remember I want you to practice speaking.

پس به یاد داشته باشید که می خواهم صحبت کردن را تمرین کنید.

Open your mouth and say it out loud and after.

دهان خود را باز کنید و آن را با صدای بلند و بعد از آن بگویید.

You can also put it in the comments  so I can make sure it's correct.

همچنین می‌توانید آن را در نظرات قرار دهید تا مطمئن شوم درست است.

And then once I review it, you can practice  again and try to imitate my pronunciation.

و بعد از اینکه آن را مرور کردم، می‌توانید دوباره تمرین کنید و سعی کنید تلفظ من را تقلید کنید.

So let's practice overwhelmed.

پس بیایید غرق تمرین کنیم.

Notice this Ed whelmed.

به این اد غمگین توجه کنید.

It's a very soft D whelmed, whelmed.

این یک D بسیار نرم است.

And then you just add over overwhelmed.

و سپس شما فقط بیش از غرق اضافه کنید.

Repeat after me overwhelmed.

بعد از غرق شدنم تکرار کن

I feel overwhelmed.

احساس می کنم غرق شده ام.

Good.

Make sure you're practicing that out  loud to practice your pronunciation.

خوب

مطمئن شوید که آن را با صدای بلند تمرین می‌کنید تا تلفظ خود را تمرین کنید.

Now notice you can feel overwhelmed or you  can be overwhelmed, but I'm overwhelmed.

اکنون توجه کنید که می‌توانید احساس غرق شدن کنید یا ممکن است غرق شوید، اما من غرق شده‌ام.

I feel overwhelmed.

احساس می کنم غرق شده ام.

Both of them are correct.

هر دوی آنها درست است.

All right, so let's see some advice  that you are providing to me.

بسیار خوب، پس بیایید توصیه هایی را که به من ارائه می کنید، ببینیم.

So first of all, Mauricio said you  got a lot on your plate Exactly.

بنابراین اول از همه، مائوریسیو گفت که شما دقیقاً چیزهای زیادی در ظرف خود دارید.

So this is a great definition  of when you're overwhelmed,  

بنابراین این یک تعریف عالی از زمانی

it means you have a lot on your plate.

این بدان معنی است که شما چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید.

So when you have a lot on your  plate, it means you're very busy.

بنابراین وقتی چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید، به این معنی است که خیلی مشغول هستید.

You're busy with many different tasks,  many different responsibilities.

شما مشغول کارهای مختلف،  مسئولیت‌های مختلف هستید.

So what about you?

پس شما چطور؟

Do you have a lot on your plate today?

آیا امروز چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید؟

Do you have a lot on your plate this week?

آیا این هفته چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید؟

It means you have your To Do List is very long.

به این معنی است که فهرست کارهای شما بسیار طولانی است.

You have many different  tasks, many responsibilities.

شما وظایف مختلف، مسئولیت‌های زیادی دارید.

This doesn't have to be just with work.

این نباید فقط با کار باشد.

It could be at home as well.

می تواند در خانه هم باشد.

You have to plan a party.

شما باید برای یک مهمانی برنامه ریزی کنید.

You have to take your parents  to a doctor's appointment.

باید والدین خود را به وقت پزشک ببرید.

You have to help your kids with school work.

شما باید در کارهای مدرسه به فرزندان خود کمک کنید.

You have a lot of chores to do at home.

در خانه کارهای زیادی برای انجام دادن دارید.

So all of that means you have a lot on your plate.

بنابراین همه اینها به این معنی است که شما چیزهای زیادی در بشقاب خود دارید.

OK, So you can practice that as well.

خوب، پس می توانید آن را نیز تمرین کنید.

Great idiom.

اصطلاح عالی

So that's an idiom to have a  lot on one's plate, your plate.

بنابراین این یک اصطلاح است که در بشقاب شما چیزهای زیادی داشته باشید.

So Manuel said you should ask for help.

بنابراین مانوئل گفت شما باید کمک بخواهید.

So remember, if you're providing this as advice to  

بنابراین به یاد داشته باشید، اگر این را به عنوان مشاوره ارائه می دهید  

someone you wanting use you as the  subject, you should ask for help.

کسی که می خواهید از شما به عنوان سوژه استفاده کند، باید کمک بخواهید.

And you don't need all help.

و شما به همه کمک نیاز ندارید.

It's just help because help doesn't  have a singular or plural form.

این فقط کمک است زیرا کمک به صورت مفرد یا جمع نیست.

I need so much help.

خیلی به کمک نیاز دارم

I need a lot of help.

من به کمک زیادی نیاز دارم.

But we don't add an S to help.

اما ما یک S برای کمک اضافه نمی کنیم.

So you don't need an article.

بنابراین شما نیازی به مقاله ندارید.

I need help.

من به کمک نیاز دارم.

You should ask for help.

شما باید کمک بخواهید.

And that's an excellent piece of  advice because if I feel overwhelmed  

و این یک توصیه عالی است، زیرا

is because I have so many things  to do, so I should ask for help.

به این دلیل است که کارهای زیادی برای انجام دادن دارم، بنابراین باید کمک بخواهم.

Very good advice, Manuel, I agree with you, OK?

توصیه بسیار خوبی، مانوئل، من با شما موافقم، باشه؟

Mossab said you should be patient with your work.

مصعب گفت باید در کار خود صبور باشید.

Isn't that great advice?

آیا این توصیه عالی نیست؟

A lot of times we feel overwhelmed because  we think we need to do everything right now.

خیلی وقت‌ها احساس می‌کنیم که غرق شده‌ایم زیرا  فکر می‌کنیم باید همه کارها را همین الان انجام دهیم.

But if you're just patient, then you realize  you don't have to do everything right now.

اما اگر فقط صبور باشید، متوجه می شوید که لازم نیست همه کارها را همین الان انجام دهید.

Very nice, nice advice, OK, Anna said.

آنا گفت: بسیار خوب، توصیه خوبی است.

First of all, ooh, very nice way to start.

اول از همه، اوه، راه بسیار خوبی برای شروع.

First of all, you should  figure out what's causing it.

اول از همه، باید بفهمید چه چیزی باعث آن شده است.

Very nice.

So figure out.

خیلی خوبه

پس بفهم

This is a phrasal verb to figure out.

این یک فعل عبارتی برای فهمیدن است.

So it's in the base verb form.

بنابراین در شکل فعل پایه است.

And when you figure something out, it means  you understand it, you know the cause of it,  

و وقتی چیزی را کشف می کنید، به این معنی است

you know why it's happening, and you  can take action to solve it as well.

می‌دانید چرا این اتفاق می‌افتد، و می‌توانید برای حل آن نیز اقدام کنید.

So you should figure out what's causing it.

بنابراین باید بفهمید که چه چیزی باعث آن شده است.

Very nicely, said Anna.

آنا گفت: خیلی خوب.

OK.

And Keaton said you should  divide your work in a team.

باشه

و کیتون گفت باید کار خود را در یک تیم تقسیم کنید.

Very nice you so you should divide your work.

خیلی خوب هستید پس باید کارتان را تقسیم کنید.

So I have all this work and I should take one  piece and give it to someone else and give this.

پس من همه این کارها را دارم و باید یک قطعه را بردارم و به دیگری بدهم و این را بدهم.

So that would be divide your work.

بنابراین این کار شما را تقسیم می کند.

You should divide your work among your team.

شما باید کار خود را بین تیم خود تقسیم کنید.

You should divide your work with your team.

شما باید کار خود را با تیم خود تقسیم کنید.

So those are prepositions you can use.

بنابراین این حروف اضافه هستند که می توانید استفاده کنید.

Very good.

خیلی خوبه

And you had your should and base verb, OK.

و شما فعل باید و پایه خود را داشتید، OK.

And Gord said what should I do exactly?

و گورد گفت دقیقا چیکار کنم؟

What should I do?

چه کار کنم؟

Please give me your advice, OK.

لطفا راهنماییم کنید، باشه

And Boshra said you should take it easy.

و بوشرا گفت که باید راحت باشید.

Exactly, you should take it easy, take a deep  breath and motivate yourself before starting.

دقیقاً، شما باید آسان بگیرید، یک نفس عمیق بکشید و قبل از شروع به خودتان انگیزه دهید.

Isn't that very a nice advice?

توصیه خیلی خوبی نیست؟

You should take it easy.

باید راحت بگیری

So take it easy is another way of just  saying just relax a little, don't do so much.

بنابراین راحت باشید راه دیگری برای گفتن این است که کمی آرام باشید، اینقدر کار نکنید.

Take it easy.

راحت باش

OK, so I should stay calm first?

خوب، پس اول باید آرام بمانم؟

Exactly.

دقیقا.

So if you're providing advice  to yourself, I should stay calm.

بنابراین اگر به خودتان توصیه می‌کنید، باید آرام بمانم.

But if you're providing someone advice  to someone else, you should stay calm.

اما اگر به شخص دیگری توصیه می‌کنید، باید آرام بمانید.

Very nice.

خیلی خوبه

Wake up said you should ask for  some help from your coworker.

بیدار شوید گفت باید از همکارتان کمک بخواهید.

Yes, you can ask for help.

بله، می توانید کمک بخواهید.

You ask for something from someone,  you should ask for some help.

شما از کسی چیزی می‌خواهید، باید کمک بخواهید.

And remember, because help is always singular,  there's no ask some help from your coworker.

و به یاد داشته باشید، چون کمک همیشه منحصر به فرد است، از همکارتان کمک بخواهید.

Very nice.

خیلی خوبه

OK, Patricia said you should loosen up.

باشه، پاتریشیا گفت باید شل بشی.

So if you're uptight or if you're overwhelmed,  

بنابراین اگر تنبل هستید یا خسته هستید،  

notice how your body actually  becomes tight like this.

توجه کنید که واقعاً چگونه بدن شما به این شکل سفت می شود.

Everything is tight, but then now loosen up.

همه چیز تنگ است، اما اکنون شل کنید.

Loosen up.

شل کن

So this means you should be more relaxed.

بنابراین این بدان معنی است که شما باید آرامش بیشتری داشته باشید.

Loosen up.

شل کن

You should loosen up.

باید شل کنی

Very nice, Patricia.

خیلی خوبه پاتریشیا

I love that.

من آن را دوست دارم.

OK, excellent advice everyone.

خوب، توصیه عالی برای همه

Let's practice another one.

یکی دیگر را تمرین کنیم.

How about could?

چگونه در مورد می تواند؟

Now remember with could, could is for possibility.

اکنون به یاد داشته باشید که با can, could is برای امکان.

So it's just a possibility.

پس این فقط یک احتمال است.

It doesn't mean you have to,  it doesn't mean you must.

به این معنی نیست که مجبوری، به این معنی نیست که باید.

It doesn't even mean you should.

حتی به این معنی نیست که باید.

It's just a possibility.

این فقط یک احتمال است.

So I'm just sharing one possibility and  

بنابراین من فقط یک احتمال را به اشتراک می گذارم و  

then you can decide if it's a good  possibility or a bad possibility.

سپس می توانید تصمیم بگیرید که این یک احتمال خوب است یا یک احتمال بد.

So could is a very soft way to provide advice.

بنابراین ممکن است یک راه بسیار نرم برای ارائه مشاوره است.

So how about this one?

پس این یکی چطوره؟

I can't stop scrolling on my phone.

نمی توانم از پیمایش روی گوشی خود دست بردارم.

Just hours and hours a day,  especially right before bed.

فقط ساعت‌ها و ساعت‌ها در روز، مخصوصاً درست قبل از خواب.

I just sit there.

من فقط آنجا می نشینم.

I'm in bed, I'm scrolling on my phone.

در رختخوابم، دارم روی گوشیم می چرخم.

I waste so much time because I'm  not doing anything productive.

من زمان زیادی را تلف می‌کنم زیرا هیچ کار سازنده‌ای انجام نمی‌دهم.

I'm not watching a video to help  me improve my English speaking  

من ویدیویی را تماشا نمی‌کنم که به

skills or learn how to use modal verbs correctly.

مهارت ها یا نحوه استفاده صحیح از افعال مدال را بیاموزید.

I have both of those videos on my channel.

من هر دوی این ویدیوها را در کانالم دارم.

So make sure you like this video and subscribe  so you're not scrolling without a purpose.

بنابراین مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید و مشترک شوید  تا بدون هدف پیمایش نکنید.

You can watch videos for educational purposes,  so subscribe to my channel for lots more.

می‌توانید ویدیوها را برای اهداف آموزشی تماشا کنید، بنابراین برای اطلاعات بیشتر در کانال من مشترک شوید.

But could plus base verb.

اما could به اضافه فعل پایه.

You could and then a base verb.

شما می توانید و سپس یک فعل پایه.

And remember, this is just a possibility.

و به یاد داشته باشید، این فقط یک احتمال است.

It's not a requirement, it's a possibility.

این یک الزام نیست، یک امکان است.

So it's a soft way to introduce advice.

بنابراین این یک راه نرم برای معرفی مشاوره است.

So what can I do?

پس چیکار میتونم بکنم؟

Provide a piece of advice  using could and base verb.

با استفاده از فعل can و base یک توصیه ارائه دهید.

And remember, open your mouth and say it  out loud to practice speaking as well, OK?

و به یاد داشته باشید، دهان خود را باز کنید و با صدای بلند بگویید تا تمرین صحبت کردن را نیز انجام دهید، خوب؟

Tomy said you could leave your phone at home.

تامی گفت می توانی گوشیت را در خانه بگذاری.

Now Tomy is not saying you must,  you have to, or even you should.

حالا تامی نمی‌گوید باید، باید، یا حتی باید.

You could.

شما می توانید.

It's a possibility.

این یک احتمال است.

Very nice Tomy And base verb you could leave.

خیلی خوب تامی و فعل پایه که میتونستی ترک کنی.

Leave is the base verb.

ترک فعل پایه است.

You could leave your phone at home.

می توانید گوشی خود را در خانه بگذارید.

Yeah, that's actually really good advice.

بله، این واقعاً توصیه خوبی است.

I really like that advice.

من واقعاً این توصیه را دوست دارم.

Now you can change at home.

اکنون می توانید در خانه تغییر دهید.

If I am home and let's say I have  a problem scrolling before bed,  

اگر من در خانه هستم و فرض کنید هنگام

you could leave your phone in a different  room or leave your phone in your car and  

می‌توانید تلفنتان را در اتاق دیگری بگذارید

that way it isn't in your house  when you're trying to go to bed.

به این ترتیب وقتی می‌خواهید به رختخواب بروید، در خانه شما نیست.

Excellent advice Tony, I really like that.

توصیه عالی تونی، من واقعاً آن را دوست دارم.

OK, what else could I do?

خوب، چه کار دیگری می توانستم انجام دهم؟

Please give me some suggestions,  give me some advice.

لطفاً چند پیشنهاد به من بدهید، به من توصیه کنید.

Jonathan said you could try  again and again till you make it.

جاناتان گفت می‌توانی بارها و بارها تلاش کنی تا موفق شوی.

Yes, exactly, just keep trying.

بله، دقیقا، فقط به تلاش خود ادامه دهید.

You could try again, try again and again.

می توانید دوباره تلاش کنید، دوباره و دوباره تلاش کنید.

Now I like how you added that again and again.

حالا من دوست دارم چگونه آن را بارها و بارها اضافه کردی.

Now native speakers, sometimes we  add it more just to be dramatic.

اکنون به زبان مادری، گاهی اوقات آن را بیشتر اضافه می‌کنیم تا دراماتیک باشد.

I tried again and again and again and again,  

بارها و بارها و بارها و بارها تلاش کردم،  

but I'm still overwhelmed or  I still can't stop scrolling.

اما هنوز غرق هستم یا هنوز نمی‌توانم از پیمایش دست بکشم.

Very nice advice.

توصیه بسیار خوبی

OK.

باشه

And Horatio said you could turn it off.

و هوراسیو گفت که می توانید آن را خاموش کنید.

Well, isn't that a great possibility?

خوب، آیا این یک امکان عالی نیست؟

I could turn it off.

میتونستم خاموشش کنم

So again, it's not an obligation.

پس باز هم، اجباری نیست.

You must turn it off.

باید خاموشش کنی

Notice how different that sounds?

توجه کنید که چقدر متفاوت به نظر می رسد؟

You must turn it off.

باید خاموشش کنی

You could turn it off.

میتونی خاموشش کنی

So there's a big difference between these  models, and that's why we're practicing.

بنابراین تفاوت زیادی بین این مدل‌ها وجود دارد، و به همین دلیل است که ما در حال تمرین هستیم.

Very nice advice, Mossad said.

موساد گفت توصیه بسیار خوبی است.

You could resist temptation.

شما می توانید در برابر وسوسه مقاومت کنید.

Oh, you could resist temptation.

اوه، شما می توانید در برابر وسوسه مقاومت کنید.

So the temptation is that I'm just sitting  here and I have this feeling in me.

بنابراین وسوسه این است که من اینجا نشسته ام و این احساس را در خود دارم.

Or the little voice says, pick up  your phone, pick up your phone.

یا صدای کوچک می گوید، تلفنت را بردارید، تلفنتان را بردارید.

And then if I resist it, I  say, Nope, not going to do it.

و سپس اگر در برابر آن مقاومت کنم، می گویم، نه، این کار را انجام نمی دهم.

Not going to pick up my phone.

قرار نیست گوشیمو بردارم

I just resisted the temptation.

من فقط در برابر وسوسه مقاومت کردم.

Very nice.

Mozart.

خیلی خوبه

موتزارت

OK, Rebel said you could use  block apps to stop scrolling.

خوب، Rebel گفت می‌توانید از برنامه‌ها برای توقف پیمایش استفاده کنید.

Exactly.

دقیقا.

So block apps, I guess those are apps that they  

بنابراین برنامه‌ها را مسدود کنید، حدس می‌زنم که آن‌ها برنامه‌هایی هستند که آن‌ها هستند  

block your ability so they make  it impossible for you to scroll.

توانایی شما را مسدود کنند تا نتوانید پیمایش کنید.

So I don't know how it works, but that  sounds like a very beneficial app to have.

بنابراین نمی‌دانم چگونه کار می‌کند، اما به نظر می‌رسد برنامه بسیار مفیدی باشد.

Thank you for that suggestion, Rebel.

متشکرم برای این پیشنهاد، شورشی.

I'm going to look into this now.

من در حال حاضر به بررسی این موضوع می پردازم.

Notice if someone gives you some advice  you can always see something nice.

توجه کنید اگر کسی به شما توصیه‌ای می‌کند، همیشه می‌توانید چیز خوبی ببینید.

Oh thank you, that's a great suggestion.

اوه ممنون، پیشنهاد خوبیه

That's great advice.

این توصیه عالی است.

Advice is always singular, so  you don't say that's great.

نصیحت همیشه منحصر به فرد است، بنابراین نمی گویید که عالی است.

That's all.

همین.

Great advice, All great advice.

توصیه عالی، همه توصیه های عالی.

No, it's just that's great advice.

نه، این فقط یک توصیه عالی است.

But that's all great suggestion,  

اما این همه پیشنهاد عالی است،  

because suggestion is singular or  plural, but advice is always singular.

زیرا پیشنهاد مفرد یا جمع است، اما نصیحت همیشه مفرد است.

That's all.

همین.

Great suggestion.

پیشنهاد عالی

That's great advice.

این توصیه عالی است.

OK, now Farhad said, is this live?

باشه حالا فرهاد گفت این لایو هست؟

Yes, indeed it is live.

بله، در واقع زنده است.

But if you're watching the replay, which of course  will be after this is alive, still practice along.

اما اگر در حال تماشای پخش مجدد هستید، که البته بعد از زنده بودن آن خواهد بود، همچنان تمرین کنید.

I still read the comments even if you're  commenting after the live session.

من همچنان نظرات را می خوانم حتی اگر بعد از جلسه زنده نظر دهید.

So please practice along with us.

پس لطفا با ما تمرین کنید.

Even if this isn't live, I still will read your  

حتی اگر این زنده نباشد، باز هم شما را خواهم خواند  

comments and I'm very excited  to hear your advice as well.

نظرات و من بسیار هیجان زده از شنیدن توصیه شما نیز هستم.

So hello everyone watching  the replay after this is live.

پس سلام به همه کسانی که پخش مجدد را بعد از این پخش زنده تماشا می‌کنند.

It's great to have you here.

خیلی خوب است که شما اینجا هستید.

OK, you should.

باشه، باید

OK, you.

باشه، تو

Let's see this one.

این یکی را ببینیم

Fatima said you could read a book instead.

فاطمه گفت تو می توانی به جای آن کتاب بخوانی.

Exactly.

And this is a suggestion.

دقیقا.

و این یک پیشنهاد است.

It's one possibility you could, and  then we can decide together, actually.

این یک احتمال است که می توانید، و سپس ما می توانیم در واقع با هم تصمیم بگیریم.

Yeah, that's really good advice.

بله، این واقعاً توصیه خوبی است.

Because if I'm reading a book, my mind will be  occupied with that book and I won't be tempted.

چون اگر کتابی بخوانم ذهنم درگیر آن کتاب می شود و وسوسه نمی شوم.

I'll resist the temptation to pick up my phone  and scroll because I'm doing something else.

من در برابر وسوسه برداشتن تلفنم و اسکرول مقاومت می کنم زیرا کار دیگری انجام می دهم.

Very nice advice.

توصیه بسیار خوبی

Thank you, Fatima.

ممنون فاطمه جان

OK, forever sad.

باشه برای همیشه غمگین

You could start reading some books.

می توانید شروع به خواندن چند کتاب کنید.

Exactly When this happens, we have an expression.

دقیقاً وقتی این اتفاق می افتد، ما یک بیان داریم.

Do you know what that expression is?

آیا می دانید آن عبارت چیست؟

In this exact situation, you can say great  minds think alike, Great minds think alike.

دقیقاً در این موقعیت، می‌توان گفت که ذهن‌های بزرگ یکسان فکر می‌کنند، ذهن‌های بزرگ یکسان فکر می‌کنند.

Great minds think because  think is conjugated with minds.

ذهن‌های بزرگ فکر می‌کنند زیرا فکر با ذهن‌ها ترکیب شده است.

They think alike.

آنها یکسان فکر می کنند.

Great minds think alike because Fatima said  read a book and forever says read a book.

ذهن‌های بزرگ مثل هم فکر می‌کنند چون فاطمه گفت کتاب بخوان و همیشه می‌گوید کتاب بخوان.

So great minds think alike.

بنابراین ذهن های بزرگ یکسان فکر می کنند.

You could start reading some  books and sometimes as daily  

می توانید شروع به خواندن برخی از کتاب

basis and don't think of your phone exactly.

اساس و دقیقاً به گوشی خود فکر نکنید.

Great job forever, Stress said.

استرس گفت: کار عالی برای همیشه.

You could fill your life with various  activities which interest you.

می‌توانید زندگی‌تان را با فعالیت‌های مختلفی پر کنید که مورد علاقه‌تان هستند.

Exactly.

دقیقا.

Exactly because if I have a lot of  activities, I won't be tempted again.

دقیقاً به این دلیل که اگر فعالیت‌های زیادی داشته باشم، دیگر وسوسه نمی‌شوم.

That temptation is the noun form, and then  tempt to tempt is the verb to be tempted.

آن وسوسه، شکل اسمی است، و سپس وسوسه کردن، فعل وسوسه شدن است.

I'm receiving it.

من آن را دریافت می کنم.

I won't be tempted to use my phone  because I'm spending time on activities.

من وسوسه نمی‌شوم از تلفنم استفاده کنم  زیرا دارم برای فعالیت‌ها وقت می‌گذرانم.

Very nice.

خیلی خوبه

OK, Jamie said.

باشه جیمی گفت

You could talk to someone from time to time.

شما می توانید هر از گاهی با کسی صحبت کنید.

Exactly.

دقیقا.

I could talk to a friend, talk to my family, talk  to my students instead of scrolling on my phone.

می‌توانستم با یک دوست صحبت کنم، با خانواده‌ام صحبت کنم، با دانش‌آموزانم به جای پیمایش در تلفنم صحبت کنم.

Very good.

خیلی خوبه

Very good.

خیلی خوبه

OK, now isn't this amazing advice?

خوب، حالا این توصیه شگفت انگیز نیست؟

You might be having some of  these problems that I'm sharing.

ممکن است برخی از این مشکلاتی که من به اشتراک می‌گذارم داشته باشید.

So now you have a lot of advice as well.

بنابراین اکنون توصیه های زیادی نیز دارید.

Let's listen, or let's review one more together.

بیایید گوش کنیم یا یکی دیگر را با هم مرور کنیم.

OK, Wake up Said you could set an  alarm to go off in a few minutes.

خوب، بیدار شو گفت که می‌توانی زنگ ساعت را در چند دقیقه تنظیم کنی.

And then when the alarm  goes off, just go to sleep.

و سپس وقتی زنگ هشدار به صدا درآمد، فقط بخوابید.

Oh, this is a really good time.

اوه، این زمان واقعاً خوبی است.

You're giving yourself a limit.

به خودت محدودیت میدی

I can use my phone for, let's  say 15 minutes or 20 minutes.

می‌توانم از تلفنم استفاده کنم، مثلاً 15 دقیقه یا 20 دقیقه.

And I set my alarm when the phone, when  the alarm goes off, I put my phone away.

و وقتی تلفن زنگ می‌زند، زنگ ساعتم را تنظیم می‌کنم، وقتی زنگ زنگ می‌زند، تلفنم را کنار می‌گذارم.

That's excellent advice.

این توصیه عالی است

Wake up.

بیدار شو

Very good.

خیلی خوبه

OK, now this is a hypothetical.

خوب، حالا این یک فرضیه است.

Remember if I were you and  we use were for all subjects.

به یاد داشته باشید اگر من جای شما بودم و  ما از were برای همه موضوعات استفاده می‌کردیم.

So if she were you, if they were you,  because it's a hypothetical and I am not you.

بنابراین اگر او جای شما بود، اگر آنها جای شما بودند، زیرا این یک فرضیه است و من شما نیستم.

If I were you, I would.

اگر من جای شما بودم، انجام می دادم.

And then base Ferb, Just know that native  speakers don't always follow this rule.

و سپس Ferb را پایه گذاری کنید، فقط بدانید که افراد بومی همیشه از این قانون پیروی نمی کنند.

Native speakers commonly say if  I was you, if I was you, I would.

بومی‌ها معمولاً می‌گویند اگر جای شما بودم، اگر جای شما بودم، این کار را می‌کردم.

OK, a native speaker will say that.

خوب، یک زبان مادری این را خواهد گفت.

Don't be confused when you  hear a native speaker say that.

وقتی می شنوید که یک زبان مادری این را می گوید، گیج نشوید.

Just understand they're not  following the grammar rule.

فقط درک کنید که آنها از قانون دستور زبان پیروی نمی کنند.

But for yourself, for your  IELTS, for academic rating,  

اما برای خودتان، برای آیلتس،

for any professional rating, the  grammar rule is in this conditional.

برای هر رتبه‌بندی حرفه‌ای، قانون دستور زبان در این شرط است.

And you know it's a conditional because it  starts with if if you need were for all subjects.

و می‌دانید که شرطی است زیرا با if you need برای همه موضوعات شروع می‌شود.

So it doesn't change.

بنابراین تغییر نمی کند.

Now the past simple of the verb  to be conjugates with the subject.

اکنون گذشته ساده فعل to be با فاعل مزدوج می شود.

I was tired yesterday.

دیروز خسته بودم

You were tired.

خسته بودی

She was tired.

او خسته بود.

We were tired.

خسته بودیم

They were tired.

خسته بودند.

It conjugates, but in this  conditional it does not conjugate.

مزدوج می شود، اما در این شرط مزدوج نمی شود.

It's were for all subjects.

برای همه موضوعات بود

Also know you can change the order.

همچنین بدانید که می توانید ترتیب را تغییر دهید.

You can say I would, I would and then base  Ferb, I would go to bed if I were you.

می‌توانید بگویید من می‌کردم، می‌کردم و سپس به فرب، اگر جای شما بودم می‌خوابیدم.

So you can start with I would and then  add on if I were you or you can change it.

بنابراین می‌توانید با I would شروع کنید و سپس اگر جای شما بودم اضافه کنید یا می‌توانید آن را تغییر دهید.

If I were you, I would and then you're base Ferb.

اگر من جای شما بودم، این کار را انجام می دادم و سپس شما بیس فرب هستید.

OK, so the situation Alexander,  Gore, Najeeb, Freddie, Jamie, Anna.

خوب، پس وضعیت الکساندر، گور، نجیب، فردی، جیمی، آنا.

I don't like my job but it pays well  and I need to support my family.

من شغلم را دوست ندارم اما درآمد خوبی دارد و باید از خانواده ام حمایت کنم.

What should I do?

چه کار کنم؟

What should I do so you can  reply back if I were you?

چه کاری باید انجام دهم تا بتوانید اگر جای شما بودم پاسخ دهید؟

So you're putting yourself in my shoes.

پس تو خودت را جای من می گذاری.

You're pretending that this situation is happening  

شما وانمود می کنید که این وضعیت در حال وقوع است  

to you and you're sharing how you would  handle deal with address this situation.

برای شما و نحوه برخورد با این وضعیت را به اشتراک می گذارید.

So notice I said you're  putting yourself in my shoes.

بنابراین توجه کنید که گفتم شما خودتان را به جای من می‌گذارید.

That's a great expression as well  to put yourself in someone's shoes.

این یک بیان عالی نیز برای قرار دادن خود به جای کسی است.

You're imagining you're that person.

داری تصور میکنی خودت اون آدم هستی

OK, so let's review some of these and  remember, if you're enjoying this video,  

بسیار خوب، پس بیایید برخی از این موارد را مرور کنیم

make sure you like it and subscribe so you  get more great lessons like this and so you  

مطمئن شوید که آن را دوست دارید و مشترک شوید تا درس‌های

can support this channel so I can make  these lessons available to you as well.

می‌توانم از این کانال حمایت کنم تا بتوانم این درس‌ها را نیز در اختیار شما قرار دهم.

So Horatio said if I were you, if I were you.

پس هوراسیو گفت اگر من جای تو بودم، اگر جای تو بودم.

So Horatio is now Jennifer.

بنابراین هوراسیو اکنون جنیفر است.

So you can lead this class now Horatio, if I were  you, I would look for another job before quitting.

بنابراین، اکنون می‌توانید این کلاس را رهبری کنید، هوراسیو، اگر من جای شما بودم، قبل از ترک کار به دنبال شغل دیگری می‌گشتم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

I would look, look is the base verb  and notice you look for something.

نگاه می‌کردم، نگاه فعل پایه است و متوجه می‌شوم که دنبال چیزی می‌گردی.

So you need that preposition  for you look for a job.

بنابراین برای اینکه به دنبال کار بگردید به آن حرف اضافه نیاز دارید.

And then he said before, before is a preposition.

و سپس قبلاً گفت قبل از حرف اضافه است.

So you also need your gerund verb after this  preposition, before quitting, before quitting.

بنابراین، شما پس از این حرف اضافه، قبل از ترک، قبل از ترک، به فعل جین خود نیز نیاز دارید.

You could also say before you  quit to use a subject and verb,  

همچنین می‌توانید قبل از ترک

but you can just use the verb in ING form.

اما شما فقط می توانید از فعل در فرم ING استفاده کنید.

If I were you, I would look for  another job before quitting.

اگر من جای شما بودم، قبل از ترک کار به دنبال شغل دیگری می گشتم.

Excellent advice Horatio, thank you.

توصیه عالی هوراسیو، متشکرم.

OK.

باشه

And Tommy said if I were you,  I would change the environment.

و تامی گفت اگر من جای تو بودم، محیط را تغییر می‌دادم.

Exactly.

I would change the environment.

دقیقا.

محیط رو عوض میکردم

And then of course Tomy can give me more  information about what how can I do that?

و البته تامی می‌تواند اطلاعات بیشتری درباره اینکه چگونه می‌توانم این کار را انجام دهم به من بدهد؟

What do you mean by that?

منظور شما از آن چیست؟

What can I change?

چه چیزی را می توانم تغییر دهم؟

So of course you can add on to this  and remember you can switch this.

بنابراین مطمئناً می‌توانید به این اضافه کنید  و به یاد داشته باشید که می‌توانید آن را تغییر دهید.

You can say I would change base verb, I  would change the environment if I were you.

می توانید بگویید من فعل پایه را تغییر می دادم، اگر جای شما بودم، محیط را تغییر می دادم.

So you can flip that word order as well.

بنابراین می توانید ترتیب کلمات را نیز تغییر دهید.

Olga said if I were you, I would try  to find some interesting in my job.

اولگا گفت اگر من جای شما بودم، سعی می کردم در شغلم چیزهای جالبی پیدا کنم.

Very nice.

خیلی خوبه

You just need to add something,  something interesting in my job.

فقط باید چیزی اضافه کنید، چیزی جالب در کار من.

I would try.

من سعی می کنم.

So try is our base verb.

بنابراین try فعل پایه ماست.

I would try to find something  interesting in my job.

سعی می‌کنم چیز جالبی در شغلم پیدا کنم.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

So I would find a way to make  my current job more interesting.

بنابراین راهی برای جالب‌تر کردن شغل فعلی‌ام پیدا می‌کنم.

That would be changing the sentence  structure, but saying the same thing.

این به معنای تغییر ساختار جمله است، اما گفتن همان چیزی است.

Very good.

خیلی خوبه

Jonathan said.

جاناتان گفت.

If I were you, I would apply for a new job.

من اگر جای شما بودم برای کار جدید اقدام می کردم.

Exactly.

دقیقا.

Very nice.

خیلی خوبه

I would apply for you.

من برای شما درخواست می کنم.

Apply for something and that's something  being a position apply for a new job.

برای چیزی درخواست دهید و این چیزی است که یک موقعیت برای یک شغل جدید درخواست کنید.

Very good.

خیلی خوبه

OK.

باشه

And Muhammad said if I were  you, I would keep learning  

و محمد گفت اگر من جای تو بودم

about my passion till I get the appropriate job.

در مورد علاقه ام تا زمانی که شغل مناسب را پیدا کنم.

The appropriate.

مناسب.

Appropriate.

I think you mean appropriate, but you  just forgot the a the appropriate job.

مناسب.

فکر می کنم منظور شما مناسب است، اما شغل مناسب را فراموش کرده اید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Because my problem is that I don't like my job,  but maybe I don't like it because it's not.

چون مشکل من این است که شغلم را دوست ندارم، اما شاید آن را دوست نداشته باشم چون اینطور نیست.

I'm not passionate about it,  I'm not interested in it.

من به آن علاقه ندارم، به آن علاقه ندارم.

So I need to keep learning about my passion.

بنابراین من باید به یادگیری در مورد علاقه خود ادامه دهم.

And this is what Muhammad  would do in this situation.

و این کاری است که محمد در این موقعیت انجام می‌دهد.

So if Muhammad were in my shoes.

پس اگر محمد جای من بود.

OK, excellent.

باشه عالیه

Big son.

پسر بزرگ

If I were you, I would work harder.

من اگه جای تو بودم بیشتر کار میکردم

I would work hard.

من سخت کار خواهم کرد.

Work hard, work harder.

سخت کار کن، بیشتر کار کن.

Both of them the same.

هردوشون همینطور

Both of them are grammatically correct.

هر دو از نظر گرامری صحیح هستند.

Very nice.

خیلی خوبه

If you're working hard, maybe you're  just you're too busy to notice.

اگر سخت کار می‌کنید، شاید آنقدر سرتان شلوغ است که متوجه آن نمی‌شوید.

You don't even like your job.

شما حتی شغل خود را دوست ندارید.

Very nice.

خیلی خوبه

If I were you, I would work hard.

من اگر جای شما بودم سخت کار می کردم.

Nice Beauty said.

زیبای زیبا گفت.

If I were you, I would try.

من اگه جای تو بودم سعی میکردم

I would try for another job  that I like, that I like.

برای شغل دیگری که دوست دارم، که دوست دارم، تلاش می‌کنم.

Yeah, I would try to get another job that I like.

بله، سعی می کنم شغل دیگری پیدا کنم که دوست دارم.

Very nice Beauty, Alexander said.

اسکندر گفت زیبای بسیار خوب.

If I were you, I would try  to find good characteristics  

من اگر جای شما بودم، سعی می‌کردم

of the current job apart from the salary.

شغل فعلی جدا از حقوق

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

So change my focus, try to find something  that I enjoy about my current job.

بنابراین تمرکزم را تغییر دهید، سعی کنید چیزی را پیدا کنید که از شغل فعلی‌ام لذت ببرم.

If I were you very good and  wake up son, if I were you,  

اگر من جای تو بودم خیلی خوب و بیدار

I would find something fun  as a hobby for yourself.

من یک چیز سرگرم کننده را به عنوان یک سرگرمی برای خودتان پیدا می کنم.

I wouldn't quit the job because it  pays well exactly and notice great job.

من کار را رها نمی‌کنم زیرا دقیقاً درآمد خوبی دارد و متوجه کار عالی هستم.

Wake up because you can use I  would or you can make it negative.

بیدار شوید زیرا می‌توانید از من استفاده کنید یا می‌توانید آن را منفی کنید.

If I were you, I wouldn't quit.

من اگر جای شما بودم، دست از کار نمی کشیدم.

I wouldn't quit because I don't like it.

من آن را رها نمی کنم زیرا آن را دوست ندارم.

I would find something fun as a hobby.

من یک چیز سرگرم کننده به عنوان یک سرگرمی پیدا می کنم.

So great job using that negative.

کار بسیار خوبی با استفاده از آن منفی است.

All right, awesome job everyone.

بسیار خوب، کار عالی برای همه

OK and Patrice said if I were you, I would  think twice before any further action.

باشه و پاتریس گفت اگر من جای تو بودم، قبل از هر اقدام دیگری دو بار فکر می کردم.

OK, so think twice.

باشه پس دوبار فکر کن

I like that.

من آن را دوست دارم.

Make sure you think twice before quitting.

حتما قبل از ترک سیگار دو بار فکر کنید.

Before is our preposition,  so your verb would be in ING.

پیش از حرف اضافه ما است،  بنابراین فعل شما در ING باشد.

So think twice.

You think once and then you think  again because it's a serious decision.

پس دو بار فکر کن

شما یک بار فکر می کنید و سپس دوباره فکر می کنید زیرا این یک تصمیم جدی است.

Excellent advice, Patrice.

توصیه عالی، پاتریس.

OK, how about this one?

باشه، این یکی چطوره؟

Now notice I didn't provide the model.

حالا توجه کنید که من مدل را ارائه نکردم.

So now we tried must have to  should, could and if I were you.

بنابراین اکنون ما سعی کردیم باید باید، می‌توانستم و اگر من جای شما بودم.

So we have our five options and you  can choose any of those options.

بنابراین ما پنج گزینه خود را داریم و شما می‌توانید یکی از آن گزینه‌ها را انتخاب کنید.

And let's practice this one.

و بیایید این یکی را تمرین کنیم.

So now you can choose any of them.

بنابراین اکنون می توانید هر یک از آنها را انتخاب کنید.

You can even combine them as well.

حتی می توانید آنها را با هم ترکیب کنید.

So Najeeb Alexander Katam  Patrice Muhammad Sai Gore obide.

پس نجیب الکساندر کاتام پاتریس محمد سای گور رعایت کنید.

I need a new car.

من به یک ماشین جدید نیاز دارم.

Look at this car.

به این ماشین نگاه کن

I can't get around in this.

من نمی توانم در این دور بزنم.

It barely even works and is really  bad for the environment as well.

حتی به سختی کار می کند و واقعاً برای محیط زیست نیز مضر است.

I need a new car but I can't afford one right now.

من به یک ماشین جدید نیاز دارم اما در حال حاضر نمی توانم آن را بخرم.

What can I do?

چه کاری می توانم انجام دهم؟

What should I do?

چه کار کنم؟

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

Can you help me?

می توانید به من کمک کنید؟

What would you do in my situation?

در شرایط من چه می کنید؟

What would you do if you were me?

اگه جای من بودی چیکار میکردی؟

What would you do in my shoes?

با کفش های من چه کار می کنی؟

So notice all the different ways.

بنابراین به همه راه های مختلف توجه کنید.

You can even ask someone to  share their opinion with you,  

حتی می‌توانید از کسی بخواهید که

to provide you advice, to provide you  with suggestions or recommendations.

برای ارائه مشاوره به شما، ارائه پیشنهادها یا توصیه‌ها.

There are so many different ways  you can even ask for advice.

راه‌های بسیار زیادی وجود دارد که حتی می‌توانید از آنها راهنمایی بخواهید.

So make sure you can go back and review that  

بنابراین مطمئن شوید که می توانید به عقب برگردید و آن را مرور کنید  

section I just shared and you can  write all of those down as well.

بخشی که من به‌تازگی به اشتراک گذاشتم و می‌توانید همه آن‌ها را نیز یادداشت کنید.

So I need a new car, but I  can't afford one right now.

بنابراین من به یک ماشین جدید نیاز دارم، اما در حال حاضر نمی‌توانم آن را بخرم.

What should I do?

چه کار کنم؟

And remember, open your mouth and practice,  practice, practice speaking out loud as well.

و به یاد داشته باشید، دهان خود را باز کنید و تمرین کنید، تمرین کنید، و همچنین با صدای بلند صحبت کنید.

And if you haven't already, if  you're enjoying this lesson,  

و اگر قبلاً این کار را نکرده‌اید،

make sure you subscribe like this  lesson and also put yes, yes, yes.

مطمئن شوید که مانند این درس مشترک شوید و بله، بله، بله را نیز قرار دهید.

So I know you're enjoying this lesson.

بنابراین می دانم که از این درس لذت می برید.

And if you're enjoying it, then I'll  keep making lessons like this where  

و اگر از آن لذت می برید، پس من به درس

we practice your speaking and we have  fun and it's more interactive as well.

ما صحبت کردن شما را تمرین می کنیم و لذت می بریم و همچنین تعامل بیشتری دارد.

So put yes, yes, yes, if you're  enjoying this lesson as well.

بنابراین اگر از این درس نیز لذت می برید، بله، بله، بله را بنویسید.

OK, so positive thinking said if I  were all rich, I would buy a new car.

خوب، پس مثبت اندیشی می گفت اگر همه ثروتمند بودم، یک ماشین جدید می خریدم.

OK, now rich, you don't need  an article in front of it.

خوب، اکنون ثروتمند، نیازی به یک مقاله در مقابل آن ندارید.

It's just if I were rich, if I were rich,  if I were rich, I would buy a new car.

فقط اگر پولدار بودم، اگر پولدار بودم، اگر پولدار بودم، ماشین نو می خریدم.

You can also say if I had the money, now the  money, because it's the money to buy the car.

همچنین می‌توانید بگویید اگر من پول داشتم، حالا پول، چون پول خرید ماشین است.

It's specific money.

پول خاصی است

It's not just money in general, it's the  money that you need to buy a new car.

به طور کلی فقط پول نیست، بلکه پولی است که برای خرید یک ماشین جدید نیاز دارید.

If I had the money, if I were  rich, I would buy a new car.

اگر پول داشتم، اگر پولدار بودم، ماشین نو می خریدم.

Yes, excellent, positive thinking, very good.

بله، عالی، مثبت اندیش، بسیار خوب.

And that's why you're positive thinking, because  you're going to think positively about this.

و به همین دلیل است که شما مثبت اندیش هستید، زیرا در مورد این موضوع مثبت فکر خواهید کرد.

Alexander said if I were you, great  job practicing that conditional.

الکساندر گفت اگر من جای شما بودم، کار بسیار خوبی بود که آن را مشروط انجام دادم.

If I were you, I'd check a credit for this car.

اگر من جای شما بودم، اعتبار این ماشین را بررسی می کردم.

OK, very nice.

باشه خیلی قشنگه

I'd check for a credit for this car.

من برای اعتبار این ماشین بررسی می کنم.

So to see if there's an option to get a  new card on credit, so with a credit card  

بنابراین برای اینکه ببینید آیا گزینه ای برای دریافت کارت جدید

or if the car company will provide a loan or  maybe the bank will provide a loan as well.

یا اگر شرکت خودرو وام بدهد یا شاید بانک هم وام بدهد.

So you can use a credit card or you can get a  loan from the car company or the bank as well.

بنابراین می‌توانید از کارت اعتباری استفاده کنید یا می‌توانید از شرکت خودروسازی یا بانک وام دریافت کنید.

Or maybe even a family member could provide you  with a loan, give you the money that you need.

یا شاید حتی یکی از اعضای خانواده بتواند به شما وام بدهد، پولی را که نیاز دارید به شما بدهد.

But with a loan, you have to give  the money back at a later period.

اما با وام، باید پول را در یک دوره بعد پس بدهید.

So maybe your brother, your uncle, your  mom gives you the money, but it's a loan  

پس شاید برادرت، عمویت، مادرت

in the future, you have to give the money back.

در آینده، شما باید پول را پس دهید.

OK.

باشه

And Alexander said if I were you,  I would consider a second hand.

و اسکندر گفت اگر من جای تو بودم، دست دوم را در نظر می گرفتم.

Yeah.

آره

A second hand car.

یک ماشین دست دوم

Does anyone know what a second hand car is?

کسی میدونه ماشین دست دوم چیه؟

It's a used car.

ماشین دست دوم هستش

So it's a car that isn't brand new.

بنابراین این خودرویی است که کاملاً جدید نیست.

Someone else previously owned  the car so it will be cheaper.

شخص دیگری قبلاً مالک خودرو بوده است بنابراین ارزان‌تر خواهد بود.

A second hand car, a used car.

ماشین دست دوم، ماشین دست دوم.

Christian said if I were you I would  start saving part of my salary to buy it.

کریستین گفت اگر من جای شما بودم، بخشی از حقوقم را پس‌انداز می‌کردم تا آن را بخرم.

Very nice and good job using Start saving.

کار بسیار خوب و خوبی با استفاده از Start Saving.

Start saving.

پس انداز را شروع کنید.

Saving is in the ING form  because start is a gerund verb.

ذخیره به شکل ING است، زیرا start یک فعل جیروند است.

I would start saving part of my salary.

من شروع به پس انداز بخشی از حقوق خود می کردم.

So your whole salary you take one  piece and you save it to buy it.

بنابراین تمام حقوق خود را یک قطعه می گیرید و آن را پس انداز می کنید تا آن را بخرید.

Very nice.

خیلی خوبه

Miranda said you should nice job  using should you should buy a bike.

میراندا گفت اگر دوچرخه بخری باید کار خوبی کنی.

Exactly.

دقیقا.

Great suggestion.

پیشنهاد عالی

I can't afford a car.

من توان خرید ماشین را ندارم.

Well there are other ways to get around.

خوب راه های دیگری برای دور زدن وجود دارد.

You should.

شما باید.

So should providing a suggestion,  recommendation, piece of advice.

بنابراین باید یک پیشنهاد،  توصیه، یک توصیه ارائه کنید.

You should buy a bike.

باید دوچرخه بخری

Really good suggestion.

واقعا پیشنهاد خوبیه

And if I can't afford a car  well, bikes are a lot cheaper.

و اگر نتوانم به خوبی ماشین بخرم، دوچرخه‌ها بسیار ارزان‌تر هستند.

Oh right and Tommy is enjoying  this lesson Yes yes, thank you.

اوه درست است و تامی از این درس لذت می برد بله بله، متشکرم.

Leanne is enjoying this lesson.

لیان از این درس لذت می برد.

Yes yes, yes, hate Hatay art is enjoying  this lesson Ella mozis obide awesome.

بله بله، بله، متنفرم هنر هاتای از لذت بردن از این درس عالی است.

Thank you so much everyone.

خیلی ممنون از همه

I'm so glad you're enjoying this lesson.

خیلی خوشحالم که از این درس لذت می برید.

I'm certainly having a lot of fun as well.

مطمئناً من هم خیلی لذت می برم.

OK.

باشه

And Manuel said were I to have  enough money, I would buy a new car?

و مانوئل گفت اگر پول کافی داشته باشم، یک ماشین جدید می خرم؟

Yeah.

آره

Were I to have enough money?

آیا من پول کافی داشتم؟

If I were to have enough money?

اگر بخواهم پول کافی داشته باشم؟

Were I to have enough money?

آیا من پول کافی داشتم؟

Yeah.

It's an alternative sentence  structure you can use.

آره

این ساختار جمله‌ای جایگزین است که می‌توانید از آن استفاده کنید.

Great job.

کار عالی

All right, UCS said if I were you, I  would save money for investing very nice.

بسیار خوب، UCS گفت اگر من جای شما بودم، برای سرمایه گذاری بسیار خوب پول پس انداز می کردم.

I would save money for investing  very good if I were you OK.

من برای سرمایه‌گذاری پول پس‌انداز می‌کردم. اگر جای شما خوب بود، خیلی خوب بود.

And Beauty said I will work  hard that I would buy a new car.

و بیوتی گفت که سخت کار خواهم کرد تا یک ماشین جدید بخرم.

Yeah.

آره

So you could say I would you can use wood because  

بنابراین می توانید بگویید من می توانم از چوب استفاده کنید زیرا  

it's the hypothetical I would  work hard in this situation.

این فرضیه ای است که من در این شرایط سخت کار خواهم کرد.

I'm not in this situation.

من در این شرایط نیستم.

But if I were so that hypothetical,  

اما اگر من اینقدر فرضی بودم،  

I would work hard until I could buy could  is for the ability I could buy a new car.

من سخت کار می‌کردم تا زمانی که بتونم بخرم به خاطر توانایی من می‌توانم یک ماشین جدید بخرم.

I would work hard until I could buy a new car.

من سخت کار می کردم تا زمانی که بتوانم یک ماشین جدید بخرم.

Very nice beauty and that's great, great advice.

زیبایی بسیار خوبی است و این عالی است، توصیه عالی.

Anna said you shouldn't go into debt at all.

آنا گفت اصلا نباید بدهکار بشی.

Very nice.

خیلی خوبه

So should is for advice and recommendations,  

توصیه ها و توصیه ها هم همینطور است،  

but you can make it negative  for, of course, things to avoid.

اما می‌توانید آن را برای چیزهایی که باید اجتناب کنید، منفی کنید.

You shouldn't go into debt.

شما نباید بدهکار شوید.

Use a bike or public transportation are  some good options for you at this moment.

استفاده از دوچرخه یا حمل‌ونقل عمومی گزینه‌های خوبی برای شما در این لحظه است.

Yeah, very nice.

آره خیلی قشنگه

All right.

بسیار خوب.

And Hossein said if I were you,  

و حسین گفت اگر من جای تو بودم  

so the hypothetical I would  borrow some money from a friend.

بنابراین فرضی است که من مقداری پول از یک دوست قرض خواهم گرفت.

Exactly.

دقیقا.

Very nice.

خیلی خوبه

I would borrow.

قرض می گرفتم

So borrow is the same thing  you say to your friend.

بنابراین قرض گرفتن همان چیزی است که به دوستتان می‌گویید.

Hey Hossein, could I borrow  $10,000 to buy a new car?

هی حسین، آیا می توانم 10000 دلار برای خرید یک ماشین جدید قرض کنم؟

And then Hozine says yes, of  course, Jennifer, you're my friend.

و سپس هازین می گوید بله، البته جنیفر، تو دوست من هستی.

Here you go.

در اینجا شما بروید.

But it's temporary.

اما موقتی است.

So I borrow money from Hozine  and Hozine lends me money.

بنابراین من از Hozine پول قرض می‌کنم و Hozine به من پول قرض می‌دهد.

So I borrow money from.

بنابراین من از آن پول قرض می کنم.

I receive the money, Hozine lends me money.

من پول را دریافت می کنم، Hozine به من پول قرض می دهد.

He gives me the money temporarily,  

او پول را به طور موقت به من می دهد،  

but I have to give it back to Hozine  and of course I will give it back.

اما باید آن را به Hozine پس بدهم و البته آن را پس خواهم داد.

I will pay you back.

من به شما پس خواهم داد.

Pay someone back.

به کسی پس بده

I will pay you back, Ozine.

من تاوانت را پس خواهم داد، اوزین.

You can count on me, OK?

می تونی روی من حساب کنی، باشه؟

Katan said.

کاتان گفت.

I advise you could exchange  your car with a new one.

توصیه می‌کنم می‌توانید خودروی خود را با خودروی جدید تعویض کنید.

If you exchange your old car it  will help in the price exactly  

اگر ماشین قدیمی‌تان را عوض کنید،

So I advise you and then you could just  use the verb I advise you to exchange.

بنابراین من به شما توصیه می کنم و سپس می توانید فقط از فعل I recommend you to exchange استفاده کنید.

Otherwise you could just say you could you could  

در غیر این صورت فقط می توانید بگویید که می توانید  

exchange your car for a new one  and it will help with the price.

خودروی خود را با یک خودروی جدید تعویض کنید و این به قیمت کمک خواهد کرد.

So it will help lower the price  because I give you this car and  

بنابراین به کاهش قیمت کمک می‌کند زیرا

I get some money for it and then  that money goes towards a new one.

من مقداری پول برای آن می گیرم و سپس آن پول به پول جدید می رود.

Very good.

خیلی خوبه

And Jonathan said in my shoes,  I keep working to buy a new car.

و جاناتان در کفشم گفت،  من برای خرید یک ماشین جدید کار می کنم.

Exactly.

دقیقا.

Very nice.

خیلی خوبه

OK.

باشه

And Mossab said if I were you I would deal with  my car until I can afford buying a new one, Yes.

و مصعب گفت اگر من جای شما بودم با ماشینم معامله می‌کردم تا زمانی که بتوانم یک ماشین جدید بخرم، بله.

So a Ford is just a regular verb and then  you use the infinitive until I can afford to.

بنابراین یک فورد فقط یک فعل منظم است و سپس  از مصدر استفاده می‌کنید تا زمانی که بتوانم آن را بپردازم.

Buy a new one.

جدید بخر

Let's dive deeper into modal verbs because  they are so useful and important to have  

بیایید عمیق‌تر به افعال مودال بپردازیم زیرا

in your vocabulary so you feel confident speaking.

در دایره لغات خود احساس می کنید تا در صحبت کردن احساس اطمینان کنید.

And at the end of this section, there's  going to be a quiz, so pay close attention.

و در پایان این بخش، یک آزمون برگزار می‌شود، بنابراین به دقت توجه کنید.

First, let's talk about modal verbs of a ability.

ابتدا اجازه دهید در مورد افعال وجهی یک توانایی صحبت کنیم.

Can you know this one already?

آیا می توانید این یکی را قبلاً بشناسید؟

She can speak 4 languages fluently,  or I can see the stars tonight.

او می‌تواند به ۴ زبان روان صحبت کند، یا من می‌توانم امشب ستاره‌ها را ببینم.

Notice for the structure, we have our subject.

به ساختار توجه کنید، ما موضوع خود را داریم.

Then we have the modal verb, and what comes next?

سپس فعل مدال را داریم و بعد چه می آید؟

The base verb.

فعل پایه.

I can see the base verb.

من می توانم فعل پایه را ببینم.

I can see the stars tonight.

امشب می توانم ستاره ها را ببینم.

You can't say AH.

نمی توان گفت ق.

I can't.

من نمی توانم.

You can't say I can too.

شما نمی توانید بگویید من هم می توانم.

See the stars tonight.

امشب ستاره ها را ببین

Using the infinitive is grammatically incorrect,  

استفاده از مصدر از نظر گرامری نادرست است،  

so remember that structure  subject, modal base verb.

بنابراین ساختار موضوع، فعل پایه وجهی را به خاطر بسپارید.

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

You can use could for past ability.

شما می توانید برای توانایی های گذشته استفاده کنید.

When I was younger I could run fast,  now because you use could which is past.

وقتی جوان‌تر بودم می‌توانستم سریع بدوم، حالا چون از can گذشته استفاده می‌کنی.

Ability.

توانایی.

This.

Means that today.

این

یعنی امروز

I can't run fast or I can't run.

من نمی توانم سریع بدوم یا نمی توانم بدوم.

As fast as I could in the past.

با بیشترین سرعتی که در گذشته می توانستم.

Notice I use the negative and a contraction today.

توجه کنید که من امروز از منفی و انقباض استفاده می کنم.

I can't run as fast.

من نمی توانم به این سرعت بدوم.

So the structure here is subject modal,  not often formed as a contraction.

بنابراین ساختار در اینجا حالت مودال موضوعی است که اغلب به صورت انقباض شکل نمی‌گیرد.

So pay attention to those  contractions and then the base verb.

بنابراین به آن انقباضات و سپس فعل پایه توجه کنید.

I.

Can't run as fast today.

من

امروز نمی توانم به این سرعت بدوم.

Also remember that models are not conjugated.

همچنین به یاد داشته باشید که مدل ها مزدوج نیستند.

They're not conjugated.

آنها مزدوج نیستند.

With the subject.

با موضوع.

Or the time reference.

یا مرجع زمان.

So grammatically, they're very easy.

بنابراین از نظر گرامری، آنها بسیار آسان هستند.

So don't say she can runs.

پس نگویید که می تواند بدود.

You don't conjugate run with the  subject she you don't conjugate it at.

شما اجرا را با موضوعی که او در آن با هم ترکیب نمی‌کنید، ترکیب نمی‌کنید.

All, of course, without.

همه، البته، بدون.

The modal in the present  simple, she runs very fast.

حالت ساده در زمان حال، او بسیار سریع می دود.

You would conjugate it, but with  the modal she can run very fast.

شما آن را با هم ترکیب می‌کنید، اما با مودال می‌تواند خیلی سریع بدود.

Let's combine these two together.

بیایید این دو را با هم ترکیب کنیم.

When I was younger I couldn't  speak English, but now I can.

وقتی کوچکتر بودم نمی‌توانستم انگلیسی صحبت کنم، اما اکنون می‌توانم.

I'm sure.

That describes you.

من مطمئن هستم.

این شما را توصیف می کند.

So put yes, I can, yes, I can, yes, I can.

بنابراین بله، من می توانم، بله، می توانم، بله، می توانم قرار دهید.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Keep in mind that could is  also the polite form of can.

به خاطر داشته باشید که می‌تواند شکل مودبانه قوطی نیز باشد.

Could you open the window?

آیا می توانید پنجره را باز کنید؟

Please notice the sentence  structure for questions.

لطفاً به ساختار جمله برای سؤالات توجه کنید.

We have the modal could,  then the subject could you,  

ما مودال را داریم، سپس

and then the base verb could  you open the window, please?

و سپس فعل پایه می توانید پنجره را باز کنید، لطفا؟

You can, of course, use can.

البته می توانید از قوطی استفاده کنید.

Can you please open the window?

میشه لطفا پنجره رو باز کن

Could sounds more formal, more polite.

می تواند رسمی تر، مودبانه تر به نظر برسد.

Notice the placement of please.

به قرار دادن لطفا توجه کنید

It can come at the end of the  sentence or after the subject.

می تواند در انتهای جمله یا بعد از موضوع بیاید.

Now let's talk about permission.

حالا بیایید در مورد مجوز صحبت کنیم.

Both asking for permission and giving permission.

هم اذن خواستن و هم اذن دادن.

You can use can.

می توانید از قوطی استفاده کنید.

Can I leave early today?

آیا می توانم امروز زودتر بروم؟

And then to answer, you can say  yes you can or no you can't.

و سپس برای پاسخ دادن، می‌توانید بگویید بله، می‌توانید یا نه، نمی‌توانید.

I can give you permission and  say you can borrow my book.

می‌توانم به شما اجازه بدهم و بگویم می‌توانید کتابم را امانت بگیرید.

In this case, May is the polite form of can.

در این مورد، می شکل مودبانه قوطی است.

May I use your?

میتونم از شما استفاده کنم؟

Phone sounds more formal and polite than  Can I use your phone or to give permission?

تلفن رسمی‌تر و مؤدبانه‌تر به نظر می‌رسد. آیا می‌توانم از تلفن شما استفاده کنم یا اجازه بدهم؟

You may enter now.

اکنون می توانید وارد شوید.

What about this question?

در مورد این سوال چطور؟

May you open the window please?

میشه لطفا پنجره رو باز کنید؟

What do you think about this question?

نظر شما در مورد این سوال چیست؟

This.

این

Isn't natural a native?

طبیعی نیست بومی؟

Speaker would use.

بلندگو استفاده خواهد کرد.

Could could you open the window please?

میشه لطفا پنجره رو باز کنید

This is because May is not used with  the subject you to ask for permission.

این به این دلیل است که می با موضوعی که برای درخواست مجوز استفاده می‌کنید استفاده نمی‌شود.

With the subject you to ask for  permission use could instead the  

با موضوعی که می‌خواهید مجوز بخواهید،

other subjects you can use  May may I open the window?

موضوعات دیگری که می‌توانید استفاده کنید ممکن است پنجره را باز کنم؟

May she open the window?

آیا او می تواند پنجره را باز کند؟

May we, May they open the  window, but only for you.

باشد که آنها پنجره را باز کنند، اما فقط برای شما.

Could you open the window?

آیا می توانید پنجره را باز کنید؟

Don't forget that.

این را فراموش نکنید.

Let's talk about possibility, but not certainty.

بیایید در مورد امکان صحبت کنیم، اما نه قطعیت.

Might it might rain.

شاید باران ببارد

Today could It could rain today.

امروز ممکن است امروز باران ببارد.

Keep in mind there is no agreement to what  percentage of certainty that might and.

به خاطر داشته باشید که هیچ توافقی در مورد چند درصد از اطمینان وجود ندارد.

Could.

می تواند.

Represent, so it might rain.

نماینده، بنابراین ممکن است باران ببارد.

What is that?

اون چیه؟

Is that?

40% chance of rain 60%.

آیا این؟

40% احتمال بارندگی 60%

80.

80.

Percent.

درصد

There is no general agreement.

توافق کلی وجود ندارد.

It depends on how the speaker interprets it.

بستگی به این دارد که گوینده آن را چگونه تفسیر کند.

So you would just have to ask the  person, well how likely is it?

بنابراین شما فقط باید از فرد بپرسید، خوب چقدر احتمال دارد؟

Should I?

من باید؟

Bring an umbrella.

چتر بیاور

And the same goes.

و همینطور است.

For could.

برای می تواند.

I'm sure you've noticed by now that  one modal can have different meanings,  

مطمئنم که تا به حال متوجه شده اید که یک

so don't get confused by this.

پس با این گیج نشوید

I could run.

می توانستم بدوم

I could run fast when I was young.

وقتی جوان بودم می توانستم سریع بدوم.

This is used.

For ability, could you open the window please?

این مورد استفاده قرار می گیرد.

برای توانایی، لطفاً پنجره را باز کنید؟

This is the polite form of can.

این شکل مودبانه قوطی است.

It could rain later.

ممکن است بعداً باران ببارد.

This is for possibility,  

این برای امکان است،  

so you have to look to the context to  understand how the modal is being used.

بنابراین برای درک نحوه استفاده از مدال باید به زمینه نگاه کنید.

Let's talk about obligation.

بیایید در مورد تعهد صحبت کنیم.

Must this sounds forceful or legally required?

آیا این باید اجباری به نظر برسد یا از نظر قانونی لازم باشد؟

You must wear a seat belt.

باید کمربند ایمنی ببندید.

This.

Is either a very forceful  strong recommendation from  

این

یا یک توصیه قوی

someone like your mother, or it is legally  required you must renew your passport.

شخصی مانند مادر شما، یا از نظر قانونی لازم است باید پاسپورت خود را تمدید کنید.

This is something a flight attendant  might tell you and they do not allow  

این چیزی است که مهماندار ممکن است

you to fly because your passport is expired.

شما باید پرواز کنید زیرا گذرنامه شما منقضی شده است.

And this is an obligation native speakers commonly  use have to when we want to sound less forceful.

و این وظیفه‌ای است که معمولاً افراد بومی وقتی می‌خواهیم با شدت کمتری به نظر برسیم، از آن استفاده می‌کنند.

I have to finish this by tomorrow.

تا فردا باید این کار را تمام کنم.

We have to start eating healthy.

باید تغذیه سالم را شروع کنیم.

Notice the structure here we  have half, two plus base verb.

به ساختار اینجا توجه کنید که فعل پایه نصف و دو به اضافه داریم.

If you prefer, you can think of it  as half plus infinitive, which is.

اگر ترجیح می‌دهید، می‌توانید آن را به‌عنوان نصف بعلاوه مصدر در نظر بگیرید، که اینطور است.

Two plus base verb either way.

دو به علاوه فعل پایه در هر صورت.

Don't forget the two for lack of obligation.

این دو را به دلیل عدم تعهد فراموش نکنید.

Take half two and turn it into the negative.

نصف دو را بگیرید و آن را به منفی تبدیل کنید.

Don't have to.

لازم نیست.

You don't have to complete this form.

لازم نیست این فرم را تکمیل کنید.

You.

Do not have have to and then as  a contraction, you don't have  

شما

مجبور نیستید و سپس به عنوان

to complete this form or your boss could say  to you, you don't have to finish the report.

برای تکمیل این فرم وگرنه رئیستان می‌تواند به شما بگوید، لازم نیست گزارش را تمام کنید.

There's a lack of obligation  for the structure here.

در اینجا عدم تعهد  برای ساختار وجود دارد.

Notice do not, don't have to and then bass verb.

توجه کنید انجام نمی شود، لازم نیست و سپس فعل باس.

Let's talk about prohibition.

بیایید در مورد ممنوعیت صحبت کنیم.

Things that are prohibited, not allowed.

چیزهایی که ممنوع است، ممنوع است.

Often legally you can use cannot and as  the contraction most commonly used can't.

اغلب از نظر قانونی می‌توانید از نمی‌توانید استفاده کنید و به‌عنوان  انقباض که بیشتر استفاده می‌شود نمی‌تواند.

You can't smoke inside.

داخلش نمیتونی سیگار بکشی

That's prohibited.

که ممنوع است

You must go outside.

باید بری بیرون

That's the obligation.

این وظیفه است.

You can't smoke inside.

داخلش نمیتونی سیگار بکشی

You must go outside.

باید بری بیرون

You can't use your phone during the exam.

در طول امتحان نمی توانید از گوشی خود استفاده کنید.

That's the prohibition.

ممنوعیت همین است.

You must turn off your phone during the exam.

هنگام امتحان باید گوشی خود را خاموش کنید.

That's the obligation.

این وظیفه است.

Cannot as one word.

نمی تواند به عنوان یک کلمه.

Is the.

Correct spelling.

آیا.

املای صحیح

The incorrect spelling is can not as 2.

املای نادرست نمی تواند به عنوان 2 باشد.

Words.

So cannot one word or the contraction.

کلمات

بنابراین یک کلمه یا انقباض نمی تواند.

Can't.

نمی تواند.

Let's talk about must not because this is a strong  recommendation, but it is not a legal requirement.

بیایید در مورد نباید صحبت کنیم زیرا این یک توصیه قوی است، اما یک الزام قانونی نیست.

You mustn't sign the contract.

شما نباید قرارداد را امضا کنید

This sounds more like my recommendation  because I think it's a bad idea.

این بیشتر شبیه توصیه من است، زیرا فکر می‌کنم ایده بدی است.

You mustn't sign the contract.

شما نباید قرارداد را امضا کنید

You must not sign the contract,  but that isn't an obligation.

شما نباید قرارداد را امضا کنید، اما این یک تعهد نیست.

If it were, I would say you  can't sign the contract.

اگر اینطور بود، می‌گفتم نمی‌توانید قرارداد را امضا کنید.

You're prohibited from signing the contract.

شما از امضای قرارداد منع شده اید.

Let's talk about advice you can use.

بیایید در مورد توصیه هایی که می توانید استفاده کنید صحبت کنیم.

Should to give and ask for advice or suggestions.

باید برای دادن و درخواست مشاوره یا پیشنهاد.

You should study five days per week.

شما باید پنج روز در هفته مطالعه کنید.

You should eat more vegetables.

شما باید سبزیجات بیشتری بخورید.

You shouldn't quit your English class.

شما نباید کلاس انگلیسی خود را رها کنید.

You should not.

شما نباید.

You shouldn't ought to is used  to give advice or suggestions.

از شما نباید برای توصیه یا پیشنهاد استفاده شود.

You ought to eat more vegetables, but  ought to is not used in modern English.

شما باید سبزیجات بیشتری بخورید، اما باید در انگلیسی مدرن استفاده نشود.

I remember my grandma using  ought to, but I never do.

یادم می‌آید که مادربزرگم از باید استفاده می‌کرد، اما هرگز این کار را نمی‌کنم.

If you do use it, just remember  it's ought to plus base verb.

اگر از آن استفاده می‌کنید، فقط به یاد داشته باشید که باید به اضافه فعل پایه باشد.

You need that too.

شما هم به آن نیاز دارید.

To ask for advice or suggestions.

برای درخواست مشاوره یا پیشنهاد.

Use should.

استفاده باید.

Should we partner with this company?

آیا باید با این شرکت شریک شویم؟

Should I stop following J for his English?

آیا باید جی را برای انگلیسی او دنبال نکنم؟

What do you?

تو چیکار میکنی؟

Think well to reply you can say yes, you  should or no, you definitely shouldn't.

برای پاسخ دادن خوب فکر کنید، می توانید بگویید بله، باید یا نه، قطعاً نباید.

Hopefully you choose that option.

امیدوارم شما آن گزینه را انتخاب کنید.

Let's talk about shall.

بیایید در مورد باید صحبت کنیم.

So you're at a restaurant,  you just finished your meal,  

بنابراین شما در یک رستوران هستید،

you paid for the check and you  can say to the table shall we go?

شما پول چک را پرداخت کردید و می‌توانید به میز بگویید برویم؟

Shall we go?

بریم؟

And that someone at the table  could reply back and say we shall.

و اینکه یک نفر روی میز  می‌تواند پاسخ دهد و بگوید ما باید پاسخ دهیم.

That is the only modern usage of shall, but  it is very commonly used to suggest leaving a.

این تنها استفاده مدرن از shall است، اما معمولاً برای پیشنهاد ترک a استفاده می‌شود.

Place shall we go?

کجا بریم؟

Shall we go?

بریم؟

So if you want to use shall, I only recommend  you use it in that specific context.

بنابراین اگر می‌خواهید از shall استفاده کنید، فقط توصیه می‌کنم از آن در آن زمینه خاص استفاده کنید.

Let's talk about will and would  because they are modal auxiliary verbs,  

بیایید در مورد will and will صحبت کنیم

so they have many different meanings and uses.

بنابراین معانی و کاربردهای مختلفی دارند.

Will can be used for spontaneous future decisions.

از اراده می توان برای تصمیم گیری های خود به خودی آینده استفاده کرد.

I will help you move and I just decided in  the moment it wasn't something I planned.

من به شما کمک می کنم حرکت کنید و همین الان تصمیم گرفتم که این چیزی نبود که من برنامه ریزی کرده بودم.

I'll help you move.

کمکت میکنم حرکت کنی

It can be used for predictions often with  I think, I think it will rain tomorrow.

می‌توان از آن برای پیش‌بینی اغلب با  استفاده کرد، فکر می‌کنم فردا باران خواهد آمد.

It might rain, it could rain tomorrow.

ممکن است باران ببارد، ممکن است فردا باران ببارد.

We also use will for promises and commitments.

ما همچنین از اراده برای وعده ها و تعهدات استفاده می کنیم.

All all subscribe and all like this video.

همه همه مشترک می شوند و همه این ویدیو را لایک می کنند.

If you say that and you use  will, you just made a commitment.

اگر این را بگویید و از اراده استفاده کنید، فقط تعهد داده اید.

So make sure you subscribe and like this  video so you don't break your promise.

پس حتما مشترک شوید و این ویدیو را لایک کنید تا عهد خود را زیر پا نگذارید.

Let's talk about would.

بیایید در مورد اراده صحبت کنیم.

It's used in hypothetical situations.

در موقعیت های فرضی استفاده می شود.

I would go on vacation if I had more time.

اگر وقت بیشتری داشتم به تعطیلات می رفتم.

So just by saying I would go on vacation,  I know it's a hypothetical we use.

بنابراین فقط با گفتن اینکه به تعطیلات می روم، می دانم که این یک فرضیه است که ما استفاده می کنیم.

Wood.

For polite requests or offers, would you  like me to make more lessons just like this?

چوب.

برای درخواست‌ها یا پیشنهادات مؤدبانه، آیا می‌خواهید درس‌های بیشتری را به همین شکل بسازم؟

You can say yes I would or no I wouldn't.

شما می توانید بگویید بله می خواهم یا نه نمی خواهم.

We also use wood for past habitual actions.

ما همچنین از چوب برای کارهای معمول گذشته استفاده می کنیم.

Remember, could was for past ability,  but would is for a habitual action,  

به یاد داشته باشید، can برای توانایی گذشته

something you repeatedly did in the past.

کاری که بارها و بارها در گذشته انجام دادید.

When I was young, I would spend  hours playing in the park.

وقتی جوان بودم، ساعت‌ها در پارک بازی می‌کردم.

I loved it because I could run really fast.

من آن را دوست داشتم زیرا می توانستم خیلی سریع بدوم.

So could is the past ability, but  would is the habitual past action.

توانایی گذشته نیز ممکن است، اما عمل معمول گذشته است.

Here's how native speakers have fun  with the meaning of modal verbs.

در اینجا نحوه سرگرمی افراد بومی با معنی افعال معین آمده است.

Let's say you ask me for something and  you say, Jennifer, could you help me?

فرض کنید چیزی از من می‌خواهید و می‌گویید، جنیفر، می‌توانید به من کمک کنید؟

A native could reply back and say I could.

یک بومی می تواند پاسخ دهد و بگوید من می توانم.

And maybe I should, but I.

و شاید باید، اما من.

Won't so the questioner.

سوال کننده اینطور نیست

Is using could as a polite?

آیا استفاده از می تواند مودبانه است؟

Form of can.

فرم قوطی

Could you help me?

آیا می توانید به من کمک کنید؟

But I reply and native speaker replies as a joke.

اما من پاسخ می دهم و بومی زبان به شوخی پاسخ می دهد.

I could because we're using it for.

من می توانم زیرا ما از آن استفاده می کنیم.

Possibility I could help you and maybe I should  

شاید بتوانم به شما کمک کنم و شاید هم کمک کنم  

help you because it's an advice  or recommendation, but I won't.

به شما کمک کنم زیرا این یک توصیه یا توصیه است، اما من این کار را نمی کنم.

Which is a refusal.

که امتناع است.

So now you know everything  you need to know about models.

بنابراین اکنون همه چیزهایی را که باید درباره مدل‌ها بدانید، می‌دانید.

Let's quiz your knowledge.

بیایید دانش شما را امتحان کنیم.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause and take as much time as you need, and  when you're ready, hit play to see the answers.

مکث را فشار دهید و به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause, review the answers,  and when you're ready, hit play.

مکث را بزنید، پاسخ‌ها را مرور کنید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

Now let's get back to speaking.

حالا برگردیم به صحبت کردن.

And you're going to keep helping your friend.

و شما به کمک دوستتان ادامه می دهید.

And this time we'll focus on three common.

و این بار روی سه مورد مشترک تمرکز خواهیم کرد.

Words that I see a lot of mistakes with.

کلماتی که اشتباهات زیادی با آنها می بینم.

Recommend, suggest and advise.

توصیه، پیشنهاد و مشاوره.

Here is the first thing I need your help please.

اینجا اولین چیزی است که به کمک شما نیاز دارم لطفا.

I feel so nervous speaking in front of people.

از صحبت کردن در مقابل مردم خیلی عصبی می شوم.

I need your help, so I want  you to give me your help.

من به کمک شما نیاز دارم، بنابراین از شما می خواهم که به من کمک کنید.

Open your mouth and provide  me with notice the verb here.

دهان خود را باز کنید و به فعل اینجا توجه کنید.

It says recommend, and I chose  this verb specifically because  

می‌گوید توصیه می‌کنم، و من این فعل را

students make a lot of mistakes using this verb.

دانش آموزان با استفاده از این فعل اشتباهات زیادی مرتکب می شوند.

So first let me review the sentence  structure with you recommend.

بنابراین ابتدا اجازه دهید ساختار جمله را با توصیه شما مرور کنم.

You can use I recommend plus gerund.

شما می توانید از I rekomand plus gerund استفاده کنید.

What is a gerund verb?

فعل جیروند چیست؟

It's your verb in ING.

این فعل شما در ING است.

So notice we have the verb recommend and the  next verb subscribe is in the gerund form.

بنابراین توجه داشته باشید که ما فعل توصیه را داریم و فعل بعدی subscribe به شکل جیروند است.

I recommend subscribing to J for his English.

توصیه می کنم برای زبان انگلیسی اش در J مشترک شوید.

Hopefully you would recommend that  to all your friends, your coworkers,  

امیدواریم این را به همه دوستانتان،

your family, or anyone you know learning English.

خانواده شما یا هرکسی که می شناسید در حال یادگیری زبان انگلیسی است.

Would you put yes in the chat if you would?

اگر بخواهید بله را در چت قرار می دهید؟

I recommend subscribing to J for his English.

توصیه می کنم برای زبان انگلیسی اش در J مشترک شوید.

That is the gerund structure.

این ساختار جیروند است.

Another structure you can  use is recommend plus clause.

ساختار دیگری که می‌توانید از آن استفاده کنید، عبارت توصیه به اضافه است.

A clause is a complete sentence,  a subject, a verb, and an object.

بند یک جمله کامل، یک فاعل، یک فعل و یک مفعول است.

If required, I recommend that you subject  subscribe verb to J Forest English the object.

در صورت لزوم، توصیه می‌کنم که فعل subscribe را به مفعول J Forest English قرار دهید.

Now notice that is optional.

حالا توجه کنید که اختیاری است.

You can say I recommend you subscribe.

می توانید بگویید توصیه می کنم مشترک شوید.

I recommend that you subscribe.

توصیه می کنم مشترک شوید.

It's optional.

اختیاری است.

So now let's practice this fully.

پس حالا بیایید این را به طور کامل تمرین کنیم.

Now, first, I want you to use recommend  plus gerund remember your verb and ING.

اکنون، ابتدا می‌خواهم از توصیه به‌علاوه فعل و ING استفاده کنید.

So please, Jonathan.

پس لطفا جاناتان

Jonathan Heideka.

جاناتان هایدکا.

Ava Meade.

آوا مید.

Got luck.

شانس آورد.

Stella, I need your help.

استلا، من به کمک شما نیاز دارم.

I feel so nervous speaking in front of people.

از صحبت کردن در مقابل مردم خیلی عصبی می شوم.

What do you recommend?

پیشنهاد شما چیست؟

What do you recommend?

پیشنهاد شما چیست؟

I could also ask what would you  recommend because it's a hypothetical.

همچنین می‌توانم بپرسم چه چیزی را توصیه می‌کنید زیرا این یک فرضیه است.

What would you recommend?

چه چیزی را توصیه می کنید؟

What do you recommend?

پیشنهاد شما چیست؟

So I want you to answer and  use recommend plus Jared.

بنابراین از شما می‌خواهم پاسخ دهید و از توصیه به علاوه Jared استفاده کنید.

Now remember, put your recommendation in the chat  and can also open your mouth and say it out loud.

اکنون به یاد داشته باشید، توصیه خود را در چت قرار دهید و همچنین می توانید دهان خود را باز کنید و آن را با صدای بلند بگویید.

And in this case, we're  practicing recommend plus gerund.

و در این مورد، ما توصیه به علاوه gerund را تمرین می‌کنیم.

So let's let's review some recommendations here.

پس بیایید چند توصیه را در اینجا مرور کنیم.

Stella said, I recommend you study  hard if you want to get good grades,  

استلا گفت، توصیه می‌کنم اگر می‌خواهید

good marks, good marks,  good grades, the same thing.

نمرات خوب، نمرات خوب، نمرات خوب، همان چیز.

That is a great sentence, Stella,  

این جمله عالی است، استلا،  

And it's grammatically correct  and it uses our structure here.

و از نظر گرامری درست است  و از ساختار ما در اینجا استفاده می کند.

I recommend subject, verb, object, a clause.

من فاعل، فعل، مفعول، یک بند را توصیه می کنم.

You study hard.

تو سخت درس میخونی

You could end the sentence there.

می توانید جمله را همانجا تمام کنید.

I recommend you study hard, but she provided  more information if you want to get good marks,  

توصیه می‌کنم سخت مطالعه کنید، اما اگر می‌خواهید

good grades, and remember you can  have an optional that not required.

نمرات خوب، و به یاد داشته باشید که می‌توانید یک گزینه اختیاری داشته باشید که لازم نیست.

I recommend that you study hard  if you want to get good marks.

توصیه می‌کنم اگر می‌خواهید نمرات خوبی کسب کنید، سخت مطالعه کنید.

Excellent job, Stella.

کار عالی استلا

Now you can also practice  turning this into the gerund.

اکنون می‌توانید تبدیل آن را به جیروند نیز تمرین کنید.

So what would this be in the gerund form?

پس این به شکل جیروند چه خواهد بود؟

I recommend studying.

من مطالعه را توصیه می کنم.

I recommend studying.

من مطالعه را توصیه می کنم.

So in the gerund form, you get rid of the subject  and you take your verb and you put it in the  

بنابراین در شکل جیروند، از فاعل خلاص می‌شوید و

INGI Recommend studying if  you want to get good marks.

اگر می‌خواهید نمرات خوبی کسب کنید، INGI مطالعه را توصیه می‌کند.

Excellent recommendation, Stella.

توصیه عالی استلا.

OK, so again, Roberto, AK, Mohammed, Fred, I  feel so nervous speaking in front of people.

خوب، پس باز هم، روبرتو، آ.ک.، محمد، فرد، از صحبت کردن در مقابل مردم خیلی عصبی هستم.

What do you recommend and you  can practice with recommend.

چه چیزی را توصیه می‌کنید و می‌توانید با توصیه تمرین کنید.

And Jared, now I know a lot of  you are watching the replay.

و جارد، اکنون می دانم که بسیاری از شما در حال تماشای پخش مجدد هستید.

You're not here live with me, but  still write your example in the chat.

شما اینجا با من نیستید، اما همچنان مثال خود را در چت بنویسید.

I do read the comments after the replay  

من نظرات را بعد از پخش مجدد می خوانم  

as well and and also open your  mouth and speak speak, speak.

همچنین و همچنین دهان خود را باز کنید و صحبت کنید صحبت کنید، صحبت کنید.

I recommend so practice that.

توصیه میکنم پس تمرین کنید

Just get that pronunciation.

فقط آن تلفظ را دریافت کنید.

I recommend here we go.

توصیه می کنم اینجا برویم.

AK said.

AK گفت.

I recommend learning from Jennifer.

توصیه می کنم از جنیفر یاد بگیرید.

Exactly very nice and I'm  so glad you recommend that.

خیلی خوب است و خیلی خوشحالم که آن را توصیه می کنید.

I recommend learning from Jennifer.

توصیه می کنم از جنیفر یاد بگیرید.

Now you can learn from someone,  which you're doing right now.

اکنون می‌توانید از کسی یاد بگیرید، کاری که در حال حاضر انجام می‌دهید.

You can also learn with  someone, learn with Jennifer.

همچنین می‌توانید با شخصی یاد بگیرید، با جنیفر بیاموزید.

You could use that preposition as well.

می توانید از آن حرف اضافه نیز استفاده کنید.

Excellent recommendation.

توصیه عالی

Now notice as the noun, excellent recommendation,  recommend is the verb recommendation is the noun.

اکنون به عنوان اسم توجه کنید، توصیه عالی، توصیه است فعل توصیه اسم است.

So excellent recommendation.

پس توصیه عالی

It's a something.

این یک چیزی است.

OK, excellent job.

باشه کار عالی

So let me review another one.

پس بگذارید یکی دیگر را مرور کنم.

So wake up said I recommend  taking our verb in INGI.

بنابراین بیدار شوید گفت توصیه می‌کنم فعل ما را به زبان INGI استفاده کنید.

Recommend taking a deep breath.

توصیه کنید یک نفس عمیق بکشید.

Let's practice that.

بیایید آن را تمرین کنیم.

That is excellent advice and honestly wake  

این توصیه عالی است و صادقانه بیدار شوید  

up before I started this live  stream I took a deep breath.

قبل از شروع این پخش زنده، نفس عمیقی کشیدم.

So excellent recommendation  

پس توصیه عالی  

recommendation I recommend taking  very good and you take a deep breath.

توصیه من توصیه می‌کنم خیلی خوب مصرف کنید و یک نفس عمیق بکشید.

Excellent job.

کار عالی

OK And CS said I recommend keeping  improving even if you feel nervous.

OK و CS گفت توصیه می‌کنم حتی اگر عصبی هستید به بهبود ادامه دهید.

Yes.

In this case, I wouldn't use the keep.

بله.

در این مورد، من از نگهدارنده استفاده نمی کنم.

I would just say I recommend  improving even if you feel nervous.

فقط می‌گویم توصیه می‌کنم حتی اگر عصبی هستید، پیشرفت کنید.

Keeping improving, I recommend keeping improving.

در حال بهبود، من توصیه می کنم به بهبود ادامه دهید.

I would probably just say I recommend  improving even if you feel nervous.

احتمالاً فقط می‌گویم که توصیه می‌کنم حتی اگر عصبی هستید، بهتر شوید.

Excellent recommendation.

توصیه عالی

OK.

باشه

And Jonathan said I recommend you  studying more vocabulary with Jay Forest.

و جاناتان گفت به شما توصیه می‌کنم واژگان بیشتری را با جی فارست مطالعه کنید.

Well, thank you so much, but this  is a mistake, a common mistake.

خب، خیلی ممنون، اما این یک اشتباه است، یک اشتباه رایج.

We can't mix these structures.

ما نمی توانیم این ساختارها را با هم مخلوط کنیم.

So notice you can either say I recommend  subscribing with your gerund or you use,  

بنابراین توجه داشته باشید که می‌توانید بگویید توصیه

I recommend you subscribe so you  can't use the subject and the gerund.

توصیه می‌کنم مشترک شوید تا نتوانید از موضوع و حروف استفاده کنید.

It would be, I recommend studying  more vocabulary with J Forest or I  

بنابراین، توصیه می‌کنم واژگان بیشتری

recommend you study more vocabulary with J Forest.

توصیه می کنیم با J Forest واژگان بیشتری مطالعه کنید.

All right, awesome job Jonathan.

بسیار خوب، جاناتان، کار بسیار خوبی است.

Great recommendation.

توصیه عالی

Sweetie said.

شیرینی گفت

I recommend practicing in front of the mirror.

توصیه می کنم جلوی آینه تمرین کنید.

So notice recommend and then our verb in INGI  recommend practicing in front of a mirror.

بنابراین به توصیه کردن توجه کنید و سپس فعل ما در INGI توصیه می‌کنیم در مقابل آینه تمرین کنید.

Excellent advice and I agree  with that suggestion as well.

توصیه بسیار خوبی است و من نیز با آن پیشنهاد موافق هستم.

So many amazing recommendations here and  again, that noun form recommendations.

توصیه‌های شگفت‌انگیز بسیاری در اینجا و دوباره، که اسم توصیه‌ها را تشکیل می‌دهد.

That's a something.

این یک چیزی است.

OK, so now we practiced with the gerund.

خوب، حالا ما با جرون تمرین کردیم.

So let's practice with the clause.

پس بیایید با بند تمرین کنیم.

Remember, the clause is a subject, a verb,  and an object if the sentence requires it.

به یاد داشته باشید، بند یک فاعل، یک فعل، و یک مفعول است اگر جمله آن را ایجاب کند.

So here you can see it again.

بنابراین در اینجا می توانید دوباره آن را ببینید.

I recommend you subscribe, and you can use an  optional that I recommend that you subscribe.

توصیه می‌کنم مشترک شوید، و می‌توانید از یک  اختیاری استفاده کنید که توصیه می‌کنم مشترک شوید.

I recommend you subscribe.

توصیه می کنم مشترک شوید.

So what would you provide now in the clause?

بنابراین در حال حاضر چه چیزی را در بند ارائه می دهید؟

I feel so nervous speaking in front of people.

از صحبت کردن در مقابل مردم خیلی عصبی می شوم.

Can you please help me?

میشه لطفا کمکم کنید؟

Jerry, Jamie, Moses, Fred,  Stella, can you please help me?

جری، جیمی، موزس، فرد، استلا، لطفاً می‌توانید به من کمک کنید؟

Can you give me your recommendation?

می توانید توصیه خود را به من بدهید؟

So there, it's the noun form.

بنابراین، آن شکل اسم است.

Can you give me your recommendation?

می توانید توصیه خود را به من بدهید؟

Any recommendations you could share?

توصیه ای دارید که بتوانید به اشتراک بگذارید؟

Can you recommend anything so you can use the noun  

آیا می توانید چیزی را توصیه کنید تا بتوانید از اسم استفاده کنید  

form recommendation or the verb form when  you're asking to receive it from someone?

توصیه فرم یا شکل فعل وقتی که می‌خواهید آن را از شخصی دریافت کنید؟

OK, so I recommend you keep practicing.

خوب، پس توصیه می کنم به تمرین ادامه دهید.

Exactly.

So in this case, we have our verb keep and then  notice how the next verb practicing is in the ING.

دقیقا.

بنابراین در این مورد، فعل خود را حفظ می کنیم و سپس متوجه می شویم که تمرین فعل بعدی در ING چگونه است.

That's because in this case  the verb keep is a gerund verb.

دلیلش این است که در این مورد، فعل keep یک فعل جیروند است.

Keep learning, keep improving, keep going,  keep working, keep eating, keep sleeping.

به یادگیری ادامه دهید، به پیشرفت ادامه دهید، ادامه دهید، به کار ادامه دهید، به خوردن ادامه دهید، به خوابیدن ادامه دهید.

Whatever your verb is, is in the ING.

هر چه فعل شما باشد، در ING است.

Because keep is a gerund verb, I recommend subject  you verb keep and then the rest of your sentence.

از آنجایی که keep یک فعل عقربه ای است، من موضوع  you verb keep و سپس بقیه جمله خود را توصیه می کنم.

And because the verb keep is used, we  need the gerund verb for the next verb.

و چون از فعل keep استفاده می‌شود، برای فعل بعدی به فعل هم‌زمان نیاز داریم.

Excellent sentence structure.

ساختار جمله عالی

AK.

AK

OK, Nicholas said I'd recommend that.

خوب، نیکلاس گفت من آن را توصیه می کنم.

Start to speak with others  who can't speak English.

شروع به صحبت با دیگرانی کنید که نمی توانند انگلیسی صحبت کنند.

Yes, and notice how Nicholas  said I'd I apostrophe D.

بله، و توجه کنید که نیکلاس چگونه گفت که D را آپاستروف کنم.

Does anyone know what this is short for?

کسی میدونه این کوتاه چیه؟

I'd recommend I would recommend so you can  absolutely see this because it's introducing it.

من توصیه می کنم توصیه می کنم تا بتوانید کاملاً این را ببینید زیرا آن را معرفی می کند.

I would recommend I'd recommend  that you start to speak with others.

من توصیه می کنم توصیه می کنم شروع به صحبت با دیگران کنید.

So you need the subject here that you start.

بنابراین شما در اینجا که شروع می کنید به موضوع نیاز دارید.

Otherwise the sentence is perfect.

در غیر این صورت جمله کامل است.

Excellent job, Nicholas, an  excellent recommendation.

کار عالی، نیکلاس، یک توصیه عالی.

OK.

باشه

I recommend read English news regularly.

توصیه می کنم به طور منظم اخبار انگلیسی را بخوانید.

Yeah.

So notice here it's the infinitive.

آره

بنابراین توجه کنید اینجا مصدر است.

This is an acceptable sentence structure.

این یک ساختار جمله قابل قبول است.

It's not the most common and native speaker  would say I recommend that optional.

این رایج‌ترین سخنران نیست و می‌توان گفت من آن را اختیاری توصیه می‌کنم.

I recommend you read.

توصیه میکنم مطالعه کنید

I recommend you read English news regularly.

توصیه می کنم به طور منظم اخبار انگلیسی را بخوانید.

All right, excellent recommendation.

بسیار خوب، توصیه عالی

Yes, we have some great comments.

بله، ما نظرات بسیار خوبی داریم.

OK, here we have Stella.

خوب، اینجا ما استلا را داریم.

I'd recommend noticing that apostrophe D, I'd  recommend you take care about your health.

توصیه می‌کنم به آپاستروف D توجه کنید، به شما توصیه می‌کنم مراقب سلامتی خود باشید.

Yeah, you take care of your health.

آره تو مراقب سلامتی خودت باش

You take care of something.

تو مراقب چیزی هستی

You should take care of your health.

شما باید مراقب سلامتی خود باشید.

You should take care of yourself.

باید مواظب خودت باشی

You should take care of your health.

شما باید مراقب سلامتی خود باشید.

Very nice.

خیلی خوبه

I'd recommend.

من توصیه می کنم.

So you can absolutely use that as well.

بنابراین شما کاملاً می توانید از آن نیز استفاده کنید.

OK, excellent job.

باشه کار عالی

Now if you're enjoying this lesson, if you want  me to make more lessons where you practice your  

حالا اگر از این درس لذت می‌برید، اگر می‌خواهید درس‌های

speaking and you get feedback in real time on your  sentence structure, you want these live lessons,  

صحبت کردن و در زمان واقعی درباره ساختار جمله خود بازخورد

then put yes, yes, yes in the comments  and make sure you like this lesson.

سپس بله، بله، بله را در نظرات قرار دهید و مطمئن شوید که این درس را دوست دارید.

Subscribe if you haven't already.

اگر قبلاً مشترک نشده اید، مشترک شوید.

Share this lesson with your friends and if you  like it, if I know you like it, if more people  

این درس را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و اگر آن را دوست دارید،

like the video put yes yes, yes, watch it, then  I'll keep making these live streams as well.

مانند ویدیو، بله بله، بله، آن را تماشا کنید، سپس  به ساخت این پخش‌های زنده نیز ادامه می‌دهم.

So how about a different question?

پس یک سوال متفاوت چطور؟

I need your help.

من به کمک شما نیاز دارم.

I want to get in shape but  I hate going to the gym.

من می‌خواهم خوش فرم باشم، اما از باشگاه رفتن متنفرم.

Can you relate to that?

آیا می توانید با آن ارتباط برقرار کنید؟

Do you feel the same way?

آیا شما هم همین احساس را دارید؟

Now notice to get in shape.

حالا توجه کنید که فرم بگیرید.

To get in shape means you become healthy.

تناسب اندام یعنی سالم شدن.

So you can do that by losing weight,  by gaining muscle, whatever that is.

بنابراین می‌توانید این کار را با کاهش وزن، با افزایش عضله، هر چه که هست انجام دهید.

I want to get in shape, get in shape, in shape.

من می خواهم به شکلی در بیایم، شکل بگیرم، شکل بگیرم.

And the verb is get.

و فعل گرفتن است.

I want to get in shape, but  I hate going to the gym.

من می‌خواهم خوش فرم باشم، اما از باشگاه رفتن متنفرم.

And this time I want you to use the verb suggest.

و این بار از شما می خواهم از فعل پیشنهاد استفاده کنید.

Now our same sentence structure.

اکنون همان ساختار جمله ما.

You can use suggest plus gerund or  suggest plus that optional and a clause.

می توانید از پیشنهاد به علاوه gerund یا پیشنهاد به اضافه آن اختیاری و یک بند استفاده کنید.

I suggest subscribing to J force English.

پیشنهاد می کنم مشترک J force English شوید.

I suggest that you subscribe to J force English.

پیشنهاد می کنم مشترک J force English شوید.

So first let's you suggest plus gerund.

بنابراین ابتدا اجازه دهید شما plus gerund را پیشنهاد کنید.

So remember I suggest and  then you need a verb in ING.

بنابراین به یاد داشته باشید پیشنهاد می کنم و سپس به یک فعل در ING نیاز دارید.

So again, please help me Gore party  Kejar ma Fred Ashem please help me.

پس دوباره، لطفاً به من کمک کنید گور پارتی Kejar ma Fred Ashem لطفاً به من کمک کنید.

I want to get in shape, but  I hate going to the gym.

من می‌خواهم خوش فرم باشم، اما از باشگاه رفتن متنفرم.

What would you suggest?

چه چیزی را پیشنهاد می کنید؟

What do you suggest?

شما چه پیشنهادی دارید؟

You can use the verb would  or do as the auxiliary verb.

می توانید از فعل would یا do به عنوان فعل کمکی استفاده کنید.

What would you suggest?

چه چیزی را پیشنهاد می کنید؟

What do you suggest now?

الان چه پیشنهادی دارید؟

Does anyone know what the noun form is?

کسی میدونه شکل اسمش چیه؟

Suggest is the verb.

پیشنهاد فعل است.

What is the noun the noun is.

اسم چیست اسم است.

Do you have any suggestions?

آیا پیشنهادی دارید؟

Suggestions.

پیشنهادات.

I'd love to hear your suggestions.

من دوست دارم پیشنهادات شما را بشنوم.

What do you suggest?

شما چه پیشنهادی دارید؟

What are your suggestions?

پیشنهادات شما چیست؟

Do you have any suggestions?

آیا پیشنهادی دارید؟

Can you share some suggestions?

می توانید چند پیشنهاد به اشتراک بگذارید؟

All right, so that's the noun form.

بسیار خوب، پس این شکل اسمی است.

What do you suggest?

شما چه پیشنهادی دارید؟

So let's see if there are any suggestions.

پس بیایید ببینیم آیا پیشنهادی وجود دارد یا خیر.

The noun repeat that.

اسم تکرار کن.

That's a difficult word.

این کلمه سختی است.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Suggestions.

پیشنهادات.

Suggestions.

پیشنهادات.

Suggestions.

پیشنهادات.

Any suggestions?

پیشنهادی دارید؟

Excellent.

عالی

Make sure you say it out loud.

حتما با صدای بلند بگویید.

OK, let's look at some suggestions.

خوب، بیایید به چند پیشنهاد نگاه کنیم.

And yes, Alexander knew that  the noun form was suggestion.

و بله، الکساندر می‌دانست که شکل اسم پیشنهاد است.

Great job.

کار عالی

And the reporter said I  suggest changing your diet.

و خبرنگار گفت پیشنهاد می‌کنم رژیم غذایی خود را تغییر دهید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So to get in shape, so that could be  to lose weight, to gain more muscle,  

بنابراین برای رسیدن به اندام، به طوری که می تواند

I suggest changing the verb is change and  it's in the gerund form, the ING form.

من پیشنهاد می‌کنم تغییر فعل تغییر است و به شکل جیروند، شکل ING باشد.

I suggest changing your diet.

پیشنهاد میکنم رژیمت رو عوض کنی

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

So again, you can use that noun form to comment.

بنابراین دوباره، می توانید از آن شکل اسمی برای نظر دادن استفاده کنید.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

What a great suggestion.

چه پیشنهاد خوبی

I appreciate your suggestion.

من از پیشنهاد شما قدردانی می کنم.

Thanks for sharing your suggestion.

با تشکر از به اشتراک گذاری پیشنهاد شما.

So notice all those noun forms.

بنابراین به تمام آن اشکال اسمی توجه کنید.

OK, Any other suggestions here?

خوب، پیشنهاد دیگری در اینجا وجود دارد؟

I don't see a lot using the gerund verb.

من زیاد استفاده از فعل جیروند را نمی بینم.

So remember, we're practicing  with the gerund verb here.

بنابراین به یاد داشته باشید، ما در اینجا با فعل جیروند تمرین می‌کنیم.

So I see a lot of different sentence structures.

بنابراین من ساختارهای جملات مختلفی را می بینم.

So let's see one with the gerund.

پس بیایید یکی را با جرون ببینیم.

Wake up has a gerund.

بیدار شو یک جروند دارد.

I suggest watching what you eat.

پیشنهاد می کنم مراقب آنچه می خورید باشید.

Yeah, so similar advice to what we just had from  reporter, he said, I suggest changing your diet.

او گفت، بله، توصیه‌های مشابهی با آنچه که اخیراً از خبرنگار داشتیم، پیشنهاد می‌کنم رژیم غذایی خود را تغییر دهید.

I suggest watching what you eat.

پیشنهاد می کنم مراقب آنچه می خورید باشید.

Now, when you watch what you eat,  you don't just literally watch it  

اکنون، وقتی مراقب آنچه می خورید، فقط به

as you're eating a sandwich and you look at it.

همانطور که شما در حال خوردن یک ساندویچ هستید و به آن نگاه می کنید.

When you watch what you eat.

وقتی مراقب چیزی که می خورید.

We use this.

ما از این استفاده می کنیم.

Someone might offer you a piece of cake and  you say, Oh, no, I'm watching what I eat.

ممکن است کسی به شما یک تکه کیک پیشنهاد دهد و شما بگویید، اوه، نه، من مراقب آنچه می‌خورم هستم.

So this is an expression that means you're being  careful about what you choose to eat or not eat.

بنابراین این عبارتی است که به این معنی است که شما مراقب آنچه می‌خورید یا نخورید هستید.

And you're doing this to be  healthier, to lose weight.

و شما این کار را انجام می‌دهید تا سالم‌تر باشید و وزن کم کنید.

So you're watching what you eat.

بنابراین شما مراقب آنچه می خورید هستید.

You're trying to purposely consume more  healthy food and not consume unhealthy food.

شما سعی می کنید عمداً غذای سالم بیشتری مصرف کنید و غذای ناسالم مصرف نکنید.

So someone offers you a piece of cake.

بنابراین یک نفر به شما یک تکه کیک پیشنهاد می دهد.

No, thank you.

نه ممنون

I'm watching what I eat.

من مراقب چیزی هستم که می خورم.

What about you?

شما چطور؟

Are you watching what you eat?

آیا مراقب آنچه می خورید هستید؟

OK, Carlos said.

باشه کارلوس گفت

I suggest exercising hard,  especially if you want, if you want.

پیشنهاد می‌کنم سخت ورزش کنید، مخصوصاً اگر می‌خواهید، اگر می‌خواهید.

We don't want that S there.

ما آن S را آنجا نمی خواهیم.

You add the S if it's he or she or it,  

اگر او باشد، S را اضافه کنید،  

but not with the any other subject  if you want to get in shape.

اما نه با هیچ موضوع دیگری اگر می خواهید خوش فرم شوید.

So excellent.

خیلی عالی

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

Excellent suggestion, Carlos,  I suggest exercising hard.

پیشنهاد عالی، کارلوس،  پیشنهاد می‌کنم سخت ورزش کنید.

OK, great suggestion.

باشه پیشنهاد عالی

Let's see any other ones with  a verb, I suggest, Fred said.

فرد گفت، پیشنهاد می‌کنم، بیایید موارد دیگری را با یک فعل ببینیم.

I suggest, notice we have our INGI  suggest buying home workout equipment.

پیشنهاد می‌کنم، توجه داشته باشید که INGI ما خرید تجهیزات تمرینی خانگی را پیشنهاد می‌کند.

Well, that's a great suggestion  because I hate going to the gym  

خب، این یک پیشنهاد عالی است، زیرا

now because I don't like going to the gym.

حالا چون دوست ندارم به باشگاه بروم.

I hate going to the gym.

من از رفتن به باشگاه متنفرم

Fred is suggest suggesting that I work out  at home that I buy home workout equipment.

فرد به من پیشنهاد می‌کند که در خانه ورزش کنم و تجهیزات ورزشی خانگی بخرم.

Very good suggestion.

پیشنهاد خیلی خوبیه

I suggest buying so that verb and ING very nice.

من پیشنهاد خرید به طوری که فعل و ING بسیار خوب است.

OK sorry I don't know how to say your name.

باشه ببخشید نمی دونم اسمت رو چطوری بگم

I suggest giving up all junk food.

من پیشنهاد می کنم تمام غذاهای ناسالم را کنار بگذارید.

Exactly.

دقیقا.

So notice how I said it a little bit  differently than what was written.

بنابراین توجه کنید که چگونه آن را کمی متفاوت از آنچه نوشته شده بود، گفتم.

Because food, we view this as a collective noun.

از آنجا که غذا، ما آن را به عنوان یک اسم جمعی می بینیم.

So when I go grocery shopping  I say what food do we need?

بنابراین وقتی به خرید مواد غذایی می روم، می گویم چه غذایی نیاز داریم؟

What food do we need?

به چه غذایی نیاز داریم؟

Oh we need lettuce, chicken, bread, eggs, milk,  

آه ما به کاهو، مرغ، نان، تخم مرغ، شیر نیاز داریم،  

butter, celery, tomatoes and then  you list all the different food.

کره، کرفس، گوجه فرنگی و سپس همه غذاهای مختلف را فهرست می‌کنید.

But we don't add an *** to food.

اما ما یک *** به غذا اضافه نمی کنیم.

So I suggest giving up all junk food.

بنابراین پیشنهاد می‌کنم تمام غذاهای ناسالم را کنار بگذارید.

Do you know what junk food is?

آیا می دانید غذاهای ناسالم چیست؟

Can you think of an example of junk food?

آیا می توانید یک نمونه از غذاهای ناسالم را در نظر بگیرید؟

We refer to all food that is  generally not good for you,  

ما به تمام غذاهایی اشاره می کنیم که

very high in sugar, salt as junk food,  and it's food that is just easy to eat.

قند بسیار بالایی دارد، نمک به عنوان غذای ناسالم، و این غذایی است که خوردن آن آسان است.

So chips, chocolate bars, candy, anything  like that we just call junk food.

بنابراین چیپس، شکلات تخته‌ای، آب نبات، هر چیز دیگری که ما فقط به آن غذای ناسالم می‌گوییم.

I suggest giving up.

پیشنهاد می کنم تسلیم بشی

And when you give something up,  it means you no longer do it.

و وقتی چیزی را رها می کنید، به این معنی است که دیگر آن را انجام نمی دهید.

I suggest giving up all junk food.

من پیشنهاد می کنم تمام غذاهای ناسالم را کنار بگذارید.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

Anything else here?

اینجا چیز دیگری هست؟

Moses says.

موسی می گوید.

I suggest preparing your mind first.

پیشنهاد می کنم ابتدا ذهن خود را آماده کنید.

OK, your mind.

باشه ذهنت

Firstly, your I know that was a it's a typo.

اولا، شما می دانم که اشتباه تایپی است.

This is what we call a typo when you  accidentally hit the wrong letter.

این همان چیزی است که ما آن را اشتباه تایپی می گوییم وقتی به اشتباه حرفی را اشتباه بزنید.

So here the person wrote it  with AT tour, but that's a typo.

بنابراین در اینجا شخص آن را با AT tour نوشت، اما این یک اشتباه تایپی است.

It should be with AY.

باید با AY باشد.

And if you look at your  keyboard, they're side by side.

و اگر به صفحه‌کلید خود نگاه کنید، آن‌ها در کنار هم هستند.

So it's a typo.

پس اشتباه تایپی است.

I suggest preparing your mind firstly.

پیشنهاد می کنم ابتدا ذهن خود را آماده کنید.

Yeah.

آره

So mentally preparing.

بنابراین آمادگی ذهنی.

I suggest mentally preparing, preparing your mind.

من پیشنهاد می کنم از نظر ذهنی آماده شوید، ذهن خود را آماده کنید.

So notice our verb is prepare  and it's in the ING form, OK?

بنابراین توجه کنید که فعل ما آماده است و به شکل ING است، خوب است؟

And Suzanne said, I suggest visiting  a nutritionist, a nutritionist.

و سوزان گفت، پیشنهاد می‌کنم از یک متخصص تغذیه، یک متخصص تغذیه دیدن کنید.

So this is a specialist.

پس این یک متخصص است.

I'm not sure if a nutritionist is  officially a doctor, to be honest.

صادقانه بگویم، مطمئن نیستم که یک متخصص تغذیه به طور رسمی پزشک باشد.

Perhaps they have a medical degree, I'm not sure.

شاید آنها مدرک پزشکی دارند، مطمئن نیستم.

So a professional, a specialist that specializes  in what you eat and the vitamins you get,  

بنابراین یک متخصص، متخصصی که در آنچه می‌خورید و ویتامین‌هایی

the nutrients you get, a nutritionist  and you can visit a nutritionist.

مواد مغذی که دریافت می کنید، یک متخصص تغذیه  و می توانید به یک متخصص تغذیه مراجعه کنید.

I suggest visiting a nutritionist.

پیشنهاد می کنم به یک متخصص تغذیه مراجعه کنید.

Excellent advice, Susan, OK and Corinthianus,  sorry I'm probably did not say that correctly.

توصیه عالی، سوزان، اوکی و کورینتیانوس، ببخشید که احتمالاً این را درست نگفته‌ام.

I'd suggest I would suggest everybody  let's practice that pronunciation of the  

من به همه پیشنهاد می‌کنم

contraction so you sound like an American native  speaker because that's the English that I speak.

انقباض، بنابراین شما مانند یک سخنران بومی آمریکایی به نظر می رسید، زیرا این انگلیسی است که من صحبت می کنم.

I'd notice how soft that D is.

من متوجه شدم که D چقدر نرم است.

I'd I'd suggest.

من پیشنهاد می کنم

So when you say it as a sentence, I'd  suggest you really don't hear that at all.

بنابراین وقتی آن را به عنوان یک جمله می‌گویید، پیشنهاد می‌کنم واقعاً اصلاً آن را نشنیده باشید.

I suggest.

من پیشنهاد می کنم.

I suggest.

من پیشنهاد می کنم.

I'd suggest.

من پیشنهاد می کنم

It's almost indistinguishable, but in  written English you have to include it,  

تقریباً غیرقابل تشخیص است، اما در انگلیسی

but in spoken English you don't really hear it.

اما در گفتار انگلیسی شما واقعا آن را نمی شنوید.

So let's practice.

پس بیایید تمرین کنیم.

I'd I'd suggest, I'd suggest keep practicing that.

من پیشنهاد می کنم، پیشنهاد می کنم به تمرین آن ادامه دهید.

I'd suggest jogging in the morning.

من پیشنهاد می کنم صبح دویدن کنید.

And that's a great suggestion  because we need the noun form.

و این یک پیشنهاد عالی است زیرا ما به شکل اسم نیاز داریم.

Everyone has such amazing suggestions.

همه چنین پیشنهادهای شگفت انگیزی دارند.

Really great job.

واقعا کار عالیه

I'm so happy with all of these.

من از همه اینها خیلی خوشحالم

Now let's practice with a clause.

حالا بیایید با یک بند تمرین کنیم.

So remember, our clause is we need a subject,  a verb and an object and an optional that.

بنابراین به یاد داشته باشید، بند ما این است که ما به یک فاعل، یک فعل و یک مفعول و یک اختیاری نیاز داریم.

So now with the clause, I want to get in  shape, but oh, I hate going to the gym.

بنابراین، اکنون با توجه به این بند، می‌خواهم سر فرم باشم، اما آه، از رفتن به باشگاه متنفرم.

Can you relate to that?

آیا می توانید با آن ارتباط برقرار کنید؟

This is actually true for me.

این در واقع برای من صادق است.

I hate going to the gym.

من از رفتن به باشگاه متنفرم

So all of these suggestions are very helpful.

بنابراین همه این پیشنهادات بسیار مفید هستند.

Thank you so much.

خیلی ممنون

What else?

دیگه چی؟

What other suggestions do we have?

چه پیشنهادات دیگری داریم؟

And this time we'll practice with a clause.

و این بار با یک بند تمرین خواهیم کرد.

OK, here we go.

خوب، ما به اینجا می رویم.

Mike has a clause because I see a subject, a verb,  and then the rest of the sentence is the object.

مایک یک بند دارد زیرا من یک فاعل، یک فعل و سپس بقیه جمله مفعول است.

And remember, there's an what is more  commonly written and in spoken English?

و به یاد داشته باشید، چه چیزی بیشتر به زبان انگلیسی نوشتاری و گفتاری وجود دارد؟

Native speakers frequently don't  say that in spoken English,  

بومی زبانان اغلب  نمی گویند که

but we're more likely to  include it in written English.

اما به احتمال زیاد آن را به انگلیسی نوشتاری اضافه می‌کنیم.

But just know that both ways are correct.

اما فقط بدانید که هر دو راه صحیح است.

I suggest that you train yourself at home.

پیشنهاد می کنم در خانه تمرین کنید.

Very good.

So train yourself workout, do exercises,  many different ways to say the same thing.

خیلی خوبه

بنابراین خودتان را تمرین دهید، تمرینات ورزشی انجام دهید،  راه‌های مختلف برای گفتن یک چیز مشابه.

Excellent sentence structure and  thank you for your suggestion.

ساختار جمله عالی است و از پیشنهاد شما متشکرم.

OK, Stella said.

باشه، استلا گفت.

I suggest to my friend, we practice  beach tennis three times a week.

به دوستم پیشنهاد می‌کنم هفته‌ای سه بار تنیس ساحلی تمرین کنیم.

Very good this case I suggest that we  practice beach tennis three times a  

این مورد بسیار خوب است، من پیشنهاد می‌کنم که

week now if you actually did say this to your  friend, you would put your verb in the past.

حالا اگر واقعاً این را به دوست خود می‌گفتید، فعل خود را در گذشته قرار می‌دادید.

Simple.

ساده

I suggested to my friend, we practice  beach tennis three times a week.

به دوستم پیشنهاد دادم که هفته ای سه بار تنیس ساحلی تمرین کنیم.

Because if you're telling us now, you already  did this, so you already made this suggestion.

زیرا اگر اکنون به ما می‌گویید، قبلاً این کار را انجام داده‌اید، بنابراین قبلاً این پیشنهاد را داده‌اید.

So the verb suggest needs to be in the past  simple but excellent sentence structure.

بنابراین، فعل پیشنهاد باید در گذشته  ساختار جمله ساده اما عالی باشد.

So you can say, I suggested  to my friend that we practice,  

بنابراین می توانید بگویید، من به

we practice or I suggest we practice  because you can use any subject.

ما تمرین می کنیم یا پیشنهاد می کنم تمرین کنیم  زیرا می توانید از هر موضوعی استفاده کنید.

I I suggest they practice.

من به آنها پیشنهاد می کنم تمرین کنند.

I suggest we practice.

پیشنهاد میکنم تمرین کنیم

Very good, Pong said.

پونگ گفت خیلی خوب.

I suggest you should apply an  intermittent fasting method.

من به شما پیشنهاد می‌کنم که از یک روش ناشتایی متناوب استفاده کنید.

Yeah, very good.

آره خیلی خوبه

I suggest you apply.

پیشنهاد میکنم درخواست بدید

You don't need the should because should is  also a different way to introduce a suggestion.

شما به باید نیازی ندارید زیرا باید روشی متفاوت برای معرفی یک پیشنهاد است.

If you you should, you would just say you  should apply an intermittent fasting method.

اگر باید، فقط می‌گویید که باید از روش روزه‌داری متناوب استفاده کنید.

I suggest you apply an  intermittent fasting method.

پیشنهاد می‌کنم از یک روش ناشتایی متناوب استفاده کنید.

So I wouldn't use both suggest and should in one  

بنابراین من از هر دو پیشنهاد و باید در یکی استفاده نمی کنم  

sentence like this because  they have a similar meaning.

جمله‌ای مانند این زیرا  آنها معنای مشابهی دارند.

But excellent suggestion.

اما پیشنهاد عالی

OK, Jimmy said.

باشه جیمی گفت

I suggest to you swim in  the pool three days a week.

من به شما پیشنهاد می کنم سه روز در هفته در استخر شنا کنید.

OK, so remember that sentence structure we have?

خوب، پس ساختار جمله ای را که داریم به یاد بیاورید؟

I suggest now instead of two,  you can have an optional,  

پیشنهاد می‌کنم اکنون به‌جای دو،  می‌توانید

not required optional that I suggest that  you swim in the pool three days a week.

اختیاری نیست، پیشنهاد می کنم  سه روز در هفته در استخر شنا کنید.

Now it's correct.

حالا درست شد

Or you can get rid of two all together.

یا می توانید همه با هم از شر این دو خلاص شوید.

So I suggest you swim in the pool 3 days all week.

بنابراین من به شما پیشنهاد می کنم 3 روز در طول هفته در استخر شنا کنید.

So not at week.

پس نه در هفته

It's all week per week.

تمام هفته در هفته است.

You can use either all week per week.

شما می توانید تمام هفته در هفته از این دو استفاده کنید.

All right, excellent suggestion, Jamie Bhanu said.

بسیار خوب، پیشنهاد عالی، جیمی بانو گفت.

I suggest that you must  not eat fast food too much.

پیشنهاد می‌کنم نباید زیاد فست فود بخورید.

Yes, very nice.

بله خیلی خوبه

You must not eat fast food too much.

نباید زیاد فست فود بخورید.

So if you said too much, it means that I can  still eat some fast food, just not frequently.

بنابراین اگر زیاد گفتید، به این معنی است که من هنوز هم می‌توانم فست فود بخورم، فقط نه مکرر.

So limit the amount.

بنابراین مقدار را محدود کنید.

Maybe one day a week, two  days a week, but not too much.

شاید یک روز در هفته، دو روز در هفته، اما نه بیش از حد.

Very good suggestion.

پیشنهاد خیلی خوبیه

OK, sweetie said.

باشه عزیزم گفت

I suggest that you do brisk  walking whenever you can.

پیشنهاد می‌کنم هر زمان که می‌توانید پیاده‌روی سریع انجام دهید.

Yeah, very nice that you do brisk walking.

آره، خیلی خوبه که تند راه میری

So brisk is when you walk at a  faster pace, a more intense pace.

وقتی با سرعتی سریع‌تر راه می‌روید، سریع‌تر است.

So your heart rate increases  'cause if you just normally  

بنابراین ضربان قلب شما افزایش

walk is your heart rate probably when it increase.

راه رفتن ضربان قلب شما احتمالاً زمانی است که افزایش می یابد.

But if you walk briskly, walk briskly.

اما اگر تند راه می روی، تند راه برو.

Briskly is the adverb.

سریع قید است.

I suggest that you walk briskly whenever you can,  

پیشنهاد می کنم هر زمان که می توانید تند راه بروید،  

so you walk at a faster, more intense pace, so  your heart rate increases and is more exercise.

بنابراین با سرعت بیشتر و شدیدتر راه می روید، بنابراین ضربان قلب شما افزایش می یابد و بیشتر ورزش می کنید.

Excellent suggestion.

پیشنهاد عالی

OK, Vitali said.

باشه، ویتالی گفت.

I suggest you use a bicycle to  commit to work instead of a car.

به شما پیشنهاد می‌کنم به جای ماشین، از دوچرخه برای تعهد به کار استفاده کنید.

Yes, excellent suggestion.

بله پیشنهاد عالی

I suggest that or optional, that  I suggest you use a bicycle.

پیشنهاد می‌کنم یا اختیاری، که  پیشنهاد می‌کنم از دوچرخه استفاده کنید.

I don't know what you mean To commit to work.

من نمی دانم منظور شما از تعهد به کار چیست.

You wouldn't commit to work.

شما متعهد به کار نمی شوید.

You could use it to Oh, I  bet this is a typo as well.

می‌توانید از آن برای آه، شرط می‌بندم که این نیز یک اشتباه تایپی است استفاده کنید.

To commute, commute to work,  so Ute to commute, commute.

برای رفت و آمد، رفت و آمد به محل کار، بنابراین Ute to commute، رفت و آمد.

Yes, excellent suggestion.

بله پیشنهاد عالی

Very nice suggestion, Vitali.

پیشنهاد بسیار خوبی است، ویتالی.

OK, Adda said.

باشه، آدا گفت.

I suggest that you watch social movies.

پیشنهاد می کنم حتما فیلم های اجتماعی ببینید.

OK, I don't know how I'll get in shape, but  maybe the movies can be related to working out.

خوب، نمی‌دانم چگونه به تناسب اندام خواهم رسید، اما شاید فیلم‌ها با ورزش کردن مرتبط باشند.

Perhaps.

شاید.

But excellence and excellent sentence structure.

اما تعالی و ساختار جمله عالی.

Now there is a formatting issue here,  and formatting is extremely important  

اکنون مشکل قالب‌بندی اینجا وجود

in English because it makes your writing  look professional or not very professional.

به زبان انگلیسی، زیرا باعث می‌شود نوشتار شما حرفه‌ای به نظر برسد یا خیلی حرفه‌ای به نظر نرسد.

And the formatting issue is you need a capital  I, the subject I is always capitalized.

و مشکل قالب‌بندی این است که شما به یک بزرگ I نیاز دارید، موضوع I همیشه با حروف بزرگ نوشته می‌شود.

I suggest that you watch social movies.

پیشنهاد می کنم حتما فیلم های اجتماعی ببینید.

There's no difference in pronunciation.

هیچ تفاوتی در تلفظ وجود ندارد.

I said it again, but there's  no difference in pronunciation.

دوباره گفتم، اما تفاوتی در تلفظ نیست.

But the capital I always needs  to be uppercase capitalized.

اما بزرگی که همیشه به آن نیاز دارم با حروف بزرگ باشد.

The subject I right?

موضوع من درسته؟

Other than that, excellent suggestion.

غیر از این، پیشنهاد عالی

Now how about this?

حالا این چطوره؟

I need some help.

من به کمک نیاز دارم

I need your help.

من به کمک شما نیاز دارم.

I do way more work than my teammates.

من خیلی بیشتر از هم تیمی هایم کار می کنم.

It's not fair.

منصفانه نیست.

So if I do way more work, way is an intensifier.

بنابراین اگر من کار بسیار بیشتری انجام دهم، روش تشدید کننده است.

It makes it stronger.

آن را قوی تر می کند.

I could say I do more work  then notice then my teammates.

می‌توانم بگویم که کار بیشتری انجام می‌دهم، سپس به هم تیمی‌هایم توجه می‌کنم.

So my teammates do 10% of the  work, I do 90% of the work.

بنابراین هم تیمی‌های من 10 درصد کار را انجام می‌دهند، من 90 درصد کار را انجام می‌دهم.

My teammates do one assignment, I do 5 assignments  and you can add way to make it sound stronger.

هم تیمی‌های من یک تکلیف انجام می‌دهند، من ۵ تکلیف را انجام می‌دهم و شما می‌توانید روشی برای قوی‌تر کردن آن اضافه کنید.

I do way more work, way  more work than my teammates.

من خیلی بیشتر از هم تیمی هایم کار انجام می دهم.

It's not fair.

منصفانه نیست.

So fair means that it's just it  seems that it is the right thing.

خیلی منصفانه به این معنی است که فقط به نظر می رسد که کار درستی است.

So of course them doing one assignment and me  doing 5 assignments, that doesn't seem fair.

بنابراین مطمئناً آنها یک تکلیف و من 5 تکلیف انجام می‌دهند، به نظر منصفانه نیست.

If it were.

اگر بود.

Two and 2-3 and three.

دو و 2-3 و سه.

Then it seems fair.

سپس منصفانه به نظر می رسد.

So now let's practice with the verb advise.

خب حالا بیایید با فعل مشاوره تمرین کنیم.

First of all, pronunciation.

اول از همه، تلفظ.

The noun is advice.

اسم نصیحت است.

Advice.

مشاوره.

The verb is advise.

فعل نصیحت است.

Notice that voice, advise, advise.

به آن صدا توجه کنید، نصیحت کنید، نصیحت کنید.

Repeat that out loud.

آن را با صدای بلند تکرار کنید.

Advise.

نصیحت کنید.

I advise, I advise.

نصیحت می کنم، نصیحت می کنم.

Thanks for the advice.

ممنون از راهنمایی

Repeat advice, advice.

تکرار نصیحت، نصیحت.

Thanks for the advice.

ممنون از راهنمایی

Advise, verb advise, advice.

نصیحت کردن، فعل نصیحت کردن، نصیحت کردن.

OK, you have the pronunciation,  make sure you practice that.

خوب، شما تلفظ را دارید،  حتماً آن را تمرین کنید.

It's very important.

خیلی مهمه

Now same sentence structure isn't this easy?

در حال حاضر همان ساختار جمله به این آسانی نیست؟

We have recommend, suggest, advise  the same sentence structure.

ما ساختار جمله مشابهی را توصیه، پیشنهاد، توصیه کرده‌ایم.

I advise subscribing to J  Force English with our gerund.

من توصیه می کنم مشترک J Force English با gerund ما شوید.

I advise that you subscribe to J Forest English.

من توصیه می کنم که مشترک J Forest English شوید.

Remember that is optional, so let's  practice with the gerund first.

به یاد داشته باشید که این اختیاری است، بنابراین بیایید ابتدا با جیروند تمرین کنیم.

I do way more work than my teammates.

من خیلی بیشتر از هم تیمی هایم کار می کنم.

It's not fair.

منصفانه نیست.

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

That's the noun form.

این شکل اسمی است.

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

I need your advice.

من به مشاوره شما نیاز دارم

I need your advice.

من به مشاوره شما نیاز دارم

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

What would you advise?

چه توصیه ای می کنید؟

That's the verb form.

این شکل فعل است.

What would you advise?

چه توصیه ای می کنید؟

What do you advise?

شما چه توصیه ای دارید؟

OK, let's see if anyone has shared any advice  

خوب، بیایید ببینیم آیا کسی توصیه ای به اشتراک گذاشته است  

in the comments and notice I  said any advice, some advice.

در نظرات و اطلاعیه من هر توصیه و توصیه ای را گفتم.

What do you notice about that?

در مورد آن چه توجهی دارید؟

Any suggestions?

پیشنهادی دارید؟

Any recommendations?

هر توصیه ای؟

Any advice?

هر توصیه ای؟

Advice is a singular noun, so  it does not exist with an S.

نصیحت یک اسم مفرد است، بنابراین با S وجود ندارد.

There is no word in English.

هیچ کلمه ای در انگلیسی وجود ندارد.

Advices with an SI.

مشاوره با SI

Hear this from students every day, but it  does not exist, so make sure you can use some.

این را هر روز از زبان دانش‌آموزان بشنوید، اما وجود ندارد، بنابراین مطمئن شوید که می‌توانید از آن استفاده کنید.

Can you give me some advice?

میشه راهنماییم کنید

It has to be singular.

باید مفرد باشد.

Some advice, no S, Some suggestions with an S.

چند توصیه، بدون S، چند پیشنهاد با S.

Some recommendations with an S But  advice, no S Remember that advice no S.

برخی از توصیه‌ها با یک S اما  توصیه، نه S به یاد داشته باشید که توصیه نه S.

OK, so do you have any advice for me?

خوب، پس توصیه ای به من دارید؟

Let's see an advice plus gerund.

بیایید یک نصیحت بعلاوه جروند را ببینیم.

Advice plus gerund, Mariana said.

ماریانا گفت: نصیحت به اضافه جروند.

I advise making a meeting to talk about it.

من توصیه می کنم یک جلسه برای صحبت در مورد آن تشکیل دهید.

Ah, that's a very good piece of advice.

آه، این یک توصیه بسیار خوب است.

Now notice, because advice is uncountable,  

اکنون توجه کنید، زیرا توصیه غیرقابل شمارش است،  

we don't add an S If you do want  to highlight one you say piece of.

اگر می‌خواهید یکی را که می‌گویید، علامت S اضافه نمی‌کنیم.

That's a great piece of advice.

این یک توصیه عالی است.

That's a great piece of advice.

این یک توصیه عالی است.

You could also just say that's great advice.

شما همچنین می توانید بگویید که این توصیه عالی است.

That's good advice.

این توصیه خوبی است.

You don't have to say piece of but if you  want to show the number you use piece of.

لازم نیست قطعه ای را بگویید، اما اگر می خواهید عددی را که از آن استفاده می کنید نشان دهید.

You could say I shared 2 pieces  of advice with my coworker.

می توانید بگویید من 2 نصیحت را با همکارم در میان گذاشتم.

I shared 1 great piece of  advice with my Co worker.

من یک توصیه عالی را با همکارم به اشتراک گذاشتم.

So that's how you make it.

پس اینطوری درستش میکنی

Plural or singular you add piece of but for the  most part you can just say that's great advice.

به صورت جمع یا مفرد قطعه ای از آن را اضافه می کنید، اما در بیشتر موارد فقط می توانید بگویید که این توصیه عالی است.

Thanks for your advice.

ممنون از راهنمایی شما

Now Mariana, we wouldn't say make a meeting.

حالا ماریانا، نمی گوییم ملاقاتی داشته باشید.

You don't make a meeting.

جلسه نمی گذاری

That verb make isn't correct, you would say.

شما می گویید که فعل make درست نیست.

I advise scheduling a meeting  so you can schedule a meeting.

توصیه می‌کنم یک جلسه را برنامه‌ریزی کنید  تا بتوانید یک جلسه را برنامه‌ریزی کنید.

I advise scheduling a meeting to talk about it.

من توصیه می کنم برای صحبت در مورد آن یک جلسه تعیین کنید.

Otherwise it's perfect.

وگرنه عالیه

All right, excellent advice.

بسیار خوب، مشاوره عالی

And I agree that is a good piece of advice.

و موافقم که توصیه خوبی است.

All right, Alexander, a little bit on the  other side, I'd advise looking for another job.

بسیار خوب، الکساندر، کمی آن طرف، توصیه می کنم به دنبال شغل دیگری باشید.

Exactly.

So if things aren't working at this job, if  it's not fair, so the workload isn't fair.

دقیقا.

بنابراین، اگر همه چیز در این شغل کار نمی کند، اگر عادلانه نیست، پس حجم کار منصفانه نیست.

Workload is the amount of work, and you can  have a heavy workload and a light workload.

حجم کار مقدار کار است، و می‌توانید حجم کاری سنگین و حجم کاری سبک داشته باشید.

So heavy workload means you have a lot of work and  

بنابراین حجم کار سنگین یعنی شما کار زیادی دارید و  

a light workload means you  don't have a lot of work.

حجم کاری کم به این معنی است که کار زیادی ندارید.

So if I have a heavy workload but my teammates  have a light workload, it's not fair.

بنابراین، اگر من حجم کاری سنگینی داشته باشم اما هم تیمی‌هایم حجم کاری کمی داشته باشند، این عادلانه نیست.

So I should look for another job?

پس باید دنبال کار دیگری باشم؟

I'd advise, I would advise, I'd advise.

نصیحت می کنم، نصیحت می کنم، نصیحت می کنم.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

I'd advise, I'd advise, I'd  advise looking for another job.

من توصیه می کنم، توصیه می کنم، توصیه می کنم به دنبال شغل دیگری باشید.

And notice that preposition  You look for something.

و به حرف اضافه توجه کنید  شما به دنبال چیزی می گردید.

You can look for your pen because  you don't know where it is.

می‌توانید به دنبال خودکار خود بگردید زیرا نمی‌دانید کجاست.

So you look for something.

بنابراین شما به دنبال چیزی هستید.

I'd advise looking for another job.

من توصیه می کنم به دنبال کار دیگری باشید.

Excellent advice, Alexander.

توصیه عالی اسکندر

Oh right Bhanu, I did.

اوه درست بانو، من این کار را کردم.

I advise discuss that with your teammates.

من توصیه می کنم در مورد آن با هم تیمی های خود صحبت کنید.

So good piece of advice.

خیلی توصیه خوبیه

Notice again I said piece of  But what do we need to do here?

دوباره توجه کنید که من یک تکه از آن را گفتم اما اینجا چه کاری باید انجام دهیم؟

There's something incorrect  about this sentence structure.

چیزی درباره ساختار این جمله نادرست است.

Do you know Bhanu?

آیا بانو را می شناسید؟

Do you know everyone watching?

آیا می دانید همه تماشاگر هستند؟

Do you know what change needs to be made?

آیا می دانید چه تغییری باید ایجاد شود؟

It's really useful to think about this when you  see a comment on YouTube or on social media.

وقتی نظری را در YouTube یا رسانه‌های اجتماعی می‌بینید، فکر کردن به این موضوع واقعاً مفید است.

Don't assume that it's correct.

تصور نکنید که درست است.

Question is that using  correct sentence structures.

سوال این است که از ساختار جملات صحیح استفاده کنید.

So what do we need to do?

پس باید چکار کنیم؟

Banu knows.

بانو می داند.

I advise.

من توصیه می کنم.

I advise discussing that with your teammates.

من توصیه می کنم در مورد آن با هم تیمی های خود صحبت کنید.

Excellent job everyone.

کار همه عالیه

OK, Horatio said.

خوب، هوراسیو گفت.

I advise looking for a new work team.

من توصیه می کنم به دنبال یک تیم کاری جدید باشید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So in this case, maybe it's not a new job.

بنابراین در این مورد، شاید کار جدیدی نباشد.

Maybe in the company there are different  areas and I can find a new team.

شاید در شرکت حوزه‌های مختلف وجود داشته باشد و بتوانم تیم جدیدی پیدا کنم.

In the company I currently work for,  I advise looking for a new work team.

در شرکتی که در حال حاضر در آن کار می‌کنم، توصیه می‌کنم به دنبال یک تیم کاری جدید باشید.

Exactly.

دقیقا.

Very good piece of advice.

نصیحت خیلی خوبیه

Excellent, Moises said.

مویز گفت عالی است.

I advise talking to your boss exactly.

من توصیه می کنم دقیقاً با رئیس خود صحبت کنید.

And notice you talk to someone.

و توجه کنید که با کسی صحبت می کنید.

You can talk to someone about something.

شما می توانید با کسی در مورد چیزی صحبت کنید.

I advise talking to your boss about the workload.

من توصیه می کنم با رئیس خود در مورد حجم کار صحبت کنید.

Remember about the workload, about  how the work is being divided.

حجم کار، نحوه تقسیم کار را به خاطر بسپارید.

So I advise talking to your boss about.

بنابراین من توصیه می کنم با رئیس خود صحبت کنید.

Very nice, OK?

خیلی خوبه، باشه؟

Muhammad said.

محمد گفت.

I would like to give you piece of advice.

من می خواهم یک نصیحت به شما کنم.

Oh, so I advise you abandoned your current job.

اوه، پس به شما توصیه می کنم شغل فعلی خود را رها کنید.

Really nicely done Mohammed.

واقعا عالی کار کردی محمد

I'm so happy you tried to use piece of advice.

خیلی خوشحالم که سعی کردی از نصیحت استفاده کنی

There's just one, one minor but important.

فقط یکی وجود دارد، یکی جزئی اما مهم.

And this is the hard part about English  is that there is one very minor mistake,  

و این بخش سخت در مورد انگلیسی است این است

but it makes a big difference  in how your level sounds.

اما در نحوه صدای سطح شما تفاوت زیادی ایجاد می‌کند.

So does anyone know what the mistake is here?

پس کسی میدونه اشتباه اینجا چیه؟

Because unfortunately, Muhammad,  that the mistake you made,  

چون متاسفانه محمد این

it makes your level sound low, but  the mistake is a very small mistake.

این باعث می شود سطح شما پایین به نظر برسد، اما اشتباه یک اشتباه بسیار کوچک است.

But let's see, does anyone know?

اما بیایید ببینیم، آیا کسی می داند؟

Yeah, I see some comments here Exactly.

بله، من دقیقاً برخی از نظرات را اینجا می بینم.

So sweetie and Jasmina, a piece of advice,  Yeah, even Muhammad, you knew a piece of advice.

پس عزیزم و یاسمینا، یه نصیحت، آره، حتی محمد، تو یه نصیحت بلدی.

Oh, and Muhammad said my bad, my bad.

اوه و محمد گفت بد من بد من.

I like that.

من آن را دوست دارم.

My bad is a very natural way,  

بد من یک راه بسیار طبیعی است،  

a very casual but friendly clique wheel way  of saying I made a mistake, my bad, my bad.

یک روش بسیار معمولی اما دوستانه برای گفتن اشتباه من، بد، بد من.

Exactly.

دقیقا.

But the important thing is if you  make, even though it's just a very  

اما نکته مهم این است که اگر بسازید،

minor mistake for getting the article,  if you were to submit your application,  

اشتباه جزئی برای دریافت مقاله، اگر می‌خواهید

resume, cover letter or a report to a  client and you made a mistake like this,  

رزومه، نامه پوششی یا گزارشی به مشتری

unfortunately you would have a big  impact even though it's a small mistake.

متأسفانه شما تأثیر بزرگی خواهید داشت حتی اگر این یک اشتباه کوچک باشد.

So what you need to do is after you write  something, make sure you review it to make sure.

بنابراین کاری که باید انجام دهید این است که بعد از نوشتن چیزی، حتما آن را مرور کنید تا مطمئن شوید.

There aren't.

These minor or mistakes that have a big impact,  

وجود ندارد.

این اشتباهات جزئی که تاثیر زیادی دارند،  

but wow, so many people knew it  was ah, ah, peace, ah, peace.

اما وای، خیلی ها می دانستند که این آه، آه، صلح، آه، صلح است.

Really great job everyone.

واقعا کار همه عالیه

I'm very happy that everybody knew that.

من خیلی خوشحالم که همه این را می دانستند.

OK, so let's keep practicing advise  advise plus Jaron OK, Louise,  

بسیار خوب، پس بیایید به تمرین مشاوره

just I advise you watching English movie  whether you want to be fluent in English.

فقط به شما توصیه می‌کنم فیلم انگلیسی تماشا کنید، چه می‌خواهید به زبان انگلیسی مسلط باشید.

What do we need to do here?

اینجا باید چه کار کنیم؟

So think back to that sentence  structure you can use.

بنابراین به ساختار جمله ای که می توانید استفاده کنید فکر کنید.

I advise plus gerund, which is your verb and  ING and you use watching your verb and ING.

توصیه می‌کنم به علاوه gerund، که فعل شما و  ING است و شما از تماشای فعل خود و ING استفاده می‌کنید.

But then you also had the subject I advise you  So what you need to do is either get rid of you.

اما بعداً موضوعی را که به شما توصیه می‌کنم نیز داشتید  پس کاری که باید انجام دهید این است که یا از شر خود خلاص شوید.

I advise watching or I advise you  watch and just use the verb watch.

توصیه می‌کنم تماشا کنید یا به شما توصیه می‌کنم تماشا کنید و فقط از فعل تماشا استفاده کنید.

All right, great piece of  advice, great piece of advice.

بسیار خوب، یک نصیحت عالی، یک نصیحت عالی.

So now let's practice with a clause.

خب حالا بیایید با یک بند تمرین کنیم.

We just reviewed it, but  let's review it one more time.

ما به تازگی آن را بررسی کردیم، اما بیایید یک بار دیگر آن را مرور کنیم.

The clauses I advise optional that  more common in written English, less  

بندهایی که توصیه می‌کنم اختیاری هستند که

common in spoken English, but both are correct.

در انگلیسی گفتاری رایج است، اما هر دو صحیح هستند.

And then we need a clause which is a  complete sentence, subject, verb, object.

و سپس به یک بند نیاز داریم که یک جمله کامل، فاعل، فعل، مفعول باشد.

OK, so again, I need your help.

خوب، پس دوباره به کمک شما نیاز دارم.

I do way more work than my teammates.

من خیلی بیشتر از هم تیمی هایم کار می کنم.

It's not fair.

منصفانه نیست.

Do you have any advice?

آیا توصیه ای دارید؟

Do you have a piece of advice?

نصیحتی دارید؟

Can you share some advice?

می توانید یک توصیه به اشتراک بگذارید؟

What would you advise using that verb form?

چه چیزی را برای استفاده از آن فرم فعل توصیه می کنید؟

What would you advise?

چه توصیه ای می کنید؟

So let's practice.

پس بیایید تمرین کنیم.

I advise plus clause, subject,  verb, object, OK, Jonathan said.

جاناتان گفت: من به اضافه بند، فاعل، فعل، مفعول، خوب توصیه می‌کنم.

I advise you to collaborate with them.

من به شما توصیه می کنم با آنها همکاری کنید.

So let's instead of the infinitive to  collaborate, you just need your verb.

بنابراین اجازه دهید به جای مصدر to collaborate، فقط به فعل خود نیاز دارید.

So I advise you collaborate with them.

بنابراین به شما توصیه می کنم با آنها همکاری کنید.

I advise you collaborate with them.

من به شما توصیه می کنم با آنها همکاری کنید.

Excellent piece of advice, Jonathan.

نصیحت عالی جاناتان

Thank you for that.

از این بابت متشکرم.

I advise that you should stay calm  and do your job in time, in time.

من توصیه می کنم که باید آرام بمانید و کار خود را به موقع و به موقع انجام دهید.

All right, good piece of advice, Banu.

بسیار خوب، یک نصیحت خوب، بانو.

In this case, on time and in time are very  similar in meaning, but when you use them matters.

در این مورد، به موقع و به موقع از نظر معنی بسیار مشابه هستند، اما زمانی که از آنها استفاده می کنید اهمیت دارد.

So we use on time.

بنابراین ما به موقع استفاده می کنیم.

If there's a deadline, for example 5:00 PM and I  submit the report at 4:30, I submitted it on time.

اگر مهلتی وجود داشته باشد، مثلاً ساعت 5 بعد از ظهر و من گزارش را در ساعت 4:30 ارسال کنم، آن را به موقع ارسال کردم.

Now we use In Time to talk about  before something negative happens.

اکنون از In Time برای صحبت در مورد  قبل از اینکه اتفاق منفی بیفتد استفاده می کنیم.

So I got to the airport in time  because I didn't miss my flight.

بنابراین به موقع به فرودگاه رسیدم زیرا پروازم را از دست ندادم.

So that is the something negative that happens.

بنابراین این اتفاق منفی است.

Those two On time In Time, they're very similar.

آن دو در زمان در زمان، آنها بسیار شبیه هستند.

I believe I have a full lesson on that so you  

من معتقدم که من یک درس کامل در این مورد دارم، بنابراین شما  

can search my channel for On Time In  Time to learn more about that topic.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن موضوع، می‌توانید کانال من را برای On Time In  جستجو کنید.

OK.

باشه

And AK said I advise you find another job.

و AK گفت من به شما توصیه می کنم شغل دیگری پیدا کنید.

Very good, good piece of advice.

بسیار خوب، یک توصیه خوب.

Thank you for your advice.

ممنون از راهنمایی شما.

Excellent, Janet said.

بسیار عالی، جانت گفت.

I advise that you discussed the  workload with your coworker.

توصیه می‌کنم درباره حجم کار با همکارتان صحبت کنید.

Oh, I love it, Janet.

اوه، من آن را دوست دارم، جانت.

Sounds very advanced and I  love how you use workload.

بسیار پیشرفته به نظر می رسد و من از نحوه استفاده شما از حجم کاری لذت می برم.

I don't know if you just learn that from  me in this lesson, but excellent job.

نمی‌دانم در این درس از من یاد می‌گیرید یا نه، اما کار عالی است.

It sounds very advanced.

بسیار پیشرفته به نظر می رسد.

I advise that you discuss subject verb  optional that I advise that you discuss.

توصیه می‌کنم درباره فعل موضوع بحث کنید اختیاری است که توصیه می‌کنم بحث کنید.

You discuss something, discuss the workload  and you discuss something with someone,  

درباره چیزی بحث می‌کنید، درباره حجم کار بحث می‌کنید

discuss the workload something  with someone with your Co worker.

با همکارتان درباره حجم کاری چیزی با کسی صحبت کنید.

Excellent sentence structure sounds very advanced.

ساختار جمله عالی بسیار پیشرفته به نظر می رسد.

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

You know what that means, right?

میدونی یعنی چی، درسته؟

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

You did an amazing job.

شما کار شگفت انگیزی انجام دادید.

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

Great job, Janet.

کار عالی جانت

OK, Jack said.

باشه جک گفت

I advise you communicate with your teammates.

من به شما توصیه می کنم با هم تیمی های خود ارتباط برقرار کنید.

Exactly.

دقیقا.

You communicate with someone.

شما با کسی ارتباط برقرار می کنید.

I advise you communicate with your teammates.

من به شما توصیه می کنم با هم تیمی های خود ارتباط برقرار کنید.

Excellent piece of advice, Horatio said.

هوراسیو گفت نصیحت بسیار خوبی است.

I advise that you talk to your team.

توصیه می کنم با تیم خود صحبت کنید.

Exactly.

دقیقا.

Talk to someone, and in this case, team.

با یک نفر و در این مورد با تیم صحبت کنید.

Remember that team, the word  team, is a collective noun.

به یاد داشته باشید که تیم، کلمه تیم، یک اسم جمعی است.

It represents more than one person.

نشان دهنده بیش از یک نفر است.

I advise that you talk to your team.

من توصیه می کنم که با تیم خود صحبت کنید.

Excellent.

عالی

OK, sweetie says.

باشه عزیزم میگه

I advise you discuss with your  teammates and make a workload plan.

به شما توصیه می‌کنم با هم تیمی‌های خود بحث کنید و یک برنامه حجم کاری تهیه کنید.

Yeah, very good.

آره خیلی خوبه

Make a workload plan.

یک برنامه حجم کار تهیه کنید.

So the workload is the amount of work.

بنابراین حجم کار مقدار کار است.

So if you make a workload plan, it sounds  like we're discussing who does what.

بنابراین، اگر برنامه‌ای برای حجم کاری تهیه کنید، به نظر می‌رسد که ما در حال بحث هستیم که چه کسی چه کاری انجام می‌دهد.

OK, I'll do this.

باشه، این کارو میکنم

You do that.

شما این کار را انجام دهید.

She can do this.

او می تواند این کار را انجام دهد.

So you make a workload plan.

بنابراین شما یک برنامه حجم کاری تهیه می کنید.

I really like that.

من واقعا آن را دوست دارم.

The only thing I would say is you  discuss something with someone.

تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که درباره چیزی با کسی بحث می‌کنید.

So with this something I  would just use the word it.

بنابراین با این چیزی، فقط از کلمه آن استفاده می‌کنم.

I advise you discuss it.

من به شما توصیه می کنم در مورد آن بحث کنید.

It being the workload, you can also use this.

با توجه به حجم کار، می توانید از آن نیز استفاده کنید.

I advise you discuss.

توصیه میکنم بحث کنید

This this situation.

این وضعیت

Or it the workload with your teammates?

یا حجم کار با هم تیمی هایتان؟

Because it sounds incomplete in  English to say discuss with someone  

زیرا در انگلیسی ناقص به نظر می

without specifying the what you discuss  something with someone, Jamie said.

جیمی گفت بدون اینکه مشخص کنی در مورد چه چیزی با کسی بحث می‌کنی.

I advise that you talk with your boss exactly  that you subject verb and you talk with someone.

توصیه می‌کنم دقیقاً با رئیس‌تان همان فعل فاعل صحبت کنید و با کسی صحبت کنید.

Now notice before you can talk to  someone, you can talk with someone.

اکنون توجه کنید قبل از اینکه بتوانید با کسی صحبت کنید، می توانید با کسی صحبت کنید.

Ultimately they're the same talk to  sounds like right now I'm talking to you.

در نهایت آنها همان صحبت کردن با شما هستند، به نظر می رسد در حال حاضر من با شما صحبت می کنم.

It sounds more like a one way conversation.

بیشتر شبیه یک مکالمه یک طرفه به نظر می رسد.

The emphasis is on one person speaking,  the other person receiving when you talk.

تاکید بر این است که یک نفر صحبت می کند،  فرد دیگر وقتی صحبت می کنید آن را دریافت می کند.

With.

با.

Someone, it sounds more collaborative,  

کسی، به نظر می رسد مشارکتی تر است،  

more of a conversation, but ultimately they're  the same and you can use both prepositions.

بیشتر یک مکالمه است، اما در نهایت آنها یکسان هستند و می توانید از هر دو حرف اضافه استفاده کنید.

OK, Sobriova.

باشه، سوبریوا.

Sobriova, I advise you to communicate  with your team and your boss.

سوبریوا، من به شما توصیه می کنم با تیم و رئیس خود ارتباط برقرار کنید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

You don't need that preposition to.

شما به آن حرف اضافه نیاز ندارید.

You don't need the infinitive.

شما به مصدر نیاز ندارید.

You can just use the verb.

شما فقط می توانید از فعل استفاده کنید.

I advise you communicate  with your team and your boss.

به شما توصیه می‌کنم با تیم و رئیس‌تان ارتباط برقرار کنید.

All right, excellent.

باشه عالیه

And yes, Louis said thanks for your advice.

و بله، لویی گفت از راهنمایی شما متشکرم.

Oh, there's just a spelling issue.

اوه، فقط یک مشکل املایی وجود دارد.

Otherwise this would be perfect because  you spelled it as the verb form.

در غیر این صورت این عالی خواهد بود زیرا آن را به صورت فعل نوشته اید.

So grammatically this requires the noun.

بنابراین از نظر دستوری این نیاز به اسم دارد.

And I'm sure you meant the noun,  but you spelled it as the verb.

و مطمئنم منظور شما اسم بوده، اما آن را به صورت فعل نوشته اید.

Thanks for your advice.

ممنون از راهنمایی شما

Advice is the noun, and we need the  noun because this is a something.

مشاوره اسم است و ما به اسم نیاز داریم زیرا این یک چیزی است.

Your advice, your advice.

نصیحت شما، نصیحت شما

Very good.

خیلی خوبه

So so close to nailing it.

خیلی نزدیک به میخ زدن آن.

But you you made a typo most likely,  

ولی به احتمال زیاد اشتباه تایپی کردی  

and you wrote S instead of C, but  that changed it into the verb form.

و به جای C نوشتید S، اما  آن را به شکل فعل تغییر داد.

So it's interesting how just a small typo  

بنابراین جالب است که چگونه فقط یک اشتباه تایپی کوچک  

or a small mistake can really  create a big issue in English.

یا یک اشتباه کوچک واقعاً می‌تواند مشکل بزرگی در زبان انگلیسی ایجاد کند.

And This is why you always want to  review your work before submitting it.

و به همین دلیل است که همیشه می‌خواهید کارتان را قبل از ارسال مرور کنید.

Now, of course, if you were  to submit a job application,  

اکنون، البته، اگر بخواهید

you would want to review it many, many times,  

شما می خواهید آن را بارها و بارها مرور کنید،  

compared to just submitting a comment where the  consequence of a mistake isn't very high, OK?

در مقایسه با ارسال نظری که پیامد یک اشتباه خیلی زیاد نیست، خوب است؟

Paulo said.

پائولو گفت.

I advise that you explain the  situation to your teammates exactly.

توصیه می‌کنم شرایط را دقیقاً برای هم تیمی‌هایتان توضیح دهید.

So you explain something,  you explain the situation.

بنابراین شما چیزی را توضیح می دهید، وضعیت را توضیح می دهید.

The situation is something to your teammates.

شرایط برای هم تیمی های شما چیزی است.

So you explain something to someone.

بنابراین شما چیزی را به کسی توضیح می دهید.

And it's really important when you  learn new words, new vocabulary,  

و وقتی کلمات جدید، واژگان جدید یاد

you learn the full sentence structure.

شما ساختار جمله را کامل یاد می گیرید.

You know what prepositions you need, you know  the different sentence structure options.

شما می دانید به چه حروف اضافه ای نیاز دارید، گزینه های مختلف ساختار جمله را می دانید.

In this case, when you're learning  something with multiple sentence  

در این مورد، وقتی چیزی را با

structures, you can always learn one  sentence structure first, the gerund,  

ساختارها، شما همیشه می توانید ابتدا

and then when you get comfortable  with that, you practice that.

و وقتی با آن راحت شدی، آن را تمرین می‌کنی.

Then you can learn another sentence structure  

سپس می توانید ساختار جمله دیگری را یاد بگیرید  

and then practice that and get  comfortable with that as well.

و سپس آن را تمرین کنید و با آن نیز راحت شوید.

Excellent job, Paulo.

کار عالی، پائولو.

OK, how about one more piece of advice that  you can share and we'll review a few more.

بسیار خوب، یک توصیه دیگر که می‌توانید به اشتراک بگذارید و ما چند توصیه دیگر را بررسی می‌کنیم، چطور است.

Well, I have to share this  one because MD said I advise.

خوب، من باید این یکی را به اشتراک بگذارم زیرا MD گفت من توصیه می کنم.

There's a spelling issue here though,  

هر چند اینجا یک مشکل املایی وجود دارد،  

because if I were to pronounce this  as you wrote it, I would say I advise.

چون اگر بخواهم این را همانطور که شما نوشته اید تلفظ کنم، می گویم توصیه می کنم.

But that's not correct because we need a verb.

اما این درست نیست زیرا ما به یک فعل نیاز داریم.

So I have to change the spelling.

پس باید املا رو عوض کنم

I advise, advise the verb.

نصیحت می کنم، فعل را نصیحت می کنم.

I advise that you learn  English from J Forest English.

توصیه می کنم انگلیسی را از J Forest English یاد بگیرید.

Well, I really appreciate that.

خوب، من واقعاً از آن قدردانی می کنم.

I appreciate your advice and thank  you for advising everyone to do that.

من از توصیه شما سپاسگزارم و از اینکه به همه توصیه کردید این کار را انجام دهند سپاسگزارم.

So I agree.

پس موافقم

So like this video, Subscribe  if you haven't already.

پس این ویدیو را دوست داشته باشید، اگر قبلاً مشترک نشده اید، مشترک شوید.

Leave a comment as well.

شما هم نظر بدید

And make sure you use that verb form though.

و مطمئن شوید که از آن شکل فعل استفاده می کنید.

So be careful with these two words because  a spelling mistake can create a big issue.

بنابراین مراقب این دو کلمه باشید زیرا اشتباه املایی می‌تواند مشکل بزرگی ایجاد کند.

Oh, right, MO said I.

اوه، درست است، MO گفت من.

Oh, another one of these mistakes.

وای یکی دیگه از این اشتباهات

We were doing so well, but now another  mistake here with the spelling.

ما خیلی خوب کار می‌کردیم، اما حالا یک اشتباه دیگر در اینجا با املا.

So again, this is the noun form that  you wrote, but we want the verb form.

پس دوباره، این همان شکل اسمی است که نوشتید، اما ما شکل فعل را می‌خواهیم.

I advise that's the verb.

من توصیه می کنم که این فعل است.

So you need to change this to an SI  advise that you read the labor law book.

بنابراین باید این را به یک توصیه SI تغییر دهید که کتاب قانون کار را بخوانید.

So let's review this.

پس بیایید این را مرور کنیم.

I advise that is optional and then  you need the subject, verb and object.

من توصیه می کنم که اختیاری است و سپس به فاعل، فعل و مفعول نیاز دارید.

I advise you read that you  read or you can use the gerund.

به شما توصیه می‌کنم بخوانید که می‌خوانید یا می‌توانید از جیروند استفاده کنید.

I advise reading the labor law book.

خواندن کتاب قانون کار را توصیه می کنم.

OK, let's do another one here, Alexander said.

الکساندر گفت خوب، بیایید اینجا یکی دیگر انجام دهیم.

I'd advise that you stop monitoring other  people, but rather focus on your work improving.

توصیه می‌کنم نظارت بر افراد دیگر را متوقف کنید، بلکه روی بهبود کار خود تمرکز کنید.

Excellent piece of advice, Alexander.

نصیحت عالی اسکندر.

Excellent piece of advice.

یک نصیحت عالی

Very nice that you stop monitoring.

خیلی خوبه که نظارت رو قطع کردی

So notice monitoring is in the ING  form because stop is a gerund verb.

بنابراین نظارت بر اعلان به شکل ING است زیرا stop یک فعل جیروند است.

Stop monitoring other people in this  context, in this meaning it's a gerund verb.

از نظارت بر افراد دیگر در این زمینه خودداری کنید، به این معنی که این یک فعل جیروند است.

But rather focus on your work improving.

اما بهتر است روی بهبود کار خود تمرکز کنید.

Excellent piece of advice, Alexander.

نصیحت عالی اسکندر.

OK.

باشه

And reporters said these are  some great pieces of advice.

و خبرنگاران گفتند که اینها چند توصیه عالی هستند.

You got it.

متوجه شدی

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

Because we have some, which is a plural word.

چون مقداری داریم که یک کلمه جمع است.

Great is your adjective pieces  with an S because you said some.

تکه‌های صفت شما با S عالی است، زیرا برخی از آنها را گفتید.

So we need pieces with the S but advice  without the S because it's uncountable.

بنابراین ما به قطعاتی با S اما توصیه‌ای بدون S نیاز داریم زیرا غیرقابل شمارش است.

These are some great pieces of advice.

اینها چند توصیه عالی هستند.

You nailed it.

شما آن را میخکوب کردید.

Excellent job and I completely agree with you.

کار عالی و من کاملا با شما موافقم

Everyone has shared such amazing advice.

همه چنین توصیه های شگفت انگیزی را به اشتراک گذاشته اند.

Now let's dive deeper into these 3 words.

حالا بیایید به این 3 کلمه عمیق تر بپردازیم.

Recommend, suggest, and advise  because there are many different  

توصیه، پیشنهاد و نصیحت کنید

ways that you can use them and there are  many mistakes that I hear students make.

روش هایی که می توانید از آنها استفاده کنید و اشتباهات بسیاری وجود دارد که می شنوم دانش آموزان مرتکب می شوند.

So let's say you're at a restaurant,  

پس فرض کنید در یک رستوران هستید،  

you're looking through the menu and then you  ask your server what would you recommend me?

شما در حال بررسی منو هستید و سپس از سرور خود می‌پرسید که چه چیزی را به من توصیه می‌کنید؟

Or you're discussing a problem with your  boss and you ask what would you suggest me?

یا در حال بحث کردن مشکلی با رئیس خود هستید و می‌پرسید چه پیشنهادی به من می‌دهید؟

What do you think about these sentences?

نظر شما در مورد این جملات چیست؟

Are these sentences grammatically  correct or incorrect?

آیا این جملات از نظر گرامری صحیح هستند یا نادرست؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

Well, these sentences are wrong.

خب این جملات اشتباه است.

You can't say what would you  recommend me, suggest me?

شما نمی توانید بگویید چه چیزی را به من توصیه می کنید، به من پیشنهاد می دهید؟

Yet I hear it every single day.

با این حال من هر روز آن را می شنوم.

In fact, I hear this so much from students that  

در واقع، من این را خیلی از دانش آموزان می شنوم که  

it's starting to sound normal just  because I hear it every single day.

فقط به این دلیل که هر روز آن را می شنوم، عادی به نظر می رسد.

And I have to remember that's not correct.

و باید به خاطر داشته باشم که این درست نیست.

And the reason why this is incorrect is  because the sentence structure is incorrect.

و دلیل نادرست بودن آن این است که ساختار جمله نادرست است.

Following the verb recommend suggest  we do not want an object pronoun.

به دنبال فعل پیشنهاد پیشنهاد می‌کنیم، ما ضمیر مفعولی نمی‌خواهیم.

Me is an object pronoun.

من یک ضمیر مفعول است.

The good news is there's a  very easy way to fix this.

خبر خوب این است که یک راه بسیار آسان برای رفع این مشکل وجود دارد.

Just don't say me.

فقط به من نگو

If you're at a restaurant,  say, what would you recommend?

اگر در رستوران هستید، بگویید، چه چیزی را توصیه می‌کنید؟

If you're talking to your  boss, say, what do you suggest?

اگر با رئیستان صحبت می‌کنید، بگویید چه پیشنهادی دارید؟

That's all you need to do because grammatically  

این تنها کاری است که باید انجام دهید زیرا از نظر گرامری  

from a sentence structure, we  don't want the object pronoun.

از ساختار جمله، ما ضمیر مفعول را نمی‌خواهیم.

Now let's take a look at this  example I saw on you glitch.

حالا بیایید نگاهی به این مثال بیندازیم که در مشکل شما دیدم.

The example is I recommend you find 150 books.

به عنوان مثال توصیه می کنم 150 کتاب پیدا کنید.

Now this is where students get  confused because they see you.

اکنون اینجاست که دانش‌آموزان به دلیل دیدن شما گیج می‌شوند.

I recommend you.

من به شما توصیه می کنم.

So why can't I say what would you recommend me?

پس چرا نمی توانم بگویم چه چیزی به من توصیه می کنید؟

Because this you is not an object pronoun.

چون این you یک ضمیر مفعول نیست.

It's tricky because you is  both the subject pronoun.

مشکل است زیرا شما هر دو ضمیر فاعل هستید.

I you.

من تو

** *** it, we, they, and and you  is also the object pronoun me,  

****** آن، ما، آنها، و و تو نیز

you, him, her, but in this sentence.

تو، او، او، اما در این جمله.

The you.

تو

Is a subject pronoun.

ضمیر فاعل است.

Now you'll notice here we have our verb recommend,  

اکنون متوجه خواهید شد که ما در اینجا فعل خود را توصیه می کنیم،  

and then following the verb  recommend we have a clause.

و سپس به دنبال فعل توصیه یک بند داریم.

A clause is a subject, a verb and an object.

بند یک فاعل، یک فعل و یک مفعول است.

I recommend you Is the subject find  is the verb 150 books is the object.

به شما توصیه می‌کنم آیا موضوع پیدا کردن فعل است 150 کتاب مفعول است.

Now, in written English, you can use  that to connect recommend and the clause.

اکنون، به زبان انگلیسی نوشتاری، می‌توانید از آن برای اتصال توصیه و بند استفاده کنید.

I recommend that I suggest that it's  optional, and in written English it's  

توصیه می‌کنم پیشنهاد کنم اختیاری باشد و

most commonly included, but in spoken  English it's most commonly left out.

معمولاً شامل می‌شود، اما در زبان انگلیسی گفتاری معمولاً کنار گذاشته می‌شود.

So based on what I just said, what  do you think about this sentence?

بنابراین، بر اساس آنچه که گفتم، نظر شما در مورد این جمله چیست؟

The doctor suggested me to lose weight.

دکتر به من پیشنهاد کاهش وزن داد.

Is this sentence correct or incorrect?

آیا این جمله صحیح است یا نادرست؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

The doctor suggested me to lose weight.

دکتر به من پیشنهاد کاهش وزن داد.

It's wrong.

اشتباه است.

You can't say this because me is an  object pronoun and we do have a verb,  

شما نمی توانید این را بگویید زیرا me

but the verb isn't even conjugated with  anything, it's just in the infinitive form.

اما این فعل حتی با هیچ چیز مزدوج نمی شود، فقط به صورت مصدر است.

So remember, we need recommend,  suggest plus a clause.

بنابراین به یاد داشته باشید، ما به توصیه نیاز داریم، پیشنهاد به اضافه یک بند.

A clause is a subject, a verb, and an object.

بند یک فاعل، یک فعل و یک مفعول است.

So how can we?

پس چگونه می توانیم؟

Fix this sentence.

این جمله رو درست کن

We can say the doctor  recommended that I lose weight.

می توانیم بگوییم که دکتر به من توصیه کرده که وزن کم کنم.

I is our subject, lose is our verb.

من فاعل ماست، باخت فعل ماست.

Notice the verb is conjugated with  the subject and our object is weight.

توجه کنید که فعل با فاعل و مفعول ما وزن است.

Remember that is optional.

به یاد داشته باشید که اختیاری است.

Most likely I'll keep it in with written English  and I'll leave it out with spoken English.

به احتمال زیاد آن را با انگلیسی نوشتاری حفظ می‌کنم و با انگلیسی گفتاری آن را کنار می‌گذارم.

The doctor recommended I lose.

دکتر توصیه کرد که ببازم

Weight.

وزن

Another quiz for you.

یک مسابقه دیگر برای شما

What do you think about this sentence?

نظر شما در مورد این جمله چیست؟

Would you recommend me for the promotion?

آیا برای ارتقاء به من توصیه می کنید؟

Would you recommend me for the promotion?

آیا برای ارتقاء به من توصیه می کنید؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

Is this good or bad?

این خوبه یا بد؟

This is good, don't be confused.

این خوب است، گیج نشوید.

I'm going to make this very clear for you.

من این را برای شما کاملاً روشن خواهم کرد.

Would you recommend me for the promotion In this  sentence, I am not receiving the recommendation.

آیا من را برای ارتقاء پیشنهاد می کنید در این جمله، من توصیه را دریافت نمی کنم.

I am the recommendation because  you can recommend something.

من توصیه می کنم زیرا  می توانید چیزی را توصیه کنید.

For example, I recommend the duck.

به عنوان مثال من اردک را توصیه می کنم.

If you're at a restaurant and  you're looking for different items.

اگر در رستوران هستید و به دنبال اقلام مختلف هستید.

There's chicken, fish and duck.

مرغ، ماهی و اردک وجود دارد.

I recommend the duck.

من اردک را توصیه می کنم.

That's a something.

این یک چیزی است.

So in this case, I am the recommendation.

بنابراین در این مورد، من توصیه می کنم.

I'm the recommendation for the promotion.

من پیشنهاد ارتقاء هستم.

Think of it like this.

اینجوری فکر کن

Your boss asks you who should  we recommend for the promotion?

رئیستان از شما می‌پرسد چه کسی را باید برای ارتقاء پیشنهاد کنیم؟

Who should we recommend?

چه کسی را توصیه کنیم؟

We should recommend Jennifer, of course.

البته ما باید جنیفر را توصیه کنیم.

Why wouldn't you?

چرا این کار را نمی کنید؟

We should recommend Jennifer.

ما باید جنیفر را توصیه کنیم.

I am the recommendation.

توصیه من هستم

So in my question remember I asked my colleague  would you recommend me for the promotion?

بنابراین در سوالم به یاد داشته باشید که از همکارم پرسیدم آیا من را برای ارتقاء پیشنهاد می کنید؟

This is not the same as saying what would  you recommend me, because that is incorrect.

این همان چیزی نیست که بگویید چه چیزی به من توصیه می‌کنید، زیرا نادرست است.

In that case, I'm receiving the recommendation.

در آن صورت، من توصیه را دریافت می کنم.

I am not the recommendation, I'm receiving it.

من توصیه نیستم، آن را دریافت می کنم.

And then you don't want an object pronoun and  

و بعد شما ضمیر مفعولی و نمی خواهید  

you simply say what would you  recommend I recommend the duck.

شما به سادگی بگویید چه چیزی را توصیه می‌کنید، من اردک را توصیه می‌کنم.

Who would you recommend I?

چه کسی را به من توصیه می کنید؟

Recommend Jennifer.

جنیفر را توصیه کنید.

There is another sentence structure you need to  know and that's recommend suggest plus gerund.

ساختار جمله دیگری وجود دارد که باید بدانید و آن را پیشنهاد می کنیم به علاوه gerund.

Gerund is your verb in ING.

Gerund فعل شما در ING است.

For example, I recommend drinking  8 glasses of water a day.

به عنوان مثال، من نوشیدن 8 لیوان آب در روز را توصیه می کنم.

I recommend ordering the duck.

توصیه می کنم اردک را سفارش دهید.

Now let's talk about advice.

حالا بیایید در مورد مشاوره صحبت کنیم.

You can say he advised signing the contract.

می توان گفت او به امضای قرارداد توصیه کرده است.

So what do you notice here?

پس در اینجا به چه چیزی توجه می کنید؟

What's the sentence structure?

ساختار جمله چیست؟

What do we have right here?

ما اینجا چی داریم؟

Well, of course.

خوب، البته.

We have advise plus Jaron.

ما توصیه به علاوه Jaron داریم.

So this is the same.

بنابراین این همان است.

Thing we can do with recommend or suggest and you  can also say he advised that I sign the contract.

کاری که می‌توانیم با توصیه یا پیشنهاد انجام دهیم و همچنین می‌توانید بگویید که او توصیه کرده است که قرارداد را امضا کنم.

So what do you notice about  this sentence structure?

بنابراین، در مورد این ساختار جمله چه چیزی متوجه می‌شوید؟

Well, it's advised plus that which is  optional and then we have our clause,  

خوب، توصیه می شود به علاوه آنچه که اختیاری

subject, verb and then our object.

فاعل، فعل و سپس مفعول ما.

So this is also the exact same sentence  structure you can use with recommend or suggest.

بنابراین این نیز دقیقاً همان ساختار جمله‌ای است که می‌توانید با توصیه یا پیشنهاد استفاده کنید.

Now what about this sentence?

حالا این جمله چطور؟

He advised me to sign the contract, advised me.

او به من توصیه کرد که قرارداد را امضا کنم، به من توصیه کرد.

Hmm, He advised me.

هوم، او به من توصیه کرد.

What do you think?

نظر شما چیست؟

Is this correct or incorrect?

آیا این درست است یا نادرست؟

Well, this is correct.

خب این درسته

So with this specific verb advise, you can  have a pronoun, you can advise someone.

بنابراین با این فعل خاص توصیه می‌کنید، می‌توانید یک ضمیر داشته باشید، می‌توانید کسی را نصیحت کنید.

But notice what comes next.

اما توجه داشته باشید که بعد از آن چه می آید.

We have our infinitive 2 plus  base verb, he advised me.

او به من توصیه کرد، ما فعل پایه 2 به علاوه  را داریم.

He advised him, he advised her, he  advised you to sign to go to eat to.

نصیحتش کرد، او را نصیحت کرد، به تو توصیه کرد که امضا کن تا بروی غذا بخوری.

Drink any infinitive and then our object.

هر مصدر و سپس مفعول ما را بنوشید.

The.

Contract so advice is more flexible.

.

قرارداد کن تا مشاوره انعطاف پذیرتر باشد.

You can use it with the gerund the  clause and you can even say advise me.

شما می‌توانید آن را با بند جست‌وجو استفاده کنید و حتی می‌توانید بگویید به من توصیه کن.

So now let's talk about explain  because I hear this every single day.

پس حالا بیایید در مورد توضیح صحبت کنیم، زیرا هر روز این را می‌شنوم.

Teacher, can you explain me  how to use the present perfect?

استاد، می‌توانید به من توضیح دهید که چگونه از حال کامل استفاده کنم؟

What do you think about that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

Can you explain me?

میشه برام توضیح بدی

Is that correct or incorrect?

درست است یا نادرست؟

Well, you should know this by now.

خوب، شما باید این را تا الان بدانید.

It's wrong.

اشتباه است.

You don't explain someone, you explain to someone.

شما به کسی توضیح نمی دهید، شما به کسی توضیح می دهید.

This is why I saved explain for the end,  

به همین دلیل توضیح را برای پایان ذخیره کردم،  

but I really wanted you to learn  it because it's the same thing.

اما من واقعاً می‌خواستم آن را یاد بگیرید، زیرا این همان چیز است.

We don't want an object pronoun.

ما ضمیر مفعولی نمی خواهیم.

Explain me.

برام توضیح بده

No, explain to me.

نه برام توضیح بده

That's all you need to do.

این تمام چیزی است که باید انجام دهید.

You need to add that preposition  too, because you explain to someone.

شما باید آن حرف اضافه را نیز اضافه کنید، زیرا به کسی توضیح می دهید.

Now most commonly we use the structure  explain something to someone.

اکنون معمولاً از ساختار  برای توضیح چیزی برای کسی استفاده می‌کنیم.

Can you explain the present perfect to me?

آیا می توانید حال کامل را برای من توضیح دهید؟

Now, if it's obvious that you're the one receiving  the explanation, you don't even have to say it.

حالا، اگر واضح است که شما کسی هستید که توضیح را دریافت می‌کنید، حتی لازم نیست آن را بگویید.

You don't need to say to  me, to him, to us, to them.

لازم نیست به من، به او، به ما، به آنها بگویید.

If it's obvious, you can just say,  can you explain the present perfect?

اگر واضح است، فقط می‌توانید بگویید، آیا می‌توانید زمان حال کامل را توضیح دهید؟

That's fine.

این خوب است.

But you don't want to say can you explain me?

ولی نمیخوای بگی میتونی برام توضیح بدی؟

So please take the time to study and  learn what I taught you in this video.

بنابراین لطفاً برای مطالعه وقت بگذارید و آنچه را که در این ویدیو به شما یاد دادم بیاموزید.

Because you will not sound fluent,  

چون شما روان نخواهید بود،  

you will not sound natural, you will not  pass your IELTS or your language exam.

طبیعی به نظر نخواهید رسید، آیلتس یا آزمون زبان خود را قبول نخواهید کرد.

If you say recommend me, explain me.

اگر می گویید من را توصیه کنید، توضیح دهید.

That's a beginner mistake.

این یک اشتباه مبتدی است.

But I hear all my students, advanced students  from every background use that sentence structure.

اما می‌شنوم که همه دانش‌آموزان من، دانش‌آموزان پیشرفته از هر زمینه‌ای از این ساختار جمله استفاده می‌کنند.

So take the time, watch this video multiple  times to really understand the sentence  

بنابراین وقت بگذارید، این ویدیو را چندین بار

structure and then leave some examples in  the comments below because you really need  

ساختار و سپس چند نمونه را در نظرات زیر

to practice it the correct way and get lots  of repetitions with the correct correct form.

آن را به روش صحیح تمرین کنید و با فرم صحیح تعداد زیادی تکرار داشته باشید.

Amazing job with this master class.

کار شگفت انگیز با این استاد کلاس.

Do you want me to make more lessons like this?

آیا می خواهید من دروس بیشتری از این قبیل بسازم؟

If you do, put yes, yes, yes, put yes, yes, yes.

اگر دارید، بله، بله، بله، بله، بله، بله را قرار دهید.

In the comments.

Below and of course, make  sure you like this lesson,  

در نظرات.

در زیر و البته، مطمئن شوید

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که درس جدیدی را پست می کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای صحبت رایگان را دریافت کنید، جایی

to speak English fluently and confidently.

انگلیسی را روان و با اطمینان صحبت کنید.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep expanding your  vocabulary with this lesson right now.

و می‌توانید همین حالا دایره لغات خود را با این درس گسترش دهید.