Speak ADVANCED English in 60 MINUTES | American English Lesson (LESSON PDF + QUIZ)

My goal is that by the end of this lesson, you're going to feel more confident speaking

هدف من این است که در پایان این درس، از صحبت کردن انگلیسی در جمع احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید

English in public.

.

Now, in this one hour English lesson, you're going to improve all areas of your English.

اکنون، در این درس یک ساعته انگلیسی، شما قصد دارید تمام زمینه های زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

Of course you'll improve your English speaking, but to do that you also need to include your

مطمئناً زبان انگلیسی خود را بهبود خواهید بخشید، اما برای انجام این کار باید انگلیسی خود را نیز در نظر بگیرید

English.

.

Listening, reading, writing, vocabulary, grammar, pronunciation.

گوش دادن، خواندن، نوشتن، واژگان، دستور زبان، تلفظ.

You'll do it all in this lesson.

همه این کارها را در این درس انجام خواهید داد.

Welcome back to JForrest

به JForrest English خوش آمدید

English, of course, I'm Jennifer.

، البته من جنیفر هستم.

So that's what you'll do right now.

بنابراین این همان کاری است که شما در حال حاضر انجام خواهید داد.

Now let's get started with your weekly lesson.

حالا بیایید با درس هفتگی خود شروع کنیم.

First, let's talk about your listening skills.

ابتدا اجازه دهید در مورد مهارت های شنیداری شما صحبت کنیم.

A lot of students tell me that they struggle to understand native speakers at a fast pace.

بسیاری از دانش‌آموزان به من می‌گویند که برای درک زبان‌های بومی با سرعت سریع تلاش می‌کنند.

The best way to solve this is by listening to native speakers at a fast pace and getting

بهترین راه برای حل این مشکل گوش دادن سریع به سخنرانان بومی و

comfortable with our pronunciation changes and also the advanced expressions that we.

راحت شدن با تغییرات تلفظ و همچنین عبارات پیشرفته است. در

Here's how this lesson will work.

اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm going to say a sentence three times, and you need to write down exactly what you hear

من یک جمله را سه بار می گویم و شما باید دقیقاً آنچه را که می شنوید

in the comments.

در نظرات بنویسید.

After, I'll explain the pronunciation changes that take place in fast English, and I'll

پس از آن، تغییرات تلفظی را که در زبان انگلیسی سریع اتفاق می‌افتد توضیح می‌دهم و

also explain the advanced expressions that I used.

همچنین عبارات پیشرفته‌ای را که استفاده می‌کردم توضیح می‌دهم.

So let's start your first listening test.

پس بیایید اولین تست شنیداری خود را شروع کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Careful with the blender.

مراقب مخلوط کن باشید.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

Careful with the blender.

مراقب مخلوط کن باشید.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

Careful with the blender.

مراقب مخلوط کن باشید.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

I said careful with the blender.

گفتم مواظب مخلوط کن باشید.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

First, let's talk about the pronunciation changes.

ابتدا اجازه دهید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم . در

You can see here it's this is a contraction.

اینجا می توانید ببینید که این یک انقباض است.

It is.

این است.

It's it's a little.

این کمی است

It's a little.

کمی است.

So we pronounce that as a a soft D little, the little, the little little.

بنابراین ما آن را به عنوان یک D نرم کوچک، کوچک، کوچک کوچک تلفظ می کنیم.

Now some native speakers will drop those sounds entirely and it will just sound like Lil will.

اکنون برخی از سخنرانان بومی آن صداها را به طور کامل حذف می کنند و مانند لیل به نظر می رسد.

And then we connect it with a a little, a little, a little.

و سپس آن را با کمی، کمی، کمی وصل می کنیم.

I personally pronounce the soft D's a little.

من شخصاً D های نرم را کمی تلفظ می کنم.

A little.

کمی.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

Finicky is probably a new word in your vocabulary.

Finicky احتمالا یک کلمه جدید در واژگان شما است.

So let's focus on the sounds.

پس بیایید روی صداها تمرکز کنیم.

Fin, ick E Now we're going to put the syllable stress on the first sound.

Fin, ick E حالا می خواهیم فشار هجا را روی صدای اول قرار دهیم.

Fin.

فین

Finicky.

سختگیر.

Finicky.

سختگیر.

Finicky.

سختگیر.

What does this mean?

این یعنی چی؟

Well, finicky.

خوب، سخت است.

This is an adjective to be finicky, and this means that something requires a lot of attention

این یک صفت برای ریزه کاری است، و این بدان معنی است که چیزی نیاز به توجه زیادی

to detail.

به جزئیات دارد.

So the example is using a blender, a common household appliance that's easy to use.

بنابراین مثال استفاده از مخلوط کن است، یک وسیله خانگی معمولی که استفاده از آن آسان است.

But if this blender is finicky, it means that to use it successfully you have to really

اما اگر این مخلوط کن سخت است، به این معنی است که برای استفاده موفق از آن باید واقعاً

pay attention to detail.

به جزئیات توجه کنید.

Maybe you have to make make sure the lid is on in just a precise way, or press the buttons

شاید باید مطمئن شوید که درب آن دقیقاً روشن است یا دکمه‌ها را

in a very specific way in order for the blender to operate.

به روشی خاص فشار دهید تا مخلوط‌کن کار کند.

Likely because the blender is very old or there's a problem with the blender.

به احتمال زیاد به دلیل قدیمی بودن مخلوط کن یا مشکل در مخلوط کن.

It's finicky.

سخت است.

It's a little finicky because it being so finicky with me.

کمی سخت است چون با من خیلی سخت است.

This machines are really finicky.

این ماشین ها واقعاً سخت هستند.

It's.

این است.

Being finicky.

سختگیر بودن

Now let's talk about grammar for a second, because notice the sentence started with careful.

حالا بیایید یک ثانیه در مورد گرامر صحبت کنیم، زیرا توجه کنید که جمله با دقت شروع شده است.

Careful.

مراقب باشید.

Technically you need the verb be.

از نظر فنی به فعل be نیاز دارید.

Be careful, be careful.

مواظب باش مواظب باش

But native speakers will commonly drop verbs when they're not required to understand the

اما متکلمان بومی معمولاً افعال را زمانی که نیازی به درک

sentence.

جمله ندارند حذف می کنند.

So if I said to a native speaker careful, they're not going to be confused because there's

بنابراین، اگر به یک زبان مادری مراقب باشید، آنها گیج نخواهند شد زیرا

no verb be.

فعل be وجود ندارد.

They understand what it means out the verb.

آنها معنی آن را از فعل می فهمند.

Careful.

مراقب باشید. مراقب

Be careful.

باش.

They're both correct, and a native speaker will most likely just.

هر دو درست هستند، و یک زبان مادری به احتمال زیاد درست خواهد بود.

Say careful.

بگو دقت کن

Let's try this again with another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین شنیداری دیگر امتحان کنیم .

I'll say it three times.

سه بار میگم

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

She's a finicky eater, I said.

من گفتم او یک ریزه خوار است.

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

This was easy for you, right?

این برای شما آسان بود، درست است؟

Because it's the same word.

چون همان کلمه است.

Finicky, finicky.

سختگیر، سختگیر.

So hopefully you could clearly hear that now.

بنابراین امیدواریم که اکنون به وضوح می توانستید آن را بشنوید.

But the meaning in this context is different.

اما معنا در این زمینه متفاوت است.

We're not saying she's an eater.

ما نمی گوییم که او یک خورنده است.

That requires a lot of attention to detail.

که نیاز به توجه زیادی به جزئیات دارد.

A finicky eater is an eater who is difficult to please.

یک غذاخور سخت خور، خوردنی است که راضی کردنش سخت است.

Now, why would an eater be difficult to please?

حال، چرا راضی کردن یک غذاخور دشوار است؟

Because there are probably many things that she doesn't like or she has a lot of specific

زیرا احتمالاً چیزهای زیادی وجود دارد که او دوست ندارد یا

preferences about how her food is prepared.

ترجیحات خاصی در مورد نحوه تهیه غذای خود دارد.

This adjective is commonly used to describe children because most children are finicky

این صفت معمولاً برای توصیف کودکان استفاده می شود، زیرا بیشتر کودکان سخت

eaters.

خور هستند.

If you have kids, you can probably relate to this.

اگر بچه دارید، احتمالاً می توانید با این موضوع ارتباط برقرار کنید.

And you were once a child, so I don't know about you, But As for me, I was definitely

و تو زمانی بچه بودی، پس من از تو خبر ندارم، اما در مورد من، من قطعاً

a finicky eater.

یک ریزه خوار بودم.

When I was a kid, I only liked about 5 things and there was a long list of things I didn't

وقتی بچه بودم، فقط 5 چیز را دوست داشتم و لیست بلندبالایی از چیزهایی بود که

like.

دوست نداشتم.

If you can relate to, that put me too.

اگر می توانید با آن ارتباط برقرار کنید، من را نیز قرار دهید.

Me too in the comments.

من هم در نظرات

Me too.

من هم همینطور.

So I know that you were also a finicky eater.

پس من می دانم که شما هم یک ریزه خوار بودید.

Good luck with my finicky appetite.

با اشتهای سخت من موفق باشید.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say this sentence three times.

این جمله را سه بار می گویم.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

I said.

گفتم.

The audience was hanging on her every word for pronunciation.

حضار برای تلفظ تک تک کلمات او آویزان بودند .

Notice how on her sounds like honor, honor, Honor.

توجه کنید که او چگونه مانند افتخار، افتخار، افتخار به نظر می رسد.

Because we frequently drop the H sound on her and then I connect those two words together.

چون ما اغلب صدای H را روی او می اندازیم و سپس آن دو کلمه را به هم وصل می کنم.

Honor.

افتخار و احترام.

I can also connect that with every honor, every honor, every honor, every.

من همچنین می توانم آن را با هر افتخاری، هر افتخاری، هر افتخاری، هرکسی مرتبط کنم.

What does this mean to hang on ones every?

این به چه معناست که هر کدام از آنها آویزان شود؟

This is an expression, and it means that you listen very closely, very attentively, very

این یک عبارت است و به این معنی است که شما با دقت، بسیار با دقت، بسیار

carefully.

با دقت گوش می دهید.

Now with expressions, you need to make sure you have every single word.

اکنون با عبارات، باید مطمئن شوید که تک تک کلمات را دارید.

So here it's on her every word.

بنابراین در اینجا آن را بر روی هر کلمه او است.

So if you said the audience was hanging on her word and you forgot to use every, it wouldn't

بنابراین اگر می‌گویید که مخاطب به حرف او وابسته است و فراموش کرده‌اید که از هر کدام استفاده کنید،

make sense.

منطقی نیست.

Because with expressions, you have to use every single word of the expression.

زیرا با عبارات، شما باید از تک تک کلمات عبارت استفاده کنید.

So if you are listening to this lesson very closely, you're taking notes, you're actively

بنابراین، اگر به این درس با دقت گوش می دهید، یادداشت برداری می کنید، فعالانه

participating, then you, my friends, are hanging on my every word.

شرکت می کنید، پس شما، دوستان من، به تک تک کلمات من وابسته هستید.

But if, as you're watching this video, you're also checking your e-mail or making dinner

اما اگر در حین تماشای این ویدیو، ایمیل خود را نیز چک می‌کنید یا شام درست می‌کنید

or doing something else, then you're not hanging on my every word.

یا کار دیگری انجام می‌دهید، پس به تک تک کلمات من معطل نمی‌شوید.

So I hope you're hanging on my every word.

پس امیدوارم به تک تک کلمات من پایبند باشید.

If you are, put that in the comments, Jennifer, I'm hanging on your every word.

اگر هستی، آن را در کامنت ها قرار بده، جنیفر، من به تک تک کلماتت معطوف هستم.

And that means you're paying very close attention to what I'm saying.

و این بدان معناست که شما به آنچه من می گویم بسیار دقت می کنید.

They're hanging on his every word, but he hangs on your every word.

آنها به تک تک کلمات او معطوف هستند، اما او به تک تک کلمات شما.

They all hang on my every word.

همه آنها به تک تک کلمات من وابسته اند.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

She has me wrapped around her finger.

او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

She has me wrapped around her finger.

او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

She has me wrapped around her finger, I said.

گفتم او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

She has me wrapped around her finger for pronunciation.

او مرا برای تلفظ دور انگشتش حلقه کرده است.

Notice wrapped the Ed is pronounced as a soft T Wrapped, wrapped, wrapped, wrapped around.

توجه کنید که Ed به صورت یک T نرم پیچیده شده، پیچیده، پیچیده، پیچیده شده، در اطراف تلفظ می شود.

Now because I'm combining this with around, I can take that sound wrapped around wrapped

حالا چون دارم این را با اطراف ترکیب می‌کنم، می‌توانم آن صدا را که در اطراف پیچیده شده است بگیرم

around and I can combine them together.

و می‌توانم آنها را با هم ترکیب کنم.

Remember I said we commonly get rid of the H sound on her?

به خاطر دارید که گفتم ما معمولاً از شر صدای H در او خلاص می شویم؟

So I can do that here as well, and then I can connect it together wrapped around her

بنابراین من می‌توانم این کار را در اینجا نیز انجام دهم، و سپس می‌توانم آن را در اطراف او به هم وصل کنم

to have someone wrapped around your finger.

تا کسی دور انگشت شما بپیچد.

Or we commonly say little finger wrapped around your finger wrapped around your little finger.

یا معمولاً می گوییم انگشت کوچک به دور انگشت شما پیچیده شده دور انگشت کوچک شما. هیچ

There's no difference.

فرقی نداره

So little is optional in this expression, and this is when you have complete control

خیلی کم در این عبارت اختیاری است، و این زمانی است که شما کنترل کاملی

over someone.

بر کسی دارید.

And he's just infatuated with her.

و او فقط شیفته او شده است.

This happens in situations where perhaps this guy is totally in love with this.

این در شرایطی اتفاق می افتد که شاید این مرد کاملاً عاشق این باشد.

And because of that she has complete control over him.

و به همین دلیل بر او کنترل کامل دارد .

And no matter what she says, he just does it.

و مهم نیست که او چه می گوید، او فقط آن را انجام می دهد .

So he does her laundry for her.

بنابراین او لباس‌هایش را برایش می‌شوید.

He drives her to work every day.

او را هر روز به سر کار می برد.

She has him wrapped around her little finger.

او را دور انگشت کوچکش پیچیده است.

I'll have you wrapped around my finger.

ازت میخوام دور انگشتم بپیچونی

No time.

زمان ندارد.

Please, I've got Doctor.

خواهش میکنم من دکتر دارم

Reed wrapped around my finger.

نی دور انگشتم پیچید.

Boy, Archie, Veronica's got you wrapped around her little finger.

پسر، آرچی، ورونیکا تو را دور انگشت کوچکش حلقه کرده است.

Let's do this one more time.

بیایید یک بار دیگر این کار را انجام دهیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I can't get anything past you.

من نمیتونم چیزی ازت بگذرم

I can't get anything past you.

من نمیتونم چیزی ازت بگذرم

I can't get anything past you, I said I can't get anything past you.

من نمی توانم از شما چیزی بگذرم، گفتم نمی توانم از شما چیزی بگذرم.

For pronunciation, notice we have get anything, so we have AT between 2 vowels.

برای تلفظ، توجه کنید که ما هر چیزی را دریافت کرده‌ایم، بنابراین بین 2 مصوت AT داریم.

So I can pronounce that as get anything, get anything, get anything.

بنابراین می‌توانم آن را به‌عنوان دریافت هر چیزی، دریافت هر چیزی، دریافت هر چیزی تلفظ کنم.

And then I'll combine those two sounds together.

و سپس آن دو صدا را با هم ترکیب می کنم.

I can't get anything past due now.

من نمی توانم چیزی را در حال حاضر به پایان برسانم.

What does this mean?

این یعنی چی؟

To get something past someone or you can also say to get something by someone they're exactly

برای اینکه از کسی چیزی عبور کنید یا می توانید بگویید که چیزی را از کسی دریافت کنید که دقیقاً

the same.

همان است.

It's just an option you can use past or by.

این فقط گزینه ای است که می توانید از گذشته یا توسط آن استفاده کنید.

This is when someone doesn't notice something important.

این زمانی است که کسی متوجه چیز مهمی نمی شود.

But notice in my example I can't get anything by you.

اما توجه کنید که در مثال من نمی توانم چیزی از شما دریافت کنم.

I used it in the negative.

من از آن به صورت منفی استفاده کردم.

Let's imagine an example.

بیایید یک مثال را تصور کنیم.

Let's say a customer is in a restaurant, and that customer ordered an expensive bottle

فرض کنید یک مشتری در یک رستوران است و آن مشتری یک بطری گرانقیمت

of French wine, but the restaurant tried to serve him cheap American wine.

شراب فرانسوی سفارش داده است، اما رستوران سعی می کند برای او شراب ارزان آمریکایی سرو کند.

Now, because I can't get anything by you, it means that you notice the details when

حالا، چون من نمی توانم چیزی از شما دریافت کنم، به این معنی است که وقتی جزئیات

they're important.

مهم هستند، متوجه می شوید.

So it means that you noticed that this isn't the wine you ordered, and you'll say, wait,

پس یعنی متوجه شدید که این شرابی نیست که شما سفارش دادید و می گویید صبر کنید،

this isn't the wine I ordered, and then the waiter can say I can't get anything by you

این شرابی نیست که من سفارش دادم، و سپس پیشخدمت می تواند بگوید من نمی توانم چیزی از شما دریافت کنم.

can't get.

گرفتن.

Anything past this guy?

چیزی گذشته از این مرد؟

Can't get anything past you, can I?

نمی توانم چیزی از تو بگذرم، می توانم؟

Never could get anything past you Can I?

هرگز نتوانستم چیزی از تو بگذرم آیا می توانم؟

An amazing job improving your listening skills of fast English and also adding these advanced

یک کار شگفت انگیز که مهارت های شنیداری شما را در زبان انگلیسی سریع بهبود می بخشد و همچنین این

expressions to your speech.

عبارات پیشرفته را به گفتار شما اضافه می کند.

Now let's improve your pronunciation.

حالا بیایید تلفظ شما را بهبود ببخشیم.

Let's do an imitation exercise.

بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم.

I'm going to say each sentence again three times, and I want you to repeat each sentence

من هر جمله را دوباره سه بار می گویم و از شما می خواهم که هر جمله را با

out loud so you can imitate my pronunciation.

صدای بلند تکرار کنید تا بتوانید تلفظ من را تقلید کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

Careful with the blender.

مراقب مخلوط کن باشید.

It's a little finicky.

کمی سخت است.

Careful with the blender, it's a little finicky.

مراقب مخلوط کن باشید، کمی سخت است.

Careful with the blender, it's a little finicky.

مراقب مخلوط کن باشید، کمی سخت است.

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

She's a finicky eater.

او یک ریزه خوار است.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

The audience was hanging on her every word.

حضار به تک تک کلمات او آویزان بودند.

She has me wrapped around her finger.

او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

She has me wrapped around her finger.

او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

She has me wrapped around her finger.

او مرا دور انگشتش حلقه کرده است.

I can't get anything past you.

من نمیتونم چیزی ازت بگذرم

I can't get anything past you.

من نمیتونم چیزی ازت بگذرم

I can't get anything past you.

من نمیتونم چیزی ازت بگذرم

Now let's move on and we're going to read a short article together.

حالا بیایید جلو برویم و یک مقاله کوتاه با هم می خوانیم.

This article is about the moon, something we look at every single day.

این مقاله در مورد ماه است، چیزی که ما هر روز به آن نگاه می کنیم.

Now, I love using articles in my classes because as we're reading this together, you're learning

اکنون، من عاشق استفاده از مقالات در کلاس‌هایم هستم، زیرا با خواندن این مطلب، شما

correct pronunciation, you're learning advanced vocabulary, you're learning complex grammatical

تلفظ صحیح را یاد می‌گیرید، واژگان پیشرفته را یاد می‌گیرید، ساختارهای گرامری پیچیده را یاد می‌گیرید

structures, and you're doing it all in a very interesting and engaging way as we're learning

، و همه این کارها را به شکلی بسیار خوب انجام می‌دهید. راه جالب و جذابی است که ما

about the moon.

در مورد ماه یاد می گیریم.

So let's start the lesson now.

پس بیایید همین الان درس را شروع کنیم.

1st I'll read the headline Why does the moon shine?

1- تیتر را می خوانم چرا ماه می درخشد؟

So?

بنابراین؟

Of course, the verb shine is when something sends out or reflects light.

البته فعل shine زمانی است که چیزی نور را به بیرون می فرستد یا منعکس می کند.

I'm sure you know that the sun shines.

مطمئنم می دانی که خورشید می درخشد.

The sun shines.

خورشید می درخشد.

Shine is an irregular verb.

Shine یک فعل بی قاعده است.

So of course you have the verb to shine with an S because the subject is the sun ** *** it.

پس مسلماً شما فعل درخشان کردن با S را دارید زیرا فاعل خورشید ** *** آن است.

Now, in American English in the past simple, we just add an Ed.

اکنون، در انگلیسی آمریکایی در گذشته ساده، فقط یک Ed اضافه می کنیم.

So it's regular verb in the past simple.

بنابراین این فعل منظم در گذشته ساده است.

The sun shined yesterday in British English.

دیروز خورشید در انگلیسی بریتانیایی درخشید.

They.

آنها.

Use shown.

استفاده نشان داده شده است.

This sun shone yesterday, now in both American and British English, in the participable form

این خورشید دیروز می درخشید، اکنون هم به انگلیسی آمریکایی و هم انگلیسی انگلیسی، به شکل مشارکتی که

it's shown.

نشان داده شده است.

So in the present perfect the sun has shone all day.

بنابراین در زمان حال کامل خورشید تمام روز می درخشد.

So in American English you can say shine, shined shone.

بنابراین در انگلیسی آمریکایی می توانید بگویید shine, shined shone.

Now notice how I said the Sun.

حالا توجه کنید که چگونه خورشید را گفتم.

And here in the headline we have the moon.

و اینجا در تیتر ما ماه را داریم.

We'll talk about the other planets in a minute, but for now, remember that for Moon and Sun

ما در یک دقیقه در مورد سایر سیارات صحبت خواهیم کرد، اما در حال حاضر، به یاد داشته باشید که برای ماه و خورشید

you need the because there's only one it's unique, the Moon, the Sun.

شما به سیارات نیاز دارید، زیرا تنها یکی وجود دارد که منحصر به فرد است، ماه، خورشید.

Don't worry about taking all these notes because I summarize everything in a free lesson PDF.

نگران گرفتن همه این یادداشت ها نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم.

You can look in the description for the link.

برای یافتن لینک می توانید به توضیحات مراجعه کنید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

You know that Earth would be a dismal place without its bright shining neighbor, the Sun.

می‌دانید که زمین بدون همسایه درخشانش، خورشید، مکان بدی خواهد بود.

So as we talked about, notice here the article the Sun.

بنابراین همانطور که در مورد آن صحبت کردیم، در اینجا به مقاله خورشید توجه کنید.

But notice Earth.

اما به زمین توجه کنید.

Earth doesn't have an article in front of it.

زمین مقاله ای در مقابل خود ندارد.

For.

برای.

It's not the Mars, it's just Mars.

این مریخ نیست، فقط مریخ است.

You can see Mars on a clear night.

شما می توانید مریخ را در یک شب صاف ببینید.

Earth is the third planet from the sun.

زمین سومین سیاره از خورشید است.

The because I already mentioned that, Sun and moon.

چون قبلاً به آن اشاره کردم، خورشید و ماه.

It's the sun, the moon because they're unique.

این خورشید، ماه است، زیرا آنها منحصر به فرد هستند.

Let's talk about dismal.

بیایید در مورد ناراحت کننده صحبت کنیم.

This is an adjective and it means sad without hope or very bad depending on the context.

این یک صفت است و به معنای غمگین بدون امید یا بسیار بد بسته به زمینه است.

For example, you could say the weather's been dismal.

به عنوان مثال، می توانید بگویید که آب و هوا بد بوده است.

So when I think of that, I probably think a lack of sunlight.

بنابراین وقتی به آن فکر می کنم، احتمالاً به کمبود نور خورشید فکر می کنم.

Maybe cloudy, a little bit of rain, not very nice.

شاید ابری، کمی باران، نه چندان خوب.

The weather's been dismal or my promotion was dismal this year.

هوا بد بود یا ترفیع من امسال بد بود.

So in that sense it sounds like very bad.

بنابراین از این نظر بسیار بد به نظر می رسد.

My promotion was very bad this year.

ترفیع من امسال خیلی بد بود.

Earth would be a dismal place without its bright shining neighbor, the sun.

زمین بدون همسایه درخشانش، خورشید، مکانی غم انگیز خواهد بود .

But did you know that the moon would also be just another dull orb if not for the sun's

اما آیا می دانستید که اگر پرتوهای خورشید نبود، ماه نیز یک گوی کسل کننده دیگر بود

rays?

؟

The rays are where the light comes from, the rays.

پرتوها جایی هستند که نور از آن می آید، پرتوها.

So you have the ball, which can also be called an orb.

بنابراین شما توپ را دارید که می توان آن را گوی نیز نامید .

An orb is just an object in the shape of a ball, and then the rays are the light that's

یک گوی فقط یک جسم به شکل یک توپ است، و سپس پرتوها نوری هستند که

coming off of the orb.

از گوی خارج می شوند.

That's for the sun.

این برای خورشید است.

Now, dull.

حالا کسل کننده

That's the opposite of bright, dull.

این برعکس روشن، کسل کننده است.

You can also describe a day as, oh, it was a dull day, not very bright.

شما همچنین می توانید یک روز را به این صورت توصیف کنید، اوه، یک روز کسل کننده بود، نه خیلی روشن.

So there wasn't a lot of sun.

پس آفتاب زیاد نبود.

It was cloudy, maybe a little rainy.

هوا ابری بود شاید کمی باران. وقتی

I think of the weather in London, England, when I think of dull or dismal.

به آب و هوای لندن، انگلستان فکر می کنم، به آب و هوای لندن فکر می کنم.

Let's talk about the sentence structure here, because notice this first sentence is you

بیایید در اینجا در مورد ساختار جمله صحبت کنیم، زیرا توجه کنید این جمله اول شما می

know that but in this sentence we have did.

دانید که اما در این جمله ما انجام دادیم.

You know that when you add did.

می دانید که وقتی اضافه می کنید انجام شد.

This is to form a question in the past simple.

این برای تشکیل یک سوال در گذشته ساده است.

But in this case because there is no did.

اما در این مورد به دلیل وجود ندارد انجام داد.

We know that this is a statement, not a question.

ما می دانیم که این یک بیانیه است، نه یک سوال.

So this is being phrased as a statement.

بنابراین این به عنوان یک بیانیه بیان می شود.

You know that.

تو می دانی که.

But this is a question.

اما این یک سوال است. آیا می

Did you know that?

دانستید که؟

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم.

You know that I'm an English teacher.

شما می دانید که من یک معلم انگلیسی هستم.

This is a.

این یک است.

So this is a question because.

بنابراین این یک سوال است زیرا.

I know that this information is known, so I'm not forming it as a question, It's a statement,

من می دانم که این اطلاعات شناخته شده است، بنابراین من آن را به عنوان یک سوال تشکیل نمی دهم، این یک بیانیه است،

but I don't know if this information is known, so it's a question.

اما نمی دانم که آیا این اطلاعات شناخته شده است، بنابراین یک سوال است.

Now this is not true.

حالا این درست نیست.

I'm not a piano teacher.

من معلم پیانو نیستم

That would be really awesome if I were.

اگر من بودم واقعا عالی بود

But I'm not.

اما من نه.

Is just an example to show you a statement followed by a question.

فقط یک مثال برای نشان دادن یک بیانیه به همراه یک سوال است.

So you can use this to give a known fact, but then provide additional information in

بنابراین می توانید از این برای ارائه یک واقعیت شناخته شده استفاده کنید، اما سپس اطلاعات اضافی را در

the form of a question.

قالب یک سوال ارائه دهید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

The moon shines because its surface reflects light from the sun.

ماه می درخشد زیرا سطح آن نور خورشید را منعکس می کند.

So again, here we have our verb shine and the subject is moon, and that's why you have

بنابراین، در اینجا ما فعل خود را shine داریم و فاعل ماه است، و به همین دلیل است که شما

this S on it.

این S را روی آن دارید.

The moon shines, and despite the fact that it sometimes seems to shine very brightly,

ماه می درخشد، و علیرغم این واقعیت که گاهی اوقات به نظر می رسد بسیار درخشان می درخشد،

the moon only reflects between 3 and 12% of the sunlight that hits it.

ماه فقط بین 3 تا 12 درصد از نور خورشید را که به آن برخورد می کند منعکس می کند.

OK, so let's take a look at despite the fact that notice how we have this additional information,

خوب، پس بیایید نگاهی بیندازیم، علیرغم اینکه متوجه می شویم که چگونه این اطلاعات اضافی را داریم،

the fact that this is only required grammatically to form a sentence.

این واقعیت که این فقط از نظر دستوری برای تشکیل یک جمله مورد نیاز است.

When you have despite and then a clause.

هنگامی که شما باید و سپس یک بند.

A clause is simply a sentence.

یک بند به سادگی یک جمله است.

It has a subject and then a verb and other information.

فاعل دارد و بعد فعل و اطلاعات دیگر. به

An object you can't say despite it seems to shine brightly.

نظر می رسد شیئی که با وجود آن نمی توانید بگویید به شدت می درخشد.

This is a mistake I see a lot from my students.

این اشتباهی است که من از دانش آموزانم زیاد می بینم.

You have to include these three words and they're only there for grammar.

شما باید این سه کلمه را وارد کنید و آنها فقط برای دستور زبان هستند.

They don't have any meaning.

هیچ معنایی ندارند

Let's review these sentences.

بیایید این جملات را مرور کنیم.

This is the one I see from students and it's incorrect.

این چیزی است که من از دانش آموزان می بینم و نادرست است.

Despite I'm busy.

با وجود اینکه سرم شلوغه

I'm busy is a clause.

من مشغول هستم یک بند است.

We have a subject, a verb, and then other information.

ما یک فاعل، یک فعل و سپس اطلاعات دیگری داریم .

Despite I'm busy.

با وجود اینکه سرم شلوغه

I'll help you despite the fact that because you have despite and a clause, you need these

من به شما کمک خواهم کرد علیرغم این واقعیت که چون شما یک بند و غیر دارید، به این

three additional world words.

سه کلمه جهانی اضافی نیاز دارید.

Despite the fact that I'm busy, I'll help you.

با وجود اینکه سرم شلوغه ولی کمکت میکنم

So this is the correct one.

پس این مورد صحیح است.

So remember that and the only purpose is grammatical.

پس این را به خاطر بسپارید و تنها هدف دستوری است.

There's no meaning in those words, so make sure you remember that.

هیچ معنایی در این کلمات وجود ندارد، پس حتما آن را به خاطر بسپارید.

Are you?

شما هستید؟ از

Enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you about the Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس من می خواهم در مورد آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where we study native English speakers from TV,

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن زبان انگلیسی بومی را از تلویزیون،

the movies, YouTube and the news so you can improve your listening.

فیلم، یوتیوب و اخبار مطالعه می کنیم تا بتوانید گوش دادن خود را بهبود ببخشید.

Skills of fast.

مهارت های سریع

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر می

You can look in the description for the link to learn more, or you can go to my website

توانید در توضیحات به دنبال لینک باشید یا می توانید به وب سایت من بروید

and click on Finally, Fluent Academy.

و روی آخر، آکادمی روان کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

The perceived brightness of the moon from Earth depends on where the moon is in its

روشنایی درک شده ماه از زمین بستگی به مکانی دارد که ماه در

orbit around the planet Orbit.

مدار خود به دور سیاره مدار قرار دارد.

This is used specifically in space, and it just means a path, but a path in space.

این به طور خاص در فضا استفاده می شود، و فقط به معنای یک مسیر است، اما یک مسیر در فضا.

So the path that the moon follows.

پس راهی که ماه طی می کند.

The moon travels once around Earth every 29.5 days, and during its journey it's lit from

ماه هر 29.5 روز یک بار به دور زمین می چرخد و در طول سفر خود از

varying angles by the sun.

زوایای مختلف توسط خورشید روشن می شود.

In this case you could say orbit instead of journey, because when you're on a journey

در این حالت می توانید به جای سفر بگویید مدار ، زیرا وقتی در سفر هستید

you're following a specific path and in this case the path is in space.

مسیر خاصی را دنبال می کنید و در این مورد مسیر در فضا است.

So you could say orbit this movement of the moon around the Earth.

بنابراین می توانید بگویید این حرکت ماه به دور زمین را بچرخانید.

Do you notice something here?

آیا به چیزی در اینجا توجه می کنید؟

The moon?

ماه؟

We talked about this, but I said that planets in our solar system don't take articles.

ما در این مورد صحبت کردیم، اما من گفتم که سیارات منظومه شمسی ما مقاله نمی گیرند.

But right here we have the Earth.

اما در اینجا ما زمین را داریم.

Now, for the rest of this article, you'll notice that sometimes the article says the

حالا در ادامه این مقاله متوجه خواهید شد که گاهی مقاله می گوید

Earth, and sometimes the article says Earth.

زمین و گاهی مقاله زمین.

Why is that without an article?

چرا بدون مقاله؟

Earth represents just a planet in our solar system.

زمین فقط یک سیاره در منظومه شمسی ما را نشان می دهد .

For example, Earth is the third planet from the sun when you add the article.

به عنوان مثال، وقتی مقاله را اضافه می کنید، زمین سومین سیاره از خورشید است.

It represents the planet we live on, our home planet.

این نشان دهنده سیاره ای است که ما در آن زندگی می کنیم، سیاره خانه ما .

We need to protect the Earth in this sentence.

در این جمله باید از زمین محافظت کنیم.

This movement of the moon around the Earth.

این حرکت ماه به دور زمین.

You can think of it around the Earth, our home planet and the simultaneous orbiting

می توانید به آن در اطراف زمین، سیاره مادری ما و گردش همزمان

of Earth.

زمین به دور زمین فکر کنید.

Earth being just a planet in the solar system around the sun, remember the sun and the moon

زمین که فقط یک سیاره در منظومه شمسی به دور خورشید است، به یاد داشته باشید که خورشید و ماه

always take articles.

همیشه مقاله می گیرند.

If you're ever in doubt and you're confused, I would say always add an article for the

اگر شک دارید و گیج شده اید، می گویم همیشه یک مقاله برای

moon, the sun, but other planets don't take articles because it is acceptable to just

ماه، خورشید اضافه کنید، اما سیارات دیگر مقاله نمی گیرند زیرا فقط گفتن زمین قابل قبول است

say Earth, but it's also acceptable to say the Earth.

، اما گفتن هم قابل قبول است. زمین.

But it sounds odd to say the Mars and add the in front of other planets.

اما عجیب به نظر می رسد که بگوییم مریخ و در مقابل سیارات دیگر اضافه کنیم.

So just remember that accounts for the moon's different phases, so the different phases

بنابراین فقط به یاد داشته باشید که فازهای مختلف ماه را در بر می گیرد، بنابراین فازهای مختلف

of the moon.

ماه.

That is the shape of the moon when you look at it, when you see the full orb.

این شکل ماه است وقتی به آن نگاه می کنید، وقتی که گوی کامل را می بینید.

Remember an orb is a round shape when you see the full orb.

به یاد داشته باشید که وقتی گوی کامل را می بینید، یک گوی یک شکل گرد است .

We of course call that a full moon.

ما البته به آن ماه کامل می گوییم.

Oh wow, look, there's a full moon tonight.

اوه وای، ببین، امشب ماه کامل است.

1/4 moon is when you just see 1/4 of the moon.

1/4 ماه زمانی است که شما فقط 1/4 ماه را می بینید.

And then they have other phases etcetera.

و سپس آنها فازهای دیگری و غیره دارند.

At any given point in the moons trajectory trajectory is the path that the moon is following

در هر نقطه معینی از مسیر قمر، مسیری است که ماه

the moons trajectory at any given point in the moons trajectory around the Earth.

در هر نقطه مشخصی از مسیر قمر در اطراف زمین، مسیر ماه را دنبال می‌کند.

Now, I'll be honest, I think in this case it doesn't necessarily represent our home

حالا، صادقانه بگویم، فکر می‌کنم در این مورد لزوماً سیاره اصلی ما را نشان نمی‌دهد

planet, and I'm not sure why the article is switching between the Earth and Earth.

، و مطمئن نیستم که چرا مقاله بین زمین و زمین تغییر می‌کند. به

I find it a little confusing because in my mind, in this case it sounds like we're just

نظر من کمی گیج کننده است زیرا در ذهن من، در این مورد به نظر می رسد که ما فقط

talking about a planet in the solar system.

در مورد یک سیاره در منظومه شمسی صحبت می کنیم.

We're not necessarily talking about our home planet.

ما لزوماً در مورد سیاره خود صحبت نمی کنیم .

So if you're a little confused why at this exact moment they chose to use the Earth,

بنابراین اگر کمی گیج شده اید که چرا آنها دقیقاً در این لحظه از زمین استفاده کردند

and in this case they didn't, I also don't find it follows a lot of logic, so don't let

و در این مورد این کار را نکردند، من همچنین فکر نمی کنم که از منطق زیادی پیروی می کند، بنابراین اجازه ندهید

that confuse you.

که شما را گیج کند. .

At any given point in the Moon's trajectory around the Earth, only half of its surface

در هر نقطه مشخصی از مسیر حرکت ماه به دور زمین، تنها نیمی از سطح آن

is facing the Sun, and therefore only half of the Moon is lit up.

رو به خورشید است و بنابراین فقط نیمی از ماه روشن است.

In this case, because it's lit up, it means it's visible.

در این حالت چون روشن است یعنی قابل مشاهده است.

It's visible because there is now light on it.

قابل مشاهده است زیرا اکنون نور روی آن وجود دارد.

So only half of the moon is visible.

بنابراین فقط نیمی از ماه قابل مشاهده است.

Only half of the moon is lit up.

فقط نیمی از ماه روشن است.

The other half of the surface faces away from the sun and is in shadow.

نیمه دیگر سطح به دور از خورشید است و در سایه است.

Because it's in shadow, it means you can't see it.

چون در سایه است، یعنی نمی توانید آن را ببینید.

To you, it's invisible because it's not lit up although.

برای شما نامرئی است زیرا روشن نیست اگرچه.

It is the same shape of course in the sky, you just can't see a specific part of it.

همان شکلی است که البته در آسمان، فقط نمی توان قسمت خاصی از آن را دید.

The moon is at its brightest when it is 180 degrees away from the sun.

زمانی که ماه در فاصله 180 درجه ای از خورشید قرار دارد در درخشان ترین حالت خود قرار دارد .

From our perspective, picture the sun, earth and Moon in a straight line.

از دید ما، خورشید، زمین و ماه را در یک خط مستقیم تصویر کنید.

So when you picture they want you to imagine it.

بنابراین وقتی تصویر می‌کنید، می‌خواهند آن را تصور کنید.

So the Sun, earth, moon all in a straight line.

بنابراین خورشید، زمین، ماه همه در یک خط مستقیم هستند.

Sun, earth, Moon.

خورشید، زمین، ماه.

That is when it's the brightest.

آن زمانی است که درخشان ترین است.

At this time, the full half of the moon's surface facing the sun is illuminated.

در این زمان، نیمه کامل سطح ماه رو به خورشید روشن می شود.

Illuminate is when you make something brighter with light.

روشن کردن زمانی است که چیزی را با نور روشن تر می کنید .

So we use this a lot in festivals, holidays, parties.

بنابراین ما از این در جشنواره ها، تعطیلات، مهمانی ها بسیار استفاده می کنیم.

You could say the streets were illuminated.

می توان گفت خیابان ها روشن بودند.

In this case to be illuminated, the streets were illuminated for the festival.

در این مورد برای روشن شدن، خیابان ها برای جشنواره روشن شد.

So I imagine walking down the street and there are lots and lots of lights hanging.

بنابراین تصور می‌کنم که در خیابان راه می‌روم و تعداد زیادی چراغ آویزان است.

So even if it's night time, the streets are still bright because of the lights because

بنابراین حتی اگر زمان شب باشد، به دلیل روشن بودن خیابان ها، خیابان ها همچنان به دلیل نور

the streets were illuminated.

روشن هستند. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

This is what's known as a full moon.

این همان چیزی است که به عنوان ماه کامل شناخته می شود.

I'm sure you're familiar with a full moon when the entire moon is visible.

من مطمئن هستم که شما با ماه کامل زمانی که تمام ماه قابل مشاهده است آشنا هستید.

Personally, I think my favorite moon is the Crescent moon shape because I find it looks

من شخصاً فکر می‌کنم ماه مورد علاقه من شکل هلال ماه است زیرا به نظرم

so magical in the sky, this little sliver of the moon.

در آسمان، این تکه کوچک ماه، بسیار جادویی به نظر می‌رسد .

So what about you?

درمورد شما چطور؟ آیا

Are you more of a full moon?

شما بیشتر یک ماه کامل هستید؟

A Crescent moon?

یک هلال ماه؟

Put that in the comment.

آن را در کامنت قرار دهید

You could just put the emoji or you can put the full word as well.

شما فقط می توانید ایموجی را قرار دهید یا می توانید کلمه کامل را نیز قرار دهید.

I'm sure probably more people want the full moon, but who knows, maybe other people like

من مطمئن هستم که احتمالاً افراد بیشتری خواهان ماه کامل هستند، اما چه کسی می داند، شاید افراد دیگری مانند

the Crescent moon just like me.

من هلال ماه را دوست داشته باشند.

So put that in the comments.

پس آن را در نظرات قرار دهید.

OK, At New Moon on the other hand, This is a stage of the Moon called New Moon.

خوب، از طرف دیگر در ماه جدید، این مرحله ای از ماه است که ماه جدید نامیده می شود.

At New Moon, on the other hand.

از طرف دیگر در ماه نو.

The moon isn't even visible from our vantage point.

ماه حتی از نقطه نظر ما قابل مشاهده نیست .

Our vantage point.

نقطه نظر ما

This is another way of saying our perspective, because of course the moon is visible.

این یک راه دیگر برای گفتن دیدگاه ما است، زیرا ماه قابل مشاهده است.

It's visible in the sky, but we can't see it because of our perspective.

در آسمان قابل مشاهده است، اما به دلیل چشم اندازمان نمی توانیم آن را ببینیم.

Where we physically are and the angle at which we're trying to see it.

جایی که ما از نظر فیزیکی هستیم و زاویه ای که در آن تلاش می کنیم آن را ببینیم.

It's impossible, but it's still there.

غیرممکن است، اما هنوز وجود دارد.

Of course, this is when the moon is between the sun and the Earth, so that the side of

البته این زمانی است که ماه بین خورشید و زمین قرار می گیرد، به طوری که سمت

the moon reflecting sunlight is facing away from Earth.

ماه که نور خورشید را منعکس می کند، رو به دور از زمین باشد.

And this is the reason why we can't see the moon when it's in the moon phase, new moon.

و این دلیلی است که ما نمی توانیم ماه را زمانی که در فاز ماه است، ماه نو ببینیم.

So if my hands were people, right now they're facing each other.

پس اگر دستان من آدم بودند، الان روبه روی هم هستند.

They're facing each other.

روبروی هم هستند

Now this person is facing away from this person, facing each other, facing away from this person.

حالا این شخص رو به دور از این شخص، رو به روی هم، رو به دور از این شخص است. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

In the days before and after a new moon, we'll see a sliver.

در روزهای قبل و بعد از ماه نو، ما یک برش را خواهیم دید.

I used this word before when I was describing Crescent moon.

من قبلاً وقتی هلال ماه را توصیف می کردم از این کلمه استفاده می کردم .

A sliver is a very small amount, so let's look at this example.

یک برش مقدار بسیار کمی است، بنابراین بیایید به این مثال نگاه کنیم.

Would you like some cake?

کیک میخوای؟

So you have a whole cake and someone can say just a sliver, A sliver.

بنابراین شما یک کیک کامل دارید و کسی می تواند بگوید فقط یک تکه، یک برش.

So they're telling you just a very small amount of cake.

بنابراین آنها فقط مقدار بسیار کمی کیک را به شما می گویند .

So not even a normal portion of cake, just a sliver, a small amount of that cake.

بنابراین نه حتی یک بخش معمولی کیک، فقط یک تکه، مقدار کمی از آن کیک.

In the days before and after a new moon, we'll see a sliver of the moon reflecting sunlight,

در روزهای قبل و بعد از ماه نو، تکه‌ای از ماه را می‌بینیم که نور خورشید را منعکس می‌کند

and during those times, the faint brightness of the rest of the moon.

و در آن زمان‌ها، روشنایی ضعیف بقیه ماه را بازتاب می‌کند.

Let's talk about faint.

بیایید در مورد غش صحبت کنیم.

Faint means not strong, not clear, so faint brightness.

کمرنگ به معنای قوی نیست، روشن نیست، بنابراین روشنایی ضعیف است.

The brightness was not very strong, not very clear.

روشنایی خیلی قوی نبود، خیلی واضح نبود.

So let's imagine that the color is this bright bright red.

بنابراین بیایید تصور کنیم که رنگ این رنگ قرمز روشن است .

But all you see is this color.

اما تنها چیزی که می بینید این رنگ است.

You would say, oh, the color is very faint.

می گویید، اوه، رنگش خیلی کمرنگ است.

It's supposed to be bright red.

قرار است قرمز روشن باشد.

But this is all I see.

اما این تنها چیزی است که من می بینم.

The color is very faint, not strong, not clear.

رنگ بسیار کمرنگ، قوی نیست، واضح نیست.

We also have a very common expression using this word, faint.

ما همچنین یک عبارت بسیار رایج با استفاده از این کلمه داریم، غش.

I haven't the faintest idea.

من ضعیف ترین ایده را ندارم.

I haven't the faintest idea.

من ضعیف ترین ایده را ندارم.

This means I have no idea.

این یعنی من هیچ نظری ندارم.

So if someone asks you how large is the moon, you could say, oh, I haven't the faintest

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد که ماه چقدر بزرگ است، می توانید بگویید، اوه، من ضعیف ترین

idea because I don't know.

ایده را ندارم زیرا نمی دانم.

I have no idea, I haven't the faintest idea.

من هیچ ایده ای ندارم، من ضعیف ترین ایده را ندارم.

Very common expression.

بیان بسیار رایج

The faint brightness of the rest of the moon, the part not brightly lit as a sliver.

روشنایی ضعیف بقیه ماه، قسمتی که به صورت تکه ای روشن نشده است.

Remember the sliver is the small amount of is a result of what scientists call earth

به یاد داشته باشید که برش مقدار کمی از آن چیزی است که دانشمندان آن را درخشش زمین می نامند

shine.

.

I've never heard this before.

من قبلاً این را نشنیده بودم.

It's the technical term in which the moons relatively dark disk is slightly illuminated.

این اصطلاح فنی است که در آن قرص نسبتا تاریک ماه کمی روشن می شود.

Remember, we know what illuminated is when it's becomes brighter because of light and

به یاد داشته باشید، ما می دانیم که وقتی به دلیل نور روشن تر می شود و

slightly means a small amount.

کمی به معنای مقدار کمی است، روشنایی چیست.

You could also say faintly illuminated because it would be not strong or not clear, so I'll

شما همچنین می توانید بگویید کم نور است زیرا قوی نیست یا واضح نیست، بنابراین من

write that for you.

آن را برای شما می نویسم. می

You could say faintly, faintly illuminated, slightly illuminated by sunlight that reflects

توان گفت کم نور، کم نور، کمی نور خورشید که

off of Earth, then off the moon and back to our eyes.

از زمین منعکس می شود، سپس از ماه و به چشمان ما منعکس می شود.

So this is the process of earth shine.

بنابراین این روند درخشش زمین است.

I've never heard that before, so if you don't quite understand what this means, don't worry.

من قبلاً چنین چیزی را نشنیده‌ام، بنابراین اگر دقیقاً معنی این را نمی‌دانید، نگران نباشید.

It's quite a technical term I personally don't quite understand.

این یک اصطلاح کاملاً فنی است که من شخصاً آن را کاملاً درک نمی کنم.

It either, so we could say together.

آن هم، بنابراین ما می توانیم با هم بگوییم.

Oh, I haven't the faintest idea what earth shine is.

اوه، من ضعیف ترین ایده را ندارم که درخشش زمین چیست.

If I read this some more a few more times and think about it, I'm sure it will become

اگر چند بار دیگر این را بخوانم و به آن فکر کنم، مطمئن هستم که

clearer to me.

برایم واضح تر خواهد شد.

But right now I can say I haven't the faintest idea what earth shine is.

اما در حال حاضر می‌توانم بگویم که هیچ ایده‌ای ندارم که درخشش زمین چیست.

And that's the end of our article.

و این پایان مقاله ما است.

So what I'll do now is I'll read the article from start to finish, and this time you can

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید

focus on my pronunciation.

روی تلفظ من تمرکز کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

Why does the moon shine?

چرا ماه می درخشد؟

You know that.

تو می دانی که.

Earth would be a dismal place without its bright shining neighbor, the sun.

زمین بدون همسایه درخشانش، خورشید، مکانی غم انگیز خواهد بود .

But did you know that the moon would also be just another dull orb if not for the sun's

اما آیا می دانستید که اگر پرتوهای خورشید نبود، ماه نیز یک گوی کسل کننده دیگر بود

rays?

؟

The moon shines because its surface reflects light from the sun, and despite the fact that

ماه می درخشد زیرا سطح آن نور خورشید را منعکس می کند و علیرغم اینکه

it sometimes seems to shine very brightly, the moon reflects only between 3 and 12% of

گاهی اوقات به نظر می رسد بسیار درخشان است، ماه فقط بین 3 تا 12 درصد از

the sunlight that hits it.

نور خورشید را که به آن برخورد می کند منعکس می کند.

The perceived brightness of the moon from Earth depends on where the moon is in its

روشنایی درک شده ماه از زمین بستگی به مکانی دارد که ماه در

orbit around the planet.

مدار خود به دور سیاره قرار دارد.

The moon travels once around Earth every 29.5 days, and during his journey it's lit from

ماه هر 29.5 روز یک بار به دور زمین می چرخد و در طول سفر خود از

varying angles by the sun.

زوایای مختلف توسط خورشید روشن می شود.

This movement of the moon around the Earth and the simultaneous orbiting of Earth around

این حرکت ماه به دور زمین و چرخش همزمان زمین به دور

the sun accounts for the moon's different phases.

خورشید، فازهای مختلف ماه را نشان می دهد .

Full moon, quarter moon, etcetera.

ماه کامل، ربع ماه و غیره.

At any given point in the Moon's trajectory around the Earth, only half of its surface

در هر نقطه مشخصی از مسیر حرکت ماه به دور زمین، تنها نیمی از سطح آن

is facing the sun, and therefore only half of the moon is lit up.

رو به خورشید است و بنابراین تنها نیمی از ماه روشن است.

The other half of the surface faces away from the Sun and is in shadow.

نیمه دیگر سطح رو به دور از خورشید است و در سایه است. از دید ما،

The moon is at its brightest when it is 180 degrees away from the sun from our perspective.

ماه زمانی که 180 درجه از خورشید فاصله دارد، در درخشان ترین حالت خود قرار دارد .

Picture the sun, Earth and moon in a straight line.

خورشید، زمین و ماه را در یک خط مستقیم تصور کنید .

At this time, the full half of the moon's surface facing the sun is illuminated and

در این زمان، نیمه کامل سطح ماه رو به خورشید روشن شده و

is visible from Earth.

از زمین قابل مشاهده است.

This is what's known as a full moon at New Moon.

این همان چیزی است که به عنوان ماه کامل در ماه جدید شناخته می شود .

On the other hand, the moon isn't even visible from our vantage point.

از سوی دیگر، ماه حتی از نقطه نظر ما قابل مشاهده نیست.

This is when the moon is between the sun and the Earth, so that the side of the moon reflecting

این زمانی است که ماه بین خورشید و زمین قرار دارد، به طوری که طرف ماه که نور خورشید را منعکس می کند،

sunlight is facing away from Earth.

رو به دور از زمین است.

In the days before and after a new moon, we'll see a sliver of the moon reflecting sunlight.

در روزهای قبل و بعد از یک ماه جدید، ما تکه ای از ماه را خواهیم دید که نور خورشید را منعکس می کند.

And during those times, the faint brightness of the rest of the moon.

و در آن زمان، روشنایی ضعیف بقیه ماه.

The part not brightly lit as a sliver is a result of what scientists call earthshine,

بخشی که به‌صورت تکه‌ای روشن نیست، نتیجه چیزی است که دانشمندان آن را تابش زمین می‌نامند،

in which the moon's relatively dark disk is slightly illuminated by sunlight that reflects

که در آن صفحه نسبتاً تاریک ماه کمی با نور خورشید روشن می‌شود که

off of Earth, then off the moon and back to our eyes.

از زمین منعکس می‌شود، سپس از ماه خارج می‌شود و به چشم ما بازمی‌گردد.

Now we're going to keep expanding your vocabulary, and you're going to learn advanced phrasal

اکنون ما به گسترش دایره لغات شما ادامه می دهیم و شما افعال عبارتی پیشرفته را یاد خواهید گرفت

verbs.

.

These phrasal verbs are.

این افعال عبارتی هستند.

Commonly used in a more academic and professional environment.

معمولاً در محیط های آکادمیک و حرفه ای تر استفاده می شود .

So now you're going to learn the top 10 academic phrasal.

بنابراین اکنون می خواهید 10 عبارت آکادمیک برتر را یاد بگیرید .

Verbs to.

افعال به.

Put forth, this is used when you present or propose.

مطرح کنید، این زمانی که شما ارائه یا پیشنهاد می کنید استفاده می شود.

An idea, argument, or theory for consideration.

یک ایده، استدلال یا نظریه برای بررسی.

For example, the scholar put forth an intriguing hypothesis regarding cultural evolution.

به عنوان مثال، محقق یک فرضیه جالب در مورد تحول فرهنگی مطرح کرد.

In this case, when you say, she put forth this hypothesis.

در این صورت وقتی شما می گویید او این فرضیه را مطرح کرده است.

It means she presented it, she proposed it, and it suggests there's going to be consideration.

این بدان معناست که او آن را ارائه کرد، او آن را پیشنهاد کرد، و این نشان می دهد که قرار است بررسی شود.

Is this a good hypothesis?

آیا این فرضیه خوبی است؟

Is this a bad hypothesis?

آیا این یک فرضیه بد است؟

And why?

و چرا؟

So they'll discuss it and decide.

بنابراین آنها در مورد آن بحث می کنند و تصمیم می گیرند.

Let's talk about the verb conjugation of the verb to put forth.

بیایید در مورد صرف فعل فعل to put forth صحبت کنیم.

So the phrasal verb is to put forth.

پس فعل عبارتی قرار دادن است.

But with phrasal verbs, you only conjugate the verb.

اما با افعال عبارتی، فقط فعل را با هم ترکیب می کنید.

Here the verb is.

در اینجا فعل است.

Is.

است.

She put forth a hypothesis and the past participle is put.

او فرضیه ای را مطرح می کند و فعل ماضی قرار می گیرد.

She's already put forth, she has put forth.

او قبلاً مطرح کرده است، او مطرح کرده است.

So notice those 3 conjugations are put.

بنابراین توجه کنید که آن 3 صیغه قرار داده شده است.

It's the time reference or the context of the sentence that will make it obvious if

این مرجع زمان یا بافت جمله است که مشخص می کند که آیا

it is the base verb, the past simple or the present perfect to bring about.

فعل پایه، گذشته ساده یا حال کامل برای به وجود آوردن است. از

This is used to say that.

این برای گفتن آن استفاده می شود. مثلاً

Something causes or initiates a change, a result or an outcome, for example.

چیزی باعث تغییر، نتیجه یا نتیجه می شود.

This study aims to bring about a shift in public perception of environmental issues.

این مطالعه با هدف ایجاد تغییر در درک عمومی از مسائل زیست محیطی است.

So in this case, they want to bring about a shift in public perception, so they want

بنابراین در این مورد، آنها می‌خواهند تغییری در نگرش عمومی ایجاد کنند، بنابراین می‌خواهند

to initiate a change in the public perception.

تغییری در نگرش عمومی ایجاد کنند.

To draw on this is when you use or refer to existing knowledge or sources.

استفاده از این امر زمانی است که از دانش یا منابع موجود استفاده می‌کنید یا به آن مراجعه می‌کنید.

For example, the author drew on.

برای مثال، نویسنده از آن استفاده کرده است.

Previous studies to support the proposed hypothesis O if the author drew on the previous studies,

مطالعات قبلی برای حمایت از فرضیه پیشنهادی O اگر نویسنده از مطالعات قبلی استفاده کرده باشد، به

it means.

این معنی است.

The author used the information in those previous studies or refer to the information in those

نویسنده از اطلاعات آن مطالعات قبلی استفاده کرده یا به اطلاعات آن

previous studies.

مطالعات قبلی مراجعه کرده است.

So.

بنابراین.

Simply use.

به سادگی استفاده کنید.

The information and notice here it's an irregular verb.

اطلاعات و توجه در اینجا یک فعل بی قاعده است .

The author drew on.

نویسنده از آن استفاده کرد.

That's the past simple.

این گذشته ساده است.

So the author draws on.

بنابراین نویسنده از آن استفاده می کند.

That's the present simple.

همین حال ساده است.

The author drew on.

نویسنده از آن استفاده کرد.

That's the past simple and the author.

که گذشته ساده و نویسنده.

Has drawn on.

کشیده است.

That's the present perfect.

این زمان حال کامل است.

So draw, drew drawn.

بنابراین قرعه کشی، قرعه کشی کشیده شده است.

To flesh out this is to fully develop an idea, and you do that by providing more information,

تجلی این امر به معنای توسعه کامل یک ایده است و شما این کار را با ارائه اطلاعات،

details or explanations.

جزئیات یا توضیحات بیشتر انجام می دهید.

For example, the next chapter of the thesis will flesh out the theoretical framework.

به عنوان مثال، فصل بعدی پایان نامه چارچوب نظری را بیان می کند.

If I read this then I know.

اگر این را بخوانم می دانم.

Know that the next chapter will provide more information about the theoretical framework.

بدانید که در فصل بعدی اطلاعات بیشتری در مورد چارچوب نظری ارائه خواهد شد.

I'll know that right now I don't really know what the theoretical framework is, but that's

من می دانم که در حال حاضر من واقعاً نمی دانم چارچوب نظری چیست، اما

OK, because the next chapter will flesh it out.

اشکالی ندارد، زیرا فصل بعدی آن را کامل خواهد کرد .

In the next chapter I'll have a lot more information, Perhaps there'll be some examples, there'll

در فصل بعدی من اطلاعات بسیار بیشتری خواهم داشت، شاید چند نمونه وجود داشته باشد،

be better descriptions.

توضیحات بهتری وجود داشته باشد.

So in the next chapter, all my questions about the theoretical framework framework will be

بنابراین در فصل بعدی، به تمام سؤالات من در مورد چارچوب نظری

answered, because the author is going to flesh it out to bear on this means to be relevant

پاسخ داده خواهد شد، زیرا نویسنده قصد دارد آن را به گونه‌ای تشریح کند که به این معنی مربوط باشد

or applicable to a situation or an argument.

یا برای یک موقعیت یا استدلال قابل استفاده باشد.

For example, these findings bear on the ongoing debate on educational policies.

به عنوان مثال، این یافته ها بر بحث جاری در مورد سیاست های آموزشی تأثیر می گذارد.

So if these findings bear on the ongoing debate, it means that the findings are relevant to

بنابراین اگر این یافته‌ها بر بحث در حال انجام است، به این معنی است که یافته‌ها به

the ongoing debate or that you can apply these findings to the ongoing debate.

بحث در حال انجام مرتبط هستند یا اینکه می‌توانید این یافته‌ها را در بحث جاری اعمال کنید.

So basically, they're useful.

بنابراین اساسا، آنها مفید هستند.

It's useful information to have to bear on.

این اطلاعات مفیدی است که باید روی آن کار کرد.

This is also an irregular verb, so the base verb is bare.

این نیز یک فعل بی قاعده است، بنابراین فعل پایه برهنه است.

The past simple is bore, the findings bore on the ongoing debate, and the past participle

گذشته ساده بی حوصله است، یافته ها حول بحث جاری است و ماضی

is born.

متولد می شود.

The findings have borne on the ongoing debate to back up.

این یافته‌ها بر بحث‌های جاری برای پشتیبان‌گیری تأثیر گذاشته است.

This is when you provide evidence, support or validation for a claim or argument.

این زمانی است که شما برای یک ادعا یا استدلال شواهد، پشتیبانی یا اعتبار ارائه می کنید.

For example, the statistical data backs up the researcher's assertions about demographic

به عنوان مثال، داده های آماری از اظهارات محقق در مورد

trends.

روندهای جمعیتی پشتیبانی می کند.

So here if.

بنابراین در اینجا اگر.

The data backs up the researcher's assertions.

داده ها از اظهارات محقق پشتیبانی می کند. به این

It means the data supports what the researcher said or thought.

معنی که داده ها از آنچه محقق گفته یا فکر می کند پشتیبانی می کند. از آن

It supports it, and generally, if you're making a claim, it's always useful to have the data,

پشتیبانی می‌کند، و به طور کلی، اگر ادعایی می‌کنید، همیشه داشتن داده‌ها،

the evidence, or the information to back that claim up to support that claim.

شواهد یا اطلاعاتی برای حمایت از آن ادعا برای حمایت از آن ادعا مفید است.

To build on this is when you develop or expand on existing theories, ideas or concepts.

برای ایجاد این امر زمانی است که شما نظریه ها، ایده ها یا مفاهیم موجود را توسعه یا گسترش دهید.

For example, the new theory builds on previous research in cognitive psychology.

به عنوان مثال، نظریه جدید بر اساس تحقیقات قبلی در روانشناسی شناختی است.

So if this new theory builds on previous research, it means that the new theory expands this

بنابراین اگر این نظریه جدید مبتنی بر تحقیقات قبلی باشد، به این معنی است که نظریه جدید این

previous research so it provides more information, or perhaps new information, but on the same

تحقیقات قبلی را گسترش می دهد بنابراین اطلاعات بیشتری یا شاید اطلاعات جدیدی ارائه می دهد، اما در مورد همان

topic as before, cognitive psychology.

موضوع قبلی، روانشناسی شناختی.

To carry out this simply means to do or to complete.

انجام این امر صرفاً به معنای انجام یا تکمیل است.

Something for example, the research team carried out a study involving 100 participants.

چیزی برای مثال، تیم تحقیقاتی مطالعه ای را با حضور 100 شرکت کننده انجام داد.

This sounds more advanced than simply saying the research team completed a study.

این به نظر پیشرفته تر از این است که بگوییم تیم تحقیقاتی یک مطالعه را تکمیل کرده است.

They carried out a study.

مطالعه ای انجام دادند.

It means the same thing, but by saying carried out you sound more advanced to touch on.

این به همین معنی است، اما با گفتن انجام شده، برای لمس کردن پیشرفته تر به نظر می رسد.

This means to briefly mention a topic or an idea without going.

این به این معنی است که بدون رفتن به یک موضوع یا ایده به طور خلاصه اشاره کنید .

Into the details.

به جزئیات.

For example, my presentation will touch on the key findings of our recent study.

به عنوان مثال، ارائه من به یافته های کلیدی مطالعه اخیر ما خواهد پرداخت.

So you can expect that this presentation will briefly discuss the findings of the recent

بنابراین می‌توانید انتظار داشته باشید که این ارائه به طور مختصر یافته‌های مطالعه اخیر را مورد بحث قرار دهد

study, but it will not go.

، اما انجام نخواهد شد.

Into the details, tails, so it won't flesh it out.

به جزئیات، دم، بنابراین آن را گوشت آن را نمی کند. این

It won't flesh out the recent findings.

یافته‌های اخیر را منعکس نمی‌کند.

It will only touch on them.

فقط آنها را لمس خواهد کرد.

So it will mention them briefly, or it will mention what the finding is, but it won't

بنابراین به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌کند، یا اشاره می‌کند که این یافته چیست، اما

explain how that finding was developed, or the implications of that finding, or what

توضیح نمی‌دهد که این یافته چگونه توسعه یافته است، یا پیامدهای آن یافته، یا

they're going to do next because of that finding.

قرار است در آینده به دلیل آن یافته چه کاری انجام دهند.

It will only touch on it.

فقط آن را لمس خواهد کرد.

To dwell on this is to focus extensively on a specific topic or idea or aspect.

پرداختن به این موضوع به معنای تمرکز گسترده روی یک موضوع یا ایده یا جنبه خاص است.

For example, the author does not dwell on the importance of environmental regulation.

برای مثال، نویسنده به اهمیت مقررات زیست محیطی نمی پردازد.

So this means that the the author doesn't focus extensively on environmental regulation

بنابراین این بدان معناست که نویسنده به طور گسترده بر مقررات زیست محیطی

or the importance of environmental regulation.

یا اهمیت مقررات زیست محیطی تمرکز نکرده است.

So it's possible that the author touches on the importance of environmental regulation,

بنابراین ممکن است نویسنده به اهمیت مقررات زیست محیطی اشاره کرده، به

mentions it briefly, but it's not something that is discussed in detail.

اختصار به آن اشاره کند، اما این چیزی نیست که به تفصیل مورد بحث قرار گیرد.

Now you have 10 academic phrasal verbs that will help you sound very advanced, very fluent

اکنون شما 10 افعال عبارتی آکادمیک دارید که به شما کمک می‌کند

when you're communicating in an academic environment or a business environment or even in an everyday

زمانی که در یک محیط دانشگاهی یا یک محیط تجاری یا حتی در یک

social environment.

محیط اجتماعی روزمره با هم ارتباط برقرار می‌کنید، بسیار پیشرفته، بسیار روان به نظر برسید.

So how about we quiz you to see how well you know these phrasal?

پس چطور می‌توانیم شما را امتحان کنیم تا ببینیم چقدر این عبارات را می‌دانید؟

Verbs here are the questions.

افعال در اینجا سؤالات هستند.

Hit, pause, take as much time as you need, and when you're ready, hit play to see the

ضربه بزنید، مکث کنید، به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play بزنید تا

answers.

پاسخ ها را ببینید.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause, compare your answers to mine, and when you're ready, hit play.

مکث را بزنید، پاسخ‌های خود را با پاسخ‌های من مقایسه کنید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

So how did you do on that quiz?

پس در آن مسابقه چگونه عمل کردید؟

Make sure you share your score in the comments and leave an example sentence with your favorite

مطمئن شوید که نمره خود را در نظرات به اشتراک می گذارید و یک جمله مثال با عبارت مورد علاقه خود بگذارید

phrasal.

.

This article is on a completely different topic,

این مقاله در مورد موضوعی کاملاً متفاوت است،

so you're going to learn completely different vocabulary, see different grammatical structures,

بنابراین شما واژگان کاملاً متفاوتی را یاد خواهید گرفت، ساختارهای گرامری متفاوتی را مشاهده خواهید کرد

and you'll also keep improving your pronunciation as well.

و همچنین تلفظ خود را نیز بهبود خواهید داد .

So let's read the article together.

پس بیایید با هم مقاله را بخوانیم.

1st I'll read the headline Fred the pig caught after mischief rampage.

اول، تیتر فرد خوک گرفتار شده پس از بیدادگری را خواهم خواند.

So in this picture it looks like this is Fred the pig and he was caught after mischief rampage.

بنابراین در این تصویر به نظر می رسد که این فرد خوک است و او پس از بیدادگری شیطنت گرفتار شده است.

First I want you to notice my pronunciation here.

ابتدا می خواهم به تلفظ من در اینجا توجه کنید.

Mischief.

مایه دردسر.

Jeff Jeff Mischief.

جف جف شیطنت.

So here you don't hear this E sound because we do have a word that you may be familiar

بنابراین در اینجا شما این صدای E را نمی شنوید زیرا ما کلمه ای داریم که ممکن است با آن آشنا باشید

were with which is chief, chief.

.

Same spelling at this end, but this here is a long E sound EFF chief.

در این پایان املای مشابهی وجود دارد، اما این در اینجا یک رئیس EFF صدای بلند E است.

But here you don't hear that long E and it's just like if you were saying if mischief,

اما در اینجا شما آنقدر E طولانی نمی شنوید و درست مثل این است که اگر می گویید شیطنت،

mischief.

شیطنت.

So notice that pronunciation.

بنابراین به این تلفظ توجه کنید.

And what exactly is mischief?

و به راستی شیطنت چیست؟

Mischief essentially means bad behavior.

شیطنت در اصل به معنای رفتار بد است.

Bad behavior.

رفتار بد.

We use this a lot with children.

ما از این خیلی برای بچه ها استفاده می کنیم.

Of course, the children got into mischief while I was working.

البته بچه ها در زمانی که من کار می کردم شیطنت کردند.

Now let's talk about rampage.

حالا بیایید در مورد بیداد صحبت کنیم.

Rampage.

داد و بیداد

What is this?

این چیه؟

This is OK.

این مشکلی ندارد.

This is when you go through an area.

این زمانی است که از یک منطقه عبور می کنید.

And you do that making a lot of noise and causing damage.

و شما این کار را انجام می دهید که سر و صدای زیادی ایجاد می کند و باعث آسیب می شود.

So this pig went through an area, and as he was going around, he was either making noise

بنابراین این خوک از یک منطقه عبور کرد و همانطور که به اطراف می رفت، یا صدا می کرد

or causing damage or doing both of those at the same time.

یا باعث آسیب می شد یا هر دو را همزمان انجام می داد.

That would describe a rampage, A mischief rampage.

این یک داد و بیداد، یک جنایت شیطانی را توصیف می کند .

Now notice the sentence structure.

حال به ساختار جمله توجه کنید.

Fred the pig caught.

فرد خوک گرفتار شد.

After mischief rampage, Now what do you notice about this part of the sentence?

بعد از شیطنت، حالا متوجه این قسمت از جمله می شوید؟

Is this an active sentence or a passive sentence?

آیا این جمله فاعلی است یا مفعول؟

It might be difficult for you to identify this because in headlines of newspaper articles

ممکن است تشخیص این موضوع برای شما دشوار باشد زیرا در عناوین مقالات روزنامه ها

or short stories, they often omit certain words that are only there grammatically.

یا داستان های کوتاه، اغلب کلمات خاصی را که فقط از نظر دستوری وجود دارند حذف می کنند.

So in this case, to identify the passive, you would normally see the verb to be, because

بنابراین در این مورد، برای شناسایی مفعول، معمولاً فعل to be را می بینید، زیرا

that's the correct grammatical structure.

این ساختار دستوری صحیح است.

Now correct grammar would be Fred the pig was caught after mischief rampage.

در حال حاضر دستور زبان صحیح خواهد بود که فرد خوک پس از داد و بیداد شیطنت گرفتار شد.

But native speakers understand the sentence structure without the auxiliary verb, and

اما گویشوران بومی ساختار جمله را بدون فعل کمکی درک می کنند و

headlines and short story titles always try to be as short as possible, and they do that

تیترها و عنوان داستان های کوتاه همیشه سعی می کنند تا حد امکان کوتاه باشند و این کار را

by omitting these words that are there for grammar.

با حذف این کلماتی که برای دستور زبان وجود دارد انجام می دهند.

But not essential to understand the meaning but the sentence structure.

اما برای درک معنی ضروری نیست بلکه ساختار جمله.

If you were writing this in any other context, you in need was caught the past simple of

اگر این را در هر زمینه دیگری می‌نوشتید، شما در نیاز از

the verb to be.

فعل to be گرفته می‌شوید.

Now that's our passive sentence.

حالا این جمله مفعول ماست.

If you wanted to turn this into an active sentence, what could you say?

اگر بخواهید این را به یک جمله فعال تبدیل کنید ، چه می توانید بگویید؟

Think about that.

بهش فکر کن.

Fred the pig was caught.

فرد خوک گرفتار شد.

Well, we don't know who caught Fred the pig, but we could just say people, because I don't

خوب، ما نمی دانیم که فرد خوک را چه کسی گرفت، اما فقط می توانیم بگوییم مردم، زیرا من نمی

know who the subject is, people.

دانم موضوع کیست، مردم.

Or maybe officials caught Fred the pig.

یا شاید مسئولین فرد خوک را گرفتند.

Now this.

حالا این.

Is our active sentence because the subject is doing the action where in this case Fred

جمله فعال ما است زیرا فاعل در حال انجام عملی است که در این حالت فرد

the pig is receiving the action.

خوک در حال دریافت کنش است.

So this is our active sentence and this is our passive sentence.

پس این جمله فاعل ماست و این جمله مفعول ماست.

I wrote that there for you.

اونجا واسه تو نوشتم

And don't worry about writing all these notes down because I summarize everything in a free

و نگران نوشتن همه این یادداشت ها نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم

lesson PDF so you can look in the description for the link.

تا بتوانید لینک را در توضیحات جستجو کنید .

Now let's continue and learn about Fred's mischief rampage After numerous complaints.

حالا بیایید ادامه دهیم و در مورد بیدادگری شیطنت فرد پس از شکایات متعدد بدانیم.

Numerous is another way of saying, many after numerous complaints, after many complaints.

متعدد راه دیگری برای گفتن است، بسیاری پس از شکایات متعدد، پس از بسیاری از شکایات.

And a complaint is when you see something negative.

و شکایت زمانی است که چیزی منفی می بینید.

So if you went to a restaurant and you didn't like the food and then you told.

بنابراین اگر به رستوران رفتید و غذا را دوست نداشتید و سپس گفتید.

The the server?

سرور؟

The waiter.

پیشخدمت.

This isn't very good.

این خیلی خوب نیست داری

You are making a complaint, making a complaint.

شکایت می کنی، شکایت می کنی.

So that's the verb that goes with the noun complaint.

بنابراین این فعل است که با اسم شکایت همراه می شود.

I made a complaint about the food.

من از غذا شکایت کردم.

Now complain is the verb form, and this I'll complaint.

حالا شکایت فرم فعل است و من شکایت خواهم کرد.

That's a noun.

این یک اسم است.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

Notice it has an article in our sentence here, after numerous complaints.

توجه داشته باشید که پس از شکایات متعدد، مقاله ای در جمله ما در اینجا وجود دارد .

There's no article because you don't use an article when it's a plural noun.

هیچ مقاله ای وجود ندارد زیرا شما از یک مقاله زمانی که اسم جمع است استفاده نمی کنید.

But if you were to use the verb form, I complained about the food.

اما اگر قرار بود از شکل فعل استفاده کنید، من از غذا شکایت کردم.

So when you dislike something or you have a negative experience and you make that known

بنابراین وقتی چیزی را دوست ندارید یا تجربه منفی دارید و آن را

to someone, you are making a complaint.

به کسی می‌دانید، شکایت می‌کنید.

Or you are.

یا شما هستید.

Complaining the noun form or the verb form.

شکایت از شکل اسم یا فعل.

After numerous complaints of mischief, we know what this means and the pronunciation.

پس از شکایات متعدد از شیطنت، ما می دانیم که این به چه معناست و تلفظ آن چیست.

Remember, mischief is simply bad behavior.

به یاد داشته باشید، شیطنت صرفاً یک رفتار بد است.

Mischief Jeff Mischief in the city of Aurora, a £400 LB.

Mischief Jeff Mischief در شهر Aurora، یک لیوان £ 400.

This is the short form to identify pound a £400 culprit.

این فرم کوتاه برای شناسایی یک مجرم 400 پوندی است.

Culprit.

مقصر.

Well, what or who is a culprit?

خب مقصر چی یا کیه؟

Well, Fred the Pig is the culprit.

خب، فرد خوک مقصر است.

And a culprit is someone, or in this case, something a pig who has done something wrong.

و مقصر کسی است، یا در این مورد، چیزی خوک است که کار اشتباهی انجام داده است.

A £400 culprit, Fred the Pig has finally been caught loitering outside a shopping center.

فرد خوک، یک مجرم 400 پوندی، سرانجام در حال پرسه زدن بیرون از یک مرکز خرید دستگیر شد.

Now in this case it is still the passive voice because the culprit who is Fred the pig is

اکنون در این مورد هنوز صدای منفعل است زیرا مقصر که فرد خوک است،

receiving the action.

عمل را دریافت می کند.

And they're not.

و آنها نیستند.

The story isn't focusing on who caught Fred the Pig, which is why we don't even know who

داستان روی اینکه چه کسی فرد خوک را گرفت تمرکز نمی کند ، به همین دلیل است که ما حتی نمی دانیم چه کسی

caught Fred the Pig.

فرد خوک را گرفت.

And that's why I had to just write people or officials, because that's not the purpose

و به همین دلیل مجبور شدم فقط برای افراد یا مسئولان بنویسم، زیرا هدف داستان این نیست

of the story.

.

The purpose of the story is learning about how Fred the pig was caught.

هدف از داستان یادگیری در مورد چگونگی گرفتار شدن خوک فرد است.

A £400 culprit has finally been caught loitering outside a shopping center.

یک مجرم 400 پوندی بالاخره در حال پرسه زدن بیرون یک مرکز خرید دستگیر شد.

Let's talk about this verb to loiter.

بیایید در مورد این فعل to loiter صحبت کنیم.

Loiter is the verb.

Loiter فعل است.

Notice that pronunciation Oy oy, loy, loiter, loiter, loiter.

توجه کنید که تلفظ Oy oy، loy، loiter، loiter، loiter.

Now, when you loiter, you stay in a public place.

حالا، وقتی پرسه می زنید، در یک مکان عمومی می مانید .

This could be a mall, a restaurant.

این می تواند یک مرکز خرید، یک رستوران باشد.

A school without an obvious reason to be there.

مدرسه ای بدون دلیل واضح برای حضور در آنجا.

Well, what's the obvious?

خوب، واضح است؟

Reason to be at a mall to purchase something.

دلیل حضور در یک مرکز خرید برای خرید چیزی.

But oftentimes younger people, and maybe older people as well, will go to the mall as a form

اما اغلب افراد جوان‌تر و شاید افراد مسن‌تر نیز به‌عنوان نوعی فعالیت به مرکز خرید می‌روند

of an activity, but they have no intention of buying something.

، اما قصد خرید چیزی را ندارند.

They don't even have any money, but they're in the mall and they're just staying there.

آنها حتی هیچ پولی ندارند، اما آنها در مرکز خرید هستند و فقط در آنجا می مانند.

So they're taking up space.

بنابراین آنها فضا را اشغال می کنند.

Maybe they're making noise, disturbing people and they're not actually customers because

شاید آنها سر و صدا می کنند، مزاحم مردم می شوند و در واقع مشتری نیستند زیرا

they are not buying anything.

چیزی نمی خرند.

So in that case, those people are loitering.

بنابراین در آن صورت، آن افراد در حال پرسه زدن هستند.

And a lot of public places like malls, schools will have a sign that says no loitering, which

و بسیاری از مکان‌های عمومی مانند مراکز خرید، مدارس، تابلویی دارند که می‌گوید بدون پرسه زدن، که به

is telling you unless you're here to buy something.

شما می‌گوید مگر اینکه برای خرید چیزی اینجا باشید.

I don't want you here and you shouldn't be here, which makes sense because you shouldn't

من شما را اینجا نمی خواهم و نباید اینجا باشید، که منطقی است زیرا نباید

go to a location unless you plan to buy something, right?

به مکانی بروید مگر اینکه قصد خرید چیزی داشته باشید، درست است؟

From the mall's perspective.

از دیدگاه مرکز خرید.

Personally, I also go to the mall sometimes with friends without the intent of buying

من شخصاً گاهی با دوستانم بدون قصد خرید

something, so in that case I am loitering.

چیزی به مرکز خرید می روم، بنابراین در این مورد پرسه می زنم.

But this pig, Fred the Pig, has finally been caught loitering outside a shopping center.

اما این خوک، فرد خوک، سرانجام در حال پرسه زدن بیرون از یک مرکز خرید دستگیر شد.

So this looks like, perhaps it's the shopping center.

بنابراین این به نظر می رسد، شاید این مرکز خرید باشد.

And obviously he has no reason to be there, so he's loitering.

و بدیهی است که او دلیلی برای حضور در آنجا ندارد، بنابراین پرسه می‌زند.

Fred the Pig was loitering.

فرد خوک در حال پرسه زدن بود.

All right, let's continue.

باشه ادامه بدیم

Officials say Fred, who dodged them for several days.

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت .

Let's talk about the verb dodge.

بیایید در مورد فعل dodge صحبت کنیم.

This is a great verb to have in your vocabulary.

این یک فعل عالی است که در واژگان شما وجود دارد.

When you dodge, dodge, odge.

وقتی طفره می‌روی، طفره می‌روی، طفره می‌روی.

When you dodge something or someone you avoid, you avoid that something.

وقتی از چیزی یا کسی که از او دوری می‌کنید طفره می‌روید، از آن چیزی اجتناب می‌کنید.

I'll add or someone, because it's very common to dodge someone.

من یا کسی را اضافه می کنم، زیرا طفره رفتن از کسی بسیار رایج است.

And why do you avoid that?

و چرا از آن اجتناب می کنید؟

Something or someone, usually because.

چیزی یا کسی، معمولاً به این دلیل.

If you get.

اگر دریافت کنید.

That something or that someone, it will be unpleasant in some way.

آن چیزی یا آن کسی، به نوعی ناخوشایند خواهد بود.

So Fred the pig dodged them.

بنابراین فرد خوک از آنها طفره رفت.

So in this case, it's officials.

بنابراین در این مورد، این مقامات هستند.

The officials who were trying to catch him.

مقاماتی که سعی در دستگیری او داشتند.

Fred the pig dodged.

فرد خوک طفره رفت.

Officials avoided officials.

مقامات از مقامات دوری کردند.

Why?

چرا؟

Because if the officials caught him, he would be in danger.

چون اگر مسئولان او را می گرفتند در خطر بود.

Potentially.

به طور بالقوه.

Of course, that's what the pig would think.

البته این چیزی است که خوک فکر می کند.

Now, this is a very common word that you can use in your speech.

در حال حاضر، این یک کلمه بسیار رایج است که می توانید در سخنرانی خود استفاده کنید.

For example, I've been dodging my boss's phone calls.

به عنوان مثال، من از تماس های تلفنی رئیسم طفره می رفتم .

So this is the exact same thing as saying I've been avoiding avoiding my boss's phone

بنابراین این دقیقاً همان چیزی است که بگوییم من از تماس های تلفنی رئیسم اجتناب کرده ام

calls.

.

So my phone rings.

پس گوشیم زنگ میخوره

I look at it, it's my boss, and I press silence or decline.

من به آن نگاه می کنم، رئیس من است و سکوت می کنم یا رد می شوم.

Or I just let it ring.

یا فقط گذاشتم زنگ بخوره

That's how I dodge my bosses phone calls.

اینطوری از تماس های تلفنی رئیسم طفره می روم.

Why would I do that?

چرا باید آن کار را انجام بدهم؟

Because if I talk to my boss something unpleasant is going to happen.

چون اگر با رئیسم صحبت کنم اتفاق ناخوشایندی می افتد.

Maybe I did a bad job with the report and I know my boss is mad about the report, so

شاید من کار بدی با گزارش انجام دادم و می‌دانم که رئیسم از این گزارش عصبانی است، بنابراین

if I pick up that call he's just going to say Jennifer, why did you do that report like

اگر آن تماس را بگیرم او فقط به جنیفر می‌گوید، چرا آن گزارش را اینطور انجام دادی

that?

؟

And is going to be unpleasant for me, so obviously I want to avoid.

و برای من ناخوشایند خواهد بود، بنابراین بدیهی است که می خواهم از آن اجتناب کنم.

That I want to dodge that.

که من می خواهم از آن طفره بروم.

Officials say Fred, who dodged them for several days, is always hungry and loves his belly

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت، همیشه گرسنه است و عاشق

scratches.

خراش های شکمش است.

So this is scratch and then his belly.

بنابراین این خراش است و سپس شکم او.

I don't know if you have any pets.

من نمی دانم آیا شما حیوان خانگی دارید یا خیر.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

So notice that's how you would ask that.

بنابراین توجه داشته باشید که چگونه می خواهید آن را بپرسید.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

I'll write this for you.

من این را برای شما می نویسم.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

A very common question to ask and to answer.

یک سوال بسیار رایج برای پرسیدن و پاسخ دادن. می

You can say I have and then whatever your pets are, I have two cats, a dog, a bird and

توانید بگویید من دارم و سپس هر چه حیوان خانگی شما باشد، من دو گربه، یک سگ، یک پرنده و

a £400 pig for example.

یک خوک 400 پوندی دارم.

Or you can simply say no I don't.

یا می توانید به سادگی بگویید نه، من این کار را نمی کنم.

Or you might talk about a pet you had in the past.

یا ممکن است در مورد حیوان خانگی ای که در گذشته داشته اید صحبت کنید .

I had a dog.

من یک سگ داشتم.

But now I don't have any pets.

اما الان هیچ حیوان خانگی ندارم.

Technically, you don't even need to say this because if you said I had a dog because this

از نظر فنی، شما حتی نیازی به گفتن این موضوع ندارید، زیرا اگر می‌گفتید من سگ داشتم، زیرا این

verb is in the past.

فعل در گذشته است.

I know now you don't, but I'm just showing you if you wanted to expand on your answer.

من می دانم که شما این کار را نمی کنید، اما من فقط به شما نشان می دهم که آیا می خواهید پاسخ خود را گسترش دهید.

So share your answer to this question in the comments below.

بنابراین پاسخ خود را به این سوال در نظرات زیر به اشتراک بگذارید .

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

And this is true for me.

و این برای من صادق است.

I have two cats.

من دو گربه دارم.

I have two cats.

من دو گربه دارم.

What about you?

تو چطور؟

What about you?

تو چطور؟

Share that in the comments below.

آن را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

It took about 8 people and five hours to capture him.

دستگیری او حدود 8 نفر و پنج ساعت طول کشید .

Capture is another way of saying catch, capture, catch.

گرفتن راه دیگری برای گفتن گرفتن، گرفتن، گرفتن است.

And you can use capture specifically with animals.

و شما می توانید از عکس برداری به طور خاص با حیوانات استفاده کنید.

They now hope to find his forever home, his forever home.

آنها اکنون امیدوارند که خانه ابدی او، خانه ابدی او را پیدا کنند.

So in this case, forever is being used as an adjective to describe the type of home.

بنابراین در این مورد، forever به عنوان یک صفت برای توصیف نوع خانه استفاده می شود.

And you see this a lot now when animal shelters are trying to to find homes for their animals.

و اکنون زمانی که پناهگاه های حیوانات سعی می کنند خانه ای برای حیوانات خود پیدا کنند، این را بسیار می بینید.

They might have these really adorable pictures of a cat or a puppy or a pig apparently, and

آنها ممکن است این تصاویر واقعاً شایان ستایش یک گربه یا توله سگ یا خوک را داشته باشند و

say.

بگویند.

Fred is looking for his forever home, which means that they want someone to adopt Fred

فرد به دنبال خانه ابدی خود است، به این معنی که آنها می خواهند فردی برای همیشه فرد را به فرزندی قبول کند

permanently.

.

Notice how adopt is used with animals.

توجه داشته باشید که چگونه در مورد حیوانات استفاده می شود.

You're probably familiar with the verb adopt for children.

احتمالاً شما با فعل اتخاذ برای کودکان آشنا هستید.

You can adopt A child if you're unable to have children of your own or simply because

اگر نمی توانید فرزند خود را داشته باشید یا صرفاً به این دلیل که می

you want to.

خواهید، می توانید فرزندی را به فرزندی قبول کنید.

You can adopt A child, but you can also adopt A pet.

شما می توانید یک کودک را به فرزندی قبول کنید، اما می توانید یک حیوان خانگی را نیز قبول کنید.

And obviously when you adopt A child is a permanent situation.

و بدیهی است که وقتی فرزندی را به فرزندی قبول می کنید یک وضعیت دائمی است.

So that's why they're using this verb as well, 'cause they want you to know that when you

بنابراین به همین دلیل است که آنها از این فعل نیز استفاده می کنند، زیرا آنها می خواهند شما بدانید که وقتی

take this dog home with you, that's a permanent situation.

این سگ را با خود به خانه می برید، این یک وضعیت دائمی است.

That dog now has his forever home.

آن سگ اکنون خانه ابدی خود را دارد. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

City officials first became aware of Fred on September 24th when they received a call

مقامات شهر اولین بار در 24 سپتامبر هنگامی که با تماسی

about a pig that was tearing up a person's yard.

در مورد خوکی که حیاط یک نفر را خراب می کرد، از فرد مطلع شدند .

All right, let's talk about the phrasal verb to tear.

بسیار خوب، بیایید در مورد فعل عبارتی to tear صحبت کنیم.

Up In this context, tear up means cause damage to because they're talking about a person's

در این زمینه، پاره کردن به معنای آسیب رساندن به آن است زیرا آنها در مورد حیاط یک شخص صحبت می کنند

yard.

.

A yard is the area in front of one's house or behind one's house where there's grass,

حیاط محوطه ای است که در جلوی خانه یا پشت خانه فرد است که در آن علف،

trees, flowers.

درخت، گل وجود دارد.

That's your yard.

اون حیاط توست

You can have your front yard or your backyard, or you can simply say yard.

شما می توانید حیاط جلویی یا حیاط خلوت خود را داشته باشید، یا می توانید به سادگی بگویید حیاط.

So yard, grass, flowers, trees, bushes and then if he was tearing it up maybe he was

بنابراین حیاط، علف، گل، درخت، بوته و سپس اگر او آن را پاره می کرد، شاید در حال حفر چاله بود

digging a hole.

.

He was eating the flower so he was causing damage to that person's yard.

او داشت گل را می خورد بنابراین به حیاط آن شخص آسیب می رساند.

Now a tear up can also be used with a piece of paper.

اکنون می توان از پارگی با یک تکه کاغذ نیز استفاده کرد .

Right now I'm tearing up this piece of paper.

همین الان دارم این تکه کاغذ را پاره می کنم.

I'm taking a whole piece of paper and it's going into smaller pieces, so that's to tear

من یک تکه کاغذ کامل را برمی دارم و به قطعات کوچکتر تبدیل می شود، بنابراین

up in the sense of a piece of paper.

به معنای یک تکه کاغذ پاره می شود.

Now look at this sentence and notice my pronunciation.

حالا به این جمله نگاه کنید و به تلفظ من توجه کنید.

First notice is the exact same spelling as we just saw here for tear up a person's yard

اولین اطلاعیه دقیقاً همان املای است که در اینجا برای پاره کردن حیاط یک شخص

or tear up a piece of paper.

یا پاره کردن یک تکه کاغذ دیدیم.

But listen to the pronunciation, I teared.

اما به تلفظ گوش کن، من اشک ریختم.

Up ear.

بالا گوش

So I wrote it out phonetically for you ear.

بنابراین من آن را به صورت آوایی برای شما نوشتم.

So that long E sound I teared up when I watched the sad movie, I teared up.

به طوری که صدای بلند E که وقتی فیلم غمگین را تماشا کردم اشک در آمد، اشک در آمد.

Oh so when you tear up you get tears in your eyes.

اوه پس وقتی اشک میریزی اشک تو چشمات جمع میشه

I tear it up when I watched the sad movie.

وقتی فیلم غمگین رو دیدم پاره اش کردم.

I always tear up when I watch sad movies.

من همیشه وقتی فیلم های غمگین می بینم اشک می ریزم.

You don't want to watch a sad movie with me because I.

تو نمیخوای با من فیلم غمگین ببینی چون من

Always tear up.

همیشه اشک میریزی.

OK, so notice that same exact same phrasal verb, but different pronunciation and different

خوب، پس به همان فعل عبارتی یکسان ، اما تلفظ متفاوت و

meanings.

معانی متفاوت توجه کنید.

But the context will make it obvious.

اما زمینه آن را آشکار خواهد کرد.

It's not possible that tears were produced in this person's yard, so it doesn't make

امکان ندارد که اشک در حیاط این شخص تولید شده باشد، بنابراین

sense that this would be tear up.

منطقی نیست که این اشک پاره شود.

So it's always the context that will make it obvious.

بنابراین همیشه زمینه است که آن را آشکار می کند.

So a pig that was tearing up, causing damage to a person's yard, the area in front of their

بنابراین خوکی که در حال پاره شدن بود و باعث آسیب به حیاط یک شخص، محوطه جلوی

house or behind their house with grass, trees, flowers, bushes, shrubs, a fence.

خانه یا پشت خانه او با علف، درخت، گل، بوته، درختچه، حصار می شد.

But when animal officers arrived on the scene, they were not able to find him.

اما وقتی ماموران حیوانات به محل رسیدند نتوانستند او را پیدا کنند.

More calls came in the next day.

تماس های بیشتری در روز بعد آمد.

Notice you need the for next day, the next day.

توجه داشته باشید که برای روز بعد، روز بعد نیاز دارید .

Sometimes I see students forget the and they just say next day more calls came in the next

گاهی اوقات دانش‌آموزان را می‌بینم که فراموش می‌کنند و فقط می‌گویند روز بعد تماس‌های بیشتری در روز بعد آمد

day, this time about a pig in.

، این بار در مورد یک خوک.

Then another call about a pig that was ruining someone's landscaping.

سپس تماس دیگری در مورد خوکی که داشت محوطه‌سازی کسی را خراب می‌کرد.

Landscaping is what you do to a yard to make it beautiful.

محوطه سازی کاری است که برای زیباتر کردن حیاط انجام می دهید .

So landscaping is when you add flowers, a garden, trees in specific areas, some decorative

بنابراین، محوطه سازی زمانی است که گل، باغ، درختان در مناطق خاص،

rocks and other decor to make your yard beautiful.

سنگ های تزئینی و دکورهای دیگر را اضافه کنید تا حیاط خود را زیبا کنید.

That is called landscaping.

که به آن می گویند محوطه سازی.

Now, this pig, Fred the pig.

حالا، این خوک، فرد خوک.

Oh, that Fred the pig.

آه، آن فرد خوک.

He was ruining to ruin.

او داشت خراب می شد تا خراب شود.

Ruin is also when you cause damage too.

خرابی همچنین زمانی است که شما نیز آسیب وارد کنید.

But if you describe something as ruined, it means that the damage was permanent and you

اما اگر چیزی را خراب توصیف کنید، به این معنی است که آسیب دائمی بوده و

can't save it, so it's no longer useful.

نمی توانید آن را ذخیره کنید، بنابراین دیگر فایده ای ندارد.

So permanent damage to something so tear up to me sounds less severe.

بنابراین آسیب دائمی به چیزی که به نظر من آسیب دیدگی کمتری دارد.

The amount of damage is about here, but ruin the amount of damage is here.

مقدار خسارت تقریباً اینجاست، اما خرابی میزان خسارت اینجاست.

So to cause permanent damage to something, I'll write that for you.

بنابراین برای ایجاد آسیب دائمی به چیزی، آن را برای شما می نویسم. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

He was then spotted again.

سپس او دوباره دیده شد.

When you spot something or someone, it means you identify them.

وقتی چیزی یا شخصی را تشخیص می دهید، به این معنی است که آنها را شناسایی می کنید.

You identify them by seeing that person or that something visibly.

شما آنها را با دیدن آن شخص یا آن چیزی به وضوح شناسایی می کنید.

So let's say you're at a conference and there are many, many people, but then all of a sudden

بنابراین فرض کنید شما در یک کنفرانس هستید و افراد بسیار زیادی وجود دارند، اما ناگهان

you spot your colleague.

متوجه همکار خود می شوید.

Oh, I spotted Joan.

اوه، من جوآن را دیدم.

My colleague Joan.

همکارم جون. من

I spotted Joan.

جوآن را دیدم.

So you were able to identify Joan in this large area of many other people.

بنابراین شما توانستید جوآن را در این منطقه وسیع از افراد دیگر شناسایی کنید.

Here's another example with SPOT.

در اینجا یک مثال دیگر با SPOT است. آیا

Can you spot the mistake in this report?

می توانید اشتباه این گزارش را تشخیص دهید؟

So again, can you identify the mistake?

پس دوباره، آیا می توانید اشتباه را شناسایی کنید؟

Can you see it?

میتونی ببینیش؟ آیا

Can you notice it?

می توانید متوجه آن شوید؟

But the important part is, and I wrote it here for it for you, it's because you're trying

اما بخش مهم این است، و من آن را در اینجا برای شما نوشتم، به این دلیل است که شما تلاش می کنید

to.

.

So I was trying to identify Joan in the crowd.

بنابراین سعی کردم جوآن را در میان جمعیت شناسایی کنم.

I was trying to spot Joan.

سعی می کردم جوآن را ببینم.

And you're reading a report carefully because you're trying to identify to spot the mistake.

و شما یک گزارش را با دقت می خوانید زیرا سعی می کنید اشتباه را شناسایی کنید.

So you're trying to do this.

بنابراین شما سعی می کنید این کار را انجام دهید.

It's not just things you see because they're around you.

این فقط چیزهایی نیستند که شما می بینید زیرا آنها در اطراف شما هستند.

You have to be trying to identify it to use Spot.

برای استفاده از Spot باید سعی کنید آن را شناسایی کنید .

He was then spotted again three days later on September 27th.

او سپس سه روز بعد در 27 سپتامبر دوباره دیده شد.

So this makes sense because they're trying to see Notice identify Fred the Pig in the

بنابراین این منطقی است زیرا آنها در تلاشند ببینند که Notice فرد خوک را در

early morning hours.

ساعات اولیه صبح شناسایی کند.

This time Fred was in a position where he could be captured, captured again.

این بار فرد در موقعیتی قرار داشت که می‌توانست اسیر شود، دوباره اسیر شود. خانم آلن گفت،

Remember, we can use caught, which this article has used quite a lot as well, where he could

به یاد داشته باشید که می‌توانیم از catch استفاده کنیم، که این مقاله نیز بسیار از آن استفاده کرده است، جایی که می‌توان او را

be captured, caught, Miss Allen said.

دستگیر کرد.

Still, it was no easy task.

با این حال، کار آسانی نبود. به

Notice the sentence structure here, because to make this negative, generally we don't

ساختار جمله در اینجا توجه کنید، زیرا برای منفی کردن آن، معمولاً ما

just add no before something in English.

فقط قبل از چیزی در انگلیسی، نه اضافه نمی کنیم.

Generally you need an auxiliary verb.

به طور کلی به یک فعل کمکی نیاز دارید.

Still, it's wasn't an easy task.

با این حال، کار آسانی نبود.

This is the standard way to make something negative.

این روش استاندارد برای ایجاد یک چیز منفی است.

Was not was not an easy task.

نبود کار آسانی نبود.

And then the contraction of was not which native speakers very commonly used.

و سپس انقباض آن چیزی نبود که بومی‌ها معمولاً از آن استفاده می‌کردند.

Is wasn't.

نبود

It wasn't an easy task.

کار آسانی نبود.

This to say, it was no easy task.

این را بگویم، کار آسانی نبود.

This is an alternative structure that we use mainly to emphasize the negative, so I wanna

این یک ساختار جایگزین است که ما عمدتاً برای تأکید بر موارد منفی از آن استفاده می کنیم، بنابراین می خواهم

make it sound stronger.

قوی تر به نظر برسد.

If I just say, oh, it wasn't an easy task.

اگر فقط بگویم، اوه، کار آسانی نبود.

It was no easy task.

کار آسانی نبود.

It's more forceful to emphasize that no, it wasn't an easy task.

تاکید بر اینکه نه، کار آسانی نبود، قوی تر است.

It was no easy task.

کار آسانی نبود.

So you could say maybe learning English was no easy task until I found Jennifer's videos.

بنابراین می توان گفت شاید یادگیری زبان انگلیسی کار آسانی نبود تا اینکه ویدیوهای جنیفر را پیدا کردم.

Learning English was no easy task until I found Jennifer's videos.

یادگیری زبان انگلیسی کار آسانی نبود تا اینکه ویدیوهای جنیفر را پیدا کردم.

And now hopefully it is an easy task.

و اکنون امیدوارم کار آسانی باشد.

Was no easy task, was not an easy thing to do.

کار آسانی نبود، کار آسانی نبود .

So feel free to put this in the comments if you agree that now it's easier because you

بنابراین اگر موافقید که اکنون راحت تر است، این را در نظرات قرار دهید زیرا شما

have my lessons to help you.

درس های من را برای کمک به شما دارید.

And by putting this in the comments, you're practicing this alternative sentence structure,

و با قرار دادن این در نظرات، شما در حال تمرین این ساختار جمله جایگزین هستید،

so put that in the comments.

بنابراین آن را در نظرات قرار دهید.

Learning English was no easy task until I found Jennifer.

تا زمانی که جنیفر را پیدا کردم، یادگیری زبان انگلیسی کار آسانی نبود .

'S videos, all right.

ویدیوهای 's، بسیار خوب. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

He was, he just wasn't ready to give up his holiday of running around the city and eating

او گفت، او فقط آماده نبود تعطیلات خود را که در شهر دویدن و

what he wanted to eat, she said.

آنچه می خواست بخورد، رها کند.

So of course the he is Fred the Pig and this is talking about the fact how he didn't want

پس مطمئناً او فرد خوک است و این در مورد این واقعیت صحبت می کند که چگونه او نمی خواست

to be captured, caught and it was no easy task.

دستگیر شود، دستگیر شود و کار آسانی نبود.

Well, and remember, before the pig, Fred, the pig was dodging, was dodging them, which

خوب، و به یاد داشته باشید، قبل از خوک، فرد، خوک در حال طفره رفتن بود، از آنها طفره می رفت، که

made it no easy task to capture him.

گرفتن او را آسان نمی کرد.

Dodge is a void now.

دوج اکنون یک خلاء است.

Why?

چرا؟

Because he wasn't ready to give up his holiday.

چون حاضر نبود تعطیلاتش را رها کند.

This is a useful phrasal verb to give something up.

این یک فعل عبارتی مفید برای رها کردن چیزی است .

In this case, the something is his holiday, and when you give something up, you simply

در این مورد، چیزی تعطیلات اوست و وقتی چیزی را رها می کنید، به سادگی

stop doing it.

آن را انجام نمی دهید.

You stop doing the something or you stop using the something.

شما انجام کاری را متوقف می کنید یا از چیزی استفاده نمی کنید .

So a lot of people use this when they quit smoking.

بنابراین بسیاری از مردم هنگام ترک سیگار از این استفاده می کنند .

Oh, I need to give up smoking.

اوه، من باید سیگار را ترک کنم.

I need to stop smoking, stop doing the activity or using the activity, so in this case, stop

من باید سیگار را ترک کنم، فعالیت یا استفاده از فعالیت را متوقف کنم، بنابراین در این مورد،

his holiday.

تعطیلات او را متوقف کنید. او گفت که

He wasn't ready to give up his holiday of running around the city and eating what he

او حاضر نبود تعطیلات خود را که در شهر دویدن و آنچه

wanted to eat, she said.

می خواست بخورد، رها کند.

Of course, he wasn't ready to give it up.

البته او حاضر نبود آن را رها کند.

After he was captured, staff affectionately gave him the name Fred.

پس از دستگیری او، کارکنان با محبت نام فرد را به او دادند.

So when you do something affectionately, you do it with love, love, friendliness, oh, admiration

بنابراین وقتی کاری را با محبت انجام می دهید، آن را با عشق، عشق، دوستی، آه، تحسین

and affectionately.

و محبت انجام می دهید.

This is an adverb and it modifies the verb Gave him the name because at the beginning

این یک قید است و فعل Give him the name را تغییر می‌دهد، زیرا در ابتدا

the story sounded like, oh, this pig is causing damage, this pig is ruining yards, this pig

داستان اینگونه به نظر می‌رسید که اوه، این خوک باعث آسیب می‌شود، این خوک حیاط‌ها را خراب می‌کند، این خوک

is loitering.

پرسه می‌زند.

So these negative things about the pig.

بنابراین این چیزهای منفی در مورد خوک.

But the staff feel affection towards the pig, so they affectionately gave him the name Fred.

اما کارکنان نسبت به خوک احساس محبت می کنند، بنابراین با محبت نام فرد را به او دادند.

To show that they're not mad at the pig, they are.

برای اینکه نشان دهند که آنها از خوک عصبانی نیستند، آنها هستند.

They feel friendliness or love towards the pig.

آنها نسبت به خوک احساس دوستی یا عشق می کنند .

So the staff affectionately gave him the name Fred and he has been staying at the Aurora

بنابراین کارکنان با محبت نام فرد را به او دادند و او از آن زمان در پناهگاه حیوانات Aurora اقامت دارد

Animal Shelter ever since.

.

So because this isn't in the present perfect continuous Burton's, I know the pig is still

بنابراین از آنجایی که این در برتون استمراری کامل فعلی نیست، می‌دانم که خوک هنوز

there now.

آنجاست. خانم آلن گفت که

The pig, Fred, the pig is still at the Aurora Animal Shelter now, Miss Allen said.

خوک، فرد، خوک اکنون در پناهگاه حیوانات آرورا است.

He is an unusual addition to the shelter animal shelter.

او افزودنی غیرمعمول به پناهگاه حیوانات پناهگاه است .

This is an area where they they care for abandoned pets or pets without homes.

این منطقه جایی است که آنها از حیوانات خانگی رها شده یا حیوانات خانگی بدون خانه مراقبت می کنند.

They call that a shelter to the shelter, which more commonly houses cats and dogs.

آنها به آن پناهگاه می گویند که بیشتر گربه ها و سگ ها را در خود جای می دهد.

Of course, they don't get many pigs at animal shelters in cities.

البته، آنها خوک های زیادی را در پناهگاه های حیوانات در شهرها نمی گیرند.

Of course, staff are not sure how he ended up on the streets of Aurora.

البته کارکنان مطمئن نیستند که او چگونه در خیابان های آرورا به پایان رسید.

When you end up to use the phrasal verb, it talks about your your final state or your

هنگامی که در نهایت از فعل عبارتی استفاده می کنید، در مورد وضعیت نهایی یا

final decision.

تصمیم نهایی شما صحبت می کند.

So he's on the streets of Aurora, but they have no idea how that became his final location.

بنابراین او در خیابان‌های آرورا است، اما آنها نمی‌دانند که چگونه مکان نهایی او شد.

How did he get there?

چگونه او به این جایگاه رسیده؟

How did he end up there?

چگونه او به آنجا رسید؟

So you can use that.

بنابراین می توانید از آن استفاده کنید.

This is a very common phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار رایج است.

For example, I might say I ended ended up staying home last night.

برای مثال، ممکن است بگویم در نهایت شب گذشته در خانه ماندم.

This implies that my final decision or action was to stay home, but because I used ended

این نشان می‌دهد که تصمیم یا اقدام نهایی من این بود که در خانه بمانم، اما به دلیل استفاده از آن تمام شد

up.

.

It implies that I was considering other options, but I ended up staying home.

این نشان می‌دهد که در حال بررسی گزینه‌های دیگری بودم، اما در نهایت در خانه ماندم.

So this was out of all the option options I was considering.

بنابراین این خارج از تمام گزینه های مورد نظر من بود.

This is my final option.

این گزینه نهایی من است.

I ended up staying home last night.

من دیشب در خانه ماندم.

I ended up adopting a pig named Fred, which I don't think I'll end up doing, but I guess

من در نهایت خوکی به نام فرد را به فرزندی قبول کردم، که فکر نمی‌کنم در نهایت این کار را بکنم، اما حدس می‌زنم

it's a possibility 'cause I do love animals, but I don't think I can take Fred home for

این احتمال وجود دارد، زیرا من عاشق حیوانات هستم، اما فکر نمی‌کنم بتوانم فرد را برای همیشه به خانه ببرم

his forever.

.

Home staff are not sure how he ended up on the streets of Aurora, how that became his

کارکنان خانه مطمئن نیستند که او چگونه در خیابان های آرورا به پایان رسید، چگونه این

final position.

موقعیت نهایی او شد.

They have speculated that he may have been a backyard pet.

آنها حدس زده اند که او ممکن است یک حیوان خانگی در حیاط خلوت بوده باشد.

Remember I explained backyard already?

یادت هست قبلا حیاط خلوت را توضیح داده بودم؟

A backyard pet that grew to be a much bigger size than expected?

حیوان خانگی در حیاط خلوت که بزرگتر از حد انتظار شده است؟

You're probably wondering about the verb speculate.

احتمالاً در مورد فعل speculate فکر می کنید.

It has the same meaning as the verb guess.

همان معنای فعل حدس زدن را دارد.

When you guess an answer, for example, it means you're not 100% certain what the correct

برای مثال، وقتی یک پاسخ را حدس می‌زنید، به این معنی است که 100% مطمئن نیستید که

answer is, but you're just going to guess.

پاسخ صحیح چیست، اما فقط می‌خواهید حدس بزنید.

So when you speculate, you don't know 100% what the answer is, but you're just you're

بنابراین وقتی حدس میزنید، 100% جواب را نمیدانید، اما فقط

guessing.

حدس میزنید.

You're using the information that you have to provide an explanation, but you're not

شما از اطلاعاتی استفاده می کنید که باید توضیح دهید، اما

100% certain.

100% مطمئن نیستید.

So they're guessing that he was a backyard pet that grew to be much bigger than expected,

بنابراین آنها حدس می زنند که او یک حیوان خانگی در حیاط خلوت است که بسیار بزرگتر از حد انتظار شده است،

but they're not 100% sure if this is correct.

اما آنها 100٪ مطمئن نیستند که آیا این یک حیوان خانگی است.

They probably got him as a little piglet.

احتمالا او را به عنوان یک خوکچه کوچک گرفته اند.

So a baby pig is called a piglet, Baby pig, just like a baby cat is a kitten, a baby dog

بنابراین بچه خوک را خوک، بچه خوک می گویند، درست مثل بچه گربه که بچه گربه است، بچه سگ هم

is a puppy.

توله سگ است.

So this is a baby pig is a piglet, a little piglet.

بنابراین این یک بچه خوک است یک خوکچه است، یک بچه خوک کوچک.

And he just continued to grow.

و او فقط به رشد خود ادامه داد.

Miss Allen said nobody has claimed Fred, so this means nobody has said Fred is my pig.

خانم آلن گفت هیچ کس ادعای فرد را نکرده است، پس این بدان معناست که هیچکس نگفته که فرد خوک من است.

If someone said Fred is my pig, then that person claimed Fred.

اگر کسی می گفت فرد خوک من است، آن شخص ادعا می کند که فرد است.

But unfortunately nobody has said that and he seems to like his new home for now.

اما متأسفانه هیچ کس این را نگفته است و به نظر می رسد فعلاً خانه جدید خود را دوست دارد.

But staff are hoping to find a farm for him where he can play and be at ease, at ease,

اما کارکنان امیدوارند مزرعه ای برای او پیدا کنند که بتواند در آن بازی کند و در آسودگی، آسودگی و

At ease.

آسودگی باشد.

You need the preposition at.

شما به حرف اضافه در نیاز دارید.

This would be another way of saying be relaxed, relaxed.

این می تواند راه دیگری برای گفتن آرامش، آرامش باشد.

If you're at ease it means you're relaxed.

اگر راحت هستید به این معنی است که آرامش دارید.

There's no tension and they're looking for a farm that can be.

هیچ تنشی وجود ندارد و آنها به دنبال مزرعه ای هستند که بتواند باشد.

Remember the expression we we learned as well.

تعبیری را که یاد گرفتیم نیز به خاطر بسپار.

That can be his forever home.

آنجا می تواند خانه ابدی او باشد.

His forever home.

خانه ابدی او

I don't know about you, but I love animal stories.

من شما را نمی دانم، اما من عاشق داستان های حیوانات هستم.

I love animals.

حیوانات را دوست دارم.

I always tear up when I hear about animals.

من همیشه وقتی در مورد حیوانات می شنوم اشک می ریزم.

So let's all say in the comments, good luck Fred, good luck Fred.

پس بیایید همه در نظرات بگوییم، موفق باشید فرد، موفق باشید فرد.

And hopefully Fred will find his forever home.

و امیدوارم فرد خانه ابدی خود را پیدا کند.

So put Good luck Fred in the comments.

بنابراین موفق باشید فرد را در نظرات قرار دهید.

And that was the end of the article.

و این پایان مقاله بود.

So what I'll do now is I'll read the article from start to finish and this time you can

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید

focus on my pronunciation.

روی تلفظ من تمرکز کنید.

So let's do that now.

پس بیایید این کار را اکنون انجام دهیم.

Fred, the pig caught after Mischief rampage.

فرد، خوک پس از داد و بیداد شیطنت گرفتار شد.

After numerous complaints of mischief in the city of Aurora, a £400 culprit has finally

پس از شکایات متعدد در مورد شرارت در شهر آرورا، سرانجام یک مجرم 400 پوندی در حال

been caught loitering outside a shopping center.

پرسه زدن در بیرون یک مرکز خرید دستگیر شد.

Officials say Fred, who dodged them for several days, is always hungry and loves his belly

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت، همیشه گرسنه است و عاشق

scratches.

خراش های شکمش است.

It took about 8 people and five hours to capture him.

دستگیری او حدود 8 نفر و پنج ساعت طول کشید .

They now hope to find his forever home.

آنها اکنون امیدوارند که خانه ابدی او را پیدا کنند.

City officials first became aware of Fred on September 24th when they received a call

مقامات شهر اولین بار در 24 سپتامبر هنگامی که با تماسی

about a pig that was tearing up a person's yard.

در مورد خوکی که حیاط یک نفر را خراب می کرد، از فرد مطلع شدند .

But when animal officers arrived on the scene, they were not able to find him.

اما وقتی ماموران حیوانات به محل رسیدند نتوانستند او را پیدا کنند.

More calls came in the next day, this time about a pig in traffic.

روز بعد تماس های بیشتری دریافت شد، این بار در مورد یک خوک در ترافیک.

Then another call about a pig that was ruining someone's landscaping.

سپس تماس دیگری در مورد خوکی که داشت محوطه سازی کسی را خراب می کرد.

He was then spotted again three days later on September 27th in the early morning hours.

او سپس دوباره سه روز بعد در 27 سپتامبر در ساعات اولیه صبح دیده شد. خانم آلن گفت که

This time Fred was in a position where he could be captured, Miss Allen said.

این بار فرد در موقعیتی قرار داشت که می شد او را دستگیر کرد.

Still, it was no easy task.

با این حال، کار آسانی نبود. او گفت که

He just wasn't ready to give up his holiday of running around the city and eating what

او فقط آماده نبود تعطیلات خود را که در شهر دویدن و آنچه

he wanted to eat, she said.

می خواست بخورد را رها کند.

After he was captured, staff affectionately gave him the name Fred and he has been staying

پس از دستگیری، کارکنان با محبت نام فرد را به او دادند و او

at the Aurora Animal Shelter ever since.

از آن زمان در پناهگاه حیوانات آرورا اقامت دارد.

Miss Allen said he is an unusual addition to the shelter, which more commonly houses

خانم آلن گفت که او افزودنی غیرعادی به این پناهگاه است که معمولا

cats and dogs.

گربه ها و سگ ها را در خود جای می دهد.

Staff are not sure how he ended up on the streets of Aurora.

کارکنان مطمئن نیستند که چگونه او در خیابان های آرورا به پایان رسید.

They have speculated that he may have been a backyard pet that grew to be a much bigger

آنها حدس می زنند که او ممکن است یک حیوان خانگی در حیاط خلوت باشد که اندازه آن بسیار بزرگتر

size than expected.

از حد انتظار شده است. خانم آلن گفت که

They probably got him as a little piglet and he just continued to grow, Miss Allen said.

احتمالاً او را به عنوان یک خوکچه کوچک گرفتند و او به رشد خود ادامه داد.

Nobody has claimed Fred yet and he seems to like his new home for now, but staff are hoping

هنوز کسی ادعای فرد را نکرده است و به نظر می رسد که او خانه جدید خود را در حال حاضر دوست دارد، اما کارکنان امیدوارند

to find a farm for him where he can play and be at ease.

مزرعه ای برای او پیدا کنند که بتواند در آن بازی کند و راحت باشد.

Amazing job today.

کار شگفت انگیز امروز

Now did you like this lesson?

حالا این درس را دوست داشتید؟

I know it was long but my hope is that you'll take all weekend to review this lesson or

می دانم که طولانی بود، اما امیدوارم تمام آخر هفته را برای مرور این درس وقت بگذارید یا

you'll review it over multiple days as well.

آن را در چند روز نیز مرور کنید.

Because practice, practice, practice, repetition is the key to learning.

زیرا تمرین، تمرین، تمرین، تکرار کلید یادگیری است.

So if you like this lesson and you want me to make more lessons like this, then put weekly

بنابراین اگر این درس را دوست دارید و می خواهید که من دروس بیشتری از این قبیل بسازم، پس درس هفتگی را قرار دهید

lesson.

.

Put weekly lesson in the comments and I'll keep creating these.

درس هفتگی را در نظرات قرار دهید و من به ایجاد آنها ادامه خواهم داد.

Weekly lessons just for you.

دروس هفتگی فقط برای شما

And of course, make sure you like this video, Share it with your friends and subscribe so

و البته، مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و سابسکرایب کنید تا

you're notified every time I post a new lesson.

هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking guide where I share 6 tips on how to speak English fluently

و شما می توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می گذارم

and confidently.

.

You can click here to download it or look for the link in the description.

برای دانلود آن می توانید اینجا کلیک کنید یا لینک آن را در توضیحات جستجو کنید.

And you can keep improving your English with this lesson.

و شما می توانید با این درس به بهبود زبان انگلیسی خود ادامه دهید .

Right now.

همین الان.