Basic English Grammar - TOO MUCH, TOO MANY, A LOT OF

Peekaboo. How are you? My name is Ronnie. I'm going to teach you some English. Imagine

پیکابو. چطور هستید؟ اسم من رونی است. من قصد دارم کمی به شما انگلیسی یاد بدهم. تصور کنید

that I would teach you English on EngVid, www.engvid.com. Today's lesson is good versus

که من انگلیسی را در EngVid، www.engvid.com به شما آموزش دهم . درس امروز خوب در مقابل

bad with nouns.

بد با اسم است.

I hear this mistake a lot, almost every day. So I want to help you. I want you to sound

تقریبا هر روز این اشتباه را زیاد می شنوم. بنابراین من می خواهم به شما کمک کنم. من می خواهم وقتی انگلیسی صحبت می کنید

as natural as possible when you speak English.

تا حد امکان طبیعی به نظر برسید.

So maybe you have already learned that we have uncountable and countable nouns. Now,

بنابراین شاید شما قبلاً یاد گرفته باشید که ما اسامی غیرقابل شمارش و شمارش داریم. حال،

what this means -- if you haven't learned this before -- is that if a noun is uncountable,

معنای این مورد - اگر قبلاً این را یاد نگرفته‌اید - این است که اگر یک اسم غیرقابل شمارش باشد،

we do not put an S at the end of the noun. So things that are really teeny tiny small

S در انتهای اسم قرار نمی‌دهیم. بنابراین چیزهایی که واقعاً کوچک هستند

like rice or sugar or salt are uncountable. Things that are liquid -- for example beer

مانند برنج یا شکر یا نمک غیرقابل شمارش هستند. چیزهایی که مایع هستند - برای مثال آبجو

or water -- are uncountable. So all liquids and tiny things are uncountable. Also, gases

یا آب - غیرقابل شمارش هستند. بنابراین همه مایعات و چیزهای کوچک غیرقابل شمارش هستند. همچنین گازها

are uncountable. That wasn't me.

غیرقابل شمارش هستند. اون من نبودم

So I could go on with a massive list of uncountable nouns, but you can do that yourself. Then,

بنابراین من می‌توانم فهرست عظیمی از اسم‌های غیرقابل شمارش را ادامه دهم، اما شما خودتان می‌توانید این کار را انجام دهید. سپس،

we have countable. Countable, obviously, you can stick an S on the end of the noun. So

ما قابل شمارش هستیم. قابل شمارش، بدیهی است که می توانید S را در انتهای اسم بچسبانید. بنابراین

most things are countable. For example, dogs, hamburgers, cats, markers, eyes, hair -- hair

بیشتر چیزها قابل شمارش هستند. به عنوان مثال، سگ، همبرگر، گربه، نشانگر، چشم، مو -- مو

is uncountable because there are so many tiny little hairs on one heads.

غیرقابل شمارش است زیرا موهای کوچک بسیار زیادی روی یک سر وجود دارد.

So this is the rule that you have learned. If your noun is uncountable, you have to say

بنابراین این قانونی است که شما یاد گرفته اید. اگر اسم شما غیرقابل شمارش است، باید بگویید

"too much". So maybe you have come up with a sentence that says, "I have too much sugar."

"خیلی زیاد". بنابراین شاید شما جمله ای را به ذهنتان خطور کرده باشد که می گوید: «من قند زیادی دارم».

Good. Okay. So you know that sugar is uncountable, and you have used a very good English sentence.

خوب باشه. بنابراین می دانید که شکر غیرقابل شمارش است و از یک جمله انگلیسی بسیار خوب استفاده کرده اید.

You used, "I have too much sugar." Good.

شما استفاده کردید "من قند زیادی دارم". خوب

And then, your teacher says, "Okay. Make a countable noun sentence." Okay. "I have too

و سپس، معلم شما می گوید، "خوب. یک جمله اسمی قابل شمارش بسازید." باشه. "من

many pens." I have a lot of pens. "I have too many pens." Very, very good grammatical

خیلی قلم دارم." من خیلی خودکار دارم. "من خیلی قلم دارم." جملات گرامری خیلی خیلی خوب

sentences. But there's a problem. Bad nouns. Bad, bad, bad nouns. Bad nouns, what I mean

. اما یه مشکلی هست اسم های بد اسم های بد، بد، بد. اسم‌های بد، منظور من این

is when we use "too much" or "too many", your noun has to be something that you do not like

است که وقتی از "خیلی زیاد" یا "خیلی زیاد" استفاده می‌کنیم، اسم شما باید چیزی باشد که دوست ندارید،

okay? For example, maybe you go to school and your teacher gives you homework. Do you

خوب است؟ برای مثال، شاید شما به مدرسه می روید و معلمتان به شما تکلیف می دهد. به نظر شما

think homework is a bad noun or a good noun? What's your opinion of homework? I hate homework.

تکلیف اسم بد است یا اسم خوب؟ نظر شما در مورد تکالیف چیست؟ از تکالیف متنفرم.

I hate it. It's boring. I hate it. I hate it. So in my opinion, homework is a bad noun.

من از آن متنفرم. خسته کننده است. من از آن متنفرم. من از آن متنفرم. پس به نظر من تکلیف اسم بدی است.

So I'm going to say, "I have too much homework." Because homework is a negative or a bad thing,

بنابراین می‌خواهم بگویم: "من تکالیف زیادی دارم." چون تکلیف یک چیز منفی یا بد است،

I can say, "Oh, God. I have too much homework tonight." Okay? "Too much" and "too many"

می توانم بگویم خدایا من امشب خیلی تکلیف دارم . باشه؟ "خیلی زیاد" و "خیلی زیاد

are always going to be for negative or bad things that you don't like.

" همیشه برای چیزهای منفی یا بدی است که شما دوست ندارید.

So "too many" -- maybe you go to the movie, and it's really, really crowded. You can say,

خیلی زیاد - شاید شما به فیلم بروید، و واقعاً، واقعاً شلوغ است. می توانید بگویید:

"There are too many people." Now, maybe you like people. Maybe you don't like people.

"مردم خیلی زیاد هستند." حالا شاید شما مردم را دوست دارید. شاید شما مردم را دوست ندارید.

But in this situation, having a lot of people is bad. So once again, it is your opinion.

اما در این شرایط داشتن افراد زیاد بد است. پس یک بار دیگر نظر شماست.

"Too much" and "too many" are always for things that you do not like personally or you think

«خیلی زیاد» و «خیلی زیاد» همیشه برای چیزهایی هستند که شخصاً آنها را دوست ندارید یا فکر

are bad at the moment. For example, "There are too many calories in seven cookies." I

می کنید در حال حاضر بد هستند. به عنوان مثال، " کالری بیش از حد در هفت شیرینی وجود دارد."

like cookies. Who doesn't like cookies? I love cookies. But calories, they're bad. So

من کوکی ها را دوست دارم. چه کسی کوکی ها را دوست ندارد؟ من شیرینی دوست دارم. اما کالری، آنها بد هستند. بنابراین

I can say, "There are too many calories." Okay? "There is too much rain in the rainy

می توانم بگویم: "کالری بیش از حد است." باشه؟ "در فصل بارانی

season or in spring. There's too much rain. I don't want any more rain." Okay?

یا در بهار باران خیلی زیاد است. باران خیلی زیاد است. من دیگر باران نمی خواهم." باشه؟

Now, in the reverse, we have the beautiful, lovely, happy good things. The beautiful,

اکنون، برعکس، ما چیزهای خوب زیبا، دوست داشتنی و شاد را داریم. چیزهای زیبا،

lovely, good things are my good nouns. Good nouns, as you might have guessed, are things

دوست داشتنی، خوب اسم های خوب من هستند. اسم های خوب، همانطور که ممکن است حدس زده باشید، چیزهایی هستند

that you like. For example, beer. You will never, ever, ever, open your fridge and go,

که شما دوست دارید. مثلا آبجو. شما هرگز، هرگز، هرگز، یخچال خود را باز نخواهید کرد و می

"Oh, no. I've got too many beers. I've got too much beer." This will never happen. You

گویید: "اوه، نه. من خیلی آبجو دارم. من خیلی آبجو دارم." این هرگز اتفاق نخواهد افتاد. شما

will never go to the bank machine and go, "Look at that. I've got too much money." Never

هرگز به سراغ دستگاه بانک نخواهید رفت و بگویید: " اینو ببین. من خیلی پول دارم." هرگز

happens. So when it's a positive thing, what you're going to say is "a lot of". For example,

اتفاق نمی افتد. بنابراین وقتی یک چیز مثبت است، چیزی که می‌خواهید بگویید «بسیاری از» است. به عنوان مثال،

"I have a lot of friends." Friends are usually good things. Or if you're lucky, you might

"من دوستان زیادی دارم." دوستان معمولا چیزهای خوبی هستند. یا اگر خوش شانس باشید، ممکن است

say, "I have a lot of money." If you have a lot of money, Ronnie would like some money.

بگویید: "من پول زیادی دارم." اگر پول زیادی دارید، رونی کمی پول می خواهد.

Donate money. Money, money, money. Okay? "I have a lot of money." "I have a lot of beer."

پول اهدا کنید. پول پول پول. باشه؟ "من پول زیادی دارم." "من مقدار زیادی آبجو دارم."

Yes. "I have a lot of friends."

آره. "من دوستان زیادی دارم."

The cool thing about "a lot of" is that it can be used for both countable and uncountable.

نکته جالب در مورد "a lot of" این است که می توان از آن برای هر دو مورد شمارش و غیرقابل استفاده استفاده کرد.

It's very, very natural in English that we say "a lot of" as opposed to "too much" or

در انگلیسی بسیار بسیار طبیعی است که در مقابل «خیلی زیاد» یا «بسیار» بگوییم «a lot of

"many". All the time.

». همیشه.

So what I want you to do is I want you to get a lot of happiness in your life. I don't

پس کاری که از شما می‌خواهم این است که می‌خواهم شادی زیادی در زندگی خود داشته باشید. من نمی

want you to have too much homework. I don't want you to have too many bad people in your

خواهم شما بیش از حد مشق شب داشته باشید. من نمی خواهم شما افراد بد زیادی در

life. And I want you to enjoy learning English. Until then, goodbye.

زندگی خود داشته باشید. و من می خواهم شما از یادگیری زبان انگلیسی لذت ببرید. تا اون موقع خداحافظ