5 adjectives to make you sound smart

Hi, guys. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this advanced vocabulary lesson

سلام بچه ها. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس واژگان پیشرفته

on five adjectives to sound smart. So, in this lesson, I'm going to be looking at some

در مورد پنج صفت خوش آمدید. بنابراین، در این درس، من قصد دارم به برخی از

uncommon adjectives that you can use in your speech and the adjectives I have chosen are

صفت های غیر معمولی که می توانید در گفتار خود استفاده کنید و صفاتی که من انتخاب کرده ام

understood by most native English speakers regardless, but they are a little bit more

توسط اکثر انگلیسی زبانان بومی درک می شوند ، اما آنها کمی

advanced and a little bit more formal. So let's look at some sentences, some vocabulary,

پیشرفته تر و کمی هستند، بررسی می کنم. کمی رسمی تر پس بیایید به برخی جملات، برخی واژگان

and see if we can understand what these words mean.

نگاه کنیم و ببینیم آیا می توانیم معنی این کلمات را بفهمیم.

The first one is: "maudlin". So, you can listen and repeat. One more time: "maudlin". All

اولی: «مادلین». بنابراین، می توانید گوش دهید و تکرار کنید. یک بار دیگر: "مادلین". بسیار

right, so let's look at the sentence: "Looking at old photos makes me maudlin."

خوب، پس بیایید به این جمله نگاه کنیم: "نگاه کردن به عکس های قدیمی باعث می شود من مادلین شوم."

So, if you're looking at an old photo album of your childhood or your friends from elementary

بنابراین، اگر به یک آلبوم عکس قدیمی از دوران کودکی خود یا دوستان خود از

school or high school, how do you generally feel? I guess it depends on what kind of experience

دبستان یا دبیرستان نگاه می کنید، به طور کلی چه احساسی دارید؟ حدس می‌زنم بستگی به این دارد

you had when you were a child, but in this context, I wanted it to mean like overly emotional

که در دوران کودکی چه نوع تجربه‌ای داشته‌اید، اما در این زمینه، می‌خواستم معنایی بیش از حد احساسی

and sentimental. Okay? So the meaning of "maudlin" we're going to put: overly - and that is supposed

و احساسی داشته باشد. باشه؟ بنابراین معنای "maudlin " را قرار می دهیم: بیش از حد - و این

to be a "v" - overly emotional and - I'm going to put a plus for "and" - sentimental. Okay.

قرار است یک "v" باشد - بیش از حد احساسی و - من برای "و" یک علامت مثبت قرار می دهم - احساساتی. باشه.

So you can say, for example: "Drinking makes me maudlin." So if you drink too much and

بنابراین می‌توانید مثلاً بگویید: "نوشیدن باعث می‌شود من مادلین شوم." بنابراین اگر بیش از حد مشروب می خورید و

you start thinking about your past and your history, and you get very emotional, almost

شروع به فکر کردن به گذشته و تاریخ خود می کنید ، و بسیار احساساتی می شوید،

like teary thinking about it - you feel very maudlin. Okay?

تقریباً مانند فکر کردن در مورد آن اشک می ریزد - احساس می کنید که بسیار مغرور هستید. باشه؟

The next adjective is: "lackadaisical". It's a very fun word to say, so say it with me:

صفت بعدی این است: «فقدان». گفتن این کلمه بسیار سرگرم کننده است، پس آن را با من بگویید:

"lackadaisical". Okay, so sentence: "Her work has been very lackadaisical lately."

"فقیر". خوب، پس جمله: " کار او اخیراً بسیار ضعیف بوده است."

Even when you think about the word and the sound of it like: "lackadaisical", it kind

حتی وقتی به این کلمه و صدای آن فکر می‌کنید مانند: "فقیر"، به

of sounds like lazy in a way and that actually is what it means. So lazy and careless. Lazy

نوعی تنبل به نظر می‌رسد و در واقع معنایش همین است. خیلی تنبل و بی خیال تنبل

and careless; without care. Okay? So if I ask you: "Hey, how was your weekend? Was it

و بی خیال؛ بدون مراقبت. باشه؟ بنابراین اگر از شما بپرسم: "هی، آخر هفته چطور بود؟ مثمر ثمر بود

productive?" And you can say: "No, I was really lackadaisical." Or: "I felt very lackadaisical."

؟" و شما می توانید بگویید: "نه، من واقعاً بی حوصله بودم." یا: "من خیلی احساس ضعف می کردم."

A person's work can be lackadaisical meaning that, again, lazy, careless, not a lot of

کار یک فرد می تواند کم کاری باشد به این معنی که باز هم تنبلی، بی دقتی،

attention paid to it. Okay?

توجه زیادی به آن نشود. باشه؟

All right, the next adjective is: "interminable". Okay? So say it with me: "interminable". Okay,

بسیار خوب، صفت بعدی این است: "نامحدود". باشه؟ پس با من بگویید: "نامحدود". خوب،

so: "His complaining is interminable!"

پس: "شکایت او پایان ناپذیر است!"

Now, when we look at this adjective, you might see in the middle: "terminable", "termina",

حالا، وقتی به این صفت نگاه می کنیم، ممکن است در وسط ببینید: "پایان پذیر"،

"termina", okay, what does this word sound like? It almost sounds like "terminate". Right?

"ترمینا"، "ترمینا"، خوب، این کلمه چه صدایی دارد؟ تقریباً شبیه "پایان دادن" به نظر می رسد. درست؟

Now, with the prefix: "in", this makes it negative, so not terminate, okay, not ending.

حالا، با پیشوند: "in"، آن را منفی می کند، بنابراین خاتمه نمی یابد، خوب، پایان نمی یابد.

So, if something is interminable, it's almost like it's endless or at least it feels like

بنابراین، اگر چیزی پایان ناپذیر است، تقریباً مانند آن است که بی پایان است یا حداقل به نظر می رسد

it's endless, like it's not going to end. So his complaining, the way he complains is

که بی پایان است، مثل اینکه قرار نیست تمام شود. پس شکایت او، شیوه شکایت او پایان

interminable; he always complains, it doesn't end. So, basically, never ending or it feels

ناپذیر است. او همیشه شکایت می کند، تمام نمی شود. بنابراین، اساسا، هرگز تمام نمی شود یا به نظر می

like it's never ending. Now, at the time of this video, we are in the middle of winter

رسد که هرگز تمام نمی شود. اکنون، در زمان پخش این ویدیو، ما در میانه زمستان

in Canada and it's still going on, it's March and, you know, some of us are starting to

در کانادا هستیم و هنوز ادامه دارد، مارس است و، می دانید، برخی از ما شروع به

feel that this winter is interminable; it's not going to end. This is 2014, by the way,

احساس می کنیم که این زمستان پایان ناپذیر است. قرار نیست تمام شود اتفاقاً در زمان ضبط، این سال 2014 است

at the time of recording.

.

All right, finally... Not finally, fourth. "Egregious". So very, very useful adjective.

خیلی خب، بالاخره... نه آخر، چهارم. "فاجعه آمیز". پس صفت بسیار بسیار مفید.

"Sorry, but your logic is egregious." So if someone gives you an explanation for

"ببخشید، اما منطق شما فاحش است." بنابراین اگر کسی توضیحی برای

something and the explanation, the logic is: "That doesn't make sense", like if it doesn't

چیزی و توضیح آن به شما بدهد، منطق این است: «این معنی ندارد»، مثلاً اگر

make any sense, it is egregious which means incredibly bad or terrible. Okay? So let's

معنایی ندارد، فاحش است که به معنای فوق‌العاده بد یا وحشتناک است. باشه؟ پس بیایید

say: "Very bad". Normally, we talk about logic being egregious or a statement, something

بگوییم: "بسیار بد". به طور معمول، ما در مورد منطق یا یک بیانیه صحبت می کنیم، چیزی

a person says as being egregious which just means it's just wrong. Okay? Now, we don't

که شخص می گوید فاحش است که فقط به این معنی است که فقط اشتباه است. باشه؟ در حال حاضر، ما

really use it to talk about people, like you can't really say: "He is egregious. He is

واقعاً از آن برای صحبت در مورد مردم استفاده نمی‌کنیم، مثل اینکه واقعاً نمی‌توانید بگویید: "او شدیداً

really bad." Normally, it's things or actions that are egregious, things you say or your

بد است." به طور معمول، این چیزها یا اعمالی هستند که فاحش هستند، چیزهایی که شما می گویید یا

logic is egregious. Okay?

منطق شما فاحش است. باشه؟

And finally, we have the word: "visceral". So when we look at the sentence:

و در نهایت کلمه: «احشایی» را داریم. بنابراین وقتی به جمله نگاه می کنیم:

"Skydiving" - which means jumping from a plane - "is an incredibly visceral experience."

«اسکای دایوینگ» - که به معنای پریدن از هواپیما است - «تجربه ای باورنکردنی احشایی است».

So imagine jumping out of a plane, how do you feel emotionally, physically? Well, you

پس تصور کنید از هواپیما بیرون می پرید، از نظر عاطفی، فیزیکی چه احساسی دارید؟ خوب،

probably do feel very emotional and your senses are, you know, engaged. So if something is

احتمالاً شما خیلی احساسی هستید و حواس شما درگیر هستند. بنابراین اگر چیزی

visceral, it's emotional and instinctual which means that your senses are very much engaged

احشایی است، احساسی و غریزی است، به این معنی که حواس شما

during this activity, whatever it is. So you might often hear this in promotions or commercials

در طول این فعالیت بسیار درگیر هستند، هر چه که باشد. بنابراین شما ممکن است اغلب این را در تبلیغات یا تبلیغات

for movies, so you might hear an action movie being called: "A visceral experience", or:

برای فیلم ها بشنوید، بنابراین ممکن است یک فیلم اکشن را بشنوید که به آن می گویند: "Avisceral experience" یا:

"A visceral ride", which means it's a very like instinctual; it appeals to your instincts,

"A visceral ride" که به این معنی است که این یک فیلم غریزی است. غرایز شما را

attracts your instincts and your emotions. Not logical, not reasonable, but it appeals

جذب می کند، غرایز و احساسات شما را جذب می کند. منطقی نیست، معقول نیست، اما بیش از هر چیز

to your emotions and your senses more than anything.

به احساسات و حواس شما علاقه دارد .

Okay, guys, so one more time. "Maudlin" means sad, depressing, sentimental. Okay? "Lackadaisical",

خوب، بچه ها، پس یک بار دیگر. "Maudlin" به معنای غمگین، افسرده، احساساتی است. باشه؟ «لاکادایسیک»،

lazy and careless. "Interminable", never ending. "Egregious", incredibly bad, a person's logic

تنبل و بی خیال. "پایان ناپذیر"، بی پایان. "فاجعه آمیز"، فوق العاده بد، منطق یک فرد

or something they say. And: "visceral", emotional, instinctual, appeals to your senses.

یا چیزی که آنها می گویند. و: «احشایی»، عاطفی، غریزی، به حواس شما متوسل می شود.

So one more time guys, let's just do some pronunciation before I go. "Maudlin". "Lackadaisical".

بنابراین یک بار دیگر بچه ها، بیایید قبل از اینکه بروم کمی تلفظ کنیم. "مودلین". "لاکادایسیکال".

"Interminable". "Egregious". "Visceral". Nice job.

"پایان ناپذیر". "فاجعه آمیز". "ذره ای". شغل خوب - در اصطلاح، خسته نباشی.

So if you'd like to test your understanding of these five adjectives, as always, you can

بنابراین اگر می خواهید درک خود را از این پنج صفت امتحان کنید، مانند همیشه، می

check out the quiz on www.engvid.com. And don't forget to subscribe to my YouTube channel.

توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید. و فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید.

Thanks, guys, and I'll see you next time.

ممنون بچه ها و دفعه بعد میبینمتون