Work English: 12 PHRASAL VERBS for meetings

Hey, it's me.

هی منم.

Yeah, I've been looking into the data that you sent me, and it doesn't look good.

بله، من در حال بررسی اطلاعاتی هستم که شما برای من ارسال کردید، و به نظر خوب نیست.

No, it's not great.

نه عالی نیست

Well, we should probably meet up to discuss it.

خوب، احتمالاً باید برای بحث در مورد آن ملاقات کنیم.

Yeah, let's set up a meeting for sometime this week.

بله، بیایید یک جلسه برای مدتی در این هفته ترتیب دهیم.

Yeah, okay.

آره باشه

Yeah, Thursday.

آره پنجشنبه

Yeah, I'm open Thursday morning.

آره من پنجشنبه صبح بازم

Okay, just send me a calendar invite, okay?

خوب، فقط یک دعوتنامه تقویم برای من بفرست، باشه؟

Yep.

بله

Okay, see you then, bye.

باشه، پس می بینمت، خداحافظ.

It's not looking good, guys.

به نظر خوب نیست بچه ها

We gotta talk about this.

ما باید در مورد این صحبت کنیم

Hey everyone, I'm Alex.

سلام به همه، من الکس هستم.

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on phrasal verbs for work meetings.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد افعال عبارتی برای جلسات کاری خوش آمدید.

In this lesson, we will look at twelve phrasal verbs that are commonly used in the context

در این درس، دوازده فعل عبارتی را که معمولاً در زمینه جلسات کاری استفاده می شود، بررسی

of work meetings.

می کنیم.

Now, I cannot provide you with an exhaustive list of every single phrasal verb that might

اکنون، نمی‌توانم فهرست کاملی از هر فعل عبارتی که ممکن

come up in a work meeting, but the ones I've chosen are some of the more common phrasal

است در یک جلسه کاری به وجود بیاید، به شما ارائه دهم، اما آن‌هایی که انتخاب کرده‌ام برخی از رایج‌ترین افعال عبارتی

verbs that I use when, you know, I am trying to set up a work meeting, or I am in the middle

هستند که وقتی، می‌دانید، سعی می‌کنم از آنها استفاده می‌کنم. برای راه اندازی یک جلسه کاری، یا من در

of a work meeting.

وسط یک جلسه کاری هستم.

So, if you work in an office environment or another type of work environment, where you

بنابراین، اگر در یک محیط اداری یا نوع دیگری از محیط کار کار می کنید، جایی که

are meeting with a boss or something, I think these will be useful for you.

با یک رئیس یا چیزی ملاقات می کنید، فکر می کنم این موارد برای شما مفید خواهد بود.

So, you may have heard in my phone conversation, I told my colleague that we need to set up

بنابراین، ممکن است در مکالمه تلفنی من شنیده باشید، من به همکارم گفتم که باید

a meeting to discuss, you know, this problem that we're having.

جلسه ای ترتیب دهیم تا در مورد مشکلی که داریم صحبت کنیم.

So, to set up means to organize.

بنابراین، راه اندازی به معنای سازماندهی است.

For example: I'd like to set up a conference call with the client.

به عنوان مثال: من می خواهم یک تماس کنفرانسی با مشتری برقرار کنم.

So, I would like to organize.

بنابراین، من می خواهم سازماندهی کنم.

This means set the time, set the date, set the location for the meeting.

این به این معنی است که زمان را تنظیم کنید، تاریخ را تنظیم کنید، مکان جلسه را تعیین کنید.

So, let's set up a meeting.

پس بیایید یک جلسه ترتیب دهیم.

Send me an invitation.

برای من دعوت نامه بفرست

Send me an email.

برای من یک ایمیل بفرست.

Let me know which days work for you.

به من بگویید چه روزهایی برای شما کار می کند.

Set up - organize the meeting.

راه اندازی - سازماندهی جلسه.

Start off basically means start or begin.

Start off در اصل به معنای شروع یا شروع است.

So, oftentimes, the person who is at the head of the meeting, who is starting the meeting,

بنابراین، اغلب اوقات، فردی که در راس جلسه قرار دارد و جلسه را شروع می کند،

might say something like, "Okay, I will start off by introducing Tina to the team."

ممکن است چیزی شبیه این بگوید: "باشه، من با معرفی تینا به تیم شروع می کنم."

So, you're in the middle of the meeting now, and your boss or the person who is, you know,

بنابراین، شما اکنون در وسط جلسه هستید و رئیس شما یا فردی که می‌دانید،

chairing the meeting might say, "I'll start off", "I'd like to start off", "Let's start

جلسه را اداره می‌کند، ممکن است بگوید: «شروع می‌کنم »، «می‌خواهم شروع کنم،»

off", "Let's begin by talking about this".

بیایید شروع کنیم، "بیایید با صحبت در مورد این شروع کنیم".

So, let's start off by reviewing what we know so far.

بنابراین، بیایید با مرور آنچه تاکنون می دانیم شروع کنیم.

Let's start off by reviewing what we discussed last time.

بیایید با مرور مواردی که دفعه قبل بحث کردیم شروع کنیم.

I'd like to start off by introducing Tina to the team.

من می خواهم با معرفی تینا به تیم شروع کنم.

So, some of you might know Tina.

بنابراین، برخی از شما ممکن است تینا را بشناسید.

Some of you might not know Tina, alright?

ممکن است برخی از شما تینا را نشناسید، خوب؟

Next, sometimes this happens.

بعد، گاهی اوقات این اتفاق می افتد.

You have to call off, which basically means to cancel a meeting because the timing doesn't

شما باید تماس بگیرید، که اساساً به معنای لغو یک جلسه است زیرا زمان بندی کار نمی

work and you just can't make it happen.

کند و شما نمی توانید آن را انجام دهید.

So, not only meetings, but you can also talk about things like, "Our holiday party has

بنابراین، نه تنها جلسات، بلکه می توانید در مورد مواردی مانند "پارتی تعطیلات

been called off this year."

ما امسال لغو شد" صحبت کنید.

So, if you're giving some news and notes about what's happening in your company these days,

بنابراین، اگر اخبار و یادداشت هایی درباره اتفاقاتی که این روزها در شرکت شما می گذرد می دهید،

you might have to give bad news sometimes and say, "I'm sorry, but the company Christmas

ممکن است مجبور شوید گاهی اوقات خبر بدی بدهید و بگویید: "متاسفم، اما جشن کریسمس شرکت

party, the company holiday party has been called off this year.

، جشن تعطیلات شرکت نامیده شده است.

We don't have the money to have it."

ما پولی نداریم که آن را داشته باشیم."

Okay?

باشه؟

You can also call off the meeting, right?

شما همچنین می توانید جلسه را لغو کنید، درست است؟

So, I'm sorry, we have to call off the meeting.

بنابراین، متاسفم، ما باید جلسه را لغو کنیم.

It doesn't work for me or one of the key people is sick, or, you know, I just don't have the

این برای من کار نمی کند یا یکی از افراد کلیدی بیمار است، یا، می دانید، من فقط

time to, you know, make this meeting happen.

وقت ندارم، می دانید، این ملاقات را انجام دهم.

So, set up, start off, call off, deal with.

بنابراین، راه اندازی کنید، شروع کنید، تماس بگیرید، مقابله کنید.

Now, when you are in the work meeting itself, you're often talking about things that you

اکنون، وقتی در خود جلسه کاری هستید، اغلب در مورد کارهایی که

plan to do or things that are happening in the company now, and you have to talk about

قصد انجام آنها را دارید یا چیزهایی که اکنون در شرکت اتفاق می افتد صحبت می کنید ، و باید در مورد

how you will handle or manage something.

نحوه مدیریت یا مدیریت چیزی صحبت کنید.

So, the s/t, it's st, that stands for "something" in the context of my board work.

بنابراین، s/t، it's st، که مخفف "چیزی" در زمینه کار هیئت مدیره من است.

So, to deal with something means that you are managing or handling something or experiencing it.

بنابراین، مقابله با چیزی به این معنی است که شما در حال مدیریت یا مدیریت چیزی یا تجربه آن هستید.

So, "We've been dealing with several ongoing problems."

بنابراین، "ما با چندین مشکل در حال انجام مواجه بوده ایم."

An ongoing problem is something that keeps happening again and again and again.

یک مشکل مداوم چیزی است که بارها و بارها و بارها تکرار می شود.

So, we have been dealing with several ongoing problems.

بنابراین، ما با چندین مشکل دائمی دست و پنجه نرم می کنیم .

How are we going to deal with losing this person from the company, right?

چگونه می خواهیم با از دست دادن این شخص از شرکت کنار بیاییم، درست است؟

So, if someone leaves a company, you have to deal with that problem.

بنابراین، اگر کسی شرکتی را ترک کند، باید با آن مشکل مقابله کنید.

Deal with that situation.

با آن وضعیت کنار بیایید.

Hey, how are we dealing with the new renovations project?

سلام، با پروژه نوسازی جدید چگونه برخورد می کنیم ؟

Okay, so how are we handling the communication for it, or something like that.

خوب، پس ما چگونه ارتباطات را برای آن مدیریت می کنیم، یا چیزی شبیه به آن.

So, to handle.

بنابراین، برای رسیدگی به.

To manage.

برای مدیریت.

To deal with.

کنار آمدن با.

Imagine you - you have the problem in your hand and you're kind of manipulating it and

شما را تصور کنید - شما مشکل را در دست خود دارید و به نوعی آن را دستکاری می کنید و

dealing with it, okay?

با آن برخورد می کنید، باشه؟

Alright.

بسیار خوب.

Ah, I'm sorry, I rubbed a little bit off there, but I think you can, you know, read the word

آه، متاسفم، من کمی از آنجا مالش دادم، اما فکر می کنم می توانید، می دانید، کلمه

"think" there.

"فکر" را آنجا بخوانید.

So, bring up.

پس بالا بیاور

To bring up something is to introduce it into the conversation.

مطرح کردن چیزی به معنای وارد کردن آن به گفتگو است.

So, many issues, many topics are brought up in the context of work meetings.

بنابراین، بسیاری از موضوعات، موضوعات بسیاری در چارچوب جلسات کاری مطرح می شود.

So, I think you've brought up a good point.

بنابراین، من فکر می کنم شما به نکته خوبی اشاره کردید.

I think you have introduced this topic into the conversation.

فکر می کنم شما این موضوع را وارد گفتگو کرده اید.

I think you have introduced a good point, you know, in the course of this meeting, or

فکر می کنم نکته خوبی را در این جلسه مطرح کردید، می دانید، یا

something that is relevant to the things we are discussing here, alright?

چیزی که مربوط به مواردی است که در اینجا بحث می کنیم، خوب است؟

So, "Hey Caroline, you brought up that we don't have enough coffee in the kitchen right now.

بنابراین، "هی کارولین، تو گفتی که ما در حال حاضر قهوه کافی در آشپزخانه نداریم.

Can someone buy more coffee for the kitchen?"

آیا کسی می تواند قهوه بیشتری برای آشپزخانه بخرد؟"

Okay?

باشه؟

So, she brought up a topic into the conversation.

بنابراین، او موضوعی را در گفتگو مطرح کرد.

Imagine these are topics in your hands, what you want to discuss in a meeting.

تصور کنید اینها موضوعاتی هستند که در دستان شما هستند و می خواهید در یک جلسه درباره آنها صحبت کنید.

You bring them up.

شما آنها را مطرح کنید.

I'd like to bring up this topic.

من می خواهم این موضوع را مطرح کنم.

I'd like to bring up the topic of vacation time in the company, okay?

من می خواهم موضوع زمان تعطیلات در شرکت را مطرح کنم، خوب؟

Or, oh - Steve over here, he's bringing up the topic that - I don't know - he would like

یا، اوه - استیو اینجا، او این موضوع را مطرح می‌کند که - نمی‌دانم - او هم می‌خواهد

more time off as well.

مرخصی بیشتری داشته باشد.

That there's a conflict in his schedule, or something.

اینکه در برنامه اش تضادی وجود دارد، یا چیز دیگری.

Okay.

باشه.

And jot down.

و یادداشت کنید.

Now, you are - if you are in a meeting and it's a long one, one hour, two hours, I can't

حالا شما هستید - اگر در یک جلسه هستید و یک، یک ساعت، دو ساعت طول می کشد، من نمی

speak for your company.

توانم برای شرکت شما صحبت کنم.

I don't know how long your meetings are, but you probably bring a notebook with you so

نمی‌دانم جلسات شما چقدر طول می‌کشد، اما احتمالاً یک دفترچه با خود می‌آورید تا

that you can take notes, or maybe you bring a tablet or a laptop.

بتوانید یادداشت برداری کنید یا شاید تبلت یا لپ‌تاپ بیاورید.

And to jot down simply means to write notes.

و یادداشت کردن صرفاً به معنای نوشتن یادداشت است.

So, "Please bring a notepad to jot down notes."

بنابراین، "لطفا یک دفترچه یادداشت برای یادداشت کردن یادداشت ها به همراه داشته باشید."

To take down, you can also say.

برای پایین آوردن، همچنین می توانید بگویید.

Jot down or take down notes.

یادداشت کنید یا یادداشت بردارید.

Jot down information.

اطلاعات را یادداشت کنید

Jot down details.

جزئیات را یادداشت کنید

So just think, jot, jot, jot, jot, okay?

پس فقط فکر کن، بگو

Usually, it refers to physical notebooks, physical paper.

معمولاً به نوت بوک های فیزیکی، کاغذهای فیزیکی اشاره دارد .

But people have used it also when they bring a small laptop and they're jotting down notes.

اما مردم زمانی که یک لپ‌تاپ کوچک به همراه می‌آورند و یادداشت‌ها را یادداشت می‌کنند، از آن استفاده می‌کنند.

They're taking down notes as the meeting is happening.

آنها در حین برگزاری جلسه یادداشت برداری می کنند.

Alright?

بسیار خوب؟

So, quick recap.

بنابراین، جمع بندی سریع.

Set up at meeting - organize.

تنظیم در جلسه - سازماندهی.

Start off - begin.

شروع کنید - شروع کنید.

Call off - cancel.

فراخوان - لغو

Deal with - handle or manage.

مقابله با - رسیدگی یا مدیریت.

Bring up - introduce into the conversation.

مطرح کنید - وارد گفتگو کنید.

Jot down - to write notes.

یادداشت - برای نوشتن یادداشت.

Now, let's look at six more.

حالا بیایید به شش مورد دیگر نگاه کنیم.

Next, we have run out of.

بعد، ما تمام شده ایم.

To run out of something means to use all of it.

تمام شدن چیزی به معنای استفاده از همه آن است.

Now, this doesn't only have to refer to physical things like office supplies, for example.

اکنون، برای مثال، این فقط به چیزهای فیزیکی مانند لوازم اداری اشاره نمی کند.

You can run out of pencils, run out of pens, run out of printer ink.

شما می توانید مداد، قلم و جوهر چاپگر تمام شود.

It can also refer to things like time or patience.

همچنین می تواند به مواردی مانند زمان یا صبر اشاره داشته باشد.

So, "I'm afraid we have run out of time."

بنابراین، "می ترسم وقتمان تمام شده باشد."

Or maybe someone will bring up in the meeting that they are running out or the office is

یا ممکن است شخصی در جلسه بگوید که در حال اتمام است یا دفتر در

running out of certain supplies.

حال اتمام است.

So, the printer is running out of ink, or the printer has almost run out of ink.

بنابراین، جوهر چاپگر تمام شده است، یا جوهر چاپگر تقریبا تمام شده است.

Or, we are running out staples.

یا، ما در حال اتمام مواد اولیه هستیم.

We have run out of paper, emergency, we need to buy more paper, okay?

کاغذ ما تمام شده است، اضطراری، باید کاغذ بیشتری بخریم، باشه؟

So, to run out of it means to use all of it.

بنابراین، تمام شدن آن به معنای استفاده از همه آن است.

If you are a fan of the band Muse, you might know "Our Time is Running Out", so you can

اگر از طرفداران گروه Muse هستید، ممکن است "زمان ما در حال اتمام است" را بشناسید، بنابراین می توانید

run out of time, run out of patience and run out of office supplies as well.

وقت خود را تمام کنید، صبر و حوصله خود را تمام کنید و همچنین لوازم اداری را نیز تمام کنید.

Next, figure out.

بعد، بفهمید.

So, to figure something out means to find a solution to something or to understand something.

بنابراین، فهمیدن چیزی به معنای یافتن راه حل برای چیزی یا فهمیدن چیزی است.

For example, "We need to figure out some ways to save money.

به عنوان مثال، "ما باید راه هایی برای پس انداز پول پیدا کنیم.

That's why we're here."

به همین دلیل است که ما اینجا هستیم."

Okay, let's figure out, let's try to find a solution, let's try to find a way to save

خوب، بیایید بفهمیم، بیایید سعی کنیم راه حلی پیدا کنیم، بیایید سعی کنیم راهی برای پس انداز

more money, okay?

بیشتر پول پیدا کنیم، خوب؟

Or, "I can't figure out what's going on here."

یا "نمی توانم بفهمم اینجا چه خبر است."

Like, I don't understand what is happening here in this particular situation.

مثلاً من نمی فهمم در این موقعیت خاص اینجا چه اتفاقی می افتد.

So, if you are trying to figure something out, you're trying to find a solution or you

بنابراین، اگر می‌خواهید چیزی را کشف کنید، در حال تلاش برای یافتن راه‌حل یا

are trying to understand something.

در تلاش برای درک چیزی هستید.

Alright.

بسیار خوب.

Next, to go over.

بعد، برای رفتن.

So, hopefully you are going over, you know, your English knowledge on a daily basis.

بنابراین، امیدوارم که شما می دانید، دانش انگلیسی خود را به صورت روزانه ادامه می دهید.

It means to review or to repeat information so it is clear.

یعنی مرور یا تکرار اطلاعات تا واضح باشد.

In the context of a business meeting, "Before we begin, I'd like to go over some ground rules."

در چارچوب یک جلسه کاری، "قبل از شروع، مایلم برخی از قوانین اساسی را مرور کنم."

And very quickly, ground rules refer to basic foundational rules.

و خیلی سریع، قواعد پایه به قوانین پایه ای اشاره می کنند .

So, the ground rules for a meeting might be no cell phones, okay?

بنابراین، قوانین اساسی برای یک جلسه ممکن است بدون تلفن همراه باشد، خوب؟

You are not allowed to leave, you know, for the first twenty minutes, because the information

شما می دانید ، بیست دقیقه اول اجازه خروج ندارید، زیرا

is very important.

اطلاعات بسیار مهم است.

Please raise your hand if you want to speak, if you're in a very strict company, maybe.

لطفاً اگر می خواهید صحبت کنید، اگر در یک شرکت بسیار سختگیر هستید، دست خود را بالا ببرید، شاید.

Or, please listen and pay attention to other people.

یا لطفا گوش کنید و به دیگران توجه کنید .

Defer judgement, like don't judge people critically right away.

قضاوت را به تعویق بیندازید، مانند اینکه مردم را فوراً انتقادی قضاوت نکنید .

There are many ground rules or basic foundation rules you can have in a meeting.

بسیاری از قوانین اساسی یا قوانین پایه وجود دارد که می توانید در یک جلسه داشته باشید.

So, to go over.

بنابراین، برای رفتن.

You can go over rules.

می توانید قوانین را مرور کنید.

You can go over a report.

می توانید یک گزارش را مرور کنید.

So, the person who set up the meeting might have a report and they want everyone to look

بنابراین، شخصی که جلسه را تنظیم کرده ممکن است گزارشی داشته باشد و بخواهد همه به آن

at it.

نگاه کنند.

They will say, "Okay, we are going to go over the report, step by step.

آنها می گویند: "خوب، ما قرار است مرحله به مرحله گزارش

We will review the information on the report, step by step."

را مرور کنیم. اطلاعات گزارش را مرحله به مرحله بررسی می کنیم."

Next, hand out.

بعد، دست بدهید.

So, this links to what I just said.

بنابراین، این به چیزی که من گفتم پیوند دارد.

The person who set up the meeting has a report.

شخصی که جلسه را تنظیم کرده گزارش دارد.

They want to give a copy of the report to everyone in the meeting, a paper copy.

آنها می خواهند یک نسخه از گزارش را به همه افراد حاضر در جلسه بدهند، یک نسخه کاغذی.

They hand out copies of the report.

آنها نسخه هایی از گزارش را تحویل می دهند.

To hand out simply means to distribute to a group.

توزیع صرفاً به معنای توزیع به یک گروه است.

If you have ever taken English classes in a classroom setting, you will probably know

اگر تا به حال در کلاس های درس زبان انگلیسی شرکت کرده اید، احتمالاً می دانید

that teachers hand out activities or hand out papers.

که معلمان فعالیت ها یا مقالاتی را توزیع می کنند.

The meaning of the word is literally in the word - hand out, okay?

معنی کلمه به معنای واقعی کلمه در کلمه است - دست بده، باشه؟

So, to hand out means to distribute or give, alright?

بنابراین، دست دادن به معنای توزیع یا دادن است، خوب؟

So, "I'm going to hand out copies of our brochure."

بنابراین، "من می خواهم کپی هایی از بروشور خود را به دست بدهم."

Right, so maybe your company just has a new brochure and you're going to review it as

درست است، بنابراین شاید شرکت شما فقط یک بروشور جدید داشته باشد و شما آن را به عنوان

a team in your work meeting.

یک تیم در جلسه کاری خود بررسی کنید.

And, you know, the person who set up the meeting hands out the brochure.

و، می دانید، شخصی که جلسه را تنظیم کرده است، بروشور را در اختیار شما قرار می دهد.

Distributes the brochure.

بروشور را توزیع می کند.

Next, look into.

بعد، نگاه کنید.

So, to look into something means to explore or to try to discover facts.

بنابراین، نگاه کردن به چیزی به معنای کشف یا تلاش برای کشف حقایق است.

Imagine you're peeking through things and looking into things.

تصور کنید که در حال بررسی چیزها هستید و به چیزها نگاه می کنید.

You're exploring, right?

شما در حال کاوش هستید، درست است؟

You're trying to find something.

شما سعی می کنید چیزی پیدا کنید.

So, Tina, Tina, she just started with the team but you trust her a lot.

بنابراین، تینا، تینا، او به تازگی با تیم شروع کرده است، اما شما بسیار به او اعتماد دارید.

"Tina, I'd like you to look into this."

"تینا، من می خواهم شما به این موضوع نگاه کنید."

Yeah, we're having a problem with people stealing food from the kitchen refrigerator, okay?

بله، ما با مردمی که غذا را از یخچال آشپزخانه می دزدند مشکل داریم، باشه؟

So, people just keep taking food.

بنابراین، مردم فقط به خوردن غذا ادامه می دهند.

I bring my lunch every day, but once a month, my lunch disappears from the refrigerator.

من هر روز ناهارم را می آورم اما ماهی یک بار ناهارم از یخچال محو می شود.

I'd like you to look into this.

من می خواهم شما به این موضوع نگاه کنید.

What's happening, okay?

چه اتفاقی می افتد، باشه؟

Can you call our, maybe, video camera, video security company and find out what's going

آیا می توانید با شرکت امنیتی دوربین فیلمبرداری، شاید ما تماس بگیرید و بفهمید که چه خبر

on, okay?

است، خوب؟

Find out the information that we need, alright.

اطلاعات مورد نیاز ما را پیدا کنید، بسیار خوب.

So, look into - explore.

بنابراین، نگاه کنید - کاوش کنید.

Try to find the information.

سعی کنید اطلاعات را پیدا کنید.

Try to discover facts, what's happening.

سعی کنید حقایق را کشف کنید، آنچه در حال رخ دادن است.

Finally, wrap up.

در نهایت، بسته بندی کنید.

To wrap up is to finish.

به پایان رساندن پایان دادن است.

So, "Let's try to wrap up in five more minutes max."

بنابراین، "بیایید سعی کنیم حداکثر تا پنج دقیقه دیگر به پایان برسیم."

Max just means maximum.

حداکثر به معنای حداکثر است.

So, if you are wrapping up, you are near the end of the meeting and you're just trying

بنابراین، اگر در حال پایان دادن به جلسه هستید، به پایان جلسه نزدیک شده اید و فقط

to, you know, finish it, basically.

می دانید، اساساً آن را تمام کنید.

So, right now, I'm going to wrap up this video by telling you guys to go to www.engvid.com

بنابراین، در حال حاضر، می‌خواهم این ویدئو را با گفتن به شما بچه‌ها به پایان برسانم که به www.engvid.com بروید،

where you can do a quiz to test your knowledge, test your understanding of everything that

جایی که می‌توانید یک مسابقه برای آزمایش دانش خود انجام دهید، درک خود را از همه چیزهایی که

we have looked at today.

امروز به آن نگاه کرده‌ایم محک بزنید.

As I said at the start of the video, you cannot predict what will happen in a meeting.

همانطور که در ابتدای ویدیو گفتم، نمی توانید پیش بینی کنید که در یک جلسه چه اتفاقی می افتد.

You cannot predict the type of language you will use, but I hope that these twelve phrasal

شما نمی توانید نوع زبانی را که استفاده می کنید پیش بینی کنید، اما امیدوارم که این دوازده فعل عبارتی

verbs will give you a good strong foundation for being able to understand things better

پایه قوی خوبی برای درک بهتر مسائل

in work meetings with English speakers, and to give you the confidence so that you can

در جلسات کاری با انگلیسی زبانان به شما بدهد و به شما اعتماد به نفس بدهد تا بتوانید

speak openly.

علنا صحبت کن

You can speak confidently.

می توانید با اطمینان صحبت کنید.

You can express yourself a lot better by knowing these words, these phrasal verbs.

با دانستن این کلمات، این افعال عبارتی، می توانید خود را خیلی بهتر بیان کنید .

So, till next time, thanks for clicking and - yeah, subscribe to the channel.

بنابراین، تا دفعه بعد، با تشکر از کلیک کردن و - بله، در کانال مشترک شوید.

Click the notifications bell thing and that's about it.

روی زنگ اعلان ها کلیک کنید و تمام.

I mean, you guys already do that probably anyway.

منظورم این است که شما از قبل این کار را انجام می دهید.

If this is your first video, do that stuff.

اگر این اولین ویدیوی شماست، این کار را انجام دهید.

If it's not your first video, definitely click that bell so that you'll get all the notifications

اگر اولین ویدیوی شما نیست، حتماً روی آن زنگ کلیک کنید تا همه اعلان‌ها را دریافت

and check out everything else that we have on www.engvid.com . There's a lot of good stuff.

کنید و همه چیزهای دیگری را که در www.engvid.com داریم بررسی کنید. خیلی چیزای خوب هست

Until next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.