Casual English Booster! 20 Passive “GET” Phrases

In just one moment, I need to get myself hydrated.

فقط در یک لحظه، باید آب بدنم را تامین کنم. اونو بذار

Put that down there.

اونجا.

Here we go.

بفرمایید.

There we go.

بفرمایید.

Whew.

وای. (wow.)

Ready to go.

آماده رفتن.

Hey, everyone.

سلام به همگی. من

I'm Alex.

الکس هستم.

Thanks for clicking, and thank you for learning English with www.engvid.com.

ممنون از کلیک شما، و ممنون از اینکه با www.engvid.com انگلیسی یاد می‌گیرید.

That's E-N-G-V-I-D dot com.

این E-N-G-V-I-D دات کام است.

That bottle, if you can still hear it, it's

اون بطری، اگه هنوز صداشو می‌شنوی، داره از

suffering the after effects of my fast drinking.

عوارض سریع مشروب خوردن من رنج میبره.

Okay.

باشه.

So, today's lesson is about the "get" passive.

خب، درس امروز در مورد فعل مجهول «get» است.

This is a grammar lesson.

این یک درس گرامر است.

It's a speaking lesson because in casual situations,

این یک درس مکالمه است زیرا در موقعیت‌های غیررسمی،

often we can replace the verb "be" with the

اغلب می‌توانیم فعل «بودن» را با

verb "get".

فعل «گرفتن» جایگزین کنیم.

So, I want to do two things with this video, and I want to teach you two things.

خب، من می‌خواهم با این ویدیو دو کار انجام بدهم ، و دو چیز به شما یاد بدهم.

One, the common scenarios in which we can replace the verb "be" with the verb "get",

اول، سناریوهای رایجی که می‌توانیم فعل «be» را با فعل «get» جایگزین کنیم،

and two, I want to give you, like, 20 useful phrases that you can use with "get".

و دوم، می‌خواهم مثلاً ۲۰ عبارت مفید که می‌توانید با «get» استفاده کنید را به شما ارائه دهم.

So, you have a bank of vocabulary by the end of this video.

بنابراین، در پایان این ویدیو، شما یک بانک واژگان دارید.

So, to begin, I have two sentences.

خب، برای شروع، دو جمله دارم. می‌توانم

I can say in the passive, "I was promoted", like at my job.

در حالت مجهول بگویم «من ترفیع گرفتم»، مثل شغلم.

I can also say, "I got promoted".

همچنین می‌توانم بگویم، "من ترفیع گرفتم".

"Got" in this situation is just a more casual way to say "I was".

«Got» در این موقعیت فقط یک روش خودمانی‌تر برای گفتن «I was» است.

Okay?

باشه؟

So, "get" is casual.

بنابراین، «get» غیررسمی است.

Very common in speech when you are looking

وقتی

at the types of sentences that we are looking

به انواع جملاتی که

at today.

امروز بررسی می‌کنیم نگاه می‌کنید، این کلمه در گفتار بسیار رایج است.

Now, this is a positive thing, right?

خب، این یه نکته مثبته، درسته؟

Like, "I got promoted."

مثل «من ترفیع گرفتم».

Great.

عالیه.

"They gave me a new position."

«آنها به من یک موقعیت جدید دادند.» ضمناً،

What's the active form of this, by the way?

شکل فعال این چیست؟

Hmm.

هوم.

Yeah.

آره.

It's like, "They promoted me", "I got promoted

مثل این است که «آنها به من ترفیع دادند »، «من

by them", or "by the company", or "by my boss".

توسط آنها ترفیع گرفتم»، یا «توسط شرکت» یا «توسط رئیسم».

Now, this is positive.

حالا، این مثبت است.

However, often we use the "get" passive when

با این حال، اغلب وقتی

the situation is unpleasant, something that's

موقعیت ناخوشایند است، چیزی که

not fun, something that does not feel good.

سرگرم‌کننده نیست، چیزی که حس خوبی ندارد، از فعل مجهول «get» استفاده می‌کنیم.

So, for example, "get stopped".

بنابراین، برای مثال، «متوقف شوید».

No one likes getting stopped by the police.

هیچ‌کس دوست ندارد توسط پلیس متوقف شود.

So, here, "We got stopped for speeding."

خب، اینجا، «ما به خاطر سرعت غیرمجاز متوقف شدیم.»

"Speeding" means driving too fast, driving over the speed limit.

«سرعت غیرمجاز» به معنای رانندگی با سرعت خیلی زیاد، رانندگی با سرعت غیرمجاز است.

So, "We got stopped for speeding."

خب، «ما به خاطر سرعت غیرمجاز متوقف شدیم.»

Can you repeat that with me?

میشه اون رو با من تکرار کنی؟

Try it.

امتحانش کن.

"We got stopped for speeding."

«ما به خاطر سرعت غیرمجاز متوقف شدیم.»

Good.

خوب.

Okay.

So, not a pleasant experience.

باشه.

بنابراین، تجربه خوشایندی نیست.

Even less pleasant is "getting arrested".

حتی «دستگیر شدن» هم ناخوشایندتر است.

So, here, "get arrested".

بنابراین، اینجا، «دستگیر شوید».

"Did he get arrested?"

«دستگیرش کردن؟»

By the police.

توسط پلیس.

All right?

باشه؟

So, when you are arrested, usually the police,

بنابراین، وقتی شما دستگیر می‌شوید، معمولاً پلیس،

they put the handcuffs on you, they put you

به شما دستبند می‌زند، شما را

inside the car, and they take you away.

داخل ماشین قرار می‌دهد و شما را با خود می‌برد. به هر حال،

This is what movies have told me, anyway.

این چیزی است که فیلم‌ها به من گفته‌اند.

Okay.

باشه.

I don't think I've ever seen someone get arrested in person.

فکر نمی‌کنم تا حالا دیده باشم که کسی شخصاً دستگیر شود.

Have you?

آیا شما؟

So, let's practice this.

خب، بیایید این را تمرین کنیم.

"Did he get arrested?"

«دستگیرش کردن؟»

Good.

خوب.

Next, "get fired".

بعدش، «اخراج شدن».

So, here, "Oh, I got promoted."

خب، اینجا، «اوه، من ترفیع گرفتم.»

Great.

عالیه.

"Get fired" is like the polar opposite.

«اخراج شو» دقیقاً برعکس این است.

"Get fired" means you lost your job because the company released you from your job.

«اخراج شدن» یعنی شما شغلتان را از دست داده‌اید، چون شرکت شما را از شغلتان برکنار کرده است.

They kicked you out.

آنها شما را بیرون کردند.

This is another phrasal verb here, "kick out".

این یک فعل مرکب دیگر در اینجا است، «بیرون انداختن».

So, they kicked you out, they fired you.

خب، آنها تو را بیرون انداختند، تو را اخراج کردند.

The passive is "get fired".

فعل مجهول «اخراج شو» است.

Very common to use "get fired" for the passive form.

استفاده از «get fire» برای حالت مجهول بسیار رایج است.

So, question, you repeat this one after me.

خب، سوال، تو اینو بعد از من تکرار کن.

"Why did you get fired?"

«چرا اخراج شدی؟»

Yeah, what reason?

آره، چه دلیلی؟

What did you do to get fired?

چیکار کردی که اخراجت کردن؟

Okay, next, "get hit".

باشه، بعدش، «ضربه بخور».

No one likes to get hit, right, by anything.

هیچ‌کس دوست ندارد ضربه بخورد، درست است، از چیزی.

You can get hit by many things.

ممکنه از خیلی چیزا ضربه بخوری.

So, this is a very tragic situation.

بنابراین، این یک وضعیت بسیار تراژیک است.

Many of us have probably experienced this,

خیلی از ما احتمالاً این را تجربه کرده‌ایم،

well, I say experienced, maybe not yourself,

خب، می‌گویم تجربه کرده‌ایم، شاید خودتان نه،

but you know someone who has had this experience.

اما کسی را می‌شناسید که این تجربه را داشته است.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن.

"He got hit by a car."

«با ماشین تصادف کرد.»

Okay, good.

باشه، خوبه.

Now, you will notice a pattern so far with

حالا، تا اینجا متوجه الگویی در

these uses of "get", such as "we got stopped",

کاربردهای «get» خواهید شد، مانند «ما متوقف شدیم»،

"did he get arrested?", "why did you get fired?", "he got hit by a car".

«آیا او دستگیر شد؟»، «چرا اخراج شدی؟»، «او با ماشین تصادف کرد».

A lot of them, all of them, are actually being used in the past simple.

بسیاری از آنها، همه آنها، در واقع در گذشته ساده استفاده می‌شوند.

So, we often use the "get" passive in the past simple.

بنابراین، ما اغلب از فعل مجهول «get» در گذشته ساده استفاده می‌کنیم.

It is possible in other tenses, we will see it in other tenses, but very, very commonly

این در زمان‌های دیگر هم ممکن است، ما آن را در زمان‌های دیگر خواهیم دید، اما خیلی خیلی رایج است که

we use the "get" passive with the past simple.

ما از فعل مجهول «get» با گذشته ساده استفاده می‌کنیم.

All right, next, "get stung".

خیلی خب، بعدش، «نیش زده شو».

So, wasps sting you, like you can get stung by an insect, just like here.

خب، زنبورها شما را نیش می‌زنند، درست مثل اینکه شما توسط یک حشره گزیده می‌شوید، درست مثل اینجا.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن.

"I got stung by a wasp."

«من توسط یک زنبور نیش زده شدم.»

Yeah, have you ever got stung by a wasp?

آره، تا حالا زنبور نیشت زده؟

I have.

من دارم.

I was...

من...

It was actually...

راستش...

There was a wasp nest underneath my recycle bin.

یه لانه زنبور زیر سطل بازیافتم بود.

It was a small nest, and it was recycling

لانه کوچکی بود، و روز بازیافت بود

day, and I have this big blue bin, and I have

، و من یک سطل بزرگ آبی دارم، و باید

to put my hands under the bin to kind of pull it.

دست‌هایم را زیر سطل بگذارم تا بتوانم آن را بکشم.

And I put my hands under, and immediately I got stung by a wasp, and I saw...

و دست‌هایم را زیر آن بردم، و فوراً یک زنبور نیشم زد، و دیدم... کمی

I stepped away, and I saw five wasps just

عقب رفتم، و دیدم که ناگهان پنج زنبور

suddenly appear, and I looked under, and there

ظاهر شدند، و زیر را نگاه کردم، و

was a small nest, a small wasp's nest under my recycle bin.

یک لانه کوچک، یک لانه زنبور کوچک زیر سطل بازیافتم بود.

Okay, so have you ever got stung by a wasp?

خب، تا حالا زنبور نیشت زده؟

I don't know.

نمی‌دانم.

You tell me in the comments.

شما در نظرات به من بگویید.

It's not a pleasant experience.

تجربه خوشایندی نیست.

Next, "get robbed".

بعدی، «دزدی».

So, repeat after me.

بنابراین، بعد از من تکرار کنید.

"Our house got robbed."

«خانه‌مان را دزد زده است.»

Okay.

باشه.

Now, if you're wondering, what does it mean to get robbed?

حالا اگر برایتان سوال پیش آمده که منظور از دزدیده شدن چیست؟

This means someone stole something from you or from a place, so a car can get robbed,

این یعنی کسی چیزی از شما یا از جایی دزدیده است، بنابراین ماشین می‌تواند مورد سرقت قرار گیرد،

like someone can break into your car and take some money that they see or something.

مثلاً کسی می‌تواند به زور وارد ماشین شما شود و مقداری پول که می‌بیند را بردارد یا چیزی شبیه به این.

Your house can get robbed.

ممکن است خانه‌تان مورد سرقت قرار بگیرد.

A bank can get robbed.

یک بانک می‌تواند مورد سرقت قرار گیرد. اگر

A person can get robbed as well if they take money.

شخصی پول بردارد، ممکن است مورد سرقت قرار گیرد .

Someone takes money from you, you can get robbed.

کسی از شما پول بگیرد، ممکن است مورد سرقت قرار بگیرید.

Okay, next we have "get stolen".

خب، بعدش «دزدیده شدن» رو داریم.

So, people and places get robbed, objects get stolen.

بنابراین، افراد و مکان‌ها مورد سرقت قرار می‌گیرند، اشیاء دزدیده می‌شوند.

So, repeat after me.

بنابراین، بعد از من تکرار کنید.

"Has your bike ever got stolen?"

«تا حالا دوچرخه‌ات رو دزدیدن؟»

Okay, I have a short story about this, too.

باشه، من هم یه داستان کوتاه در این مورد دارم.

When I was a kid, my bike got stolen two times.

بچه که بودم، دو بار دوچرخه‌ام را دزدیدند.

One of them, I got my bike back, my neighbour

یکی از آنها، دوچرخه‌ام را پس گرفتم، همسایه‌ام

found it, and the second one, I never got

آن را پیدا کرد، و دومی، هرگز

my bike back.

دوچرخه‌ام را پس نگرفتم.

Both times, I left my bike outside the store

هر دو بار، دوچرخه‌ام را بیرون مغازه گذاشته بودم

and I was inside the store just getting candy.

و داخل مغازه بودم و داشتم شیرینی می‌خریدم.

One time, I was playing Street Fighter 2, the arcade game, and I was looking outside

یه بار داشتم استریت فایتر ۲، بازی آرکید، بازی می‌کردم و از پنجره به بیرون نگاه می‌کردم

the window, and I could see that there was

، و می‌تونستم ببینم یه

somebody just looking in and looking a little

نفر داره به داخل نگاه می‌کنه و یه کم

strange, but I thought, "Ah, I'm just going

عجیب به نظر می‌رسه، اما با خودم گفتم: «خب، می‌خوام فقط

to focus on Street Fighter 2", and yeah, ten

روی استریت فایتر ۲ تمرکز کنم»، و آره، ده

minutes later, I walked outside, my bike was gone, my bike got stolen.

دقیقه بعد، رفتم بیرون، دوچرخه‌ام نبود، دوچرخه‌ام رو دزدیدن.

Sad times.

اوقات غم انگیز.

But I learned a lesson that day.

اما آن روز درس عبرتی گرفتم.

I'm not very good at Street Fighter 2 at the arcades.

من در بازی‌های استریت فایتر ۲ روی دستگاه‌های آرکید خیلی خوب نیستم.

That's the lesson I learned.

این درسی بود که من گرفتم.

Okay, I'm a Ryu player, by the way.

خب، ضمناً من یه بازیکن ریو هستم .

It's very vanilla, I know.

خیلی وانیلی است، می‌دانم.

Next, we have "get hacked".

در مرحله بعد، «هک شدن» را داریم.

Get hacked.

هک شوید.

So, of course, websites can get hacked.

بنابراین، البته، وب‌سایت‌ها می‌توانند هک شوند.

Your phone can get hacked by somebody.

ممکن است کسی گوشی شما را هک کند.

Somebody enters it through less than legal means.

کسی از طریق روش‌های غیرقانونی وارد آن می‌شود.

So, repeat after me, "Our website is getting hacked."

پس، بعد از من تکرار کنید، « وب‌سایت ما هک شده است.»

Yeah, so it's happening now.

آره، پس الان داره اتفاق میفته.

It's like, "Oh, no, there's strange things happening on the website.

انگار که «اوه، نه، اتفاقات عجیبی توی وب‌سایت داره می‌افته.

Our website is getting hacked."

وب‌سایتمون داره هک می‌شه.»

So, these are all unpleasant things, right?

خب، همه اینها چیزهای ناخوشایندی هستند، درست است؟

So, no one wants to get stopped by the police,

بنابراین، هیچ‌کس نمی‌خواهد توسط پلیس متوقف شود،

get arrested by the police, get fired by your

توسط پلیس دستگیر شود ، توسط شرکتش اخراج شود، یا

company, get hit by a car or a van.

با ماشین یا ون تصادف کند.

All negative things.

همه چیزهای منفی.

However, it is possible to use the "get passive"

با این حال، می‌توان از «منفعل شدن»

with neutral situations or positive situations

در موقعیت‌های خنثی یا مثبت

as well.

نیز استفاده کرد.

So, for example, "get offered".

بنابراین، برای مثال، «پیشنهاد دریافت کنید».

Repeat after me, "I got offered the job."

بعد از من تکرار کنید، « این شغل به من پیشنهاد شده است.»

Good?

خوبی؟

Yeah, so they offered me the job, right?

آره، پس اونا بهم پیشنهاد کار دادن، درسته؟

I went for a job interview, and you can say, "They offered me the job.

من برای مصاحبه شغلی رفتم، و می‌توانید بگویید، «آنها این شغل را به من پیشنهاد دادند.

Yay.

هورا.

I will get the job."

من این شغل را خواهم گرفت.»

But you can also say, "I got offered the job by them."

اما شما همچنین می‌توانید بگویید، «آنها این شغل را به من پیشنهاد دادند.»

Right?

Like, "I got offered the job.

درست است؟

مثلاً، «این شغل به من پیشنهاد شده.

I'm so excited."

خیلی هیجان‌زده‌ام.»

Next, just like at the beginning, "get promoted".

بعد، درست مثل شروع، «ترفیع بگیر».

Repeat after me, "You should get promoted."

بعد از من تکرار کنید، «تو باید ترفیع بگیری.»

You work very hard in this case, and in my

تو این مورد خیلی سخت کار می‌کنی، و به

opinion, you should get promoted, or you should

نظر من، باید ترفیع بگیری، یا اینکه یه

get a promotion as well, you can say.

ترفیع هم بگیری، می‌تونی بگی.

Next, "get praised".

بعد، «تمجید شوید».

If you are praised, this means people say positive things about you, usually because

اگر از شما تعریف و تمجید شود، یعنی مردم معمولاً به خاطر

of something you have done, a job that you did, or an action that you took.

کاری که انجام داده‌اید، کاری که انجام داده‌اید یا اقدامی که انجام داده‌اید، حرف‌های مثبتی در مورد شما می‌زنند.

So, "She got praised for her efforts" is the

بنابراین، جمله‌ی «او به خاطر تلاش‌هایش مورد تحسین قرار گرفت»

sentence here, and I would like you to repeat

اینجاست، و من دوست دارم شما

this after me.

این را بعد از من تکرار کنید.

So, repeat after me, "She got praised for her efforts."

پس، بعد از من تکرار کنید، «او به خاطر تلاش‌هایش مورد تحسین قرار گرفت.»

Great.

عالیه.

So, people said, "Good job.

بنابراین، مردم گفتند: «آفرین.

That was fantastic."

فوق‌العاده بود.»

So, people gave her praise, "She got praised for her efforts."

بنابراین، مردم از او تمجید کردند، «او به خاطر تلاش‌هایش مورد تحسین قرار گرفت.»

Similar to getting praised, not exactly, but in

شبیه به مورد ستایش قرار گرفتن، نه دقیقاً، اما در

the same realm or the same area, "get thanked".

همان حوزه یا همان منطقه، «تشکر شدن».

So, "I hope you get thanked for this."

بنابراین، «امیدوارم از شما به خاطر این تشکر شود.»

Right?

So, it's like, "I hope", they say thank you.

درست است؟

بنابراین، مثل این است که بگویند «امیدوارم»، متشکرم.

You did something you did not have to do, it was very positive, it helped people.

شما کاری را انجام دادید که مجبور به انجام آن نبودید، این کار بسیار مثبت بود، به مردم کمک کرد.

Repeat after me, "I hope you get thanked for this."

بعد از من تکرار کنید، «امیدوارم از شما به خاطر این تشکر شود.»

Okay, perfect.

باشه، کامل.

Sometimes, better than getting thanked is

بعضی وقت‌ها، بهتر از تشکر شدن،

getting paid, because now you have a physical

پول گرفتن است، چون حالا شما یک

version of people saying thanks.

نسخه فیزیکی از افرادی دارید که تشکر می‌کنند.

So, let me ask you to repeat this after me, "Are you getting paid for this?"

خب، بگذارید از شما بخواهم که این را بعد از من تکرار کنید، «آیا برای این کار پولی دریافت می‌کنید؟»

Very good.

خیلی خوب.

Right?

درست است؟

So, are you receiving financial remuneration?

پس، آیا شما پاداش مالی دریافت می‌کنید؟

Is it remuneration or renumeration?

آیا منظور پاداش است یا افزایش حقوق؟

I think it's remuneration, but it's spelled with an "m".

فکر کنم حق الزحمه است، اما با «م» نوشته می‌شود.

I have never been good at saying that word.

من هیچ‌وقت در گفتن این کلمه خوب نبوده‌ام.

So, yes, are you getting paid for this?

خب، بله، آیا برای این کار پول می‌گیرید؟

Are they paying you?

آیا آنها به شما پول می‌دهند؟

Is someone paying you for this?

کسی برای این کار به شما پول می‌دهد؟

Next, we have "get told".

در مرحله بعد، «به ما گفته شود» را داریم.

So, if you receive information, you can say,

بنابراین، اگر اطلاعاتی دریافت کردید ، می‌توانید بگویید،

repeat after me, "We got told to leave."

بعد از من تکرار کنید، "به ما گفته شده که برویم."

Yeah, so the people at the club said you have to leave.

آره، پس مسئولین باشگاه گفتن که باید بری.

So, in this case, we got told to leave, like

خب، در این مورد، به ما گفته شد که برویم، مثل

me and my friends, my friends and I got told

من و دوستانم، به من و دوستانم گفته شد که

to leave.

برویم.

All right, next we have "get sent".

بسیار خب، حالا نوبت «ارسال شدن» است.

So, if someone sends you something, like a

بنابراین، اگر کسی چیزی برای شما ارسال کند، مثلاً یک

letter, a notice, then you get sent this thing.

نامه، یک اطلاعیه، آنوقت این چیز برای شما ارسال می‌شود.

So, repeat after me, "She got sent a letter."

پس، بعد از من تکرار کنید، «برایش نامه فرستاده شد.»

Yeah, they sent her a letter, she got sent a letter about, you know, whatever she did.

آره، براش نامه فرستادن، می‌دونی، در مورد هر کاری که کرده بود، یه نامه براش فرستادن.

Maybe it was something bad, maybe it was something good.

شاید یه چیز بدی بود، شاید یه چیز خوبی بود.

Next, similar to "getting hacked", but it's

در مرحله بعد، شبیه به «هک شدن» است، اما

more neutral, like "to get deleted", the file

خنثی‌تر است، مانند « حذف شدن»،

got deleted, for example.

برای مثال، فایل حذف شده است.

But here, repeat after me, we'll use the future, "The file will get deleted."

اما اینجا، بعد از من تکرار کنید، ما از زمان آینده استفاده خواهیم کرد، «فایل حذف خواهد شد.»

Okay, good.

باشه، خوبه.

So, yeah, if you don't do anything by next week, we will delete this file or the file

خب، آره، اگه تا هفته‌ی دیگه کاری نکنی ، یا این فایل رو پاک می‌کنیم یا کلا

will get deleted.

پاک میشه.

Okay, perfect.

باشه، کامل.

And finally, you can use the "get" passive with reflexive pronouns.

و در نهایت، می‌توانید از فعل مجهول «get» به همراه ضمایر انعکاسی استفاده کنید.

Now, this means that you are partly responsible

حالا، این یعنی شما تا حدی مسئول

for the action, and it can be positive, it

آن عمل هستید، و این می‌تواند مثبت باشد،

can be negative.

می‌تواند منفی باشد.

It's often negative, though.

هرچند اغلب منفی است.

So, let's look at some of these sentences.

خب، بیایید نگاهی به برخی از این جملات بیندازیم.

Now, what is a reflexive pronoun?

حالا، ضمیر انعکاسی چیست؟

"Herself", "myself", "himself", "themselves",

«خودش»، «خودم»، « خودش»، «خودشان»،

"ourselves", these are reflexive pronouns,

«خودمان»، اینها ضمایر انعکاسی هستند،

they bounce back to the subject.

آنها به فاعل برمی‌گردند.

So, here, repeat after me, "She got herself fired."

خب، اینجا، بعد از من تکرار کنید ، «او خودش را اخراج کرد.»

"She got herself fired."

«خودش باعث اخراجش شد.»

In this case, she did something that clearly made it clear...

در این مورد، او کاری انجام داد که به وضوح این موضوع را روشن کرد...

Clearly made it clear, yeah, that's redundant,

به وضوح روشن کرد که بله، این کار زائد است،

but that made it clear that she was responsible

اما این موضوع روشن کرد که او مسئول

for her losing her job.

از دست دادن شغلش بوده است.

Right?

درست است؟

She was responsible for losing her job.

او مسئول از دست دادن شغلش بود.

So, she got herself fired, you know, she did

خب، اون باعث اخراج خودش شد، می‌دونی، اون یه

something terrible, she stole money from the

کار وحشتناک کرد، از شرکت پول دزدید

company.

. او

She stole money.

So, clearly, she is responsible.

پول دزدید.

بنابراین، واضح است که او مسئول است.

She got herself fired.

او خودش را اخراج کرد.

Next, repeat after me, first, "Careful", good, "You're going to get yourself hurt."

بعدش، بعد از من تکرار کن، اول، «مواظب باش»، خوبه، «داری به خودت آسیب میزنی.»

Yeah, this means like, hey, be careful or you will hurt yourself.

آره، این یعنی، هی، مراقب باش وگرنه به خودت آسیب میزنی.

Right?

So, you can say this to children who are playing

درست است؟

بنابراین، می‌توانید این را به بچه‌هایی که

at the park, maybe, and say, "Be careful,

در پارک بازی می‌کنند بگویید، مثلاً، و بگویید: «مراقب باش،

you're going to get yourself hurt."

داری آسیب می‌بینی.»

Right?

درست است؟

You're going to hurt yourself if you're not careful.

اگه مواظب نباشی به خودت آسیب میزنی.

And then finally, repeat after me, "He got himself burned."

و در آخر، بعد از من تکرار کنید ، "او خودش را سوزاند."

Yeah, so he left a lot of things on on the...

آره، پس کلی چیز روشن گذاشته روی

On the stove, maybe he was cooking, and it's his fault.

اجاق گاز... شاید داشته آشپزی می‌کرده، و تقصیر خودشه.

Right?

درست است؟

It's like he wasn't paying attention and he

مثل اینکه حواسش نبوده و

burned his hand, so you can say, "He got himself

دستش را سوزانده، بنابراین می‌توانید بگویید: «خودش را

burned."

سوزاند.»

I don't know why he wasn't paying attention, but this is what happened.

نمی‌دانم چرا حواسش نبود، اما این اتفاقی بود که افتاده بود.

Okay.

So, as you can see, you can use the "get" passive in a variety of situations.

باشه.

بنابراین، همانطور که می‌بینید، می‌توانید از فعل مجهول «get» در موقعیت‌های مختلفی استفاده کنید.

Often they are negative.

اغلب آنها منفی هستند.

We have a lot of negative situations.

ما موقعیت‌های منفی زیادی داریم. با

However, there are some positive situations

این حال، موقعیت‌های مثبتی وجود دارد

that you can use with the "get" passive, and

که می‌توانید از آنها با ضمیر مجهول «get» استفاده کنید، و امروز

you have learned today that you can use it

یاد گرفتید که می‌توانید از آن

with reflexive pronouns to show responsibility

با ضمایر انعکاسی برای نشان دادن مسئولیت

or that someone had a role or an important part to play in something happening.

یا اینکه کسی نقش یا سهم مهمی در وقوع چیزی داشته است، استفاده کنید.

If you would like to test your understanding

اگر مثل همیشه دوست دارید درک خود

of the "get" passive even more, as always,

از فعل مجهول «get» را بیشتر بسنجید،

you can check out the quiz on www.engvid.com.

می‌توانید در آزمون www.engvid.com شرکت کنید.

I know I repeat it a lot now, but I will say it again.

می‌دانم که الان خیلی تکرار می‌کنم ، اما دوباره می‌گویم.

That's www.engvid.com, like English video, but "engvid".

اون www.engvid.com هست، مثل English video، اما "engvid".

Very cool, right?

خیلی باحاله، درسته؟

And don't forget to subscribe to my channel on YouTube, like the video, share it with

و فراموش نکنید که کانال من در یوتیوب را سابسکرایب کنید، ویدیو را لایک کنید، آن را با

your friends and family and your enemies, especially your enemies.

دوستان و خانواده و دشمنانتان، مخصوصاً دشمنانتان، به اشتراک بگذارید.

Maybe you guys can come together again.

شاید شما بچه‌ها دوباره بتونید دور هم جمع بشید.

Maybe this video can be the reason that you guys reconnect.

شاید این ویدیو دلیل ارتباط دوباره شما باشد.

Maybe not.

شاید نه.

I don't know.

Just try it.

نمی‌دانم.

فقط کافیه امتحانش کنی.

And please turn on notifications so you never miss a video in the future.

و لطفاً اعلان‌ها را روشن کنید تا در آینده هیچ ویدیویی را از دست ندهید.

Until next time, I think I need to get hydrated

تا دفعه‌ی بعد، فکر می‌کنم باید دوباره آب بنوشم

again, and yeah, that's all I have to say.

، و آره، فقط همینو می‌تونم بگم.

So, everybody, good luck with your studies and don't stop practicing.

پس همگی، در درس‌هاتون موفق باشید و دست از تمرین برندارید.

Keep going.

ادامه بده.