Most of my students don't know these 12 common words... do you?!

Hello, everyone, and welcome  back to English with Lucy.

سلام، همه، و خوش آمدید به انگلیسی با لوسی.

There are some really common words that I use  all the time that my students never seem to know.

کلمات بسیار رایجی وجود دارد که من همیشه از آنها استفاده می کنم که به نظر می رسد دانش آموزان من هرگز آنها را نمی دانند.

It always takes me by surprise. So, in this video,  

همیشه مرا غافلگیر می کند. بنابراین، در این ویدیو،

we are going to look at 12 common words  that most of my students don't know.

ما قصد داریم به 12 کلمه رایج که اکثر دانش‌آموزان من نمی‌دانند، نگاه کنیم.

And this means that if you do know these  12 words, you are above average in English.

و این بدان معنی است که اگر این 12 کلمه را می دانید، در زبان انگلیسی بالاتر از حد متوسط ​​هستید.

To really cement what you learn in this  video, I've created a PDF that contains  

برای اینکه واقعاً چیزی را که در این ویدیو یاد می‌گیرید تثبیت کنم، یک PDF ایجاد کرده‌ام که حاوی

all 12 words we mentioned in this  video plus 12 more, so you get 24.

همه ۱۲ کلمه‌ای است که در این ویدیو ذکر کردیم به‌علاوه ۱۲ کلمه دیگر، بنابراین شما ۲۴ کلمه دریافت می‌کنید.

There are lots of extra examples and a  quiz and a link to a secret exercise pack.

نمونه‌های اضافی و یک آزمون و پیوندی به یک بسته تمرینی مخفی وجود دارد.

If you'd like to download that for free,  

اگر می‌خواهید آن را به صورت رایگان دانلود کنید،

click on the link in the description  or scan that QR code there.

روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید یا آن کد QR را در آنجا اسکن کنید.

Then all you have to do is enter your name and  email address and I'll send you the PDF by email.

سپس تنها کاری که باید انجام دهید این است که نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید و من PDF را از طریق ایمیل برای شما ارسال می کنم.

Let's start with number 1:  

بیایید با شماره 1 شروع کنیم:

The first word that most of my students  don't know is 'terrific'. 'Terrific'.

اولین کلمه‌ای که اکثر دانش‌آموزانم نمی‌دانند، «خیلی عالی» است. 'فوق العاده'.

Here it is in a sentence: 'The film was terrific.'  Was it scary, really bad or really good?

در اینجا در یک جمله آمده است: "فیلم فوق العاده بود." ترسناک بود، واقعا بد بود یا واقعا خوب؟

It was really good! 'Terrific'  means very good or wonderful.

واقعا خوب بود! «فوق‌العاده» به معنای بسیار خوب یا شگفت‌انگیز است.

A lot of my students understandably  confuse 'terrific' with 'terrifying',  

بسیاری از دانش‌آموزان من به‌طور قابل‌توجهی «خوب» را با «ترسناک» اشتباه می‌گیرند،

which means very scary.

که به معنای بسیار ترسناک است.

And in fact, in the past, 'terrific' also meant  scary, but the meaning has changed over time.

و در واقع، در گذشته، "معمولا" به معنای ترسناک نیز بود، اما معنی آن در طول زمان تغییر کرده است.

Other students confuse it with 'terrible',  

دانش‌آموزان دیگر آن را با «وحشتناک» اشتباه می‌گیرند،

which means really bad. But if something  is 'terrific', it is wonderful. Note  

که به معنای واقعاً بد است. اما اگر چیزی «فوق‌العاده» باشد، فوق‌العاده است. به

the pronunciation /təˈrɪfɪk/. /tə/ with the  schwa. 'Terrible'. 'Terrifying'. 'Terrific'.

تلفظ /təˈrɪfɪk/ توجه کنید. /tə/ با schwa. 'وحشتناک'. "وحشتناک". 'فوق العاده'.

Let's move on to the next word. If  I say—'That's a terrific outfit!'  

بریم سراغ کلمه بعدی. اگر بگم - "این یک لباس فوق العاده است!"

What am I referring to with the word 'outfit'?

منظور من از کلمه "لباس" چیست؟

'An outfit' is a set of clothes worn together,  often for a special occasion or purpose. For  

«یک لباس» مجموعه‌ای از لباس‌هایی است که اغلب برای یک موقعیت یا هدف خاص با هم پوشیده می‌شوند. به عنوان

example, I might say—'I need a new outfit for  my friend's wedding.' That means I need a dress,  

مثال، ممکن است بگویم-"برای عروسی دوستم به لباس جدیدی نیاز دارم ." یعنی به یک لباس،

shoes, and a hat. A hat is usually  quite important for an English wedding.

کفش و کلاه نیاز دارم. کلاه معمولاً برای عروسی انگلیسی بسیار مهم است.

So—'I'm going to buy myself a new  outfit.' But what's another way to  

بنابراین — "من می خواهم برای خودم یک لباس جدید بخرم ." اما راه دیگری برای

say 'buy myself' using a word starting with 't'?

گفتن «خودم بخرم» با استفاده از کلمه ای که با «t» شروع می شود چیست؟

It is 'treat'. 'I'm going to treat myself  to a new outfit.' If you 'treat yourself' or  

"درمان" است. «می‌خواهم خودم را با یک لباس جدید پذیرایی کنم.» اگر «خودتان» یا

'someone else to something', you buy something  pleasant or pay for something that you or they  

«کس دیگری را با چیزی رفتار کنید»، چیزی خوشایند می‌خرید یا برای چیزی پرداخت می‌کنید که شما یا آنها از آن

will enjoy. An example—'You look hungry - come  on, I'll treat you to a burger and fries.'

لذت ببرید. یک مثال: «به نظر گرسنه می‌شوی - بیا، من تو را با همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده پذیرایی می‌کنم».

We also use 'treat' as a noun meaning  something special and enjoyable.

ما همچنین از «درمان» به عنوان اسم به معنای چیزی خاص و لذت‌بخش استفاده می‌کنیم.

For example—'When I was little,  having ice cream was a special treat.'

به عنوان مثال—«وقتی کوچک بودم، بستنی خوردن لذت خاصی داشت.»

You'll also hear people say—'It's  my treat.'—this means I'll pay.

همچنین می‌شنوید که مردم می‌گویند «این لذت من است».

'Treat' is such a positive word and I'd  love it if my students used it more often.

«درمان» واژه‌ای بسیار مثبت است و اگر دانش‌آموزانم بیشتر از آن استفاده کنند، دوست خواهم داشت. با

Speaking of things that are enjoyable, let's  talk about spending time with friends and family.

صحبت از چیزهایی که لذت بخش هستند، بیایید درباره گذراندن وقت با دوستان و خانواده صحبت کنیم.

Lots of my students default to the  word 'party' for every social event,  

بسیاری از دانش‌آموزان من به‌طور پیش‌فرض کلمه «پارتی» را برای هر رویداد اجتماعی به کار می‌برند،

but sometimes there's a better fit.

اما گاهی اوقات یک تناسب بهتر وجود دارد.

Let's try 'gathering', 'gathering'.  A 'gathering' is a meeting of people,  

بیایید «جمع شدن»، «جمع شدن» را امتحان کنیم. «گردهمایی» جلسه‌ای از افراد است

and often it's more informal  or casual than a party.

و اغلب غیررسمی‌تر یا غیررسمی‌تر از مهمانی است.

For example—'We had a little  gathering for my husband's birthday.'

به‌عنوان مثال، «ما برای تولد شوهرم گردهمایی کوچکی داشتیم.»

Maybe we had a small group of friends over to our  house for drinks and nibbles—little things to eat.

شاید گروه کوچکی از دوستانمان برای نوشیدنی و لقمه - چیزهای کوچک برای خوردن - به خانه‌مان می‌رفتند.

A 'party' is often something bigger and  more celebratory with dancing and so on.

«پارتی» اغلب چیزی بزرگ‌تر و جشن‌تر همراه با رقص و غیره است.

But a 'gathering' can also involve a lot of  people. For example—'We have a big family  

اما یک «گردهمایی» می‌تواند افراد زیادی را نیز درگیر کند . به‌عنوان مثال، «ما هر سال یک خانواده بزرگ داریم

gathering every year.' That's similar  to saying our family gathers together.

.» این شبیه به این است که بگوییم خانواده ما دور هم جمع می شوند.

I also have a bonus word for  you. An alternative way to say  

من همچنین یک کلمه جایزه برای شما دارم. یک راه جایگزین برای گفتن

'gathering' is 'get-together'. A 'get-together'.

«جمع شدن»، «جمع شدن» است. یک "گردهمایی".

This is an informal meeting or  party. For example—'We're having  

این یک جلسه یا مهمانی غیررسمی است . به عنوان مثال، «ما

a get-together tomorrow to say goodbye to Joanna.'

فردا یک گردهمایی داریم تا با جوانا خداحافظی کنیم.»

Okay, let's review the words we've learnt so  far. How many of them did you know? How many  

خوب، بیایید کلماتی را که تاکنون یاد گرفته‌ایم مرور کنیم . چند تا از آنها را می شناختید؟ واقعاً از چند عدد

of them do you actually use? Be honest!  Let's look at some more words now. Number  

از آنها استفاده می کنید؟ صادق باش! اکنون به چند کلمه دیگر نگاه می کنیم. شماره

5 is 'venture'. 'Venture'. Which word  do you think this might be related to?

5 «سرمایه‌گذاری» است. "سرمایه گذاری". به نظر شما این ممکن است به کدام کلمه مرتبط باشد؟

'Adventure'. So, 'venture' is a noun and a verb.  As a noun, it means a new activity that is risky

'ماجراجویی'. بنابراین، "جنس" یک اسم و یک فعل است. به عنوان یک اسم، به معنای فعالیت جدیدی است که خطرناک است

and it often refers to a business  activity. For example—'He lost all  

و اغلب به یک فعالیت تجاری اشاره دارد . به‌عنوان مثال، «او همه

his money because of a few  risky business ventures.'

پول‌هایش را به دلیل چند سرمایه‌گذاری پرخطر از دست داد.»

As a verb, 'to venture' means to go somewhere or  do something that might be dangerous or difficult.

به‌عنوان یک فعل، «جرات‌ورزی» به معنای رفتن به جایی یا انجام کاری است که ممکن است خطرناک یا دشوار باشد.

For example—'We ventured out  into the storm to find a taxi.'

به عنوان مثال-"ما برای یافتن تاکسی به درون طوفان رفتیم."

And do you know this common phrase?  'Nothing ventured, nothing gained.'  

و آیا این عبارت رایج را می شناسید؟ "هیچ چیزی جرأت نکرد، چیزی به دست نیاورد."

It means if you don't take risks,  you won't achieve anything.

به این معنی است که اگر ریسک نکنید، به هیچ چیز نخواهید رسید. به

That's why you have to boldly speak English,  

همین دلیل است که باید با جسارت انگلیسی صحبت کنید،

not be afraid of making mistakes.  'Nothing ventured, nothing gained.'

از اشتباه کردن نترسید. "هیچ چیزی جرأت نکرد، چیزی به دست نیاورد."

Okay, before you undertake a 'venture',  you have to ask yourself, is it really  

بسیار خوب، قبل از اینکه یک «سرمایه گذاری» را انجام دهید، باید از خود بپرسید، آیا واقعاً

worth the effort? And that's where our next  word comes in - 'worthwhile'. 'Worthwhile'.  

ارزش تلاش کردن را دارد؟ و اینجاست که کلمه بعدی ما وارد می شود - "ارزشمند". "ارزشمند".

If something is 'worthwhile', it means it's  worth the time, effort or money you put into  

اگر چیزی «ارزش» است، به این معنی است که ارزش زمان، تلاش یا پولی را دارد که برای

it. For example—'Learning English takes  time, but it's definitely worthwhile.'

آن صرف می‌کنید. به عنوان مثال—"یادگیری زبان انگلیسی زمان می برد ، اما قطعاً ارزشمند است."

Or—'Volunteering at my local animal  shelter is a really worthwhile experience.'

یا — 'داوطلبانه در پناهگاه حیوانات محلی من تجربه بسیار ارزشمندی است.'

I rarely hear my students use this word.

من به ندرت می شنوم که شاگردانم از این کلمه استفاده کنند.

It might be because it contains 2  sounds that they usually try to avoid  

ممکن است به این دلیل باشد که دارای 2 صدا است که معمولاً سعی می‌کنند از

the /ɜː/ sound and the /θ/ sound 'worthwhile'.

صدای /ɜː/ و صدای /θ/ «ارزشمند» اجتناب کنند.

A question for you: What is something  that you think is 'worthwhile'?

یک سوال برای شما: چیزی که فکر می کنید «ارزش» است چیست؟

Often the things we find 'worthwhile' are also  deeply 'meaningful' and that is our next word.

اغلب چیزهایی که «ارزش» می‌یابیم، عمیقاً «معنادار» هستند و این کلمه بعدی ماست.

Look at this sentence:

به این جمله نگاه کنید:

'After 3 hours of scrolling on social media,  

«پس از 3 ساعت پیمایش در رسانه‌های اجتماعی،

I realised I hadn't done  anything meaningful with my day.'

متوجه شدم که هیچ کار معنی‌داری با روزم انجام نداده‌ام.»

Had you done something useful or not? Right,  you hadn't. If something is 'meaningful',  

آیا کار مفیدی انجام داده اید یا خیر؟ درست است، نداشتید. اگر چیزی «معنی‌دار» است،

it is useful, important or  serious like watching this video.

مانند تماشای این ویدیو مفید، مهم یا جدی است.

Here's another example—'We had a meaningful  discussion about the future of the company.'

مثال دیگری در اینجا آمده است: «ما یک بحث معنادار درباره آینده شرکت داشتیم.»

Now, if you think something isn't meaningful,  you might not want to do it. And in fact,  

اکنون، اگر فکر می‌کنید چیزی معنادار نیست، ممکن است نخواهید آن را انجام دهید. و در واقع،

you might be 'reluctant' to do it. And that  is number 8—'reluctant', 'reluctant'. Notice  

ممکن است برای انجام آن "اکراه" داشته باشید. و این عدد 8 است - "اکراه"، "اکراه".

the schwa in the final syllable /rɪˈlʌktənt/. It means unwilling to do something and therefore  

به schwa در هجای پایانی /rɪˈlʌktənt/ توجه کنید. این به معنای عدم تمایل به انجام کاری و در نتیجه

hesitant to do it. For example—'Some  of my students are reluctant to speak  

تردید در انجام آن است. به عنوان مثال-"بعضی از دانش‌آموزان من تمایلی به صحبت کردن به

English because they're afraid of making  mistakes.' Please don't let this be you.  

انگلیسی ندارند زیرا می‌ترسند اشتباه کنند. لطفا اجازه نده این شما باشید.

Or—'My dog was reluctant to get in the car  because he knew he was going to the vet.'

یا-"سگ من تمایلی به سوار شدن در ماشین نداشت، زیرا می دانست که به دامپزشکی می رود."

Do you know and use those words?

آیا این کلمات را می شناسید و استفاده می کنید؟

If you said yes, I'm very impressed, but stick  around because I am almost certain that you  

اگر گفتید بله، من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، اما به این موضوع توجه کنید زیرا تقریباً مطمئن هستم که

don't know number 12. But let's start with  number 9 and this one is tricky to pronounce.

شماره 12 را نمی‌دانید. اما بیایید با شماره 9 شروع کنیم و تلفظ این یکی دشوار است.

How do you say this word? Well, in British English  

چگونه این کلمه را می گویید؟ خوب، در انگلیسی بریتانیایی

it's usually a 'pursuit'. /pəˈsjuːt/ with a  /j/ sound between the 's' and 'u', 'pursuit'.

معمولاً «تعقیب» است. /pəˈsjuːt/ با صدای /j/ بین 's' و 'u'، 'pursuit'.

But in North American English it's  often /pərˈsuːt/ with no /j/ sound.

اما در انگلیسی آمریکای شمالی اغلب /pərˈsuːt/ بدون صدای /j/ است.

Now, whether it's /pəˈsjuːt/ or /pərˈsuːt/. Most  of my students don't use this word very much.

حال، خواه /pəˈsjuːt/ یا /pərˈsuːt/. اکثر دانش‌آموزان من زیاد از این کلمه استفاده نمی‌کنند.

So, what does it mean?

بنابراین، به چه معناست؟

Well, it has a few meanings, but you might know  it from the film 'The Pursuit of Happyness'. And  

خوب، معانی کمی دارد، اما ممکن است آن را از فیلم «تعقیب خوشبختی» بدانید. و

in this case, 'pursuit' refers to the act of  looking for or trying to achieve something.  

در این مورد، «تعقیب» به عمل جستجو یا تلاش برای رسیدن به چیزی اشاره دارد.

And by the way, 'happyness' is spelt with  a 'y' in the film title—it's not a mistake.

و اتفاقاً، «خوشبختی» در عنوان فیلم با «y» نوشته شده است - این یک اشتباه نیست.

It's not a mistake in this video.  Normally, 'happiness' is spelt with an 'i'.

در این ویدیو اشتباه نیست. به طور معمول، "خوشبختی" با "i" نوشته می شود.

Here's another example with 'pursuit': 'Sometimes,  

در اینجا مثال دیگری با "تعقیب" وجود دارد: "گاهی اوقات،

people move to another country in  pursuit of better opportunities.'

افراد به دنبال فرصت‌های بهتر به کشور دیگری نقل مکان می‌کنند .»

I've put some more meanings of this word and  

من معانی بیشتری از این کلمه و

example sentences in the PDF  that goes with this lesson.

جملات مثالی را در PDF که با این درس همراه است قرار داده ام.

Remember the link for that is in the description  box or you can scan the QR code there.

پیوند مربوط به آن را در کادر توضیحات به خاطر بسپارید یا می‌توانید کد QR را در آنجا اسکن کنید.

Okay, let's be honest, being in  'pursuit' of a goal isn't always easy.

خوب، بیایید صادق باشیم، «تعقیب» یک هدف همیشه آسان نیست.

And that brings me to my next word.

و این مرا به حرف بعدی ام می رساند.

What does 'regardless' mean in this  sentence? 'Everyone told me my plan  

«بی توجه» در این جمله به چه معناست ؟ «همه به من گفتند که برنامه‌ام

wouldn't work, but I carried on regardless.'

کار نمی‌کند، اما من بدون توجه به آن ادامه دادم.»

Did I pay attention to them  or did I do it anyway? Yes,  

آیا به آنها توجه کردم یا به هر حال این کار را کردم؟ بله،   به

I did it anyway! If you do something 'regardless',  

هر حال این کار را کردم! اگر کاری را "بدون توجه" انجام دهید،

you do it despite any doubts or setbacks. You  pay no attention to the problems. 'Carry on

علیرغم هر گونه شک و تردید یا شکست، آن را انجام می دهید. شما به مشکلات توجه نمی کنید. "

regardless' is a common collocation.

بدون توجه به ادامه" یک ترکیب رایج است.

Here's another example with this word:  'The forecast was for torrential rain,  

در اینجا مثال دیگری با این کلمه آورده شده است: «پیش‌بینی باران سیل آسا بود،

but they went ahead with the  outdoor wedding regardless.'

اما آنها بدون توجه به عروسی در فضای باز ادامه دادند.» می‌خواهم به

I'm going to give you a clue for number 11. It's  

شما سرنخی برای عدد 11 بدهم. این

a word that can replace 'clue' in  that sentence, it starts with 'h'.

کلمه‌ای است که می‌تواند جایگزین «سرنخ» در آن جمله شود، با «h» شروع می‌شود.

It is 'hint'. A 'hint' is something you say or  do to suggest something to someone indirectly.

"اشاره" است. «اشاره» چیزی است که شما می‌گویید یا انجام می‌دهید تا به طور غیرمستقیم چیزی را به کسی پیشنهاد دهید.

We often use the collocation 'to drop a hint'. For  

ما اغلب از collocation "برای ارسال یک اشاره" استفاده می کنیم. به‌عنوان

example—'My mum's been dropping hints  about what she wants for her birthday.'

مثال، «مادر من در مورد آنچه برای تولدش می‌خواهد، نکاتی را ارائه می‌کند.»

She hasn't told me directly, but  she's told me several times that  

او مستقیماً به من نگفته است، اما چندین بار به من گفته است که

she lost her favourite watch a few months ago.

ساعت مورد علاقه اش را چند ماه پیش گم کرده است.

We can also use 'hint' as a verb.  

ما همچنین می توانیم از "اشاره" به عنوان یک فعل استفاده کنیم.

For example—'What are you hinting  at?' What are you suggesting?

به عنوان مثال - "به چه چیزی اشاره می کنید ؟" شما چه پیشنهادی دارید؟

Okay, we have reached the final word in the video.

خوب، در ویدیو به حرف آخر رسیدیم.

If you have made it this  far, that is no small 'feat'.

اگر تا اینجا پیش رفته اید ، این «شکار» کوچکی نیست.

Lucy, what are you doing talking about feet?

لوسی، در مورد پاها چه کار می کنی؟

I'm not talking about those 'feet'.  Although it is pronounced the same. 'Feat',  

من در مورد آن "پاها" صحبت نمی کنم. اگرچه به همین صورت تلفظ می شود. «Feat»،

'f-e-a-t' is our final word and it  means an impressive achievement,

«f-e-a-t» کلمه پایانی ماست و به معنای یک دستاورد چشمگیر است که

usually requiring skill or strength.  This is a word you'll hear often,  

معمولاً به مهارت یا قدرت نیاز دارد. این کلمه‌ای است که اغلب می‌شنوید،

though you may not use it in everyday  conversation. Here are a couple of examples:

هرچند ممکن است در مکالمات روزمره از آن استفاده نکنید . در اینجا چند مثال آورده شده است:

'The world's longest suspension bridge  is a remarkable feat of engineering.'  

"طولانی ترین پل معلق جهان یک شاهکار مهندسی قابل توجه است."

Or—'Not checking your phone for  a whole hour is quite a feat!'

یا-"نداشتن تلفن خود برای یک ساعت کامل یک شاهکار است!"

How many of these 12 words did you know  and use frequently? Which ones are you  

چند تا از این 12 کلمه را می‌دانستید و اغلب استفاده می‌کنید؟

going to start using? Let me know in the  comments—I'm always interested to know!

قرار است از کدامیک استفاده کنید؟ در نظرات به من اطلاع دهید — من همیشه علاقه مندم که بدانم!

And if you knew all 12, that  is such an impressive 'feat'.

و اگر همه 12 مورد را می دانستید، این یک «شاهکار» چشمگیر است.

If you want to learn 12 more, make  sure you download that PDF—it's in  

اگر می‌خواهید 12 مورد بیشتر یاد بگیرید، مطمئن شوید که آن PDF را دانلود کرده‌اید — در

the description box or there's the QR code there.

کادر توضیحات یا کد QR در آنجا وجود دارد.

I really hope you enjoyed this  lesson, I hope you learnt something. 

من واقعاً امیدوارم از این درس لذت برده باشید ، امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید.  به

I will see you soon in another lesson! Muah!

زودی در یک درس دیگر شما را می بینم! موح!