Stop overusing 'I think...' - say THIS instead - 21 more advanced alternative phrases

(mellow music)

(موسیقی دلپذیر)

- Hello, everyone and welcome back to English with Lucy.

- سلام، به همه و با لوسی به انگلیسی خوش آمدید.

Today I am going to give you

امروز می خواهم

21 advanced alternatives for I think.

21 جایگزین پیشرفته برای من به شما ارائه دهم.

I think that I think is very boring,

من فکر می کنم که خیلی خسته کننده است،

overused, and it's just repetitive.

بیش از حد از آن استفاده می شود، و فقط تکراری است.

In debates, in English classes, in conversation,

در مناظره ها، در کلاس های زبان انگلیسی، در مکالمه

we are always asked to give our opinion.

همیشه از ما خواسته می شود که نظر خود را بیان کنیم.

And more often than not,

و اغلب از

I hear my students saying,

شاگردانم می شنوم که می گویند،

"I think," blah, blah, blah, blah,

"فکر می کنم"، بل، بل، بلا، بل،

"I think," blah, blah, blah, blah

"فکر می کنم"، بل،

"I don't think," blah, blah, blah, blah.

بل، بلا، بلا، "فکر نمی کنم" ، بلا

If you really want to show that you have an incredible,

اگر واقعاً می‌خواهید نشان دهید که

and profound, and advanced vocabulary,

واژگانی باورنکردنی، عمیق و پیشرفته

then you need to find some other ways of saying I think so.

دارید، پس باید راه‌های دیگری برای گفتن پیدا کنید.

I have got 21 advanced alternatives,

من 21 جایگزین پیشرفته دارم،

ranging from formal to informal.

از رسمی تا غیر رسمی.

So this video is really going to help you

بنابراین این ویدیو واقعاً به شما در زمینه دایره لغات کمک خواهد کرد

with your vocabulary,

،

but if you want to improve your listening skills

اما اگر می‌خواهید مهارت‌های شنیداری

and your pronunciation skills even further,

و مهارت‌های تلفظ خود را حتی بیشتر بهبود

then I highly recommend the special method

ببخشید، روش ویژه

of reading an actual book

خواندن یک کتاب واقعی را

whilst listening to the audiobook version on Audible.

در حین گوش دادن به نسخه کتاب صوتی در Audible به شدت توصیه می‌کنم.

It might sound complicated, but it's not,

ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما اینطور نیست،

and it has helped so many of my English students.

و به بسیاری از دانشجویان انگلیسی من کمک کرده است.

What you have to do is take a book

کاری که باید انجام دهید این است که کتابی

that you have already read in English,

را که قبلاً به زبان انگلیسی خوانده‌اید،

or a book that you would like to read in English,

یا کتابی را که دوست دارید به زبان انگلیسی بخوانید،

I've got loads of recommendations down below

in the description box, and read it whilst listening

to the audiobook version on Audible.

بردارید. نسخه کتاب صوتی در Audible.

So as you are reading the words,

بنابراین همانطور که شما در حال خواندن کلمات هستید، کلمات را

you are also hearing the words.

نیز می شنوید.

Reading alone will not help you with your pronunciation.

خواندن به تنهایی در تلفظ شما کمکی نمی کند .

English is not a strictly phonetic language,

انگلیسی یک زبان کاملاً آوایی نیست

the way a word is spelt or written in English

، نحوه املا یا نگارش یک کلمه به انگلیسی

might not give you any indication

ممکن است هیچ نشانه

as to how it is pronounced.

ای از نحوه تلفظ آن به شما ارائه ندهد.

If you listen to a word as you read it,

اگر هنگام خواندن یک کلمه به آن گوش دهید،

your brain will start making connections,

مغز شما شروع به برقراری ارتباط می‌کند

and the next time you see that word,

و دفعه بعد که آن کلمه

you'll know exactly how it's meant to sound,

را می‌بینید، دقیقاً متوجه خواهید شد که چگونه به صدا در می‌آید،

how it's pronounced, and the next time you hear that word,

چگونه تلفظ می‌شود و دفعه بعد که آن کلمه را می‌شنوید. ،

you'll know exactly how it's spelt, or written.

دقیقاً می دانید که چگونه املا یا نوشته شده است.

It is such an effective method,

این روش بسیار مؤثری است،

and the best part is you can get one free audiobook

و بهترین بخش این است که می‌توانید یک کتاب صوتی رایگان

as a 30-day free trial on Audible,

به‌عنوان آزمایشی رایگان 30 روزه در Audible دریافت کنید،

all you've got to do is click on the link

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی پیوند

in the description box, and sign up.

موجود در کادر توضیحات کلیک کنید و ثبت‌نام کنید.

Right, let's get started with the lesson.

درست است، بیایید با درس شروع کنیم.

Number one is an informal one, it's, "I'm not going to lie,"

شماره یک یک غیررسمی است، این است، "من دروغ نمی گویم"

or, "I'm not gonna lie,"

یا، "من دروغ نمی گویم"،

I've got a video on wanna and gonna,

من یک ویدیو در مورد خواستن و می خواهم

it's a very helpful one actually, "I'm not gonna lie,"

، در واقع بسیار مفید است ، "من "من دروغ نمی گویم"،

sometimes just shortened down to, "Not Gonna Lie,"

گاهی اوقات فقط به "نمی خواهم دروغ بگویم"

or abbreviated to N-G-L.

یا به اختصار N-G-L خلاصه می شود.

So if we're texting, NGL, and then our opinion.

بنابراین اگر پیام می‌دهیم، NGL، و سپس نظر ما.

An example, "I'm not going to lie,

به عنوان مثال، "من قرار نیست دروغ بگویم،

"I was pretty insulted to not be invited

"به من بسیار توهین شد که

"to my ex-boyfriend's wedding."

"به عروسی دوست پسر سابقم" دعوت نشدم.

"I'm not going to lie, I was pretty insulted

"من قرار نیست دروغ بگم، خیلی به من توهین شد که

"to not be invited to my ex-boyfriend's wedding."

"به عروسی دوست پسر سابقم دعوت نشدم."

Number two is, "In all honesty, in all honesty."

شماره دو این است، "با صداقت، در کمال صداقت."

This is very commonly used nowadays,

این امروزه بسیار رایج است،

and I would say it's leaning towards informal.

و من این کار را می کنم. به

An example, "In all honesty, I had every right to be there.

عنوان مثال، «با صداقت، من کاملاً حق داشتم که آنجا باشم.

"In all honesty, I had every right to be there."

صادقانه بگویم، من حق حضور در آنجا را داشتم.

Number three is, "In my view, in my view,"

شماره سه «از نظر من، از نظر من» است

and this one is slightly more formal, actually.

و این یکی در واقع کمی رسمی‌تر است.

Another example, "In my view, I should have been invited,

مثال دیگر، "از نظر من، من باید دعوت می شدم،

"so it was totally fair for me to turn up on the day.

"بنابراین منصفانه بود که در آن روز حضور پیدا کنم.

"In my view, I should have been invited,

"به نظر من، من باید دعوت می شدم،

"so it was totally fair for me to turn up on the day."

"بنابراین کاملاً منصفانه بود که در آن روز حضور پیدا کنم."

A lot of these examples will use should have,

would have, and could have.

I've recently made a video about shoulda, woulda and coulda,

ویدئویی در مورد باید ، ولدا و کانا،

so I've shared that link in the description box

بنابراین من آن پیوند را در کادر توضیحات

and up here on a card. (laughs)

و اینجا در یک کارت به اشتراک گذاشته

Number four is, "If you ask me, if you ask me."

ام

An example, "If you ask me,

. از من می‌پرسید،

"the church service was wonderful,

"خدمات کلیسا فوق‌العاده بود،

"but it was a shame I have to stand at the back.

"اما حیف بود که باید پشت سر بایستم.

"If you ask me, the church service was wonderful,

"اگر از من بپرسید، خدمات کلیسا فوق العاده بود،

"but it was a shame I had stand at the back."

"اما حیف بود که پشت سرم ایستاده

Number five is, "As far as I can tell,

"as far as I can tell."

بودم." تا آنجا که من می توانم بگویم،

These past two have been fairly neutral,

این دو مورد گذشته نسبتاً خنثی بوده اند،

neither informal nor formal, as far as I can tell.

نه غیر رسمی و نه رسمی .

An example, "As far as I can tell,

به عنوان مثال، "تا جایی که می توانم بگویم،

"the bride wasn't really expecting me.

"عروس واقعاً از من انتظار نداشت.

"As far as I can tell,

"تا جایی که می توانم بگویم،

"the bride wasn't really expecting me."

"عروس واقعاً انتظار من را نداشت."

Number six is, "To my mind, to my mind,"

شماره شش عبارت است از "به ذهن من، به ذهن من"

and this just means to me,

و این فقط برای من معنی دارد،

but we're talking about our brain rather than ourselves,

اما ما به جای اینکه در مورد مغز خود صحبت کنیم. خودمان،

and it is more formal.

و رسمی تر است.

An example, "To my mind,

مثال، "به نظر من،

"she should have been happier to see me

"او باید از دیدن من خوشحال تر می شد

"and receive my support.

" و حمایت من را دریافت می کرد.

"To my mind, she should have been happy to see me

"به نظر من، او باید از دیدن من

"and receive my support."

"و دریافت حمایت من

Number seven, again, slightly more formal,

"As far as I'm concerned, as far as I'm concerned."

" خوشحال می شد.

An example, "As far as I'm concerned,

"تا آنجا که من نگرانم،

"she totally overreacted and shouldn't have cried.

"او کاملاً بیش از حد واکنش نشان

"As far as I'm concerned, she totally overreacted

"and shouldn't have cried."

داد و نباید گریه می کرد.

Again, more info on should have, would have, and could have,

باز هم، اطلاعات بیشتر در مورد باید داشته باشد ، باید داشته باشد و می‌توانست،

in the description box, it's a really important lesson.

در کادر توضیحات، درس بسیار مهمی است.

Number eight, "The way I see things,"

شماره هشت، «آنطور که من چیزها را می بینم»

or, "the way I see it," you can use either/or.

، یا «آنگونه که من آن را می بینم»، می توانید از یکی/یا استفاده کنید.

An example, "The way I see things,

به عنوان مثال، "روشی که من چیزها را می بینم،

"I made the family photographs a lot more interesting.

" من عکس های خانوادگی را بسیار جالب تر کردم.

"The way I see things,

"آنطور که من چیزها را می بینم،

"I made the family photographs a lot more interesting."

"عکس های خانوادگی را بسیار جالب تر کردم."

An alternative, "As I see things," or, "as I see it."

یک جایگزین، "همانطور که من چیزها را می بینم" یا، "همانطور که من می بینم."

An example, "As I see it,

مثال، "همانطور که من می بینم

"they obviously didn't take me into consideration

، آنها آشکارا

"when drawing up the seating plans.

هنگام ترسیم نقشه های صندلی، مرا در نظر نگرفت.

"As I see it, they obviously didn't take me

"همانطور که من می بینم، آنها بدیهی است که من را

"into consideration when drawing up the seating plans."

"در هنگام ترسیم نقشه های صندلی در نظر نگرفته اند."

Now, you might have noticed

اکنون، ممکن است متوجه شده باشید

there's a bit of a story going on through the examples,

که داستان کمی در میان مثال ها در جریان است،

which I think is quite fun, (laughs)

که فکر می کنم بسیار سرگرم کننده است، ( می خندد)

but you might need a little bit more explanation

اما ممکن است نیاز به کمی توضیح بیشتر

about British weddings, we always have a seating plan.

در مورد عروسی های بریتانیا داشته باشید، ما همیشه یک برنامه برای نشستن داریم.

So we'll have a list of all the table names for the meal

بنابراین ما لیستی از نام تمام میزهای غذا را خواهیم داشت

and it's called the seating plan,

و به آن برنامه نشستن می گویند،

and everyone is put in a certain spot,

و همه در یک برنامه قرار می گیرند. نقطه معینی است

and we have our name on the table.

و نام خود را روی میز

And we use drawing up

داریم و به دلیل فعل عبارتی ترسیم کردن از ترسیم کردن استفاده می کنیم

because of the phrasal verb to draw up,

،

normally a plan, or a document,

معمولاً نقشه یا سند

it means to write and prepare a document or plan.

به معنای نوشتن و تهیه سند یا نقشه است

Now, number 10 is, "It seems to me that,

، حالا عدد 10 است. , "به نظرم می رسد که

"it seems to me that."

"به نظر من همین است."

Quite a neutral one, maybe leaning on formal.

کاملاً خنثی، شاید با تکیه بر رسمی.

An example, "It seems to me that everyone overreacted

یک مثال، «به نظر

"when I tried to sit at the top table.

من وقتی سعی کردم سر میز بالای جدول بنشینم، همه بیش از حد واکنش نشان دادند.

"It seems to me that everyone overreacted

"به نظر من

"when I tried to sit at the top table."

"وقتی سعی کردم سر میز بالا بنشینم" همه بیش از حد واکنش نشان دادند.

Now, another bit of info for you on British weddings,

اکنون، اطلاعات دیگری برای شما در مورد عروسی های بریتانیایی

there is often a top table.

وجود دارد، اغلب یک میز بالا وجود دارد.

Most weddings have round tables

اکثر عروسی ها میزهای گرد دارند

and all the guests will sit on round tables,

و همه مهمانان می نشینند. روی میزهای گرد،

but there is a big long table, a bit higher up,

اما یک میز بلند بزرگ ، کمی بالاتر،

overlooking all of the other guests

مشرف به همه مهمانان دیگر وجود دارد

where the bride, the groom, two people getting married,

که در آن عروس، داماد، دو نفری که ازدواج می

and their families, sit, so it's the most important people

کنند و خانواده هایشان نشسته اند، بنابراین مهم ترین افراد

and the bride's men, and the groomsmen as well.

و عروس هستند. مردان، و دامادها نیز همینطور.

Now 11, "I believe, I believe."

اکنون 11 ساله، "من معتقدم، من معتقدم."

This is just a really good alternative for I think,

این فقط یک جایگزین واقعا خوب برای من است،

if you're (snaps fingers) in a pinch,

اگر شما (انگشتان را به هم می زند)

and you want to say I think

و می خواهید بگویید فکر می کنم

and you don't know what else to say, just say, "I believe."

و شما نمی دانید چه چیز دیگری بگویید، فقط بگویید، "من معتقدم."

An example, "I believe

یک مثال، "من معتقدم

"they should have just made space for me in the first place.

" در وهله اول باید برای من فضا درست

"I believe that they should have just made space for me

می کردند."

"in the first place."

"در وهله اول."

Number 12 is, "I would say,"

عدد 12 عبارت است از "من می گویم"

or shortened down to, "I'd say, I'd say."

یا کوتاه شده به "من می گویم، من می گویم."

An example, "I'd say the food was very good,

به عنوان مثال، "من می توانم بگویم غذا بسیار خوب بود

"but it was a shame I had to share it with my neighbour.

"، اما حیف بود که مجبور شدم آن را با همسایه ام در میان بگذارم.

"I'd say the food was very good,

«می‌توانم بگویم غذا خیلی خوب بود،

"but it was a shame I had to share it with my neighbour."

«اما حیف بود که مجبور شدم آن را با همسایه‌ام تقسیم کنم.»

Now, you might know the word neighbour

حالا، اگر پشت میز نشسته باشید، ممکن است کلمه همسایه را

as someone who lives next to you,

به عنوان کسی که در کنار شما زندگی می‌کند بشناسید.

if you are sitting at a table

and you might also say the word neighbour.

و همچنین ممکن است کلمه همسایه را بگویید.

Your teacher might say it when you're sitting at a desk,

معلم شما ممکن است زمانی که پشت میز نشسته

"Swap your answers with your neighbours,

اید بگوید: "جواب های خود را با همسایه

"swap your answers with the person next to you."

هایتان عوض کنید، "جواب های خود را با فرد کنارتان عوض کنید."

Number 13, "I consider, I consider,"

شماره 13، «من در نظر می‌گیرم، در نظر می‌گیرم»،

normally followed by something then to be,

معمولاً به دنبال آن چیزی است،

"I consider something to be."

«من چیزی را وجود می‌دانم».

An example, "I consider it to be very rude

به عنوان مثال، "من خیلی بی ادبانه

"that I was forced to sit down

می دانم "این که مجبور شدم بنشینم

"when I stood up to make a speech.

"وقتی که برای سخنرانی

"I consider it to be very rude that I was forced to sit down

"when I stood up to make a speech."

بلند شدم. سخنرانی کن."

Number 14 is, "To me, to me,"

شماره 14 این است، "به من، برای من"،

just another way of saying, "in my opinion."

تنها راه دیگری برای گفتن، "به نظر من."

An example, "To me, no one knows my ex better than I do,

یک مثال، "از نظر من، هیچ کس سابقم را بهتر از من نمی شناسد

"so I should have been able to tell

، بنابراین باید می توانستم

"all of his funny stories.

"همه داستان های خنده دار او را تعریف کنم.

"To me, no one knows my ex better than I do,

"

"so I should have been able to tell

باید می‌توانست

"all of his funny stories."

«همه داستان‌های خنده‌دارش» را بگوید.

Oh my God, can you imagine,

اوه خدای من، می‌توانی تصور کنی،

can you imagine if this happened at your wedding?

می‌توانی تصور کنی اگر این اتفاق در عروسی تو بیفتد؟

My wedding is coming up,

I don't think we have any crazy exes, yet,

what do I mean by yet? (laughs)

(با خنده) ادامه

Carry on, Luce, carry on.

بده، لوس، ادامه بده.

Number 15 is, "From my point of view,

"from my point of view."

This again is slightly more formal,

این دوباره کمی رسمی تر است،

but can be used in both informal and formal situations.

اما می تواند در موقعیت های غیر رسمی و رسمی استفاده شود.

An example, "From my point of view,

به عنوان مثال، "از نظر من،

"the first dance was cringeworthy,

"اولین رقص بسیار ترسناک بود،

"so I did everyone a favour by joining in.

"بنابراین با شرکت در آن به همه لطف کردم.

"From my point of view, the first dance was cringeworthy,

"از نظر من، رقص اول ترسناک بود.

"so I did everyone a favour by joining in."

که در."

part of our wedding culture

بخشی از فرهنگ عروسی ما

is to have a first dance together and everyone watches,

این است که اول با هم رقص کنیم و همه تماشا کنند،

and then after that, everyone can join in,

و بعد از آن، همه می توانند شرکت کنند،

but after they have finished, or if they have said,

اما پس از پایان آنها، یا اگر گفتند

"Come in," you do not butt in the first chance.

"بیا داخل"، اولی را کنار نمی گذارید. شانس. فرصت.

Number 16 is, "It is my view that,"

شماره 16 این است: "این دیدگاه من است"

or "it is my belief that," both are more or less the same.

یا "این اعتقاد من است که" هر دو کم و بیش یکسان هستند.

An example, "It is my view

به عنوان مثال، "این نظر من است

"that the open bar made everything worse.

" که نوار باز همه چیز را بدتر کرد.

"It is my view that the open bar made everything worse."

"به نظر من نوار باز همه چیز را بدتر کرد."

Now, a bit of extra info, an open bar

اکنون، کمی اطلاعات اضافی، یک بار باز

is something that you really hope

چیزی است که واقعاً

is at a wedding that you're attending.

امیدوارید در عروسی باشد که در آن شرکت می کنید.

It's when the bar is already paid for,

زمانی است که برای نوار از قبل پول پرداخت شده است،

you don't have to pay anything at that bar.

شما مجبور نیستید چیزی در آن بار بپردازید.

I'd say it's probably 30/70 at weddings in the U.K.,

من می‌توانم بگویم که احتمالاً 30/70 در عروسی‌ها در بریتانیا است

you're most likely to have an open bar,

، به احتمال زیاد شما یک بار باز دارید،

but it just depends on the couple's financial situation.

اما این فقط به وضعیت مالی زوج بستگی دارد.

It's typical for the parents of the bride,

برای والدین عروس

of the lady getting married, to pay for the wedding,

، خانمی که ازدواج می کند، معمول است که هزینه عروسی را بپردازند،

but if they're not in a good financial situation,

اما اگر وضعیت مالی خوبی نداشته باشند،

or maybe the bride and groom are funding it themselves,

یا شاید عروس و داماد خودشان بودجه آن را تامین کنند،

they might not be in a position to offer an open bar.

ممکن است در شرایط مناسبی نباشند. موقعیتی برای ارائه یک نوار باز.

Number 17 is a very slang one, it's, "I reckon, I reckon."

شماره 17 بسیار عامیانه است، "من حساب می کنم، من حساب می کنم."

And I think that this is a very British one.

و من فکر می کنم که این بسیار بریتانیایی است.

If any Americans are watching,

اگر آمریکایی‌ها تماشا می‌کنند،

can you let me know, do you use reckon,

می‌توانید به من اطلاع دهید، آیا از reckon استفاده

I reckon, I think, in your dialect? (chuckles)

می‌کنید، فکر می‌کنم، به گویش شما؟ (می خندد)

An example, "I reckon the sixth gin and tonic

یک مثال، "به نظر من جین و تونیک ششم

"tipped me over the edge.

" من را از لبه خارج کرد.

"I reckon the sixth gin and tonic tipped me over the edge."

"فکر می کنم جین و تونیک ششم از لبه من خارج شد."

To tip someone over the edge

انحراف یک نفر به معنای

is to make someone either really sad, or a bit crazy,

غمگین کردن یا کمی دیوانه کردن کسی است یا اینکه

or to lose the plot to be crazy.

نقشه دیوانه بودن را از دست می دهید.

So I might have been tipsy or merry,

بنابراین ممکن است تا جین و تونیک ششم حالت تهوع یا شادی داشته باشم

up until the sixth gin and tonic,

،

and then it was that sixth one

و سپس آن ششم بود

that tipped me over the edge and made me downright crazy.

که من را از لبه بیرون آورد و من را کاملاً دیوانه کرد.

Number 18 is, "I honestly believe that,

شماره 18 این است: "من صادقانه معتقدم که

"I honestly believe that."

"من صادقانه به آن اعتقاد دارم."

An example, "I honestly believe that

یک مثال، "من صادقانه معتقدم که

"if I hadn't started cutting the cake, no one would have.

"اگر بریدن کیک را شروع نمی کردم ، هیچ کس این کار را نمی کرد.

"I honestly believe that if I hadn't started

" شروع به

"cutting the cake, no one would have."

"بریدن کیک، هیچ کس نمی کند."

In your culture, does the bride and groom

در فرهنگ شما، عروس و

have the first cut of the wedding cake together?

داماد اولین برش کیک عروسی را با هم دارند؟

Quite an important part of the day. (chuckles)

بخش بسیار مهمی از روز است. (می خندد)

19 is, "Honestly speaking, honestly speaking,"

19 این است، "صادقانه بگویم، صادقانه بگویم"

and this one is informal.

و این یکی غیر رسمی است.

An example, "Honestly speaking,

به عنوان مثال، "راستش را بخواهید،

"I probably shouldn't have thrown my slice at the bride.

"احتمالاً نباید قاچم را به سمت عروس می انداختم.

"Honestly speaking,

"راستش را بخواهید،

"I probably shouldn't have thrown my slice at the bride."

"احتمالاً نباید تکه ام را به سمت عروس می انداختم."

Number 20 is, "I feel that, I feel,"

شماره 20 این است: "من این را احساس می کنم، احساس می کنم"

and that's another good one-word alternative for think,

و این جایگزین یک کلمه ای خوب دیگر برای فکر کردن است،

just like believe, I feel, I think, I believe.

درست مانند باور، احساس می کنم، فکر می‌کنم، معتقدم.

An example, "I feel that my ex

یک مثال، "من احساس می‌کنم که سابقم

"could have found a more welcoming bride

"می‌توانست عروسی خوش‌آمدتر

"with a better sense of humour.

" با حس شوخ طبعی پیدا کند.

"I feel that my ex could have found a more welcoming bride

"من احساس می کنم که سابق من می توانست یک عروس خوش برخوردتر

"with a better sense of humour."

"با حس شوخ طبعی بهتر

And number 21, the last one, this is, again, quite neutral,

it's, "Personally speaking, personally speaking."

" پیدا کند.

An example, "Personally speaking,

"به شخصه،

"calling the police was a bit OTT.

"تماس با پلیس کمی OTT بود.

"Personally speaking, calling the place was a bit OTT."

"شخصاً، تماس با آن مکان کمی OTT بود."

OTT means Over The Top, too much,

OTT به معنای Over The Top، بیش از حد،

Over The Top, we often shorten it down to OTT.

Over The Top است، ما اغلب آن را به OTT کوتاه می کنیم.

Right, that is it for today's lesson.

درست است، این برای درس امروز است.

This is a new format, it just came to me

این یک قالب جدید است،

whilst I was looking at all of these words and phrases,

در حالی که من به همه این کلمات و عبارات

and I just thought it would be really, really fun

نگاه می کردم به ذهنم رسید و فکر کردم واقعاً بسیار سرگرم کننده

if we could follow a ridiculous story

خواهد بود اگر بتوانیم یک داستان مضحک را

through all of the examples.

در کل دنبال کنیم. از نمونه‌ها

Did you enjoy it, did it make you stay to the end?

لذت بردید، باعث شد تا آخر بمانید؟

Well, if you're watching this, it did,

خب، اگر این را تماشا می‌کنید،

let me know your feedback in the description box.

بازخوردتان را در کادر توضیحات

I'd happily do it again

because I had a lot of fun writing it, (gasps)

به من بگویید. نوشتن آن بسیار سرگرم کننده است، (نفس می کشد)

especially though that my wedding is coming up this year.

مخصوصاً با وجود اینکه عروسی من امسال در راه است.

Don't forget to check out Audible,

فراموش نکنید Audible را بررسی کنید،

you can claim your free audio book

می توانید کتاب صوتی رایگان خود را درخواست کنید.

by clicking on the link in the description box,

y روی پیوند در کادر توضیحات کلیک کنید

and don't forget to connect with me

و فراموش نکنید که

on all of my social media.

در تمام رسانه های اجتماعی من با من ارتباط برقرار کنید.

I've got my Facebook, my Instagram, my Twitter,

من فیس‌بوک، اینستاگرام، توییتر

and my personal channel, Lucy Bella Earl,

و کانال شخصی‌ام، لوسی بلا ارل، را

where I talk about everything that isn't related to English.

دارم، جایی که در مورد هر چیزی که به انگلیسی ربطی ندارد صحبت می‌کنم.

I will see you soon for another lesson, mwah.

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت، mwah.

(smooth music)

(موسیقی ملایم)