Live English Writing Practice: 4 words most students get wrong

Hello! we`re live! fabulous!..so we `re live here on Youtube and we`re live here on Facebook

سلام! ما زنده هستیم فوق العاده است!.. بنابراین ما اینجا در یوتیوب و اینجا در فیس بوک زندگی می کنیم

Hello everybody.

سلام به همه.

I know this is an unusual time for me to run this English class on a Friday.

می دانم که این زمان غیرمعمولی برای من برای برگزاری این کلاس انگلیسی در روز جمعه است.

Normally I would do it for hours from now, but today I am heading off to a town called...

معمولاً ساعت‌ها بعد این کار را انجام می‌دهم، اما امروز به شهری به نام...

well, a city called Bristol.

خوب، شهری به نام بریستول می‌روم.

Has anybody heard of the city Bristol in the U.K.? It`s on the other coast...

آیا کسی در مورد شهر بریستول در بریتانیا شنیده است؟ در سواحل دیگر است...

It`s on the west coast of England, in the south still but it`s on the west coast...

در سواحل غربی انگلیس است، هنوز در جنوب، اما در ساحل غربی است...

so I`m going to be driving over there.

بنابراین من می خواهم به آنجا رانندگی کنم.

It might take me around... 3 or 4 hours maybe to get there.

شاید حدود 3 یا 4 ساعت طول بکشد تا به آنجا برسم.

Because I`m going during rush hour, I`m going during rush hour.

چون در ساعت شلوغی می روم، در ساعت شلوغی می روم.

This means the hour or the time period when the roads are most busy because people are going to...

این به معنای ساعت یا بازه زمانی است که جاده ها بیشترین شلوغی را دارند زیرا مردم می خواهند...

or coming back from work.

یا از سر کار برمی گردند.

So there`s a rush hour in the morning between 7:00 and 9:30...

بنابراین یک ساعت شلوغی در صبح بین ساعت 7:00 تا 9:30 وجود دارد ...

and there`s a rush hour in the evening between usually 4:00 and 7:00.

و یک ساعت شلوغی در عصر معمولاً بین ساعت 4:00 تا 7:00 وجود دارد.

It`s quite a busy period on the roads specially around the city, around London particularly

این یک دوره کاملا شلوغ در جاده ها به خصوص در اطراف شهر است، به

And specially on a Friday or a Monday, so going out of London on a Friday.

ویژه در اطراف لندن و به خصوص در جمعه یا دوشنبه، بنابراین جمعه از لندن خارج شوید.

Because lots of people like to escape the city for the weekend so they go out to the countryside.

زیرا بسیاری از مردم دوست دارند آخر هفته از شهر فرار کنند و به حومه شهر بروند.

And lots of people like to come in to the city on a Sunday night or on a Monday morning...

و بسیاری از مردم دوست دارند یکشنبه شب یا دوشنبه صبح به شهر بیایند...

because they`re coming back to work in the city during the week.

زیرا در طول هفته برای کار به شهر بازمی گردند.

So I`m leaving at the worst possible time

بنابراین من در بدترین زمان ممکن می روم،

So the traffic will probably be quite bad.

بنابراین ترافیک احتمالاً بسیار بد خواهد بود.

So probably will take me twice as long to get where I`m going.

بنابراین احتمالاً دو برابر بیشتر طول می کشد تا به جایی که می خواهم برسم.

I`m going to see some friend over there

من قصد دارم دوستی را در آنجا ببینم

so yeah, those of you, hi Mikhail

، بله، شما، سلام میخائیل

Mikhail is one of my moderators

میخائیل یکی از ناظران من

he is going to be keeping everyone in check, making sure everyone`s nice...

است، او همه را تحت نظر دارد، مطمئن شود که همه خوب هستند...

and if you`re not nice you get kicked out.

و اگر شما نیستید خوبه که اخراج شدی

Yes, I`m in London and I`m...I`m not from London I`m from England, I`m from the north of England.

بله، من در لندن هستم و... من اهل لندن نیستم، من اهل انگلیس هستم، من از شمال انگلیس هستم.

But I`m in London now, and I`ll be driving from London to Bristol

اما من اکنون در لندن هستم و از لندن به بریستول رانندگی خواهم کرد

So, that`s what I`m doing this weekend

، بنابراین، این کاری است که من این آخر هفته

What are you guys doing this weekend?

انجام می دهم، بچه ها شما این آخر هفته چه می کنید؟

Hello in Azerbaijan

سلام در آذربایجان

Hello in Thailand.

سلام در تایلند.

Hello in Afghanistan

سلام در افغانستان

Hello in Iraq

سلام در عراق

So, what are you doing this weekend?

پس، این آخر هفته چه می کنید؟

Just break the ice a little bit, make sure to get everyone in here before we begin the lesson, now...

فقط کمی یخ را بشکنید، مطمئن شوید که قبل از شروع درس، همه را به اینجا بیاورید، حالا...

if you don´t know what the lesson is about today

اگر نمی دانید درس امروز چیست

well, you won´t know because I haven´t told you.

، نمی دانید زیرا من نگفته ام. شما.

We´re covering 4 words, it`s going to be a very relaxed class today.

ما 4 کلمه را پوشش می دهیم، امروز یک کلاس بسیار آرام خواهد بود.

But we`re covering 4 words that my students regularly get wrong

اما ما 4 کلمه را پوشش می دهیم که دانش آموزان من مرتبا اشتباه می کنند

So, words I regularly hear misused

، بنابراین، کلماتی که من مرتباً می شنوم اشتباه استفاده می شود

And those words are...

و این کلمات هستند...

Suggest

Recommend

Say

and Tell

Hello in Morocco

Hello in Korea

Giving a shoutout to you guys

Ok so, if you are here and you are experiencing nice, warm weather...

اینجا و شما هوای خوب و گرمی را تجربه می کنید...

like we are here in London today then click the thumb up button

مثل امروز که ما در لندن هستیم، سپس روی دکمه شست بالا کلیک کنید

If you are here and you`re experiencing nice, warm weather...

اگر اینجا هستید و هوای خوب و گرمی را تجربه می کنید...

like I`m today, the Sun is shining it`s a beautiful day, I feel inspired...

مثل من امروز، خورشید است درخشش روز زیبایی است، من احساس الهام می کنم...

If you`re feeling inspired, if you`re feeling festive...for Easter perhaps.

اگر احساس الهام می کنید، اگر احساس جشن می کنید... شاید برای عید پاک.

Or you`re feeling happy just because the Sun is shining

یا فقط به این دلیل که خورشید می درخشد

or happy that we`re entering the Spring.

یا از اینکه ما وارد بهار می شویم خوشحال هستید.

Happy because it`s the weekend

خوشحالم چون آخر هفته است

if you`re happy and the Sun is shining then click that thumbs up button...

اگر شما خوشحال هستید و خورشید می درخشد، روی دکمه شست بالا کلیک کنید...

because the Sun makes me very happy.

زیرا خورشید مرا بسیار خوشحال می کند.

In fact if you want me to sing

در واقع اگر می خواهی من بخوانم،

I`m feeling like that I could sing, If you want me to sing, Facebook, hit the hearts

احساس می کنم می توانم بخوانم، اگر می خواهی بخوانم، فیس بوک، به قلب ها ضربه بزن،

If you don`t want me to sing don`t hit the hearts. don`t hit anything...

اگر نمی خواهی من آواز بخوانم، به قلب ها ضربه نده. به چیزی نزن...

but if you want me to sing hit the hearts and I might sing a little song.

اما اگر می خواهی من بخوانم به قلب ها ضربه بزن و ممکن است یک آهنگ کوچک بخوانم.

Hello in Germany

سلام در آلمان

Gutten tag

تگ Gutten

What else have we got?

چه چیز دیگری داریم؟

Qatar, hello in Qatar, in the arabian peninsula.

قطر، سلام در قطر، در شبه جزیره عربستان.

Wow it`s 23 degrees where Snow Rass is

وای 23 درجه است که Snow Rass

Hello in Morocco

Hello در مراکش است

Hello in Egypt

سلام در مصر

Ok, I have 1 heart, only one person wants me to sing

خوب، من 1 قلب دارم، فقط یک نفر از من می خواهد که بخوانم

So perhaps I`ll sing

پس شاید

Hello in Vietnam, what have we got today over here?

در ویتنام Hello را بخوانم، امروز اینجا چه داریم؟

So a viewer in the UK? Wonderful, so you`ll know how loved the weather is

پس بیننده ای در بریتانیا؟ فوق‌العاده است، بنابراین می‌دانید که هوا چقدر دوست‌داشتنی است

Hello in Taiwan, Algeria

سلام در تایوان، الجزایر

Czech Republic

جمهوری چک،

I think there is a littble bit of a lag on Facebook comments, I can`t see what everyone is saying there

فکر می‌کنم کمی تأخیر در نظرات فیس‌بوک وجود دارد، نمی‌توانم ببینم همه آنجا چه می‌گویند

In Egypt is very warm, fantastic

در مصر بسیار گرم و فوق‌العاده است.

I`ve got more people in Algeria, Vietnam, Indonesia, India

من افراد بیشتری در الجزایر، ویتنام، اندونزی، هند

Marhaba, I don`t know what... I don`t know where that is, that place...

مرهابا دارم، نمی‌دانم چیست... نمی‌دانم کجاست، آن مکان...

Hello with an "e", not hallo, hello...

سلام با "e"، نه هالو، سلام ...

Ooh, you want me to sing, people are saying they want me to sing

اوه، شما می خواهید من آواز بخوانم، مردم می گویند که می خواهند من

El Cairo, Indonesia

القاهره، اندونزی را بخوانم،

So, what could I sing? I could sing about the Sun, if we`re happy about the Sun...

پس، من چه بخوانم؟ می‌توانم درباره خورشید بخوانم، اگر از خورشید خوشحال باشیم...

I could sing about the Sun, I could sing... there`s a song that we have in the UK

می‌توانم درباره خورشید بخوانم، می‌توانم بخوانم... آهنگی وجود دارد که در بریتانیا داریم

Just a little song, it goes...

فقط یک آهنگ کوچک، می‌رود.

"The Sun has got his hat on..."

"خورشید کلاهش را بر سر گذاشته است..."

"Hip hip hip hooray!"

"هیپ لگن هورا!"

"The Sun has got his hat on and he`s coming out to play..."

"خورشید کلاهش را بر سر دارد و می آید بیرون تا بازی کند..."

I enjoy singing that one.

از خواندن آن یکی لذت می برم.

If the Sun isn´t shining though we could sing about the stormy weather

اگر خورشید نمی‌تابد، می‌توانیم درباره هوای طوفانی بخوانیم،

If we have stormy weather then we might sing...

اگر هوای طوفانی داریم، ممکن است بخوانیم...

"Don´t know why..."

"نمی‌دانم چرا..."

"there`s no Sun up in the sky"

"خورشید در آسمان نیست"

"Stormy weather..."

"طوفانی" آب و هوا..."

"since my man and I ain´t together."

"از آنجایی که من و مردم با هم نیستیم."

"Keeps raining all the time..."

"همیشه باران می بارد..." این

That`s one of my favourite songs, that`s "Stormy Weather"

یکی از آهنگ های مورد علاقه من است، "هوای طوفانی"

quite an old song.

یک آهنگ کاملا قدیمی است.

I`ve got a different cup today, my English mug is dirty and I didn´t have time to wash up

من امروز یک فنجان متفاوت دارم، لیوان انگلیسی من کثیف است و من فرصتی برای شست و شو نداشتم

Ok, so...

، خوب، بنابراین...

got few of you in now, few of you on Facebook.

الان تعداد کمی از شما را وارد کردم، تعداد کمی از شما در فیس بوک.

Not as many on Facebook

تعداد زیادی در فیس بوک نیست

If any of you are here on Facebook and you´re...

اگر هر یک از شما اینجا در فیس بوک هستید و...

excited about the lesson...

از درس هیجان زده هستید...

then why not hit the share button and help me to get these numbers up.

پس چرا دکمه اشتراک گذاری را فشار ندهید و به من کمک نکنید تا این اعداد را بالا ببرم.

I don´t think people know about the lesson because we`re at a different time today.

فکر نمی‌کنم مردم در مورد درس بدانند زیرا امروز در زمان دیگری هستیم.

So if you can hit the share button, so we have at least...

بنابراین اگر می توانید دکمه اشتراک گذاری را بزنید، بنابراین حداقل ...

at least 20 people, it would be nice.

حداقل 20 نفر داریم، خوب است.

Then we´ll begin the lesson.

سپس درس را شروع می کنیم.

So like I said today it`s gonna be a very relaxed session

بنابراین همانطور که امروز گفتم، جلسه بسیار آرامی خواهد بود.

You know how I feel about rules...

شما می دانید که من در مورد قوانین چه احساسی دارم...

about learning grammar rules, it`s really dull, I don´t think it helps that much.

در مورد یادگیری قواعد گرامر، واقعا کسل کننده است، فکر نمی کنم آنقدرها کمک کند.

So, what we`re going to do today is more about practice...

بنابراین، کاری که امروز قرار است انجام دهیم بیشتر در مورد تمرین است...

we`re going to do a lot of writing practice and...just practice putting these four words...

ما تمرینات نوشتاری زیادی انجام خواهیم داد و... فقط تمرین استفاده از این چهار کلمه...

into use.

so...

so, I`m just trying very quickly

بنابراین، من فقط خیلی سریع تلاش می کنم فقط

just trying very quickly share this..

خیلی سریع سعی می کنم این را به اشتراک بگذارید..

share this with one or two groups so they know I`m here

این را با یک یا دو گروه به اشتراک بگذارید تا آنها بدانند که من اینجا هستم

then we get started...

سپس شروع می کنیم...

post

ارسال کنید

Ok, all right, let`s get started.

خوب، خوب، اجازه دهید. شروع کنید

So... let`s talk about the first word, shall we?

پس... بیایید در مورد اولین کلمه صحبت کنیم، درست است؟

The word "Tell"

کلمه "Tell"

So, I want you to write me a sentence using the word "Tell"

بنابراین، من از شما می خواهم که با استفاده از کلمه "Tell" یک جمله برای من بنویسید،

You can use it in any version, you can use any conjugation, so you can use...

می توانید آن را در هر نسخه ای استفاده کنید، می توانید از هر صرفی استفاده کنید، بنابراین می توانید ...

"Telling"

"گفتن"

You can use the past tense of "Tell",

می توانید از گذشته استفاده کنید زمان "Tell"،

you can use "Told"

می توانید از "Told" استفاده کنید

So, "Tell", "Telling" or "Told"

، بنابراین، "Tell"، "Telling" یا "Told" از

I want you to write me a sentence using "Tell", "Telling" or "Told"

شما می خواهم با استفاده از "Tell"، "Telling" یا "Told" جمله ای برای من بنویسید،

Obviously "Tell" is the pure version

بدیهی است که "Tell" است. نسخه خالص

"Will tell" you would use for the future

"Will tell" که برای آینده استفاده می کنید

"Told" using the past

"Told" با استفاده از

"Telling" is continous. it`s happening now, "Telling"

"Telling" گذشته پیوسته است. اکنون اتفاق می افتد، "گفتن"

Great, so Max says "I won`t tell you my secret"

عالی است، بنابراین مکس می گوید "راز خود را به شما نمی گویم"

Very good Max.

بسیار خوب مکس.

Perfect!

کامل!

Iazazak says "I told you to do that...at last the night"

ایازازاک می گوید "من به تو گفتم این کار را انجام بده... بالاخره شب"

You wouldn´t say "at the last night"

تو نمی گویی "در آخرین شب" می

You`d say "last night"

گویی "دیشب"

"I told you to do that last night"

"من به تو گفتم دیشب این کار را انجام بده"

Jedrek says " Your classes are awesome, I can tell"

جدرک می گوید کلاس ها عالی هستند، می توانم بگویم "

Good! Good!

خوب! خوب!

Very nice. Obviously a nice sentence, but well well written.

بسیار خوب. واضح است که جمله خوبی است، اما خوب نوشته شده است.

"Could you tell me the time, please?

"میشه لطفا ساعت را به من بگویید؟

Very good, yes I could tell you the time, the time here is 2:20

خیلی خوب است، بله می توانم ساعت را به شما بگویم، ساعت اینجا 2:20 است،

Have we got anyone on Facebook writing me a sentence using the word "Tell"? Yes, I have

آیا ما کسی را در فیس بوک داریم که با کلمه "Tell" برای من جمله ای بنویسد؟ بله، من دارم

"Could you tell about your day...about your today activity?

" آیا می توانید در مورد روز خود ... در مورد فعالیت امروز خود بگویید؟

"Could you tell me about your day`s activity?"

"آیا می توانید در مورد فعالیت روزانه خود بگویید؟"

"Your day`s activity" "I`d like to tell you about my plans" Good!

"فعالیت روز شما" "می خواهم در مورد برنامه هایم به شما بگویم" خوب!

"I just wanna tell you that is... it`s the most beautiful song I`ve ever listened to."

"فقط می خواهم به شما بگویم که این زیباترین آهنگی است که تا به حال به آن گوش داده ام."

"...the most beautiful song I´ve ever listened to"

"... زیباترین آهنگی که تا به حال گوش داده ام"

Now, good, some really good examples coming through here.

حالا، خوب، چند نمونه واقعا خوب از اینجا می آیند.

What`s important when we use the word "Tell" is that we include the person that is directed to...

وقتی از کلمه "بگو" استفاده می کنیم، مهم است که فردی را که به آن خطاب می شود شامل می شود... به

Who do you tell.. "tell me, please tell me your name", "please tell me what you want"

چه کسی می گویید.. "به من بگو، لطفا نامت را به من بگو"، "لطفا به من بگو چه می خواهی"

"Please tell me how I get to..."

"لطفاً به من بگویید چگونه به..."

Iraq

عراق

"Please tell me what do you think of my necklace"

"لطفاً به من بگویید نظرتان در مورد گردنبند من چیست"

"Please tell me how can I learn English"

"لطفاً به من بگویید چگونه می توانم انگلیسی یاد بگیرم"

"Tell me" or "Please tell my brother that I didn´t break his toys"

"به من بگویید" یا "لطفاً به برادرم بگویید که من این کار را نکردم" اسباب بازی هایش را بشکند"

"Please tell my mother not to worry"

"لطفاً به مادرم بگو نگران نباش"

"Please tell my students I am running late"

"لطفاً به دانش آموزانم بگو دیر می‌رسم"

So you always have to have the person included in the sentence that you are telling to.

بنابراین همیشه باید شخصی را در جمله ای که به او می گویید داشته باشید.

Good, so Abdul says "Tell me about your life, I told all my friends how gorgeous you are"

خوب، پس عبدالله می گوید: "از زندگیت بگو، به همه دوستانم گفتم چقدر زرق و برق دار هستی"

Oh, bless you.

اوه، مبارکت باشد.

Good, "I told all my friends", good.

خوب "به همه دوستانم گفتم" خوب است.

Ok... if you use offensive words you will be blocked

باشه...اگر از کلمات توهین آمیز استفاده کنید بلاک

so think carefully before you write inappropriate comments, thank you.

میشوید پس قبل از نوشتن نظرات نامناسب خوب فکر کنید، ممنون.

Let`s get back to the lovely students

برگردیم به دانش‌آموزان دوست‌داشتنی

Anna, can I tell you you`re beautiful

آنا، می‌توانم به شما بگویم که زیبا

Thank you, yes you can... "tell me..."

هستید، متشکرم، بله، می‌توانید... "به من بگو..."

"Tell me I`m..."

"به من بگو من هستم..."

"Tell me I´m what is your number phone"

"به من بگو که من" m شماره تلفنت چیست"

Ok, you got everything back to front there

خوب، همه چیز را پشت سر

You won´t use "I´m" in that sentence at all, you´d say "tell me what is your phone number"

گذاشتی، اصلاً از "I'm" در آن جمله استفاده نمی کنی، می گویید "به من بگو شماره تلفنت چیست"

"tell me what is your phone number" or "could you tell me your phone number?"

"به من بگو که چیست" شماره تلفن شما" یا "می توانید شماره تلفن خود را به من بگویید؟"

What else have we got?

چه چیز دیگری داریم؟

"I already told you"

"من قبلاً به شما گفتم"

"Please tell me about your favourite music"

"لطفاً در مورد موسیقی مورد علاقه خود به من بگویید"

I was wondering to know how to speak English perfectly.

من در تعجب بودم که بدانم چگونه انگلیسی را کاملاً صحبت کنم.

So...Jhaled on Youtube, Jhaled.

بنابراین ... Jhaled در یوتیوب، Jhaled.

You would say, "could you tell me how to speak English perfectly?"

شما می گویید، "آیا می توانید به من بگویید چگونه انگلیسی را عالی صحبت کنم؟"

"Could you tell me how to speak English perfectly?"

"آیا می توانید به من بگویید چگونه انگلیسی را کامل صحبت کنم؟"

Sarah I´m sorry, everytime I touch the phones it wobbles, I´m sorry.

سارا متاسفم، هر بار که گوشی را لمس می کنم، تکان می خورد، متاسفم.

You said "I told the camera moves and it`s a bit inconvenient", I`m sorry that the camera moves.

گفتی "من گفتم دوربین حرکت می کند و کمی ناخوشایند است"، متاسفم که دوربین حرکت می کند.

So Tom Donaldson "you´re tell me number phone"

بنابراین تام دونالدسون "شما به من شماره تلفن را

Again like I said before "could you tell me your phone number?"

می گویید" دوباره همانطور که قبلاً گفتم "می توانید شماره تلفن خود را به من بگویید؟"

Let me see if I can make this more steady, hang on.

بگذار ببینم آیا می توانم این را ثابت تر کنم، صبر کن.

Look at lovely ceiling for a second

به سقف دوست داشتنی برای سقف دوست داشتنی دوم نگاه کنید

Lovely ceiling

It`s going to make this more steady for the people on Youtube.

این باعث می شود که این برای مردم در یوتیوب ثابت تر شود.

Did you like the ceiling?

آیا سقف را دوست داشتید؟

Always showing you my ceiling, don´t I?

همیشه سقفم را به شما نشان می دهم، نه؟

There, hopefully that will help.

وجود دارد، امیدوارم که کمک کند.

Ok so, "Tell"

خوب، "بگو"

So, let`s talk about...let`s practice "tell" in the past...

پس، بیایید در مورد "بگو" صحبت کنیم... بیایید در گذشته "بگو" را تمرین کنیم...

so we all get quite good of using "tell" for...for now "tell me"

بنابراین همه ما در استفاده از "بگو" برای... در حال حاضر "به من بگو" خوب عمل می کنیم.

"Could you tell me...?

"می تونی به من بگی...؟

"I want him to tell me...", "I want him to tell them..."

" می خوام بهم بگه..."، "می خوام بهشون بگه..."

Let`s talk about "told" in the past.

بیایید در مورد "گفته" در گذشته صحبت کنیم.

"Yesterday, my teacher told me..."

"دیروز، معلمم گفت من..."

so still use...you still say who is been told.

پس هنوز هم استفاده کن...شما هنوز می گویید به چه کسی گفته شده است.

"Yesterday I told her not to water the garden"

"دیروز به او گفتم که باغ را آب

Ok, let´s give you a time out

نده" باشه، بیا دیروز به تو وقت

Yesterday...

بگذاریم...

"Yesterday I was told..." was directed to me

"دیروز به من گفتند. .." به من دستور

"not to walk on the grass"

داده شد "روی چمن ها راه نروم"

"So I told you..."

"پس بهت گفتم..."

Ok, let`s keep the messages nice guys so that I can read them out if they`re unpleasant

باشه، بچه های خوب پیام ها را نگه داریم تا در صورت ناخوشایند بودن آنها را بخوانم

"I told you to pick up the laundry", good! perfect! perfect sentence.

"به شما گفتم" برای برداشتن لباسشویی، خوب! عالی! جمله کامل.

"I told you to pick up the laundry

"بهت گفتم لباسشو بگیری

"If I had told you some bad words..."

"اگه چند کلمه بد بهت میگفتم..."

"If I had told you some bad words I would ban..."

"اگه چند کلمه بد بهت میگفتم ممنوع میکردم..

So Antonio it`s a good attempt

بنابراین آنتونیو تلاش خوبی است

"If I had..." so you put a conditional in there...

"اگر داشتم..." پس شرطی را در آنجا قرار دادی...

You haven`t told me but if you had...

به من نگفته ای اما اگر گفته بودی...

if I had told you something bad

اگر چیز بدی به تو گفته

something abusive

بودم، توهین آمیز بود.

I`m gonna come away from that sentence because...

من از آن دور خواهم شد جمله چون ...

we would use the word "say" in that sentence instead.

به جای آن از کلمه "say" در آن جمله استفاده می کنیم.

If I said to you "If I said bad words then I would be banned"

اگر به شما می‌گفتم "اگر حرف بدی

Let`s just try and get some more...examples of "told" and then move on to "say"

می‌زدم، منع می‌شدم" بیایید فقط سعی کنیم نمونه‌های دیگری از "گفته" را بیاوریم و سپس به "بگوییم"

"I told you to go back" Good!

"به تو گفتم برگردی" ادامه دهیم. خوب!

"I told you to go back", so you might turn around to your dog and say...

"به تو گفتم برگردی"، پس ممکن است به سمت سگت برگردی و بگویی...

"Hey I told you to go back into the garden"

"هی، گفتم به باغ برگردی"

So Khalil said

پس خلیل گفت:

"A lot of English teachers say we do not need to learn grammar rules, is it true?"

"بسیاری از معلمان انگلیسی می گویند ما نیازی به یادگیری نداریم." قوانین گرامری، درست است؟"

That is my belief too, yes, and the reason...

این اعتقاد من نیز هست، بله، و دلیل

it`s because a lot of English natives, a high majority of English natives do not know the grammar rules.

آن... به این دلیل است که بسیاری از بومیان انگلیسی، اکثریت بالایی از بومیان انگلیسی قواعد دستور زبان را نمی دانند.

They obviously know subconsciously but they couldn`t tell you rules

آنها آشکارا ناخودآگاه می دانند، اما نمی توانند قوانین را به شما بگویند،

They don`t know "rules" as they stand.

آنها "قوانین" را همانطور که هستند نمی دانند.

And also the problem with learning grammar rules in English is that there are so many exceptions...

و همچنین مشکل یادگیری قواعد گرامر در زبان انگلیسی این است که استثناهای بسیار زیادی وجود دارد ...

it makes it very confusing

این کار آن را بسیار گیج کننده می کند

The best thing you can do, the absolute best thing you can do is just practice

بهترین کاری که می توانید انجام دهید، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که فقط تمرین کنید

Keep practicing and get used to hearing sentences and words in certain ways

تمرین کنید و به شنیدن جملات عادت کنید. و کلمات را به روش های خاصی

If you listen a lot of English if you practice English

اگر به زبان انگلیسی زیاد گوش کنید، اگر انگلیسی را تمرین کنید،

then eventually just like a child would learn a language eventually it becomes second nature...

در نهایت درست مثل یک کودک که یک زبان را یاد می گیرد، در نهایت تبدیل به طبیعت دوم می شود...

and you have to think about it and you don´t have to think about rules

و شما باید به آن فکر کنید و لازم نیست به آن فکر کنید. قوانین

"I told you a little while ago that I appreciate what your doing with your videos" Excelent!

"من مدتی پیش به شما گفتم که از کاری که با ویدیوهای خود انجام می دهید قدردانی می کنم" عالی!

"I was told on Thursday." Perfect!

"پنجشنبه به من گفتند." کامل!

"He told me not to fly again". Perfect!

او به من گفت که دیگر پرواز نکنم. کامل!

Good

خوب

You can also say "he told me that..."

شما همچنین می توانید بگویید "او به من گفت که ..."

you were ill"

شما مریض بودید"

So we use "that" quite often when we use "told"

بنابراین ما اغلب از "tho" استفاده می کنیم وقتی از "گفته شد"

"I was told that this plane won`t take off"

"به من گفته شد که این هواپیما بلند نمی شود"

"I was told that the weather would be bad"

"به من گفته شد که هوا بد خواهد شد"

"I was told this lesson was happening later"

"به من گفتند که این درس بعدا برگزار می شود"

"I was told I have a terrible disease"

"به من گفتند که یک بیماری وحشتناک

"I was told that they enjoy my English lesson"

دارم" "به من گفتند که آنها از درس زبان انگلیسی من لذت می برند"

Tom Donaldson says "I was told that I´m gonna bust a nut"

تام دونالدسون می گوید: "به من گفته شد که من می روم یک مهره"

"I was told that I´m gonna bust a nut". That´s slang, yes

"به من گفته شد که می خواهم یک مهره را بشکنم". این به زبان عامیانه است، بله

"I was told that I´m gonna bust a nut".

"به من گفته شد که می خواهم یک مهره را بشکنم".

Ok

خوب

"Can I ask you something that is not related to the lesson?"

"می توانم چیزی از شما بپرسم که به درس؟»

You can try but if I don´t think it`s relevant then I won´t respond, necessarily.

می‌توانید امتحان کنید، اما اگر فکر نمی‌کنم مرتبط باشد، لزوماً پاسخ نمی‌دهم.

"I told you to bring your books" Good!

«گفتم کتاب‌هایتان را بیاورید» خوب است!

Please tell how I learn English language

لطفاً بگویید چگونه زبان انگلیسی را یاد می‌گیرم

"the" English language

Please tell how I learn the English language

بگو چگونه زبان انگلیسی را یاد بگیرم

How to solve British accent problems

چگونه مشکلات لهجه بریتیش را حل کنم

Ali, go to my Instagram account British English Pro and practice everyday with my new pronunciation videos...

علی به اکانت اینستاگرام من بریتیش انگلیش پرو برو و هر روز با ویدیوهای تلفظی جدیدم تمرین کن...

that I release daily.

که روزانه منتشر می کنم.

Ok so, we talked about "told"

خوب پس، ما در مورد "گفتیم" صحبت

we can do "I was told that..." or we can remove "that" altogether

کردیم که می توانیم انجام دهید "به من گفته شد ..." یا می توانیم "آن" را به طور کلی حذف کنیم

"I was told that I was unwell"

"به من گفته شد که حالم خوب نیست"

"I was told that I had a disease"

"به من گفته اند که من یک بیماری دارم"

or "I was told I had a disease"

یا "به من گفته اند که من یک بیماری

"I told them that they have to be home at 5:00"

دارم" "به آنها گفته ام که باید باشند" خانه در ساعت 5:00"

"I told them they have to be home at 5:00"

"من به آنها گفتم که باید ساعت 5:00 در خانه باشند"

It doesn´t matter if you decide to use "that" or not

مهم نیست که تصمیم دارید از "that" استفاده کنید یا نه،

It`s just something to be aware of.

این فقط چیزی است که باید از آن آگاه باشید.

Sometimes we use it sometimes we don´t.

گاهی اوقات از آن استفاده می کنیم گاهی اوقات نمی کنیم.

Esteban says: "I´ve told my friends that the water is beautiful today in the UK"

استبان می‌گوید: «به دوستانم گفته‌ام که آب امروز در بریتانیا زیباست»

Another mistake my students regularly make is...

اشتباه دیگری که دانش‌آموزانم مرتب مرتکب می‌شوند این است که...

most countries, when we say the countries it wouldn´t need an article.

بیشتر کشورها، وقتی می‌گوییم کشورها، نیازی به مقاله ندارند.

We wouldn´t say "the Germany", "the France"... "the Egypt"

ما نمی گوییم "آلمان"، "فرانسه"... "مصر"

"the India", "the America"

"هند"، "آمریکا"

But we do say "the" when we say "United Kingdom" "the United Kingdom", "the United States"

اما وقتی می گوییم "بریتانیا" "بریتانیا" می گوییم "این" "ایالات متحده"

"the Ukraine" "the Isle of Wight"

"اوکراین" "جزیره وایت"

So sometimes we do use "the" and it´s important if we`re talking always bad English in Great Britain...

بنابراین گاهی اوقات ما از "the" استفاده می کنیم و مهم است اگر در بریتانیای کبیر همیشه انگلیسی بد صحبت کنیم

the UK and we say "the UK", "the Ukraine", that`s right, "I live in the Ukraine"

... بریتانیا و می گوییم "بریتانیا" "، "اوکراین"، درست است، "من در اوکراین زندگی می کنم"

"I live in the Ukraine"

"من در اوکراین زندگی می

I don´t know the logic that`s behind it, but please don´t worry why, don`t worry about why

کنم" من منطق پشت آن را نمی دانم، اما لطفا نگران نباشید چرا، نه نگران این باشید که چرا

just know that`s the case.

فقط بدانید که چنین است.

"Are you sure we just say the Ukraine?" Yes.

آیا مطمئن هستید که ما فقط می گوییم اوکراین؟ آره.

If speaking in English we´d say "I live..." you wouldn´t say "I live Ukraine"

اگر به زبان انگلیسی صحبت می کنیم، می گوییم "من زندگی می کنم..." شما نمی گویید "من در اوکراین زندگی می کنم"

for us that`s doesn´t sound right, we say "I live in the Ukraine" "I work in the Ukraine"

برای ما درست به نظر نمی رسد، ما می گوییم "من در اوکراین زندگی می کنم" "من در اوکراین کار می کنم" اوکراین"

"I´ve never said the Ukraine". Are you English?

"من هرگز نگفتم اوکراین". انگلیسی هستی؟

most countries...

بیشتر کشورها...

well I mean, when we´re talking about, apart from...

خوب منظورم این است که وقتی ما در مورد آن صحبت می کنیم، جدا از...

so we say the Ukraine. "I live in the Ukraine"

بنابراین می گوییم اوکراین. "من در اوکراین

"I live in the United Kingdom"

زندگی می کنم" "من در بریتانیا

"I live in the United States of America"

زندگی می کنم" "من در ایالات متحده آمریکا

"I live on the Isle of Wight"

زندگی می کنم" "من در جزیره وایت زندگی می کنم"

"... in the Caribbean"

"... در دریای کارائیب"

Trying to think other ones that have "the" in front of them.

سعی در فکر کردن به سایرین "در مقابل آنها.

You wouldn´t say "the Google", no.

شما نمی گویید "گوگل"، نه.

You just say "Turkey" so most other countries you wouldn´t need to put "the" in front of it. Ok?

شما فقط می گویید "ترکیه" تا بسیاری از کشورهای دیگر نیازی به قرار دادن "the" در مقابل آن نداشته باشید. خوب؟

"I live in Sweden"

«من در سوئد زندگی می‌کنم»

You could say "I live in the kingdom of Sweden"

می‌توانید بگویید «من در پادشاهی سوئد

"I live the Kingdom" but it`s "The kingdom" it´s got "the" before it, "I live in the kingdom of Sweden."

زندگی می‌کنم» «من در پادشاهی زندگی می‌کنم» اما «پادشاهی» است، «من در پادشاهی سوئد زندگی می‌کنم» "

Ok alright, I´m gonna move on from this one now

بسیار خوب، من اکنون از این یکی می

So we´ve talked about "tell" and "told"

گذرم، بنابراین ما در مورد "گفتن" و

"Telling" is pretty much the same. "I´m telling you..." I´m telling him."

"گفتن" صحبت کردیم که "گفتن" تقریباً یکسان است. "من به تو می گویم..." به او می گویم."

I am

من

am

It´s something that is happening now.

هستم این چیزی است که اکنون در حال رخ دادن است.

or it`s a continous in the past "I was telling him"

یا این یک تکرار مداوم در گذشته است "من به او می گفتم"

So it`s something it was happening at that time

پس چیزی است که بوده است. در آن زمان اتفاق افتاد

"I was telling him while I was washing up that he never washes up"

"من داشتم به او می‌گفتم که او هرگز آب نمی‌شوید"

"I´m telling you now how to use tell"

"الان به شما می‌گویم چگونه از tell استفاده کنید"

Now, the biggest problem is that people mix up "say" and"tell"

اکنون بزرگترین مشکل این است که مردم "بگو" و "بگو" را با هم مخلوط می‌کنند.

"Tell" generally if you want rules...generally... is to pass information...

به طور کلی اگر قوانینی را می خواهید بگویید ... به طور کلی ... انتقال اطلاعات است ...

to communicate

برای برقراری ارتباط

"Say" is more specific about the words that were given

"بگو" در مورد کلماتی که داده شده است خاص تر است

So, "tell" and "says" mean to communicate but "say" is used when we´re being more specific in general.

بنابراین "بگو" و "می گوید" به معنای برقراری ارتباط است اما "بگو" " زمانی استفاده می شود که ما به طور کلی دقیق تر باشیم.

" I´m going to tell you some information about myself but I`ll say my name"

" من می خواهم اطلاعاتی در مورد خودم به شما بگویم، اما اسمم را می گویم"

"I said my name is Anna" "I told you my name"

"گفتم اسمم آنا است" "اسمم را به شما گفتم"

It`s very confusing but generally we use "say" when it`s very specific

خیلی گیج کننده است، اما به طور کلی از "گفتن" استفاده می کنیم که بسیار خاص است،

Let`s practice using "say"

بیایید با استفاده از "گفتن" تمرین کنیم،

So give me a sentence using "say", "said" or "saying", let´s get this ball rolling.

بنابراین یک جمله با استفاده از "گفتن"، "گفته" یا "گفتن" به من بدهید، اجازه دهید این توپ را به چرخش درآوریم.

Give me a sentence using "say", "said" or "saying"

یک جمله با استفاده از "گفتن"، "گفته" یا "گفتن"

Ok the comments seem to be very slow on Facebook, I´m not sure why.

به من بدهید بسیار خوب به نظر می رسد نظرات در Fac بسیار کند هستند. کتاب الکترونیکی، من مطمئن نیستم چرا.

Some of you are having problems with hearing me

برخی از شما با شنیدن من مشکل

If you can hear me on Facebook can you just tell me you can hear me or give me thumbs up, loves, whatever

دارید اگر می توانید در فیس بوک صدای من را بشنوید، می توانید فقط به من بگویید که می توانید صدای من را بشنوید یا به من کمک کنید، دوست دارم، هر چه هست،

so that I know that you´re hearing me.

تا بدانم که صدای من را می شنوید.

Ok, cool.

باشه خوبه.

"Please say my name." Good!

"لطفا اسم من را بگویید." خوب!

"She said that love is a lie." Good!

او گفت که عشق دروغ است. خوب!

"What did you just say?" Good!

"الان چی گفتی؟" خوب!

"She said that you´re gorgeous." Good!

"او گفت که تو زیبا هستی." خوب!

"I say you my name is Anne."

"من به شما می گویم که نام من آن است."

Now, that sentence isn´t correct, it should be "I told you... I told you"

حالا، آن جمله صحیح نیست، باید این باشد "به تو گفتم... به تو گفتم"

There´s few reasons why that´s wrong, one of the main reasons is "I say you..."

دلایل کمی برای اشتباه بودن آن وجود دارد، یکی از دلایل اصلی این است "من می گویم تو..."

If you´re gonna say "you" then we need to put it in the past and we need to add "to"

اگر شما می گوییم "تو" سپس باید آن را در گذشته قرار دهیم و باید "به" را اضافه کنیم

So "I said.." in the past "I said to you my name is Anne"

بنابراین "گفتم..." در گذشته "به تو گفتم نام من آن است"

But it´s better to say "I told you..."

اما بهتر است بگو "بهت گفتم..."

"I told my name is Anne"

"گفتم اسمم آنه"

"I said that Carlton would lose and what I´m saying is true"

"گفتم که کارلتون بازنده میشه و چیزی که میگم درسته"

"You said my name was Jeff" Good!

"گفتی اسمم جف بود" خوب!

"He said he want to go home." He said he wants, with an "s" on the end

او گفت می خواهد به خانه برود. او گفت که می‌خواهد، با یک "s" در انتهای

"He said he wants to go home"

"او گفت می‌خواهد به خانه برود"

"I said that earlier today"

"من امروز این را زودتر گفتم"

"I saying me want to say in English tomorrow" John that doesn´t make sense.

"من می‌گویم فردا می‌خواهم به انگلیسی بگویم" جان این معنی ندارد.

You wouldn´t say...if you`re talking to yourself, if you`re not talking to anyone...

نمی گویی...اگر با خودت حرف می زنی، اگر با کسی حرف نمی زنی... می

You´d say "I said to myself..." "I said to myself..."

گویی: "به خودم گفتم..." "به خودم گفتم..."

or " I tell myself.."

یا "به خودم میگم..."

"I tell myself everyday I can do it"

"هر روز به خودم میگم میتونم انجامش بدم"

"I say to myself every morning...

"هر روز صبح به خودم میگم...

come on, you can do it"

بیا تو میتونی انجامش بدی"

"I tell myself..." "I say to myself..."

"به خودم میگم..." "به خودم میگم...

So, usually when we use "to", sorry

بنابراین، معمولاً وقتی از "to" استفاده می کنیم، متاسفم

usually when we use "say"...

معمولاً وقتی از "say" استفاده می کنیم ... به

whoever we´re directing to, we have to add the word "to" afterwards.

هر کسی که می خواهیم، ​​باید کلمه "to" را بعد از آن اضافه کنیم.

"I say to you.." "I say to them..." "I say to him..."

«به تو می گویم..» «به آنها می گویم...» «به او می گویم...»

"I said to them..."

«به آنها گفتم...»

"I will say to you again..." we should use "to" after "say"

«باز هم به شما می گویم...» باید از «استفاده کنیم. to" بعد از "say"

and then the person who we`re directing to.

و سپس شخصی که به او هدایت می کنیم.

I´m saying to you that you should write a sentence using "say"

من به شما می گویم که باید با استفاده از "بگو"

"I say to him again."

"دوباره به او می گویم" جمله بنویسید.

"You say me told"

"شما می گویید من گفته ام"

That confuses me, I´m not sure what you´re saying with that sentence

این مرا گیج می کند، من مطمئن نیستم که با آن جمله

"I said on my own." Is that correct?

"من به تنهایی گفتم" چه می گویید. درسته؟

Jema, it`s depends on the context, " I say on my own" if you mean "I say to myself.."

جما، این بستگی به زمینه دارد، "من به تنهایی می گویم" اگر منظور شما "من به خودم می گویم ..."

that´s correct.

درست است.

"I will say to myself.." Good. "I told you´re a charmer or you´re charmed.

"به خودم می گویم ..." خوب است. "من گفتم که شما یک افسونگر هستید یا شما جذاب هستید.

you´re charmed.

شما جذاب هستید.

Are you going to do a video about Scottish accent? Yes, I am.

آیا می خواهید ویدیویی در مورد لهجه اسکاتلندی بسازید؟ بله، من هستم.

Say my name is Jeff in Mexican accent

بگو اسم من جف است با لهجه

I can´t do a Mexican accent, if you´re actually asking me to do that, that´s a good sentence.

مکزیکی من نمی توانم یک مکزیکی انجام دهم. لهجه، اگر واقعاً از من می خواهید این کار را انجام دهم، این جمله خوبی است.

"I said to my boss that I should be promoted" Perfect!

"به رئیسم گفتم که باید ترفیع بگیرم" عالی!

"Could you tell me your phone number?" That`s a good use of the word "tell"

"می توانید شماره تلفن خود را به من بگویید؟" این استفاده خوبی از کلمه "بگو"

"It´s just a saying". Good!

"این فقط یک جمله است". خوب!

"He said to me I am the associate of the king" Good!

"او به من گفت من شریک پادشاه هستم" خوب!

If it´s a little bit confusing to say " I said to myself.." It feels more like "I told myself..."

اگر گفتن "به خودم گفتم" کمی گیج کننده است. مانند "من به خودم

that I can do it", both are absolutely fine

گفتم که می توانم آن را انجام دهم"، هر دو کاملاً خوب هستند

"I tell myself, I tell myself I can do it"

"به خودم می گویم، به خودم می گویم که می توانم انجامش دهم"

"I say to myself I can do it"

"به خودم می گویم می توانم انجامش دهم"

If it is in the past "I told myself", I said to myself"

اگر در گذشته است " به خودم گفتم، با خودم گفتم"

"I say to myself every morning" "I tell myself every morning"

"هر روز صبح به خودم می گویم" "هر روز صبح به خودم می گویم" از

They´re interchangeable in that respect.

این نظر قابل تعویض هستند.

I know it´s confusing.

می دانم که گیج کننده است.

When do you use "saying"? So saying it´s continous

چه زمانی از "گفتن" استفاده می کنید؟ پیوسته است

So I am saying.

بنابراین من می گویم.

For example you might say...

برای مثال ممکن است بگویید...

If you´re listening to your teacher give a lesson but you missed it or you can´t understand...

اگر به صحبت های معلم خود گوش می دهید یک درس را از دست داده اید یا نمی توانید بفهمید ...

you might say to your friend "what is he saying?"

ممکن است به دوست خود بگویید "او چه می گوید؟"

"What´s the teacher saying?"

"معلم چه می گوید؟"

Or you might say, " I´m saying we have to go now"

یا ممکن است بگویید: "من می گویم ما باید برو"

It´s just a case of explaining exactly what is being told.

این فقط یک مورد برای توضیح دقیق آنچه گفته می شود است.

I´m saying that this is how we use the word "say"

من می گویم که ما از کلمه "گفتن" اینگونه استفاده می کنیم،

But also obviously "saying" can, "saying" can be used differently.

اما بدیهی است که "گفتن" می تواند، "گفتن" می تواند متفاوت استفاده شود.

We have a saying, it can be used as a noun, we have a saying.

یک ضرب المثل داریم، می توان آن را به عنوان اسم استفاده کرد، یک ضرب المثل داریم.

But we don´t have a "telling"

اما ما یک "گفتن"

We have a saying but we don´t have a "telling"

نداریم یک ضرب المثل داریم اما "گفتن"

Let´s have a look at some idioms that use the word "say"

نداریم بیایید نگاهی به اصطلاحاتی بیندازیم که از کلمه "بگو" استفاده می کنند

Let´s change this up a little bit

بیایید این را کمی تغییر دهیم

So one idiom that is quite good we use regularly is "It does exactly what it says on the tin"

بنابراین یکی از اصطلاحات بسیار خوب که ما مرتباً از آن استفاده می‌کنیم این است: «دقیقاً همان کاری را می‌کند که روی قلع می‌گوید»

I haven´t got my chalk board to hand, someone could write this down for me, that´d be great.

من تخته گچی‌ام را دستم نگرفته‌ام، کسی می‌تواند این را برای من بنویسد، عالی است.

"It does exactly what it says on the tin"

"این دقیقا همان چیزی است که روی قلع می گوید"

This means that it´s clear, it´s plain.

این به این معنی است که واضح است، واضح است.

I can´t think of an example.

مثالی به ذهنم نمی رسد.

If you have. if you buy a...

اگر تو داری. اگر یک ...

If you buy a woolly winter jumper and... I can´t think of an example.

اگر یک جامپر زمستانی پشمالو بخرید و ... نمی توانم مثالی به ذهنم برسد.

"It does exactly what it says on the tin"

"این دقیقاً همان کاری را انجام می دهد که روی قلع می گوید"

Let me see if I can find an example

اجازه دهید ببینم آیا می توانم مثالی پیدا کنم که

That makes it really clear

این موضوع را کاملاً روشن می کند بسیار

Ok so for example, If I book into a hotel that´s really cheap and it´s a budget hotel...

خوب، به عنوان مثال، اگر من در هتلی رزرو کنم که واقعاً ارزان است و یک هتل ارزان قیمت است...

It´s a hotel, it´s really cheap but it promises that it will give you a bed to sleep in...

این یک هتل است، واقعاً ارزان است، اما این نوید را می دهد که به شما یک تخت خواب می دهد

a roof of your head and washing up facilities and a toilet.

... سقف سرتان و وسایل شستشو و یک توالت.

You could say...

می توانید بگویید...

You could say "it´s not the nicest hotel but it does exactly what is it says on the tin"

می توانید بگویید "این زیباترین هتل نیست، اما دقیقاً همان کاری را انجام می دهد که روی قلع می گوید

It does exactly what it says on the tin.

" دقیقاً همان کاری را که روی قلع می گوید انجام می دهد.

Yes I am from the UK, for that person who just asked

بله، من از بریتانیا هستم، برای آن شخصی که فقط پرسید:

If I am from the UK, I am English

اگر من از بریتانیا هستم، من انگلیسی هستم

Great thank you Cass, so...

، خیلی ممنون کاس، پس...

let´s have a look at some other...

بیایید نگاهی به موارد دیگر بیندازیم...

If you´re planing to just say a few things, if someone, if someone is giving a...

اگر قصد دارید فقط چند چیز بگو، اگر کسی، اگر کسی در حال برگزاری است...

maybe it´s a funeral, or a wedding, or a meeting or some sort of gathering...

شاید این مراسم تشییع جنازه باشد، یا عروسی، یا یک جلسه یا نوعی گردهمایی

you might say "excuse me I´m just going to say a few words, say a few words"

... ممکن است بگویید "ببخشید من فقط می روم" چند کلمه بگویید، چند کلمه بگویید"

Or someone might phone you and say "if you´re coming to the wedding, do you mind saying a few words?"

یا ممکن است کسی با شما تماس بگیرد و بگوید "اگر به عروسی می آیید، آیا مشکلی ندارید که چند کلمه بگویید؟"

"do you mind saying a few words?"

"می خواهی چند کلمه بگوئی؟"

And this means, do you mind getting up and giving a little bit of speech.

و این به این معنی است که آیا بدتان نمی آید که برخیزید و کمی سخنرانی کنید.

So say a few words.

پس چند کلمه بگو.

You might hear people talking about...

ممکن است بشنوید که مردم در مورد ...

"say that to my face."

"این را به چهره من بگو."

Of course you speak to someone´s face, generally, unless you speak over the phone.

البته شما معمولاً با چهره کسی صحبت می کنید، مگر اینکه از طریق تلفن صحبت کنید.

But if you´re going to use this it´s usually because someone has been talking behind your back.

اما اگر می‌خواهید از آن استفاده کنید، معمولاً به این دلیل است که شخصی پشت سر شما صحبت می‌کند.

So someone´s been talking about you. usually unpleasant, they´ve been saying nasty things about you..

بنابراین یک نفر در مورد شما صحبت می کند. معمولاً ناخوشایند است، آنها چیزهای زننده ای در مورد شما می گویند..

and you might turn around to them and say "say that to my face"

و شما ممکن است به طرف آنها برگردید و بگویید "به صورت من

It´s very confrontational

این را بگو" این بسیار متضاد است

"say that to my face"

"این را به صورت من بگو"

Ooh, here´s a good one...

اوه، این یک جمله خوب است. ..

"She wouldn´t say boo to a goose"

"به غاز نمی گه بو

A goose it´s like a large bird, very large, they usually are a little bit vicious, you have to be careful with a goose...

" غاز مثل یک پرنده بزرگ است، خیلی بزرگ، معمولاً کمی بدجنس هستند، باید مراقب غازها باشی...

and they lay eggs

و وقتی تخم می گذارند.

When I was a child I was scared at them because they´re vicious

من بچه بودم از آنها می ترسیدم زیرا آنها شرور هستند

Yes, a goose it´s kind of like a duck but much bigger

بله، غاز به نوعی مانند اردک است اما بسیار

more like a swan

بزرگتر شبیه یک قو است

So if somebody wouldn´t say boo to a goose it means that they´re very timid

بنابراین اگر کسی به غازها هو نگوید به این معنی است که آنها هستند. بسیار خجالتی

They are a very shy person who wouldn´t speak out loud to most people so they wouldn´t cause a problem...

هستند آنها یک فرد بسیار خجالتی هستند که با صدای بلند با اکثر مردم صحبت نمی کنند تا مشکلی ایجاد نکنند...

they wouldn´t have an argument

they wouldn´t stand up for themselves

آنها بحثی ندارند و برای

the wouldn´t say boo to a goose

خودشان دفاع نمی کنند. به غازی

I love that one actually

که من آن غاز را دوست دارم در واقع

Sometimes, you´d be talking, telling a story, maybe giving some facts...

گاهی اوقات، شما صحبت می کنید، داستان می گویید، شاید برخی حقایق را بیان می کنید ...

so someone might go "you don´t say"

بنابراین ممکن است یکی برود "تو نمی گویی"

"you don´t say"

"تو نمی گویی"

Now this can either be sarcastic, meaning...

حالا این هم می تواند باشد طعنه آمیز، به این معنی

that you´re telling something that´s obvious "oh, really", it´s like doing that.

که ... شما هستید گفتن چیزی که واضح است "اوه، واقعا"، مثل انجام آن کار است.

really is that true honestly?...

آیا واقعاً صادقانه چنین است؟...

Because you´re telling something really really obvious.

زیرا شما چیزی واقعاً واضح را می گویید.

Sometimes is genuine like "I don´t believe it

گاهی اوقات واقعی است مانند "باور نمی کنم

"Wow, you don´t say"

" وای، تو نمی گویی"

"you don´t say" it´s like saying to, I am seeing my family and I am going see my auntie...

"تو نمی گویی" مثل این است که بگویم من خانواده ام را می بینم و می روم عمه ام را ببینم

that I haven´t seen for a long time ago

... خیلی وقته که ندیده

Do you know I´m going to an University, you don´t say, really?

بودم میدونی دارم دانشگاه میرم، واقعا

So it´s just an expression, sometimes it can be sarcastic, sometimes it can be genuine...

نمیگی؟پس فقط یه تعبیره، گاهی میتونه طعنه آمیز باشه، گاهی میتونه واقعی باشه..

surprised and pleased reaction.

واکنش متعجب و خوشحال کننده.

So look at the person and listen to their tone to understand whether they´re being sarcastic...

پس به آن شخص نگاه کنید و به لحن او گوش دهید تا متوجه شوید که آیا او به طعنه

or whether they´re being genuine.

می پردازد... یا اینکه واقعاً صادق است.

"You don´t say" sarcastic

"تو نمی گویی" طعنه آمیز

"You don´t say" it´s probably, hopefully genuine

"تو نمی گویی" احتمالاً، امیدوارم واقعی باشد

Do young people use it as well?

آیا جوانان نیز از آن استفاده می‌کنند؟

I guess I´m not that young

حدس می‌زنم من آنقدر جوان

I think so, maybe not as often as older people.

نیستم که فکر می‌کنم اینطور باشد، شاید نه به اندازه افراد مسن‌تر.

Someone´s saying "why don´t you answer my questions?"

Because I only see 3 comments at a time and they keep moving really fast every time someone says something.

چون من هر بار فقط 3 نظر می بینم و هر بار که کسی چیزی می گوید خیلی سریع حرکت می کنند.

They just move and I´ve got 2 screens with Facebook and Youtube

آنها فقط حرکت می کنند و من 2 صفحه با فیس بوک و یوتیوب دارم

and so if I don´t answer your questions it´s nothing personal, it´s just I haven´t seen it, ok?

و بنابراین اگر به سؤالات شما پاسخ ندهم چیز شخصی نیست. فقط من دارم ندیدیش، باشه؟

Whats the difference between "I say to you" and "I told you"

چه تفاوتی بین "من به تو می گویم" و "به تو گفتم"

"I told you" is the past. right? "I told you"

"به تو گفتم" گذشته است. درست؟ "بهت گفتم"

"I told you you shouldn´t do it"

"بهت گفتم نباید اینکارو بکنی"

"I say to you" it´s happening right now

"بهت میگم" همین الان داره اتفاق میفته

"I say to you don´t go, don´t do it"

"بهت میگم نرو، نکن"

So, that´s talking about very pure terms, "I told you" is the past, "I say to you"...

پس این حرف زدنه در مورد اصطلاحات بسیار خالص، "من به شما گفتم" گذشته است، "من به شما می گویم" ...

You wouldn´t use them interchangeably

شما آنها را به جای هم استفاده نمی کنید

If you´d use "I say to you" meaning in the past then you would have to say "I say to you everyday"

اگر "من به شما می گویم" به معنای در گذشته استفاده می کنید، باید بگویید "من هر روز به شما می گویم"

and then if you´re gonna purely in the past then you have to use "said" "I said to you" "I told you"

و سپس اگر می خواهید صرفاً در گذشته باشید، باید از "گفت" "به شما گفتم"

"I said to you" and "told you" are exactly the same

"به شما گفتم" "به شما گفتم" و "به شما گفتم" استفاده کنید. دقیقاً همان

"Say no more" and on and on, good! "say no more " it´s another phrase that we use

"بیشتر نگو" و ادامه دارد، خوب! "دیگر نگو" این عبارت دیگری است که ما از

"Say no more", it literally means you don´t need to say anything else I understand.

"بیشتر نگو" استفاده می کنیم، به معنای واقعی کلمه به این معنی است که شما نیازی به گفتن چیز دیگری ندارید.

You don´t need to say anything else I understand

نیازی نیست چیز دیگری بگویی من می فهمم

Say no more

So if I come to you and say "please could you help me I got a really bad day...

دیگر نگو

پس اگر من به تو بیایم و بگویم "لطفا می توانید به من کمک کنید روز بسیار بدی را پشت سر

I need a lift, I need a lift home, I had a really bad day, I´ve just been at the hospital, my father is not very well."

گذاشتم... من به آسانسور نیاز دارم، به آسانسور برای خانه نیاز دارم. روز خیلی بدی بود، من به تازگی در بیمارستان بودم، حال پدرم خیلی خوب نیست."

You might say "Anna, say no more, get in the car come on, let´s go"

ممکن است بگویید "آنا، دیگر نگو، سوار ماشین شو، بیا بریم

It means you completely understand the situation, you´re on board, you understand.

" یعنی کاملاً شرایط را درک می‌کنی، سوار می‌شوی، می‌فهمی.

Say no more, really good thank you for that suggestion.

بیشتر از این نگویید، واقعاً خوب است از شما برای این پیشنهاد سپاسگزارم.

Let´s have a look at some idioms that use "tell"

بیایید نگاهی به اصطلاحاتی بیندازیم که از "گفتن" استفاده می کنند،

So children regularly will say "I´m going to tell on you"

بنابراین کودکان مرتباً می گویند "من به شما خواهم گفت"

if someone tells on you it means that getting you into trouble

اگر کسی به شما بگوید این بدان معنی است که شما را

you into trouble, you´ve done something you probably shouldn´t have done

به دردسر انداخته، شما کاری انجام داده اید. احتمالاً نباید این کار را می‌کردید

and the other person it´s going to go and tell whoever is an authority

و به طرف مقابل می‌رود و به هر کسی که مرجع است

Ok, I´m gonna remove this unpleasant comments that are coming through here

می‌گوید خوب، من این نظرات ناخوشایند را که از اینجا می‌آید حذف

We don´t tolerate any racist comment, thank you very much

می‌کنم، ما هیچ نظر نژادپرستانه را تحمل نمی‌کنیم، بسیار متشکرم خیلی

"I´m going to tell on you" and if it happens yesterday you could say "why did you tell on me?

"می‌خواهم به تو بگویم" و اگر دیروز اتفاق بیفتد می‌توانید بگویید "چرا به

"My friend told on me, I don´t like it when you tell on me"

من گفتی؟" "دوستم به من گفت، من دوست ندارم وقتی به من

Lots of nasties today, are we?

می‌گویید"

Don´t feed the trolls

به ترول ها غذا

We´re going to tell on the trolls, that´s what we´re gonna do, we´re going to tell on the trolls...

ندهید ما به ترول ها می گوییم، این کاری است که می کنیم، به ترول ها می گوییم...

and get them kicked out

و آنها را بیرون رانده می کنیم

Do you know how to tell the time?

آیا می دانید

Tell the time means, do you know how to communicte the time, do you know how to tell the time?

چگونه زمان را تشخیص دهیم

Just trying to find some decent ones

You might say "I can´t tell them apart",

"I can´t tell them apart" can someone write this down for me? "I can´t tell them apart"

؟ نمیتونم بگم سجاف از هم جدا شود" کسی می تواند این را برای من بنویسد؟ "من نمی توانم آنها را از هم جدا کنم"

This means that you can´t see the difference, so you might say "I met some twins yesterday...

این به این معنی است که شما نمی توانید تفاوت را ببینید، بنابراین ممکن است بگویید "من دیروز با چند دوقلو آشنا

I can´t tell them apart", so I can´t see the difference

شدم ... نمی توانم آنها را از هم جدا کنم" بنابراین نمی توانم تفاوت را ببینم

I couldn´t say what was different about them, I can´t tell them apart

نمی‌توانم بگویم چه تفاوتی در مورد آنها وجود دارد، نمی‌توانم آنها را از هم جدا کنم، نمی‌توانم آنها را از هم

I can´t tell them apart

جدا کنم

ok

خوب

And usually when we´re talking about truth, when we´re asking someone to give us the truth...

و معمولاً وقتی در مورد حقیقت صحبت می‌کنیم، وقتی از کسی می‌خواهیم که حقیقت را به ما بدهد...

we´d say "could you tell the truth, please?"

ما می گفتیم "می توانید حقیقت را بگویید، لطفا؟"

"I need you to tell me the truth"

"من به تو نیاز دارم که حقیقت را به من بگو"

Just tell the truth

فقط حقیقت را بگو

We rarely say "say the truth" we don´t say that, say the truth.

ما به ندرت می گوییم "راست را بگو" ما آن را نمی گوییم، حقیقت را بگو.

Although that´s not bad we say "tell the truth"

اگرچه بد نیست ما می گوییم "راستش را بگو" حقیقت را

tell the truth

بگویم

The truth is what is true, what is real, what is fact.

حقیقت چیزی است که حقیقت دارد، آنچه واقعی است، آنچه واقعیت است.

What is true, it is true that I was born in England.

درست است که من در انگلستان به دنیا آمدم.

It is true that I´m English

درست است که من

It is true that I´m teaching you right now

انگلیسی هستم درست است که در حال حاضر به شما آموزش می دهم

Ok, so tell the truth

، خوب، پس حقیقت را

tell the truth, what´re you doing?

بگویید، راستش را بگویید، چه کار می کنید؟

Tell the truth, who brought my English mug?

راستش را بگو، لیوان انگلیسی من را کی آورده است؟

Tell the truth, why are you learning English? Tell the truth

راستش را بگو چرا انگلیسی یاد می گیری؟ راستش را بگو

One more phrase before I move on is "you never can tell", "you never can tell"

یک عبارت دیگر قبل از اینکه ادامه بدهم این است که "تو هرگز نمی توانی بگویی"، "هرگز نمی توانی بگویی"

This means, you never can tell

این به این معنی است که هرگز نمی توانید بگویید

it´s hard to know

شناختن شما سخت است

you...how do I explain this?

... چگونه این را توضیح دهم؟

you never can tell when the weather is going to change

شما هرگز نمی توانید بگویید که آب و هوا چه زمانی تغییر

you might say that

می کند، ممکن است بگویید

you never can tell

که هرگز نمی توانید بگویید

the weather just changes, it´s something you can´t predict.

که آب و هوا فقط تغییر می کند، این چیزی است که نمی توانید پیش بینی کنید.

You never can tell, you never can tell when is going to have a tantrum

شما هرگز نمی توانید بگویید، شما هرگز نمی

You never can tell when the car will break down

you never can tell

You never can tell with him

you never can tell if he`s going to be nice or if he´s going to be in a bad mood

توانید بگویید که کی قرار است عصبانی شود. او در خلق و خوی بدی قرار خواهد گرفت

I never can tell if my students think I talk too fast or if I talk too slow

من هرگز نمی توانم بگویم شاگردانم فکر می کنند که من خیلی سریع صحبت می کنم یا خیلی آهسته صحبت می کنم

Ok so let´s move on, so we talked about "say", we talked about "tell"

خوب پس بیایید ادامه دهیم، بنابراین در مورد "بگو" صحبت کردیم، ما در مورد "گفتن" صحبت کردیم.

Now we´re going to talk about the word "recommend"

اکنون می خواهیم در مورد کلمه "پیشنهاد" صحبت کنیم

"Recommend"

"پیشنهاد"

So, what I want you to do is, I want you to write me a sentence using the word "recommend"

بنابراین، کاری که از شما می خواهم این است که یک جمله با استفاده از کلمه "پیشنهاد" فیس بوک برای من بنویسید

Facebook, your comments are super slow

، نظرات شما بسیار کند هستند.

I mean it´s hardly anyone in here, maybe it´s the time of day

تقریباً کسی اینجا نیست، شاید وقت روز باشد،

but I want you to write me a sentence using the word "recommend"

اما می‌خواهم یک جمله با استفاده از کلمه "توصیه" برای من بنویسید

Ok so, we got a couple here

، بسیار خوب، ما یک زوج اینجا

Ok great, Jay says "I´d recommend this channel to anyone who is trying to learn English." Perfect sentence

داریم، بسیار عالی، جی می‌گوید: "من این کانال را توصیه می‌کنم به هر کسی که سعی در یادگیری زبان انگلیسی دارد." جمله کامل

Well done!

آفرین!

Bruno says "I recommend you to keep with the live class"

برونو می‌گوید «به شما توصیه می‌کنم با کلاس‌های زنده ادامه دهید»

Ok so, Bruno that sentence should be "I recommend you keep with the live classes"

بسیار خوب، برونو این جمله باید «به شما توصیه می‌کنم با کلاس‌های زنده ادامه دهید» باشد

loose the "to" or "I recommend that you keep with the live classes"

، «به» یا «توصیه می‌کنم که با کلاس‌های زنده ادامه دهید»

"I recommend for you care" that´s not correct.

«من توصیه برای مراقبت از شما" این درست نیست.

"I truly recommend that book." Very good, perfect!

"من واقعاً آن کتاب را توصیه می کنم." خیلی خوب، عالی!

"I recommend you eating that pizza" that would work it´d be better to say "I recommend that you eat that pizza"

"من به شما توصیه می کنم آن پیتزا را بخورید" که کارساز است، بهتر است بگویید "من توصیه می کنم آن پیتزا را بخورید"

"I recommend you eat that pizza"

"من به شما توصیه می کنم آن پیتزا را بخورید"

"I recommend that you teach us politeness form"

"توصیه می کنم که فرم ادب را به ما آموزش دهید"

It would be better to say "I recommend you teach us manners"

بهتر است بگویید "توصیه می کنم به ما آداب را بیاموزید"

"I recommend the brownish one", choosing shoes "the brownish one"

"من قهوه ای را توصیه می کنم"، انتخاب کفش "قهوه ای"

When choosing shoes, you choose a pair so "the brown ones" "I recommend the brown ones"

هنگام انتخاب کفش، یک جفت را انتخاب می کنید بنابراین "قهوه ای ها" "من قهوه ای را توصیه می کنم"

because it´s a pair

زیرا یک جفت است.

"I had recommended to my friends the new film yesterday" Very good"

"دیروز فیلم جدید را به دوستانم توصیه کرده بودم" بسیار خوب"

"I recommend you to eat Arabian food"

"به شما توصیه می کنم غذای عربی بخورید

We don´t use "to" again, "I recommend you eat Arabian food" I recommend you eat Arabian food.

" دوباره از "به" استفاده نمی کنیم، "توصیه می کنم غذای عربی بخورید" به شما توصیه می کنم غذای عربی بخورید

So, with "recommend"

. , با "توصیه"

We recommend a thing, we recommend a place, an event, a noun

ما یک چیز را توصیه می کنیم، یک مکان، یک رویداد، یک اسم

we recommend a noun

را توصیه می کنیم یک اسم را توصیه می

so I recommend

کنیم پس توصیه می

Is it always a noun?

کنم آیا همیشه اسم است؟

"I recommend this tea"

"من این چای را

"I recommend pizza, I recommend this restaurant"

توصیه می کنم" "من پیتزا را توصیه می کنم، این رستوران را توصیه می کنم

"I recommend this cake, I recommend this show"

" من این کیک را توصیه می کنم، من این نمایش را

"I recommend this place"

توصیه می کنم" "من این مکان را توصیه می کنم"

When you´re making a recommendation to somebody, if you´re making a suggestion to me

وقتی به کسی توصیه می کنید، اگر به من پیشنهاد می کنید،

then what you don´t say is "I recommend you

پس چیزی که شما نمی گویید این است که "من به شما توصیه می کنم

because what you´re doing is you´re recommending...me.

زیرا کاری که انجام می دهید این است که به من توصیه می کنید.

So you´re suggesting me

بنابراین شما به من پیشنهاد می کنید

So if I want to say to you that you should eat this pizza, bacause this pizza is the best.

بنابراین اگر می خواهم به شما بگویم که باید این پیتزا را بخورید، زیرا این پیتزا بهترین است.

I would say "I recommend that... I recommend that you try this pizza"

من می گویم "من توصیه می کنم که ... توصیه می کنم این پیتزا را امتحان کنید"

So what we do is that we usually use "that" and then a clause

بنابراین کاری که ما انجام می دهیم این است که معمولاً از "that" و سپس یک بند

so "that" and then something "I recommend that you go to the shops"

به عنوان "that" و سپس چیزی استفاده می کنیم "توصیه می کنم به مغازه ها بروید". "

"I recommend that you try the new bread"

"پیشنهاد می کنم که نان جدید را امتحان کنید"

"I recommend that you go to Holland"

"توصیه می کنم به هلند بروید"

"I recommend that you learn English"

"توصیه می کنم انگلیسی را یاد بگیرید"

"I recommend British English"

"من انگلیسی انگلیسی را توصیه می کنم"

Yes you could say that

بله می توانید بگویید که

Let´s try using, making a sentence using that, great...

اجازه دهید از آن استفاده کنید و با استفاده از آن جمله بسازید عالی است...

"I recommend you should eat pizza" Perfect

"من به شما توصیه می کنم پیتزا بخورید" عالی

Those of you writing in a foreign language I can´t read it so I can´t help you

کسانی از شما که به زبان خارجی می نویسید من نمی توانم آن را بخوانم بنابراین نمی توانم به شما کمک کنم

If you try writing in English that´ll...maybe get a response

اگر سعی کنید به زبان انگلیسی بنویسید شاید ... پاسخ

"I recommend UK"

«من بریتانیا را توصیه می‌کنم» «من بریتانیا را

"I recommend the UK", remember what we say before "I recommend the UK"

توصیه می‌کنم»، آنچه را که قبل از «به بریتانیا توصیه می‌کنم» می‌گوییم را به خاطر بسپارید،

"I recommend the UK stays in the EU", so European Union also we use "the"

«من توصیه می‌کنم بریتانیا در اتحادیه اروپا بماند»، بنابراین اتحادیه اروپا نیز از

"I recommend the UK stays in the EU." I agree.

«توصیه می‌کنم بریتانیا بماند» استفاده می‌کنیم. در اتحادیه اروپا." موافقم.

"I recommend that you eat pizza in a restaurant"

"توصیه می کنم در یک رستوران پیتزا بخورید"

"I don´t recommend buying a cup of tea..."

"من خرید یک فنجان چای را توصیه نمی کنم..."

"buying a cup that carries Foxy Lady"

"خرید فنجانی که بانوی فاکسی را حمل می کند"

"that says"

"که می گوید"

So there you go, you have 2 of the words that we covered.

پس شما بروید، 2 تا از کلمات را دارید که پوشش دادیم کورین می‌گوید:

"I don´t recommend buying a cup that says Foxy Lady"

«من توصیه نمی‌کنم فنجانی بخرم که روی آن «بانوی

Coreen says "Is it correct to pronounce better with a glottal T? Some said it´s wrong

In which word? In "better"

/betə/, /betə/, /beʔə/... beʔə is very regional so a Cockney might say /beʔə/

فاکسی» نوشته شود. /beʔə/... beʔə بسیار منطقه ای است، بنابراین یک کاکنی ممکن

"Itz beʔə" (It´s better) If speaking normal standard English Coreen then say /betə/

است بگوید /beʔə/ "Itz beʔə" (بهتر است) اگر انگلیسی استاندارد معمولی Coreen صحبت می کند، بگویید /betə/

/betə/ "itz betə". It´s better to use your "T´s"

/betə/ "itz betə". بهتر است از "T´s" خود استفاده کنید

"I recommend that you shop instead"

"توصیه می کنم به جای آن خرید کنید

"I recommend you to not take my recommendations seriously"

" "من به شما توصیه می کنم توصیه های من را جدی نگیرید"

"I recommend you don´t take my recommendations seriously"

"توصیه می کنم توصیه های من را جدی نگیرید"

So...regularly we use "recommend that" or you can recommend to someone

بنابراین ... ما به طور مرتب از "توصیه می کنم" استفاده می کنیم یا می توانید به کسی توصیه کنید

"I recommend to you this fabulous pizza" we keep coming back to pizza, it´s making me hungry

"من به شما این پیتزای شگفت انگیز را توصیه می کنم" ما مدام به پیتزا برمی گردیم، این مرا گرسنه می کند

"I recommended to my family that a new restaurant just opened up"

"به خانواده ام توصیه کردم که رستوران جدیدی افتتاح شده است"

"I recommended to my students this wonderful book"

"به دانش آموزانم این را توصیه کردم کتاب فوق‌العاده‌ای»

Or you´d say what you´re recommending after recommend

یا می‌گویید چه چیزی را توصیه می‌کنید پس از توصیه

"I recommend..."

«من توصیه می‌کنم...»

"I recommend pizza to the whole world"

«من پیتزا را به تمام دنیا

"I recommend Bella Italia restaurants"

توصیه می‌کنم» «من رستوران‌های

"I recommend Bella Italia restaurant, it´s a great place"

بلا ایتالیا را توصیه می‌کنم» «رستوران بلا ایتالیا را توصیه می‌کنم. ´s a great place»

Now "suggest" is another word, "suggest" is very similar to "recommend"

حالا «پیشنهاد» کلمه دیگری است، «پیشنهاد» بسیار شبیه به «پیشنهاد

I make a recommendation, I make a suggestion.

» است توصیه می کنم، پیشنهاد می کنم.

"May I make a suggestion?" is a phrase we use a lot.

"میتونم یه پیشنهاد بدم؟" عبارتی است که ما زیاد استفاده می کنیم.

So if you´re saying "I don´t know what to eat tonight" "I don´t know what to do" "should I eat Italian?"

بنابراین اگر می گویید "من نمی دانم امشب چه بخورم" "نمی دانم چه کار کنم" "آیا باید ایتالیایی بخورم؟"

"Should I try Mc Donalds? I don´t know", and I might say "excuse me, can I make a suggestion?"

"آیا باید مک دونالدز را امتحان کنم؟ نمی دانم"، و ممکن است بگویم "ببخشید، می توانم پیشنهادی بدهم؟"

"Can I make a suggestion? There´s a great little Indian restaurant at the end of the road..."

"میتونم یه پیشنهاد بدم؟ یه رستوران هندی بزرگ در انتهای جاده هست..."

you should definitely go there, I recommend it"

حتما باید بری اونجا، توصیه میکنم"

Yeah so, I want to make a suggestion

آره، پس، میخوام یه پیشنهاد

So Jhaled you said, "I suggest that to sign for the new company"

بدم پس جلد گفتی، "من پیشنهاد کنید که برای شرکت جدید امضا کنید"

That´s not correct, I´m not quite sure what are you trying to say

این درست نیست، من کاملاً مطمئن نیستم که می خواهید چه بگویید

So again with "suggest" we would use "that" we could use "that" "I suggest that..."

بنابراین دوباره با "پیشنهاد" ما از "که" استفاده می کنیم می توانیم از "آن" استفاده کنیم "من آن را پیشنهاد می کنم. .."

"I suggest that you go" so you use the person and then a verb

"پیشنهاد می کنم بری" پس از شخص و سپس فعل

"I suggest that you stop" "I suggest that you buy this"

"پیشنهاد می کنم که متوقف شوی" "پیشنهاد می کنم این را بخری"

"I suggest that you try that" "I suggest that we go there"

"پیشنهاد می کنم آن را امتحان کنی" "پیشنهاد می کنم که به آنجا برویم" استفاده می کنید.

"I suggested that we go home" "I suggested that you eat Indian food" Thank you, very good

"پیشنهاد کردم بریم خونه" "پیشنهاد کردم غذای هندی بخوری" ممنون خیلی

"May I make a suggestion?. Yes you may" "I suggest that you go and see that new movie" Perfect

خوبه "میشه یه پیشنهاد بدم؟ بله، ممکن است" "پیشنهاد می کنم که بروید و آن فیلم جدید را ببینید" عالی

"I suggest you try that" Good

"پیشنهاد می کنم آن را امتحان کنید"

The video keeps freezing all the time, Facebook if my video keeps freezing I do apologise

خوب ویدیو همیشه ثابت می ماند، فیس بوک اگر ویدیوی من ثابت ماند،

it´ll be my dodgy wi-fi

من عذرخواهی می کنم که این کار بد من خواهد بود fi

"I suggest that.." no, it´s not right

"پیشنهاد می کنم که..." نه، این درست نیست

"I suggest that you..." so you need the person "I suggest that you sign the contract for this company"

"من به شما پیشنهاد می کنم..." بنابراین به شخص نیاز دارید "پیشنهاد می کنم قرارداد این شرکت را امضا کنید"

It´s what you should say

این چیزی است که باید بگویید

Someone asks me "what languages do I speak?" I don´t speak any other language fluently

یکی می پرسد من "به چه زبان هایی صحبت می کنم؟" من به هیچ زبان دیگری مسلط

I don´t speak any other language fluently, I speak many languages a tiny little bit

صحبت نمی کنم، به زبان دیگری روان صحبت نمی کنم، من به زبان های زیادی صحبت می کنم،

I speak a bit of Spanish as well but I don´t speak any other language fluently

کمی کمی اسپانیایی نیز صحبت می کنم، اما من صحبت نمی کنم هر زبان دیگری که روان باشد

"I suggest you make..." so person and then verb, never use infinitive after "suggest that"

"من به شما پیشنهاد می کنم بسازید..." بنابراین شخص و سپس فعل، هرگز پس از "پیشنهاد آن"

or "suggest you", you never say "to make" or "to do"

یا "پیشنهاد به شما" از مصدر استفاده نکنید، هرگز نگویید "ساختن" یا "انجام دادن"

"I suggest you do..." "I suggest you make..." "I suggest you have..." "I suggest you be yourself..."

"من به شما پیشنهاد می کنم انجام دهید" ..." "پیشنهاد می کنم بسازی..." "پیشنهاد می کنم داشته باشی..." "پیشنهاد می کنم خودت باشی..."

So you wouldn´t say "I suggest you to be..." "I suggest you to make"

پس نمی گویی: "پیشنهاد می کنم..." "من پیشنهاد می‌کنم بسازید»

so "I suggest you make videos about question tags"

بنابراین «پیشنهاد می‌کنم درباره برچسب‌های سؤال ویدیو بسازید»

"I suggest you more travelling" "I suggest you do..." you need the verb "I suggest you do..."

«پیشنهاد می‌کنم est you more travelling" "پیشنهاد می کنم انجام دهید..." به فعل "پیشنهاد می کنم انجام دهید..."

"I suggest that you do more travelling"

"پیشنهاد می کنم که بیشتر سفر کنید"

"I suggest you visit my country"

"پیشنهاد می کنم به کشور من سفر کنید"

"I suggest that you change your internet connection" Yes, yes, I need to but this isn´t my house.

"پیشنهاد می کنم که تغییر دهید" اتصال به اینترنت شما" بله، بله، من نیاز دارم، اما اینجا خانه من نیست.

and I don´t... my landlord looks after all the connections

و من نه... صاحبخانه من مراقب تمام

he looks after the water, the gas, the electric and the internet

اتصالاتی است که از آب، گاز، برق و اینترنت

and I asked for it to be upgraded many times but it can´t happen yet

مراقبت می کند و من بارها درخواست کردم که ارتقا یابد، اما هنوز این اتفاق نمی افتد

so unfortunately I can´t do anything about it

، متأسفانه می توانم هیچ کاری در مورد آن انجام ندهید

"I suggest you pay the rent", yes definitely.

"پیشنهاد می کنم اجاره را بپردازید"، بله قطعا.

"Please recommend me the lipstick you use" or "please tell me what lipstick you use"

"لطفا رژ لبی را که استفاده می کنید به من توصیه کنید" یا "لطفاً به من بگویید چه رژ لبی استفاده می کنید"

or "recommend a good lipstick"

یا "یک رژ لب خوب توصیه کنید"

I´m using MAC lipstick

من از رژ لب MAC استفاده

"I suggest that you try to open the window" Perfect!

می کنم "پیشنهاد می کنم سعی کنید پنجره را باز کنید" عالی!

Ok good, alright guys time is getting on so I´m going to make a suggestion

بسیار خوب، خوب بچه ها زمان در حال نزدیک شدن است، بنابراین من پیشنهاد

that you check out some of the other videos that I released only today...

می کنم برخی از ویدیوهای دیگری را که فقط امروز

I released 2 videos today "The Bitesize Business English" video nº 7

منتشر کردم، ببینید... من امروز 2 ویدیو را منتشر کردم "The Bitesize Business English" ویدیوی شماره 7

because I´m doing one everyday for the next few weeks at least

زیرا من حداقل برای چند هفته آینده هر روز یکی از این کارها را انجام می

and I released a video all about English traditions around Easter in the UK

دهم و یک ویدیو درباره سنت های انگلیسی در مورد عید پاک در

Ok UK

بریتانیا منتشر

So I suggest that you go and take a look at those videos and tell me what you think

کردم، بنابراین پیشنهاد می کنم که بروید و به آن ویدیوها نگاهی بیندازید و به من بگویید که نظر شما چیست.

I also recommend that you have a relaxing weekend

توصیه می‌کنم آخر هفته‌ای آرام داشته باشید،

I also recommend that you come to my Instagram page where I release a new pronunciation ...

همچنین توصیه می‌کنم به صفحه اینستاگرام من بیایید، جایی که من هر روز یک تلفظ جدید را منتشر می‌کنم...

video every single day to help you with your English speaking

ویدیویی که به شما در زبان انگلیسی کمک می‌کند

so, if you´re not already a subscriber here please do press the subscribe button

، بنابراین، اگر قبلاً مشترک اینجا نیستید، لطفاً این کار را انجام دهید. دکمه اشتراک را فشار دهید

I try to do live broadcast at least 3 times a week, I will be back on Monday at the earlier time of 12 o´ clock

من سعی می کنم حداقل 3 بار در هفته پخش زنده انجام دهم، دوشنبه ساعت 12 برمی گردم

So please do subscribe, come and join me again, come and visit everyday where I´m proposting a new video

پس لطفا مشترک شوید، بیایید و دوباره به من بپیوندید، بیایید و هر روز از جایی که من بازدید می کنم بازدید کنید. m در حال پیشنهاد یک ویدیوی جدید

Give this video a thumbs up if you find it in any way helpful, I´m sorry if it was a bit late

اگر این ویدیو را در هر یک از آنها یافتید، از آن حمایت کنید بسیار مفید است، متاسفم اگر کمی دیر شد،

maybe in the future I´ll go back to a more, a much more formal way of teaching

شاید در آینده به روشی بیشتر و رسمی تر برای آموزش برگردم،

but if you did find it helpful then please give it a thumbs up

اما اگر آن را مفید یافتید، لطفاً به آن پاسخ مثبت دهید

Check out all the links in the description box below you´ll find my Instagram page there and my Facebook

همه را بررسی کنید پیوندهای موجود در جعبه توضیحات زیر، صفحه اینستاگرام من و صفحه فیس بوک من را در آنجا پیدا خواهید کرد

page, if you´re not already a member of Facebook and yeah, I´m gonna go and have some food now

، اگر قبلاً عضو فیس بوک نیستید و بله، اکنون می روم و کمی غذا می خورم،

because all that talk of pizza has made me super super hungry

زیرا تمام صحبت ها در مورد پیتزا وجود دارد. من را فوق العاده گرسنه کرد

Before I leave a huge thank you to my moderators for keeping on top of those horrible trolls

قبل از اینکه از مدیرانم تشکر کنم که در بالای آن ترول های وحشتناک قرار گرفتند

I will see you again soon guys, take care, have a lovely weekend. Bye.

، به زودی دوباره شما را می بینم بچه ها، مراقب باشید، آخر هفته خوبی داشته باشید. خدا حافظ.