What to say at your job interview (all my BEST phrases and tips!)

Hi, everyone. I'm Jade. What we're talking about today is job interview English. So,

سلام به همه. من جید هستم. آنچه امروز در مورد آن صحبت می کنیم مصاحبه شغلی انگلیسی است. بنابراین،

in this lesson, I'm going to give you some phrases that you can use in a job interview,

در این درس، من قصد دارم عباراتی را به شما ارائه دهم که می توانید از آنها در مصاحبه شغلی استفاده کنید،

and I'll also be giving you... We'll also be looking at what grammar you should be using

و همچنین به شما ... همچنین بررسی خواهیم کرد که از چه دستور زبانی

to answer common job interview questions. So I'm going to break it down so you know

برای پاسخ دادن استفاده کنید. سوالات متداول مصاحبه شغلی بنابراین من آن را تجزیه

what to expect when you have that job interview in English, maybe for the first time, or maybe

می‌کنم تا بدانید وقتی آن مصاحبه شغلی را به زبان انگلیسی انجام می‌دهید، چه انتظاری باید داشته باشید ، شاید برای اولین بار، یا

you've already had a couple of interviews in English but you just want to improve your performance.

شاید قبلاً چند مصاحبه به زبان انگلیسی داشته‌اید، اما فقط می‌خواهید وضعیت خود را بهبود ببخشید. کارایی.

So let's start by talking about before the interview. So when you get there, there's

پس بیایید با صحبت در مورد قبل از مصاحبه شروع کنیم. بنابراین، وقتی به آنجا

always, like, that bit of small talk. Maybe you find it awkward, maybe you're a pro at

می‌رسی، همیشه آن حرف‌های کوچک وجود دارد. شاید به نظر شما ناخوشایند باشد، شاید در صحبت های کوچک حرفه ای باشید

small talk, but I thought I'd just give you some phrases so that you've got something

، اما من فکر کردم فقط چند عبارت را به شما

to say, at least. So, when you get there, it's polite to say something like:

بگویم تا حداقل چیزی برای گفتن داشته باشید. بنابراین، وقتی به آنجا رسیدید، مودبانه است که چیزی مانند:

"Thanks for inviting me to interview." If you feel like initiating small talk, you could say

"از اینکه من را برای مصاحبه دعوت کردید متشکرم." اگر می خواهید شروع به گفتگو کنید، می توانید

something like: "Is the position based in this office?" or "building", wherever you

چیزی مانند این بگویید: "آیا موقعیت در این دفتر است؟" یا "ساختمان"، هر کجا که

are. You might also want to say: "Oh, how many people work here?" Just sort of general

هستید. همچنین ممکن است بخواهید بگویید: "اوه، چند نفر اینجا کار می کنند؟" فقط

things, nothing personal going on there.

چیزهای کلی، هیچ چیز شخصی در آنجا نمی گذرد.

Or you might make an observation about what you see about the building or the workplace.

یا ممکن است در مورد آنچه در مورد ساختمان یا محل کار می بینید مشاهده کنید.

You could say: "The offices are impressive." Now, clearly, if the building isn't very nice,

می توانید بگویید: "دفترها چشمگیر هستند." حالا، واضح است، اگر ساختمان خیلی زیبا نیست،

and there isn't anything remarkable about it, then I probably wouldn't say something

و هیچ چیز قابل توجهی در مورد آن وجود ندارد، احتمالاً چنین چیزی را نمی گویم

like this. It's better to make no observation than say one that's not true, or one that

. بهتر است هیچ مشاهده ای انجام ندهیم تا اینکه بگوییم چیزی که درست نیست، یا

sounds a bit strange because the place is a real dump. You don't want to say it's great

چیزی که کمی عجیب به نظر می رسد، زیرا آن مکان یک زباله دان واقعی است. شما نمی خواهید بگویید که

in your phrase. But maybe the area's nice, so then you could say: "What a great location!"

در عبارت شما عالی است. اما شاید منطقه خوب باشد، پس می توانید بگویید: "چه موقعیت عالی!"

This is an exclamation. You say it with some kind of enthusiasm. Or you might say, as you're

این یک تعجب است. با یه جوری اشتیاق میگی یا ممکن است در حالی که

walking to the interview room: "Ah, I see you have an open plan office." That means

به سمت اتاق مصاحبه می روید بگویید: "آه، می بینم که شما یک دفتر طرح باز دارید." یعنی

where everybody works together in the same room. Or you might say:

جایی که همه با هم در یک اتاق کار می کنند. یا ممکن است بگویید:

"I see you have a staff canteen."

"من می بینم که شما یک غذاخوری کارکنان دارید."

That's where you get your food. Okay? So,

غذای خود را از آنجا می گیرید. باشه؟ بنابراین،

all suggestions for general small talk.

همه پیشنهادات برای صحبت های کوچک کلی.

The interviewer may, however, initiate small talk with you, in which case, general things

با این حال، مصاحبه کننده ممکن است شروع به گفتگوی کوچک با شما کند، در این صورت، چیزهای کلی

they like to talk about in England... Our... Our favourite topics of small talk are the

که دوست دارند در انگلستان در مورد آنها صحبت کنند... موضوعات مورد علاقه ما در صحبت های کوچک

weather, so you could say something like: "It's chilly today." That means it's a bit

آب و هوا است، بنابراین می توانید چیزی مانند این بگویید : امروز هوا سرد است." یعنی کمی

cold. Or mild. "Mild" is... "Mild" is when the weather is better than you would expect

سرد است. یا خفیف. "ملایم" است... "ملایم" زمانی است که هوا بهتر از آن چیزی است که

for that time of year. So if it's winter and it's mild, it's not as cold as you would expect

برای آن زمان از سال انتظار دارید. بنابراین اگر زمستان است و هوا معتدل است، آنقدر که انتظار دارید سرد

it to be. Yep. So we love to talk about the weather, you know that about British people.

نیست. بله بنابراین ما دوست داریم در مورد آب و هوا صحبت کنیم، شما این را در مورد مردم بریتانیا می دانید.

Did you also know we like to talk about the traffic or the tube delays and things like

آیا می دانید که ما دوست داریم در مورد ترافیک یا تاخیر لوله و مواردی از

that? So, perhaps they'll say: "How was the traffic? How was your journey here?" You can

این دست صحبت کنیم؟ بنابراین، شاید آنها بگویند: "ترافیک چطور بود؟ سفر شما به اینجا چگونه بود؟" می توانید از

tell them about your journey. Say: -"Oh, it wasn't bad." -"How was your journey?" -"Not bad."

سفر خود به آنها بگویید. بگو: -اوه، بد نبود. -"مسافرت شما چطور بود؟" -"بد نیست."

That means it was okay. Or you could say: "It didn't take me too long." It didn't

یعنی خوب بود یا می توانید بگویید: "خیلی طول نکشید."

take me too long. Now, just a tip: You don't want to say: "It was a nightmare; it took

خیلی طول نکشید. حالا فقط یک نکته: شما نمی خواهید بگویید: "این یک کابوس بود،

me hours", because they'll probably want to employ someone who can get to the job easily.

ساعت ها طول کشید"، زیرا آنها احتمالاً می خواهند شخصی را استخدام کنند که بتواند به راحتی به کارش برسد.

And maybe they'd also make conversation about where you've travelled from.

و شاید آنها همچنین در مورد اینکه از کجا سفر کرده اید صحبت کنند.

"Oh, where is it you live? Oh, I know that place. My cousin lives there", blah, blah, blah, blah, blah.

"اوه، کجا زندگی می کنی؟ اوه، من آن مکان را می شناسم. پسر عموی من آنجا زندگی می کند"، بالله، بل، بل، بل، بل،

They... They might also be interested to know where you're from, your country. So maybe

آنها... همچنین ممکن است علاقه مند باشند بدانند اهل کجا هستید، کشورتان. بنابراین شاید

they'll do some small talk about where you're from as well, whatever that country is. When

آنها در مورد اینکه شما اهل کجا هستید ، هر کشوری که باشد، صحبت های کوچکی انجام دهند. وقتی

we come back, we're going to look at specific job interview questions, and I'm going to

برگشتیم، به سوالات مصاحبه شغلی خاصی نگاه می کنیم، و من

break it down for you, and give you phrases and grammar tips so that you know what to

آن را برای شما تجزیه می کنم و عبارات و نکات گرامری را به شما می دهم تا

say in different parts of your interview.

بدانید در قسمت های مختلف مصاحبه خود چه بگویید.

Let's have a look at some common interview questions, and I'll give you some phrases,

بیایید نگاهی به سوالات متداول مصاحبه بیندازیم و من عباراتی را در اختیار شما قرار

and we'll mention grammar, where necessary. So, a common interview question is when they

می دهم و در صورت لزوم دستور زبان را ذکر می کنیم. بنابراین، یک سؤال رایج در مصاحبه زمانی است که آنها

say: "Tell me about your experience." Here, they want you to summarize what you've been

می گویند: "در مورد تجربه خود به من بگویید." در اینجا، آنها از شما می خواهند که کارهایی که انجام داده اید را خلاصه کنید

doing. And I'm going to give you some tips for that, because if you just start summarizing

. و من قصد دارم نکاتی را برای آن به شما ارائه کنم، زیرا اگر تازه شروع به خلاصه

your experience, and you start with your first job ever, and then you go forward, sometimes,

کردن تجربیات خود کنید، و با اولین کار خود شروع کنید ، و سپس به جلو بروید، گاهی اوقات،

this has happened before, the interviewer will say: "Okay, that's enough." So, stop.

قبلاً این اتفاق افتاده است، مصاحبه کننده می گوید: باشه کافیه.» پس بس کن

So, you've just told them about all the stuff that happened ages ago, which isn't relevant

بنابراین، شما فقط در مورد همه چیزهایی که در سنین قبل اتفاق افتاده است، که مربوط

to the job, so you've really missed out on your opportunity to sell yourself, there.

به شغل نیست، به آنها گفته اید، بنابراین واقعاً فرصت خود را برای فروش خود در آنجا از دست داده اید.

So what you should do is you should mention your most relevant experience first, that's

بنابراین کاری که باید انجام دهید این است که ابتدا باید مرتبط ترین تجربه خود را ذکر کنید، که

usually your most recent job, and then go backwards. So, start with the most recent

معمولاً آخرین شغل شماست، و سپس به عقب برگردید. بنابراین، از آخرین

job, and then go backwards. And what's also helpful to do is... Maybe you don't want to

کار شروع کنید و سپس به عقب بروید. و آنچه که انجام دادن آن نیز مفید است این است که... شاید نمی خواهید

talk about all your jobs. You could say something like:

در مورد همه مشاغل خود صحبت کنید. می‌توانید چیزی شبیه این بگویید:

"I want to tell you about my two most recent positions."

"می‌خواهم در مورد دو موقعیت اخیرم به شما بگویم."

So when you say that at the beginning of your answer, the interviewer

بنابراین وقتی در ابتدای پاسخ خود می گویید، مصاحبه کننده

knows: "Oh, how long do I have to listen for, and what am I to expect, here?" Because if

می داند: "اوه، تا کی باید گوش کنم و در اینجا چه انتظاری دارم؟" زیرا

you just sometimes start talking, start talking, start talking, they, again, might cut short

اگر گاهی اوقات شروع به صحبت کنید، شروع به صحبت کنید، شروع به صحبت کنید، آنها دوباره ممکن است

your answer because they don't know how much you're going to talk about. And this is a

پاسخ شما را کوتاه کنند، زیرا نمی دانند قرار است در مورد چقدر صحبت کنید. و این

way to make sure that you say what you need to say.

راهی است برای اطمینان از اینکه آنچه را که باید بگویید می گویید.

You say what's going to make you look good.

شما می گویید چه چیزی شما را زیبا می کند.

Use this question to sell yourself. Tell them about what have you've done in your experience

از این سوال برای فروش خود استفاده کنید. به آنها بگویید در تجربه یا تحصیلات خود چه کارهایی انجام داده اید

or your education that fits the job, so don't talk about things that aren't relevant. Mention

که متناسب با شغلتان است، بنابراین در مورد چیزهایی که مرتبط نیستند صحبت نکنید.

your achievements as well, so that means: What successes did you actually have in those

دستاوردهای خود را نیز ذکر کنید، به این معنی که: واقعاً چه موفقیت هایی در آن

jobs? Make sure that they know about it. You can mention figures, how much money, how many,

مشاغل داشته اید؟ مطمئن شوید که آنها در مورد آن می دانند. می توانید به ارقام اشاره کنید، چه مقدار پول، چه تعداد،

how big the teams were, things like that. So really try to paint a picture and tell

چقدر تیم ها بزرگ بودند، مواردی از این قبیل. بنابراین واقعاً سعی کنید یک تصویر ترسیم کنید و

a story of what you did, because the interviewer's just not going to know unless you tell them

داستانی از کاری که انجام دادید تعریف کنید، زیرا مصاحبه‌کننده نمی‌داند مگر اینکه به او بگویید

and make it easy for them.

و کار را برای او آسان کنید.

Here... Here's a big gap, but under the gap, here's a phrase. You could say:

اینجا ... اینجا یک شکاف بزرگ است، اما در زیر شکاف، این یک عبارت است. می توانید بگویید:

"I currently work as..." You could also use the continuous: "I'm currently working as..." blah, blah,

"من در حال حاضر به عنوان ... کار می کنم" همچنین می توانید از حالت مستمر استفاده کنید : "در حال حاضر به عنوان ... کار می کنم" بلا، بلا،

blah, your job. And you can go into talk about your job. If you're talking about a past job,

بلا، شغل شما. و می توانید در مورد شغل خود صحبت کنید. اگر در مورد یک شغل گذشته صحبت

you could say: "From 2005 to 2009, I worked as a technician at"-blah, blah, blah-"place".

می کنید، می توانید بگویید: "از سال 2005 تا 2009، من به عنوان یک تکنسین در"-blah, blah, blah-"place کار کردم.

And then you can talk more about the job. Or, you could use a present perfect, if it's

و سپس می توانید بیشتر در مورد شغل صحبت کنید. یا ، اگر

a job that you're still in now. So you could say:

این شغلی است که اکنون در آن هستید، می‌توانید از یک زمان عالی استفاده کنید. بنابراین می توانید بگویید:

"I've been working as an engineer for company for three years. Let me tell you more about that job."

"من سه سال است که به عنوان مهندس در شرکت کار می کنم. بگذارید در مورد آن شغل بیشتر به شما بگویم."

So moving on from summarizing your experience, another common interview question is where

پس از خلاصه کردن تجربیات خود ادامه دهید، یکی دیگر از سؤالات رایج مصاحبه این است که

they ask you to imagine a situation, situation that might happen in the job at... At the

آنها از شما می خواهند که موقعیتی را تصور کنید، موقعیتی که ممکن است در کار در ... در

place. You don't work there yet, but they just want to know what you would do in this

محل اتفاق بیفتد. شما هنوز آنجا کار نمی کنید، اما آنها فقط می خواهند بدانند که در این شرایط چه کار می کنید

situation. So, let's say you want to apply for a job in a... In a store, in a retailer.

. بنابراین، فرض کنید می خواهید برای کار در یک ... در یک فروشگاه، در یک خرده فروش درخواست دهید.

They might say: "Tell me about how you would deal with a customer complaint. Customer complaint.

آنها ممکن است بگویند: "به من بگویید چگونه با شکایت مشتری برخورد می کنید. شکایت مشتری.

What would you do in this situation?" So you need to imagine that situation, and the grammar

در این شرایط چه می کنید؟" بنابراین باید آن موقعیت را تصور کنید، و دستور زبانی

you need to use is "would", hypothetical "would". That shows that you're using your imagination.

که باید استفاده کنید «wild» است، «wild» فرضی. این نشان می دهد که شما از تخیل خود استفاده می کنید.

So you could say... Keep moving. "First of all, I would apologize to the customer", and

بنابراین می توانید بگویید... به حرکت ادامه دهید. «اول از مشتری عذرخواهی می‌کنم» و

then you can continue to tell us more about what you would do in the situation. "Would"

سپس می‌توانید در ادامه به ما بگویید که در این موقعیت چه کاری انجام می‌دهید. "Would"

shows that you're talking about that hypothetical situation. It's not a real situation; it's

نشان می دهد که شما در مورد آن موقعیت فرضی صحبت می کنید. این یک وضعیت واقعی نیست. این چیزی

one that you're imagining in your head.

است که شما در ذهن خود تصور می کنید.

Or, maybe you want to talk about something from your personal experience. I also recommend

یا شاید بخواهید در مورد چیزی از تجربه شخصی خود صحبت کنید. من هم

this. So you could say: "Let me tell you about... Let me tell you about a time when I successfully

این را توصیه می کنم. بنابراین می توانید بگویید: "اجازه دهید درباره... اجازه دهید درباره زمانی به شما بگویم که با موفقیت

dealt with a customer complaint. It happened because the customer bought... Bought a jumper,

به یک شکایت مشتری رسیدگی کردم. این اتفاق به این دلیل بود که مشتری خرید ... یک جامپر خرید

and the jumper had a hole in it, and when she came back, she was... She was very angry

و جامپر سوراخی در آن ایجاد کرد. و وقتی برگشت، خیلی عصبانی

and emotional, because there was a hole in her jumper. So first of all, I apologized

و احساساتی بود، چون در جامپرش سوراخ بود، پس اول از همه از

to the customer, and I said: 'I'll do whatever I can. Let me see if we've got another jumper

مشتری عذرخواهی کردم و گفتم: هر کاری انجام می دهم. من می توانم. اجازه دهید ببینم آیا ما یک جامپر دیگر

in your size.' I went to find the jumper, and the customer was very, very happy. And

در اندازه شما داریم. من رفتم تا جامپر را پیدا کنم و مشتری بسیار بسیار خوشحال شد و در کمال

to my surprise, she wrote a thank you letter and sent it to the store after, because she

تعجب نامه تشکری نوشت و بعد از آن به فروشگاه فرستاد، زیرا

said I dealt with her in her distress very well." So things like that, you know? Showing

گفت من در مضیقه اش خیلی خوب با او برخورد کردم . پس چنین چیزهایی می دانید؟ نشان دادن

how you do a little bit extra in your job, and showing how amazing you are, basically,

اینکه چگونه در کار خود کمی بیشتر کار می کنید و نشان می دهید که اساساً

when you tell stories. So when we come back, we're going to look at more common interview

وقتی داستان می گویید چقدر شگفت انگیز هستید. بنابراین وقتی برمی گردیم، به سؤالات رایج مصاحبه نگاه خواهیم کرد

questions. And again, I'll give you some phrases, and I'll give you the grammar that you need

. و باز هم عباراتی را به شما می‌دهم و دستور زبانی را که باید

to use to answer these questions.

برای پاسخ به این سؤالات استفاده کنید، به شما می‌دهم.

Okay, next we're going to talk about that interview question that everybody knows about,

بسیار خوب، در ادامه درباره آن سوال مصاحبه صحبت خواهیم کرد که همه درباره آن می‌دانند،

and it's always asked, but nobody really knows how to answer. Talking about your strengths

و همیشه پرسیده می‌شود، اما هیچ‌کس واقعاً نمی‌داند چگونه پاسخ دهد. صحبت کردن در مورد نقاط قوت

and your weaknesses, or maybe your strength and your weakness. That's something for perfectionists

و ضعف خود، یا شاید قدرت و ضعف شما. این چیزی است که کمال

to be aware of, because when I've worked for people before and doing interview practice

گرایان باید از آن آگاه باشند، زیرا وقتی من قبلاً برای مردم کار کرده ام و تمرین مصاحبه انجام داده

and I asked this question, the perfectionist will just start with, you know, one weakness.

ام و این سؤال را پرسیدم، کمال گرا فقط با یک نقطه ضعف شروع می کند.

"Oh, I'm not very good at," you know, this. But then they'll give, like, they'll just

"اوه، من در این کار خیلی خوب نیستم" می دانید. اما پس از آن آنها می دهند، مانند، آنها فقط به راه

keep going. They'll try to give two or three other weaknesses, when the point is: just

خود ادامه می دهند. آنها سعی می کنند دو یا سه نقطه ضعف دیگر را مطرح کنند، در حالی که نکته این است: فقط

say one. Okay? Don't tell them more than you need to. And, yeah, somebody who's not a perfectionist,

یکی را بگویید. باشه؟ بیش از آنچه نیاز دارید به آنها نگویید. و بله، کسی که کمال گرا نیست،

who probably doesn't analyze themselves very deeply, is a person likely to give a better

و احتمالاً خود را خیلی عمیق تجزیه و تحلیل نمی کند ، احتمالاً پاسخ بهتری

answer to this question, because they don't really think that they're that bad at anything,

به این سؤال می دهد، زیرا آنها واقعاً فکر نمی کنند که در هیچ کاری آنقدر بد هستند،

and this is a much better interview technique to have, because you really should be selling

و این تکنیک مصاحبه بسیار بهتری است، زیرا شما واقعاً باید

yourself rather than saying what's bad about you.

خودتان را بفروشید تا اینکه بگویید چه چیزی بد است.

So anyway, the secret of answering this question is to mention a "learning". And some of you

پس به هر حال راز پاسخ به این سوال ذکر یک «یادگیری» است. و برخی از شما

might not like this word, because it's not yet a real word in English, but people are

ممکن است این کلمه را دوست نداشته باشید، زیرا هنوز یک کلمه واقعی در انگلیسی نیست، اما مردم

using it. And what I mean by it is: When you're telling your answer about what you're good

از آن استفاده می کنند. و منظور من از آن این است: وقتی پاسخ خود را در مورد آنچه که در آن مهارت دارید

at and what you're not so good at, make sure that you involve an example of what you've

و در چه چیزی خیلی خوب نیستید می‌گویید، مطمئن شوید که نمونه‌ای از چیزهایی را که

learnt. If you're going to say that something's bad about yourself, make sure that you convey

یاد گرفته‌اید در نظر بگیرید. اگر می خواهید بگویید که چیزی در مورد خودتان بد است، مطمئن شوید که

that you've changed that already, or you've learnt from the... From your past mistakes,

قبلاً آن را تغییر داده اید، یا از اشتباهات گذشته خود درس گرفته اید،

and that makes it a good answer.

و این باعث می شود پاسخ خوبی باشد.

You can't just learn an answer to this question, because it really depends on the job that

شما نمی توانید فقط پاسخ این سوال را بیاموزید، زیرا واقعاً به شغلی که برای آن درخواست می دهید بستگی دارد

you're applying for. So let's imagine that you are applying for a job, something to do

. بنابراین بیایید تصور کنیم که برای شغلی درخواست می‌کنید، چیزی که

with events. Okay? Because when you work in events, there's a lot of planning involved,

با رویدادها ارتباط دارد. باشه؟ چون وقتی در رویدادها کار می‌کنید ، برنامه‌ریزی زیادی درگیر است،

okay, but there's also a lot of unpredictable things that happen. So, this could be a good

خوب، اما اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی زیادی نیز رخ می‌دهد. بنابراین، این می تواند پاسخ خوبی

answer for that kind of job: "I make a lot of plans and lists." Planning.

برای این نوع شغل باشد: " من برنامه ها و لیست های زیادی تهیه می کنم." برنامه ریزی.

"But often, the plan goes out the window, and I think on my feet."

"اما اغلب، نقشه از پنجره بیرون می رود و من روی پاهایم فکر می کنم."

If something goes out the window,

اگر چیزی از پنجره بیرون رفت،

that's an idiom for you don't... You don't follow the plan anymore. You forget about

این یک اصطلاح برای شماست... شما دیگر برنامه را دنبال نمی کنید. شما برنامه را فراموش

the plan. And when you think on your feet, you're improvising; you're doing something

می کنید. و وقتی روی پای خود فکر می کنید، در حال بداهه گویی هستید. بدون اینکه برای آن آماده شده باشید، کاری را انجام می دهید

without... Without having prepared for it. So that's a good answer for that kind of job,

. بنابراین این پاسخ خوبی برای این نوع شغل است،

but it wouldn't be appropriate for a lot of other jobs. Yep.

اما برای بسیاری از مشاغل دیگر مناسب نیست. بله

What about...? What about this one, then:

در مورد ...؟ در مورد این یکی، پس:

"I used to check and double check the work of my staff obsessively.

"من عادت داشتم کار کارکنانم را با وسواس بررسی می کردم و دوباره چک می کردم.

As I climbed the career ladder, I've had to learn to trust others to do their jobs."

همانطور که از نردبان شغلی بالا می رفتم، باید یاد می گرفتم که به دیگران برای انجام کارهایشان اعتماد کنم."

So, this could be an answer for a manger or someone like that,

بنابراین، این می تواند پاسخی برای یک آخور یا کسی شبیه به آن باشد،

someone who has a real eye for detail and really, really cares about things being done

کسی که به جزئیات توجه واقعی دارد و واقعاً واقعاً به خوب انجام شدن کارها اهمیت می

well. But someone who also knows that there's just not enough hours in the day to do everything,

دهد. اما کسی که همچنین می‌داند که ساعات کافی در روز برای انجام همه کارها وجود ندارد،

so I need to also trust my staff to do their things. That's potentially a good answer for

بنابراین باید به کارکنانم نیز برای انجام کارهایشان اعتماد کنم. اگر در موقعیتی مشابه هستید، این به طور بالقوه پاسخ خوبی برای

you, if you're in a similar situation.

شماست.

Yeah, so just remember that although you need to reveal something that's not so good about

بله، پس فقط به یاد داشته باشید که اگرچه باید چیزی را فاش کنید که در مورد خودتان خوب نیست

yourself, in this case, maybe it's not good that you don't follow your lists, but it is

، در این مورد، شاید خوب نباشد که لیست های خود را دنبال نکنید، اما

good because in a job like planning events, you can't always follow the plan, because

خوب است زیرا در شغلی مانند برنامه ریزی رویدادها، می توانید همیشه از برنامه پیروی کن، چون

life's not like that. You'll be given unexpected situations sometimes. And also, if you're...

زندگی اینطور نیست. گاهی اوقات موقعیت های غیرمنتظره ای به شما داده می شود. و همچنین، اگر ...

If you're a manager, perhaps that's a good thing that you've overcome being obsessive,

اگر مدیر هستید، شاید این چیز خوبی است که بر وسواسی بودن غلبه کرده اید،

but were you obsessive about the right things? Well, you were making sure that the job was

اما آیا در مورد چیزهای درست وسواس داشتید؟ خوب، شما مطمئن بودید که کار به

done well, so maybe that's a good thing, too.

خوبی انجام شده است، پس شاید این هم چیز خوبی باشد.

Moving on. You'll often get asked in the interview: "So, why do you want to work for us?" When

در حال حرکت اغلب در مصاحبه از شما می پرسند: "پس، چرا می خواهید برای ما کار کنید؟" وقتی با

you get this question, it's a really good idea to not just talk about the company. You're

این سوال مواجه شدید، ایده بسیار خوبی است که فقط در مورد شرکت صحبت نکنید. شما

drawn to that brand or that company, like for example:

به سمت آن برند یا آن شرکت کشیده شده اید ، مثلاً:

"Oh, I really want to work at Google or Microsoft, because..."

"اوه، من واقعاً می خواهم در گوگل یا مایکروسافت کار کنم، زیرا..."

Say more than just about the company, where you show

بیش از فقط در مورد شرکت بگویید، جایی که

what you know about the company. You should talk about the actual position, the job that

آنچه را که در مورد شرکت می دانید نشان دهید. . شما باید در مورد موقعیت واقعی، شغلی که

you'd be doing. You need to show that as well as being interested in the company, you would

می خواهید انجام دهید صحبت کنید. شما باید نشان دهید که علاوه بر علاقه به شرکت، در

actually like to do that job. So here are some phrases you could use:

واقع دوست دارید آن کار را انجام دهید. بنابراین در اینجا عباراتی وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید:

"I see myself as...", "I want to work here because I see myself as an events manager in the bar industry,

به عنوان مثال، "من خودم را به عنوان ..."، "من می خواهم اینجا کار کنم زیرا خودم را به عنوان یک مدیر رویداد در صنعت بار می

and I really like your bar concept", for example. Or you could say:

بینم، و مفهوم بار شما را واقعا دوست دارم ". یا می توانید بگویید:

"It's my ambition to be a manager in a corporation like this, a global corporation like this one."

"این جاه طلبی من است که در شرکتی مانند این، یک شرکت جهانی مانند این مدیر باشم."

Or you could say:

یا می توانید بگویید:

"I've always been really interested in marketing, and what I know about your company, I'm really

"من همیشه واقعاً به بازاریابی علاقه مند بوده ام و آنچه در مورد شرکت شما می دانم،

interested in the new approaches you have for marketing." So you could use any of these

واقعاً به رویکردهای جدیدی که برای بازاریابی دارید علاقه مند هستم ." بنابراین می توانید از هر یک از این

phrases and make it your own.

عبارات استفاده کنید و آن را برای خود بسازید.

What I also want to talk about now is when I'm doing interview training with people,

چیزی که اکنون می خواهم در مورد آن صحبت کنم این است که وقتی در حال انجام آموزش مصاحبه با مردم هستم،

sometimes their language is revealing doubt, self-doubt in their answers, and they're not

گاهی اوقات زبان آنها شک و تردید ، شک به خود را در پاسخ های آنها آشکار می کند و آنها

even aware. It's not about them being able to speak English correctly, but they're just

حتی آگاه نیستند. موضوع این نیست که آنها بتوانند انگلیسی را درست صحبت کنند، بلکه آنها فقط

speaking in a hesitant way, which I don't think is good for a job interview answer.

با حالتی مردد صحبت می کنند که به نظر من برای جواب مصاحبه شغلی خوب نیست.

So let me show you what I mean. If you're... If you're answering the question:

پس اجازه دهید منظورم را به شما نشان دهم. اگر شما ... اگر به این سوال پاسخ می دهید:

"Why do you want to work for us?" A good, strong, active response is:

"چرا می خواهید برای ما کار کنید؟" یک پاسخ خوب، قوی و فعال این است:

"I want to work here because..."

«من می‌خواهم اینجا کار کنم، زیرا...»

When you say "want" you're certain, and it has... Yeah, it just has a degree of forcefulness

وقتی می‌گویید «می‌خواهم» مطمئن هستید، و

to it. If you say: "I would like... I would like to work here because..." that's a bit

دارد... اگر بگویید: «دوست دارم... دوست دارم اینجا کار کنم چون...» کمی

soft. It's not so... It's not so... It's not somebody who... Yeah, okay, it's polite English,

نرم است. اینطور نیست... اینطور نیست... این کسی نیست که... بله، باشه، انگلیسی مودبانه است،

but it's not so... It's not so confident. And I think that's what job interviews are

اما اینطور نیست... آنقدرها هم مطمئن نیست. و من فکر می‌کنم مصاحبه‌های شغلی

about, most of the time: showing how confident and how great we are.

در بیشتر مواقع به این موضوع مربوط می‌شوند: نشان دادن اینکه چقدر اعتماد به نفس داریم و چقدر عالی هستیم.

A similar example: Why...? Oh, it's not really related to the question. When talking about

مثال مشابه: چرا...؟ اوه، این واقعا به سوال مربوط نیست. وقتی در مورد خودتان صحبت می

yourself, you could say:

کنید، می توانید بگویید:

"I'm good at marketing, because I'm really good with people, and I can manage to persuade them to join my ideas."

"من در بازاریابی خوب هستم، زیرا با مردم واقعا خوب هستم و می توانم آنها را متقاعد کنم که به ایده های من بپیوندند."

But if you say: "I feel I'm good at marketing, because",

اما اگر بگویید: «احساس می‌کنم در بازاریابی خوب هستم، چون»،

blah, blah, blah, same answer, the extra verb can give it a little... I'll cross

بلا، بلا، بلا، همان پاسخ، فعل اضافی می‌تواند آن را کمی بدهد... آن را خط

it out. Can give it a feeling of... Of less certainty, there. So the extra verb's not

می‌زنم. می تواند به آن احساس ... با اطمینان کمتر، وجود دارد. بنابراین فعل اضافی

helpful. You feel that you're good at that, but maybe other people don't agree, so it's

مفید نیست. شما احساس می کنید که در آن مهارت دارید، اما شاید دیگران موافق نباشند، پس

better not to say it at all.

بهتر است اصلاً آن را نگویید.

And what about this: -"Why do you want to work for us?" -"I always wanted to be a software

و در مورد این: -"چرا می خواهی برای ما کار کنی؟" -"همیشه می خواستم مهندس نرم افزار بشم

engineer, because", blah, blah, blah, blah, is much better than... Oh, this is the wrong

، چون"، بلا، بل، بل، بل ، خیلی بهتر از ... اوه، این مثال اشتباهی است

example. Always try... Okay, let me give you a different example. You're talking about

. همیشه سعی کن... باشه، بذار یه مثال متفاوت برات بزنم. شما در مورد

your job. If you say: "When I'm at work, I always try to do my best." You try to. Sometimes

شغل خود صحبت می کنید. اگر بگویید: "وقتی سر کار هستم، همیشه سعی می کنم بهترین کار را انجام دهم." تو سعی کن گاهی اوقات

you fail. Sometimes you're not very good. You try to do your best, but we're all human;

شما شکست می خورید. گاهی اوقات شما خیلی خوب نیستید. شما سعی می کنید بهترین کار را انجام دهید، اما همه ما انسان هستیم.

we make mistakes sometimes, so "try to" is not good. In fact, using "try" anywhere in

ما گاهی اوقات اشتباه می کنیم، بنابراین "تلاش" خوب نیست. در واقع، استفاده از "تلاش" در هر جایی

the interview-I'm going to make a big claim here-is just not a good word for interviews.

از مصاحبه - من در اینجا ادعای بزرگی دارم - فقط کلمه خوبی برای مصاحبه نیست.

"Try to". So, if you're going to say something about yourself, make it a bold, bold statement:

"سعی کن". بنابراین، اگر می خواهید چیزی در مورد خودتان بگویید، آن را یک جمله جسورانه و جسورانه بیان کنید:

"When I'm at work, I always do my best." You're strong and you're confident now. So, in the

"وقتی سر کار هستم، همیشه بهترین کار را انجام می دهم." شما قوی هستید و اکنون اعتماد به نفس دارید. بنابراین، در

last part of the lesson, we're just going to look at the... The final part that always

قسمت آخر درس، ما فقط به بررسی ... قسمت پایانی که

comes up in job interviews.

همیشه در مصاحبه های شغلی می آید می پردازیم.

Okay, so number five, you get this at the end of your job interview. You need to ask

خوب، پس شماره پنج، این را در پایان مصاحبه شغلی خود دریافت می کنید. شما باید

a question about the job or the company, so you should prepare this before. Some personality

یک سوال در مورد شغل یا شرکت بپرسید، بنابراین باید قبل از آن آماده کنید. برخی از

types are people who always have lots of questions: "I want to know this, I want to know this,

تیپ های شخصیتی افرادی هستند که همیشه سوالات زیادی دارند: "من می خواهم این را بدانم، می خواهم این را بدانم،

I want to know this, I want to know this", all in detail. And then other personality

می خواهم این را بدانم، می خواهم این را بدانم"، همه با جزئیات. و سپس

types, more like me, just kind of prefer to find out when it happens, maybe with a job

تیپ های شخصیتی دیگر، بیشتر شبیه من، ترجیح می دهند بفهمند چه زمانی اتفاق می افتد، شاید با یک شغل

it's a little bit more important, sometimes you want to know the salary or whatever. But

کمی مهم تر باشد، گاهی اوقات می خواهید حقوق یا هر چیز دیگری را بدانید.

just, generally, maybe I don't always have questions; I'll find out when it happens.

اما، به طور کلی، شاید من همیشه سؤالی نداشته باشم . وقتی اتفاق بیفتد متوجه می شوم.

But it is true that people expect you to have a question. The interviewer will expect you

اما این درست است که مردم از شما انتظار دارند که یک سوال داشته باشید. مصاحبه کننده از شما انتظار

to have a question, and they tend to think that if you don't ask a question, that you're

دارد که سوالی داشته باشید، و آنها تمایل دارند فکر کنند که اگر سوالی نپرسید،

not really that interested in it, which, you know, is probably not true. You did go there

واقعاً به آن علاقه ندارید، که، می دانید، احتمالاً درست نیست. شما

for the interview. So, I really strongly suggest that you prepare something to say, so that

برای مصاحبه به آنجا رفتید. بنابراین، من واقعاً به شما پیشنهاد می کنم که چیزی برای گفتن آماده کنید تا

when you get to that part of the interview, you have a question.

وقتی به آن قسمت از مصاحبه رسیدید، یک سوال برایتان پیش بیاید.

So, you could say: "Does the salary come with any perks or bonuses?" These are, you know,

بنابراین، می‌توانید بگویید: "آیا حقوق با مزایا یا پاداش همراه است؟" می دانید،

extra things not to do with the job. "Perks" could be something like a gym membership,

اینها چیزهای اضافی هستند که نباید با این کار انجام دهید. "Perks" می تواند چیزی شبیه عضویت در ورزشگاه باشد،

something like that. A "bonus" could be if you reach certain targets when you're doing

چیزی شبیه به آن. یک "پاداش" می تواند این باشد که اگر هنگام انجام کار خود به اهداف خاصی برسید

your job, you'll be awarded financially if you do well. So this, asking this kind of

، اگر به خوبی انجام دهید از نظر مالی به شما پاداش داده می شود. بنابراین این، پرسیدن این نوع

question shows that you care about the money: "Tell me. Tell me about the money." That's

سوال نشان می دهد که شما به پول اهمیت می دهید: "به من بگو. در مورد پول به من بگو." این

not a bad thing. If you go to the interview and don't say anything about the money, and

چیز بدی نیست. اگر به مصاحبه بروید و در مورد پول

they don't tell you how much it is, maybe you seem a little bit desperate, and you'll

چیزی نگویید و به شما نگویند که چقدر است، شاید کمی ناامید به نظر می رسید و

take any job. So it's not good to be desperate, either.

هر کاری را انجام می دهید. پس ناامید بودن هم خوب نیست.

Here's another question: "What's the working culture of the company like?" Perhaps you're

در اینجا یک سوال دیگر وجود دارد: " فرهنگ کاری شرکت چگونه است؟" شاید برایتان

interested to know: Do people socialize together? What's the...? What's the mood of the company?

جالب باشد که بدانید: آیا مردم با هم معاشرت می کنند؟ چیه...؟ حال و هوای شرکت چگونه است؟

And this... This is a good question to ask if you haven't managed to get a sense of that

و این... این سوال خوبی است که بپرسید، اگر هنوز نتوانسته اید این احساس را به دست آورید

yet, because, you know, it's supposed to be-isn't always like this-but an interview is a two-way

، زیرا، می دانید، قرار است همیشه اینطور نباشد - اما یک مصاحبه دو سوال است.

process, because remember you are deciding whether you want to work there, too. Maybe

روش، زیرا به یاد داشته باشید که شما هم تصمیم می گیرید که آیا می خواهید در آنجا کار کنید یا خیر. شاید

not so much sometimes now, but that's the way it used to be, and that's the way it could

گاهی اوقات نه چندان زیاد، اما این همان روشی است که قبلا بود و گاهی اوقات این طور می

be sometimes. So, yeah. You could ask that kind of question.

شد. پس آره. شما می توانید چنین سوالی بپرسید.

Or how about this? I think this kind of question is quite clever, because the question isn't

یا در مورد این چطور؟ من فکر می‌کنم این نوع سؤال کاملاً هوشمندانه است، زیرا سؤال در

about the actual job or how it's going to be, or blah, blah, blah. This kind of question

مورد شغل واقعی یا نحوه انجام آن نیست، یا بله، بل، بلا. اگر واقعاً به این صنعت، شرکت یا منطقه علاقه مند هستید، این نوع سؤال

could potentially start an interesting conversation for you, if you're actually interested in

به طور بالقوه می تواند یک گفتگوی جالب برای شما آغاز

the industry, or the company, or the area. And you might be the only kind... The only

کند. و شما ممکن است تنها نوع باشید... تنها

person asking this kind of question out of all the... All the people they interview.

کسی که از بین تمام افرادی که با آنها مصاحبه می کنند، این نوع سوال را می پرسد.

So you could say: "Hmm. Yes, thanks for inviting me to interview, but how do you see social

بنابراین می‌توانید بگویید: "هوم. بله، از اینکه من را برای مصاحبه دعوت کردید، متشکرم، اما توسعه شبکه‌های اجتماعی را

media developing in the next five years?" Stroking your beard. Because, you know, this

در پنج سال آینده چگونه می‌بینید؟" نوازش ریش زیرا، می دانید، این

shows that maybe you're just interested more generally in the field, or the area, or the

نشان می دهد که شاید شما به طور کلی به این رشته، یا حوزه یا

industry that you are hoping to work in in the future.

صنعتی که امیدوارید در آینده در آن کار کنید، علاقه دارید.

So, what you can do now is apply all this knowledge on the engVid website by doing the quiz.

بنابراین، کاری که اکنون می توانید انجام دهید این است که با انجام مسابقه، تمام این دانش را در وب سایت engVid به کار ببرید.

I'd also like you to subscribe to me here on this channel. Also, my private channel,

همچنین از شما می خواهم در این کانال مشترک من شوید. همچنین کانال خصوصی من کانال

my personal channel... Private channel? Personal channel. I've got two... Two, not four. I've

شخصی من ... کانال خصوصی؟ کانال شخصی من دوتا دارم... دوتا نه چهارتا.

got two channels, so I'd really appreciate you to subscribe to me. And I'm finished now,

من دو کانال دارم، پس واقعاً ممنون می شوم که در من مشترک شوید. و من اکنون تمام شده ام،

so good luck in your interviews. And when you do get that job, come back here and leave

پس در مصاحبه های شما موفق باشید. و هنگامی که آن شغل را پیدا کردید، به اینجا بازگردید و

little comments to say how much these little phrases and top tips for you have helped you.

نظرات کوچکی بگذارید تا بگویید این عبارات کوچک و نکات مهم برای شما چقدر به شما کمک کرده است.

And come and see me again. Okay, bye-bye. Bye!

و دوباره بیا و مرا ببین باشه خدافظ. خدا حافظ!