Prepositions: 16 ways to use ‘by’ in English

Hi, everyone.

سلام به همه.

In this lesson we're looking at how to use the preposition "by".

در این درس به نحوه استفاده از حرف اضافه "by" می پردازیم.

"By" is such a common word; we use it all the time, but because of that, it can be confusing.

«با» یک کلمه رایج است. ما همیشه از آن استفاده می کنیم، اما به همین دلیل، ممکن است گیج کننده باشد.

"Am I using the right preposition?"

"آیا از حرف اضافه درست استفاده می کنم؟"

So, in this lesson I'm going to go over lots of examples of when you should use "by",

بنابراین، در این درس می‌خواهم به مثال‌های زیادی بپردازم که چه زمانی باید از "by" استفاده کنید،

give you the rules of grammar; and also towards the end of the lesson, teach you new uses

قوانین دستور زبان را به شما می‌دهم. و همچنین در پایان درس، کاربردهای جدیدی

of "by" that you might not know yet because they're advanced.

از "by" را به شما یاد می دهد که ممکن است هنوز ندانید زیرا پیشرفته هستند.

Okay, let's start with communication.

خوب، بیایید با ارتباط شروع کنیم.

Here's an example sentence: "You can enter the competition by text message, by post,

در اینجا یک جمله مثال آمده است: "شما می توانید از طریق پیامک، پست

by letter, or by email."

، نامه یا ایمیل در مسابقه شرکت کنید."

These days it's not so common to enter a competition by post, but when I was younger watching children's

این روزها شرکت در مسابقه از طریق پست چندان رایج نیست، اما زمانی که من کوچکتر بودم و تلویزیون کودکان را

television, that was often one of the main ways to enter the competition.

تماشا می کردم، این اغلب یکی از راه های اصلی برای شرکت در مسابقه بود.

Okay, moving on to transport now.

خوب، اکنون برای حمل و نقل حرکت کنید.

"P" stands for "preposition".

"P" مخفف "حرف اضافه" است.

This shows us that in this example of grammar, "by" is being used as a preposition.

این به ما نشان می دهد که در این مثال از دستور زبان، "by" به عنوان حرف اضافه استفاده می شود.

"She's coming to London by car, by plane, by taxi, or by train."

او با ماشین، هواپیما ، تاکسی یا قطار به لندن می‌آید.»

When we're talking about transport, the mode of transport, how we go somewhere - we use

وقتی در مورد حمل و نقل، نحوه حمل و نقل، نحوه رفتن به جایی صحبت می کنیم - از

"by" as the preposition.

"by" به عنوان حرف اضافه استفاده می کنیم.

Three: Error.

سه: خطا.

"Error" means this is wrong; a mistake.

«خطا» یعنی این اشتباه است. یک اشتباه.

"I'm sorry.

"متاسفم.

I did it by mistake.", "I did it by accident.

اشتباهی انجامش دادم."، "تصادفی

Oops.

انجامش دادم. اوه،

I did it by accident.

تصادفی انجامش دادم.

I'm sorry."

متاسفم."

These are the only two examples you need to remember for error.

اینها تنها دو مثالی هستند که باید برای خطا به خاطر بسپارید.

Next one is luck.

مورد بعدی شانس است.

"We met each other by chance."

"ما به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات کردیم."

I didn't plan to meet you today.

من امروز قصد ملاقات با شما را نداشتم.

I'm walking down the street: "Oh, there you are!"

دارم تو خیابون راه میرم: اوه، تو هستی!

In that situation, I met you by chance.

در آن شرایط به طور اتفاقی با شما آشنا شدم.

This means same thing as "by coincidence".

این به معنای همان "تصادفی" است.

"We met each other by coincidence."

"ما به طور تصادفی یکدیگر را ملاقات کردیم."

Also similar to the meaning of "fate".

همچنین شبیه به معنای «سرنوشت».

This was meant to be, in a way.

به نوعی قرار بود این باشد.

You walk down the... well, not... coincidence... when people talk about coincidence, they mean:

شما از روی... خوب، نه... تصادفی... وقتی مردم در مورد تصادف صحبت می کنند، منظورشان

"This is just random it... this happened", whereas if they talk about fate, it's like:

این است: "این اتفاقی است... این اتفاق افتاده است"، در حالی که اگر از سرنوشت صحبت کنند، مانند:

"It was planned to be by the gods" or something like that.

" قرار بود توسط خدایان باشد» یا چیزی شبیه به آن.

Next use of "by" is for next to.

استفاده بعدی از "by" برای next to است.

And when we use "by" in these sentences, we mean: "This thing is positioned next to the

و وقتی در این جملات از «by» استفاده می کنیم، منظورمان این است: «این چیز در کنار

other thing."

چیز دیگر قرار می گیرد».

Used as a preposition: "The cat is by the window."

به عنوان حرف اضافه استفاده می شود: "گربه کنار پنجره است."

Here's the cat-"meow"-here's the window.

اینجا گربه است - "میو" - این پنجره است.

The cat is by the window.

گربه کنار پنجره است.

Another example: "Your boots are by the stairs."

مثال دیگر: "چکمه های شما کنار پله ها هستند."

Here are the stairs going up, here are your boots.

اینجا از پله ها بالا می رود، اینجا چکمه های شماست.

"Your boots are by the stairs."

چکمه هایت کنار پله هاست.

And lastly, here: "My keys are by the door.

و در آخر، اینجا: "کلیدهای من کنار در هستند

My keys are by the door."

. کلیدهایم کنار در هستند."

More examples coming up.

نمونه های بیشتری در راه است.

Next we have using "by" when we want to say who did something.

در مرحله بعد وقتی می خواهیم بگوییم چه کسی کاری را انجام داده است از "by" استفاده می کنیم.

These example sentences, here, are all examples of the passive voice.

این جملات مثال، در اینجا، همه نمونه هایی از صدای مفعول هستند.

That's a grammar term.

این یک اصطلاح گرامری است.

If after I've explained this, you want to know more, pause the video and go and... go

اگر بعد از اینکه این را توضیح دادم، می خواهید بیشتر بدانید، ویدیو را مکث کنید و بروید و... بروید

and check out Adam's lesson on this.

و درس آدام را در این مورد بررسی کنید.

Let's look at these sentences: "'Sunflowers' was painted by Van Gogh".

بیایید به این جملات نگاه کنیم: "گل های آفتابگردان" توسط ون گوگ نقاشی شده است.

"Sunflowers" is a painting.

"آفتابگردان ها" یک نقاشی است.

Van Gogh, the artist, painted it.

ون گوگ، هنرمند، آن را نقاشی کرد.

We can take this sentence, and swap it, and say: "Van Gogh painted 'Sunflowers'."

می‌توانیم این جمله را بگیریم و آن را عوض کنیم و بگوییم: "ون گوگ "آفتابگردان" را نقاشی کرد.

But in this sentence, which is the passive voice, the thing that comes first in the sentence

اما در این جمله که صدای مفعول است، چیزی که در جمله اول می

is the obje-...

Is the object.

شود مفعول است-... مفعول است.

"Sunflowers", the painting comes first, rather than the artist.

"آفتابگردان"، نقاشی اول است، نه هنرمند.

And the reason we do passive voice sentences is because this is more formal writing, or

و دلیل اینکه ما جملات صوتی غیرفعال را انجام می دهیم این است که این نوشته رسمی تر است،

we might see it written in an essay or something like that.

یا ممکن است ببینیم که در یک مقاله یا چیزی شبیه به آن نوشته شده است .

Next example is: "I was invited by Mr. Smith."

مثال بعدی این است: "من توسط آقای اسمیت دعوت شدم."

Mr...

آقای...

I'll change it around: "Mr. Smith invited me" would be the other way to say this.

من آن را تغییر می دهم: «آقای اسمیت از من دعوت کرد» راه دیگری برای گفتن این خواهد بود.

Next example: "My computer was repaired by the IT Department."

مثال بعدی: "کامپیوتر من توسط بخش فناوری اطلاعات تعمیر شد."

I can change that one around and say: "The IT Department repaired my computer."

می توانم آن را تغییر دهم و بگویم: " بخش فناوری اطلاعات کامپیوتر من را تعمیر کرد."

So, in all of these sentences, to form the passive voice we use the preposition "by"

بنابراین، در تمام این جملات، برای تشکیل صدای مفعول، از حرف اضافه "by"

in the example sentences.

در جمله های مثال استفاده می کنیم.

Next let's look at using "by" as a preposition when we're talking about how to pay for something.

در مرحله بعد اجازه دهید استفاده از "by" را به عنوان حرف اضافه هنگامی که در مورد نحوه پرداخت برای چیزی صحبت می کنیم، بررسی کنیم.

We can say: "by cash, by credit card, by PayPal".

می توان گفت: "با پول نقد، با کارت اعتباری، با پی پال".

"You can pay for your computer by cash or by credit card in this store."

در این فروشگاه می توانید هزینه رایانه خود را به صورت نقدی یا کارت اعتباری پرداخت کنید.

Next... next we have how something is sold.

بعد... بعد ما می دانیم که چگونه چیزی فروخته می شود.

Let's look at the examples.

بیایید به مثال ها نگاه کنیم.

So, did you know that in England: "Eggs are sold by the dozen"?

بنابراین، آیا می‌دانستید که در انگلیس: "تخم‌مرغ‌ها به تعداد ده نفر فروخته می‌شوند"؟

You get 12.

شما 12 می گیرید.

A "dozen" means 12 eggs.

"دوجین" یعنی 12 تخم مرغ.

"By the dozen".

"به ده".

Fabric - material that's in our... makes our clothes and furniture, like sofas: "Fabric

پارچه - موادی که در ماست... لباس‌ها و مبلمان ما را مانند مبل‌ها می‌سازد: "پارچه

is sold by the metre."

به متر فروخته می‌شود."

You go in the shop, and the fabric is all on those rolls, and they say: "How many metres

میری تو مغازه همه پارچه روی اون رول هاست و میگن: چند

do you want?"

متر میخوای؟

Fabric is sold by the metre.

پارچه به صورت متری به فروش می رسد.

Another example: "Parking is charged by the hour."

مثال دیگر: «هزینه پارکینگ ساعتی است».

If you want to park here, every hour you must pay two pounds to park your car.

اگر می خواهید اینجا پارک کنید، هر ساعت باید دو پوند برای پارک ماشین خود بپردازید.

Parking is charged by the hour.

هزینه پارکینگ ساعتی است.

Next example is when we do something alone.

مثال بعدی زمانی است که ما کاری را به تنهایی انجام می دهیم.

In this example sentence: "I did it by myself".

در این جمله مثال: "من آن را به تنهایی انجام دادم".

Just me alone.

فقط من تنهام

I did it by myself.

من خودم انجامش دادم

"Myself" is a reflexive pronoun.

«خودم» یک ضمیر انعکاسی است.

If you want to know more about reflexive pronouns, Rebecca's made a really good video on these.

اگر می خواهید در مورد ضمایر بازتابی بیشتر بدانید، ربکا یک ویدیوی واقعا خوب در مورد آنها ساخته است.

You can pause, go and watch that video, and come back.

می توانید مکث کنید، بروید و آن ویدیو را تماشا کنید و برگردید.

Next example is: "We can't leave her by herself."

مثال بعدی این است: "ما نمی توانیم او را تنها بگذاریم."

Perhaps in this sentence you have a small child, she's only 3 or 4 years old-well, older

شاید در این جمله شما یک فرزند کوچک دارید ، او فقط 3 یا 4 سال دارد، خوب، بزرگتر

than that as well-her parents might say: "No, we can't...

از آن، همانطور که والدینش ممکن است بگویند: "نه، ما نمی توانیم...

We can't come this evening to the party because we can't leave her by herself; she's too young

ما نمی توانیم امروز عصر به خانه بیاییم. جشن بگیرید چون نمی‌توانیم او را به حال خود رها کنیم؛ او خیلی

to be left without a babysitter."

جوان است که نمی‌تواند بدون پرستار بچه بماند.»

Number 10: Reactions.

شماره 10: واکنش ها.

These are also prepositions, here.

اینها هم حروف اضافه هستند، اینجا.

When we want to talk about something terrible that's happened that's been in the news, we

وقتی می‌خواهیم درباره اتفاق وحشتناکی که در اخبار منتشر شده صحبت کنیم،

might say: "We were...

ممکن است بگوییم: "ما

We were shocked by the...

... ما از

The terrorist incident that happened.

حادثه تروریستی که رخ داد

We were all shocked by it."

شوکه شدیم. همه ما از آن شوکه شدیم."

We could...

ما می توانستیم...

Similar...

مشابه...

For the similar situation, we could say: "We were saddened by...

برای وضعیت مشابه، می توانیم بگوییم: «

We were saddened by what...

ما غمگین شدیم از چه...

We were saddened by the children dying in the terrorist incident.

ناراحت شدیم از بچه هایی که در حادثه تروریستی جان باختند، خیلی ما را ناراحت کرد.

It made us very sad".

غمگین".

"We were distressed by the images of what happened in the terrorist incident.

"ما از تصاویر آنچه در حادثه تروریستی رخ داد ناراحت شدیم

The pictures we looked at were...

. تصاویری که به آنها نگاه کردیم...

Were horrible to see.

وحشتناک بود.

We were distressed by them".

ما از آنها مضطرب شدیم."

So, all these ones have a strong emotional reaction; and in these cases, a negative emotional

بنابراین، همه اینها یک واکنش عاطفی شدید دارند . و در این موارد، یک واکنش عاطفی منفی

reaction to something strong that happens.

به اتفاقی قوی که روی می دهد.

The next example: "We were alarmed by the loud siren".

مثال بعدی: "ما با صدای بلند آژیر نگران شدیم".

"Weeoo, weeoo, weeoo".

"ویو، وای، وای وای".

When we're alarmed, we're...

وقتی ما نگران هستیم،

We're surprised, it shocks us.

ما ... تعجب می کنیم، این ما را شوکه می کند.

We can also say: "startled by".

همچنین می توانیم بگوییم: "متحیر از".

"Startled" is, like, a moment when you jump.

«متحیر» لحظه‌ای است که می‌پری.

Or we could say that: "We were frightened by the loud sound.

یا می‌توانیم بگوییم: "ما از صدای بلند ترسیدیم.

What's happening?

چه اتفاقی

Oh no, what's happening?

می‌افتد؟ اوه نه، چه اتفاقی می‌افتد؟

We have to get out now", that kind of thing.

الان باید بریم بیرون"، از این قبیل.

And the other example here are positive uses for strong feelings that we use with "by",

و مثال دیگر در اینجا کاربردهای مثبت برای احساسات قوی است که با "by" استفاده

we could say: "We were...

می کنیم، می توانیم بگوییم: "ما بودیم...

I was...

من بودم...

I was surprised by everybody...

از همه

I was surprised by them coming in with a big birthday cake for me."

شگفت زده شدم... از ورود آنها با آنها شگفت زده شدم. یک کیک تولد بزرگ برای من."

Or I could say: "Oh, I was delighted by my sister's news that she's having a baby."

یا می توانم بگویم: "اوه، از خبر خواهرم مبنی بر بچه دار شدن او خوشحال شدم."

So, in these cases, I'm happy.

بنابراین، در این موارد، من خوشحالم.

Next I've got some advanced uses of "by".

در مرحله بعد من چند کاربرد پیشرفته از "by" دارم.

Now let's look at advanced prepositional phrases.

حال بیایید به عبارات اضافه پیشرفته نگاه کنیم.

This is advanced vocabulary, so some of these you may not have heard before.

این واژگان پیشرفته است، بنابراین ممکن است برخی از آنها را قبلا نشنیده باشید.

Or because there are a few small words together in some of these, the meanings can be confusing

یا به دلیل وجود چند کلمه کوچک در کنار هم در برخی از آنها، معانی ممکن است گیج کننده باشند

and not clear to guess.

و حدس زدن آنها واضح نباشد.

So let's break them down.

پس بیایید آنها را تجزیه کنیم.

"By far" means...

«با دور» یعنی...

We use "by far" when we want to compare two different things, and emphasize the difference

وقتی می‌خواهیم دو چیز متفاوت را با هم مقایسه کنیم و بر تفاوت آن‌ها تأکید کنیم از «با دور» استفاده می‌کنیم

between them.

.

Here's an example sentence: "Jade is by far the best belly dancer."

در اینجا یک جمله مثال آمده است: " جید بهترین رقصنده شکم است."

I can also use "by far" in a negative sense for a negative meaning, so I could say:

من همچنین می‌توانم از «با دور» به معنای منفی برای معنای منفی استفاده کنم، بنابراین می‌توانم بگویم:

"Toby is the slowest reader in the class by far."

«توبی تا حد زیادی کندترین خواننده در کلاس است».

And in that sentence, I moved the prepositional phrase "by far" to the end of the sentence.

و در آن جمله عبارت اضافه «با دور» را به آخر جمله منتقل کردم.

The next example is: "by no means".

مثال بعدی این است: «به هیچ وجه».

"By no means" means not at all or certainly not.

«به هیچ وجه» یعنی اصلاً یا قطعاً نه.

In this example sentence: "The election outcome is by no means certain" means right now we

در این جمله مثال: "نتیجه انتخابات به هیچ وجه قطعی نیست" یعنی در حال حاضر

don't know who will win.

نمی دانیم چه کسی برنده خواهد شد.

We have "certain" - "certain" means 100% sure, but when we say: "...by no means certain",

ما "حتمی" داریم - "یقین" به معنای 100% مطمئن است، اما وقتی می گوییم: "...به هیچ وجه مسلم"

the meaning changes to the opposite.

، معنی به عکس تغییر می کند.

Right now we're not certain; we don't know.

در حال حاضر ما مطمئن نیستیم. ما نمی دانیم

Another example is: "The show is by no means over."

مثال دیگر این است: «نمایش به هیچ وجه تمام نشده است».

So, in that sentence, the meaning of "certainly not" is clearer: "The show is by no means

بنابراین، در آن جمله معنای «مسلماً نه» واضح تر است: «نمایش به هیچ وجه

over."

تمام نشده است».

It's definitely not over; the show will continue.

قطعا تمام نشده است. نمایش ادامه خواهد داشت

The next example is: "by and large".

مثال بعدی این است: "بطور کلی".

"By and large" means with everything considered.

"به طور کلی" به معنای با در نظر گرفتن همه چیز است.

"Portugal is by and large cheaper than Spain."

پرتغال به طور کلی ارزان تر از اسپانیا است.

I would use that prepositional phrase if I had to consider things in relation to each

من از آن عبارت اضافه استفاده می‌کنم اگر مجبور باشم ابتدا چیزها را در ارتباط با

other first to make my... to make my decision.

یکدیگر در نظر بگیرم تا تصمیمم را بگیرم.

"Portugal is by and large cheaper than Spain."

پرتغال به طور کلی ارزان تر از اسپانیا است.

I thought about it; by and large, now I know Portugal is cheaper than Spain.

در موردش فکر کردم؛ به طور کلی، اکنون می دانم که پرتغال ارزان تر از اسپانیا است.

Next I have "by virtue of".

بعد من "به موجب".

"By virtue of" means because of, and this is slightly formal or elevated language.

«به‌واسطه» به‌معنای به‌خاطر، و این زبان کمی رسمی یا مرتفع است.

"He got the job by virtue of his impressive C.V."

او این کار را به واسطه C.V چشمگیرش به دست آورد.»

So, he had a lot of experience, and we gave him the job because of that.

بنابراین، او تجربه زیادی داشت و به همین دلیل این کار را به او واگذار کردیم.

We could...

ما می‌توانیم...

We could also say: "He got the job because of his impressive C.V.", but the prepositional

همچنین می‌توانیم بگوییم: "او به دلیل C.V چشمگیرش این کار را به دست آورد."، اما

phrase "by virtue of" sounds a bit higher and more elegant English.

عبارت اضافه "by virtue of" انگلیسی کمی بالاتر و ظریف تر به نظر می رسد.

Next we have: "by appointment only".

بعد داریم: "فقط با قرار قبلی".

When something happens by appointment only, you have to make a special arrangement.

وقتی چیزی فقط با قرار قبلی اتفاق می‌افتد ، باید ترتیب خاصی بدهید.

You can't go there any time, any day and do the thing that you want; you must give them

شما نمی توانید هر زمان و هر روز به آنجا بروید و کاری را که می خواهید انجام دهید. شما باید به آنها

notice, call them, tell them first.

اطلاع دهید، با آنها تماس بگیرید، ابتدا به آنها بگویید.

So, here's an example: "Tours are by appointment only."

بنابراین، این یک مثال است: "تورها فقط با قرار قبلی هستند ."

One example of this in my local park is they have a very small, tiny, tiny, very, very

یک نمونه از این در پارک محلی من این است که آنها یک باغ طبیعی بسیار کوچک، کوچک، کوچک، بسیار بسیار

small nature garden.

کوچک دارند.

It's probably...

احتمالا...

No.

نه

I'm exaggerating.

. دارم اغراق می کنم.

It's probably about four times as big as this board, and it has a small... small fence there

احتمالاً چهار برابر بزرگتر از این تخته است و یک حصار کوچک ... کوچک دارد

which you can look over, and it has a sign that says: "You can go in the nature garden

که می توانید به آن نگاه کنید و تابلویی دارد که می گوید: "فقط با قرار قبلی می توانید به باغ طبیعت بروید

by appointment only."

."

I don't know who you're supposed to ask or why you would need to go in this tiny garden

نمی‌دانم از چه کسی باید بپرسید یا چرا اینقدر نیاز دارید که به این باغ کوچک

so badly, but if you want to, you may go in that tiny garden by appointment only.

بروید، اما اگر بخواهید، می‌توانید فقط با قرار قبلی به آن باغ کوچک بروید.

But generally, it's special things that you'd really want to do.

اما به طور کلی، این چیزهای خاصی است که شما واقعاً می خواهید انجام دهید.

And lastly, we have: "by request".

و در آخر داریم: «به درخواست».

"By request" means there's some...

«با درخواست» یعنی مقداری

There's something that you have to ask for in order to get.

وجود دارد... چیزی است که برای به دست آوردن آن باید درخواست کنید.

So, this could be a food arrangement, this could be if you're staying in a hotel and

بنابراین، این می‌تواند یک چیدمان غذا باشد، اگر در هتلی اقامت دارید و

they don't have towels for outside by the swimming pool - you'd have to ask by request.

آنها حوله‌ای برای بیرون کنار استخر ندارند - باید در صورت درخواست بپرسید.

An example sentence is: "A vegetarian option is available by request."

یک جمله مثال این است: "یک گزینه گیاهخواری در صورت درخواست در دسترس است."

Let's say, there, you're in a restaurant in a buffet situation - all the food's there;

بیایید بگوییم، در آنجا، شما در یک رستوران در یک موقعیت بوفه هستید - همه غذاها آنجا هستند.

you can come and help yourself.

می توانید بیایید و به خودتان کمک کنید.

If you're a vegetarian, something for you to eat might not be there; but this doesn't

اگر گیاهخوار هستید، ممکن است چیزی برای خوردن وجود نداشته باشد. اما این

mean they don't have it - it just means that you must ask and they'll do something for

بدان معنا نیست که آنها آن را ندارند - فقط به این معنی است که شما باید بخواهید و آنها کاری برای

you.

شما انجام می دهند.

It's possible, but it's not there all the time.

ممکن است، اما همیشه وجود ندارد.

How it's slightly different to "by appointment only" is that we say "by appointment only"

تفاوت کمی با "فقط با قرار " این است که ما می گوییم "فقط با قرار"

when it's something for us to do or something...

زمانی که کاری برای ما باشد یا چیزی

A place for us to go; whereas the meaning of "by request" is...

... مکانی برای رفتن ما. در حالی که معنی "طبق درخواست" این است که

It's more general, and most of the time for things like food, for example, that we just

... کلی تر است و بیشتر اوقات برای چیزهایی مانند غذا مثلاً فقط

ask for and then we get.

درخواست می کنیم و سپس می گیریم.

So, thank you so much for watching.

بنابراین، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

What you can do now is the quiz on this lesson.

آنچه اکنون می توانید انجام دهید، امتحان این درس است.

Bye.

خدا حافظ.

The example...

مثال...

Oo, my head thing fell off.

اوه، چیز سرم افتاد.

I'll carry on.

من ادامه خواهم داد.

The example sentence...

جمله مثال ...

I can't carry on.

من نمی توانم ادامه دهم.