25 ways to SAY NO strongly!

Hi, everyone.

سلام به همه.

This lesson is about strong ways to say NO.

این درس در مورد روش های قوی برای نه گفتن است.

Lots of people are scared of that word, of saying no, so they want to know: "How can

بسیاری از مردم از این کلمه، از نه گفتن می‌ترسند، بنابراین می‌خواهند بدانند: "چطور

I say it politely?

می‌توانم آن را مؤدبانه بگویم؟

Or how can I not offend someone when I say: 'no'?"

یا چگونه می‌توانم وقتی می‌گویم: "نه" به کسی توهین نکنم؟"

And this lesson is not about that; this lesson is how to say "no" when you really mean it,

و این درس در مورد آن نیست. این درس نحوه گفتن "نه" است در حالی که واقعاً منظور شماست،

because sometimes we do need to say "no".

زیرا گاهی اوقات لازم است "نه" بگوییم.

It's an important word, and we need to say it so that people respect us when we say "no".

این کلمه مهمی است و ما باید آن را بگوییم تا وقتی «نه» می‌گوییم، مردم به ما احترام بگذارند.

So, I've got some different examples of situations where we might say "no", and different examples

بنابراین، من چند مثال مختلف از موقعیت‌هایی دارم که ممکن است «نه» بگوییم، و مثال‌های مختلفی

of language we can use.

از زبانی که می‌توانیم استفاده کنیم.

So, the first example here is a situation where somebody asks for your number, and I'm

بنابراین، اولین مثال در اینجا موقعیتی است که شخصی شماره شما را می خواهد، و من

imagining a situation where you don't want to give your number to that person, they're

وضعیتی را تصور می کنم که شما نمی خواهید شماره خود را به آن شخص بدهید، آنها شما را

hassling you, you're not attracted to them, you don't like them, you definitely don't

اذیت می کنند، شما جذب آنها نمی شوید. ، شما آنها را دوست ندارید، قطعاً نمی

want to give them your number - here are some things people say.

خواهید شماره خود را به آنها بدهید - در اینجا چیزهایی وجود دارد که مردم می گویند.

First, a very common response is: "Sorry, I've got a boyfriend."

اول، یک پاسخ بسیار رایج این است: "ببخشید، من دوست پسر دارم."

And people might say that because they think: "If I say I've got a boyfriend, then that's

و مردم ممکن است این را بگویند زیرا فکر می کنند: "اگر من می گویم دوست پسر دارم، به

why I can't give you my number.

همین دلیل است که نمی توانم شماره ام را به شما بدهم.

I would if I could, but I've already got a boyfriend, so that's why I can't give it to you."

اگر می توانستم این کار را می کردم، اما من قبلاً دوست پسر دارم، بنابراین به همین دلیل است. من نمی توانم آن را به شما بدهم."

But in my opinion, this is not... this is not a strong enough no, so I'm going to cross

اما به نظر من، این نیست... این یک نه به اندازه کافی قوی نیست، بنابراین من می خواهم

that one out.

آن یکی را خط بزنم.

Whether it's true or not, you've got a boyfriend or you haven't got a boyfriend, if you don't

چه درست باشد چه نباشد، دوست پسر دارید یا دوست پسر ندارید، اگر نمی

want to give that person your number, use something a bit stronger and don't worry about

خواهید شماره خود را به آن شخص بدهید، از چیزی قوی تر استفاده کنید و نگران

hurting their feelings in this situation, if they're hassling you.

صدمه زدن به احساسات او نباشید. وضعیت، اگر آنها شما را اذیت می کنند.

So, you could be more blunt.

بنابراین، شما می توانید صریح تر باشید.

"Blunt" is another way of saying more direct.

"بلانت" راه دیگری برای گفتن مستقیم تر است.

You can say: "I'm not interested."

می توانید بگویید: "من علاقه ای ندارم."

Or you could say: "Not gonna happen.

یا می توانید بگویید: "نمی شود.

No.

Not gonna happen."

نه. اتفاق نمی افتد."

This is...

این است...

This is not standard English; this is slang - the way we would actually say it.

این انگلیسی استاندارد نیست. این عامیانه است - راهی که ما در واقع آن را می گوییم.

We wouldn't say: "Not going to happen", because it's not as...

ما نمی گوییم: "نمی شود"،

It's not as fierce, so we shorten it to say: "Not gonna happen."

زیرا آنقدرها هم خشن نیست، بنابراین آن را کوتاه می کنیم تا بگوییم: "نمی شود."

Or you could say: "Not in a million years."

یا می توانید بگویید: "نه در یک میلیون سال."

This is so impossible and so unlikely for you to ask for my number, the only thing I

این خیلی غیرممکن و بعید است که شما شماره من را بخواهید، تنها چیزی که

can say is: "Not in a million years."

می توانم بگویم این است: "نه در یک میلیون سال."

You can keep asking me again, and again, and again for a million years, and the answer

شما می توانید بارها و بارها و بارها از من بپرسید تا یک میلیون سال، و پاسخ

is going to be: "No".

این خواهد بود: "نه".

You could say: "No chance.

شما می توانید بگویید: "هیچ شانسی. شانسی

No chance", and that means: You have no chance with me; no chance.

نیست"، و این به این معنی است: شما هیچ شانسی با من ندارید. شانسی وجود ندارد.

No chance.

شانسی وجود ندارد.

If the...

اگر...

If the person who wants your number is coming on really strong, like they won't go away;

اگر شخصی که شماره شما را می‌خواهد واقعاً قوی ظاهر می‌شود، مثل اینکه نمی‌رود.

a lot of hassle, you can then say: "How many times do I have to tell you?!"

خیلی دردسر دارید، بعد می توانید بگویید: "چند بار باید به شما بگویم؟!"

You're getting more serious, you're saying it more like you mean it now, because you

جدی‌تر می‌شوی، مثل اینکه الان

want this person to leave you alone.

می‌خواهی این حرف را بزنی، چون می‌خواهی این شخص تو را تنها بگذارد.

A similar...

مشابه...

A similar kind of strength of "no" for that situation is to say: "What part of 'no' don't

نوع مشابهی از قدرت "نه" برای آن موقعیت این است که بگوییم: "چه بخشی از "نه" را نمی

you understand?

فهمید؟

I've said 'no' to you already; this is the final straw.

You're really getting on my nerves now.

الان واقعاً اعصاب من را به هم می زنی.

What part of 'no' don't you understand?"

کدام قسمت "نه" را نمی فهمی؟"

This makes you...

این باعث می شود...

This is like suggesting the other person is a bit stupid as well.

این مثل این است که به طرف مقابل بگوییم کمی احمق است.

"Don't you understand 'no'?"

"نه" را نمی فهمی؟

And the last two, imagine if that person is really hassling you: "Leave me alone!" or

و دو مورد آخر، تصور کنید که آیا آن شخص واقعاً شما را اذیت می کند: "مرا تنها بگذار!" یا

"Go away!"

"برو!"

Now, it is a little bit hard in the sense that when we...

حالا، کمی سخت است به این معنا که

When we do get more direct and aggressive, we have to be careful in a sense as well,

وقتی ما... وقتی مستقیم‌تر و تهاجمی‌تر می‌شویم، باید به یک معنا هم مراقب باشیم،

because with some people this will...

زیرا برای برخی افراد این کار...

This will work when you shout at them, like: "Leave me alone!

بر سر آنها فریاد می زنید، مانند: "مرا تنها بگذار!

Go away!"

برو!"

If you're...

اگر شما...

If the way you say it is so strong and there's a lot of power in your words, it can scare

اگر روشی که می گویید آنقدر قوی است و قدرت زیادی در کلمات شما وجود دارد، می تواند

a lot of people off; they go.

بسیاری از مردم را بترساند. آنها میروند.

But some people react to aggression and the way you...

اما برخی افراد به پرخاشگری و نحوه بیان شما

The way you say things.

واکنش نشان می دهند.

So, if you shouted at them: "Leave me alone!" they might be like: "What's your problem?"

پس اگر بر سرشان فریاد زدی: مرا رها کن! آنها ممکن است مانند: "مشکل شما چیست؟"

or something like that, so you always have to judge in the situation: Is it safe to use

یا چیزی شبیه به آن، بنابراین همیشه باید در موقعیت قضاوت کنید: آیا استفاده از

aggression with this person?

پرخاشگری با این شخص بی خطر است؟

It's safe to say: "No", but you have to decide how strong you can be.

به راحتی می توان گفت: "نه"، اما شما باید تصمیم بگیرید که چقدر می توانید قوی باشید.

Next situation where you want to say: "No" is somebody wants to borrow money from you,

موقعیت بعدی که می خواهید بگویید: "نه" این است که کسی می خواهد از شما پول قرض کند

it's a friend, and you don't want to lend money to this person because they asked you

، دوست است و شما نمی خواهید به این شخص پول قرض دهید زیرا قبلاً از شما خواسته

before and they never paid you back.

اند و هرگز پول شما را پس نداده اند.

So, they want to borrow 50 pounds now, or "50 quid" is the slang way to say "pounds"

بنابراین، آنها می خواهند اکنون 50 پوند قرض بگیرند، یا "50 quid" روش عامیانه برای گفتن "پوند"

in London.

در لندن است.

"Can I borrow 50 quid?"

"آیا می توانم 50 کوید قرض بگیرم؟"

And you don't want to give them more because they've already got 50 quid of yours they

و شما نمی خواهید بیشتر به آنها بدهید زیرا آنها قبلاً 50 کوید از شما را دریافت کرده اند

didn't pay back last time, so you could say to them: "Are you serious?

که دفعه قبل بازپرداخت نکرده اند، بنابراین می توانید به آنها بگویید: "جدی

I can't believe you're asking me."

می گویید؟ من نمی توانم باور کنم که می پرسید؟ من."

"Are you joking?"

"شوخی می کنی؟"

You've asked me for something that's so shocking because you already owe me 50 quid.

تو از من چیزی خواستی که خیلی تکان دهنده است، زیرا قبلاً 50 پوند به من بدهکار بودی.

All I can say is: "Are you joking?

فقط می توانم بگویم: "شوخی می کنی

Is this a joke?"

؟ این شوخی است؟"

We can also use: "No chance."

همچنین می توانیم از: "بدون شانس" استفاده کنیم.

We used it before to make that person go away, but this time we're explaining why; we're

ما قبلاً از آن استفاده کردیم تا آن شخص را ترک کنیم، اما این بار دلیل آن را توضیح می دهیم. ما

adding a sentence.

یک جمله اضافه می کنیم

We're saying: "No chance.

ما می گوییم: "شانس نیست.

You didn't pay me back last time."

دفعه قبل پولم را پس ندادی."

So, really, it's your fault; no chance.

بنابراین، واقعاً تقصیر شماست. شانسی وجود ندارد.

Sorry, not this time.

ببخشید این بار نه

Then we have: "Not on your nelly!" and "Not on your life!"

سپس ما داریم: "نه در تو nelly!" و "نه در زندگی شما!"

This one, you're not really going to ever hear it around; it's a sort of Cockney...

این یکی، شما واقعاً هرگز آن را نخواهید شنید. این

Cockney kind of idiom, so you probably won't ever hear that, but I thought it was good

نوعی اصطلاح کاکنی است، بنابراین احتمالاً هرگز آن را نخواهید شنید، اما فکر کردم خوب

to include because it means basically the same thing as: "Not on your life!"

است که آن را هم درج کنم زیرا اساساً به معنای این است: "نه در زندگی شما!"

And it's also very similar to: "No chance."

و همچنین بسیار شبیه به: "بدون شانس."

It's like saying...

مثل اینه که بگی

It's really like saying: "This is...

... واقعا مثل اینه که بگی: "اینه...

This is your fault, really.

این تقصیر توست، واقعا.

I'm not going to lend it to you because I remember what happened last time."

من بهت قرض نمیدم چون یادمه دفعه قبل چی شد."

Okay, now we've got some more examples coming up.

خوب، اکنون چند نمونه دیگر داریم .

Okay, our next situation where we want to say: "No" is when some dodgy person calls

خوب، موقعیت بعدی ما که می‌خواهیم بگوییم: "نه" این است که یک فرد بداخلاق تلفنی با

you up on the phone and says: "You have won a million dollars.

شما تماس می‌گیرد و می‌گوید: "شما یک میلیون دلار برنده شدید.

All you need to do is give me your password and bank details, and we'll pay that million

تنها کاری که باید انجام دهید این است که رمز عبور و مشخصات بانکی خود را به من بدهید . و ما آن میلیون

dollars in straightaway."

دلار را فوراً پرداخت خواهیم کرد."

So if you feel a little bit: "Hmm..."

بنابراین اگر کمی احساس کردید: "هوم...

A little bit suspicious about this phone call; you don't believe it, you don't trust it - what

" کمی به این تماس تلفنی مشکوک هستید. شما آن را باور نمی کنید، به آن اعتماد ندارید - چه

can you say?

می توانید بگویید؟

"Under no circumstances will I give you my password."

"من تحت هیچ شرایطی رمز عبور خود را به شما نمی دهم ."

This...

این ...

This way of saying: "No" is more formal than a lot of the other examples we've looked at

این روش گفتن: "نه" رسمی تر از بسیاری از نمونه های دیگری است که تا به حال به آنها نگاه

so far.

کرده ایم.

So, "f" for formal.

بنابراین، "f" برای رسمی.

"Excuse me?

"ببخشید؟

On no account will I be giving you my bank details" - also quite formal.

به هیچ وجه اطلاعات بانکی خود را به شما نمی دهم " - همچنین کاملاً رسمی.

Then: "Sure, I'll give you my password when pigs might fly."

سپس: "مطمئنا، زمانی که خوک ها پرواز کنند، رمز عبور خود را به شما می دهم ."

So, in a way, I'm not sure if someone would use an idiom in that situation.

بنابراین، به نوعی، من مطمئن نیستم که آیا کسی از یک اصطلاح در آن موقعیت استفاده کند یا خیر.

You...

شما...

If you're actually angry that somebody wants to rob you and take all the money from your

اگر واقعاً از اینکه کسی می خواهد از شما سرقت کند و تمام پول را از

bank account, maybe you wouldn't use an idiom like this.

حساب بانکی شما بگیرد عصبانی هستید، شاید از اصطلاحی مانند این استفاده نمی کنید .

But when we say: "when pigs fly" or "when pigs might fly", it means when the impossible

اما وقتی می‌گوییم: «وقتی خوک‌ها پرواز می‌کنند» یا «زمانی که خوک‌ها ممکن است پرواز کنند»، به این معنی است که

thing happens.

چیزی غیرممکن رخ می‌دهد.

So: "I'll give you my password, but only when it's so impossible, when pigs are flying."

بنابراین: "من رمز عبور خود را به شما می دهم، اما فقط زمانی که این خیلی غیرممکن باشد، زمانی که خوک ها پرواز می کنند."

So we're saying: "Yes", but we're saying: "No" at the same time.

بنابراین ما می گوییم: "بله"، اما در همان زمان می گوییم: "نه".

I'm going to put "idiom" here for this one.

من قصد دارم برای این یکی "اصطلاح" را در اینجا قرار دهم.

This is another idiom: "You've got a snowball's chance in hell!"

این یک اصطلاح دیگر است: "شما یک گلوله برفی در جهنم دارید!"

We could add on "mate", there.

ما می توانیم "همسر" را در آنجا اضافه کنیم.

"You've got a snowball's chance in hell, mate!"

"شما یک گلوله برفی در جهنم دارید، رفیق!"

So, a "snowball" is a very cold thing; hell is a very hot place - you put it together,

بنابراین، "گلوله برفی" چیز بسیار سردی است. جهنم مکانی بسیار گرم است - شما آن را کنار هم قرار دهید

the snowball is not going to last a long time; it's all going to melt.

، گلوله برفی مدت زیادی دوام نخواهد آورد. همه چیز ذوب می شود

So, if we think about the person who wants the password from you, in the same way the

بنابراین، اگر به کسی فکر کنیم که رمز عبور را از شما می‌خواهد، به همین ترتیب

snowball will not last long in hell; it will melt, it's impossible - you will get this

گلوله برفی در جهنم طولانی نخواهد بود. ذوب می شود، غیرممکن است - شما این

password from me - no.

رمز عبور را از من دریافت خواهید کرد - نه.

It's just not...

فقط اینطور نیست...

It's not going to happen.

قرار نیست این اتفاق بیفتد.

No.

نه به

No way.

هیچ وجه.

And another idiom you can say is: "Do you think I was born yesterday?"

و اصطلاح دیگری که می توانید بگویید این است: "آیا فکر می کنید من دیروز به دنیا آمده ام؟"

Somebody who was born yesterday is very na�ve, like a baby, and you can trick them very easily.

کسی که دیروز به دنیا آمده بسیار ساده لوح است، مثل یک نوزاد، و شما می توانید خیلی راحت او را فریب دهید.

So, if...

بنابراین، اگر...

If this person calling you thinks you...

اگر این کسی که به شما زنگ می‌زند فکر می‌کند شما هستید...

They must think you were born yesterday to be asking you this, because you're not stupid

آنها باید فکر کنند که شما دیروز به دنیا آمده‌اید تا این را از شما بپرسند، زیرا شما احمق نیستید

and you know this person is trying to steal your money.

و می‌دانید که این شخص قصد دارد پول شما را بدزدد.

You weren't born yesterday, but that person must have been because they think you're stupid

شما دیروز به دنیا نیامده اید، اما آن شخص باید به این دلیل بوده است که فکر می کند شما احمقی هستید

to ask.

.

Obviously you know; you know they're just trying to get your money.

بدیهی است که می دانید؛ شما می دانید که آنها فقط در حال تلاش برای به دست آوردن پول شما هستند.

Okay, so now let's look at a different situation.

خوب، حالا بیایید به یک وضعیت متفاوت نگاه کنیم.

This situation is when a teenager wants to go out.

این وضعیت زمانی است که یک نوجوان می خواهد بیرون برود.

Let's say the teenager really wants to go clubbing on a school night, and I'm thinking:

فرض کنید نوجوان واقعاً می‌خواهد در یک شب مدرسه به باشگاه برود، و من فکر می‌کنم:

"Well, maybe they wouldn't necessarily tell their parents if that's what they want to

"خب، شاید آنها لزوماً به والدین خود نگویند اگر می‌خواهند این کار را

do", but in this example they are, so they say to their Mom or their Dad, say: "Oh, can

انجام دهند"، اما در این مثال، آنها هستند، بنابراین آنها به مامان یا باباشون بگویید: "اوه، می

I...?

توانم...

Can I go to the club tonight?

؟ آیا می توانم امشب به باشگاه

Is that going to be okay?"

بروم؟ اشکالی ندارد؟"

And this is what their parent or parents would say back to them: "No way, Jose!"

و این همان چیزی است که والدین یا والدینشان به آنها می گویند: "به هیچ وجه، خوزه!"

Okay?

باشه؟

That is...

یعنی...

That is an expression, but to be honest, I don't really hear...

این یک تعبیر است، اما راستش را بخواهید، واقعاً نمی شنوم...

I don't really hear it a lot.

واقعاً زیاد نمی شنوم.

It's a bit...

کمی

It's a little bit jokey, and you maybe say that if you wanted somebody to laugh in the

... کمی شوخی است و شاید بگویی اگر می‌خواستی کسی به

way that you said "no".

شکلی که «نه» گفتی بخندد.

It's not a very common one.

خیلی رایج نیست.

Next one is: "Uh-uh.

مورد بعدی این است: "اوه اوه.

Don't even go there."

حتی به آنجا نرو."

That means...

یعنی...

It's...

این است...

When it says: "Don't even go there", it's not talking about go to the club as in go

وقتی می‌گوید: «حتی به آنجا نرو»، صحبت از رفتن به باشگاه نیست، مثل رفتن

to that place; it's saying: "Don't"...

به آن مکان. می‌گوید: «نرو»

It's saying: "Finish talking about this.

... می‌گوید: «صحبت را در این مورد تمام کن.

Don't...

Don't go there" in the sense of talking about this thing because it's just...

نرو... آنجا نرو» به معنای صحبت کردن در مورد این موضوع، زیرا فقط...

It's so "no".

این خیلی «نه» است. ".

Don't even go there.

حتی اونجا نرو

And it's very...

و این خیلی

It's very informal, kind of slang English as well.

... خیلی غیر رسمی است، به نوعی انگلیسی عامیانه هم هست.

"Fat chance.

شانس چربی.

Fat chance of that."

Also impossible.

همچنین غیر ممکن است.

And it sounds like quite final language.

و به نظر می رسد زبان کاملا نهایی است.

If you say: "Fat chance" to someone, it's not really something they can argue back about.

اگر به کسی بگویید: "شانس چاق"، واقعاً چیزی نیست که بتواند درباره آن بحث کند.

"Fat chance.

"فرصت شانس.

End of conversation.

پایان گفتگو.

End of story."

پایان داستان."

"Absolutely not."

"قطعا نه."

If we use: "Absolutely" here, it makes our "no" so much bigger; we give more emphasis

اگر در اینجا از «کاملاً» استفاده کنیم، «نه» ما را بسیار بزرگتر می کند. ما بر

to our "no".

"نه" خود تأکید بیشتری می کنیم.

And also, "absolutely" is quite a...

و همچنین، "مطمئنا" کاملاً ...

It tends to be used by sort of more posh people in England, so this kind of parent saying:

این معمولاً توسط افراد شیک و شیک در انگلیس استفاده می شود، بنابراین این نوع گفتن والدین:

"Absolutely not" is a little bit...

"مطمقاً نه" کمی است

A little bit formal, and maybe a bit of a posh person as well.

... کمی رسمی، و شاید کمی آدم شیک هم باشد.

It's different...

این متفاوت است...

It's different to these other examples in the kind of person who would say it.

با این نمونه های دیگر در نوع فردی که آن را می گوید متفاوت است.

Sometimes when a person...

گاهی وقتی یک نفر...

When you want to add authority and power to your "no", sometimes you can use the person's

وقتی می خواهید به «نه» خود اقتدار و قدرت اضافه کنید، گاهی می توانید از نام آن شخص استفاده کنید

name.

.

So, let's say the teenager is called Isabelle: "Isabelle, that's out of the question."

بنابراین، فرض کنید که نوجوان ایزابل نامیده می شود: "ایزابل، این موضوع منتفی است."

When something is "out of the question", it's not a possibility.

زمانی که چیزی «ممکن نیست»، امکان پذیر نیست.

"We can't talk about this.

"ما نمی توانیم در این مورد صحبت کنیم.

Why are you even asking me?"

چرا از من می پرسی؟"

And the last example here is for those kind of parents who don't like to say "no" themselves

و آخرین مثال در اینجا برای آن دسته از والدینی است که دوست ندارند خودشان "نه" بگویند

and don't like to be the disciplinarian or the one with the authority, they could just

و دوست ندارند انضباط یا صاحب اختیار باشند، فقط می توانند

say: "Ask your father."

بگویند: "از پدرت بپرس".

So, really, they want to say "no" themselves, but they can't, so they say: "Ask your father."

پس واقعاً خودشان می خواهند «نه» بگویند، اما نمی توانند، می گویند: «از پدرت بپرس».

So this one also doesn't count, because this is not saying...

پس این یکی هم حساب نمی شود، چون این گفتن نیست...

This is not saying "no" yourself, like the other examples.

این هم مثل نمونه های دیگر «نه» گفتن نیست .

So, if you learn these ways to say "no", you can be more assertive.

بنابراین، اگر این روش‌ها را برای «نه گفتن» یاد بگیرید، می‌توانید قاطع‌تر باشید.

When you say "no", you can say "no" with more power than before, and people will listen

وقتی «نه» می‌گویید، می‌توانید با قدرتی بیشتر از قبل «نه» بگویید و مردم

to you.

به شما گوش خواهند داد.

I also have a similar lesson that's to do with using our words with more strength and

من همچنین یک درس مشابه دارم که مربوط به استفاده از کلماتمان با قدرت و

more power that I recommend you watch now; it's on submissive language.

قدرت بیشتر است که توصیه می کنم اکنون تماشا کنید. این به زبان تسلیم است.

And I also have a quiz for you to do on this lesson.

و همچنین یک مسابقه برای شما دارم که در این درس انجام دهید.

Thank you so much for watching, and join me again soon.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و به زودی دوباره به من بپیوندید.

Bye.

خدا حافظ.