Use this Method to Speak English Fluently | Improve Fluency in English

Hello, everyone! Many of you mentioned that  you don't have anybody to have an English  

سلام، همه! بسیاری از شما اشاره کردید که کسی را ندارید که

Conversation with. Today, I will give you  a method that will help you improve your  

با او مکالمه انگلیسی   داشته باشید. امروز، روشی را به شما ارائه می‌دهم که به شما کمک می‌کند

English and your relationships with others. You  might be aware of this method. But you know this  

زبان انگلیسی و روابط خود را با دیگران بهبود بخشید. ممکن است از این روش آگاه باشید. اما می‌دانید که این

method is compelling. You just need to make it  a part of your life. You need to imbibe it in  

روش قانع‌کننده است. فقط باید آن را به بخشی از زندگی خود تبدیل کنید. باید آن را در

your habit. I am sure it will do wonders for  you in your personal life as well as in your  

عادت خود بنوشید. من مطمئن هستم که در زندگی شخصی و همچنین در

professional life. Let me tell you the success  story of one of my friends. It's not a fictional  

زندگی حرفه ای شما معجزه می کند. بگذارید داستان موفقیت یکی از دوستانم را برایتان تعریف کنم. این یک داستان تخیلی نیست

story. It's the real one. How was he able to speak  English fluently? Those days, you did not have any  

. این یکی واقعی است. او چگونه توانست انگلیسی را روان صحبت کند؟ آن روزها، شما هیچ

application so that you could practise with people  worldwide. If you apply his method, you don't need  

برنامه کاربردی نداشتید تا بتوانید با مردم در سراسر جهان تمرین کنید. اگر روش او را به کار می‌گیرید، نیازی نیست

to spend your money on those applications.  And what is that method? Let's understand  

که پولتان را برای آن برنامه‌ها خرج کنید. و آن روش چیست؟ بیایید

that. The boy I am talking about belonged to  a rural area from a Hindi medium school. When  

آن را بفهمیم. پسری که از او صحبت می کنم متعلق به یک منطقه روستایی از یک مدرسه متوسط ​​هندی بود. زمانی که

he was in college, around 30 to 40 per cent of  the students in his class could speak English  

او در کالج بود، حدود 30 تا 40 درصد از دانش‌آموزان کلاسش می‌توانستند انگلیسی را

fluently. He also wanted to speak English the way  other students were speaking. But the problem,  

روان صحبت کنند. او همچنین می‌خواست انگلیسی را به همان روشی که سایر دانش‌آموزان صحبت می‌کنند صحبت کند. اما مشکل این بود که

he was not getting a proper environment. You would  speak in your mother tongue when you talk to your  

او محیط مناسبی نداشت. وقتی با همکلاسی های خود صحبت می کنید، به زبان مادری خود صحبت می کنید

classmates. His mother tongue was Hindi. They used  to talk to each other in Hindi. It was easy and  

. زبان مادری او هندی بود. آنها عادت داشتند به هندی با یکدیگر صحبت کنند.

comfortable to speak in Hindi. After all, Hindi  was their mother tongue. You also would prefer  

صحبت کردن به هندی آسان و راحت بود. از این گذشته، هندی زبان مادری آنها بود. شما همچنین ترجیح می دهید

to talk in your mother tongue, right? But for your  professional career, you need to express yourself  

به زبان مادری خود صحبت کنید، درست است؟ اما برای حرفه حرفه ای خود، باید خود را

in English. But the problem is that nobody wants  to leave their comfort zone. Isn't it? We also  

به زبان انگلیسی بیان کنید. اما مشکل اینجاست که هیچ‌کس نمی‌خواهد منطقه راحتی خود را ترک کند. اینطور نیست؟ ما همچنین

speak Hindi at our home. Because it's our mother  tongue, and it is effortless to convey our message  

در خانه خود به هندی صحبت می کنیم. زیرا این زبان مادری ماست و انتقال پیام ما

compared to any other language. Similarly, the  boy didn't get a suitable environment to practise  

در مقایسه با هر زبان دیگری آسان است. به طور مشابه، پسر محیط مناسبی برای تمرین انگلیسی پیدا نکرد

English. But he didn't give up. Once, he wanted  to take a leave of five days. He wanted to convey  

. اما او تسلیم نشد. یک بار، او می خواست پنج روز مرخصی بگیرد. او می خواست

the same thing to his teacher. He approached the  teacher when the teacher was about to leave the  

همین مطلب را به معلمش برساند. وقتی معلم می خواست کلاس را ترک کند، به معلم نزدیک شد

class. He spoke in English but in broken English,  which the teacher found difficult to understand.  

. او به انگلیسی صحبت می‌کرد، اما به زبان انگلیسی شکسته، که درک آن برای معلم دشوار بود.

He didn't get the head and tail of the message  that the boy wanted to convey. The boy repeated  

او سر و ته پیامی را که پسر می خواست منتقل کند متوجه نشد. پسر

the sentence by changing the sequence of words,  removing some words, and adding new words. But  

با تغییر ترتیب کلمات، حذف برخی کلمات و افزودن کلمات جدید، جمله را تکرار کرد. اما

finally, the teacher got irritated and told  him clearly and bluntly, "When you can't speak  

بالاخره، معلم عصبانی شد و به صراحت و صریح به او گفت: "وقتی نمی‌توانی انگلیسی صحبت کنی

English, don't speak. Tell me in Hindi what you  want to say." The boy got puzzled and looked  

، صحبت نکن. به هندی به من بگو چه می‌خواهی بگویی." پسر گیج شد و به اطراف نگاه کرد

around. Some boys and girls were laughing at  him, including those students who could also  

. برخی از پسران و دختران به او می‌خندیدند، از جمله دانش‌آموزانی که

not speak English fluently. Literally, the boy was  humiliated. He felt like hiding his face somewhere  

نمی‌توانستند انگلیسی را روان صحبت کنند. به معنای واقعی کلمه، پسر تحقیر شد. احساس می کرد که می خواهد صورتش را جایی

away from them. You know, he could not speak Hindi  as well. The teacher left him standing there. It  

دور از آنها پنهان کند. می دانید، او نمی توانست هندی هم صحبت کند . معلم او را در آنجا ایستاد.

had been two days, and he kept thinking about that  incident. If someone else had been in his shoes,  

دو روز گذشته بود و او مدام به آن حادثه فکر می کرد. اگر شخص دیگری جای او بود، می‌توانست

he or she could have given up learning English.  But you know, he didn't. Yes, he didn't give up.  

یادگیری زبان انگلیسی را رها کند. اما می دانید، او این کار را نکرد. بله، او تسلیم نشد.

He kept on practising and learning every day new  things about English. He used to stand in front  

او به تمرین و یادگیری هر روز چیزهای جدید درباره انگلیسی ادامه داد. او عادت داشت جلوی آینه می ایستاد

of a mirror and speak English. He used to describe  the activities that happened during the day. That  

و انگلیسی صحبت می کرد. او عادت داشت فعالیت‌هایی را که در طول روز اتفاق می‌افتاد توصیف کند. آن

description of his was not superfluous. He used to  describe in detail, including minute information.  

توصیف او اضافی نبود. او عادت داشت با جزئیات، از جمله اطلاعات جزئی، توصیف کند.

Other students used to laugh at him, but he didn't  bother about them. Because he wanted to learn,  

دانش‌آموزان دیگر به او می‌خندیدند، اما او به آنها توجه نمی‌کرد. چون می‌خواست یاد بگیرد،

and you know, finally, he could speak English  fluently. When he could achieve fluency, he  

و می‌دانید، بالاخره می‌توانست انگلیسی را روان صحبت کند. وقتی توانست به روانی دست یابد،

started focusing on grammar. Now, his focus was on  accuracy, whether he was speaking correct English.  

شروع به تمرکز روی دستور زبان کرد. اکنون تمرکز او روی دقت بود، اینکه آیا انگلیسی درست صحبت می‌کند یا خیر.

Fluency was not at all an issue for him.  He started observing what he was saying  

تسلط برای او اصلاً مسئله ای نبود. شروع کرد به تماشای آنچه می‌گوید

and correcting himself. And that's how he was  able to speak English. He divided his focus into  

و خودش را اصلاح کرد. و اینگونه بود که توانست انگلیسی صحبت کند. او تمرکز خود را به

two parts. The first is on fluency and then on  grammar or, I would say, accuracy. But you know,  

دو بخش تقسیم کرد. اولی در مورد تسلط و سپس در گرامر یا، می توانم بگویم، دقت است. اما می‌دانید،

other students or his classmates laughing at  him could still not speak English fluently.  

دیگر دانش‌آموزان یا همکلاسی‌هایش که به او می‌خندیدند، هنوز نمی‌توانستند انگلیسی را روان صحبت کنند.

He gained something by just ignoring the pain  he suffered during that process. It pained,  

او فقط با نادیده گرفتن دردی که در طول آن فرآیند متحمل شده بود، چیزی به دست آورد. درد داشت،

but he gained. Without pain, no gain. Now, he can  speak fantastic English. But the habit which he  

اما او به دست آورد. بدون درد، هیچ سودی نیست. اکنون، او می‌تواند انگلیسی فوق‌العاده صحبت کند. اما عادتی که در او

developed, he did not leave. He still practises  like that. At the end of the day, he would just  

ایجاد شد، ترک نکرد. او هنوز هم همینطور تمرین می کند. در پایان روز، او فقط

stand in front of his mirror and still describe  the day, and that too in excellent English. But  

روبه‌روی آینه‌اش می‌ایستاد و همچنان آن روز را توصیف می‌کرد، آن هم به انگلیسی عالی. اما

now, he doesn't need to do that. And you know, he  does that not to learn English. He already has a  

اکنون، او نیازی به انجام این کار ندارد. و می دانید، او این کار را انجام نمی دهد تا انگلیسی یاد نگیرد. او قبلاً

command of his English. That habit of speaking in  front of a mirror helps him to get some relief.  

به انگلیسی خود تسلط دارد. این عادت صحبت کردن در مقابل آینه به او کمک می کند تا کمی تسکین یابد.

That habit helped him in his relationship with  others. It saved his relationships with friends.  

این عادت به او در رابطه با دیگران کمک کرد . روابط او با دوستان را نجات داد.

Whenever he got angry, he would stand in front  of a mirror and vent his spleen. Instead of  

هر وقت عصبانی می شد، جلوی آینه می ایستاد و طحالش را تخلیه می کرد. به جای اینکه

saying nasty things to others, he would express  his feelings in front of the mirror. He started  

به دیگران چیزهای ناپسند بگوید، احساسات خود را جلوی آینه بیان می کرد. او شروع به

loving this habit. So, friends, even if you don't  want to learn English, just develop this wonderful  

دوست داشتن این عادت کرد. بنابراین، دوستان، حتی اگر نمی خواهید انگلیسی یاد بگیرید، فقط این عادت فوق العاده را توسعه دهید

habit. It will help you and really save your  relationships with others. Because once words  

. این به شما کمک می کند و واقعاً روابط شما با دیگران را حفظ می کند. زیرا وقتی کلمات

are out, you can't take them back. Once you hurt  someone, you can say sorry, you can apologise,  

از بین رفت، نمی‌توانید آنها را پس بگیرید. وقتی کسی را آزار دادید، می‌توانید ببخشید، می‌توانید معذرت خواهی کنید،

but the relationship between you and the other  person won't be the same. I hope you might have  

اما رابطه بین شما و شخص دیگر یکسان نخواهد بود. امیدوارم

learned something from this story. If yes, then  drop a comment and don’t forget to like, share,  

از این داستان چیزی یاد گرفته باشید. اگر بله، پس یک نظر بگذارید و فراموش نکنید که این کانال را لایک کنید، به اشتراک بگذارید،

and subscribe to this channel. Stay blessed.  Thank you so much for watching this video.

و مشترک شوید. پر برکت بمان. خیلی ممنون که این ویدیو را تماشا کردید.