You Look Easy on the Eyes | Until the Cows Come Home | Vocabulary Series | Havisha Rathore

So, here I am with another video of the vocabulary Series. So, let's start. Today

بنابراین، در اینجا من با یک ویدیوی دیگر از سری لغات هستم. بنابراین، بیایید شروع کنیم. امروز

my mother got a call from her friend and her friend informed my mother that there

مادرم از دوستش تماس گرفت و دوستش به مادرم خبر داد که

was a party at my mother's friend's house and my mother was invited for that.

در خانه دوست مادرم مهمانی است و مادرم برای آن دعوت شده است.

The party was arranged at um 5:00 p.m. and my mother started decorating herself

مهمانی در ساعت 5:00 بعد از ظهر ترتیب داده شد. و مادرم ساعت

at 400 p.m. You know my mother takes a really great deal of time decorating

400 بعد از ظهر شروع به تزیین خود کرد. میدونی که مادرم خیلی وقت میزاره تا

herself. First, she will select 10 best dresses, and then she will put on each of

خودش رو تزئین کنه. ابتدا 10 لباس برتر را انتخاب می کند و سپس هر کدام را می پوشد

them and look in the mirror for half an hour and then and then she will take

و نیم ساعت در آینه نگاه می کند و سپس

them off and wear the next dress and the same course will continue until she

آنها را در می آورد و لباس بعدی را می پوشد و همین روند تا زمانی که بپوشد ادامه می یابد.

wears all the 10 dresses. After that she will be busy applying her makeup

همه 10 لباس بعد از آن او مشغول آرایش کردن

something this, sometimes that, sometimes a moisturizer then a concealer something

چیزی این است، گاهی اوقات آن، گاهی مرطوب کننده و سپس کانسیلر چیزی

something something. I just don't know what what things does she apply but all

چیزی چیزی. من فقط نمی دانم او چه چیزهایی را اعمال می کند، اما تنها چیزی که می دانم این است

I know is that she really takes a great deal of time. She takes around 2 hours to

که او واقعاً زمان زیادی را صرف می کند . او حدود 2 ساعت طول می کشد تا

finish decorating herself, and she started at 400 p.m. and the party was

تزئینات خود را تمام کند و از ساعت 400 بعد از ظهر شروع کرد. و مهمانی

arranged at 5:00 p.m. then you can imagine that she would obviously reach

ساعت 5 بعد از ظهر ترتیب داده شد. سپس می توانید تصور کنید که او به وضوح

at 6:00 p.m. and to get in the car and reach the place it would be

در ساعت 6:00 بعد از ظهر خواهد رسید. و برای سوار شدن به ماشین و رسیدن به محل ساعت

6:30 and the party was supposed to be finished at 700 p.m. Now you can decide

6:30 و قرار بود مهمانی ساعت 700 بعد از ظهر تمام شود. حالا می توانید خودتان تصمیم بگیرید

yourself that how much time my mother used decorating herself. So, when it was

که مادر من چقدر برای تزئین خودش وقت گذاشته است. بنابراین، زمانی که ساعت

5:00 p.m. my father asked my mother, "Ranjan, how much time will you take? I

5:00 بعد از ظهر بود. پدرم از مادرم پرسید رنجان چقدر وقت می گیری

think you will be ready until the cows come home." So, here I found my criminal

فکر می کنم آماده خواهی بود تا گاوها به خانه بیایند. بنابراین، اینجا مجرم خود را پیدا کردم

and my mother replied, "I will take just a minute," and you know that minute was that

و مادرم پاسخ داد: "فقط یک دقیقه وقت می گذارم" و می دانید که آن دقیقه این بود که

my mother's 1 minute is equal to 60 years. I'm just joking because exactly I

1 دقیقه مادرم برابر با 60 سال است. من فقط شوخی می کنم چون دقیقاً

don't know how much time she takes. Her one minute is simply undefined. She just

نمی دانم چقدر وقت می گیرد. یک دقیقه او به سادگی تعریف نشده است. او فقط

doesn't know how much time she will take. It appears to me that she will be ready

نمی داند چقدر زمان خواهد برد. به نظر من او

within 10 decades. It really takes a lot of time. I don't know why. So, here I found

ظرف 10 دهه آماده خواهد شد. واقعا زمان زیادی می برد . نمی دانم چرا. بنابراین، اینجا

criminal number number one let's see if we find any more criminals

جنایتکار شماره یک را پیدا کردم ببینیم آیا مجرم دیگری پیدا می کنیم

and after 2 hours, my very beautiful mother stepped out of the room

و بعد از 2 ساعت، مادر بسیار زیبای من از اتاق بیرون آمد

and instead of saying sorry to my father who was waiting for the past two hours

و به جای اینکه به پدرم که دو ساعت گذشته منتظر حرف

what she said was how do I look, Yash isn't it a weird question? How do I look,

هایش بود ببخشد. من چطور به نظر می آیم، یاش سوال عجیبی نیست؟ من چطوری نگاه کنم

Yashh? No sorry nothing, just how do I look is I thought that my father would be

یاش؟ نه متاسفم چیزی نیست، من چطور به نظر می رسم، فکر می کردم پدرم

really angry but instead he just said

واقعاً عصبانی می شود، اما در عوض او فقط گفت:

"You look easy on the eyes." Now here I've got my criminal number two easy on

"تو به چشم می خوری." حالا اینجا من جنایتکار شماره دو خود را به راحتی در

the eys so so today I found two criminals but what the but what do the two

نظر گرفتم، بنابراین امروز دو جنایتکار را پیدا کردم، اما معنی این دو

criminals mean let's see until the cows come home means for a very long time for

جنایتکار چیست، بیایید ببینیم تا زمانی که گاوها به خانه بیایند، برای مدت بسیار طولانی و برای

a very long time means until the cows come home so my father wanted to say

مدت طولانی یعنی چه تا زمانی که گاوها به خانه می آیند پدرم می خواست بگوید

that Ranjan, will you come after a long time now I've got the meaning of my

رنجان بعد از مدت ها می آیی من معنای

first criminal or I would say I've got the description of my first criminal now

اولین جنایتکارم را فهمیدم یا می گویم توصیف اولین جنایتکارم را الان فهمیدم

what is the description of the second criminal let's see the second criminal

شرح جنایتکار دوم بیایید ببینیم جنایتکار دوم

is to look easy on the eyes to look easy on the eyes means to look beautiful if

این است که به چشم راحت نگاه کنیم آسان به نظر بیایم یعنی زیبا به نظر برسید اگر

you're looking beautiful you can say I look easy on the eyes don't I anyway so

زیبا به نظر می رسید می توانید بگویید من از نظر چشم راحت به نظر می رسم نه به هر حال پس

my father wanted to say to my mother that she looks very beautiful now I

پدرم می خواستم به مادرم بگویم که او اکنون بسیار زیبا به نظر می رسد من

found the criminals I've hunted them and now I've also found the description of

جنایتکارانی را که آنها را شکار کرده ام پیدا کردم و اکنون شرح جنایتکاران را نیز پیدا کردم

the criminals now what is left now the fourth step is left and what is the

اکنون آنچه باقی مانده است مرحله چهارم باقی مانده است و

fourth step the fourth step is to imprison them in your brain forever that

مرحله چهارم چیست مرحله چهارم این است که آنها را برای همیشه در مغز خود حبس کنید، یعنی به

is to remember that them throughout your lifetime but how do we do that remember

یاد داشته باشید که آنها در طول زندگی خود را به خاطر بسپارید، اما چگونه این کار را انجام دهیم

link method pictorial method and written method so here let me first use Link

روش پیوند به خاطر بسپار روش تصویری و روش نوشتاری، بنابراین در اینجا اجازه دهید ابتدا از

method and pictorial method and then later on I'll use return method until

روش پیوند و روش تصویری استفاده کنم و بعد از آن استفاده کنم. از روش بازگشت استفاده خواهم کرد تا زمانی که

the cows come home reminds me an incident which occurred to me last

گاوها به خانه بیایند اتفاقی را به من یادآوری کند که در

summer vacation when I was in my father's Village so let me disclose the

تعطیلات تابستان گذشته، زمانی که در روستای پدرم بودم، برای من رخ داد، بنابراین اجازه دهید

incident to you we own three cows and here let me tell you that one cow in

ماجرا را برای شما فاش کنم که ما سه گاو داریم و در اینجا اجازه دهید به شما بگویم که مخصوصاً یک گاو

particular was very very special to me if she would not come home on time in

برای من خیلی خیلی خاص بود اگر عصر به موقع به خانه نمی آمد

the evening I would literally cry and her milk was also very tasty it tasted

من به معنای واقعی کلمه گریه می کردم و شیرش هم خیلی خوشمزه بود

like nectar she was also very beautiful her milk was so tasty that I would not

طعم شهد می داد او همچنین بسیار زیبا بود شیرش آنقدر خوشمزه بود که من

drink the milk of any other cow other than her milk that's how her milk was

شیرش را نمی خوردم هر گاو دیگری غیر از شیرش که شیرش

very tasty you would not know how tasty her milk was unless you taste it but you

خیلی خوشمزه بود، نمی‌دانید چقدر شیرش خوشمزه است، مگر اینکه آن را بچشید، اما

can't taste it right a villager once took the cows and promised to bring them

نمی‌توانید طعم آن را درست بچشید، یک روستایی یک بار گاوها را گرفت و قول داد که

back around 6:00 p.m. but you know it took a very long time to bring them back

حدود ساعت 6 آنها را برگرداند: 00 بعد از ظهر اما می دانید که بازگرداندن گاوها خیلی طول کشید، بازگرداندن گاوها

it took a really long time to bring the cows back until the cows come home it

خیلی طول کشید تا اینکه گاوها به خانه بازگردند، مدت

took a really long time for The Villager to bring the cows back he brought

زیادی طول کشید تا دهکده گاوها را بازگرداند و در

them back at around 8:00 p.m. do you think that is a very good time to bring

حدود ساعت 8 آنها را بازگرداند. ساعت:00 بعد از ظهر آیا فکر می کنید زمان بسیار خوبی برای بازگرداندن

cows back at home no right so as I've already told you that I would cry if the

گاوها به خانه است، درست نیست، بنابراین همانطور که قبلاً به شما گفته ام که اگر

cow would not come home on time I would cry but you know but you know the cow

گاو به موقع به خانه نیاید گریه می کنم، گریه می کنم اما می دانید که گاو

was also missing my favorite cow was missing there were only two cows which

بود. همچنین گم شدن گاو مورد علاقه ام گم شده بود، تنها دو گاو بودند که به

came back home I was literally crying I was so scared that my father had to send

خانه برگشتند، به معنای واقعی کلمه گریه می کردم، آنقدر ترسیده بودم که پدرم مجبور شد

villagers across the village in the forest and I don't know many more places

روستاییان را به سراسر روستا در جنگل بفرستد و من مکان های زیادی را برای

to search for that cow but the cow was nowhere to be found and at last we found

جستجوی آن نمی شناسم. گاو اما گاو پیدا نشد و بالاخره

the cow in our backyard eating hay now you can imagine how relieved I was at

گاو را در حیاط خانه خود در حال خوردن یونجه یافتیم، حالا می توانید تصور کنید که چقدر از

seeing the cow there but my mother was also astonished that

دیدن گاو آنجا راحت شدم، اما مادرم نیز متحیر بود که

how did the cow come here she thought that maybe the Villager was sleeping and

چگونه گاو به اینجا آمد و فکر کرد که شاید روستایی خواب بود و

the cow slipped away from his hands and came back home on time before the other

گاو از دستانش لیز خورد و به موقع به خانه برگشت قبل از اینکه

cows could come home, so this incident reminded me of the idiom until the cows

گاوهای دیگر به خانه بیایند، بنابراین این اتفاق من را به یاد این اصطلاح انداخت تا اینکه گاوها به

come home see the cows went to the forest with the Villager and it took a

خانه آمدند گاوها را با روستاییان به جنگل رفتند. و

very very long time to come home so until the cows come home means to take a

زمان زیادی طول کشید تا به خانه آمد، بنابراین تا زمانی که گاوها به خانه بیایند، یعنی

very long time so here I've linked them the next idiom is to look easy on the

زمان بسیار زیادی طول می کشد، بنابراین در اینجا من آنها را پیوند داده ام، اصطلاح بعدی این است که در

eyes the same day my mother when my mother went to the party she was looking

همان روزی که مادرم رفت، به چشمان راحت نگاه کنید. به مهمانی او

very beautiful she looked very very beautiful at the party my mother looked

خیلی زیبا به نظر می رسید او در مهمانی بسیار بسیار زیبا به نظر می رسید مادر من

so beautiful that all of the people were looking insignificant she was so

آنقدر زیبا به نظر می رسید که همه مردم بی اهمیت به نظر می رسیدند او

beautiful at the party so she was looking easy on the eyes the party is

در مهمانی آنقدر زیبا بود بنابراین به چشمانش راحت به نظر می رسید. مهمانی

really a very lot of music and everything it would trigger my eyes

واقعاً یک جشن است موسیقی زیاد و هر چیزی که باعث تحریک چشمانم می شود

sometimes it would trigger my eyes when I'm exposed to a lot of Blu-rays and the

گاهی اوقات وقتی در معرض بسیاری از اشعه های بلوری و

computer mobile Etc and then I go to the party it would trigger my eyes but the

موبایل کامپیوتر و غیره قرار می گیرم چشمانم را تحریک می کند و سپس به مهمانی می روم چشمانم را تحریک می کند اما

sight of my mother's beautiful look would give I don't know what kind of impact

بینایی من نگاه زیبای مادر می دهد نمی دانم چه تاثیری

would happen in my eyes that whenever I look at my mother whether she's

در چشمانم می افتد که هر وقت به مادرم نگاه می کنم

decorated or not that doesn't matter but it would really calm down my eyes from

تزئین شده است یا نه مهم نیست اما واقعاً از

the impact of Blu-rays and you know I've used this property for my holiday

تأثیر آبی چشمانم را آرام می کند. rays و شما می دانید که من از این ویژگی برای تکالیف تعطیلاتم استفاده کرده ام

homework also this time I've got a lot of Holiday homework to complete and I

همچنین این بار من بسیاری از تکالیف تعطیلات را برای تکمیل دارم و

need to search the meanings of this and that that which caused a lot of exposure

باید معانی این و آن را جستجو کنم که باعث شده تا تلفن زیاد در معرض قرار بگیرد

to the phone and you know the Blu-rays of the phone spoil one's eye so when I

و می‌دانی بلوری‌های تلفن چشم آدم را خراب می‌کنند، بنابراین وقتی من

get really irritated with the Blu-rays my mother will be working in the kitchen

واقعاً با بلوری عصبانی می‌شوم، مادرم در آشپزخانه کار می‌کند،

I'll just look, go into the kitchen and look at her it would really calm down my

فقط نگاه می‌کنم، به آشپزخانه می‌روم و به او نگاه می‌کنم، واقعاً آرام می‌شود.

eyes I don't know what kind of effect she has whether she's decorated or not

چشمان من نمی دانم چه تاثیری دارد چه تزیین شده باشد چه نباشد

she looks beautiful to me very beautiful so this property is applied to every

برای من بسیار زیبا به نظر می رسد بنابراین این خاصیت برای هر

child for every child the mother looks easy on the eyes she looks really

کودکی اعمال می شود برای هر کودکی مادر به چشمانش راحت می آید او واقعاً زیبا به نظر می رسد

beautiful no matter what happens no matter if she's decorated or not so here

مهم نیست که چه باشد مهم نیست که تزئین شده باشد یا نه، اینجا

I've linked easy on the eyes my mother looks easy on the eyes so that's the end

من لینک کردم که مادرم به چشم راحت می آید، بنابراین این پایان

of this video If you like this information then don't forget to like

این ویدیو است اگر این اطلاعات را دوست دارید پس فراموش نکنید که

share and subscribe to this channel bye-bye see you in the next video of the

به اشتراک بگذارید و در این کانال عضو شوید. خداحافظ شما را در ویدیوی بعدی سریال می بینم

series