"SHOW THEM THE DOOR" 👉🏽 - 'show' words and phrases - English Addict / Listen and Learn - ⋙ LIVE! ⋘

Okay, no messing around.

بسیار خوب، هیچ مزاحمتی وجود ندارد.

Today we are getting straight down to business.

امروز ما مستقیماً وارد تجارت می شویم.

No hanging around, no dawdling.

نه دور زدن، نه جست و خیز.

It is English addict.

معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of the English language,

از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be a ing EU.

که اتفاقاً یک اتحادیه اروپا است به صورت زنده به سراغ شما می آیند.

England.

انگلستان.

Stand by.

بایستید

Here he is.

او اینجا است.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

This is amazing.

این شگفت انگیز است.

Wednesdays.

چهارشنبه ها

This is what unemployment can do.

این کاری است که بیکاری می تواند انجام دهد.

I like this.

من این را دوست دارم.

I like this.

من این را دوست دارم.

I like the fact that. Straight away.

من این واقعیت را دوست دارم. فورا.

Straight away.

فورا.

As soon as we start, we now have Mr. Steve.

به محض شروع کار، اکنون آقای استیو را داریم.

On Wednesdays.

در روزهای چهارشنبه.

For just a few moments.

فقط برای چند لحظه

Because you are a little bit busy.

چون کمی سرتان شلوغ است.

I am busy. Mr..

سرم شلوغه آقای.

And then I've got my hands and feet in dirt.

و بعد من دست و پایم را خاک کرده ام.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

I am I've actually washed a bit because I'm in the garden

من واقعاً کمی شسته ام زیرا در باغ هستم

putting some

و

plants in that will form a nice new hedge.

گیاهانی را در آن قرار می دهم که یک پرچین جدید را تشکیل می دهد.

Yes. He was private from next door house.

آره. او از خانه همسایه خصوصی بود.

So would you. Would you like to see them?

شما هم همینطور. آیا دوست دارید آنها را ببینید؟

Here they are.

اینجا اند.

Here are the trees.

اینجا درختان هستند.

So these are some small trees.

پس اینها چند درخت کوچک هستند.

They're very tiny at the moment.

آنها در حال حاضر بسیار کوچک هستند.

But they were delivered yesterday.

اما دیروز تحویل داده شد.

Mr. Steve has just started to put them in the ground.

آقای استیو به تازگی شروع به گذاشتن آنها در زمین کرده است.

He's planting them at the moment.

در حال حاضر آنها را می کارد.

So they arrived yesterday.

پس دیروز رسیدند.

They're not very big at the moment, but we have been told

آنها در حال حاضر خیلی بزرگ نیستند، اما به ما گفته شده

that they will grow quite fast.

که خیلی سریع رشد خواهند کرد.

That's right.

درست است.

You can see in that previous shot there, the old stumps of the trees

شما می توانید در آن عکس قبلی، کنده های قدیمی درختان را

that were removed, which was the old hedge that died off.

که برداشته شده اند، ببینید که پرچین قدیمی بود که از بین رفت.

You'll see them again in the mud.

آنها را دوباره در گل و لای خواهید دید.

You're going to get that. There we go. Just to the left there.

شما می خواهید آن را دریافت کنید. ما میرویم آنجا. فقط سمت چپ اونجا

There's an old stump there. Yes.

آنجا یک کنده قدیمی است. آره.

And a bit further down there, you can see the old stumps of the old trees that died. Yes.

و کمی پایین تر، می توانید کنده های قدیمی درختان کهنسال را ببینید. آره.

And the little line that I've put in where I will be planting that.

و خط کوچکی که در جایی که قرار است آن را بکارم گذاشته ام.

So I have there's 18 altogether in those three boxes.

بنابراین من در مجموع 18 در آن سه جعبه وجود دارد.

That's a lot of trees.

این تعداد زیادی درخت است.

18 trees.

18 درخت.

I'm going to plant them at 60 centimetres apart. Okay.

من آنها را با فاصله 60 سانتی متر از هم می کارم. باشه.

There, if anyone's interested.

آنجا، اگر کسی علاقه مند است.

Who likes gardening?

چه کسی باغبانی را دوست دارد؟

They're suya takes you.

آنها سویا شما را می برد.

J I think right through your plants.

J من فکر می کنم درست از طریق گیاهان شما.

And there there are a nice golden variety.

و انواع طلایی خوب وجود دارد.

So they will they were a bit different. Mr..

بنابراین آنها کمی متفاوت بودند. آقای..

And they should look nice.

و باید زیبا به نظر برسند.

They change colour in the winter as well and they give a sort of orange gold, any kind of bronze colour.

در زمستان نیز تغییر رنگ می دهند و نوعی طلای نارنجی، هر رنگ برنزی را می دهند.

Okay.

In the winter and we're going to be private again in ten years time.

باشه.

در زمستان و ده سال دیگر دوباره خصوصی خواهیم بود.

After they grow.

بعد از اینکه رشد کردند.

Well, hopefully they'll grow a bit quickly like.

خوب، امیدوارم که آنها کمی به سرعت رشد کنند.

They will. They grow back up to a metre a year.

آن ها خواهند. آنها تا یک متر در سال رشد می کنند.

I hope I don't have to wait for ten years and I'll be I'll be half dead by then.

امیدوارم ده سال صبر نکنم و تا آن موقع نیمه جان باشم.

Yes. Beatrice says, do I have to protect them?

آره. بئاتریس می گوید، آیا باید از آنها محافظت کنم؟

Yes, I have to make sure. Okay.

بله، باید مطمئن شوم. باشه.

Well, well, we. Okay a boring people now.

خوب، خوب، ما. خوب مردم خسته کننده در حال حاضر.

We haven't started yet.

ما هنوز شروع نکردیم

We haven't started yet.

That's me.

ما هنوز شروع نکردیم

منم.

That's why I'm dressed in this scruffy fashion. Okay.

به همین دلیل است که من به این مد ژولیده لباس می پوشم. باشه.

Because this is what I'm wearing outside.

چون این همان چیزی است که من در بیرون می پوشم.

I'm going to be digging.

من قصد دارم حفاری کنم.

Yes. Digging big holes, I think.

آره. حفر چاله های بزرگ، فکر می کنم.

I think everyone out there knows what digging is.

فکر می کنم همه آن بیرون می دانند حفاری چیست.

But you do that.

اما شما این کار را انجام دهید.

That you often animate your words, Mr. Duncan.

آقای دانکن که اغلب کلمات خود را متحرک می کنید.

Anyway, I did.

به هر حال انجام دادم.

I say hello to everybody. Hello.

من به همه سلام می کنم. سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Because missing a dimple there. A dimple.

از آنجا که از دست رفته یک گودی وجود دارد. یک گودی.

Do you like my dimple?

آیا گودی من را دوست دارید؟

I do like your dimples, Mr. Duncan.

من گودی های شما را دوست دارم، آقای دانکن.

You know that we saved your viewers.

می دانید که ما بینندگان شما را نجات دادیم.

So we are back again for Wednesday.

پس ما دوباره برای چهارشنبه برگشتیم.

We have our Wednesday live stream and also

ما پخش زنده چهارشنبه و

our Sunday livestream as well.

همچنین پخش زنده یکشنبه خود را نیز داریم.

And because Mr.

Steve has a little bit more time on his hands,

و از آنجایی که آقای

استیو زمان کمی بیشتر در اختیار دارد،

he can join us

می تواند

on Wednesday for a short period as well.

چهارشنبه برای مدت کوتاهی نیز به ما بپیوندد.

But he is rather busy outside in the garden at the moment.

اما او فعلاً در بیرون در باغ مشغول است.

I'm going to tell you when I leave, I am well, I'm going to get something to eat because I'm hungry.

وقتی رفتم بهت میگم حالم خوبه میرم یه چیزی بخورم چون گرسنه ام.

And then I'm going to go out, Mr.

و سپس من می روم بیرون، آقای

Duncan, to the local garden centre. Okay,

دانکن، به مرکز باغ محلی. خوب،

this sounds like fun.

این به نظر سرگرم کننده است.

Because I need to get some grit.

چون من نیاز دارم کمی ریزش کنم.

Okay?

Grit and some some fertiliser to put into the holes

باشه؟

شن و مقداری کود برای ریختن در سوراخ هایی

where I plant the the, the plant set for drainage.

که در آن کاشته ام، گیاه را برای زهکشی تنظیم کنید.

For drainage.

برای زهکشی.

Mr. Duncan, I am surprised at your horticultural knowledge.

آقای دانکن، من از دانش باغبانی شما تعجب کردم.

I do know something needs horticultural knowledge.

من می دانم که چیزی به دانش باغبانی نیاز دارد.

I'm not as stupid as you look.

من به اندازه شما احمق نیستم.

There's a word for today.

یک کلمه برای امروز وجود دارد.

Horticultural? Yes.

باغبانی؟ آره.

Referring to haughty sort of culture.

اشاره به نوع فرهنگ مغرور.

Yes. Is the subject the whole subject of plants cultivating.

آره. آیا موضوع کل موضوع کشت گیاهان است .

Growing, planting.

رشد، کاشت.

Horticulture, taking care of plants, nurturing?

باغبانی، مراقبت از گیاهان، پرورش؟

I'd like to nurture plants, Mr.

من می خواهم گیاهان را پرورش دهم، آقای

Duncan, and watch them grow. Yes.

دانکن، و رشد آنها را تماشا کنم. آره.

Just as you like to nurture people

همانطور که دوست دارید مردم را

on the live stream with their English knowledge, to see them grow in their ability

در جریان زنده با دانش انگلیسی خود پرورش دهید، تا شاهد رشد آنها در

to speak proper English.

توانایی صحبت کردن به انگلیسی مناسب باشید.

Yes. Like I does. Yes.

آره. مثل من. آره.

So I'm nurturing.

بنابراین من پرورش می دهم.

And you're nurturing but in a different way. Yes.

و شما در حال پرورش هستید اما به روشی متفاوت. آره.

So teachers, they often say that teachers nurture in a certain way.

بنابراین معلمان اغلب می گویند که معلمان به روش خاصی پرورش می دهند.

They are helping to raise the young, to teach them

آنها به بزرگ کردن جوانان کمک می کنند، به هر حال به آنها

the right way to do things for most of the time anyway.

روش درست انجام کارها را در بیشتر مواقع آموزش می دهند.

So we are here today.

بنابراین ما امروز اینجا هستیم.

English addict is back.

معتاد انگلیسی برگشت.

I wonder who was first on today's Life Show?

من نمی دانم چه کسی اولین بار در برنامه زندگی امروز بود؟

Yes, that's always interesting.

بله، این همیشه جالب است.

Mr. Duncan, who. Was first.

آقای دانکن که. اول بود

Who gets a special case?

چه کسی مورد خاص قرار می گیرد؟

What?

چی؟

Just I thought that's what you do, Mr..

فقط فکر کردم این کاریه که میکنی آقای

You blow people a kiss. I don't normally give kisses.

. من معمولاً بوسه نمی‌کنم.

So anyone

پس کسی

anywhere?

جایی هست؟

To be honest, I'm not.

راستش من نیستم.

I'm not keen on all of that. I'm happy to.

من مشتاق همه اینها نیستم. من خوشحالم که

So he was first, Mr. Duncan.

پس او اول شد، آقای دانکن.

First on today's live chat.

اول در چت زنده امروز.

Congratulations to most and.

تبریک به اکثر و.

No sooner

زودتر

motion was first.

حرکت اول بود.

But the thing is, does Mohsin want a case for me?

اما موضوع این است که آیا محسن برای من پرونده می خواهد؟

I doubt it.

من شک دارم.

I doubt it.

But if he does, if you do, let me know and I'll upload your case.

من شک دارم.

اما اگر این کار را کرد، اگر شما انجام دادید، به من اطلاع دهید تا پرونده شما را آپلود کنم.

I think most and wants a kiss from you.

من بیشتر فکر می کنم و از تو یک بوسه می خواهم.

I think now. It's we know it's nothing serious.

فکر میکنم الان ما می دانیم که چیز جدی نیست.

There's nothing serious going on between us.

هیچ اتفاق جدی بین ما نیست

You know, it's just everybody knows that's, you know, just something that I like

می‌دانی، فقط همه می‌دانند که این همان چیزی است که من دوست دارم

to do hug case what

آن را انجام دهم که

your lovely view is.

دیدگاه دوست‌داشتنی شما چیست.

This this sounds like a lawsuit waiting to happen.

این به نظر می رسد یک دعوی قضایی در انتظار وقوع است.

It really does.

واقعا اینطور است.

Yes. Warm winter.

آره. زمستان گرم.

Yes. Warm winter everywhere, says Alexandra.

آره. الکساندرا می گوید زمستان همه جا گرم است.

It is strange.

عجیب است.

Alexandra.

الکساندرا

It is, as we've pointed out, it's good

همانطور که اشاره کردیم، خوب است

because we're not having to burn energy.

زیرا نیازی به سوزاندن انرژی نداریم.

No, I'm warm.

نه من گرمم

I'm warm outside, Mr. Duncan.

من بیرون گرمم، آقای دانکن.

I'm not even having to wear it.

من حتی مجبور نیستم آن را بپوشم.

It's November.

نوامبر است.

It's strange. Normally festive. November.

عجیب است. معمولاً جشن است. نوامبر.

It's cold, it's wet.

سرد است، خیس است.

Well, I think it's going to be colder with the second.

خوب، فکر می کنم با دومی سردتر می شود.

Today it's the second.

امروز دومی است.

But by the FSB, the fifth in November, Guy Fawkes Night, we always see that as a damp, cold nights.

اما توسط FSB، پنجمین ماه نوامبر، شب گای فاکس ، ما همیشه آن را به عنوان یک شب مرطوب و سرد می بینیم.

Everybody outside celebrating Guy Fawkes Night,

همه بیرون جشن گای فاکس،

bonfires, fireworks. Yes.

آتش بازی، آتش بازی. آره.

Oh, that's. Huge.

اوه همینه. بزرگ.

You're putting bank jackets into the fire.

ژاکت های بانکی را در آتش می گذارید.

No one does that, by the way.

اتفاقاً هیچ کس این کار را نمی کند.

Well, we used to really grew up.

خب، ما واقعاً بزرگ شدیم.

We had a bonfire in the garden and we put potatoes into the fire and cooked them.

توی باغچه آتش زدیم و سیب زمینی ها را داخل آتش گذاشتیم و پختیم.

They were delicious.

خوشمزه بودند.

Nothing like that happens anymore.

دیگه همچین اتفاقی نمیوفته

People are too. Too spoilt.

مردم هم همینطور. خیلی خراب

Nothing like gingerbread men. Okay.

هیچ چیز شبیه مردان شیرینی زنجبیلی نیست. باشه.

Uh, a ginger bread.

یه نان زنجبیلی

It's sort of a biscuit, isn't it?

این یک نوع بیسکویت است، اینطور نیست؟

Flat biscuit shaped as in a gingerbread man. Hmm.

بیسکویت تخت به شکل مرد شیرینی زنجبیلی. هوم

I don't know why we have those, but we did.

نمی‌دانم چرا آن‌ها را داریم، اما داشتیم.

Um, and we probably killed and roasted hedgehogs, of course.

اوم، و ما احتمالا جوجه تیغی را کشته و برشته کرده ایم .

Yes. That was a tradition that we all used to do.

آره. این یک سنت بود که همه ما انجام می دادیم.

We used to wait until all the hedgehogs went into the bonfires,

ما عادت داشتیم منتظر بمانیم تا همه جوجه تیغی ها داخل آتش شوند

and then we would like the bonfires and turn the hedgehogs into jacket potatoes.

و بعد از آن آتش سوزی را دوست داریم و جوجه تیغی ها را تبدیل به سیب زمینی ژاکتی می کنیم.

They were delicious.

خوشمزه بودند.

Absolutely delicious.

کاملا خوشمزه

It is a tradition in the UK to eat roasted hedgehogs on the 5th of November.

خوردن جوجه تیغی بریان شده در 5 نوامبر در بریتانیا یک سنت است .

It's not, you know, annoying, but.

آزاردهنده نیست، اما.

We could start something new here, Steve, where we just make up traditions

ما می‌توانیم کار جدیدی را اینجا شروع کنیم، استیو، جایی که ما فقط سنت‌هایی می‌سازیم

that people don't know are actually not real.

که مردم نمی‌دانند واقعاً واقعی نیستند.

So. So, yes, every November the fifth, we put hedgehogs. Yes.

بنابراین. بنابراین، بله، هر سال پنجم نوامبر، ما جوجه تیغی می گذاریم. آره.

On a on a large bonfire. And then we eat them.

روی یک آتش سوزی بزرگ. و سپس آنها را می خوریم.

We take the spikes out of them.

سنبله ها را از آنها خارج می کنیم.

Well, once they're cooked, they come off very easily. They fall off.

خب بعد از پختن خیلی راحت جدا میشن. سقوط می کنند.

They fall off.

سقوط می کنند.

Well, they burn off. Actually, we're joking that.

خوب، آنها می سوزند. در واقع، ما با آن شوخی می کنیم.

But the tragedy is what happens is that people prepare bonfires

اما فاجعه این است که مردم

several days or weeks in advance

چندین روز یا چند هفته قبل

of bonfire night, big bonfires, you know, to the tune of your house.

از شب آتش سوزی، آتش سوزی های بزرگ ، به آهنگ خانه شما، آماده می کنند.

Sometimes I want to try one now.

گاهی اوقات دلم می خواهد همین الان یکی را امتحان کنم.

But what happens is the hedgehogs are wanting to hibernate and they see this lovely

اما اتفاقی که می افتد این است که جوجه تیغی ها می خواهند به خواب زمستانی بروند و این توده دوست داشتنی

pile of sticks and things and they crawl inside to hibernate, not realising that that's a bonfire.

از چوب ها و چیزها را می بینند و برای خواب زمستانی به داخل خزیده می شوند، بدون اینکه متوجه شوند که این یک آتش سوزی است.

Yeah.

So lots of hedgehogs accidentally get killed on the 5th of November.

آره

بنابراین تعداد زیادی جوجه تیغی به طور تصادفی در 5 نوامبر کشته می شوند.

I have to say, I want to try a roasted hedgehog. Now.

باید بگویم، من می خواهم جوجه تیغی برشته را امتحان کنم. اکنون.

You brought look. Yes.

نگاهی آوردی آره.

Beatrice says yes.

بئاتریس می گوید بله.

Potatoes cooked on a fire as opposed to being in the oven.

سیب زمینی هایی که روی آتش پخته می شوند، برخلاف فر.

They have a very special flavour, a delicious flavour when they're cooked.

آنها طعم بسیار خاصی دارند، طعمی لذیذ در هنگام پختن دارند.

We could try that in our fire.

ما می توانیم آن را در آتش خود امتحان کنیم.

In the house.

در خانه.

Yes, but have a bonfire in the house.

بله، اما یک آتش سوزی در خانه داشته باشید.

No, that doesn't suffer in a log fire.

نه، در آتش سوزی چوب آسیب نمی بیند.

We could actually put potatoes in there and recreate the feeling of

ما واقعاً می‌توانیم سیب‌زمینی‌ها را در آنجا بگذاریم و این حس را از نو خلق

because we're not going to have a bonfire ourselves now on the 5th of November.

کنیم، زیرا در حال حاضر در 5 نوامبر خودمان آتش نخواهیم گرفت.

But yes.

اما بله.

Knows and doesn't want to kiss.

می داند و نمی خواهد ببوسد.

I don't think I don't I don't blame them.

من فکر نمی کنم که آنها را سرزنش نمی کنم.

I'm covered in dirt and soil at the moment.

من در حال حاضر غرق در خاک و خاک هستم.

You do smell. Do I?

بو می کنی آیا من؟

Yes. Well, I've got manure.

آره. خب من کود دارم

You say a bags of manure,

شما می گویید یک کیسه کود،

which is sort of broken down.

که به نوعی شکسته است.

Vegetable and animal matter.

مواد گیاهی و حیوانی.

You smell like a tramp.

بوی ولگرد میدهی

That you put into the soil to feed the soil.

که برای تغذیه خاک داخل خاک می گذارید.

It'll help the plants grow manure or compost.

این به گیاهان کمک می کند تا کود یا کمپوست تولید کنند.

There is a bit of a difference, but we don't need to go. Yeah.

کمی تفاوت وجود دارد، اما ما نیازی به رفتن نداریم. آره

No, not really.

نه، نه واقعا.

I didn't think you would want me to get even.

فکر نمیکردم بخوای من یکم بهم برسم

I want to click away from this live stream.

من می خواهم به دور از این جریان زنده کلیک کنم.

Yes. Yeah, that's exactly a very tense.

آره. آره، این دقیقاً یک تنش است.

And that nature is helping us against a certain person

و این طبیعت به ما کمک می کند تا در برابر یک فرد خاص

in Russia who wants us to freeze to death without the gas.

در روسیه که می خواهد ما بدون گاز یخ بزنیم تا بمیریم.

Exactly. Okay.

دقیقا. باشه.

So while this weather is nice and warm, we're building up gas reserves.

بنابراین در حالی که این هوا خوب و گرم است، ما در حال ایجاد ذخایر گاز هستیم.

We're using less. It's going to help us through the winter.

ما کمتر استفاده می کنیم در زمستان به ما کمک خواهد کرد.

The thwarting.

خنثی کردن.

So a lot of people have come here to watch us.

بنابراین افراد زیادی برای تماشای ما به اینجا آمده اند.

Yeah, well, watch me to forget about all the horrible, stinky stuff in the world.

آره، خوب، مرا تماشا کن تا همه چیزهای وحشتناک و بدبوی دنیا را فراموش کنم .

By the way, did you celebrate Halloween?

راستی، هالووین رو جشن گرفتی؟

No one did around here.

هیچ کس این اطراف را انجام نداد.

Everyone stayed in the house because it was raining so much.

همه در خانه ماندند، زیرا باران بسیار زیاد بود.

We've had a lot of rain.

ما باران زیادی داشته ایم.

In fact, I think we have some more rain coming in today.

در واقع، من فکر می کنم امروز مقداری باران بیشتری خواهیم داشت.

So if you're going outside, I would go back out now because.

پس اگر بیرون می روی، الان برمی گردم بیرون چون.

You're trying to get rid of me, aren't you, Mr. Duncan?

شما سعی می کنید از شر من خلاص شوید، اینطور نیست، آقای دانکن؟

You said you wanted to stay for 10 minutes. You do this.

گفتی میخوای 10 دقیقه بمونی. شما این کار را انجام دهید.

You do this every week.

شما هر هفته این کار را انجام دهید.

Now, I don't want to get rid of me.

حالا نمی خوام از دستم خلاص بشم

I don't want to get rid of you.

من نمی خواهم از دست تو خلاص شوم.

But you said you were only going to stay for 10 minutes.

اما شما گفتید که قرار است فقط 10 دقیقه بمانید.

I do apologise for my scruffy, scruffy appearance.

من به خاطر ظاهر ژولیده و ژولیده ام عذرخواهی می کنم.

Yes, well, scruffy, it means I'm not very.

بله، خوب، ژولیده، یعنی من زیاد نیستم.

Not to look very nice.

نه اینکه خیلی زیبا به نظر برسه

No, you look very tidy. Don't look tidy.

نه خیلی مرتب به نظر میای مرتب به نظر نرس

I mean, it's sort of old clothes

منظورم این است که این یک جور لباس کهنه است،

because I've been in the garden and I couldn't be bothered to get changed.

زیرا من در باغ بوده ام و حوصله تعویض نداشتم.

That's it.

خودشه.

So that's why.

پس به همین دلیل است.

But I think I'm going to miss being here, Mr.

اما من فکر می کنم دلم برای بودن در اینجا تنگ خواهد شد، آقای

Duncan, for the rest of today.

دانکن، برای بقیه امروز.

But I can sense since you want me to.

اما من می توانم حس کنم از آنجایی که شما از من می خواهید.

Well, no, it's just.

خوب، نه، فقط همین است.

Well, you could stand here for another hour if you want. I'm joking.

خوب، اگر بخواهید می توانید یک ساعت دیگر اینجا بایستید . من شوخی میکنم.

I'm joking. I know, I. Okay.

من شوخی میکنم. می دانم، من. باشه.

What are you talking about today?

امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟

Yeah, well, yes, it's funny you should ask that.

بله، خوب، بله، خنده دار است که باید آن را بپرسید.

That's what I was waiting to do.

این کاری بود که من منتظر انجامش بودم.

You see, it's talk about what is happening today.

می بینید، این صحبت درباره آنچه امروز اتفاق می افتد است.

We are looking at words and phrases connected to show.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با نمایش نگاه می کنیم.

Show a very simple word, but you might be surprised to find out

یک کلمه بسیار ساده را نشان دهید، اما ممکن است از اینکه بفهمید

how many ways in which the word show can actually be used.

کلمه نمایش در واقع از چند طریق می‌توان استفاده کرد، متعجب شوید.

It's quite a few.

خیلی کم است.

In fact, quite a lot of ways.

در واقع، راه های بسیار زیادی.

Well, I think I will toddle off Turtle.

خوب، من فکر می کنم من از لاک پشت نوپا.

Okay, I'll toddle off and leave you to explain

بسیار خوب، من دست به کار می شوم و شما را به توضیح

the many different ways of expressing the word show. Yes.

روش های مختلف بیان کلمه نمایش می سپارم. آره.

Sounds very interesting.

خیلی جالب به نظر می رسد.

I will show the many ways

من امروز روش های متعدد

of expressing the word show today.

بیان کلمه نمایش را نشان خواهم داد.

That's what I'm. Doing is a free one for you.

این چیزی است که من هستم. انجام دادن برای شما رایگان است.

You're going to show me the door?

میخوای درو نشونم بدی؟

Yes. Well, I'm going to mention that one later.

آره. خب بعدا به اون یکی اشاره میکنم

Which means you're going to ask me to leave. Okay.

یعنی از من میخوای برم باشه.

See what?

چی دیدی؟

You just want to do this, do the lesson, and I will go outside and plant the trees.

شما فقط می خواهید این کار را انجام دهید ، درس را انجام دهید و من می روم بیرون و درختان را می کارم.

If you want to hear. Exactly. I'll let Mr. Duncan do that.

اگر می خواهید بشنوید. دقیقا. من به آقای دانکن اجازه می دهم این کار را انجام دهد.

I don't want to.

I don't want to, you know, intrude or impede on what Mr.

من نمی خواهم.

می‌دانی، من نمی‌خواهم در آنچه که آقای دانکن به دست می‌آورد دخالت یا مانعی

Duncan's going to get, because I'm sure he's got a packed,

کنم، زیرا مطمئن هستم که او یک

fantastic lesson for you.

درس پرجمعیت و فوق‌العاده برای شما دارد.

You didn't drop anything on your head, did you, out there?

تو چیزی روی سرت نینداختی ، مگه بیرون؟

I'm just full of life.

من فقط پر از زندگی هستم.

It's wonderful not working, I'll tell you that.

کار نکردن فوق العاده است، این را به شما می گویم.

If you

do have the opportunity, you know, to take a break, do it.

اگر فرصت دارید، می دانید، این کار را انجام دهید.

That's what I'm doing.

این کاری است که من انجام می دهم.

I'm going to make the most of it by putting plants in and annoying Mr.

من با قرار دادن گیاهان و آزار دادن آقای

Duncan on his live stream.

دانکن در استریم زنده اش، بهترین استفاده را از آن خواهم برد.

Well, you're not annoying me.

خب تو منو اذیت نمیکنی

I could try.

می توانستم امتحان کنم.

That's all right, Mr. Duncan.

همه چیز درست است، آقای دانکن.

Do you want me to go? Yes, I'll go. I'll go, shall I?

میخوای برم؟ بله، من می روم. من بروم، من؟

Because I'm holding you up and I'm hungry and you go and get some grit.

چون من تو را نگه می دارم و گرسنه ام و تو برو کمی شن و ماسه بگیر.

Yes. Okay. Go get your grits. Right.

آره. باشه. برو جونتو بگیر درست.

Bye bye, everyone.

خداحافظ همه

It's a short visit, but I will see you all on Sunday.

دیدار کوتاهی است، اما یکشنبه همه شما را می بینم.

Yes. And I look forward to that.

آره. و من مشتاقانه منتظر آن هستم.

And I look forward to seeing you later for a cup of tea.

و من مشتاقانه منتظرم تا بعداً برای یک فنجان چای ببینم.

Good bye.

خداحافظ.

Thank you, Steve. I see you later. The

متشکرم، استیو. بعدا می بینمت. مصاحبه

interview

and I am

و من

Mr. Steve.

آقای استیو هستم.

Mr. Steve is here on Sunday

آقای استیو یکشنبه

and also for a short time on Wednesday as well.

و همچنین چهارشنبه برای مدت کوتاهی اینجا هستند.

So it's business as usual for this Wednesday.

بنابراین این چهارشنبه مثل همیشه است.

It is Wednesday, the 2nd of November.

چهارشنبه دوم آبان ماه است.

I didn't wish you happy, man.

من برای تو آرزوی خوشبختی نکردم، مرد.

Happy New Month, everyone.

ماه نو بر همه مبارک.

It is a new month and we are all feeling

این یک ماه جدید است و همه ما

rather happy because November is here.

نسبتاً خوشحال هستیم زیرا نوامبر اینجاست.

It's very nice to see a new month, to be honest with you.

خیلی خوب است که یک ماه جدید را می بینم، صادقانه با شما.

I found October a little bit too long.

من ماه اکتبر را کمی طولانی دیدم.

31 days, you say, and then September wasn't a great monthly either.

شما می گویید 31 روز، و سپس سپتامبر نیز ماهنامه خوبی نبود.

I don't normally like September as a month,

من معمولاً سپتامبر را به عنوان یک ماه دوست ندارم،

but to be honest with you, this year I really did

اما صادقانه بگویم، امسال

hate September for various reasons.

به دلایل مختلف واقعاً از سپتامبر متنفر بودم.

So here we are in November.

بنابراین ما در نوامبر هستیم.

I hope this month is going to be a little better

امیدوارم این ماه کمی بهتر

than the previous two months.

از دو ماه قبل باشد.

We will wait and see what happens.

منتظر می مانیم و ببینیم چه می شود.

Hello to the live chat. Nice to see you all here.

سلام به چت زنده خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Can I say hello to Alessandra michael.

آیا می توانم به الساندرا مایکل سلام کنم؟

Hello, Michael.

سلام میشل.

Victorian, hello to you.

ویکتوریا، سلام به شما.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

We also have who else is here?

ما هم داریم کی دیگه اینجاست؟

Beatrice is here.

بئاتریس اینجاست

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Thank you for your lovely gift, by the way.

اتفاقاً از هدیه زیبای شما سپاسگزارم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I'll. Yeah, I'll. Yeah. Hello, Mr.

من خواهم کرد. بله، من. آره سلام، آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve, it's nice to see you on Wednesdays.

استیو، خوشحالم که چهارشنبه ها شما را می بینم.

Yes, well, I'm here every Wednesday.

بله، من هر چهارشنبه اینجا هستم.

You can catch me every Wednesday from 2 p.m.

هر چهارشنبه از ساعت 14 می توانید مرا بگیرید.

UK time and also every Sunday,

به وقت انگلستان و همچنین هر یکشنبه،

also 2 p.m.

همچنین ساعت 2 بعد از ظهر.

UK time. So twice a week.

به وقت انگلستان بنابراین دو بار در هفته.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

We also have Francesca. We have Josep.

فرانچسکا را هم داریم. ما جوزپ را داریم.

Hello, Josep.

سلام جوزپ

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Willian is also watching today

ویلیان نیز امروز تماشا می کند

we are talking about words and phrases connected to show something.

که ما در مورد کلمات و عباراتی صحبت می کنیم که برای نشان دادن چیزی مرتبط هستند.

You display something, you demonstrate something that you reveal

شما چیزی را نمایش می دهید، چیزی را نشان می دهید که

something you reveal to other people,

چیزی را نشان می دهید که برای دیگران آشکار می کنید،

something that you hide and then show.

چیزی را که پنهان می کنید و سپس نشان می دهید.

There are many, many ways of using that particular word,

راه های بسیار بسیار زیادی برای استفاده از آن کلمه خاص وجود دارد،

and that's what we are going to do today.

و این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

It was a very strange day yesterday.

دیروز روز خیلی عجیبی بود.

We went out for a walk yesterday into town

دیروز برای پیاده روی به شهر

and we decided to do something we haven't done for a long time.

رفتیم و تصمیم گرفتیم کاری را انجام دهیم که مدتهاست انجام نداده ایم.

We actually walked in the rain,

ما در واقع زیر باران راه می رفتیم،

which might not sound like a big deal,

که شاید به نظر چیز مهمی نباشد،

but to us it actually was a big deal.

اما برای ما واقعاً یک اتفاق بزرگ بود.

So we decided to walk in the rain yesterday.

پس تصمیم گرفتیم دیروز زیر باران قدم بزنیم.

It was absolutely throwing it down.

کاملاً داشت آن را پایین می انداخت.

It was coming down heavily.

به شدت داشت پایین می آمد.

The rain was pouring.

باران می بارید.

However, at one point it was raining,

با این حال، در یک نقطه باران می‌بارید،

but also the sun was out at the same time.

اما همزمان خورشید نیز بیرون می‌آمد.

And I was able to capture this beautiful piece of video.

و من تونستم این ویدیوی زیبا رو ثبت کنم.

Look at this.

به این نگاه کن

So this is what I filmed yesterday as we were walking along.

پس این همان چیزی است که دیروز در حالی که در حال قدم زدن بودیم فیلم گرفتم.

And you can see the rain is coming down,

و می توانید ببینید که باران در حال باریدن است،

but also so you will notice that the sun is shining as well.

اما همچنین متوجه خواهید شد که خورشید نیز می درخشد.

And you can see the beautiful reflection of the light

و شما می توانید انعکاس زیبای نور

as the sunlight hits the raindrops.

را هنگام برخورد نور خورشید به قطرات باران ببینید.

So this is something I don't think I've ever done this before.

بنابراین این چیزی است که من فکر نمی کنم قبلاً این کار را انجام داده باشم.

I don't think I've ever filmed

فکر نمی‌کنم تا به حال در باران فیلمبرداری کرده باشم در

In the rain

whilst it is actually raining.

حالی که واقعاً باران می‌بارد.

And even more unusual

و حتی غیرعادی

it was also sunny at the same time.

تر، در همان زمان آفتابی بود.

So it's one of those strange moments of time where you actually get

بنابراین این یکی از آن لحظات عجیب و غریب از زمان است که در آن شما در واقع

sunlight and rain at the same time.

نور خورشید و باران را همزمان دریافت می کنید.

So there I was walking along yesterday.

پس دیروز آنجا داشتم قدم می زدم.

We were going through the centre of much Wenlock.

ما از مرکز ونلاک زیادی عبور می کردیم.

Yesterday the rain was pouring.

دیروز باران بارید.

You can see all of the raindrops

شما می توانید تمام قطرات باران را ببینید

and of course I have slowed this video down as well

و البته من سرعت این ویدیو را نیز کاهش داده ام

so you can really appreciate

تا بتوانید

the shimmering light as the raindrops fall.

از نور درخشان در هنگام ریزش قطرات باران قدردانی کنید.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

Something rather different.

چیزی نسبتاً متفاوت

I couldn't resist doing it, but I have to say, by the time

من نمی توانستم در برابر انجام آن مقاومت کنم، اما باید بگویم، زمانی

we reached the town centre,

که به مرکز شهر رسیدیم

by the time we reached the town centre,

، زمانی که به مرکز شهر

we were absolutely soaking wet.

رسیدیم، کاملا خیس شده بودیم.

We were,

by the way, that's not my dog.

ما اتفاقاً این سگ من نیست.

That's someone else's dog.

اون سگ یکی دیگه

It is not my dog.

سگ من نیست

Before anyone asks Mr. Duncan, is that your dog?

قبل از اینکه کسی از آقای دانکن بپرسد این سگ شماست؟

No, it is not.

نه این نیست.

So there it was yesterday. Out and about in the rain.

پس دیروز بود. بیرون و اطراف زیر باران.

Walking in the rain normally I avoid walking in the rain because I hate it.

پیاده روی در باران به طور معمول من از راه رفتن در باران اجتناب می کنم زیرا از آن متنفرم.

I hate the feeling of getting wet in the rain,

از احساس خیس شدن زیر باران متنفرم

to be honest with you, I don't like it at all.

، راستش را بخواهم، اصلاً دوست ندارم.

Hello to Vitesse. Hello, Vitesse.

سلام به ویتسه سلام، ویتسه.

Nice to see you here today on the live chat.

خوشحالم که امروز شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Very nice to see so many people joining me.

خیلی خوشحالم که می بینم افراد زیادی به من می پیوندند.

Very nice to see

خیلی خوشحالم که

Claudia is here as well.

کلودیا هم اینجاست.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Today Baltazar is here.

امروز بالتازار اینجاست.

Hello to Baltazar watching in Bissau.

سلام به بالتازار که در بیسائو تماشا می کند.

Interesting. Tell me more.

جالب هست. بیشتر بگو.

Tell me more.

بیشتر بگو.

So I wonder.

بنابراین من تعجب می کنم.

I know that you are very busy today, Claudia.

می دانم که امروز خیلی سرت شلوغ است، کلودیا.

I know you are quite busy.

میدونم سرت خیلی شلوغه

But I'm just wondering, there is a question that I want to ask right now.

اما من فقط تعجب می کنم، یک سوال وجود دارد که می خواهم همین الان بپرسم.

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

What have you got in the pot?

چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something soul to you or not?

آیا چیزی برای شما روح است یا نه؟

Oh, Claudia,

اوه، کلودیا،

what is in the pot?

چه چیزی در قابلمه است؟

What is in the part?

در قسمت چیست؟

Claudia, please let me know.

کلودیا، لطفا به من اطلاع دهید.

What are you cooking today?

امروز چی میپزی؟

Or anyone for that matter?

یا کسی برای این موضوع؟

Whatever you are cooking, please let me know.

هر چی میپزی لطفا بهم خبر بده

Tell me what you have in your pot.

به من بگو در گلدانت چی داری

Including Claudia.

از جمله کلودیا.

Even though I know you're quite busy today.

با اینکه میدونم امروز خیلی سرت شلوغه

Maybe at the moment it's lunchtime.

شاید در حال حاضر وقت ناهار باشد.

Because, of course, last weekend we actually changed the clocks.

زیرا، البته، آخر هفته گذشته ما در واقع ساعت را تغییر دادیم.

We moved the clocks back by one hour.

ساعت ها را یک ساعت به عقب بردیم.

So for some people, the time will be different.

بنابراین برای برخی افراد، زمان متفاوت خواهد بود.

And that's the reason why, unfortunately, it's a little bit later

و به همین دلیل است که متاسفانه

now for many people who are watching.

اکنون برای بسیاری از افرادی که تماشا می کنند کمی دیرتر است.

Hello, Francesca.

سلام فرانچسکا

Francesca asks, How did you protect the camera?

فرانچسکا می پرسد، چگونه از دوربین محافظت کردی؟

Well, I used my mobile phone.

خب من از موبایلم استفاده کردم

I used my cell phone.

من از تلفن همراهم استفاده کردم.

Fortunately, my cell phone is water resistant.

خوشبختانه تلفن همراه من در برابر آب مقاوم است.

So even if you get a lot of water onto the phone, it will still be protected.

بنابراین حتی اگر آب زیادی به تلفن وارد کنید ، باز هم محافظت می شود.

And of course, I kept my hands over the top of the phone as well,

و البته دستم را بالای گوشی هم

so I didn't get too much rain on the equipment.

نگه داشتم، بنابراین باران زیادی روی تجهیزات نباریدم.

Claudia says today we have meat and potatoes in the oven.

کلودیا می گوید امروز در فر گوشت و سیب زمینی داریم.

I wonder what type of meat I'm going to guess.

نمی دانم چه نوع گوشتی را حدس می زنم.

Hmm. Shall I make a guess?

هوم حدس بزنم؟

I'm going to say

من می خواهم بگویم

beef. Am I right?

گوشت گاو. درست میگم؟

Maybe some roast beef in the oven,

شاید مقداری رست بیف در فر،

maybe some roast lamb. Oh,

شاید مقداری گوشت بره کبابی. اوه

sounds very nice.

خیلی قشنگه

Whatever it is you are having today, I hope it is nice.

هر چه امروز دارید، امیدوارم خوب باشد.

I really do.

من حتما انجام میدم.

Hello. Also, Diana.

سلام. همچنین دیانا

Diana is watching in Bulgaria.

دایانا در بلغارستان تماشا می کند.

Interesting.

جالب هست.

I wonder how many people are watching at the moment in Brazil

من تعجب می کنم که در حال حاضر چند نفر در برزیل تماشا می کنند

because you may have seen on the news Brazil at the moment,

زیرا ممکن است در حال حاضر در اخبار برزیل دیده باشید،

some people are very happy and some people are not so happy.

برخی از مردم بسیار خوشحال هستند و برخی از مردم چندان خوشحال نیستند.

In Brazil, the recent election that took place,

در برزیل، انتخابات اخیر که برگزار شد،

the final runoff took place last Sunday.

دور دوم نهایی یکشنبه گذشته برگزار شد.

And well,

و خوب،

Bolsonaro is saying bye bye

بولسونارو خداحافظی می کند

and Mr.

و آقای

de Silva is saying hello

دی سیلوا سلام می کند

and some people are not very happy about it.

و برخی از مردم چندان از این موضوع خوشحال نیستند.

It looks as if the rain is coming.

انگار باران می آید.

I think the rain is now on its way.

فکر کنم الان باران در راه است.

If you look behind me, you can see that the weather is starting to change.

اگر به پشت سر من نگاه کنید، می بینید که هوا در حال تغییر است.

It's starting to get very windy

هوا شروع به وزش شدید کرده است

and I think we might be having some more rain.

و من فکر می کنم ممکن است باران بیشتری داشته باشیم.

In fact,

در واقع

the forecast is rain

، پیش‌بینی باران

every day for the next seven or eight days.

برای هفت یا هشت روز آینده هر روز است.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So we are going to have quite a lot of rain over the next few days,

بنابراین ،

despite the fact that it doesn't really feel like November.

با وجود اینکه واقعاً شبیه نوامبر نیست، طی چند روز آینده باران بسیار زیادی خواهیم داشت.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Ooh, a big hello to Louis Mendez.

اوه، یک سلام بزرگ به لوئیس مندز.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

It doesn't matter if you are late.

دیر اومدی مهم نیست

It's okay.

مشکلی نیست.

I don't mind if you are slightly late.

اگه کمی دیر اومدی بدم نمیاد

If you are a little bit late, it doesn't matter.

اگر کمی دیر آمدی، مهم نیست.

As I always say, it is much better

همانطور که همیشه می گویم دیر رسیدن خیلی بهتر

to be late

than never.

از هرگز نرسیدن است.

If you go out in the garden today, you might have a nice surprise here, Lou.

اگر امروز به باغ بروید ، ممکن است یک سورپرایز خوب در اینجا داشته باشید، لو.

What do we have here?

اینجا چی داریم؟

Hey, Lou,

هی، لو،

I can see the cows at the bottom of the garden.

من می توانم گاوها را در ته باغ ببینم.

Hey, Lou, there.

هی، لو، اونجا زنده

What are you doing

چیکار میکنی

it live.

It's the lovely cows.

این گاوهای دوست داشتنی است.

Aren't they lovely?

دوست داشتنی نیستند؟

The cows yesterday were all sleeping.

گاوهای دیروز همه خواب بودند.

They had spent all morning in the field eating the grass.

آنها تمام صبح را در مزرعه صرف خوردن علف ها کرده بودند.

And I suppose it's only fair that they have a little bit of a rest as well.

و من فکر می کنم عادلانه است که آنها کمی استراحت نیز داشته باشند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And that's what they were doing.

و این کاری بود که آنها انجام می دادند.

Let's of course not. Forget the sheep as well.

بیایید البته نه. گوسفند را هم فراموش کن

The sheep are also at the back of the house and there

گوسفندها نیز در پشت خانه هستند و

you can see some of them in the field at the back.

می توانید تعدادی از آنها را در پشت خانه در مزرعه ببینید.

And well, this was actually filmed this morning.

و خوب، این در واقع امروز صبح فیلمبرداری شده است.

I ran outside into the garden and I did a little bit of filming with the sheep.

بیرون دویدم داخل باغ و کمی با گوسفندها فیلمبرداری کردم.

And also Mr.

و همچنین آقای

Steves knew trees as well.

استیو درختان را نیز می شناخت.

So that's what I was doing this morning.

پس این کاری بود که من امروز صبح انجام می دادم.

I always like to keep busy, whatever is going on, whatever is happening,

من همیشه دوست دارم مشغول باشم ، هر اتفاقی که می افتد، هر اتفاقی که می افتد،

I always like to keep myself busy.

همیشه دوست دارم خودم را مشغول نگه دارم.

So there I don't want the sheep to become jealous.

پس آنجا من نمی خواهم گوسفندها حسود شوند.

You see, they might get annoyed because the cows are getting all the attention.

ببینید، آنها ممکن است اذیت شوند زیرا گاوها همه توجه را به خود جلب می کنند.

So there they are.

بنابراین آنها هستند.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

It is English addict and it is Wednesday.

معتاد انگلیسی است و چهارشنبه است.

We have made it all the way to the middle of the week.

ما تمام راه را به وسط هفته رساندیم.

I hope you are having a good week.

امیدوارم هفته خوبی داشته باشید.

So far it's been a strange one here.

تا اینجا اینجا عجیب بوده است.

I will be honest with you,

من با شما صادق خواهم بود،

mainly because it doesn't feel like November.

عمدتاً به این دلیل که شبیه نوامبر نیست.

It isn't. It feels like spring, to be honest.

این نیست. راستش مثل بهار است.

In fact, some of the flowers and some of the trees are now coming out again.

در واقع، برخی از گل ها و برخی از درختان اکنون دوباره بیرون می آیند.

They think it's springtime and even the birds are getting confused

آنها فکر می کنند که فصل بهار است و حتی پرندگان گیج می شوند،

because quite often at this time of year when the weather gets cold,

زیرا اغلب در این زمان از سال که هوا سرد می شود

we normally have lots of birds arriving from other countries,

، معمولاً پرندگان زیادی از کشورهای دیگر

but they haven't come yet because the place is where they normally come from

می آیند، اما آنها هنوز نیامده اند، زیرا این مکان جایی است که معمولاً در آنجا هستند. آمده

are themselves still mild and warm so they haven't arrived yet.

از خودشان هنوز ملایم و گرم هستند بنابراین هنوز نرسیده اند.

All I can say is I think nature is going to have a bit of a shock

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که فکر می کنم

when the weather does suddenly get

وقتی هوا به طور ناگهانی

cold and wintery.

سرد و زمستان می شود، طبیعت کمی شوکه خواهد شد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Today we're looking at words and phrases connected to show,

امروز ما به کلمات و عبارات مرتبط با نمایش نگاه می کنیم،

it might seem like a very simple word.

ممکن است کلمه بسیار ساده ای به نظر برسد.

It might seem like a word that you

ممکن است به نظر کلمه ای باشد

you might assume you are already familiar with, but you might be surprised also

که ممکن است تصور کنید قبلاً با آن آشنا هستید، اما ممکن است تعجب کنید

how many words and phrases are connected to this very simple looking word.

که چگونه بسیاری از کلمات و عبارات به این کلمه بسیار ساده مرتبط هستند.

The word show has more than one use.

کلمه نمایش بیش از یک کاربرد دارد.

And as I've already mentioned, yes, it is true

و همانطور که قبلاً اشاره کردم، بله، درست است

there are many ways of using the word show

که روش های زیادی برای استفاده از کلمه نمایش وجود دارد

and we are going to take a look at some of them today.

و ما امروز قصد داریم به برخی از آنها نگاهی بیندازیم.

It can mean we feel or display

این می تواند به این معنی باشد که ما احساس می کنیم یا نمایش

to hold something in plain view is show.

دادن چیزی را در نمای ساده نشان می دهد.

So when we show something, when something is in

بنابراین وقتی چیزی را نشان می‌دهیم، وقتی چیزی در

plain view, it means something that is very obvious.

معرض دید است، به معنای چیزی است که بسیار آشکار است.

Something you can see clearly is in plain view.

چیزی که می توانید به وضوح ببینید در نمای ساده است.

And quite often if you put something on display, if you display something,

و اغلب اگر چیزی را به نمایش بگذارید، اگر چیزی را به نمایش بگذارید،

maybe you are having an exhibition, you will put something on show.

شاید نمایشگاهی داشته باشید، چیزی را به نمایش می گذارید.

You show it to show something is to reveal

شما آن را برای نشان دادن چیزی نشان می‌دهید، نشان دادن

or display an item, an object,

یا نمایش یک مورد، یک شی،

maybe something you want to display,

شاید چیزی است که می‌خواهید نمایش دهید،

such as a piece of artwork or something like that.

مانند یک اثر هنری یا چیزی شبیه به آن.

A performance

نمایشی

held in front of an audience is a show.

که در مقابل تماشاچیان برگزار می شود یک نمایش است.

You perform a show.

شما یک نمایش اجرا می کنید.

So in that sense we are using the verb and also the noun.

بنابراین در این معنا از فعل و همچنین اسم استفاده می کنیم.

So to perform a show

بنابراین برای اجرای

is the noun, the thing you are doing,

نمایش اسم است، کاری که انجام می دهید

the performance you are putting on, you are showing,

، اجرایی که می گذارید، نشان می دهید،

you are putting on a show.

نمایشی را به نمایش می گذارید.

So we are showing we are expressing the verb

بنابراین ما نشان می‌دهیم که داریم فعل

and also the noun in that particular sentence

و همچنین اسم را در آن جمله خاص بیان می‌کنیم

to appear somewhere at an arranged time.

تا در جایی در زمان تنظیم شده ظاهر شوند.

You show at a party, it means you appear,

شما در یک مهمانی نشان می‌دهید، یعنی ظاهر

you are there, you arrive and people can see you.

می‌شوید، آنجا هستید، می‌رسید و مردم می‌توانند شما را ببینند.

You show, you show.

شما نشان می دهید، شما نشان می دهید.

We can also use the word show up, show up.

همچنین می توانیم از کلمه نشان دادن، نشان دادن استفاده کنیم.

If you show up, it means you arrive.

اگر حضور پیدا کردی یعنی رسیدی.

You have arrived at that place

شما به آن مکان رسیده اید

and people can see you.

و مردم می توانند شما را ببینند.

You are very obvious.

تو خیلی واضح هستی

You can be seen.

می توان دید.

You show at the party or you show up

شما در مهمانی نشان می دهید یا

to demonstrate.

برای تظاهرات حاضر می شوید.

An action or method is show.

یک عمل یا روش نمایش است.

So you might show someone how to do something.

بنابراین ممکن است به کسی نشان دهید که چگونه کاری را انجام دهد.

You are demonstrating something.

داری یه چیزی رو نشون میدی

So to demonstrate is to show

بنابراین نشان دادن به این معنی است که به

one person how to do something.

یک نفر نشان دهید چگونه کاری را انجام دهد.

Or maybe you are showing many people how to do something.

یا شاید به افراد زیادی نشان می دهید که چگونه کاری را انجام دهند.

You might say that I am demonstrating the uses

ممکن است بگویید که من امروز

the word show today.

کاربردهای کلمه نمایش را نشان می دهم.

So to demonstrate an action

بنابراین برای نشان دادن یک عمل

or method is show you show someone

یا روش به این معناست که به کسی نشان دهید

how to do something.

چگونه کاری را انجام دهد.

I will show you how to put up this tent.

من به شما نشان خواهم داد که چگونه این چادر را نصب کنید.

Will you show me how to get to the train station?

به من نشان می دهید چگونه به ایستگاه قطار بروم؟

You want someone to show how to do it?

آیا می خواهید کسی نشان دهد که چگونه این کار را انجام دهد؟

Can you show me how to get there?

آیا می توانید به من نشان دهید که چگونه به آنجا بروم؟

Can you show me the way?

میشه راه رو به من نشون بدی؟

Can you show me how you do it?

آیا می توانید به من نشان دهید که چگونه این کار را انجام می دهید؟

You want a demonstration.

شما تظاهرات می خواهید.

You want someone to show you how to do it?

آیا می خواهید کسی به شما نشان دهد که چگونه این کار را انجام دهید؟

Here's another one.

A revelation of an item is to show you.

اینم یکی دیگه

مکاشفه یک آیتم برای نشان دادن شماست.

Show something, I suppose

چیزی را نشان دهید، فکر می‌کنم

a good example is if you are playing a game of poker.

یک مثال خوب این است که شما در حال بازی پوکر هستید.

Have you ever played poker?

آیا تا به حال پوکر بازی کرده اید؟

It is a card game and most people

این یک بازی با ورق است و اکثر افرادی

who play poker normally gamble

که پوکر بازی می‌کنند معمولاً قمار

and they will wager money on the outcome.

می‌کنند و روی نتیجه شرط می‌بندند.

It is time to show me your cards.

وقت آن است که کارت های خود را به من نشان دهید.

A person will show their cards.

یک نفر کارت های خود را نشان می دهد.

They will reveal their cards.

آنها کارت های خود را آشکار می کنند.

So maybe when you are playing the game,

بنابراین شاید زمانی که در حال انجام بازی

you will try your best to hide the cards.

هستید، تمام تلاش خود را بکنید تا کارت ها را پنهان کنید.

So can't see what you are holding in your hand.

بنابراین نمی توانید آنچه را که در دست دارید ببینید.

But then there might be a time when you have to show your cards.

اما ممکن است زمانی پیش بیاید که باید کارت های خود را نشان دهید.

You will have to reveal all what you have in your hand.

شما باید تمام آنچه را که در دست دارید فاش کنید.

So a revelation of some sort is

بنابراین نوعی مکاشفه

show quite often used with an object

نمایشی است که اغلب با یک شی

and a thing.

و یک چیز استفاده می شود.

There are ways of using show.

راه هایی برای استفاده از نمایش وجود دارد.

Show is used as the action.

نمایش به عنوان عمل استفاده می شود.

So the show is the thing are doing.

بنابراین نمایش چیزی است که انجام می دهند.

You show something, you demonstrate something.

شما چیزی را نشان می دهید، چیزی را نشان می دهید.

Then we have the past participle of show

سپس ماضی نمایش را داریم

which which is shown shown

که نشان داده می شود

something has been shown

چیزی نشان داده شده است

the past participle of show is shown.

فعل ماضی نشان داده شده است.

And then we

و سپس

have showed, which is the past tense.

نشان داده ایم که زمان گذشته است.

However, it is worth noting that you can use showed

با این حال، شایان ذکر است که می توانید از showed

sometimes as a past participle as well.

گاهی اوقات به عنوان فاعل ماضی نیز استفاده کنید.

And that's one of the reasons why sometimes English can be confusing, because something that appears to be

و این یکی از دلایلی است که گاهی اوقات انگلیسی ممکن است گیج کننده باشد، زیرا چیزی که یک چیز به نظر می رسد

one thing can quite often be used in another way

اغلب می تواند

in certain situations.

در موقعیت های خاص به روش دیگری استفاده شود.

Here are some examples now.

اکنون چند نمونه آورده شده است.

He had shown me his new bike.

دوچرخه جدیدش را به من نشان داده بود.

He had shown me his new bike.

دوچرخه جدیدش را به من نشان داده بود.

So we are showing that that thing was done.

بنابراین ما نشان می دهیم که آن کار انجام شده است.

It was done.

انجام شد.

He showed me his new bike

او دوچرخه جدیدش را به من نشان داد

and then we can use that also as a past participle

و سپس می‌توانیم از آن به‌عنوان حرف گذشته استفاده کنیم که

he had showed me his bike before it was stolen.

قبل از دزدیده شدن دوچرخه‌اش را به من نشان داده بود.

So in that situation you are saying

بنابراین در آن موقعیت شما

something that was done in the past

چیزی را می گویید که در گذشته

before another event occurred.

قبل از وقوع رویداد دیگری انجام شده است.

So that's the reason why

بنابراین به همین دلیل است که

sometimes words like show

گاهی اوقات کلماتی مانند نمایش

especially when we are using different types of tense,

به خصوص زمانی که از انواع مختلف زمان استفاده

can be confusing.

می کنیم ممکن است گیج کننده باشند.

A phrase that we often use using

عبارتی که ما اغلب با استفاده

the word show is show up.

از کلمه نمایش استفاده می کنیم show up است.

As I mentioned a few moments ago, to show up,

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، حضور

to arrive in person, to actually be there.

، حضور در آنجا، حضور در آنجا.

So if a person shows up, they are actually there.

بنابراین اگر شخصی ظاهر شود، در واقع آنجاست.

They show up in person.

حضوری ظاهر می شوند.

You go yourself, you actually go to that place.

خودت می روی، در واقع به آن مکان می روی.

You show up at a party,

شما در یک مهمانی ظاهر

you show up at a demonstration.

می شوید، در یک تظاهرات ظاهر می شوید.

You show up at a walk or maybe some special event

شما در یک پیاده‌روی یا شاید یک رویداد خاص

to show up to arrive in person.

ظاهر می‌شوید تا شخصاً به آنجا برسید.

It means you are actually there.

یعنی شما واقعاً آنجا هستید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is something a lot of people like to do.

این کاری است که بسیاری از مردم دوست دارند انجام دهند.

I don't like it personally when a person decides to show off.

من شخصاً دوست ندارم وقتی شخصی تصمیم می گیرد خودنمایی کند.

We live in an age where lots

ما در عصری زندگی می کنیم

of people seem to enjoy showing off.

که به نظر می رسد بسیاری از مردم از خودنمایی لذت می برند.

They like to show off.

آنها دوست دارند خودنمایی کنند.

If you show off, it means you brag, you boast extreme.

اگر خودنمایی کنید، به این معنی است که لاف می زنید، به افراط می بالید.

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

Has it done it again?

آیا آن را دوباره انجام داده است؟

Yes, it has, hasn't it?

بله، دارد، اینطور نیست؟

It has.

این دارد.

It's done it again.

دوباره این کار را انجام داد.

Is it working now? Good.

الان کار میکنه؟ خوب

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

I had a little break there in my live

من به دلایلی در پخش زنده خود استراحت کمی داشتم

stream for some reason, but we're back now.

، اما اکنون برگشتیم.

I think we're okay now.

فکر کنم الان خوبیم

Maybe it's the rain.

شاید باران باشد.

Maybe the rain has gone into my Internet connexion.

شاید باران وارد اینترنت من شده باشد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

So to show off is to brag boast.

پس خودنمایی، لاف زدن است.

You are being too proud of the thing you owe.

شما بیش از حد به چیزی که مدیون هستید افتخار می کنید.

A lot of people do that these days.

این روزها خیلی ها این کار را می کنند.

They do. They like to show off

انجام می دهند. آنها دوست دارند خودنمایی کنند تا نمایشی

to have a show down,

داشته باشند،

to have a conference station.

ایستگاه کنفرانسی داشته باشند.

Maybe two people decide to meet and have an argument.

شاید دو نفر تصمیم بگیرند با هم ملاقات کنند و با هم بحث کنند.

Maybe they have a difference of opinion and they want to talk about their differences.

شاید آنها اختلاف نظر دارند و می خواهند در مورد اختلافات خود صحبت کنند.

Maybe they want to have an argument

شاید آنها می خواهند با هم مشاجره کنند

or maybe some sort of conflict.

یا شاید نوعی درگیری داشته باشند.

You have a showdown.

شما یک رقابت دارید.

Two people who do not agree with each other,

دو نفر که با هم موافق نیستند،

they might meet and have a showdown.

ممکن است با هم ملاقات کنند و با هم برخورد کنند.

And to have a confrontation is to have a showdown.

و رویارویی به معنای رویارویی است.

I like that expression.

من این بیان را دوست دارم.

I know if if you like watching cowboy films,

می‌دانم اگر تماشای فیلم‌های گاوچران را دوست داشته

you will know that a showdown

باشید، می‌دانید که مرحله رویارویی

is when two people decide to meet together

زمانی است که دو نفر تصمیم می‌گیرند

and they decide to have an argument or a fight or a confrontation.

با هم ملاقات کنند و تصمیم می‌گیرند با هم دعوا یا دعوا یا درگیری داشته باشند.

They call it a showdown.

آنها به آن می گویند یک مسابقه.

They have a showdown.

آنها یک رقابت دارند.

They have an argument or a confrontation.

آنها بحث یا درگیری دارند.

Here's another 102 show.

این هم 102 نمایش دیگر.

So one up to show someone up

بنابراین یکی برای نشان دادن کسی

to embarrass someone.

برای شرمسار کردن کسی.

If you embarrass someone,

اگر کسی را شرمنده کنید

you make a third person feel ashamed

، شخص سومی را شرمنده

or embarrassed a little bit embarrassed.

یا کمی خجالت زده می کنید.

You make that person feel embarrassed.

شما به آن شخص احساس خجالت می دهید.

You show someone up.

شما یک نفر را نشان می دهید

So here is another use of the word show as well.

بنابراین در اینجا استفاده دیگری از کلمه نمایش نیز وجود دارد.

Show you show a person up,

به شما نشان دهید که یک شخص را نشان می دهید،

you shame that person.

شما آن شخص را شرمنده می کنید.

You embarrass that person.

شما آن شخص را شرمنده می کنید.

For example, in a sentence you really showed me.

مثلاً در یک جمله واقعاً به من نشان دادید.

Yep, with your bad behaviour,

آره، با رفتار بدت

you really showed me up with your bad behaviour.

، واقعاً با رفتار بدت به من نشان دادی.

So that is one way of using the word

بنابراین این یکی از راه های استفاده از کلمه

show.

نمایش است.

You might show.

شما ممکن است نشان دهید.

Even someone to show in

حتی کسی برای نشان دادن

means to direct someone into a place or room.

به معنای هدایت کسی به یک مکان یا اتاق است.

You escort someone in

شما کسی

to a to a room or into a place.

را به داخل اتاق یا مکانی اسکورت می کنید.

And then we have the opposite, which is show out.

و سپس برعکس آن را داریم که نشان دادن است.

To show someone out means you are

بیرون نشان دادن کسی به این معنی است که

directing someone out of a room

کسی را از اتاق

or out of a building.

یا ساختمان بیرون می‌کنید.

You escort that person out.

شما آن شخص را به بیرون اسکورت می کنید.

You show that person out of the building

شما آن شخص را بیرون از ساختمان

or out of the door.

یا بیرون از در نشان می دهید.

Here's another phrase

در اینجا یک عبارت دیگر

to have a show of hands.

برای نشان دادن دست است.

Quite often when we want to a vote on something, maybe there is a large group of people

اغلب اوقات وقتی می‌خواهیم در مورد چیزی رای دهیم، شاید گروه زیادی از مردم دور

gathered together and you want to know what they feel

هم جمع شده باشند و شما بخواهید بدانید که آنها چه احساسی دارند

or how they feel about a certain thing.

یا در مورد یک چیز خاص چه احساسی دارند.

You might ask for a show of hands.

ممکن است درخواست کنید که دست بلند کنید.

Can we please have a show of hands?

آیا می توانیم لطفاً یک دست بلند کنیم؟

That means you are carrying out a vote.

یعنی شما در حال انجام رای گیری هستید.

You want the group to vote on something,

شما می خواهید گروه به چیزی رای دهد،

you are asking them to vote on that thing.

از آنها می خواهید که به آن موضوع رای دهند.

You want a show of hands.

شما می خواهید یک دست بلند کنید.

So if you want a show of hands, it means you want a group of people to vote.

بنابراین اگر می‌خواهید دست بلند کنید، به این معنی است که می‌خواهید گروهی از مردم رای دهند.

Those who want something to happen,

کسانی که می خواهند اتفاقی بیفتد،

please show your hands and people will raise their hands

لطفاً دستان خود را نشان دهند و مردم دست خود را بلند کنند

to show their opinion or what their vote is.

تا نظر خود را نشان دهند یا رای خود را نشان دهند.

You have a show of hands.

شما دست نشانده اید.

Here are some phrases that we can use using the word show.

در اینجا عباراتی وجود دارد که می توانیم با استفاده از کلمه نمایش استفاده کنیم.

First of all, show business.

اول از همه، تجارت نمایشی.

It's a pity Mr.

حیف است که آقای

Steve isn't here now because he could actually talk about show business

استیو اکنون اینجا نیست، زیرا او واقعاً می تواند در مورد تجارت نمایش صحبت کند،

because sometimes he likes to go onto the stage an act.

زیرا گاهی اوقات دوست دارد یک بازیگر روی صحنه برود.

So you might say that sometimes Mr.

بنابراین ممکن است بگویید که گاهی اوقات آقای

Steve is involved in show business.

استیو درگیر تجارت نمایشی است.

Show business, performing, acting, singing.

تجارت نمایش، اجرا، بازیگری، خوانندگی.

Normally, if you perform in front of people

به طور معمول، اگر در مقابل افرادی اجرا کنید

we might describe

که ما ممکن است

connected to that as show business,

مرتبط با آن را تجارت نمایشی توصیف کنیم

you might say that this is show business.

، ممکن است بگویید که این یک تجارت نمایشی است.

Is it? I'm not sure.

آیا این است؟ مطمئن نیستم.

Is being on YouTube show business.

در کسب و کار نمایش YouTube حضور دارد.

Another one we can use is show time when something is about to start,

یکی دیگر از مواردی که می‌توانیم از آن استفاده کنیم، زمان نمایش زمانی است که چیزی قرار است شروع شود،

when something is about to begin, maybe a performance,

زمانی که چیزی در شرف شروع است، شاید یک اجرا،

maybe a type of show is about to begin.

شاید یک نوع نمایش در شرف شروع است.

We can say it's show time

می توان گفت که زمان نمایش است

and we have showboat.

و ما قایق نمایشی داریم.

Showboat, something that is very extravagant,

قایق نمایشی، چیزی که بسیار اسراف‌آمیز است،

something that is done in a very extravagant way.

کاری که به شیوه‌ای بسیار اسراف‌آمیز انجام می‌شود.

You can say that a person showboats

شما می توانید بگویید که یک فرد قایق های نمایشی

if they are being extravagant

اگر

in their behaviour or the way they are showing their feelings, they are showboating,

در رفتار یا نحوه نشان دادن احساسات خود زیاده روی کند، قایق های نمایشی است،

they are trying to get all of the attention,

سعی می کند همه توجه را به خود جلب کند،

they are being very extravagant in their behaviour.

در رفتار خود بسیار زیاده خواهی می کند.

So we can use that as a phrase as well.

بنابراین می توانیم از آن به عنوان یک عبارت نیز استفاده کنیم.

Here's another one. Maybe

اینم یکی دیگه

there is a person who is with you

شاید شخصی باشد که با شماست

and maybe you don't want to be there anymore.

و شاید دیگر نخواهید آنجا باشید.

Maybe you don't want them around anymore.

شاید شما دیگر آنها را در اطراف خود نمی خواهید.

Maybe they are being annoying.

شاید آزاردهنده هستند

You might decide to show them the door and this, of course, is the one that Mr.

ممکن است تصمیم بگیرید که در را به آنها نشان دهید و البته این همان چیزی است که آقای

Steve mentioned earlier.

استیو قبلاً به آن اشاره کرد.

To show someone the door means to ask

در را به کسی نشان دادن به معنای درخواست

or tell someone to leave.

یا گفتن به کسی است که برود.

You want them to go, you show someone

شما می خواهید آنها بروند، در را به کسی نشان می دهید

the door, you ask that person to leave.

، از آن شخص می خواهید برود.

You don't want them there anymore.

شما دیگر آنها را آنجا نمی خواهید.

You ask them to leave the room.

از آنها می خواهید که اتاق را ترک کنند.

You ask them to leave your house.

از آنها می خواهید که خانه شما را ترک کنند.

You show them the door.

شما در را به آنها نشان می دهید.

Quite often, a person who has overstayed their welcome

اغلب اوقات، ممکن است در به شخصی که بیش از حد از استقبال خود سپری

might be shown the door.

کرده است، در را نشان دهند.

You might show them out, you might ask them to leave.

ممکن است آنها را نشان دهید، ممکن است از آنها بخواهید که آنجا را ترک کنند.

And then we have the basic definition of show as a noun.

و سپس ما تعریف اولیه نمایش را به عنوان یک اسم داریم.

A show can be a theatrical production,

یک نمایش می تواند یک تولید تئاتر باشد،

a production of some sort, a theatrical performance,

یک نوع تولید، یک اجرای تئاتری،

a TV broadcast or a radio

یک پخش تلویزیونی یا یک

broadcast can all be described as a show,

پخش رادیویی همه را می توان به عنوان یک نمایش توصیف کرد،

something you are performing, something you are putting on,

چیزی که شما اجرا می کنید، چیزی که می گذارید،

something that you are showing to the people you are doing.

چیزی که به آن نشان می دهید. افرادی که شما انجام می دهید

Something may be something you've rehearsed already,

چیزی ممکن است چیزی باشد که قبلاً تمرین کرده اید،

maybe something you have prepared, a performance.

شاید چیزی باشد که آماده کرده اید، یک اجرا.

You are showing the performance, a theatrical

شما در حال نمایش اجرا، اجرای تئاتر

performance, a TV broadcast,

، پخش تلویزیونی،

a radio broadcast, or

پخش رادیویی، یا

maybe even an Internet broadcast as well.

شاید حتی یک پخش اینترنتی نیز هستید.

Don't forget, I suppose you might say that this is a type of show

فراموش نکنید، فکر می کنم ممکن است بگویید که این یک نوع نمایش است،

because I am here presenting something to you.

زیرا من اینجا چیزی را به شما ارائه می دهم.

I am putting on my own show.

من نمایش خودم را اجرا می کنم.

So I hope those were interesting and helpful

بنابراین امیدوارم استفاده های جالب و مفیدی

uses of the word show.

از کلمه نمایش باشد.

You might notice behind me, by the way, it's raining.

ممکنه متوجه بشی پشت سرم، اتفاقاً داره بارون میاد.

So I don't think Mr.

بنابراین من فکر نمی کنم که آقای

Steve is going to be outside now.

استیو الان بیرون باشد.

I think Mr.

من فکر می کنم آقای

Steve, unfortunately, he won't be able to plant

استیو متأسفانه امروز دیگر نمی تواند

any more of his trees today, unfortunately, because the rain is now pouring down.

درختان خود را بکارد، زیرا اکنون باران در حال باریدن است.

You can see outside right now it is raining

می‌توانید بیرون را ببینید که در حال حاضر باران می‌بارد

and things are looking a little wet,

و

to say the least.

حداقل چیزی که بگوییم کمی خیس به نظر می‌رسد.

For those wondering yes, I am back on Sunday 2 p.m.

برای کسانی که می‌پرسند بله، من یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر برگشتم.

UK time.

به وقت انگلستان

Don't forget about the time difference because of course last weekend

تفاوت ساعت را فراموش نکنید زیرا البته آخر هفته گذشته

we had to put the clocks back

مجبور شدیم ساعت ها را

by one hour so it might be a different time.

یک ساعت به عقب برگردانیم تا ممکن است زمان متفاوتی باشد.

Can I say hello to Lynne Dow?

آیا می توانم به لین داو سلام کنم؟

Hello, Lynne Dow watching in Vietnam.

سلام، لین داو در حال تماشای ویتنام.

Hello, Vietnam. Nice to see you here.

سلام ویتنام خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Oh, very interesting. Jemmy.

اوه خیلی جالبه جمی.

Jemmy from Hong Kong.

جیمی از هنگ کنگ.

What about shock out?

در مورد شوک کردن چطور؟

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

I heard this as the title of a Euro beat song Shock Out.

من این را به عنوان عنوان یک آهنگ یورو بیت شوک اوت شنیدم.

I've never heard the phrase shock out.

من هرگز این عبارت شوک را نشنیده ام.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

We can use lots of other words or phrases

ما می‌توانیم از بسیاری از کلمات یا عبارات دیگر استفاده

that include the word out, but not shock out.

کنیم که شامل کلمه خارج می‌شود، اما شوکه‌کننده نیست.

Shock out. I've never heard of that.

شوک کن من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

So it might be used in a song or

بنابراین ممکن است در یک آهنگ یا

a piece of music, and it might be being used poetically.

یک قطعه موسیقی استفاده شود، و ممکن است به صورت شاعرانه استفاده شود.

Sometimes in songs you might find that

گاهی اوقات در آهنگ ها ممکن است متوجه شوید

the use of English or certain types of grammar

که استفاده از انگلیسی یا انواع خاصی از دستور زبان

are normally changed or sometimes reversed in songs

معمولاً در آهنگ ها و شعرها نیز تغییر می کند یا گاهی اوقات معکوس می

and poetry as well.

شود.

Sometimes it can happen in poetry also.

گاهی ممکن است در شعر هم اتفاق بیفتد.

Michael Victorian says if a person is rude,

مایکل ویکتوریان می گوید اگر فردی بی ادب است،

you have to show them the door.

باید در را به او نشان دهید.

I know, I know, I've been in a situation,

می دانم، می دانم، در موقعیتی قرار گرفته ام،

I've been in many situations in the past

در گذشته در موقعیت های زیادی

where I've been with someone, maybe they've been visiting my house or visiting me

بوده ام که با کسی بوده ام، شاید به خانه ام رفته یا به دیدن من

and they they've been annoying,

آمده اند و آزاردهنده بوده اند. ،

really annoying.

واقعا آزاردهنده.

And I felt as if I want to show them the door.

و احساس می کردم که می خواهم در را به آنها نشان دهم.

I felt as if I want to ask them

احساس می کردم که می خواهم از آنها بخواهم هر چه

to leave as quickly as possible.

سریعتر آنجا را ترک کنند.

Talking of which,

در مورد آن،

I will be leaving in a few moments time.

من تا چند لحظه دیگر خواهم رفت.

But don't forget, I am back with you on Sunday Sunday 2 p.m.

اما فراموش نکنید، یکشنبه ساعت 2 بعدازظهر با شما برگشتم.

UK time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم.

I hope you've enjoyed this short live stream today.

امیدوارم از این پخش زنده کوتاه امروز لذت برده باشید.

Normally I am with you for 2 hours on Sunday,

معمولاً یکشنبه به مدت 2 ساعت با شما هستم،

but on Wednesday we normally do much shorter

اما در روز چهارشنبه ما معمولاً پخش زنده بسیار کوتاه تری

live streams on on the sun.

را روی خورشید انجام می دهیم.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Yes, Palmira, you will write lyrics and words

بله، پالمیرا، شما شعر می نویسید و کلمات

or phrases used in songs

یا عباراتی که در آهنگ ها استفاده می شود

quite often don't follow grammatical rules.

اغلب از قواعد گرامری پیروی نمی کنند.

You are right.

Yes, you're absolutely correct.

حق با شماست.

بله، شما کاملاً درست می گویید.

There.

آنجا.

Shafik. Hello, Shafiq.

شفیق. سلام شفیق.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Shafiq says in all culture, it is considered rude

شفیق می‌گوید در تمام فرهنگ‌ها،

to show someone the door to ask a person to leave.

نشان دادن در به کسی که بخواهد برود، بی‌ادبانه است.

Well, I suppose you don't normally do it unless that person is really being annoying,

خب، فکر می‌کنم شما معمولاً این کار را نمی‌کنید مگر اینکه آن شخص واقعاً آزاردهنده باشد،

so you don't normally do it

بنابراین معمولاً این کار را انجام

unless that person is being very annoying.

نمی‌دهید مگر اینکه آن شخص خیلی آزاردهنده باشد.

So it can happen sometimes.

بنابراین ممکن است گاهی اوقات اتفاق بیفتد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going in a few moments, just a few more moments of this life and then I will go.

من چند لحظه دیگر می روم، فقط چند لحظه دیگر از این زندگی و سپس می روم.

You can watch this again later with captions as well.

می‌توانید بعداً دوباره این را با زیرنویس تماشا کنید.

We have captions later on.

بعداً زیرنویس داریم.

We have everything here for you to watch

ما اینجا همه چیز داریم تا هر

as many times as you like.

چند بار که دوست دارید تماشا کنید.

Thanks for your company today.

با تشکر از شرکت شما امروز

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you to come.

مرسی که اومدی

Who is watching in Azerbaijan?

چه کسی در آذربایجان تماشا می کند؟

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Great to see you.

از دیدنت عالیه

And nice to see so many people joining in on the midweek live stream.

و خوشحالم که افراد زیادی را می‌بینم که به پخش زنده میانه هفته می‌پیوندند.

That is all for me for today.

برای امروز تمام اینها برای من است.

I will see you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 می بینمت.

UK time is when I'm back with you

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برمی گردم

and of course until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعدی که اینجا ملاقات می کنیم.

You know what's coming next? Yes, you do

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما

enjoy the rest of your

از بقیه

week, enjoy your weekend and I will see you on Sunday.

هفته خود لذت می برید، از آخر هفته خود لذت ببرید و من شما را یکشنبه خواهم دید.

And yes, Mr.

و بله، آقای

Steve will be back as well.

استیو نیز بازخواهد گشت.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you, Francesca, for your lovely message as well.

از شما، فرانچسکا، برای پیام زیبای شما نیز متشکرم.

Thank you. That's very kind of you.

متشکرم. این خیلی از شما مهربان است.

And thanks to everyone who has said hello today.

و از همه کسانی که امروز سلام کردند تشکر می کنم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

And of course, to everyone watching right now.

و البته، برای همه کسانی که در حال حاضر تماشا می کنند. فعلا

Stay safe, stay happy and...

سالم بمانید، شاد بمانید و...

ta ta for now.