'PANIC' WORDS - English Addict - 169 - LIVE CHAT / Sun 3rd OCT 2021 - with Mr Duncan in England

wow what a welcome sight the clouds are rolling  by it's a breezy day but here we are again anyway  

وای چه منظره خوشایندی است که ابرها در حال غلتیدن هستند ، روز بادی است، اما به هر حال دوباره اینجا هستیم.

yes we are back together once more it is  sunday it is english addict coming to you  

live from the birthplace of the english language  which just happens to be oh my goodness england

اوه خدای من انگلیس

hi everybody this is mr duncan in england how  are you today are you okay i hope so are you  

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است امروز چطوری خوب هستید امیدوارم

happy that is a big question i wonder how many  times during your day you ask yourself am i  

خوشحال باشید این یک سوال بزرگ است من تعجب می کنم که چند بار در طول روز از خود می پرسی

happy am i happy how do i feel about my life  how do i feel about my general situation  

آیا من خوشحال هستم خوشحال هستم؟ در مورد زندگیم احساس کنم  در مورد وضعیت کلی خودم چه احساسی دارم

how are things in my life can i say honestly that  i'm happy maybe sometimes i'm not maybe sometimes  

اوضاع در زندگی من چگونه است می توانم صادقانه بگویم که  خوشحالم شاید گاهی اوقات نیستم شاید گاهی

there are things that are on my mind maybe  sometimes there are things that might concern you  

اوقات   چیزهایی است که در ذهن من است شاید گاهی اوقات چیزهایی وجود دارد که ممکن است نگران شماست

perhaps sometimes something might come along  and surprise you something you weren't expecting  

شاید گاهی ممکن است چیزی پیش بیاید و شما را غافلگیر کند چیزی که انتظارش را نداشتید

something that came out of the blue oh i like  that phrase if something comes out of the blue  

چیزی که کاملاً غیرمعمول است، آه من دوست دارم آن عبارت اگر چیزی از بین برود   به

it means it comes by surprise you were  not expecting it i suppose you might say  

این معنی است که غافلگیرکننده است که شما سابق نبودید فکر می کنم ممکن است بگویید

it is the same as something coming out of the  sky suddenly something you weren't expecting  

این همان چیزی است که به طور ناگهانی از آسمان بیرون می آید چیزی که انتظارش را نداشتید

and i suppose sometimes an event or situation  you were not ready for might make you panic  

و فکر می کنم گاهی اوقات یک رویداد یا موقعیت که برای آن آماده نبودید ممکن است شما را دچار وحشت کند

and that is one of the things we are talking about  today we are talking about an emotion that i'm  

و این یکی از چیزهایی است که ما ما در مورد آن صحبت می کنیم امروز درباره احساسی صحبت می کنیم که

sure all of us including me by the way all of us  has felt it's some time in our lives panic is what  

مطمئن هستم همه ما از جمله من احساس کرده ایم که مدتی در زندگی ما هراس چیزی است که

we are talking about today mr steve will be here  later we have him of course he's here although  

امروز درباره آن صحبت می کنیم آقای استیو بعداً اینجا خواهد بود او مطمئناً او اینجاست، اگرچه

he's out in the garden at the moment you might  have seen his head going by the camera did you  

او در همان لحظه در باغ است که شما ممکن است سرش را ببینید که در حال عبور از دوربین است، آیا

see it at the start of today's live stream so mr  steve is outside hopefully he will be back with us  

شما آن را در ابتدای پخش زنده امروز دیدید، بنابراین آقای استیو بیرون است، امیدوارم او با ما بازگردد   در

indoors right here in fact he will be standing  there right next to me in a few moments from  

داخل خانه در واقع او تا چند لحظه دیگر دقیقاً در کنار من می ایستد

now in around about 22 minutes we have mr steve  here and of course we have you as well it's very  

از 22 دقیقه دیگر، ما آقای استیو را اینجا داریم و البته شما را نیز داریم، خیلی

nice to see you here my name is duncan can  you see it it is there written on the screen  

خوشحالم که شما را اینجا می بینم نام من دانکن است، می توانید آن را ببینید در آنجا نوشته شده است صفحه نمایش

and i talk about the english language i like  english very much you might even say that i am an  

و من در مورد زبان انگلیسی صحبت می‌کنم، من انگلیسی را خیلی دوست دارم، حتی ممکن است بگویید که من یک

english addict i am addicted to beautiful  language that is english and i have a feeling  

معتاد انگلیسی هستم، من به زبان زیبایی که انگلیسی است معتاد هستم و این احساس را

that you might be as well not too bad today  i feel okay i'm quite excited about something

دارم   که ممکن است امروز خیلی بد نباشید. بسیار خوب، من بسیار هیجان زده هستم درباره

details of that coming up in a few moments  but of course we have made it to the end  

جزئیاتی که در چند لحظه آینده ارائه می شود، اما مطمئناً ما آن را به پایان

of another weekend and also we have a brand new  month as well isn't it lovely isn't it nice to see  

آخر هفته دیگر رساندیم و همچنین یک ماه کاملاً جدید داریم ، آیا دوست داشتنی نیست، خوب نیست برای دیدن

a new month rising like the sun in the  morning which leads me on to the thing  

یک ماه جدید که مانند خورشید در صبح طلوع می کند، من را به چیزی می رساند

that i want to tell you all about yes it's sunday

که می خواهم همه چیز را در مورد آن به شما بگویم بله

it is sunday and we are back together  again very nice to see you here  

یکشنبه است، یکشنبه است و ما دوباره با هم هستیم خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم

i am just going to assume that you are here if  you're not here could you please hurry up because  

من فقط می روم فرض کنید اینجا هستید اگر اینجا نیستید، می‌توانید عجله کنید، زیرا

i've already started but if you are now here it is  very nice to see you here unless you're not here  

من قبلاً شروع کرده‌ام، اما اگر اکنون اینجا هستید، خیلی خوشحالم که شما را اینجا می‌بینم، مگر اینکه اینجا نباشید،

if you're not here then i don't know what to  think to be honest my mind has become blank  

اگر اینجا نیستید، من نمی دانم به چه فکر کنم صادقانه بگویم ذهن من خالی شده است

i have had no breakfast today again i've  been very naughty this happens quite often  

امروز دوباره روزه گرفتم من خیلی شیطون بودم این اغلب اتفاق می افتد

and i've forgotten my breakfast even  though right here in front of me  

و صبحانه ام را فراموش کرده ام، حتی اگر درست اینجا جلوی خودم هستم

and despite the fact that i'm feeling very  hungry i have look at that i have some toast  

و با وجود اینکه خیلی گرسنه هستم ، نگاه کردم که مقداری نان تست

and can you guess what i've got on my toast what  do you think i have on my toast oh it smells very  

می خورم و می توانم حدس می‌زنید من روی نان تستم چه چیزی دارم، فکر می‌کنید من روی نان تستم چه چیزی دارم، اوه، بوی خیلی

nice it smells lovely but what do i have on  my toast and i suppose another big question  

خوبی دارد، بوی دلپذیری می‌دهد، اما من روی نان تستم چه دارم و فکر می‌کنم سوال بزرگ دیگری

is will i actually eat that thing during my  livestream because i do get a lot of complaints  

این است که آیا واقعاً آن چیز را در طول زندگی می‌خورم. پخش زنده چون من شکایت های زیادی دریافت می کنم

from people saying here mr duncan we don't like  it when you eat food during your live stream we  

از افرادی که می گویند اینجا آقای دانکن ما دوست نداریم وقتی در جریان پخش زنده غذا می خورید ما

don't like it at all but i am hungry please  please have some sympathy for me can i please  

اصلاً آن را دوست نداریم اما من گرسنه هستم لطفاً لطفاً با من همدردی کنید. لطفاً

eat my toast what have i got on  my toast can you guess i wonder oh  

نان تست من را بخورید  نان تست من می‌توانید حدس بزنید که تعجب می‌کنم اوه

oh very interesting yes we have some  correct answers straight away oh very good  

اوه خیلی جالب است بله، ما بلافاصله چند پاسخ صحیح داریم، اوه خیلی

well done very nice fancy pants and of course  we do have the live chat yes it would not be  

خوب   آفرین، شلوارهای فانتزی بسیار زیبا و البته ما چت زنده را داریم، بله اینطور نیست

english addict without you here and i suppose i  should mention who was first on today's live chat

اینجا بدون تو معتاد انگلیسی باش ژست باید ذکر کنم چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود،

oh very interesting we have a different person  today now vitas i have a feeling vitas you need  

اوه بسیار جالب است، ما یک شخص متفاوت داریم امروز احساس می کنم احساسی دارم که

to give your finger a rest you need to rest your  finger you need to give it some tender loving care

شما نیاز دارید برای استراحت دادن به انگشت خود، باید انگشت خود را استراحت دهید.

because today first on the  live chat it is olga well done  

چون امروز اول در چت زنده خوب است

i have to be careful i'm going to wear myself  out before i've even started doing anything so  

من باید مراقب باشم قبل از اینکه شروع به انجام هر کاری کنم خودم را خسته می کنم

well done yes you have guessed correctly  i have on my toast i have some marmalade  

خوب انجام دادی بله درست حدس زدید من روی نان تست دارم مقداری مارمالاد دارم

made with oranges and i'm going to have a bite  of my toast i'm sorry it's a bit like that asmr  

با پرتقال درست شده و من می‌خواهم یک لقمه از نان تست خودم بخورم، متاسفم که کمی شبیه آن asmr است.

have you seen that or heard of it on youtube  there are lots of people eating food very close to  

a microphone and you can hear everything that is  happening in their mouths you can hear the chewing  

هر چیزی که در دهان آنها اتفاق می افتد را بشنوید، می توانید جویدن

you can hear the saliva or saliva being produced  as they chomp into their food some people think  

را بشنوید، می توانید بزاق یا بزاق تولید شده را بشنوید، وقتی آنها غذایشان را می ریزند، برخی فکر می

it's very disgusting other people love it  they like the sound of someone chewing their  

کنند بسیار منزجر کننده است، دیگران آن را دوست

food they are busily masticating what mr duncan  you can't say that word no i said masticating  

دارند. به طور مشغله جویدن چیزی که آقای دانکن شما نمی توانید آن کلمه را بگویید نه من گفتم

chewing the word masticate means chew you are

جویدن   جویدن کلمه جویدن به معنای جویدن است

oh my goodness

اوه خدای من

hmm that is delicious

هوم که خوشمزه است

so well done olga you are first on  today's live chat well done to you  

خیلی خوب انجام شده اولگا شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید آفرین به شما

yes a lot of people said yes it is  it is marmalade orange marmalade  

بله خیلی از مردم گفتند بله این است  مارمالاد پرتقال

it has a lovely taste not only  that but i need my energy today  

مارمالاد است   مزه دوست داشتنی دارد نه تنها  بلکه من امروز به انرژی خودم نیاز

because i have my well not only my live stream  today but you may have seen on friday i popped up  

دارم   زیرا من نه تنها پخش زنده امروزم را دارم، بلکه ممکن است روز جمعه دیده باشید، من در روز جمعه ظاهر شدم   تا

on friday to tell you that i'm also doing some  special live streams during october which i  

به شما بگویم شما که من همچنین در ماه اکتبر چند پخش زنده ویژه را انجام می دهم که

will tell you about now so during october  i will be with you from monday to friday

اکنون در مورد آن به شما خواهم گفت، بنابراین در ماه اکتبر از دوشنبه تا جمعه با شما خواهم بود،

so please make a note of this monday to friday so  that is monday tuesday wednesday thursday friday  

بنابراین لطفاً از این دوشنبه تا جمعه یادداشت کنید تا  دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنجشنبه جمعه باشد.

from 2 p.m uk time is when i'm with you  yes it's a special month of live streams  

از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت بریتانیا، زمانی است که من با شما هستم بله، این یک ماه ویژه برای پخش جریانی زنده است

because i'm celebrating my anniversary here on  youtube at the end of the month monday to friday  

زیرا من سالگرد خود را اینجا در یوتیوب در پایان ماه از دوشنبه تا

2 p.m uk time they will be short live streams  so around about half an hour to 40 minutes  

جمعه جشن می‌گیرم   ساعت 14 به وقت انگلستان، پخش‌های زنده کوتاهی خواهند بود. اطراف a تقریباً نیم ساعت تا 40 دقیقه

so they will be shorter than my usual live  streams so that is what i'm doing during october  

بنابراین کوتاه‌تر از پخش‌های زنده  معمولی من خواهد بود، بنابراین این همان کاری است که من در طول اکتبر

every day from monday to friday and of  course don't forget i also will be with  

هر روز از دوشنبه تا جمعه انجام می‌دهم و البته فراموش نکنید

you at my usual time on sunday at 2 p.m uk  time so you're going to have me for six days  

که در زمان معمولم نیز با    شما خواهم بود. یکشنبه ساعت 2 بعدازظهر به وقت بریتانیا، بنابراین شما شش

a week during this month six days a week a  reminder once again monday to friday 2 p.m uk time  

روز در هفته در طول این ماه شش روز در هفته با من همراه خواهید بود، یک بار دیگر از دوشنبه تا جمعه ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان

and then of course on sunday i'm with you with  my usual english addict as well so you have me  

و البته یکشنبه من با شما هستم. معتاد همیشگی من به انگلیسی نیز همینطور، بنابراین شما در

six days a week during this month and yes i am  celebrating my 15th year 15 years on youtube  

طول این ماه شش روز در هفته مرا دارید و بله، من پانزدهمین سالگردم را در یوتیوب جشن می‌گیرم

what how is that even possible even  i don't believe it i can't believe it  

and i'm the person that's done it  i've been here for 15 years doing this  

. من همان کسی هستم که این کار را انجام داده است. من 15 سال است که اینجا هستم و این کار را انجام می دهم.

so six days a week monday to friday and also  sunday as well with my usual english addict  

بنابراین شش روز در هفته از دوشنبه تا جمعه و همچنین یکشنبه با معتاد معمولی انگلیسی

so i hope you will join me for maybe all of  them or some of them or maybe none of them

من   بنابراین امیدوارم که شاید برای همه آنها یا برخی از آنها به من بپیوندید. آن‌ها یا شاید هیچ‌کدام از آنها،

maybe maybe it's not your bag maybe it's not up  your street maybe it is not your thing we will see  

شاید کیف شما نیست، شاید بالای خیابان شما نیست، شاید هم نیست شما خواهیم دید

what happens anyway it's going to be a busy month  i know that definitely so i was thinking on friday  

چه اتفاقی می‌افتد به هر حال ماه پرمشغله‌ای خواهد بود من می‌دانم که قطعاً من در جمعه به این فکر می‌کردم

and you may have heard me mention this on friday  because i was with you live and i mentioned the  

و ممکن است شنیده باشید که من به این موضوع در روز جمعه اشاره کردم زیرا من زنده با شما بودم و به این واقعیت اشاره کردم

fact that maybe i should quit maybe at the  end of this month i should stop doing this  

که شاید باید باید شاید در پایان این ماه باید این کار را متوقف کنم.

maybe 15 years is is enough time maybe it's  too much time perhaps some people might say  

شاید 15 سال زمان کافی است، شاید زمان زیادی است شاید برخی افراد ممکن است بگویند

mr duncan why have you wasted 15 years of your  life on youtube well well as far as i'm concerned  

آقای دانکن چرا 15 سال از عمر خود را در یوتیوب تلف کرده اید تا جایی که من

it is not a waste of time i don't think this is  a waste of time i like to think that i've helped  

نگرانم   اتلاف وقت نیست، فکر نمی‌کنم این اتلاف وقت باشد، دوست دارم فکر کنم که

lots of people with their english studies and  also with their english listening and i hope also  

به   افراد زیادی در زمینه تحصیلات انگلیسی و همچنین در گوش دادن به زبان انگلیسی آنها کمک کرده‌ام و امیدوارم

along the way we have had some laughs  some smiles maybe the occasional tear but

در این راه ما نیز  خندیده‌ام بعضی لبخندها شاید گاه به گاه اشک می‌ریزد،

it raises a very interesting question and this  is a question i'm going to start off with today

اما سؤال بسیار جالبی را ایجاد می‌کند و این سؤالی است که امروز با آن شروع می‌کنم

when is the right time to say that's it when  is the right time to quit doing something  

چه زمانی زمان مناسبی است که بگویم آن زمانی است که زمان مناسب برای ترک کاری است

and the reason why i'm mentioning this is for a  slightly sad reason now i am a big fan of music  

و دلیل اینکه من هستم ذکر این دلیل به یک دلیل کمی غم انگیز است اکنون من از طرفداران بزرگ موسیقی هستم

you know that i know that i love music especially  from the 1980s and there is one particular artist  

شما می دانید که می دانم که موسیقی را به خصوص از دهه 1980 دوست دارم و یک هنرمند خاص وجود دارد

that i used to like listening to not only  in the 80s but also in the 1970s there was a  

که قبلاً نه تنها در دهه 80 بلکه در دهه 80 نیز دوست داشتم به او گوش کنم. در دهه 1970

group called genesis you may have heard of them  over the years they have changed their lineup  

گروهی به نام Genesis وجود داشت که ممکن است نام آنها را شنیده باشید در طول سال ها آنها ترکیب خود را تغییر دادند

and we have the lead singer and also the drummer  from genesis we are of course talking about phil  

و ما خواننده اصلی و همچنین درامر از Genesis را داریم که البته در مورد فیل کالینز صحبت می کنیم البته فیل

collins phil collins of course had a successful  solo career he went off on his own he composed  

کالینز یک سولو موفق داشت. او به تنهایی کار خود را ادامه داد او آهنگ

lots of different music one of my favourite  pieces of music is from the film Tarzan  

های مختلف زیادی ساخت. یکی از موسیقی های مورد علاقه من از فیلم تارزان است

and you'll be in my heart and you'll be  mad i love that piece of music it's nice  

و تو در قلب من خواهی بود و دیوانه می شوی. من آن قطعه موسیقی را دوست دارم.

it's very nice and it was written by phil  collins and they are now actually on tour again  

و توسط فیل کالینز نوشته شده است و آنها اکنون در واقع دوباره در تور

phil collins and also the rest of genesis are  on tour however and this leads me to my question  

i saw phil collins on television last week being  interviewed and i have to be honest with you  

هستند. با شما روراست باشم

i was rather surprised at his appearance i was  really surprised to see unwell and dare i say old  

من از ظاهر او بسیار متعجب شدم از اینکه دیدم حالش خوب نیست واقعاً متعجب شدم و به جرأت می گویم

phil collins looked and there he is on your screen  now i was quite surprised i was in fact shocked  

فیل کالینز پیر نگاه کرد و او در صفحه شماست حالا من کاملاً متعجب شدم که در واقع شوکه شده بودم

and i couldn't stop thinking about it for  days afterwards so when is the right time  

و نمی توانستم متوقف شوم چند روز بعد به آن فکر کنید، بنابراین چه زمانی زمان مناسب

to quit doing something sometimes you can do  something for too long you can go on for too long  

برای ترک انجام کاری است، گاهی اوقات می توانید کاری را برای مدت طولانی انجام دهید، می توانید برای مدت طولانی ادامه دهید.

sometimes you have to know when to quit or when  to stop so maybe in the case of phil collins maybe  

کالینز شاید

maybe he he just needs the money i don't know but  he's not in very good health and yet he's carrying  

شاید او فقط به پول نیاز دارد ، نمی دانم ، اما از وضعیت سلامتی خوبی برخوردار نیست و با این حال ادامه می دهد

on he is he's performing sadly he can't play the  drums anymore he used to be a drummer with genesis

، متأسفانه دارد اجرا می کند او دیگر نمی تواند درام بزند ، او قبلاً یک طبل با genesis بود ،

but now he has to sit in a chair whilst singing  his hits with genesis and to be honest with you i  

اما اکنون او باید روی صندلی بنشیند در حالی که آهنگ‌هایش را با تکوین می‌خواند و با شما صادق باشم،

think that's a little bit sad i i feel a little  upset seeing that actually happen and and you  

فکر می‌کنم کمی غم‌انگیز است، احساس می‌کنم کمی ناراحت می‌شوم که واقعاً چنین اتفاقی می‌افتد و

do get this sometimes you do see artists singers  performers who go on maybe a little bit too long  

شما این را می‌فهمید گاهی اوقات هنرمندان خواننده‌ها را می‌بینید، اجراکنندگانی که ادامه می‌دهند. شاید یک کم کمی طولانی است

this is a conversation i've had with steve in  the past about shirley bassey because as you know  

این مکالمه‌ای است که در گذشته با استیو درباره شرلی بیسی داشتم، زیرا همانطور که می‌دانید

we both love shirley bassey but i was worried  especially about seven or eight years ago when  

ما هر دوی ما شرلی بیسی را دوست داریم، اما من نگران بودم، مخصوصاً در مورد هفت یا هشت سال پیش که

shirley bassey was still performing but her voice  was starting to become a little rough around the  

شرلی بیسی هنوز در حال اجرا بود اما صدای او شروع می‌شد. کمی خشن شدن در اطراف

edges so she wasn't performing as well as she used  to and i always feel a little sad a little maybe  

لبه‌ها به طوری که او مانند گذشته عملکرد خوبی نداشت و من همیشه کمی غمگین می‌شوم، شاید

disappointed even to see someone carrying on doing  the thing that they can no longer do very well  

ناامید می‌شوم، حتی وقتی می‌بینم کسی در حال انجام کاری است که دیگر نمی‌تواند به خوبی انجام دهد.

especially if you've been very successful you've  had a long career doing that thing so that's the  

شما بسیار موفق بوده‌اید ، شغلی طولانی در انجام این کار داشته‌اید، بنابراین این همان

feeling i had last week when i saw phil collins  from genesis being advertised being interviewed  

احساسی است که هفته گذشته داشتم، زمانی که دیدم فیل کالینز از پیدایش در حال مصاحبه در حال مصاحبه بود

last week he was being talked to and i was really  shocked at his appearance he looked dreadful  

هفته گذشته که با او صحبت می‌شد و من واقعاً از ظاهرش شوکه شدم. او وحشتناک به نظر می رسید

clearly he's he's suffering some sort of ill  health but i was really surprised and quite  

واضح است که او از نوعی بیماری رنج می برد، اما من واقعاً متعجب و بسیار

sad to see him in that state but even more sad  to see him actually carrying on performing so  

غمگین شدم که او را در آن حالت دیدم، اما حتی غمگین تر از دیدن او که واقعاً این کار را انجام می دهد.

i don't know i know it's a  difficult question i know it isn't  

نمی‌دانم، می‌دانم سؤال سختی است، می‌دانم که

easy to answer that question but what about  you is there someone maybe someone famous  

پاسخ دادن به آن سؤال آسان نیست، اما در مورد شما کسی هست که شاید فرد مشهوری باشد

that you've seen and they're still doing the same  thing they're still trying to to perform or do the  

که او را دیده‌اید و او همچنان همان کاری را انجام می‌دهد که هنوز هم دارند. تلاش برای انجام یا انجام

thing that they are famous for but unfortunately  the old age is starting to catch up with them  

کارهایی که آنها به آن مشهور هستند، اما متأسفانه، سالمندی شروع به رسیدن

of course it can it can happen you can carry on  doing things doing things into your old age you  

don't have to stop so i'm not being ageist i'm  not saying that you can't do things when you are  

به آنها کرده است. بس کن پس من سن بالا نیستم نمی‌گویم وقتی بزرگتر می‌شوی نمی‌توانی کارهایی را انجام دهی،

older but what i'm saying is sometimes you have  to know when to stop when to say that's it no more  

اما چیزی که می‌گویم این است که گاهی باید بدانی چه زمانی باید دست از کار بکشی و بگوییم که دیگر

and that's the question i asked last week on  friday should i quit when do you quit when  

این کار نیست. من هفته گذشته در جمعه پرسیدم آیا باید ترک کنم چه زمانی کاری را که

do you stop doing the thing you love doing do  you do you wait until you can't do it anymore  

دوست دارید انجام دهید متوقف می‌شوید، آیا صبر می‌کنید تا دیگر نتوانید آن را

or do you wait until your last breath  leaves your body i suppose one of the  

انجام دهید یا منتظر می‌مانید تا آخرین نفس‌تان از بدنتان خارج شود. از

one person that i'm always  impressed by is clint eastwood  

یکی از افرادی که همیشه تحت تأثیر قرار می‌گیرم، کلینت ایستوود است

who actually has a new movie out at the moment  and he's directed and also starred in the movie  

که در واقع او در حال حاضر یک فیلم جدید منتشر شده است و او کارگردانی کرده و همچنین در این فیلم بازی کرده است

and he's 90. so so i'm not saying that you should  quit but what i am saying is when is the right  

و 90 ساله است. بنابراین من نمی گویم که باید آن را رها کنید، اما چیزی که می گویم این است که چه زمانی زمان مناسب

time to stop doing it maybe your health starts to  fail maybe you become unwell or frail but maybe  

برای متوقف کردن این کار است، شاید سلامتی شما شروع شود شکست خوردن شاید ناخوش یا ضعیف شوید، اما شاید

you you want to carry on doing it so that's  just my feeling i'm not picking on anyone i'm  

بخواهید به انجام آن ادامه دهید، این فقط احساس من است که کسی را انتخاب

not being rude or spiteful but i sometimes think  that i i don't want to see people that i admire  

نمی کنم، بی ادب یا کینه توز نیستم، اما گاهی فکر می کنم که نمی خواهم ببینم افرادی را که من تحسین می کنم

carrying on doing the thing that they love doing  but they don't do it as well as they used to  

انجام دادن کاری را که دوست دارند انجام دهند اما آن را به خوبی قبلاً انجام نمی دهند

and i have seen that happen my my example  would be shirley bassey i know i don't want  

و من این اتفاق را دیده ام که مثال من  شرلی بیسی است، می دانم که نمی خواهم

to say anything bad about her because i love  her and her music but i i felt a little sad  

چیز بدی بگویم در مورد او چون من او و موسیقی او را دوست دارم، اما

when i saw her performing a couple of years ago  very very sad you you have to know when to stop  

وقتی چند سال پیش اجراش را دیدم کمی غمگین

you have to know when to quit so what about  you when is the right time to stop doing things  

شدم. زمان مناسب برای دست

ah christina thank you christina it is  important to be aware of your physical  

کشیدن از انجام کارها   آه کریستینا متشکرم کریستینا این مهم است o از

and mental limits and also the physical changes  when you get older and then you have to decide  

محدودیت های جسمی و ذهنی خود و همچنین تغییرات فیزیکی هنگام بزرگتر شدن آگاه باشید و سپس باید تصمیم بگیرید

to stop doing things i think so now i i do  think about this sometimes because i'm not young  

که کارهایی را انجام ندهید.

i'm getting older and i'm very aware of that  especially when people remind me oh hello  

من خیلی از این موضوع آگاه هستم، مخصوصاً وقتی مردم به من یادآوری می‌کنند اوه، سلام

did you see did you see the buzzard  going by there there was a buzzard  

، آیا دیدی که وزوز را دیدی که از آنجا می‌گذرد

flying just above my head there going by  mr buzzard going by very nice so i'm not  

؟

as young as i used to be sometimes my brain stops  working especially when i'm doing my live streams  

همانطور که قبلا بودم گاهی اوقات مغزم از کار می‌افتد به خصوص وقتی که پخش زنده‌ام را انجام می‌دهم

sometimes i can't remember a word sometimes i  forget what to say sometimes i mispronounce words  

گاهی نمی‌توانم کلمه‌ای را به خاطر بیاورم گاهی اوقات فراموش می‌کنم چه بگویم گاهی کلمات

or i i get the wrong word so so when do you stop  because that that's what i've been thinking about  

را اشتباه تلفظ می‌کنم یا کلمه اشتباه می‌گیرم، پس چه زمانی متوقف می‌شوی. این همان چیزی است که من به آن فکر می کردم

especially around my birthday this year  i couldn't stop thinking about my age  

مخصوصاً در روز تولدم امسال  نمی توانستم به سنم فکر نکنم

i became a little bit obsessed by it and of  course lots of questions pop in your head  

کمی درگیر آن شدم و البته  سؤالات زیادی در ذهن

you start to think when when am i when am i  going to quit when am i going to stop doing this  

شما ایجاد می شود   شما شروع به فکر کردن می کنید که چه زمانی هستم کی می روم وقتی 85 سال دارم این کار را کنار بگذارم آیا

will i be here as a very old man still teaching  english and talking about the english language  

به عنوان یک مرد بسیار مسن اینجا خواهم بود که هنوز در پخش زنده من انگلیسی تدریس می کند و در مورد زبان انگلیسی

on my live streams when i'm 85. can you imagine  that it might be more entertaining than it is now  

صحبت می کند.

to be honest we have mr steve coming very soon  mayuri hello mayori your health should always  

راستش را بخواهید ما آقای استیو را به زودی داریم  مایوری سلام شهردار، سلامتی شما همیشه

be the priority i think so so maybe if you are  doing something that is actually causing you harm  

باید اولویت باشد، من فکر می کنم، پس شاید اگر کاری انجام می دهید که واقعاً به شما آسیب می رساند

maybe you are performing or doing things and  and that thing actually is bad for your health  

شاید دارید انجام می دهید یا کارهایی انجام می دهید و و آن چیز در واقع بد است برای سلامتی شما

and of course performing is stressful  whether you are a singer or an actor  

و البته اجرا استرس زا است چه خواننده باشید چه بازیگر

performing is stressful doing this is  stressful i will be honest with you  

اجرا استرس زا است انجام این کار استرس زا است، من با شما صادق خواهم بود

this is not easy i make it look easy i know what  you're going to say mr duncan you make that look  

این کار آسانی نیست من آن را آسان جلوه می دهم می دانم چه می خواهید بگویید آقای دانکن تو آن قیافه را

so easy can i just say it isn't it is not as  easy as it looks bella nice to see you here bella  

خیلی آسان می‌کنی، فقط می‌توانم بگویم اینطور نیست، آنقدرها هم که به نظر می‌رسد آسان نیست، خوشحالم که تو را اینجا می‌بینم، بلا..

i feel as if it's been a long time since i've  seen you bella hello bella welcome it is not a  

احساس می‌کنم خیلی وقت است که تو را ندیده‌ام، بلا سلام بلا خوش آمدی.

waste of time you are helping people and that is  so noble thank you i'm not looking for compliments  

اتلاف وقت شما نیست به مردم کمک می‌کنید و این خیلی نجیب است، متشکرم، من دنبال تعارف نیستم،

but thank you anyway i do appreciate that  the right moment to quit doing something  

اما به هر حال از شما متشکرم، قدردانی می‌کنم که لحظه مناسب برای دست کشیدن از انجام

is when you lose your passion ah yes that is  a very good point to make ricardo now i know  

کاری  زمانی است که اشتیاق خود را از دست می‌دهید، بله، این نکته بسیار خوبی است که اکنون ریکاردو را بیان کنید. می دانم

in my time doing this i know i've had moments  where i felt as if i wanted to quit maybe i feel  

در زمان انجام این کار، می دانم که لحظاتی داشته ام  که احساس می کردم می خواهم آن را ترک کنم، شاید احساس می کنم

as if i'm not doing as well as i should or maybe  i start to think that the things i do is pointless  

آنطور که باید انجام نمی دهم یا شاید  شروع به فکر کردن می کنم که کارهایی که انجام می دهم

the things are pointless i think that but then the  next day i go oh back up again i think oh okay i  

بیهوده   چیزها بیهوده هستند، من فکر می کنم که اما بعد  روز بعد دوباره برمی گردم، اوه، خوب،

feel much better about it so i think it happens  especially when you're doing something for a  

احساس می کنم خیلی بهتر از آن هستم، بنابراین فکر می کنم این اتفاق می افتد مخصوصاً زمانی که شما کاری را

long period of time for example maybe you've been  making english lessons on youtube for 15 years so  

برای مدت زمان طولانی انجام می دهید، مثلاً شاید شما 15 سال است که در یوتیوب درس‌های انگلیسی می‌سازید، بنابراین

you are going to have moments where you feel  as if you want to quit but then of course you  

لحظاتی را خواهید داشت که انگار می‌خواهید ترک کنید، اما

come to your senses and you realize really deep  down you love doing it so you continue doing it  

مطمئناً به خود می‌آیید و متوجه می‌شوید که واقعاً از ته دل دوست دارید این کار را انجام دهید، بنابراین ادامه می‌دهید. انجام آن

fly away says i don't think phil collins  needs money i'm not sure about that because  

پرواز دور می‌گوید فکر نمی‌کنم فیل کالینز من در مورد آن مطمئن نیستم زیرا

i think he's had at least  two very expensive divorces  

فکر می‌کنم او حداقل دو طلاق بسیار گران قیمت

now i remember way back i think it was in the late  1980s phil collins had a very expensive divorce  

داشته   اکنون به یاد دارم که در اواخر دهه 1980 فیل کالینز طلاق بسیار گرانی داشت

so i think maybe sometimes a person has to  carry on working because maybe they have to  

بنابراین فکر می‌کنم شاید گاهی اوقات یک فرد مجبور به طلاق شود. در مورد کار کردن، زیرا ممکن است آنها مجبور باشند

earn some more money after  a divorce maybe the wife  

بعد از طلاق مقداری پول بیشتر به دست آورند، شاید

took half of your things half of your  earnings and your money and your house  

همسر نیمی از چیزهای شما را نصف درآمد شما و پول شما و خانه شما را گرفته است،

so it can happen sometimes sometimes a  divorce especially if you are wealthy  

بنابراین گاهی اوقات ممکن است طلاق اتفاق بیفتد، به خصوص اگر شما

can be rather damaging i think so i think everyone  has their time according to their way of life  

ثروتمند باشید. بنابراین فکر می کنم من فکر می کنم هر کس بر اساس روش زندگی خود وقت خود را دارد

thank you marcia that's very kind  of you to say oh we have luis mendes  

متشکرم مارسیا از شما بسیار مهربان است که می گویید اوه ما لوئیس مندز داریم

he's here today hello louis mr duncan i did  the same job for 33 years and some months  

او امروز اینجاست سلام لوئیس آقای دانکن من همین کار را برای 33 سال و چند ماه

and some months and i i was always eager to start  my working day yes you might be very lucky in your  

و چند ماه انجام دادم. و من همیشه مشتاق بودم روز کاری خود را شروع کنم، بله، ممکن است در زندگی خود بسیار خوش شانس

life you might have a job that you love doing so  when you wake up in the morning you feel excited  

باشید، ممکن است شغلی داشته باشید که دوست دارید آن را انجام دهید، وقتی صبح از خواب بیدار می شوید

you feel as if you can't wait to do your job as  far as i'm concerned from my own point of view i  

هیجان زده می شوید. از دیدگاه خودم تا جایی که به من مربوط می شود منتظر انجام کار خود نباشم،

will carry on doing this for as long as i can but  also i will do this for as long as you want me to  

تا زمانی که بتوانم به این کار ادامه خواهم داد، اما تا زمانی که شما بخواهید این کار را انجام خواهم داد.

so as long as you are there watching me i  will carry on doing it and i certainly hope  

همانطور که شما آنجا هستید و من را تماشا می کنید، من به انجام آن ادامه خواهم داد و مطمئناً امیدوارم

you are going to watch me during october  because i will be with you six days a week  

در ماه اکتبر مرا تماشا کنید زیرا من شش روز در هفته از

monday to friday and also sunday as well during  october and that is because of my 15th anniversary  

دوشنبه تا جمعه و همچنین یکشنبه ها در طول اکتبر با شما خواهم بود و این به خاطر من است. پانزدهمین سالگرد

we are talking about panic today panicking do you  ever panic we have been panicking here in the uk  

امروز در مورد وحشت صحبت می

over one particular thing over the past few  days we will be talking about that in a few  

moments with mr steve oh mr steve is on his  way but before then we are going to take a look  

کنیم. اما قبل از آن، ما می‌خواهیم به بخشی

at an excerpt from one of my full english lessons  and this is an excerpt from full english number 31  

از یکی از درس‌های انگلیسی کامل من نگاهی بیندازیم و این گزیده‌ای از شماره ۳۱ کامل انگلیسی است

and then after that he's here he will be with  us live in the studio mr steve is on his way  

و بعد از آن او اینجاست، او با ما خواهد بود در استودیویی که آقای استیو در آن حضور دارد. way

hickory dickory dock i'm holding one grey sock in  the other there are two and both of them are blue  

اسکله هیکوری دیکوری من یک جوراب خاکستری در دست دارم و دیگری دو نفر هستند و هر دوی آنها آبی هستند

hickory dickory dock did you enjoy my little  poem welcome everyone to another full english  

حوض دیکوی هیکوری آیا لذت بردید شعر کوچک من به همه خوش آمدید به یک

video lesson coming to you from england which  happens to be the birthplace of cadbury chocolate  

درس ویدیویی کامل انگلیسی   که از انگلستان به شما می آید، که  اتفاقاً زادگاه شکلات

bakewell tart yorkshire pudding  and my favourite spotted dick  

کادبری   پودینگ تارت یورکشایر بیکول و خالدار مورد علاقه من است. دیک

and of course the english language which  is the reason we are all here today so

و البته زبان انگلیسی که  دلیلی است که همه ما امروز اینجا هستیم،

take a deep breath open a few windows  

بنابراین یک نفس عمیق بکشید و چند پنجره

make a nice hot beverage because today's  full english lesson is going to start right

را باز کنید   یک نوشیدنی داغ خوب درست کنید زیرا درس کامل امروز انگلیسی قرار است همین الان شروع شود،

now

you may have noticed that i love english some  of my favourite english words happen to be the  

شاید متوجه شده باشید که من عاشق انگلیسی هستم. یکی از کلمات انگلیسی مورد علاقه من

smallest and the most commonly used a good example  is the word off it seems like such a simple word  

کوچکترین و پرکاربردترین مثال خوبی است که کلمه خاموش به نظر می رسد بسیار ساده

yet it is often used on a daily basis in so many  ways to cancel something can be described as being  

است.

off sorry girls the football match is off you can  call something off we had to call off the outdoor  

با عرض پوزش دختران، مسابقه فوتبال تعطیل است، می‌توانید چیزی را لغو کنید، مجبور شدیم کنسرت در فضای باز

concert because of the rain to have a free  day away from work can be described as being  

را به دلیل باران لغو کنیم تا یک روز رایگان دور از کار داشته باشیم. رختخواب به عنوان

off i won't see you tomorrow as it's my off day  you are having the day off another use of off  

خاموش بودن   من فردا شما را نمی بینم چون روز تعطیلی من است شما روز مرخصی را سپری می کنید استفاده دیگری از تعطیلات

day is when things keep going wrong or when your  mood is not good during a certain period of time  

روزی است که همه چیز به اشتباه پیش می رود یا زمانی که خلق و خوی شما در یک دوره زمانی خاص خوب نیست

sorry for all the mistakes guys i'm having a bit  of an off day to make your way out of a place  

متاسفم برای همه اشتباهات بچه ها من یک روز مرخصی دارم تا از یک مکان خارج شوم

or to announce your departure you can say that  you are off okay guys it's five o'clock see you  

یا برای اعلام خروج خود، می توانید بگویید شما خاموش هستید بچه ها خوب، ساعت پنج است شما را می بینم

tomorrow i'm off if something that is perishable  has gone past its best then we can say that it is  

فردا می روم اگر چیزی باشد فاسد شدنی از بهترین حالت خود گذشته است، می‌توان گفت که

off don't drink that milk it's off this  salmon smells awful i think it's off  

خاموش است، آن شیر را ننوشید، خاموش است، این ماهی سالمون بوی بدی می‌دهد، فکر می‌کنم خاموش است

if something has been disconnected from its  power source we can say that it is off the tv  

اگر چیزی از منبع برق آن قطع شده باشد، می‌توانیم بگوییم که از تلویزیون خاموش است

isn't broken it's off talking of which i'm  off over there it's time to do the next

نیست. شکسته است، صحبت کردن در مورد آن من خاموش است، وقت آن رسیده است که

sequence it's strange how some words  can find themselves together in english  

دنباله بعدی را انجام دهیم، عجیب است که چگونه برخی از کلمات می توانند خود را در عبارات انگلیسی با هم بیابند،

phrases a good example of this is the phrase  love hate these words have opposite meanings  

مثال خوبی از این عبارت است عشق متنفرم این کلمات معانی متضادی

however they do go together as a description of a  certain type of relationship i am talking about a  

دارند   با هم به عنوان توصیفی از یک مورد خاص بروید نوع رابطه ای که من در مورد

love-hate relationship in society a love-hate  relationship describes a partnership that  

رابطه عشق و نفرت در جامعه صحبت می کنم یک رابطه عشق و نفرت شراکتی را توصیف می کند که

involves both fondness and hatred a tumultuous or  turbulent relationship between two people can be  

هم شامل علاقه و هم نفرت است.

described as love hate we had a terrible fight  last night but today we made up and are having  

امروز ما تصمیم گرفتیم و

a meal together tonight you might feel that this  relationship is based on love hate especially if  

امشب با هم یک وعده غذایی می خوریم، ممکن است احساس کنید که این رابطه مبتنی بر نفرت عشقی است، به خصوص

the arguments occur often a long-term relationship  might become unstable due to a hopeless feeling  

اگر مشاجره ها اغلب رخ می دهد، یک رابطه طولانی مدت ممکن است به دلیل یک احساس ناامیدکننده

of routine and familiarity the couple might  become bitter and resentful which results in the  

روتین و آشنایی، ناپایدار شود که زوج ممکن است تلخ شود. و خشمگین که منجر به

up and down nature of the relationship a  love-hate relationship can exist in other places  

بالا و پایین بودن رابطه می شود، یک رابطه عشق و نفرت می تواند در جاهای دیگر وجود داشته باشد

if you love your job but it does not pay very well  you might have a love-hate relationship with it  

اگر به شغل خود عشق می ورزی، اما آن را خوب نمی دهد  ممکن است با آن رابطه عشق و نفرت داشته

you might have a love-hate relationship with  your boss there are some good days and some bad  

باشید   ممکن است عشق داشته باشید. -از رابطه با رئیس خود متنفر باشید، روزهای خوب و چند روز بد وجود دارد

you have mixed feelings you have  the feeling of both love and hate

، احساسات متفاوتی دارید ، احساس عشق و

what do you want and what do you need if you  want too much can we call this greed do you  

نفرت دارید می خواهی و چه نیازی داری اگر خیلی می خواهی می توانیم این را حرص بدانیم

have more than you need or is it enough perhaps  you have nothing sometimes life can be tough  

آیا بیش از نیاز داری یا کافی است شاید هیچ چیز نداری گاهی زندگی ممکن است سخت

there is a fine difference between the  things you want and the things you need  

باشد. شما نیاز دارید

to want is to desire it is an urge to satisfy  that desire to need is the instinctive response  

خواستن خواستن است این یک اصرار برای ارضای است که میل به نیاز پاسخ غریزی

to nature's call for survival it's the need to  survive what is necessary to survive is your  

به ندای طبیعت برای بقا است، نیاز به زنده ماندن است آنچه برای زنده ماندن لازم

need the obvious things needed for survival  are food and water they are your basic needs  

است  نیاز شماست. آیا نیازهای اولیه شماست

without these you will not survive for long of  course want can be classified as need to however  

بدون اینها برای مدت طولانی دوام نخواهید داشت البته می‌خواهید می‌تواند به عنوان نیاز طبقه‌بندی شود، با این حال

we often see want as a more selfish emotion i need  food i want a nice new car to show my neighbour  

ما اغلب خواستن را یک احساس خودخواهانه‌تر می‌دانیم.

furthermore the dilemma of what money is creates  quite a paradox we need money to buy food but we  

یک تناقض کاملاً ایجاد می‌کند که ما برای خرید غذا به پول نیاز داریم، اما ما

also want money to support a comfortable  and some might say wasteful lifestyle  

همچنین می‌خواهیم پولی برای حمایت از یک زندگی راحت داشته باشیم و برخی ممکن است بگویند یک سبک زندگی بیهوده

want is often seen as a selfish emotion  need comes from your basic necessities  

اغلب به عنوان یک نیاز احساسی خودخواهانه در نظر گرفته می‌شود. نیازهای ضروری

want comes from the things that will make you  feel better as a person need comes from the  

از چیزهایی ناشی می شود که باعث می شود احساس بهتری داشته باشید زیرا یک فرد نیاز دارد از

basic survival instinct to make it through  the day without starving to death need and  

غریزه اصلی بقا برای گذراندن روز بدون نیاز به گرسنگی تا حد مرگ ناشی

want might have similar definitions but they are  often seen as belonging to very different urges

می شود و ممکن است خواسته ها تعاریف مشابهی داشته باشند اما اغلب به عنوان متعلق به تمایلات بسیار متفاوت دیده می شوند.

what is a split infinitive is it painful will  it leave a scar well first of all having a split  

مصدر منقطع چیست، دردناک است  جای زخم باقی می‌گذارد اول از همه داشتن یک تقسیم

infinitive is not an injury although it does sound  like one in english grammar we name a certain  

مصدر آسیب نیست، اگرچه به نظر می‌رسد مانند یکی در دستور زبان انگلیسی، ما یک خطای گرامری خاص را

grammar error as a split infinitive an infinitive  in english grammar is the use of the word to  

به عنوان یک مصدر تقسیم می‌گوییم، یک مصدر در گرامر انگلیسی است. استفاده از کلمه to

with a verb while there are no grammar rules that  prohibit split infinitives many english experts  

با یک فعل در حالی که هیچ قاعده گرامری وجود ندارد که مصدرهای تقسیم را منع کند، بسیاری از کارشناسان انگلیسی

strongly disapprove of them an example of a  split infinitive is the classic to boldly go  

به شدت آنها را تأیید نمی‌کنند. نمونه‌ای از مصدر تقسیم، کلاسیکی است برای شجاعانه رفتن

where no man has gone before the word boldly and  go should be the other way round it should read  

جایی که هیچ‌کس قبل از کلمه جسارتی نرفته است و go باید برعکس، باید خوانده شود

to go boldly where no man has gone before in  writing this looks more dramatic but when spoken  

تا با جسارت به جایی برود که هیچ کس قبلاً در نوشتن نرفته است، این دراماتیک تر به نظر می رسد، اما وقتی صحبت می شود

the split infinitive sounds better so  while the use of a split infinitive  

مصدر تقسیم به نظر بهتر است در حالی که استفاده از مصدر تقسیم   از

is technically incorrect you might only find the  most pedantic english teachers picking you upon it  

نظر فنی نادرست است، شما ممکن است متوجه شوید که معتادترین معلمان انگلیسی شما را انتخاب می کنند

to pick someone up on something is to  correct them by pointing out their mistake

برای اینکه کسی را در مورد چیزی انتخاب کنند، اصلاح او با اشاره به اشتباه

mmm i really needed that toast that was absolutely  lovely that was an excerpt from full english  

اوست. دوست‌داشتنی که گزیده‌ای از انگلیسی کامل بود

number 31 yes we are here live from the birthplace  of english which just happens to be england hello

شماره 31 بله، ما اینجا هستیم از زادگاه انگلیسی انگلیسی که اتفاقاً انگلیس است سلام

hello hello mr duncan hello lovely viewers  wonderful viewers from all around the world  

سلام سلام آقای دانکن سلام بینندگان دوست‌داشتنی بینندگان فوق‌العاده از سراسر جهان

mr steve i'm here yes oh we've got somebody new  mr duncan new yes uh tekshar i'm not sure if i've  

آقای استیو من اینجا هستم بله اوه ما یک نفر جدید دارم آقای دانکن جدید بله اوه تکشار من مطمئن نیستم

pronounced your name correctly but tekshar is new  and says hi to everyone hello looting us hello  

نام شما را به درستی تلفظ کرده ام، اما تکشار جدید است و به همه سلام می گوید سلام ما را غارت می کنند سلام

teksha yes welcome welcome to my live stream  and i think that deserves a round of applause

تکشا بله به پخش زنده من خوش آمدید و فکر می کنم شایسته است یک دور تشویق

we always get very excited when  we have new people watching that  

ما همیشه خیلی هیجان‌زده می‌شویم وقتی  افراد جدیدی داریم که آن‌ها را تماشا می‌کنند

uh identify themselves on the live stream  i always get excited if anyone is watching  

آهان خودشان را در جریان مستقیم می‌شناسند من همیشه هیجان‌زده می‌شوم اگر کسی تماشا می‌کند

if anyone is there there is a point to that  mr duncan um satorino drives a truck okay she  

اگر کسی آنجا باشد. در اینجا یک نکته وجود دارد که آقای دانکن ام ساتورینو کامیون می‌راند، خوب او   وقتی

has revealed as i was looking back at the live  stream satorino yes so we need you we need you  

داشتم به پخش زنده ساتورینو نگاه می‌کردم، فاش کرد، بله، بنابراین ما به شما نیاز داریم، ما به شما نیاز

come to the uk can you please come here and  deliver some petrol to our petrol forecourts  

داریم   بیایید بریتانیا، می‌توانید لطفاً بیایید اینجا و مقداری بنزین به ما تحویل دهید. بنزین پیشروی‌ها

why are you talking about that i'm talking  like what steve's going into his uh i'm talking  

چرا از این حرف می‌زنی که من دارم حرف می‌زنم مثل چیزی که استیو به او می‌رود، آه، من صحبت

you're you're you'll come here you're pleased  and well mr duncan i haven't spoken all day  

می‌کنم   تو هستی، می‌آی اینجا راضی هستی و خب آقای دانکن من تمام روز را امروز صحبت نکردم

today it takes me a while to warm up okay  my voice and speak in the correct manner  

مدتی طول می کشد تا صدایم را گرم کنم و درست صحبت

it's it's a bit like when we go abroad when  when steve is talking to a local person he  

کنم. این کمی شبیه زمانی است که به خارج از کشور می رویم، وقتی استیو با یک فرد محلی صحبت می کند،

his english becomes very unusual he starts to  miss out all of the conjunctions me hello me  

انگلیسی او بسیار غیرعادی می شود و شروع به از دست دادن همه حروف ربط می کند. سلام به من

steve you shop shop where it's true i do tend to  do that uh it might be a little condescending i  

استیو تو از جایی خرید کن که درست است، من تمایل دارم این کار را انجام دهم، ممکن است کمی تحقیرآمیز

don't know but i just do it i don't know why  uh but yes we want truck drivers so if you've  

باشد،   نمی‌دانم، اما من فقط این کار را انجام می‌دهم، نمی‌دانم چرا  اوه، بله، ما راننده کامیون می‌خواهیم، ​​پس اگر شما

got an hgv license saturino you can probably  earn 50 000 a year by coming here to the uk  

با دریافت مجوز hgv saturino، احتمالاً می توانید با آمدن به اینجا 50000 در سال درآمد کسب کنید. UK

and which would be wonderful for you to come  here of course uh because we could meet you  

و برای شما فوق‌العاده است که به اینجا بیایید، البته آه، زیرا ما می‌توانیم شما را ملاقات کنیم

and you could earn a huge wage driving hgv lorries  around can i ride in your lorry and can i please  

و می‌توانید دستمزد هنگفتی را در رانندگی کامیون‌های HGV در اطراف کسب کنید.

sound the horn i've never been in a truck  i've never been in a lorry they look like  

کامیون من هرگز سوار کامیون نشده‌ام، آنها

quite exciting places to be and and you  have a little bed above you at the back  

مکان‌های بسیار هیجان‌انگیزی به نظر می‌رسند و شما  یک تخت کوچک بالای سر خود در پشت

that you can have a little sleep you know so  you park your truck by the side of the road  

دارید   که می‌توانید کمی بخوابید، بنابراین کامیون خود را در کنار جاده پارک

you've got to be careful where you park if  you're a truck driver yes well they are big  

می‌کنید   اگر راننده کامیون هستید، باید مراقب باشید کجا پارک می‌کنید، بله، آنها بزرگ هستند

no well anyway yes there are other reasons for  that by the way steve uh yes oh you've been  

به هر حال خوب نیست، بله دلایل دیگری وجود دارد که اتفاقاً استیو، بله، اوه، شما قبلاً

talking haven't you about quitting or no passion  passion well no when is the right time to quit  

صحبت می‌کردید، آیا در مورد ترک کار یا بدون شور اشتیاق خوب نه چه زمانی زمان مناسب برای ترک است

well was the question according to pedro you  must never quit me you must never quit and you  

خوب سؤالی بود که به گفته پدرو شما  هرگز نباید من را رها کنید، هرگز نباید دست از کار بکشید و

must continue doing the live stream until your  very last breath yes well that's what pedro told  

باید پخش زنده را تا آخرین نفس خود ادامه دهید بله خوب این همان چیزی است که پدرو

you to do that might happen i i've i've often  had this this nightmare lying in bed i have  

به شما گفت   ممکن است اتفاق بیفتد، من اغلب این را داشته‌ام کابوس دراز کشیدن در رختخواب من

nightmares about actually doing this and then i  die during the live stream i actually dropped dead  

کابوس می بینم که واقعاً این کار را انجام می دهم و سپس در جریان پخش زنده می میرم.

we don't want that to happen mr duncan no that  would be rather dramatic well well for two reasons  

one it's dramatic and also the other reason is  i i would be leaving steve with the controls  

دلیل دیگر این است که من استیو را با کنترل‌ها رها

and there's no there's no way i'm doing that so  that's got a defibrillator so you have to go first  

می‌کنم   و هیچ راهی وجود ندارد که این کار را انجام دهم، بنابراین یک دفیبریلاتور دارد، بنابراین شما باید اول بروید

that's what it means steve has to go first let's  just get this straight and then me none of us  

به این معنی است که استیو اول باید برود، بیایید این را درست کنیم و بعد من هیچ‌کدام از ما

are going while we are live not online that's  not happening that would also be very ironic  

در حالی که زنده هستیم نه آنلاین نمی‌رویم، این اتفاق نمی‌افتد، همچنین بسیار طنزآمیز است.

would it to be live but you die well i mean  many famous um performers have died while they  

are live you know television things like that  yes uh and oh yes they did forming on stage  

اوه بله، آنها روی صحنه شکل گرفتند

you right yes in i think it was in 1984. we had  a famous comedian he died live on television  

درست است، بله، فکر می کنم در سال 1984 بود. ما یک کمدین معروف داشتیم که او به طور زنده در تلویزیون

yes he was performing on stage and he died in  front of the whole nation very unusual so that  

درگذشت   بله او روی صحنه اجرا می کرد و در مقابل همه مردم مرد بسیار غیرعادی.

might happen that might but but it's long what  i want to make sure though i want this on record  

ممکن است این اتفاق بیفتد، اما مدت زیادی است که  می‌خواهم مطمئن شوم، هرچند می‌خواهم این را ثبت

can i have my cause of death youtube  i think we should stop talking about  

کنم   آیا می‌توانم علت مرگم را داشته باشم یوتیوب فکر می‌کنم باید صحبت درباره مرگ را متوقف کنیم،

death no i'm not talking about it  we're talking about when it's the right  

نه، در مورد آن صحبت نمی‌کنم درست است

right yeah it was pedro that mentioned it pedro  brought it up by saying your last breath so so i  

درست است، بله، پدرو بود که به آن اشاره کرد pedro  آن را با گفتن آخرین نفس شما مطرح کرد، بنابراین

i want i want my death certificate to have cause  of death youtube i want to be the first person  

من   می‌خواهم گواهی فوت من

to officially be the cause of death to be being on  youtube do you think the shortage of lorry drivers  

دلیل  مرگ باشد. حضور در یوتیوب آیا فکر می‌کنید کمبود رانندگان کامیون

is depends on brexit says anna oh now there's  a controversial subject um well most people in  

بستگی به برگزیت دارد می‌گوید آنا اوه حالا یک موضوع بحث‌برانگیز وجود دارد، خب، اکثر مردم در

this country think that not being brexit hasn't  caused the lorry driver shortage because i think  

این کشور فکر می‌کنند که برگزیت نبودن باعث کمبود راننده کامیون نشده است زیرا فکر می‌کنم

the shortages all around europe but it certainly  contributed to it because we seem to have far  

کمبودها در سرتاسر اروپا، اما مطمئناً به آن کمک کرد زیرا به نظر می‌رسد که

worse problems i mean we're not seeing people  queuing outside petrol stations and panic buying  

ما مشکلات بسیار بدتری داریم، منظور این است که مردم را نمی‌بینیم که در خارج از پمپ بنزین‌ها صف می‌کشند و

in other parts of europe so i think we have got  it worse and probably yes it has had an effect how  

در سایر نقاط اروپا خرید می‌کنند، بنابراین فکر می‌کنم مشکل داریم. بدتر است و احتمالاً بله، تأثیری داشته

much it's difficult to measure it is actually a  combination of things so i now we we did not vote  

است که اندازه گیری آن چقدر سخت است، در واقع ترکیبی از چیزها است، بنابراین من اکنون

for brexit we voted to remain in europe because  i thought well my thinking at the time was  

ما به برگزیت رأی ندادیم، ما به ماندن در اروپا رأی دادیم زیرا فکر می‌کردم خوب فکر می‌کردم که در آن زمان تفکر من این

what if something happened something serious  happened that meant that we would all need  

بود   اگر اتفاقی بیفتد، اتفاقی جدی بیفتد، به این معنی باشد که همه ما

to be together in some way maybe a war or  maybe some sort of i don't know epidemic

باید به نوعی با هم باشیم، شاید یک جنگ یا شاید نوعی بیماری همه گیر را نمی شناسم،

so so so that's the reason why i thought remaining  in europe was good because of having that that  

بنابراین به همین دلیل است که فکر می کردم ماندن در اروپا خوب است زیرا که آن

camaraderie instead of causing disruption  and also maybe a little bit of bad feeling  

رفاقت به جای ایجاد اختلال و همچنین شاید کمی احساس بد

as well combination of events yes people are  commenting on my red bic pen okay um uh wellington  

و همچنین ترکیبی از رویدادها، بله، مردم روی قلم قرمز من نظر می‌دهند، باشه اوم اوه ولینگتون

has uh commented and laughed about it i think we  do get comments from time to time and flower says  

در مورد آن نظر داده و خندیده است. زمان و گل

that uh i'm correcting mr duncan's mistakes yes  it's funny isn't it because a red pen obviously  

می‌گوید   اوه من دارم اشتباهات آقای دانکن را تصحیح می‌کنم، بله ، خنده‌دار است، اینطور نیست، زیرا واضح است که

in a lot of countries is seen as something  you would use to correct uh maybe bad writing  

در بسیاری از کشورها، خودکار قرمز رنگ به عنوان چیزی در نظر گرفته می‌شود  که شما برای تصحیح از آن استفاده می‌کنید، شاید نوشته بدی باشد. ng

or correct school work teachers yes teachers  or do you just mean your people walk around  

یا معلمان کار مدرسه را تصحیح کنید بله معلمان یا منظورتان این است که افراد شما در اطراف قدم می

correcting other people's mistakes with  a red pen i just have a red pen because  

زنند   اشتباهات دیگران را با خودکار تصحیح

i think week months and months ago i wanted a pen  to write things down that i see on the live stream  

می کنند. در پخش زنده

and the only pen that i grabbed at the last minute  was this red one and it stayed here ever since i'm  

و تنها خودکاری که در لحظه آخر به دست گرفتم، این قلم قرمز بود و از زمانی که دوستش دارم اینجا ماند

loving it there's no reason i'm loving this story  it's a great story that you'll give by the way  

، دلیلی ندارد که من این داستان را دوست دارم، داستان فوق‌العاده‌ای است که توسط روش

you look a bit scruffy today scruffy scruffy well  you always wear the same tie every year yes well  

تو امروز کمی ژولیده به نظر می‌رسی، همیشه هر سال همان کراوات را می‌پوشی بله خوب

i'm going i i think you should have a tie to just  to look a little bit more formal here we go steve  

من می‌روم، فکر می‌کنم باید یک کراوات داشته باشی فقط برای اینکه کمی رسمی‌تر به نظر برسید.

so there is mr steve's lovely  tie i'm putting it on okay  

کراوات می گذارم باشه   خیلی

all right okay then does that look better  that looks much better well at least put  

خب پس بهتر به نظر می رسد  که خیلی بهتر به نظر می رسد حداقل

it behind the collar mr duncan i mean let's do  it properly oh yes that does look quite nice  

آن را پشت یقه قرار دهید آقای دانکن، منظورم این است که بیایید آن را به درستی انجام دهیم، اوه بله، خیلی خوب

isn't it you're right thank you okay oh yes that  looks a bit more there we go i'm formal and yet  

به نظر می رسد   آیا شما نیستید درست است، متشکرم، اوه بله ، کمی بهتر به نظر می رسد در آنجا که می رویم، من رسمی هستم و در عین حال

slightly relaxed because i've got it done undone  a little bit yes you've got it done and done i've  

کمی آرام هستم، زیرا آن را انجام داده ام، کمی بله، شما آن را انجام داده اید و انجام داده اید، من   آن را انجام داده

got it yes i haven't got it done right up which  would look very formal like you i've got it  

ام بله، درست انجام نداده ام که به نظر می رسد  خیلی رسمی مثل تو فهمیدمش

you know i've got it down i've got a tie but i'm  relaxed like a bit like a pop singer mine is loose  

می‌دانی من آن را پایین آوردم، کراوات دارم اما آرام هستم مثل یک خواننده پاپ که مال من شل است

yes but it's uh it's it's fairly up to the  neck okay uh if you say so well oh interesting  

بله، اما خوب است که تقریباً تا گردن است، خوب است آه، اگر خیلی خوب بگویید، جالب

it's got little smiley faces on it yes and  it also matches my my badges you see oh yes  

است   صورت‌های خندان روی آن وجود دارد، بله و همچنین با نشان‌های من مطابقت دارد، می‌بینی آه بله

how clever yeah actually i just suddenly feel more  intelligent and more teacher-like yes it's worked  

چقدر باهوش است بله، من ناگهان احساس می‌کنم باهوش‌تر و معلم‌مانندتر بله درست است

hello everybody okay that's very that's very  erudite i'm going to teach you all about  

سلام به همه، خیلی خوب است. این بسیار عاقلانه است، من می خواهم همه چیز را در مورد زبان انگلیسی به شما یاد بدهم،

the english language hey we are talking about  something that a lot of people have been doing  

هی ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که بسیاری از مردم انجام می دادند

although before we start talking about that  subject i need to say whatever you do don't panic

هرچند قبل از شروع صحبت در مورد آن موضوع، باید بگویم هر کاری انجام می دهید نگران نباشید

i think that's enough mr duncan that's enough  what was that all about by the way because i  

. همین کافی است آقای دانکن همین کافی است

didn't know you were going to do that well  good because by the way kick the bucket  

نمی‌دانم که می‌خواهی این کار را خوب انجام دهی، زیرا به هر حال، لگد زدن به

is not rude nikki to if you kick the bucket  it's kick the bucket not kick a bucket  

سطل بی‌ادب نیست، اگر به سطل لگد بزنی، لگد زدن به سطل،

kick the bucket means you died yes it it's  it's it's a sort of humorous way of saying  

لگد زدن به سطل، به این معنی است که مرده‌ای، بله ، اینطور است. روش طنز آمیزی برای گفتن

that someone has died they they've kicked the  bucket uh bill has uh or anyone with any name  

اینکه یک نفر مرده است، آنها لگد زده اند سطل اوه، اسکناس دارد یا هر کسی با هر نامی

has kicked the bucket it just means you know i do  wish you'd stop choosing names of people we know  

سطل را لگد زده است، این فقط به این معنی است که شما می دانید، آرزو می کنم شما از انتخاب نام افرادی که می

well the trouble is i could say any name and  you know it would probably offend somebody colin  

شناسیم دست بردارید. می‌توانم هر اسمی را بگویم و می‌دانی که احتمالاً کسی

yes we don't know anyone called colin i've never  met anyone called colin ever i've never met anyone  

called kart colin or archibald i've never met  anyone called archibald anywhere any any time  

را آزار خواهد داد. archibald در هر جایی در هر زمان

ever in my life speaking of panic says christina  uh have you seen what's happening in the canary  

همیشه در زندگی من از وحشت صحبت می کند، می گوید کریستینا اوه آیا دیدی چه اتفاقی در جزایر قناری

islands with that volcano erupting yeah so so  we think we have problems here yes but at least  

با آن آتشفشان در حال فوران می افتد، بنابراین  فکر می کنیم اینجا مشکل داریم بله، اما حداقل

we don't have a giant volcano erupting lava we  don't look out of the window and see this wall  

ما یک آتشفشان غول پیکر در حال فوران نداریم گدازه ای که ما انجام نمی دهیم از پنجره به بیرون نگاه کن و این

of lava coming towards us yeah that must be  oh imagine that you've got this beautiful home  

دیوار گدازه ای را ببین که به سمت ما می آید، بله، باید اینطور باشد. اوه تصور کنید که این خانه زیبا را

on the canary islands and suddenly it's gone that  must be heartbreaking absolutely heartbreaking  

در جزایر قناری دارید و ناگهان ناپدید شد که باید دلخراش باشد، کاملاً دلخراش است.

absolutely heartbreaking heartbreaking uh but  why are you putting up a don't panic sign because  

نصب یک علامت وحشت نکنید زیرا

today we are talking about panic because here in  the uk there has been a little bit of panic going  

امروز ما در مورد وحشت صحبت می کنیم زیرا اینجا در بریتانیا کمی هراس وجود

on you may have you may have heard about it there  is a well we we've already mentioned it briefly  

دارد   ممکن است در مورد آن شنیده باشید چاهی است که قبلاً به آن اشاره کرده ایم. به طور خلاصه

referred to it yes there there is a shortage at  the moment of of petrol what a shortage of petrol

به آن اشاره کرد بله در لحظه کمبود بنزین وجود دارد. چه کمبود بنزین

should i panic mr duncan no don't panic i think  uh yes everyone's heard of the uk's problems with  

باید وحشت کنم آقای دانکن نه وحشت نکنید، فکر می کنم اوه بله همه از مشکلات بریتانیا در

a lack of fuel thank you for shouting in my ear

مورد کمبود سوخت شنیده اند از شما که فریاد زدید متشکرم در گوش

you normally deride me if i shout deride that  means that you were sort of uh scold somebody  

من معمولاً من را مسخره می‌کنی اگر فریاد بزنم مسخره می‌کنی، این بدان معناست که تو به نوعی کسی را سرزنش کردی

or tell them off yes good thank you for that for  that explanation well it's an english teaching  

یا به او گفتی بله خوب است، از این بابت متشکرم به خاطر این توضیح، خوب این یک کانال آموزش انگلیسی

channel to explain words as you say every single  week deride there is a shortage at the moment of  

برای توضیح است همانطور که شما می گویید هر هفته به تمسخر در لحظه کمبود

petrol because there is a shortage  of lorry drivers to drive the trucks  

بنزین وجود دارد زیرا کمبود رانندگان کامیون برای رانندگی کامیون ها

that deliver the petrol that goes in the pumps  of the people who drive their cars oh that was  

که بنزینی را که در پمپ ها می رود مردمی که اتومبیل خود را رانندگی می کنند، می رسانند وجود دارد. آه این

quite good well don't congratulate yourself  well yes i know yes well it all started with  

خیلی خوب بود  خوب به خودت تبریک نگو بله خوب می دانم بله همه چیز با این شروع شد که

with with somebody last week on the media  saying on the media yes a news report  

هفته گذشته شخصی در رسانه ها گفت بله در رسانه ها گزارش خبری

saying that some a few petrol stations had had  to close because they hadn't had a delivery  

که می گوید برخی از پمپ بنزین ها مجبور به تعطیلی شدند زیرا پمپ بنزین نداشتند.

of fuel from the refinery so everybody  which is what we do in this country  

تحویل   سوخت از پالایشگاه بنابراین همه کاری که ما در این کشور انجام می‌دهیم

of course immediately the politicians say oh well  there's no need to panic there's plenty of fuel  

البته بلافاصله سیاستمداران می‌گویند اوه، خب ، نیازی به وحشت نیست، سوخت فراوان است

now when a politician says don't panic everybody  just panics it's a very british thing to do yes  

حالا وقتی یک سیاستمدار می‌گوید همه را وحشت نکنید فقط وحشت کنید، این یک چیز بسیار انگلیسی است برای انجام بله

we we we never take anything calmly if a  politician says don't do something it means  

ما هرگز چیزی را آرام نمی‌گیریم، اگر سیاستمداری بگوید کاری را انجام نده، به این معنی است

we need to do it yes when covid first started  becoming a big thing we kept being told no it's  

ما باید آن را انجام دهیم بله، زمانی که کووید برای اولین بار شروع به تبدیل شدن به یک چیز بزرگ شد، مدام به ما می‌گفتند نه، اشکالی ندارد.

okay just don't panic don't panic and of course  people started panicking they went to the shops  

وحشت نکن، وحشت نکن و البته مردم شروع به وحشت کردند، به مغازه

and they went crazy because they thought everyone  was going to have to stay in their houses forever  

ها رفتند   و دیوانه شدند زیرا فکر می کردند همه باید برای همیشه در خانه هایشان بمانند

and so all of the food in the shops disappeared  people were buying bread and toilet paper  

و بنابراین همه مواد غذایی در مغازه ها ناپدید شدند مردم مشغول خرید نان بودند. و دستمال توالت

because of that they didn't want to have a poopy  bum there's nothing worse than having coronavirus  

به این دلیل که آنها نمی‌خواستند مدفوع داشته باشند، هیچ چیز بدتر از ابتلا به ویروس کرونا نیست

and a poopy bum at the same time you don't want  both of those things so they were making sure  

و در عین حال، شما هر دوی این چیزها را نمی‌خواهید، بنابراین آنها مطمئن

that even if they were in bed feeling unwell  they would they would not have a poopy bum  

می‌شدند   حتی اگر در آن بودند رختخواب احساس ناخوشایندی می‌کردند، آن‌ها نمی‌توانستند مدفوع

well there's razor anyway yes so what what we  want to know isn't it mr duncan i say with my  

نداشته باشند، به هر حال تیغی وجود دارد، بله، چیزی که ما می‌خواهیم بدانیم این نیست آقای دانکن، من با قلم قرمزم می‌گویم

red pen my teacher red pen is that we want to know  whether you have panic in your countries like this  

قلم قرمز معلم من این است که می‌خواهیم بدانیم که آیا شما وحشت دارید یا خیر. آیا در کشورهای شما مانند این

does do you get this type of thing where  people go out and panic buy things like fuel  

آیا شما چنین چیزهایی را دریافت می کنید که افراد بیرون می روند و با وحشت چیزهایی مانند سوخت

yes um toilet paper because i'm not sure all  countries were panic buying toilet paper but  

می خرند.

do you ever get this we get people panic buying  bread um anything whenever there's any slight  

خرید در هر زمان که اشاره‌ای خفیف به

hint that there's a shortage of something  people go out and panic by so we want to know  

این باشد که چیزی کم است، مردم از خانه بیرون می‌روند و از آن وحشت می‌کنند، بنابراین می‌خواهیم بدانیم

do you experience this in your country so people  go out and panic by something because somebody  

آیا شما این را در کشور خود تجربه می‌کنید تا مردم بیرون بروند و از چیزی وحشت کنند زیرا کسی

says there might or might not be a shortage of  something see i think it does happen everywhere i  

می‌گوید ممکن است وجود داشته باشد یا نباشد. کمبود یک چیزی، فکر می‌کنم همه جا اتفاق می‌افتد،

mean the same thing happened in australia but but  at the moment i'm not quite sure what's happening  

منظورم همین اتفاق در استرالیا است، اما در حال حاضر کاملاً مطمئن نیستم که

in australia at the moment because it seems like  it seems like martial law has taken over i used  

در حال حاضر در استرالیا چه اتفاقی می‌افتد، زیرا به نظر می‌رسد که حکومت نظامی حاکم شده است. استفاده کرد

to go to school with somebody called marshall law  he was a very nice lad i'm sure that because of  

برای رفتن به مدرسه با کسی به نام مارشال قانون او پسر بسیار خوبی بود، من مطمئن هستم که به دلیل

rising energy prices gas rising are they are they  rising easing they're going up no not down but  

افزایش قیمت انرژی بنزین در حال افزایش است، آنها دارند افزایش می‌یابند، نه بالا می‌روند نه پایین، بلکه

up well it's all around the world i think energy  prices are going up um particularly gas it's gone  

بالا می‌روند خوب این در سراسر جهان است. من فکر می‌کنم قیمت‌های انرژی در حال افزایش است، مخصوصاً بنزین،

up like four or five times four or five times like  that interesting and if people could panic buy gas  

چهار یا پنج برابر چهار یا پنج برابر شده است، جالب است و اگر مردم می‌توانستند بنزین بخرند، از

how i know if they could they would be you know  storing it up in balloons or something to try  

کجا می‌دانم اگر می‌توانستند، می‌شدند، می‌دانید ذخیره کردن آن در بادکنک یا چیزی برای امتحان کردن

and save money but of course you can't panic by  gas no or electricity you can't store electricity  

و صرفه جویی در هزینه، اما مطمئناً نمی‌توانید از گاز یا برق وحشت کنید، نمی‌توانید برق ذخیره کنید

unless you've got lots of big batteries um so um  that's the one thing that people can't panic by no  

مگر اینکه تعداد زیادی باتری بزرگ داشته باشید، بنابراین اوم ، این تنها چیزی است که مردم می‌توانند به هیچ وجه

that is true in your country what about love can  you can you panic by love well you well i mean if  

نترس، این در کشور شما صادق است، در مورد عشق چه می‌توانی، می‌توانی از عشق وحشت کنی، خوب منظورم این است که

you buy love you can't really buy love can you yes  but you might panic by love if you realize that  

اگر عشق بخری، واقعاً نمی‌توانی عشق بخری، بله، اما ممکن است از عشق وحشت کنی اگر بفهمی که

you can't get any you might go out looking for it  with with a handful of money come somebody please  

نمی‌توانی چیزی به دست بیاوری، ممکن است با یک مشت پول به دنبال آن بروی، یکی بیا لطفاً

somebody please love me i've got some  money here and and solid gold underpants

یکی لطفاً مرا دوست داشته باشد.

our country panic buys rice oh  uh in sri lanka says uh teacher  

معلم

right really oh and we now know that you're from  sri lanka sri lanka have we ever had anybody from  

درست است، اوه و ما اکنون می دانیم که شما اهل سریلانکا هستید، آیا قبلاً کسی از سریلانکا

sri lanka before yes right okay well there will be  of course we have people from all over the world  

but welcome yes uh so right rice of course i  wonder if uh so that's what we want to know  

داشته ایم البته من تعجب می کنم که آیا این همان چیزی است که ما می خواهیم بدانیم

do you have panic buying in your country and  if so what products do people panic by yes  

آیا در کشور خود خرید وحشت زده دارید و اگر چنین است، مردم چه محصولاتی را وحشت زده می کنند بله،

uh what i wonder what the strangest thing  is that people panic by of course you might  

من تعجب می کنم که عجیب ترین چیز چیست این است که مردم دچار وحشت می شوند، البته ممکن است شما

also have things like candles if people believe  that maybe their electricity supply will be cut  

نیز چیزهایی مانند شمع داشته باشید، اگر مردم باور داشته باشند که شاید منبع برق آنها باشد. قطع کنید

maybe there is an energy crisis  like like we had in the 1970s  

شاید یک بحران انرژی مانند آنچه در دهه 1970 داشتیم وجود داشته باشد

see i remember growing up in the 70s and my family  had to have candles in the house because quite  

ببینید یادم می آید که در دهه 70 بزرگ شدم و خانواده ام مجبور بودند در خانه شمع داشته باشند زیرا

often the electricity would just go off because  there was a minor strike taking place there with  

اغلب   اغلب برق فقط خاموش می شد زیرا  یک اعتصاب جزئی در آنجا رخ می داد. با

this there was no coal to power the power stations  and because of that there was no electricity so  

این زغال سنگ برای نیرو دادن به نیروگاه ها وجود نداشت و به همین دلیل برق وجود نداشت، بنابراین

quite often there would be power cuts over the  whole country and we we would all be plunged  

اغلب اوقات برق در کل کشور قطع می شد و همه ما

into darkness during the night and i'm sure  then people used to go out and stockpile candles  

در طول شب   در تاریکی فرو می رفتیم و مطمئن هستم پس از آن مردم معمولاً بیرون می‌رفتند و شمع‌ها را ذخیره

so they would buy huge amounts of candles because  they think that you know the power cuts are going  

می‌کردند   تا مقدار زیادی شمع می‌خریدند، زیرا فکر می‌کردند که شما می‌دانید که قطع برق

to last for the next decade or something um i  wouldn't you could cook on a candle couldn't you  

تا دهه آینده ادامه خواهد داشت یا چیزی که من نمی‌خواهم شما می توانید روی شمع آشپزی کنید،

uh might be a bit uh might take a long  time to to boil a kettle using a using  

ممکن است کمی طول بکشد، جوشاندن یک کتری با استفاده

a candle power yes it might yeah so people can  panic by all sorts of things if uh i mean the  

از قدرت شمع ممکن است زمان زیادی طول بکشد، بله ممکن است بله، بنابراین مردم می توانند از همه چیز وحشت کنند، اگر منظورم این است.

shops go out of stock as well this wouldn't be  panic buying but if for example a celebrity chef

موجودی فروشگاه‌ها نیز تمام می‌شود، این خرید وحشتناک نخواهد بود، اما برای مثال، اگر یک سرآشپز مشهور

has a program and they do a recipe containing  something then if it's an unusual ingredient  

برنامه‌ای داشته باشد و دستور پختی حاوی چیزی انجام دهد، اگر این یک ماده غیرعادی است

i think monge too somebody famously did a  recipe on television with monge 2 which is  

، فکر می‌کنم مانگ نیز در تلویزیون یک دستور غذا با مانگ تهیه کرده است. 2 که

sort of it's pep pods isn't it mange 2. don't  ask me it's pea pods before the peas have grown  

نوعی غلاف فلفلی است، آیا جرب نیست 2. از من نپرسید که این غلاف نخودی است قبل از اینکه نخودها رشد کنند.

um it's probably a specific plant but people went  out the next day and you couldn't get monge 2 for  

weeks because everyone went out and purchased it  because somebody on television this isn't a recipe  

هفته‌ها چون همه بیرون رفتند و آن را خریدند چون کسی در تلویزیون این دستور غذا

this is not this this is not the thing that  many people would be rushing out to buy normally  

نیست   این چیزی نیست که خیلی‌ها به طور معمول برای خرید عجله می‌کنند

one is two it's not a panic buy but excuse me do  you have any monge two left i i need some more  

یکی دو تا خرید وحشتناک نیست، اما ببخشید  دو مونگ باقی مانده است من هم به مقدار بیشتری نیاز

too because i saw jamie oliver last night he was  making something he was saying hey hey ladies  

دارم چون دیشب جیمی اولیور را دیدم داشت چیزی درست می‌کرد که می‌گفت هی خانم‌ها،

get yourself from ninth month too for mama that's  that's that's jamie oliver that is because he  

از ماه نهم هم برای مامان خودت را بگیر، این همان جیمی اولیور است، به این دلیل که او

spits all the time i think a lot of the food that  he makes ends up with a lot of his own saliva  

همیشه تف می‌دهد، فکر می‌کنم بسیاری از غذایی که درست می‌کند تمام می‌شود. با مقدار زیادی بزاق خودش

in in the food are you taking the mickey and mr  duncan out of somebody who has a speech impediment  

در غذا، آیا میکی و آقای دانکن را از کسی که نقص تکلم دارد بیرون

he doesn't have a speech impediment he just does  it for attention i'm not sure about that mr duncan

می‌آورید.

nitram says i feel a love-hate vibe around  mr duncan and mr steve's relationship today  

نیترام می‌گوید امروز در اطراف رابطه آقای دانکن و استیو یک حس عشق و نفرت احساس می‌کنم

no this is this is good this is better than usual  

نه این خوب است، بهتر

yes yes we're normally we're normally  beating the crap out of each other by now

you're swearing mr duncan oh crap it isn't  everyone says crap it's okay uh yes the  

از همیشه فحش دادن به آقای دانکن اوه چرت و پرت این نیست  همه می گویند

butchers yes louis saturino louis mendez now in  uk they have same problem for the butchers yes  

مزخرف اشکالی ندارد آه بله قصابان بله لوئیس ساتورینو لوئیس مندز اکنون در بریتانیا همین مشکل را برای قصاب ها دارند بله

apparently i read that this morning well there's  a shortage of butchers yes there aren't enough  

ظاهراً من خوانده ام که امروز صبح خوب است  کمبود قصاب وجود دارد بله وجود دارد. کافی نیست

people chopping up meat there aren't enough people  to kill the turkeys and pluck the feathers out for  

افرادی که گوشت را خرد می کنند، افراد کافی برای کشتن بوقلمون ها و کندن پرها برای

christmas apparently there aren't enough butchers  there aren't enough there's lots of um jobs that  

کریسمس

are now in short supply yes uh or rather there's a  shortage of people that can do those jobs because  

وجود ندارد. کمبود افرادی که می توانند این کارها را انجام دهند زیرا

well i don't know whether it's true or not  but because of course a lot of people used  

خوب من نمی دانم درست است یا نه ، اما به این دلیل که البته بسیاری از افراد

to come and work from europe into the  uk as butchers as as all sorts of things  

می آمدند و به عنوان قصاب به انگلستان کار می کردند و مانند همه

well i read about the butchers they are going  to try and get butchers from the philippines  

چیز  قصابانی که می خواهند امتحان کنند و قصابی را از فیلیپین بیاورند

okay i've read that this morning maybe the maybe  the president of the philippines might come here  

خوب، خوانده ام که امروز صبح شاید رئیس جمهور فیلیپین ممکن است به اینجا بیاید

because he he likes getting hands on what i love  about the philippine president is he actually goes  

زیرا دوست دارد آنچه را که من دوست دارم در مورد رئیس جمهور فیلیپین به دست بیاورد.

after all of the all of the drug lords in person  i i you know i think the the philippine president  

بعد از همه اربابان مواد مخدر شخصاً من می‌دانی، فکر می‌کنم رئیس‌جمهور فیلیپین

is pretty cool he's very badass and he  used to go after the drug lords himself

خیلی باحال است، او بسیار بدجنس است و خودش با تفنگش به دنبال اربابان مواد مخدر می‌رفت،

with his gun no it's true it really happened  

نه، درست است، واقعاً اضافه شد

so maybe he can come here after he's  retired and become the local butcher

بنابراین شاید بتواند بعد از بازنشستگی به اینجا بیاید و قصاب محلی شود

yes uh louis i think we do have  quite a few i think um you know i  

بله اوه لوئیس، فکر می‌کنم ما تعداد کمی داریم، فکر می‌کنم می‌دانی من

there are problems certainly  with hgv drivers all over europe  

مطمئناً مشکلاتی با رانندگان hgv در سراسر اروپا وجود دارد

but uh i don't think europe's afflicted with  so many shortages of different professions  

اما اوه من فکر نمی‌کنم اروپا باشد. من دچار کمبود بسیاری از مشاغل مختلف

than we are and i'm sure it probably is  all related to the b word yes uh you know

نسبت به ما هستم و من مطمئن هستم که احتمالاً همه اینها مربوط به کلمه b بله می‌دانی

b r b r e e there's an x in there well brenda  brenda she's lovely brenda leave brenda alone  

b r b r e e یک x در آنجا وجود دارد خوب درون  درون او دوست‌داشتنی است درون را رها کن

i don't no i don't think it's because of brenda  she's a lovely lady even though sometimes she  

من نمی‌کنم نه من فکر نکنید به خاطر درون است او یک خانم دوست داشتنی است، حتی اگر گاهی

wears very skimpy clothing especially when she's  bending over on a hot day i don't know what you're  

اوقات لباس های خیلی کم پشتی می پوشد، به خصوص وقتی در یک روز گرم خم می شود، نمی دانم

talking about household batteries are what we  need in the future to store up energy well that  

در مورد چه چیزی صحبت می کنید باتری های خانگی همان چیزی است که در آینده به آن نیاز داریم. انرژی را به خوبی ذخیره کنید

is true i mean if you've got um solar panels  oh for god's sake on your roof which i would  

که   درست است، منظورم این است که اگر پنل های خورشیدی دارید ، به خاطر خدا روی پشت بام خود دارید که

love here we go and i probably will one day i'm  waiting for the government to subsidize it yes

دوست دارم اینجا برویم و احتمالاً روزی منتظر خواهم بود تا دولت به آن یارانه بدهد،

of course during the day when the sun's out  this has nothing to do with panic you have a  

بله، البته در طول روز w وقتی خورشید خاموش می‌شود، این ربطی به وحشت ندارد، شما

lot of surplus power yes um and if you can store  it in a battery then you can use that energy  

مقدار زیادی انرژی مازاد دارید، بله، اوم، و اگر بتوانید آن را در باتری ذخیره کنید، می‌توانید آن انرژی را

at night you're just you're just talking like like  a person who's wittering that's what ricardo means  

در شب استفاده کنید، شما فقط مثل یک فرد صحبت می‌کنید. ریکاردو به این معنی است

wittering um we won't live long enough to see the  returns you have to buy solar panels when you're  

که ما آنقدر زنده نخواهیم بود که بازدهی را که برای خرید پنل‌های خورشیدی

about eight eight years old because it they take  about 50 years to actually return the money to you  

در سن هشت سالگی دارید ببینیم زیرا حدود 50 سال طول می‌کشد تا در واقع پول را به شما

so well no it's not that long okay okay well  it's no good to worse because we will be dead  

برگردانند. نه این مدت طولانی نیست، باشه ، خوب، بدتر از آن خوب نیست، زیرا قبل از آن ما مرده خواهیم بود،

before before then you see but you see if the  government subsidize it because they want to  

اما می بینید که آیا دولت به آن یارانه می دهد زیرا می خواهند به

meet meet their climate targets okay we might  end up getting them you know where by their pay  

اهداف اقلیمی خود برسند، بسیار خوب، ممکن است در نهایت به آنها برسیم. با دستمزد آنها

back in say 10 years oh fantastic in which case  i would be all in fascinating yes um christina  

در 10 سال، اوه فوق العاده است، در این صورت، من تماماً

hints at or talks about the psychological uh  background to what panic buying is all about  

با اشاره یا صحبت در مورد پس زمینه روانشناختی که خرید وحشتناک به آن مربوط می شود،

oh and i'm sure if we have a psychological expert  watching today we used to have one didn't we  

خواهم بود و مطمئن هستم که ما یک متخصص روانشناسی داریم. با تماشای امروز یکی داشتیم مگه نه

you're a bit psycho um then uh you could probably  explain it's that fear the fear of missing out  

تو کمی روانی پس احتمالاً می‌توانی توضیح بدهی ترس از دست دادن است

the fear that it's irrational fear isn't it well  it's the fear of not having any food in your belly  

ترس از اینکه ترس غیرمنطقی است خوب نیست  ترس از نداشتن است غذا در شکمت

because you know then you'll starve to death  see i thought people would uh would would not  

چون می‌دانی در این صورت از گرسنگی می‌میری ببینم فکر می‌کردم مردم نگران نمی‌شوند

panic buy fuel because they'd it was it would  be a good excuse not to have to go to work  

سوخت بخرند زیرا اگر این کار را می‌کردند بهانه خوبی بود برای اینکه مجبور نباشیم سر کار بروی

but people want to go to work now  because they're sick and tired  

اما مردم می‌خواهند بروند اکنون کار کنند  چون مریض و

they're fed up they're so angry and annoyed that  they've had to spend 20 months with their partner  

خسته هستند   خسته شده‌اند، آنقدر عصبانی و آزرده هستند که  مجبور شده‌اند 20 ماه را با شریک زندگی خود

so they're doing anything now to get away  but people have been going to the garages  

بگذرانند   بنابراین اکنون هر کاری برای فرار انجام می‌دهند اما مردم این کار را انجام داده‌اند. گاراژها

and the the petrol stations  and they've been using these  

و پمپ بنزین‌ها و آنها از این

little things can you see this steve look at that  a little jerry jerry can so this particular thing  

چیزهای کوچک استفاده کرده‌اند، می‌توانید ببینید که استیو به آن نگاه می‌کند، بنابراین به این چیز خاص

is called a jerry can and this is a very safe way  of storing petrol or anything that might go boom  

، قوطی جری می‌گویند و این یک روش بسیار امن  برای ذخیره بنزین یا هر چیز دیگری است. که ممکن است رونق داشته باشد

well that's after that so i think the traditional  jerry can it's sort of made of metal isn't it  

خوب این بعد از آن است، بنابراین من فکر می‌کنم تجارت جری می‌تواند یک جورهایی فلزی باشد، نه

yes i know but yeah okay steve good so so now give  us 10 minutes of talking about the differences  

بله می‌دانم، اما بله خوب استیو خوب است، پس حالا به ما 10 دقیقه فرصت دهید تا درباره تفاوت‌های

between this and a jerry can well i well i think  the actual name jerry can comes from the maybe  

بین این و یک جری صحبت کنیم، من فکر می‌کنم نام واقعی جری می‌آید. شاید

the shape and the type of but anyway a petrol can  something to put petrol in so this is a safe way  

از شکل و نوع آن، اما به هر حال یک بنزین می‌تواند چیزی برای سوختن بنزین در آن باشد، بنابراین این روشی امن برای

of storing petrol and lots of people have been  filling these up besides their car they've also  

ذخیره‌سازی بنزین است و بسیاری از مردم علاوه بر خودروی خود، اینها را

been filling these however there was one woman a  woman who was a person a person wait was a woman  

نیز پر می‌کردند. یک زن یک زن که یک فرد بود یک فرد صبر کنید یک

i said that last week and somebody said oh are  you saying all women do things like that and  

زن بود   هفته گذشته آن را گفتم و یکی گفت اوه، شما می گویید همه زن ها چنین کارهایی را انجام می دهند و

well i haven't said anything yet i know but um  you've interrupted me before i've said anything  

خب من هنوز چیزی نگفته ام می دانم اما اوم، شما حرف من را قطع کردید قبل از اینکه چیزی بگویم

so there was a woman caught on video filling  plastic bottles drink bottles with petrol which by  

بنابراین زنی در ویدئویی گرفتار شد که بطری های پلاستیکی را با بنزین پر می

the way is the worst thing you can do because that  type of container is not designed to hold petrol  

کند که اتفاقاً بدترین کاری است که می توانید انجام دهید زیرا آن نوع ظرف برای نگه داشتن بنزین طراحی نشده است

in fact that the plastic will slowly dissolve  and she will have quite a mess to clear up  

در واقع پلاستیک به آرامی می تواند انجام شود. حل کردن و بعداً برای رفع کردن مشکلی خواهد داشت،

afterwards so so a lot lots of people have been  filling these these things is that my petrol uh  

بنابراین افراد زیادی این چیزها را پر می‌کنند این است که بنزین من

jerry can no it looks very much like it yes but  it isn't i've got a green one well yours isn't the  

نمی‌تواند نه، خیلی شبیه به آن است بله، اما اینطور نیست که من سبزه دارم یکی از چاه های شما

only one that was made i know i'm just wondering  what if you got it by taking a photograph of it  

تنها چاهی نیست که ساخته شده است، می دانم، من فقط در تعجب هستم که اگر آن را با عکس گرفتن از

there are literally millions of these well i  know that and quite a few of them are now in the  

آن به دست آوردید، به معنای واقعی کلمه میلیون ها مورد از این چاه ها وجود دارد.

garages of people around the uk with i wonder i  wonder who has stored the most petrol yes in the  

گاراژهایی از مردم در سراسر بریتانیا با تعجب می‌کنم که چه کسی بیشترین بنزین را در

house that would be interesting maybe all around  the house there are cupboards in the house and  

خانه ذخیره کرده است که جالب باشد شاید در اطراف خانه کمدهایی در خانه

inside there's petrol and everything in every  single container well actually you see people  

وجود داشته باشد و داخل خانه بنزین باشد و همه چیز در هر ظرفی که واقعاً می‌بینید. مردم

have been getting into arguments uh using you  know actually fights have been breaking out yes  

با استفاده از شما وارد بحث شده‌اند می‌دانند که در واقع دعوا شروع شده است بله

all sorts of things because people have  been filling their cars up and then also  

همه چیز به این دلیل است که مردم اتومبیل‌های خود را پر می‌کنند و سپس

going into the boot of their car or the trunk if  anyone from america is watching and getting all  

اگر کسی از آمریکا تماشا می‌کند، به صندوق عقب اتومبیل یا صندوق عقب می‌روند. و همه

these petrol cans out and filling them up but  as one and a lot of people you know on first  

این قوطی‌های بنزین را بیرون می‌آوری و آنها را پر می‌کنی، اما به‌عنوان یک نفر و بسیاری از افرادی که در

sight you would think what a greedy person they've  just filled their tank up and then they are also  

نگاه اول می‌شناسی، فکر می‌کنی چه آدم حریصی است که تازه باک‌شان را پر کرده‌اند و بعد هم دارند

filling up these cans but as was explained  to me yesterday by somebody on the television

این قوطی‌ها را پر می‌کنند، اما دیروز توسط یکی از تلویزیون به من توضیح داده شد

well the tv was talking to you yes it was  saying hello mr steve this is the television  

و تلویزیون داشت با شما صحبت می کرد بله می گفت سلام آقای استیو این تلویزیون است

somebody was doing this and they said look don't  get angry at me i'm filling up these cans because  

کسی داشت این کار را می کرد و آنها گفتند نگاه کن از دست من عصبانی نشو من دارم این قوطی ها را پر می کنم. زیرا

my neighbour who's elderly or can't get out to  the petrol station so i'm filling up some cans for  

همسایه‌ام که مسن است یا نمی‌تواند به پمپ بنزین برود، بنابراین من برای آنها چند قوطی پر می‌کنم،

them so helping other people so not necessarily  selfishly keeping it for themselves so she's  

بنابراین به دیگران کمک می‌کنم تا لزوماً خودخواهانه آن را برای خود نگه نمی‌دارند، بنابراین

she's too old to get petrol but not too old to  drive a car no getting it for somebody else yes  

او   آنقدر پیر است که نمی‌تواند بنزین بگیرد، اما خیلی پیر نیست رانندگی کنید نه برای شخص دیگری آن را بخرید بله

this was a young person that's what i mean the  old the elderly person she was buying it for  

این یک فرد جوان بود، منظورم این است پیری که آن را برای آن خرید می‌کرد

is too old to get petrol but not too old to drive  a two-ton vehicle well i mean many elderly people  

پیرتر از آن است که بتواند بنزین بگیرد اما برای رانندگی با یک وسیله نقلیه دو تنی خوب نیست. افراد مسن

drive don't yes but what would be stopping you  from getting petrol well if you're 90 you don't  

رانندگی نمی‌کنند بله، اما اگر 90 ساله هستید،

want to be queuing for two hours a stick in a car  because that's ages you know you've got to go to  

نمی‌خواهید دو ساعت یک چوب در ماشین در صف بمانید، چه چیزی مانع از آن می‌شود که نتوانید بنزین را به خوبی دریافت

the toilet how are you going to go to the toilet  every half an hour you've got jerry cans you could  

کنید. رفتن به توالت هر نیم ساعت یک بار، شما قوطی های جری دارید، می توانید

just have a pee into a jerry cat a man could a  man could i'm sure a woman could as well if she  

فقط یک گربه جری را ادرار کنید، یک مرد می تواند یک مرد می تواند مطمئن هستم که یک زن هم می تواند اگر

if she worked out take a uh you just you just take  the funnel lift yourself up slightly i'm sure you  

او  اگر ورزش کند، می تواند فقط کافیست قیف را بردارید کمی خودتان را بالا بیاورید، مطمئنم که

can do it talking of panic stefano um said that  they had a panic attack last week watching the  

می‌توانید این کار را انجام دهید.

stock exchange oh okay the stock market well  yes they were they were yes it looked like  

به نظر می‌رسد

because people have been warning for some time  that there's going to be a massive stock market  

زیرا مردم برای مدتی هشدار می‌دهند  که قرار است یک اصلاح بزرگ    در بازار سهام اتفاق بیفتد

correction and i thought last week oh my goodness  it's happening it's happening all of your shares  

و من فکر کردم هفته گذشته اوه خدای من این اتفاق

and condoms uh but thankfully it's come back  up a bit hasn't it stefano so unfortunately  

می‌افتد که همه سهام و کاندوم‌های شما اتفاق می‌افتد، اوه اما خوشبختانه کمی بالا نیامده است. این استفانو بنابراین

i feel that my pension feels a little  safer uh right yes people are talking  

متأسفانه  احساس می‌کنم که حقوق بازنشستگی من است مارماهی‌ها کمی امن‌تر هستند، بله، بله، مردم دارند صحبت می‌کنند   در

actually now moving on to more like you're  having a panic attack mr duncan me no  

واقع اکنون به سراغ موارد بیشتری می‌روند که انگار شما دچار حمله پانیک هستید، آقای دانکن، من نه،

uh people are now talking about sort of having  panic attacks rather than just panicking  

مردم در حال حاضر به جای وحشت کردن

about things and many people can can have panic  attacks even if they're not worried about anything  

درباره چیزهایی که می‌توانند حملات پانیک داشته باشید، حتی اگر نگران چیزی نباشند،

so you can have a perfectly calm life but  you can still get anxiety or panic attacks  

بنابراین می‌توانید زندگی کاملاً آرامی داشته باشید، اما همچنان می‌توانید دچار اضطراب یا حملات پانیک شوید.

wellington says that in brazil they're on the eve  of having water shortages now we never you see we  

ولینگتون می‌گوید که در برزیل در آستانه کمبود آب هستند.

wouldn't being ignorant we would never think of  of of brazil as being somewhere where you would  

اگر نادان نباشیم، هرگز فکر نمی‌کنیم برزیل جایی است که در

ever have a water shortage well what do you think  they're doing they're just going to the amazon and  

آن با کمبود آب مواجه می‌شوید، فکر می‌کنید چه می‌کنند، آن‌ها فقط به آمازون می‌روند و

drinking water that's what we imagine amazon  forest lots of rain but i think since a lot of  

آب می‌نوشند، این چیزی است که ما تصور می‌کنیم جنگل آمازون باران زیاد می‌بارد، اما فکر می‌کنم از آنجایی که بسیاری

the forests have gone you don't get so much  rain because when when the forests are gone  

از جنگل‌ها رفته‌اند، آنقدر باران نمی‌بارد، زیرا وقتی جنگل‌ها از بین می‌روند

you don't get the moisture going up forming the  clouds which makes the rains maybe that's got  

، رطوبت بالا نمی‌رود و ابرها را تشکیل می‌دهد که باعث باران می‌شود، شاید

something to do with it you could just go to  the amazon river with a giant straw and just

شما می‌توانید با یک نی غول پیکر به رودخانه آمازون بروید

but but you can't do that you see because the  water is not the same you need fresh you need  

، اما نمی‌توانید این کار را انجام دهید، زیرا آب همان چیزی نیست که نیاز دارید، شما به آب تمیز نیاز دارید.

clean water a tank uh um philippe asks about the  word tank a tank is is a large container isn't it  

فیلیپ در مورد کلمه مخزن می پرسد مخزن یک ظرف بزرگ است، نه این

yes normally that would be a that would be a water  can uh but a tank would normally be something much  

است که بله معمولاً یک قوطی آب است، اما یک مخزن معمولاً چیزی بسیار

bigger that holds many hundreds of litres or  gallons that's it so it has a much higher volume  

بزرگتر است که صدها لیتر یا گالن را در خود جای می دهد. حجم بسیار بالاتری دارد

yeah it can hold much more like a petrol tank you  know i can get 13 gallons into my petrol tank how  

بله می‌تواند خیلی بیشتر شبیه یک مخزن بنزین باشد می‌دانید من می‌توانم 13 گالن را به باک بنزین خود وارد کنم

many litres is that i don't know it doesn't have  anything to do with english 50 litres i don't know  

چند لیتر است که نمی‌دانم ربطی به انگلیسی 50 لیتری ندارد.

i never know what the it's raining  at the moment can you see behind us  

نمی‌دانم   هرگز نمی‌دانم در حال حاضر چه بارانی می‌بارد، می‌توانی پشت سرمان ببینی

the weather has completely changed when i started  the live stream today it was sunny but now it's  

وقتی پخش زنده را شروع کردم، هوا کاملاً تغییر کرده است، امروز آفتابی بود، اما

it's it's raining very heavily so good job  i've covered up the areas of grouting that  

اکنون است   باران بسیار شدیدی می‌بارد. نواحی تزریقی

i have been doing outside yes did you know  mr duncan i was working hard in the garden  

که    خارج از آن انجام داده ام بله d آیا می‌دانید آقای دانکن من در ساعاتی که به پخش زنده شما می‌رسید سخت در باغ کار می‌کردم،

in the hours leading up to your live stream  okay so what do you want to meddle yes oh okay

خوب، پس چه چیزی می‌خواهید مداخله کنید، بله، خوب،

do i have panic due to a bitcoin trading  says uh well uh no well you don't you  

آیا من به دلیل معامله بیت‌کوین وحشت دارم. شما

don't have bitcoin so no no i can answer that  question no not at all how do you know i don't  

بیت کوین ندارید پس نه نه من می‌توانم به این سؤال پاسخ دهم نه اصلاً از کجا می‌دانی نمی‌دانم

well because you told me unless you're a liar  but you would never lie to me would you steve  

خوب چون به من گفتی مگر اینکه دروغگو باشی، اما هرگز به من دروغ نمی‌گویی استیو

never never oh no no you must  be no secrets between couples

هرگز هرگز اوه نه نه، باید رازی بین زوج‌ها

none

وجود نداشته

move on mr duncan what are we  talking about next that was awkward

well i was talking earlier about quitting knowing  when to stop doing something and i was also  

mentioning one of our favorite singers shirley  bassey so we love shirley bassey very much but but  

باشد. ما شرلی بیسی را خیلی دوست داریم، اما

about three or four years ago she was performing  on tv i think it was one of these celebrity  

حدود سه یا چهار سال پیش او در تلویزیون اجرا می کرد، فکر می کنم یکی از این

dancing contests and she was on there as a guest  and she was singing live and it wasn't very good  

مسابقات رقص افراد مشهور بود و او به عنوان مهمان آنجا بود و داشت زنده می خواند و خیلی خوب نبود.

she was missing all of the notes and off-key all  over the place and it was really sad to watch  

همه یادداشت‌ها را از دست داده بود و همه نت‌ها را خاموش کرده بود در آن مکان و تماشا کردن واقعاً غم انگیز بود

and we we both thought the same thing  why doesn't she just stop please  

و ما هر دو به یک چیز فکر می کردیم چرا او فقط متوقف نمی شود لطفاً

please surely don't don't push yourself if  if you can't do it anymore just just quit  

لطفاً حتماً به خود فشار نیاورید اگر  دیگر نمی توانید آن را انجام دهید فقط کافی است آن را ترک کنید

just quit you you're not short of money i'm  pretty sure that shirley bassey has a lot  

فقط ترک کنید تو پول کم نداری من کاملا مطمئن هستم که شرلی بیسی

of money yeah she lives in monaco in one of the  swankiest places in the world so so i think yes so  

پول زیادی دارد بله او در موناکو در یکی از شیک ترین مکان های جهان زندگی می کند بنابراین فکر می کنم بله پس

when is the right time to quit steve well we i was  reading there were a lot of comments earlier about  

کی زمان مناسب برای ترک استیو است قبلاً داشتم می خواندیم نظرات زیادی در مورد

that and i can't remember who said it now but  they said quit when you've lost the passion to do  

آن وجود داشت و من نمی توانم به خاطر بیاورم که چه کسی آن را گفت، اما آنها گفتند وقتی اشتیاق انجام کاری را از دست دادی دست از کار

something of course if if if your passion was your  job for example and you loved your job um actually  

بکش، البته اگر به عنوان مثال علاقه شما شغل شما بود و تو عاشق شغلت بودی، در واقع

lewis mentioned that earlier because didn't louis  used to be a taxi driver lewis was yes i think so  

لویس قبلاً اشاره کرد که چون لوئیس قبلاً راننده تاکسی نبود، بله فکر می‌کنم همینطور

and was that what you did for 33 years lewis yes i  read that here is that because you have mentioned  

بود   و آیا کاری که شما به مدت 33 سال انجام دادید، لویس بله، من خواندم که در اینجا به این دلیل است که قبلاً به آن اشاره کرده‌اید.

before that you were a taxi driver and said that  he loved doing that job every day never lost  

شما یک راننده تاکسی بودید و گفتید که او دوست دارد این کار را هر روز انجام دهد

the passion for it but of course sometimes  particularly as somebody else pointed out  

هرگز علاقه به آن را از دست ندادید، اما البته گاهی اوقات، به ویژه همانطور که شخص دیگری اشاره

you might lose the passion for your job but at the  same time you might have a wife or a husband to  

کرده است، ممکن است اشتیاق به شغل خود را از دست بدهید، اما در همان زمان ممکن است همسر یا شوهری داشته باشید که

support and children you might not it might be  a difficult option for you to give that job up  

حمایت کند و ممکن است فرزندانی نداشته باشید، ممکن است مشکل باشد. گزینه ای برای شما برای رها کردن آن شغل

because it's bringing money in yes to you to  the home you might have no choice you have to  

زیرا این کار برای شما پول می آورد بله به خانه شما ممکن است چاره ای نداشته باشید باید

do it yes even if you don't want to do it anymore  but yes i find it quite interesting because we do  

آن کار را انجام دهید بله حتی اگر دیگر نمی خواهید این کار را انجام دهید، اما بله به نظر من بسیار جالب است زیرا ما آیا

sometimes see performers they're still doing it  and you you think that they should they should  

گاهی اوقات اجراکنندگانی را می‌بینید که هنوز دارند این کار را انجام می‌دهند و شما فکر می‌کنید که آنها باید

really have quit a long time ago by the way  it's amazing to to think of how many actors now  

واقعاً مدت‌ها پیش کار را ترک می‌کردند ، به هر حال فکر کردن به اینکه چند بازیگر

are over 90. did you know that robert wagner  is is 90. he's still alive yes robert wagner  

اکنون بیش از 90 سال دارند شگفت‌انگیز است. آیا می‌دانستید که رابرت واگنر او 90 ساله است. او هنوز زنده است بله رابرت واگنر

he was a heartthrob many years ago and he was  involved in a little scandal concerning his then  

او سالها پیش دلسوخته بود و درگیر رسوایی کوچکی در رابطه با

wife natalie wood when she mysteriously drowned  and there were certain allegations being  

همسرش ناتالی وود شد که به طور مرموزی غرق شد و اتهامات خاصی وجود

passed around but robert wagner is still alive  and he's 90. 90. wonder what he looks like now  

داشت   اما رابرت واگنر هنوز زنده است و 90. 90 ساله است. نمی‌دانم الان چه شکلی است

or if anybody watching the live stream knows who  robert wagner is i'm sure a lot of people do he  

یا اگر کسی که پخش زنده را تماشا می‌کند می‌داند رابرت واگنر کیست، مطمئن هستم که بسیاری از مردم می‌دانند که

was in a very famous tv program called heart to  heart many years ago with who who was his wife  

او   در یک برنامه تلویزیونی بسیار معروف به نام قلب به‌دل بسیاری حضور داشت سال‌ها پیش با کسی که همسرش بود   از

in heart to heart steve um oh stephanie powers  yes well done i can't believe i got that  

صمیم قلب استیو ام اوه استفانی پاورس بله آفرین، نمی‌توانم باور کنم که

my god it's watching bull's-eye every night my  brain is sharper stupid questions steve's brain  

فهمیدم   خدای من هر شب نگاه گاو نر را تماشا می‌کند مغز من سؤالات احمقانه‌تر است مغز استیو

is getting better it's if you don't think about  it it just pops into your head yeah sometimes  

بهتر می‌شود تو به آن فکر نمی‌کنی ، این فقط به سرت می‌آید، بله، گاهی اوقات،

i'm usually very bad with i'm worrying about the  rain now ruining my grouting jerry lulu okay steve  

من معمولاً خیلی بد هستم، نگرانم که باران اکنون دوغاب‌بندی من را خراب می‌کند، استیو،

steve we don't care about your patio well i do  yes i just spent two hours doing it but we don't  

استیو، ما به پاسیو شما اهمیتی نمی‌دهیم، بله. من فقط دو ساعت وقت گذاشتم تا این کار را انجام دهم، اما

jerry lee louis is still alive i i can't believe  it he's still going jerry lee lewis you know the  

جری لی لوئیس هنوز زنده است، من نمی توانم باور کنم که هنوز دارد می رود جری لی لوئیس، شما می دانید

the piano player great balls of fire oh  that generally i've got great balls of fire  

که پیانو نوازنده توپ های آتش عالی است، اوه، من معمولاً توپ های فوق العاده ای دارم. آتش

i should not stand so close to the usual for uh  for a rock singer rock singer a rock artist to uh  

من نباید خیلی نزدیک به حالت معمولی بایستم خواننده راک خواننده راک یک هنرمند راک به آه

to live for a long time yes maybe he never took  drugs or anything is it um somebody said you're  

برای مدت طولانی زندگی کند بله شاید او هرگز مواد مخدر مصرف نکرده است یا هر چیز دیگری این است که یکی گفته است تو

mum we're forgetting your mum what about my mom  your mother is still active yeah well yes yes yes  

مامان هستی ما مادرت را فراموش می کنیم مادر من چه می شود مادرت هنوز فعال است بله خوب بله بله بله بله

then what you mean by active what what what you  call a person in the 90s it's not a septuagenarian  

پس منظور شما از فعال چه چیزی است که شما به آن می‌گویید یک فرد در دهه 90، هفت‌سالگی نیست،

that's 80. so what's 90 i don't know if you are  in your 90s wha what are you so so an octogenarian

یعنی 80 سال

yeah octogenarian is 80. what is eight  what's a septa septogenesis 70 maybe  

است. 80. چه چیزی هشت است چه سپتا سپتووژنز 70 شاید

yeah 60. so what about 90 90 um over 90 between 90  and 100. what what what do we say you are besides  

بله 60. پس چه می شود 90 90 um بیش از 90 بین 90 تا 100. چه می گوییم شما غیر از آن

if you're a hundred then you i was going to say  century but that's something else all together

اگر صد ساله هستید، پس می خواستم بگویم قرن اما این یک چیز دیگر است با هم

what what's the what's the word if you're  a hundred you're right you're uh uh  

چه کلمه چیست اگر صد ساله باشی حق با شماست اوه اوه

a sense something in it isn't there i think it  is a century or century or centurion because  

یک حس چیزی در آن وجود ندارد فکر می کنم یک قرن یا قرن یا صددرصد است

isn't the centurion like a roman sort of  soldier yes well maybe there's i think  

زیرا   نیست صددر مانند یک سرباز رومی، بله، شاید فکر می کنم یکی دیگر

there's another word for it if you're into  that sort of thing but if you're 90 what  

وجود دارد اگر به این جور چیزها علاقه دارید، حرفش را بزنید، اما اگر 90 ساله هستید، چه

arian are you is it and i don't think there is  one there must be one ah this is going nowhere  

آریانی هستید و فکر نمی‌کنم یکی وجود داشته باشد، باید یکی باشد آه، این به جایی نمی‌رسد

yes so steve we have to get back on track  i know it's very hard to do but we need  

بله پس استیو باید به آن برسیم. بازگشت به مسیر من می‌دانم که انجام این کار بسیار سخت است، اما

to get back on track because we have some  phrases some words all to do with today's  

باید   به مسیر درست برگردیم زیرا برخی از عبارات برخی کلمات را داریم که همه با موضوع امروز   مرتبط هستند،

topic i mean yes oh yes no that's all right  okay just just ignore me steve finance matters  

یعنی بله اوه بله نه همه چیز درست است خوب فقط من را نادیده بگیرید مسائل مالی استیو

or i could look it's really belting down outside  okay steve that's ruining everything right yes  

یا من به نظر می‌رسد که بیرون واقعاً کمربند بسته است باشه استیو که دارد همه چیز را خراب می‌کند بله

yeah are we playing the you know what i wonder  why no one watches anymore they are watching well

بله، ما بازی می‌کنیم، می‌دانی چه تعجب می‌کنم چرا هیچ‌کس دیگر تماشا نمی‌کند آنها را به خوبی تماشا می‌کند

carry on mr duncan carry on the other week steve  said to me you're supposed to be talking about  

آقای دانکن ادامه می‌دهد هفته دیگر استیو به من گفت تو باید صحبت کردن درباره

words you're supposed to be teaching english  well that's what i'm trying to do but when steve  

کلماتی که قرار است انگلیسی را آموزش دهید خوب این چیزی است که من سعی می کنم انجام دهم، اما وقتی

is here he goes all over the place oh you've just  wasted 20 seconds explaining that yes but that was  

استیو اینجا است همه جا را می رود آه شما فقط 20 ثانیه را تلف کردید و توضیح دادید که بله، اما این 20 ثانیه

a good 20 seconds generation says shirin thank you  for that and nonagenarian non-benign nonagenarian  

خوب بود. نسل ثانیه‌ای می‌گوید شیرین برای آن متشکرم و n onagenarian غیر خوش خیم غیر سنی

i was going to say that of course i just  wanted to see if anybody else knew it  

می‌خواستم بگویم که البته فقط می‌خواستم ببینم آیا کس دیگری آن را می‌داند

you didn't know so the word panic expresses  the state of extreme emotional distress  

شما نمی‌دانستید، بنابراین کلمه پانیک بیانگر  حالت پریشانی هیجانی شدید

caused by an event so quite often  there is a reason there is a reason for  

ناشی از یک رویداد است که اغلب دلیلی وجود دارد دلیلی برای

panic and of course we gave  some very good examples earlier  

وحشت وجود دارد و البته قبلاً چند مثال بسیار خوب ارائه کردیم

about things that might cause you to suddenly  panic the state of extreme emotional distress  

در مورد چیزهایی که ممکن است باعث وحشت ناگهانی شما شود وضعیت ناراحتی عاطفی شدید

caused by an event a sudden or unexpected event  might cause someone to panic so quite often you  

ناشی از یک رویداد، یک رویداد ناگهانی یا غیرمنتظره ممکن است باعث وحشت شخصی شود که اغلب شما

might panic because of something happening that  you weren't expecting i suppose that's one way  

ممکن است وحشت به دلیل اتفاقی که شما انتظارش را نداشتید، فکر می‌کنم این یکی از راه‌های بیان

of putting it maybe something that came suddenly  as a shock the panic process is both emotional  

آن است، شاید چیزی که ناگهان به عنوان یک شوک به وجود آمده است، فرآیند وحشت هم عاطفی

and also physical so that i suppose that's the  reason why when you panic it is such a devastating  

و هم فیزیکی است، بنابراین فکر می‌کنم این دلیلی است که وقتی وحشت می‌کنید این چنین است. یک چیز ویرانگر،

thing because you're not just worrying here but  you're worrying all the way through your body  

زیرا شما نه تنها در اینجا نگران هستید، بلکه در تمام بدن خود نگران هستید.

it is it is definitely emotional and also  physical do you mean the uh flight or  

پاسخ پرواز یا

fight response yes we might mention that we might  mention that in a moment okay a certain reaction  

جنگ بله ممکن است اشاره کنیم که ممکن است در یک لحظه یک واکنش خاص

to a stressful situation might cause panic  to occur in a person so a sudden thing  

به یک موقعیت استرس زا باعث ایجاد وحشت در فرد شود، اتفاقی

that you weren't expecting and certainly  something stressful panic can be brought on by  

که انتظارش را نداشتید و مطمئناً یک وحشت استرس‌زا می‌تواند به

a change of plan or a sudden event that  was not expected as i mentioned just now  

دلیل   تغییر برنامه یا یک رویداد ناگهانی که انتظار نمی‌رفت همانطور که همین الان اشاره کردم

you suddenly realize you are late for work so  that's a good one so we have something some  

ناگهان متوجه می‌شوید که دیر سر کار آمده‌اید، بنابراین این اتفاق خوبی است، بنابراین ما

examples now of what might say or what might cause  you to become panicked by something you suddenly  

اکنون نمونه‌هایی داریم که می‌تواند به شما بگوید یا چه چیزی ممکن است باعث شود  هراس شدن از چیزی که ناگهان

realize you are late for work steve is always  panicking because quite often you are late for  

متوجه می‌شوید برای سر کار دیر آمده‌اید، استیو همیشه وحشت‌زده است، زیرا اغلب اوقات شما برای

things i don't well i wouldn't say panic no but i  get anxious yes which kind of might be this is a  

کارهایی که من خوب نیستم دیر می‌آیید، نمی‌گویم هراس نه، اما مضطرب می‌شوم بله، این ممکن است کدام یک باشد

mild form of panic yeah yes um you hear that there  are some redundancies at work you hear maybe maybe  

شکل خفیف هراس بله بله اوم می شنوید که در محل کار چند کار تعدیل شده است که می

you hear maybe that you might be losing your  job in the future so you start to worry about it  

شنوید شاید شاید شما می شنوید شاید در آینده شغل خود را از دست می دهید بنابراین شروع به نگرانی در مورد آن می کنید

maybe you you've been caught or you are caught  doing something wrong yes ah maybe you are doing  

شاید شما قبلاً هیچ چیز یا شما گرفتار شده‌اید  در حال انجام کار اشتباهی بله آه، شاید شما دارید

something in secret and then you think oh i think  they saw me i think they know that i'm doing that  

کاری را مخفیانه انجام می‌دهید و بعد فکر می‌کنید آه، فکر می‌کنم آنها مرا دیدند، فکر می‌کنم آنها می‌دانند که من این کار را انجام می‌دهم

and so you start to panic because you are you  are fearful of the consequences yes fearful of  

و بنابراین شما شروع به وحشت می‌کنید چون شما هستید از آن می‌ترسین عواقب بله ترس

the consequences consequences what might happen  what will happen to me maybe you send a text to  

از پیامدهای عواقب چه اتفاقی ممکن است برای من بیفتد شاید شما یک پیامک برای

somebody and then you realize you sent it to the  wrong person yes and what you said in that text  

شخصی بفرستید و سپس متوجه شوید که آن را برای شخص اشتباهی فرستاده اید بله و آنچه را که در آن متن گفته

you do not want that other person to  know about yes you might have said  

اید نمی خواهید آن شخص دیگر در مورد بله می‌دانید ممکن است گفته باشید

dear sexy knickers i love you very much every  night when i'm in bed i always think about you  

بچه‌های سکسی عزیز من شما را خیلی دوست دارم، هر شب وقتی در رختخواب هستم، همیشه به شما فکر می‌کنم

your heaving bosom and then you send it but  you've accidentally sent it to your mum yes  

و بعد شما آن را می‌فرستید، اما  به طور تصادفی آن را برای مادرتان ارسال کرده‌اید بله

or or your partner yeah or somebody else or  your mum we've all been there we've all sent  

یا یا آره شریک یا شخص دیگری یا مادرت، ما همه آنجا بوده ایم، همه

texts to the wrong people and i keep  phoning up the wrong person at the moment  

پیامک هایی برای افراد اشتباهی ارسال کرده ایم و در حال حاضر با شخص اشتباهی تماس

that doesn't surprise me because i've got i've got  two friends and then one is a man one's a woman  

می گیرم. دو دوست و بعد یکی مرد است یکی یک زن

they've both got the same surname but the first  names are very similar so one is uh andy and  

هستند   هر دو نام خانوادگی یکسانی دارند اما نام‌های کوچک بسیار شبیه به هم هستند، بنابراین یکی اوه اندی است

the other one is andrea well they're completely  different i know but when you see it in your phone  

و   دیگری آندریا است، خوب، آنها کاملاً متفاوت هستند، می‌دانم، اما وقتی آن را در تلفن خود می‌بینید

and the surname's the same you've you know a n  and then you know you i keep dialing the wrong one  

و نام خانوادگی شما یکی است آیا شما یک n را می شناسید و سپس می دانید که من مدام شماره اشتباه را شماره گیری می کنم

and then having to make excuses when i'm speaking  to the wrong oh hello how are you sorry i didn't  

و بعد وقتی دارم با اشتباه صحبت می کنم باید بهانه بیاورم آه سلام چطور متاسفید که قصد

mean to call you that happened twice i thought  you were going to say that you just pretend  

نداشتم با شما تماس بگیرم که دو بار فکر کردم  می‌خواستم بگویم که فقط وانمود

that you meant to call them oh hello oh that's  andrea oh hi how you doing i thought i'd just  

می‌کنی که می‌خواستی به آنها زنگ بزنی، اوه سلام، اوه، این چنین است، آن‌را اوه سلام، چطور کار می‌کنی، فکر کردم

give you a call just to chat to you so maybe you  wouldn't admit to the fact that you made a mistake  

فقط با شما تماس بگیرم تا با شما چت کنم تا شاید به این واقعیت اعتراف نکنید که اشتباه کردی

so the last one steve we can all relate to  this one you believe you are seriously ill  

بنابراین آخرین استیو که همه می‌توانیم با این یکی ارتباط برقرار

maybe you have a little cough or maybe a pain in  a certain part of your body or maybe something  

کنیم                شاید کمی سرفه یا درد در قسمت خاصی از بدنت داشته باشی یا شاید چیزی

that doesn't feel right and then you start  to panic because you think something is wrong  

که احساس خوبی ندارد شما شروع به وحشت می کنید زیرا فکر می کنید مشکلی

with you something serious is going on inside  your body you might start to panic about that  

با شما اشتباه است یک اتفاق جدی در داخل بدن شما در جریان است، ممکن است در مورد آن چیزی

which can happen we can i think we all panic  from time to time about our health i think so  

که ممکن است اتفاق بیفتد وحشت کنید. فکر می کنم همه ما هر از گاهی در مورد سلامتی

the physical response to panic is the release of  adrenaline which speeds up the heart rate but also  

خود وحشت می کنیم. سرعت دهید،

you might find that your you will start to sweat  or maybe you will start to breathe very heavily  

اما ممکن است متوجه شوید که شروع به عرق کردن می کنید یا ممکن است به شدت نفس بکشید،

so when you panic lots of other things happen  and the reason is because of something that  

بنابراین وقتی وحشت می کنید، چیزهای دیگری رخ می دهد و دلیل آن چیزی است که

your body produces called adrenaline which  allows you to get that extra boost of energy  

بدن شما به نام آدرنالین تولید می کند که به شما امکان می دهد آن را دریافت کنید. افزایش بیشتر انرژی

it is something that exists in nature and i  suppose it's fair to say that it exists in many  

چیزی است که در طبیعت وجود دارد و گمان می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم در بسیاری

many animals yes because you over a thousand years  ago or something if you were living in Africa  

بسیاری از حیوانات وجود دارد، بله، زیرا شما بیش از هزار سال پیش یا اگر در آفریقا زندگی

uh or even in this country lots of dangerous wild  animals roaming around the woods and the forests  

می‌کردید یا حتی در این کشور بسیار خطرناک زندگی می‌کردید. حیوانات وحشی که در اطراف جنگل‌ها و جنگل‌ها

um we've killed them all off here of course we  don't have wolves or bears but we used to have  

پرسه می‌زنند، ما همه آنها را در اینجا کشته‌ایم، البته گرگ یا خرس نداریم، اما قبلاً

them uh you know hundreds and hundreds of years  ago um you might see that animal coming towards  

آنها را داشتیم، صدها و صدها نفر از شما. ممکن است آن حیوان را ببینید که به سمت

you and you panic adrenaline well you if you  actually if you panic you're probably dead but  

شما می آید و آدرنالین را وحشت می کنید، اگر واقعاً اگر وحشت کنید احتمالاً مرده

you the adrenaline surges through your body and  you're run off yes you've got that extra energy  

اید، اما آدرنالین در بدن شما موج می زند و شما فرار می کنید بله، انرژی اضافی دارید.

to escape from the danger so in nature panic is  the reaction to danger as it prepares the body  

فرار از خطر بنابراین در طبیعت هراس واکنشی به خطر است زیرا بدن را

for fight or flight which is what you mentioned  a few moments ago so it is a natural occurrence  

برای جنگ یا گریز آماده می‌کند، چیزی که چند لحظه پیش به آن اشاره کردید، بنابراین یک اتفاق طبیعی است

so we might think that panic is a human frailty  but in fact all animals panic and that is how they  

بنابراین ممکن است فکر کنیم که وحشت یک ضعف انسانی است. در واقع همه حیوانات وحشت می‌کنند و به این ترتیب

escape from predators so the adrenaline will allow  your body for those few moments to do something  

از دست شکارچیان فرار می‌کنند، بنابراین آدرنالین به بدن شما اجازه می‌دهد برای چند لحظه کاری انجام دهد

to to escape the danger so it does  serve a purpose in the animal kingdom  

تا از خطر فرار کند، بنابراین در قلمرو حیوانات هدفی را دنبال می‌کند.

some people are more prone or susceptible  to panic and often overreact to small things  

برخی افراد بیشتر مستعد وحشت هستند و اغلب نسبت به چیزهای کوچک بیش از حد واکنش نشان می‌دهند

so i think it would be fair to say that most of  us panic from time to time but some people panic  

بنابراین فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم اکثر ما هر از گاهی وحشت می‌کنیم، اما برخی از افراد

all the time over everything they might just  find very small things a reason to panic maybe  

همیشه به خاطر همه چیز وحشت می‌کنند و ممکن است چیزهای بسیار کوچک را دلیلی برای حرکت بیابند. شاید

they go out of the house and they see the postmen  coming towards their house but then suddenly you  

آنها از خانه بیرون می‌روند و پستچی‌ها را می‌بینند که به سمت خانه‌شان می‌آیند، اما ناگهان شما

panic because you think oh maybe maybe the postman  is going to deliver a parcel and i won't be there  

وحشت می‌کنید زیرا فکر می‌کنید اوه شاید پستچی می‌خواهد بسته‌ای را تحویل دهد و من آنجا نخواهم بود

and so you will start to panic about it  but but really it's a very small thing  

و بنابراین شما شروع به وحشت می‌کنید. در مورد آن اما واقعاً این یک چیز بسیار کوچک است

it's not very important and of  course people panicking over  

خیلی مهم نیست و البته  مردم از

shortages or what they perceive to be a  shortage and then they see other people doing it  

کمبود یا چیزی که به نظرشان کمبود است وحشت می‌کنند و سپس می‌بینند که افراد دیگر این کار را انجام می‌دهند

and then they think well if other people  are doing it i probably should do it as well  

و سپس خوب فکر می‌کنند که اگر دیگران این کار را انجام می‌دهند. باید این کار را نیز انجام دهد

because if other people are go if if they're  a long it's amazing actually the psychology  

زیرا اگر افراد دیگر بروند اگر طولانی باشند، در واقع روانشناسی آن شگفت‌انگیز است،

of it i don't understand it fully but if you  see a long line of people queuing for petrol  

من آن را کاملاً درک نمی‌کنم، اما اگر صف طولانی مردم را ببینید که برای بنزین در صف ایستاده‌اند

i think some prime evil thing takes hold  and you think well if all those people  

فکر می‌کنم یک چیز بد اصلی است. نگه می‌دارد و شما خوب فکر می‌کنید اگر همه

are queuing for petrol there must  be a reason they can't all be wrong

آن‌ها برای بنزین صف می‌کشند، دلیلی وجود دارد که همه آنها اشتباه نمی‌کنند،

so i've got to do it as well and you join the  the end of the queue because you just think  

بنابراین من نیز باید این کار را انجام دهم و شما به پایان صف بپیوندید، زیرا فقط خوب فکر می‌کنید.

well if they're all getting petrol  surely i've got to get some as well  

اگر همه آنها گرفتار هستند بنزین مطمئناً باید مقداری هم تهیه کنم

and then it's like you start to follow the herd  because you think that if everyone's doing it  

و بعد مثل این است که شما شروع به دنبال کردن گله می‌کنید  زیرا فکر می‌کنید اگر همه این کار را انجام

they must be right yes well an interesting thing  that i always observe with birds if a bird panics  

می‌دهند   حتماً درست می‌گویند بله، چیز جالبی است که من همیشه در مورد پرندگان مشاهده می‌کنم اگر پرنده‌ای از

you will often find that other birds will panic  as well so maybe a bird thinks that there is  

شما وحشت کند   اغلب متوجه می‌شوند که پرندگان دیگر هم وحشت می‌کنند، بنابراین ممکن است پرنده‌ای فکر کند که

a predator nearby so they will make a call and  they will fly off very quickly and other birds  

یک شکارچی در این نزدیکی هست، بنابراین آنها تماس می‌گیرند و خیلی سریع پرواز می‌کنند و سایر پرندگان   این

will hear that and they will panic as well so the  panic is is merely them getting out of the way  

را می‌شنوند و آنها نیز وحشت می‌کنند، بنابراین وحشت ایجاد می‌شود. آنها صرفاً در صورت وجود شکارچی از مسیر خارج می شوند

in case there is a predator but they are  actually they're they're actually reacting to  

، اما آنها در واقع

the other bird that is panicking so there isn't  a real danger what they are actually reacting  

دارند به پرنده دیگری که وحشت زده است واکنش نشان می دهند، بنابراین خطر واقعی چیزی که آنها واقعاً به آن واکنش نشان می دهند وجود ندارد

to is the sound that that bird has made but of  course over millions of years of evolution that  

، صدا است. که آن پرنده انجام داده است، اما البته طی میلیون‌ها سال تکامل،

might work out as quite a good survival strategy  because it's predators but in the modern world  

ممکن است به عنوان یک استراتژی بقای کاملاً خوب عمل کند، زیرا شکارچیان هستند، اما در دنیای مدرن

it might be a not a good reaction to  have because we're not talking about

ممکن است واکنش خوبی نباشد زیرا ما در مورد آن صحبت نمی‌کنیم.

flying off somewhere because there could  be a danger of a predatory bird and by  

پرواز در جایی به این دلیل که ممکن است خطر یک پرنده شکارچی وجود داشته باشد و

the very act of the bird panicking and flying  off and taking cover might save its life  

با   وحشت پرنده و پرواز و پناه گرفتن ممکن است جان او را نجات دهد

but when people start to panic because  they think there's a shortage of something  

اما وقتی مردم شروع به وحشت می کنند زیرا  فکر می کنند چیزی کم

that they probably don't really need anyway  then there's something else going on it's like  

است   که احتمالاً انجام می دهند. به هر حال واقعاً لازم است، پس چیز دیگری در جریان است، مثل

we're still our primitive brains are still  stuck in the past and we overreact to things  

اینکه   ما هنوز مغزهای ابتدایی ما هنوز در گذشته گیر کرده‌ایم و نسبت به چیزهایی بیش از حد واکنش نشان می‌دهیم

actually um somebody made a very good comment  here we panic yes christina says we overreact  

در واقع اوم، کسی نظر بسیار خوبی داد اینجا وحشت می‌کنیم بله کریستینا می‌گوید ما بیش از حد واکنش

when we're already stressed yeah so if you're  already in a heightened state of stress it's much  

نشان می‌دهیم   قبلاً استرس داشتید بله، بنابراین اگر قبلاً در حالت استرس

you're much more likely to overreact to  something else yes and that's a very good  

شدیدی هستید، احتمال اینکه به چیز دیگری بیش از حد واکنش نشان دهید، بسیار زیاد است، بله و این نکته بسیار خوبی

point that you've made there christine which  of course is one of the reasons why stress  

است که کریستین به آن اشاره کرده اید که البته یکی از این موارد است. دلایلی که

is such a bad thing and should be avoided at  all times if you were calm and rational at the  

استرس   چیز بدی است و باید همیشه از آنها اجتناب شود، اگر در

time that this thing happened whatever that  thing is that causes you to panic then you  

زمان وقوع این اتفاق آرام و منطقی بودید.

might just have time to just stop and think well  actually do i need to go out and buy some petrol  

فقط وقت دارم فقط بایستم و خوب فکر کنم در واقع آیا باید بروم بیرون و مقداری بنزین بخرم

well no i'm not planning to go anywhere and i'm  sure it'll all clear up in a couple of weeks time  

خوب نه من قصد ندارم جایی بروم و مطمئن هستم که همه چیز در چند هفته آینده روشن خواهد شد

so what it has so you're talking about thinking  rationally the opposite feeling so instead of  

پس چی بنابراین شما در مورد فکر کردن منطقی بر خلاف آن صحبت می کنید، بنابراین به جای

overreacting you actually do the opposite thing  and you will think rationally you will use  

اینکه بیش از حد واکنش نشان دهید، در واقع برعکس عمل می کنید و منطقی فکر می کنید، از منطق استفاده می کنید

logic and then you you will not panic it is  possible to feel panic without there being a cause  

و سپس وحشت نمی کنید، ممکن است بدون وجود دلیل، وحشت کنید.

as one or two people mentioned earlier so you  can actually panic even though there is nothing  

همانطور که یک یا دو نفر قبلاً ذکر شد، بنابراین می توانید واقعاً وحشت کنید، حتی اگر چیزی

to panic about a person might have periods of  extreme panic with no cause being present this  

برای هراس وجود نداشته باشد، ممکن است فرد دوره هایی از وحشت شدید داشته باشد بدون اینکه دلیلی وجود داشته باشد،

is a panic attack and anxiety is another thing  that can cause this so maybe you have something  

این یک حمله پانیک است و اضطراب چیز دیگری است که می تواند باعث این شود، پس شاید شما چیزی   داشته باشید

that is bothering you in your subconscious or  it it's in the back of your mind and that thing  

که در ناخودآگاه شما را آزار می دهد یا در پشت ذهن شماست و آن چیز

starts to affect you physically and that can lead  to anxiety and also panic attacks which is not  

شروع به تأثیر فیزیکی روی شما می کند و می تواند منجر به اضطراب و همچنین حملات پانیک شود

something that is nice yes probably you've been in  a constant state of heightened sort of uh anxiety  

که چیز خوبی نیست  بله احتمالاً شما در حالت دائمی از نوعی اضطراب شدید بوده

and then you start to react when there's  actually nothing there to react to  

اید و سپس زمانی که در واقع چیزی برای واکنش به آن وجود ندارد شروع به واکنش می کنید

and then it becomes a real problem uh so yes  um i mean we don't you know yeah yeah right  

و سپس این یک مشکل واقعی می شود، بنابراین بله ، منظورم این است که ما نمی دانیم بله بله

i was going to say i won't say that what i was  going to say then to force a person into doing  

درست است   می‌خواستم بگویم نمی‌خواهم بگویم که آن‌چه می‌خواهم بگویم برای اینکه شخص را مجبور به انجام

something by using fear is to panic someone  and again i think this is what we mentioned  

کاری با استفاده از ترس کنم، ترساندن کسی است و دوباره فکر می‌کنم این همان چیزی است که

earlier about what the government said so  when the government said that there might be  

قبلاً در مورد آنچه دولت گفته بود، ذکر کردیم. وقتی دولت گفت که ممکن است

problems with getting petrol or fuel to the petrol  stations but there is no need to panic that that  

برای رساندن بنزین یا سوخت به پمپ بنزین‌ها مشکلی وجود داشته باشد، اما نیازی به وحشت نیست که

is what created the panic so you might  force someone or you might cause a person  

این همان چیزی است که وحشت را ایجاد کرده است، بنابراین ممکن است فردی را مجبور کنید یا ممکن است باعث شوید که فردی

to do something in a panic because you've told  them something that makes them panic so you can  

با وحشت کاری انجام دهد، زیرا چیزی به آنها گفته‌اید که آنها را وحشت زده می‌کند، بنابراین می‌توانید

panic a person you can cause panic you cause  that person to become worried concerned anxious  

فردی را وحشت‌زده کنید، می‌توانید باعث وحشت شوید، شما باعث می‌شوید که آن شخص نگران شود نگران اضطراب

suddenly because people don't believe politicians  anymore because they've let us down a lot and so  

ناگهانی زیرا مردم دیگر سیاستمداران را باور نمی‌کنند، زیرا آنها ما را ناامید کرده‌اند. خیلی و بنابراین

whatever a politician says we tend to take the  opposite view quite often i think i think for  

هر چه یک سیاستمدار بگوید ما معمولاً تمایل داریم دیدگاه مخالف داشته باشیم، فکر می‌کنم

many years there's been a distrust of of politics  and that's probably one of the reasons why the  

سال‌هاست که نسبت به سیاست بی‌اعتمادی وجود دارد و احتمالاً این یکی از دلایلی است که

whole subject has become so polarizing and in some  cases quite stale as well we have some synonyms  

کل موضوع اینقدر قطبی شده و در برخی موارد کاملاً همچنین ما چند

of panic which include alarm you can alarm someone  you give them some news which makes them panic  

مترادف   برای وحشت داریم که شامل زنگ هشدار می‌شود، شما می‌توانید به کسی هشدار دهید شما به او اخباری می‌دهید که باعث وحشت می‌شود

anguish you cause anguish to someone you create  anxiety or you have anxiety a sudden dread or fear  

اندوه و ناراحتی برای کسی ایجاد می‌کنید اضطراب یا اضطراب یک ترس یا ترس ناگهانی

that causes you to feel panic apprehension  oh i like that word it's a good word it's a  

دارید که باعث می‌شود احساس وحشت وحشت کنید. اوه من آن کلمه را دوست دارم، کلمه خوبی است،

good word one the best apprehension is a word so  maybe you have a slight fear of something that's  

کلمه خوبی است، بهترین دلهره یک کلمه است، بنابراین شاید شما کمی از چیزی که

going to happen you were worried about an event or  something that may or may not happen you suddenly  

قرار است اتفاق بیفتد ترس داشته باشید، نگران یک رویداد یا چیزی بودید که ممکن است اتفاق بیفتد و ناگهان

start to panic it's sort of apprehension sort of  um a temporary sort of mild panicky feeling about  

شروع کنید. وحشت کردن یک نوع دلهره است. یک نوع موقتی احساس وحشت خفیف در

some event that could be coming up so you might  have a job interview and you might say oh i feel  

مورد رویدادی که ممکن است رخ دهد، بنابراین ممکن است یک مصاحبه شغلی داشته باشید و ممکن است بگویید: من

a bit apprehensive about this so you're not in  full blown panic mode no you're just feeling a  

احساس می‌کنم کمی نگران این موضوع هستم، بنابراین شما در حالت وحشت کامل نیستید، نه، فقط

little anxious and apprehensive you're not looking  forward to what's going to take place like the job  

کمی مضطرب و دلهره هستید که منتظر اتفاقی نیستید که قرار است اتفاق بیفتد.

interview yes or something or you could be about  to perform on stage or you know do a speech give  

می‌خواهید روی صحنه اجرا کنید یا می‌دانید که

a speech at work apprehensive you're not looking  forward to something but at the same time you're  

در محل کار سخنرانی می‌کنید، نگران هستید که منتظر چیزی نیستید، اما در عین حال

not in a real panic mode distress is another  one so distress if a person feels distressed  

در حالت وحشت واقعی نیستید، ناراحتی دیگری است، بنابراین اگر فردی احساس کند ناراحت می‌شوید مضطرب

it means maybe they are upset or they  are panicking so you might say that the  

این بدان معناست که شاید آنها ناراحت هستند یا وحشت دارند، بنابراین ممکن است بگویید که

feeling of being upset or emotionally upset  is very similar to panic so you have distress  

احساس ناراحتی یا ناراحتی عاطفی  بسیار شبیه به وحشت است، بنابراین شما دچار ناراحتی می شوید

or maybe you cause distress to someone you  make them feel upset or you make them panic  

یا ممکن است برای کسی ناراحتی ایجاد کنید که او را ناراحت کنید یا او را به وحشت بیاندازید.

dread so dread is very similar to apprehension  apprehension dread something that you  

ترس، بنابراین ترس بسیار شبیه به دلهره است ترس از

you you don't want to do or you feel bad about  doing in the future i'm dreading going to work  

چیزی که نمی‌خواهی انجامش دهی یا از انجام آن در آینده احساس بدی می‌کنی، من می‌ترسم

tomorrow morning i know you are you could say  i'm i'm dreading going to work because you know  

فردا صبح سر کار بروم. ay  من از رفتن به سر کار می ترسم زیرا می

the boss is going to be there and he's going to  tell us that we've got to do this and do that  

دانید   رئیس آنجا خواهد بود و به ما می گوید که ما باید این کار را انجام دهیم و آن کار را انجام دهیم

i'm just i'm just dreading it and that horrible  person that i hate is going to be there as well  

من فقط از آن می ترسم و آن آدم وحشتناکی که من ازش متنفرم قراره اونجا هم

fright as well fright so the fright is the thing  that you suddenly find out or something that  

باشه   می‌ترسه و همینطور ترس، پس ترس چیزیه که ناگهان متوجه میشی یا

happens that makes you panic you have fright  horror is another one horror you feel horror  

اتفاقی   که باعث می‌شه وحشت کنی، می‌ترسی وحشت یک وحشت دیگر است که احساس وحشت می‌کنی

it is the same feeling the same feeling you  have in your stomach the same feeling that  

احساس همان احساسی که در معده خود دارید، همان احساسی که

might make you feel as if you are going  to panic or lose control of your emotions  

ممکن است باعث شود شما احساس وحشت کنید یا کنترل احساسات خود را از دست بدهید.

shock is another one you hear something you  weren't expecting to hear it makes you panic  

and we have we have terror as well  so the terror can be the thing that  

آیا ما هم وحشت داریم بنابراین وحشت می تواند چیزی باشد که

suddenly makes you worried afraid fearful  or something that makes you panic panic  

ناگهان شما را نگران می کند و می ترسید یا چیزی که شما را وحشت زده

can be used as both a noun and a verb there is  panic so maybe in a certain place there is panic  

می کند   می تواند هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل استفاده شود.

or you can panic so panic is actually the action  but also it describes the action as a noun as well  

شما می توانید وحشت کنید بنابراین وحشت واقعی است در عمل، بلکه عمل را به عنوان یک اسم نیز توصیف می کند

and the word panic derives from greek and is  coined from the ancient nature god named pan how  

و کلمه پانیک از یونانی گرفته شده است و از خدای طبیعت باستانی به نام پان ابداع شده است.

fascinating did you know that i didn't because  it was in folklore that when people heard  

sounds in the forest they actually thought it was  pan walking around with his four legs oh because  

صداها در جنگل آنها در واقع فکر می کردند که پان با چهار پای خود راه می رود، آه، چرا که

of course pan was a a combination of more than  one animal including a person and what was was  

البته پان ترکیبی از بیش از یک حیوان از جمله یک شخص بود و

if he was walking around people would would  you be in fear yes right okay and there we go  

اگر او در اطراف مردم راه می رفت، آیا می ترسید بله درست است. خوب، ما

with panic that's why we call it panic santorina  mentions that in 1938 on a radio show in america  

با وحشت می رویم، به همین دلیل است که ما آن را پانیک سانتورینا می نامیم. اشاره می کند که در سال 1938 در یک برنامه رادیویی در آمریکا

there wasn't that awesome well it  was orson welles reading about uh  

، آن چاه شگفت انگیزی وجود نداشت.

about martians invading yes war of the worlds of  the worlds and he just read this story and it was  

او فقط این داستان را خواند و

so convincing to people well it wasn't they didn't  read the story they were listening to the story he  

آنقدر برای مردم قانع‌کننده بود که داستانی را که در حال گوش دادن به آن بودند،

read the story out didn't he no they acted it  was on the radio i was on the radio yeah okay  

نمی‌خواندند، او داستان را بیرون می‌خواند، نه او نه، آن‌ها آن را بازی می‌کردند در رادیویی که من در آن بودم. رادیو بله

that's what i mean there was a story it was on the  radio it was being told on the radio yes it was it  

باشه   منظورم این است که داستانی در رادیو وجود داشت که در رادیو گفته می‌شد بله

was it wasn't even being told as a story it was  actually you're being pedantic no well i'm trying  

همینطور بود   حتی به عنوان یک داستان گفته نمی‌شد، این بود در واقع تو حیرت‌انگیز بودی نه خوب من من سعی

to to tell you why why people panicked it was  actually because they thought there was an alien  

می‌کنم   به شما بگویم چرا مردم وحشت کردند  در واقع به این دلیل بود که فکر می‌کردند یک

invasion yes because of the way they portrayed  it yes it was done as a news broadcast yes  

تهاجم بیگانه   بله به دلیل نحوه نمایش آنها بله به عنوان یک پخش خبری انجام شد بله

it was done as if the news was interrupting it  wasn't going to go into that much detail but  

طوری انجام شد که گویی اخبار آن را قطع می‌کرد. نمی‌خواهم به این جزئیات وارد شوم، اما مهم

never mind no yes and and people thought that  it was an actual alien invasion yes but that's  

نیست که نه بله، و مردم فکر می‌کردند که این یک حمله واقعی بیگانه است، بله، اما

that's a that's a useful thing to mention because  of the way it was done and we had a similar thing  

این نکته مفیدی است که باید به آن اشاره کرد، زیرا به دلیل روش انجام آن و ما در اینجا مورد مشابهی

here happen in the uk do you remember steve  when was that in the 1980s there was a tv show  

داشتیم. در بریتانیا اتفاق می‌افتد، استیو را به یاد می‌آورید ، در دهه 1980 چه زمانی یک برنامه تلویزیونی پخش

that was all about ghosts and it wasn't actually  a real live broadcast it was actually a play  

شد که درباره ارواح بود و در واقع پخش زنده واقعی نبود، در واقع نمایشنامه‌ای

that had been made but it was so realistic  people believed it was real they believed  

بود که ساخته شده بود، اما آنقدر واقع‌گرایانه بود که مردم باور می‌کردند. این واقعی بود که آنها معتقد بودند

that these strange events these ghostly events  were really happening there and then and lots  

این رویدادهای عجیب و غریب این رویدادهای شبح‌آمیز واقعاً در آنجا اتفاق می‌افتند و سپس و بسیاری

of people went into a panic it caused some  people to have panic attacks some people  

از مردم دچار وحشت شدند و باعث شد برخی افراد دچار حملات پانیک شوند و برخی افراد

called the bbc to complain in fact thousands of  people did and it broke their switchboard but  

با بی‌بی‌سی تماس گرفتند تا شکایت کنند در واقع هزاران نفر این کار را انجام دادند و تابلوی برق آن‌ها شکست

the whole thing was fake but it it caused such an  outrage afterwards flower uses the word dread in  

اما کل ماجرا جعلی بود اما باعث خشم شد و بعد از آن گل از کلمه ترس

a sentence i'm dreading going to the hospital  to visit my cousin yes because you might be  

در جمله استفاده می‌کند من از رفتن به بیمارستان برای ملاقات پسر عمویم می‌ترسم بله، زیرا ممکن است

when you go to visit someone who's ill in  hospital you might well dread it because  

وقتی به ملاقات کسی که در بیمارستان مریض است می‌روید ممکن است از آن وحشت داشته باشید. چون

you don't know how to react sometimes you don't  want to see p you're somebody you know ill and  

نمی‌دانی چگونه واکنش نشان دهی، گاهی نمی‌خواهی ببینی تو کسی هستی که می‌شناسی مریض و

you don't know what to say sometimes as  well so yes that that's a very good use  

نمی‌دانی

of the word so thank you very much for that the  opposite of panic is calm or self-control so if  

چه چیزی بگو شما خیلی به این دلیل که نقطه مقابل هراس، آرامش یا خودکنترلی است، بنابراین

you don't panic it means you stay calm you can  say i stayed calm i did not panic or you can have  

اگر وحشت نکنید، به این معنی است که آرام بمانید، می‌توانید بگویید آرام بودم، وحشت نکردم یا می‌توانید خودتان

self control you you keep your self control you  don't panic so the opposite of panic is calm  

را کنترل کنید، خودتان را کنترل کنید. نترسید پس نقطه مقابل هراس، آرامش

or self-control and somebody mentioned  earlier that you can use sort of relaxation  

یا خودکنترلی است و شخصی قبلاً اشاره کرده است که می‌توانید از

techniques like meditation to help with uh sort  of that type of thing too oh there we go stefano  

تکنیک‌های آرامش‌بخشی مانند مدیتیشن برای کمک به این نوع چیزها نیز استفاده کنید. اوه ما برویم استفانو

meditation can help to overcome panic  attacks and tomic mentions that um  

مدیتیشن می‌تواند به غلبه بر حملات پانیک و اشاره‌های تومیک کمک کند.

we often panic because we're not fully aware  of all the facts the big picture we don't know  

ما اغلب وحشت می‌کنیم چون از همه حقایق کاملاً آگاه نیستیم، تصویر بزرگ ما از

everything that's going on whereas if everybody  understood for example about the petrol that  

همه چیزهایی که در حال وقوع است نمی‌دانیم، در حالی که اگر همه مثلاً در مورد بنزین می‌دانستند

there wasn't actually a shortage of fuel petrol  and diesel it was just getting it to the pumps  

که در واقع کمبود بنزین و گازوئیل وجود ندارد. فقط به پمپ ها می رسید

and yes there might have been little bits  of disruption here and there but now we've  

و بله ممکن بود این جا و آنجا کمی اختلال وجود داشته باشد، اما اکنون

got disruption everywhere because people  panicked if everybody just understood that  

همه جا اختلال داریم زیرا اگر همه بفهمند که

they might not have panicked but isn't this one of  the big failings of humanity is quite often we we  

ممکن است وحشت نکرده باشند، این یکی از نارسایی های بزرگ بشریت معمولاً این است که ما

misunderstand something or maybe we are ignorant  of the actual situation so this happens a lot  

چیزی را اشتباه می فهمیم یا شاید از وضعیت واقعی بی اطلاع هستیم، بنابراین این اتفاق زیاد می افتد

people quite often jump to the wrong conclusion  and that can cause panic there is a great word  

مردم اغلب به نتیجه اشتباه می پردازند استفاده و این می‌تواند باعث وحشت شود، کلمه‌ای عالی

coming up steve that describes this really well  it's coming up in a few moments so people have  

استیو مطرح می‌شود که این را واقعاً به خوبی توصیف می‌کند. چند لحظه دیگر مطرح می‌شود، بنابراین مردم

been panicking over food shortages that is a  sentence that you might hear there is no need  

از کمبود غذا وحشت کرده‌اند، این جمله‌ای است که ممکن است بشنوید، نیازی

to panic this is the worst thing you can say if  anyone ever says to you there is no need to panic  

به وحشت نیست. بدترین چیزی که می‌توانید بگویید اگر کسی به شما بگوید نیازی به وحشت نیست،

you will i can guarantee that that person  will start to panic particularly if they  

شما می‌توانید تضمین کنم که آن شخص شروع به وحشت می‌کند، مخصوصاً

are somebody in like a politician who  have got some kind they're in charge  

اگر فردی مانند یک سیاستمدار باشد که به نوعی مسئولیت آن را بر عهده دارد

of of things so yes nobody believes a politician  uh so you said yeah well fly away interesting  

. از همه چیز پس بله هیچ کس یک سیاستمدار را باور نمی کند اوه بنابراین شما گفتید بله خوب پرواز کنید جالب

interestingly enough says why do the brits have  self-control well i don't think we do anymore no  

به اندازه کافی جالب می گوید چرا بریتانیایی ها به خوبی خودکنترلی دارند من فکر نمی کنم ما دیگر این کار را انجام دهیم

not not as much as we used to we used to be very  stoic we used to we used to think of the british  

نه  نه به همان اندازه که قبلاً بودیم ما عادت داشتیم انگلیسی‌ها را

as being stoic and having a stiff upper yes we  would always be calm no matter what was happening  

به‌عنوان رواقی و رویه سفت فکر می‌کردیم، بله ، مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، همیشه آرام خواهیم

we can always face adversity that was always  the way that british people were perceived as

بود. همانطور که

maybe we were 100 years ago i don't think we  are now well i was going to say much more recent  

شاید 100 سال پیش بودیم، فکر نمی‌کنم الان حالمان خوب باشد، می‌خواستم بگویم خیلی جدیدتر

than that the second world war the second  world war they called it the bulldog spirit  

از جنگ جهانی دوم، جنگ جهانی دوم، آن را روح بولداگ نامیدند.

it's a great expression and it describes that  that british stoicism yes the british bulldog  

رواقی گرایی بله روح بولداگ بریتانیایی

spirit and that's the reason why winston churchill  is often associated with a british bulldog  

و به همین دلیل است که وینستون چرچیل  اغلب با یک بولداگ بریتانیایی مرتبط

it's quite strange but it's true i think he  also had one as well as a pet yeah so yes  

است   کاملاً عجیب است اما این درست است که فکر می کنم او همچنین یک حیوان خانگی داشت بله بنابراین بله   به

traditionally we are thought of as being calm and  not letting events around the world or anything  

طور سنتی تصور می شود که ما آرام هستیم و نه اجازه دادن به رویدادها در سراسر جهان یا هر چیز

there's a famous carry on film isn't there okay  if you anybody knows carry on films if you want to  

دیگری   یک فیلم معروف ادامه دار وجود دارد، اشکالی ندارد اگر کسی می‌داند که فیلم‌ها را ادامه دهند، اگر می‌خواهید

really see what we mean by this sort of british  people just staying calm and not reacting to  

واقعاً منظور ما از این نوع بریتانیایی‌ها را ببینید که فقط آرام می‌مانند و به

what's going on i can't i think it's carry on up  the kaiba and there's a scene where there's all  

آنچه در حال وقوع است واکنش نشان نمی‌دهند. نمی‌توانم فکر می‌کنم دارد روی کایبه ادامه می‌یابد و صحنه‌ای وجود دارد که همه

these sort of high-class british people all  having a meal in uh in this expensive house  

این نوع بریتانیایی‌های درجه یک همه در این خانه گران‌قیمت غذا

and they're being bombed and and attacked by some  an army yes goodness and uh the seedings caving in  

می‌خورند و بمباران می‌شوند و حمله می‌کنند. به دستور برخی یک ارتش بله خدایا و آه بذرها در

the windows are caving in there's a an orchestra  playing and no matter what happens in that room  

حال غار زدن هستند   پنجره‌ها غار می‌زنند، یک ارکستر می‌نوازد و مهم نیست در آن اتاق چه اتفاقی می‌افتد

they all just sort of laugh it off as though  nothing's happening so that's a very funny  

، همه آنها به نوعی می‌خندند که انگار  هیچ اتفاقی نمی‌افتد، بنابراین این یک

scene but in fact they they ignore what's  happening they just ignore what's happening  

صحنه  خنده‌دار است. در واقع آنها آنچه را که اتفاق می‌افتد نادیده

they just carry on eating their meal is is the  whole building around them is being destroyed  

می‌گیرند.

what's that noise doesn't matter do you fancy any  soup yeah and there's one man there wondering why  

thinking that they're all completely mad but  yes good i'm i'm glad that uh we we could spend  

که همه آنها کاملاً دیوانه هستند، اما خوشحالم که می‌توانیم

an hour explaining what a carry-on film does  it carry on at the kyber i think it was yes  

یک ساعت وقت بگذاریم و توضیح دهیم که یک فیلم دستی در کیبر چه کار می‌کند، فکر می‌کنم بله بود

yes anyway the phrase panic stations means a  moment when action must be taken immediately  

بله به هر حال عبارت ایستگاه‌های وحشت به معنای لحظه ای است که باید فوراً اقدامی انجام شود.

a moment of panic a moment when action must be  taken and quite often we will use that phrase  

لحظه ای از وحشت لحظه ای که باید اقدامی انجام شود و اغلب ما از این عبارت استفاده می کنیم.

panic stations it was all panic stations and we  use this only in british english i don't think  

فکر نمی‌کنم

it's used in american english but it is used  in british english quite often panic stations  

در انگلیسی آمریکایی از آن استفاده شود، اما در انگلیسی بریتانیایی معمولاً در ایستگاه‌های وحشت استفاده می‌شود

when but something happens and you have to deal  with it straight away the arrival of the boss  

وقتی اتفاقی می‌افتد و شما باید بلافاصله با آن مقابله کنید. ورود رئیس

caused everyone to go into panic stations  yes everyone started to run around  

باعث شد همه به ایستگاه‌های وحشت بروند بله همه شروع کردند برای دویدن به اطراف

and panic because they knew that the boss  was coming they had to take some action

و وحشت کردن چون می‌دانستند رئیس  دارد می‌آید، باید اقداماتی انجام می‌دهند،

sorry today engine tv says  what's mr duncan's main job  

متأسفم، امروز تلویزیون موتور می‌گوید شغل اصلی آقای دانکن چیست

this is mr duncan's main job he  is an english teacher on youtube  

این شغل اصلی آقای دانکن است، او معلم انگلیسی در یوتیوب است

this is what i do can you believe it 15 years  i've been doing this yes oh by the way this month  

این کاری است که من انجام می‌دهم. 15 سال است  من این کار را انجام می‌دهم بله، اتفاقاً این ماه

i'm celebrating my 15th year on youtube and i'm  with you every day from monday to friday and also  

من پانزدهمین سالگردم را در یوتیوب جشن می‌گیرم و هر روز از دوشنبه تا جمعه و همچنین

sunday from 2 p.m uk time which means i am with  you tomorrow from 2pm as we continue our special  

یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان با شما هستم، یعنی من با شما هستم شما فردا از ساعت 2 بعدازظهر که

season of live streams very nice panic buying so  here are some phrases and expressions that we can  

فصل ویژه پخش‌های زنده پخش‌های زنده را ادامه می‌دهیم، خرید وحشتناک بسیار خوب است، بنابراین در اینجا عبارات و عباراتی وجود دارد که می‌توانیم

use to describe panic panic buying as we mentioned  earlier panic selling so maybe on the stock market  

از آنها برای توصیف خرید وحشتناک استفاده کنیم همانطور که قبلاً به فروش وحشتناک اشاره کردیم، بنابراین شاید در بازار سهام ket

yes if suddenly everything starts to sink all of  the shares or the values start to sink everyone  

بله، اگر ناگهان همه چیز شروع به سقوط کرد، همه سهام یا ارزش‌ها شروع به سقوط کرد،

will suddenly start panicking and they will sell  sell quickly before it all drops they want to  

همه ناگهان وحشت زده می‌شوند و قبل از کاهش همه چیز سریع می‌فروشند، می‌خواهند

keep their profits yes panic selling which of  course quite often leads to all sorts of misery  

سود خود را حفظ کنند، بله فروش وحشتناک که البته اغلب به همه منجر می‌شود. انواع بدبختی

panic button the panic button  we can use this figuratively  

دکمه وحشت، دکمه وحشت ما می‌توانیم از این به صورت مجازی استفاده کنیم

so you don't actually have to have a panic button  but you can say is it time to hit the panic button  

بنابراین شما در واقع نیازی به داشتن دکمه وحشت ندارید  اما می‌توانید بگویید زمان آن رسیده است که دکمه وحشت را فشار دهید

but it isn't a real panic button  what we are actually saying is  

اما این یک دکمه وحشت واقعی نیست آن چیزی که ما در واقع هستیم گفتن این

is it time to start panicking it's a it's  figure it's a figurative isn't it yes  

است   آیا زمان شروع وحشت است، این یک شکل است این یک تصویر مجازی است، نه بله

there isn't a literal panic button but it's just  a phrase to indicate that panic is about to start  

دکمه وحشت به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، اما این فقط  عبارتی است که نشان می دهد وحشت در شرف شروع

you might lose your head because you panic so  much you you lose your mind you lose your head  

است   ممکن است سر خود را از دست بدهید زیرا وحشت می کنید خیلی که عقلت را از دست می دهی سرت را از دست می دهی

what's going on oh my goodness  i've got to do all these things  

چه خبر است خدای من  من باید همه این کارها را انجام دهم

oh no i can't do them i can't do them  all today there isn't enough time  

اوه نه، نمی توانم آنها را انجام دهم، نمی توانم همه آنها را انجام دهم امروز زمان کافی نیست

and what it means is you yes you lose your head  you've lost your rational way of thinking your  

و به این معنی است که شما بله شما h خود را از دست می دهید به عنوان مثال، شما طرز فکر منطقی خود را از دست داده‌اید،

head is just reacting yes in a primitive  way to something you might go into a flap  

سرتان فقط به شیوه‌ای بدوی به چیزی واکنش نشان می‌دهد

you go into a flap yes so maybe a person might  suddenly panic over something you you go into a  

که ممکن است وارد یک فلپ شوید.

flap over something probably over something that  isn't worth panicking about like um you know being  

چیزی که احتمالاً به خاطر چیزی که ارزش وحشت را ندارد، مثلاً می‌دانید که

late for work maybe or something you you can't get  the dress that you want or you can't get the the  

دیر سر کار هستید، شاید یا چیزی که نمی‌توانید لباسی را که می‌خواهید تهیه کنید یا نمی‌توانید

right size shoes and you start to curl but i've  got this wedding in a week's time and i i i can't  

کفش‌های سایز مناسب را تهیه کنید و شروع به فر کردن می‌کنید. من یک هفته دیگر این عروسی را برگزار کردم و

find the right dress i can't find the right suit  you know and you're going into a flap because you  

نمی‌توانم لباس مناسب را پیدا کنم، نمی‌توانم کت و شلوار مناسب را پیدا کنم، می‌دانی و تو می‌روی در یک فلپ چون

it you means your arms are probably waving around  and you're flapping your arms around that's what  

احتمالاً دست‌هایت در اطراف تکان می‌خورند. "در حال تکان دادن دستان خود به اطراف این همان چیزی است که   به

it means there's a physical you know if you see  somebody sort of oh i don't know what to do oh  

این معنی است که اگر یک نفر را دیدید، یک جسمی وجود دارد که می‌دانید اوه نمی‌دانم چه کار کنم اوه

you can say don't go into a flap so imagine  a bird imagine a bird panicking in its wings  

می‌توانید بگویید داخل یک فلپ نرو، بنابراین تصور کنید یک پرنده تصور کنید یک پرنده وحشت زده است بال هایش

or flapping everywhere go into a flap and the  final one i like this one to run around like a  

یا بال زدن در همه جا به سمت یک فلپ می رود و  آخرین بال می رود این یکی را دوست دارم مثل یک

headless chicken yes a chicken that has lost its  head but there is a belief i've never seen it  

مرغ بی سر بدود بله مرغی که سرش را از دست داده است، اما این اعتقاد وجود دارد که من هرگز آن را ندیده ام.

happen i just have to make that clear i've never  seen it happen but apparently if you cut the head  

of a chicken it's body will run around  for a few moments right in a random  

سر    یک مرغ، بدن آن برای چند لحظه به طور تصادفی به اطراف می چرخد

i would imagine it's panicking yeah well somebody  had chopped off your head i'm not sure if it's  

من تصور می کنم که وحشت زده است، بله ، یک نفر سر شما را بریده است، مطمئن نیستم که وحشت زده است یا نه،

panicky you know because its head is gone yes  but that that is used isn't it as a synonym for  

می دانید زیرا سرش از بین رفته است، بله ، استفاده می‌شود، مترادف

panic yes if you're sort of running around in  a random way it's imitating what a chicken does  

هراس نیست، بله، اگر به‌طور تصادفی در حال دویدن هستید ، تقلید از کاری است که یک مرغ انجام می‌دهد

when you chop its head off we assume apparently  yes we've never seen it i've never seen what  

وقتی سرش را جدا می‌کنید، ما فرض می‌کنیم ظاهراً بله، هرگز آن را ندیده‌ایم، هرگز ندیده‌ام چه

happens when you chop a chicken's head off and  it's still alive i i don't know i've never seen  

اتفاقی                  وقتی سر مرغی را بریده می‌کنی و  هنوز زنده است، نمی‌دانم، هرگز ندیده‌ام

it i imagine it's not much fun they say the  same thing about people as well apparently  

تصور می‌کنم خیلی جالب نیست، آنها همین را در مورد مردم می‌گویند و

the head the head is still alive for a few seconds  well anyway um tomic says he's been following you  

ظاهراً   سر که سر هنوز برای چند نفر زنده است به هر حال، اوم تومیک می‌گوید که شما را

for 11 years 11 years tommy time flies thank you i  can't believe it and uh we've enjoyed your company  

دنبال کرده است 1 سال 11 سال تامی زمان می گذرد متشکرم نمی توانم آن را باور کنم و آه ما از شرکت شما لذت بردیم

as have we many people who have been with us for a  long period of time i appreciate everyone whether  

همانطور که ما بسیاری از افرادی که برای مدت طولانی با ما بوده ایم، از همه قدردانی می کنم،

you've just joined me maybe you've just subscribed  or you've been subscribing in since since 2006  

چه به تازگی به من ملحق شده باشید. شما به تازگی مشترک شده اید یا از سال 2006 مشترک شده اید،

when i first started and lewis then says  well that's why your english is so good  

زمانی که من برای اولین بار شروع

tomic because you've been listening to mr duncan  teaching for 11 years i take that as a compliment  

به کار کردم تعریف و تمجید

thank you very much so those are some phrases we  can use to describe the situation of being in a  

خیلی از شما متشکرم، بنابراین اینها عباراتی هستند که می‌توانیم از آنها برای توصیف وضعیت وحشت‌زده بودن

panic a nervous person or someone highly strung  i like this expression by the way i love this  

یک فرد عصبی یا فردی بسیار تند استفاده کنیم .

highly strung is a person who gets upset and  easily upset or or they panic very easily yes  

یا خیلی راحت وحشت می کنند بله

they're always sort of on edge a bit highly strung  people used to say i was highly strung i think you  

آنها همیشه یک جورهایی در لبه هستند کمی شدیداً مردم می گفتند من به شدت استرس دارم فکر می کنم شما

still are oh oh i know that that's something else  um oh by the way we've had a nice uh you've had a  

هنوز اوه اوه می دانم که این چیز دیگری است. خیلی خوب است، شما یک کمک مالی

nice donation mr duncan and the word cool hello  anita with your super emoji yes a little cool  

خوب داشتید یون آقای دانکن و کلمه جالب سلام آنیتا با ایموجی فوق‌العاده شما بله کمی جالب

portillo it looks like i know what that's a  reference to i bet that's a reference to my  

health regime i think so because it looks as  if the little emoji has just finished doing  

است. انجام دادن

some exercise and they are out of breath or is  it the opposite of panic which has been cool  

برخی ورزش‌ها را به پایان رسانده‌اند و نفسشان بند می‌آید یا آیا این برعکس وحشت است که جالب بوده است

interesting thank you anita portillo thank  you very much for your donation you're not  

جالب است متشکرم anita portillo بسیار متشکرم از کمک مالی شما بسیار سپاسگزارم.

married to a famous ex-politician are you who  travels the world making tv shows in trains

ساختن برنامه‌های تلویزیونی در

me no uh i thought we were talking about we've  got an ex-politician haven't we called michael  

قطارها من فکر می‌کردم داریم در مورد اینکه یک سیاستمدار سابق داریم صحبت می‌کنیم، مایکل پورتیلو را صدا نکردیم،

portillo yes who uh who makes very good programs  as he travels the world at the bbc's expense  

بله، کسی که برنامه‌های خیلی خوبی می‌سازد در حالی که با هزینه بی‌بی‌سی به دنیا سفر می‌کند

uh making a television program i don't i don't  i don't like him because he was one should  

اوه ساخت تلویزیون برنامه من دوست ندارم من او را دوست ندارم زیرا او یکی بود باید

be careful what you're saying he was yeah but  he was one of thatcher's cronies i don't like  

مراقب حرف هایی که می زنی او آره بود اما او یکی از دوستان تاچر بود من

him well if you but it's true i'm just saying  what i thought yes i don't think he's related  

او را دوست ندارم اگر تو اما درست است من او را دوست ندارم فقط چیزی را که فکر می‌کردم می‌گویم بله، نمی‌گویم فکر کن او با هم مرتبط است

just making that point let's hope that anita is  not married to that person otherwise they might  

فقط به این نکته اشاره می‌کنم، بیایید امیدوار باشیم که آنیتا با آن شخص ازدواج نکرده باشد، در غیر این صورت ممکن است

retract the definition is that possible can you do  that was it too late i don't know well now you've  

تعریف را پس بگیرند این است که می‌توانی انجام دهی، خیلی دیر بود، خوب نمی‌دانم، اکنون

mentioned it it's great steve it's a good it's a  good i thank you for introducing that idea steve

اشاره کردی که استیو عالی است. خیلی خوب است من از شما برای معرفی این ایده تشکر می‌کنم که استیو

belarus is having souffle that's very posh soufflé  i went to school with her she was a lovely girl  

بلاروس سوفله‌ای می‌خورد که سوفله‌ای بسیار شیک است من با او به مدرسه رفتم او دختر دوست‌داشتنی بود

Sue Flay belarusia is going because she's  cooking soufflé that's very difficult to  

سو فلای بلاروسی می‌رود زیرا او سوفله‌ای می‌پزد که پختن آن بسیار دشوار است

cook i'm very impressed uh belarusia i hope you  didn't open the oven door while it was cooking  

من خیلی تحت تأثیر اوه بلاروسی هستم، امیدوارم در فر را در حین پختن باز نکرده باشید

oh yes because then it then it will sink if  you open the door too quickly the soufflé

اوه بله، زیرا در آن صورت اگر در را خیلی سریع باز کنید، سوفله غرق می شود،

so we are told yeah but that's yes so to be  highly strung means that you you often overreact  

بنابراین به ما می گویند بله، اما این بله است، بنابراین خیلی محکم بودن به این معنی است که شما اغلب

to things you will react far too much  to things and and he's here's a finer  

نسبت به چیزهایی بیش از حد واکنش نشان می‌دهید، به چیزهایی بیش از حد واکنش نشان می‌دهید و او اینجاست، استیو بهتر است،

one steve i want to show this because  when when more than one person becomes  

من می‌خواهم این را نشان دهم، زیرا وقتی بیش از یک نفر

in a state of panic or they start to panic we can  say hysteria that's a good one i think this is a  

در حالت وحشت قرار می‌گیرند یا شروع به وحشت می‌کنند n بگویید هیستری، کلمه خوبی است، من فکر می‌کنم این یک

brilliant word so you might say during the recent  panic where people were rushing out to buy petrol  

کلمه درخشان است، بنابراین ممکن است در خلال وحشت اخیر که مردم برای خرید بنزین برای اتومبیلشان هجوم می‌آوردند،

for their car you might describe it as hysteria  yes wild panic over something often affecting  

بگویید، ممکن است آن را به عنوان هیستری توصیف کنید بله وحشت شدید به خاطر چیزی که اغلب روی

more than one person so people will suddenly in  large groups start to panic we have hysteria and  

بیش از یک نفر تأثیر می‌گذارد. بنابراین مردم ناگهان در گروه‌های بزرگ شروع به هراس می‌کنند، ما دچار هیستری می‌شویم و

maybe one group of people will see another group  of people panicking and then they will begin to  

شاید گروهی از مردم گروه دیگری از مردم را در حال وحشت ببینند و سپس شروع به

panic so hysteria is a kind of mass panic think  of lots of people panicking at the same time  

وحشت کنند، بنابراین هیستری نوعی وحشت جمعی است، فکر کنید که افراد زیادی همزمان دچار وحشت هستند. زمان

we often call it mass hysteria yes and that can  affect people can affect large groups of people  

ما اغلب آن را هیستری دسته جمعی می نامیم بله و این می تواند روی افراد تأثیر بگذارد و می تواند بر گروه های بزرگی از مردم تأثیر بگذارد

and often people will say to people they know  maybe wives or say to their husbands or vice versa  

و اغلب مردم به افرادی که می شناسند می گویند  شاید به همسران خود می گویند یا به شوهرانشان یا برعکس

if they're starting to get into a bit of a state  of panic oh stop being so hysterical maybe maybe  

اگر شروع به وارد شدن به یک مشکل کنند. حالت  هراس، اوه اینقدر هیستریک

you maybe somebody overreacts to something maybe  your girlfriend is crying she's crying because  

نباشید شاید  شاید کسی نسبت به چیزی بیش از حد واکنش نشان می‌دهد، شاید دوست دختر شما گریه می‌کند که دارد گریه می‌کند

she can't she can't go to the party tonight  because she hasn't got any nice shoes to wear  

او نمی‌تواند، نمی‌تواند امشب به مهمانی برود. او هیچ کفش خوبی برای پوشیدن ندارد

i can't go to the party tonight cause i  haven't shoes stop being so hysterical  

من نمی‌توانم امشب به مهمانی بروم ، زیرا کفش‌ها آنقدر هیستریک نیستند،

so that yes that's what you could say instead of  don't go into a panic stop being so hysterical  

بنابراین بله، این چیزی است که شما می‌توانید به جای اینکه وحشت نکنید، این را بگویید.

is is a common phrase to use to somebody that  you know quite well i think i think it would be  

هیستریک یک عبارت رایج برای استفاده برای کسی است که به خوبی می‌شناسید، فکر می‌کنم می‌توان

safe to say i can't believe i just did that uh  and uh oh yes tom rocks hello tom do you oh rox  

گفت که نمی‌توانم باور کنم این کار را انجام دادم، اوه و اوه اوه بله تام راکز سلام تام، اوه راکس،

not r-o-c-k tom rocks he rocks okay that's quite  good that i think that's probably that means yes  

نه r-o-c-k تام سنگ ها او تکان می خورند بسیار خوب است که فکر می کنم احتمالاً به این معنی است که بله

if somebody rocks it means they're really hip  and trendy and everyone wants to be around them  

اگر کسی تکان می دهد به این معنی است که آنها واقعاً شیک هستند  و شیک هستند و همه می خواهند در اطراف آنها باشند

do you know who was your very first subscriber  i don't i have no idea because at the time i was  

آیا می دانید اولین مشترک شما چه کسی بود من ندارم این ایده چون در آن زمان

in china and i was incredibly busy with my work  working in not just one but two schools and also  

در چین بودم و به طرز باورنکردنی مشغول کارم بودم، نه تنها در یک مدرسه بلکه در دو مدرسه کار می‌کردم و همچنین

they used to drive me all over the place to  visit other schools as well so i spent most  

آن‌ها من را به همه جا می‌بردند تا از مدارس دیگر دیدن کنم، بنابراین

of my time teaching but i discovered youtube  by chance whilst i was still working in china  

بیشتر وقتم را صرف تدریس کردم. اما زمانی که هنوز در چین کار می کردم، به طور تصادفی یوتیوب را کشف کردم

but that as they say is a story for another  day that's been told many times right now  

اما همانطور که می گویند داستانی برای یک روز دیگر است که در حال حاضر بارها

according to palmyra hysteria is an ancient  goddess probably is uh you'll be right you'll  

گفته شده است   طبق هیستری پالمیرا یک الهه  باستانی است احتمالاً اوه شما درست می گویید

be amazed how many emotional responses are  actually connected to ancient mythology  

شگفت زده خواهید شد که چقدر واکنش های احساسی  در واقع به اساطیر باستان مرتبط

make a scene yes if you make a scene um that's  not necessarily panic or hysteria it could be  

است   یک صحنه بله، اگر صحنه‌ای بسازید که لزوماً وحشت یا هیستری نیست،

it could be yes you could if you make a scene it  means that you're reacting to something in a very  

ممکن است این اتفاق بیفتد، اگر صحنه‌ای بسازید، می‌توانید به این معنی باشد که شما به چیزی به‌طور عمومی واکنش نشان می‌دهید به

public way so that lots of other people see you  doing it yes so you could be angry about something  

طوری که بسیاری از افراد دیگر آن را می‌بینند. شما این کار را انجام می‌دهید بله، بنابراین ممکن است در مورد چیزی عصبانی شوید

and start shouting and screaming at somebody  in the pub or at work everybody can see it  

و شروع به فریاد زدن و فریاد زدن روی کسی کنید در میخانه یا سر کار، همه می‌توانند آن را ببینند

and it's quite a scene you know in other  words people are a little embarrassed by it  

و کاملاً صحنه‌ای است که می‌دانید به عبارت دیگر، مردم کمی از آن خجالت می‌کشند

yes and uh it's not normally what happens you  could be in a state of panic or hysteria and  

بله و اوه اینطور نیست. معمولاً اتفاقی که می افتد ممکن است در حالت هراس یا هیستری باشید و

to the to the extent that when you're in  public somewhere you you display all these  

تا حدی که وقتی در مکان عمومی هستید همه این

symptoms of panic and people going she he or she  that was quite a scene wasn't it no she caused a  

علائم وحشت را نشان می دهید و افرادی که به او می روند. آیا نه او

scene or he caused a scene she created quite  a commotion or he yes or he she he committed  

صحنه ای ایجاد کرد یا او صحنه ای را ایجاد کرد که او کاملاً غوغا کرد یا او بله یا او این کار

it but yes the scene could be one due to  hysteria or panic collective can we use the  

را انجام داد اما بله این صحنه می تواند به دلیل هیستری یا وحشت جمعی باشد آیا می توانیم از

phrase collective panic yes we can yes anything  that affects more than one person or a group of  

عبارت وحشت جمعی استفاده کنیم بله ما آیا می‌توانید هر چیزی را که بیش از یک نفر یا گروهی از

people in one particular place or area collective  yes could you use that as a synonym with hysteria  

افراد را در یک مکان یا منطقه خاص تحت تأثیر قرار دهد، بله می‌توانید از آن به عنوان مترادف با هیستری استفاده کنید

then uh you could yes collective panic  so collective just means more than one  

سپس می‌توانید بله، وحشت جمعی  بنابراین جمعی فقط به معنای بیش از یک   است،

so things that are grouped together so a group of  people panicking you could describe as collective  

بنابراین چیزهایی که گروه‌بندی می‌شوند با هم، بنابراین گروهی از افراد که از شما وحشت دارند، می‌توانید آن را به‌عنوان

panic or hysteria yes melodramatic  oh yes that's a good phrase  

وحشت جمعی یا هیستری توصیف کنید، بله ملودراماتیک، اوه بله، این عبارت خوبی

that is that is to over act you are doing it  too much it's not it's not a synonym of panic as  

است   یعنی اینکه بیش از حد عمل می‌کنید، بیش از حد آن را انجام می‌دهید، این نیست مترادف وحشت نیست،

uh it's just when somebody yes because if  somebody's panicking they're not conscious  

زیرا فقط زمانی است که کسی بله، زیرا اگر کسی وحشت زده است،

of what they're doing whereas if you're being  melodramatic you're probably deliberately  

از کاری که انجام می دهد آگاه نیست، در حالی که اگر شما ملودراماتیک هستید، احتمالاً عمداً دارید

oh dear oh i what am i going to do i don't think  you're doing that unless you're in a 1920s play  

اوه عزیزم، اوه من قرار است چه کار کنم، فکر نمی کنم داری انجام می دهی که مگر اینکه در یک نمایشنامه دهه 1920 نباشید

i know but i'm just showing an example mr duncan  yes yeah it's just just overreacting to things  

می‌دانم، اما من فقط مثالی را نشان می‌دهم آقای دانکن بله بله، فقط به چیزها

over acting overreacting and you're doing it in  a conscious way you're doing it you know you're  

بیش از حد واکنش نشان می‌دهید   بیش از اینکه واکنش نشان می‌دهید و شما این کار را  آگاهانه انجام می‌دهید، دارید آن را انجام می‌دهید، می‌دانید در حال

deliberately doing it you know what you're doing  yes whereas when you're panicking you probably  

عمداً این کار را انجام می‌دهید، می‌دانید دارید چه می‌کنید بله، در حالی که وقتی وحشت دارید، احتمالاً

don't know what you're doing generally speaking  it means over react yes i anyway that's almost it  

نمی‌دانید دارید چه می‌کنید، به طور کلی  به این معنی است که بیش از حد واکنش نشان دهید بله، به هر حال تقریباً همین است

i can't believe it i can't believe we've done  two hours two hours well that's what i just said  

نمی‌توانم باور کنم که می‌توانم "باور کنید ما دو ساعت و دو ساعت را به خوبی انجام داده‌ایم این همان چیزی است که من فقط گفتم

two hours we've been on for i hope you've enjoyed  today's live stream it's been it's not really  

دو ساعت کار کرده‌ایم، امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید، واقعاً اینطور نبوده است.

oh yes okay you were asking other people i was  asking well it was general general rhetorical it  

خب، این

was a rhetorical question valentina says don't  panic is a scene from the film airplane yes  

یک لفاظی کلی بود، یک سوال بلاغی بود، والنتینا می‌گوید نگران نباش، صحنه‌ای از هواپیمای فیلم است بله

and there was a famous comedy show called dad's  army in which one of the characters uh says don't  

و یک نمایش کمدی معروف به نام ارتش بابا وجود داشت که در آن یکی از شخصیت‌ها می‌گوید نگران

panic don't panic don't punish me to bother wing  don't panic don't panic mr mannering he's saying  

نباش، وحشت نکن. هراس منو تنبیه نکن تا مزاحم بشم بال نترس نترس آقای رفتار او این را می

it and he's actually panicking and he's telling  other people not to panic so that's why it's funny  

گوید و در واقع وحشت زده است و به دیگران می گوید که وحشت نکنند پس به همین دلیل خنده دار

that's why it's funny because he is panicking  whilst telling people not to panic don't forget  

است   به همین دلیل خنده دار است زیرا او وحشت زده است در حالی که به مردم می گوید وحشت نکنید فراموش نکنید

whatever happens in your life any surprises  that come along steve remember don't panic

هر اتفاقی که در زندگی شما می افتد هر شگفتی که پیش می آید استیو به یاد داشته باش نترس،

i can't make it stop i'm panicking  because it's the end of the live show

من نمی توانم آن را متوقف کنم، در حال وحشت هستم، زیرا این پایان برنامه زنده است،

um

اوم،

i couldn't make that stop then were you actually  panicking because you didn't know how to make the  

من نمی توانستم آن را متوقف کنم، اگر شما واقعاً وحشت زده شدید، زیرا نمی دانستید چگونه

panic sign disappear i couldn't  stop it then i started to panic  

علامت وحشت را ایجاد کنید. ناپدید شدم، نتوانستم جلوی آن را بگیرم، سپس شروع به وحشت کردم،

that was genuine panic because i i thought  i can't i can't find the button to stop  

این وحشت واقعی بود، زیرا فکر می‌کردم نمی‌توانم دکمه توقف

false alarm so shall i go off into the kitchen  and put the kettle on go off into the sunset  

هشدار کاذب را پیدا کنم، پس باید به آشپزخانه بروم و کتری را روشن کنم. غروب آفتاب

um like john wayne and uh but i don't know  have we have if we've got any tea bags left  

امم مثل جان وین و آه، اما نمی دانم  داریم چای کیسه ای باقی مانده

mr duncan i'm not sure um i think there's only a  few left what are we going to do if we haven't got  

آقای دانکن مطمئن نیستم اوم، فکر می کنم فقط چندتایی باقی مانده است که اگر نخوریم چه کنیم به

enough tea bags to done what about sugar for you  i think we're out of [ __ ] i mustn't panic don't  

اندازه کافی چای کیسه‌ای ندارم تا شکر را برای شما انجام دهم از [ __ ] من نباید وحشت کنم، نگران

panic i'm getting into a flap calm getting into a  flap that's it over nothing don't lose your head  

نباش، من دارم وارد یک فلپ می شوم، آرام وارد یک فلپ می شوم که تمام است، سرت را از دست نده،

right i'm going to put my red pen down for this  week that's it uh it will reappear next week  

درست است، من می خواهم قلم قرمزم را برای این هفته زمین بگذارم همین است اوه هفته آینده دوباره ظاهر می‌شود

maybe i can have a different coloured pen  every week i can make make this pen bend  

شاید بتوانم هر هفته یک خودکار رنگی متفاوت داشته باشم، می‌توانم کاری کنم که این خودکار خم شود

well you thought you could but it didn't  quite work out i still love this at school

خوب فکر می‌کردی می‌توانی اما درست نشد

it's bending i think you've lost the scale mr  duncan no it's pending look look you can do that  

. ترازو را از دست دادم آقای دانکن نه منتظر است نگاه کن

anyway what i got to do with panicking lovely to  be here lovely to be with you mr duncan uh lovely  

to be with you your wonderful viewers in this  fabulous community i love it i love coming on mr  

ببین تو می‌توانی این کار را انجام دهی. من عاشق آمدن آقای

duncan and i look forward to seeing you all  again next week next week thank you mr steve  

دانکن هستم و مشتاقانه منتظرم همه شما را دوباره هفته آینده ببینم، متشکرم آقای

it's been enjoyable it's been an education well  it's it's certainly taught me a lesson are you  

استیو   لذت بخش بود، آموزش خوبی بود  مطمئناً درسی به من داد، آیا می

going to fade me over i was waiting for you  to fade me away in a professional manner yes  

خواهید مرا محو کنید، من منتظر شما بودم برای محو کردن من به شیوه ای حرفه ای بله

bye it's gone steve's gone that was mr steve and  he is with us every sunday from 2 p.m uk time  

خداحافظ تمام شد استیو رفت که آقای استیو بود و او هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان با ما

is when you can find mr steve and myself but  for this month don't forget during october  

است. زمانی است که می توانید آقای استیو و من را پیدا کنید، اما برای این ماه در ماه اکتبر فراموش نکنید

also monday to friday from 2 p.m uk time i am  doing some little live streams i am calling them  

که از دوشنبه تا جمعه از ساعت 14 بعد از ظهر به وقت بریتانیا من کارهایی انجام می دهم. پخش‌های زنده کوچک من آنها

my english addict quick fix so just a little bit  of english just a little bit of live and just a  

را معتاد انگلیسی من می‌خوانم، بنابراین فقط کمی انگلیسی فقط کمی زنده و فقط

little bit of me from monday to friday from 2 p.m  uk time so i hope you will join me during the week  

کمی از من از دوشنبه تا جمعه از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت بریتانیا، بنابراین امیدوارم در طول این برنامه به من بپیوندید. هفته

and of course i will be back with you next  sunday as well mr steve joining us next week  

و البته من یکشنبه آینده با شما برمی گردم و همچنین آقای استیو هفته آینده به ما می پیوندد

as well next sunday so monday to friday  i am with you but only short live streams  

همچنین یکشنبه آینده، بنابراین از دوشنبه تا جمعه من با شما هستم، اما فقط پخش زنده کوتاه

they won't be two hours they will be  around half an hour to maybe 40 minutes  

آنها دو ساعت نخواهد بود و تقریباً نیمی خواهند بود یک ساعت تا شاید 40 دقیقه

that is it it is time to say goodbye i hope you  have enjoyed it one thing i should mention first  

یعنی زمان خداحافظی است، امیدوارم از آن لذت برده باشید، اولین چیزی که باید به آن اشاره کنم   این

is the live streams during the week will only be  for subscribers so if you are subscribed it means  

است که پخش جریانی زنده در طول هفته فقط برای مشترکین خواهد بود، بنابراین اگر مشترک هستید، به این معنی است

you can join in on the live chat but if you are  not subscribed then you won't be able to join in  

که می توانید به آن بپیوندید چت زنده اما اگر مشترک نیستید شما نمی توانید به آن بپیوندید

so my suggestion and i'm sure you know what i'm  going to say is to subscribe please subscribe  

بنابراین پیشنهاد من و مطمئنم که می دانید آنچه می خواهم بگویم این است که مشترک شوید لطفاً در

to my youtube channel and then you will be able to  join in from monday to friday i know what you're  

کانال یوتیوب من مشترک شوید و سپس می توانید از دوشنبه تا جمعه به  بپیوندید می‌دانید

going to say mr duncan it's very unfair but i'm  doing this as a big thank you to all those who  

چه می‌خواهید بگویید آقای دانکن، این بسیار ناعادلانه است، اما من این کار را به عنوان یک تشکر بزرگ از همه کسانی که

have subscribed over the years so if you want  to join in you can i'm not saying you can't  

در طول سال‌ها مشترک شده‌اند انجام می‌دهم، بنابراین اگر می‌خواهید به شما بپیوندید، نمی‌گویم که می‌توانید.

i'm not saying you you are not welcome  you can join in subscribe join me tomorrow  

نمی‌گویم خوش‌آمد نمی‌گویی، می‌توانید به اشتراک بپیوندید فردا

from 2 p.m uk time and i will be with you so don't  forget if you haven't subscribed to my channel  

از ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان به من بپیوندید و من در کنار شما خواهم بود، پس فراموش نکنید اگر در کانال من مشترک نشده‌اید

do it and then you will never miss anything  that happens ever again on my youtube channel  

این کار را انجام دهید و سپس می‌توانید هرگز چیزی را از دست نده که دیگر هرگز در کانال یوتیوب من اتفاق می افتد

thanks a lot for joining me today see  you tomorrow it seems very strange saying  

خیلی ممنون که امروز به من ملحق شدی، فردا می بینمت، خیلی عجیب به نظر می رسد گفتن اینکه فردا می بینمت، خیلی عجیب است،

that it feels very weird saying see you  tomorrow but i will be with you tomorrow  

اما فردا

from 2pm uk time as the rain begins to fall  once more this is mr duncan in the birthplace  

از ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان با شروع باران با شما خواهم بود. سقوط کردن یک بار دیگر این آقای دانکن در

of english saying thanks for watching see you  tomorrow 2 p.m uk time don't forget subscribe and  

زادگاه انگلیسی است که می گوید متشکرم برای تماشای فردا ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان می بینمت، مشترک شدن را فراموش نکن و

also like as well if you've liked this today and  of course you know what's coming next yes you do

همچنین لایک کن اگر امروز این را دوست داشتی و البته می دانی که آینده چه خواهد شد،

tatar for now

فعلاً تاتاری

see you tomorrow

می کنی، فردا می بینمت