Learn FIND, WIN and LOSE words / English Addict EXTRA / LIVE CHAT / WED 11th May 2022

As we steadily approach 1 million subscribers

همانطور که به طور پیوسته به 1 میلیون مشترک نزدیک

We are on our way towards it.

می شویم، در راه رسیدن به آن هستیم.

Here we are live once again.

اینجا ما یک بار دیگر زنده هستیم.

And I suppose I would describe today's weather as mixed.

و فکر می کنم آب و هوای امروز را مختلط توصیف کنم.

We've had rain, we've had strong winds,

ما باران داشته ایم، بادهای قوی داشته ایم

and at the moment we have

و در حال حاضر

sunshine.

آفتاب داریم.

So we seem to be getting everything today.

بنابراین به نظر می رسد که ما امروز همه چیز را دریافت می کنیم.

Hello, everyone. Welcome.

سلام به همه خوش آمدی.

Here we go again on a bright,

اینجا دوباره در یک روز روشن،

windy, wet day.

بادخیز و مرطوب می رویم.

And of course, yes, as usual, we are coming to you live from the birthplace

و البته، بله، طبق معمول، ما به صورت زنده از

of the English language which just happens to be, oh, my goodness

زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً، خدای

me, slap my face.

من، به صورتم سیلی می زنیم، به حضور شما می آییم.

It's England.

انگلستان است.

Who Oh,

چه کسی اوه،

hi, everybody.

سلام، همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling good today?

آیا امروز احساس خوبی دارید؟

I hope you are feeling OK.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Midweek, a very strange period.

اواسط هفته، یک دوره بسیار عجیب.

Of time.

Some people are just beginning to enjoy the week

از زمان.

برخی افراد تازه شروع به لذت بردن از هفته می کنند

whilst others are wishing

در حالی که برخی دیگر آرزو می کنند

that the week would come to an end.

که هفته به پایان برسد.

So I suppose it depends what you're doing at this very moment.

بنابراین من فکر می کنم بستگی دارد که شما در این لحظه چه می کنید.

I'm standing here in front of you.

من اینجا روبروی تو ایستاده ام

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about English, I talk about all sorts of things.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم، من در مورد همه چیز صحبت می کنم.

I also encourage you

من همچنین شما را تشویق می

to discuss certain things as well.

کنم که در مورد برخی موارد نیز بحث کنید.

This is a good way of learning English,

این یک راه خوب برای یادگیری زبان انگلیسی،

practising your listening skills,

تمرین مهارت های شنیداری است

and of course it gives you a chance to get in touch

و البته به شما فرصتی می دهد تا

with lots of other English addicts.

با بسیاری از معتادان انگلیسی دیگر در تماس باشید.

I'm one of them and I have a feeling maybe you are one of them as well.

من یکی از آنها هستم و احساس می کنم شاید شما هم یکی از آنها باشید.

Here we are then. It's nice to be with you today on a very strange day.

پس ما اینجا هستیم. خوشحالم که امروز در یک روز بسیار عجیب با شما هستم.

I don't know why the month of May

نمی دانم چرا ماه می

always seems like a very strange month.

همیشه ماه بسیار عجیبی به نظر می رسد.

It is neither spring nor summer.

نه بهار است و نه تابستان.

It is sort of in between.

یک جورهایی در این بین است.

We've had a busy week this week here.

ما این هفته هفته شلوغی را در اینجا سپری کردیم.

I know you like to be kept up to date with what's happening in my little life.

می دانم که دوست داری در جریان اتفاقاتی که در زندگی کوچک من می افتد باشی.

Steve has decided, well,

استیو تصمیم گرفت، خوب،

he did last week decide to have someone come

او هفته گذشته تصمیم گرفت که کسی بیاید

to cut some of the trees

تا برخی از درختان را قطع کند،

what I didn't realise

چیزی که من متوجه نشدم

was just how much of the tree or trees

این بود که چقدر از درخت یا

were going to be cut.

درختان قرار است قطع شود.

Let's just say we might talk a little bit

بیایید بگوییم که ممکن است

more about that on Sunday.

در روز یکشنبه کمی بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.

In fact, we will not today, but on Sunday we will talk about that.

در واقع، امروز نخواهیم کرد، اما یکشنبه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So thanks for joining me today.

بنابراین از اینکه امروز به من پیوستید متشکرم.

Yes, I hope you are having a good one because we have made it to the middle of the week

بله، امیدوارم شرایط خوبی داشته باشید زیرا ما

without blowing ourselves up,

بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم به وسط هفته رسیدیم،

which is nice when you think about it.

که وقتی به آن فکر می‌کنید خوب است.

It's Wednesday

چهارشنبه است

Me, me, me, me, me, me, me.

من، من، من، من، من، من، من.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

Here we go then. Yes, we are back.

پس ما اینجا می رویم. بله، ما برگشتیم.

And it's nice to see you.

و از دیدنت خوشحالم

Did you watch Sunday's live stream?

پخش زنده یکشنبه را تماشا کردید؟

Were you watching on Sunday and did you see the stream?

آیا روز یکشنبه تماشا می کردید و جریان را دیدید؟

We did together, myself.

من با هم کار کردیم

And also this guy, Mr. Steve.

و همچنین این مرد، آقای استیو.

He's not here today, of course, because he is working

او امروز اینجا نیست، البته، چون در حال کار است

or whatever.

یا هر چیز دیگری.

Steve's definition of working actually is today.

تعریف استیو از کار در واقع امروز است.

We have some subjects to talk about.

ما موضوعاتی برای صحبت داریم.

We will be talking about art.

ما در مورد هنر صحبت خواهیم کرد.

Did you see the news story yesterday?

خبر دیروز رو دیدی؟

One of the most

یکی از ارزشمندترین

valuable

pieces of art was sold yesterday

آثار هنری دیروز

for an incredible amount of money.

با مبلغی باورنکردنی فروخته شد.

Did you see that?

اون رو دیدی؟

We are talking about art.

ما در مورد هنر صحبت می کنیم.

What is art?

هنر چیست؟

What is it to you a little bit later on, also, we'll be looking at

بعداً به شما چه می‌رسد، همچنین، ما به دنبال

words connected to win, find and lose.

کلمات مرتبط با برد، یافتن و باخت خواهیم بود.

All of that coming up later on as well.

همه اینها بعداً نیز مطرح می شود.

Of course, we also have the live chat.

البته چت زنده هم داریم.

It would not be the live stream without you.

بدون شما پخش زنده نخواهد بود.

So I always appreciate you giving your time to me

بنابراین من همیشه از شما قدردانی می کنم که وقت خود را در اختیار من قرار می دهید

and also sharing your time with everyone when you think about it.

و همچنین وقتی به آن فکر می کنید وقت خود را با همه به اشتراک می گذارید.

Hello to hello my son.

سلام به سلام پسرم.

Guess what you all first congratulations.

حدس بزنید اول به همه شما تبریک می گویم.

You have made it first on today's live chat

شما اولین بار در چت زنده امروز موفق شدید

can I give a big hand to you

you see, when you congratulate someone,

you give them a big hand.

.

Hello.

Also, to be true is we also have pal Mira

سلام.

همچنین، واقعیت این است که ما رفیق میرا را نیز داریم

and oh, he is here once again.

و اوه، او یک بار دیگر اینجاست.

Louis Mendez.

لوئیس مندز.

Is here today.

امروز اینجاست

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Lewis also galu is here as well.

لوئیس نیز گالو اینجاست.

Madeleine who is only going to stay for a short time.

مادلین که قرار است برای مدت کوتاهی بماند.

But it is nice to see you here watching during your break from work.

اما خوشحالم که شما را اینجا می بینم که در خلال تعطیلات کارتان تماشا می کنید.

We we also have

ما سامی هم داریم

sammy.

.

Hello, sammy.

سلام سامی

Bill. Gilly, hello to you.

لایحه گیلی، سلام به تو.

Where were you watching? At the moment?

کجا تماشا می کردی؟ درحال حاضر؟

I'm always fascinated to find out where you are

من همیشه مجذوب این هستم که بفهمم شما کجای

watching in the world.

دنیا را تماشا می کنید.

We also have irene. Hello, Irene.

ما ایرن هم داریم. سلام ایرین.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

100 Dobie is here as well.

100 Dobie هم اینجاست.

I'm always fascinated to know where you are in the world.

من همیشه مجذوب این هستم که بدانم شما در کجای دنیا هستید.

I have an interest in what is going on in the world.

من به آنچه در دنیا می گذرد علاقه دارم.

Of course, I can't find out everything that is happening because it's impossible

البته، من نمی توانم همه چیزهایی که اتفاق می افتد را بفهمم، زیرا غیرممکن است

the planet

که

is pretty big and there are many people on the planet or living their own lives

سیاره بسیار بزرگ باشد و افراد زیادی در این سیاره زندگی می کنند یا زندگی خود را انجام می دهند

and lots of things happening in your area and also my area.

و چیزهای زیادی در منطقه شما و همچنین منطقه من اتفاق می افتد.

In fact, everyone has something going on in the place where they live.

در واقع، هرکسی در جایی که زندگی می‌کند اتفاقی می‌افتد.

And I suppose it's fair to say that we can't know everything

و گمان می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم ما نمی‌توانیم همه چیزهایی را

that is going on in the world, especially at the moment.

که در جهان می‌گذرد، به ویژه در حال حاضر بدانیم.

Let's face it, there is a lot of stuff going on in the world,

بگذریم، چیزهای زیادی در دنیا در جریان است،

but I was looking at the news yesterday.

اما من دیروز داشتم اخبار را نگاه می کردم.

The Philippines, hello, Philippines.

فیلیپین، سلام، فیلیپین.

If you are watching you have a new leader, a very familiar name.

اگر در حال تماشا هستید، یک رهبر جدید دارید، یک نام بسیار آشنا.

If you know your recent history,

اگر تاریخ اخیر خود را بدانید،

Philippines just had their election.

فیلیپین به تازگی انتخابات خود را برگزار کرده است.

They have another Marcos running the country.

آنها مارکوس دیگری دارند که کشور را اداره می کند.

It would appear also lots of other things taking place.

همچنین به نظر می رسد بسیاری از چیزهای دیگر در حال وقوع است.

I believe there is also an election taking place.

من معتقدم که یک انتخابات نیز در حال برگزاری است.

I want to say

من می خواهم

Brazil, am I right or am I wrong?

بگویم برزیل، درست است یا اشتباه؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

And of course, we had our elections

و البته، ما هفته گذشته انتخابات خود را داشتیم

last week, the local council elections.

، انتخابات شورای محلی.

A lot of people confuse the local elections

بسیاری از مردم انتخابات محلی

here in the UK with the members of parliament.

اینجا در بریتانیا را با اعضای پارلمان اشتباه می گیرند.

They are very different thing.

آنها چیزهای بسیار متفاوتی هستند.

So the people who oversee the local councils

بنابراین، افرادی که بر شوراهای محلی نظارت می کنند،

each individual area that deals

هر منطقه فردی که

with the local issues, the local councillors,

با مسائل محلی سر و کار دارد، شوراهای محلی،

but of course they also support

اما البته آنها

certain political parties as well.

از احزاب سیاسی خاصی نیز حمایت می کنند.

So that was quite eventful to be honest.

بنابراین صادقانه بگویم که بسیار پر حادثه بود.

Hi everybody.

سلام به همه.

100 Dobbie is actually watching

100 Dobbie در واقع

in the Dominican Republic, the Caribbean.

در جمهوری دومینیکن، کارائیب تماشا می کند.

Hello to you.

درود بر تو.

I hope the weather is nice where you are.

امیدوارم جایی که هستی هوا خوب باشه

We are having everything today.

ما امروز همه چیز داریم.

We are having all of the seasons in one day.

ما همه فصل ها را در یک روز می گذرانیم.

Everything is happening but at least it's not hot.

همه چیز دارد اتفاق می افتد اما حداقل هوا گرم نیست.

Can I say hello to all of my view is in India,

آیا می توانم به همه نظر من در هند سلام کنم،

I hope you are staying as cool as you possibly can

امیدوارم تا آنجا که ممکن است خنک بمانید

as the temperatures rise even more in India,

زیرا دما در هند حتی بیشتر می شود،

they are going to be

آنها

in the low fifties can you believe that?

در دهه پنجاه پایین خواهند بود، باورتان می شود؟

So it's going to reach over 50 Celsius.

بنابراین به بیش از 50 درجه سانتیگراد می رسد.

I can't even imagine what 50 Celsius feels like.

من حتی نمی توانم تصور کنم 50 درجه سانتیگراد چه حسی دارد.

So I really do hope you are staying cool

بنابراین من واقعاً امیدوارم که در

where you are at the moment in India.

جایی که در حال حاضر در هند هستید خونسرد بمانید.

I really do.

من حتما انجام میدم.

Hello, Cee Cee Fat CFA.

سلام، Cee Cee Fat CFA.

Hello to you.

درود بر تو.

Long time no see.

کم پیدایید.

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

I do realise that you do have a lot going on in your lives.

من می دانم که شما در زندگی خود چیزهای زیادی دارید .

You can't always join me, but the good news is, of course

شما همیشه نمی توانید به من بپیوندید، اما خبر خوب این است که، البته

you can always join in when you can.

همیشه می توانید در صورت امکان به من بپیوندید.

Or you can watch the replay as well

یا می توانید پخش مجدد را نیز تماشا کنید

because all of my live streams are kept.

زیرا تمام پخش های زنده من حفظ می شود.

They are saved on my YouTube channel,

آنها در کانال یوتیوب من ذخیره می شوند،

which is rather nice when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید بسیار خوب است.

Hello, Also to Michael Lamberts.

سلام، همچنین به مایکل لمبرتس.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes. The new Philippine's president is the son of one of the former presidents.

آره. رئیس جمهور جدید فیلیپین فرزند یکی از روسای جمهور سابق است.

Many people know about the Marcos dynasty

بسیاری از مردم در مورد سلسله مارکوس

in the Philippines and of course, the new Marcos

در فیلیپین می‌دانند و البته مارکوس

Ferdinand Junior is

فردیناند جونیور جدید

the son of the rather famous,

پسر

some might say infamous Marcos family.

خانواده معروف مارکوس است.

We will see what happens there.

خواهیم دید آنجا چه اتفاقی می افتد.

Very interesting.

بسیار جالب.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

The temperature here is over 33 degrees Celsius.

دمای اینجا بیش از 33 درجه سانتیگراد است.

That's very nice.

خیلی خوبه.

I don't mind it.

برام مهم نیست

I don't mind.

من مشکلی ندارم.

Warm temperatures, hot temperatures.

دمای گرم، دمای گرم.

As long as there is somewhere cool that I can go to.

به شرطی که جایی باحال باشد که بتوانم به آنجا بروم.

However, I don't think I'm pretty sure

با این حال، فکر نمی‌کنم مطمئن

I could not stand 50 Celsius.

باشم که نتوانم دمای 50 درجه سانتیگراد را تحمل کنم.

That is too hot.

این خیلی گرم است.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

Hello, Z. Seeker.

سلام، Z. Seeker.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

The temperature here today, we.

دمای امروز اینجا، ما.

We don't have much of a temperature here today.

امروز اینجا دمای چندانی نداریم.

It's fairly cool.

نسبتا باحاله

I think it's around about 15 Celsius,

من فکر می کنم حدود 15 درجه سانتیگراد است،

maybe 18 Celsius today.

شاید امروز 18 درجه سانتیگراد.

It does seem very cool.

به نظر خیلی باحال میاد

Some people might say, Mr. Duncan, it's freezing.

برخی ممکن است بگویند، آقای دانکن، هوا یخ زده است.

It's freezing in England.

در انگلیس یخبندان است.

Yes, around about 18 Celsius.

بله، حدود 18 درجه سانتیگراد.

Here today.

امروز اینجا

Although summer is coming, we are,

اگرچه تابستان در راه است، اما ما هستیم،

we are approaching the summer months.

داریم به ماه های تابستان نزدیک می شویم.

It might get as high as 21.

ممکن است به 21 برسد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

We always live in hope that we might have a nice summer

ما همیشه به این امید زندگی می کنیم که تابستان خوبی داشته باشیم

Hello also to Ting.

سلام به تینگ.

Ting. Iris. Hello to you.

تینگ. عنبیه. درود بر تو.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time here?

آیا اولین بار است که اینجا هستید؟

If it is, please let me know.

اگر هست لطفا به من اطلاع دهید.

Yes, it is a strange week here

بله، اینجا هفته عجیبی است

because we've had a lot of work done in the garden.

زیرا کارهای زیادی در باغ انجام داده ایم.

A lot of,

can I say, noisy work.

می توانم بگویم بسیاری از کارهای پر سر و صدا.

I've been in here trying to concentrate.

من اینجا بودم و سعی کردم تمرکز کنم.

I've been writing some stuff.

من در حال نوشتن چیزهایی هستم

I've been trying to come up with some new ideas for lessons and live streams,

من سعی کرده ام ایده های جدیدی برای درس ها و پخش زنده داشته

and I've been sitting in here.

باشم و اینجا نشسته ام.

Unfortunately, there has been the most amazing amount

متأسفانه، شگفت‌انگیزترین

of noise outside.

میزان صدا در بیرون وجود داشته است.

And as you know, I'm not a big fan of noise.

و همانطور که می دانید، من طرفدار سر و صدا نیستم.

I like peace and quiet.

من آرامش و سکوت را دوست دارم.

That's the reason why I moved here to the countryside.

به همین دلیل است که به اینجا به روستا نقل مکان کردم.

So everything would be lovely and quiet.

بنابراین همه چیز دوست داشتنی و آرام خواهد بود.

So I'm not a I'm not a big fan.

بنابراین من یک طرفدار بزرگ نیستم.

I don't like noise.

سر و صدا دوست ندارم

I do like I prefer the peace and also the quiet.

من دوست دارم آرامش و همچنین سکوت را ترجیح می دهم.

As well.

همچنین.

Oh, Louis asks about the Northern Ireland elections.

اوه، لویی در مورد انتخابات ایرلند شمالی می پرسد.

Can I just say, I lived through

فقط می‌توانم بگویم، من

a period of time where things in that part of the world

در دوره‌ای زندگی کردم که به دلایل مختلف اوضاع در آن بخش از

were very turbulent for various reasons.

جهان بسیار آشفته بود.

But I suppose those

اما من فکر می کنم آنها

Besides having a view, I don't really have a view about it.

علاوه بر داشتن دیدگاه، من واقعاً دیدگاهی در مورد آن ندارم.

But what I do think is

اما آنچه من فکر می کنم این است که

people have the right to vote in the way they see fit,

مردم حق دارند به روشی که صلاح می دانند رای دهند،

and I suppose that is the

و گمان می کنم این

definition of a democracy.

تعریف دموکراسی باشد.

So yes, it has been voted upon and the election has taken place

پس بله، رأی گیری شده و انتخابات صورت گرفته است

and that is the decision that has taken place.

و این تصمیمی است که گرفته شده است.

But if you know a lot about the history

اما اگر اطلاعات زیادی در مورد

of Northern Ireland and its connexion with the rest of the UK, you might find

تاریخ ایرلند شمالی و ارتباط آن با بقیه بریتانیا داشته باشید، ممکن است دریابید

there is a lot of history that goes back over many years,

که تاریخ زیادی وجود دارد که به سال‌ها و

a very long time in fact.

در واقع به زمان بسیار طولانی بازمی‌گردد.

Hello, Ferdinand Shropshire, is a beautiful county.

سلام، فردیناند شروپشایر، شهرستان زیبایی است.

It is nice here.

اینجا خوبه

I'm going to be honest with you.

من قصد دارم با شما صادق باشم.

I will show you the garden very quickly.

من خیلی سریع باغ را به شما نشان خواهم داد.

So outside right at the moment, there is the view now.

بنابراین در حال حاضر بیرون، منظره ای وجود دارد.

You can see the garden is looking rather tidy.

می توانید ببینید که باغ نسبتاً مرتب به نظر می رسد.

We've had some of the trees cut although

ما برخی از درختان را قطع کرده‌ایم، اگرچه

some of them,

برخی از آنها

of course, have completely disappeared.

، البته، کاملاً ناپدید شده‌اند.

And we will we will be talking about that on Sunday.

و ما روز یکشنبه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

By the way.

راستی.

We're going to talk about what happened

ما قرار است در مورد آنچه

in the Garden this week on Sunday.

در باغ این هفته در روز یکشنبه اتفاق افتاد صحبت کنیم.

But you can see the sun is now coming out.

اما می توانید ببینید که خورشید اکنون بیرون می آید.

If you look very carefully at the bottom of the screen,

اگر با دقت به پایین صفحه نگاه کنید،

you will see there are some bluebells in the garden.

خواهید دید که چند زنگ آبی در باغ وجود دارد.

You can also see the Magnolia Bush

همچنین می توانید بوته ماگنولیا

in the distance with its purple flowers.

را از دور با گل های بنفش خود ببینید.

And you can also see the blue sky as well.

و همچنین می توانید آسمان آبی را نیز ببینید.

Lots of clouds at the moment.

در حال حاضر ابرهای زیادی وجود دارد.

It is a windy day and it is only around 18 Celsius.

این یک روز باد است و فقط حدود 18 درجه سانتیگراد است.

It's cool and breezy

خنک و نسیم است

and that's all I'm going to say about it.

و این تمام چیزی است که در مورد آن می گویم.

Hello also to Rosa.

سلام به رزا هم

Nice to see you here, Rosa, as well.

خوشحالم که تو را اینجا می بینم، رزا، همینطور.

Very nice to see you on the live chat.

بسیار خوشحالم که شما را در چت زنده می بینم.

It's great to be here.

خیلی خوب است که اینجا هستم.

I hope you are having a good week so far.

امیدوارم تا اینجا هفته خوبی رو پشت سر گذاشته باشید.

Not too bad here.

اینجا خیلی بد نیست

I'm slowly recovering from my recent drama with.

کم کم دارم از درام اخیرم با.

You know what?

میدونی چیه؟

Feeling much better, to be honest.

صادقانه بگویم احساس خیلی بهتری دارد.

My sense of smell and taste

حس بویایی و چشایی من

are almost back to how they were before.

تقریباً به حالت قبل برگشته است.

So it's very nice to be able to smell and taste once more.

بنابراین بسیار خوب است که بتوانید یک بار دیگر بو و مزه کنید .

I can actually go into the garden and smell

من واقعاً می توانم به باغ بروم و

the beautiful perfume from the flowers, which is very nice indeed.

عطر زیبای گل ها را استشمام کنم که واقعاً بسیار خوب است.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

So many blossoms in your garden at the moment.

در حال حاضر تعداد زیادی شکوفه در باغ شما وجود دارد.

Yes. Yes.

آره. آره.

So late spring early summer at the moment.

بنابراین اواخر بهار اوایل تابستان در حال حاضر.

And things are looking very nice indeed.

و همه چیز در واقع بسیار زیبا به نظر می رسد.

Did you see the news story yesterday?

خبر دیروز رو دیدی؟

There was a piece of art, a very famous piece of art

یک اثر هنری وجود داشت، یک اثر هنری بسیار معروف

that was up for sale.

که برای فروش بود.

I am sad to say that I did not buy it.

ناراحتم که بگم نخریدم.

I did not purchase this particular piece of art.

من این اثر هنری خاص را نخریدم.

And there it is.

و آنجاست.

If you've ever heard of Andy Warhol, you will know of his work.

اگر تا به حال نام اندی وارهول را شنیده باشید، از کارهای او مطلع خواهید شد.

He was an artist very prevalent during the 1960s.

او هنرمندی بود که در دهه 1960 بسیار رایج بود.

I suppose you might say that he is one of the foremost artists

فکر می کنم ممکن است بگویید که او یکی از برجسته ترین هنرمندان

in the world of pop art, pop art.

دنیای پاپ آرت، هنر پاپ است.

I'm sure you have come across his work in the past.

مطمئنم در گذشته با کارهای او برخورد کرده اید.

Well, one particular piece of work, a very famous piece of work

خب، یک اثر خاص، یک اثر بسیار معروف

by Andy Warhol was sold yesterday.

از اندی وارهول دیروز فروخته شد.

It is his famous print of Marilyn Monroe.

این چاپ معروف او از مرلین مونرو است.

It's sold in auction

در حراجی

for $195 million.

به قیمت 195 میلیون دلار فروخته شد.

Now, I'm going to be honest with you,

حالا، من می خواهم با شما صادق باشم،

I sometimes find the art world

من گاهی اوقات دنیای هنر را

a rather ludicrous place.

مکانی نسبتا مضحک می دانم.

People collect art.

مردم هنر را جمع آوری می کنند.

They will pay anything to have one

آنها برای داشتن یک

piece of artwork in their house,

اثر هنری در خانه خود هر هزینه ای می پردازند،

but I'm not sure about $195 million.

اما در مورد 195 میلیون دلار مطمئن نیستم.

That seems like a lot of money to pay for one piece of artwork.

به نظر می رسد پول زیادی برای پرداخت یک اثر هنری است.

But of course, there are people who will say, Mr.

اما البته، افرادی هستند که می گویند، آقای

Duncan, you silly man, that piece of art is unique.

دانکن، ای مرد احمق، آن اثر هنری بی نظیر است.

It was created by a very famous person, and a lot of people want it.

این توسط یک شخص بسیار معروف ساخته شده است و بسیاری از مردم آن را می خواهند.

So, of course, there is a marketplace for art.

بنابراین، البته، بازاری برای هنر وجود دارد.

So the more desirable a piece of artwork is,

بنابراین هر چه یک اثر هنری مطلوب تر باشد،

the more a person will be willing to pay for it.

فرد تمایل بیشتری برای پرداخت آن دارد.

So I suppose in this particular case

بنابراین من فکر می کنم در این مورد خاص

you might say that the artwork is desired a lot.

ممکن است بگویید که اثر هنری بسیار مورد علاقه است.

So there are a lot of collectors out there

بنابراین کلکسیونرهای زیادی وجود دارند

who would love to get their hands on that piece of art.

که دوست دارند آن اثر هنری را به دست آورند.

And that is the reason why

و به همین دلیل است که

it went for such a high price.

آن را برای چنین قیمت بالایی قرار داده است.

I think it might be one of the highest prices ever paid.

من فکر می کنم ممکن است یکی از بالاترین قیمت هایی باشد که تا به حال پرداخت شده است.

I'm sure there are higher prices but to me

من مطمئن هستم که قیمت های بالاتری وجود دارد اما برای

it is almost obscene.

من تقریباً زشت است.

It's almost an obscene amount of money to pay

پرداخت

for what is essentially a piece of canvas

برای چیزی که اساساً یک قطعه بوم

with something printed on the front.

با چیزی چاپ شده در جلوی آن است، تقریباً مبلغی ناپسند است.

So what can you say really?

پس واقعاً چه می توان گفت؟

But if there are people who are willing to spend that much money,

اما اگر افرادی هستند که حاضرند این مقدار پول را خرج کنند

then I suppose there will be people who will pay

، گمان می‌کنم افرادی هستند

that amount of money.

که این مقدار پول را پرداخت کنند.

And I suppose we can also think of other

و فکر می کنم می توانیم به

pieces of work that Andy Warhol has produced.

کارهای دیگری که اندی وارهول تولید کرده نیز فکر کنیم.

His famous ten of Campbell's Soup

ده معروف او از سوپ کمپبل

He painted a portrait of a can of soup

او پرتره ای از یک قوطی سوپ

and that, I believe,

را نقاشی کرد و من

is also worth quite a lot of money as well.

معتقدم که ارزش پول زیادی نیز دارد.

But I think I think it is madness.

اما فکر می کنم دیوانگی است.

Yes, I think a lot of people would say that it is madness

بله، فکر می‌کنم خیلی‌ها می‌گویند که

to spend that much money on

خرج کردن این همه پول برای

one piece of artwork.

یک اثر هنری دیوانگی است.

Michael says, yes, I agree that Andy Warhol was a great artist,

مایکل می گوید، بله، موافقم که اندی وارهول هنرمند بزرگی بود،

but paying for any piece of art

اما پرداخت برای هر اثر هنری

to the value of $195 million is total madness.

به ارزش 195 میلیون دلار دیوانگی کامل است.

Well, I suppose when you think about it, we could

خب، فکر می‌کنم وقتی به آن فکر می‌کنید،

we could look at anything in that perspective.

می‌توانیم به هر چیزی در این منظر نگاه کنیم.

For example, yesterday in the Houses of Parliament in London,

به عنوان مثال، دیروز در خانه های پارلمان لندن،

the the parliamentary procedure of the Queen's speech.

روند پارلمانی سخنرانی ملکه برگزار شد.

So these are the plans that the current government have for the country.

پس اینها برنامه هایی است که دولت فعلی برای کشور دارد.

Normally it is read out by the Queen, the Queen of England, Queen

معمولاً توسط ملکه ، ملکه انگلیس، ملکه

Elizabeth, but she's not feeling very well at the moment.

الیزابت خوانده می شود، اما او در حال حاضر حال خوبی ندارد.

So yesterday, instead, they have Prince Charles doing it.

بنابراین دیروز، در عوض، آنها شاهزاده چارلز را دارند که این کار را انجام می دهد.

A lot of people making a fuss about it.

بسیاری از مردم در مورد آن غوغا می کنند.

But my point is,

اما حرف من

there is a lot of money.

این است که پول زیادی وجود دارد.

There is a lot of money spent on the royal family.

پول زیادی برای خانواده سلطنتی خرج می شود.

It's a very contentious, very controversial subject.

این یک موضوع بسیار بحث برانگیز و بسیار بحث برانگیز است.

There are people that think that money should not be wasted

افرادی هستند که فکر می کنند پول را نباید هدر داد

and there are those who think the money is well spent.

و کسانی هستند که فکر می کنند پول به خوبی خرج شده است.

So there is a belief that having a royal family

بنابراین این باور وجود دارد که داشتن یک خانواده سلطنتی

something that people want to come and see

چیزی که مردم بخواهند بیایند و ببینند

will bring money into the country.

، پول وارد کشور می کند.

It is a very interesting moment of time.

لحظه بسیار جالبی از زمان است.

But Prince Charles was sitting on the most amazing gold and throne.

اما شاهزاده چارلز بر شگفت انگیزترین طلا و تاج و تخت نشسته بود.

And next to him was was the crown the queen's crown.

و در کنار او تاج تاج ملکه بود.

And that is priceless.

و این بی ارزش است.

It is a priceless artefact.

این یک مصنوع قیمتی است.

It is a thing that is so valuable.

این چیزی است که بسیار ارزشمند است.

It is very hard to put a price on it.

قیمت گذاری روی آن بسیار سخت است.

So people might say that in this day

بنابراین ممکن است مردم بگویند که در این

and age where there are so many people struggling,

روزگار که افراد زیادی در حال مبارزه هستند،

so many people trying to

افراد زیادی

to live and survive, you might find that

برای زندگی و زنده ماندن تلاش می کنند، ممکن است متوجه شوید که

spending $195 million on a painting

هزینه کردن 195 میلیون دلار برای یک

is obscene.

نقاشی ناپسند است.

It is something that is maybe bad taste as well.

چیزی است که شاید بد مزه هم باشد.

So I'm sure there would be a lot of people who would

بنابراین من مطمئن هستم که افراد زیادی هستند که

say, that's doing that.

می‌گویند، این کار را انجام می‌دهد.

Spending that much money on a painting is obscene.

خرج کردن این همه پول برای یک تابلوی نقاشی زشت است.

But there you go.

اما شما بروید.

If there is a market for it, if there are people out there who are willing to buy

اگر بازاری برای آن وجود داشته باشد، اگر افرادی وجود داشته باشند که مایل به خرید

or willing to spend that much money

یا خرج این مقدار پول

on one particular thing, then of course it's going to happen.

برای یک چیز خاص هستند ، مطمئناً این اتفاق خواهد افتاد.

It's going to happen.

قرار است اتفاق بیفتد.

But it is definitely a lot of money indeed.

اما قطعاً پول زیادی است.

Coming up later on, we are going to look at art.

بعداً می‌خواهیم به هنر نگاه کنیم.

I think it is a good subject, actually.

من فکر می کنم موضوع خوبی است، در واقع.

When we look at artwork, when we look at art in general.

وقتی به آثار هنری نگاه می کنیم، وقتی به هنر به طور کلی نگاه می کنیم.

What about you?

تو چطور؟

Do you like art?

آیا هنر دوست دارید؟

Do you like looking at art?

آیا دوست دارید به هنر نگاه کنید؟

Is there a certain type of art that you enjoy?

آیا نوع خاصی از هنر وجود دارد که از آن لذت ببرید؟

You might even ask the question, what is art?

حتی ممکن است این سوال را بپرسید که هنر چیست؟

What is it

چیست

Is it a form of expression?

آیا این یک شکل بیان است؟

Is it a form of understanding?

آیا این نوعی درک است؟

Is it a way of looking at the world around us?

آیا این روشی برای نگاه کردن به دنیای اطرافمان است؟

Is it a way of communicating?

آیا راهی برای برقراری ارتباط است؟

Art is something

هنر چیزی است

that I suppose you can describe as subjective.

که فکر می کنم شما می توانید آن را به عنوان ذهنی توصیف کنید.

Each person takes their own point of view.

هر فردی دیدگاه خود را دارد.

They take their own thing away

آنها چیزهای خود را

from that particular piece of art.

از آن قطعه هنری خاص دور می کنند.

And there are many different types of art.

و انواع مختلفی از هنر وجود دارد.

There are some artists

هنرمندانی هستند

who produce things that many people like There are some artists

که کارهایی را تولید می کنند که بسیاری از مردم دوست دارند، هنرمندانی هستند

who produce work that a lot of people don't understand,

که کارهایی را تولید می کنند که بسیاری از مردم آن را درک نمی کنند،

but they are still famous and they are still well known.

اما هنوز هم مشهور هستند و هنوز هم شناخته شده هستند.

I suppose you might say that Andy Warhol was one of those artists

فکر می کنم ممکن است بگویید اندی وارهول یکی از آن هنرمندانی

that not everyone understood.

بود که همه آن را درک نکردند.

Not everyone understood why

همه نمی‌دانستند که چرا

a portrait of a can of soup

یک پرتره از یک قوطی

would suddenly be so popular

سوپ ناگهان اینقدر محبوب می‌شود

and what it would do to other people

و با دیگران چه می‌کند،

But when we talk about art, I think it can be anything.

اما وقتی در مورد هنر صحبت می‌کنیم، فکر می‌کنم می‌تواند هر چیزی باشد.

I think anything can be art.

من فکر می کنم هر چیزی می تواند هنر باشد.

You might walk down the road and you might drop your hamburger

ممکن است در جاده قدم بزنید و ممکن است همبرگر

or your ice cream on the ground, and then maybe afterwards

یا بستنی خود را روی زمین بیندازید و سپس شاید پس

you take a photograph of it.

از آن از آن عکس بگیرید.

And then you put it on the Internet and you sell it

و سپس آن را در اینترنت قرار می دهید و آن را

as an original photograph or a piece of art.

به عنوان یک عکس اصلی یا یک اثر هنری می فروشید.

And people might they might actually want it.

و مردم ممکن است واقعاً آن را بخواهند.

They might say, Oh, you've captured

آنها ممکن است بگویند، اوه، شما

that moment of time so well.

آن لحظه از زمان را به خوبی ثبت کرده اید.

Look, Look at that ice cream

نگاه کن ببین اون بستنی

running away.

داره فرار میکنه

It is melting in the hot sun.

در آفتاب داغ در حال ذوب شدن است.

What does it all mean?

همه ی اینها چه معنایی میدهد؟

What is the message that the artist is trying to bring across?

این هنرمند چه پیامی را در پی دارد؟

But all I've done is taken a picture of an ice cream that I dropped on the floor.

اما تمام کاری که کرده ام این است که از یک بستنی که روی زمین انداخته ام عکس گرفته ام.

So to some people, it might mean nothing, but to other people,

بنابراین برای برخی از مردم، ممکن است هیچ معنایی نداشته باشد، اما برای افراد دیگر،

it might it might be the most creative thing they've ever seen, ever in the world.

ممکن است خلاق‌ترین چیزی باشد که تا به حال در دنیا دیده‌اند.

So it does depend.

بنابراین بستگی دارد.

It really does depend on what

واقعاً بستگی به این دارد که

that piece of art actually is.

آن قطعه هنری واقعاً چیست.

I can already see I'm having trouble with my connexion today, by the way.

اتفاقاً می‌توانم ببینم که امروز با اتصالم مشکل دارم.

So if I seem distracted, that's the reason why.

بنابراین اگر من حواس پرت به نظر می رسم، به همین دلیل است.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Sometimes the Internet has a slight problem.

گاهی اوقات اینترنت یک مشکل جزئی دارد.

So if you are having difficulty watching

بنابراین اگر در تماشای

my live stream that is the reason why.

پخش زنده من مشکل دارید، دلیل آن است.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

The United Kingdom makes so much money.

انگلستان خیلی پول در می آورد.

Being formal with their monarchy

رسمی بودن با سلطنت خود

and the tourists and the media attention.

و توجه گردشگران و رسانه ها.

Yes, I suppose that is the argument that a lot of people make

بله، من فکر می کنم این استدلالی است که بسیاری از مردم

for having the royal family in this country.

برای داشتن خانواده سلطنتی در این کشور مطرح می کنند.

They bring a lot of tourism.

گردشگری زیادی به ارمغان می آورند.

They bring people from all over the world

از سراسر دنیا

who want to come and see this.

کسانی را می آورند که می خواهند بیایند و این را ببینند.

They want to see it.

آنها می خواهند آن را ببینند.

So yes, I suppose that is the argument in favour of it.

بنابراین بله، من فکر می کنم این استدلال به نفع آن باشد.

So what about you? Do you like art?

درمورد شما چطور؟ آیا هنر دوست دارید؟

I suppose art can be anything that is expressionist

فکر می کنم هنر می تواند هر چیزی باشد که اکسپرسیونیستی باشد

or is expressed.

یا بیان شود.

So I suppose you could say that art is, is anything

بنابراین گمان می کنم می توانید بگویید که هنر چیزی

that is put forward as a creation.

است که به عنوان یک آفرینش مطرح می شود.

I suppose poetry, poetry is a form of art.

به نظر من شعر، شعر نوعی هنر است.

Maybe writing is also a form of art,

شاید نوشتن نیز نوعی هنر باشد،

but I'm talking more about the expression of painting or drawing,

اما من بیشتر در مورد بیان نقاشی یا طراحی صحبت می‌کنم،

something that you might go into an art gallery to take a look at.

چیزی که می‌توانید به یک گالری هنری بروید و نگاهی به آن بیندازید.

So that's the type of art I'm talking about.

بنابراین این نوع هنری است که من در مورد آن صحبت می کنم.

Some people like classic art.

برخی از مردم هنر کلاسیک را دوست دارند.

They like to look at the old classical art,

آنها دوست دارند به هنر کلاسیک قدیمی

the beautiful oil paintings.

، نقاشی های رنگ روغن زیبا نگاه کنند.

Some people like modern art.

برخی از مردم هنر مدرن را دوست دارند.

Some people like to look at things that don't quite make sense.

برخی از مردم دوست دارند به چیزهایی نگاه کنند که کاملاً منطقی نیستند.

Something that is maybe surreal.

چیزی که شاید سورئال باشد.

Maybe you are a big fan of Salvador Dali.

شاید شما از طرفداران بزرگ سالوادور دالی باشید.

He liked all of that.

او همه اینها را دوست داشت.

You see so it does depend.

می بینید پس بستگی دارد.

I think everyone has their own view of art.

فکر می کنم هرکسی نگاه خودش به هنر را دارد.

Some people get it.

برخی افراد آن را دریافت می کنند.

Some people understand it and some people don't.

بعضی ها آن را می فهمند و بعضی ها نمی فهمند.

Some people do not.

برخی از مردم این کار را نمی کنند.

Can I say hello to Claudia?

آیا می توانم به کلودیا سلام کنم؟

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

I was thinking of you last week, Claudia,

من هفته گذشته به تو فکر می کردم، کلودیا،

or during the week, and I suddenly realise

یا در طول هفته، و ناگهان متوجه

just that every time we have a live stream on Sunday,

شدم که هر بار که ما یک استریم زنده در روز یکشنبه داریم،

you always seem to be cooking something in the kitchen.

به نظر می رسد که شما همیشه در حال پختن چیزی در آشپزخانه هستید.

So I was almost thinking of having a new feature on Sunday.

بنابراین من تقریباً به داشتن یک ویژگی جدید در روز یکشنبه فکر می کردم.

I was going to call it What's Cooking, Claudia

می خواستم اسمش را بگذارم «آشپزی چیست، کلودیا»

Is that a good idea or not?

آیا این ایده خوبی است یا نه؟

So maybe.

Maybe every Sunday we could actually talk about what Claudia is cooking in the kitchen.

پس شاید.

شاید هر یکشنبه بتوانیم در مورد آنچه کلودیا در آشپزخانه می پزد صحبت کنیم.

Or maybe you what you're cooking.

یا شاید شما چیزی که در حال پختن هستید.

Because I know a lot of people like to gather as a family

چون می‌دانم خیلی‌ها دوست دارند هر آخر هفته به عنوان یک خانواده دور هم جمع شوند

every weekend, so you might find that there are people who get together.

، بنابراین ممکن است متوجه شوید که افرادی هستند که دور هم جمع می‌شوند.

They come together, and quite often

آنها با هم جمع می شوند و اغلب

there will be a lot of food consumed.

مواد غذایی زیادی مصرف می شود.

So that is something I'm thinking of doing as well.

بنابراین این چیزی است که من نیز به انجام آن فکر می کنم.

Lewis says there is a

لوئیس می‌گوید

lot of criticism of the Queen's Speech,

انتقادات زیادی از سخنرانی ملکه وجود دارد،

not a word about the rising cost of living Yes, well,

حتی یک کلمه در مورد افزایش هزینه‌های زندگی، بله، خوب،

it would appear these days

به نظر می‌رسد این

a lot of people think if you live in England or the U.K., that you all have great lives.

روزها بسیاری از مردم فکر می‌کنند که اگر در انگلیس یا بریتانیا زندگی می‌کنید ، همه شما عالی هستید. زندگی می کند.

Well, there are many people who are struggling and there are many people

خب، افراد زیادی هستند که در حال مبارزه هستند و افراد زیادی هستند

who will be struggling more

که در چند ماه آینده بیشتر با مشکل مواجه خواهند شد

over the next few months.

.

And we all know why.

و همه ما می دانیم چرا.

Mostly because of energy,

بیشتر به دلیل انرژی

the price of energy, the price of heating your house,

، قیمت انرژی، قیمت گرم کردن خانه

and also the price of buying food to put on your table

و همچنین قیمت خرید غذا برای قرار دادن روی میز

are both increasing as well.

هر دو در حال افزایش هستند.

But there wasn't much mention of it yesterday.

اما دیروز زیاد به آن اشاره نشد.

It wasn't mentioned much in the Queen's Speech, and a lot of people

در سخنرانی ملکه زیاد به آن اشاره نشده بود و بسیاری از مردم

were a bit disappointed, to say the least.

حداقل ناامید شده بودند.

Claudia says, I like paintings of landscapes.

کلودیا می گوید، من نقاشی های مناظر را دوست دارم.

I think the paintings would represent windows on the wall.

فکر می‌کنم نقاشی‌ها نمایانگر پنجره‌های روی دیوار هستند.

I'm a big fan of John Constable.

من یکی از طرفداران پر و پا قرص جان کنستبل هستم.

I don't know if you've heard of him, but Constable,

نمی دانم نام او را شنیده اید یا نه، اما پاسبان،

very popular, very famous artist.

هنرمند بسیار محبوب، بسیار مشهور.

Countryside scene.

صحنه روستایی

He was very good with his landscapes,

او با مناظر خود بسیار خوب بود و

recreating rural scenes.

صحنه های روستایی را بازسازی می کرد.

And we used to have

و

we used to have one of his paintings on the wall in our house.

ما قبلاً یکی از نقاشی های او را روی دیوار خانه خود داشتیم.

Not the original, of course.

البته نه اصلش

Of course not.

البته که نه.

It wasn't the original painting, but it was a print,

این نقاشی اصلی نبود، اما یک چاپ بود،

and that was was a constable.

و آن یک پاسبان بود.

So I've always liked John Constable's work to be honest.

بنابراین من همیشه کار جان کنستبل را دوست داشتم صادقانه بگویم.

Tranquil.

آرام

A lot of his paintings are tranquil,

بسیاری از نقاشی های او آرام،

peaceful, relaxing.

آرام، آرامش بخش هستند.

I like it very much.

خیلی دوستش دارم.

Most and says, I like art.

بیشتر و می گوید، من هنر را دوست دارم.

I love art.

من هنر را دوست دارم.

What about painting?

در مورد نقاشی چطور؟

What about creating art yourself?

در مورد خلق هنر خودتان چطور؟

And it is true that a lot of people nowadays are actually going into

و این درست است که امروزه بسیاری از مردم در واقع به سراغ

you making their own works of art.

شما می روند تا آثار هنری خود را بسازند.

They are actually deciding to make their own art, which is lovely.

آنها در واقع تصمیم دارند هنر خود را بسازند که دوست داشتنی است.

Very nice indeed.

خیلی قشنگه واقعا

Thank you, Fernando, for joining us today.

از شما، فرناندو، برای اینکه امروز به ما ملحق شدید متشکرم.

That's very kind of you to.

این خیلی لطف شماست.

To join in with the live chat.

برای پیوستن به چت زنده.

So today we are looking at some subjects, some things that we are going to talk about.

بنابراین امروز ما به برخی موضوعات نگاه می کنیم، چیزهایی که قرار است در مورد آنها صحبت کنیم.

We are looking at words connected to winning, losing

ما به دنبال کلمات مرتبط با برد، باخت

and finding all of that coming up in a few moments.

و یافتن همه این موارد در چند لحظه هستیم.

The I know a lot of

من می دانم که بسیاری از

you like to see the cows and their well

شما دوست دارید گاوها و چاه آنها را ببینید،

I think it explains itself early.

فکر می کنم زودتر توضیح می دهد.

We have the cows

ما گاوها

and we all live for another 20 minutes.

را داریم و همه ما 20 دقیقه دیگر زندگی می کنیم.

And I hope you are having a good Wednesday where you are as well.

و امیدوارم چهارشنبه خوبی را که در آن هستید سپری کنید.

And I hope you are having no difficulty watching today's live stream.

و امیدوارم برای تماشای پخش زنده امروز هیچ مشکلی نداشته باشید.

I know there might be one or two issues, but

من می دانم که ممکن است یکی دو مشکل وجود داشته باشد، اما

I will try to stay with you as long as I can.

سعی می کنم تا زمانی که بتوانم با شما بمانم.

I don't know what is going on, but there is a slight problem with the connexion.

نمیدونم جریان چیه ولی کانکس یه مشکل جزئی داره.

Unfortunately, which is not very nice when you think about it.

متأسفانه وقتی به آن فکر می کنید خیلی خوب نیست.

Some artists

برخی از هنرمندان

didn't earn much money while they are living, but after they passed away they became millionaires.

تا زمانی که زندگی می کنند، درآمد چندانی نداشتند، اما پس از مرگ میلیونر شدند.

For example. Van Gough.

مثلا. ون گوف.

Did you know that Van Gogh did sell some of his paintings before he died?

آیا می دانستید که ون گوگ برخی از نقاشی های خود را قبل از مرگ فروخت؟

I think this is actually a common myth, but it is true

من فکر می‌کنم این در واقع یک افسانه رایج است، اما درست است

that he did actually sell some of his work.

که او واقعاً برخی از کارهایش را فروخت.

So there is this.

بنابراین این وجود دارد.

I think it has become a myth of the

من فکر می کنم که این به یک اسطوره

the and appreciated artists.

از هنرمندان و قدردانی شده است.

I think that's the word I'm looking for, unappreciated.

من فکر می کنم این کلمه ای است که من به دنبال آن هستم، قدردانی نشده است.

We often see artists when they are alive as being unappreciated

ما اغلب هنرمندان را وقتی زنده هستند می بینیم که قدردانی نمی شوند

and then after they die suddenly everyone appreciates the work they did.

و بعد از مرگ ناگهان همه از کاری که انجام داده اند قدردانی می کنند.

So I think it can happen from time to time.

بنابراین فکر می کنم هر از گاهی ممکن است این اتفاق بیفتد.

You might think that sometimes an artist

شاید فکر کنید گاهی یک هنرمند

when they are alive, they are producing their work might not make much money.

وقتی در قید حیات است در حال تولید آثارش است ممکن است درآمد چندانی نداشته باشد.

But yes, it is true that Van Gogh

اما بله، درست است که ون گوگ

did or Van Gogh, depending on how you want to pronounce it,

انجام داد یا ون گوگ، بسته به نحوه تلفظ آن،

did actually make money from his paintings.

در واقع از نقاشی هایش درآمد کسب کرد.

Of course, not quite as much

البته نه به اندازه ای

as his

paintings sold for later on after he passed away.

که

نقاشی هایش بعد از مرگش فروخته شد.

But yes, definitely he did make some money.

اما بله، قطعا او مقداری پول درآورد.

Michael Labus huge

مایکل لابوس تورم عظیم

inflation is and will be at least for the next several months.

حداقل تا چند ماه آینده است و خواهد بود.

The biggest problem for the world economy?

بزرگترین مشکل اقتصاد جهان؟

Well, I think everyone is going to have to tighten their belts.

خوب، من فکر می کنم همه باید کمربند خود را ببندند.

If you tighten your belt, you make your belt tighter,

اگر کمربندتان را ببندید، کمربندتان را محکم‌تر می‌کنید، به

it means you are going to eat less you are going to spend less money

این معنی است که کمتر غذا می‌خورید، پول کمتری

on things like food,

را برای چیزهایی مانند غذا،

essential things.

چیزهای ضروری خرج خواهید کرد.

So we often say that a person will tighten their belt.

بنابراین اغلب می گوییم که یک نفر کمربند خود را محکم می کند.

It means that you are going to spend less money

این بدان معنی است که شما پول کمتری را خرج خواهید کرد

and quite often on things that you need, things

و اغلب برای چیزهایی که نیاز دارید، چیزهایی که واقعاً به آنها نیاز دارید، خرج می کنید،

that you really do need

So we are going to have a look at a subject.

بنابراین ما به یک موضوع نگاه خواهیم کرد.

I hope this is going to be an interesting subject.

امیدوارم موضوع جالبی باشه

I really do.

من حتما انجام میدم.

I hope you are going to enjoy today's topic,

امیدوارم از موضوع امروز لذت

find loose with

ببرید، با

words connected to those things.

کلمات مرتبط با آن چیزها رها شوید.

You when you lose, you find.

تو وقتی باختی پیدا می کنی

So those are today's words

بنابراین اینها کلمات امروزی هستند

that we are going to have a look at to find something

که ما قصد داریم به آنها نگاهی بیندازیم تا چیزی

to make a discovery or catch sight of something,

برای کشف یا مشاهده چیزی پیدا کنیم،

something that you could not see, something that was not visible.

چیزی که شما نمی توانستید ببینید، چیزی که قابل مشاهده نبود.

Certainly

مطمئناً

is you find

something to find, something is to make a discovery.

چیزی برای یافتن پیدا می کنید، چیزی برای کشف کردن است.

You find something or to catch sight of something,

چیزی را پیدا می کنید یا چیزی را می بینید،

maybe something you couldn't see.

شاید چیزی را که نمی توانستید ببینید.

But now you can.

اما اکنون می توانید.

You find something

شما چیزی را پیدا می کنید که

one might find something

ممکن است چیزی

or find out about something or find a solution.

را پیدا کنید یا در مورد چیزی بدانید یا راه حلی پیدا کنید.

To a problem.

به یک مشکل

So there are many ways of expressing the word find many ways

بنابراین راه های زیادی برای بیان کلمه وجود دارد، راه های زیادی برای

of doing it.

انجام آن پیدا کنید.

To discover

کشف

something is to find

چیزی، یافتن

to uncover something hidden is find.

برای کشف چیزی پنهان، یافتن است.

So something you could not see.

بنابراین چیزی که شما نمی توانید ببینید.

Maybe you find it.

شاید پیداش کنی

You uncover the thing that you are looking for

شما چیزی را که به دنبال آن هستید کشف می کنید

or maybe you find it without realising

یا شاید آن را پیدا می کنید بدون اینکه متوجه شوید

it was there all the time and you didn't know it was there to uncover.

همیشه آنجا بوده است و نمی دانستید که برای کشف آن وجود دارد.

Something hidden is find.

چیزی پنهان پیدا شده است.

And we have the common use of find, which is to discover.

و ما کاربرد رایج find را داریم که کشف کردن است.

But of course we can also have the past tense a find

اما البته ما می توانیم زمان گذشته را

which is found found.

نیز پیدا کنیم.

So you find something you have found something.

بنابراین شما چیزی را پیدا می کنید که چیزی را پیدا کرده اید.

Something has been found.

چیزی پیدا شده است.

You might try to find something

ممکن است سعی کنید چیزی را بیابید که

we are trying to find a cure for lung cancer.

ما در حال تلاش برای یافتن درمانی برای سرطان ریه هستیم.

So in this particular sentence you are searching for a cure.

بنابراین در این جمله خاص شما به دنبال درمان هستید.

You are trying to find the cure

شما در حال تلاش برای یافتن درمان

or something that can make that thing better

یا چیزی هستید که می تواند آن چیز را بهتر کند

or to ease the pain or suffering of people suffering

یا درد یا رنج افرادی

with that particular disease or illness.

را که از آن بیماری یا بیماری خاص رنج می برند کاهش دهد.

So yes, you are trying to find

بنابراین بله، شما در حال تلاش برای یافتن

you are trying to discover the cure.

هستید و در حال تلاش برای کشف درمان هستید.

One is searching for something

یکی در جستجوی چیزی است

you might be searching for something that is hidden

که ممکن است در جستجوی چیزی باشید که در

or buried beneath the ground.

زیر زمین پنهان یا مدفون شده است.

We are hoping to find the secret tomb.

ما امیدواریم که مقبره مخفی را پیدا کنیم.

If you are looking for a tomb, you might be digging.

اگر به دنبال مقبره ای هستید، ممکن است در حال حفاری باشید.

You might be searching underground for something

ممکن است در زیر زمین به دنبال چیزی باشید

that is hidden and you are hoping that you will find it.

که پنهان است و امیدوارید که آن را پیدا کنید.

The thing discovered is

چیز کشف شده

a find so you can describe the things

یک یافته است، بنابراین می توانید چیزهایی را

that you find as a find.

که پیدا می کنید به عنوان یک یافته توصیف کنید.

The thing itself is the find.

خود چیز همان یافته است.

There were some interesting finds

یافته های جالبی وجود داشت

that we are excited to show you.

که ما مشتاقیم به شما نشان دهیم.

So the find can also be the noun.

پس پیدا هم می تواند اسم باشد.

The actual thing that you found

چیزی که پیدا کردید را

can be described as a find.

می توان به عنوان یک یافته توصیف کرد.

Quite often in archaeology

اغلب در باستان شناسی

you will hear the word find used

می شنوید که از کلمه Find استفاده می شود

and accidental discovery is found.

و کشف تصادفی پیدا می شود.

I found a £10 note on the bus

من یک اسکناس 10 پوندی در اتوبوس

have you ever found many?

پیدا کردم آیا تا به حال اسکناس های زیادی پیدا کرده اید؟

It's a lovely feeling when you're walking along the road

احساس دوست داشتنی است وقتی در جاده راه

and suddenly you find money

می روید و ناگهان پولی

on the pavement or on the sidewalk.

را در پیاده رو یا پیاده رو پیدا می کنید.

It's a very, very nice feeling.

این احساس بسیار بسیار خوبی است.

I found a £10 note on the bus

من یک اسکناس 10 پوندی در اتوبوس

they have found a body in the lake

پیدا کردم، آنها جسدی را در دریاچه

they find something,

پیدا کردند، چیزی پیدا کردند

the person has found something.

، آن شخص چیزی پیدا کرد.

Of course, that is the past tense.

البته این زمان گذشته است.

The person has found something.

شخص چیزی پیدا کرده است.

The thing has been found

چیزی که

it has been discovered

پیدا شده است کشف شده است که

a hidden mineral or substance might be found underground.

یک ماده معدنی یا ماده پنهان ممکن است در زیر زمین پیدا شود.

The word strike can be used in this situation.

در این شرایط می توان از کلمه اعتصاب استفاده کرد.

So maybe you are digging underground.

بنابراین شاید شما در حال حفاری زیر زمین هستید.

You are looking for something, maybe something valuable or maybe something useful.

شما به دنبال چیزی هستید، شاید چیزی ارزشمند یا شاید مفید.

And then when you find it, we can use the word strike.

و سپس وقتی آن را پیدا کردید، می توانیم از کلمه اعتصاب استفاده کنیم.

We are hoping to strike oil here

امیدواریم

after two days digging, they struck gold.

بعد از دو روز حفاری اینجا نفت بزنیم، طلا زدند.

So in those two situations, you can see the word

بنابراین در آن دو حالت، می توانید ببینید که از کلمه

strike and struck are used

اعتصاب و ضربه زده استفاده می شود،

you find something that is underground,

چیزی را پیدا می کنید که زیر زمین است

you might strike oil,

، ممکن است به نفت ضربه

maybe you do it by accident,

بزنید، شاید تصادفی این کار را انجام دهید،

maybe you are not looking for oil, but you still find it.

شاید دنبال نفت نیستید، اما هنوز آن را پیدا می کنید.

You strike oil.

نفت می زنید.

There are, of course, many people these days who search

البته این روزها افراد زیادی هستند که به

for precious metals such as gold.

دنبال فلزات گرانبها مانند طلا هستند.

And I think it's in Australia.

و فکر می کنم در استرالیا باشد.

I know in Australia there are certain minerals

من می دانم که در استرالیا مواد معدنی

or certain types of precious metal

خاصی یا انواع خاصی از فلزات گرانبها

that people often search for.

وجود دارد که مردم اغلب آنها را جستجو می کنند.

I also believe there are some reality

من همچنین معتقدم که برخی از

shows as well devoted to that.

واقعیت‌ها نیز به آن اختصاص داده شده‌اند.

The word find has many synonyms.

کلمه Find مترادف های زیادی دارد.

For example, locate you, try to locate something,

به عنوان مثال، شما را بیابید، سعی کنید چیزی را پیدا کنید، چیزی را

you search for something, you are looking for something,

جستجو کنید، به دنبال چیزی هستید،

you try to locate something,

سعی کنید مکان چیزی را پیدا کنید،

uncover.

کشف کنید.

You find something, you uncover something.

شما چیزی پیدا می کنید، چیزی را کشف می کنید.

Something has been revealed to you, something you were looking for.

چیزی برای شما آشکار شده است، چیزی که به دنبال آن بودید.

We can also have on earth if you unearth something,

ما همچنین می توانیم روی زمین داشته باشیم اگر چیزی را از زیر خاک بیرون بیاورید، به

it means you find something underground or something that was hidden.

این معنی است که چیزی در زیر زمین یا چیزی که پنهان شده بود را پیدا می کنید.

But now you have found it.

اما اکنون شما آن را پیدا کرده اید.

You have an earth that think you have found it

شما زمینی دارید که فکر می کنید آن را در جایی دفن شده پیدا کرده اید

buried somewhere.

.

Recover you recover something, you find something.

بازیابی شما چیزی را بازیابی می کنید، چیزی پیدا می کنید.

Maybe if a ship has sunk

شاید اگر یک کشتی در

beneath the ocean or maybe an aeroplane has

زیر اقیانوس غرق شده یا شاید یک هواپیما سقوط کرده است

crashed, you have to try and find it.

، شما باید تلاش کنید و آن را پیدا کنید.

You recover the plane

هواپیما را

or you recover the wreckage

بازیابی می کنید یا

of the ship from beneath the ocean.

بقایای کشتی را از زیر اقیانوس بازیابی می کنید.

You recover.

شما بهبود می یابند.

To come across something is find.

برخورد با چیزی پیدا کردن است.

You come across something.

به چیزی برخورد می کنی

Maybe you are walking down the road and you come across a child who is lost.

شاید در حال قدم زدن در جاده هستید و با کودکی روبرو می شوید که گم شده است.

You suddenly find that person you discover them

شما ناگهان آن شخصی را پیدا می کنید که متوجه شدید او

to hit upon.

باید به او ضربه بزند.

Something is also to find

چیزی نیز این است که

you stumble on something you find something by accident.

شما را در چیزی پیدا کند که به طور تصادفی چیزی را پیدا کنید.

So if you stumble on something, it means you find something

بنابراین اگر به چیزی برخورد کردید، به این معنی است که به طور تصادفی چیزی را پیدا کرده اید

by accident.

.

The word lose refers to an event

کلمه از دست دادن به رویدادی اشاره دارد

where something has been taken away or suddenly disappears.

که در آن چیزی برداشته شده یا ناگهان ناپدید می شود.

It suddenly vanish is so the word lose can often be

به طور ناگهانی ناپدید می شود، بنابراین کلمه از دست دادن اغلب می تواند

expressed as the opposite to find

به صورت مخالف بیان شود تا

you lose something, you find something.

شما چیزی را از دست بدهید، چیزی را پیدا کنید.

The word lose refers to an event

کلمه از دست دادن به رویدادی اشاره دارد

where something has been taken away or suddenly disappears.

که در آن چیزی برداشته شده یا ناگهان ناپدید می شود.

A thing you own has vanished.

چیزی که شما مالک آن هستید ناپدید شده است.

I have lost my car keys.

کلید ماشینم را گم کرده ام

I put them down this morning.

امروز صبح آنها را زمین گذاشتم.

But now I can't find them.

ولی الان نمیتونم پیداشون کنم

I have lost them.

من آنها را از دست داده ام.

They have disappeared.

ناپدید شده اند.

They seem to have vanished.

انگار ناپدید شده اند.

To be defeated is lose.

شکست خوردن، باخت است.

We lost the match last night.

بازی دیشب را باختیم.

You did not win you lost.

برنده نشدی باختی

You did not win the match.

شما در مسابقه برنده نشدید.

You lost the match.

مسابقه رو باختی

You were defeated.

شکست خوردی

A valuable thing that was taken away.

چیز ارزشمندی که برداشته شد.

He lost his driving licence due to drunk driving.

گواهینامه رانندگی خود را به دلیل رانندگی در حالت مستی از دست داد.

So maybe if you break the rules of the road, you might find that they.

بنابراین شاید اگر قوانین جاده را زیر پا بگذارید، ممکن است متوجه شوید که آنها.

They will restrict your ability to drive a car.

آنها توانایی شما را در رانندگی ماشین محدود می کنند.

They will take away your driving licence.

گواهینامه رانندگی شما را می گیرند.

So you lost your driving licence

بنابراین گواهینامه رانندگی خود را

because you broke the rules or the law.

به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین یا قانون از دست دادید.

Maybe you were driving too fast,

شاید خیلی تند رانندگی می کردید،

maybe you were driving dangerously,

شاید خطرناک رانندگی می کردید،

or perhaps you were driving

یا شاید تحت تأثیر الکل رانندگی می کردید

under the influence of alcohol

he lost his driving licence for drunk driving.

که او گواهینامه رانندگی خود را به دلیل رانندگی در حالت مستی از دست داده است.

He was driving whilst intoxicated

او در حالی که مست بود رانندگی می کرد

the word lose is often

، کلمه باخت اغلب

confused with loose.

با شل اشتباه گرفته می شود.

It is true quite often the word loose

این درست است که اغلب کلمه شل

is confused with loose.

با شل اشتباه گرفته می شود.

They are two different words.

آنها دو کلمه متفاوت هستند.

I will explain.

توضیح خواهم داد.

The word loose means some things that is not secure

لغت در لغت به معني چيزهايي است كه ايمن نيست

or is in danger of falling or something

يا خطر سقوط دارد و يا چيزي

that is not fixed in place is

كه در جاي خود ثابت نشده است

loose.

شل است.

Something that moves easily,

چیزی که به راحتی حرکت می کند،

something that is not secure or firmly fixed is loose.

چیزی که ایمن یا محکم ثابت نیست شل است.

I have a loose tooth 000.

من یک دندان لق 000 دارم

The tooth is not secure.

. دندان امن نیست.

The dentist said I might lose my teeth.

دندانپزشک گفت ممکن است دندان هایم را از دست بدهم.

The teeth will fall out

دندان ها خواهد افتاد،

I don't want to lose my teeth, to be honest.

راستش را بخواهید نمی خواهم دندان هایم را از دست بدهم.

The dentist said I might lose my teeth

دندانپزشک گفت ممکن است دندان هایم را از دست بدهم

I have a loose tooth

من یک دندان لق دارم

so the teeth are in your mouth,

بنابراین دندان ها در دهان شما هستند،

but they are loose

اما آنها لق هستند

the word loose has many synonyms.

کلمه لق دارای مترادف های زیادی است.

For example, mislay.

مثلا mislay.

You can lose something maybe you are walking down the road

ممکن است چیزی را گم کنید، شاید در جاده

and you lose your money, you lose your car

راه می روید و پول خود را از دست می دهید، کلید ماشین خود را گم می

keys, maybe you lose your dog.

کنید، شاید سگ خود را گم می کنید.

Maybe your dog runs away and you can't find your dog anywhere.

شاید سگ شما فرار کند و شما نتوانید سگ خود را جایی پیدا کنید.

So the word lose

بنابراین کلمه باخت را

can be expressed as mislay drop

می توان به صورت mislay drop

misplace to be defeated is to lose.

misplace to be lost به معنای از دست دادن بیان کرد.

If you are beaten in a match or a game or a battle,

اگر در یک مسابقه یا بازی یا نبرد

you lose to be beaten,

شکست بخورید، برای شکست خوردن

to fail and you fail

، شکست خوردن و

at something you lose.

در چیزی که می‌بازید شکست می‌خورید.

You are not successful.

شما موفق نیستید.

You go down.

تو برو پایین

It means you have lost the game or the match.

یعنی بازی یا مسابقه را باخته اید.

You go down

شما

then we have the word win.

پایین بیایید و ما کلمه برد را داریم.

The word winning refers to the occurrence of gaining something

کلمه برنده شدن به اتفاق به دست آوردن چیزی

as a prise so quite often

به عنوان جایزه اشاره دارد، بنابراین اغلب

if you win, it means you get something.

اگر برنده شوید، به این معنی است که چیزی به دست می آورید.

Maybe you play the game or you gambled or you did something

شاید شما بازی را انجام داده اید یا قمار کرده اید یا کاری انجام داده اید

that meant that you might win a prise.

که به این معنی است که ممکن است برنده شوید.

Well, if you win the prise, it means you have been successful.

خوب، اگر جایزه را بردید، به این معنی است که موفق بوده اید.

You have gained something as a prise

شما چیزی را به عنوان جایزه به دست آورده اید

to come first, and the contest is described as winning.

تا اول شوید و مسابقه به عنوان برنده توصیف می شود.

You have won the contest

شما در این مسابقه برنده

a lot of people

شدید

yesterday were talking about the Eurovision

دیروز افراد زیادی در مورد مسابقه آواز یوروویژن صحبت

Song Contest, which happens across Europe at this time of year.

می کردند که در این زمان از سال در سراسر اروپا برگزار می شود.

As we start to choose the people

همانطور که شروع به انتخاب افرادی می کنیم

who will represent their countries

که نماینده کشورشان هستند،

you might win some money in a lottery.

ممکن است در قرعه کشی مقداری پول برنده شوید.

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

Very nice.

بسیار خوب.

So if you win some money in a lottery, maybe

بنابراین اگر در قرعه کشی مقداری پول برنده شوید، ممکن است

you win a lot of money in the lottery.

در لاتاری پول زیادی برنده شوید.

Very nice.

بسیار خوب.

I like the sound of that.

من صدای آن را دوست دارم.

Some lucky person.

یه آدم خوش شانس

Yesterday, did you see the news story?

دیروز خبر رو دیدی؟

Some lucky person won

یک فرد خوش شانس

£184 million

on the European lottery.

در بخت آزمایی اروپا 184 میلیون پوند برنده شد.

Can you believe that?

آیا می توانید آن را باور کنید؟

£184 million.

184 میلیون پوند

One person, just one individual, one ticket

یک نفر، فقط یک نفر، یک بلیط

184 million

184 میلیون

how lovely.

چقدر دوست داشتنی است.

Good for them.

برای آنها خوب است.

That's all I can say. Good for them.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم. برای آنها خوب است.

I'm so glad that they weren't all that many.

خیلی خوشحالم که این همه زیاد نبودند.

I'm not bitter and I'm not jealous.

من تلخ نیستم و حسود نیستم.

Yeah,

آره

maybe a little.

شاید کمی

The winner has won.

برنده برنده شده است.

They have won a prise.

آنها یک جایزه برده اند.

The person is a winner.

شخص برنده است.

So the person who wins is the winner.

بنابراین شخصی که برنده می شود برنده است.

We can say that they have won.

می توان گفت که آنها پیروز شده اند.

They have won a prise.

آنها یک جایزه برده اند.

So quite often we use one as the past tense of win

بنابراین اغلب ما از یکی به عنوان زمان گذشته برنده استفاده می

the top money prise is often

کنیم که جایزه اصلی اغلب

described as the jackpot.

به عنوان جکپات توصیف می شود.

So if you win the top prise, if you win the largest amount

بنابراین اگر جایزه برتر را برنده شوید، اگر بیشترین مبلغ

or the biggest prise, we can say that you have won.

یا بزرگترین جایزه را ببرید، می توانیم بگوییم که برنده شده اید.

There it is the jackpot if you have won the jackpot,

اگر جک‌پات را برده‌اید، جک‌پات است، به

it means you have won the largest prise.

این معناست که شما برنده‌ترین جایزه شده‌اید.

So you might say that in the lottery yesterday

بنابراین ممکن است بگویید که در قرعه کشی دیروز

someone won the jackpot.

شخصی برنده جکپات شد.

They won the largest prise that is available.

آنها بزرگترین جایزه ای را که در دسترس است بردند.

The top prise is described as the jackpot.

جایزه برتر به عنوان جکپات توصیف می شود.

Very nice.

بسیار خوب.

There is a phrase

عبارتی وجود دارد

that goes finders keepers, losers, weepers,

که می گوید finders keepers, losts, weepers

which refers to the ownership of a found object

که به مالکیت یک شی پیدا شده اشاره دارد

the person who found it now owns it.

که شخصی که آن را پیدا کرده است اکنون مالک آن است.

Quite often if you find something in the street, if you find some money

اغلب اوقات اگر چیزی در خیابان پیدا کردید، اگر مقداری پول

or maybe something that was dropped or left,

یا شاید چیزی را پیدا کردید که رها یا رها شده بود،

there is a saying that goes

ضرب المثلی وجود دارد که می گوید

finders keepers, losers, weepers

یابنده نگهبانان، بازنده ها، گریه کنندگان

that says that if you do find something, that thing now belongs to you.

می گوید که اگر چیزی پیدا کردید، آن چیز اکنون متعلق به آن است. شما.

However, in law it is not always the case because ownership

با این حال، در قانون همیشه اینطور نیست زیرا

is often described as nine tenths of the law.

مالکیت اغلب به عنوان نه دهم قانون توصیف می شود.

So if you actually do own something, if it really does belong to you,

بنابراین اگر شما واقعاً مالک چیزی هستید، اگر واقعاً متعلق به شما باشد،

even if another person finds that thing in the street,

حتی اگر شخص دیگری آن چیز را در خیابان پیدا کند،

it is still yours because you own it.

باز هم مال شماست زیرا شما مالک آن هستید.

It is yours.

مال تو است.

It belongs to you, especially

متعلق به شماست، به خصوص

if you can prove that that thing belongs to you.

اگر بتوانید ثابت کنید که آن چیز متعلق به شماست.

So just to recap

بنابراین فقط خلاصه کردن

before we go to find is to discover.

قبل از رفتن به یافتن، کشف کردن است.

You discover something, you find something

شما چیزی را کشف می کنید، چیزی را

to lose is to mislay

برای از دست دادن پیدا می کنید، گمراه کردن

or to be defeated.

یا شکست خوردن است.

You lose a match, you lose a game

یک مسابقه را باختید، یک بازی را

or something vanishes.

باختید یا چیزی ناپدید شد.

You lose your keys, you lose your money.

کلیدهای خود را گم می کنید، پول خود را گم می کنید.

Also, of course, if you are gambling,

همچنین، البته، اگر قمار می کنید،

maybe you lose all your money

ممکن است تمام پول خود را از دست بدهید

whilst gambling is not a good thing, really.

در حالی که قمار واقعا چیز خوبی نیست.

And of course, win can be expressed as gain by chance.

و البته برد را می توان به صورت سود تصادفی بیان کرد.

If you win something then you gain something by chance

اگر چیزی را بردید، به طور اتفاقی چیزی به دست آوردید

or you overcome something, you win.

یا بر چیزی غلبه کردید، برنده می شوید.

Maybe you are having to go to court

شاید مجبور باشید

to fight another person in court.

برای مبارزه با شخص دیگری در دادگاه به دادگاه بروید.

Maybe there is something you are trying to achieve or

شاید چیزی وجود داشته باشد که برای رسیدن به آن تلاش می کنید یا

maybe a difficulty you are having in your life.

ممکن است مشکلی در زندگی خود داشته باشید.

We can say that you win, you succeed, you overcome

می‌توانیم بگوییم که شما برنده می‌شوید، موفق می‌شوید، بر

another word we can use is triumph as well.

کلمه دیگری که می‌توانیم استفاده کنیم، پیروزی نیز غلبه می‌کنید.

You try them, you win, you are successful,

شما آنها را امتحان می کنید، برنده می شوید، موفق هستید،

everything is yours.

همه چیز مال شماست.

And that, as they say,

و آن که می گویند

is that I hope for the rest of today

این است که امیدوارم تا آخر امروز

I will go your way and I hope you will be a winner

راه تو را بروم و امیدوارم

in the game of life today.

در بازی زندگی امروز برنده باشی.

Hello, Mohsin.

سلام محسن.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Mohsin, thanks for joining in, even though you are a little bit late.

محسن ممنون از حضورت با اینکه کمی دیر اومدی.

To be honest,

صادقانه بگویم،

yes. Claudia, I am going to the dentist on Friday.

بله. کلودیا، من جمعه می روم دندانپزشک.

This Friday I am visiting the dentist.

این جمعه من به دندانپزشک مراجعه می کنم.

I couldn't go the last time because I had COVID, but this time I don't have it.

آخرین بار نتوانستم بروم چون کووید داشتم، اما این بار آن را ندارم.

So I have no excuse

بنابراین من هیچ بهانه ای

for not going to the dentist on Friday.

برای نرفتن به دندانپزشکی در روز جمعه ندارم.

So yes, I am going to the dentist.

پس بله، من به دندانپزشکی می روم.

I hope everything will be all right there.

امیدوارم آنجا همه چیز درست شود.

I hope I don't have any loose teeth.

امیدوارم هیچ دندان لق نداشته باشم.

I hope I don't lose

امیدوارم

any of my teeth.

هیچ یک از دندان هایم را از دست ندهم.

Wish me luck.

برای من آرزوی موفقیت کن

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going now. I am back on Sunday.

الان دارم میرم من یکشنبه برگشتم

I will show you now on the screen and I will be

من الان شما را روی صفحه نمایش می دهم و

with you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 با شما هستم.

UK. Time is when I'm back with you.

انگلستان. زمان زمانی است که من با تو برگردم.

Sunday is when I'm with you and of course

یکشنبه زمانی است که من با شما هستم و البته

this guy will be here as well.

این پسر نیز اینجا خواهد بود.

Mr. Steve will be joining us on Sunday as well.

آقای استیو نیز یکشنبه به ما خواهد پیوست.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

There has been a lot to look at.

چیزهای زیادی برای نگاه کردن وجود داشته است.

This will be available later on with some captions as well

این بعداً با چند عنوان نیز در دسترس خواهد بود

and I hope you enjoy the rest of your day.

و امیدوارم از بقیه روز خود لذت ببرید.

Whatever you are doing, whatever you are

هر کاری که انجام می دهید، هر کاری که

doing today, I hope it goes as planned.

امروز انجام می دهید، امیدوارم طبق برنامه پیش برود.

I hope you are successful

in whatever your venture is today.

امیدوارم امروز در هر کاری که هست موفق باشید.

Thank you very much for your company. Very nice.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. بسیار خوب.

Very nice to see so many people here

خیلی خوب است که افراد زیادی را در اینجا

as we slowly approach 1 million subscribers.

می بینیم زیرا کم کم به 1 میلیون مشترک نزدیک می شویم.

We are getting closer.

نزدیک تر می شویم.

Maybe this month will be the month

شاید این ماه، ماهی

when we hit 1 million subscribers.

باشد که به 1 میلیون مشترک رسیدیم.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

See one Sunday, 2 p.m. UK time.

یک یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر را ببینید. به وقت انگلستان

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you later.

بعدا میبینمت.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

ta ta for now.

تا تا فعلا