English Addict - 16th OCTOBER 2024 -🔴LIVE stream Topic... GIVE & TAKE - Chat Live & Learn English

It is pouring with rain.

باران می بارد.

The rain is coming down heavily.

باران به شدت در حال باریدن است.

Let's just say today is wet.

بیایید بگوییم امروز خیس است.

And leave it at that.

و آن را به حال خود رها کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Then we are back together again.

سپس ما دوباره با هم هستیم.

It is a slightly unwell Mr. Duncan today.

آقای دانکن امروز کمی ناخوش است.

Coming to you live from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید.

This is, of course, English addict.

البته این معتاد انگلیسی است. به

Coming to you live from England.

صورت زنده از انگلستان به شما می‌آیم.

And home.

و خانه.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

We are here once more.

ما یک بار دیگر اینجا هستیم.

And I hope you are there as well.

و امیدوارم شما هم آنجا باشید.

Hi everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling happy and well.

امیدوارم احساس خوشبختی و خوبی داشته باشید.

Which brings me to the main subject that I want to start with.

که مرا به موضوع اصلی که می خواهم با آن شروع کنم می رساند.

I'm not feeling very well.

حالم خیلی خوب نیست

I managed quite successfully to catch Mr.

من با موفقیت توانستم

Steve's cold.

سرماخوردگی آقای استیو را بگیرم.

So if you remember last weekend, on Sunday, Steve was not very well.

بنابراین اگر به یاد داشته باشید آخر هفته گذشته، یکشنبه، استیو خیلی خوب نبود.

He was just recovering from a fever.

تازه داشت از تب بهبود می یافت.

And now I have it as well.

و الان هم دارمش

Last night I felt unwell. My throat was painful.

دیشب حالم بد بود گلویم درد می کرد.

I felt a little bit dizzy.

کمی احساس سرگیجه داشتم.

I had a headache and my joints around my body were all aching.

سردرد داشتم و مفاصل اطراف بدنم همگی درد می‌کردند.

And I think it is safe to say I have caught Mr.

و فکر می کنم به جرات می توان گفت که سرماخوردگی آقای استیو را گرفته ام

Steve's cold.

.

So I have a cold. Please.

پس سرما خورده ام لطفا

I will say it now. Please bear with me.

الان میگم لطفا با من تحمل کن

If you bear with someone, it means you go along with them whilst they are doing it.

اگر با کسی تحمل کنید، به این معنی است که در حین انجام آن با او همراهی می کنید.

Even if there are problems, even if there are some sorts of difficulty,

حتی اگر مشکلاتی وجود دارد، حتی اگر نوعی مشکل وجود دارد،

please bear with me because I'm not feeling great.

لطفاً با من تحمل کنید زیرا احساس خوبی ندارم.

I think I should be in bed at the moment, nice and warm, but I'm not.

فکر می کنم در حال حاضر باید در رختخواب باشم، خوب و گرم، اما نیستم.

I'm standing here in my hot studio talking to you live on YouTube. My name is Duncan.

من اینجا در استودیوی داغ خود ایستاده ام و در یوتیوب با شما صحبت می کنم. اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict, and I have a feeling perhaps you are one of those as well.

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم و این احساس را دارم که شاید شما هم یکی از این افراد باشید.

Or maybe you just like watching someone who is unwell present a live stream, in which case you are in the right place.

یا شاید شما فقط دوست دارید کسی را تماشا کنید که حالش خوب نیست یک پخش زنده ارائه می دهد، در این صورت شما در جای درستی هستید.

Because I don't feel great today.

چون امروز احساس خوبی ندارم.

I wish I looked or should I say, I wish I felt as good as I look on camera.

ای کاش نگاه می کردم یا باید بگویم، ای کاش به همان خوبی که در دوربین به نظر می رسم احساس خوبی داشتم.

So I don't know why the camera makes me look quite well and healthy today,

بنابراین نمی دانم چرا دوربین امروز من را کاملاً خوب و سالم نشان می دهد،

but inside, underneath I do not feel great at all.

اما در داخل، زیر آن اصلاً احساس خوبی ندارم.

To make matters worse, as I mentioned at the start, it is raining.

بدتر از همه، همانطور که در ابتدا اشاره کردم، باران می بارد.

We have had so much rain today.

امروز خیلی باران داشتیم

In fact, I woke up this morning.

در واقع امروز صبح از خواب بیدار شدم.

It was raining and here we are many hours later and it is still raining outside to say the least.

باران می بارید و ساعت ها بعد اینجا هستیم و حداقل بگویم هنوز بیرون باران می بارد.

We are having a very wet October.

ما اکتبر بسیار مرطوبی را سپری می کنیم.

I think it is safe to say we are having a very wet month so far.

من فکر می کنم به جرات می توان گفت که تا کنون ماه بسیار مرطوبی را سپری می کنیم.

As we approach.

همانطور که نزدیک می شویم.

As we approach halfway through October, this month is going by very quickly.

با نزدیک شدن به نیمه ماه اکتبر، این ماه خیلی سریع می گذرد.

Can I say hello to the live chat once again?

آیا می توانم یک بار دیگر به چت زنده سلام کنم؟

If I disappear, if I suddenly vanish, or if something else comes up on the screen that you weren't expecting?

اگر ناپدید شوم، اگر ناگهان ناپدید شوم، یا اگر چیز دیگری روی صفحه ظاهر شود که انتظارش را نداشتید؟

It's just because maybe I've collapsed on the floor

این فقط به این دلیل است که شاید من روی زمین افتاده ام

because I'm not feeling great.

زیرا احساس خوبی ندارم.

I have a slight temperature, but nothing too bad.

من دمای کمی دارم، اما چیز بدی نیست.

This morning I took some paracetamol or so.

امروز صبح مقداری پاراستامول مصرف کردم.

Some Kokoda muscle as well to to cool my body down.

مقداری عضله کوکودا نیز برای خنک کردن بدنم.

And Mr. Steve isn't even here.

و آقای استیو هم اینجا نیست.

He's out and about doing his job.

او بیرون است و کارش را انجام می دهد.

So I'm suffering on my own.

پس من خودم عذاب میکشم

Perhaps you can make me feel better for a change.

شاید بتوانید برای تغییر حالم را بهتر کنید.

We will do it the other way round. Isn't that nice?

ما این کار را برعکس انجام خواهیم داد. این خوب نیست؟

The live chat is already quite busy.

چت زنده در حال حاضر بسیار شلوغ است.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Thank you for joining me.

از اینکه به من ملحق شدید متشکرم

Even though I am not 100%.

با اینکه 100% نیستم.

Well, unfortunately, I will tell you now.

خب متاسفانه الان بهت میگم

Hello, Vytas.

سلام ویتاس

Vytas, you are first on the live chat again.

Vytas، شما اولین بار در چت زنده هستید.

I, I don't have the energy to even give my applause.

من، انرژی ندارم حتی تشویقم کنم.

Unfortunately.

متاسفانه

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

We have Radwan. Ahmed is here as well.

رضوان داریم. احمد هم اینجاست.

Hello to you.

سلام بر شما

Also we have Hamed. Mahi, my Ede.

حامد را هم داریم. ماهی، ادای من.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Thank you for joining me today, Payal. Hello, Payal.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم، پیال. سلام پیال.

Who is watching in India?

چه کسی در هند تماشا می کند؟

I know that I do have a lot of people watching in India at the moment.

من می دانم که در حال حاضر افراد زیادی در هند تماشا می کنند.

Over the past few weeks, I've had a lot of new subscribers watching in India.

در چند هفته گذشته، من تعداد زیادی مشترک جدید در هند داشته ام که تماشا می کنند.

Also, he is here. You know who?

همچنین، او اینجاست. میدونی کیه؟

We all know who it is.

همه می دانیم کیست.

Lewis Mendez

لوئیس مندز

is here today. Hello, Lewis.

امروز اینجاست. سلام، لوئیس.

Nice to see you today.

خوشحالم که امروز شما را می بینم.

Is it raining in Paris? I wonder?

آیا در پاریس باران می بارد؟ تعجب می کنم؟

We are having so much rain.

ما خیلی باران داریم

I don't know why, but the rain is really coming down heavily.

نمی‌دانم چرا، اما باران واقعاً به شدت می‌بارد.

We are showing that something is extreme.

ما نشان می دهیم که چیزی افراطی است.

Something is happening in an extreme way.

چیزی به شکل افراطی در حال رخ دادن است. باران

It is raining heavily.

شدیدی می بارد.

The rain is coming down fast and furiously.

باران تند و تند می‌بارد.

That was a good movie.

فیلم خوبی بود

Did you see that with the racing cars

دیدید که با ماشین های مسابقه ای

that was there driving their cars around very fast in that movie?

که آنجا بود ماشین هایشان را خیلی سریع در آن فیلم می چرخاندند؟

Hello, Javi. Nice to see you back as well.

سلام جاوی از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I don't know why, but I can't see

نمی دانم چرا، اما نمی توانم

everything.

همه چیز را ببینم.

Everything is slightly out of focus.

همه چیز کمی خارج از تمرکز است.

It means I can't see very clearly, including the live chat.

یعنی نمی توانم خیلی واضح ببینم، از جمله چت زنده.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

My eyes seem to have difficulty focusing today.

به نظر می رسد امروز چشمانم در تمرکز مشکل دارند.

Hello.

Also to English with camel in Algeria.

سلام.

همچنین به انگلیسی با camel در الجزایر.

Hello, Algeria as well.

سلام الجزایر هم همینطور.

Apparently it is also 2 p.m. in Algeria.

ظاهرا ساعت 2 بعد از ظهر هم هست. در الجزایر

That's interesting.

این جالب است.

So you you are in the same time zone as we are.

بنابراین شما در همان منطقه زمانی هستید که ما هستیم.

That makes it very easy for you.

این کار را برای شما بسیار آسان می کند.

Palmira is here as well.

پالمیرا هم اینجاست.

Also we have where?

همچنین ما کجا داریم؟

What care worker.

چه مراقبی

So I don't know what that means.

بنابراین من نمی دانم این به چه معناست.

Is it your name or is it a special name that you've given to yourself? I don't know.

آیا این نام شماست یا نام خاصی است که برای خود گذاشته اید؟ من نمی دانم.

We also have Beatriz. Hello, Beatriz.

Beatriz هم داریم. سلام بئاتریز.

Nice to see you here. By the way, Mr.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. راستی، آقای

Steve yesterday picked up

استیو دیروز

your paintings.

نقاشی های شما را برداشت.

Finally, they have been framed.

بالاخره قاب شده اند.

So we will show those on Sunday.

بنابراین ما آنها را در روز یکشنبه نشان خواهیم داد.

We haven't decided where to put them yet.

ما هنوز تصمیم نگرفته ایم که آنها را کجا قرار دهیم.

Mr. Steve suggested the toilet.

آقای استیو توالت را پیشنهاد کرد.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I suppose all of the green in your paintings might.

من فکر می کنم همه رنگ های سبز در نقاشی های شما ممکن است.

Might help me relax.

ممکن است به من کمک کند آرام شوم

For some reason, I don't know why.

به دلایلی نمی دانم چرا.

So we haven't decided where to put your paintings yet.

بنابراین ما هنوز تصمیم نگرفته ایم که نقاشی های شما را کجا قرار دهیم.

But we will show them on Sunday in their new frames.

اما ما آنها را یکشنبه در فریم های جدید خود نشان خواهیم داد.

And they look rather magnificent.

و نسبتاً باشکوه به نظر می رسند.

We also have Cristina. Hello, Cristina.

کریستینا را هم داریم. سلام کریستینا

I hope the weather is okay where you are.

امیدوارم اونجا که هستی هوا خوب باشه

I hope you are enjoying the sunshine and the fine weather.

امیدوارم از آفتاب و هوای خوب لذت برده باشید.

Unfortunately, here in the UK we are not having a nice time with the weather.

متأسفانه، اینجا در بریتانیا با آب و هوا حال خوبی نداریم.

I'm afraid Mukhtar is here. Hello to you as well.

می ترسم مختار اینجا باشد. سلام به شما نیز.

Hello, Mitra.

سلام میترا

Hello, Mitra.

سلام میترا

Oh, Mitra. It's nice to see you here as well. Thank you very much for joining me once more.

آه، میترا. خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از اینکه یک بار دیگر به من ملحق شدید بسیار سپاسگزارم.

Gerardo in Mexico says it is just after 7:00 in the morning.

جراردو در مکزیک می گوید ساعت بعد از 7 صبح است.

So can I just say it is very kind of you to wake up so early to me.

بنابراین می توانم فقط بگویم خیلی مهربان است که برای من خیلی زود از خواب بیدار می شوید.

I'm not sure if that's a good idea.

من مطمئن نیستم که آیا این ایده خوبی است.

Having my face as the first thing you see in the morning.

داشتن چهره من به عنوان اولین چیزی که در صبح می بینید.

So maybe it is a nice way to start the day.

بنابراین شاید راه خوبی برای شروع روز باشد.

Oh, or perhaps it is

اوه، یا شاید

not so nice.

آنقدرها هم خوب نیست.

Perhaps. Hello to crazy Sindhu.

شاید. سلام به سیندوی دیوانه.

Hello. Crazy Sindhu.

سلام. سیندوی دیوانه.

Are you really crazy?

واقعا دیوونه ای؟

Or are you just saying that?

یا فقط همین را می گویی؟

So you will get a little bit of extra attention.

بنابراین کمی بیشتر مورد توجه قرار خواهید گرفت.

I've often thought of changing my name to crazy Mr. Duncan.

بارها به این فکر کرده ام که نامم را به آقای دانکن دیوانه تغییر دهم.

But then that might put a lot of people off.

اما پس از آن ممکن است بسیاری از مردم را ناامید کند.

People might not watch because of that.

مردم ممکن است به این دلیل تماشا نکنند.

We also have three. Hello, Srinivasan.

ما هم سه تا داریم. سلام سرینیواسان.

Hello to you as well. Where are you watching?

سلام به شما هم. کجا تماشا می کنی؟

Maybe you are watching in India, am I right?

شاید شما در هند تماشا می کنید، درست می گویم؟

Or am I wrong? Please let me know.

یا من اشتباه می کنم؟ لطفا به من اطلاع دهید.

We are up to date with the hellos once again.

ما یک بار دیگر با hellos به روز هستیم.

Can I just give you a warning?

آیا می توانم فقط یک هشدار به شما بدهم؟

Can I give you a word of advice today? I'm not very well.

آیا می توانم امروز یک توصیه به شما کنم؟ من خیلی خوب نیستم

I shouldn't be here.

من نباید اینجا باشم

I haven't been to the doctors because it's not that serious.

من دکتر نرفتم چون خیلی جدی نیست.

But I do have a cold, and my.

اما من سرما خورده ام و

My throat is very painful.

گلویم خیلی درد می کند.

So every word that I say, all of my speech

بنابراین هر کلمه ای که می گویم، تمام صحبت هایم

is giving me a lot of discomfort and pain today.

امروز باعث ناراحتی و درد زیادی برای من می شود.

Some people might say that that's the same for the listeners,

برخی از مردم ممکن است بگویند که این برای شنوندگان هم همینطور است،

but then they would be very unkind, wouldn't they?

اما در این صورت بسیار نامهربان خواهند بود، اینطور نیست؟

It's nice to see so many people here.

دیدن این همه آدم در اینجا خوب است.

Thank you very much for joining me today. By the way.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم. به هر حال.

We are looking at the subject of give

ما به موضوع دادن

and take, give and take.

و گرفتن، دادن و گرفتن نگاه می کنیم.

There are many words and phrases in the English language.

کلمات و عبارات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد.

I suppose I could use one straight away.

فکر می کنم بتوانم فوراً از یکی استفاده کنم.

Mr. Steve.

آقای استیو

Gave me his cold.

سرماخوردگی اش را به من داد.

So you might say that already we are using words and phrases connected to give.

بنابراین ممکن است بگویید که ما در حال حاضر از کلمات و عبارات مرتبط برای دادن استفاده می کنیم.

To give something you might transmit something such as

برای دادن چیزی ممکن است چیزی مانند

a fever or a virus.

تب یا ویروس را منتقل کنید.

You transmit.

شما انتقال می دهید.

You give someone an illness.

شما به کسی بیماری می دهید.

You give them a disease, you give them some sort of fever.

شما به آنها بیماری می دهید، نوعی تب به آنها می دهید.

And that's what I have.

و این چیزی است که من دارم.

So thank you once again, Mr. Steve, for giving me your lovely cold. It's very kind of you.

بنابراین یک بار دیگر از شما متشکرم، آقای استیو، که سرمای دوست داشتنی خود را به من هدیه دادید. این از شما بسیار مهربان است.

I, I will always treasure this moment forever and ever and ever.

من، من همیشه این لحظه را برای همیشه و همیشه و همیشه گرامی خواهم داشت.

Motion. Hello, motion.

حرکت. سلام حرکت

I have not seen you here for a long time.

خیلی وقته اینجا ندیدمت. به

It seems like a long time that I've.

نظر می رسد مدت زیادی است که من دارم.

I've not seen you here on the live chat.

من شما را اینجا در چت زنده ندیده ام.

Hello.

Also.

سلام.

همچنین.

Girardeau.

ژیراردو.

New, new, new is.

جدید، جدید، جدید است.

It is good to see you.

دیدن شما خوب است.

I am glad to see you. Today is sunny and not so hot.

از دیدن شما خوشحالم. امروز آفتابی است و چندان گرم نیست.

I think it is 28 Celsius. Hello, Girardeau.

فکر کنم 28 درجه سانتیگراد باشه. سلام ژیراردو

I wish it was 28 Celsius.

ای کاش 28 درجه سانتیگراد بود.

Here it is, my old and we are having rain.

اینجاست، پیر من و داریم بارون می‌باریم.

And I also have a fever at the moment, so my temperature is probably more than 28 Celsius.

و من هم در حال حاضر تب دارم پس احتمالا دمایم بیشتر از 28 درجه سانتیگراد است.

I think

فکر می‌کنم

I'm starting to lose my voice already and I've only been here for 16 minutes.

صدایم در حال از دست دادن است و فقط 16 دقیقه است که اینجا هستم.

Hello to everyone and I think that is all of the hellos and done for now

سلام به همه و فکر می‌کنم

if you want to catch my live streams.

اگر می‌خواهید پخش‌های زنده من را تماشا کنید، فعلاً این کار تمام شده است.

By the way, I am also with you on Sunday.

اتفاقا من هم یکشنبه با شما هستم.

A few people are asking when I am on, I always receive messages asking Mr.

چند نفر می پرسند چه زمانی روشن هستم، من همیشه پیام هایی دریافت می کنم که از آقای دانکن می پرسند

Duncan, when are you live? It is always the same time.

، شما کی زنده هستید؟ همیشه همان زمان است.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time on Sunday and Wednesday is when you can catch me live.

یکشنبه و چهارشنبه زمان بریتانیا زمانی است که می توانید من را زنده بگیرید.

Although at the moment

اگرچه در حال حاضر

I might not actually be here on Sunday, so we will see what happens.

ممکن است در واقع یکشنبه اینجا نباشم، بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

If I am well enough on Sunday, I will do my live stream.

اگر روز یکشنبه خوب باشم، پخش زنده ام را انجام خواهم داد.

On Sunday I will be with you one Sunday. I hope I will be with you on Sunday.

یکشنبه یک یکشنبه با شما خواهم بود. امیدوارم یکشنبه با شما باشم.

That's all I can say hello to b k hello b k.

این تمام چیزی است که من می توانم به b k سلام b k سلام کنم.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

There are no words in the English language that start with b k.

هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی وجود ندارد که با b k شروع شود.

There aren't. There are none.

وجود ندارد. هیچکدام وجود ندارند.

What it. Hello.

چه چیزی. سلام.

While it you have a clear accent.

در حالی که شما لهجه واضحی دارید.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

There are two reasons for that. One is I am a native English speaker.

دو دلیل برای آن وجود دارد. یکی اینکه من یک زبان مادری انگلیسی هستم.

I also live in the birthplace of the English language, which is England and.

من هم در زادگاه زبان انگلیسی که انگلستان و.

I I'm a teacher and if you are teaching, you must be clear.

من معلم هستم و اگر در حال تدریس هستید، باید شفاف باشید.

It is very important.

بسیار مهم است.

If you are giving information to someone, the other person must be able to understand what you are saying or else it is a waste of.

اگر به کسی اطلاعات می دهید، طرف مقابل باید بتواند حرف شما را بفهمد وگرنه هدر دادن است.

Time.

زمان.

We have Algeria watching at the moment.

ما الجزایر را در حال تماشا هستیم.

Very nice. Very nice to see you here today.

خیلی خوبه خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I'm going to drink some water.

من می روم کمی آب بخورم.

I hope you don't mind, but I do need to drink some water.

امیدوارم مشکلی نداشته باشید، اما من باید کمی آب بنوشم.

So that is what I am going to do right now. And then I will be back with you.

بنابراین این همان کاری است که من در حال حاضر انجام خواهم داد. و سپس من با شما بر می گردم.

We have words and phrases connected to give and take.

ما کلمات و عباراتی داریم که برای دادن و گرفتن به هم مرتبط هستند.

Mr. Steve will be with us.

آقای استیو با ما خواهد بود.

He will be back with us on Sunday.

او یکشنبه با ما بازخواهد گشت.

So I hope you will catch him then.

پس امیدوارم اون موقع دستگیرش کنی

Because he will be here.

چون او اینجا خواهد بود.

It is, of course, Wednesday English Addict is with you live on YouTube.

البته، چهارشنبه است که معتاد انگلیسی با شما به صورت زنده در یوتیوب است.

I hope you are having a good day wherever you are at the moment in the world.

امیدوارم هر کجای دنیا که هستید روزهای خوبی را سپری کرده باشید .

If you want to give me a like, maybe you want to cheer me up and make me feel better because I am a little bit under the weather.

اگه میخوای بهم لایک کنی شاید میخوای بهم روحیه بدی و حالم رو بهتر کنی چون یه ذره زیر آب و هوا هستم.

If you are under the weather, it means you are feeling unwell.

اگر زیر آب و هوا هستید، به این معنی است که احساس ناخوشی دارید.

Something is wrong with you.

یه چیزی با شما مشکل داره

You don't feel very healthy at the moment.

شما در حال حاضر خیلی احساس سلامتی نمی کنید.

Hello, Claudia. Hello, Claudia. It's nice to see you here.

سلام، کلودیا. سلام، کلودیا. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Watching live all the way from Argentina.

تماشای زنده از آرژانتین.

So far away.

خیلی دور.

Very nice.

خیلی خوبه

Very nice to see so many people saying hello.

بسیار خوشحالم که می بینم بسیاری از مردم در حال سلام کردن هستند.

And everyone, of course, is being very friendly as well. On the live chat.

و همه، البته، بسیار دوستانه نیز هستند. در چت زنده

Please don't forget you can follow me live with captions as well.

لطفا فراموش نکنید که می توانید من را به صورت زنده با زیرنویس نیز دنبال کنید.

On the screen.

روی صفحه نمایش.

You can also follow live captions and later on

همچنین می‌توانید زیرنویس‌های زنده را دنبال کنید و بعداً

you will also have captions that you can translate into your own language later on.

زیرنویس‌هایی خواهید داشت که می‌توانید بعداً به زبان خود ترجمه کنید.

When YouTube saves my video,

وقتی YouTube ویدیوی من را ذخیره می‌کند،

we are going to take a look at some words and phrases.

می‌خواهیم نگاهی به چند کلمه و عبارات بیاندازیم.

A big subject because we are looking at two words.

موضوع بزرگی است زیرا ما به دو کلمه نگاه می کنیم. به

Normally we look at one word, but today we are looking at two words.

طور معمول ما به یک کلمه نگاه می کنیم، اما امروز به دو کلمه نگاه می کنیم.

I have given myself a lot of work to do today.

امروز برای خودم خیلی کار گذاشتم.

All I can say is I hope my throat and my voice will will last all the way to the end.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که امیدوارم گلویم و صدایم تا انتها ادامه داشته باشد.

I really do.

من واقعا دارم.

We are looking at words and phrases connected to give and take.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با دادن و گرفتن نگاه می کنیم.

That is what we are doing today.

این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

First of all, we will look at words connected to give, to give, to give a present.

اول از همه، ما به کلمات مرتبط با دادن، دادن، هدیه دادن نگاه خواهیم کرد.

You give something to offer something.

شما چیزی می دهید تا چیزی ارائه دهید.

If you offer something, you are once again giving something.

اگر چیزی را ارائه دهید، یک بار دیگر چیزی می دهید.

You might give an offer.

ممکنه پیشنهاد بدی

You might offer someone a drink.

ممکن است به کسی نوشیدنی پیشنهاد دهید.

You are giving it to them.

شما آن را به آنها می دهید.

Sometimes, of course, we can give something as an offer, but it doesn't mean that the other person will take it.

البته گاهی می توانیم چیزی را به عنوان پیشنهاد بدهیم، اما به این معنا نیست که طرف مقابل آن را می گیرد.

You can offer something you can give something to someone, but they still might reject it.

شما می توانید چیزی را ارائه دهید که می توانید چیزی را به کسی بدهید، اما او هنوز هم ممکن است آن را رد کند.

They still might push it away

هنوز هم ممکن است آن را کنار بزنند

to hand something.

تا چیزی را تحویل دهند.

If you hand something once again, you are giving it to someone you hand

اگر یک بار دیگر چیزی را تحویل می دهید، آن را به کسی می دهید،

someone an item, you give something to a person.

یک کالا را به کسی می دهید، چیزی را به یک نفر می دهید.

So in this sense you might say, we are using it as a phrasal verb.

بنابراین در این معنا ممکن است بگویید، ما از آن به عنوان یک فعل عبارتی استفاده می کنیم.

You are handing something.

داری یه چیزی تحویل میدی

Can you hand me my pen?

آیا می توانید قلم مرا به من بدهید؟ من

I haven't got my pen.

قلمم را نگرفتم

Can you hand my pen to me?

آیا می توانید خودکار مرا به من بدهید؟

Thank you.

متشکرم.

Hand so we can use hand as a way of saying.

دست تا بتوانیم از دست به عنوان راهی برای گفتن استفاده کنیم.

As a way of expressing. Give

به عنوان روشی برای بیان بده

to pass something.

تا چیزی بگذرد.

You pass something to another person.

شما چیزی را به شخص دیگری منتقل می کنید.

You pass something on.

شما چیزی را منتقل می کنید.

You give something,

شما چیزی می دهید،

you might gift something.

ممکن است چیزی هدیه دهید.

So again we are saying gift.

پس دوباره می گوییم هدیه.

You are giving something.

داری یه چیزی میدی

Something that can be kept.

چیزی که بتوان آن را نگه داشت.

Something you are giving as a gift.

چیزی که به عنوان هدیه می دهید.

Maybe for someone's birthday, a gift for them.

شاید برای تولد کسی، هدیه ای برای او.

You gift them.

شما به آنها هدیه می دهید.

So we can use this also as a verb.

بنابراین می توانیم از این به عنوان فعل نیز استفاده کنیم.

You see, you gift something.

می بینید، چیزی هدیه می دهید.

You give something.

شما چیزی بدهید.

You might gift money.

ممکن است پول هدیه کنید

So when we say that you gift money, it means you are giving money to someone.

بنابراین وقتی می گوییم پول هدیه می دهید، به این معنی است که به کسی پول می دهید.

We are using it as a verb to show an action is taking place.

ما از آن به عنوان یک فعل برای نشان دادن یک عمل در حال انجام استفاده می کنیم.

Then we have take to take

بعد باید بگیریم

to take something, to take the money.

تا چیزی بگیریم، پول را بگیریم.

We can also use the word accept.

می توانیم از کلمه قبول نیز استفاده کنیم.

So if you accept something you are taking it.

بنابراین اگر چیزی را قبول دارید، آن را می پذیرید.

You might accept a job.

ممکن است شغلی را قبول کنید.

That means you take the job.

یعنی شما کار را بر عهده بگیرید.

A person might offer a job to you and you take the offer.

ممکن است شخصی کاری به شما پیشنهاد دهد و شما این پیشنهاد را قبول کنید.

You accept the job

شما کار را

to receive.

برای دریافت می پذیرید.

You receive something.

شما چیزی دریافت می کنید. به

Normally when you receive something, you will take it.

طور معمول وقتی چیزی دریافت می کنید، آن را می گیرید.

So something that you receive is coming towards you and quite often you will take it.

بنابراین چیزی که دریافت می کنید به سمت شما می آید و اغلب آن را می گیرید.

For example, you might receive a phone call.

برای مثال، ممکن است یک تماس تلفنی دریافت کنید.

Quite often when the phone rings, it is a person calling you.

اغلب اوقات وقتی تلفن زنگ می زند، شخصی با شما تماس می گیرد.

You will receive.

دریافت خواهید کرد.

You will take the call

شما تماس را

to grab something.

برای گرفتن چیزی قبول خواهید کرد.

Grab. It's a great word.

چنگ زدن این یک کلمه عالی است.

It really does express that movement.

واقعاً آن حرکت را بیان می کند.

But you grab something you might grab

اما شما چیزی را می گیرید که ممکن است

the ball, you might grab

توپ را بگیرید، ممکن است بازوی

a person

یک نفر را بگیرید

by the arm to grab to take hold of something

تا بگیرید تا چیزی را که می

you grab.

گیرید بگیرید.

And then, of course, we have another word that sounds very similar to the previous one.

و سپس، البته، ما یک کلمه دیگر داریم که بسیار شبیه به کلمه قبلی است.

Grasp.

چنگ زدن

Once again, a very descriptive word grasp.

یک بار دیگر، درک کلمه بسیار توصیفی.

To grasp something is to take something you take hold of that thing.

گرفتن چیزی به معنای گرفتن چیزی است که آن چیز را در دست می گیرید.

You grasp the handle of the door.

دستگیره در را می گیری.

You grasp something to grab hold, to grasp.

چیزی را به چنگ می آورید، برای گرفتن.

You take hold.

شما نگه دارید.

You take something, you hold it.

شما چیزی را می گیرید، آن را نگه می دارید.

You grab that thing.

شما آن چیز را بگیرید.

You receive that thing.

شما آن چیز را دریافت می کنید.

You accept that thing.

شما آن چیز را قبول دارید.

You take it.

شما آن را بگیرید.

There are many ways of expressing the word.

راه های زیادی برای بیان کلمه وجود دارد.

Take.

بگیرید.

Once again, we are back to words

یک بار دیگر،

expressing, if you might give up.

اگر ممکن است دست از کار بکشید، به بیان کلمات بازگشته ایم.

If you give up, it means you quit.

اگر تسلیم شوید، به این معنی است که ترک کرده اید. از

You stop doing something, you give up.

انجام کاری دست می کشی، تسلیم می شوی.

You concede.

قبول میکنی

To concede means to give up.

تسلیم به معنای تسلیم شدن است.

You have decided to stop doing something.

شما تصمیم گرفته اید از انجام کاری دست بردارید.

You have decided to stop trying to do something.

شما تصمیم گرفته اید از تلاش برای انجام کاری دست بردارید.

You concede, you quit.

قبول کردی، کنار رفتی

You give up,

شما تسلیم شوید،

you might give over.

ممکن است تسلیم شوید.

So maybe on the road, if you are driving along and another car is coming out, you might have to move over

بنابراین شاید در جاده، اگر در حال رانندگی هستید و ماشین دیگری در حال بیرون آمدن است، ممکن است مجبور شوید از آنجا حرکت کنید

so the other car can come onto the road.

تا ماشین دیگر بتواند به جاده بیاید.

You give over to move aside.

تسلیم می شوی تا کنار بروی.

So maybe if you are travelling along a road, you give over so another car can pass you by.

بنابراین شاید اگر در امتداد جاده ای سفر می کنید، تسلیم شوید تا ماشین دیگری از کنار شما عبور کند.

Give over to move aside.

تسلیم شوید تا کنار بروید.

You might

ممکن است

give in.

تسلیم شوید.

Give in means to yield or admit defeat.

تسلیم به معنای تسلیم شدن یا اعتراف به شکست است.

So if you give in, it means you surrender.

پس اگر تسلیم شدی یعنی تسلیم شدی.

So there is a good way of expressing the word surrender.

بنابراین روش خوبی برای بیان کلمه تسلیم وجود دارد.

You yield, you admit defeat, you surrender.

شما تسلیم می شوید، شکست را می پذیرید، تسلیم می شوید.

You might give a damn.

شما ممکن است یک لعنتی بدهید.

Oh, Mr. Duncan, that's a very naughty word.

اوه، آقای دانکن، این یک کلمه بسیار شیطنت آمیز است.

If you give a damn, it means you care.

اگر لعنتی به شما بدهی یعنی اهمیت میدهی.

You are concerned.

شما نگران هستید.

You are worried about something.

شما نگران چیزی هستید.

You give a damn.

تو لعنتی می دهی

Of course we can express the opposite.

البته می توانیم برعکس آن را بیان کنیم.

We might say that a person doesn't give a damn.

ممکن است بگوییم که یک نفر به هیچ وجه نمی دهد.

A person does not care or they are not concerned.

یک شخص اهمیتی نمی دهد یا نگران نیست.

So in that respect, it is the opposite.

پس از این لحاظ برعکس است.

And on this list we have the final one.

و در این لیست آخرین مورد را داریم.

Give an inch.

یک اینچ بده

If you give an inch, it means you allow something to happen.

اگر یک اینچ بدهید، یعنی اجازه می دهید اتفاقی بیفتد. داری

You are giving leeway.

آزادی عمل می دهی

You are giving someone some space.

شما به کسی فضا می دهید.

You give an inch.

شما یک اینچ بدهید.

That means you are allowing someone to do something.

یعنی به کسی اجازه انجام کاری را می دهید.

You give them an inch.

شما به آنها یک اینچ بدهید.

So quite often we will use this particular phrase

بنابراین اغلب ما از این عبارت خاص

figuratively.

به صورت مجازی استفاده می کنیم.

So we use it to show that we are allowing a person to do something.

بنابراین از آن استفاده می کنیم تا نشان دهیم که به شخص اجازه انجام کاری را می دهیم.

You give them an inch, you give them a little bit more freedom.

شما به آنها یک اینچ می دهید، کمی آزادی بیشتری به آنها می دهید.

You give them a little bit more space.

شما کمی فضای بیشتری به آنها می دهید.

You offer leeway.

شما آزادی عمل می دهید.

And there is an interesting word as well.

و یک کلمه جالب نیز وجود دارد.

The word leeway.

کلمه آزادی عمل.

Leeway just means gap or space.

Leeway فقط به معنای شکاف یا فضا است.

You are giving someone a little bit more room.

شما به کسی فضای بیشتری می دهید.

You give them some leeway.

شما کمی به آنها آزادی عمل می دهید.

We are covering a lot of words today.

ما امروز کلمات زیادی را پوشش می دهیم.

Considering I am not feeling very well, I think they are doing well

با توجه به اینکه حالم خیلی خوب نیست، فکر می کنم آنها

at the moment.

در حال حاضر خوب هستند.

So more words using or phrases using take.

بنابراین کلمات بیشتری با استفاده یا عبارات با استفاده از take.

You take in something you take in.

شما چیزی را می پذیرید که می پذیرید.

If you take in something, it means you might offer a place for someone to stay.

اگر چیزی را قبول می کنید، به این معنی است که ممکن است جایی را برای ماندن کسی پیشنهاد دهید.

Or maybe you give a home

یا شاید

to someone or something, perhaps an animal.

به کسی یا چیزی، شاید یک حیوان، خانه بدهید.

Maybe you take in a dog, or you take in a cat and you look after it.

شاید شما یک سگ را می گیرید، یا یک گربه را می گیرید و از آن مراقبت می کنید.

So you offer a place to stay.

بنابراین شما یک مکان برای اقامت ارائه می دهید.

You give a home to someone.

شما به کسی خانه می دهید.

By the way, we can also use the word or the phrase take in to mean absorb information.

ضمناً می توانیم از کلمه یا عبارت take in به معنای جذب اطلاعات نیز استفاده کنیم.

You take in information, you listen and you try to remember.

شما اطلاعات را دریافت می کنید، گوش می دهید و سعی می کنید به خاطر بسپارید.

You take in information.

شما اطلاعات را دریافت می کنید.

Here's another one take up.

در اینجا یک مورد دیگر است.

To take up means to accept or fill a certain space.

گرفتن به معنای پذیرفتن یا پر کردن یک فضای معین است.

You take up something.

شما چیزی را برمی دارید.

And so maybe if a person offers you a job, you might take up their offer.

و بنابراین شاید اگر شخصی به شما کاری پیشنهاد دهد، ممکن است از پیشنهاد او استقبال کنید.

They offer

آنها به شما پیشنهاد می کنند که

you will accept you take up the offer.

شما این پیشنهاد را قبول خواهید کرد.

We can also use take up to mean fill.

همچنین می توانیم از take up به معنای پر کردن استفاده کنیم.

So maybe if a lot of people or many people are in a room, you might say that they take up

بنابراین شاید اگر افراد زیادی یا افراد زیادی در یک اتاق هستند، ممکن است بگویید که آنها

a lot of the space they have filled the room.

فضای زیادی را که اتاق را پر کرده اند اشغال می کنند.

There is very little room or very little space left in the room.

اتاق بسیار کمی یا فضای بسیار کمی در اتاق باقی مانده است.

Here's one that I'm sure many people are familiar with.

در اینجا یکی است که من مطمئن هستم که بسیاری از مردم با آن آشنا هستند.

Take off to leave.

برای رفتن بلند شو

A plane will leave the ground.

یک هواپیما از زمین خارج خواهد شد.

It will take off.

بلند خواهد شد.

Of course, we can also take off something to mean remove.

البته می‌توانیم چیزی را به معنای حذف نیز برداریم.

Perhaps you take off your clothes.

شاید شما لباس های خود را در می آورید.

Oh, not here.

اوه، اینجا نیست.

YouTube does not allow that sort of thing to take off.

یوتیوب اجازه نمی دهد که چنین چیزهایی شروع به کار کنند.

To remove something or leave.

برداشتن چیزی یا ترک کردن.

You are taking off.

شما در حال بلند شدن هستید.

You are going away.

تو داری میری

To take notice.

توجه کردن.

If you take notice of something,

اگر به چیزی توجه کنید، به این

it means you are observing.

معنی است که در حال مشاهده هستید.

You are watching what is happening.

شما در حال تماشای اتفاقات هستید.

You take notice.

شما توجه کنید

You watch what is happening.

شما تماشا می کنید که چه اتفاقی می افتد.

Maybe you closely observe something very carefully.

شاید شما از نزدیک چیزی را با دقت مشاهده می کنید.

You take notice

شما توجه کنید

and on this list you can take your time.

و در این لیست می توانید وقت خود را صرف کنید.

To take your time means to go steady.

وقت گذاشتن به معنای ثابت قدم رفتن است.

Do not rush.

عجله نکنید.

Take your time.

راحت باش.

Do something in a relaxed way.

کاری را با آرامش انجام دهید.

There is no need to hurry. There is no need to rush.

نیازی به عجله نیست. نیازی به عجله نیست.

Take your time.

راحت باش.

Take it slowly.

آن را به آرامی بگیرید.

There is no need to hurry.

نیازی به عجله نیست.

Here are some phrases we might use using the word give.

در اینجا عباراتی وجود دارد که ممکن است با استفاده از کلمه give استفاده کنیم.

You might give to charity.

ممکن است به خیریه بدهید.

You give money or give something to a charity to help them.

شما پول می دهید یا چیزی به یک موسسه خیریه می دهید تا به آنها کمک کند.

You give to charity.

شما به خیریه می دهید.

You give to the poor.

شما به فقرا می دهید.

So again you offer something, maybe money, clothing or food.

بنابراین دوباره چیزی پیشنهاد می کنید، شاید پول، لباس یا غذا.

You give to the poor.

شما به فقرا می دهید.

You give a donation so you offer something to another person or a group.

شما کمک مالی می کنید تا چیزی را به شخص یا گروه دیگری ارائه دهید.

You give a donation.

شما کمک مالی می کنید.

You might give comfort.

ممکن است به شما آرامش بدهید.

That is something I need today.

این چیزی است که امروز به آن نیاز دارم.

I need someone to give me comfort because I am not feeling very well.

من به کسی نیاز دارم که به من آرامش دهد زیرا حالم خیلی خوب نیست.

I feel a little under the weather because I've caught Mr. Steve's fever

من کمی زیر آب و هوا احساس می کنم زیرا تب آقای استیو را در خانه گرفته ام

home.

.

To give comfort is to give support.

آرامش دادن یعنی حمایت کردن.

Warm help.

کمک گرم.

You give comfort.

شما آرامش می دهید.

You might give room.

ممکنه جا بدی

That means you give space to people around you.

یعنی به اطرافیان خود فضا می دهید.

If you give through, it means you are allowing someone to have space.

اگر تسلیم شوید، به این معنی است که به کسی اجازه می دهید فضا داشته باشد.

You give room.

شما جا بدهید

So maybe, maybe if you are on a crowded train and someone is very close to you, you might move over

بنابراین، شاید اگر در قطار شلوغی هستید و شخصی به شما بسیار نزدیک است، ممکن است حرکت کنید

to give them room so they have more space around them.

تا به آنها فضای بیشتری بدهید تا فضای بیشتری در اطراف خود داشته باشند.

There is nothing worse, by the way, than being on a bus or on a train.

اتفاقاً هیچ چیز بدتر از بودن در اتوبوس یا قطار نیست.

When you are squashed with other people, especially during the rush hour if you get on the train

وقتی با افراد دیگر له می‌شوید، مخصوصاً در ساعات شلوغی اگر سوار قطار می‌شوید

and there are many, many people standing on the train, you might find that you are crushed by them or squashed.

و افراد بسیار زیادی در قطار ایستاده‌اند، ممکن است متوجه شوید که توسط آنها له شده‌اید یا له شده‌اید.

Sometimes it is very hard to

گاهی اوقات خیلی سخت است که

give room to other people, especially if there is not much space around you.

به دیگران جا بدهید، به خصوص اگر فضای زیادی در اطراف شما وجود نداشته باشد.

You might say something nice about another person.

ممکن است در مورد شخص دیگری چیز خوبی بگویید.

You might give praise.

شما ممکن است تمجید کنید.

Praise is a very interesting word to honour, to give praise to someone.

ستایش کلمه بسیار جالبی برای تکریم، ستایش کسی است.

Maybe you are honouring them or you are showing your respect towards someone by saying something nice.

شاید دارید به آنها احترام می گذارید یا با گفتن یک چیز خوب به کسی احترام می گذارید.

So if you give praise normally means you are giving some sort of compliment,

بنابراین اگر ستایش می کنید معمولاً به این معنی است که نوعی تعریف و تمجید می کنید،

or you are saying something nice, or you are showing your admiration for another person,

یا چیز خوبی می گویید، یا تحسین خود را برای شخص دیگری نشان می دهید،

you might give your blessing.

ممکن است برکت خود را بدهید.

Now, this particular phrase is quite old fashioned, but sometimes we still use it.

اکنون، این عبارت خاص کاملاً قدیمی است، اما گاهی اوقات ما هنوز از آن استفاده می کنیم.

To give your blessing is to allow something to happen.

دادن برکت یعنی اجازه دادن به چیزی.

So many, many years ago.

خیلی خیلی سال پیش.

We are talking many, many years ago before a young man could could marry

ما سال‌ها قبل از اینکه یک مرد جوان بتواند با دختر کسی ازدواج کند، صحبت می‌کنیم

someone's daughter.

.

He would have to go to the father

او باید نزد پدر برود

and ask for his blessing.

و از او طلب خیر کند.

That means that you are asking the father, is it possible for me to marry your daughter and then he will give his blessing?

یعنی از پدر می پرسی آیا ممکن است من دخترت را به عقد خود درآورم و او دعایش را بدهد؟

That means he will agree to it.

یعنی با آن موافقت خواهد کرد.

He will allow you to do it.

او به شما اجازه می دهد این کار را انجام دهید.

Lewis says, does it mean flatter? Yes.

لوئیس می گوید، آیا این به معنای تملق است؟ بله.

I suppose you could flatter someone.

من فکر می کنم شما می توانید برای کسی چاپلوسی کنید.

I think you mean give praise.

فکر کنم منظورت ستایش است.

If you give praise, it means you flatter someone.

اگر تمجید کنید، به این معنی است که از کسی چاپلوسی می کنید.

Although the word flatter

اگرچه کلمه چاپلوسی

can often be used negatively, it can.

اغلب می تواند به صورت منفی استفاده شود، اما می تواند.

It can mean that you are being insincere in some way.

این می تواند به این معنی باشد که شما به نوعی غیرصادق هستید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some more give phrases.

برخی دیگر عباراتی را بیان می کنند.

So these are actions, the way in which you do something in a positive way.

بنابراین اینها اعمال هستند، روشی که در آن شما کاری را به روشی مثبت انجام می دهید.

You might give kindly.

شاید لطف کنید

You are doing something that is kind.

شما کاری انجام می دهید که مهربان است.

You give kindly, perhaps you give

شما با مهربانی می دهید، شاید کمکی می کنید

a donation or you give something to a charity.

یا چیزی به یک موسسه خیریه می دهید.

You give kindly, you give generously.

شما مهربانانه می دهید، سخاوتمندانه می دهید.

Very similar to give kindly.

بسیار شبیه به مهربانی دادن.

You give kindly, you give generously, you give willingly.

شما مهربانانه می دهید، سخاوتمندانه می دهید، با میل می بخشید.

So in other words, you.

بنابراین به عبارت دیگر، شما.

You agree to do it.

شما موافقت می کنید که آن را انجام دهید.

You give it willingly.

شما آن را با کمال میل می دهید.

If a person is willing, it means they want to do it.

اگر فردی مایل باشد، به این معنی است که می خواهد این کار را انجام دهد.

They are happy to do it.

آنها از انجام آن خوشحال هستند.

You might give something warmly.

شما ممکن است چیزی به گرمی بدهید.

Perhaps you will welcome someone to your house and you give them a very warm welcome.

شاید شما از کسی به خانه خود استقبال کنید و به گرمی از او استقبال کنید.

You give something warmly.

شما چیزی را به گرمی می دهید.

You give it in a kind way.

شما آن را به روشی مهربانانه می دهید.

Then, of course, we can also have negative phrases using the word give.

سپس، البته، می توانیم عبارات منفی را نیز با استفاده از کلمه give داشته باشیم.

You might give something reluctantly.

ممکن است با اکراه چیزی بدهید.

If you give something reluctantly, it means you give it.

اگر چیزی را با اکراه بدهید، یعنی آن را می دهید.

But you don't want to.

اما شما نمی خواهید.

I don't want to give you any money, but I have to.

من نمی خواهم به شما پول بدهم، اما مجبورم.

So I give the money.

پس پول را می دهم.

Reluctantly.

با اکراه.

I don't want to give it, but I have to.

من نمی خواهم آن را بدهم، اما باید بدهم.

I have no choice to give reluctantly means to give something under pressure.

من چاره ای برای دادن با اکراه ندارم به معنای دادن چیزی تحت فشار.

Or maybe you don't want to give that particular thing away.

یا شاید شما نمی خواهید آن چیز خاص را از دست بدهید. با اکراه

You give it to

به آن می دهید

reluctantly.

.

Very similar.

خیلی شبیه.

We have give begrudgingly.

ما با اکراه بخشیده ایم.

So again, you don't want to do it, but you must do it.

بنابراین باز هم، شما نمی خواهید آن را انجام دهید، اما باید آن را انجام دهید.

You give something begrudgingly. It's a great word.

با انزجار چیزی میدهی این یک کلمه عالی است.

To begrudge means to not want something to happen.

دلتنگی یعنی نخواستن اتفاقی بیفتد.

Maybe another person has some success and you begrudge that person you wish that they did not have that success.

ممکن است شخص دیگری موفقیتی داشته باشد و شما از آن شخص ناراحت باشید و آرزو کنید که او آن موفقیت را نداشته باشد.

So if you give something begrudgingly, it means you give it. But

پس اگر چیزی را با اکراه ببخشی، یعنی آن را می دهی. اما

you don't really want to.

شما واقعا نمی خواهید.

I don't really

من واقعاً نمی

want to give you this, so I will give it to you

خواهم این را به شما بدهم، بنابراین با اکراه به شما می دهم

begrudgingly.

.

It's a good word.

کلمه خوبی است.

We have some very interesting words on today's live chat.

در چت زنده امروز چند کلمه بسیار جالب داریم.

Then of course we have take.

سپس البته ما باید.

There are many ways of using take.

راه های زیادی برای استفاده از take وجود دارد.

You might take carefully.

شما ممکن است با دقت.

If you take something carefully, you are being careful how you do it.

اگر کاری را با دقت انجام دهید، مراقب نحوه انجام آن هستید.

You are doing it in a calm, steady way.

شما این کار را به روشی آرام و پیوسته انجام می دهید.

You take carefully.

شما دقت کنید

You take something carefully.

تو یه چیزی رو با دقت بگیر

You might take something well, that means you accept the news.

ممکن است چیزی را خوب قبول کنید، یعنی خبر را قبول دارید.

Maybe a person gives you some bad news, or maybe something you were not expecting.

شاید شخصی به شما خبر بدی بدهد یا شاید چیزی که انتظارش را نداشتید.

You take it well.

خوب میگیری

To take something well means you accept it

خوب گرفتن چیزی به این معنی است که آن را

without asking any questions.

بدون هیچ سوالی می پذیری.

Something you take heartily means something you accept with good humour.

چیزی که شما از صمیم قلب می پذیرید به معنای چیزی است که با شوخ طبعی می پذیرید.

You take it heartily.

شما آن را از ته دل می گیرید.

You take it in a positive way.

شما آن را در جهت مثبت می گیرید.

You might take graciously.

ممکن است لطف کنید.

Again. This is an interesting word.

دوباره این کلمه جالبی است.

To take graciously means you take something with respect.

مهربانانه گرفتن یعنی چیزی را با احترام می‌گیری.

You don't show any negative emotions.

هیچ احساس منفی نشان نمی دهید.

You take it gracefully.

شما آن را با مهربانی می گیرید.

Even if it's something that you don't want, you might still take it gracefully.

حتی اگر چیزی است که شما نمی خواهید، باز هم ممکن است آن را با مهربانی بگیرید.

So you are showing respect

بنابراین شما

by the way you do something.

با روشی که انجام می دهید احترام می گذارید.

Negative.

منفی.

You might take something rare

ممکن است چیزی نادر را

greedily.

حریصانه مصرف کنید.

To do something greedily means you do it in a rude, greedy way.

انجام کاری حریصانه به این معنی است که آن را به شیوه ای بی ادبانه و حریصانه انجام می دهید.

You do it in an unpolished way.

شما این کار را به روشی بدون پرداخت انجام می دهید.

So instead of taking something gently,

بنابراین به جای اینکه چیزی را به آرامی بردارید،

you take it

آن را

greedily,

با حرص می گیرید،

perhaps food from the plate.

شاید غذا را از بشقاب.

Maybe a person offers a cake or a biscuit and you take it

ممکن است شخصی یک کیک یا بیسکویت ارائه دهد و شما با حرص آن را مصرف کنید

greedily.

.

You might take something rudely.

ممکن است چیزی را بی ادبانه بگیرید.

If you take something rudely, it means again, you are not being polite.

اگر چیزی را بی ادبانه بگیرید، باز به این معنی است که مودب نیستید.

You are doing something in a horrible way without any respect.

شما به طرز وحشتناکی بدون هیچ احترامی کاری انجام می دهید.

You take rudely that give it here,

بی ادبانه می گیری که اینجا بده،

give it here.

It's mine. I want it

اینجا بده.

این مال من است. من آن را چنین می خواهم

so. There are many ways of using give and take in various ways.

. روش های زیادی برای استفاده از دادن و گرفتن به طرق مختلف وجود دارد.

Some more.

برخی دیگر.

So we will be very specific with the details here.

بنابراین ما در اینجا با جزئیات بسیار دقیق خواهیم بود.

Take an offer is to accept what is being offered.

پیشنهاد دادن به معنای پذیرش چیزی است که ارائه می شود.

You take an offer so maybe you are selling something and the person wants to offer you a certain amount of money.

شما پیشنهادی را قبول می کنید، بنابراین ممکن است چیزی را بفروشید و آن شخص بخواهد مقدار مشخصی پول را به شما پیشنهاد دهد.

You can take the offer you take or you accept what is being offered.

می توانید پیشنهادی را که می گیرید قبول کنید یا آنچه را که پیشنهاد می شود قبول کنید.

I will take the job offer.

پیشنهاد کار را قبول می کنم.

I will take the money.

من پول را می گیرم.

That means I will accept that.

یعنی قبول می کنم.

I will take it.

من آن را خواهم گرفت.

You will find that the word take can be used in many different ways.

متوجه خواهید شد که کلمه take را می توان به روش های مختلفی استفاده کرد.

Sometimes in English, the word take

گاهی اوقات در انگلیسی، کلمه take را

can be used quite subtly.

می توان به صورت کاملاً نامحسوس به کار برد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

You might take what is not yours.

ممکن است چیزی را بردارید که مال شما نیست.

It is to steal or thieve.

دزدی یا دزدی است.

So if you take what is not yours, it is to steal or thieve.

پس اگر چیزی را که مال شما نیست بردارید برای دزدی یا دزدی است.

Thief is the action of stealing.

دزد عمل دزدی است.

I took the money from your wallet.

من پول را از کیف شما برداشتم.

We will take his car tonight.

امشب ماشینش را می بریم.

So in the second sentence, this can be used in a positive or negative way.

بنابراین در جمله دوم می توان از این به صورت مثبت یا منفی استفاده کرد.

So maybe we can say that we will take his car tonight.

پس شاید بتوانیم بگوییم که امشب ماشینش را می بریم.

Means you will steal the car or it means we will use that car.

یعنی شما ماشین را می دزدید یا اینکه ما از آن ماشین استفاده خواهیم کرد.

So tonight we will take his car.

پس امشب ماشینش را می بریم.

That means we are going to use his car.

یعنی قراره از ماشینش استفاده کنیم.

We are going to travel in his car.

قراره با ماشینش بریم مسافرت.

To take part in something is to involve oneself or to participate.

شرکت در کاری به معنای درگیر کردن خود یا شرکت کردن است.

Again, a very interesting word. Participate.

باز هم یک کلمه بسیار جالب. شرکت کنید.

If you participate in something, it means you are joining in.

اگر در چیزی شرکت می کنید، به این معنی است که در حال پیوستن به آن هستید.

You are involving yourself in that thing.

I will take part in the race.

من در مسابقه شرکت خواهم کرد.

He took part in the riot.

او در شورش شرکت کرد.

So if you look carefully here, you will notice in the second sentence we are using the past tense.

بنابراین اگر اینجا را با دقت نگاه کنید، در جمله دوم متوجه می شوید که ما از زمان گذشته استفاده می کنیم.

So this is the past tense of take.

پس این زمان گذشته گرفتن است.

You take something, you took something.

چیزی می گیری، چیزی می گیری. را

Take down.

پایین بیاورید.

You might have to take down something.

ممکن است مجبور شوید چیزی را حذف کنید.

Take down is to remove from display or to remove something from sight.

برداشتن حذف کردن از صفحه نمایش یا حذف چیزی از دید است.

You are taking it down.

شما آن را پایین می آورید.

You are removing that particular thing.

شما دارید آن چیز خاص را حذف می کنید.

You must take down that picture.

شما باید آن عکس را بردارید

You must take down that picture.

شما باید آن عکس را بردارید

I will take down the curtain.

پرده را برمی دارم.

That means you are removing them.

یعنی شما آنها را حذف می کنید.

You are taking them away from view.

شما آنها را از نظر دور می کنید.

They can no longer be seen.

آنها دیگر دیده نمی شوند.

Here's another one

در اینجا یک

take away.

برداشت دیگر وجود دارد.

To take away is to walk off with something.

برداشتن یعنی کنار رفتن با چیزی.

Or of course, we often use it to describe fast food.

یا البته اغلب از آن برای توصیف فست فود استفاده می کنیم.

So maybe food that you are buying in a small restaurant, you might take away the food.

بنابراین ممکن است غذایی که در یک رستوران کوچک می‌خرید، ممکن است غذا را بردارید.

That particular type of food is described as a take away.

آن نوع خاص از غذا به عنوان غذای مصرفی توصیف می شود.

To walk off with something

کنار گذاشتن با چیزی

or to take something away is take away.

یا برداشتن چیزی، برداشتن است.

We will have the meal to take away.

ما غذا را برای برداشتن خواهیم داشت.

So quite often if you go into a fast food restaurant like KFC, McDonald's or Burger King

بنابراین اغلب اگر به یک رستوران فست فود مانند کی اف سی، مک دونالد یا برگر کینگ

or any of the other fast food restaurants, they might ask you,

یا هر یک از فست فودهای دیگر بروید، ممکن است از شما بپرسند که

are you going to eat in or take away, eat in, or take away?

آیا می خواهید در آن غذا بخورید یا غذا بخورید، غذا بخورید یا غذا بخورید؟

To take away is to walk off you, take something with you.

برداشتن یعنی کنار گذاشتن تو، چیزی با خودت ببر.

Do you want to eat in or take away?

آیا می خواهید غذا بخورید یا بردارید؟

You are having a choice presented to you.

شما یک انتخاب به شما ارائه می کنید.

Something is a give away.

چیزی هدیه دادن است.

So quite often in a sale, if a store or supermarket is having a sale

بنابراین اغلب در یک فروش، اگر یک فروشگاه یا سوپرمارکت فروش داشته باشد

and everything, it is is at a very low price, the price has been reduced.

و همه چیز، با قیمت بسیار پایین باشد، قیمت آن کاهش یافته است.

We might say that it is a give away.

ممکن است بگوییم که این یک هدیه است.

We are giving these things away.

ما این چیزها را می دهیم.

It almost seems as if you are giving them away because the price is so low.

تقریباً به نظر می رسد که آنها را از دست می دهید زیرا قیمت بسیار پایین است.

A good offer or a low price is a give away.

یک پیشنهاد خوب یا قیمت پایین هدیه است.

This is a giveaway sale.

این یک فروش هدیه است.

We can also say an action that reveals a secret.

می توان عملی را هم گفت که رازی را فاش می کند.

So maybe if you give away something, it means you are revealing a secret, something that was hidden.

پس شاید اگر چیزی را می دهید، به این معنی است که رازی را فاش می کنید، چیزی که پنهان بوده است.

You give away.

شما تقدیم می کنید.

You are showing something that is supposed to be hidden.

شما چیزی را نشان می دهید که قرار است پنهان باشد.

So there are two ways of using that particular phrase.

بنابراین دو راه برای استفاده از آن عبارت خاص وجود دارد.

Here's another phrase.

در اینجا یک عبارت دیگر است.

This is one we can all learn from.

این یکی از مواردی است که همه ما می توانیم از آن بیاموزیم.

I do love phrases.

من عاشق عبارات هستم

To take the rough with the smooth.

برای گرفتن خشن با صاف.

To accept the bad times as you would for good times.

زمان های بد را همانطور که برای اوقات خوب می پذیرید بپذیرید.

It means you must take the good things in life as well as the bad things.

این بدان معناست که شما باید علاوه بر چیزهای بد، چیزهای خوب زندگی را نیز در نظر بگیرید .

You must take both of those things whether it is bad or good.

شما باید هر دوی این موارد را بپذیرید چه بد یا خوب.

You accept them as part of life.

شما آنها را به عنوان بخشی از زندگی می پذیرید.

In business, you must take the rough with the smooth.

در کسب و کار، شما باید سختی را با هموار کنید.

You have to accept everything that happens, especially in business where there might be certain risks involved.

شما باید هر چیزی را که اتفاق می افتد بپذیرید، به خصوص در تجارت که ممکن است خطرات خاصی در آن وجود داشته باشد.

If there are risks involved,

اگر خطراتی در آن وجود دارد،

you have to take the rough with the smooth.

باید کار را با هموار انجام دهید. اگر

You might take someone to the cleaners if you take someone to the cleaners.

کسی را به نظافتچی ببرید، ممکن است کسی را به نظافتچی ببرید.

This is a phrase that means to take legal action or to sue a person.

این عبارت به معنای اقدام قانونی یا شکایت از شخص است.

So maybe you are taking a person to court.

بنابراین ممکن است شما فردی را به دادگاه ببرید.

Maybe they said something bad about you and it is untrue.

شاید آنها چیز بدی در مورد شما گفته اند و واقعیت ندارد.

It is damaging.

مضر است.

So you take them to court.

پس آنها را به دادگاه ببرید.

You sue that person, you take them to the cleaners.

شما از آن شخص شکایت می کنید، آنها را به نظافتچی می برید.

We will make your claim and take them to the cleaners.

ما ادعای شما را مطرح می کنیم و آنها را به نظافتچی می بریم.

Quite often.

اغلب اوقات

If you put forward something where you might have compensation

اگر چیزی را مطرح کنید که ممکن است غرامت

or some sort of reward, you take someone to the cleaners.

یا نوعی پاداش داشته باشید، کسی را به نظافتچی می برید.

Quite often it is used in legal matters.

اغلب در امور حقوقی استفاده می شود.

Matters where you might have to take legal action against someone.

مواردی که ممکن است مجبور شوید علیه شخصی اقدام قانونی کنید.

You might, of course, take someone's word.

البته ممکن است حرف کسی را قبول کنید.

If you take someone's word for something, it means you believe them.

اگر حرف کسی را به جای چیزی قبول کنید، به این معنی است که او را باور دارید.

You trust what a person says to trust what

شما به آنچه یک شخص می گوید اعتماد دارید تا به

an individual, a friend, a family member.

یک فرد، یک دوست، یکی از اعضای خانواده اعتماد کنید.

You trust them. You take their word.

شما به آنها اعتماد دارید. شما حرف آنها را می پذیرید.

I will take your word that the order will be finished on time.

من قول شما را می پذیرم که سفارش به موقع تمام می شود.

I take your word, I trust you.

من حرف شما را قبول دارم، به شما اعتماد دارم.

I believe what you are saying.

من به آنچه شما می گویید اعتقاد دارم.

Of course you can do the opposite. You can give your word to someone.

البته می توانید برعکس این کار را انجام دهید. شما می توانید حرف خود را به کسی بدهید.

So if I give my word to you, I am asking you to trust me.

پس اگر قولم را به شما می دهم، از شما می خواهم که به من اعتماد کنید.

I am saying that I'm being honest with you.

من می گویم که با شما صادق هستم.

And finally,

و در نهایت،

my my throat is so pleased that this is the last one

گلوی من آنقدر خوشحال است که این آخرین موردی است که

to take something as red.

چیزی را قرمز می کند.

If you take something as read,

اگر چیزی را خوانده اید،

take something

چیزی را

as red to assume or trust without checking

به رنگ قرمز در نظر بگیرید یا بدون بررسی اعتماد کنید،

you assume you trust that thing without checking, without looking closely at it.

فرض کنید بدون بررسی، بدون نگاه دقیق به آن چیز اعتماد دارید.

So quite often you will take something as red.

بنابراین اغلب اوقات چیزی را قرمز می کنید.

It means I believe you.

یعنی باورت میکنم

There is no need to check.

نیازی به بررسی نیست.

I will take it as red.

من آن را قرمز می گیرم.

I will take you this red that the deal will go ahead.

من این قرمزی را برایت می گیرم که معامله پیش برود.

I take it as red.

من آن را قرمز می دانم.

There is no need to explain.

نیازی به توضیح نیست.

There is no need to show me the proof.

نیازی به نشان دادن مدرک به من نیست.

I accept your word.

حرف شما را قبول دارم

I take it as red.

من آن را قرمز می دانم.

And that, as they say, is the end of our very long list of words.

و این، همانطور که می گویند، پایان فهرست بسیار طولانی کلمات ما است.

All I can say is my throat is quite happy about that, because it means I can go and take some water and have a lie down.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که گلویم از این بابت کاملاً خوشحال است، زیرا به این معنی است که می توانم بروم کمی آب بخورم و دراز بکشم.

Thank you for your company today.

با تشکر از شما برای شرکت امروز شما.

There are many, many other phrases Lewis says to give someone the cold shoulder.

عبارات بسیار بسیار دیگری وجود دارد که لوئیس می گوید تا کسی را سردرد کند.

Yes, to give someone the cold shoulder is to ignore them.

بله، سردرد دادن به کسی نادیده گرفتن اوست.

You ignore someone, you push that person away.

شما کسی را نادیده می گیرید، آن شخص را از خود دور می کنید.

You give them the cold shoulder.

شما به آنها شانه سرد می دهید.

That means you push that person away.

یعنی شما آن شخص را از خود دور می کنید.

You exclude them.

شما آنها را حذف می کنید.

You ignore that person.

شما آن شخص را نادیده می گیرید.

You give them the cold shoulder.

شما به آنها شانه سرد می دهید.

It's a very good expression.

بیان بسیار خوبی است.

Very good expressions.

عبارات خیلی خوب

Palmira asks.

پالمیرا می پرسد.

I wonder how much time you took to prepare this live stream and also being under the weather, Mr.

تعجب می کنم که چقدر برای تهیه این پخش زنده و همچنین زیر آب و هوا بودن وقت گذاشتید، آقای

Duncan, you are our beloved hero. Thank you very much.

دانکن، شما قهرمان محبوب ما هستید. خیلی ممنون.

I've been working on this all morning.

من تمام صبح روی این کار کار کردم.

I woke up very early this morning feeling unwell.

امروز صبح خیلی زود از خواب بیدار شدم و حالم بد بود.

Mr. Steve went off to work and I was on my own.

آقای استیو سر کار رفت و من تنها بودم.

So I came in here at around about.

بنابراین من حدوداً وارد اینجا شدم.

I think it was around 915 this morning.

فکر کنم امروز صبح حدود 915 بود.

So I stayed here all morning preparing everything that you saw.

بنابراین من تمام صبح اینجا ماندم و همه چیزهایی را که شما دیدید آماده کردم.

It took me around four hours to do it.

حدود چهار ساعت طول کشید تا این کار را انجام دهم.

Although I will be honest, I did have to drink a lot of water during that time.

اگرچه صادقانه بگویم، در این مدت مجبور شدم آب زیادی بنوشم.

Anyway, that is today's English addict

به هر حال، این معتاد انگلیسی امروز

finished for today. So I hope you've enjoyed it.

برای امروز تمام شده است. پس امیدوارم از آن لذت برده باشید.

And I am going to

و من می روم

have a lie down on the bed.

روی تخت دراز بکشم.

I might even have a cup of tea, although I might wait for Mr.

من حتی ممکن است یک فنجان چای بنوشم، اگرچه ممکن است منتظر باشم تا آقای

Steve to come back home and then we can have a cup of tea together.

استیو به خانه برگردد و سپس بتوانیم با هم یک فنجان چای بنوشیم.

But I'm looking forward to having a rest.

اما من مشتاقانه منتظر استراحت هستم.

I need to rest my voice.

باید به صدایم استراحت بدهم

So can I just say on Sunday?

بنابراین می توانم فقط یکشنبه بگویم؟

I hope I will be here?

امیدوارم اینجا باشم؟

It depends on my voice.

بستگی به صدای من داره

It depends on whether or not my cold has gone away.

بستگی به این دارد که سرماخوردگی من برطرف شده باشد یا نه.

But at the moment it's just beginning.

اما در حال حاضر تازه شروع شده است.

So yesterday was the first day when I felt unwell.

پس دیروز اولین روزی بود که احساس ناراحتی کردم.

Today is only the second day.

امروز فقط روز دوم است.

And of course, as you know, if you have a cold or a fever, sometimes it can go on for many, many days.

و البته، همانطور که می دانید، اگر سرماخوردگی یا تب داشته باشید، گاهی اوقات ممکن است روزهای بسیار زیادی ادامه داشته باشد.

So I really do hope that on Sunday I will be with you from 2 p.m.

بنابراین من واقعاً امیدوارم که یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر با شما باشم. به

UK time.

وقت انگلستان

That is hopefully when I will be with you next.

امیدوارم در آینده با شما باشم.

Thank you Hamda thank you Mosin thank you algebra I hope I pronounce your name correctly.

ممنونم حمدا ممنون موسین ممنون جبر امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم.

Thank you dynamic.

ممنون پویا

Amazing session.

جلسه شگفت انگیز

Thank you Mr. Duncan.

ممنون آقای دانکن

Thank you as well for watching.

همچنین از تماشای شما متشکرم

You can watch this again later. Don't forget with captions.

می توانید بعداً دوباره این را تماشا کنید. با زیرنویس فراموش نکنید.

So later on hopefully YouTube will process this

بنابراین در آینده امیدواریم YouTube این

live stream and there will be captions for you to watch later on.

پخش زنده را پردازش کند و زیرنویس‌هایی برای تماشای شما در آینده وجود داشته باشد.

This is.

این است.

This is Mr. Duncan

این آقای دانکن است

with with my voice almost vanishing, saying thanks for watching.

که صدای من تقریباً در حال ناپدید شدن است و از تماشای او تشکر می کند.

See you on Sunday. Mr. Steve will be here.

یکشنبه میبینمت آقای استیو اینجا خواهد بود.

Hopefully I will be still alive on Sunday.

امیدوارم روز یکشنبه هنوز زنده باشم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

And of course, until the next time we meet, take care of yourselves.

و البته تا دفعه بعد که همدیگرو میبینیم مواظب خودت باش.

Stay well,

خوب بمون،

stay happy.

شاد باش

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And I will see you on Sunday, 2 p.m. UK time.

و من شما را یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر می بینم. به وقت انگلستان

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Ta ta for now.

تا تا فعلا