STOP Using SOMETIMES, SELDOM & ALWAYS! (What EXPERT English Speakers Say Instead)

Eat Sleep Dreamers welcome back to another lesson with me Tom. Today I'm somewhere slightly

Eat Sleep Dreamers خوش آمدید به درس دیگری با من تام. امروز من در جایی کمی

different, I'm in Hong Kong. I've been out here for about a month teaching English. It's

متفاوت هستم، من در هنگ کنگ هستم. من حدود یک ماه است که اینجا هستم و انگلیسی تدریس می کنم.

been an amazing time, I've loved it here and one of the great things about being out here

زمان فوق‌العاده‌ای بوده است، من اینجا را دوست داشتم و یکی از چیزهای عالی در مورد حضور در اینجا

is that I get to meet the Eat Sleep Dreamers around the world. So I've met a few Eat Sleep

این است که می‌توانم با Eat Sleep Dreamers در سراسر جهان ملاقات کنم. بنابراین من در هنگ کنگ با چند رویاپرداز Eat Sleep ملاقات کردم

Dreamers in Hong Kong which has been amazing. But today I want to talk to you guys about

که شگفت انگیز بود. اما امروز می‌خواهم در مورد

ten really useful expressions that you can use to talk about your every day lives. These

ده عبارت واقعاً مفید با شما صحبت کنم که می‌توانید از آنها برای صحبت در مورد زندگی روزمره خود استفاده کنید.

are ten phrases that talk about the frequency of doing things. So we know about sometimes

اینها ده عبارتی هستند که در مورد فراوانی انجام کارها صحبت می کنند. بنابراین ما گاهی اوقات

and never and always but these are ten expressions that you might not know that are used so often

و هرگز و همیشه می دانیم، اما این ده عبارتی است که ممکن است ندانید که اغلب

by native English speakers and I really want to share them with you today. So if you are

توسط انگلیسی زبانان بومی استفاده می شود و من واقعاً می خواهم امروز آنها را با شما به اشتراک بگذارم. پس اگر

ready, let's get going.

آماده هستید، بیایید شروع کنیم.

Ok, number one 'whenever I get the chance'. So if someone says to you

خوب، شماره یک "هر وقت فرصت پیدا کردم". بنابراین اگر کسی به شما بگوید

'How of ten do you see your Mum and Dad?' you say 'whenever I get the chance'. It just

"مادر و بابای خود را چند نفری می بینید؟" شما می گویید "هر وقت فرصت پیدا کردم". این فقط

means there's no specific amount, it's not always or it's not every week but it's when

به این معنی است که مقدار مشخصی وجود ندارد، همیشه یا هر هفته نیست، اما زمانی

you have the opportunity, that's when you'll do it. So whenever I get the chance. This

است که فرصت دارید، آن موقع است که آن را انجام خواهید داد. بنابراین هر زمان که فرصت پیدا کنم.

is great for someone who has a really busy schedule, let's say you are a parent and someone

این برای کسی که برنامه واقعاً شلوغی دارد عالی است ، فرض کنید شما یک والدین هستید و کسی

says to you 'How often do you go running?' or 'How often do you workout?' you could say

به شما می گوید "چند وقت یکبار می دوید؟" یا "چند وقت یکبار تمرین می کنید؟" می توانید بگویید

'whenever I get the chance'. Like, you are super busy, work, life, baby. So if you have

"هر زمان که فرصتی پیدا کردم". مثل اینکه خیلی سرت شلوغه، کار، زندگی، عزیزم. بنابراین

the chance, when you have the chance, that's when you'll do it. So whenever I have the

اگر فرصت دارید، زمانی که فرصت دارید، آن موقع است که آن را انجام خواهید داد. پس هر وقت فرصتی داشته باشم

chance. As we go through these phrases, think about how they link to your life. In what

. در حالی که این عبارات را مرور می کنیم، به این فکر کنید که چگونه آنها به زندگی شما پیوند دارند. در چه

situations might you use this phrase 'whenever I get the chance'. Alright, let's get to number

شرایطی می توانید از این عبارت "هر وقت که فرصت پیدا کنم" استفاده کنید. خوب، بیایید به شماره

two. Somewhat similar to that one 'not as often as I'd like'. That's telling you that

دو برسیم. تا حدودی شبیه به آن یکی «نه آنقدر که من می‌خواهم». این به شما می‌گوید که

you want to do this activity more often but you don't have the opportunity so not as often

می‌خواهید این فعالیت را بیشتر انجام دهید، اما این فرصت را ندارید، بنابراین نه

as I'd like. So again someone says to you 'How often do you do yoga?' You want to do

آن‌طور که من می‌خواهم. بنابراین دوباره شخصی به شما می گوید "چند وقت یکبار یوگا انجام می دهید؟" شما می‌خواهید این کار

it more than you do now so you would say 'Not as often as I'd like.' I want to do it more

را بیشتر از آنچه اکنون انجام می‌دهید انجام دهید، بنابراین می‌گویید "نه آنقدر که من می‌خواهم". من می خواهم بیشتر

but I don't have the opportunity. Not as often as I'd like. Two nice phrases here to mean

انجام دهم اما فرصت ندارم. نه آنقدر که من می خواهم. دو عبارت زیبا در اینجا به معنی

sometimes. We've got 'every now and then' and 'from time to time'. Both mean sometimes.

گاهی اوقات. ما "هرازگاهی" و "گاهی به زمان" داریم. هر دو گاهی معنی دارند.

So 'how often do you go shopping?' 'Every now and then' or 'From time to time'. So sometimes.

بنابراین "چند وقت یک بار به خرید می روید؟" " هرازگاهی" یا "از زمان به زمان". بنابراین گاهی اوقات.

These are nice alternatives to sometimes. Every now and then, from time to time. I love

اینها گاهی اوقات جایگزین های خوبی هستند. هرازگاهی، هر از گاهی. من

this phrase 'not as often as I used to.' So here we are saying we don't do the activity

این عبارت را دوست دارم "نه آنقدر که قبلاً تکرار می کردم." بنابراین در اینجا می گوییم که فعالیت

as much as in the past. In the past we did this activity a lot more frequently but now

را به اندازه گذشته انجام نمی دهیم. در گذشته ما این فعالیت را خیلی بیشتر انجام می دادیم اما اکنون

not so much. Not as often as I used to. For example 'Do you still go to concerts?' 'Not

نه چندان. نه به دفعات قبلی. به عنوان مثال "آیا هنوز به کنسرت می روی؟" نه

as often as I used to.' So in the past i used to go to concerts a lot and now not so much.

به همان اندازه که قبلاً انجام می دادم. بنابراین در گذشته زیاد به کنسرت می رفتم و اکنون نه چندان.

So it's a nice way to contrast your present activity and frequency of doing something

بنابراین این یک راه خوب برای مقایسه فعالیت فعلی و دفعات انجام کاری

to the past. Not as often as I used to. Two nice phrases to talk about high-frequency

با گذشته است. نه به دفعات قبلی. دو عبارت خوب برای صحبت در مورد فرکانس بالا

of doing something. All the time. So for example 'How often do you see Jack these days?' "I

انجام کاری. همیشه. به عنوان مثال "این روزها چند بار جک را می بینید؟" من همیشه

see him all the time, he lives right next to me.' So high-frequency 'all the time'.

او را می بینم، او دقیقاً در کنار من زندگی می کند . «همیشه» با فرکانس بالا.

And if you want to show that something is a regular habit you could say, nearly every

و اگر می‌خواهید نشان دهید که چیزی یک عادت منظم است، می‌توانید بگویید، تقریباً هر

and then the time so 'nearly every day' 'nearly every week' or 'nearly every month'. So you

و سپس «تقریباً هر روز» «تقریباً هر هفته» یا «تقریباً هر ماه». بنابراین

are showing that it's pretty habitual, that you do it frequently and you do it consistently,

شما نشان می‌دهید که این کار بسیار عادی است، این کار را اغلب انجام می‌دهید و تقریباً هر هفته آن را به طور مداوم

nearly every week. 'How often do you call your Grandma?' 'Nearly every week.' So consistently,

انجام می‌دهید. "تقریبا هر هفته." به طور مداوم،

almost every week, not quite every week but nearly every week. Here's a great phrase for

تقریبا هر هفته، نه کاملاً هر هفته بلکه تقریباً هر هفته. در اینجا یک عبارت عالی برای

if you want to show that your answer is a bit surprising, that maybe it's not the answer

اگر می خواهید نشان دهید که پاسخ شما کمی تعجب آور است، وجود دارد که شاید این پاسخی نیست

that the other person expected you to say. So for example 'How often do you cook?' You

که طرف مقابل انتظار داشت که شما بگویید . برای مثال "چند وقت یکبار آشپزی می کنید؟"

might say 'Not that often actually.' The actually there is showing surprise, it's showing that

ممکن است بگویید "در واقع نه آنقدرها". در واقع تعجب نشان می دهد، این نشان می دهد

the answer that you are saying is probably surprising to the person you are speaking

که پاسخی که می گویید احتمالاً برای شخصی که با او صحبت می کنید تعجب آور است

to. They may expect you to say quite often or all the time. So you are saying not that

. آنها ممکن است از شما انتظار داشته باشند که اغلب یا همیشه بگویید.

often, so low-frequency and then the actually part is showing that you are understand that

- فرکانس و سپس بخش واقعی نشان می دهد که شما درک می

it could be surprising information to the other person. So 'how often do you cook?'

کنید که می تواند اطلاعات غافلگیر کننده ای برای طرف مقابل باشد. بنابراین "چند وقت یکبار آشپزی می کنید؟"

'Not that often actually.' Here's one I've wanted to address for a long time. Now in

"در واقع نه آنقدرها". در اینجا یکی از مواردی است که مدتهاست می خواستم به آن بپردازم. اکنون در

Hong Kong, when I hear students speaking they'll often use the word 'seldom' which means not

هنگ کنگ، وقتی می شنوم که دانش آموزان صحبت می کنند، اغلب از کلمه "به ندرت" استفاده می کنند که به

very often, yeah? Between sometimes and never it's in between there. Now seldom for me is

معنای نه خیلی زیاد است، بله ؟ در حال حاضر برای من به ندرت

quite a formal word and I see it most in written English. I don't generally hear it spoken

یک کلمه کاملا رسمی است و من آن را بیشتر در نوشتار انگلیسی می بینم. به طور کلی آن را زیاد نمی شنوم

so much. In spoken English I would say 'hardly ever'. So 'how often do you eat chocolate?'

. در گفتار انگلیسی می گویم "به سختی هرگز".

'Hardly ever'. You are saying almost never, not quite but instead of saying seldom which,

«به سختی هرگز».

as I say I think is quite a formal word mostly in written English, hardly ever is perfect

for spoken English. Sounding very natural, like a native English speaker. So hardly ever,

انگلیسی زبان. به ندرت،

perfect phrase. And let's finish off with a fun one to say that you basically never

یک عبارت کامل. و بیایید با یک جمله جالب به پایان برسانیم و بگوییم که شما اساساً هرگز

do this. You could say 'once in a blue moon'. Because blue moons are rare, they don't happen

این کار را انجام نمی دهید. می توانید بگویید "یک بار در ماه آبی". چون ماه های آبی نادر هستند، خیلی اتفاق نمی افتد.

very often so you might say 'once in a blue moon' to say that you basically never do it,

اغلب، بنابراین ممکن است بگویید "یک بار در ماه آبی" تا بگویید که اساساً هرگز این کار را انجام نمی دهید،

maybe once in a while. That's also another phrase 'once in a while'. So 'how often do

شاید هر چند وقت یکبار. این نیز عبارت دیگری است "یک بار در زمان"

you go to a fancy restaurant?' Once in a blue moon.' So not very often at all. Alright guys,

. ' به ندرت.' بنابراین نه خیلی وقت‌ها. خیلی خوب بچه‌ها،

ten super useful phrases to expand your vocabulary, bring some variety and ten ways to express

ده عبارت فوق‌العاده مفید برای گسترش دایره لغات خود ، تنوع و ده روش برای بیان

your ideas in slightly different ways. I hope you found that useful guys, if you did find

ایده‌های خود به روش‌های کمی متفاوت بیاورید.

that useful guys give me a big thumbs up and let me know in the comments below. And if

به من کمک بزرگی می کنم و در نظرات زیر به من اطلاع دهید و اگر

you can make an example sentence with any of those phrases i'd love you to do that and

می توانید یک جمله مثال با هر یک از این عبارات بسازید، دوست دارم این کار را انجام دهید

I'll pop down and I'll comment on your comment. Remember to check me out on Instagram guys,

و من پایین می آیم و در مورد نظر شما نظر می دهم. به یاد داشته باشید که من را در اینستاگرام چک کنید،

I've got Instagram stories where i try and put regular English content and you get to

من استوری های اینستاگرام دارم که در آن سعی می کنم محتوای منظم انگلیسی را قرار دهم و شما می

see behind the scenes of Eat Sleep Dream English. You will have followed my trip in Hong Kong

توانید پشت صحنه برنامه Eat Sleep Dream English را ببینید. اگر بوده اید سفر من در هنگ کنگ

if you have been on Instagram stories and of course I'm on Facebook as well. I put videos

را دنبال کرده اید. در استوری های اینستاگرام و البته من در فیس بوک نیز هستم. من

out every Tuesday and every Friday to help you to take your English to the next level

هر سه شنبه و هر جمعه ویدیوهایی را منتشر می کنم تا به شما کمک کنم انگلیسی خود را به سطح بالاتری

and achieve your life goals whatever they may be. Thank you so much for hanging out

برسانید و به اهداف زندگی خود هر چه که باشد برسید. بسیار سپاسگزارم که انگاشته اید. بیرون

with me guys, this is Tom, the Chief Dreamer, saying goodbye.

با من بچه ها، این تام، رئیس رویاپرداز است که خداحافظی می کند.