Learn English: 3 easy ways to get better at speaking English

"The Prosperity Plan." It's empty. Why? Well, hi. James, from EngVid. I have a book, and

«طرح شکوفایی». خالی است. چرا؟ خب سلام جیمز، از EngVid. من یک کتاب دارم و روی

it says "Prosperity Plan". I know you're here to learn English. This is a book full of secrets

آن نوشته شده «طرح شکوفایی». من می دانم که شما اینجا هستید تا انگلیسی یاد بگیرید. این کتاب پر از اسرار

on how to make millions of dollars. Empty. That's because when people tell you there's

در مورد چگونگی کسب میلیون ها دلار است. خالی. این به این دلیل است که وقتی مردم به شما می گویند

a secret, there's not really a secret; there's a method behind something, and you may not

رازی وجود دارد، واقعاً رازی وجود ندارد. روشی پشت چیزی وجود دارد، و شما ممکن است

know it, so to you it's a secret, but you know, just like that book, there are no secrets.

آن را ندانید، بنابراین برای شما یک راز است، اما می دانید، درست مانند آن کتاب، هیچ رازی وجود ندارد.

The only one is hard work. Let's look at the three methods I have for you today in order

تنها کار سخت است. بیایید به سه روشی که امروز برای شما

to learn English, okay? Call them the "Secrets you need to know" because most people don't

برای یادگیری زبان انگلیسی در نظر گرفته ام نگاه کنیم، خوب؟ آنها را "رازهایی که باید بدانید" بنامید، زیرا اکثر مردم

know them because the funny thing is, although they're not secret -- I said it again -- they're

آنها را نمی‌دانند، زیرا چیز خنده‌دار این است، اگرچه آنها راز نیستند - دوباره گفتم - آنها

not methods that are usually taught in ESL books.

روش‌هایی نیستند که معمولاً در کتاب‌های ESL آموزش داده می‌شوند. .

The Kaizen Method, the Process Method, and the Writing Method are actually books I read

روش کایزن، روش فرآیند، و روش نوشتن در واقع کتاب‌هایی هستند که من

on something completely different. But what I found was they were very, very handy for

درباره چیزهای کاملاً متفاوتی می‌خوانم. اما چیزی که من پیدا کردم این بود که آنها برای یادگیری زبان انگلیسی بسیار بسیار مفید بودند

learning English. Personally, I'm trying to learn Spanish, and when I apply these different

. من شخصاً سعی می‌کنم زبان اسپانیایی را یاد بگیرم و وقتی این روش‌های مختلف را به

methods, I found my learning going faster and faster, and I actually enjoyed it. So

کار می‌برم، متوجه شدم که یادگیری‌ام سریع‌تر و سریع‌تر پیش می‌رود و در واقع از آن لذت بردم. بنابراین

I called them "secret" for you because I'm quite sure that your teachers haven't sat

من آنها را برای شما "محرمانه" نامیدم زیرا کاملاً مطمئن هستم که معلمان شما ننشسته

down and gone, "Today, we're going to learn the Kaizen Method of English. Then, we'll

اند و نرفته اند .

do the Process Method, and then we'll do the Writing Method." No. Because they're actually

و سپس روش Writing را انجام می دهیم ." نه. چون آنها در واقع

three different books, all right? So I'm just going to give you a part of each book, and

سه کتاب متفاوت هستند، خوب؟ بنابراین من فقط بخشی از هر کتاب را به شما می‌دهم، و

if I come across to the end, I'll give you another lesson on it, all right? But these

اگر به پایان رسیدم، درس دیگری در مورد آن به شما خواهم داد، درست است؟ اما

are three things I liked out of these books. All right. Let's start from the first one,

این سه چیز است که من از این کتاب ها دوست داشتم. خیلی خوب. بیایید از اولی،

the Process Method. I know -- and it's in red, and I start here why? Most of the times

یعنی Process Method شروع کنیم. می دانم -- و به رنگ قرمز است، و از اینجا شروع می کنم چرا؟ اغلب اوقات

people are learning a language, they want to -- and this is what the Process Method

مردم در حال یادگیری زبان هستند، آنها می خواهند -- و این همان چیزی است که روش فرآیند

is about. People start with "product", "product". What is a "product"? A "product" is something

در مورد آن است. مردم با "محصول"، "محصول" شروع می کنند. "محصول" چیست؟ "محصول" چیزی است که

you can touch or hold. This marker is a product. But this isn't how the marker started. I'm

می توانید لمس کنید یا نگه دارید. این نشانگر یک محصول است. اما نشانگر اینگونه شروع نشد.

sorry. Okay, the marker started a little differently. I mean, that's an alcohol base that I'm sniffing.

متاسفم. خوب، نشانگر کمی متفاوت شروع شد. منظورم این است که یک پایه الکلی است که من آن را بو می کنم.

When I go [inhales], there's liquid in here. This is plastic -- came from oil. So why I'm

وقتی می‌روم [استنشاق]، مایعی در اینجا وجود دارد. این پلاستیک است -- از روغن گرفته شده است. پس چرا من

telling you all these things -- you're going, "Why are you telling me?" Well, things start

همه این چیزها را به شما می گویم -- شما می گویید "چرا به من می گویی؟" خوب، همه چیز

in a certain way, but they end up like this. In fact, you can think of the Process Method

به روش خاصی شروع می شود، اما به این شکل ختم می شود. در واقع، شما می توانید روش فرآیند

versus product as being a tree and being a seed. And a seed, you know, little thing,

در مقابل محصول را به عنوان یک درخت و یک دانه در نظر بگیرید. و یک دانه، می دانید، چیز کوچکی

you put it in the ground, and it grows into a tree. Well, when you have a seed, the seed

، آن را در زمین می گذارید و به درخت تبدیل می شود. خوب، وقتی شما یک دانه دارید، آن

has no idea that it's going to be a tree and a big tree -- how long it will take. But humans

دانه نمی داند که یک درخت و یک درخت بزرگ خواهد بود -- چقدر طول می کشد. اما انسان

are funny. They want to start a language, and they think right away, "I'm going to learn

ها خنده دار هستند. آنها می خواهند زبانی را شروع کنند و بلافاصله فکر می کنند "من می خواهم انگلیسی یاد بگیرم

English." And then, they sit down; they open the book; they open the book; "I'm going to

." و سپس، آنها می نشینند. کتاب را باز می کنند؛ کتاب را باز می کنند؛ "من قصد دارم

learn English. I'm learning English. I'm learning English." And then they get upset one hour

انگلیسی یاد بگیرم. من انگلیسی یاد می‌گیرم. من انگلیسی یاد می‌گیرم ." و بعد یک ساعت ناراحت می شوند

later. "I don't know any English. I don't speak English." Well, it's like being a human.

. "من انگلیسی بلد نیستم. من انگلیسی صحبت نمی کنم ." خوب، مثل یک انسان بودن است.

You start as a baby, you grow to an adult. When we talk about the Process Method, what

شما از کودکی شروع می کنید، به بزرگسالی می رسید. وقتی در مورد روش فرآیند صحبت می کنیم، کاری که

you want to do is don't think about you want to speak English. Yes, I know. That's why

می خواهید انجام دهید این است که به این فکر نکنید که می خواهید انگلیسی صحبت کنید. بله میدانم. به همین دلیل است

you're watching this video and why you're studying. Think more about what you're doing

که این ویدیو را تماشا می کنید و به همین دلیل در حال مطالعه هستید. زمانی که در حال مطالعه زبان انگلیسی هستید، بیشتر به کارهایی که انجام می دهید فکر کنید

while you're studying English. And this is called the "process". Go into the step. Concentrate

. و به این "فرایند" می گویند. برو داخل پله

on what you're doing. You'll find a couple of things happen: Sometimes you'll say English

روی کاری که انجام می دهید تمرکز کنید. شما متوجه خواهید شد که چند اتفاق می افتد: گاهی اوقات می گویید

is hard or it's boring. If you do this method, you'll actually stop finding it hard or boring,

انگلیسی سخت است یا خسته کننده است. اگر این روش را انجام دهید، دیگر سخت یا خسته کننده

and you'll enjoy it because you'll be working on something specific, mastering that, and

آن را نمی بینید، و از آن لذت خواهید برد، زیرا روی چیزی خاص کار می کنید، بر آن مسلط خواهید شد، و

then you're going to start noticing that the final product -- English -- is coming to you.

سپس متوجه خواهید شد که محصول نهایی - - انگلیسی -- نزد شما می آید.

And it will come faster than you think. Why? Well, if you're thinking, "I don't understand

و سریعتر از چیزی که فکرش را می کنید می آید. چرا؟ خوب، اگر فکر می کنید، "من این انگلیسی را نمی فهمم

this English", you're focusing, really, on you don't understand English or you don't

"، واقعاً روی این تمرکز می کنید که انگلیسی را نمی فهمید یا انگلیسی نمی

know English. You're not focusing on what you're doing. If you take a breath [inhales]

دانید. شما روی کاری که انجام می دهید تمرکز نمی کنید. اگر نفسی کشیدی [دم]

and go [exhales], "Okay. I'm just watching this video of this crazy guy who speaks very

و رفتی [بازدم]، "باشه. من فقط دارم این ویدیوی این مرد دیوانه را می بینم که خیلی سریع انگلیسی صحبت می کند

quickly in English, and just now, he told me to take a breath. Oh, okay. I understand."

، و همین الان به من گفت یک نفس بکشم. اوه، باشه. . من میفهمم."

And you're ahead. That's the Process Method. Take time to actually go back -- when you're

و شما جلوتر هستید این روش فرآیند است. زمانی را در نظر بگیرید که واقعاً به عقب برگردید - زمانی که به آن

thinking about it's hard; it's difficult or boring -- and say to yourself, "What am I

فکر می کنید سخت است. سخت یا کسل کننده است -- و به خود بگویید "الان چه کار

doing now?" And then look at that. Each time you do that, you get further in the process

می کنم؟" و سپس به آن نگاه کنید. هر بار که این کار را انجام می‌دهید، در این فرآیند پیشرفت بیشتری

and you will end up with a product before you know it. Okay? Sounds simple, but try

می‌کنید و قبل از اینکه بدانید محصولی را به دست خواهید آورد. باشه؟ ساده به نظر می رسد، اما

it. You can even do this on a date. That's another story.

آن را امتحان کنید. شما حتی می توانید این کار را در یک قرار انجام دهید. این یک داستان دیگر است.

Okay, so we do this. We got the Process Method. That's the overall one we talk about. Because

خوب، پس ما این کار را انجام می دهیم. ما روش فرآیند را دریافت کردیم. این همان چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم. چون

once you understand that, we're going to go to the Kaizen method. The Kaizen Method is

وقتی متوجه شدید، به سراغ روش کایزن می رویم. روش کایزن

one step beyond. Well, not really. The Kaizen Method is -- what they're saying is: here's

یک قدم فراتر است. خوب، نه واقعا. روش کایزن این است -- چیزی که آنها می گویند این است:

you, and take -- you have to take just one more step. Most people, when they're learning

شما اینجا هستید و بردارید -- شما باید فقط یک قدم دیگر بردارید. بیشتر مردم، وقتی

something, they want to learn something -- some vocabulary. Then they go into lexical chunks.

چیزی یاد می‌گیرند، می‌خواهند چیزی یاد بگیرند - مقداری واژگان. سپس وارد بخش‌های واژگانی می‌شوند.

"Lexical chunks" is just a fancy term for words that go together. Now, three, four,

"تکه های واژگانی" فقط یک اصطلاح فانتزی برای کلماتی است که با هم ترکیب می شوند. حالا سه، چهار،

five words that are usually said together in English. But you just need to learn one

پنج کلمه که معمولا با هم در انگلیسی گفته می شود. اما شما فقط باید یک کلمه را یاد بگیرید

word. In the Kaizen Method, they would say you just need to know one letter. They would

. در روش کایزن، آنها می گویند شما فقط باید یک حرف را بدانید. می

say start with 'A', and know that it can be "ah", or 'T' and it could be "tuh". Because

گفتند با «الف» شروع کنید و بدانید که می تواند «آه» یا «ت» باشد و می تواند «توح» باشد. زیرا

if you cannot pronounce those things properly, how can you say the word properly? This doesn't

اگر نمی توانید آن چیزها را به درستی تلفظ کنید، چگونه می توانید کلمه را به درستی بیان کنید؟ این

occur to most people. They want to learn all the English. That's the problem. Remember

برای اکثر مردم اتفاق نمی افتد. آنها می خواهند تمام زبان انگلیسی را یاد بگیرند. مشکل همینه

the product? We go back to here, right? Well, it's again this process. An easier way to

محصول را به خاطر دارید؟ به اینجا برمی گردیم، درست است؟ خوب ، دوباره این روند است. یک راه ساده تر برای

do it is the Kaizen Method. Pick one subject; pick one thing; break it down to the smallest

انجام آن، روش کایزن است. یک موضوع را انتخاب کنید؛ یک چیز را انتخاب کنید؛ آن را به کوچکترین

unit you can do, and focus on just that, okay? Then you take the next step and then the next

واحدی که می توانید انجام دهید تقسیم کنید و روی آن تمرکز کنید، خوب؟ سپس مرحله بعدی و سپس مرحله بعدی را بردارید

one. My favorite story from the Kaizen Method is a person who wanted to work out. And they

. داستان مورد علاقه من از روش کایزن شخصی است که می خواست تمرین کند. و آنها

said, "Working out is so hard; it's so difficult." So what the trainer said was simple. They

گفتند: "ورزش کردن خیلی سخت است، خیلی سخت است." بنابراین آنچه مربی گفت ساده بود.

said, "You know what? Tomorrow morning, don't work out." The customer was, like, "Why? Are

گفتند میدونی چیه فردا صبح ورزش نکن. مشتری مثل "چرا

you crazy?" He said, "No. Don't. Just stand up for 30 seconds. That's it." And the client

؟ دیوونه ای؟" گفت : نه . نکن . فقط 30 ثانيه بايست ، همين . و

was, "Well, anybody would do that." He said, "Yeah. That's your first step." Eventually,

مشتری گفت: "خب، هر کسی این کار را می کند." گفت آره این اولین قدم توست. در نهایت،

they built up until they were doing a thirty-minute workout, and they were enjoying it. Because

آنها تا زمانی که یک تمرین 30 دقیقه ای انجام دادند ، تمرین کردند و از آن لذت بردند. زیرا

they took steps that were so easy that it didn't stop them. The reason why I explain

آنها اقداماتی را انجام دادند که به قدری آسان بود که مانع آنها نشد. دلیل اینکه من

this one, this method, is generally, if something is too difficult, we get what's called a "stress

این یکی، این روش را توضیح می‌دهم، عموماً این است که اگر چیزی خیلی سخت باشد، چیزی را دریافت می‌کنیم که به آن «

reaction". "Stress" is when you're afraid and your body doesn't work as efficiently

واکنش استرس» می‌گویند. "استرس" زمانی است که می ترسید و بدن شما به همان اندازه کارآمد یا موثر کار نمی کند

or effectively. So it makes things harder. By doing the Kaizen Method, you relax, and

. بنابراین کار را سخت تر می کند. با انجام روش کایزن، آرام می شوید و

your brain can do its best work. We call it "optimal work", which means "works in its

مغز شما می تواند بهترین کار خود را انجام دهد. ما به آن "کار بهینه" می گوییم که به معنای "به

best way". "Optimize" or "optimal" means "the best", okay? And that's what you can do with

بهترین شکل کار می کند". "بهینه" یا "بهینه" به معنای "بهترین" است، خوب؟ و این کاری است که می توانید با

the Kaizen Method. Slow yourself down so you can work your best. Okay?

روش کایزن انجام دهید. سرعت خود را کم کنید تا بتوانید بهترین کار را انجام دهید. باشه؟

Now, you're looking here with the Kaizen Method, with the Process Method, you're going, "You

اکنون، شما با روش کایزن، با روش فرآیند، به اینجا نگاه می کنید ، می گویید "

know what? It doesn't sound so hard." I'm like, "No." Learning is natural for all humans.

می دانید چیست؟ به نظر سخت نمی آید." من می گویم "نه." یادگیری برای همه انسان ها طبیعی است.

It just is. It's how we learn. And that's why these are secret methods because people

فقط هست. اینطوری یاد میگیریم و به همین دلیل است که این روش ها مخفی هستند زیرا مردم

don't just tell these to you. You go to school to learn things, not methods, okay?

فقط اینها را به شما نمی گویند. شما به مدرسه می روید تا چیزهایی یاد بگیرید، نه روش ها، خوب؟

And here's the third one. This one -- sorry -- it's a little bit more active. But I've

و این سومی است. این یکی -- متاسفم -- کمی فعال تر است. اما

made it so easy for you. Just breathe. Don't worry about the product. You've got to do

من این کار را برای شما آسان کردم. فقط نفس بکش. نگران محصول نباشید باید یه

some work. Remember, I said the only secret is work, which nobody wants to do. This one's

سری کار انجام بدی به یاد داشته باشید، من گفتم تنها راز کار است، که هیچ کس نمی خواهد انجام دهد. این

a bit of fun, okay? Because I often tell students, when you get really, really good with English,

یکی کمی سرگرم کننده است، خوب؟ از آنجایی که من اغلب به دانش‌آموزان می‌گویم، وقتی واقعاً با زبان انگلیسی خوب شوید،

what will happen is there're two steps you'll know you're getting better. The first step

اتفاقی که می‌افتد این است که دو مرحله وجود دارد که می‌دانید در حال بهتر شدن هستید. اولین

is this: You're going to wake up in the morning and go, "Ah!" And then I'll go "What?" You'll

قدم این است: شما صبح از خواب بیدار می شوید و می گویید "آه!" و سپس می روم "چی؟" خواهی

go, "I had a dream, and it was in English!" Either you'll be speaking English or everybody

رفت، "من یک خواب دیدم، و آن به زبان انگلیسی بود!" یا شما انگلیسی صحبت می کنید یا همه

around you speaks English, and you'll understand it. This is the beginning of your brain's

اطرافیان شما انگلیسی صحبت می کنند و شما آن را درک خواهید کرد. این شروع فرآیند مغز شما است که

process saying, "Okay these words are the same." Spanish, English, German, English,

می گوید: "باشه این کلمات همان هستند." اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی، انگلیسی،

Hindi, English, Russian, English, same." The, the, the -- all the same. Whatever. Da, yah,

هندی، انگلیسی، روسی، انگلیسی، یکسان. » همه یکسان.

niet, no -- same, same, same. And your brain's just saying they're equivalent or equal. You're

فقط گفتن آنها معادل یا برابر هستند. شما

dreaming because it's processing that information. See? "Process" -- back to that word.

خواب می بینید زیرا این اطلاعات را پردازش می کند. ببینید؟ "فرآیند" -- به آن کلمه برگردیم

The second thing people notice is, they'll be speaking in their native language, and

. دومین چیزی که مردم توجه می کنند این است که آنها به زبان مادری خود و

English will just come out of their mouth, and they won't even think about saying it;

انگلیسی صحبت می کنند. فقط از دهان آنها خارج می شود و حتی به گفتن

it just comes. And you go, "How did that happen?" Well, your brain is now saying this word is

آن فکر نمی کنند، فقط می آید.

equivalent to this word, all right? Sí? Oops! Sorry. I did it there. I meant to say "yes",

but I said "sí". I'm studying Spanish, so then my brain sometimes thinks Spanish, English,

same, same. Because I practice it a lot. But I'm going to give you a method now which is

درسته؟ آن را زیاد تمرین کنید. اما من اکنون روشی را به شما می دهم

a bit more active. It's going to be fun because you can do it for your dreams. You have dreams

که کمی فعال تر است. این کار سرگرم کننده خواهد بود زیرا می توانید آن را برای رویاهای خود انجام دهید. شما رویاهایی

-- you know, dormir, sleeping. Wake up in the morning. "Oh, I had this movie in my head

دارید - می دانید، خوابگاه، خوابید. بیدار شوید. صبح بیدار. "اوه، من دیشب این فیلم را در سر

last night." What I want you to do is get up; immediately go downstairs; take -- get

داشتم. فوراً به طبقه پایین بروید؛ بگیر

up twenty minutes early, ten minutes early, five minutes. Kaizen, right? One minute early.

- بیست دقیقه زودتر، ده دقیقه زودتر، پنج دقیقه بیدار شو. کایزن، درسته؟ یک دقیقه زودتر

Write out your dream in English. "Huh?" Well, think about it. If it's a dream or thoughts

رویای خود را به انگلیسی بنویسید. "متعجب؟" خوب، در مورد آن فکر کنید. اگر رویا یا افکاری است

that you have in your head, and you're writing in English, it will need adjectives; it will

که در سر دارید و به انگلیسی می نویسید، به صفت نیاز دارد.

need verbs; it will need adverbs; it will need direct objects, objects, all these things

به افعال نیاز دارد. به قید نیاز خواهد داشت. به اشیاء مستقیم، اشیا، همه این چیزها

from grammar points, and you write it out. You still won't be fully awake, but this is

از نکات گرامری نیاز دارد و شما آن را بنویسید. شما هنوز کاملاً بیدار نخواهید بود، اما این همان

what I call your "baseline" English. This means this is where your English really is.

چیزی است که من آن را انگلیسی "پایه" شما می نامم. این بدان معناست که انگلیسی شما واقعاً اینجاست.

Not on your good days or your bad days, but your baseline. So what will happen is later

نه در روزهای خوب یا روزهای بد، بلکه در پایه شما. پس بعداً چه اتفاقی خواهد

on, you come back to it, and I want you to correct it, okay? Because when you correct

افتاد، شما به آن بازگردید، و من می‌خواهم آن را اصلاح کنید، باشه؟ زیرا وقتی

that English, you're going to see the mistakes you're making and the things you have to learn.

آن انگلیسی را تصحیح می کنید، اشتباهاتی که مرتکب می شوید و چیزهایی که باید یاد بگیرید را خواهید دید.

Isn't that great? I mean, come on. It costs you nothing. You just get out of bed; come

این عالی نیست؟ منظورم این است که بی خیال. هیچ هزینه ای برای شما ندارد شما فقط از رختخواب بلند می شوید؛

back five hours later, "Man, this is crazy. Where's the verb here? Where's the noun? What

پنج ساعت بعد برگرد، "مرد، این دیوانه است. فعل اینجا کجاست؟ اسم کجاست؟

was I thinking? Change. Got to change this. Got to do this." And you're working on something.

من به چه فکر می کردم؟ تغییر دهید. و شما روی چیزی کار می کنید.

It also works because it has an emotional quality. This is your work about your life

همچنین کار می کند زیرا کیفیت احساسی دارد. این کار شما درباره زندگی

about your dreams, things you care about, things you want to learn and things you're

شما درباره رویاهایتان، چیزهایی که به آنها اهمیت می دهید، چیزهایی که می خواهید یاد بگیرید و کارهایی که

doing. Cool, huh? Little bit active. All three work. I'm telling you they work. And they're

انجام می دهید است. باحال، ها؟ کمی فعال هر سه کار می کنند. من به شما می گویم که آنها کار می کنند. و آنها

fun. I mean, jeez. Do this; watch these videos; life's good for you.

سرگرم کننده هستند. یعنی جیز این کار را انجام دهید؛ این ویدیوها را تماشا کنید؛ زندگی برای شما خوب است

Life's not good for somebody, and he's a little bit upset. You know who it is? It's Mr. E,

زندگی برای کسی خوب نیست و او کمی ناراحت است. میدونی کیه؟ آقای E است

and he's drinking again. He's been drinking a lot lately. I'm worried about this guy.

و دوباره در حال نوشیدن است. او اخیراً زیاد مشروب می‌نوشد. من نگران این مرد هستم.

I didn't include him in the video. I told him they're methods; he doesn't need to be

من او را در ویدیو قرار ندادم. به او گفتم که آنها روش هایی هستند. او نیازی ندارد

here. But he's, like, he's got to be here for everything. Okay, you're here. You're

اینجا باشد اما او باید برای همه چیز اینجا باشد. باشه، تو اینجایی شما

here. And for the fans -- not my fans. I don't have fans; I have students. He has fans. There're

اینجا هستید. و برای طرفداران -- نه طرفداران من. من طرفدار ندارم من شاگرد دارم او طرفدارانی دارد.

like a million of you guys who always ask, "Where is Mr. E?" So I've got to put him up

یک میلیون نفر از شما بچه ها همیشه می پرسند "آقای E کجاست؟" بنابراین من باید هر روز او را کنار بگذارم

every day. Anyway. Just a quick synopsis, and a "synopsis" is

. به هر حال. فقط یک خلاصه کوتاه، و یک "خلاصه" این

to bring everything together -- "synthesis", right? Put it together and to give you a quick

است که همه چیز را با هم جمع کند -- "سنتز"، درست است؟ آن را کنار هم قرار دهید تا یک نمای کلی به شما ارائه دهد

overview. The three methods we're looking at is lets a look at "process", not "product".

. سه روشی که ما به آنها نگاه می کنیم این است که اجازه می دهد به "فرایند" نگاه کنیم، نه "محصول".

Don't worry about "I must learn English". Just think about, you know, "What am I doing

نگران "من باید انگلیسی یاد بگیرم" نباشید. فقط به این فکر کنید، می دانید، "

in the moment?" Second thing, make that moment simple -- Kaizen Method. Make it the simplest

در حال حاضر چه کار می کنم؟" نکته دوم، آن لحظه را ساده کنید -- روش کایزن. آن را به ساده ترین

step you can do to get to the goal you want to. The steps will come quickly. And finally,

قدمی که می توانید برای رسیدن به هدفی که می خواهید انجام دهید تبدیل کنید. مراحل به سرعت خواهد آمد. و در

put it all together. Wake up in the morning -- one minute, two minutes, you know -- write

نهایت همه را کنار هم بگذارید. صبح از خواب بیدار شوید - یک دقیقه، دو دقیقه، می دانید -

it out, and see how it goes. The methods work, okay? I use them for learning

آن را بنویسید و ببینید که چگونه پیش می رود. روش ها کار می کنند، خوب؟ من از آنها برای یادگیری اسپانیایی استفاده می کنم

Spanish. Here's where I want you to go when you're done so you can see Mr. E and me again

. اینجا جایی است که می‌خواهم وقتی کارتان تمام شد بروید تا بتوانید دوباره من و آقای E را

at www.engvid.com, "eng" as in "English", "vid" as in "video". And if you want to get

در www.engvid.com ببینید، «eng» در «انگلیسی»، «vid» در «video». و اگر می خواهید

to see my latest videos, subscribe. Don't forget. Push the subscribe button, and I'll

آخرین ویدیوهای من را ببینید، مشترک شوید. فراموش نکنید. دکمه اشتراک را فشار دهید،

pop up every time you come. Well, I and this guy, all right? The three secrets -- not that

هر بار که می آیید من ظاهر می شوم. خوب، من و این پسر، خوب است؟ سه راز -- نه

you need to know; that you know. Have a good one.

که لازم است بدانید. که می دانی یک خوب.