10 PHRASAL VERBS using the prepositions OFF, ON, OVER, UP

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

Meet, you can grow.

ملاقات کنید، می توانید رشد کنید.

Reading sci-fi or scientific American, ten things coming to you in the future.

خواندن علمی تخیلی یا علمی آمریکایی، ده چیز در آینده به سراغ شما خواهد آمد.

Speaking of coming to you, I would like to talk about phrasal verbs that we can use in

صحبت از آمدن به شما شد، می خواهم در مورد افعال عبارتی صحبت کنم که می توانیم در

the business environment, whether it is an interview or just working with colleagues

محیط کسب و کار از آنها استفاده کنیم، خواه مصاحبه باشد یا فقط کار با همکاران

or co-workers.

یا همکاران.

I'm going to work on seven of them with you.

من قصد دارم روی هفت مورد از آنها با شما کار کنم.

First, we'll talk about what a phrasal verb is, then we'll talk about the prepositions

ابتدا درباره چیستی فعل عبارتی صحبت خواهیم کرد، سپس در مورد حروف اضافه

that we're going to use, and how they're changed by the verbs we'll add, and how you can use

ای که قرار است استفاده کنیم، و اینکه چگونه آنها توسط افعالی که اضافه می کنیم تغییر می کنند و چگونه می توانید از آنها استفاده کنید صحبت خواهیم

them in a business environment.

کرد. یک محیط کسب و کار

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So...

پس...

I'm sorry.

متاسفم.

"E" says "on" or "off", so it doesn't really help us right now because we're not going

"E" می گوید "روشن" یا "خاموش"، بنابراین در حال حاضر واقعاً به ما کمک نمی کند زیرا قرار

to work with them.

نیست با آنها کار کنیم.

I want to read something to you, and then we're going to insert later on what the appropriate

من می‌خواهم چیزی را برای شما بخوانم، و بعداً می‌خواهیم

phrasal verb will be once you learn what they are.

فعل عبارتی مناسب را به محض اینکه یاد بگیرید چیست، وارد می‌کنیم.

Simple conversation.

گفتگوی ساده

"Hey, Jay!"

"هی جی!"

This is "E".

این "E" است.

"E's" talking.

"E" در حال صحبت کردن است.

"Hey, Jay, I have to cancel the 8 a.m. meeting tomorrow."

"هی، جی، من باید جلسه 8 صبح فردا را لغو کنم."

James.

جیمز

"Why?"

"چرا؟"

"What's up, E?"

"چه خبر، ای؟"

"Mr. E, the boss asked me to accept more work on the Helen Williams account."

"آقای E، رئیس از من خواست که کار بیشتری روی حساب هلن ویلیامز بپذیرم."

James.

جیمز

"Yeah, she wanted me to review it in detail with you."

"آره، او از من می خواست که آن را به طور مفصل با شما مرور کنم."

"Mr. E, we were supposed to look for information online about the important parts of the account

"آقای E، قرار بود به دنبال اطلاعات آنلاین در مورد قسمت های مهم حساب باشیم

and contact her to give her the information later."

و با او تماس بگیریم تا بعداً اطلاعات را به او بدهیم."

James.

جیمز

"I heard you two don't have a good relationship."

"شنیدم شما دوتا رابطه خوبی با هم ندارید ."

E. "Well, that would have required you to get the right information from the right people."

E. "خب، شما باید اطلاعات درست را از افراد مناسب دریافت کنید."

Sounds okay, nothing to change.

به نظر خوب است، چیزی برای تغییر نیست.

But when we speak as English people to one another, we will use either idioms or phrasal

اما زمانی که ما به عنوان یک انگلیسی با یکدیگر صحبت می کنیم، از اصطلاحات یا افعال عبارتی استفاده می کنیم

verbs to contain the same amount of information, but in a smaller, recognizable pattern, word

تا مقدار اطلاعات یکسانی داشته باشد، اما در یک الگوی کوچکتر و قابل تشخیص، الگوی کلمه

pattern.

.

And a pattern can be anything like "on my shirt", how the red and white goes, means

و یک الگو می تواند چیزی شبیه "روی پیراهن من" باشد، چگونه قرمز و سفید می رود، به معنای

something that is repeated, and because it's repeated, it's easily understood.

چیزی است که تکرار می شود، و چون تکرار می شود، به راحتی قابل درک است.

All right?

خیلی خوب؟

So, we've done this sentence on the board, and I'm going to go right now, and we're going

بنابراین، ما این جمله را روی تخته انجام دادیم، و من هم اکنون می روم، و

to get ready to teach you the prepositions and the phrasal verbs so that we can put them

آماده می شویم تا حروف اضافه و افعال عبارتی را به شما آموزش دهیم تا بتوانیم آنها را

in the right place at the end of this lesson.

در جای مناسب قرار دهیم. پایان این درس

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

So, we did all these beautiful sentences, and you don't know why.

بنابراین، ما همه این جملات زیبا را انجام دادیم، و شما نمی دانید چرا.

We're going to go to the board and figure it out by looking at the phrasal verbs and

می‌خواهیم به تابلو برویم و با نگاه کردن به افعال و

prepositions.

حروف اضافه آن را بفهمیم.

So, why don't we start off with what is a preposition?

بنابراین، چرا ما با حرف اضافه شروع نمی کنیم ؟

A preposition, I look at it as pre-positioned, is we've designated or we say a preposition

یک حرف اضافه، من به آن به عنوان از پیش تعیین شده نگاه می کنم ، آیا ما تعیین کرده ایم یا می گوییم یک حرف اضافه

tells us where something is going to go.

به ما می گوید که چیزی قرار است به کجا برسد.

We use it in sentences to tell us how, where, and why.

ما از آن در جملات استفاده می کنیم تا به ما بگوییم چگونه ، کجا و چرا.

Right?

درست؟

Preposition.

حرف اضافه.

And because of its position, it gives us an indication between the verb and the subject

و به دلیل موقعیتش، بین فعل و فاعل به ما نشان می دهد که در مورد

what they're about.

چه چیزی هستند.

Right?

درست؟

So, "I go to the store."

بنابراین، "من به فروشگاه می روم."

Right?

درست؟

Direction.

جهت.

What's another one we can say for a preposition?

برای حرف اضافه چه چیز دیگری می توانیم بگوییم؟

"For".

"برای".

This is for you.

مال شماست.

You will receive it.

شما آن را دریافت خواهید کرد.

So, that preposition tells us how the verb and the object or the subject are working

بنابراین، آن حرف اضافه به ما می گوید که فعل و مفعول یا فاعل چگونه کار می

out.

کنند.

Now, why are we doing this?

حالا چرا این کار را می کنیم؟

When we use phrasal verbs, we take prepositions plus verbs.

وقتی از افعال عبارتی استفاده می کنیم، حروف اضافه به اضافه افعال می گیریم.

The verb still keeps most of its meaning, but as you change the preposition, it changes

فعل همچنان بیشتر معنای خود را حفظ می کند، اما با تغییر حرف اضافه

the meaning of what it - when you add a preposition, it changes the general meaning of the two

، معنای آن را تغییر می دهد - وقتی یک حرف اضافه اضافه می کنید، معنای کلی این

coming together.

دو با هم تغییر می کند.

Got it?

فهمیدم؟

So, what I'm going to do today is I'm going to kind of give you a general outline of what

بنابراین، کاری که امروز می‌خواهم انجام دهم این است که به نوعی به شما یک طرح کلی از

the prepositions I'm working with today mean, and you'll see how when we add it to the verb,

معنای حروف اضافه‌ای که امروز با آن‌ها کار می‌کنم ارائه می‌دهم، و خواهید دید که چگونه وقتی آن را به فعل اضافه می‌کنیم،

how it changes it.

چگونه آن را تغییر می دهد.

And then when we go back to our sentences on the board, you'll go, "Oh my gosh.

و سپس وقتی به جملات خود بر روی تخته برگردیم، خواهید گفت: "اوه خدای من.

This is how it works, and this is why it means this."

این روش کار می کند، و به همین دلیل است که به این معنی است."

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

First thing we should look up is the preposition "off".

اولین چیزی که باید نگاه کنیم حرف اضافه "خاموش" است.

When somebody says "off", you probably know it most commonly from "turn off the lights".

وقتی کسی می‌گوید "خاموش"، احتمالاً آن را بیشتر از "چراغ‌ها را خاموش کن" می‌دانی.

It's a movement away or a detaching.

این یک حرکت دور یا جدا شدن است.

Now, I'm not going through all the definitions, because "off" has about five definitions.

حالا تمام تعاریف را مرور نمی کنم، زیرا «خاموش» حدود پنج تعریف دارد.

I'm just going to deal with the ones that we need to work on with our phrasal verbs

من فقط قصد دارم با آنهایی که امروز باید با افعال عبارتی خود روی آنها کار کنیم، بپردازم

today.

.

In future lessons, I'll tell you different meanings of them, and you can see when you

در درس‌های آینده، معانی مختلفی از آنها را به شما خواهم گفت ، و وقتی

see them all together how you can figure out what the preposition or how the preposition

همه آنها را با هم می‌بینید، می‌توانید ببینید که چگونه می‌توانید بفهمید که حرف اضافه یا حرف اضافه چه

affects a sentence or a phrasal verb.

تأثیری بر جمله یا فعل عبارتی دارد.

In today's meaning, "off" means movement away or detach, and you know that already.

در معنای امروزی، "خاموش" به معنای دور شدن یا جدا شدن است، و شما قبلاً این را می دانید.

If you jump off of something, you detach or leave it.

اگر از چیزی بپرید، آن را جدا می کنید یا رها می کنید.

To remove.

برای حذف.

Right?

درست؟

Or to move.

یا برای حرکت.

The next one is "on".

مورد بعدی "روشن" است.

When something's on, it's touching.

وقتی چیزی روشن است، آن را لمس می کند.

A good example is, let's do it on Monday.

یک مثال خوب این است، بیایید آن را در روز دوشنبه انجام دهیم.

Well, when we say do something on Monday and usually use the preposition "on" for days,

خوب، وقتی می گوییم کاری را در روز دوشنبه انجام دهید و معمولاً برای روزها از حرف اضافه «روشن»

it means there's an attachment or a movement on, right?

استفاده می کنیم، به این معنی است که یک پیوست یا حرکتی روشن است، درست است؟

We can also say "touching", "move", or "continuing".

همچنین می توانیم بگوییم «لمس کردن»، «حرکت» یا «ادامه دادن».

Right?

درست؟

So, an example for "continuing" is "move on", "continue".

بنابراین، یک مثال برای "ادامه "، "حرکت در ادامه"، "ادامه" است.

Okay?

باشه؟

"Over".

"بر فراز".

Funny enough, because you would never think of this, but when we use the preposition "over"

به اندازه کافی خنده دار است، زیرا شما هرگز به این فکر نمی کنید ، اما وقتی از حرف اضافه "over"

with other verbs, it can mean communicating or considering, thinking about.

با افعال دیگر استفاده می کنیم، می تواند به معنای برقراری ارتباط یا در نظر گرفتن، فکر کردن باشد.

Think it over.

فکرش را بکن

Ooh.

اوه

You like that one?

اون یکی رو دوست داری؟

Right there.

همونجا

It means to communicate, to consider, think about, or communicate.

به معنای برقراری ارتباط، در نظر گرفتن، فکر کردن، یا برقراری ارتباط است.

"Up" means collecting, coming together.

«بالا» یعنی جمع کردن ، جمع شدن.

"Approaching" means coming closer to.

«نزدیک» یعنی نزدیک شدن به.

When you say the car pulled up to the house, the car came closer to the house.

وقتی می گویید ماشین به سمت خانه کشیده شد ، ماشین به خانه نزدیک شد.

"Completing" - we'll finish up on Monday.

"تکمیل" - ما دوشنبه کار را تمام می کنیم.

And "improvement" - let's fix it up.

و "بهبود" - بیایید آن را تعمیر کنیم.

Right?

درست؟

So, I've given you some examples there and told you how the basic meanings...

بنابراین، من در آنجا چند مثال برای شما آورده‌ام و به شما گفته‌ام که چگونه معانی اصلی را بیان می‌کنیم...

Now, let's look at how we use these prepositions in these phrasal verbs to create new meanings

حال، بیایید ببینیم چگونه از این حروف اضافه در این افعال عبارتی برای ایجاد معانی جدید

or greater meanings.

یا معانی بزرگ‌تر استفاده می‌کنیم.

Remember we said "off" means to call off, or say "off" means to detach or move away?

یادتان باشد گفتیم "خاموش" به معنای فراخواندن است، یا "خاموش" به معنای جدا شدن یا دور شدن است؟

If you call off something, it means to cancel an event.

اگر چیزی را لغو کنید، به معنای لغو یک رویداد است.

When you cancel and you move away from it, you're not going to do it anymore, so you're

وقتی لغو می‌کنید و از آن دور می‌شوید، دیگر این کار را انجام نمی‌دهید، بنابراین در

moving away.

حال دور شدن هستید.

"Take on" - it means to accept more work.

"بر عهده بگیرید" - به معنای پذیرش کار بیشتر است.

Here, we say "attach" or "touching".

در اینجا می گوییم «ضمیمه» یا «لمس کردن».

Well, if you have one thing and you attach another, it's taking on more work.

خوب، اگر یک چیز دارید و چیز دیگری را وصل می کنید، کار بیشتری می گیرد.

Right?

درست؟

So, you accept to have more work or more responsibility.

بنابراین، شما می پذیرید که کار یا مسئولیت بیشتری داشته باشید.

Right?

درست؟

So, if you take on more work at work, you're going to have more work.

بنابراین، اگر کار بیشتری را در محل کار انجام دهید ، کار بیشتری خواهید داشت.

[Laughs] Tongue twisted.

[می خندد] زبان پیچید.

"Get on".

"سوار شو".

Now, I put "with", right?

حالا من "با" را گذاشتم، درست است؟

But in this case, "on" means what?

اما در این مورد «روی» یعنی چه؟

We said "on" means touching or attach, or to have a good relationship.

گفتیم «رو» یعنی لمس کردن یا چسبیدن یا داشتن رابطه خوب.

Well, when you have a relationship with someone, you're either close or far away.

خوب، وقتی با کسی رابطه دارید، یا نزدیک هستید یا دور.

If you're attached, you're probably touching.

اگر متصل هستید، احتمالاً در حال لمس کردن هستید.

So, if I say I get on well with him or her, it means we are close.

بنابراین، اگر بگویم با او خوب هستم، به این معنی است که ما به هم نزدیک هستیم.

"Over".

"بر فراز".

Okay?

باشه؟

Sorry.

متاسف.

I got another one.

یکی دیگه گرفتم

I got this one before.

این یکی رو قبلا گرفتم

I forget.

فراموش کردم.

"Depends on".

"بستگی دارد به".

Somebody needs something to work.

کسی برای کار کردن به چیزی نیاز دارد.

Okay?

باشه؟

So, you need it.

بنابراین، شما به آن نیاز دارید.

So, you need to have some kind of touching or community, like a contact in order for

بنابراین، شما باید نوعی تماس یا اجتماع، مانند یک مخاطب، داشته

it to work.

باشید تا بتواند کار کند.

So, I need this.

بنابراین، من به این نیاز دارم.

This has to be attached to me to work.

این باید به من متصل شود تا کار کنم.

And that's why we say "depends on".

و به همین دلیل است که می گوییم "بستگی دارد".

All right?

خیلی خوب؟

So, it depends on what time it is.

بنابراین ، بستگی به ساعت دارد.

It depends on Fred.

بستگی به فرد داره

If Fred is not in contact, it won't work.

اگر فرد در تماس نباشد، کار نخواهد کرد.

Depends on the time.

بستگی به زمان داره

If we're not attached at the right time or happening at the right time, it won't work.

اگر در زمان مناسب دلبسته نباشیم یا در زمان مناسب اتفاق بیفتیم، کار نخواهد کرد.

"Over".

"بر فراز".

"Over" means communicate or considering.

"بیش از" به معنای برقراری ارتباط یا در نظر گرفتن است.

So, when you go over something, it means to review in detail.

بنابراین، وقتی چیزی را مرور می کنید، به معنای بررسی جزئیات است.

You have to consider, think about something, and probably communicate it with someone else.

شما باید چیزی را در نظر بگیرید، فکر کنید، و احتمالاً آن را با شخص دیگری در میان بگذارید.

When I go over your work, I'm going to look at it, look over the work, but then I will

وقتی کار شما را مرور می‌کنم، به آن نگاه می‌کنم، کار را بررسی می‌کنم ، اما

communicate what I found in that work.

بعد آنچه را که در آن اثر پیدا کردم، به شما اطلاع خواهم داد.

All right?

خیلی خوب؟

I will think about it and communicate it.

در مورد آن فکر خواهم کرد و با آن ارتباط برقرار خواهم کرد.

"Look up".

"جستجو".

What did we say about "up"?

در مورد "بالا" چه گفتیم؟

"Up" means collecting, approaching, completing, and improvement.

«بالا» به معنای جمع آوری، نزدیک شدن ، تکمیل و بهبود است.

When you look up information, you look information on a book or online, that means you're collecting

وقتی اطلاعات را جستجو می‌کنید، اطلاعاتی را در یک کتاب یا آنلاین جستجو می‌کنید، یعنی در حال جمع‌آوری

it.

آن‌ها هستید.

All right?

خیلی خوب؟

So, you're collecting information, you're looking up to approach knowledge, understanding.

بنابراین، شما در حال جمع آوری اطلاعات هستید، به دنبال نزدیک شدن به دانش و درک هستید.

So, we're using these two together down here.

بنابراین، ما در اینجا از این دو با هم استفاده می کنیم.

And finally, "to follow up".

و در نهایت «پیگیری».

You want to contact a client and give them information.

شما می خواهید با یک مشتری تماس بگیرید و به او اطلاعات بدهید.

When you follow up with somebody, you're going to collect the information, right?

وقتی با کسی پیگیری می کنید ، اطلاعات را جمع آوری می کنید، درست است؟

Approach the client and complete the meeting by informing them so they have more information

به مشتری نزدیک شوید و با اطلاع رسانی جلسه را کامل کنید تا اطلاعات

to make a better decision.

بیشتری برای تصمیم گیری بهتر داشته باشد.

Okay?

باشه؟

So, now I've shown you how we've gone from taking our prepositions to help form new meaning

بنابراین، اکنون به شما نشان داده‌ام که چگونه از استفاده از حروف اضافه برای کمک به شکل‌گیری معنای جدید

by adding them to verbs.

با افزودن آنها به افعال خارج شده‌ایم.

And as you can see, "call", you know what "call" means, make a call.

و همانطور که می بینید، "تماس"، می دانید که "تماس" یعنی چه، تماس بگیرید.

Call off, you're going to call someone to move away.

تماس بگیرید، می خواهید با کسی تماس بگیرید که دور شود.

Right?

درست؟

"Take", when you take something, you bring it to yourself.

«بگیر»، وقتی چیزی را می گیری، به خودت می آوری.

Take on, and we said "on" means to attach.

برگرفتن و گفتیم «رو» یعنی ضمیمه کردن.

And you can go, "Oh my gosh, yeah.

و شما می توانید بروید، "اوه خدای من، آره.

By themselves they mean one thing."

آنها به خودی خود یک چیز دارند."

But just by adding these prepositions to each verb, we've increased the meaning so you can

اما فقط با افزودن این حروف اضافه به هر فعل، معنی را افزایش داده‌ایم تا بتوانید

say more with less.

بیشتر با کمتر بگویید.

And when we go back to the board in a second, you're going to see how we're going to

و وقتی در یک ثانیه به تابلو برگردیم، خواهید دید که چگونه

replace the sentences or the sentence parts that we started with at the beginning of this

جملات یا قسمت های جمله ای را که در ابتدای این

video with these new phrasal verbs, and how we can say shorter sentences make much more

ویدیو با آنها شروع کردیم با این افعال عبارتی جدید جایگزین می کنیم و چگونه می تواند بگوید جملات کوتاه تر

sense, be fuller with meaning, and make you clear, and like a native speaker.

معنادارتر است، با معنی کامل تر باشد و شما را واضح تر کند و مانند یک زبان مادری باشد.

Don't forget, we're also going to do homework and bonus now.

فراموش نکنید، ما هم اکنون تکالیف و پاداش را انجام می دهیم.

Okay, so now that I've explained the phrasal verbs to you and the prepositions, let's put

خوب، حالا که افعال عبارتی و حروف اضافه را برای شما توضیح دادم، بیایید

it into action.

آن را عملی کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

So, we did the sentence, we'll go over it one more time.

بنابراین، ما این جمله را انجام دادیم، یک بار دیگر آن را مرور می کنیم.

"Hey Jay, I have to cancel the 8 a.m. meeting tomorrow."

"هی جی، من باید جلسه 8 صبح فردا رو کنسل کنم."

"Why?

"چرا؟

What's upie?

چه خبر

The boss asked me to accept more work on the Helen Williams account."

؟ رئیس از من خواست که کارهای بیشتری را روی حساب هلن ویلیامز بپذیرم."

"Yeah, she wanted me to review it in detail with you.

"بله، او از من خواست تا آن را به طور مفصل با شما بررسی کنم. قرار است

We are supposed to look for information online about the important parts of the account and

ما به دنبال اطلاعات آنلاین در مورد بخش های مهم حساب باشیم و

contact her to give her the information later."

با او تماس بگیریم تا بعداً اطلاعات را به او بدهیم ."

"I heard you two don't have a good relationship."

"شنیدم شما دوتا رابطه خوبی با هم ندارید ."

"Well, that would have required you to get the right information from the right people."

"خب، لازم بود شما اطلاعات درست را از افراد مناسب دریافت کنید."

Quick snapshot, like picture, and now let's go into the phrasal verbs.

عکس فوری، مانند تصویر، و حالا بیایید به افعال عبارتی برویم.

Now, let's do the first one.

حالا بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

"I have to cancel", what did we say "cancel" was?

«باید کنسل کنم»، گفتیم «لغو» چه بود؟

You can do the same thing with a wedding or any event.

شما می توانید همین کار را با عروسی یا هر مراسمی انجام دهید.

That's right, "call off".

درست است، "تماس کن".

When you cancel an event, you can call it off.

وقتی رویدادی را لغو می‌کنید، می‌توانید آن را لغو کنید.

Call off a wedding, call off a meeting, call off the 8 a.m. meeting tomorrow.

تعطیل کردن عروسی، تعطیل کردن جلسه ، لغو جلسه 8 صبح فردا.

So they're going to call it off, and we're going to try and figure out why.

بنابراین آنها آن را لغو خواهند کرد، و ما سعی خواهیم کرد علت آن را کشف کنیم.

"What's upie?

"چه خبر است

The boss asked me to take on or accept more work on."

؟ رئیس از من خواست که کار بیشتری را بر عهده بگیرم یا بپذیرم."

Okay.

باشه.

Now, one of the things I want you to pay attention, I'm taking my time, of course, to let you

حالا، یکی از چیزهایی که می‌خواهم به آن توجه کنید، این است که وقتم را می‌گیرم، البته به شما اجازه

try and figure out before I get there.

می‌دهم قبل از رسیدن به آنجا تلاش کنید و بفهمید.

Look how many words these...

ببینید این چند کلمه...

Or this phrasal verb or the phrasal verbs I'm using can replace.

یا این فعل عبارتی یا افعالی که من استفاده می کنم می تواند جایگزین شود.

Look at the space.

به فضا نگاه کن

"So, the boss asked me to take on the Helen Williams account."

بنابراین، رئیس از من خواست که حساب هلن ویلیامز را قبول کنم.

That means more, you know, take on, take on yourself some responsibility, or take it on

این بدان معناست که بیشتر، شما می دانید، مسئولیتی را بر عهده بگیرید، مسئولیتی را بر عهده بگیرید یا علاوه بر آن بر عهده

yourself in addition.

خودتان باشید.

Right?

درست؟

What about the next one?

در مورد بعدی چطور؟

"Yeah, she wanted me to review it in detail with you."

"آره، او از من می خواست که آن را به طور مفصل با شما مرور کنم."

All right, what do we have?

بسیار خوب، ما چه داریم؟

What do we have here, Billy?

ما اینجا چی داریم بیلی؟

You have won a brand new car.

شما برنده یک ماشین کاملا جدید شده اید.

Okay.

باشه.

"She wanted me to go over it with you."

"او از من می خواست که با شما در مورد آن صحبت کنم."

Just as "on" means in addition, "to go over" means information.

همانطور که "روی" علاوه بر این به معنای "روی" به معنای اطلاعات است.

Go over something.

برو روی چیزی

Right?

درست؟

Inform.

به اطلاع رساندن.

What's the next one we got?

مورد بعدی ما چیست؟

So, we're going to go over it, review it with you.

بنابراین، ما قصد داریم آن را بررسی کنیم، آن را با شما مرور کنیم.

We are supposed to look for...

قرار است به دنبال ...

I kind of cheated some of the words.

برخی از کلمات را فریب دادم.

Well, one of the words is here already.

خوب، یکی از کلمات قبلاً اینجاست.

I'm sure you caught it already.

من مطمئن هستم که شما آن را قبلاً گرفته اید.

Right?

درست؟

So, I'm going to erase it, but I don't need to because I'm going to replace it.

بنابراین، من آن را پاک می کنم، اما نیازی به پاک کردن آن ندارم، زیرا می خواهم آن را جایگزین کنم.

Erase and replace.

پاک کنید و جایگزین کنید.

All of this has to go, and we can just put this, "look up", right?

همه اینها باید از بین بروند، و ما فقط می توانیم این را بگذاریم، "به بالا نگاه کن"، درست است؟

To add on when we're looking up something, to inform ourselves.

برای اضافه کردن زمانی که ما به دنبال چیزی هستیم، تا خودمان را مطلع کنیم.

We are supposed to look up the important parts of the account and what?

قرار است قسمت های مهم اکانت را جستجو کنیم و چه؟

For "inform" and "communicate", "follow up".

برای «اطلاع رسانی» و «ارتباط»، «پیگیری».

Remember when we follow up?

یادت هست چه زمانی پیگیری کردیم؟

We get the information and we give it back to somebody.

ما اطلاعات را دریافت می کنیم و آن را به کسی پس می دهیم.

Additional information.

اطلاعات تکمیلی.

"Follow up", meaning in addition.

«تعقیب» به معنای اضافه.

And you notice how this whole entire sentence just disappears, like myself.

و شما متوجه می شوید که چگونه کل این جمله مانند من ناپدید می شود.

Okay.

باشه.

So, here we go.

پس بزن که بریم.

I heard you two don't have a good relationship.

شنیدم شما دوتا رابطه خوبی با هم ندارید

What do we say instead?

در عوض چه می گوییم؟

What can we say?

چه بگوییم؟

Now, I'm getting rid of "don't" because I have to, and I'm going to change it over here.

اکنون، من از شر "نباید" خلاص می شوم، زیرا مجبورم، و می خواهم آن را در اینجا تغییر دهم.

Okay?

باشه؟

And I'm going to put it back in here because we need it, and I'm speaking to myself saying

و من آن را دوباره در اینجا قرار می دهم زیرا ما به آن نیاز داریم، و با خودم صحبت می کنم و می

the word "don't" is necessary to make this sentence make sense, so some of the times

گویم کلمه "نرو" برای معنی دار شدن این جمله ضروری است، بنابراین برخی از مواقع

you will notice I will change it to make it make sense, and it's necessary, but what I'm

متوجه خواهید شد که من آن را تغییر دهید تا منطقی باشد، و لازم است، اما آنچه من

trying to get you to understand is how these two words can contain all of this information,

سعی می کنم شما را به درک وادار کنم این است که چگونه این دو کلمه می توانند همه این اطلاعات را داشته باشند،

and that's why we use phrasal verbs as opposed to just the verb or just the preposition.

و به همین دلیل است که ما از افعال عبارتی بر خلاف فعل یا فقط استفاده می کنیم. حرف اضافه

It cuts down on how much we have to write, but it gives you the same amount of information.

میزان نوشتن را کاهش می دهد، اما همان مقدار اطلاعات را به شما می دهد.

And in this case, it's negative, "Don't get along" - not along, sorry - "Don't get on".

و در این مورد، منفی است، "نباید کنار بیایید" - نه همراه، ببخشید - "نباید".

And if you remember, when we said you get on, you can have a good relationship.

و اگر به خاطر داشته باشید، وقتی گفتیم که می توانید رابطه خوبی داشته باشید.

When you don't get on, you have a bad relationship.

وقتی با هم کنار نمی آیید، رابطه بدی دارید.

Now, what about this last sentence?

حالا این جمله آخر چطور؟

Well, that would have required you to get the right information from the right...

خب، لازم بود شما اطلاعات درست را از سمت راست دریافت کنید

It's very long.

... خیلی طولانی است.

It's cumbersome, which means a lot, but not comfortable.

دست و پا گیر است، که به معنای زیاد است، اما راحت نیست.

What did we say?

چی گفتیم؟

Okay.

باشه.

I'm going to get rid of all of that.

من می خواهم از شر همه اینها خلاص شوم.

All of it, let's go, like a sail.

همه اش، بیا برویم، مثل بادبان.

And this is what I meant by I have to change the sentence in this case.

و این همان چیزی است که من در این مورد باید جمله را تغییر دهم.

I can't just say "That depends on", it's not really enough, but you get the idea.

من نمی توانم فقط بگویم "این بستگی دارد"، این واقعاً کافی نیست، اما شما ایده را دریافت می کنید.

That depends on...

این بستگی به ...

And you will notice how much shorter this particular sentence is compared to that long

و متوجه خواهید شد که این جمله خاص در مقایسه با

sentence I had.

جمله طولانی من چقدر کوتاهتر است.

And let's go over it just to make sure we have the same meaning that we started with.

و بیایید به آن بپردازیم تا مطمئن شویم همان معنایی را داریم که با آن شروع کردیم.

So, Mr. E says, "Hey, Jay, I have to call off the 8am meeting tomorrow."

بنابراین، آقای E می گوید، "هی، جی، من باید جلسه 8 صبح فردا را لغو کنم."

James says, "Why?

جیمز می گوید: "چرا؟

What's up, E?"

چه خبر، ای؟"

E says, "The boss asked me to take on the Helen Williams account."

E می گوید: "رئیس از من خواست که حساب هلن ویلیامز را قبول کنم."

It actually sounds better, right?

در واقع بهتر به نظر می رسد، درست است؟

James, "Yeah, she wanted me to go over it with you."

جیمز، "آره، او می‌خواست که با شما این موضوع را بررسی کنم."

Right?

درست؟

Review it.

آن را مرور کنید.

E, "We were supposed to look up the important parts of the account and follow up later."

ه، "قرار بود قسمت های مهم اکانت را بررسی کنیم و بعدا پیگیری کنیم."

Right?

درست؟

And I forgot to put this "follow up with her", because in this case, the boss, right?

و من فراموش کردم این "پیگیری با او" را بگذارم، زیرا در این مورد، رئیس، درست است؟

So there are some things, as I said, we have to change a little bit, but we could have

بنابراین مواردی وجود دارد، همانطور که گفتم، ما باید کمی تغییر کنیم، اما

said we're going to have to follow up later, but in this case, I want to say "follow up

می‌توانستیم بگوییم که بعداً باید پیگیری کنیم، اما در این مورد، می‌خواهم بگویم «

with her later".

بعداً با او پیگیری کنید» .

Okay?

باشه؟

"I heard you two don't get along."

"شنیده ام که شما دوتا با هم کنار نمی آیید."

Well, that depends on who you spoke to.

خب این بستگی به این دارد که با چه کسی صحبت کرده باشید.

Cool, right?

باحال، درسته؟

So, there's that hidden information where it's like you had to speak to the right person

بنابراین، آن اطلاعات پنهانی وجود دارد که در آن مانند این است که باید با شخص مناسب صحبت کنید تا اطلاعات درست را

to get the right information to know if this is true.

به دست آورید تا بدانید آیا این درست است یا خیر.

I don't need to say that.

من نیازی به گفتن آن ندارم.

I just go, "That depends on who you spoke to."

من فقط می گویم: "این بستگی به این دارد که با چه کسی صحبت کرده باشید."

In that case, since you're speaking to - oh, listening to me and I'm speaking, I would

در این صورت، از آنجایی که شما در حال صحبت کردن با - اوه، به من گوش می‌دهید و من صحبت می‌کنم،

like to do a bonus and I teach you a few more phrasal verbs so we can go up to the magic

می‌خواهم یک جایزه انجام دهم و چند فعل دیگر به شما آموزش می‌دهم تا بتوانیم تا

number 10 and give you some homework.

عدد جادویی 10 برویم و بدهیم. شما یک تکلیف

So, let's go and take a look.

بنابراین، بیایید برویم و نگاهی بیندازیم.

Drag on.

بکشید.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

When something drags, it usually means something follows behind or is on the floor being pulled.

وقتی چیزی کشیده می‌شود، معمولاً به این معنی است که چیزی پشت سر می‌آید یا روی زمین کشیده می‌شود.

Okay?

باشه؟

It is not moving quickly, that's why it's being dragged.

به سرعت حرکت نمی کند، به همین دلیل است که کشیده می شود.

Think of when you see a mother with a child in the mall shopping, and the child's like,

به زمانی فکر کنید که مادری را با یک فرزند در مرکز خرید می‌بینید و کودک

"I don't want to go.

می‌گوید: «نمی‌خواهم بروم.

Mom, I don't want to go."

مامان، من نمی‌خواهم بروم».

And she goes, "Come on.

و او می گوید: "بیا.

You have to go.

تو باید بروی.

We have to go now."

ما باید برویم."

She drags them along, right?

او آنها را با خود می کشاند، درست است؟

In this case, when we say something drags on, it means to continue.

در این صورت وقتی می گوییم چیزی طول می کشد به معنای ادامه دادن است.

One of the meanings from "on", and we go - go on longer than needed.

یکی از معانی از "روی"، و ما می رویم - ادامه دهید بیشتر از نیاز است.

So, if something drags on, some of you might say, "This video is dragging on.

بنابراین، اگر چیزی طولانی شود، ممکن است برخی از شما بگویید: "این ویدئو در حال طولانی شدن است.

It means you should have ended it five minutes ago."

این بدان معناست که شما باید آن را پنج دقیقه پیش به پایان می‌بردید."

That's what we mean by something drags on.

این همان چیزی است که ما از چیزی به طول می انجامد.

It went on longer than needed.

بیشتر از حد نیاز ادامه پیدا کرد.

The meeting dragged on for, like, three hours.

جلسه حدود سه ساعت به طول انجامید.

The movie dragged on for almost infinity.

فیلم تقریباً بی نهایت طول کشید.

Open up.

باز کن.

That takes the meaning from "up", from "approach".

که معنی را از «بالا»، از «نزدیک» گرفته است.

Do you remember when we talked about - okay, "up" and "approach", but when you open up

آیا به یاد دارید زمانی که در مورد آن صحبت کردیم - خوب، "بالا" و "نزدیک شدن"، اما وقتی

to somebody, it means you talk about your personal life, or you talk about feelings

با کسی صحبت می کنید، به این معنی است که در مورد زندگی شخصی خود صحبت می کنید یا در مورد احساساتی صحبت می کنید

that are important to you.

که برای شما مهم هستند.

So, if you open up at work, you're going to talk about your personal life or your private

بنابراین، اگر در محل کار خود را باز کنید، در مورد زندگی شخصی یا زندگی خصوصی

life.

خود صحبت خواهید کرد.

If you open up to a lover or a loved one, you will tell them your innermost feelings,

اگر با یک معشوق یا یکی از عزیزان خود صحبت کنید، احساسات درونی خود را به آنها خواهید گفت

how you really feel about something.

که واقعاً چه احساسی نسبت به چیزی دارید.

Dress up.

لباس پوشیدن.

Dress up, as we said from "up", means to improve.

پیراستن، همانطور که از «بالا» گفتیم، به معنای بهتر شدن است.

When we dress up, it means to make something look better.

وقتی لباس می پوشیم به این معنی است که چیزی را بهتر جلوه دهیم.

One of the easiest things to think of is right now, I'm casual.

یکی از ساده ترین چیزهایی که می توان به آن فکر کرد این است که در حال حاضر من معمولی هستم.

If I were to dress up, I would put on a tie, change this to a jacket, wear some pants,

اگر بخواهم لباس بپوشم، کراوات می پوشم، آن را به ژاکت تغییر می دهم، شلوار می پوشم،

comb back my hair, and I would be dressed up.

موهایم را شانه می کنم، و آرایش می کنم.

Looking good, right?

خوب به نظر می رسد، درست است؟

But it also means to make something look better.

اما همچنین به معنای بهتر جلوه دادن چیزی است.

Let's just say you're at work, and you have a project, and it's okay, you go, "We need

بیایید بگوییم شما سر کار هستید، و پروژه ای دارید، و

to dress it up a little."

اشکالی ندارد.

It means we need to improve it to make it look better, so maybe the boss likes it or

این بدان معناست که ما باید آن را بهبود دهیم تا بهتر به نظر برسد، بنابراین شاید رئیس آن را دوست داشته باشد

the client wants to get it, right?

یا مشتری بخواهد آن را دریافت کند، درست است؟

So you're designing a new car, and you go, "We need to dress up the way this car is.

بنابراین شما در حال طراحی یک ماشین جدید هستید، و می‌گویید: "ما باید لباس‌های این ماشین را بپوشیم.

We're going to add some lights and some other details.

ما چند چراغ و جزئیات دیگر اضافه

We're making it look better."

می‌کنیم. ما آن را بهتر به نظر می‌آوریم."

Doesn't necessarily mean it's better, but it looks better.

لزوماً به این معنی نیست که بهتر است، اما به نظر بهتر است.

Got it?

فهمیدم؟

Okay.

باشه.

So, now that I've given you three extra ones to use on, and you can use at work, especially

بنابراین، اکنون که من به شما سه مورد اضافی برای استفاده در آن داده ام، و می توانید در محل کار، به خصوص

this one, you'll use that a lot.

این یکی، استفاده کنید، از آن استفاده زیادی خواهید کرد.

"He just dragged on the meeting with his blah, blah, blah, blah, blah."

او فقط جلسه را با بله، بل، بل، بل، بلا، به درازا کشید.

Let's give you some homework.

بیایید به شما تکلیف بدهیم.

The homework I'd like you to do is to write out your own conversation using at least four

تکالیفی که می‌خواهم انجام دهید این است که مکالمه خود را با استفاده از حداقل چهار مورد

of these phrasal verbs in a work situation.

از این افعال در موقعیت کاری بنویسید.

You can think of an interview, you can think of a meeting, you can think of presenting

می توانید به یک مصاحبه فکر کنید، می توانید به یک جلسه فکر کنید، می توانید به ارائه

something to a client, and trying to use these words in the way that I've mentioned to you.

چیزی به مشتری فکر کنید و سعی کنید از این کلمات به روشی که به شما اشاره کردم استفاده کنید.

You could say to a client, "Hi, listen, tomorrow I've got something really desperate I have

می‌توانید به مشتری بگویید: "سلام، گوش کن، فردا کاری واقعاً ناامیدکننده دارم که

to do, so I'm going to have to call off our meeting tomorrow."

باید انجام دهم، بنابراین باید فردا جلسه خود را لغو کنم."

Okay?

باشه؟

"Yeah, listen, but I will follow up with you on that next week."

"بله، گوش کن، اما هفته آینده با شما در مورد آن صحبت خواهم کرد."

Okay?

باشه؟

And why don't we...

و چرا ما...

Why don't we go over it over the phone?

چرا از طریق تلفن صحبت نمی کنیم؟

And I've just used three, making it up, walking around like I'm talking to a client.

و من به تازگی از سه استفاده کردم، آن را درست کردم، طوری راه رفتم که انگار دارم با مشتری صحبت می کنم.

You can do that, too.

تو هم میتونی اون کار رو بکنی.

You've done this with me, I know you've got a good handle on it.

تو این کار را با من انجام دادی، می‌دانم که از پس آن برآمده‌ای.

And in case you don't, I would like you to go to...

و اگر این کار را نکردی، دوست دارم به...

Or you don't think you do.

یا فکر نکنی.

Go to www.engvid.com, where you can do the test and test yourself to see how well you've

به www.engvid.com بروید، جایی که می توانید تست را انجام دهید و خودتان را امتحان کنید تا ببینید چقدر خوب

learned these.

اینها را یاد گرفته اید.

Also, don't forget to subscribe and you can get the latest video I have by ringing my

همچنین فراموش نکنید که مشترک شوید و می توانید آخرین ویدیوی من را با زدن زنگ من

bell, ring my bell, somewhere around here, and we'll shoot you the latest video I do.

، زنگ من را در جایی در این اطراف دریافت کنید و ما جدیدترین ویدیویی را که من انجام می دهم برای شما می گیریم.

Also, as always, thank you very much for taking the time to watch and to learn.

همچنین، مثل همیشه، از اینکه برای تماشا و یادگیری وقت گذاشتید، بسیار سپاسگزارم.

We're a community, so try it out, and you can put some of these phrasal verbs, paragraphs

ما یک انجمن هستیم، بنابراین آن را امتحان کنید، و می‌توانید برخی از این افعال عبارتی، پاراگراف‌هایی را

you try on YouTube or on engVid, where other students will join you and, you know, I'd

که امتحان می‌کنید در YouTube یا engVid قرار دهید، جایی که دانش‌آموزان دیگر به شما ملحق خواهند شد و، می‌دانید،

like to take a look and see what you're doing as well.

من می‌خواهم نگاهی بیندازم و ببین تو هم چیکار میکنی

Anyway, listen, time for me to take off, and you have a good night.

به هر حال گوش کن، وقت آن است که بروم و شب خوبی داشته باشی.

Or day.

یا روز.

Whenever you're watching this, I don't know.

هر وقت این را تماشا می کنی، نمی دانم.

Ciao.

سیائو