3 Keys to Learning English

Hey, funny, I've got my keys, you've got your keys.

هی، خنده دار، من کلیدهایم را دارم ، تو کلیدهایت را.

Hey, James from EngVid.

هی، جیمز از EngVid.

I got my keys out because, well, Mr. E and I

من کلیدهایم را بیرون آوردم زیرا، خوب، من و آقای E

want to use a key, specifically, he's using

می خواهیم از یک کلید استفاده کنیم، به طور خاص، او از

that key, to teach you the three key subjects that beginners should study.

آن کلید استفاده می کند تا سه موضوع کلیدی را که مبتدیان باید مطالعه کنند به شما آموزش دهد.

And what I mean by that is when we say a key

و منظور من از آن این است که وقتی یک موضوع یا حوزه کلیدی را می گوییم،

subject or area, there are three things that

سه چیز وجود دارد که

if you start this particular way, your study

اگر به این روش خاص شروع کنید، مطالعه شما

in English will be fun, exciting, and you'll

به زبان انگلیسی سرگرم کننده، هیجان انگیز خواهد بود و

get really good at it.

در آن واقعاً خوب خواهید شد.

Now, sometimes people study different things

در حال حاضر، گاهی اوقات مردم چیزهای مختلفی را

in English because they think, "Oh, I have

به زبان انگلیسی مطالعه می کنند، زیرا فکر می کنند، "اوه،

to study this first and this first", and it actually makes the job of learning English

اول باید این را مطالعه کنم و اول این را" و در واقع کار یادگیری انگلیسی را

harder.

سخت تر می کند.

So, this lesson, we're going to give you, well,

بنابراین، این درس را به شما می دهیم، خوب،

we're going to give you some home building.

ما به شما مقداری ساختمان خانه می دهیم.

We're going to talk about homes, and in doing

ما قصد داریم در مورد خانه ها صحبت کنیم و در این کار،

so, we will teach you about learning English.

یادگیری زبان انگلیسی را به شما آموزش خواهیم داد.

So, can I tell you a story, a real quick story about three little pigs?

بنابراین، می توانم برای شما یک داستان، یک داستان سریع واقعی در مورد سه خوک کوچک تعریف کنم؟

If you're my friends from Muslim countries,

اگر شما دوستان من از کشورهای مسلمان هستید،

we'll change it to the three little chickens.

آن را به سه جوجه کوچک تغییر می دهیم.

Same story, you change the visualization.

همان داستان، شما تجسم را تغییر می دهید. باشه

Okay?

؟

Anyway, a long time ago, there were three little pigs, chickens, and they lived in a

به هر حال خیلی وقت پیش سه خوک کوچولو جوجه بودند و در

forest, and there was a piglet called "Strawsy",

جنگل زندگی می کردند و یک بچه خوک به نام «استراوسی»

one called "Woodsy", one called "Brixy".

یکی به نام «وودسی» یکی به نام «بریکسی» بود.

Now, I'm not going to go through the whole story, but the one...

حالا تمام ماجرا را مرور نمی کنم ، اما یکی...

One pig, chicken, had a house made of straw.

یک خوک، مرغ، خانه ای از کاه داشت.

It wasn't a very good house.

خونه خیلی خوبی نبود

It was easy to blow down, and there was a wolf that wanted to eat the little piglets

منفجر کردن آسان بود و گرگی بود که می خواست بچه خوک ها

and chickens, and he would blow down their houses.

و جوجه ها را بخورد و خانه های آنها را منفجر کند.

So, he blew down the chicken's house that

پس خانه مرغ را که

was made of straw, then he blew down the one

از کاه بود منفجر کرد، سپس آن خانه را که

made of wood, but the brick one he couldn't blow down.

از چوب بود، منفجر کرد، اما آجری را که نتوانست منفجر کند.

And the reason why I'm telling you this story

و دلیل اینکه من این داستان را برای شما تعریف می‌کنم این

is because the brick one had a great foundation,

است که آجری شالوده‌ای عالی داشت،

it was made from a great blueprint, and

از یک نقشه بزرگ ساخته شده بود ، و

when he built that house, there he is there.

زمانی که او آن خانه را ساخت، او آنجاست.

Nobody can knock him down.

هیچ کس نمی تواند او را زمین بزند.

That's what I have in mind for you in this lesson, so let's go to the board.

این چیزی است که در این درس برای شما در نظر گرفته ام، پس بیایید به سراغ تابلو برویم.

First one we're going to talk about is the ground.

اولین موردی که در مورد آن صحبت خواهیم کرد، زمین است.

When you're a beginner student, just put away the English books, put away...

وقتی دانش آموز مبتدی هستید، فقط کتاب های انگلیسی را کنار بگذارید...

This is just one particular lesson, so in this lesson I'm asking you to do this.

این فقط یک درس خاص است، بنابراین در این درس از شما می خواهم این کار را انجام دهید.

Put away the books and the movies and that, and start with simple vocabulary.

کتاب ها و فیلم ها و این ها را کنار بگذارید و با واژگان ساده شروع کنید.

A lot of times when you're a beginner, you're trying to grasp and get everything.

خیلی وقت ها وقتی مبتدی هستید، سعی می کنید همه چیز را درک کنید و به دست آورید.

I've got to do grammar, listening, conversation,

من باید دستور زبان، گوش دادن، مکالمه،

all of these things, and simply if you get

همه این موارد را انجام دهم، و به سادگی اگر

some basic vocabulary, it will help you a lot in your way of communication.

واژگان اولیه را به دست آورید، در راه ارتباط شما کمک زیادی به شما خواهد کرد.

Things that you want to learn, here's an example of vocabulary.

چیزهایی که می خواهید یاد بگیرید، در اینجا نمونه ای از واژگان است.

This is a door, this is a roof, and this is a window.

این یک در است، این یک سقف و این یک پنجره است.

When we build a house, we start at the foundation,

وقتی خانه می سازیم از پایه شروع می کنیم

and the foundation is basically the ground,

و اساساً زمین است

and in language, the ground is vocabulary.

و در زبان زمین واژگان است.

If you have very good vocabulary, you can actually start communicating with people.

اگر دایره لغات بسیار خوبی دارید، در واقع می توانید با مردم ارتباط برقرار کنید.

Water, drink, I. Grammatically, that's bad,

آب، نوشیدنی، من. از نظر دستور زبان، این بد است،

but at least I know you want water to drink,

اما حداقل می دانم که شما می خواهید آب بنوشید،

I think.

فکر می کنم.

Right?

درست؟

So, words we want to start with are some basic words.

بنابراین، کلماتی که می خواهیم با آنها شروع کنیم، چند کلمه اساسی هستند.

Words like "I", right?

کلماتی مانند "من"، درست است؟

We want words like "I" because, well, I am human, I want to communicate.

ما کلماتی مانند "من" را می خواهیم، ​​زیرا، خوب، من انسان هستم، می خواهم ارتباط برقرار کنم.

"You", so you know that I'm speaking to you.

"تو"، پس بدانی که دارم با تو صحبت می کنم.

We might want to go, "Where", like, "Where toilet?"

ممکن است بخواهیم به «کجا» برویم، مثلاً «توالت کجا؟»

"Toilet", basic vocabulary, and already I've said, "Where is the toilet?"

"توالت"، واژگان اولیه، و قبلاً گفتم "توالت کجاست؟"

I don't have to have the grammar, you can understand it, and so can other people who

من مجبور نیستم گرامر را داشته باشم، شما می توانید آن را درک کنید، و همچنین سایر افرادی که

speak English understand when you're speaking to them.

انگلیسی صحبت می کنند می توانند زمانی که شما با آنها صحبت می کنید متوجه شوند.

So, like, when we make a house, and Brixie the Pig, when he made his house, strong, we

بنابراین، مانند زمانی که ما خانه ای می سازیم، و بریکسی خوک، زمانی که خانه اش را قوی ساخت، ما به

need a good foundation, and that starts with good vocabulary.

یک پایه خوب نیاز داریم، و این با واژگان خوب شروع می شود. باشه

Okay?

؟

Now that we've done that, I'm going to introduce

حالا که این کار را انجام دادیم،

you to a word, a vocabulary word called "blueprint".

یک کلمه را به شما معرفی می کنم، یک کلمه واژگانی به نام «طرح نقشه».

If you've ever seen when someone makes a house,

اگر تا به حال دیده‌اید که وقتی کسی خانه‌ای می‌سازد،

they have this paper, it's called "blueprint",

این کاغذ را دارد، به آن «طرح‌نامه» می‌گویند،

on sort of a bluish paper, like this, and then it will have something like that.

روی کاغذی مایل به آبی، مانند این، و سپس چیزی شبیه به آن خواهد داشت.

I know this isn't a house, but it will have

من می دانم که این یک خانه نیست، اما

diagrams of how the house should go together.

نمودارهایی دارد که چگونه خانه باید با هم پیش برود.

And here, you will notice I put "roof", there

و در اینجا، متوجه خواهید شد که من "سقف" را گذاشتم،

is a roof, there is a house, and there is

یک سقف وجود دارد، یک خانه وجود دارد ، و پایه وجود دارد

the foundation.

.

Remember, the foundation is grammar, so what is this that I'm talking about?

به یاد داشته باشید، اساس دستور زبان است، پس این چه چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم؟

This is grammar.

این دستور زبان است.

Grammar.

گرامر

Because after you learn vocabulary words, like "I water", isn't it quite enough that

چون بعد از اینکه لغات واژگانی مانند "من آب می دهم" را یاد گرفتی، این که

I'm thinking, "Is there something wrong with your brain, son?

فکر می کنم "آیا مغزت مشکلی دارد پسرم؟

You can't say more than 'I water'?

نمی توانی بیشتر از "من آب می دهم" بگویی کافی نیست؟

You water what?

Yourself?

چی؟

خودت؟

Flowers?

گل ها؟

The grass?

Talk to me, son."

علف ها؟ با

من حرف بزن پسرم."

So, then we need grammar.

بنابراین، ما به دستور زبان نیاز داریم.

Grammar gives structure to our vocabulary.

گرامر به واژگان ما ساختار می دهد.

Who is the subject?

سوژه کیست؟

What?

I.

So, one of the first things we want to work on is, like, subject-verb agreement.

چی؟

I.

بنابراین، یکی از اولین چیزهایی که می‌خواهیم روی آن کار کنیم، توافق فاعل و فعل است.

Right?

درست؟

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Many students make the mistake of saying "she go" instead of "she goes".

بسیاری از دانش آموزان اشتباه می کنند که به جای «او می رود» می گویند «او می رود».

"He want" instead of "he wants".

"او می خواهد" به جای "او می خواهد".

Subject-verb agreement is one of the basic grammar principles we want to learn.

توافق فاعل و فعل یکی از اصول اساسی دستور زبان است که می خواهیم یاد بگیریم.

Yeah?

آره؟

Then, we can also look at prepositions.

سپس، می توانیم به حروف اضافه نیز نگاه کنیم.

What?

چی؟

"Prepositions of place", "on", "I work", I'm sorry, "I walk on the street", "I live

"حرف های اضافه مکان"، "روشن"، "من کار می کنم"، متاسفم، "من در خیابان راه می روم"، "من

in a house", "Will you meet me at 10 o'clock?"

در یک خانه زندگی می کنم"، " ساعت 10 با من ملاقات خواهی کرد؟"

Prepositions of place and time help us to organize our world, yeah?

حروف اضافه مکان و زمان به ما کمک می کنند تا جهان خود را سازماندهی کنیم، بله؟

So we can look at prepositions, we can look

بنابراین می‌توانیم به حروف اضافه نگاه کنیم، می‌توانیم

at subject-verb agreement, these are the type

به توافق فاعل و فعل نگاه کنیم، اینها نوع

of things, and things like the simple past to

چیزها هستند، و چیزهایی مانند گذشته ساده که به

tell me there's a time that I did something

من می‌گویند زمانی است که کاری انجام داده‌ام

and now I am doing something, I'm changing, things are moving through time.

و اکنون دارم کاری انجام می‌دهم، در حال تغییر هستم. ، همه چیز در طول زمان در حال حرکت است.

So knowing subject-verb like pronouns, then

بنابراین دانستن فاعل-فعل مانند ضمایر، سپس

knowing, I'm sorry, prepositions, where things

دانستن، متاسفم، حروف اضافه، جایی که چیزها

are in time and space, and understanding that

در زمان و مکان هستند، و درک اینکه

there's a difference in time brings a fullness

تفاوت در زمان وجود دارد، زبان را کامل می کند،

to the language, and that's why we need grammar,

و به همین دلیل است که ما به دستور زبان نیاز داریم،

because it brings structure so people understand.

زیرا ساختار می آورد تا مردم بفهمند.

Just like you would never put the roof on the bottom of the house, grammar tells us

همانطور که هرگز سقف خانه را پایین نمی گذارید، دستور زبان به ما می گوید

A goes to B, B goes to C, and then we have a house.

A به B می رود، B به C می رود و سپس ما یک خانه داریم.

Well now that we've got our vocabulary, simple

خوب حالا که ما دایره لغاتمان را داریم،

things, and now we've built the house or we've

چیزهای ساده، و حالا خانه را ساخته ایم یا

got a blueprint for what the house should

نقشه ای داریم که خانه چگونه باید باشد

look like, it's not a house, we're just saying

، خانه نیست، فقط می گوییم

we must do these things to create one, then we must build a house, and there is Brixie

باید این کارها را انجام دهیم. چیزهایی برای ایجاد یکی، پس ما باید یک خانه بسازیم، و Brixie

there in his house, no wolf's going to blow that over.

در خانه او وجود دارد، هیچ گرگی قرار نیست آن را منفجر کند.

My god, I just sounded like a terrible 1950s

خدای من، من فقط شبیه یک آگهی تبلیغاتی وحشتناک دهه 1950 به نظر می رسیدم

commercial, no wolf's going to blow that over.

، هیچ گرگی قرار نیست آن را منفجر کند.

Right Jack?

درسته جک؟

Anyway, so we build, and how do we build, because we've got grammar and vocabulary,

به هر حال، بنابراین ما می سازیم، و چگونه می سازیم، زیرا ما دستور زبان و واژگان داریم،

that is through speaking and listening.

که از طریق صحبت کردن و شنیدن است.

We use active listening to take information

ما از گوش دادن فعال برای دریافت اطلاعات به

inside so we can actually learn more, because

درون خود استفاده می کنیم تا در واقع بتوانیم بیشتر بیاموزیم، زیرا از

we learn more from listening, even though I love to talk, than we do from talking.

گوش دادن بیشتر یاد می گیریم، اگرچه من عاشق صحبت کردن هستم، تا از صحبت کردن.

So we combine these two to listen to others'

بنابراین ما این دو را برای گوش دادن به واژگان دیگران،

vocabulary, other grammatical structures,

ساختارهای دستوری دیگر ترکیب می‌کنیم،

we take that information in and we do what's

آن اطلاعات را وارد می‌کنیم و کاری را انجام می‌دهیم که به آن

called active listening, we pay attention

گوش دادن فعال می‌گویند،

to what someone's saying so we can get ideas

به آنچه که کسی می‌گوید توجه می‌کنیم تا بتوانیم از متن، مفهوم آن‌ها ایده بگیریم. در

of what they mean from the context, what's

going on around us, and the words they're using.

اطراف ما اتفاق می افتد، و کلماتی که آنها استفاده می کنند.

Then we use questions, we ask questions to facilitate or help us learn.

سپس از سؤالات استفاده می کنیم، برای تسهیل یا کمک به یادگیری سؤال می کنیم.

We ask questions as in, what does that word mean?

ما سؤالاتی را مطرح می کنیم که در آن کلمه به چه معناست؟

Why did you say it that way?

چرا اینطوری گفتی؟

What was wrong with what I said?

چه ایرادی داشت حرف من؟ آیا

Can you help me with these things?

می توانید در این موارد به من کمک کنید؟

We actively use questions, not just talking about

ما فعالانه از سؤالات استفاده می کنیم، نه اینکه فقط در مورد

things like, oh the weather, I ask questions

چیزهایی مانند، ای هوا، من

to improve my knowledge.

برای بهبود دانش خود سؤال می کنم.

So with active listening and asking questions,

بنابراین با گوش دادن فعال و پرسیدن سؤال،

we can get a lot of knowledge, we can get

می توانیم دانش زیادی به دست آوریم ، می توانیم

a complex level of language.

سطح پیچیده ای از زبان را بدست آوریم.

Finally, we take those two together with then speaking clearly.

در نهایت، این دو را با هم می گیریم و سپس به وضوح صحبت می کنیم.

Finally, I say speaking.

بالاخره می گویم صحبت می کنم.

We're clear speech.

ما صحبت واضحی داریم

With good vocabulary, with good grammar structures,

با واژگان خوب، با ساختارهای گرامری خوب،

after listening and asking questions, we can

پس از گوش دادن و پرسیدن سؤالات، می‌توانیم به

clearly give or we can be very clear in our

وضوح بیان کنیم یا می‌توانیم در مکالمات خود با دیگران کاملاً واضح باشیم،

conversations with others, direct with them,

با آنها مستقیماً صحبت کنیم،

give them the fuller meaning of what we're trying to say, and have true communication.

معنای کامل‌تری از آنچه می‌خواهیم بگوییم را به آنها بدهیم، و ارتباط واقعی داشته باشید

These are the three things that beginners want to focus on.

این سه موردی است که مبتدیان می خواهند روی آنها تمرکز کنند.

A foundation, work on the grammar, sorry, grammar, work on your vocabulary.

یک پایه، روی گرامر کار کنید، ببخشید، گرامر، روی واژگان خود کار کنید.

Get a solid base on...

یک پایه محکم در ...

I keep saying grammar, I want to say vocabulary.

من مدام گرامر می گویم، می خواهم واژگان را بگویم.

Get a solid base on your vocabulary.

پایه محکمی بر روی دایره لغات خود داشته باشید.

That is the ground floor, that is the foundation.

آن طبقه همکف است، آن پایه است.

There are 200 words you need to know to get your basic 20% of English.

200 کلمه وجود دارد که باید بدانید تا 20% زبان انگلیسی خود را به دست آورید.

"I am", things like that, simple words, but you need to master these words because they

"من هستم"، چیزهایی مانند آن، کلمات ساده، اما شما باید به این کلمات تسلط داشته باشید، زیرا آنها

often become sentences, simple sentences, in

اغلب به جملات تبدیل می شوند، جملات ساده،

which we will then use grammar, and that's

که سپس در آنها از دستور زبان استفاده می کنیم، و این

the blueprint, how we put it together, yeah?

طرح اولیه است، چگونه آن را کنار هم قرار می دهیم، بله؟

And then from that, we can start building

و پس از آن، می‌توانیم شروع

into speaking and communicating with others,

به صحبت کردن و برقراری ارتباط با دیگران کنیم،

and we can enhance that, enhance means make

و می‌توانیم

better, by using active listening where you're

با استفاده از گوش دادن فعال در جایی که

not trying to speak when someone's saying something to you.

وقتی کسی چیزی به شما می‌گوید صحبت نمی‌کنید، آن را تقویت کنیم، ابزارها را بهتر کنیم.

You're quiet and you take in the information,

شما ساکت هستید و اطلاعات را دریافت می‌کنید،

and when you're taking it in, you will have

و زمانی که آن‌ها را دریافت می‌کنید، سؤالاتی خواهید داشت،

questions, and we use those questions or active

و ما از آن سؤالات یا

questions to break down what we need to know

سؤالات فعال برای تجزیه اطلاعات

further so that we can have clear communication with others.

بیشتر مورد نیاز خود استفاده می‌کنیم تا بتوانیم ارتباط واضحی با آنها داشته باشیم. دیگران.

If you're a beginner student and you follow this plan, this key, this one, two, three

اگر شما یک دانش آموز مبتدی هستید و از این طرح پیروی می کنید، این کلید، این یک، دو، سه

keys, the three key subjects you need, you won't need me.

کلید، سه موضوع کلیدی که نیاز دارید، به من نیاز نخواهید داشت.

But until that time, I know where you need to

اما تا آن زمان، من می دانم که شما باید به کجا

go, www.eng-as-in-, sorry, www.eng-as-in-English,

بروید، www.eng-as-in-، متأسفم، www.eng-as-in-English،

vid-as-in-video, and subscribe if you've watched

vid-as-in-video، و اگر موردی را تماشا کرده اید مشترک شوید.

any of, you know, this video and many more

از، می دانید، این ویدیو و بسیاری موارد دیگر

and got something from us because we want to be there to help you when you need it.

و چیزی از ما گرفتیم زیرا می خواهیم در زمان نیاز به شما کمک کنیم.

Anyway, you have a great day.

به هر حال روز خوبی دارید. به

We'll talk soon.

زودی صحبت می کنیم

Ciao.

سیائو