Master Modals with the SEAM method - may, might, could, etc.

Welcome to Inkbit Corny, yes?

به Inkbit Corny خوش آمدید، بله؟

That is me, your teacher, James.

این من هستم، معلم شما، جیمز.

I'm going to teach you a lesson.

من به شما درس می دهم.

Today, I shall teach you how to master modals.

امروز نحوه تسلط بر مدال را به شما آموزش خواهم داد.

Welcome to Masterpiece Theatre.

به تئاتر شاهکار خوش آمدید.

Modals.

مدال ها

Pain in the butt, right?

درد در باسن، درست است؟

Modal, if you're French.

مدال، اگر فرانسوی هستید.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

Let me go down a little bit because it's probably off you.

بگذارید کمی پایین بیایم زیرا احتمالاً از شما خارج است.

We're doing modals.

ما در حال انجام مدال هستیم.

You've seen modals before.

شما قبلا مدال ها را دیده اید.

I'm sure you've been taught them.

من مطمئن هستم که شما به آنها آموزش داده اید.

They're auxiliary verbs.

آنها افعال کمکی هستند.

What do they do?

چه کار می کنند؟

How do they work?

چطورکار می کنند؟

Well, I'm going to teach you a seamless method that will help you remember how to use them.

خوب، من قصد دارم یک روش بدون درز به شما آموزش دهم که به شما کمک می کند نحوه استفاده از آنها را به خاطر بسپارید.

What do I mean by seamless?

منظور من از بدون درز چیست؟

If you are new to English, and I'm sure you're not if you can understand moi, seamless.

اگر با زبان انگلیسی تازه کار هستید، و مطمئنم که نمی‌توانید moi را بدون مشکل درک کنید.

Seamless means you cannot see the parts that are joined.

بدون درز به این معنی است که شما نمی توانید قطعات متصل شده را ببینید.

What is a seam?

درز چیست؟

Well, I'm going to teach you the seam method for modals.

خب من روش درز مودال رو بهتون آموزش میدم.

Once you finish, you will master them.

پس از اتمام، به آنها مسلط خواهید شد.

But first, you have to know what a seam is.

اما ابتدا باید بدانید که درز چیست.

On my shirt, you'll notice the cuff is joined to the shirt.

روی پیراهن من، متوجه می‌شوید که سرآستین به پیراهن متصل شده است.

The part that joins the material together is called a seam.

به قسمتی که مواد را به یکدیگر متصل می کند درز می گویند.

You also have a seam on your pants.

در شلوارتان درز هم دارید.

Okay?

باشه؟

See?

دیدن؟

My sexy ass.

الاغ سکسی من

Okay.

باشه.

You'll notice this part joins the other part together.

متوجه خواهید شد که این قسمت به قسمت دیگر متصل می شود.

That is the seam of the pants.

این همان درز شلوار است.

It is the line that joins together.

این خطی است که به هم می پیوندد.

Okay?

باشه؟

Well, what I'm going to do is teach you a couple of techniques to remember most of the

خوب، کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که با استفاده از روش درز، چند تکنیک را به شما آموزش دهم تا بیشتر

modals, almost all of them in fact, by using the seam method.

مدال‌ها را به خاطر بسپارید، تقریباً همه آنها در واقع .

But first, now that you know what a seam is, something that joins things together, let's

اما ابتدا، اکنون که می دانید درز چیست، چیزی که چیزها را به هم وصل می کند، بیایید

join them together.

آنها را به هم وصل کنیم.

Seam.

درز.

Modals.

مدال ها

S.

S. بسیار

All right, whoops.

خوب، اوه.

Big fingers, no brains.

انگشتان بزرگ، بدون مغز.

State preferences.

ترجیحات ایالتی

Let's just erase that one.

فقط اون یکی رو پاک کنیم

State.

دولت.

Modal state preferences.

ترجیحات حالت مدال

Now, I'm just going to give you some basic outline because what I'm going to do today

اکنون، من فقط قصد دارم چند طرح کلی را به شما ارائه دهم زیرا کاری که امروز می خواهم انجام دهم این

is I want to focus on the E part.

است که می خواهم روی قسمت E تمرکز کنم.

Okay?

باشه؟

So, what does it do here?

بنابراین، اینجا چه کار می کند؟

Well, here it expresses pan.

خب، اینجا پان را بیان می کند.

If you look over here, we're going to do pan today.

اگر به اینجا نگاه کنید، امروز می خواهیم پان را انجام دهیم.

Okay?

باشه؟

Another thing a modal can possibly do is

یکی دیگر از کارهایی که یک مودال احتمالاً می تواند انجام دهد این است

ask for a pass.

که درخواست پاس کند.

You know, when you get a passport, it allows you to go from place to place.

می دانید، وقتی پاسپورت می گیرید، به شما اجازه می دهد از جایی به جای دیگر بروید.

And when you ask for a pass, it allows you to, well, I'm not going to tell you yet because

و وقتی پاس می‌خواهید، به شما اجازه می‌دهد، خوب، من هنوز به شما نمی‌گویم، زیرا

that's another lesson.

این یک درس دیگر است.

And finally, for my Spanish friends, yeah?

و در نهایت، برای دوستان اسپانیایی من، بله؟

You know?

میدونی؟

Modals allow us to make local suggestions, okay?

مدال ها به ما اجازه می دهند پیشنهادهای محلی ارائه دهیم، خوب؟

That's for you, my Spanish viewers, all right?

این برای شما، بینندگان اسپانیایی من، خوب است؟

Okay, so now that we know what seam does, in this case, we're going to take the modals

بسیار خوب، پس اکنون که می دانیم درز چه کاری انجام می دهد، در این مورد، ما مدال ها را انتخاب

and we're going to join them together, all their meanings, under one category, seam,

می کنیم و آنها را به هم می پیوندیم، همه معانی آنها، در یک دسته، درز،

so we can learn all of them and have a way to remember.

تا بتوانیم همه آنها را یاد بگیریم. و راهی برای یادآوری داشته باشید.

See, one word leads to four ideas, which will lead to about 30 different things.

ببینید، یک کلمه منجر به چهار ایده می شود که به حدود 30 چیز مختلف منجر می شود.

But don't worry about it.

اما در مورد آن نگران نباشید.

I'm going to make it easy.

من می خواهم آن را آسان کنم.

Come on, trust me.

بیا به من اعتماد کن

Let's take our time.

بیایید وقتمان را بگیریم.

So, let's get rid of this.

بنابراین، بیایید از شر این خلاص شویم.

We know what seam is, remember?

ما می دانیم درز چیست، یادتان هست؟

The part that joins things together.

بخشی که چیزها را به هم متصل می کند.

In this case, today, we're not going to make any suggestions.

در این مورد، امروز، ما هیچ پیشنهادی نداریم.

We're not going to ask for a bus, nor are we going to state our preferences.

ما قرار نیست اتوبوس بخواهیم و ترجیحاتمان را هم اعلام نکنیم.

What we want to do is express pan.

کاری که ما می خواهیم انجام دهیم اکسپرس پان است.

E is for express pan.

E برای اکسپرس پان است.

What is pan?

تابه چیست؟

Well, in this case, pan is three different parts.

خوب، در این مورد، تابه سه قسمت مختلف است.

Special effects, yeah?

جلوه های ویژه، آره؟

All right.

خیلی خوب.

Champagne popping.

ترکیدن شامپاین

Now, P has a meaning.

حالا P یک معنی دارد.

Let's start off with P, and we'll say P expresses possibility.

بیایید با P شروع کنیم، و می گوییم P امکان را بیان می کند.

What is possible?

چه چیزی ممکن است؟

Well, what is possible?

خوب، چه چیزی ممکن است؟

Models that we use to show the possibility that something can happen or could happen,

مدل‌هایی که ما برای نشان دادن احتمال وقوع یا وقوع چیزی استفاده

it can range from anything from 100% with can, the word itself, or 60% with could.

می‌کنیم، می‌تواند از 100% با can، خود کلمه یا 60% با can متغیر باشد.

So, we show this, we can express models, express the possibility, by the following.

بنابراین، ما این را نشان می دهیم، می توانیم مدل ها را بیان کنیم، امکان را با موارد زیر بیان کنیم.

Can.

می توان.

I can help you on Wednesday.

چهارشنبه میتونم کمکت کنم

Possible to help you, but almost 100% because I have the ability.

امکان کمک به شما وجود دارد، اما تقریباً 100٪ زیرا من توانایی آن را دارم.

Could.

میتوانست.

I could help you on Wednesday.

چهارشنبه میتونم کمکت کنم

It's possible.

ممکن است.

60-70%.

60-70٪.

James will be able to help you next week.

جیمز هفته آینده می تواند به شما کمک کند.

Sorry, I should put this.

ببخشید باید اینو بذارم

Will be able to.

قادر خواهد بود.

Why will be able to?

چرا قادر خواهد بود؟

Be able to is similar to can in the present, but we use it when we can't use can.

Beable to شبیه can در حال حاضر است، اما زمانی که نمی توانیم از can استفاده کنیم از آن استفاده می کنیم.

For instance, if I use a present perfect statement, I cannot say, "I have can a candy."

به عنوان مثال، اگر من از یک عبارت فعلی کامل استفاده کنم، نمی توانم بگویم: "من یک قوطی آب نبات دارم."

It doesn't make any sense in English.

در انگلیسی معنی ندارد.

You have to say, "I am able to have a candy," or "I have been able to help you study English."

شما باید بگویید: "من می توانم یک آب نبات بخورم" یا "من توانسته ام به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را مطالعه کنید."

Will be able to is the future of that.

قادر خواهد بود که آینده آن است.

I will be able to help you on Tuesday.

من روز سه شنبه می توانم به شما کمک کنم.

Similar to can, right?

مشابه قوطی، درست است؟

Now, the next one we could do is when we have will.

حال، کار بعدی که می‌توانیم انجام دهیم این است که اراده داشته باشیم.

Let me explain something quickly.

بگذارید سریع چیزی را توضیح دهم.

Can and could are related.

می تواند و می تواند به هم مرتبط هستند.

Can means 100% possible now, could is 60-70%.

Can یعنی 100% اکنون امکان پذیر است، ممکن است 60-70%.

Will be able to is a future tense.

قادر خواهد بود زمان آینده است.

We can also have be able to.

ما همچنین می توانیم بتوانیم.

If can is the present, could is the past.

اگر can حال است، ممکن گذشته است.

I can help you.

میتوانم کمکت کنم.

I could help you.

میتونستم کمکت کنم

This is the past of can.

این گذشته قوطی است.

When we have will be able to, we also can say this.

هنگامی که ما قادر خواهیم بود، ما نیز می توانیم این را بگوییم.

Would be able to is equal to could.

قادر به برابر است با می تواند.

It's the past version of will be able to.

این نسخه گذشته قادر خواهد بود.

So we've got can, could, will be able to, would be able to, may, which is 50% possibility.

بنابراین ما می توانیم، می توانیم، قادر خواهیم بود، می توانیم، ممکن است، که 50٪ امکان دارد.

And if you noticed, I was doing President, sorry, President, President J, no, President Ezekiel.

و اگر متوجه شدید، من داشتم رئیس جمهور می کردم، متاسفم، رئیس جمهور، رئیس جی، نه، رئیس جمهور حزقیال.

He's got his little top hat and cigarette.

او کلاه کوچک و سیگارش را دارد.

How did I forget him?

چطور فراموشش کردم؟

He's smoking.

داره سیگار میکشه

Damn room smells bad.

اتاق لعنتی بوی بدی می دهد.

Okay.

باشه.

We have can and could, present and past.

ما می توانیم و می توانیم، حال و گذشته داریم.

Will be able to, would be able to, present, past.

قادر خواهد بود، قادر خواهد بود، حال، گذشته.

And on this side we have may and might.

و از این طرف ما ممکن و توان داریم.

These are all possibilities.

اینها همه احتمالات است.

So when we express can, we can express possibility.

بنابراین وقتی می توانیم را بیان کنیم، می توانیم امکان را بیان کنیم.

What is possible?

چه چیزی ممکن است؟

What could possibly happen?

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

You know what's interesting?

میدونی چی جالبه؟

When you know what's possible, you look for what?

وقتی می دانید چه چیزی ممکن است ، به دنبال چه چیزی می گردید؟

Well, if I know it's possible I could do something, but someone has the power to allow me to do it,

خوب، اگر بدانم ممکن است بتوانم کاری انجام دهم، اما کسی این قدرت را دارد که به من اجازه انجام آن را بدهد،

then I need something specific.

پس من به کار خاصی نیاز دارم.

I need, I need permission.

من نیاز دارم، نیاز به اجازه دارم.

What do I mean by I need permission?

منظورم از نیاز به اجازه چیست؟

Well, it's possible that I could go to the party, but I have to ask my parents if I may go to the party.

خب، ممکن است بتوانم به مهمانی بروم، اما باید از پدر و مادرم بپرسم که آیا ممکن است به مهمانی بروم.

So once we've got possibility, we look at permission.

بنابراین هنگامی که ما این امکان را داریم، به اجازه نگاه می کنیم.

We use words here to show us after something's possible do I have permission, and the two words that come up here are may and can.

ما در اینجا از کلمات استفاده می کنیم تا به ما نشان دهیم بعد از اینکه چیزی ممکن است آیا من اجازه دارم، و دو کلمه ای که در اینجا آمده اند ممکن است و می توانند.

And just excuse me for one second.

و فقط یک ثانیه ببخشید

I'm going to erase something here because I want this to stand out to make sure you remember.

من می‌خواهم چیزی را در اینجا پاک کنم زیرا می‌خواهم آن را برجسته کنم تا مطمئن شوم به خاطر می‌آوری.

Because we have T3, so you want to remember what these things are, right?

از آنجا که ما T3 داریم، بنابراین شما می خواهید به یاد داشته باشید که این چیزها چیست، درست است؟

So let's do that.

پس بیایید این کار را انجام دهیم.

Quick erase.

پاک کردن سریع.

Okay.

باشه.

So remember, this one is what?

پس یادت باشه این یکی چیه؟

Possible.

ممکن است.

This one is possible.

این یکی امکان پذیر است.

This one is for permission.

این یکی برای اجازه است.

Okay.

باشه.

Do you have permission?

آیا شما اجازه دارید؟

Okay.

باشه.

Now remember, this expresses permission.

حالا به یاد داشته باشید، این بیانگر اجازه است.

This is very interesting because I'm not saying ask for permission, I'm expressing permission.

این خیلی جالب است چون نمی گویم اجازه بگیرید، اجازه می دهم.

Okay.

باشه.

You may go to the concert tonight.

ممکن است امشب به کنسرت بروید.

You can go to the concert tonight.

می توانید امشب به کنسرت بروید.

I'm expressing permission, not asking for it.

من اجازه می دهم نه درخواست.

Keep that in mind, okay?

این را در نظر داشته باشید، باشه؟

Remember, E for express.

به یاد داشته باشید، E برای اکسپرس.

So now we've expressed a permission about a possibility.

بنابراین در حال حاضر ما یک مجوز در مورد یک احتمال بیان کرده ایم.

What do you think this would be?

به نظر شما این چه می شود؟

Sometimes you get permission to do things, and sometimes you're not allowed to.

گاهی برای انجام کارها اجازه می گیرید و گاهی هم اجازه ندارید.

This is called prohibition.

به این می گویند نهی.

Prohibition means you are not allowed to do it.

ممنوعیت یعنی شما مجاز به انجام آن نیستید.

Okay.

باشه.

And there we have, if you are prohibited from doing something, you're not allowed to do

و ما داریم، اگر شما از انجام کاری منع شده اید، مجاز به انجام

it.

آن نیستید.

Prohibition.

ممنوعیت.

Can I go to the party?

آیا می توانم به مهمانی بروم؟

Yes, you may go to the party.

بله، ممکن است به مهمانی بروید.

Or no, you must not go to the party because Ezekiel, you drink way too much when you go

یا نه، شما نباید به مهمانی بروید زیرا حزقیال، وقتی بیرون می روید بیش از حد می نوشید

out.

.

This is not good.

این خوب نیست.

All right?

خیلی خوب؟

And now he's just smoking, and alcoholic days are behind him.

و اکنون او فقط سیگار می کشد و روزهای الکلی پشت سر اوست.

We've just done the first part of PAN.

ما به تازگی قسمت اول PAN را انجام دادیم.

Is it possible?

آیا امکان دارد؟

Two.

دو

Do I have permission?

آیا من اجازه دارم؟

Okay.

باشه.

Can you express permission?

آیا می توانید اجازه دهید؟

Remember that?

به یاد داشته باشید که؟

You're expressing.

بیان میکنی

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

Yes, you may.

بله، شما ممکن است.

And finally, prohibition, things you may not do, or must not, not may not, must not do.

و بالاخره نهی، کارهایی که ممکن است انجام ندهید یا نباید انجام دهید، نباید انجام دهید.

Must not means no, absolutely not.

نباید به معنای نه، مطلقاً نه.

Cool?

سرد؟

That's the first part of PAN.

این قسمت اول PAN است.

You're one-third of your way to understanding modals.

شما یک سوم راه خود را برای درک مدال دارید.

Beautiful thing about this system is, first one is three, next one is two, last one is

نکته زیبای این سیستم این است که اولی سه، بعدی دو، آخری یک است

one.

.

All right.

خیلی خوب.

So, what's the two?

بنابراین، این دو چیست؟

We talked about possibility, right?

ما در مورد امکان صحبت کردیم، درست است؟

Permission, blah, blah, blah, and prohibition.

اجازه، بل، بل، بل، و نهی.

Great.

عالی.

Here's my problem.

مشکل من اینجاست

Do you have the ability to do it, son?

آیا توانایی انجام آن را داری پسر؟

Can you actually do it?

آیا واقعاً می توانید آن را انجام دهید؟

So now we're going to look up here.

بنابراین اکنون ما می خواهیم اینجا را جستجو کنیم.

Next one for this is the ability.

مورد بعدی برای این توانایی است.

It's nice that there's a possibility you can do it, but if you don't have the ability,

خوب است که امکانی وجود دارد که بتوانید آن را انجام دهید، اما اگر توانایی

it's never going to happen.

آن را نداشته باشید، هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.

What do we use for ability?

از چه چیزی برای توانایی استفاده می کنیم؟

Well, you're going to start noticing the interesting thing about modals, which is this.

خوب، شما شروع به توجه به چیز جالب در مورد مدال خواهید کرد، که این است.

Modal comes from modify.

Modal از modify می آید.

Depending on the context that you're using, a modal will change its meaning.

بسته به زمینه ای که استفاده می کنید، یک مودال معنای آن را تغییر می دهد.

Hence, here, can means possible.

از این رو، در اینجا، can به معنای ممکن است.

Here, it means permission.

در اینجا به معنای اجازه است.

Here, it doesn't exist.

اینجا، وجود ندارد.

But you know what?

ولی می دونی چیه؟

It's the magic of television.

این جادوی تلویزیون است.

It's the magic of television.

این جادوی تلویزیون است.

It's like right there.

انگار همین جاست

I wanted to do that.

من می خواستم این کار را انجام دهم.

See?

دیدن؟

Can.

می توان.

Can.

می توان.

Do you have the ability?

آیا شما توانایی دارید؟

Yes, I can do it.

بله، من می توانم آن را انجام دهم.

Yes, I can.

بله می توانم.

All right?

خیلی خوب؟

Remember I talked about can and could?

یادت هست در مورد می توانم و می توانم صحبت کردم؟

And you were like, God, this guy is blah, blah, blah, blah, blah, right?

و تو مثل این بودی که خدایا این یارو بلاهههههههههههههههههههه؟

Can and could, I said, present and past.

می توانم و می توانم، گفتم، حال و گذشته.

Why?

چرا؟

Because this is can in the present or the future.

زیرا این می تواند در حال یا آینده باشد.

But in the past, when you have a general-- see?

اما در گذشته، هنگامی که شما یک ژنرال-- ببینید؟

Look, I almost wrote it.

ببین من تقریبا نوشتمش

I'm crazy.

من دیوانه ام

It's like one of those guys on TV.

مثل یکی از آن بچه های تلویزیون است.

Out of place right now.

در حال حاضر جای خود نیست.

Come right now.

همین الان بیا

Out of place.

خارج از محل.

I'm TV2 right now.

من در حال حاضر TV2 هستم.

Free.

رایگان.

Could.

میتوانست.

Could is the past of can for general ability.

می تواند گذشته از می تواند برای توانایی عمومی است.

When I was younger, I could run very fast.

وقتی جوانتر بودم، می توانستم خیلی سریع بدوم.

OK?

خوب؟

Right now, I can only walk.

فعلا فقط میتونم راه برم

I'm old.

من پیر هستم.

OK?

خوب؟

I pass wind when I walk.

وقتی راه می روم از باد عبور می کنم.

OK?

خوب؟

So we've got could and can demonstrate ability.

بنابراین ما می توانیم و می توانیم توانایی خود را نشان دهیم.

What could you do?

چه کاری می توانستید انجام دهید؟

Also, remember I talked about this?

همچنین، یادتان هست در این مورد صحبت کردم؟

Be able to, will be able to, would be able to?

قادر خواهد بود، قادر خواهد بود، قادر خواهد بود؟

Be able to.

قادر بودن به.

Right?

درست؟

And if you recall what I said, I was very clear.

و اگر آنچه را که گفتم به خاطر بیاورید، کاملاً واضح گفتم.

I said, when you can use can as for present or future, could is the past of can.

گفتم وقتی می‌توانی از قوطی برای حال یا آینده استفاده کنی، can گذشته قوطی است.

Right?

درست؟

Be able to is for every other verb form.

Beable to برای هر فعل دیگری است.

The infinitive form, useful modals, and for the perfects as examples.

صورت مصدر، مدال مفید و برای کمالات به عنوان مثال.

OK?

خوب؟

Now, now that you have the ability, you know it's possible, sometimes good friends who

حالا که این توانایی را دارید، می دانید که ممکن است، گاهی اوقات دوستان خوبی که

love you give you advice.

شما را دوست دارند به شما توصیه می کنند.

That's our second one.

این دومی ماست.

They say, I know you have the ability, I know it's possible, there are no prohibitions,

می گویند می دانم توانایی داری، می دانم که شدنی است، منعی ندارد،

you've got permission, let me give you some advice, son.

اجازه گرفتی، پسرم یک نصیحتت کنم.

OK?

خوب؟

So they're going to give you some advice.

بنابراین آنها به شما توصیه هایی می کنند.

OK?

خوب؟

How do we give advice?

چگونه نصیحت کنیم؟

Well, we often say, you should, you should.

خب، ما اغلب می گوییم، باید، باید.

I'm suggesting, eh, you know, it's one of the better things for you to do.

من به شما پیشنهاد می کنم، اوه، می دانید، این یکی از کارهای بهتر برای شماست.

You can choose it, it would be the right thing.

شما می توانید آن را انتخاب کنید، این کار درستی خواهد بود.

Another one we say is this.

یکی دیگر که ما می گوییم این است.

You ought to.

تو باید.

When someone says you ought to, they're saying the proper mode of behavior is this.

وقتی کسی می‌گوید باید این کار را انجام دهید، او می‌گوید شیوه رفتار صحیح این است.

This is what you should follow.

این چیزی است که باید دنبال کنید.

So when you say should, it's one thing, but when you say ought to, you say, ought to.

بنابراین وقتی می گویید باید، این یک چیز است، اما وقتی می گویید باید، می گویید، باید.

Hold on a second.

یک لحظه صبر کن.

That's a little too close for some of you people.

این برای برخی از شما افراد کمی نزدیک است.

I don't want to hear any comments about, ought to spells funny.

من نمی خواهم هیچ نظری در مورد آن بشنوم، باید طلسم خنده دار باشد.

There's no ought to.

لازم نیست

OK?

خوب؟

So that's T-O, separate word.

پس این T-O است، کلمه جداگانه.

Oh, ought to.

اوه، باید.

Two T's down below.

دو T پایین.

Sorry.

متاسف.

I'm lazy and drunk.

من تنبل و مست هستم.

OK.

خوب.

So ought to.

پس باید.

All right?

خیلی خوب؟

Now finally, remember I said you ought to.

حالا بالاخره یادت باشه گفتم باید.

It's like what your parents would say.

مثل چیزی است که پدر و مادرت می گویند.

You ought to study, son, if you want to go to university.

پسرم اگه میخوای بری دانشگاه باید درس بخونی.

Your friends would go, man, you should study if you want to go, B.

دوستات میرفتن مرد تو باید درس بخونی اگه میخوای بری

You know what I'm saying?

ب.میدونی چی میگم؟

You know what I'm saying?

میدونی چی میگم؟

OK?

خوب؟

It's not as strong.

اینقدر قوی نیست

This is much stronger and much more formal.

این بسیار قوی تر و بسیار رسمی تر است.

And finally, your teacher might say, you had better study or I will kick you out of my class.

و بالاخره ممکن است معلمت بگوید، بهتر است درس بخوانی وگرنه من تو را از کلاسم بیرون می کنم.

OK?

خوب؟

Now why had better?

حالا چرا بهتر بود؟

Well, had better here, it means there's a consequence if you don't do it.

خوب، بهتر است اینجا، به این معنی است که اگر شما آن را انجام ندهید عواقبی دارد.

If you don't study, you'll fail.

اگر درس نخوانی شکست می خوری.

If you fail, you're kicked out of class.

اگر شکست بخورید، از کلاس اخراج می شوید.

You don't want that to happen.

شما نمی خواهید این اتفاق بیفتد.

So you had better study.

پس بهتره درس بخونی

And your dad would say, remember, teacher would say, you had better study or I'll kick you

و پدرت می گفت، یادت باشد، معلم می گفت، بهتر است درس بخوانی وگرنه بیرونت می کنم

out.

.

Father would say, you ought to study if you want to go to university.

پدر می گفت اگر می خواهی دانشگاه بروی باید درس بخوانی.

And your friends or Ezekiel would go, yo, man, yo, man, you should study if you want

و دوستانت یا حزقیال می رفتند، ای، مرد، یو، مرد، اگر می خواهی بروی، باید درس

to go.

بخوانی.

All right?

خیلی خوب؟

So it's strength.

پس قدرت است.

But this one says consequence.

اما این یکی می گوید نتیجه.

This is more formal, a little bit more serious, and this one is giving you the choice.

این رسمی تر، کمی جدی تر است ، و این یکی به شما اجازه انتخاب می دهد.

Cool?

سرد؟

Finally, we talked about possibility, prohibition, OK, permission, and ability and advice.

در آخر از امکان و نهی و اوکی و جواز و توانایی و نصیحت صحبت کردیم.

But what happens if, really, it's not about possibility or ability, but it's about necessity.

اما چه اتفاقی می‌افتد اگر، واقعاً، امکان یا توانایی نباشد، بلکه در مورد ضرورت باشد.

When you have necessity, you don't have a choice.

وقتی نیاز دارید، انتخابی ندارید.

You have to do it.

شما باید این کار را انجام دهید.

It's your first one.

این اولین مورد شماست.

Not have, but have to do it.

نداشتن، اما باید انجامش داد.

Proper pronunciation.

تلفظ مناسب.

You have to do something.

باید یه کاری کنی.

OK?

خوب؟

We can also say you have got to.

ما همچنین می توانیم بگوییم که شما مجبورید.

I have one more to write, and I want you to take a look at this carefully.

من یک مورد دیگر برای نوشتن دارم و از شما می خواهم با دقت به آن نگاه کنید.

And must, which you probably know.

و باید، که احتمالا می دانید.

By the way, I'm going to teach you a little trick right now to remember necessity.

راستی من همین الان یه ترفند کوچولو بهت یاد میدم که ضرورت رو به یاد بیاری.

Hard word to spell?

املای کلمه سخت است؟

Not really.

نه واقعا.

Imagine you're in your house, and you have a cat and two skunks.

تصور کنید در خانه خود هستید و یک گربه و دو اسکان دارید.

If you know Pepe Le Pew are running around the house.

اگر می دانید پپه لو پیو در حال دویدن در خانه است.

Well, the cat chases the skunks.

خب، گربه اسکنک ها را تعقیب می کند.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

The two skunks.

دو اسکنک

N-E-S-S-I-T-Y.

ن-ای-س-س-ای-تی-ی.

You'll remember forever.

شما برای همیشه به یاد داشته باشید.

Trust me, OK?

به من اعتماد کن، باشه؟

N-E-S-S-I-T-Y.

ن-ای-س-س-ای-تی-ی.

Free lesson.

درس رایگان.

See?

دیدن؟

That's how good.

چقدر خوبه

I give you free lesson.

من به شما درس رایگان می دهم.

Fifty percent off.

پنجاه درصد تخفیف

Free lesson.

درس رایگان.

Sorry.

متاسف.

So, have to, have got to, and must express necessity in English.

بنابراین، باید، باید، و باید ضرورت را به زبان انگلیسی بیان کند.

So, when we look at expression, we can start off from what is possible to what is absolutely

بنابراین، وقتی به بیان نگاه می‌کنیم، می‌توانیم با استفاده از مدل‌ها از آنچه ممکن است به آنچه کاملاً

necessary by using models.

ضروری است شروع کنیم.

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

That's the PAN system.

این سیستم PAN است.

OK?

خوب؟

Remember?

یاد آوردن؟

P is for what?

P برای چیست؟

Start off logically now.

از الان منطقی شروع کن

What is possible?

چه چیزی ممکن است؟

Do I have permission?

آیا من اجازه دارم؟

Are there any prohibitions?

آیا ممنوعیتی وجود دارد؟

OK?

خوب؟

Once I've addressed the possibilities and gone from there, then I say, well, do I have

وقتی احتمالات را بررسی کردم و از آنجا رفتم، می گویم خوب، آیا توانایی آن را دارم

the ability, and should you give me some advice on what I should do?

و آیا شما باید به من توصیه کنید که چه کار کنم؟

And then finally, you've got to make sure, is it really a necessity?

و در نهایت، باید مطمئن شوید که آیا واقعاً یک ضرورت است؟

Do I really have to do this?

آیا واقعا باید این کار را انجام دهم؟

And if I have to do it, should I use these words?

و اگر باید این کار را انجام دهم، آیا باید از این کلمات استفاده کنم؟

Cool?

سرد؟

High five.

بزن قدش.

Yeah.

آره

One second.

یک ثانیه.

Sorry.

متاسف.

There.

آنجا.

Poof.

پوف

High five.

بزن قدش.

All right?

خیلی خوب؟

So, if you want to learn more about this, modal madness, OK, I can call it either modal

بنابراین، اگر می خواهید در مورد این، جنون مودال، OK بیشتر بدانید، من می توانم آن را یا

madness or mastering modals, whichever you like.

جنون مودال یا مسترینگ مدال، هر کدام که دوست دارید، نام ببرم.

Basically, it's mastering modals because right now, you've gone through the ideas that we

اساساً تسلط بر مدال هاست، زیرا در حال حاضر، شما ایده هایی را که

put in our heads when we're thinking about modals.

ما در ذهن خود می گذاریم، زمانی که به مدال فکر می کنیم، مرور کرده اید.

I think you've got the complete picture here, right?

من فکر می کنم شما عکس کامل را در اینجا دارید، درست است؟

Easy to remember.

آسان به خاطر سپردن.

Check out the red words.

کلمات قرمز را بررسی کنید.

That's what you have to remember.

این چیزی است که شما باید به خاطر بسپارید.

Easy enough.

به حد کافی ساده است.

Go from the red words up to pan.

از کلمات قرمز به بالا بروید.

And just remember, express pan.

و فقط به یاد داشته باشید، اکسپرس پان.

Express possibility.

امکان اکسپرس

Express prohibition.

بیان ممنوعیت.

Express permission.

اجازه بیان

Express ability.

توانایی بیان

Express advice.

مشاوره اکسپرس

Express necessity.

بیان ضرورت.

Or, easy, pan.

یا، آسان، تابه.

Everyone's got one in your house?

همه در خانه شما یکی دارند؟

You cook things.

چیزهایی میپزی

Don't forget, this is part of the seam method, OK?

فراموش نکنید، این بخشی از روش درز است، خوب؟

This is E from the seam method.

این E از روش درز است.

But, you know what?

ولی می دونی چیه؟

It would be best if you went to the website because you'll see not only the video, because

بهتر است به وب سایت بروید زیرا نه تنها ویدیو را می بینید، زیرا

you're watching me now, right?

اکنون در حال تماشای من هستید، درست است؟

But you'll also find something that is a necessity.

اما شما همچنین چیزی را پیدا خواهید کرد که یک ضرورت است.

I'm giving you permission.

من به شما اجازه می دهم.

It's great advice.

توصیه بسیار خوبی است

I know you have the ability.

میدونم تو این توانایی رو داری

There's a strong possibility you'll get a great improvement.

یک احتمال قوی وجود دارد که شما یک پیشرفت عالی داشته باشید.

And there's no prohibition against it.

و هیچ منعی برای آن وجود ندارد.

Then you go to this website, OK?

سپس به این وب سایت می روید، خوب؟

www.engvid.com

There's a quiz.

www.engvid.com یک مسابقه وجود دارد.

Oh, remember this.

اوه اینو یادت باشه

One of the questions will be, "How many things did you learn?"

یکی از سوالات این خواهد بود که "چند چیز یاد گرفتی؟"

You might have to go over the video and check, OK?

ممکن است مجبور شوید ویدیو را مرور کنید و بررسی کنید، خوب؟

Because there's a lot of information here and I'm not going to tell you.

زیرا اطلاعات زیادی در اینجا وجود دارد و من قصد ندارم به شما بگویم.

So go to www.engvid.com.

بنابراین به www.engvid.com بروید.

Do the quiz.

مسابقه را انجام دهید

See you there.

آنجا میبینمت.

Have a good one.

یک خوب.

Now, where did I put my paper?

حالا من کاغذمو کجا گذاشتم؟

See you.

به امید دیدار.