English Vocabulary Pyramid - JECT - eject, object, reject, subject, and more!

Hi, excuse me, I'm sure you heard the door close, I'm going to try and teach, we're going

سلام ببخشید مطمئنم صدای بسته شدن در را شنیدید سعی میکنم آموزش

to do a vocabulary pyramid, as you can see Mr. E, he's been copyrighted now, the whole

بدهم هرم واژگانی میزنیم همونطور که میبینید آقای E الان کپی رایت شده کل

thing.

مطلب .

I had an idea for this lesson, I'm feeling rather dejected right now, but I'm going to

من ایده ای برای این درس داشتم، در حال حاضر نسبتاً احساس افسردگی می کنم، اما می خواهم

teach you about "ject", okay?

در مورد "جکت" به شما آموزش دهم، باشه؟

"Ject" is a root in English, "ject" means to throw, okay?

"Ject" در انگلیسی ریشه است، "ject" به معنای پرتاب کردن است، خوب؟

So we're going to look at this, ject, see how happy I've gotten, I've changed, right?

پس ما به این موضوع نگاه می کنیم، ببین چقدر خوشحال شده ام، تغییر کرده ام، درست است؟

I'm projecting energy, I'll explain it to you in a second.

من انرژی را فرافکنی می کنم، در یک ثانیه آن را برای شما توضیح خواهم داد.

"Ject" in English means throw.

جکت در زبان انگلیسی به معنای پرتاب است.

Why?

چرا؟

Well, "ject" is really Latin, so in Latin, anything with "ject" added to it means to

خوب، "جکت" واقعا لاتین است، بنابراین در لاتین، هر چیزی که "جکت" به آن اضافه شود به معنای

throw or pass on, okay?

پرتاب کردن یا عبور دادن است، خوب؟

So "ject" equals throw.

بنابراین "جکت" برابر است با پرتاب.

So why don't we look at the pyramid, I'll go through the pyramid, if you've done this

پس چرا به هرم نگاه نکنیم، من از هرم می گذرم، اگر قبلا این کار را کرده

before, we'll read the story, then I'll go over the story again and explain how each

اید، داستان را می خوانیم، سپس دوباره داستان را مرور می کنم و توضیح می دهم که چگونه هر کدام به

one becomes a word, okay?

یک تبدیل می شوند. کلمه، باشه؟

So Mr. E wanted me to help him with his latest project.

بنابراین آقای E از من خواست که در آخرین پروژه اش به او کمک کنم.

When he began to lay out my plan, he began to object.

وقتی او شروع به طرح نقشه من کرد، شروع به اعتراض کرد.

Mr. E would interject every time I would try to inject some fun into the subject.

آقای E هر بار که من سعی می‌کردم کمی سرگرمی به موضوع تزریق کنم مداخله می‌کرد.

This is called the alliteration, well not really, it's usually the first letter, but

به این میگن آلتراسیون، خوب نه واقعاً، معمولاً حرف اول است، اما

I'm just doing "ject" alliteration.

من فقط «جکت» را انجام می‌دهم.

Finally he decided to reject my idea and ejected me from his room and I last dejected.

بالاخره تصمیم گرفت ایده من را رد کند و مرا از اتاقش بیرون کرد و من آخرین بار ناامید شدم.

That was the bang of the door and me crying.

صدای در بود و من گریه می کردم.

Now you're going to go, "How does 'ject' have to do with this, this, this and this?"

حالا می‌روید، "جکت" چه ربطی به این، این، این و این دارد؟

Let's do it, let's go to the board, okay?

بیا این کار را انجام دهیم، بیایید به هیئت مدیره برویم، باشه؟

First thing, Mr. E wanted me to help him with his project.

اولین چیز، آقای E از من می خواست که در پروژه اش به او کمک کنم.

Well, "ject" means throw, which you have here, but what does "pro" mean?

خوب، "جکت" به معنای پرتاب است که در اینجا دارید، اما "پرو" به چه معناست؟

"Pro", sorry, he ejected me again, there, look at Mr. E. "Pro" means "forward",

"پرو"، ببخشید، او دوباره من را بیرون انداخت، آنجا، به آقای E نگاه کنید. "پرو" به معنای "به جلو"،

"forward", it means "for" or "forward", "for" means when you're for something,

"به جلو"، به معنای "برای" یا "به جلو"، "برای" یعنی زمانی که شما برای چیزی

you support it, you support it, it's your team, right?

، شما از آن حمایت می کنید، از آن حمایت می کنید، این تیم شماست، درست است؟

"Forward" means ahead of you, front.

«به جلو» یعنی جلوتر از شما، جلو.

So when you project something, like, I'm projecting my voice, I'm throwing it forward, okay?

پس وقتی چیزی را فرافکنی می‌کنی، مثلاً من صدایم را پخش می‌کنم، آن را به جلو پرتاب می‌کنم، باشه؟

So in this case, a project is something you're working on.

بنابراین در این مورد، یک پروژه چیزی است که شما روی آن کار می کنید.

Well, as a noun, we use "project" as a noun, it means something you're working on.

خوب، به عنوان یک اسم، ما از "پروژه" به عنوان اسم استفاده می کنیم، این به معنای چیزی است که شما روی آن کار می کنید.

I have a project I'm working on.

من یک پروژه دارم که روی آن کار می کنم.

I'm working on it now so in the future, which is forward, it will be completed.

من اکنون روی آن کار می کنم، بنابراین در آینده، که در آینده است، تکمیل خواهد شد.

Now when I project something, like a missile, I throw it forward, okay?

حالا وقتی چیزی را پرتاب می کنم، مثل موشک، آن را جلو می اندازم، باشه؟

So you can project your voice, voice, voice, voice, voice, all right, or project a thing.

بنابراین می توانید صدا، صدا، صدا، صدا، صدا، خیلی خوب، یا چیزی را فرافکنی کنید.

Or you have a project, something that will be completed in the future because it's forward.

یا پروژه ای دارید، کاری که در آینده تکمیل می شود زیرا این پروژه رو به جلو است.

Good, we got "pro" and we have "forward", all right?

خوب، ما "طرفدار" گرفتیم و "به جلو" داریم ، خوب؟

So that's the noun, right, project, but we can also do it as a verb, as in to throw,

بنابراین این اسم است، درست است، پروژه، اما ما همچنین می توانیم آن را به عنوان یک فعل انجام دهیم، مانند به پرتاب کردن،

so a project, okay?

بنابراین پروژه، خوب است؟

First part, so we're working on a project.

بخش اول، بنابراین ما روی یک پروژه کار می کنیم.

Next one, I began to lay out my plan when he began to object.

بعد، زمانی که او شروع به مخالفت کرد، شروع به طرح نقشه‌ام کردم.

You study grammar, so you know an object is usually the receiver on a subject, right?

شما گرامر مطالعه می کنید، بنابراین می دانید که یک شی معمولاً گیرنده یک موضوع است، درست است؟

Because what does "ob" mean?

زیرا "ob" به چه معناست؟

I'm sure you're going, "What does 'ob' mean?"

من مطمئن هستم که می گویید "ob" یعنی چه؟

"Ob" is interesting because it means opposed, well, you know, different color, opposed to

"Ob" جالب است زیرا به معنای مخالف است، خوب، می دانید، رنگ متفاوت، مخالف

this one.

این یکی.

Yeah, I know, fine.

آره میدونم خوبه

Okay, it means opposed, okay, or positioned, positioned against.

Okay، به معنای مخالف، خوب، یا موقعیت، در مقابل است.

So in this case, when we say object, it's positioned against what?

بنابراین در این مورد، وقتی می گوییم شی، در مقابل چه چیزی قرار می گیرد؟

We say as subject, okay, so when we're talking in a noun, you have a subject and an object.

ما به عنوان فاعل می گوییم، خوب، بنابراین وقتی با یک اسم صحبت می کنیم، شما یک فاعل و یک مفعول دارید.

An object is a thing, this is an object, this is an object, this is an object.

شیء یک شیء است، این یک شیء است، این یک شیء است، این یک شیء است.

I personally object to this, okay, that's the second one.

من شخصا به این اعتراض دارم، خوب، این مورد دوم است.

Object is also a verb, you can object to something, you go to court, I object, it means I am opposed

مفعول هم فعل است، می توانی به چیزی اعتراض کنی، به دادگاه می روی، اعتراض می کنم، یعنی مخالف

or against that idea.

یا مخالف آن عقیده هستم.

He's objecting to what you're suggesting, he doesn't like it, he's against it, okay?

او به چیزی که شما پیشنهاد می کنید اعتراض می کند، از آن خوشش نمی آید، مخالف است، باشه؟

So now we've noticed object can be both a noun, which is this is an object, or you can

بنابراین اکنون متوجه شدیم که شی می تواند هم اسم باشد، که این یک مفعول است، یا می توانید

object to be given a ticket, it's paid for, see, I paid, it's okay, alright?

اعتراض کنید که بلیط به شما داده شود، هزینه آن پرداخت شده است، ببینید، من پرداخت کردم، اشکالی ندارد، خوب؟

So object is a verb, okay?

پس مفعول یک فعل است، خوب؟

So here we have a project, but he's objecting, he's saying no to this.

بنابراین اینجا ما یک پروژه داریم، اما او مخالف است، او به این نه می گوید.

What's next in the story?

بعدی در داستان چیست؟

Mr. E would interject every time I would try to inject.

آقای E هر بار که می خواستم تزریق کنم مداخله می کرد.

These seem very, very similar, they are close, so let's take a look.

اینها بسیار بسیار شبیه به نظر می رسند، آنها به هم نزدیک هستند، بنابراین بیایید نگاهی بیندازیم.

Interject, what does inter mean?

Interject، اینتر به چه معناست؟

Inter means between, interrupt, break into the conversation, you're between the two people.

اینتر یعنی بین، قطع کردن، وارد کردن مکالمه، شما بین دو نفر هستید.

Interject is to throw something inside the conversation.

Interject عبارت است از انداختن چیزی در داخل مکالمه.

So if Ezekiel and I are talking, and Sylvester, he's a cat, we'll introduce him another time,

بنابراین اگر من و حزقیال با هم صحبت می کنیم، و سیلوستر، او گربه است، یک بار دیگر او را معرفی می کنیم،

Sylvester comes and talks, he goes "ahem, in my opinion, I would like to say" yeah,

سیلوستر می آید و صحبت می کند، او می گوید: "آها، به نظر من، من می خواهم بگویم" بله،

though you're interjecting, you're coming between us and throwing your opinion in between

هر چند شما مداخله می کنید. داری بین ما می آیی و نظرت را بین

two.

دو می زنی.

Ezekiel, James, Sylvester, he's interjecting his opinion between, throwing it between,

حزقیال، جیمز، سیلوستر، او نظر خود را در میان می گذارد، آن را بین می

cool?

اندازد، جالب است؟

So, in this case, I'm talking about the project, okay, he begins to object and interject every

بنابراین، در این مورد، من در مورد پروژه صحبت می کنم، بسیار خوب، او شروع به اعتراض می کند و هر

time I would speak.

بار که من صحبت می کنم، دخالت می کند.

So I said "I think" and he goes "ahem, I would like to interject and say" interject, okay?

بنابراین من گفتم "فکر می کنم" و او می گوید: "آها، من می خواهم دخالت کنم و بگویم" میانجی، باشه؟

Now, inject, you're not children, but I'm sure you're good people.

حالا تزریق کن بچه نیستی ولی مطمئنم آدم های خوبی هستی.

So let's use the good medical one, inject.

پس بیایید از پزشکی خوب استفاده کنیم، تزریق کنید.

We saw inter means between, well, when you're between two things, right, if you think you're

ما دیدیم inter به معنی بین، خوب، وقتی بین دو چیز هستید، درست است، اگر فکر می کنید

between two things, there's an outside here and an outside here, you could also say "I

بین دو چیز هستید، یک بیرون اینجا و یک بیرون اینجا وجود دارد، می توانید همچنین بگویید "

am in, in, in the middle" or "on the inside".

من در، داخل، در هستم" وسط" یا "در داخل".

In has a few meanings, but let's just stick with the one for the story today, okay?

In چند معانی دارد، اما بیایید فقط به معنای داستان امروز بچسبیم، خوب؟

In this case, in could be inside.

در این مورد، در می تواند در داخل باشد.

Okay, when you go to the doctor's, sometimes you're sick, or if you're coming to Canada

خوب، وقتی دکتر می روید، گاهی اوقات مریض هستید، یا اگر به کانادا

and you're from one of those countries that need to get injections, you go "injection,

می آیید و از یکی از کشورهایی هستید که نیاز به تزریق دارند، می روید "

yeah, sure".

آه، بله، حتما".

To inject something, which is a verb, you would take a medicine, put it in with a needle,

برای تزریق چیزی که فعل است، دارو می‌خورید و با سوزن می‌گذارید

and put it in the arm, and push, and it goes inside your body.

و در بازو می‌گذارید و هل می‌دهید و داخل بدن شما می‌رود.

You inject it, you throw it in the body, why?

تزریقش میکنی میریزی تو بدن چرا؟

Because bodies, boys and girls, are not meant to have things put inside, except for food

چون قرار نیست اجساد، دختر و پسر، چیزهایی را داخل آن بگذارند، مگر غذا

in this hole, and come out the other hole, that's it.

در این سوراخ، و از سوراخ دیگر بیرون بیایند، همین.

So when you inject things in your body, only do it with medical assistance, by a prescribed

بنابراین وقتی چیزهایی را در بدن خود تزریق می کنید، فقط با کمک پزشکی، توسط پزشک تجویز شده این کار را انجام دهید

doctor, okay, you're throwing stuff into the body that it would normally not put in.

، خوب، شما چیزهایی را به بدن می ریزید که معمولاً وارد بدن نمی شود.

You inject it, okay?

شما آن را تزریق می کنید، خوب؟

So right now I'm injecting some enthusiasm into the lesson, I'm putting it in, I'm throwing

بنابراین در حال حاضر من مقداری اشتیاق به درس تزریق می کنم، آن را در آن قرار می دهم،

it in there for you, okay?

آن را برای شما در آنجا می اندازم، باشه؟

So he would interject, every time I would try to inject some fun into the subject.

بنابراین او مداخله می کرد، هر بار که من سعی می کردم کمی سرگرمی به موضوع تزریق کنم.

That's my Star Wars voice, I'm going to slow down now, okay, so, sub, if you've been to

این صدای من از جنگ ستارگان است، من اکنون سرعتم را کم می‌کنم، خوب، پس، ساب، اگر به

Canada, or America, or you've gone to Subway, the eating store, sub means, oops, red marker

کانادا یا آمریکا رفته‌اید، یا به مترو ، فروشگاه غذاخوری، ساب یعنی، اوه، قرمز نشانگر

only people, red marker, red means look, pay attention, attention, attention, okay, inject.

فقط افراد، نشانگر قرمز، قرمز به معنای نگاه، توجه، توجه، توجه، خوب، تزریق است.

Sorry, I got crazy, I should have a blooper reel, a blooper reel, really I should, you

متاسفم، من دیوانه شدم، من باید یک قرقره blooper داشته باشم ، یک حلقه blooper، واقعا باید، شما

should see all the stuff I make mistakes on, under, under, it means under, so subject is

باید تمام مواردی را که من اشتباه می کنم، زیر، زیر، یعنی زیر، ببینید، بنابراین موضوع

rather interesting.

بسیار جالب است.

Notice with object and project, we had a noun verb combination.

توجه کنید با مفعول و پروژه، ما یک ترکیب فعل اسمی داشتیم.

Interject and inject, I was just talking about the noun, sorry the verb usage.

Inject و Inject، من فقط در مورد اسم صحبت می کردم، ببخشید استفاده از فعل.

Subject is similar to object and project, it can have a noun or a verb, noun you're

موضوع شبیه مفعول و پروژه است ، می تواند یک اسم یا فعل داشته باشد، اسمی که به

used to, you do grammar, the subject is what the person or the doer of the sentence, subject,

آن عادت کرده اید، دستور زبان را انجام می دهید، فاعل همان چیزی است که شخص یا فاعل جمله، فاعل،

okay?

خوب است؟

But we also have subject as a verb, and what does that mean?

اما فاعل هم به عنوان فعل داریم و این یعنی چه؟

Well, we know throw is "ject" and sub is "under," now this is going to be confusing because

خوب، ما می دانیم که پرتاب "جکت" است و ساب "under" است، اکنون این گیج کننده خواهد بود زیرا

you're thinking, well throw is an action, so what does it mean when I use the noun and

شما فکر می کنید، خوب پرتاب یک عمل است، بنابراین وقتی از اسم استفاده می کنم به چه معناست و

how does it translate into the verb?

چگونه ترجمه می شود به فعل؟

Well, the subject is the doer of the sentence, it is the most important part of the sentence,

خوب فاعل فاعل جمله است، مهم ترین قسمت جمله است،

everything in the sentence comes under the subject, subject, right?

همه چیز در جمله زیر فاعل می آید، فاعل، درست است؟

I am eating, everything comes under because I am doing it, everything is related to that,

من دارم میخورم همه چیز زیر میاد چون دارم انجامش میدم همه چیز به اون مربوط

I am the most important thing, or you, if you're the subject.

میشه من مهمترین چیزم یا تو اگه سوژه باشی.

That's the first part of under, this, everything else must come.

این قسمت اول زیر است، این، همه چیز دیگر باید بیاید.

Second part, the verb part, subject, let's imagine this is garlic, and let's imagine

قسمت دوم، قسمت فعل، فاعل، بیایید تصور کنیم این سیر است، و بیایید تصور کنیم

this is how much garlic you need to eat for a meal to be good, not tasty, disgusting.

این مقدار سیر است که باید بخورید تا یک غذا خوب باشد، نه خوشمزه، و منزجر کننده باشد.

Now imagine I eat all of this garlic, oh, disgusting, my breath would be horrendous,

حالا تصور کن من این همه سیر را می خورم، آه، منزجر کننده، نفسم وحشتناک می شود

my breath would be terrible, you could smell me, I bet you could smell, right now, off

، نفسم وحشتناک می شود ، می توانی بوی من را

your screen, move away, ooh, garlic breath, okay?

ببوی ، باشه؟

So I would subject you to something terrible, what does that mean?

بنابراین من شما را تحت یک چیز وحشتناک قرار می دهم، این به چه معناست؟

I would put you under something terrible.

من تو را تحت یک چیز وحشتناک قرار می دهم.

When somebody subjects you to something, they do something that's awful that you must suffer

وقتی کسی شما را تحت امری قرار می دهد، کاری وحشتناک انجام می دهد که شما باید از آن رنج بکشید

or feel pain from.

یا احساس درد کنید.

I was subjected to somebody with bad breath, meaning, they kept talking and breathing on

من در معرض یک نفر با بوی بد دهان قرار گرفتم ، یعنی آنها مدام با من صحبت می کردند و نفس می کشیدند

me and I wanted to die, okay, subject, or your teacher can subject you to questions,

و من می خواستم بمیرم، خوب، موضوع یا معلم شما می تواند شما را زیر سوال ببرد،

right?

درست است؟

They put you under questioning, they keep asking you questions, oh, subject, don't subject

تو را زیر سوال می برند، مدام ازت سوال می پرسند، آه، سوژه،

me to bad behavior, don't put me in a situation where I must endure, endure means like live

مرا در معرض رفتار بد قرار نده، مرا در شرایطی قرار نده که باید تحمل کنم، تحمل کنم، مثل زندگی

with pain or have it happen to me on an ongoing basis, okay, so we've got subject, now you

با درد یا برای من به طور مداوم ، بسیار خوب، پس ما موضوع داریم، اکنون شما

know the verb and now you know the noun.

فعل را می دانید و اکنون اسم را می شناسید.

Now, reject and eject, man, this lesson is getting long, I've got to get out of here

حالا رد کن و اخراج کن مرد، این درس داره طولانی میشه، من باید از اینجا

before they reject my pizza, alright, reject, r-e, we've done this before, I believe, hopefully,

برم قبل از اینکه پیتزامو رد کنن

means back or again, when you use r-e, it's either back or again or sometimes a combination

دوباره، وقتی از r-e استفاده می کنید، یا برگشت یا دوباره یا گاهی اوقات ترکیبی

of the two because if you do it again, sometimes you go back and do it again, okay, eject means

از این دو است، زیرا اگر دوباره این کار را انجام دهید، گاهی اوقات به عقب برمی گردید و دوباره آن را انجام می دهید، خوب، eject یعنی

throw, well, you throw it back, let's just say, for instance, let's just say, for instance,

پرتاب، خوب، شما آن را به عقب برگردانید، اجازه دهید فقط مثلاً بگویم، مثلاً

I were to throw this at Ezekiel and he rejected it, he rejected it, see, it came back, see,

من قرار بود این را به سمت حزقیال بیندازم و او آن را رد کرد، او آن را رد کرد، ببینید، برگشت، ببینید،

it's not magic, want to see it again, it's not magic, watch, watch, watch, I'll throw

این جادو نیست، می خواهید دوباره آن را ببینید، این جادو نیست، ببین، ببین، تماشا کن، من

it to Mr. E and he's going to reject it, there, see, it got rejected, it came back to me,

آن را به آقای E می اندازم و او آن را رد می کند، آنجا، ببین، رد شد، به من برگشت،

no, we've got to do it again, Mr. E is getting too playful, he's like, again, again, please,

نه، باید دوباره این کار را انجام دهیم، آقای E خیلی بازیگوش می شود، او مثل، دوباره، دوباره، لطفا،

okay, look, you're on the screen here, you're good enough, okay, so eject, so in this case,

باشه، ببین، تو اینجا روی صفحه هستی ، به اندازه کافی خوب هستی، باشه، پس بیرون کن، پس در این مورد،

it was rejected again, okay, so basically, you notice, I sent it out, it came back and

دوباره رد شد، باشه، پس اساساً، متوجه شدید، من آن را فرستادم، دوباره برگشت d

it came back again and again, reject, so notice, I gave him a project, he was against the project,

بارها و بارها برمی گشت، رد کنید، پس توجه کنید، من به او پروژه دادم، او مخالف پروژه بود،

he would interject every time I spoke, I tried to make it fun and inject some fun on the

هر بار که من صحبت می کردم دخالت می کرد، سعی کردم آن را سرگرم کننده کنم و در مورد

subject what we were talking about, he rejected, he threw it back and said, I don't want it,

موضوعی که صحبت می کنیم، کمی سرگرم کننده تزریق کنم. در مورد، رد کرد، آن را پس زد و گفت نمی خواهم،

you keep it.

تو نگهش دار.

Now, what does eject mean?

حالا بیرون انداختن یعنی چی؟

Very similar, very similar, E, it's not for Mr. E, as I know you might think it's Mr.

خیلی شبیه، خیلی شبیه، E، برای آقای E نیست، همانطور که می دانم ممکن است فکر کنید آقای

E, he's putting his name in there, no, in this case, E is the same as X, X means out

E است، او نام خود را آنجا می گذارد، نه، در این مورد E همان X است، X به معنای خارج

of, out of, when something is out of a relationship, right, ex-boyfriend, ex-wife or extreme, out

از , خارج از, وقتی چیزی خارج از یک رابطه است, درست است, دوست پسر سابق, همسر سابق یا افراطی, خارج

of normal range, out of, okay, so in this case, out of, so if you reject something,

از محدوده طبیعی, خارج از, بسیار خوب, بنابراین در این مورد, خارج از, بنابراین اگر چیزی را رد کنید

you throw it out, okay, if you reject it from a room, they will throw you out of the room,

, پرتاب می کنید بیرون، باشه، اگر آن را از اتاق رد کنی، تو را از اتاق بیرون می اندازند،

so if you got ejected from a party, it means literally they physically picked you up and

بنابراین اگر از مهمانی اخراج شدی، به معنای واقعی کلمه آنها شما را به صورت فیزیکی بلند کردند و

threw you out the door, that's why you heard the door, I got ejected, threw me out, eject.

از در بیرون انداختند، به همین دلیل شنیدید در، من را بیرون انداختند، بیرون انداختم، بیرون انداختم.

Finally, D-E, what does D-E mean?

در نهایت، D-E، D-E به چه معناست؟

D-E, once again, these are all Latin prefixes, okay, we'll have other lessons and I'm sure

D-E، یک بار دیگر، اینها همه پیشوندهای لاتین هستند، خوب، ما درس های دیگری خواهیم داشت و مطمئن هستم که

there aren't, if you see mus or vert, go check them out, okay, it's never, you can never

وجود ندارد، اگر mus یا vert را دیدید، بروید آنها را بررسی کنید، خوب، هرگز، هرگز نمی توانید

go over these things too many times, but what you'll find is your vocabulary will build

بروید بارها و بارها در مورد این موارد، اما چیزی که می‌یابید این است که واژگان شما

very quickly when you can understand there are common meanings to parts of words.

خیلی سریع ساخته می‌شود، زمانی که بتوانید معانی مشترکی برای بخش‌هایی از کلمات وجود داشته باشد.

D-E in Latin means, or, it can either mean away from or down, that's why you descend

D-E در لاتین به معنی، یا، می تواند به معنای دور یا پایین باشد، به همین دلیل است که شما از

stairs, you go down, you descend, okay, your descendants are your children beneath you,

پله ها پایین می آیید، پایین می آیید، پایین می آیید، خوب، فرزندان شما فرزندان شما هستند که در زیر شما هستند،

down from you, away from you, in this case, D-E-JECT means throw down, if you're dejected,

از شما پایین هستند، از شما دور هستند، در این مورد. ، D-E-JECT یعنی پرت کن، اگر افسرده

you'll start to cry, because your eyes will be down, you'll be crying, your spirit is

باشی، شروع به گریه می کنی، چون چشمانت پایین می آید، گریه می کنی، روحت

down, you feel really sad, I was dejected, so I left sad, Mr. E wanted, we talked about

پایین است، واقعاً احساس ناراحتی می کنی، من افسرده بودم، پس من غمگین رفت، آقای E می خواست، در مورد

a project, a job we were doing, I projected my voice for you to show you the verb, he

یک پروژه صحبت کردیم، کاری که انجام می دادیم، صدایم را برای شما فرافکنی کردم تا فعل را به شما نشان دهم، او

objected, I'll show you what an object is, objects, or to say no, I object, interject

مخالفت کرد، من به شما نشان می دهم مفعول چیست ، اشیا یا گفتن نه، من مخالفت می کنم،

is then between two things, so I interject between, usually words, he interjected, inject,

میان دو چیز است، بنابراین من میان، معمولاً کلمات، او مداخله می کند، تزریق،

throw in, throw inside, is that throw card, subject means put somebody underneath something

پرتاب، پرتاب به داخل، این است که کارت پرتاب، فاعل یعنی کسی را زیر چیزی قرار داده

so they cause them to endure something bad, so you make them endure something bad, or

تا باعث شود آنها چیز بدی را تحمل کنند. ، بنابراین آنها را مجبور می کنید چیز بدی را تحمل کنند، یا

subject is what's everything that goes underneath in the grammar sense, eject, E remember is

موضوع چیزی است که در زیر آن به معنای دستوری، بیرون کردن، E به یاد داشته باشید

out of, eject, out of a plane, oh, I forgot reject, reject means back and again, back

خارج از، بیرون کردن، خارج از یک طرح است. ه، آه، فراموش کردم reject، reject یعنی برگشت و دوباره، دوباره

and again, hey, hey, hey, I knew that was going to happen, and dejected, to feel sad,

و دوباره، هی، هی، هی، می دانستم که قرار است اتفاق بیفتد، و افسرده، غمگین شدن،

so we have an adjective form here, one of the few different ones, adjective form, dejected

بنابراین ما در اینجا یک صفت داریم، یکی از چند مورد متفاوت، شکل صفت

person, dejected look, well, we've done our vocabulary pyramid, once again he's climbing

، فرد افسرده، نگاه افسرده، خوب، ما هرم واژگان خود را انجام دادیم ، یک بار دیگر او دارد

to the top, because you will as well, once you go to, well where do you have to go to

به اوج می رود، زیرا شما هم همینطور، یک بار که بروید، خوب کجا باید بروید

climb to the top of learning English, let me send you there, it's a place I know in

به اوج یادگیری زبان انگلیسی صعود کن، بگذار تو را به آنجا بفرستم، جایی است که در انتاریو می شناسم

Ontario, yeah, they wish, it is, W, W, W, rejecting my voice, ing, don't object right

، آره، آرزو می کنند، این است، W، W، W، صدای من را رد می کنند، ing، فعلا مخالفت نکن

now, vid, we won't reject you anyhow, dot com, where you will never leave, dejected,

، vid ، ما به هیچ وجه شما را رد نمی کنیم ، دات کام ، جایی که هرگز نخواهید رفت ، ناراحت ،

I know that was really corny, I know, just turn off the camera, bye.

می دانم که واقعاً بد بود ، می دانم ، فقط دوربین را خاموش کنید ، خداحافظ.