Vocabulary: 5 uses of 'sleep' - The Princess and the Pea part 1

Hello, I'm Mariam. Today's story is a fairy tale about a young woman whose identity is

سلام من مریم هستم داستان امروز یک افسانه در مورد زن جوانی است که هویتش

put to the test using just a little green pea. Yep, this is the story of The Princess

فقط با استفاده از کمی نخود سبز مورد آزمایش قرار می گیرد . بله، این داستان شاهزاده خانم

and the Pea. Our story begins a long time ago there's

و نخود است. داستان ما خیلی وقت است که شروع می شود،

a handsome prince who desperately wants to marry a princess. He travels the world to

یک شاهزاده خوش تیپ وجود دارد که به شدت می خواهد با یک شاهزاده خانم ازدواج کند. او به تمام دنیا سفر می کند تا

find one and there are plenty available but he loses sleep over how genuine they really are.

یکی را پیدا کند و تعداد زیادی در دسترس است، اما از این که واقعاً چقدر واقعی هستند، خوابش را از دست می دهد.

So there he is, back at home, in his castle,

بنابراین او در خانه خود، در قلعه خود،

feeling lonely and worried about the situation. That night, there's a big storm, thunder,

احساس تنهایی می کند و نگران وضعیت است. آن شب، طوفان بزرگ، رعد و برق،

lightning and torrential rain but the prince sleeps through it. He doesn't hear someone knocking

رعد و برق و باران سیل آسا رخ می دهد، اما شاهزاده در میان آن می خوابد. او نمی شنود کسی

at the door. But his mother, the Queen, does and she goes to see who it is.

در را می زند. اما مادرش، ملکه، این کار را می کند و می رود تا ببیند کیست.

She opens the door and finds a young woman, soaking wet and wind-blown. "Who are you?"

او در را باز می کند و زن جوانی را می بیند که خیس شده و باد وزیده است. "شما کی هستید؟"

she asks. "I'm a princess and I need a place to sleep," the princess said. "Hmmm," the

او می پرسد. شاهزاده خانم گفت: "من یک شاهزاده خانم هستم و به جایی برای خواب نیاز دارم."

Queen thinks, "are you really?" She lets her in and then rushes up to one of the spare

ملکه فکر می کند: «هوم، واقعاً هستی؟» او به او اجازه ورود می دهد و سپس با عجله به سمت یکی از اتاق خواب های یدکی می رود

bedrooms - the castle can sleep hundreds so there are plenty to choose from! She takes

- قلعه می تواند صدها نفر را بخوابد، بنابراین گزینه های زیادی برای انتخاب وجود دارد! او

all the covers and sheets off the bed and places just one green pea at the bottom. Then

تمام روکش ها و ملحفه ها را از روی تخت برمی دارد و فقط یک نخود سبز را در پایین می گذارد.

the Queen gets twenty mattresses and piles them up on top of the pea. The King gives

سپس ملکه بیست تشک می گیرد و آنها را روی نخود انباشته می کند. پادشاه به

her a hand because they are rather heavy. Despite all the noise, the prince is sleeping

او دست می دهد زیرا آنها نسبتاً سنگین هستند. با وجود همه سروصداها، شاهزاده

like a baby and has no idea what they're up to.

مثل یک بچه خوابیده است و نمی داند آنها چه کار می کنند.

Strange! What is the Queen up to? Well, join me again in part two to find out. I'll see

عجیب! ملکه چه کاره است؟ خوب، دوباره در قسمت دوم با من همراه باشید تا متوجه شوید.

you then. Bye for now.

اونوقت میبینمت فعلا خداحافظ.