BOX SET: 6 Minute English - 'Artificial intelligence' English mega-class! 30 minutes of new vocab!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Now, I'm sure most of us have interacted with a chatbot.

اکنون، من مطمئن هستم که اکثر ما با یک چت بات تعامل داشته ایم.

These are bits of computer technology

اینها قطعاتی از فناوری رایانه هستند

that respond to text with text or respond to your voice.

که به متن با متن پاسخ می دهند یا به صدای شما پاسخ می دهند.

You ask it a question and usually it comes up with an answer.

شما از آن یک سوال می‌پرسید و معمولاً به یک پاسخ می‌رسید.

Yes, it's almost like talking to another human, but of course it's not,

بله، تقریباً مانند صحبت کردن با یک انسان دیگر است، اما البته اینطور نیست،

it's just a clever piece of technology.

این فقط یک فناوری هوشمندانه است.

It is becoming more 'sophisticated' — more 'advanced and complex' —

«پیچیده‌تر» می‌شود - «پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر» -

but could they replace real human interaction altogether?

اما آیا آنها می‌توانند به طور کلی جایگزین تعامل واقعی انسانی شوند؟

We'll discuss that more in a moment

ما در یک لحظه بیشتر در مورد آن بحث خواهیم کرد

and find out if chatbots really think for themselves.

و خواهیم فهمید که آیا چت بات ها واقعاً خودشان فکر می کنند یا خیر.

But first I have a question for you, Rob.

اما ابتدا یک سوال از شما دارم، راب.

The first computer program that allowed some kind of plausible conversation

اولین برنامه کامپیوتری که امکان برقراری نوعی مکالمه قابل قبول

between humans and machines was invented in 1966, but what was it called?

بین انسان و ماشین را فراهم می کرد در سال 1966 اختراع شد، اما چه نامی داشت؟

Was it a) Alexa? b) ELIZA? Or c) PARRY?

الف) الکسا بود؟ ب) الیزا؟ یا ج) PARRY؟

Ah, well, it's not Alexa, that's too new, so I'll guess c) PARRY.

آه، خوب، الکسا نیست، خیلی جدید است، بنابراین حدس می‌زنم ج) PARRY.

I'll reveal the answer at the end of the programme.

پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهم کرد.

Now, the old chatbots of the 1960s and '70s were quite basic,

اکنون چت‌بات‌های قدیمی دهه‌های 1960 و 70 کاملاً ابتدایی بودند،

but more recently, the technology is able to predict the next word

اما اخیراً، این فناوری قادر است کلمه بعدی را

that is likely to be used in a sentence,

که احتمالاً در یک جمله استفاده می‌شود پیش‌بینی کند

and it learns words and sentence structures.

و کلمات و ساختار جملات را یاد می‌گیرد.

Mm, it's clever stuff.

مم، چیز هوشمندانه ای است.

I've experienced using them when talking to my bank,

من استفاده از آنها را هنگام صحبت با بانکم

or when I have problems trying to book a ticket on a website.

یا زمانی که برای رزرو بلیط در یک وب سایت مشکل دارم، تجربه کرده ام.

I no longer phone a human, I speak to a virtual assistant instead.

من دیگر با یک انسان تماس نمی گیرم، در عوض با یک دستیار مجازی صحبت می کنم.

Probably the most well-known chatbot at the moment is ChatGPT..

احتمالاً شناخته شده ترین ربات چت در حال حاضر ChatGPT است.

It is. The claim is that it's able to answer anything you ask it.

ادعا این است که می تواند به هر چیزی که شما بپرسید پاسخ دهد.

This includes writing students' essays.

این شامل نوشتن مقالات دانش آموزان است.

Now, this is something that was discussed

اکنون، این چیزی است که

on the BBC Radio 4 programme, Word of Mouth.

در برنامه رادیو بی بی سی 4، Word of Mouth مورد بحث قرار گرفت.

Emily M Bender, Professor of Computational Linguistics

امیلی ام بندر، پروفسور زبان شناسی محاسباتی

at the University of Washington,

در دانشگاه واشنگتن،

explained why it's dangerous to always trust what a chatbot is telling us.

توضیح داد که چرا همیشه اعتماد به آنچه یک ربات چت به ما می گوید خطرناک است.

We tend to react to grammatical, fluent, coherent-seeming text

ما تمایل داریم به متن دستوری، روان و منسجم

as authoritative and reliable and valuable and we need to be on guard against that,

به‌عنوان متن معتبر، قابل اعتماد و ارزشمند واکنش نشان دهیم و باید مراقب آن باشیم،

because what's coming out of ChatGPT is none of that.

زیرا آنچه از ChatGPT بیرون می‌آید هیچ کدام از اینها نیست.

So, Professor Bender says that well-written text that is 'coherent' —

بنابراین، پروفسور بندر می‌گوید که متنی که به خوبی نوشته شده است «منسجم» است -

that means it's 'clear, carefully considered and sensible' —

به این معنی که «روشن، با دقت در نظر گرفته شده و معقول است» -

makes us think what we are reading is reliable and 'authoritative'.

باعث می‌شود آنچه را که می‌خوانیم قابل اعتماد و «معتبر» بدانیم.

So it's 'respected, accurate and important sounding'.

بنابراین "صدای قابل احترام، دقیق و مهم" است.

Yes, chatbots might appear to write in this way,

بله، ربات‌های چت ممکن است به نظر به این شکل بنویسند،

but really, they are just predicting one word after another,

اما در واقع، آنها فقط کلماتی را پس از دیگری پیش‌بینی می‌کنند،

based on what they have learnt.

بر اساس چیزهایی که آموخته‌اند.

We should, therefore, be 'on guard' — be 'careful and alert' —

بنابراین، ما باید «مواظب» باشیم - «مواظب و هوشیار» باشیم -

about the accuracy of what we are being told.

در مورد صحت آنچه به ما گفته می شود.

One concern is that chatbots — a form of artificial intelligence —

یکی از نگرانی‌ها این است که چت‌بات‌ها - نوعی هوش مصنوعی -

work a bit like a human brain in the way it can learn and process information.

در روشی که می‌تواند اطلاعات را یاد بگیرد و پردازش کند، مانند مغز انسان عمل می‌کند.

They are able to learn from experience, something called deep learning.

آنها می توانند از تجربه یاد بگیرند، چیزی به نام یادگیری عمیق.

A cognitive psychologist and computer scientist called Geoffrey Hinton

یک روانشناس شناختی و دانشمند کامپیوتر به نام جفری هینتون

recently said he feared that chatbots could soon overtake

اخیراً گفت که می ترسد چت بات ها به زودی از

the level of information that a human brain holds.

سطح اطلاعاتی که مغز انسان در اختیار دارد پیشی بگیرند.

That's a bit scary, isn't it?

این کمی ترسناک است، اینطور نیست؟

Mm, but for now, chatbots can be useful for practical information,

امم، اما در حال حاضر، چت ربات ها می توانند برای اطلاعات عملی مفید باشند،

but sometimes we start to believe they are human

اما گاهی اوقات ما شروع به این باور می کنیم که آنها انسان هستند

and we interact with them in a human-like way.

و به روشی شبیه به انسان با آنها تعامل می کنیم .

This can make us believe them even more.

این می تواند باعث شود ما آنها را بیشتر باور کنیم.

Professor Emma Bender, speaking on the BBC's Word of Mouth programme,

پروفسور اما بندر، در برنامه Word of Mouth بی بی سی،

explains why we might feel like that.

توضیح می دهد که چرا ممکن است چنین احساسی داشته باشیم.

I think what's going on there is the kinds of answers you get

من فکر می‌کنم آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد نوع پاسخ‌هایی است که می‌گیرید

depend on the questions you put in,

به سؤالاتی که می‌پرسید بستگی دارد،

because it's doing likely next word, likely next word,

زیرا احتمالاً کلمه بعدی، احتمالاً کلمه بعدی را انجام می‌دهد،

and so if, as the human interacting with this machine,

و بنابراین اگر به عنوان انسان در حال تعامل با این دستگاه،

you start asking it questions about how do you feel, you know, Chatbot?

شروع به پرسیدن سؤالاتی در مورد آن کنید. چت بات چه احساسی داری؟

And "What do you think of this?" And, "What are your goals?"

و "نظرت در مورد این چیه؟" و "اهداف شما چیست؟"

You can provoke it to say things

شما می توانید آن را تحریک کنید تا چیزهایی را بیان کند

that sound like what a sentient entity would say.

که شبیه آنچه یک موجود ذی شعور می گوید به نظر می رسد.

We are really primed to imagine a mind behind language

ما واقعاً آماده ایم که

whenever we encounter language

هر زمان که با زبان روبرو می شویم ذهنی را پشت سر زبان تصور کنیم

and so we really have to account for that when we're making decisions about these.

و بنابراین هنگام تصمیم گیری در مورد آنها واقعاً باید آن را حساب کنیم.

So, although a chatbot might sound human,

بنابراین، اگرچه یک ربات چت ممکن است انسانی به نظر برسد، اما

we really just ask it things to get a reaction — we 'provoke' it —

ما واقعاً فقط از آن چیزهایی می‌پرسیم تا واکنش نشان دهد - ما آن را «تحریک» می‌کنیم -

and it answers only with words it's learned to use before,

و فقط با کلماتی که قبلاً استفاده از آنها را یاد گرفته‌اند، پاسخ می‌دهد،

not because it has come up with a clever answer.

نه به این دلیل که پاسخی هوشمندانه ارائه کرده است.

But it does sound like a sentient entity —

اما به نظر می رسد مانند یک موجود حساس -

'sentient' describes 'a living thing that experiences feelings'.

"حساس" "جانداری را که احساسات را تجربه می کند" توصیف می کند.

As Professor Bender says,

همانطور که پروفسور بندر می گوید،

we imagine that when something speaks, there is a mind behind it.

ما تصور می کنیم که وقتی چیزی صحبت می کند، یک ذهن در پشت آن وجود دارد.

But sorry, Neil, they are not your friend, they're just machines!

اما متاسفم، نیل، آنها دوست شما نیستند، آنها فقط ماشین هستند!

Yes, it's strange then that we sometimes give chatbots names.

بله، عجیب است که ما گاهی اوقات نام چت بات ها را می گذاریم.

Alexa, Siri, and earlier I asked you what the name was for the first ever chatbot.

الکسا، سیری و قبلاً از شما پرسیدم که نام اولین ربات چت چیست؟

And I guessed it was PARRY. Was I right?

و حدس زدم PARRY باشد. درست گفتم؟

You guessed wrong, I'm afraid.

اشتباه حدس زدی میترسم

PARRY was an early form of chatbot from 1972, but the correct answer was ELIZA.

PARRY شکل اولیه چت بات از سال 1972 بود، اما پاسخ صحیح ELIZA بود.

It was considered to be the first 'chatterbot' — as it was called then —

این اولین "ربات چت" - همانطور که در آن زمان نامیده می شد - در نظر گرفته می شد

and was developed by Joseph Weizenbaum at Massachusetts Institute of Technology.

و توسط جوزف وایزنبام در موسسه فناوری ماساچوست توسعه داده شد.

Fascinating stuff.

چیزهای جذاب

OK, now let's recap some of the vocabulary we highlighted in this programme.

خوب، حالا اجازه دهید برخی از واژگانی را که در این برنامه برجسته کرده بودیم، مرور کنیم.

Starting with 'sophisticated',

شروع با «پیچیده»،

which can describe technology that is 'advanced and complex'.

که می تواند فناوری «پیشرفته و پیچیده» را توصیف کند.

Something that is 'coherent' is 'clear, carefully considered and sensible'.

چیزی که "منسجم" است "روشن، با دقت در نظر گرفته شده و معقول" است.

'Authoritative' means 'respected, accurate and important sounding'.

"معتبر" به معنای "صدای قابل احترام، دقیق و مهم" است.

When you are 'on guard' you must be 'careful and alert' about something —

هنگامی که "محافظ" هستید، باید در مورد چیزی "مواظب و هوشیار" باشید -

it could be accuracy of what you see or hear,

این می تواند دقت آنچه می بینید یا می شنوید،

or just being aware of the dangers around you.

یا فقط آگاهی از خطرات اطرافتان باشد.

To 'provoke' means to 'do something that causes a reaction from someone'.

"برانگیختن" به معنای "انجام کاری که باعث واکنش کسی شود".

'Sentient' describes 'something that experiences feelings' —

"احساس" "چیزی را که احساسات را تجربه می کند" توصیف می کند -

so it's 'something that is living'.

بنابراین "چیزی است که زنده است".

Once again, our six minutes are up. Goodbye.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد. خداحافظ

Bye for now.

فعلا خداحافظ

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است.

— I'm Sam. — And I'm Neil.

- من سم هستم. - و من نیل هستم.

In the autumn of 2021, something strange happened

در پاییز سال 2021، اتفاق عجیبی

at the Google headquarters in California's Silicon Valley.

در مقر گوگل در سیلیکون ولی کالیفرنیا رخ داد.

A software engineer called Blake Lemoine

مهندس نرم افزاری به نام بلیک لمواین

was working on the artificial intelligence project

روی پروژه هوش مصنوعی

Language Models for Dialogue Applications, or LaMDA for short.

Language Models for Dialogue Applications یا به اختصار LaMDA کار می کرد.

LaMDA is a 'chatbot' — a 'computer programme

LaMDA یک «ربات چت» است - یک «برنامه رایانه‌ای که

'designed to have conversations with humans over the internet'.

برای مکالمه با انسان از طریق اینترنت طراحی شده است». بلیک

After months talking with LaMDA

پس از ماه‌ها صحبت با LaMDA

on topics ranging from movies to the meaning of life,

در مورد موضوعات مختلف از فیلم‌ها گرفته تا معنای زندگی،

Blake came to a surprising conclusion —

به یک نتیجه شگفت‌انگیز رسید -

the chatbot was an intelligent person

چت ربات یک فرد باهوش

with wishes and rights that should be respected.

با خواسته‌ها و حقوقی بود که باید به آنها احترام گذاشت.

For Blake, LaMDA was a Google employee, not a machine.

برای بلیک، LaMDA یک کارمند گوگل بود، نه یک ماشین.

He also called it his friend.

او آن را دوست خود نیز نامید.

Google quickly reassigned Blake from the project,

گوگل به سرعت بلیک را از پروژه منصوب کرد و

announcing that his ideas were not supported by the evidence.

اعلام کرد که ایده های او توسط شواهد پشتیبانی نمی شود.

But what exactly was going on?

اما دقیقا چه اتفاقی می افتاد؟

In this programme, we'll be discussing whether artificial intelligence

در این برنامه، در مورد اینکه آیا هوش مصنوعی

is capable of consciousness.

قادر به آگاهی است یا خیر بحث خواهیم کرد.

We'll hear from one expert

ما از یک متخصص خواهیم شنید

who thinks AI is not as intelligent as we sometimes think

که فکر می کند هوش مصنوعی آنقدرها که ما گاهی فکر می کنیم باهوش نیست

and, as usual, we'll be learning some new vocabulary as well.

و طبق معمول، واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But before that, I have a question for you, Neil.

اما قبل از آن، یک سوال از شما دارم، نیل.

What happened to Blake Lemoine

اتفاقی که برای بلیک لمواین افتاد

is strangely similar to the 2013 Hollywood movie, Her,

به طرز عجیبی شبیه به فیلم هالیوودی او در سال ۲۰۱۳ است که

starring Joaquin Phoenix as a lonely writer who talks with his computer,

واکین فینیکس در نقش نویسنده‌ای تنها که با کامپیوترش صحبت می‌کند

voiced by Scarlett Johansson.

با صداپیشگی اسکارلت جوهانسون بازی می‌کند.

But what happens at the end of the movie?

اما در پایان فیلم چه اتفاقی می افتد؟

Is it a) The computer comes to life?

آیا الف) کامپیوتر زنده می شود؟

b) The computer dreams about the writer?

ب) کامپیوتر در مورد نویسنده خواب می بیند؟

Or c) The writer falls in love with the computer?

یا ج) نویسنده عاشق کامپیوتر می شود؟

C) The writer falls in love with the computer.

ج) نویسنده عاشق کامپیوتر می شود.

OK, Neil, I'll reveal the answer at the end of the programme.

خوب، نیل، پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهم کرد.

Although Hollywood is full of movies about robots coming to life,

اگرچه هالیوود مملو از فیلم‌هایی در مورد ربات‌هایی است که زندگی می‌کنند،

Emily Bender, Professor of Linguistics and Computing at the University of Washington,

امیلی بندر، پروفسور زبان‌شناسی و محاسبات در دانشگاه واشنگتن،

thinks AI isn't that smart.

فکر می‌کند هوش مصنوعی آنقدرها هم هوشمند نیست.

She thinks the words we use to talk about technology —

او فکر می کند کلماتی که ما برای صحبت در مورد فناوری استفاده می کنیم -

phrases like 'machine learning' —

عباراتی مانند "یادگیری ماشینی" -

give a false impression about what computers can and can't do.

تصور نادرستی در مورد آنچه رایانه ها می توانند انجام دهند و نمی توانند انجام دهند، ایجاد می کند.

Here is Professor Bender discussing another misleading phrase —

در اینجا پروفسور بندر در حال بحث درباره یک عبارت گمراه کننده دیگر -

'speech recognition' — with BBC World Service programme The Inquiry.

"تشخیص گفتار" - با برنامه سرویس جهانی بی بی سی The Inquiry است.

If you talk about 'automatic speech recognition',

اگر در مورد «تشخیص خودکار گفتار» صحبت می‌کنید،

the term 'recognition' suggests that there's something cognitive going on,

اصطلاح «تشخیص» نشان می‌دهد که چیزی شناختی در جریان است،

where I think a better term would be automatic transcription.

جایی که فکر می‌کنم اصطلاح بهتر، رونویسی خودکار است.

That just describes the input-output relation,

این فقط رابطه ورودی-خروجی را توصیف می کند،

and not any theory or wishful thinking

و نه هیچ تئوری یا تفکر آرزویی

about what the computer is doing to be able to achieve that.

در مورد آنچه که رایانه انجام می دهد تا بتواند به آن دست یابد.

Using words like 'recognition' in relation to computers

استفاده از کلماتی مانند «تشخیص» در رابطه با رایانه

gives the idea that something 'cognitive' is happening —

این ایده را به وجود می‌آورد که چیزی «شناختی» در حال وقوع است -

something 'related to the mental processes

چیزی «مرتبط با فرآیندهای ذهنی

'of thinking, knowing, learning and understanding'.

«تفکر، دانستن، یادگیری و درک».

But thinking and knowing are human, not machine, activities.

اما اندیشیدن و دانستن، فعالیت های انسانی است، نه ماشینی.

Professor Benders says that talking about them in connection with computers

پروفسور Benders می گوید که صحبت کردن در مورد آنها در ارتباط با رایانه ها

is 'wishful thinking' — 'something which is unlikely to happen'.

"تفکر آرزو" است - "چیزی که بعید است اتفاق بیفتد".

The problem with using words in this way

مشکل استفاده از کلمات در این راه این است

is that it reinforces what Professor Bender calls 'technical bias' —

که آن چیزی را که پروفسور بندر «تعصب فنی» می‌نامد تقویت می‌کند -

'the assumption that the computer is always right'.

«فرض که کامپیوتر همیشه درست است».

When we encounter language that sounds natural, but is coming from a computer,

وقتی با زبانی مواجه می‌شویم که طبیعی به نظر می‌رسد، اما از رایانه می‌آید،

humans can't help but imagine a mind behind the language,

انسان‌ها نمی‌توانند ذهنی را پشت آن زبان تصور کنند،

even when there isn't one.

حتی اگر ذهنی وجود نداشته باشد.

In other words, we 'anthropomorphise' computers —

به عبارت دیگر، ما رایانه‌ها را «انسان‌سازی» می‌کنیم - با

we 'treat them as if they were human'.

آنها «به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که گویی انسان هستند».

Here's Professor Bender again, discussing this idea with Charmaine Cozier,

در اینجا دوباره پروفسور بندر است که در مورد این ایده با Charmaine Cozier،

the presenter of BBC World Service's The Inquiry.

ارائه دهنده The Inquiry سرویس جهانی بی بی سی صحبت می کند.

So 'ism' means system, 'anthro' or 'anthropo' means human,

بنابراین «یسم» به معنای سیستم، «آنترو» یا «انتروپو» به معنای انسان

and 'morph' means shape.

و «مورف» به معنای شکل است.

And so this is a system that puts the shape of a human on something,

و بنابراین این سیستمی است که شکل یک انسان را روی چیزی قرار می دهد،

and, in this case, the something is a computer.

و در این مورد، چیزی یک کامپیوتر است.

We anthropomorphise animals all the time,

ما همیشه حیوانات را انسان‌سازی می‌کنیم،

but we also anthropomorphise action figures, or dolls,

اما

or companies when we talk about companies having intentions and so on.

وقتی درباره شرکت‌هایی که قصد دارند و غیره صحبت می‌کنیم، اکشن فیگورها، عروسک‌ها یا شرکت‌ها را نیز انسان‌سازی می‌کنیم.

We very much are in the habit of seeing ourselves in the world around us.

ما خیلی عادت داریم خودمان را در دنیای اطرافمان ببینیم.

And while we're busy seeing ourselves

و در حالی که ما مشغول دیدن خودمان

by assigning human traits to things that are not, we risk being blindsided.

با نسبت دادن ویژگی های انسانی به چیزهایی هستیم که اینطور نیستند، در خطر کور شدن هستیم.

The more fluent that text is, the more different topics it can converse on,

هرچه آن متن روان‌تر باشد، هر چه می‌تواند روی موضوعات متفاوت‌تری صحبت کند،

the more chances there are to get taken in.

شانس بیشتری برای پذیرش وجود دارد.

If we treat computers as if they could think,

اگر با رایانه‌ها طوری رفتار کنیم که انگار می‌توانند فکر کنند،

we might get 'blindsided', or 'unpleasantly surprised'.

ممکن است دچار «کوک‌بینی» یا «غافلگیر ناخوشایند» شویم.

Artificial intelligence works by finding patterns in massive amounts of data,

هوش مصنوعی با یافتن الگوهایی در حجم عظیمی از داده ها کار می کند،

so it can seem like we're talking with a human,

بنابراین به نظر می رسد که ما با یک انسان صحبت می کنیم،

instead of a machine doing data analysis.

به جای اینکه یک ماشین تجزیه و تحلیل داده ها را انجام دهد.

As a result, we 'get taken in' — we're 'tricked or deceived'

در نتیجه، ما «درگیر می‌شویم» - «فریب می‌خوریم یا فریب می‌خوریم»

into thinking we're dealing with a human, or with something intelligent.

که فکر می‌کنیم با یک انسان یا چیزی باهوش سروکار داریم.

Powerful AI can make machines appear conscious,

هوش مصنوعی قدرتمند می‌تواند ماشین‌ها را آگاه نشان دهد،

but even tech giants like Google

اما حتی غول‌های فناوری مانند گوگل

are years away from building computers that can dream or fall in love.

سال‌ها تا ساخت رایانه‌هایی که می‌توانند رویا یا عاشق شوند فاصله دارند.

Speaking of which, Sam, what was the answer to your question?

در این مورد، سام، پاسخ سوال شما چه بود؟

I asked what happened in the 2013 movie, Her.

پرسیدم در فیلم او در سال 2013 چه اتفاقی افتاد ؟

Neil thought that the main character falls in love with his computer,

نیل فکر می کرد که شخصیت اصلی عاشق کامپیوترش می شود

— which was the correct answer! — OK.

- که پاسخ درست بود! - باشه

Right, it's time to recap the vocabulary we've learned from this programme

درست است، وقت آن رسیده است که واژگانی را که از این برنامه

about AI, including 'chatbots' —

در مورد هوش مصنوعی آموخته‌ایم، از جمله «ربات‌های گفتگو» - «

'computer programmes designed to interact with humans over the internet'.

برنامه‌های رایانه‌ای که برای تعامل با انسان‌ها از طریق اینترنت طراحی شده‌اند» مرور کنیم.

The adjective 'cognitive' describes anything connected

صفت "شناختی" هر چیزی را که

with 'the mental processes of knowing, learning and understanding'.

با "فرایندهای ذهنی دانستن، یادگیری و درک" مرتبط است را توصیف می کند.

'Wishful thinking' means 'thinking that something which is very unlikely to happen

"تفکر آرزو" به معنای "تفکر این است که چیزی که احتمال وقوع آن بسیار کم است

'might happen one day in the future'.

" ممکن است روزی در آینده اتفاق بیفتد.

To 'anthropomorphise' an object

«انسان‌سازی» یک شی

means 'to treat it as if it were human, even though it's not'.

به معنای «با آن رفتار کردن به گونه‌ای است که گویی انسان است، اگرچه اینطور نیست».

When you're 'blindsided', you're 'surprised in a negative way'.

هنگامی که شما "کور" هستید، "از نظر منفی شگفت زده می شوید".

And finally, to 'get taken in' by someone means to be 'deceived or tricked' by them.

و در نهایت، "گرفتن" توسط کسی به معنای "فریب خوردن یا فریب خوردن" توسط اوست.

My computer tells me that our six minutes are up!

کامپیوتر من به من می گوید که شش دقیقه ما تمام شده است!

Join us again soon, for now it's goodbye from us.

به زودی دوباره به ما بپیوندید، در حال حاضر از ما خداحافظی شده است.

Bye!

خداحافظ

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, I'm Rob. Welcome to 6 Minute English and with me in the studio is Neil.

سلام من راب هستم به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید و نیل با من در استودیو است.

— Hello, Rob. — Hello.

- سلام راب. - سلام

Feeling clever today, Neil?

امروز باهوشی، نیل؟

I am feeling quite bright and clever, yes!

من کاملاً باهوش و باهوش هستم، بله!

That's good to hear.

شنیدن آن خوب است.

Well, 'you'll need your wits about you' —

خوب، "شما به عقل خود در مورد خود نیاز خواهید داشت" -

meaning 'you'll need to think very quickly' in this programme,

به این معنی که "شما باید خیلی سریع فکر کنید" در این برنامه،

because we're talking about intelligence,

زیرا ما در مورد هوش صحبت می کنیم،

or to be more accurate, artificial intelligence,

یا به عبارت دقیق تر، هوش مصنوعی،

and we'll learn some vocabulary related to the topic,

و خواهیم آموخت برخی از واژگان مرتبط با موضوع،

so that you can have your own discussion about it.

تا بتوانید در مورد آن بحث خود را داشته باشید.

Neil, now, you know who Professor Stephen Hawking is, right?

نیل، حالا، می دانید پروفسور استیون هاوکینگ کیست، درست است؟

Well, of course! Yes.

خب البته! بله.

Many people say that he's a 'genius' —

بسیاری از مردم می گویند که او یک "نابغه" است -

in other words, he is 'very, very intelligent'.

به عبارت دیگر، او "بسیار بسیار باهوش" است.

Professor Hawking is one of the most famous scientists in the world

پروفسور هاوکینگ یکی از مشهورترین دانشمندان جهان است

and people remember him for his brilliance

و مردم او را به خاطر درخشش او به یاد می آورند

and also because he communicates using a synthetic voice generated by a computer —

و همچنین به این دلیل که او با استفاده از صدای مصنوعی تولید شده توسط رایانه ارتباط برقرار می کند -

'synthetic' means it's 'made from something non-natural'.

"مصنوعی" به معنای "ساخته شدن از چیزی غیر طبیعی" است.

'Artificial' is similar in meaning —

"مصنوعی" از نظر معنایی مشابه است -

we use it when something is 'man-made to look or behave like something natural'.

زمانی از آن استفاده می کنیم که چیزی "ساخت انسان برای به نظر رسیدن یا رفتار شبیه چیزی طبیعی" باشد.

Well, Professor Hawking has said recently

خوب، پروفسور هاوکینگ اخیراً گفته است

that efforts to create thinking machines are a threat to our existence.

که تلاش برای ایجاد ماشین‌های تفکر تهدیدی برای موجودیت ماست.

A 'threat' means 'something which can put us in danger'.

"تهدید" به معنای "چیزی است که می تواند ما را در معرض خطر قرار دهد".

Now, can you imagine that, Neil?!

حالا می تونی تصور کنی نیل؟!

Well, there's no denying that good things

خوب، نمی توان انکار کرد که چیزهای خوبی

can come from the creation of artificial intelligence.

می تواند از ایجاد هوش مصنوعی حاصل شود.

Computers which can think for themselves

رایانه هایی که می توانند خودشان فکر کنند،

might be able to find solutions to problems we haven't been able to solve.

ممکن است بتوانند راه حل هایی برای مشکلاتی که ما قادر به حل آنها نبوده ایم، بیابند.

But technology is developing quickly and maybe we should consider the consequences.

اما فناوری به سرعت در حال توسعه است و شاید باید عواقب آن را در نظر بگیریم.

Some of these very clever robots are already surpassing us, Rob.

برخی از این روبات های بسیار باهوش در حال حاضر از ما پیشی گرفته اند، راب.

'To surpass' means 'to have abilities superior to our own'.

"سبقت گرفتن" به معنای "داشتن توانایی های برتر از خودمان" است.

Yes. Maybe you can remember the headlines when a supercomputer

بله. شاید بتوانید عناوین اخبار را به یاد بیاورید که یک ابر رایانه

defeated the World Chess Champion, Gary Kasparov, to everyone's astonishment.

قهرمان شطرنج جهان، گری کاسپاروف را شکست داد و همه را شگفت زده کرد.

It was in 1997. What was the computer called though, Neil?

در سال 1997 بود. اسم کامپیوتر چی بود، نیل؟

Was it a) Red Menace? b) Deep Blue? Or c) Silver Surfer?

الف) تهدید قرمز بود؟ ب) آبی عمیق؟ یا ج) سیلور سرفر؟

Erm, I don't know.

ارم، من نمی دانم.

I think c) is probably not right. Erm...

من فکر می کنم ج) احتمالا درست نیست. ارم...

I think Deep Blue. That's b) Deep Blue.

فکر کنم دیپ بلو. ب) آبی عمیق.

OK. Well, you'll know if you got the answer right at the end of the programme.

باشه خوب، اگر درست در پایان برنامه به جواب رسیدید، متوجه خواهید شد.

Well, our theme is artificial intelligence

خوب موضوع ما هوش مصنوعی است

and when we talk about this, we have to mention the movies.

و وقتی در این مورد صحبت می کنیم باید به فیلم ها اشاره کنیم.

Mm, many science fiction movies have explored the idea

مام، بسیاری از فیلم‌های علمی تخیلی ایده

of bad computers who want to harm us.

رایانه‌های بدی را که می‌خواهند به ما آسیب برسانند، بررسی کرده‌اند.

One example is 2001: A Space Odyssey.

یک نمونه 2001: ادیسه فضایی است.

Yes, a good film.

بله فیلم خوبیه

And another is The Terminator, a movie in which actor Arnold Schwarzenegger

و دیگری The Terminator است، فیلمی که در آن بازیگر آرنولد شوارتزنگر نقش

played an android from the future.

یک اندرویدی از آینده را بازی می‌کرد.

An 'android' is 'a robot that looks like a human'. Have you watched that one, Neil?

«اندروید» «رباتی است که شبیه انسان است». آیا آن یکی را تماشا کرده ای، نیل؟

Yes, I have and that android is not very friendly.

بله، من دارم و آن اندروید خیلی دوستانه نیست.

No, it's not!

نه، اینطور نیست!

In many movies and books about robots that think,

در بسیاری از فیلم‌ها و کتاب‌های مربوط به روبات‌هایی که فکر می‌کنند،

the robots end up rebelling against their creators.

روبات‌ها در نهایت علیه سازندگان خود شورش می‌کنند.

But some experts say the risk posed by artificial intelligence

اما برخی از کارشناسان می گویند خطر ناشی از هوش مصنوعی این

is not that computers attack us because they hate us.

نیست که رایانه ها به ما حمله کنند زیرا از ما متنفرند.

Their problem is related to their efficiency.

مشکل آنها به کارایی آنها مربوط می شود.

What do you mean?

منظورت چیه؟

Well, let's listen to what philosopher Nick Bostrom has to say.

خوب، بیایید به آنچه فیلسوف نیک بوستروم می گوید گوش کنیم.

He's the founder of the Future of Humanity Institute at Oxford University.

او بنیانگذار موسسه آینده بشریت در دانشگاه آکسفورد است.

He uses three words when describing what's inside the mind of a thinking computer.

او هنگام توصیف آنچه در ذهن یک کامپیوتر متفکر وجود دارد از سه کلمه استفاده می کند.

This phrase means 'to meet their objectives'. What's the phrase he uses?

این عبارت به معنای دستیابی به اهداف است. عبارتی که او استفاده می کند چیست؟

The bulk of the risk is not in machines being evil or hating humans,

بخش عمده ای از خطر در بد بودن ماشین ها یا نفرت از انسان ها نیست،

but rather that they are indifferent to humans

بلکه این است که آنها نسبت به انسان ها بی تفاوت هستند

and that, in pursuit of their own goals, we humans would suffer as a side effect.

و در تعقیب اهداف خود، ما انسان ها به عنوان یک عارضه جانبی متحمل می شویم.

Suppose you had a super intelligent AI

فرض کنید یک هوش مصنوعی فوق‌العاده هوشمند دارید

whose only goal was to make as many paperclips as possible.

که تنها هدفش ساختن هرچه بیشتر گیره کاغذ بود.

Human bodies consist of atoms

بدن انسان از اتم تشکیل شده است

and those atoms could be used to make a lot of really nice paperclips.

و از آن اتم ها می توان برای ساختن تعداد زیادی گیره کاغذ بسیار زیبا استفاده کرد.

If you want paperclips, it turns out that in the pursuit of this,

اگر گیره کاغذ می خواهید، معلوم می شود که در پی این کار،

you would have instrumental reasons to do things that would be harmful to humanity.

دلایل ابزاری برای انجام کارهایی خواهید داشت که برای بشریت مضر است.

A world in which humans become paperclips — wow, that's scary!

دنیایی که در آن انسان ها تبدیل به گیره کاغذ می شوند - وای، این ترسناک است!

But the phrase which means 'meet their objectives' is to 'pursue their goals'.

اما عبارتی که به معنای «به اهداف خود برسند »، «پیگیری اهداف آنها» است.

Yes, it is.

بله همینطور است.

So the academic explains that if you're a computer

بنابراین دانشگاه توضیح می دهد که اگر شما یک کامپیوتر

responsible for producing paperclips, you will pursue your objective at any cost.

مسئول تولید گیره های کاغذ هستید، به هر قیمتی شده هدف خود را دنبال خواهید کرد.

And even use atoms from human bodies to turn them into paperclips!

و حتی از اتم های بدن انسان برای تبدیل آنها به گیره کاغذ استفاده کنید!

— Now that's a horror story, Rob. — Mm.

- حالا این یک داستان ترسناک است، راب. - مم

If Stephen Hawking is worried, I think I might be too!

اگر استیون هاوکینگ نگران است، فکر می کنم ممکن است من هم نگران باشم!

How can we be sure that artificial intelligence —

چگونه می‌توانیم مطمئن باشیم که هوش مصنوعی –

be either a device or software — will have a moral compass?

دستگاه یا نرم‌افزار – دارای قطب‌نمای اخلاقی است؟

Ah, a good expression — a 'moral compass' —

آه، یک بیان خوب - یک "قطب نمای اخلاقی" -

in other words, 'an understanding of what is right and what is wrong'.

به عبارت دیگر، "درکی از اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه است".

Artificial intelligence is an interesting topic, Rob.

هوش مصنوعی موضوع جالبی است راب.

I hope we can chat about it again in the future.

امیدوارم در آینده بتوانیم دوباره در مورد آن چت کنیم .

But now I'm looking at the clock and we're running out of time, I'm afraid,

اما الان دارم به ساعت نگاه میکنم و وقتمون کم میشه میترسم

and I'd like to know if I got the answer to the quiz question right?

و میخوام بدونم جواب سوال مسابقه رو درست گرفتم؟

Well, my question was about a supercomputer

خب، سوال من در مورد یک ابر رایانه بود

which defeated the World Chess Champion, Gary Kasparov, in 1997.

که در سال 1997 قهرمان شطرنج جهان، گری کاسپاروف را شکست داد.

What was the machine's name? Was it Red Menace, Deep Blue or Silver Surfer?

نام دستگاه چه بود؟ آیا این تهدید قرمز، آبی عمیق یا موج سوار نقره ای بود؟

And I think it's Deep Blue.

و من فکر می کنم آبی عمیق است.

Well, it sounds like you are more intelligent than a computer,

خوب، به نظر می رسد که شما از یک کامپیوتر باهوش تر هستید،

because you got the answer right.

زیرا پاسخ را درست دریافت کرده اید.

Yes, it was Deep Blue.

بله دیپ بلو بود.

The 1997 match was actually the second one between Kasparov and Deep Blue,

مسابقه سال 1997 در واقع دومین مسابقه بین کاسپاروف و دیپ بلو بود،

a supercomputer designed by the company IBM

یک ابررایانه طراحی شده توسط شرکت IBM

and it was specialised in chess-playing.

و متخصص در بازی شطرنج بود.

Well, I think I might challenge Deep Blue to a game!

خب، فکر می کنم ممکن است دیپ بلو را به یک بازی دعوت کنم!

Obviously, I'm a bit, I'm a bit of a genius myself.

بدیهی است که من یک کمی هستم، من خودم کمی نابغه هستم.

Very good! Good to hear!

خیلی خوبه! خوب شنیدن!

Anyway, we've just got time to remember

به هر حال، ما فقط وقت داریم تا

some of the words and expressions that we've used today. Neil?

برخی از کلمات و عباراتی را که امروز استفاده کرده ایم به خاطر بسپاریم. نیل؟

They were...

آنها بودند...

you'll need your wits about you,

شما به عقل خود در مورد شما نیاز خواهید داشت،

artificial,

مصنوعی،

genius,

نابغه،

synthetic,

مصنوعی،

threat,

تهدید،

to surpass,

برای پیشی گرفتن،

to pursue their goals,

برای تعقیب اهدافشان،

moral compass.

قطب نما اخلاقی.

Thank you. Well, that's it for this programme.

متشکرم. خوب، برای این برنامه تمام شد.

Do visit BBC Learning English dot com to find more 6 Minute English programmes.

برای یافتن برنامه‌های انگلیسی 6 دقیقه‌ای بیشتر از BBC Learning English dot com دیدن کنید.

— Until next time, goodbye! — Goodbye!

- تا دفعه بعد، خداحافظ! - خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English. I'm Rob. And joining me to do this is Sam.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است. من راب هستم. و سام به من ملحق شد تا این کار را انجام دهم.

Hello.

سلام.

In this programme, we're talking about robots.

در این برنامه، ما در مورد روبات ها صحبت می کنیم.

Robots can perform many tasks,

ربات ها می توانند وظایف زیادی را انجام دهند،

but they're now being introduced in social care to operate as carers,

اما اکنون در مراقبت های اجتماعی معرفی شده اند تا به عنوان مراقب،

to look after the sick and elderly.

مراقبت از بیماران و سالمندان عمل کنند.

We'll be discussing the positive and negative issues around this,

ما در مورد مسائل مثبت و منفی پیرامون این موضوع بحث خواهیم کرد،

but first, let's set you a question to answer, Sam. Are you ready for this?

اما ابتدا، بیایید یک سوال برای شما مطرح کنیم، سام. آیا برای این آماده اید؟

Fire away!

آتش دور!

Do you know in which year was the first commercial robot built?

آیا می دانید اولین ربات تجاری در چه سالی ساخته شد؟ آیا

Was it in a) 1944? b) 1954? Or c) 1964?

در سال 1944 بود؟ ب) 1954؟ یا ج) 1964؟

They're not a brand-new invention, so I'll go for 1954.

آنها یک اختراع کاملاً جدید نیستند، بنابراین من به سراغ سال 1954 می روم.

OK, well, I'll tell you if you're right or wrong at the end of the programme.

خوب، خوب، در پایان برنامه به شما می گویم که درست می گویید یا اشتباه می کنید.

So, let's talk more about robots,

بنابراین، بیایید بیشتر در مورد ربات ها صحبت کنیم،

and specifically ones that are designed to care for people.

و به طور خاص آنهایی که برای مراقبت از مردم طراحی شده اند.

Traditionally, it's humans working as nurses or carers

به طور سنتی، این انسان‌ها هستند که به عنوان پرستار یا مراقب

who take care of elderly people —

از افراد مسن مراقبت می‌کنند –

those people who are too old or too unwell to look after themselves.

آن دسته از افرادی که خیلی مسن یا ناخوشایند هستند که نمی‌توانند از خودشان مراقبت کنند.

But finding enough carers to look after people is a problem —

اما یافتن مراقبان کافی برای مراقبت از مردم یک مشکل است -

there are more people needing care than there are people who can help.

تعداد افرادی که به مراقبت نیاز دارند بیشتر از افرادی است که می توانند کمک کنند.

And recently in the UK, the government announced a £34 million fund

و اخیراً در بریتانیا، دولت بودجه ای 34 میلیون پوندی را

to help develop robots to look after us in our later years.

برای کمک به توسعه روبات هایی برای مراقبت از ما در سال های بعد اعلام کرد.

Well, robot carers are being developed,

خوب، ربات‌های مراقبت در حال توسعه هستند،

but can they really learn enough empathy to take care of the elderly and unwell?

اما آیا واقعاً می‌توانند همدلی کافی برای مراقبت از افراد مسن و ناخوش بیاموزند؟

'Empathy' is 'the ability to understand how someone feels

«همدلی» عبارت است از «توانایی درک احساس یک نفر

'by imagining what it would be like to be in that person's situation'.

از طریق تصور اینکه قرار گرفتن در موقعیت آن شخص چگونه است».

Well, let's hear about one of those new robots now, called Pepper.

خوب، بیایید اکنون در مورد یکی از آن ربات های جدید به نام Pepper بشنویم.

Abbey Hearn-Nagaf is a research assistant at the University of Bedfordshire.

ابی هرن نگاف دستیار پژوهشی در دانشگاه بدفوردشایر است.

She spoke to BBC Radio 4's You and Yours programme

او با برنامه تو و تو در رادیو بی بی سی صحبت کرد

and explained how Pepper is first introduced to someone in a care home.

و توضیح داد که چگونه فلفل برای اولین بار به شخصی در خانه مراقبت معرفی می شود.

We just bring the robot to their room

ما فقط ربات را به اتاق آنها می آوریم

and we talk about what Pepper can't do, which is important,

و در مورد کارهایی که فلفل نمی تواند انجام دهد صحبت می کنیم، که مهم است،

so it can't provide physical assistance in any way.

بنابراین به هیچ وجه نمی تواند کمک فیزیکی کند .

It does have hands, it can wave.

دست دارد، می تواند تکان دهد.

When you ask for privacy, it does turn around

هنگامی که شما برای حفظ حریم خصوصی درخواست می کنید، به دور خود می چرخد

and sort of cover its eyes with its hands, but that's the most it does.

و به نوعی چشمان خود را با دستانش می پوشاند، اما این بیشترین کاری است که انجام می دهد.

It doesn't grip anything, it doesn't move anything,

چیزی را در دست نمی گیرد، چیزی را حرکت نمی دهد،

because we're more interested to see how it works as a companion,

زیرا ما بیشتر علاقه مندیم که ببینیم به عنوان یک همراه چگونه کار می کند،

having something there to talk to, to converse with, to interact with.

چیزی برای صحبت کردن، صحبت کردن، و تعامل با آن وجود دارد.

So, Abbey described how the robot is introduced to someone.

بنابراین، ابی توضیح داد که چگونه ربات به کسی معرفی می شود.

She was keen to point out that this robot has 'limitations' — 'things it can't do'.

او مشتاق بود به این نکته اشاره کند که این ربات "محدودیت هایی" دارد - "کارهایی که نمی تواند انجام دهد".

It can wave or turn round when a person needs 'privacy' — 'to be private' —

وقتی فردی به «حریم خصوصی» نیاز دارد - «خصوصی بودن» - می تواند تکان بخورد یا بچرخد،

but it can't provide 'physical assistance'.

اما نمی تواند «کمک فیزیکی» ارائه کند.

This means it can't help someone by 'touching or feeling' them.

این بدان معنی است که نمی تواند با "لمس کردن یا احساس کردن" کسی به او کمک کند.

But that's OK, Abbey says.

ابی می‌گوید، اما اشکالی ندارد.

This robot is designed to be a 'companion' —

این ربات طوری طراحی شده است که "همدم" باشد -

'someone who is with you to keep you company' —

"کسی که با شما باشد تا با شما همراه باشد" -

a friend, in other words, that you can converse or talk with.

یک دوست، به عبارت دیگر، که می توانید با او گفتگو یا صحبت کنید.

Well, having a companion is a good way to stop people getting lonely,

خوب، داشتن یک همراه راه خوبی برای جلوگیری از تنهایی افراد است،

but surely a human is better for that?

اما مطمئناً یک انسان برای آن بهتر است؟

Surely they understand you better than a robot ever can?

مطمئناً آنها شما را بهتر از یک ربات درک می کنند؟

Well, innovation means that robots are becoming cleverer all the time.

خب، نوآوری به این معناست که روبات‌ها همیشه باهوش‌تر می‌شوند.

And, as we've mentioned, in the UK alone there is a growing elderly population

و همانطور که اشاره کردیم، تنها در بریتانیا جمعیت سالمند رو به رشد

and more than 100,000 care assistant vacancies.

و بیش از 100000 جای خالی دستیار مراقبت وجود دارد.

Who's going to do all the work?

چه کسی قرار است همه کارها را انجام دهد؟

I think we should hear from Dr Sarah Woodin,

من فکر می کنم ما باید از دکتر سارا وودین،

a health researcher in independent living from Leeds University,

محقق بهداشتی در زندگی مستقل از دانشگاه لیدز بشنویم،

who also spoke to the BBC's You and Yours programme.

که همچنین با برنامه تو و تو در بی بی سی صحبت کرد .

She seems more realistic about the introduction of robot carers.

او در مورد معرفی ربات های مراقبت کننده واقع بینانه تر به نظر می رسد .

I think there are problems if we consider robots as replacement for people.

من فکر می کنم اگر ربات ها را جایگزین مردم بدانیم، مشکلاتی وجود دارد.

We know that money is tight — if robots become mass-produced,

ما می دانیم که پول کم است - اگر ربات ها به تولید انبوه برسند،

there could be large institutions where people might be housed

ممکن است موسسات بزرگی وجود داشته باشند که در آن افراد ممکن است اسکان داده شوند

and abandoned to robots.

و به ربات ها رها شوند.

I do think questions of ethics

من فکر می کنم که مسائل اخلاقی

need to come into the growth and jobs agenda as well,

باید در دستور کار رشد و مشاغل نیز قرار بگیرند،

because, sometimes, they're treated very separately.

زیرا، گاهی اوقات، آنها به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند.

OK, so Sarah Woodin suggests that when money is 'tight' —

بسیار خوب، پس سارا وودین پیشنهاد می‌کند که وقتی پول کم است –

meaning there is 'only just enough' —

یعنی «فقط به اندازه کافی» وجود دارد –

making robots in large quantities — or mass-produced —

ساخت ربات‌ها در مقادیر زیاد – یا تولید انبوه –

might be a cheaper option than using humans.

ممکن است گزینه ارزان‌تری نسبت به استفاده از انسان باشد.

And she says people might be abandoned to robots.

و او می گوید که ممکن است مردم به دست روبات ها رها شوند.

Yes, 'abandoned' means 'left alone in a place, usually forever'.

بله، "رها" به معنای "تنها ماندن در یک مکان، معمولا برای همیشه" است.

So she says it might be possible that someone ends up being forgotten

بنابراین او می گوید ممکن است کسی فراموش شود

and only having a robot to care for them. So is this right, ethically?

و فقط یک ربات داشته باشد که از او مراقبت کند. پس آیا این از نظر اخلاقی درست است؟

Yes, well, she mentions 'ethics' — that's 'what is morally right' —

بله، خوب، او به «اخلاق» اشاره می کند - این همان چیزی است که از نظر اخلاقی درست است -

and that needs to be considered as part of the jobs agenda.

و این باید به عنوان بخشی از دستور کار شغلی در نظر گرفته شود.

So, we shouldn't just consider what job vacancies need filling,

بنابراین، ما نباید فقط در نظر بگیریم که چه مشاغلی نیاز به پر کردن دارند،

but who and how it should be done.

بلکه چه کسی و چگونه باید انجام شود.

And earlier I asked you, Sam,

و قبلاً از شما پرسیدم، سام،

did you know in which year was the first commercial robot built? And you said?

آیا می دانید اولین ربات تجاری در چه سالی ساخته شد؟ و تو گفتی؟

I said 1954.

گفتم 1954.

Well, you didn't need a robot to help you there because you are right.

خب، شما نیازی به ربات نداشتید که در آنجا به شما کمک کند، زیرا حق با شماست.

— Ah, yay! — Well done!

- آه، اوه! - آفرین!

Now let's do something a robot can't do yet,

حالا بیایید کاری را انجام دهیم که یک ربات هنوز نمی تواند انجام دهد،

and that's recap the vocabulary we've highlighted today, starting with empathy.

و آن واژگانی است که امروز برجسته کردیم، با همدلی شروع کنیم.

'Empathy' is 'the ability to understand how someone feels

«همدلی» عبارت است از «توانایی درک احساس یک نفر

by imagining what it would be like to be in that person's situation'.

با تصور اینکه در موقعیت آن شخص قرار بگیرد».

'Physical assistance' describes 'helping someone by touching them'.

«کمک فیزیکی» «کمک به کسی با لمس کردن او» را توصیف می‌کند.

We also mentioned a 'companion' —

ما همچنین به یک "همدم" اشاره کردیم -

that's 'someone who is with you and keeps you company'.

این "کسی است که با شما است و شما را همراهی می کند".

Our next word was 'tight' — in the context of money,

کلمه بعدی ما "مقدار" بود - در زمینه پول،

when money is tight, it means there's 'not enough'.

وقتی پول تنگ است، به این معنی است که "به اندازه کافی نیست".

'Abandoned' means 'left alone in a place, usually forever'.

"رها" به معنای "تنها ماندن در یک مکان، معمولا برای همیشه" است.

And finally, we discussed the word 'ethics' —

و در نهایت، کلمه «اخلاق» را مورد بحث قرار دادیم -

we hear a lot about business ethics or medical ethics —

درباره اخلاق تجاری یا اخلاق پزشکی زیاد می شنویم -

and it means 'the study of what is morally right'.

و این به معنای «مطالعه آنچه از نظر اخلاقی درست است» است.

OK, thank you, Sam.

باشه، متشکرم سام

Well, we've managed to get through 6 Minute English without the aid of a robot.

خوب، ما موفق شده ایم بدون کمک ربات، زبان انگلیسی 6 دقیقه ای را پشت سر بگذاریم.

That's all for now, but please join us again soon. Goodbye!

فعلاً این همه است، اما لطفاً به زودی دوباره به ما بپیوندید. خداحافظ

Bye-bye, everyone!

خداحافظ همه!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Phil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من فیل هستم.

And I'm Georgie.

و من جورجی هستم.

Animal testing is when living animals are used in scientific research

آزمایش بر روی حیوانات زمانی است که از حیوانات زنده در تحقیقات علمی استفاده می شود

to find out how effective a new medicine is, or how safe a product is for humans.

تا مشخص شود یک داروی جدید چقدر مؤثر است یا یک محصول چقدر برای انسان ایمن است.

Scientists in favour of it argue that animal testing

دانشمندان طرفدار آن استدلال می کنند که آزمایش بر روی حیوانات

shows whether medicines are safe or dangerous for humans,

نشان می دهد که آیا داروها برای انسان بی خطر هستند یا خطرناک

and has saved many lives.

و جان بسیاری را نجات داده است.

But animal rights campaigners say it's cruel,

اما فعالان حقوق حیوانات می گویند که این ظالمانه

and also ineffective because animals and humans are so different.

و همچنین بی اثر است زیرا حیوانات و انسان ها بسیار متفاوت هستند.

Under British law, medicines must be tested on two different types of animals,

طبق قوانین بریتانیا، داروها باید بر روی دو نوع مختلف از حیوانات آزمایش شوند که

usually starting with rats, mice or guinea pigs.

معمولاً از موش، موش یا خوکچه هندی شروع می شود.

And in everyday English, the term 'human guinea pig'

و در زبان انگلیسی روزمره، اصطلاح "خوکچه هندی انسان" را

can be used to mean 'the first people to have something tested on them'.

می توان به معنای "اولین افرادی که چیزی روی آنها آزمایش شد" استفاده کرد.

But now, groups both for and against animal testing are thinking again,

اما اکنون، گروه‌های موافق و مخالف آزمایش حیوانی،

thanks to a recent development in the debate — AI.

به لطف پیشرفت اخیر در بحث - هوش مصنوعی، دوباره فکر می‌کنند.

In this programme, we'll be hearing how artificial intelligence

در این برنامه، خواهیم شنید که چگونه هوش مصنوعی

could help reduce the need for scientific testing on animals.

می تواند به کاهش نیاز به آزمایش های علمی روی حیوانات کمک کند.

But first, I have a question for you, Georgie.

اما ابتدا یک سوال از شما دارم، جورجی. به طور خاص

There's one commonly used medicine in particular

یک داروی رایج وجود دارد

which is harmful for animals but safe for humans, but what?

که برای حیوانات مضر است اما برای انسان بی خطر است، اما چه؟

Is it a) Antibiotics?

آیا الف) آنتی بیوتیک است؟

b) Aspirin?

ب) آسپرین؟

Or c) Paracetamol?

یا ج) پاراستامول؟

Hmm, I guess it's aspirin.

هوم، حدس می زنم آسپرین باشد.

OK, Georgie, I'll reveal the answer at the end of the programme.

باشه، جورجی، پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهم کرد.

Christine Ro is a science journalist who's interested in the animal testing debate.

کریستین رو یک روزنامه نگار علمی است که به بحث آزمایش حیوانات علاقه مند است.

Here, she explains to BBC World Service programme Tech Life

در اینجا، او

some of the limitations of testing medicines on animals.

برخی از محدودیت‌های آزمایش داروها بر روی حیوانات را به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی Tech Life توضیح می‌دهد.

Of course, you can't necessarily predict from a mouse or a dog

البته، شما نمی‌توانید لزوماً از روی موش یا سگ پیش‌بینی کنید که قرار است

what's going to happen in a human, and there have been a number of cases

در انسان چه اتفاقی بیفتد، و موارد متعددی وجود داشته است که

where substances that have proven to be toxic in animals

ثابت شده است موادی که در حیوانات سمی هستند،

have been proven to be safe in humans, and vice versa.

در انسان بی‌خطر هستند. و برعکس

There are also, of course, animal welfare limitations to animal testing.

البته محدودیت‌های رفاه حیوانات نیز برای آزمایش حیوانات وجود دارد.

Most people, I think, if they had the choice,

فکر می‌کنم اکثر مردم اگر حق انتخاب داشتند،

would want their substances to be used on as few animals or no animals as possible,

می‌خواستند که موادشان در کمترین حد ممکن یا هیچ حیوانی استفاده شود و

while still ensuring safety.

در عین حال ایمنی را تضمین کنند.

Now, that's been a really difficult needle to thread,

در حال حاضر، این یک سوزن واقعا دشوار است ،

but AI might help to make that more possible.

اما هوش مصنوعی ممکن است به این امکان کمک کند.

Christine says that medicines which are safe for animals

کریستین می گوید که داروهایی که برای حیوانات بی خطر هستند

might not be safe for humans.

ممکن است برای انسان بی خطر نباشند.

But the opposite is also true —

اما برعکس آن نیز صادق است -

what's safe for humans might not be safe for animals.

آنچه برای انسان بی خطر است ممکن است برای حیوانات هم بی خطر نباشد.

Christine uses the phrase 'vice versa'

کریستین از عبارت "برعکس" استفاده می کند

to show that 'the opposite' of what she says is also true.

تا نشان دهد که "برعکس" آنچه می گوید نیز صادق است.

Christine also uses the idiom to 'thread the needle'

کریستین همچنین از این اصطلاح برای «نخ زدن سوزن»

to describe 'a task which requires a lot of skill and precision,

برای توصیف «کاری که به مهارت و دقت زیادی نیاز دارد،

'especially one involving a conflict'.

به ویژه کاری که شامل درگیری است» استفاده می‌کند.

Yes, medical animal testing may save human lives,

بله، آزمایش‌های پزشکی روی حیوانات ممکن است جان انسان‌ها را نجات دهد،

but many people see it as cruel and distressing for the animal —

اما بسیاری از مردم آن را برای حیوان بی‌رحمانه و ناراحت‌کننده می‌دانند –

it's a difficult needle to thread.

نخ زدن آن سوزنی دشوار است.

But now, the challenge of threading that needle has got a little easier

اما اکنون، به دلیل هوش مصنوعی، چالش نخ زدن آن سوزن کمی آسان‌تر شده است

because of artificial intelligence.

.

Predicting how likely a new medicine is to harm humans

پیش بینی اینکه یک داروی جدید چقدر احتمال دارد به انسان آسیب برساند،

involves analysing the results of thousands of experiments.

مستلزم تجزیه و تحلیل نتایج هزاران آزمایش است.

And one thing AI is really good at is analysing mountains and mountains of data.

و یک چیزی که هوش مصنوعی در آن بسیار خوب است، تجزیه و تحلیل کوه ها و کوه های داده است.

Here's Christine Ro again, speaking with BBC World Service's Tech Life.

اینجا دوباره کریستین رو است که با زندگی فناوری بی بی سی جهانی صحبت می کند.

So, AI isn't the whole picture, of course,

بنابراین، هوش مصنوعی تصویر کامل نیست، البته،

but it's an increasingly important part of the picture and one reason for that

اما بخش مهمی از تصویر است و یکی از دلایل آن این است

is that there is a huge amount of toxicology data to wade through

که حجم عظیمی از داده‌های سم‌شناسی در

when it comes to determining chemical safety, and, on top of that,

هنگام تعیین ایمنی شیمیایی وجود دارد، و علاوه بر این،

there's the staggering number of chemicals being invented all of the time.

تعداد خیره کننده ای از مواد شیمیایی وجود دارد که همیشه اختراع می شوند.

AI helps scientists wade through huge amounts of data.

هوش مصنوعی به دانشمندان کمک می کند تا حجم عظیمی از داده ها را طی کنند.

If you 'wade through' something,

اگر از چیزی عبور کنید،

you 'spend a lot of time and effort doing something boring or difficult,

زمان و تلاش زیادی را صرف انجام کاری خسته کننده یا دشوار می کنید،

'especially reading a lot of information'.

به ویژه برای خواندن اطلاعات زیاد.

AI can process huge amounts of data,

هوش مصنوعی می‌تواند حجم عظیمی از داده‌ها را پردازش کند،

and what's more, that amount keeps growing as new chemicals are invented.

و علاوه بر این، با اختراع مواد شیمیایی جدید، این مقدار همچنان در حال رشد است.

Christine uses the phrase 'on top of that', meaning 'in addition to something'.

کریستین از عبارت "در بالای آن" به معنای "علاوه بر چیزی" استفاده می کند.

Often this extra thing is negative.

اغلب این چیز اضافی منفی است.

She means there's already so much data to understand

او به این معنی است که در حال حاضر داده های زیادی برای درک وجود دارد

and additionally, there's even more to be understood about these new chemicals.

و علاوه بر این، حتی اطلاعات بیشتری در مورد این مواد شیمیایی جدید وجود دارد.

Of course, the good news is that with AI, testing on animals could one day stop,

البته، خبر خوب این است که با هوش مصنوعی، آزمایش روی حیوانات ممکن است روزی متوقف شود،

although Christine warns that AI is not the 'whole picture',

اگرچه کریستین هشدار می‌دهد که هوش مصنوعی «تصویر کامل» نیست،

it's not 'a complete description of something

«توضیح کامل چیزی

'which includes all the relevant information'.

«که شامل تمام اطلاعات مرتبط باشد» نیست.

Nevertheless, the news is a step forward

با این وجود، این خبر گامی رو به جلو

for both animal welfare and for modern medicine.

هم برای رفاه حیوانات و هم برای پزشکی مدرن است.

Speaking of which, what was the answer to your question, Phil?

در این مورد، فیل، پاسخ سؤال شما چه بود؟

What is a commonly used medicine which is safe for humans, but harmful to animals?

داروی رایجی که برای انسان بی خطر است اما برای حیوانات مضر است چیست؟

I guessed it was aspirin.

حدس زدم آسپرین باشه

Which was the correct answer!

کدام جواب درست بود!

Right, let's recap the vocabulary we've discussed,

درست است، بیایید واژگانی را که مورد بحث قرار دادیم، خلاصه کنیم،

starting with 'human guinea pigs'

با «خوکچه هندی انسان»

meaning 'the first people to have something new tested on them'.

به معنای «اولین افرادی که چیز جدیدی روی آنها آزمایش شده است» شروع کنیم.

The phrase 'vice versa' is used to indicate

عبارت "برعکس" برای نشان دادن

that 'the opposite of what you have just said is also true'.

این که "برعکس آنچه شما گفتید نیز صادق است" استفاده می شود.

To 'thread the needle'

"نخ زدن سوزن" "

describes 'a task which requires extreme skill and precision to do successfully'.

کاری را توصیف می کند که برای انجام موفقیت آمیز آن به مهارت و دقت بسیار بالایی نیاز دارد".

The 'whole picture' means 'a complete description of something

«تصویر کامل» به معنای « توضیح کامل چیزی است

'which includes all the relevant information and opinions about it'.

که شامل تمام اطلاعات و نظرات مرتبط در مورد آن است».

If you 'wade through' something,

اگر از چیزی عبور کنید،

you 'spend a lot of time and effort doing something boring or difficult,

زمان و تلاش زیادی را صرف انجام کاری خسته کننده یا دشوار می کنید،

'especially reading a lot of information'.

به ویژه برای خواندن اطلاعات زیاد.

And finally, the phrase 'on top of something'

و در نهایت، عبارت «بالای چیزی»

means 'in addition to something', and that extra thing is often negative.

به معنای «علاوه بر چیزی» است و آن چیز اضافی اغلب منفی است.

That's all for this week. Goodbye for now!

این همه برای این هفته است. فعلا خداحافظ!

Bye!

خداحافظ

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.