Confusing English 🤔 Be Used To Doing / Used to Do / Get Used To

- Hello, this is Jack from tofluency.com.

- سلام، این جک از سایت tofluency.com است.

Now can you understand this?

حالا می توانید این را بفهمید؟

I used to use this to make my videos,

من قبلا از این برای ساخت ویدیوهایم استفاده می کردم،

but now I use this.

اما اکنون از آن استفاده می کنم.

It took me a while to get used to using it,

مدتی طول کشید تا به استفاده از آن

but now I am completely used to it.

عادت کنم، اما اکنون کاملاً به آن عادت کرده ام.

How was that?

چطور بود؟

Was it quite difficult because in this English lesson,

خیلی سخت بود چون در این درس انگلیسی،

you're going to learn the difference between I used to do

تفاوت بین I used to do

versus I am used to doing, versus get used to doing.

و I used to doing و get used to doing را یاد می گیرید.

So let's get started with that first sentence.

پس بیایید با اولین جمله شروع کنیم.

I said I used to use this to record my videos.

گفتم قبلا از این برای ضبط ویدیوهایم استفاده می کردم.

So this is the webcam that I used in the past,

بنابراین این وب‌کمی است که من در گذشته استفاده می‌کردم،

that's the key.

این نکته کلیدی است.

I used to use signifies that this happened in the past

من استفاده می کردم نشان می دهد که این در

and that it is no longer true.

گذشته اتفاق افتاده است و دیگر درست نیست.

Here are some more examples.

اینجا مثال های بیشتری است.

I used to teach one-to-one lessons.

من قبلاً دروس یک به یک را تدریس می کردم.

In the past, I gave one-to-one lessons on Skype.

در گذشته من در اسکایپ یک به یک درس می دادم.

I don't do this anymore, that's why I say

من دیگر این کار را نمی کنم، به همین دلیل می گویم

I used to teach one-to-one lessons.

که قبلاً یک به یک درس می دادم.

I used to live in Spain, I used to live in Spain.

من قبلاً در اسپانیا زندگی می کردم ، قبلاً در اسپانیا زندگی می کردم.

I lived in Bilbao and Valencia.

من در بیلبائو و والنسیا زندگی می کردم.

I don't live there anymore.

من دیگر آنجا زندگی نمی کنم.

This is true in the past, but not true now.

این در گذشته درست است، اما اکنون درست نیست.

I used to go to football practice every Saturday morning.

من هر شنبه صبح به تمرین فوتبال می رفتم.

Again, this is true in the past, it is not true now.

باز هم می گویم این در گذشته درست است، الان درست نیست.

I used to go to football practice every Saturday morning.

من هر شنبه صبح به تمرین فوتبال می رفتم.

Now for past habits, we can also use would.

حالا برای عادات گذشته، می توانیم از will نیز استفاده کنیم.

For example, I would go to football practice

مثلا

every Saturday morning.

هر شنبه صبح به تمرین فوتبال می رفتم.

My dad would take me and then we would come home,

پدرم مرا می برد و بعد می آمدیم خانه

have some chicken and chips, and then we would go

، کمی مرغ و چیپس می خوردیم و بعد می

to the football match.

رفتیم مسابقه فوتبال.

If you have seen any of our conversations,

اگر هر یک از مکالمات ما را دیده اید،

then you'll know that we use this a lot.

می دانید که ما از آن بسیار استفاده می کنیم.

We especially use it when we're talking about fond memories

ما مخصوصاً وقتی در مورد خاطرات خوش گذشته صحبت می‌کنیم از آن استفاده می‌کنیم

in the past, but you can't say I would live in Spain

، اما نمی‌توان گفت وقتی در مورد گذشته صحبت می‌کنم در اسپانیا زندگی می‌کنم

when talking about the past because it's only used

زیرا فقط

for past habits, not for past states.

برای عادت‌های گذشته استفاده می‌شود، نه برای حالت‌های گذشته.

So I used to use this to record my videos,

بنابراین من قبلا از این برای ضبط ویدیوهایم استفاده می کردم،

but now I use this.

اما اکنون از آن استفاده می کنم.

And I said it took me some time to get used to using it.

و من گفتم مدتی طول کشید تا به استفاده از آن عادت کنم.

It took me some time to get used to using it.

مدتی طول کشید تا به استفاده از آن عادت کنم.

So you'll notice that after used to, we use

بنابراین متوجه خواهید شد که بعد از used to، ما

the gerent here, get used to doing something.

از عامل در اینجا استفاده می کنیم، عادت کنید که کاری را انجام دهید.

Get used to playing, get used to singing,

به بازی عادت کنید، به آواز خواندن عادت

get used to making videos, et cetera.

کنید، به ساختن ویدیو عادت کنید، و غیره.

In this case, it took me some time to get used to using it.

در این مورد، مدتی طول کشید تا به استفاده از آن عادت کنم.

We can also say it took me some time to get used to it,

همچنین می‌توانیم بگوییم که مدتی طول کشید تا به آن عادت کنم،

but I wanted to highlight the fact

اما می‌خواستم این واقعیت را برجسته کنم

that we used the gerent here.

که ما در اینجا از اصل استفاده کردیم.

To get used to something or to get used to doing something

عادت کردن به کاری یا عادت کردن به انجام کاری

means that you become accustomed to it,

به این معنی است که به آن عادت کرده اید،

that it is no longer strange or difficult to do.

انجام آن دیگر عجیب و دشوار نیست.

So in my case, it took me some time to get used

بنابراین در مورد من، مدتی طول کشید تا

to using this new camera.

به استفاده از این دوربین جدید عادت کنم.

It took me some time for it to be normal for me,

مدتی طول کشید تا برایم عادی شود،

to be accustomed to using it.

عادت کنم به استفاده از آن.

Another example is this.

مثال دیگر این است.

It was strange at first, but I soon got used to driving

در ابتدا عجیب بود، اما خیلی زود به رانندگی

on the right side of the road, or the wrong side.

در سمت راست جاده یا سمت اشتباه عادت کردم.

But I soon got used to driving on the right side

اما خیلی زود به رانندگی در سمت

of the road because in the UK, people drive on the left.

راست جاده عادت کردم زیرا در بریتانیا مردم در سمت چپ رانندگی می کنند.

In America, people drive on the right.

در آمریکا مردم از سمت راست رانندگی می کنند.

It was strange at first, but I soon got used to it.

اولش عجیب بود ولی خیلی زود بهش عادت کردم.

Another example is sometimes when I meet new people

مثال دیگر این است که گاهی اوقات وقتی با افراد جدیدی در آمریکا آشنا می شوم

in America, they don't understand me at first,

، آنها ابتدا مرا درک نمی کنند،

but they soon get used to my accent,

اما زود به لهجه من عادت می کنند،

they soon get used to my accent.

زود به لهجه من عادت می کنند.

The last thing I said was I am used to using it,

آخرین چیزی که گفتم این بود که من به استفاده از آن

I am used to using it.

عادت دارم، من به استفاده از آن عادت دارم.

And when we use I am used to using it,

و وقتی از I is used to استفاده می‌کنیم،

this signifies our state now, this signifies

این نشان‌دهنده وضعیت ما است، این نشان‌دهنده

what is true now.

آن چیزی است که اکنون درست است.

It's not talking about any change, that is get,

صحبت از هیچ تغییری نیست، یعنی دریافت،

but it's just talking about what is true now.

اما فقط در مورد چیزی صحبت می کند که اکنون درست است.

Another example is this, I'm not used to speaking

مثال دیگر این است که من عادت ندارم

in front of this many people.

جلوی این همه حرف بزنم.

I'm not used to speaking in front of this many people.

من عادت ندارم جلوی این همه حرف بزنم .

You might hear somebody say this at a wedding

ممکن است بشنوید که کسی این را در عروسی می گوید،

if they have to give a speech, and it just means

اگر مجبور به سخنرانی باشد، و این فقط به این معنی است

that they don't have experience with this,

که آنها تجربه ای در این مورد ندارند،

that this isn't familiar to them.

این برای آنها آشنا نیست.

I'm not used to speaking in front of this many people.

من عادت ندارم جلوی این همه حرف بزنم .

Okay, so look at these three sentences.

خوب، پس به این سه جمله نگاه کنید.

I used to get up early.

عادت داشتم زود بیدار بشم

I'm used to getting up early.

من به زود بیدار شدن عادت دارم

I need to get used to getting up early.

باید به زود بیدار شدن عادت کنم.

Do you now know the difference between these sentences?

آیا اکنون تفاوت این جملات را می دانید؟

The first one is talking about something that was true

اولی در مورد چیزی صحبت می کند که در گذشته درست بود

in the past, but it's not true now.

، اما اکنون درست نیست.

I used to get up early, but I don't anymore.

من قبلاً زود بیدار می شدم اما دیگر بیدار نمی شوم.

The second one is talking about what is familiar to you now.

مورد دوم در مورد آنچه اکنون برای شما آشناست صحبت می کند.

I'm used to getting up early,

من به زود بیدار شدن

I'm used to getting up early.

عادت دارم، به زود بیدار شدن عادت دارم.

This is normal to me, it's fine now.

این برای من عادی است، الان خوب است.

There is no problem with this.

این هیچ مشکلی ندارد.

And the third one, I need to get used to getting up early

و مورد سوم، من باید عادت کنم که زود بیدار شوم

is similar to number two, but it focuses on the change.

، شبیه شماره دو است، اما روی تغییر تمرکز دارد.

At the moment, it's horrible.

در حال حاضر، وحشتناک است.

It's a terrible thing, but I need to get used to it,

این چیز وحشتناکی است، اما باید به آن

I need to get used to getting up early.

عادت کنم، باید به زود بیدار شدن عادت کنم.

What I want you to do now is two things.

کاری که الان از شما می خواهم انجام دهید دو چیز است.

Firstly, leave a comment below and use used to

ابتدا نظر خود را در زیر بنویسید و

in the past and also, be used to doing.

از گذشته استفاده کنید و همچنین عادت به انجام دادن داشته باشید.

So think about some examples that are relevant to your life.

بنابراین به چند نمونه فکر کنید که به زندگی شما مرتبط است.

Secondly, I have created a quiz for you,

در مرحله دوم، من یک آزمون برای شما ایجاد کردم،

a test that will help you understand this difference.

یک آزمون که به شما در درک این تفاوت کمک می کند.

So just click the link at the end of this video

بنابراین فقط روی لینک انتهای این ویدیو کلیک کنید

and there will be 10 questions for you to answer

تا به 10 سوال پاسخ دهید

and I think at the end of that quiz, you'll have a really

و فکر می کنم در پایان آن مسابقه، درک واقعاً

good understanding of this.

خوبی از این موضوع خواهید داشت.

And also, feel free to watch this video again

و همچنین با خیال راحت دوباره این ویدیو را تماشا کنید

and if you have enjoyed it,

و اگر از آن لذت بردید

then please share it with your friends.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Thank you so much for being here and I'll see you

از حضور شما بسیار سپاسگزارم و در درس بعدی شما را می بینم

in the next lesson.

.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)