English Lesson: How to Use Get, Should Have & Remember Doing vs To Do

- Hello, and welcome to this English lesson,

- سلام، و به این درس انگلیسی،

with me, Jack from ToFluency.com.

با من، جک از ToFluency.com خوش آمدید.

It is so good to have you here,

حضور شما در اینجا بسیار خوب است

and you are going to learn

و شما راه های مختلفی را یاد خواهید گرفت

different ways that we can use get.

که ما می توانیم از آنها استفاده کنیم.

A great example of how to use, should have,

یک مثال عالی از نحوه استفاده از عبارت، باید داشته باشد،

the phrase, leave things to the last minute,

کارها را به آخرین لحظه رها کنید،

and also, the difference between remember to do,

و همچنین، تفاوت بین به

and remember doing.

یاد آوردن انجام دادن و به یاد داشته باشید انجام دادن.

I'm going to give you examples

from the latest conversation

از آخرین

that my wife and I had.

صحبتی که من و همسرم با هم داشتیم نمونه هایی را برای شما بیان می کنم.

And if you haven't seen that conversation,

و اگر آن مکالمه را ندیده اید

watch this video first, and then,

، ابتدا این ویدیو را ببینید و سپس

go and watch the conversation.

بروید و گفتگو را تماشا کنید.

As you already know, the verb get,

همانطور که می دانید، فعل get

is very common in the English language.

، در زبان انگلیسی بسیار رایج است.

My wife and I used it in that conversation

من و همسرم بیش از 50 بار از آن در آن مکالمه استفاده کردیم

over 50 times,

or variants of it.

یا انواعی از آن.

Things like, get, got, gotten, getting, et cetera.

چیزهایی مانند، گرفتن، دریافت، دریافت، گرفتن، و غیره.

Now, here are the three main ways that we used it.

حال، در اینجا سه راه اصلی که ما از آن استفاده کردیم، آورده شده است.

To get to know someone,

برای شناختن کسی،

to get someone something,

به کسی

and to get old.

چیزی به دست آوردن و پیر شدن.

Let's look at the first clip.

بیایید به اولین کلیپ نگاه کنیم.

Who did you have to buy a present for?

برای کی باید هدیه می خریدی؟

- For your mother.

- برای مادرت.

- Right.

- درست.

- And I really enjoyed it because I feel like

- و من واقعاً از این کار لذت بردم زیرا احساس می

I've gotten to know her so well

کنم که او را خیلی خوب می شناسم

and she's spent time at our house.

و او وقت خود را در خانه ما سپری کرده است.

- To get to know someone

- شناختن یک نفر

is a process of becoming familiar with someone.

فرآیند آشنایی با کسی است.

It's how you build up a relationship.

اینگونه است که شما یک رابطه را ایجاد می کنید.

And my wife was talking about how well

و همسرم در مورد اینکه چقدر با مادرم آشنا شده صحبت می کرد

she has gotten to know my mother,

which is a good thing.

که این چیز خوبی است.

They get on well,

آنها خوب می شوند،

which is another way to use get.

که راه دیگری برای استفاده از get است.

They have a good relationship.

آنها رابطه خوبی دارند.

They get on well.

آنها به خوبی کنار می آیند.

My wife used gotten here,

همسرم قبلاً به اینجا رسیده بود،

but in British English you'll most likely hear,

اما به احتمال زیاد به انگلیسی بریتانیایی خواهید شنید،

got.

got.

She has got to know her very well.

خیلی خوب با او آشنا شده است.

Here are some more examples.

اینجا مثال های بیشتری است.

We need to get to know our neighbors better.

ما باید همسایگان خود را بهتر بشناسیم.

We don't have a relationship with them right now.

ما الان با آنها رابطه ای نداریم .

We aren't very familiar with them,

ما خیلی با آنها آشنا

so we need to get to know our neighbors better.

نیستیم، بنابراین باید همسایگان خود را بهتر بشناسیم.

An example for the past,

نمونه ای برای گذشته،

I never got to know him.

من هرگز با او آشنا نشدم.

I never got to know him.

من هیچ وقت با او آشنا نشدم.

Here is the next clip that shows you a different way

در اینجا کلیپ بعدی است که روشی متفاوت

to use get.

برای استفاده از get را به شما نشان می دهد.

What did you get her?

چی بهش رسیدی؟

- I got her a pair of cozy slippers.

- من برایش یک جفت دمپایی دنج گرفتم.

- Yeah.

- آره

In this case get means to buy somebody a present.

در این مورد ابزاری برای خرید هدیه برای کسی دریافت کنید.

So my wife bought my mum a pair of cozy slippers.

بنابراین همسرم برای مادرم یک جفت دمپایی دنج خرید.

She got her a pair of cozy slippers.

او برایش یک جفت دمپایی دنج گرفت.

Now last year we did something called secret Santa.

حالا سال گذشته کاری به نام بابا نوئل مخفی انجام دادیم.

And this is where everybody in a group

و اینجاست که همه در یک گروه

buys presents for just one person.

فقط برای یک نفر هدیه می خرند.

So you can only get something for one person.

بنابراین شما فقط می توانید چیزی برای یک نفر دریافت کنید.

And this makes it a lot of fun.

و این باعث می شود آن را بسیار سرگرم کننده است.

Here are some more examples of get.

در اینجا چند نمونه دیگر از get آورده شده است.

I just don't know what to get her.

فقط نمیدونم چی بگیرمش

I just don't know what to get her.

فقط نمیدونم چی بگیرمش

And what should I get her for Christmas?

و برای کریسمس چی بگیرم؟

What should I get her for Christmas?

برای کریسمس چی بگیرم؟

Here is another way that we use get.

در اینجا روش دیگری است که ما از get استفاده می کنیم.

I knew Santa wasn't real, you know.

میدونستم بابانوئل واقعی نیست.

I'm getting older now.

الان دارم پیر میشم

So you know what this means right?

پس می دانید این یعنی چه؟

To get older signifies going from a young person

پیر شدن به معنای رفتن از یک جوان

to an older person.

به یک فرد مسن است.

And it's the process of this happening.

و این روند این اتفاق است.

But I wanted to introduce this really cool

اما می خواستم این عبارت واقعا باحال را هم معرفی کنم

phrase as well.

.

It's getting old now.

الان داره پیر میشه

It's getting old now.

الان داره پیر میشه

And you can say this when something is annoying,

و شما می توانید این را زمانی بگویید که چیزی آزاردهنده است،

because of repetition,

به دلیل تکرار،

or just because you are bored of it.

یا فقط به این دلیل که از آن خسته شده اید.

It's getting old now.

الان داره پیر میشه

It's getting old now.

الان داره پیر میشه

(lively music)

(موسیقی زنده)

Now we are doing secret Santa

حالا ما امسال دوباره بابانوئل مخفی را انجام می دهیم

again this year.

.

And here is what I said about this

و این چیزی است که من در این مورد در

during our conversation.

طول گفتگوی خود گفتم.

Getting gifts again.

دوباره هدیه گرفتن

- Yeah and about the secret Santa draw,

- آره و در مورد قرعه کشی مخفی بابا نوئل،

because you were the one person

چون تو تنها کسی بودی

who hadn't put their name in.

که اسمش را نگذاشته بود.

And so I was texting you constantly,

بنابراین، وقتی با

from just different rooms in the house

هم در خانه بودیم، مدام از اتاق های مختلف خانه به تو پیام می دادم

while we were home together.

.

- Yep.

- بله

- And I was putting the baby down

- و من بچه را زمین می گذاشتم

or doing some laundry or something.

یا لباس می شستم یا چیز دیگری.

And then Jack, did you enter the drawing yet?

و سپس جک، آیا هنوز وارد نقاشی شده‌اید؟

Did you enter the drawing?

وارد نقاشی شدی؟

- Yeah.

- آره

(laughing)

(با خنده)

- It got a little bit too much.

- کمی زیاد شد.

- No, I.

- نه، من

- But it was my fault because I should have

- اما تقصیر من بود چون باید

done that earlier.

زودتر این کار را می کردم.

- Yeah.

- آره

- I should've done this earlier.

- باید زودتر این کار را می کردم.

So we are using should have here, should have.

بنابراین ما در حال استفاده از باید در اینجا، باید داشته باشد.

And this is should, in the past.

و این باید، در گذشته است.

It's advice or recommendations or regrets

این توصیه یا توصیه یا پشیمانی

for something that happened in the past.

برای اتفاقی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

Here are two more examples of should have.

در اینجا دو نمونه دیگر از باید داشته باشید.

I'm so sorry.

خیلی متاسفم.

I shouldn't have said that.

من نباید این را می گفتم.

I'm so sorry.

خیلی متاسفم.

I shouldn't have said that.

من نباید این را می گفتم.

This one is a regret.

این یکی مایه تاسفه

You should've brought an umbrella.

باید چتر می آوردی

You should've brought an umbrella.

باید چتر می آوردی

This is like advice or a past action.

این مانند نصیحت یا عمل گذشته است.

The reason I didn't do it earlier

دلیل اینکه زودتر این کار را نکردم این

is because I like to leave things until the last minute.

است که دوست دارم کارها را تا آخرین لحظه رها کنم.

I like to leave things until the last minute.

دوست دارم همه چیز را تا آخرین لحظه رها کنم.

And this means,

و این بدان معناست که

I normally do things just before

من معمولاً کارها را درست قبل از انجام

they have to be done.

آنها انجام می دهم.

If you are at university,

اگر در دانشگاه

or if you are at school,

هستید یا در مدرسه هستید،

I'm sure that you leave certain things until

مطمئن هستم که برخی چیزها را تا

the last minute.

لحظه آخر رها می کنید.

I'm sure that sometimes or all the time,

مطمئنم گاهی یا همیشه

you leave your homework until the last minute.

تکالیف خود را تا لحظه آخر رها می کنید.

What is something that you leave

چیزی که

until the last minute?

تا آخرین لحظه می گذارید چیست؟

Let me know in the comment section below.

در بخش نظرات زیر به من اطلاع دهید.

What is something that you leave

چیزی که

until the last minute?

تا آخرین لحظه می گذارید چیست؟

(lively music)

(موسیقی پر جنب و جوش)

In that conversation I also told the story

در آن مکالمه من همچنین

of how my friend found out

داستان دوستم را تعریف کردم که چگونه

that Santa wasn't real.

بابانوئل واقعی نیست.

And I said this.

و من این را گفتم.

One more story about Santa.

یک داستان دیگر در مورد بابانوئل

I remember being in the school playground.

یادم می آید که در زمین بازی مدرسه بودم.

I remember being in the school playground.

یادم می آید که در زمین بازی مدرسه بودم.

Now remember being.

حالا بودن را به خاطر بسپار

When we use the ger root,

وقتی از ریشه ger استفاده می کنیم،

it's talking about a memory that you have of the past.

در مورد خاطره ای صحبت می کنیم که از گذشته دارید.

I have a memory of being in the school playground.

خاطره ای از حضور در زمین بازی مدرسه دارم.

I remember being in the school playground.

یادم می آید که در زمین بازی مدرسه بودم.

But look at these two sentences.

اما به این دو جمله نگاه کنید.

I remember being there.

یادمه اونجا بودم

Remember to be there.

یادت باشه اونجا باشی

I remember being there.

یادمه اونجا بودم

Remember to be there.

یادت باشه اونجا باشی

The first one is a memory.

اولی خاطره است.

I have a memory of being there.

خاطره ای از حضور در آنجا دارم.

The second one is a reminder.

مورد دوم یادآوری است.

Remember to be there.

یادت باشه اونجا باشی

Another example is this.

مثال دیگر این است.

My wife and I are in the car,

من و همسرم در ماشین هستیم

and I say,

و می

I don't remember locking the doors.

گویم یادم نیست درها را قفل کرده باشم.

I don't remember locking the doors.

یادم نیست درها را قفل کرده باشم.

But before we leave the house

اما قبل از اینکه از خانه خارج شویم،

my wife normally says,

همسرم معمولاً می گوید،

remember to lock the doors.

یادت باشد درها را قفل کنی.

Remember to lock the doors.

فراموش نکنید که درها را قفل کنید.

I'm going to have a lesson on this soon.

به زودی در این مورد درس خواهم گرفت.

So if you are new here,

بنابراین اگر در اینجا تازه کار هستید،

be sure to subscribe.

حتما مشترک شوید.

Okay now it is time to practice a little bit

خوب حالا وقت آن است که کمی تلفظ را تمرین کنیم

of pronunciation.

.

Look at this sentence.

به این جمله نگاه کن

I got it last week.

هفته پیش گرفتم.

I got it last week.

هفته پیش گرفتم.

Notice how got and it

توجه داشته باشید که چگونه به دست آمد و آن را به

link together.

هم مرتبط کرد.

They link together.

با هم پیوند می زنند.

And when you say this it sounds like it is one word.

و وقتی این را می گویید به نظر می رسد که یک کلمه است.

I got it last week.

هفته پیش گرفتم.

If you have found this lesson useful

اگر این درس

then I would be delighted if you shared it

را مفید دانسته اید، خوشحال می شوم اگر آن را

with your friends.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

And if you haven't seen that conversation,

و اگر آن مکالمه را ندیده‌اید،

or if you want to watch it again,

یا اگر می‌خواهید دوباره آن را تماشا کنید، و توصیه می‌کنم آن را تماشا کنید،

and I recommend that you do,

click over here to watch that now.

برای تماشای آن اکنون اینجا را کلیک کنید.

Thank you so much for being here.

از اینکه اینجایی نهایت تشکر رو دارم.

It has been my pleasure teaching you today.

خوشحالم که امروز به شما آموزش دادم.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.

(lively music)

(موسیقی زنده)