LEARN ENGLISH PODCAST: ESSENTIAL ENGLISH EXPRESSIONS TO SAY HOW YOU'RE FEELING (WITH SUBTITLES)

- [Jack] Hello, this is Jack from tofluency.com.

- [جک] سلام، این جک از سایت tofluency.com است.

It's so good to have you here on YouTube with me today.

خیلی خوب است که امروز اینجا در یوتیوب با من هستید.

Note that in this lesson

توجه داشته باشید که در این درس

there will be some example sentences in the description

چند جمله مثال در توضیحات

and also subtitles.

و همچنین زیرنویس وجود خواهد داشت.

All of my lessons have subtitles except for the live video.

همه درس های من به جز ویدیوی زنده زیرنویس دارند.

So if you want to turn the subtitles on

بنابراین اگر می‌خواهید زیرنویس‌ها را روشن کنید

and read as you're listening and watching, then do that.

و همانطور که در حال گوش دادن و تماشا هستید بخوانید، این کار را انجام دهید.

And one way to think about taking this lesson

و یکی از راه های فکر کردن در مورد این درس این

is to watch it once with subtitles

است که آن را یک بار با زیرنویس

and then watch it again without

تماشا کنید و سپس دوباره آن را بدون

or the other way round, whichever works best for you.

یا برعکس، هر کدام که برای شما مناسب تر است، تماشا کنید.

Now, what we're going to discuss is how to express emotions

اکنون، آنچه که ما در مورد آن بحث خواهیم کرد این است که چگونه احساسات خود را ابراز کنید

and how you're feeling.

و چگونه احساس می کنید.

So I'm going to give you lots of phrases here.

بنابراین من قصد دارم عبارات زیادی را در اینجا به شما بگویم.

There are nine different emotions

نه احساس مختلف وجود دارد

that I'm going to talk about.

که در مورد آنها صحبت خواهم کرد.

Fear, anger, sadness, joy, surprise, trust,

ترس، خشم، غم، شادی، تعجب، اعتماد،

anticipation, shame and boredom

انتظار، شرم و بی حوصلگی

and for each one of these

و برای هر یک از

you're going to learn between three and six phrases.

اینها شما بین سه تا شش عبارت یاد خواهید گرفت.

So lots of phrases to learn.

بنابراین عبارات زیادی برای یادگیری.

And we're going to go through things like,

و ما قصد داریم مواردی مانند

adjective and preposition of combinations.

صفت و حرف اضافه ترکیبات را مرور کنیم.

For example, to be angry about something,

به عنوان مثال، عصبانی شدن در مورد چیزی،

angry about.

عصبانی شدن در مورد.

You're going to learn some expressions and idioms,

شما قصد دارید برخی از عبارات و اصطلاحات،

ED and ING adjectives for example,

صفت های ED و ING به عنوان مثال،

bored and boring and how to use these two.

خسته کننده و خسته کننده و نحوه استفاده از این دو را یاد بگیرید.

You're going to learn some adverbs and why we use these.

شما قصد دارید چند قید و چرایی استفاده از آنها را یاد بگیرید.

And also very importantly, intonation and stress

و همچنین بسیار مهم، لحن و استرس است،

because when we're expressing our emotions

زیرا زمانی که ما احساسات خود را بیان می

we sometimes do so in a strong way

کنیم، گاهی اوقات این کار را به روشی قوی انجام می

or we use a certain type of intonation

دهیم یا از نوع خاصی از لحن استفاده می

and we might want to stress a certain word.

کنیم و ممکن است بخواهیم روی کلمه خاصی تاکید کنیم.

Before I get started with the first emotion and examples,

قبل از شروع با اولین احساس و مثال‌ها،

check out the description there is a link there

توضیحات را بررسی کنید، پیوندی در آنجا

with more information about how you can get bonus examples

با اطلاعات بیشتر درباره نحوه دریافت نمونه‌ها

and videos based on this lesson.

و ویدیوهای جایزه بر اساس این درس وجود دارد.

So read the description, click the link and join

بنابراین توضیحات را بخوانید، روی پیوند کلیک کنید و

if you want to get that bonus material

اگر می‌خواهید آن ماده جایزه

and also some extra stuff too.

و همچنین چیزهای اضافی را دریافت کنید، بپیوندید.

The first emotion we are going to talk about is fear, fear

اولین احساسی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم ترس، ترس است

and there are different ways we can talk about this.

و راه های مختلفی وجود دارد که می توانیم در مورد آن صحبت کنیم.

So I'm just going to give you an example from my life

بنابراین من فقط یک مثال از زندگی ام برای شما می زنم

because if you didn't know I am scared of heights,

زیرا اگر نمی دانستید من از ارتفاع

to be scared of something and I am scared of heights.

می ترسم، از چیزی می ترسم و از ارتفاع می ترسم.

When I watch those videos of people,

وقتی آن فیلم‌های مردم را تماشا می‌کنم،

I think in Russia mainly,

فکر می‌کنم عمدتاً در روسیه،

where they're on the edge of a building

جایی که آنها در لبه ساختمان هستند،

my feet start hurting.

پاهایم شروع به درد می‌کند.

I get this weird sensation in my feet

من این حس عجیب را در پاهایم احساس می کنم

and my hands get sweaty too

و دستانم نیز عرق می کنند

and even just thinking about it now

و حتی با فکر کردن به آن اکنون

I can feel this in my feet.

می توانم این را در پاهایم احساس کنم.

So I'm very scared of heights.

بنابراین من از ارتفاع بسیار می ترسم.

Now listen to these two sentences, okay?

حالا به این دو جمله گوش کن، باشه؟

Standing on the edge of that building was scary,

ایستادن لبه آن ساختمان ترسناک بود،

was scary.

ترسناک بود.

Or you can say, "I was so scared

یا می‌توانید بگویید:

"when I was on that building.

«وقتی در آن ساختمان بودم خیلی می‌ترسیدم».

"I was so scared when I was on that building."

وقتی در آن ساختمان بودم خیلی می‌ترسیدم.»

Now I really emphasized the adverb so.

الان واقعا روی قید so تاکید کردم.

"I was so scared when I was on that building."

وقتی در آن ساختمان بودم خیلی می‌ترسیدم.»

And that's the first lesson when it comes to stress.

و این اولین درس در مورد استرس است.

We stress the adverb to really give it that emphasis.

ما بر قید تأکید می کنیم تا واقعاً آن تأکید را داشته باشیم.

"I was so scared."

"خیلی ترسیده بودم."

Now, another way to talk about this

حال، راه دیگری برای صحبت در مورد این

and the stronger word here is to say,

و کلمه قوی تر اینجا این است که بگوییم:

"I'm terrified of heights.

"من

"I am terrified of heights."

از ارتفاع می ترسم."

So to be terrified of something.

An American expression here is to say, "it freaks me out."

من را به وحشت می اندازد."

So when something really scares you can say,

بنابراین وقتی چیزی واقعاً می ترسد، می توانید بگویید

"it freaks me out."

"من را به وحشت می اندازد."

But another one that I like is to be scared to death.

اما یکی دیگر که دوست دارم این است که تا حد مرگ بترسم

To be scared to death about something.

. ترس از مرگ در مورد چیزی.

So you can say, "when I was on the edge of that building

بنابراین می توانید بگویید "وقتی من لبه آن ساختمان بود

"I was scared to death."

"من از مرگ ترسیده بودم."

If you'll listen on a platform with a comment section

اگر در یک پلتفرم با بخش نظر گوش می دهید،

tell me what phobias you have.

به من بگویید چه فوبیایی دارید.

Are you scared of heights or are you scared of spiders

آیا از ارتفاع می ترسید یا از عنکبوت

or snakes or something else like that?

یا مار یا چیز دیگری می ترسید؟

So leave a comment below.

پس در زیر کامنت بگذارید.

Number two is anger, anger.

شماره دو خشم است، خشم.

And the simple sentence here is to say,

و جمله ساده اینجا این است که بگوییم:

"I'm angry about something."

"من از چیزی عصبانی هستم."

Or to give the adverb, "I'm really angry.

یا برای دادن قید، "من واقعا عصبانی هستم.

"I'm really angry about what he did.

" من واقعا از کاری که او انجام داد عصبانی هستم.

"I'm really angry about what he did."

"من واقعاً از کاری که او انجام داد عصبانی هستم."

So you can tell in my voice

بنابراین می توانید با صدای من بگویید که در

that there is anger and disappointment there.

آنجا خشم و ناامیدی وجود دارد.

"I'm really angry about what he did."

"من واقعاً از کاری که او انجام داد عصبانی هستم."

A similar word here is to use the word mad, mad

یک کلمه مشابه در اینجا استفاده از کلمه دیوانه، دیوانه است

and you can say,

و می توانید بگویید:

"it makes me so mad when people do something."

"وقتی مردم کاری را انجام می دهند من را بسیار دیوانه می کند."

Finish that sentence.

این جمله را تمام کن

"It makes me so mad when people..."

"من را خیلی عصبانی می کند وقتی مردم..."

You can think of a good example in your life.

شما می توانید به یک مثال خوب در زندگی خود فکر کنید.

And if you are angry with somebody, you can say,

و اگر از کسی عصبانی هستید، می‌توانید بگویید:

"I can't believe you did that.

"باورم نمی‌شود که این کار را کردی

"I can't believe you did that."

. نمی‌توانم باور کنم که این کار را کردی."

Which is also expressing some surprise

که همچنین بیانگر تعجب

or shock about something but the main emotion here is anger.

یا شوک در مورد چیزی است، اما احساس اصلی اینجا خشم است.

"I can't believe you did that."

«باورم نمی‌شود که این کار را کردی.»

Or, "I'm so upset about that.

یا «من از این بابت خیلی ناراحتم.

"I'm so upset you did that.

«من خیلی ناراحتم که این کار را کردی.

"I'm so upset you did that."

«من خیلی ناراحتم که این کار را کردی.»

Now that last example upset can be used in the next one

حالا آخرین مثال ناراحتی را می توان در مورد بعدی

which is sadness.

که غم است استفاده کرد.

To be upset is to be sad but upset can also mean angry too.

But sadness, the simple one here is, "I'm sad.

اما غم و اندوه، نکته ساده اینجاست: «من غمگینم.

"I'm sad that you did it.

"از اینکه تو این کار را

"I'm sad that we lost today."

کردی ناراحتم. "از اینکه امروز باختیم ناراحتم."

For example, I like to give football examples.

مثلاً دوست دارم مثال های فوتبالی بزنم.

"I'm sad that Preston lost again today.

"از اینکه پرستون امروز دوباره شکست خورد ناراحتم.

"I'm sad that Preston lost again today."

ناراحتم که پرستون امروز دوباره شکست خورد.

A stronger word here is to say,

یک کلمه قوی تر در اینجا این است که بگوییم،

"distraught.

"

"I'm distraught.

پریشان".

"I'm distraught.

من پریشان هستم.

"I'm distraught that Preston lost today.

"Again, I'm distraught that Preston lost today."

باز هم، من از اینکه پرستون امروز شکست خورد، ناراحتم.

And one from the UK is gutted.

و یکی از بریتانیا زخمی شده است.

I say this a lot, "I'm gutted that we lost today.

من این را زیاد می گویم، "از اینکه امروز باختیم ناراحتم.

Or "I'm gutted that I didn't get that job.

یا "از اینکه آن شغل را پیدا نکردم ناراحتم.

"I'm gutted I didn't get that job."

"من ناراحتم که آن شغل را پیدا نکردم."

Let's change the tone a little bit with number four

بیایید لحن را با شماره چهار کمی تغییر دهیم

because this is joy.

زیرا این شادی است.

Joy, smiling faces, happy

شادی، چهره های خندان، شاد

and the obvious one here is to be happy about something.

و بدیهی است در اینجا خوشحال بودن از چیزی.

"I'm happy you came to the party."

"خوشحالم که به مهمانی آمدی."

Or to really emphasize it,

یا واقعاً بر آن تاکید کنیم،

"I'm so happy you came to the party.

"خیلی خوشحالم که به مهمانی آمدی.

"I'm so happy you came to the party."

"خیلی خوشحالم که به مهمانی آمدی."

Now we can also ask questions here by saying things like,

اکنون می توانیم در اینجا با گفتن مواردی مانند

"will you be happy if you quit your job?"

"آیا خوشحال می شوی اگر بخواهیم" سوال بپرسیم. کار خود را رها کنید؟»

So you can imagine somebody talking about their job

بنابراین می توانید تصور کنید که شخصی در مورد شغل خود صحبت می کند

and not really enjoying it so much

و واقعاً از آن لذت زیادی نمی برد

and you say, "well, will you be happy

و می گویید: "خب، آیا خوشحال می شوی

"or will you be happier if you quit your job?

" یا اگر شغل خود را رها کنید خوشحال تر خواهید بود؟

"Will you be happier

"آیا خوشحال تر خواهید بود؟

"than you are now if you didn't have the job?"

" اگر این شغل را نداشتی از الان هستی؟"

Now joy can also be with some type of enthusiasm too.

اکنون شادی می تواند با نوعی شور و شوق نیز همراه باشد.

And I'm gonna give you two American expressions

و من دو عبارت آمریکایی

I hear all the time here.

را که همیشه اینجا می شنوم به شما می دهم.

And the first one is to be pumped about something.

و اولین مورد این است که در مورد چیزی پمپاژ شود.

"I'm pumped about this game. I'm pumped about tonight.

"من در مورد این بازی تلمبه شده ام. من در مورد امشب تلمبه شده ام.

"I'm pumped about tonight."

"I'm pumped about thisnight.

And the next one is to be stoked.

"I'm stoked," which means I'm happy.

"I'm stoked," I'm really happy.

" من واقعاً خوشحالم.

Now one that isn't quite as strong here is glad.

حالا کسی که اینجا چندان قوی نیست خوشحال است.

It's very common in everyday English

در انگلیسی روزمره بسیار رایج

to be glad about something.

است که از چیزی خوشحال باشیم.

And another one is here, "I'm glad you came.

و دیگری اینجاست، "خوشحالم که آمدی.

"I'm glad you came to the party."

"خوشحالم که به مهمانی آمدی."

Or if you can imagine a situation where

یا اگر می‌توانید موقعیتی را تصور کنید که

you want to go to a party

می‌خواهید به یک مهمانی بروید

and let's say your friend doesn't really want to go

و فرض کنید دوستتان واقعاً نمی‌خواهد برود،

but then you get to the party and they have a lot of fun

اما بعد به مهمانی می‌روید

and they're drinking and having a great time

و آنها خیلی خوش می‌گذرانند و مشروب می‌خورند و لذت می‌برند. زمان

and you say, "aren't you glad you came now?

و می گویید، " خوشحال نیستی که الان آمدی؟

"Aren't you glad you came now?"

" "خوشحال نیستی که الان آمدی؟"

And then they admit,

و بعد آنها اعتراف می کنند،

"okay, yup it's a good party I like it."

"خوب، آره، جشن خوبی است که دوستش دارم." مورد

The next one is surprise.

بعدی تعجب است.

The surprise emotion

احساس غافلگیری

and this is the one where you might hear people

و این همان چیزی است که ممکن است بشنوید که مردم

use strong intonation.

از لحن قوی استفاده می کنند.

For example, "I'm surprised he bought that car.

به عنوان مثال، "تعجب کردم که او آن ماشین را خرید.

"I'm surprised he bought that car."

من تعجب کردم که او آن ماشین را خرید.

Where this goes quite high,

جایی که این بسیار بالا می رود،

"I'm surprised he bought that car."

"تعجب کردم که او آن ماشین را خرید."

Or, "it's surprising.

یا، "غافلگیر کننده است.

"It's surprising."

"تعجب آور است."

If you want to use the ING, "it's surprising."

اگر می خواهید از ING استفاده کنید ، "غافلگیر کننده است."

To make this a little bit stronger

برای اینکه این موضوع کمی قوی تر شود،

you can use the word shock or shocked.

می توانید از کلمه شوک یا شوکه شده استفاده کنید.

"I'm shocked she did that."

"من شوکه شده ام که او این کار را کرد."

This is a strong adjective here

این یک صفت قوی در اینجا است

where you really stress that word,

که در آن شما واقعاً روی این کلمه تأکید می‌کنید،

"I'm shocked she did that.

"شکه شدم او این کار را کرد.

"I'm shocked she did that."

من شوکه شدم که او این کار را کرد.

One of my favorite expressions is,

یکی از عبارات مورد علاقه من این است:

"I can't believe it.

"من نمی توانم آن را

"I can't believe it."

باور کنم."

Where you can see intonation rise, "I can't believe it.

"I can't believe it."

"من نمی توانم آن را باور کنم."

Now, before I talk about the next one

اکنون، قبل از اینکه در مورد مورد بعدی صحبت

be sure to go to the description

کنم، حتماً به توضیحات بروید

and look at the examples in the description too

و به مثال‌های موجود در توضیحات نیز نگاه کنید

because that's going to help you learn them.

زیرا این به شما کمک می‌کند تا آنها را یاد بگیرید.

Okay the next one is trust.

خوب مورد بعدی اعتماد است.

Trust, the emotion of trust

اعتماد، احساس اعتماد

and this could be a positive thing

و این می تواند یک چیز مثبت باشد

or you can talk about this in the negative as well

یا می توانید در مورد آن به صورت منفی صحبت کنید

and there's a word here that you're going to learn soon

و کلمه ای در اینجا وجود دارد که به زودی یاد خواهید گرفت

that's really useful.

که واقعا مفید است.

But the first sentence,

اما اولین جمله، جمله

the simple one is, to trust somebody.

ساده این است که به کسی اعتماد کنید.

"I trust him."

"من به او اعتماد دارم."

Now, do you notice where I stressed here?

حالا متوجه شدید که من اینجا کجا تاکید کردم؟

"I trust him.

"من به او اعتماد دارم.

"I trust him."

"من به او اعتماد دارم."

So you can imagine a situation where

بنابراین می توانید موقعیتی را تصور کنید که

you're talking to somebody about let's just say a babysitter

در حال صحبت با یک نفر در مورد یک پرستار بچه هستید

and your wife says, "I'm not sure.

و همسرتان می گوید: "من مطمئن نیستم.

"I'm not sure about this person."

"من در مورد این شخص مطمئن نیستم."

But you're emphasizing that you are sure,

اما شما تأکید می کنید که مطمئن

you do have the trust so you say,

هستید، اعتماد دارید، بنابراین می گویید:

"I trust him.

"من به او اعتماد دارم.

"I trust him."

So it's a good example of how you can stress a word

to give the emphasis to something.

In this case I, "I trust him."

" در این مورد من، "من به او اعتماد دارم."

If you watch romantic comedies, you might hear somebody say,

اگر کمدی های رمانتیک را تماشا کنید، ممکن است از کسی بشنوید که می گوید:

"I should never have trusted her.

"من هرگز نباید به او اعتماد می کردم.

"I should never have trusted her."

"من هرگز نباید به او اعتماد می کردم."

So this is the should have,

بنابراین این چیزی است که باید داشته باشید،

talking about a regret in the past

صحبت در مورد پشیمانی در گذشته

or something that you shouldn't have done in the past,

یا کاری که در گذشته

"I should never have trusted her."

نباید انجام می دادید، "من هرگز نباید به او اعتماد می کردم."

So in this case you trusted her but she did something wrong

بنابراین در این مورد شما به او اعتماد کردید، اما او کار اشتباهی انجام داد،

so you say, "I should never have trusted her."

بنابراین شما می گویید: "من هرگز نباید به او اعتماد می کردم."

A question you can ask is,

سوالی که می توانید بپرسید این است:

"do you think I should trust them?

"به نظر شما باید به آنها اعتماد کنم؟

"Do you think I should trust them?"

"آیا فکر می کنید باید به آنها اعتماد کنم؟"

If you want to get advice from somebody else.

اگر می خواهید از شخص دیگری مشاوره بگیرید.

And the word I wanted to teach here is trustworthy.

و کلمه ای که من می خواستم در اینجا تدریس کنم قابل اعتماد است

To be trustworthy.

. قابل اعتماد بودن

"I don't think he's very trustworthy.

"من فکر نمی کنم او خیلی قابل اعتماد باشد.

"I don't think he's very trustworthy.

"من فکر نمی کنم او خیلی قابل اعتماد است.

"He's not to be trusted.

"او نباید اعتماد کرد.

"He's not to be trusted."

"به او قابل اعتماد نیست."

So to be trustworthy means that this person...

پس قابل اعتماد بودن یعنی این شخص...

You can trust this person.

شما می توانید به این شخص اعتماد کنید.

So, I don't think he's very trustworthy

بنابراین، من فکر نمی کنم که او خیلی قابل اعتماد است،

means you don't trust him.

یعنی شما به او اعتماد ندارید.

Next one is anticipation

مورد بعدی پیش بینی است

and there are three main expressions here

و سه عبارت اصلی در اینجا وجود دارد

that I think are really useful.

که فکر می کنم واقعاً مفید هستند.

The first one is this,

اولین مورد این است،

"I'm really looking forward to our vacation.

"من واقعا مشتاقانه منتظر تعطیلاتمان

"I'm really looking forward to our vacation."

هستم. "من واقعا مشتاقانه منتظر تعطیلاتمان

So the preposition here is to,

I'm looking forward to something.

هستم.

"Are you looking forward to your vacation?

" تعطیلات شما؟

"Are you looking forward to it?

"

"Are you looking forward to it?"

آیا مشتاقانه منتظرش هستید؟"

The second way you can say this is,

"I can't wait for our vacation.

"I can't wait for our vacation."

"من نمی توانم برای تعطیلاتمان صبر کنم."

Or, "I can't wait for it.

یا

"I can't wait for it."

«نمی‌توانم برای آن صبر کنم.

And the third way to say this is,

"I'm excited about our vacation.

"I'm excited about our vacation."

"من در مورد تعطیلاتمان هیجان زده هستم."

So you can look forward to a vacation.

بنابراین می توانید منتظر تعطیلات باشید.

You can say, "I can't wait for our vacation."

می توانید بگویید: "من نمی توانم برای تعطیلاتمان صبر کنم."

Or, "I'm excited about our vacation."

یا "من در مورد تعطیلاتمان هیجان زده هستم."

To ask a question is simply, "are you excited about it?

پرسیدن یک سوال به سادگی این است: "آیا

"Are you looking forward to it?"

You don't really say, "can you wait for it?"

You just say, "are you excited about it?"

در مورد آن هیجان زده اید؟"

Or, "are you looking forward to it?"

یا، «آیا مشتاقانه منتظرش هستید؟»

And if you don't have any anticipation for something

و اگر هیچ انتظاری برای

and you're not excited about it you can say,

چیزی ندارید و در مورد آن هیجان‌زده نیستید، می‌توانید بگویید:

"to be honest, I'm not looking forward to seeing them later.

«راستش را بخواهید، من مشتاق نیستم بعداً آنها را ببینم.

"To be honest,

"راستش را بخواهید،

"I'm not looking forward to seeing them later."

"من مشتاق نیستم بعداً آنها را ببینم."

Whoever these people might be.

این افراد هر که باشند.

We have two more so stay with me.

ما دو نفر دیگر داریم پس با من بمانید. مورد

The next one is shame.

بعدی شرم است

The emotion of shame

. احساس شرم

and there are three examples here that I want to share.

و سه مثال در اینجا وجود دارد که من می خواهم به اشتراک بگذارم

The first one is, "I feel bad.

. اولین مورد این است: "احساس بدی دارم.

"I feel bad.

«احساس بدی دارم.

"I feel bad about what I did."

«از کاری که انجام دادم احساس بدی دارم.»

Or, "I feel bad about what I said."

یا «از کاری که گفتم احساس بدی دارم.»

To feel bad about something.

برای اینکه در مورد چیزی احساس بدی داشته باشید،

You can ask the question,

می‌توانید این سوال را بپرسید:

"do you feel bad about saying that?

«آیا از گفتن آن احساس بدی دارید؟

"Do you feel bad about it?

«آیا نسبت به آن احساس بدی دارید؟

"Do you feel bad about it?"

To make it stronger you can say,

"I feel terrible for doing that.

"I feel terrible for doing that."

"از انجام این کار احساس وحشتناکی دارم."

And the last one for this emotion is,

و آخرین مورد برای این احساس این است

well I'll tell you a little story

که خب من یک داستان کوچک برای شما تعریف می کنم

where somebody I know replied to all

که در آن شخصی که می شناسم به همه

in the office and lots of people

در دفتر پاسخ داد و افراد

saying things about people

زیادی در مورد مردم چیزهایی می گفتند

that she didn't want anyone else to know

که او نمی خواست هیچ کس دیگری

because she thought she was only replying to one person

بداند زیرا فکر می کرد فقط به یک نفر پاسخ می دادم

and this was obviously a horrible feeling,

و این بدیهی است که احساس وحشتناکی بود،

situation to be in and to explain this you can say.

موقعیتی که باید در آن قرار گرفت و برای توضیح آن می توان گفت.

(sighing deeply)

(آه عمیق می کشد)

"I just wanna hide.

"من فقط می خواهم پنهان شوم.

"I just wanna hide.

"من فقط می خواهم پنهان شوم.

"I just want to escape."

"من فقط می خواهم فرار کنم."

Because you have that horrible feeling

چون شما آن احساس وحشتناک

and you don't want...

را دارید و نمی خواهید

You just don't want people to see you in that moment.

... فقط نمی خواهید مردم شما را در آن لحظه ببینند.

And the last one for today is boredom.

و آخرین مورد برای امروز خستگی است.

Boredom,

بی حوصلگی،

and kids use these phrases a lot, "I'm so bored.

و بچه ها از این عبارات زیاد استفاده می کنند، "من خیلی بی حوصله هستم

"I'm so bored.

."

"I'm so bored."

"خیلی حوصله ام سر رفته."

And this is a great example of bored versus boring

و این یک مثال عالی از بی حوصلگی در مقابل کسل کننده است

and here is the difference,

و تفاوت اینجاست،

"I'm bored of this book now.

"I am bored of this book now."

"الان از این کتاب حوصله ام سر رفته است."

But if you wanna describe the book you can say,

"this book is boring.

خسته کننده است.

"This book is boring."

"این کتاب خسته کننده است."

So those are the nine emotions that I wanted to teach today.

بنابراین این نه احساسی است که می‌خواستم امروز آموزش دهم.

I hope you found those phrases useful.

امیدوارم این عبارات برای شما مفید بوده باشد.

To get the most out of them

برای استفاده حداکثری از آنها،

definitely check out the description

قطعاً توضیحات

on whichever app you're using,

مربوط به هر برنامه ای را که استفاده می کنید، بررسی کنید،

if you're on YouTube or iTunes wherever it is,

اگر در YouTube یا iTunes در هر کجا که باشد،

Apple Podcast, just check out the description

اپل پادکست هستید، فقط توضیحات را بررسی کنید

because I'll leave a list

زیرا فهرستی

of some of the phrases that we use today

از برخی از آنها را می گذارم. عباراتی که امروز استفاده می کنیم

so you can see a good example.

تا بتوانید نمونه خوبی را ببینید.

And if there is a comment section below

و اگر بخش نظراتی در زیر وجود دارد،

tell me what you're scared about in terms of phobias.

به من بگویید از چه چیزی از نظر فوبیا می ترسید.

Do you have a phobia?

آیا فوبیا دارید؟

I know people who are scared of balloons, for example

من افرادی را می شناسم که از بادکنک می ترسند، مثلاً

or a lot of people are scared of snakes and spiders

یا بسیاری از مردم از مارها و عنکبوت ها می ترسند، از

including people that I know.

جمله افرادی که من می شناسم.

Like I said, I'm scared of heights I still am

همانطور که گفتم، من از ارتفاع می ترسم، هنوز

even just talking about it

هم فقط در مورد آن صحبت می

now my feet have this weird sensation

کنم، حالا پاهایم این حس عجیب را دارند،

but there are times when

اما مواقعی وجود دارد که

I've done things with heights, you know?

من کارهایی را با ارتفاع انجام داده ام، می دانید؟

So even though I'm scared of heights

بنابراین، با وجود اینکه از

I did go at paragliding,

ارتفاع می ترسم، پاراگلایدر سواری

I think it was.

کردم، فکر می کنم اینطور بود.

Let's just see if it is paragliding,

بیایید ببینیم پاراگلایدر است یا نه،

okay in the image where...

خوب در تصویری که...

Yeah, I think it was...

آره، فکر می کنم همینطور بود...

Yeah, paragliding with somebody in Argentina

آره، پاراگلایدر با کسی در آرژانتین

and even though I was scared of heights

و حتی با وجود اینکه از ارتفاعی

that seemed okay to me.

که به نظرم مشکلی نداشت می ترسیدم.

But it's mainly when I'm on the edge of a building

اما عمدتاً زمانی است که من در لبه یک ساختمان هستم

or just thinking about people

یا فقط به افرادی

in those precarious situations.

در آن موقعیت های مخاطره آمیز فکر می کنم.

It seems like it's always a video from Russia

به نظر می رسد همیشه یک ویدیو از روسیه است،

but there are daredevils or people who like to go to

اما جسارت ها یا افرادی هستند که دوست دارند

the tallest buildings in the world, climb them

به بلندترین ساختمان های جهان بروند، از آنها بالا بروند

and then take a selfie at the top

و سپس در بالای آن عکس سلفی بگیرند،

where they have to really...

جایی که واقعاً باید...

I don't wanna talk about it anymore

من نمی خواهم دیگر در مورد آن صحبت کنید،

but let me know in the comment section

اما در بخش نظرات به من بگویید که از نظر فوبیا از

what you're scared of in terms of a phobia?

چه چیزی می ترسید ؟

Are you scared of the dark?

آیا از تاریکی می ترسی؟

For example, are you still scared of the dark?

به عنوان مثال، آیا هنوز از تاریکی می ترسید؟

Let me know below

در زیر به من اطلاع دهید

and then like I said, if you want some bonus videos

و سپس همانطور که گفتم، اگر می‌خواهید چند ویدیوی

and some bonus content on this and some extras too

جایزه و محتوای جایزه در این مورد و برخی موارد اضافی نیز

so you can learn more English with me.

داشته باشید تا بتوانید انگلیسی بیشتری با من یاد بگیرید.

Then check out the description,

سپس توضیحات را بررسی کنید،

I'll leave a link to...

من یک لینک به ... می گذارم

So that you can become a member

تا بتوانید همین

on YouTube right now.

الان در یوتیوب عضو شوید.

I might open this up elsewhere too

من ممکن است این را در جای دیگری نیز باز کنم،

but a member on YouTube

اما عضوی در YouTube

where you can get these bonus videos, bonus content,

که می‌توانید این ویدیوهای جایزه، محتوای جایزه،

discounts on the To Fluency merchandise

تخفیف‌ها را در کالاهای To Fluency

and also priority for questions on the YouTube platform

و همچنین اولویت برای سؤالات در پلتفرم YouTube

and there's some other parts that are gonna come soon too

و برخی بخش‌های دیگر را که به زودی ارائه می‌شوند

but that is what we have right now.

، دریافت کنید. این چیزی است که ما در حال حاضر داریم.

So thank you so much for listening

بنابراین اگر در یوتیوب هستید از شما برای گوش دادن

and watching this video if you're on YouTube.

و تماشای این ویدیو بسیار سپاسگزارم .

Let me know if you have any questions, get in touch with me

اگر سوالی دارید به من اطلاع دهید ، با من تماس بگیرید

and if you have found this useful

و اگر این را مفید

then please share it with a friend

یافتید، لطفاً آن را با یکی از دوستان خود به اشتراک بگذارید،

I'll be very grateful if you did.

اگر انجام دادید بسیار سپاسگزار خواهم بود.

Okay, I'll speak to you soon.

باشه به زودی باهات صحبت میکنم

And while you're here on this platform

و در حالی که در این پلتفرم اینجا هستید، در

whichever platform you're on,

هر پلتفرمی که هستید

check out the other lessons that I've done recently

، درس‌های دیگری را که اخیراً انجام داده‌ام بررسی کنید،

if you've not listened to them or listen to them again,

اگر به آنها گوش نداده‌اید یا دوباره به آنها گوش نداده‌اید،

watch some videos, spend some time with me.

چند ویدیو تماشا کنید، مدتی را با من سپری کنید. .

Okay, I'll speak to you soon. Bye-bye.

باشه به زودی باهات صحبت میکنم خداحافظ.