10 Advanced English Vocabulary Words

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to expand your vocabulary and expand your mind?

آیا آمادگی دارید دایره لغات خود را گسترش دهید و ذهن خود را گسترش دهید؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

It's a fact that the more vocabulary you know, the more you can understand natural, fast

این یک واقعیت است که هرچه واژگان بیشتری بدانید ، بیشتر می توانید مکالمات طبیعی و سریع انگلیسی را درک کنید

English conversations, and the more that you can express yourself, so today, I'd like to

، و بیشتر می توانید خود را بیان کنید، بنابراین امروز، من می خواهم به

help you learn 10 essential advanced English expressions.

شما کمک کنم 10 عبارت ضروری و پیشرفته انگلیسی را یاد بگیرید .

These aren't specifically for business situations, but you could use them then.

اینها به طور خاص برای موقعیت های تجاری نیستند، اما می توانید از آنها استفاده کنید.

These aren't really just slang expressions, but you could use them in casual situations

اینها در واقع فقط عبارات عامیانه نیستند، بلکه می توانید در موقعیت های معمولی نیز از آنها استفاده کنید

too.

.

These are phrases for daily life.

اینها عباراتی برای زندگی روزمره هستند.

There are phrases that I use all the time, and I have a feeling that you're going to

عباراتی هستند که من همیشه از آنها استفاده می کنم و این احساس را دارم که شما همیشه آنها را خواهید

hear them all the time, and hopefully now, you're going to be able to use them yourself.

شنید و امیدوارم اکنون، خودتان بتوانید از آنها استفاده کنید.

All of these phrases were in my course, The 30-Day English Listening Challenge: Pack 4,

همه این عبارات در دوره من، چالش گوش دادن به زبان انگلیسی 30 روزه: بسته 4،

that came out on January 1st, 2020, this year.

که در 1 ژانویه 2020 منتشر شد، بود.

If you would like to join this course, you will learn three new expressions every day

اگر دوست دارید به این دوره بپیوندید، هر روز به

for 30 days, 90 expressions like this, and you can become my student.

مدت 30 روز، 90 عبارت جدید یاد می گیرید و می توانید شاگرد من شوید.

Check out the link up here to learn more information about this course.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این دوره به لینک بالا مراجعه کنید .

During today's lesson, try to say the sample sentences out loud with me.

در طول درس امروز سعی کنید جملات نمونه را با صدای بلند با من بگویید.

This is a great chance to practice your pronunciation muscles, listen to your own voice, speaking

این یک فرصت عالی برای تمرین عضلات تلفظ ، گوش دادن به صدای خود، صحبت کردن

and using great English grammar and vocabulary, and it's a good way to help you remember what

و استفاده از گرامر و واژگان عالی انگلیسی است، و این یک راه خوب برای کمک به یادآوری مطالبی است

you're learning.

که یاد می‌گیرید.

All right, let's start with the first expression, "To take something seriously."

بسیار خوب، بیایید با عبارت اول شروع کنیم، "برای جدی گرفتن چیزی."

Usually, we use the word, take, this verb, when we're grabbing something or when we're

معمولاً وقتی چیزی را می‌گیریم یا وقتی چیزی به

getting something, but instead, this expression uses take in a figurative sense.

دست می‌آوریم از کلمه take استفاده می‌کنیم، اما در عوض این عبارت take را در معنای مجازی به کار می‌برد.

This means you're accepting something sincerely.

این بدان معنی است که شما چیزی را صادقانه می پذیرید.

We often use this in a negative sense.

ما اغلب از این به معنای منفی استفاده می کنیم.

For example, let's look at this sentence, "When the teenager told her mom, 'I hate you,'

به عنوان مثال، بیایید به این جمله نگاه کنیم، "وقتی نوجوان به مادرش گفت من از تو متنفرم،

her mom didn't take it seriously."

مادرش آن را جدی نگرفت."

This is a negative situation, "Didn't take it seriously."

این یک وضعیت منفی است، " آن را جدی نگرفت."

What is it?

چیست؟

Are we using it to talk about her daughter?

آیا از آن برای صحبت در مورد دخترش استفاده می کنیم؟

No.

نه.

We're talking about her daughter's words, so the mom is not feeling like this is a sincere

ما در مورد صحبت های دخترش صحبت می کنیم، بنابراین مادر احساس نمی کند که این یک

statement from her daughter.

بیان صادقانه از طرف دخترش است.

Because her daughter is a teenager, maybe she's going through some hard times, so the

از آنجایی که دخترش نوجوان است، شاید روزهای سختی

mom is not going to get upset when her daughter says, "I hate you."

را پشت سر می گذارد، بنابراین مادر وقتی دخترش می گوید: "از تو متنفرم" ناراحت نمی شود.

She's not going to take those words seriously, or you might say, "I wish I had taken school

او این کلمات را جدی نمی گیرد، یا ممکن است بگویید، "کاش مدرسه را

seriously."

جدی می گرفتم."

Take school seriously means to study hard, to be sincere in your efforts.

مدرسه را جدی بگیرید یعنی سخت درس بخوانید، در تلاش‌های خود صادق باشید.

"I wish I had taken school seriously, but I still graduated even though I didn't learn

"ای کاش مدرسه را جدی می گرفتم، اما با وجود اینکه آنقدر که می توانستم یاد نگرفتم، باز هم فارغ التحصیل

as much as I could have.

شدم.

I wish I had taken school seriously."

ای کاش مدرسه را جدی می گرفتم."

Let's go to the next expression, "On top of."

بیایید به عبارت بعدی برویم، "در بالای".

Are we talking about physical placement here?

آیا در اینجا در مورد قرارگیری فیزیکی صحبت می کنیم؟

No.

نه.

Instead, take a look at this sentence and try to guess what you think it means.

در عوض، به این جمله نگاهی بیندازید و سعی کنید معنی آن را حدس بزنید.

"My dog ripped my school books, and on top of that, he ate my homework."

سگ من کتاب های مدرسه ام را پاره کرد و علاوه بر آن تکالیف مرا خورد.

We have a bad situation that has become worse, so, "My dog ripped my school books."

ما وضعیت بدی داریم که بدتر شده است، بنابراین، "سگ من کتاب های مدرسه ام را پاره کرد."

This is already a bad situation, "But then, on top of that, he ate my homework."

این در حال حاضر یک وضعیت بد است، "اما بعد، علاوه بر آن، او مشق من را خورد."

We can use this wonderful expression, "On top of," just like we would, "In addition

ما می‌توانیم از این عبارت فوق‌العاده، "در بالای" استفاده کنیم، درست مانند "علاوه

to."

بر."

Usually, it shows some kind of surprise, right?

معمولاً نوعی تعجب را نشان می دهد، درست است؟

"On top of that, he ate my homework.

"علاوه بر این، او مشق من را خورد.

I can't believe it."

من نمی توانم آن را باور کنم."

"I'm surprised.

"من تعجب کردم.

In addition to what he already did, he ate my homework," or you might say, "This vocabulary

علاوه بر کارهایی که قبلا انجام داده بود، او تکالیف من را هم خورد" یا ممکن است بگویید "این

lesson is great.

درس واژگان عالی است.

On top of that, it's free."

علاوه بر این، رایگان است."

You could say, "In addition to that, it's free."

می توانید بگویید، "علاوه بر آن، رایگان است."

That's fine, but when you say, "On top of that," you're implying that you're kind of

این خوب است، اما وقتی می گویید "علاوه بر این"، به نوعی

surprised.

متعجب شده اید.

"I can't believe that Vanessa is giving us this lesson for free.

"من نمی توانم باور کنم که ونسا این درس را رایگان به ما می دهد.

On top of that, it's free.

علاوه بر آن، این درس رایگان است.

Wonderful."

فوق العاده است."

Quite a few.

تعداد کمی.

If I said, "I ate quite a few cookies," do you think this means a few, a little, or a

اگر بگویم "من مقدار زیادی کلوچه خوردم"، به نظر شما این به معنای چند، کم یا

lot?

زیاد است؟

This expression can be a little bit tricky because even though it uses a few, which usually

این عبارت می‌تواند کمی مشکل باشد، زیرا اگرچه از تعداد کمی استفاده می‌کند، که معمولاً

means a small amount, this expression really means a lot.

به معنای مقدار کمی است، این عبارت واقعاً معنی زیادی دارد.

The word, "A few" means a little, but when we add quite, we're making this an indirect

کلمه "چند" به معنای کمی است، اما وقتی کاملا اضافه می کنیم، این

way to say a lot, quite a few cookies, maybe 20 cookies.

را به روشی غیرمستقیم برای گفتن زیاد، تعداد کمی کوکی، شاید 20 کوکی تبدیل می کنیم.

This is a lot of cookies for one person to eat, so you might say, "I ate quite a few

این تعداد زیادی کلوچه برای خوردن یک نفر است ، بنابراین ممکن است بگویید: "من مقدار زیادی

cookies."

کلوچه خوردم."

You're being indirect about how many cookies you ate, but we know it was a lot, or you

شما در مورد تعداد کلکی‌هایی که خورده‌اید غیرمستقیم صحبت می‌کنید، اما ما می‌دانیم که این مقدار زیاد بوده است، یا

could say, "Quite a few students participated in The 30-Day Listening Challenge.

می‌توانید بگویید: "تعداد زیادی از دانش‌آموزان در چالش 30 روزه گوش دادن

This means a lot of students participated in The 30-Day Listening Challenge.

شرکت کردند . چالش شنیداری روزانه.

If I want to be a little more indirect, then this is a great statement.

اگر بخواهم کمی غیرمستقیم تر صحبت کنم، این یک جمله عالی است.

I could say, "A lot of students participated," but to be a little indirect, we could say,

می توانم بگویم، "دانش آموزان زیادی شرکت کردند"، اما برای اینکه کمی غیرمستقیم باشیم، می توانیم بگوییم:

"Quite a few students participated in the course," and I hope you can too.

"تعدادی از دانش آموزان شرکت کردند" در این دوره،" و امیدوارم شما هم بتوانید.

Little to no.

کم به خیر.

What is happening here?

اینجا چه اتفاقی می افتد؟

Little to no.

کم به خیر.

"I invited 20 people to my party, but little to no people responded."

"من 20 نفر را به مهمانی خود دعوت کردم، اما افراد کمی پاسخ دادند."

Let's think about this phrase as a scale.

بیایید به این عبارت به عنوان یک مقیاس فکر کنیم. .

Little is on one side, so a few people, a couple people, and then no people are on the

کوچک در یک طرف است، بنابراین چند نفر، یک زن و شوهر، و سپس هیچ مردمی در

other side.

طرف دیگر نیستند.

Little to no, a lot of people is not even on the scale, so we have a little to no.

کم به خیر، بسیاری از افراد حتی در مقیاس نیستند، بنابراین ما کمی به هیچ داریم

"Little to no people responded."

. افراد کمی پاسخ دادند."

You could also think about this like one to 10.

شما همچنین می توانید در مورد این مانند یک به 10

If we use this same idea with the word two, we're talking about a scale.

فکر کنید. اگر از همین ایده با کلمه دو استفاده کنیم، در مورد یک مقیاس صحبت می کنیم.

"One to 10 people responded."

"یک تا 10 نفر پاسخ داد."

Okay.

باشه.

This is the same idea.

این همان ایده است.

It's a scale, but you will also hear, "Little to no people responded."

این یک ترازو است، اما شما همچنین خواهید شنید که " مردم کمی پاسخ دادند."

What about this sentence?

در مورد این جمله چطور؟

"Last week, he had little to no time to cook.

"هفته گذشته، او زمان کمی برای پخت و پز نداشت.

He was so busy."

او بسیار شلوغ بود."

Here, we're talking about little time, maybe like 20 minutes, to no time to cook.

در اینجا، ما در مورد زمان کمی صحبت می کنیم، شاید 20 دقیقه، بدون زمان برای پخت و پز.

He was so busy.

خیلی سرش شلوغ بود

"He had little to no time to cook."

او زمان کمی برای آشپزی داشت.

To be a roller coaster.

ترن هوایی.

This is a figurative expression.

این یک بیان مجازی است.

We're not talking about actually sitting on a roller coaster, which is the ride at an

ما در مورد نشستن روی ترن هوایی، که در یک

amusement park.

پارک تفریحی است، صحبت نمی کنیم.

Instead, we're going to use this figuratively, and you could say, "Last year was such a roller

در عوض، ما قصد داریم از این به صورت مجازی استفاده کنیم، و می توانید بگویید، "سال گذشته چنین

coaster.

ترن هوایی بود.

I got married, and then I got fired from my job, and then I moved to New York," so there's

من ازدواج کردم، و سپس از کارم اخراج شدم و سپس به نیویورک نقل مکان کردم.

a lot of positive and negative things that are happening.

" اتفاقات مثبت و منفی زیادی در حال رخ دادن است.

It's a roller coaster.

این یک ترن هوایی است.

"I got married, and then I got fired, and then I moved to New York," so we're talking

«ازدواج کردم و بعد اخراج شدم و بعد به نیویورک نقل مکان کردم»، پس در

about the ups and downs of life.

مورد فراز و نشیب های زندگی صحبت می کنیم.

It's a roller coaster.

این یک ترن هوایی است.

We often use this word with emotional.

ما اغلب از این کلمه با احساس استفاده می کنیم.

"It's an emotional roller coaster.

"این یک ترن هوایی احساسی است.

The relationship was an emotional roller coaster for six months."

این رابطه برای شش ماه یک ترن هوایی عاطفی بود ."

If one of your friends is dating someone and the relationship just isn't very smooth, they

اگر یکی از دوستان شما با شخصی قرار می‌گیرد و رابطه خیلی آرامی نیست

don't get along too well, they don't really communicate that well, you might say, "Yeah.

، آنها خیلی خوب با هم کنار نمی‌آیند، واقعاً ارتباط خوبی برقرار نمی‌کنند، ممکن است بگویید: "آره.

That relationship was an emotional roller coaster.

این رابطه یک ترن هوایی احساسی بود.

Sometimes they loved each other.

گاهی همدیگر را دوست

Sometimes they were so angry.

داشتند گاهی خیلی عصبانی می‌شدند

Then, they love each other."

بعد همدیگر را دوست داشتند.»

"Not a very healthy relationship.

"رابطه خیلی سالمی نیست.

It was an emotional roller coaster for six months."

این یک ترن هوایی عاطفی برای شش ماه بود."

What about this expression, "I'm talking"?

در مورد این عبارت "من صحبت می کنم" چطور؟

Does it mean I'm speaking out loud?

یعنی دارم بلند حرف میزنم؟

No.

نه.

Instead, this is often used to give more information about a specific point.

در عوض، این اغلب برای ارائه اطلاعات بیشتر در مورد یک نقطه خاص استفاده می شود.

It's kind of a casual expression.

این یک نوع بیان معمولی است.

Let's imagine this situation, you're sitting in a classroom, and the teacher says, "This

بیایید این وضعیت را تصور کنید، شما در یک کلاس درس نشسته اید، و معلم می گوید: "این

semester, we will be studying historical figures.

ترم، ما شخصیت های تاریخی را مطالعه خواهیم کرد.

I'm talking Winston Churchill, Genghis Khan, Aristotle."

من با وینستون چرچیل، چنگیز خان، ارسطو صحبت می کنم ."

She's giving more information about who are historical figures, so she could have just

او اطلاعات بیشتری درباره شخصیت‌های تاریخی می‌دهد، بنابراین می‌توانست

said, "We will be studying historical figures."

بگوید: "ما در حال مطالعه شخصیت‌های تاریخی خواهیم بود."

Okay, but she wanted to give more clarification about this point, historical figures, so she

بسیار خوب، اما او می خواست در مورد این موضوع، شخصیت های تاریخی توضیح بیشتری بدهد، بنابراین

said, "I'm talking Genghis Khan, Winston Churchill, Aristotle."

گفت: "من با چنگیز خان، وینستون چرچیل، ارسطو صحبت می کنم ."

This is a wide spectrum of people, so that's why she used this expression, "I'm talking."

این طیف گسترده ای از مردم است، بنابراین به همین دلیل است که او از این عبارت استفاده کرد، "من صحبت می کنم."

Let's look at another example.

بیایید به مثال دیگری نگاه کنیم.

"The restaurant was so fancy.

"رستوران خیلی شیک بود.

I'm talking suit and tie, a local weekly menu, a live cello player."

من در مورد کت و شلوار و کراوات صحبت می کنم، یک منوی هفتگی محلی، یک نوازنده زنده ویولن سل."

Oh, you're giving more clarification about fancy.

اوه، شما در مورد فانتزی توضیح بیشتری می دهید .

What does fancy mean?

فانتزی یعنی چی؟

What is a fancy restaurant?

رستوران فانتزی چیست؟

Oh, well, you're going to give us some more details about this point.

اوه، خوب، شما جزئیات بیشتری در مورد این موضوع به ما می دهید.

You're going to talk about a suit and tie.

قرار است در مورد کت و شلوار و کراوات صحبت کنید.

Maybe you had to wear a suit and tie.

شاید مجبور بودی کت و شلوار و کراوات بپوشی.

Maybe the servers wore suit and ties.

شاید سرورها کت و شلوار و کراوات می پوشیدند.

There's a local weekly menu that changes every week, and there was a live cello player.

یک منوی هفتگی محلی وجود دارد که هر هفته تغییر می کند ، و یک نوازنده ویولن سل وجود داشت.

That's pretty fancy if you ask me, so you're clarifying.

اگر از من بپرسید خیلی جالب است، بنابراین در حال توضیح دادن هستید.

I'm talking this, this and this.

من این را، این و این را می گویم.

Great.

عالی.

The next expression is, "At all."

عبارت بعدی «اصلاً» است.

At all.

اصلا

This means completely, and it is only used in negative situations.

این به معنای کامل است و فقط در موقعیت های منفی استفاده می شود.

"I haven't studied for my test at all."

من اصلا برای آزمونم درس نخوانده ام.

"I haven't," that's our negative part.

"من نداشتم" این بخش منفی ماست.

"I haven't studied at all," or you could say, "I haven't studied completely," but "At all"

«اصلاً درس نخوانده‌ام» یا می‌توانید بگویید «کاملاً مطالعه نکرده‌ام»، اما «اصلا

is much more natural, so we can add this always to the end of the sentence.

» بسیار طبیعی‌تر است، بنابراین می‌توانیم همیشه این را به آخر جمله اضافه کنیم.

"I haven't studied at all," or you could say, "I thought my cats would be annoyed about

«من اصلاً درس نخوانده‌ام» یا می‌توانید بگویید: «فکر می‌کردم گربه‌هایم از

having a new baby at home, but they don't care at all."

داشتن بچه جدید در خانه اذیت می‌شوند، اما اصلاً اهمیتی نمی‌دهند .»

"They don't," so we're using that negative word.

"آنها نمی کنند"، بنابراین ما از آن کلمه منفی استفاده می کنیم .

"They don't care at all."

آنها اصلاً اهمیتی نمی دهند.

Do they have any care about the new baby?

آیا آنها به نوزاد جدید اهمیت می دهند؟

No.

نه

None at all.

اصلا.

Notice how this is always used at the end of the sentence.

توجه کنید که چگونه این همیشه در انتهای جمله استفاده می شود.

Six figures.

شش رقمی

Are we talking about six people?

آیا ما در مورد شش نفر صحبت می کنیم؟

No.

نه.

What if I said this sentence, "He wants to be a doctor because he wants a six-figure

اگر این جمله را بگویم "او می خواهد دکتر شود چون حقوق شش رقمی می خواهد

salary"?

" چه می شود؟

Oh, what can you guess?

اوه، چه چیزی را می توانید حدس بزنید؟

What do you think that this expression means, six-figure salary?

به نظر شما این عبارت حقوق شش رقمی به چه معناست؟

Well, we're talking about numbers that have six figures, so this means $100,000 and up.

خوب، ما در مورد اعدادی صحبت می کنیم که شش رقمی دارند، بنابراین این به معنای 100000 دلار به بالا است.

100,000, 200,000, 300,000.

100,000, 200,000, 300,000.

When you're a doctor, at least in the U.S., usually you make a lot of money, so you have

وقتی پزشک هستید، حداقل در ایالات متحده، معمولاً پول زیادی به دست می آورید، بنابراین

a six-figure salary.

یک حقوق شش رقمی دارید.

The term, six-figure, just to note money above 100,000, or you could say, "They earned six

این عبارت، شش رقمی، فقط برای توجه به پول بالای 100000، یا می توانید بگویید، "آنها سال گذشته شش رقمی به دست آوردند

figures last year."

."

That talks about how much money they made.

این نشان می دهد که آنها چقدر پول به دست آورده اند.

I had a student in The 30-Day Listening Challenge ask, "Can you say five figures?

من یک دانش آموز در چالش 30 روزه شنیداری داشتم می پرسد: "می توانید پنج رقم بگویید؟

For example, I have a five-figure salary.

به عنوان مثال، من یک حقوق پنج رقمی دارم.

He makes five figures."

او پنج رقمی می شود."

Not really.

نه واقعا.

We really only use this with six figures, and I think it's just because five figures

ما واقعاً از این فقط با شش رقم استفاده می کنیم، و فکر می کنم فقط به این دلیل است که پنج رقم

could be $10,000, which in the U.S. is not a high salary, or it could be $90,000, which

می تواند 10000 دلار باشد، که در ایالات متحده حقوق بالایی نیست، یا می تواند 90،000 دلار باشد، که

is a lot of money, so it doesn't really have the same implication, but when you say six

پول زیادی است، بنابراین واقعاً اینطور نیست. همین مفهوم را دارند، اما وقتی شش رقم می گویید

figures, this is always a lot of money.

، این همیشه پول زیادی است.

Even if you make 100,000 compared to 900,000, it's still a lot of money, so we only use

حتی اگر 100,000 در مقایسه با 900,000 بدست آورید، باز هم پول زیادی است، بنابراین ما فقط زمانی از این استفاده می

this when we're talking about six figures in a salary.

کنیم که در مورد شش رقم حقوق صحبت می کنیم .

To go through something.

از چیزی عبور کردن

We're not talking about going through a tunnel, instead, this is a figurative, a phrasal verb

ما در مورد عبور از یک تونل صحبت نمی کنیم، در عوض، این یک عبارت مجازی و یک عبارت فعل

expression, and it's talking about experiencing a lot of negative things, a lot of negative

است، و در مورد تجربه بسیاری از چیزهای منفی، بسیاری از تجربیات منفی صحبت می

experiences.

کند.

You might say, "Last month, I went through a lot."

ممکن است بگویید: "ماه گذشته من خیلی چیزها را پشت سر گذاشتم."

"My grandmother was in the hospital, my car broke down, and I had a terrible cold," So

"مادربزرگم در بیمارستان بود، ماشینم خراب شد و من یک سرماخوردگی وحشتناک داشتم" بنابراین

you experienced a lot of negative things.

شما چیزهای منفی زیادی را تجربه کردید.

"I went through a lot."

"من خیلی چیزها را پشت سر گذاشتم."

You can use this in a more vague situation.

می توانید از این در موقعیت های مبهم تری استفاده کنید.

You could just say, "You're going through a lot right now.

شما فقط می توانید بگویید: "شما در حال حاضر با مشکلات زیادی روبرو هستید.

Please take care of yourself."

لطفاً مراقب خود باشید."

"You're going through a lot."

"تو داری از خیلی چیزها میگذری."

You can use it to talk about your friend, let's say that you're having a dinner party

می توانید از آن برای صحبت در مورد دوست خود استفاده کنید، فرض کنید شما دارید یک مهمانی شام می گیرید

and your friend doesn't come, and someone says, "Hey, why didn't he come?"

و دوست شما نمی آید و یکی می گوید: "هی چرا نیامد؟"

You might say, "He's going through a lot right now.

شما ممکن است بگویید، "او در حال حاضر از خیلی چیزها می گذرد .

He needs some quiet time by himself.

او به مدتی آرام به تنهایی نیاز دارد.

He's going through a lot."

او چیزهای زیادی را پشت سر می گذارد."

This implies, "He's having a lot of difficult experiences right now, so let's take it easy."

این به این معنی است که "او در حال حاضر تجربیات سخت زیادی دارد، پس بیایید آن را آرام بگیریم."

Our final expression is, "To make it."

بیان نهایی ما این است: "برای ساختن آن".

Does this mean create something, to make something?

آیا این به معنای ایجاد چیزی، ساختن چیزی است؟

No.

نه.

Instead, to make it means to be successful.

در عوض، ساختن آن به معنای موفق بودن است.

You might say, "He's moving to L.A. to become a movie star.

ممکن است بگویید: "او به لس آنجلس می رود تا یک ستاره سینما شود.

I hope he makes it."

امیدوارم موفق شود."

You can substitute in the sentence and say, "I hope he's successful.

می توانید در جمله جایگزین کنید و بگویید: "امیدوارم او موفق باشد.

I hope he makes it."

امیدوارم موفق شود."

It here is just his goal.

اینجا فقط هدف اوست.

"I hope he makes it," but we always keep this expression together, "Makes it," or we can

«امیدوارم او موفق شود»، اما ما همیشه این عبارت را با هم نگه می‌داریم، «آن را می‌سازد» یا می‌توانیم

talk about being successful in a kind of more vague way.

به نوعی مبهم‌تر درباره موفقیت صحبت کنیم.

You might say, "He drove to the concert through the rain, the snow, the hail, and finally,

ممکن است بگویید: "او از میان باران، برف، تگرگ به سوی کنسرت رانندگی کرد و در نهایت

he made it.

موفق شد.

He was successfully at his destination.

He successfully arrived at his destination, the concert.

او با موفقیت به مقصد خود رسید. او با موفقیت به مقصد خود ، کنسرت رسید.

He made it."

او موفق شد."

It implies struggle, but he was successful in the end.

این به معنای مبارزه است، اما او در نهایت موفق بود .

This isn't talking about his career, like going to L.A., becoming a movie star, you

این صحبت از حرفه او نیست، مانند رفتن به لس آنجلس، تبدیل شدن به یک ستاره سینما، شما

made it.

موفق شدید.

No.

نه.

Instead, he just successfully arrived at his destination.

در عوض، او با موفقیت به مقصد رسید.

"After all of that, rain, snow, hail, I made it."

"بعد از همه اینها، باران، برف، تگرگ، من آن را درست کردم."

Great.

عالی.

Excellent work with these 10 new phrases.

کار عالی با این 10 عبارت جدید.

You opened your mind to these new phrases, so I hope that you'll be able to hear them

شما ذهن خود را برای این عبارات جدید باز کردید، بنابراین امیدوارم که اکنون بتوانید آنها

all around you now.

را در اطراف خود بشنوید.

To improve your listening skills and expand your vocabulary, I want to give you a free

برای بهبود مهارت های شنیداری و گسترش دایره لغات خود، می خواهم یک

sample of The 30-Day Listening Challenge.

نمونه رایگان از چالش گوش دادن 30 روزه را به شما ارائه دهم.

You can check out this video that I made up here, and it's a free sample of one of the

می‌توانید این ویدئویی را که من ساخته‌ام اینجا ببینید، و این یک نمونه رایگان از یکی از

lessons so that you can see what wonderful things you can learn, and to be my personal

درس‌هاست تا بتوانید ببینید چه چیزهای فوق‌العاده‌ای را می‌توانید یاد بگیرید، و برای اینکه

student every day on the challenge, you can join quite a few other students who are taking

هر روز شاگرد شخصی من در چالش باشید، می‌توانید کاملاً به آن بپیوندید. چند دانش آموز دیگر که

English seriously, and I hope that you too can make it.

انگلیسی را جدی می گیرند و امیدوارم شما هم بتوانید آن را بسازید.

Check out this link up here so that you can join the 30-Day Listening Challenge and expand

این پیوند را در اینجا بررسی کنید تا بتوانید به چالش 30 روزه گوش دادن بپیوندید و دایره

your vocabulary and listening skills each day.

لغات و مهارت های شنیداری خود را هر روز گسترش دهید.

Now, I have a question for you.

حالا من یک سوال از شما دارم.

Let me know in the comments, what is something that you take seriously, or maybe what is

در نظرات به من اطلاع دهید که چه چیزی را جدی می گیرید یا شاید چه

something that you don't take seriously?

چیزی را جدی نمی گیرید؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Try to use this expression.

سعی کنید از این عبارت استفاده کنید.

Make sure that you read each other's sentences as well just to continue to learn and learn

مطمئن شوید که جملات یکدیگر را نیز بخوانید تا به یادگیری و یادگیری

from each other.

از یکدیگر ادامه دهید.

Well, thank you so much for learning English with me, and I'll see you again next Friday

خوب، خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید ، و جمعه آینده دوباره شما را

for a new lesson here on my YouTube channel.

برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free e-book, 5 Steps To Becoming A Confident English Speaker.

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، 5 مرحله برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.