TEST Your English Vocabulary: Do you know these 15 advanced words?

Hi.

سلام.

I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to test your vocabulary?

آیا برای تست دایره لغات خود آماده اید؟

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Today we're going to talk about 15 advanced vocabulary words that you'll definitely hear

امروز قصد داریم در مورد 15 لغت پیشرفته واژگانی صحبت کنیم که قطعا

in daily conversation.

در مکالمات روزانه خواهید شنید.

If you enjoyed my first advanced vocabulary quiz, you can watch it up here.

اگر از اولین مسابقه واژگان پیشرفته من لذت بردید، می توانید آن را از اینجا تماشا کنید.

If you haven't enjoyed it yet, watch out because you might see some of these words in this

اگر هنوز از آن لذت نبرده اید، مراقب باشید زیرا ممکن است برخی از این کلمات را در این

quiz as well.

مسابقه نیز ببینید.

I challenge you to test yourself.

من شما را به چالش می کشم تا خود را آزمایش کنید.

If there's a word that you don't know, write it down.

اگر کلمه ای وجود دارد که نمی دانید، آن را یادداشت کنید.

Try to make your own sentence with it.

سعی کنید با آن جمله خود را بسازید.

Read it out loud.

آن را با صدای بلند بخوانید.

Try to repeat it so that it sticks in your memory.

سعی کنید آن را تکرار کنید تا در حافظه شما بماند. قبل از توضیح دادن،

You'll have three seconds to guess each answer before I explain.

شما سه ثانیه فرصت دارید تا هر پاسخ را حدس بزنید .

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Number one: I don't know why it's taking so long to ... the house across the street.

شماره یک: نمی‌دانم چرا اینقدر طول می‌کشد تا ... خانه روبروی خیابان.

I don't know why it's taking so long to renovate the house across the street.

نمی دانم چرا بازسازی خانه آن طرف خیابان اینقدر طول می کشد .

I don't know why it's taking so long to relegate the house across the street.

نمی‌دانم چرا اینقدر طول می‌کشد که خانه آن طرف خیابان را پایین بیاوریم.

Which one is the correct answer?

کدام یک پاسخ صحیح است؟

You have three seconds.

شما سه ثانیه فرصت دارید.

Two, one.

دو یک.

The correct answer is, I don't know why it's taking so long to renovate the house across

پاسخ صحیح این است، نمی دانم چرا بازسازی خانه آن طرف خیابان اینقدر طول می کشد

the street.

.

This is a true story.

این یک داستان واقعی است.

The house across the street has been getting renovated for minimum two years.

خانه روبروی خیابان حداقل دو سال است که بازسازی شده است.

Renovate means that they're fixing it up.

بازسازی به این معنی است که آنها آن را تعمیر می کنند.

There's already a house.

در حال حاضر یک خانه وجود دارد.

They're not building a new house, but they've repainted it.

آنها خانه جدیدی نمی سازند، اما آن را دوباره رنگ کرده اند.

They put a new porch on it.

روی آن ایوان جدید گذاشتند.

They painted it again.

دوباره رنگش کردند.

They fixed up some of the outside of it.

مقداری از بیرون آن را درست کردند.

They renovated the house.

خانه را بازسازی کردند.

We usually use this word in association with buildings or houses.

ما معمولاً از این کلمه در ارتباط با ساختمان ها یا خانه ها استفاده می کنیم.

That's the most common way that you'll see it.

این رایج ترین روشی است که شما آن را می بینید.

Number two, the worst bosses will ... everything that you do.

شماره دو، بدترین رئیس‌ها هر کاری را که انجام می‌دهید انجام می‌دهند.

The worst bosses will subjugate everything that you do, or the worst bosses will scrutinize

بدترین رئیس‌ها هر کاری را که انجام می‌دهید تحت سلطه خود در می‌آورند ، یا بدترین رئیس‌ها

everything that you do?

هر کاری را که انجام می‌دهید به دقت بررسی می‌کنند؟

Which one is the correct answer?

کدام یک پاسخ صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The worst bosses will scrutinize everything that you do.

بدترین رئیس ها هر کاری را که انجام می دهید به دقت بررسی می کنند.

This beautiful word scrutinize means to look carefully at something.

این کلمه زیبای بررسی به معنای دقیق نگاه کردن به چیزی است.

But, it's not just looking carefully.

اما، این فقط با دقت نگاه کردن نیست.

It's a good idea to look carefully at what your employees are doing, but this often means

این ایده خوبی است که به دقت به کارهایی که کارمندان خود انجام می دهند نگاه کنید، اما این اغلب به این معنی است

critically are negatively.

که از نظر انتقادی منفی هستند.

They're scrutinizing.

آنها در حال بررسی دقیق هستند.

They're picking apart every little detail of what you do.

آنها همه جزئیات کوچک کاری را که شما انجام می دهید جدا می کنند.

If you've had a boss like this, you know how annoying it is.

اگر چنین رئیسی داشته اید، می دانید که چقدر آزاردهنده است.

The worst bosses scrutinize every little thing.

بدترین رئیس ها همه چیز کوچک را بررسی می کنند.

They don't trust their employees at all.

آنها اصلاً به کارمندان خود اعتماد ندارند.

They scrutinize their employees.

آنها کارکنان خود را زیر نظر دارند.

Number three: Have you ever had a ... friend who just won't go home even though you've

شماره سه: آیا تا به حال دوستی داشته اید که به خانه برنگردد، حتی اگر

already done the dishes and brushed your teeth for bed?

قبلا ظرف ها را شسته اید و دندان هایتان را برای خواب مسواک زده اید ؟

Have you ever had a chatty friend who just won't go home?

آیا تا به حال دوست پرحرفی داشته اید که به خانه نمی رود؟

Have you ever had a clingy friend who just won't go home?

آیا تا به حال دوست چسبنده ای داشته اید که به خانه نمی رود؟

Which is the best word, chatty or clingy?

بهترین کلمه، چرت و پرت یا چسبناک کدام است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Have you ever had a clingy friend who just won't go home no matter what you do?

آیا تا به حال دوست چسبنده ای داشته اید که هر کاری انجام می دهید به خانه نمی رود؟

Clingy is a beautiful adjective, and it means stuck like glue, usually in a negative way.

Clingy صفت زیبایی است و به معنای چسبیده معمولاً به صورت منفی است.

When we're talking about a person, it means that you want them to go away, but they just

وقتی در مورد یک شخص صحبت می کنیم، به این معنی است که شما می خواهید او از بین برود، اما

won't go away.

آنها نمی روند.

So, we could say that she is a clingy person.

بنابراین، می توان گفت که او یک فرد چسبنده است.

She's always with you.

او همیشه با شماست

How are you doing?

حال شما چطور است؟

What are you doing?

چه کار می کنی؟

Can I get together?

میتونم دور هم جمع بشم؟

Can I come to your house today?

میتونم امروز بیام خونه شما؟

And then she won't leave.

و سپس او را ترک نمی کند.

She's clingy.

او چسبیده است.

We could also talk about items being clingy.

همچنین می‌توانیم در مورد چسبندگی اقلام صحبت کنیم.

Maybe the skirt was clinging to her tights.

شاید دامن به جوراب شلواری اش چسبیده بود.

It was a clingy skirt.

دامن چسبناکی بود.

It's kind of sticking.

یه جورایی میچسبه

That's kind of annoying when it's a skirt, but it's not always a negative thing.

زمانی که دامن باشد آزاردهنده است، اما همیشه یک چیز منفی نیست.

Maybe the cling wrap, or we call this sometimes plastic wrap, is clingy.

شاید روکش چسبناک، یا ما گاهی اوقات به آن نایلون پلاستیکی می گوییم، چسبنده باشد.

It sticks to the bowl, and that's exactly what you want.

به کاسه می چسبد و این دقیقا همان چیزی است که شما می خواهید.

So, it means sticking.

پس به معنای چسبیدن است.

Number four: When someone's driving poorly, I wonder if honking will ... the problem or

شماره چهار: وقتی کسی ضعیف رانندگی می‌کند، نمی‌دانم که آیا بوق زدن باعث مشکل می‌شود یا

help.

کمک می‌کند.

I wonder if honking will exacerbate the problem or help.

نمی دانم آیا بوق زدن مشکل را تشدید می کند یا کمک می کند.

I wonder if honking will examine the problem or help.

نمی دانم که بوق زدن مشکل را بررسی می کند یا کمک می کند.

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

We have a clue in this sentence.

ما در این جمله سرنخی داریم.

Because we have the word or help, we know that the key word we're looking for is the

از آنجا که ما کلمه یا کمک را داریم، می دانیم که کلمه کلیدی مورد نظر ما

opposite of help.

برعکس کمک است.

If you're taking an English exam, this is great to look for these key words.

اگر در امتحان زبان انگلیسی شرکت می کنید، جستجوی این کلمات کلیدی عالی است.

We have our word, that we're going to talk about in just a second, or help.

ما حرف خود را داریم که در یک ثانیه در مورد آن صحبت می کنیم یا کمک می کنیم.

So, it needs to be the opposite of help.

بنابراین، باید برعکس کمک باشد.

Sometimes when I see poor driving, I wonder if honking my horn will exacerbate the problem

گاهی اوقات وقتی رانندگی ضعیفی را می بینم، به این فکر می کنم که آیا بوق زدن من مشکل را تشدید می کند

or help.

یا کمک می کند.

Can you guess what the word exacerbate means?

آیا می توانید حدس بزنید کلمه تشدید به چه معناست؟

It means make it worse.

یعنی بدترش کن

It's not helping.

این کمک نمی کند.

Sometimes when someone cuts in front of me and I honk my horn, I wonder if they will

گاهی اوقات وقتی کسی جلوی من کات می‌کند و من بوق می‌زنم، فکر می‌کنم که آیا

drive correctly or if it will just scare them, and all of a sudden they'll drive even worse.

درست رانندگی می‌کند یا فقط او را می‌ترساند، و ناگهان بدتر رانندگی می‌کنند.

Sometimes I wonder this to myself.

گاهی این را با خودم متعجب می کنم.

It happened last week that someone cut in front of me and I honked my horn, and they

هفته پیش اتفاق افتاد که یکی از جلوی من برید و من بوق زدم و

got in the correct lane and it was fine.

آنها در لاین صحیح قرار گرفتند و خوب بود.

But sometimes I'm worried that when I honk my horn it will exacerbate the problem, make

اما گاهی اوقات نگران می شوم که وقتی بوق می زنم مشکل را تشدید کند و

it worse because that person will just be surprised and then veer off the road.

بدتر کند زیرا آن شخص غافلگیر می شود و سپس از جاده منحرف می شود.

Number five: I'm usually ... when I walk alone at night.

شماره پنج: من معمولاً ... وقتی شبها تنها راه می روم .

I'm usually wary when I walk alone at night or I'm usually wiry when I walk alone at night?

من معمولاً وقتی شب ها تنها راه می روم محتاط هستم یا وقتی شب ها به تنهایی راه می روم معمولاً عصبانی هستم؟

There's only one difference between these two words and that's the vowel.

فقط یک تفاوت بین این دو کلمه وجود دارد و آن مصوت است.

Which one is it?

کدام یکی است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

I'm usually wary when I walk alone at night.

من معمولاً وقتی شب ها تنها راه می روم محتاط هستم.

This just means careful, cautious.

این فقط به معنای دقیق، محتاط است.

I'm usually wary.

من معمولاً محتاط هستم.

I look around me.

به اطرافم نگاه می کنم.

I try to stay alert because I want to stay safe.

سعی می کنم هوشیار باشم چون می خواهم ایمن بمانم .

I'm usually wary, cautious of my surroundings when I walk alone at night.

من معمولاً وقتی شبها به تنهایی راه می روم محتاط هستم و مراقب اطرافم هستم .

Make sure that you pronounce this word correctly, wary.

مطمئن شوید که این کلمه را به درستی تلفظ می کنید، مراقب باشید.

It kind of sounds like wear, I'm wearing clothes, wear, and then you just add E at the end,

شبیه پوشیدن به نظر می رسد، من لباس می پوشم، بپوش، و سپس شما فقط E را در پایان اضافه کنید،

wary.

محتاطانه.

If you're in the Fearless Fluency Club, you already know this word because we talked about

اگر در «باشگاه تسلط بی باک» هستید، از قبل این کلمه را می‌شناسید زیرا

it a couple months ago.

چند ماه پیش در مورد آن صحبت کردیم.

If you're not in the Fearless Fluency Club, you can click up here to learn more with me

اگر در «باشگاه تسلط بی باک» نیستید، می‌توانید اینجا را کلیک کنید تا هر ماه با من بیشتر

every month and learn great vocabulary expressions like the ones in this lesson.

بیاموزید و عبارات واژگانی عالی مانند آنچه در این درس است بیاموزید.

Number six: I was surprised that she was ... about doing the dishes because she seemed so put

شماره شش: از اینکه او ... در حال شستن ظرف ها بود، تعجب کردم، زیرا به نظر می رسید

together in her life.

که در زندگی اش خیلی جمع و جور شده باشد.

I was surprised that she was ... about the dishes.

من تعجب کردم که او ... در مورد ظروف بود.

I was surprised that she was testy about doing the dishes.

تعجب کردم که او در مورد شستن ظرف ها آزمایش می کرد.

I was surprised that she was negligent about doing the dishes.

تعجب کردم که او در شستن ظرفها سهل انگاری کرد.

In this sentence, maybe you don't know what put together means.

در این جمله شاید شما ندانید که منظور از put together چیست.

That's going to be a key element here, but we can imagine in our heads something that

این یک عنصر کلیدی در اینجا خواهد بود، اما ما می توانیم چیزی را در ذهن خود تصور کنیم که

is put together.

کنار هم قرار گرفته باشد.

When you have a puzzle and it's put together, it means it's completed.

وقتی یک پازل دارید و آن را کنار هم می گذارید، به این معنی است که کامل شده است.

It's finished.

تمام شد.

It looks nice.

زیبا به نظر می رسد.

So, we can kind of piece together the rest of that sentence to guess what our key word

بنابراین، می‌توانیم بقیه آن جمله را با هم جمع کنیم تا حدس بزنیم کلمه کلیدی ما

is here.

در اینجا چیست.

Let me tell you, in three, two, one.

بگذارید به شما بگویم، در سه، دو، یک.

I was surprised she was negligent about doing the dishes.

تعجب کردم که او در مورد شستن ظرف ها سهل انگاری کرد.

Negligent.

سهل انگاری

What does this word sound like?

این کلمه چه صدایی دارد؟

Do you know the word neglect?

آیا کلمه غفلت را می دانید؟

This means that you're forgetting something.

این به این معنی است که شما چیزی را فراموش می کنید.

If you were neglected as a child, this means that your parents didn't pay attention to

اگر در کودکی مورد بی توجهی قرار گرفته اید، به این معنی است که والدینتان به شما توجه نکرده اند

you.

.

They forgot you.

فراموشت کردند

They ignored you.

آنها شما را نادیده گرفتند.

We can kind of imagine that for the dishes that she was negligent about the dishes.

ما می توانیم تصور کنیم که برای ظروف که او در مورد ظروف سهل انگاری کرد.

The word negligent means that you often forget important tasks.

کلمه سهل انگاری به این معنی است که شما اغلب کارهای مهم را فراموش می کنید.

In this situation, we have someone who is put together.

در این شرایط، یک نفر را داریم که کنار هم قرار گرفته است.

They're organized.

آنها سازماندهی شده اند.

It seems like they always know what's going on.

به نظر می رسد که آنها همیشه می دانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است .

They're never confused, or worried, or uncertain.

آنها هرگز گیج، نگران یا نامطمئن نیستند.

They are put together.

آنها در کنار هم قرار می گیرند.

But surprisingly, she is negligent about the dishes.

اما در کمال تعجب، او در مورد ظروف سهل انگاری می کند .

She has tons of dishes in her sink.

او تعداد زیادی ظرف در سینک خود دارد.

We can say that she often forgets important tasks.

می توان گفت که او اغلب کارهای مهم را فراموش می کند .

She is negligent.

او سهل انگار است.

Number seven: We rented a ... house in the English countryside.

شماره هفت: خانه ای در حومه انگلیسی اجاره کردیم .

We rented a quaint house in the English countryside or we rented a tactful house in the English

ما یک خانه عجیب و غریب در حومه انگلیسی اجاره کردیم یا یک خانه با تدبیر در حومه انگلیسی اجاره کردیم

countryside?

؟

Which of these words feels the most correct?

کدام یک از این کلمات درست تر است؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

We rented a quaint house in the English countryside.

ما یک خانه عجیب در حومه انگلیسی اجاره کردیم.

The word quaint means cute in kind of an old fashioned way.

کلمه quaint به معنای بامزه به نوعی قدیمی است.

So, it kind of makes us think about simple times, a long time ago, maybe our grandparents

بنابراین، به نوعی باعث می‌شود به زمان‌های ساده، مدت‌ها پیش، شاید پدربزرگ

or hundreds and hundreds of years ago, this beautiful, cute little house.

و مادربزرگ‌مان یا صدها و صدها سال پیش، این خانه کوچک زیبا و بامزه فکر کنیم.

This is something that seems typical in the English countryside.

این چیزی است که در روستاهای انگلیسی معمولی به نظر می رسد .

There are quaint houses.

خانه های عجیب و غریب وجود دارد.

This is kind of a stereotype, but you can use that word quaint to talk about somewhere

این یک نوع کلیشه است، اما می توانید از کلمه عجیب و غریب برای صحبت در مورد جایی

that you went on vacation.

که به تعطیلات رفته اید استفاده کنید.

Oh, I love this little village.

اوه، من عاشق این روستای کوچک هستم.

It's so quaint.

خیلی عجیبه

It's cute.

بامزه است.

Number eight: I often wish that architecture in the US was more ... pleasing.

شماره هشت: من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده خوشایندتر باشد.

I often wish that architecture in the US was more discretely pleasing or I often wish that

من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده به طور مجزا دلپذیرتر بود یا اغلب آرزو می کنم که کاش

architecture in the US was more aesthetically pleasing?

معماری در ایالات متحده از نظر زیبایی شناختی دلپذیرتر بود؟

Which of these two words is correct?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The answer is I often wish that architecture in the US was more authentically pleasing.

پاسخ این است که من اغلب آرزو می کنم که معماری در ایالات متحده به طور واقعی خوشایندتر بود.

Aesthetically means something to do with beauty.

از نظر زیبایی به معنای چیزی است که با زیبایی ارتباط دارد.

Oh, it's so aesthetically pleasing to see quaint, old houses.

اوه، دیدن خانه‌های قدیمی و عجیب از نظر زیبایی‌شناختی بسیار دلپذیر است .

Or if you've ever visited Europe and you've seen those beautiful buildings that have existed

یا اگر تا به حال از اروپا دیدن کرده باشید و آن ساختمان های زیبا را دیده باشید که

for hundreds of years, it is aesthetically pleasing.

صدها سال است وجود داشته اند، از نظر زیبایی شناسی دلپذیر است.

That means it's pleasing to your eyes.

یعنی برای چشمان شما خوشایند است.

It looks beautiful.

زیبا به نظر می آید.

All of those colors together in your dress are so aesthetically pleasing.

همه این رنگ ها در کنار هم در لباس شما از نظر زیبایی شناسی بسیار دلپذیر هستند.

We often use those two words together, aesthetically pleasing.

ما اغلب از این دو کلمه با هم استفاده می کنیم که از نظر زیبایی شناسی دلپذیر است.

But on the other hand, architecture in the US isn't really known for being aesthetically

اما از سوی دیگر، معماری در ایالات متحده واقعاً به دلیل زیبایی شناختی شناخته شده نیست

pleasing.

.

Unless you go to some older areas of New York, most places in the US just look like this.

مگر اینکه به برخی از مناطق قدیمی نیویورک بروید، بیشتر مکان‌های ایالات متحده به این شکل هستند.

Just some big, box stores with big parking lots.

فقط چند فروشگاه بزرگ جعبه‌ای با پارکینگ‌های بزرگ .

Some downtown areas are kind of cute, but in general, architecture in the US is not

برخی از مناطق مرکز شهر به نوعی زیبا هستند، اما به طور کلی، معماری در ایالات متحده از نظر

so aesthetically pleasing, and I wish it was.

زیبایی شناختی چندان دلپذیر نیست، و ای کاش اینطور بود.

Number nine, I'm sure this is not you.

شماره نه، مطمئنم این شما نیستید.

Sometimes people can be rude online because it's easy to be ... Sometimes people can be

گاهی اوقات مردم می توانند آنلاین بی ادب باشند زیرا آسان بودن ... گاهی اوقات مردم می توانند

rude online because it's easy to be anonymous or sometimes people can be rude online because

آنلاین بی ادب باشند زیرا ناشناس بودن آسان است یا گاهی اوقات مردم می توانند آنلاین بی ادب باشند زیرا

it's easy to be assimilated?

به راحتی قابل جذب شدن است؟

Which of these two words is correct?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Sometimes, unfortunately, people can be rude online because it's easy to be anonymous.

گاهی اوقات، متأسفانه، مردم می توانند در فضای آنلاین بی ادب باشند، زیرا ناشناس بودن آسان است.

Anonymous, this means that your identity is hidden.

ناشناس، این بدان معنی است که هویت شما پنهان است.

Maybe you just have a screen name.

شاید شما فقط یک نام صفحه نمایش دارید.

Nobody knows who you are.

هیچ کس نمی داند شما کی هستید.

You can say whatever you want, so it's easy to be rude online.

شما می توانید هر چه می خواهید بگویید، بنابراین بی ادبی آنلاین آسان است.

Did you recognize this word, assimilated, from the first vocabulary test?

آیا از اولین آزمون لغات این کلمه را شناسایی کردید؟

I hope so.

امیدوارم.

If not, make sure you go watch it.

اگر نه، حتما به تماشای آن بروید.

Number 10: Do you think that social media ... content that you see?

شماره 10: آیا فکر می کنید که رسانه های اجتماعی ... محتوایی را که می بینید؟

Do you think that social media censors content that you see or do you think that social media

آیا فکر می کنید رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینید سانسور می کنند یا فکر می کنید که رسانه های اجتماعی

subtracts content that you see?

محتوایی را که می بینید کم می کنند؟

Which one's correct?

کدام یک درست است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Do you think that social media censors content that you see?

آیا فکر می کنید رسانه های اجتماعی محتوایی را که می بینید سانسور می کنند؟

The word sensor means hide something that's unacceptable.

کلمه سنسور به معنای پنهان کردن چیزی است که غیرقابل قبول است.

Maybe for a music album they might say censored or explicit, and this helps parents to know

شاید برای یک آلبوم موسیقی بگویند سانسور شده یا صریح، و این به والدین کمک می‌کند که بدانند

I don't want my five-year-old to listen to this music because there's something in here

من نمی‌خواهم کودک پنج ساله‌ام به این موسیقی گوش دهد زیرا چیزی در اینجا

that needs to be blocked.

وجود دارد که باید مسدود شود.

But when it comes to social media, maybe the people who run social media are blocking certain

اما وقتی صحبت از رسانه‌های اجتماعی می‌شود، شاید افرادی که رسانه‌های اجتماعی را اداره می‌کنند، بعضی

things so that we don't see it.

چیزها را مسدود می‌کنند تا ما آن‌ها را نبینیم.

This is a controversial opinion.

این یک نظر بحث برانگیز است.

I don't really know what I think about it.

من واقعاً نمی دانم در مورد آن چه فکر می کنم.

I don't really think much about it often.

من واقعاً زیاد به آن فکر نمی کنم.

But, I want to know for you, do you think that social media censors the content that

اما، من می خواهم برای شما بدانم، آیا فکر می کنید رسانه های اجتماعی محتوایی را که

we see?

ما می بینیم سانسور می کنند؟

Let me know in the comments below, and use the word sensor.

در نظرات زیر به من اطلاع دهید و از کلمه سنسور استفاده کنید.

Number 11: The mother gave an ... sigh when her son got in trouble at school again.

شماره 11: وقتی پسرش دوباره در مدرسه دچار مشکل شد، مادر آهی کشید.

The mother gave an angelic sigh when her son got in trouble at school again or the mother

مادر وقتی دوباره پسرش در مدرسه به مشکل خورد، آه فرشته‌ای می‌کشید یا وقتی پسرش دوباره در مدرسه به مشکل می‌خورد، مادر

gave an exasperated sigh when her son got in trouble at school again?

آه عصبانی می‌کشید ؟

Is it angelic or exasperated?

فرشته است یا خشمگین؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The mother gave an exasperated, ugh, sigh when her son got in trouble at school again.

وقتی پسرش دوباره در مدرسه دچار مشکل شد، مادر آهی عصبانی و آهی کشید.

Does this word sound familiar?

آیا این کلمه آشنا به نظر می رسد؟

Does it sound like a word we talked about previously?

آیا شبیه کلمه ای است که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم ؟

Exacerbate.

تشدید کند.

Oh, it's not the same word.

اوه، این همان کلمه نیست.

One word has a B, exacerbate.

یک کلمه دارای B است، تشدید کنید.

This means to make something worse.

این به معنای بدتر کردن چیزی است.

If I honk my horn, will it exacerbate the problem?

اگر بوق بزنم، مشکل را تشدید می کند؟

Or in our sample sentence, here we have a mother who's frustrated.

یا در جمله نمونه ما، اینجا مادری داریم که ناامید است.

That's what the word exasperate, with a P, means, frustrated.

این همان چیزی است که کلمه عصبانی با یک P به معنای نا امیدی است.

"Aw, son, why are you getting in trouble at school, again?"

"اوه، پسر، چرا دوباره در مدرسه به مشکل می خورید ؟"

Exasperated.

عصبانی شده

[frustrated sigh].

[آه ناامید].

The word exasperate means to breathe out.

لغت خشمگین به معنای دمیدن است.

So, we can kind of imagine the mother going, "[frustrated sigh].

بنابراین، می‌توانیم تصور کنیم که مادر می‌رود، "[آه ناامید].

Why are you in trouble again?

چرا دوباره به دردسر افتادی؟

Ah."

آه."

She's exasperated.

او عصبانی است

She's blowing air out.

داره هوا میده بیرون

She's frustrated.

او ناامید است.

Number 12: Even though he tries to be ... he still can't pay his bills.

شماره 12: با وجود اینکه سعی می کند ... باشد، باز هم نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد.

Even though he tries to be fair, he still can't pay his bills or even though he tries

با وجود اینکه سعی می کند انصاف داشته باشد، باز هم نمی تواند قبوض خود را بپردازد یا با وجود اینکه سعی

to be frugal, he still can't pay his bills?

می کند صرفه جویی کند، باز هم نمی تواند قبوض خود را بپردازد؟

Which one of these two F words is correct, fair or frugal?

کدام یک از این دو کلمه F صحیح است، منصفانه یا مقتصد؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Even though he tries to be frugal, he still can't pay his bills.

با وجود اینکه سعی می کند صرفه جویی کند، باز هم نمی تواند صورت حساب هایش را بپردازد.

The word frugal means careful with your money.

کلمه مقتصد به معنای مراقب پول خود باشید.

It's generally a positive thing.

به طور کلی یک چیز مثبت است.

If you want to use it in a negative way, you can say stingy.

اگر می خواهید از آن به صورت منفی استفاده کنید، می توانید بگویید خسیس.

This means that he never gives money to other people.

این بدان معناست که او هرگز به دیگران پول نمی دهد .

He never helps other people.

او هرگز به دیگران کمک نمی کند.

He just uses his money for himself.

او فقط از پولش برای خودش استفاده می کند.

But if you want to say it in a positive way, he's just careful about spending his money.

اما اگر می خواهید آن را به صورت مثبت بیان کنید، او فقط مراقب خرج کردن پول خود است.

He wants to make sure that it goes to the correct places, to the best people.

او می‌خواهد مطمئن شود که به مکان‌های صحیح، به بهترین افراد می‌رود.

You can say frugal.

می توان گفت مقتصد.

This is a term that has often been used to talk about me.

این اصطلاحی است که اغلب برای صحبت در مورد من استفاده شده است.

I'm a frugal person.

من آدم مقتصدی هستم

That means that I'm careful with my money.

یعنی من مواظب پولم هستم.

If I give money to someone else, I just want to make sure that it's used in the way that

اگر به دیگری پول بدهم، فقط می‌خواهم مطمئن شوم که از آن طوری استفاده می‌شود

they say it will be used.

که می‌گویند استفاده می‌شود.

I don't have problems donating, but I just want to make sure that it's in the best way,

من مشکلی برای اهدا ندارم، اما فقط می خواهم مطمئن شوم که به بهترین شکل انجام می شود،

so I'm careful with my money.

بنابراین مراقب پولم هستم.

I'm frugal.

من مقتصد هستم

Number 13: I could see the ... anger on his face by looking at his eyes.

شماره 13: با نگاه کردن به چشمانش می توانستم خشم را در چهره اش ببینم.

I could see the subtle anger on his face by looking at his eyes or I could see the sappy

با نگاه کردن به چشمانش می‌توانستم خشم ظریف چهره‌اش را ببینم یا با نگاه کردن به چشمانش می‌توانستم

anger on his face by looking at his eyes?

خشم خشن را در چهره‌اش ببینم؟

Is it subtle or sappy?

ظریف است یا خفن؟

Three, two, one.

سه دو یک.

I could see the subtle anger on his face by looking at his eyes.

با نگاه کردن به چشمانش می‌توانستم خشم ظریفی را در چهره‌اش ببینم .

The word subtle means not obvious.

لغت ظریف به معنای آشکار نیست.

Maybe it's a little bit hidden.

شاید کمی پنهان باشد.

You have to look carefully at his eyes to see his anger.

باید با دقت به چشمانش نگاه کرد تا عصبانیت او را دید.

It's subtle.

این ظریف است.

Do you notice something strange about the pronunciation of this word?

آیا متوجه چیز عجیبی در تلفظ این کلمه شده اید؟

There is a B, but it sounds like a D, subtle, subtle.

یک B وجود دارد، اما مانند یک D، ظریف، ظریف به نظر می رسد.

If you want some more information about how to pronounce the word subtle, I made a video

اگر اطلاعات بیشتری در مورد نحوه تلفظ کلمه subtle می خواهید، من یک ویدیو

about some of the most difficult words to pronounce up here, and one of those words

در مورد برخی از سخت ترین کلمات برای تلفظ در اینجا تهیه کردم، و یکی از آن

is the word subtle.

کلمات کلمه subtle است.

So, click on that video so that you can get some more details about its pronunciation.

بنابراین، روی آن ویدیو کلیک کنید تا بتوانید جزئیات بیشتری در مورد تلفظ آن دریافت کنید.

Number 14: My baby is the cutest baby in the whole world, but of course I'm ... But, of

شماره 14: بچه من نازترین بچه در کل جهان است، اما البته من ... اما،

course, I'm blasé.

البته، من بدبخت هستم.

But, of course, I'm biased.

اما، البته، من تعصب دارم.

Which of these B words is the correct word?

کدام یک از این کلمات B صحیح است؟

Well, we could say in three, two, one, my baby is the cutest baby in the whole world,

خوب، می توانیم در سه، دو، یک بگوییم، بچه من نازترین بچه در کل جهان است،

but I guess I'm biased.

اما حدس می زنم که من مغرضانه هستم.

Biased.

جانبدارانه.

The word bias has a specific meaning.

کلمه تعصب معنای خاصی دارد.

In fact, we use this word a lot in daily conversation.

در واقع ما از این کلمه در مکالمات روزانه زیاد استفاده می کنیم.

It means that you have a previous notion that kind of affects how you feel about other things.

این بدان معنی است که شما یک تصور قبلی دارید که به نوعی بر احساس شما در مورد چیزهای دیگر تأثیر می گذارد.

My baby is my child, so I'm going to have a different opinion than someone who doesn't

نوزاد من فرزند من است، بنابراین من نظر دیگری نسبت به کسی که فرزندم را نمی

know my child.

شناسد دارم.

Of course, all of my feelings about my child are going to be biased.

البته، تمام احساسات من در مورد فرزندم مغرضانه خواهد بود.

They're going to be affected by some previous idea.

آنها تحت تأثیر برخی ایده های قبلی قرار می گیرند .

I want to take a look at a quick cartoon so that you can get another example for the word

میخوام یه نگاهی به یک کارتون سریع بیندازم تا بتونید مثال دیگه ای برای کلمه

bias.

سوگیری بیارید.

Here we see a courtroom, and there is a lady who's being accused of being a witch.

اینجا ما یک دادگاه می بینیم، و خانمی وجود دارد که متهم به جادوگری است.

She says, "It makes no difference what I say.

او می‌گوید: "هیچ فرقی نمی‌کند من چه می‌گویم.

You've already decided that I'm guilty."

شما قبلاً تصمیم گرفته‌اید که من مقصر هستم."

This man had a previous notion that she is a witch.

این مرد قبلاً تصور می کرد که او یک جادوگر است.

She's guilty.

اون گناه داره

It doesn't matter what she says.

مهم نیست او چه می گوید.

He is going to continue to think that she's guilty.

او همچنان فکر می کند که او گناهکار است.

And the man here, he says something that reaffirms his belief.

و مرد اینجا، چیزی می گوید که باورش را دوباره تأیید می کند.

"Gasp!

Witches can read minds.

جادوگران می توانند ذهن ها را بخوانند.

She is a witch."

او یک جادوگر است.

He's just reaffirming what he already thinks, which also affirms what she thinks.

او فقط چیزی را که قبلاً فکر می کند، تأیید می کند، که همچنین آنچه را که او فکر می کند تأیید می کند.

Here, this man is biased.

اینجا این مرد مغرض است.

He has a previous notion that's affecting how he's currently behaving.

او تصور قبلی دارد که بر رفتار فعلی او تأثیر می گذارد.

Number 15, our final question.

شماره 15، آخرین سوال ما.

This is a question that I often get a lot, actually.

در واقع این سوالی است که اغلب برای من زیاد است.

How did you learn how to teach?

چگونه یاد گرفتید که چگونه تدریس کنید؟

And I might say it's just ... I guess.

و من ممکن است بگویم این فقط ... حدس می زنم.

It's just intuitive, I guess or it's just oblivious, I guess?

این فقط شهودی است، حدس می‌زنم یا فقط غافل است، حدس می‌زنم؟

Which one of these two words is correct?

کدام یک از این دو کلمه صحیح است؟

Intuitive or oblivious?

شهودی یا غافل؟

Three, two, one.

سه دو یک.

How did you learn how to teach, Vanessa?

چگونه یاد گرفتی که چگونه تدریس کنی، ونسا؟

Well, it's just intuitive, I guess.

خب، من حدس می‌زنم که فقط شهودی است.

Intuitive means that it came naturally for me.

شهودی به این معنی است که به طور طبیعی برای من آمده است.

It's something that was already within me and it came out.

این چیزی است که از قبل در درون من بود و بیرون آمد.

This is just partially true because I also did try to channel some good teachers that

این فقط تا حدی درست است زیرا من همچنین سعی کردم معلمان خوبی را

I've had and tried to emulate them, but we can say here it's intuitive.

که داشتم و سعی کردم از آنها تقلید کنم، کانالیزه کنم، اما می‌توانیم بگوییم که این کار شهودی است.

It came from within me.

از درون من آمد.

Well, what about that other word, oblivious?

خوب، در مورد آن کلمه دیگر، غافل چطور؟

Do you recognize this word from the first vocabulary test?

آیا این کلمه را از اولین تست واژگان تشخیص می دهید؟

I hope so.

امیدوارم.

If not, make sure you check out that video.

اگر نه، حتما آن ویدیو را ببینید.

Oblivious and intuitive are not the same thing.

غافل و شهودی یک چیز نیستند.

We could say that, well, I guess my teaching was just intuitive.

می‌توانیم بگوییم، خوب، حدس می‌زنم تدریس من فقط شهودی بود.

I just knew it within my mind without having to study.

من فقط بدون نیاز به مطالعه آن را در ذهنم می دانستم .

How did you do on this test?

در این آزمون چگونه عمل کردید؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

What was your final score?

نمره نهایی شما چند بود؟

Also, I have a challenge for you.

ضمناً من یک چالش برای شما دارم.

Try to make a sentence with one of these new vocabulary words.

سعی کنید با یکی از این لغات جدید جمله بسازید .

Use it in a sentence correctly, and read it out loud so that you can test your speaking

آن را در یک جمله به درستی استفاده کنید و آن را با صدای بلند بخوانید تا بتوانید ماهیچه های صحبت کردن خود را آزمایش کنید

muscles and also try to ingrain it in your memory as easily as possible.

و همچنین سعی کنید تا حد امکان آن را در حافظه خود ثبت کنید .

Thank you so much for learning English with me, and I'll see you again next Friday for

از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای

a new lesson here on my YouTube channel.

یک درس جدید در کانال یوتیوب خود می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.