I use these words every day: English Vocabulary Lesson

Vanessa: Sorry, I can't help you. I'm off the clock. If I  

ونسا: متاسفم، نمی توانم کمکت کنم. من ساعت را خاموش کرده ام. اگر

said this to you, would you know what I was saying  or would your heart start to pound, your palms  

این را به شما می‌گفتم، می‌دانستید چه می‌گویم یا قلبتان شروع به تپیدن می‌کرد، کف دست‌هایتان

get a little sweaty, and you think, I don't know  how to respond to that. Well, never fear. Today,  

کمی عرق می‌کرد، و فکر می‌کنید، نمی‌دانم چگونه به آن پاسخ دهم. خب هرگز نترس امروز،

I'm going to help you learn 10 phrases that I use  every day, and you can too. Hi, I'm Vanessa from  

می‌خواهم به شما کمک کنم 10 عبارتی را یاد بگیرید که هر روز از آنها استفاده می‌کنم، و شما هم می‌توانید. سلام، من ونسا هستم از

SpeakEnglishWithVanessa.com. Like always, I have  created a free PDF worksheet with all of today's  

SpeakEnglishWithVanessa.com. مثل همیشه، من یک کاربرگ PDF رایگان با تمام

important everyday vocabulary definitions and  sample sentences. Plus, at the bottom of the free  

تعاریف واژگان مهم روزمره امروزی و جملات نمونه ایجاد کرده‌ام. به‌علاوه، در پایین

worksheet, you can answer Vanessa's challenge  question so that you never forget what you've  

کاربرگ رایگان، می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید تا هرگز آموخته‌های خود را فراموش نکنید

learned. All right, are you ready to get started?  Let's get started with phrase number one that I  

. بسیار خوب، آیا برای شروع آماده اید؟ بیایید با عبارت شماره یک شروع کنیم که من

use every day, and you can too. Phrase number one  is I just need more minutes. All of these phrases  

هر روز از آن استفاده می‌کنم و شما هم می‌توانید. عبارت شماره یک این است که من فقط به دقیقه های بیشتری نیاز دارم. همه این عبارات

are phrases that I use at the end of  the day or near the end of the day.

عباراتی هستند که من در پایان روز یا نزدیک به پایان روز استفاده می‌کنم.

So what do you think that this one means?  When would I use this? Take a look at the  

پس به نظر شما این یکی به چه معناست؟ چه زمانی از این استفاده کنم؟ به

sample sentence. I just need a few more  minutes until I start making dinner. Well,  

جمله نمونه نگاهی بیندازید. فقط چند دقیقه دیگر نیاز دارم تا شروع کنم به درست کردن شام. خب،

making dinner takes energy and effort, so  do you get the feeling that I'm tired? Yes.  

درست کردن شام انرژی و تلاش می‌خواهد، پس آیا احساس می‌کنید من خسته هستم؟ بله.

I want to rest for a few more minutes. So  often when my husband comes home from work,  

می خواهم چند دقیقه دیگر استراحت کنم. بنابراین اغلب وقتی شوهرم از سر کار به خانه می‌آید،

at the end of the day he says this. I just  need five minutes of quiet before I help with  

در پایان روز این را می‌گوید. من فقط به پنج دقیقه سکوت نیاز دارم تا به

the kids in the house. Well, this is a very  reasonable request. He's had a busy day and  

بچه های خانه کمک کنم. خب، این یک درخواست بسیار منطقی است. او یک روز پرمشغله را سپری کرده است و به

he needs a five-minute time slot just to have  some quiet before he jumps into the next job,  

یک فرصت پنج دقیقه ای نیاز دارد تا قبل از اینکه به کار بعدی بپرد،

which is helping with the kids and the house. I  just need five more minutes please. Phrase number  

که به بچه ها و خانه کمک می کند، کمی آرام باشد. فقط پنج دقیقه دیگر نیاز دارم لطفا. عبارت شماره

two that I use every day at the end of the day,  and you can too, is this one. To wrap things up.

دو که من هر روز در پایان روز استفاده می‌کنم، و شما هم می‌توانید، این یکی است. برای جمع کردن کارها

Do you think I'm wrapping a birthday present?  Nope. Take a look at this sentence. Give me a  

فکر میکنی دارم کادو تولد میبندم؟  نه به این جمله دقت کنید. یک دقیقه به من فرصت دهید

minute to wrap things up with work and then  I can help with dinner. To wrap things up  

تا کار را جمع بندی کنم و سپس می توانم در مورد شام کمک کنم. برای جمع کردن

with work. Here, we're talking about simply  finishing a task. I need to finish this task  

کارها  . در اینجا، ما در مورد به پایان رساندن یک کار صحبت می کنیم. باید این کار را تمام کنم

and then I can go on to the next thing, helping  with the kids. I use the word things here because  

و سپس می‌توانم به کار بعدی بروم، به بچه‌ها کمک کنم. من در اینجا از کلمه چیزها استفاده می‌کنم زیرا

in English we often use the word things just as  a stand-in for a general concept. I didn't tell  

در انگلیسی ما اغلب از کلمه چیزها به عنوان یک مفهوم کلی استفاده می‌کنیم. من

you the details of the project I'm working  on. I just said I need to wrap things up,  

جزئیات پروژه ای را که روی آن کار می کنم به شما نگفتم . من فقط گفتم باید همه چیز را جمع بندی کنم،

and this is a great fixed phrase  that you can use. In my daily life,  

و این یک عبارت ثابت عالی است که می توانید از آن استفاده کنید. در زندگی روزمره،

I try to wrap things up with work before  my kids get home from school. This way I'm  

سعی می‌کنم قبل از اینکه بچه‌هایم از مدرسه به خانه بروند، همه چیز را با کار جمع کنم. به این ترتیب من

not scrambling and trying to wrap up the project  for work and help the kids transition back home.

تلاش نمی کنم و سعی نمی کنم پروژه را برای کار به پایان برسانم و به بچه ها کمک کنم تا به خانه برگردند.

That's too complicated, right? If you've ever  been in that situation, you know. So I try to wrap  

خیلی پیچیده است، درست است؟ اگر تا به حال در آن موقعیت قرار گرفته اید، می دانید. بنابراین سعی می‌کنم

things up with work before they come home from  school. I try to finish my work projects before  

قبل از اینکه از مدرسه به خانه برگردند، کارها را با کار جمع کنم . سعی می‌کنم پروژه‌های کاری‌ام را قبل از اینکه

they come home from school. Phrase number three  that I often use at the end of the day is to call  

از مدرسه به خانه بیایند، تمام کنم. عبارت شماره سه که اغلب در پایان روز استفاده می‌کنم این است که

it a day. Am I calling a day? Hello, day? Where  are you? No, I'm not calling a day. Instead, when  

آن را در روز صدا می‌کنم. آیا من یک روز زنگ می زنم؟ سلام روز؟ کجا هستید؟ نه، من یک روز زنگ نمی زنم. درعوض، وقتی

we call it a day, make sure you have all the words  in this phrase, we're simply talking about, I'm  

آن را یک روز می نامیم، مطمئن شوید که همه کلمات در این عبارت را دارید، ما به سادگی درباره آن صحبت می کنیم،

done with work. I'm going to shut off my computer.  So you might say that exactly. In fact, I'm going  

کارم تمام شده است. من قصد دارم کامپیوترم را خاموش کنم. بنابراین ممکن است دقیقاً این را بگویید. در واقع، من

to call it a day and turn off my computer. It  just means my work brain is turned off and now  

یک روز با آن تماس می‌گیرم و رایانه‌ام را خاموش می‌کنم. این فقط به این معنی است که مغز کار من خاموش است و اکنون

the evening can begin. This is actually a  phrase that's often used in the workplace.

عصر می تواند شروع شود. این در واقع عبارتی است که اغلب در محل کار استفاده می شود.

If you're having a meeting or everyone seems  to be working hard, but it's really close to  

اگر جلسه‌ای دارید یا به نظر می‌رسد همه سخت کار می‌کنند، اما واقعاً به

the end of the day, your manager or someone else  might say, "Hey everyone, let's just call it a day  

پایان روز نزدیک است، مدیرتان یا شخص دیگری ممکن است بگوید: "سلام، بیایید یک روز به آن زنگ بزنیم

and start again tomorrow," is the words you love  to hear, right? It means let's finish what we're  

و فردا دوباره شروع کنیم." آیا کلماتی که دوست دارید بشنوید، درست است؟ یعنی بیایید کاری را که

working on and start again tomorrow. Let's just  call it a day. We've been working so hard. Phrase  

روی آن کار می‌کنیم تمام کنیم و فردا دوباره شروع کنیم. بیایید آن را یک روز بنامیم. ما خیلی سخت کار کرده ایم. عبارت

number four that I use every day at the end of  the day, and you can too, is to be off the clock.

شماره چهار که من هر روز در پایان روز استفاده می‌کنم، و شما هم می‌توانید، این است که ساعت را خاموش کنید.

Take a look at this sample sentence. I'm off  the clock, so I'm not checking my email again  

به این نمونه جمله نگاه کنید. من ساعت خاموش هستم ، بنابراین تا فردا صبح دیگر ایمیلم را بررسی نمی‌کنم

until tomorrow morning. Your work brain has  turned off and now it's time to start the  

. مغز کار شما خاموش شده است و اکنون وقت آن است که

rest of your evening. I'm off the clock. Now,  I know that this is kind of a cultural concept.  

بقیه عصر خود را شروع کنید. من ساعت را خاموش کرده ام. اکنون، می دانم که این یک نوع مفهوم فرهنگی است.

Some countries expect you to be able to respond  to an email or a message from work at any time,  

برخی کشورها از شما انتظار دارند که بتوانید در هر زمانی به ایمیل یا پیامی از محل کار خود پاسخ دهید،

but in other countries, if you are off the clock,  well, you're not going to respond to anything for  

اما در کشورهای دیگر، اگر ساعت کاری ندارید، خوب، تا روز بعد به هیچ چیز برای کار پاسخ ندهید.

work until the next day, and it's healthy to have  a good work life balance, right? It's important.

و داشتن تعادل خوب در زندگی کاری سالم است، درست است؟ مهم است.

Every day English phrase number five that Dan, my  husband uses and he wishes that he could use it  

هر روز عبارت انگلیسی شماره پنج که دن، شوهرم از آن استفاده می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند هر روز از آن استفاده کند،

every day is this one. To kick off my shoes  or to kick back and relax. Take a look at  

این یکی است. برای پا گذاشتن کفش‌هایم یا لگد زدن به عقب و استراحت. به

this sample sentence. When Dan gets home from  work, he would like to kick off his shoes and  

این جمله نمونه نگاهی بیندازید. وقتی دن از سر کار به خانه می‌رسد، دوست دارد کفش‌هایش را در بیاورد و

just kick back and relax. Well, because I used  the verb would like to, do you think that this  

فقط با لگد به عقب برگردد و استراحت کند. خوب، چون من از فعل want to استفاده کردم، به نظر شما این

happens? Nope. If you are a parent, you know that  your work never ends until the kids go to bed,  

اتفاق می افتد؟ نه اگر والدین هستید، می‌دانید که تا زمانی که بچه‌ها به رختخواب نروند، کارتان هرگز تمام نمی‌شود،

and we have some phrases for that at the end of  this lesson. So we could say, after I finish work,  

و ما در پایان این درس عباراتی برای آن داریم . بنابراین می‌توانیم بگوییم، پس از پایان کار،

I kick off my shoes and it has the idea that  you kind of do it quickly. You're so excited  

کفش‌هایم را در می‌آورم و به این فکر می‌کنم که شما به سرعت این کار را انجام می‌دهید. شما خیلی هیجان‌زده هستید

about relaxing, being comfortable, I kick off  my shoes, and then you kick back and relax.

از اینکه آرام باشید، راحت باشید، من کفش‌هایم را پا می‌کنم ، و سپس شما به عقب برمی‌گردید و استراحت می‌کنید.

I imagine you laying on the couch just with  nothing to do. Isn't that such a great feeling?  

تصور می‌کنم که روی مبل دراز کشیده‌اید و کاری ندارید انجام دهید. آیا این احساس فوق العاده ای نیست؟

And then all your kids jump on you. If you're  a parent, you don't really get to kick back and  

و بعد همه بچه هایت روی تو می پرند. اگر شما یک والدین هستید، واقعاً نمی‌توانید

relax very often, but this is the idea that at  the end of the day, a new phase starts and you  

خیلی وقت‌ها استراحت کنید، اما این ایده این است که در پایان روز، مرحله جدیدی شروع می‌شود و

can try to kick back and relax. The next everyday  English phrase is one for busy people. It's this,  

می‌توانید سعی کنید به عقب برگردید و آرام شوید. عبارت انگلیسی روزمره بعدی برای افراد پرمشغله است. این

to do a turnaround. Sometimes we add a word  here, to do a quick turnaround. Take a look  

برای انجام یک چرخش است. گاهی اوقات یک کلمه را در اینجا اضافه می‌کنیم تا یک چرخش سریع انجام دهیم.

at this sentence. After I finish work, I have to  do a quick turnaround to get ready for my tennis  

به این جمله نگاهی بیندازید. پس از پایان کار، باید یک چرخش سریع انجام دهم تا برای بازی تنیس آماده شوم

game. You can get the sense here that there's not  a lot of time in between work and the tennis game,  

. در اینجا می‌توانید این حس را دریافت کنید که بین کار و بازی تنیس زمان زیادی وجود ندارد،

so I need to come home, do a quick turnaround.  I'm probably not really spinning in circles,  

بنابراین باید به خانه بیایم و یک چرخش سریع انجام دهم. احتمالاً من واقعاً در دایره نمی چرخم،

but it's that idea. You feel busy. You have  to change your clothes. You have to get in  

اما این ایده همین است. احساس می کنید مشغول هستید. باید لباست را عوض کنی. باید ذهنیت تنیس را در خود ایجاد کنید

the mindset for tennis. I have to do a quick  turnaround to get ready for my tennis game.

. من باید یک چرخش سریع انجام دهم تا برای بازی تنیس خود آماده شوم.

Phrase number seven that I use every day, at  the end of the day, it is to get someone set  

عبارت شماره هفت که من هر روز استفاده می‌کنم، در پایان روز، این است که شخصی را

up. Take a look at the sample sentence. As soon  as I get the kids set up with their homework,  

تنظیم کنم. به نمونه جمله نگاه کنید. به محض اینکه بچه‌ها را با تکالیفشان آماده کنم،

I'll start dinner. We get the idea that I'm  helping them to get started with their homework,  

شام را شروع می‌کنم. ما این ایده را داریم که به آنها کمک می‌کنم تا تکالیف خود را شروع کنند،

and that's really the concept of this phrasal  verb. To get someone set up is to get someone  

و این واقعاً مفهوم این فعل عبارتی است. راه‌اندازی شخصی به معنای راه‌اندازی شخصی است

started. And this is often the case with kids,  right? If they have some homework, maybe they need  

. و این اغلب در مورد بچه ها اتفاق می افتد، درست است؟ اگر آنها تکالیفی دارند، شاید لازم باشد

to read a couple chapters in a book, or maybe they  need to practice some writing. Well, most kids  

چند فصل از یک کتاب را بخوانند، یا شاید نیاز به تمرین نوشتن داشته باشند. خب، بیشتر بچه‌ها قرار

aren't going to come home from school, sit at the  table, open their book and just do their homework.

نیست از مدرسه به خانه بیایند، پشت میز بنشینند، کتابشان را باز کنند و فقط تکالیفشان را انجام دهند.

They need a little bit of help from parents,  right? So you might help them open their backpack,  

آنها به کمی کمک والدین نیاز دارند، درست است؟ بنابراین می‌توانید به آن‌ها کمک کنید تا کوله‌پشتی‌شان را باز کنند،

ask what their homework is, get them a snack.  You're getting them prepared to begin their  

بپرسید تکالیفشان چیست، برایشان میان‌وعده تهیه کنید. شما آنها را آماده می کنید تا تکالیف خود را شروع کنند

homework. You get the kids set up with their  homework. I also use this around dinner time.  

. بچه‌ها را با تکالیف خود آماده می‌کنید . من هم در زمان شام از این استفاده می کنم.

I say I need to get my baby set up in her high  chair before I bring the food to the table. My  

من می گویم باید قبل از اینکه غذا را روی میز بیاورم، کودکم را روی صندلی بلندش بگذارم.

baby is at an age where she is running everywhere,  grabbing everything, a little bit of a destructive  

کودک من در سنی است که همه جا می دود، همه چیز را به چنگ می آورد، کمی یک

stage, and it's hard to get dinner on the table  in a neat way if she's running around. So I will  

صحنه مخرب است، و اگر در حال دویدن باشد، خوردن شام روی میز سخت است . بنابراین من

get my baby set up in her high chair. I'll put  her in the high chair, clip her in, lock her in,  

کودکم را روی صندلی بلندش قرار می دهم. او را روی صندلی بلند می‌گذارم، گیره‌اش را می‌بندم، می‌بندمش،

and then I can bring something hot to the table  safely, so I will get my baby set up at the table.

و سپس می‌توانم با خیال راحت چیزی داغ را روی میز بیاورم ، بنابراین نوزادم را روی میز قرار می‌دهم.

Vocabulary phrase number eight that I use every  day in the evenings, and I hope happens almost  

عبارت واژگان شماره هشت که من هر روز در عصرها استفاده می‌کنم، و امیدوارم تقریباً

every day is to spend some quality time. Take  a look at this. My family tries to spend some  

هر روز اتفاق بیفتد، این باشد که مدتی با کیفیت بگذرانم. به این نگاه کنید. خانواده‌ام سعی می‌کنند

quality time together each evening before we go  to bed. Sometimes this is just a simple act of  

هر شب قبل از رفتن به رختخواب، مقداری وقت با کیفیت را با هم بگذرانند . گاهی اوقات این فقط یک عمل ساده از

sitting on the stairs of our deck and watching  the sunset together. It's quite simple, but it's  

نشستن روی پله های عرشه و تماشای غروب خورشید با هم است. بسیار ساده است، اما

effective. We're all together. We're physically  together, and we're emotionally together. This  

موثر است. ما همه با هم هستیم ما از لحاظ فیزیکی با هم هستیم و از نظر احساسی با هم هستیم. این به معنای

is spending quality time together. You can use  this in a negative sense as well. You might say,  

گذراندن زمان با کیفیت با هم است. می‌توانید از این به معنای منفی نیز استفاده کنید. شاید بگویید،

we had such a busy week. I felt like we were going  from activity to activity to activity. We never  

هفته شلوغی داشتیم. احساس می‌کردم از فعالیتی به فعالیت دیگر می‌رویم. ما هرگز نمی‌توانیم

really got to spend quality time together.  I hope that this weekend will be different.

واقعاً زمان با کیفیتی را با هم بگذرانیم. امیدوارم این آخر هفته متفاوت باشد.

Vocabulary phrase number nine that I use every day  at the end of the day is to unwind. Take a look at  

عبارت واژگانی شماره نه که من هر روز در پایان روز استفاده می‌کنم برای آرام کردن است. به این نگاه کنید

this. Here I have a string and I am unwinding  it. What do you think this means figuratively,  

. در اینجا من یک رشته دارم و دارم آن را باز می کنم . به نظر شما این به معنای مجازی چیست،   اینکه

to talk about us and our bodies at the end  of the day. We could say this. Before bed,  

در پایان روز درباره ما و بدنمان صحبت کنیم . می توانستیم این را بگوییم. قبل از خواب،

I like to unwind by reading a book and journaling.  We get the sense that during the day, my body and  

دوست دارم با خواندن کتاب و روزنامه نگاری استراحت کنم. ما این حس را داریم که در طول روز، بدن و

my mind are feeling tight, intense, and then at  the end of the day when I read a book or journal,  

ذهنم احساس سفت و سختی می‌کنند و سپس در پایان روز وقتی کتاب یا مجله می‌خوانم،

my body feels relaxed. I can unwind. You  might unwind by doing these kind of more  

بدنم احساس آرامش می‌کند. من می توانم آرام شوم. ممکن است با انجام این نوع

passive activities like reading or you might  unwind by doing what my husband, Dan, does.

فعالیت‌های منفعلانه‌تر مانند خواندن آرام شوید یا با انجام کاری که شوهرم، دن، انجام می‌دهد، آرام شوید.

Take a look at this. When he gets home from  work, Dan likes to unwind by going for a run.  

به این نگاه کنید. وقتی از سر کار به خانه می‌رسد، دن دوست دارد با دویدن آرام شود.

Sometimes these physical activities can really  help your mind and body feel less stressed,  

گاهی اوقات این فعالیت‌های فیزیکی واقعاً می‌توانند به ذهن و بدن شما کمک کنند که استرس کمتری داشته باشند،

so you can unwind by reading or by being more  physical and going for a run. Sometimes he pushes  

بنابراین می‌توانید با خواندن یا با داشتن بدنی بیشتر و دویدن آرام شوید. گاهی اوقات او

our baby in the stroller, and that's the ultimate  physical activity, right? You're using your arms,  

کودک ما را در کالسکه هل می دهد و این نهایت فعالیت بدنی است، درست است؟ شما از بازوها، از

your whole body muscles, and you can unwind at  the end of the day and she has a great time too.

عضلات کل بدنتان استفاده می‌کنید، و می‌توانید در پایان روز آرام شوید و او نیز اوقات خوبی را سپری می‌کند.

And our final 10th English phrase that I use every  day at the end of the day, the very end of the  

و آخرین دهمین عبارت انگلیسی ما که من هر روز در پایان روز استفاده می‌کنم، آخر

day, and you can too, is downtime. Take a look at  this sentence. Finally, after the kids have gone  

روز، و شما هم می‌توانید، از کار افتادگی است. به این جمله نگاهی بیندازید. سرانجام، پس از اینکه بچه‌ها

to bed, Dan and I can enjoy some true downtime.  What do you think this means? It means we have  

به رختخواب رفتند، من و دن می‌توانیم از استراحت واقعی لذت ببریم.  به نظر شما این به چه معناست؟ این بدان معناست که ما هیچ

no responsibilities. The house is quiet. We can  truly sit and relax our bodies and our minds. So  

مسئولیتی نداریم. خونه ساکته ما واقعاً می‌توانیم بنشینیم و بدن و ذهن خود را آرام کنیم. بنابراین

usually for downtime, we might read, we might do a  puzzle, we might watch TV, we might chat together.  

معمولاً برای زمان استراحت، ممکن است بخوانیم، ممکن است یک پازل بسازیم، ممکن است تلویزیون تماشا کنیم، ممکن است با هم چت کنیم.

We might just move around the house, cleaning up,  doing some little things, but it feels relaxing.

ممکن است فقط در خانه حرکت کنیم، تمیز کنیم، کارهای کوچکی انجام دهیم، اما احساس آرامش می کنیم.

It's important to have a little  bit of downtime each day,  

مهم است که هر روز کمی استراحت داشته باشید،

and I think this is true for adults and for  children. If your children lead busy lives,  

و فکر می‌کنم این برای بزرگسالان و کودکان صادق است . اگر فرزندان شما زندگی پرمشغله‌ای داشته باشند،

they go to school and then they have  an activity, then another activity,  

به مدرسه می‌روند و سپس یک فعالیت، سپس فعالیت دیگر،

then another activity, and then dinner and  then homework, and they go to bed, where's  

سپس فعالیت دیگری، و بعد شام و سپس تکالیف، و آنها به رختخواب می‌روند،

the room to breathe? They need some downtime as  well. So make sure that everyone in your family  

اتاق برای نفس کشیدن کجاست؟ آنها به مدتی از کار افتادن نیز نیاز دارند . بنابراین مطمئن شوید که همه اعضای خانواده شما

gets at least 15 to 20 minutes of downtime  doing absolutely nothing. It feels so great.

حداقل 15 تا 20 دقیقه استراحت داشته باشند و مطلقاً هیچ کاری انجام ندهند. حس خیلی خوبی داره

Well, thank you so much for learning these 10  everyday English phrases that I use every day, and  

خوب، بسیار سپاسگزارم برای یادگیری این 10 عبارت انگلیسی روزمره که من هر روز از آنها استفاده می کنم، و

now you can too. I have a question for you that  I would like you to answer in the comments. What  

اکنون شما هم می توانید. من یک سوال از شما دارم که دوست دارم در نظرات به آن پاسخ دهید.

do you like to do for your downtime. When you have  no responsibilities, nothing else that you need to  

دوست دارید برای زمان استراحت خود چه کاری انجام دهید. وقتی هیچ مسئولیتی ندارید، هیچ چیز دیگری که باید

do, what do you do to help your mind unwind during  your downtime? Let me know in the comments. I  

انجام دهید، چه کاری انجام می‌دهید تا در زمان استراحت ذهنتان آرام شود ؟ در نظرات به من اطلاع دهید.

can't wait to see what you have to say. And don't  forget to download the free PDF worksheet with all  

نمی‌توانم منتظر بمانم تا ببینم شما چه می‌گویید. و فراموش نکنید که کاربرگ PDF رایگان را با تمام

of today's important everyday expressions,  definitions, sample sentences, and you can  

عبارات مهم روزمره امروزی، تعاریف، جملات نمونه بارگیری کنید و می‌توانید به

answer Vanessa's challenge question so that you  never forget what you've learned. You can click  

سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید تا هرگز آموخته‌های خود را فراموش نکنید. امروز می‌توانید

on the link in the description to download this  free PDF worksheet today. It is my gift to you.

روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا این کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید. هدیه من به شماست

Well, thank you so much for learning English  with me, and I'll see you again next Friday  

خوب، از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم ، و جمعه آینده

for a new lesson here on my YouTube channel.  Bye. But wait, do you want more? I recommend  

برای یک درس جدید در کانال YouTube من دوباره شما را می بینم. خداحافظ اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم

watching this video next where you  will learn a phrase that everyone does,  

این ویدیوی بعدی را تماشا کنید که در آن عبارتی را یاد می‌گیرید که همه آن را انجام می‌دهند،

but we should not do. What is it? Well,  I'll see you in that video to find out.

اما ما نباید این کار را انجام دهیم. چیست؟ خب، من شما را در آن ویدیو می بینم تا بفهمم.