7 Essential GET Expressions: Advanced English Grammar

Hi.

سلام.

I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Let's talk about seven essential sentences using the word get.

بیایید در مورد هفت جمله ضروری با استفاده از کلمه get صحبت کنیم.

If you've ever been confused about the word get, you're not alone.

اگر تا به حال در مورد کلمه دریافت اشتباه گرفته اید، تنها نیستید.

There are tens, hundreds, thousands, maybe even millions of expressions that use the

ده ها، صدها، هزاران، شاید حتی میلیون ها عبارت وجود دارد که از

word get in English.

کلمه get در انگلیسی استفاده می کنند.

This can be bad news or overwhelming for English learners.

این می تواند برای زبان آموزان انگلیسی خبر بد یا طاقت فرسا باشد.

But guess what?

اما حدس بزنید چی؟

Today I'm going to share with you the most essential get expressions in my opinion.

امروز میخواهم ضروری ترین عبارات را از نظر من با شما به اشتراک بگذارم.

These are the ones that I personally use the most and often on a daily basis.

اینها مواردی هستند که من شخصاً بیشتر و اغلب به صورت روزانه از آنها استفاده می کنم.

So feel free to find more get expressions.

بنابراین برای یافتن عبارات بیشتر احساس راحتی کنید.

There are plenty of others.

تعداد دیگری نیز زیاد است.

But today I want to share these seven with you so that you can memorize those sentences

اما امروز می خواهم این هفت گانه را با شما به اشتراک بگذارم تا بتوانید آن جملات

and use them yourself specifically in daily conversation.

را حفظ کنید و خودتان به طور خاص در مکالمات روزانه از آنها استفاده کنید .

The first get sentence is got eight hours of sleep last night.

اولین جمله دریافت هشت ساعت خواب شب گذشته است.

As a new mom, I often talk about sleep with my other mom friends.

به عنوان یک مادر جدید، اغلب در مورد خواب با سایر دوستان مادرم صحبت می کنم.

And something amazing happened recently.

و اخیراً اتفاق شگفت انگیزی رخ داد.

My baby started sleeping longer especially at night, which is beautiful.

کودک من به خصوص شب ها شروع به خواب طولانی تری کرد که بسیار زیباست.

So I often say how many hours of sleep I got.

بنابراین اغلب می گویم چند ساعت خوابیده ام.

So you could say, "I'm so tired.

بنابراین می توانید بگویید: "خیلی خسته هستم.

I only got three hours of sleep last night."

دیشب فقط سه ساعت خوابیدم."

You're talking about how long you slept, but you can say get or got.

شما در مورد مدت زمانی که خوابیده اید صحبت می کنید، اما می توانید بگویید دریافت یا دریافت کرد.

I got three hours of sleep.

سه ساعت خوابیدم

I hope that I can get eight hours of sleep tonight.

امیدوارم امشب هشت ساعت بخوابم .

The second sentence is, it's easy to get distracted by social media.

جمله دوم این است که به راحتی توسط رسانه های اجتماعی پرت می شوید.

I was talking with my friend the other day about Facebook and Instagram and even YouTube.

روز پیش با دوستم درباره فیس بوک و اینستاگرام و حتی یوتیوب صحبت می کردم.

It's so easy to get distracted because it's always there and we don't need to be bored

منحرف شدن بسیار آسان است زیرا همیشه وجود دارد و ما دیگر نیازی به حوصله نداریم

anymore because there's always something to look at.

زیرا همیشه چیزی برای نگاه کردن وجود دارد.

And that has pros and cons.

و این مزایا و معایب دارد.

Personally, I don't like to get distracted by Facebook or other social media, so I often

من شخصاً دوست ندارم توسط فیس بوک یا سایر رسانه های اجتماعی پرت شوم، بنابراین اغلب

talk about this.

در مورد این موضوع صحبت می کنم.

I'm trying to not get distracted.

سعی می کنم حواسم پرت نشود.

I'm trying to focus.

من سعی می کنم تمرکز کنم.

Of course, you can add a lot of different words at the end of the sentence.

البته می توانید در انتهای جمله کلمات مختلف زیادی اضافه کنید.

I'm getting hungry.

دارم گرسنه میشم

I got bored.

حوصله ام سر رفت

I got distracted.

حواسم پرت شد.

You can use a lot of words at the end.

در پایان می توانید از کلمات زیادی استفاده کنید.

But I wanted to share this sentence get distracted with you because I feel like we can use this

اما می‌خواستم این جمله حواس پرت را با شما به اشتراک بگذارم زیرا احساس می‌کنم می‌توانیم

a lot in daily life.

از آن در زندگی روزمره زیاد استفاده کنیم.

My third sentence is he got home at 5:00pm every day.

جمله سوم من این است که او هر روز ساعت 5 بعد از ظهر به خانه می رسد.

He got home this expression to get home, it can be used a lot because maybe you go to

او این عبارت را برای رسیدن به خانه به خانه رساند، می توان از آن بسیار استفاده کرد زیرا شاید به

school or you go to work or you just are doing some activities.

مدرسه می روید یا سر کار می روید یا فقط مشغول انجام برخی فعالیت ها هستید.

You're going to get home at a specific time.

در یک ساعت مشخص به خانه می روید.

And often we ask each other maybe family members or friends, when are you going to get home?

و اغلب از همدیگر می‌پرسیم شاید اعضای خانواده یا دوستان، کی قرار است به خانه برگردید؟

Or what happened last night?

یا دیشب چه اتفاقی افتاد؟

When did you get home?

کی به خانه رسیدی؟

So this fixed expression, get home, can be really useful.

بنابراین این عبارت ثابت، بازگشت به خانه، می تواند واقعا مفید باشد.

I want to share a quick story so that you can remember this expression.

من می خواهم یک داستان سریع به اشتراک بگذارم تا بتوانید این عبارت را به خاطر بسپارید.

When I was younger, my ... when I was a child actually, my dad used to go to work early,

وقتی کوچکتر بودم، وقتی بچه بودم، پدرم زودتر سر کار می رفت،

maybe 7:00 or so.

شاید ساعت 7:00 یا بیشتر.

And he used to get home at 5:00.

و ساعت 5:00 به خانه می رسید.

He had the choice to go to work later, maybe 8:00 and come home later.

او این انتخاب را داشت که دیرتر، شاید ساعت 8:00 سر کار برود و دیرتر به خانه بیاید.

So it was possible that he could get home at 6:00 or 7:00.

بنابراین این امکان وجود داشت که او بتواند در ساعت 6:00 یا 7:00 به خانه برسد.

But he decided to spend more time with us as a family, so he decided that he would go

اما او تصمیم گرفت که زمان بیشتری را به عنوان خانواده با ما بگذراند، بنابراین تصمیم گرفت که

to work earlier and he would get home earlier so he could spend time with us.

زودتر به سر کار برود و زودتر به خانه برسد تا بتواند با ما وقت بگذراند.

So I want to know for you What time do you get home?

بنابراین من می خواهم برای شما بدانم چه ساعتی به خانه می روید؟

The fourth sentence goes with the previous sentence.

جمله چهارم با جمله قبلی می آید .

It is I got back from vacation yesterday, but I'm still tired.

دیروز از تعطیلات برگشتم اما هنوز خسته ام.

If you've ever experienced this, let me know in the comments.

اگر تا به حال این را تجربه کرده اید، در نظرات به من بگویید .

I know when I go on vacation, sometimes I want to do stuff all the time and go see stuff

می‌دانم وقتی به تعطیلات می‌روم، گاهی اوقات دلم می‌خواهد همیشه کارهایی را انجام دهم و بروم چیزهایی را ببینم

and then vacation's over, I feel even more tired than at the beginning.

و بعد تعطیلات تمام می‌شود، حتی بیشتر از ابتدا احساس خستگی می‌کنم.

So you can use this expression for whenever you get home.

بنابراین می توانید هر زمان که به خانه می رسید از این عبارت استفاده کنید.

So you can say, "I got back from vacation.

بنابراین می توانید بگویید: "من از تعطیلات برگشتم.

I got back from work.

از سر

I got back from," plus that place that you were at.

کار برگشتم. از آنجا برگشتم" به اضافه آن جایی که شما در آن بودید .

Maybe you were at your friend's house.

شاید تو خونه دوستت بودی

"I got back from her house last night.

"دیشب از خانه

I got back from the concert late."

او برگشتم. دیر از کنسرت برگشتم."

Great.

عالی.

You can use this all together.

می توانید از همه اینها با هم استفاده کنید.

Where did you get home from?

از کجا به خانه رسیدی؟

I got home from, I got back from that place.

از آنجا به خانه رسیدم، از آن مکان برگشتم.

The fifth sentence is one that I use a couple days ago actually.

جمله پنجم جمله ای است که من چند روز پیش استفاده کردم.

I have a little secret.

من یک راز کوچک دارم.

I know a lot of you enjoy TV shows and movies.

می دانم که بسیاری از شما از برنامه های تلویزیونی و فیلم ها لذت می برید.

But personally I'm not really a big fan of watching TV.

اما من شخصاً طرفدار زیاد تماشای تلویزیون نیستم.

The only TV shows I watch are documentaries or something like that.

تنها برنامه های تلویزیونی که می بینم مستند یا چیزی شبیه به آن است.

But the other day my husband and I decided to try to watch the TV show Friends.

اما روز دیگر من و شوهرم تصمیم گرفتیم که برنامه تلویزیونی دوستان را تماشا کنیم.

I know this is super popular and a lot of people enjoy using it for English.

من می دانم که این بسیار محبوب است و بسیاری از مردم از استفاده از آن برای انگلیسی لذت می برند.

But for me for my personal enjoyment, I don't really enjoy watching that type of thing.

اما برای من برای لذت شخصی، من واقعاً از تماشای این نوع چیزها لذت نمی برم.

But we thought, let's give it a try.

اما ما فکر کردیم، بیایید آن را امتحان کنیم.

Let's try to watch this TV show.

بیایید سعی کنیم این برنامه تلویزیونی را تماشا کنیم.

It's so popular, right?

این خیلی محبوب است، درست است؟

Let's ... it's got to be great.

بیایید ... باید عالی باشد.

Well, after we watched about six or seven minutes, we stopped the show and said, "I

خوب، بعد از اینکه حدوداً شش یا هفت دقیقه تماشا کردیم، برنامه را متوقف کردیم و گفتیم: "من

don't get why this is popular.

متوجه نشدم چرا این محبوب است.

I don't get why people like this."

من نمی دانم چرا مردم این را دوست دارند."

And this is a personal opinion, it might be controversial.

و این یک نظر شخصی است، ممکن است بحث برانگیز باشد.

But in the end, it wasn't my style of TV show.

اما در نهایت، این سبک برنامه تلویزیونی من نبود.

So you can use the same expression don't get why, plus something else.

بنابراین می توانید از همان عبارت don't get Why، به علاوه چیز دیگری استفاده کنید.

So you might say, "Vanessa, I don't get why you didn't like it.

بنابراین ممکن است بگویید: "ونسا، نمی‌دانم چرا آن را دوست نداشتی.

This is a great show."

این یک نمایش عالی است."

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

What do you think about the TV show Friends.

نظر شما در مورد برنامه تلویزیونی دوستان چیست؟

Do you not get why it's popular or maybe you don't get why I don't like it.

نمی‌دانی چرا محبوب است یا شاید نمی‌فهمی چرا من آن را دوست ندارم.

But often we use this in the negative.

اما اغلب ما از این به صورت منفی استفاده می کنیم.

I don't get something.

من چیزی نمی فهمم

This has to do with understanding something.

این به درک چیزی مربوط می شود.

I don't understand why this is popular.

من نمی فهمم چرا این محبوب است.

So you too can use this expression.

پس شما هم می توانید از این عبارت استفاده کنید.

I don't get why something happened.

نمیفهمم چرا اتفاقی افتاده

The sixth get sentence is we need to get going.

ششمین جمله دریافت این است که ما باید حرکت کنیم.

We need to get going.

ما باید راه بیفتیم

This expression get going, I use all the time.

این عبارت شروع می شود، من همیشه استفاده می کنم.

And it's often that family members or people who you live with will use this with each

و اغلب اعضای خانواده یا افرادی که با آنها زندگی می کنید از این موضوع برای یکدیگر استفاده می کنند

other, because it's possible that someone in your house is slower than the others.

، زیرا ممکن است فردی در خانه شما کندتر از دیگران باشد.

Or maybe they don't want to go to an event and you are feeling hurried or worried even

یا شاید آن‌ها نمی‌خواهند به یک رویداد بروند و شما احساس عجله یا نگرانی می‌کنید،

about being late.

حتی از دیر آمدن.

So you could say, "Oh, come on, we need to get going."

بنابراین می توانید بگویید: "اوه، بیا، ما باید راه بیفتیم."

This means we need to leave soon.

این یعنی ما باید زود برویم.

We need to leave now.

الان باید بریم

We need to get going.

ما باید راه بیفتیم

For me now that I have a baby, it takes a lot longer to organize stuff and get out of

برای من الان که بچه دارم، مرتب کردن وسایل و بیرون رفتن از خانه خیلی بیشتر طول می کشد

our house.

.

So I often say this, "Oh, we need to get going."

بنابراین من اغلب این را می گویم: "اوه، ما باید راه بیفتیم."

But there's so many things we need to do.

اما چیزهای زیادی وجود دارد که باید انجام دهیم.

So I want to know for you, can you use get going?

بنابراین من می خواهم برای شما بدانم، آیا می توانید از get going استفاده کنید ؟

We need to get going.

ما باید راه بیفتیم

The final get sentence is let's get together tomorrow.

جمله نهایی این است که فردا دور هم جمع شویم .

Get together.

با هم بودن.

I used to this actually yesterday because one of my friends got a new puppy and I can't

من واقعاً دیروز به این کار عادت کردم زیرا یکی از دوستانم یک توله سگ جدید داشت و من نمی

wait to see it.

توانم صبر کنم تا آن را ببینم.

So I invited myself to her house, pretty much, and I said, "Let's get together tomorrow.

بنابراین، تقریباً خودم را به خانه او دعوت کردم و گفتم: "بیا فردا دور هم جمع شویم.

I need to see your puppy.

من باید توله سگ شما را ببینم.

This is essential."

این ضروری است."

So when you use get together, this is the same as I want to see you.

بنابراین وقتی از get together استفاده می کنید، این همان چیزی است که من می خواهم شما را ببینم.

I want to visit you.

من می خواهم به شما سر بزنم.

I want to go to your house and spend some time together.

من می خواهم به خانه شما بروم و مدتی را با هم بگذرانیم.

But it's a little more casual and it's really common in daily conversation.

اما کمی معمولی تر است و در مکالمات روزانه واقعاً رایج است.

So the next time that you want to plan an event with someone, make sure you use this.

بنابراین دفعه بعد که می‌خواهید رویدادی را با کسی برنامه‌ریزی کنید، مطمئن شوید که از آن استفاده می‌کنید.

Let's get together at 5:00.

بیا ساعت 5 با هم باشیم

Let's get together next month.

بیا ماه دیگه دور هم جمع بشیم

I'm really busy this month.

این ماه واقعا سرم شلوغه

Or, I can't get together, I'm sorry.

یا، نمی توانم دور هم جمع شوم، متاسفم.

Use this full expression get together.

از این عبارت کامل get together استفاده کنید.

So now it's your turn.

پس حالا نوبت شماست.

In the comments below, answer one of my questions.

در نظرات زیر به یکی از سوالات من پاسخ دهید.

Can you use get sleep?

میشه از گرفتن خواب استفاده کرد؟

Get distracted?

پریشان؟

Get going?

رفتن؟

Get together?

با هم بودن؟

All of these get expressions.

همه اینها عبارات می گیرند.

Can you use them in the comments?

آیا می توانید از آنها در نظرات استفاده کنید؟

Try to write sentences, read them out loud and use them in your daily conversations.

سعی کنید جملات بنویسید، آنها را با صدای بلند بخوانید و در مکالمات روزانه خود از آنها استفاده کنید.

Thanks so much for learning with me.

خیلی ممنون که با من یاد گرفتید

I got to get going.

من باید راه بیفتم

See you later.

بعدا میبینمت.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free eBook.

مرحله بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من است.

Five steps to becoming a confident English speaker.

پنج قدم برای تبدیل شدن به یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس .

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.