TEST Your English Vocabulary! Do you know these 15 advanced words?

Hi.

سلام.

I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to test your vocabulary skills?

آیا برای آزمایش مهارت های واژگانی خود آماده اید؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Today, I want to test you on 15 advanced English vocabulary words that you'll definitely hear

امروز، می‌خواهم شما را روی 15 لغت پیشرفته انگلیسی آزمایش کنم که قطعاً

in daily conversation, not words like convivial that you'll never hear Americans actually

در مکالمات روزانه خواهید شنید، نه کلماتی مانند convivial که هرگز نمی‌شنوید که آمریکایی‌ها

say.

بگویند.

These are words that you're going to hear in conversation, in movies, in TV shows, and

این‌ها کلماتی هستند که در مکالمه، فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی می‌شنوید و

you are welcome to integrate them and add them to your own personal vocabulary.

می‌توانید آنها را ادغام کنید و به واژگان شخصی خود اضافه کنید.

I challenge you to test yourself.

من شما را به چالش می کشم تا خود را آزمایش کنید.

Try to get the correct answer to each sentence.

سعی کنید به هر جمله پاسخ صحیح بدهید.

And if you don't get the answer correct, no worries.

و اگر پاسخ صحیح را دریافت نکردید، جای نگرانی نیست.

That means that you're ready to add a new word to your vocabulary.

این بدان معناست که شما آماده هستید تا یک کلمه جدید به دایره لغات خود اضافه کنید.

So, you can write it down, make your own sentence with it, read your sentence out loud, and

بنابراین، می توانید آن را یادداشت کنید، جمله خود را با آن بسازید، جمله خود را با صدای بلند بخوانید و

enjoy yourself because adding to your vocabulary can be fun, and also, it's super useful.

از خود لذت ببرید زیرا افزودن به دایره لغات شما می تواند سرگرم کننده باشد و همچنین بسیار مفید است.

So, let's start with the first sentence.

بنابراین، اجازه دهید با اولین جمله شروع کنیم.

I'm going to read you a sentence and there are going to be two options for you to fill

من یک جمله برای شما می خوانم و دو گزینه برای پر کردن جای

in the blank.

خالی شما وجود دارد.

I'll give you three seconds, and you can try to guess what the correct answer is before

من سه ثانیه به شما فرصت می‌دهم، و شما می‌توانید قبل از توضیح دادن پاسخ صحیح را حدس

I explain it.

بزنید.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Sentence number one is, I need to practice English because we have to ... with the American

جمله شماره یک این است که من باید انگلیسی تمرین کنم زیرا هفته آینده باید با شعبه آمریکا ...

branch next week.

Is the word collaborate or is the word decide?

آیا کلمه همکاری است یا کلمه تصمیم است؟

We have to collaborate with the American branch.

ما باید با شعبه آمریکا همکاری کنیم.

We have to decide with the American branch.

ما باید با شعبه آمریکا تصمیم بگیریم.

Which word is the best fit for this sentence?

کدام کلمه برای این جمله مناسب تر است؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

The correct answer is collaborate.

پاسخ صحیح همکاری است.

If you got this correct, congratulations.

اگر این را درست فهمیده اید، به شما تبریک می گویم.

If not, I want to let you know that the word collaborate means work together.

اگر نه، می خواهم به شما اطلاع بدهم که کلمه همکاری به معنای کار با هم است.

So, you often use this in project situations.

بنابراین، شما اغلب از این در موقعیت های پروژه استفاده می کنید.

I have to collaborate with my classmates.

من باید با همکلاسی هایم همکاری کنم.

We have to work together on a project.

ما باید با هم روی یک پروژه کار کنیم.

Or, I have to collaborate with the marketing department or the American branch.

یا باید با بخش بازاریابی یا شعبه آمریکا همکاری کنم.

We're working on a project together.

ما با هم روی یک پروژه کار می کنیم.

We have to collaborate.

ما باید همکاری کنیم.

This is a beautiful advanced word.

این یک کلمه پیشرفته زیبا است.

Of course, you can simply say work together.

البته به سادگی می توان گفت با هم کار کنید.

Great.

عالی.

No problem.

مشکلی نیست

But, this video is all about advanced English expressions that are commonly used.

اما، این ویدیو همه چیز در مورد عبارات پیشرفته انگلیسی است که معمولا استفاده می شود.

So, you can say, "I have to collaborate with the American branch."

بنابراین، می توانید بگویید: "من باید با شعبه آمریکا همکاری کنم."

Let's go on to sentence number two.

بریم سراغ جمله شماره دو.

The second sentence is, what do you think is the ... time to go to bed?

جمله دوم این است که به نظر شما چه زمانی برای خوابیدن است؟

What do you think is the original time to go to bed?

به نظر شما زمان اصلی برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

What do you think is the optimum time to go to bed?

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Two, one.

دو یک.

What do you think is the optimum time to go to bed?

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

The word optimum is just an advanced, beautiful way to say best.

کلمه Optimum فقط یک روش پیشرفته و زیبا برای بهترین گفتن است.

What do you think is the best time to go to bed.

به نظر شما بهترین زمان برای رفتن به رختخواب چه زمانی است؟

Here in this picture you can see ... This is not sponsored by this company.

در اینجا در این تصویر می توانید ببینید ... این توسط این شرکت حمایت نمی شود.

I just found this picture online.

من تازه این عکس را در اینترنت پیدا کردم.

But, this company has decided to use the word optimum to describe their product.

اما، این شرکت تصمیم گرفته است از کلمه Optimum برای توصیف محصول خود استفاده کند.

When you take their product, you will get the best sleep.

وقتی محصول آنها را مصرف می کنید، بهترین خواب را خواهید داشت.

You will get the optimum sleep.

خواب بهینه را خواهید داشت.

So, I hope that you can use this as an advanced way to say best.

بنابراین، امیدوارم که بتوانید از این به عنوان یک راه پیشرفته برای بهترین گفتن استفاده کنید.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number three.

جمله شماره سه

When he told me about his experience growing up during the war, I realized how ... kids

وقتی او از تجربه بزرگ شدنش در دوران جنگ به من گفت، متوجه شدم بچه ها چطور

are.

هستند.

I realized how resistant kids are.

فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

I realized how resilient kids are.

فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

Both of these words sound similar, so make sure that you choose the correct one.

هر دوی این کلمات شبیه به هم به نظر می رسند، بنابراین مطمئن شوید که کلمه صحیح را انتخاب کرده اید.

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

I realized how resilient kids are.

فهمیدم بچه ها چقدر مقاوم هستند.

This is a beautiful word.

این کلمه زیبایی است.

There's a lovely Z sounds in there.

صدای Z دوست داشتنی در آن وجود دارد.

Resilient, resilient.

مقاوم، مقاوم.

This means that you're able to survive even though you have difficult circumstances You're

این به این معنی است که شما قادر به زنده ماندن هستید حتی اگر شرایط سختی دارید و می

able to keep going.

توانید ادامه دهید.

Kids are the perfect example of this.

بچه ها نمونه کامل این موضوع هستند.

Even though a lot of kids grow up in a difficult situation, they survive.

با وجود اینکه بسیاری از بچه ها در شرایط سختی بزرگ می شوند، زنده می مانند.

They are resilient.

آنها مقاوم هستند.

They can adapt to those situations.

آنها می توانند با آن موقعیت ها سازگار شوند.

All right.

خیلی خوب.

Let's go onto the next one.

بریم سراغ بعدی

Sentence number four.

جمله شماره چهار

It made me really annoyed when my dad ... at my idea to interview the president.

وقتی پدرم ... از ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور من را بسیار آزار داد.

It made me really annoyed when my dad scoffed at my idea to interview the president or when

وقتی پدرم ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور را مسخره کرد یا وقتی

he scammed at my idea to interview the president?

از ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور کلاهبرداری کرد واقعاً من را آزار می داد؟

Which one is the best word for this situation?

کدام یک بهترین کلمه برای این وضعیت است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

It made me really annoyed when my dad scoffed at my idea to interview the president.

وقتی پدرم ایده من برای مصاحبه با رئیس جمهور را مسخره کرد، واقعاً من را آزار داد.

The word scoff is another excellent word.

کلمه تمسخر یک کلمه عالی دیگر است.

You can see by my facial expression that the word scoff means you're laughing.

شما از حالت چهره من می بینید که کلمه سخره به معنای می خندید.

You're making fun of.

داری مسخره میکنی

It's often accompanied by this kind of puff of air.

اغلب با این نوع پفک هوا همراه است.

If you are scoffing at someone else, you're kind of laughing or you think their idea is

اگر شخص دیگری را مسخره می کنید، به نوعی می خندید یا فکر می کنید ایده او

a little stupid or silly.

کمی احمقانه یا احمقانه است.

You're going to make that same sound.

شما هم همین صدا را در می آورید.

You think you can interview the president?

فکر می کنید می توانید با رئیس جمهور مصاحبه کنید؟

That is scoffing.

یعنی تمسخر

So when you hear someone scoffing, now you know they are indeed scoffing.

بنابراین وقتی می شنوید که کسی مسخره می کند، اکنون می دانید که او واقعاً دارد مسخره می کند.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

The fifth sentence is, in ... I should have bought stock in Google.

جمله پنجم این است که در ... باید سهام در گوگل می خریدم.

In ... I should have bought stock in Google.

در ... باید در گوگل سهام می خریدم.

Is it in retrospect I should have bought stock in Google or in honesty, I should have bought

آیا در گذشته باید سهام را در گوگل می خریدم یا صادقانه باید

stock in Google?

سهام را در گوگل می خریدم؟

Which one feels the most right to you?

کدام یک به شما بیشتر احساس حق می کند؟

I'll give you three seconds.

سه ثانیه بهت فرصت میدم

Three, two, one.

سه دو یک.

In retrospect, I should have bought stock in Google.

در گذشته، من باید سهام را در گوگل می خریدم.

This word retrospect is actually a word that we studied in the Fearless Fluency Club a

این کلمه به گذشته در واقع کلمه ای است که چند ماه پیش در باشگاه تسلط بی باک مطالعه کردیم

couple months ago.

.

The first part of this word is retro.

بخش اول این کلمه یکپارچهسازی با سیستمعامل است.

Retro means in the past and spect means looking.

Retro به معنای در گذشته و spect به معنای نگاه کردن است.

So, we can imagine we're looking in the past, but there is a slight little nuance about

بنابراین، می‌توانیم تصور کنیم که به گذشته نگاه می‌کنیم، اما تفاوت جزئی کمی در مورد

this word.

این کلمه وجود دارد.

It means we're thinking about the past, but it means that we realized in the past we made

این بدان معناست که ما به گذشته فکر می کنیم، اما به این معنی است که در گذشته متوجه شدیم که

a bad decision.

تصمیم بدی گرفته ایم.

But in the past, I didn't know it was a bad decision, but now I realize in retrospect

اما در گذشته نمی‌دانستم که این تصمیم بدی است ، اما اکنون در گذشته متوجه

I should have bought stock in Google.

شدم که باید سهامی را در گوگل خریداری می‌کردم.

I would be really rich right now.

من در حال حاضر واقعاً ثروتمند خواهم بود.

But you know, I didn't do it, and probably you didn't either.

اما می دانید، من این کار را نکردم و احتمالا شما هم این کار را نکردید.

So in retrospect, we can learn a lot.

بنابراین با نگاهی به گذشته، می توانیم چیزهای زیادی یاد بگیریم.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number six: I asked her to help me move next weekend, but her answer was kind of ... She

شماره شش: از او خواستم تا آخر هفته آینده به من کمک کند تا جابجا شوم ، اما پاسخ او به نوعی بود... او

just said, "I don't know.

فقط گفت: "نمی دانم.

Maybe.

شاید.

We'll see."

خواهیم دید."

Was her answer inundated?

آیا پاسخ او غرق در آب بود؟

Was her answer ambiguous?

آیا پاسخ او مبهم بود؟

Which is the best word for this situation?

بهترین کلمه برای این وضعیت کدام است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Her answer was ambiguous.

پاسخ او مبهم بود.

This means that it's not certain.

این به این معنی است که قطعی نیست.

I don't actually know what her answer is.

من واقعاً نمی دانم پاسخ او چیست.

It's not clear at all.

اصلا معلوم نیست

You can see in this cool image here that it is a little bit ambiguous.

می توانید در این تصویر جالب اینجا ببینید که کمی مبهم است.

Do you see a rabbit or do you see a duck?

خرگوش می بینی یا اردک؟

It's ambiguous.

مبهم است.

It's not certain.

قطعی نیست.

It's a beautiful word.

کلمه زیبایی است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number seven: Speaking only one language ... me from getting a promotion.

جمله شماره هفت: صحبت کردن فقط به یک زبان ... من از ترفیع.

Speaking only one language hinders me from getting a promotion or speaking only one language

صحبت کردن فقط به یک زبان مانع ارتقاء من می شود یا صحبت کردن فقط به یک زبان

diverts me from getting a promotion?

من را از ارتقاء منحرف می کند؟

What's the best word for this situation?

بهترین کلمه برای این وضعیت چیست؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Speaking only one language hinders me from getting a promotion, and that's why I'm here

صحبت کردن فقط به یک زبان مانع از ارتقاء من می شود و به همین دلیل است که من اینجا

with Speak English with Vanessa to improve my English and get a promotion.

با Speak English with Vanessa هستم تا انگلیسی خود را بهبود بخشم و ارتقاء پیدا کنم.

I hope it works for you.

امیدوارم به کارتان بیاید.

Here, this word, hinders, means stops or prevents.

در اینجا، این کلمه، مانع، به معنای توقف یا جلوگیری است.

When you speak only one language, maybe that is preventing you from getting a better job

وقتی فقط به یک زبان صحبت می‌کنید، شاید این مانع از دستیابی شما به شغل بهتری می‌شود

or it's preventing or hindering you from getting a promotion.

یا از ارتقا یا ارتقای شغلی شما جلوگیری می‌کند.

This word hinder is a beautiful way to color your vocabulary and sound like an advanced

این کلمه hinder یک راه زیبا برای رنگ آمیزی واژگان شما و صدایی مانند یک

English speaker.

انگلیسی زبان پیشرفته است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number eight: My ancestors came to the US and tried to ... into the general American

جمله شماره هشت: اجداد من به ایالات متحده آمدند و سعی کردند ... وارد فرهنگ عمومی آمریکا شوند

culture.

.

They tried to asinine into the culture.

آنها سعی کردند وارد فرهنگ شوند.

They tried to assimilate into the culture.

آنها سعی کردند در فرهنگ جذب شوند.

Which word is the best?

کدام کلمه بهترین است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

My ancestors came to the US and they tried to assimilate to the general American culture.

اجداد من به ایالات متحده آمدند و سعی کردند با فرهنگ عمومی آمریکایی هماهنگ شوند.

This means they tried to fit in.

این به این معنی است که

They tried to be similar to the general American culture.

آنها سعی کردند با فرهنگ عمومی آمریکا مشابه باشند .

This is something that was quite common, especially in the early 1900s.

این چیزی است که به خصوص در اوایل دهه 1900 بسیار رایج بود.

People who came to the US from Italy, like my ancestors, or Poland, or Ireland, or from

افرادی که از ایتالیا به ایالات متحده آمده اند، مانند اجداد من، یا لهستان، یا ایرلند، یا از

other countries as well, they try to fit in or lose their native culture and tried to

کشورهای دیگر، آنها سعی می کنند با فرهنگ بومی خود سازگار شوند یا از دست بدهند و سعی کردند

assimilate into the general American culture, which is why American culture nowadays is

با فرهنگ عمومی آمریکایی ادغام شوند، به همین دلیل آمریکایی ها امروزه فرهنگ

quite diverse because no one can actually perfectly assimilate.

کاملاً متنوع است، زیرا هیچ کس نمی تواند به طور کامل آن را جذب کند.

We all keep little bits of our own culture inside of us.

همه ما ذره ای از فرهنگ خود را در درون خود نگه می داریم.

But, this is the best word to describe this.

اما، این بهترین کلمه برای توصیف این است.

They tried to assimilate into the general American culture.

آنها سعی کردند در فرهنگ عمومی آمریکا ادغام شوند .

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number nine: When the teenager hit my car in the parking lot, I couldn't believe how

شماره نه: وقتی نوجوان در پارکینگ با ماشین من برخورد کرد ، باورم نمی شد که

... he was.

او چطور است.

I couldn't believe how nonchalant he was.

باورم نمی‌شد چقدر بی‌تفاوت است.

I couldn't believe how immune he was.

باورم نمی شد چقدر مصون است.

What is the best word for this sentence?

بهترین کلمه برای این جمله چیست؟

Three, two, one.

سه دو یک.

When the teenager hit my car, I couldn't believe how nonchalant he was.

وقتی نوجوان با ماشین من برخورد کرد، باورم نمی شد که چقدر بی حوصله است.

This means not caring, cool.

این یعنی اهمیت ندادن، باحال.

It doesn't bother him.

او را اذیت نمی کند.

"Oh, I hit your car.

"اوه، من ماشین شما را زدم.

It's not a big deal.

این چیز مهمی نیست.

Oh, it's all right.

اوه، همه چیز درست است.

Don't worry about it."

نگران نباشید."

Nonchalant.

بی تفاوت.

I was quite surprised when the teenager hit my car and he didn't care.

وقتی نوجوان با ماشین من برخورد کرد و او اهمیتی نداد، کاملا تعجب کردم.

He was just nonchalant.

او فقط بی تفاوت بود.

It's all right.

همه چیز درست است.

Let's just go hang out on the beach.

بیا برویم کنار ساحل

Not exactly.

نه دقیقا.

That's not exactly how you respond in that situation.

این دقیقاً نحوه پاسخ شما در آن موقعیت نیست.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Sentence number 10: Last week, I was really busy and didn't get much sleep.

جمله شماره 10: هفته پیش واقعاً سرم شلوغ بود و زیاد نخوابیدم.

But last night, I slept for nine glorious hours, so this morning I feel ... This morning

اما دیشب، نه ساعت با شکوه خوابیدم، بنابراین امروز صبح احساس می کنم ... امروز صبح

I feel rejuvenated.

احساس جوانی می کنم.

This morning I feel modified.

امروز صبح احساس می کنم تغییر یافته ام.

What's the best word in this situation?

بهترین کلمه در این شرایط چیست؟

I feel ... Three, two, one.

من احساس می کنم ... سه، دو، یک.

Rejuvenated.

جوان شد.

Here we're talking about alive with energy.

در اینجا ما در مورد زنده بودن با انرژی صحبت می کنیم.

I feel like before I was tired, and now, all of a sudden, I have more energy.

احساس می کنم قبلا خسته بودم و حالا ناگهان انرژی بیشتری دارم.

I feel rejuvenated.

احساس جوانی می کنم.

So, what about for you?

بنابراین، برای شما چطور؟

What makes you feel rejuvenated?

چه چیزی باعث می شود احساس جوانی کنید؟

Is it when you have a good chat with a friend, or you go for a walk in the woods, or you

آیا زمانی است که با یکی از دوستانتان چت خوبی دارید، یا به پیاده روی در جنگل می روید،

get a good night's sleep?

یا یک شب راحت می خوابید؟

What makes you feel rejuvenated?

چه چیزی باعث می شود احساس جوانی کنید؟

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number 11: When he made a remark about her weight, he was ... to the fact that she felt

شماره 11: وقتی او در مورد وزن او اظهار نظر کرد ، ... به این واقعیت رسید که او احساس

embarrassed.

خجالت کرد.

He was obvious to the fact that she felt embarrassed or he was oblivious to the fact that she felt

او از این واقعیت آشکار بود که او احساس خجالت می کرد یا از این واقعیت که او احساس خجالت می کرد غافل بود

embarrassed?

؟

There is a slight difference between these two words in their spelling, so make sure

تفاوت کمی بین این دو کلمه در املای آنها وجود دارد، بنابراین مطمئن

that you choose the word correctly, especially if you're writing it down.

شوید که کلمه را درست انتخاب کرده اید، به خصوص اگر آن را یادداشت می کنید.

Don't mess up.

قاطی نکن

I'll give you three, two, one seconds.

من به شما سه، دو، یک ثانیه می دهم.

The correct answer is he was oblivious to the fact that she felt embarrassed.

پاسخ صحیح این است که او از این واقعیت غافل بود که او احساس خجالت می کرد.

This means that he had no clue.

یعنی هیچ سرنخی نداشت.

He wasn't paying attention at all.

اصلا حواسش نبود

You can see in this image, this perfectly describes oblivious.

شما می توانید در این تصویر ببینید، این کاملا غفلت را توصیف می کند.

He's looking at his phone.

داره به گوشیش نگاه میکنه

He's telling someone, "I'll see you later.

او به کسی می‌گوید: «بعداً

Take care," and then he's about to step in a giant hole.

می‌بینمت، مراقب باش» و بعد می‌خواهد قدم در یک سوراخ بزرگ بگذارد.

He is oblivious.

او غافل است.

He's not paying attention.

او توجه نمی کند

This is a beautiful word to talk about someone who just has no idea.

این یک کلمه زیبا برای صحبت در مورد کسی است که فقط ایده ای ندارد.

They're just oblivious.

آنها فقط غافل هستند.

They're not knowing what's going on.

آنها نمی دانند چه خبر است.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number 12: One of the worst types of bullying is to ... someone from the group.

شماره 12: یکی از بدترین انواع قلدری این است که ... فردی از گروه.

Is to fund someone from the group?

آیا تامین مالی شخصی از گروه است؟

Is to ostracize someone from the group?

آیا طرد کردن فردی از گروه است؟

Which one of these words is the best?

کدام یک از این کلمات بهتر است؟

I'll give you three, two, one.

من به شما سه، دو، یک می دهم.

The correct answer is one of the worst types of bullying is to ostracize someone from the

پاسخ صحیح یکی از بدترین انواع قلدری این است که فردی را از گروه طرد کنید

group.

.

This means that you push them away.

این به این معنی است که شما آنها را از خود دور می کنید.

You ignore them.

شما آنها را نادیده می گیرید.

You don't let them be your friend, to be part of the group.

شما اجازه نمی دهید آنها دوست شما باشند تا بخشی از گروه باشند.

This is something that is really harsh, especially for teenagers because they really want to

این چیزی است که واقعاً خشن است، مخصوصاً برای نوجوانان، زیرا آنها واقعاً می‌خواهند

have friends and fit in.

دوستانی داشته باشند و مناسب باشند.

So, this is pretty tough.

بنابراین، این بسیار سخت است.

If you were ostracized as a kid or as a teenager, I'm sorry.

اگر در کودکی یا نوجوانی طرد شدید، متاسفم.

It's really a difficult situation.

واقعا شرایط سختی است.

Number 13: I was gonna arrest inside today, but after I saw the sunny weather, I decided

شماره 13: قرار بود امروز داخل خانه دستگیر شوم، اما بعد از اینکه هوای آفتابی را دیدم، تصمیم

to go for a hike ... of the moment.

گرفتم برای پیاده روی ... لحظه ای بروم.

What is that word there?

آن کلمه چیست؟

Spur of the moment or top of the moment?

محرک لحظه یا اوج لحظه؟

Which one of those words fits the best?

کدام یک از آن کلمات مناسب تر است؟

I'll give you three seconds, two seconds, one second.

سه ثانیه، دو ثانیه، یک ثانیه به شما فرصت می دهم .

The answer is I decided to go for a hike spur of the moment.

پاسخ این است که من تصمیم گرفتم برای یک کوهپیمایی هیجان انگیز بروم.

If you are in the Fearless Fluency Club this month, you know that we have talked about

اگر در این ماه در باشگاه تسلط بی باک هستید، می‌دانید که ما در مورد

this word, spur of the moment.

این کلمه، محرک لحظه، صحبت کرده‌ایم.

It means spontaneously.

یعنی خود به خود.

I didn't plan it.

من برنامه ریزی نکردم

I was in fact planning to rest.

در واقع قصد داشتم استراحت کنم.

But instead, I saw the weather and thought, "Hey, I'll just go outside and go for a hike."

اما در عوض، آب و هوا را دیدم و فکر کردم، "هی، من فقط می روم بیرون و برای پیاده روی می روم."

I did it spur of the moment.

من آن را تحریک لحظه انجام دادم.

I did it spontaneously.

من این کار را خود به خود انجام دادم.

Let's go to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Number 15: Looking at your phone too much can hurt your eyes, but if you ... your body

شماره 15: نگاه کردن بیش از حد به تلفن می تواند به چشمان شما آسیب برساند، اما اگر ... بدن

will hurt as well.

شما نیز آسیب خواهد دید.

If you sling, your body will hurt as well.

اگر زنجیر بکشید، بدن شما هم درد می کند.

If you slouch, your body will hurt as well.

اگر خم شوید، بدنتان هم درد می گیرد.

Which one of these two words will you choose?

کدام یک از این دو کلمه را انتخاب می کنید؟

Three, two, one.

سه دو یک.

The answer is looking at your phone too much can hurt your eyes, but if you slouch, your

پاسخ این است که نگاه بیش از حد به گوشی می تواند به چشمان شما آسیب برساند، اما اگر خم شوید،

body will hurt as well.

بدن شما نیز آسیب خواهد دید.

This action of not sitting up straight, but slouching, is a common vocabulary word these

این حرکت صاف ننشستن، اما خمیده شدن، یک کلمه رایج این

days because a lot of people are starting to feel concerned about your posture while

روزها است، زیرا بسیاری از مردم در حالی که به تلفن خود نگاه می کنید نگران وضعیت بدن

you're looking at your phone.

شما هستند.

Especially, young people are looking at their phones a lot during their body's formative

مخصوصاً جوانان در سال های شکل گیری بدن خود زیاد به گوشی های خود نگاه می کنند

years.

.

So, slouching can cause a lot of problems later in life.

بنابراین، خم شدن می تواند مشکلات زیادی را در زندگی بعدی ایجاد کند.

A lot of parents say, "Don't slouch.

بسیاری از والدین می گویند: "خم نشو. قوز نکن.

Don't slouch.

Sit up," or teachers said that, "Hey, don't slouch.

بنشین" یا معلمان می گویند: "هی، خم نشو.

Sit Up."

بنشین."

Look at your posture right now.

همین الان به وضعیت خود نگاه کنید.

Are you slouching or are you sitting up?

خمیده ای یا نشسته ای؟

You can take a moment to correct your posture and don't slouch.

می توانید یک لحظه برای اصلاح وضعیت خود وقت بگذارید و خم نشوید.

So let's go to the next one.

پس بریم سراغ بعدی.

Sentence number 15.

جمله شماره 15.

This is the last one.

این آخرین جمله است.

You got this.

تو متوجهش شدی.

The sentence is, someone said it's going to snow tomorrow.

جمله این است که یکی گفت فردا برف می بارد.

I know it's only October, but I guess it's ... But I guess it's plausible.

من می دانم که فقط اکتبر است، اما حدس می زنم که ... اما من حدس می زنم که قابل قبول است.

But I guess it's passable.

ولی حدس میزنم قابل عبور باشه

Which one of these two words is the best?

کدام یک از این دو کلمه بهتر است؟

Three, two, one.

سه دو یک.

Well, someone said it's going to snow tomorrow.

خب یکی گفت فردا برف میاد

It's only October, but I guess it's plausible.

فقط اکتبر است، اما حدس می‌زنم که قابل قبول باشد.

plausible.

محتمل.

Don't forget that L sound there.

آن صدای L را فراموش نکنید.

Plausible.

محتمل.

This means that it's possible, but not likely.

این بدان معنی است که ممکن است، اما محتمل نیست.

You can see here in this fun image that I found I was doing a search for the word plausible

می‌توانید اینجا را در این تصویر سرگرم‌کننده ببینید که من متوجه شدم در حال جستجوی کلمه معقول

because I wanted to show an image to you, and this image is perfect for the word plausible.

بودم زیرا می‌خواستم تصویری را به شما نشان دهم و این تصویر برای کلمه معقول عالی است.

They're showing how the dinosaurs disappeared.

آنها نشان می دهند که چگونه دایناسورها ناپدید شدند.

Maybe in the science world there's some controversy about how dinosaurs disappeared.

شاید در دنیای علم بحث هایی در مورد چگونگی ناپدید شدن دایناسورها وجود داشته باشد.

I don't really know.

من واقعا نمی دانم.

I haven't really researched it that much, but here is a plausible, it's possible, but

من واقعاً آنقدر در مورد آن تحقیق نکرده ام، اما در اینجا یک موقعیت قابل قبول است، ممکن است، اما

not likely, situation.

نه محتمل.

We have the animals on the ark.

ما حیوانات را روی کشتی داریم.

This is kind of the Christian idea of the animals getting saved in the flood, and they

این نوعی ایده مسیحی است که حیوانات در سیل نجات پیدا می کنند و آنها

are shooting and killing the dinosaurs.

به دایناسورها شلیک می کنند و می کشند.

Do you think this happened?

به نظر شما این اتفاق افتاده است؟

Very unlikely, but there's no way to prove it, so it is plausible.

خیلی بعید است، اما راهی برای اثبات آن وجود ندارد ، بنابراین قابل قبول است.

And that is a fun way to use the word plausible.

و این یک راه سرگرم کننده برای استفاده از کلمه قابل قبول است.

So if someone tells you something that's pretty unbelievable, but it's maybe possible, you

بنابراین اگر کسی چیزی به شما می‌گوید که تقریباً غیرقابل باور است، اما ممکن است،

could say, "Well, it's plausible.

می‌توانید بگویید، "خب، قابل قبول است.

Okay."

باشه."

It's not likely, but it's plausible.

محتمل نیست، اما قابل قبول است.

Now I have a challenge for you.

حالا من یک چالش برای شما دارم.

We've talked about 15 excellent advanced English vocabulary words.

ما در مورد 15 لغت عالی واژگان پیشرفته انگلیسی صحبت کرده ایم .

I want you to choose one or more, if you'd like, and try to make your own sentence in

از شما می خواهم در صورت تمایل یک یا چند مورد را انتخاب کنید و سعی کنید جمله خود را

the comments with this word.

در نظرات با این کلمه بنویسید.

We've got a lot of options here.

ما در اینجا گزینه های زیادی داریم.

And if you have any questions about what I explained, feel free to ask.

و اگر در مورد چیزی که توضیح دادم سوالی دارید بپرسید.

I'll try my best to help.

تمام تلاشم را می کنم که کمک کنم.

Thank you so much for learning English with me, and I'll see you again next Friday for

از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای

another lesson here on my own YouTube channel.

یک درس دیگر در کانال یوتیوب خودم می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.