250 Important English Vocabulary Words with pictures

Vanessa: What is the number one skill you need to express  

ونسا : مهارت شماره یک شما برای بیان

yourself completely in English? It's vocabulary.  If you don't know the words, well, then you can't  

کامل خود به زبان انگلیسی چیست؟ این واژگان است. اگر کلمات را نمی دانید، خوب، پس نمی توانید

say them, but I have some good news. Today,  you are going to expand your vocabulary so  

آنها را بگویید، اما من یک خبر خوب دارم. امروز، می‌خواهید دایره لغات خود را گسترش دهید تا

that you can express yourself completely. Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  

بتوانید خود را کاملاً بیان کنید. سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Today, you are going to learn vocabulary words  through pictures. I've prepared over 60 images  

امروز، می‌خواهید لغات واژگان را از طریق تصاویر یاد بگیرید. من بیش از 60 تصویر

from around the internet with 10 different  topics to help you never forget these wonderful  

از سراسر اینترنت با 10 موضوع مختلف آماده کرده ام تا به شما کمک کنم هرگز این کلمات واژگان فوق العاده را فراموش نکنید

vocabulary words. And also to help you never  forget, I have created a free PDF worksheet just  

. و همچنین برای کمک به شما که هرگز فراموش نکنید، من یک کاربرگ PDF رایگان را فقط

for you with all of today's vocabulary words  and ideas and concepts that you are going to  

برای شما با تمام لغات امروزی و ایده ها و مفاهیمی که قرار است

learn in this important lesson. You can click the  link in the description to download the free PDF  

در این درس مهم یاد بگیرید، ایجاد کرده ام. امروز می‌توانید روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید

worksheet today. All right, let's get started with  our first category and our first set of pictures. 

. بسیار خوب، بیایید با اولین دسته و اولین مجموعه تصاویرمان شروع کنیم.

Our first category is professions. These people  are receptionists. They work in customer service  

دسته اول ما حرفه ها هستند. این افراد پذیرنده هستند. آنها در خدمات مشتری کار می کنند

or you can say they work in hospitality.  They might say, "I work the front desk at  

یا می توانید بگویید که در مهمان نوازی کار می کنند. آنها ممکن است بگویند، "من در میز پذیرش در هتل هیلتون کار می کنم

the Hilton Hotel." I work the front desk  at... whatever the company is. This guy is  

." من در میز پذیرش در هر شرکتی که باشد کار می کنم. به این مرد،

called a digital nomad. This means he can work  from anywhere. He might also be a freelancer  

کوچ دیجیتالی می‌گویند. این بدان معناست که او می‌تواند از هر جایی کار کند. او همچنین ممکن است یک مترجم آزاد

or an independent contractor so he can work  beside the pool in his sunglasses if he wants. 

یا یک پیمانکار مستقل باشد تا در صورت تمایل بتواند با عینک آفتابی خود در کنار استخر کار کند.

This person is a small business owner. She runs  a boutique. It looks like it sells clothes,  

این شخص یک صاحب کسب و کار کوچک است. او یک بوتیک دارد. به نظر می‌رسد که لباس می‌فروشد،

maybe some other beauty products, and she's  a small business owner. Other small business  

شاید برخی محصولات زیبایی دیگر، و او مالک یک تجارت کوچک است. سایر مالکان کسب و کارهای کوچک

owners might say, "I work for a startup." Or, "I'm  running a startup." This means it's a new company,  

ممکن است بگویند: "من برای یک استارتاپ کار می کنم." یا « من یک استارت‌آپ را اداره می‌کنم». این بدان معناست که این یک شرکت جدید است،

usually a tech company. Or a small business owner  might say, "I'm an entrepreneur." Or a fun word,  

معمولاً یک شرکت فناوری. یا یک صاحب کسب و کار کوچک ممکن است بگوید: "من یک کارآفرین هستم." یا یک کلمه سرگرم کننده،

"I'm a solopreneur." This has to do with a  company that's generally run by just one person. 

"من یک فرد انفرادی هستم." این مربوط به شرکتی است که معمولاً توسط یک نفر اداره می شود.

This person is an artist. There are  many different types of artists.  

این شخص یک هنرمند است. انواع مختلفی از هنرمندان وجود دارد.

You could be a sculptor like this  person, or a designer, a painter,  

شما می‌توانید مانند این شخص مجسمه‌ساز یا طراح، نقاش،

or a musician. I'm sure there  are many other types of artists. 

یا موسیقی‌دان باشید. من مطمئن هستم که انواع دیگر هنرمندان وجود دارد.

This person is a teacher. She teaches in  a classroom, but there are other types of  

این شخص معلم است. او در یک کلاس درس تدریس می کند، اما انواع دیگری از

teachers as well. You might say, "I'm a coach,  I'm a professor, I'm a mentor, or I'm a guide."  

معلمان نیز وجود دارد. ممکن است بگویید، "من یک مربی هستم، من یک استاد هستم، من یک مربی هستم، یا من یک راهنما هستم."

This guy works in construction. He operates  heavy machinery. Heavy machinery might be  

این مرد در ساخت و ساز کار می کند. او ماشین‌های سنگین را اداره می‌کند. ماشین‌آلات سنگین ممکن

the cement truck that's in this picture,  it could be a forklift, but it has to do  

است کامیون سیمانی باشد که در این تصویر است ، می‌تواند یک لیفتراک باشد، اما به

with the type of work that he does. Other  types of people who work in construction  

نوع کاری که او انجام می‌دهد مربوط می‌شود. انواع دیگر افرادی که در ساخت و ساز کار

are electricians, architects, and plumbers. All right. Let's go to our next category,  

می کنند، برق، معمار، و لوله کش هستند. خیلی خوب. بیایید به دسته بعدی خود برویم،

which is clothing. The type of clothing that  this person is wearing, we might say they are  

که لباس است. نوع لباسی که این شخص می پوشد، ممکن است بگوییم

looking quite relaxed. They are wearing  athleisure. This is a mix of two words,  

که کاملاً آرام به نظر می رسد. آنها ورزشی می پوشند. این ترکیبی از دو کلمه است،

athletics and leisure. In the U.S., it's really  common and quite popular to where athleisure.  

دو و میدانی و اوقات فراغت. در ایالات متحده، ورزش واقعاً رایج است و بسیار محبوب است.

Even when you're not going to the gym, this might  just be the clothing that you wear. Other words  

حتی زمانی که به باشگاه نمی روید، این ممکن است فقط همان لباسی باشد که می پوشید. سایر کلمات

that we can use to talk about relaxed clothing  are slouchy, sloppy, grungy, disheveled. These  

که می‌توانیم برای صحبت در مورد لباس‌های آرام استفاده کنیم عبارتند از: شلخته، شلخته، ژولیده، ژولیده.

are all pretty negative words, but it's true that  sometimes when you're just hanging out at home,  

اینها همه کلمات بسیار منفی هستند، اما درست است که گاهی اوقات وقتی در خانه هستید،

you might wear some clothes that are sloppy.  You don't look too great, but it doesn't matter. 

ممکن است لباس‌های شلخته بپوشید. شما خیلی عالی به نظر نمی رسید، اما مهم نیست.

This person has a casual look. She's wearing jeans  and a sweater. We call this "everyday wear." Now,  

این شخص ظاهری معمولی دارد. او شلوار جین و پلیور پوشیده است. ما این را "پوشیدن روزمره" می نامیم. اکنون،

this depends on where you live, what  is considered casual wear. In the U.S.,  

این بستگی به این دارد که در کجا زندگی می‌کنید، چه لباس‌های غیررسمی در نظر گرفته می‌شود. در ایالات متحده

it's jeans and a t-shirt, but maybe your country  generally has more formal clothes in daily life,  

، شلوار جین و تی‌شرت است، اما شاید کشور شما معمولاً لباس‌های رسمی‌تری در زندگی روزمره داشته باشد،

so it might be a nice sweater and some  jeans that fit. It looks like she's even  

بنابراین ممکن است یک ژاکت زیبا و چند شلوار جین مناسب باشد. به نظر می رسد که او حتی

brushed her hair, but this is a casual look. Here, we have business casual. This is a common  

موهایش را برس زده است، اما این یک ظاهر معمولی است. در اینجا، ما کسب و کار گاه به گاه داریم. این یک

expression that you'll hear in the workplace. The  dress code is business casual. You can see that  

عبارت رایج است که در محل کار خواهید شنید. کد لباس تجاری غیر رسمی است. می بینید که

these people don't look overly formal. The man  is wearing jeans and a colored button up shirt,  

این افراد خیلی رسمی به نظر نمی رسند. مرد شلوار جین و پیراهن دکمه دار رنگی پوشیده است

and the woman here also has pants.  She has a somewhat business-like top,  

و زن اینجا هم شلوار دارد. او تا حدودی تاپ تجاری دارد،

but it's not too formal. Sometimes we call these  slacks. If they're black pants or something that's  

اما خیلی رسمی نیست. گاهی اوقات به اینها شلوار می گوییم. اگر شلوار مشکی است یا چیزی که

not too casual, slacks. We also might say  a blazer. A blazer is a casual suit jacket  

خیلی معمولی نیست، شلوار. همچنین ممکن است بگوییم کت بلیزر. بلیزر یک کت کت و شلوار غیررسمی است

or we could say they are just well-dressed. Next, we have business formal. These people  

یا می‌توان گفت که آنها فقط خوش‌پوش هستند. بعد، ما کسب و کار رسمی داریم. این افراد

definitely look more formally dressed and they  have a nice black coat on. Some terms that we  

مطمئناً رسمی‌تر به نظر می‌رسند و کت مشکی زیبایی بر تن دارند. برخی از اصطلاحاتی که

use in these situations are, "They are dressed  to impress." This means that they want to look  

در این مواقع استفاده می‌کنیم عبارتند از: «آنها برای تحت تأثیر قرار دادن لباس می‌پوشند». این بدان معناست که آنها می‌خواهند

nice because they want to impress their clients,  their boss. Maybe they're trying to get a new job,  

زیبا به نظر برسند زیرا می‌خواهند مشتریان خود، رئیس خود را تحت تأثیر قرار دهند . شاید آنها در حال تلاش برای یافتن یک شغل جدید هستند،

whatever it is, they are dressed to  impress. We also sometimes use the term,  

هر چه که باشد، لباس می پوشند تا تحت تأثیر قرار گیرند. ما همچنین گاهی اوقات از اصطلاح،

"Dress for the job you want." This means maybe you  don't have the highest position in the company,  

«برای شغلی که می‌خواهید بپوشید» استفاده می‌کنیم. این بدان معناست که شاید شما بالاترین موقعیت را در شرکت

but if you dress smartly like this,  well, maybe you'll get a promotion.  

ندارید، اما اگر اینطور هوشمندانه لباس بپوشید، خوب، شاید ارتقا پیدا کنید.

So you're kind of putting yourself there in  that mental space, "I'm going to dress for  

بنابراین شما به نوعی خود را در آن فضای ذهنی قرار می دهید، "من

the job that I want, not for the job that I have." Some other fun expressions we use for these types  

برای شغلی که می خواهم لباس بپوشم، نه برای شغلی که دارم." برخی از عبارات سرگرم‌کننده دیگری که برای این نوع لباس‌ها استفاده می‌کنیم

of clothing are a power suit. This is especially  used for women when you have a nice suit,  

، لباس‌های قدرتی هستند. وقتی کت و شلوار،

shirt, jacket, a nice colored shirt, and maybe  you are wearing suit pants. This could be a  

پیراهن، ژاکت، پیراهن رنگی زیبا، و شاید شلوار کت و شلواری دارید، از این مورد استفاده می‌شود. این می‌تواند یک

power suit or a pantsuit where you have pants  and a jacket that match. And here as well,  

کت و شلوار برقی یا یک کت و شلوار باشد که در آن شلوار و یک ژاکت مناسب دارید. و در اینجا نیز،

almost all of these people are wearing a  button-down. We could say, "A button-down  

تقریباً همه این افراد یک دکمه به پا دارند. می‌توانیم بگوییم، «یک

shirt," but sometimes we say, "Oh, my button-down  is wrinkly. I need to iron it." Just button-down. 

پیراهن دکمه‌دار»، اما گاهی اوقات می‌گوییم، «اوه، دکمه‌ام چروک است. باید آن را اتو کنم». فقط دکمه پایین.

All right, the next people are wearing uniforms.  A lot of people wear uniforms. School children  

خیلی خب، نفرات بعدی لباس فرم می پوشند. بسیاری از مردم لباس فرم می پوشند. بچه های مدرسه

wear uniforms. People who work in the hospital  wear a uniform. It's called scrubs. People who  

لباس فرم می پوشند. افرادی که در بیمارستان کار می‌کنند، لباس فرم می‌پوشند. به آن اسکراب می گویند. افرادی که

work in the military wear a uniform, and a lot  of other professions wear uniforms as well. 

در ارتش کار می کنند، یونیفرم می پوشند و بسیاری از مشاغل دیگر نیز یونیفرم می پوشند.

Finally, in our clothing category, we have  formal attire. Usually when you go to a wedding,  

در نهایت، در دسته لباس‌هایمان، ما لباس‌های رسمی داریم. معمولاً وقتی به عروسی می‌روید،

you wear formal attire. The men are wearing suit  coats and ties or bow ties. And if everyone had  

لباس رسمی می‌پوشید. مردان کت و کت و شلوار و کراوات یا پاپیون می پوشند. و اگر همه

a black suit, we would call this a black-tie  affair. This is as formal as it gets. Here,  

کت و شلوار مشکی داشته باشند، ما به این امر می گوییم کراوات مشکی . این به همان اندازه رسمی است که می شود. اینجا،

they're wearing gray suits. This was probably  something that the groom suggested for the men  

آنها کت و شلوار خاکستری پوشیده‌اند. این احتمالاً چیزی بود که داماد به مردان پیشنهاد کرده بود

to wear, but we sometimes say a black-tie  affair. This might be like the Met Gala. A  

که بپوشند، اما ما گاهی اوقات می‌گوییم کراوات سیاه . این ممکن است مانند مت گالا باشد.

lot of celebrities are wearing black  suits. This is a black-tie affair. 

بسیاری از افراد مشهور کت و شلوار مشکی می پوشند . این یک ماجرای کراوات سیاه است.

Another fun idiom we use to talk about formal  dress is, "They are dressed to the nines." This  

یکی دیگر از اصطلاحات سرگرم کننده ای که برای صحبت در مورد لباس رسمی استفاده می کنیم این است: "آنها تا 9 نفر لباس پوشیده اند."

is the number nine, and it simply means they are  really dressed up. They are dressed formally.  

این عدد نه است و به سادگی به این معنی است که آنها واقعاً آراسته هستند. آنها رسمی لباس می پوشند.

Sometimes people dress up just for fun and we  might say, "I'm all dressed up with nowhere to  

گاهی اوقات مردم فقط برای سرگرمی لباس می پوشند و ممکن است بگوییم: "من همه لباس پوشیده ام و جایی برای

go." Okay, maybe you were just having fun and you  were dressing up at home, you could say, "I'm all  

رفتن ندارم." خوب، شاید شما فقط داشتید سرگرم می‌شدید و در خانه لباس می‌پوشیدید، می‌توانید بگویید: "من همه

dressed up with nowhere to go. Does anyone  want to go somewhere?" This is an expression  

لباس پوشیده‌ام و جایی برای رفتن ندارم. آیا کسی می‌خواهد جایی برود؟" این عبارتی است

you'll probably hear in movies or TV shows. All right, let's go to our next category, which  

که احتمالاً در فیلم‌ها یا نمایش‌های تلویزیونی خواهید شنید. بسیار خوب، بیایید به دسته بعدی خود برویم،

is hobbies or ways that we can describe ourself  based on our activities. Your hobby might be that  

که   سرگرمی ها یا روش هایی است که می توانیم خودمان را بر اساس فعالیت هایمان توصیف کنیم. سرگرمی شما ممکن است این باشد که

you like to create. There are lots of different  things that you can create. This guy looks like  

دوست دارید ایجاد کنید. چیزهای مختلف زیادی وجود دارد که می‌توانید ایجاد کنید. به نظر می رسد این

he's creating some kind of media, possibly a  video. Maybe he is a content creator. That's  

مرد در حال ایجاد نوعی رسانه، احتمالاً یک ویدیو است. شاید او یک تولید کننده محتوا باشد. این همان

what we call people like me who make videos for  YouTube or maybe they take pictures for Instagram.  

چیزی است که ما به افرادی مانند من می‌گوییم که برای YouTube ویدیو می‌سازند یا شاید برای اینستاگرام عکس می‌گیرند.

They're a content creator. But other things you  could create is you might knit, you might paint,  

آنها یک تولید کننده محتوا هستند. اما چیزهای دیگری که می‌توانید ایجاد کنید این است که می‌توانید ببافید، ممکن است نقاشی کنید

you might write, you might do crafts.  There's a lot of things that you can create. 

، ممکن است بنویسید، ممکن است کاردستی انجام دهید. چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید ایجاد کنید.

This person likes to tinker. The expression  "to tinker" usually means that you're not a  

این شخص دوست دارد سرهم بندی کند. عبارت «سرهم کردن» معمولاً به این معنی است که شما یک

professional, you're an amateur, but you still  love to make something better. Usually this  

حرفه ای نیستید، یک آماتور هستید، اما هنوز دوست دارید چیزی بهتر بسازید. معمولاً

has to do with being a mechanic. Here, she's  working on a motorcycle. Restoring something,  

این مربوط به مکانیک بودن است. اینجا، او روی موتورسیکلت کار می‌کند. بازیابی چیزی،

fixing something. You're not creating something  where there was nothing before. Instead, there's  

تعمیر چیزی. شما چیزی را در جایی ایجاد نمی‌کنید که قبلاً چیزی وجود نداشته باشد. در عوض،

something that exists and you are trying to make  it better. So she is tinkering. Or maybe you are  

چیزی وجود دارد و شما سعی می‌کنید آن را بهتر کنید. بنابراین او در حال قلع و قمع است. یا شاید شما

adventurous, maybe you like to go on roadtrips  or you like to jet set around the world. You like  

ماجراجو هستید، شاید دوست دارید به سفرهای جاده ای بروید یا دوست دارید جت ست در سراسر جهان داشته باشید. دوست دارید

to go backpacking, try new foods, have exciting  experiences or climb giant rocks like this guy. 

به کوله پشتی بروید، غذاهای جدید امتحان کنید، تجربیات هیجان انگیزی داشته باشید یا مانند این مرد از صخره های غول پیکر بالا بروید.

It's possible you are an animal lover. It's  possible that she just has a dog and she loves her  

این امکان وجود دارد که شما یک دوستدار حیوانات باشید. ممکن است او فقط یک سگ داشته باشد و سگش را دوست داشته

dog, but maybe you work with animals. You could  be an animal trainer. Maybe you have a hobby farm.  

باشد، اما شاید شما با حیوانات کار کنید. می‌توانید مربی حیوانات باشید. شاید شما یک مزرعه سرگرمی دارید.

This means that it's not your career to have  chickens and cows and goats, but it's just for  

این بدان معناست که داشتن جوجه، گاو و بز شغل شما نیست، بلکه فقط برای

fun. It's a hobby farm or maybe it's more serious  and you are a rancher. You have a lot of cows,  

سرگرمی است. این یک مزرعه سرگرمی یا شاید جدی تر است و شما یک دامدار هستید. شما گاوهای

a lot of space, you might be a rancher. Or you  might try to rescue animals, so you might work  

زیادی دارید،   فضای زیادی دارید، ممکن است یک دامدار باشید. یا ممکن است سعی کنید حیوانات را نجات دهید، بنابراین ممکن است

at an animal rescue center, or you can foster  animals. This is what my family did last month.  

در یک مرکز نجات حیوانات کار کنید یا می‌توانید حیوانات را پرورش دهید. این کاری است که خانواده من ماه گذشته انجام دادند.

We fostered two little Lab puppies, and this  means that we temporarily had them for three  

ما دو توله سگ کوچک لابراتوار را پرورش دادیم، و این بدان معناست که ما آنها را به‌طور موقت به مدت سه

weeks until someone adopted them. We gave them a  good home for a few weeks until they could find  

هفته داشتیم تا زمانی که کسی آنها را به فرزندی پذیرفت. ما برای چند هفته به آنها خانه خوبی دادیم تا بتوانند

a home forever, and it's better than them staying  at the shelter. Maybe you're an animal lover. 

برای همیشه خانه ای پیدا کنند و بهتر از این است که در پناهگاه بمانند. شاید شما عاشق حیوانات هستید.

This person is a foodie. This is a  very modern word, but you'll hear  

این شخص یک غذاخور است. این یک کلمه بسیار مدرن است، اما شما همیشه این را خواهید شنید

this all the time. A foodie loves to try  new foods. They like to cook and eat food,  

. یک غذاخوری دوست دارد غذاهای جدید را امتحان کند. آنها دوست دارند غذا بپزند و بخورند،

and maybe they even like to take pictures of their  food and share it, but foodies are people who love  

و شاید حتی دوست دارند از غذای خود عکس بگیرند و آن را به اشتراک بگذارند، اما غذاخورها افرادی هستند که

every aspect of food and are adventurous eaters. This person, yes, she loves to read, but sometimes  

هر جنبه ای از غذا را دوست دارند و غذاخوران ماجراجو هستند. این شخص، بله، او عاشق خواندن است، اما گاهی اوقات

we call people who really love reading a nerd. It  doesn't have to be a negative term. Some people  

ما به افرادی که واقعاً عاشق خواندن هستند، می گوییم ادم. لازم نیست یک اصطلاح منفی باشد. برخی از افراد

might feel it's a little negative, but for me,  I embrace it. I am a nerd. I love to read. There  

ممکن است احساس کنند که کمی منفی است، اما برای من، آن را می پذیرم. من یه ادم من دوست دارم بخونم.

are different types of nerds. Some people might be  more of a nerd when it comes to science fiction.  

انواع مختلفی از نردها وجود دارد. وقتی صحبت از داستان علمی تخیلی به میان می‌آید، ممکن است برخی افراد بیشتر آدم‌های ناخوشایند باشند.

Maybe they really love comic books. There are  some people who really are obsessed with certain  

شاید آنها واقعاً کتاب های کمیک را دوست دارند. برخی از افراد هستند که واقعاً به بازی‌های خاصی علاقه

games like Dungeons & Dragons is a very popular  game. In this game, you create stories and you  

دارند مانند Dungeons & Dragons یک بازی بسیار محبوب است. در این بازی، داستان می‌سازید و

interact with other people. So someone might  say, "I am a nerd for Dungeons & Dragons." 

با افراد دیگر تعامل دارید. بنابراین ممکن است کسی بگوید: "من یک آدم قلابی برای Dungeons & Dragons هستم."

This person loves sports. So here we have some  volleyball players. They are playing volleyball,  

این فرد عاشق ورزش است. بنابراین در اینجا چند بازیکن والیبال داریم. آنها در حال بازی کردن والیبال هستند،

but you don't have to play a sport to be into  sports. You might just be a fan like this guy.  

اما برای وارد شدن به ورزش لازم نیست یک ورزش انجام دهید. شاید شما هم مثل این مرد طرفدار باشید.

Maybe this guy's athletic, maybe he's fit, I  don't know, but really he is into sports. So  

شاید این مرد ورزشکار باشد، شاید تناسب اندام باشد، نمی دانم، اما واقعاً به ورزش علاقه دارد. بنابراین

you could be a sports player or a sports fan. All right, let's go to the next category, which  

می‌توانید یک بازیکن ورزشی یا یک طرفدار ورزش باشید. بسیار خوب، بیایید به دسته بعدی برویم،

is celebrities and their looks. I guess I should  say not all of these people are celebrities.  

که   افراد مشهور و ظاهر آنهاست. حدس می‌زنم باید بگویم همه این افراد مشهور نیستند.

I don't think she's a celebrity, but the term  we can use to talk about her is a lovely one,  

من فکر نمی‌کنم او یک سلبریتی باشد، اما اصطلاحی که می‌توانیم درباره او صحبت کنیم، واژه‌ای دوست‌داشتنی است،

"the girl next door." She probably doesn't live  next door to you, but this term has to do with  

«دختر همسایه». او احتمالاً در همسایگی شما زندگی نمی کند ، اما این اصطلاح مربوط به

someone who is wholesome. Yes, they are pretty  or cute, but they are wholesome. They're not a  

فردی است که سالم است. بله، آنها زیبا یا بامزه هستند، اما سالم هستند. آنها یک

secret spy in the night. No, they're just  a wholesome person, unassuming, charming,  

جاسوس مخفی در شب نیستند. نه، آنها فقط یک فرد سالم، بی ادعا، جذاب،

and you just love them because they're not  extremely special, but they're wonderful. 

و شما آنها را دوست دارید زیرا آنها بسیار خاص نیستند، اما فوق العاده هستند.

On the other hand, a wonderful term we can use  to talk about a different type of woman is a  

از سوی دیگر، یک اصطلاح شگفت‌انگیز که می‌توانیم از آن برای صحبت در مورد نوع دیگری از زن استفاده کنیم، یک

bombshell. Here, this is a movie called Bombshell,  and it's featuring three blonde women. Now,  

بمب است. در اینجا، این فیلمی به نام Bombshell است، و در آن سه زن بلوند حضور دارند. اکنون،

sometimes we use the term "bombshell" to talk  about someone who is stunningly beautiful. All  

گاهی اوقات از اصطلاح "بمب" برای صحبت درباره کسی که به طرز خیره کننده ای زیباست استفاده می کنیم. هر

three of these women are stunningly beautiful, but  it's also a play on words because in this movie,  

سه این زن به طرز خیره‌کننده‌ای زیبا هستند، اما این یک بازی با کلمات نیز هست زیرا در این فیلم،

these journalists bring to light a shocking  scandal. So it's kind of like these bombshell,  

این روزنامه‌نگاران رسوایی تکان‌دهنده‌ای را فاش می‌کنند. بنابراین به نوعی شبیه این بمب است،

beautiful women are also like a bomb  because they reveal something shocking  

زنان زیبا نیز مانند بمب هستند زیرا آنها چیزی تکان دهنده   را

in this movie. But you might hear this term  used "bombshell" to refer to a beautiful woman. 

در این فیلم فاش می کنند. اما ممکن است این اصطلاح را بشنوید که از «بمب» برای اشاره به یک زن زیبا استفاده می‌کند.

Here, we have a lovely term, someone is  "curvy." So instead of saying she's not thin,  

در اینجا، ما یک اصطلاح دوست داشتنی داریم، کسی که «انحنادار» است. بنابراین به جای اینکه بگوییم او لاغر نیست،

a really positive term that we can use is  she's curvy. Yes, not everyone is stick thin.  

یک اصطلاح واقعاً مثبتی که می‌توانیم استفاده کنیم این است که او انحنا دارد. بله، همه لاغر نیستند.

This is not an ideal for a lot of people. Maybe  that's your body naturally, but maybe it's not.  

این برای بسیاری از افراد ایده آل نیست. شاید به طور طبیعی بدن شما این باشد، اما شاید اینطور نباشد.

So I think nowadays, some celebrities who are  curvy, we call this having an hourglass shape,  

بنابراین فکر می‌کنم امروزه، برخی از سلبریتی‌هایی که دارای انحنا هستند، به این شکل ساعت شنی

are trying to embrace that. You can also say,  "She is full-figured." This means she's not  

می‌گویند، سعی می‌کنند آن را بپذیرند. همچنین می‌توانید بگویید: «او تمام قد است». این بدان معناست که او

a stick. Instead, she has an hourglass  shape. She's full-figured, she's curvy. 

یک چوب نیست. در عوض، او شکل ساعت شنی دارد. او کامل است، او منحنی است.

And we could say, "Obama is charismatic."  Someone who's charismatic is charming. Usually,  

و می‌توانیم بگوییم، "اوباما کاریزماتیک است." کسی که کاریزماتیک است، جذاب است. معمولاً،   ظاهر

they're also good looking. They're a  smooth talker and they're confident.  

خوبی هم دارند. آن‌ها خوش صحبت هستند و اعتماد به نفس دارند.

Someone who is charismatic. I think it's  a wonderful goal to try to be charismatic  

کسی که کاریزماتیک است. من فکر می‌کنم این یک هدف فوق‌العاده است که سعی کنید

in English. Express yourself  well, use all of these words. 

در انگلیسی کاریزماتیک باشید. خود را خوب بیان کنید ، از همه این کلمات استفاده کنید.

Marilyn Monroe, we could say, "She is iconic."  We use this expression only for people who are  

مرلین مونرو، می‌توانیم بگوییم، "او نمادین است." ما از این عبارت فقط برای افرادی استفاده می‌کنیم که

extremely well-known, especially for something  specific. So we could say, "Marilyn Monroe is an  

بسیار شناخته شده هستند، مخصوصاً برای چیزی خاص. بنابراین می‌توانیم بگوییم: "مریلین مونرو یک

iconic figure. She is best known for her hourglass  figure and her good looks." She was also a very  

چهره نمادین است. او بیشتر به خاطر شکل ساعت شنی و ظاهر زیبایش شناخته شده است ." او همچنین یک

smart business woman and a very intelligent  person, but she's best known for her looks. 

زن تاجر بسیار باهوش و فردی بسیار باهوش بود، اما بیشتر به خاطر ظاهرش مشهور است.

We talked about a lot of expressions  you can use for women, but for men,  

ما در مورد عبارات زیادی صحبت کردیم که می‌توانید برای زنان استفاده کنید، اما برای مردان

you can use the term "chiseled." I wanted to  give you the original meaning of that. First,  

می‌توانید از عبارت "chiseled" استفاده کنید. می‌خواستم معنای اصلی آن را به شما بدهم. ابتدا،

here, you can see a statue, and it's kind of  funny because the statue is chiseling himself.  

اینجا، می‌توانید مجسمه‌ای را ببینید، و این به نوعی خنده‌دار است زیرا مجسمه خودش را می‌تراشد.

He is making something out of a piece of metal  or a piece of stone, and what that means when we  

او از یک تکه فلز یا یک تکه سنگ چیزی می‌سازد، و وقتی

talk about someone is usually their face. When  we say someone is chiseled, that usually has to  

درباره کسی صحبت می‌کنیم معمولاً صورت اوست. وقتی می گوییم فردی اسکنه شده است،

do with their jaw line. So we could say, "He has  a chiseled jaw." And that's generally considered  

معمولاً به خط فک او مربوط می شود. بنابراین می‌توانیم بگوییم، "او یک فک تراشیده دارد." و این به طور کلی

something positive in Hollywood. Someone has a  chiseled jaw, and this is just a genetic feature. 

در هالیوود یک چیز مثبت تلقی می شود. فردی فک تراش خورده دارد و این فقط یک ویژگی ژنتیکی است.

All right, let's go to our next section where you  will be introduced to some heroes or inspiring  

بسیار خوب، بیایید به بخش بعدی خود برویم که در آنجا با چند قهرمان یا

figures and some words we can use to describe  them. Do you know who this is? This is Marie  

چهره‌های الهام‌بخش و کلماتی که می‌توانیم برای توصیف آن‌ها استفاده کنیم، آشنا می‌شوید . میدانید این شخص کیست؟ این ماری

Curie. She is a famous scientist. She was the  first woman to win the Nobel Prize, the first  

کوری است. او یک دانشمند مشهور است. او اولین زنی بود که برنده جایزه نوبل شد، اولین

and only woman to win two Nobel prizes, and in  two different domains. She has completely changed  

و تنها زنی بود که برنده دو جایزه نوبل شد و در دو حوزه مختلف. او علم را کاملاً تغییر داده

science. So we could say, "She is intelligent, she  was extremely focused, and she is a trailblazer."  

است. بنابراین می‌توانیم بگوییم، "او باهوش است، او بسیار متمرکز بود، و او یک پیشگام است."

This is a wonderful term for someone who was the  first in something. Other people who followed in  

این یک اصطلاح فوق‌العاده برای کسی است که اولین نفر در چیزی بود. سایر افرادی که

her footsteps had a little bit of an easier time  because she blazed the trail first. She was the  

قدم‌های او را دنبال کردند کمی راحت‌تر بودند، زیرا او ابتدا مسیر را طی کرد. او

trailblazer, and then other people could follow. This is Mother Teresa. She set up soup kitchens,  

پیشگام بود و سپس افراد دیگر می‌توانستند دنبال کنند. این مادر ترزا است. او

she helped lepers, she helped the dying destitute.  She really had a heart for people who couldn't  

آشپزخونه درست کرد، به جذامی ها کمک کرد، به فقرای در حال مرگ کمک کرد. او واقعاً دلش برای افرادی بود که نمی‌توانستند

give back to society. It didn't matter that she  couldn't receive anything, she wanted to give to  

به جامعه کمک کنند. مهم نبود که او نمی توانست چیزی دریافت کند، می خواست به

them. So we could say, "She is compassionate, she  is nurturing, she is kind. She has a kind heart." 

آنها بدهد. بنابراین می توانیم بگوییم، "او دلسوز است، او پرورش می دهد، او مهربان است. او قلب مهربانی دارد."

Next, we have the Dalai Llama. The Dalai Llama  is the most famous Buddhist teacher in the world,  

بعد، ما دالایی لاما را داریم. دالایی لاما مشهورترین معلم بودایی در جهان است،

and he's widely respected for his commitment to  nonviolence and the cause of Tibetan freedom. So  

و او به دلیل تعهدش به خشونت پرهیز از خشونت و آرمان آزادی تبت بسیار مورد احترام است. بنابراین

we could say, "He is wise, he is patient, and  he is peaceful." Probably three things that  

می‌توانیم بگوییم: «او حکیم است، صبور است و صلح‌آمیز است». احتمالاً سه کاری

we could all do with a little bit more. This is Nelson Mandela. He is a South  

که همه ما می‌توانیم با کمی بیشتر انجام دهیم. این نلسون ماندلا است. او یک

African anti-apartheid activist, the most  well-known, and he was the first Black  

فعال ضد آپارتاید آفریقای جنوبی ، شناخته شده ترین، و اولین رئیس دولت سیاه پوست

head of state in South Africa. So we could  say, "He was powerful, he was a visionary,  

در آفریقای جنوبی بود. بنابراین می‌توانیم بگوییم: "او قدرتمند بود، او بینا بود،

he was courageous." Lovely expressions. And on the other side of the world, this was  

او شجاع بود." عبارات دوست داشتنی و در آن سوی دنیا، این

Abraham Lincoln. He was a president in the U.S.  during the American Civil War. So it was a really  

آبراهام لینکلن بود. او در طول جنگ داخلی آمریکا رئیس جمهور آمریکا بود. بنابراین زمان بسیار

difficult time in the U.S. For a lot of people,  and he pushed to preserve the union. This is what  

سختی در ایالات متحده برای بسیاری از مردم بود و او برای حفظ اتحادیه تلاش کرد. این همان چیزی است که

we call all of the United States. He wanted to  preserve the United States and abolish slavery.  

ما به همه ایالات متحده می گوییم. او می خواست ایالات متحده را حفظ کند و برده داری را لغو کند.

Some terms often associated with him are empathy.  He cared about those who were enslaved, integrity,  

برخی از اصطلاحات اغلب با او همدلی هستند. او به کسانی که برده بودند، صداقت،

and honesty. Sometimes we even use the expression,  "Honest Abe." He is such an Honest Abe. "Oh, my  

و صداقت اهمیت می داد. حتی گاهی اوقات از عبارت "آبی صادق" استفاده می کنیم. او یک آبه صادق است. "اوه،

son's such an Honest Abe. He can't lie. Anytime  he lies, it's so obvious. He's an Honest Abe." 

پسر من یک آبه صادق است. او نمی تواند دروغ بگوید. هر زمان که دروغ می گوید، این خیلی واضح است. او یک آبه صادق است."

Finally, we have a mythical, or we should say  fictional person, but they were also real. This  

در نهایت، ما یک فرد افسانه ای یا باید بگوییم تخیلی داریم، اما آنها نیز واقعی بودند.

is Rosie the Riveter. And during World War II,  you would have seen these posters all over the  

این روزی پرچین است. و در طول جنگ جهانی دوم ، این پوسترها را در سرتاسر

U.S. and it was because a lot of men, almost all  of the young men were fighting in the war. So who  

ایالات متحده می‌دیدید و دلیل آن این بود که بسیاری از مردان، تقریباً همه مردان جوان در جنگ می‌جنگیدند. پس چه کسی

could do the men's jobs back in the U.S.? Well,  it was the women. So this was supposed to mobilize  

می‌تواند کارهای مردانه را در ایالات متحده انجام دهد؟ خب، این زنان بودند. بنابراین قرار بود این کار

women to go to factories, to work towards creating  and preserving what was left of the country while  

زنان را بسیج کند تا به کارخانه‌ها بروند، در جهت ایجاد و حفظ آنچه از کشور باقی مانده بود، در حالی

the men were gone, and it was supposed to empower  women. In fact, my great-grandmother was one of  

که مردان رفته بودند، کار کنند، و قرار بود زنان را توانمند کند. در واقع، مادربزرگ من یکی از

these women. She left her family and she went  to go work in the factories while all of the  

این زنان بود. او خانواده‌اش را ترک کرد و رفت تا در کارخانه‌ها کار کند در حالی که همه

men were gone during World War II. So we could  say that Rosie the Riveter embodies the idea of  

مردان در طول جنگ جهانی دوم رفته بودند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که رزی پرچین ایده

someone who is strong, someone who's bold,  someone who is resilient. I love that word. 

فردی قوی، فردی جسور، فردی انعطاف‌پذیر را تجسم می‌دهد. من عاشق این کلمه هستم

All right, let's go to our next category, which  is about money. Oh my, does this picture hurt your  

بسیار خوب، بیایید به دسته بعدی خود برویم، که درباره پول است. اوه، این عکس قلب شما را به

heart? Burning money. Well, there are two idioms  that I'd like you to remember about this picture,  

درد می آورد؟ پول سوزاندن خوب، دو اصطلاح وجود دارد که می‌خواهم درباره این تصویر به خاطر بسپارید،

and it is, "To have money to burn." You could say,  "He got his first paycheck and now he has money to  

و آن این است: «پول برای سوزاندن داشته باشیم». می‌توانید بگویید: «او اولین چک حقوقش را گرفت و حالا پولی برای

burn." This means he really wants to spend all his  money, or you have money burning a hole in your  

سوزاندن دارد». این بدان معناست که او واقعاً می‌خواهد تمام پول خود را خرج کند، یا شما پولی دارید که سوراخی در

pocket. You just got paid and you're just feeling  like, "Oh, I need to spend that money. I need to  

جیبتان می‌سوزاند. شما به تازگی دستمزد دریافت کرده اید و فقط احساس می کنید، "اوه، باید آن پول را خرج کنم.

do something with it." You're not going to save  it. You're not going to give it away. Instead,  

باید کاری با آن انجام دهم." قرار نیست آن را ذخیره کنید. قرار نیست آن را از دست بدهی. در عوض،

you just can't stop thinking about it. That  money is burning a hole in your pocket. 

نمی‌توانید از فکر کردن به آن دست بردارید. آن پول در جیبتان سوراخی می سوزاند.

With this picture, I want you to learn  the expression, "All he sees are dollar  

با این تصویر، می‌خواهم این عبارت را بیاموزید، "همه چیزی که او می‌بیند نشانه‌های دلار است

signs." This is someone who cannot stop  thinking about money. All he sees are  

." این کسی است که نمی تواند به پول فکر نکند. تنها چیزی که او می بیند

dollar signs. "How much was that? Oh, could  I buy that? Hmm, I wonder how much that was?  

نشانه های دلار است. "چقدر بود؟ اوه، می‌توانم آن را بخرم؟ هوم، تعجب می‌کنم که چقدر بود؟

If I saved... " All they can think about is money. In this picture, you could say, this person has  

اگر پس‌انداز می‌کردم..." تنها چیزی که آنها می‌توانند به آن فکر کنند پول است. در این تصویر، می توانید بگویید، این شخص دارای

a lot of money. They are a hotshot. They're  a high roller. They're a big spender. Most  

مقدار زیادی پول است. آنها داغ هستند. آنها یک غلتک بالا هستند. آنها خرج بزرگی هستند. بیشتر

normal people don't go around carrying this  much money, but a hot shot might do that. 

افراد عادی با حمل این مقدار پول به این طرف و آن طرف نمی‌روند، اما یک ضربه گرم ممکن است این کار را انجام دهد.

On the other hand, if you have nothing in your  pockets, this type of image exactly means you  

از سوی دیگر، اگر چیزی در جیب خود ندارید ، این نوع تصویر دقیقاً به

are broke. This doesn't mean that you broke a  bone. It means you have no money in your wallet.  

معنای شکسته بودن شماست. این به این معنی نیست که شما یک استخوان شکستید. این بدان معناست که شما پولی در کیف خود ندارید.

You have empty pockets. Sometimes if someone  wants to say that they don't have any money,  

جیب خالی داری گاهی اوقات اگر کسی بخواهد بگوید که پولی ندارد،

all that they might do is this. They might  touch their pockets, maybe pretend to pull  

تنها کاری که ممکن است انجام دهد این است. ممکن است جیب‌هایشان را لمس کنند، شاید وانمود کنند که

them out. Say, "Sorry, I don't have any money."  It's kind of a classic symbol of I have no money. 

آنها را بیرون می‌کشند. بگویید: "ببخشید، من هیچ پولی ندارم." این به نوعی نماد کلاسیک من پول ندارم.

Somebody who is a penny pincher. Do you  think that's a good thing or a bad thing?  

کسی که پنی گیر است. به نظر شما این چیز خوبی است یا بد؟

Well, it all depends on how you say it.  If you say someone is a penny pincher,  

خوب، همه چیز بستگی به نحوه بیان آن دارد. اگر می گویید کسی یک پنی گیر است،

usually it's not so positive. It means that  they're always trying to look for a shortcut,  

معمولاً چندان مثبت نیست. این بدان معناست که آنها همیشه سعی می‌کنند به دنبال یک میان‌بر،

ways to save money, but sometimes that means that  they are not very generous and they're just trying  

راه‌هایی برای پس‌انداز کردن پول باشند، اما گاهی اوقات این بدان معناست که آنها خیلی سخاوتمند نیستند و فقط سعی

to save money. Somebody like this can also be  called cheap. You don't want to be called cheap.  

می‌کنند   در پول خود پس انداز کنند. چنین شخصی را می توان ارزان نیز نامید. شما نمی خواهید که شما را ارزان خطاب کنند.

It's not positive. Or even worse than that is a  tightwad. "Oh, he's such a tightwad. Last year,  

مثبت نیست یا حتی بدتر از آن یک سفت است. "اوه، او خیلی تنگ است. سال گذشته،

he gave me a pencil for Christmas." But if you are  careful with your money, you're not a tightwad,  

او یک مداد برای کریسمس به من داد." اما اگر مواظب پول خود باشید

you're not cheap, you're not a penny pincher,  but you don't spend money all over the place,  

، آدم تنگ نیستید، ارزان نیستید، یک سکه نیستید، اما همه جا پول خرج نمی‌کنید،

you can use a positive term. You are frugal. This  is the term that I like to think about for myself.  

می‌توانید از یک اصطلاح مثبت استفاده کنید. شما مقتصد هستید. این اصطلاحی است که من دوست دارم برای خودم فکر کنم.

I try to be generous to other people, but I also  try to be frugal. I'm careful with my money. 

سعی می‌کنم نسبت به دیگران سخاوتمند باشم، اما همچنین سعی می‌کنم صرفه‌جو باشم. من مواظب پولم هستم

All right, let's go to the next category,  which is the space around us. Oh my,  

بسیار خوب، بیایید به دسته بعدی برویم، که فضای اطراف ما است. اوه،

this room is cluttered. It's messy. It's a pigsty.  This refers to the place where pigs live. Pigs are  

این اتاق به هم ریخته است. به هم ریخته است. این یک خوکخانه است. این به محلی که خوک ها در آن زندگی می کنند اشاره دارد. خوک‌ها

not known for being neat and tidy, so I'm sorry  if someone came into your house and said, "Oh my,  

به تمیز و مرتب بودن معروف نیستند، بنابراین متاسفم اگر کسی وارد خانه شما شد و گفت: "اوه،

it's a pigsty in here." It's not a compliment. On the other hand, this person is neat, tidy,  

این اینجا یک خوک‌خانه است." تعارف نیست. از طرف دیگر، این شخص مرتب، مرتب

organized, and a lovely advanced word is  meticulous. You can be meticulous about  

، منظم است و یک کلمه پیشرفته دوست داشتنی دقیق است. شما می توانید در مورد

your space. It's very organized. It's not  that this person has nothing in their house,  

فضای خود دقیق باشید. خیلی منظمه اینطور نیست که این شخص در خانه اش چیزی نداشته باشد،

they have things here, but it's all organized.  But you can also be meticulous in your work.  

او اینجا چیزهایی دارد، اما همه چیز مرتب است. اما شما همچنین می توانید در کار خود دقیق باشید.

This is a great word to use for a job  interview when you're describing your  

زمانی که اخلاق کاری خود را توصیف می‌کنید، این کلمه عالی برای مصاحبه شغلی است

work ethic. If you are detail-oriented, you  never forget little details, you could say,  

. اگر جزئی‌گرا هستید، هرگز جزئیات کوچک را فراموش نمی‌کنید، می‌توانید بگویید:

"I am meticulous. You will never have to ask me  twice, and I will always try to do it exactly  

«من دقیق هستم. هرگز مجبور نخواهید شد دو بار از من بپرسید ، و من همیشه سعی می‌کنم این کار را

right the first time." You are meticulous. Now, this picture, yes, there's a lot of things,  

دقیقاً همان بار اول انجام دهم.» شما دقیق هستید. حالا، این عکس، بله، چیزهای زیادی وجود دارد،

but the feel of this place is homey. Now,  when a place is homey, it means it's cozy,  

اما احساس این مکان خانه‌دار است. حالا، وقتی مکانی خانه‌دار است، به این معنی است که دنج است

it's intimate. It feels like somebody lives here.  It's well-decorated, but it just feels like home. 

،   صمیمی است. انگار یکی اینجا زندگی میکنه به خوبی تزئین شده است، اما فقط احساس می کند خانه است.

On the other hand, this place is  sparse, minimalistic, cold, and sterile.  

از سوی دیگر، این مکان کم، مینیمال، سرد و استریل است.

Sometimes this type of decor, it's not really  even decor, but this type of architecture is  

گاهی اوقات این نوع دکور، واقعاً حتی دکور نیست، اما این نوع معماری به‌طور

popular online because I think people see  pictures of this and they think, "Oh, it's  

آنلاین محبوب است زیرا فکر می‌کنم مردم عکس‌هایی از آن را می‌بینند و فکر می‌کنند، "اوه،

so simple. You don't have to clean anything." But  would you want to live in a place like this? No,  

خیلی ساده است. لازم نیست چیزی را تمیز کنید." اما آیا می‌خواهید در چنین مکانی زندگی کنید؟ نه،

I'd much rather live in a place like this. The final expression and picture we're going  

من ترجیح می دهم در چنین مکانی زندگی کنم. آخرین عبارت و تصویری که می‌خواهیم از آن

to use to talk about space is open, spacious.  It is even sprawling. Sprawling has to do with  

برای صحبت در مورد فضا استفاده کنیم، باز و جادار است. حتی پراکنده است. پراکندگی به

a big space, and we might even say  that this room, here's the kitchen,  

فضای بزرگ مربوط می شود، و حتی ممکن است بگوییم که این اتاق، اینجا آشپزخانه است،

you can see the living room in the distance,  it flows. So the house flows from one room to  

می توانید اتاق نشیمن را از دور ببینید، آن جریان دارد. بنابراین خانه از یک اتاق به

the next. You don't have to open a door, close  a door, go down a hallway. It just easily flows  

اتاق بعدی می‌رود. لازم نیست دری را باز کنید، در را ببندید، از راهروی پایین بروید. به راحتی

from one room to the next. It's very airy. All right, let's go to the next category,  

از یک اتاق به اتاق دیگر جریان می یابد. خیلی هوا داره بسیار خوب، بیایید به دسته بعدی برویم،

which is holidays. Holidays are usually family  oriented. You might spend time with your family  

که تعطیلات است. تعطیلات معمولاً خانواده محور است. ممکن است با خانواده‌تان وقت بگذرانید

because you have deep family values. And if  you enjoy spending time with your family,  

زیرا ارزش‌های خانوادگی عمیقی دارید. و اگر از گذراندن وقت با خانواده‌تان لذت می‌برید،

you might say, "We are close-knit, so I can't  wait to spend time together during the holidays." 

ممکن است بگویید: "ما به هم نزدیک هستیم، بنابراین نمی‌توانم صبر کنم تا در تعطیلات با هم وقت بگذرانیم."

This picture has to do with spending time with  friends. You can say, "We're going to chill. We're  

این تصویر مربوط به وقت گذرانی با دوستان است. می‌توانید بگویید، "ما

going to hang out. We're going to get together."  Sometimes instead of saying Thanksgiving in the  

آرام می‌شویم. می‌خواهیم با هم بنشینیم. دور هم جمع می‌شویم." گاهی اوقات به جای گفتن شکرگزاری در

U.S., we use the term Friendsgiving. This  is especially true if you can't go home to  

ایالات متحده، از عبارت Friendsgiving استفاده می کنیم. این به ویژه اگر در طول تعطیلات روز شکرگزاری نتوانید به خانه بروید و به

your family during the Thanksgiving holiday,  you might hear people use this expression,  

خانواده خود بروید ، ممکن است بشنوید که مردم از این عبارت استفاده می‌کنند،

Friendsgiving. Sometimes we even say that close  friends are the family you choose. So you can't  

Friendsgiving. حتی گاهی اوقات می گوییم که دوستان نزدیک خانواده ای هستند که شما انتخاب می کنید. بنابراین نمی‌توانید

choose who your family is, but you might say  if you have some really close, special friends,  

انتخاب کنید که خانواده‌تان چه کسانی باشند، اما اگر دوستان واقعاً صمیمی و خاص دارید، می‌توانید بگویید:

"They are the family I chose." So they're just  like your family, but you could choose them. 

«آنها خانواده‌ای هستند که من انتخاب کردم». بنابراین آنها مانند خانواده شما هستند، اما شما می توانید آنها را انتخاب کنید.

Here, we have someone who is not going  away on vacation. Instead, what is this  

در اینجا، ما کسی را داریم که به تعطیلات نمی رود. در عوض، این

guy doing? He is having a staycation. This is  a mix between two words to stay and vacation,  

مرد چه کار می‌کند؟ او در حال استراحت است. این ترکیبی است بین دو کلمه ماندن و تعطیلات،

but it means he's not going to leave the house,  he's not working. and he's not going to school.  

اما به این معنی است که او از خانه بیرون نمی‌رود،  کار نمی‌کند. و او به مدرسه نمی رود.

He's just chilling on the couch with a book,  some coffee. He's having a staycation. So  

او فقط روی مبل با یک کتاب، یک قهوه خنک می‌شود. او در حال استراحت است. بنابراین

you could say, "He's chilling at home, he's  taking it easy, or he's just doing nothing." 

می‌توانید بگویید: "او در خانه دارد خنک می‌شود، آرام می‌گیرد، یا فقط هیچ کاری انجام نمی‌دهد."

Here, we have a lovely Christmas picture, lovely  winter picture. Some expressions we use when we  

در اینجا، ما یک عکس زیبای کریسمس، عکس زمستانی دوست داشتنی داریم . برخی از عباراتی که در هنگام

think about pictures like this is, "I'll be home  for the holidays." It has this warm feeling inside  

فکر کردن به تصاویری مانند این استفاده می‌کنیم عبارتند از: « برای تعطیلات در خانه خواهم بود». این احساس گرم در درون

that you've been far away from home, far away  from your family, but during the holiday season,  

این است که شما دور از خانه، دور از خانواده خود بوده اید، اما در طول فصل تعطیلات،

and maybe in your country, Christmas is not the  big holiday, it might be another big holiday,  

و شاید در کشور شما، کریسمس تعطیلات بزرگ نیست، ممکن است تعطیلات بزرگ دیگری باشد،

but you might say, "I can't wait to be home for  the holidays." Sometimes we sing I'll Be Home for  

اما شما ممکن است بگوید، "من نمی توانم برای تعطیلات در خانه باشم." گاهی اوقات برای کریسمس I'll Be Home را می خوانیم

Christmas. It's a popular Christmas song, and this  picture is exactly a winter wonderland. Where I  

. این یک آهنگ محبوب کریسمس است و این عکس دقیقاً یک سرزمین عجایب زمستانی است. جایی که من

live, it doesn't look like this. Maybe two days  out of each winter, there is a snow like this,  

زندگی می کنم، به نظر نمی رسد. شاید دو روز از هر زمستان، برفی مانند این باریده باشد،

but it would certainly be nice to visit. Let's talk about some traditions that happen  

اما مطمئناً دیدن آن خوب است. بیایید در مورد سنت هایی که در تعطیلات اتفاق می افتد صحبت کنیم

on holidays. In the U.S., a popular holiday is  Halloween, and we carve pumpkins. We also write  

. در ایالات متحده، تعطیلات محبوب هالووین است و ما کدو تنبل می‌تراشیم. ما همچنین

letters to Santa. At Christmas, children love to  write letters to Santa and tell him what they hope  

به بابانوئل نامه می نویسیم. در کریسمس، بچه‌ها دوست دارند برای بابانوئل نامه بنویسند و به او بگویند که امیدوارند

to get for Christmas. And usually the night before  Christmas, so on Christmas Eve, children make  

برای کریسمس چه چیزی دریافت کنند. و معمولاً شب قبل از کریسمس، بنابراین در شب کریسمس، بچه‌ها کوکی درست می‌کنند

cookies and set a glass of milk beside the chimney  because that's where Santa comes down, and in the  

و یک لیوان شیر کنار دودکش می‌گذارند، زیرا آنجاست که بابانوئل پایین می‌آید، و

morning, the cookies and the milk are mysteriously  gone because Santa has come to eat them. 

صبح، کلوچه‌ها و شیر به طرز مرموزی ناپدید می‌شوند، زیرا بابانوئل برای خوردن آمده است. آنها

A very popular tradition for almost every holiday  is that you cook special dishes and you eat them  

یک سنت بسیار محبوب تقریباً برای هر تعطیلات این است که غذاهای خاصی می‌پزید و

together. This looks like Thanksgiving because I  see a wonderful Turkey in the middle of the table,  

با هم می‌خورید. به نظر می رسد روز شکرگزاری باشد، زیرا من یک ترکیه شگفت انگیز را در وسط میز می

but I imagine whatever holidays are popular  in your country, you cook special dishes. 

بینم، اما تصور می کنم هر تعطیلاتی که در کشور شما محبوب است، شما غذاهای خاصی می پزید.

All right, let's go to the next category, which  is shopping. This lady is window shopping. When  

بسیار خب، بیایید به دسته بعدی برویم، که خرید است. این خانم مشغول خرید ویترینی است. وقتی

she leaves home, she might tell her husband,  "Hey, I'm just going to look. I'm just going  

او خانه را ترک می‌کند، ممکن است به شوهرش بگوید: "هی، من فقط می‌روم نگاه کنم

window shopping. I'm just going to look." Now, this guy, he looks like he's looking  

. من فقط می‌روم خرید از ویترین. فقط می‌خواهم نگاه کنم." حالا، این مرد، به نظر می‌رسد که به

for something specific, so he could say, "I'm  looking for a specific vitamin. Excuse me,  

دنبال چیز خاصی است، بنابراین می‌تواند بگوید، "من به دنبال یک ویتامین خاص هستم. ببخشید،

I'm looking for this vitamin. Could you help me  find it?" Or we can often use a fun verb, "To  

من به دنبال این ویتامین هستم. می‌توانید به من کمک کنید آن را پیدا کنم؟" یا اغلب می‌توانیم از یک فعل سرگرم‌کننده استفاده کنیم، «برای

peruse the shelves." This means maybe something's  tricky to find, so he has to look on each shelf,  

مطالعه قفسه‌ها». این بدان معنی است که شاید پیدا کردن چیزی مشکل باشد، بنابراین او باید در هر قفسه نگاه کند،

he is perusing the shelves. And maybe really  he's not looking for a specific vitamin or  

او در حال بررسی قفسه‌ها است. و شاید واقعاً او به دنبال ویتامین خاصی یا

something specific, he could just say, "Ah, I'm  just looking. Thanks." Maybe he's just browsing,  

چیزی خاص نیست، فقط می‌تواند بگوید: "آه، من فقط دارم نگاه می‌کنم. متشکرم." شاید او فقط در حال مرور است،

just checking out the options. He could use  that expression. "I'm just looking. Thanks." 

فقط گزینه‌ها را بررسی می‌کند. او می توانست از آن عبارت استفاده کند. "فقط دارم نگاه میکنم. ممنون."

Now, this person is in the dressing room.  Sometimes these are called fitting rooms.  

حالا این شخص در رختکن است. گاهی اوقات به این اتاق های فیتینگ می گویند.

So you might ask someone at a clothing store,  "Excuse me, can I have a fitting room please?" Or,  

بنابراین ممکن است از کسی در یک فروشگاه پوشاک بپرسید: «ببخشید، می‌توانم لطفاً اتاق مناسب داشته باشم؟» یا،

"Can I have a dressing room? Where are your  dressing rooms? Where are your fitting rooms?"  

"آیا می‌توانم یک اتاق رختکن داشته باشم؟ اتاق‌های رختکن شما کجا هستند؟ اتاق‌های لباس شما کجا هستند؟"

She is trying something on. That's what you do  in the store. It's quite common in the U.S. to  

او در حال تلاش برای چیزی است. این کاری است که در فروشگاه انجام می‌دهید. در ایالات متحده بسیار رایج است

be able to try something on before you buy it. Here, we have a little kid shopper, and there's  

که بتوانید قبل از خرید چیزی را امتحان کنید. در اینجا، ما یک خریدار بچه کوچک داریم،

a couple different terms that we can use to  talk about that yellow thing. It could be a  

و چند اصطلاح مختلف وجود دارد که می‌توانیم برای صحبت درباره آن چیز زرد استفاده کنیم. ممکن است یک

grocery cart. That's what I call it, a cart,  but you could also call it a shopping cart,  

سبد خرید مواد غذایی باشد. این همان چیزی است که من آن را سبد خرید می‌نامم، اما می‌توانید آن را سبد خرید

a buggy, or if you're carrying, it's just a  basket. I need to get a basket because I don't  

، کالسکه یا اگر حمل می‌کنید، فقط یک سبد است. من باید یک سبد تهیه کنم، زیرا مجبور نیستم

have to get many items, but it looks like this  little kid is pushing around a shopping cart. 

اقلام زیادی تهیه کنم، اما به نظر می رسد این بچه کوچک در حال چرخیدن به دور یک سبد خرید است.

This man is carrying a pile of some large items.  We use the term "stocking up" or "stockpiling"  

این مرد انبوهی از وسایل بزرگ را حمل می کند. ما از اصطلاح "ذخیره کردن" یا "ذخیره کردن" استفاده می کنیم

because he is getting a lot or a big quantity  of things. This happened a lot during COVID,  

زیرا او مقدار زیادی یا مقدار زیادی از چیزها را دریافت می کند. این اتفاق در طول کووید زیاد رخ می‌دهد،

and it also happens whenever there's a  big storm. People will go to the store  

و همچنین هر زمان که یک طوفان بزرگ رخ می‌دهد، اتفاق می‌افتد . مردم به فروشگاه خواهند رفت

and they will stockpile toilet paper, bread, those  essential items. They will stockpile those items.  

و دستمال توالت، نان، آن اقلام ضروری را ذخیره خواهند کرد. آنها آن اقلام را ذخیره خواهند کرد.

Sometimes a negative word we use to talk about  that is "to stash" those items. So during COVID,  

گاهی اوقات یک کلمه منفی که برای صحبت درباره آن استفاده می‌کنیم، عبارت است از «پنهان کردن» آن موارد. بنابراین در طول کووید،

some people bought so many rolls of toilet  paper, they had a stash of toilet paper,  

برخی از مردم تعداد زیادی رول کاغذ توالت خریدند، آنها مقداری کاغذ توالت داشتند،

and it meant that other people didn't have enough,  and this caused a crisis in some places. So maybe  

و این بدان معنی بود که افراد دیگر به اندازه کافی نداشتند، و این باعث ایجاد بحران در برخی مکان‌ها شد. بنابراین شاید

don't stockpile too many things, just enough. All right, let's go to our final category, which  

چیزهای زیادی ذخیره نکنید، فقط کافی است. بسیار خب، بیایید به دسته نهایی خود برویم،

are movies and books. This picture represents  action movies. In action movies, there are often  

که   فیلم‌ها و کتاب‌ها هستند. این تصویر نمایانگر فیلم‌های اکشن است. در فیلم های اکشن، اغلب

high-speed chases, explosions, fight scenes.  Some popular action movies are Indiana Jones,  

تعقیب و گریز، انفجار، صحنه های مبارزه با سرعت بالا وجود دارد. برخی از فیلم‌های اکشن محبوب عبارتند از ایندیانا جونز،

Rocky movies, Mission Impossible movies, James  Bond movies. Also, you might watch a thriller.  

فیلم‌های راکی، فیلم‌های ماموریت غیرممکن، فیلم‌های جیمز باند. همچنین، ممکن است یک فیلم هیجان انگیز تماشا کنید.

This is a clip or a scene from the movie Memento,  and I don't really enjoy many stressful movies,  

این یک کلیپ یا صحنه ای از فیلم یادگاری است، و من واقعاً از بسیاری از فیلم های استرس زا لذت نمی برم،

but I really enjoyed the movie Memento. I highly  recommend it. These types of thriller movies are  

اما از فیلم یادگاری واقعاً لذت بردم. شدیداً آن را توصیه می‌کنم. این نوع از فیلم‌های

suspenseful, they're nail-biters. You're biting  your nails because you want to know what's going  

هیجان‌انگیز  تعلیق‌آمیز هستند، میخکوب‌کننده هستند. شما ناخن‌هایتان را می‌جوید چون می‌خواهید بدانید قرار است چه

to happen. Maybe they're hair-raising, "Oh, that  movie was so hair-raising. Every moment I thought  

اتفاقی بیفتد. شاید آن‌ها موها را بلند می‌کنند، "اوه، آن فیلم خیلی موها بود. هر لحظه فکر می‌کردم

something crazy was going to happen. It's very  suspenseful." And there's often a cliff-hanger  

که قرار است اتفاقی دیوانه‌کننده بیفتد. این بسیار تعلیق‌کننده است." و اغلب در لحظات کلیدی آویز صخره وجود دارد

at key moments. A cliff-hanger means that  you think something's going to happen,  

. آویز صخره به این معنی است که فکر می‌کنید قرار است اتفاقی بیفتد،

and then boom, they cut to another scene. So  you are left waiting what's going to happen. 

و سپس بوم می‌کنند، آنها به صحنه دیگری بر می‌گردند. بنابراین ، منتظر می‌مانید که چه اتفاقی می‌افتد.

Another type of this more, not stressful, but  suspenseful movie is a fun term called whodunit.  

نوع دیگری از این فیلم بیشتر، نه استرس‌زا، اما پرتعلیق، اصطلاحی سرگرم‌کننده به نام whodunit است.

Now, this means who did it. But we often combine  this into one rather casual expression, whodunit.  

حالا این یعنی چه کسی این کار را کرده است. اما ما اغلب این را در یک عبارت نسبتاً معمولی ترکیب می‌کنیم، whodunit.

So we could say, "Murder on the Orient Express is  a whodunit." So you want to find out who did the  

بنابراین می‌توانیم بگوییم، "قتل در قطار سریع‌السیر شرق یک امر بزرگ است." بنابراین شما می خواهید بفهمید که چه کسی

murder, who did the bad thing. It's a whodunit.  We can also call these murder mysteries. They're  

قتل را انجام داده است، چه کسی کار بد را انجام داده است. این یک Whodunit است. ما همچنین می توانیم این قتل را اسرارآمیز بنامیم.

page-turners. They have plot twists. I couldn't  put it down because I just kept reading it. I  

آنها صفحه‌گردان هستند. آنها پیچیدگی های داستانی دارند. نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم زیرا به خواندن آن ادامه دادم.

couldn't put it down. I highly recommend reading  this book, Murder on the Orient Express. This is  

نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم. خواندن این کتاب، قتل در قطار سریع السیر شرق را به شدت توصیه می کنم. این

the movie version. I think the book version by  Agatha Christie is even better. But some common  

نسخه فیلم است. من فکر می کنم نسخه کتاب آگاتا کریستی حتی بهتر است. اما برخی از

whodunit authors or classic authors, for example,  are Sir Arthur Conan Doyle. He wrote the Sherlock  

نویسندگان رایج   Whodunit یا نویسندگان کلاسیک، برای مثال ، سر آرتور کانن دویل هستند. او سریال شرلوک

Holmes series, and Agatha Christie who wrote  this. They are the classic whodunit authors. 

هلمز را نوشت و آگاتا کریستی که این را نوشت. آنها نویسندگان کلاسیک whodunit هستند.

Finally, we have, talking about the word classic,  classic movies. These are movies that are  

در نهایت، درباره کلمه کلاسیک، فیلم‌های کلاسیک صحبت می‌کنیم. اینها فیلم‌هایی هستند که از نظر

culturally significant. To use a term we talked  about before, they are iconic, they are timeless,  

فرهنگی اهمیت دارند. برای استفاده از اصطلاحی که قبلاً درباره آن صحبت کردیم ، آنها نمادین هستند، جاودانه هستند،

they are a must-see. So this is from Forrest Gump.  It is a timeless movie. It is an iconic movie,  

آنها را باید دید. پس این از فارست گامپ است. یک فیلم جاودانه است. این یک فیلم نمادین است

and we could say it's a classic. Other classic  movies are the Star Wars series, The Shawshank  

و می‌توان گفت یک فیلم کلاسیک است. دیگر فیلم‌های کلاسیک عبارتند از: مجموعه جنگ ستارگان،

Redemption movie, iconic Gump, The Godfather  series. These are classic movies that you have  

فیلم رستگاری در شاوشنک، مجموعه نمادین گامپ، سریال پدرخوانده . این‌ها فیلم‌های کلاسیکی هستند که باید آن‌ها

to see in order to understand more about a culture  and just to be a well-rounded movie watcher. 

را  ببینید تا بیشتر درباره یک فرهنگ بدانید و فقط تماشاگر فیلم باشید.

Here, we have our final expression, which is  a "RomCom." This stands for romantic comedy,  

در اینجا، عبارت نهایی خود را داریم، که یک "RomCom" است. این مخفف کمدی رمانتیک است،

and these have lots of love and lots of laughs.  Usually, the theme of these movies is that  

و اینها عشق و خنده زیادی دارند. معمولاً موضوع این فیلم ها این است که

true love will win in the end. And if you are  having a sad day, having a hard time, sometimes  

در نهایت عشق واقعی پیروز می شود. و اگر روز غمگینی دارید، روزهای سختی را سپری می‌کنید، گاهی اوقات

watching a RomCom can pick up your spirits. So how did you do? Did you enjoy this lesson  

تماشای RomCom می‌تواند روحیه شما را تقویت کند. خب چکار کردی؟ آیا از

learning important daily life vocabulary  through pictures? I hope so. Don't forget  

یادگیری واژگان مهم زندگی روزمره از طریق تصاویر از این درس لذت بردید؟ امیدوارم. فراموش نکنید

to download the free PDF worksheet with all  of this lesson's vocabulary, ideas, concepts,  

کاربرگ PDF رایگان را با همه واژگان، ایده ها، مفاهیم این درس،

everything that you need to express yourself  completely. You can click on the link in the  

همه چیزهایی که برای بیان خود به آن نیاز دارید دانلود کنید .

description to download that free worksheet today. Well, thank you so much for learning English with  

برای بارگیری آن کاربرگ رایگان امروز می‌توانید روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید. خوب، از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

me, and I'll see you again next Friday for a  new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

، و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

But wait, do you want more? I recommend watching  this video next. You will learn 250 more important  

اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم این ویدیوی بعدی را تماشا کنید. 250 لغت مهم تر

vocabulary words with pictures, including which  famous movie and book character is a goody two  

را با تصاویر یاد خواهید گرفت، از جمله اینکه شخصیت معروف فیلم و کتاب یکی دو

shoes. Do you know this expression? Well, watch  the video to find out, and I'll see you there.

کفش خوب است. آیا این عبارت را می شناسید؟ خوب، ویدیو را تماشا کنید تا متوجه شوید، و من شما را آنجا خواهم دید.