SPEAK ENGLISH FLUENTLY | Use This Simple Rule To Speak Fluently In English [Episode 3]

Hey!

سلام!

Welcome to today's English lesson.

به درس انگلیسی امروز خوش آمدید.

Now in this lesson, you will learn how to speak English fluently

اکنون در این درس، یاد می گیرید که چگونه

using the simple rule of three's.

با استفاده از قانون ساده سه به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

I guarantee this lesson is going to change your life.

من تضمین می کنم که این درس زندگی شما را تغییر خواهد داد.

Are you ready?

اماده ای؟

Well then.

خب پس

I'm Teacher Tiffani, let's jump right in.

من معلم تیفانی هستم، بیایید وارد شویم

Now as a reminder, the rule of three's, it was given to me by my teachers and

، حالا برای یادآوری، قانون سه ، توسط معلمانم به من داده شده است

it just says provide enough support for your thoughts, your ideas and

و فقط می گوید با دادن سه جزئیات، از افکار، ایده ها و نظرات خود به اندازه کافی پشتیبانی کنید

opinions by giving three details, three examples or three reasons.

، سه مثال یا سه دلیل

Hence, we say the rule of three's.

از این رو می گوییم قاعده سه.

So, let's start with the first one.

بنابراین، اجازه دهید با اولین شروع کنیم.

Three details.

سه جزئیات.

Now, the first part of the rule focuses on the important details of the topic,

اکنون، بخش اول قانون بر جزئیات مهم موضوع،

subject or person you are discussing.

موضوع یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you want to help your listener visualize

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

what you are talking about.

آنچه را که در مورد آن صحبت می کنید تجسم کند.

So, let's say for example.

بنابراین، به عنوان مثال بگوییم.

We were talking about food.

در مورد غذا صحبت می کردیم.

This guy right here is enjoying his sandwich and we can say, "Hey!

این مرد در اینجا در حال لذت بردن از ساندویچ خود است و می توانیم بگوییم: "هی!

Tell me about your favorite thing to eat."

در مورد غذای مورد علاقه خود به من بگویید."

Now, his response would probably be, "I love to eat hamburgers."

اکنون، احتمالاً پاسخ او این خواهد بود: "من عاشق خوردن همبرگر هستم."

I wanna pause.

میخوام مکث کنم

This is a good answer.

این پاسخ خوبی است.

He understood the question and he answered it very clearly.

او سوال را فهمید و خیلی واضح به آن پاسخ داد.

But remember, we are talking about speaking English fluently like

اما به یاد داشته باشید، ما در مورد صحبت کردن به زبان انگلیسی روان مانند

a native English speaker, which means you must support your answer.

یک انگلیسی زبان مادری صحبت می کنیم، به این معنی که شما باید از پاسخ خود حمایت کنید.

So let's see what three details can be given about the hamburger.

بنابراین بیایید ببینیم چه سه جزئیات را می توان در مورد همبرگر ارائه داد.

Here we go!

Detail number one, crispy lettuce.

در اینجا ما می رویم!

جزئیات شماره یک، کاهوی ترد.

Detail number two, a massive burger patty.

جزئیات شماره دو، یک نان برگر بزرگ.

And detail number three, caramelized onions.

و جزئیات شماره سه، پیاز کاراملی شده.

So you see what's happening, right?

پس می بینید که چه اتفاقی می افتد، درست است؟

We have the main response and now we're getting three details.

ما پاسخ اصلی را داریم و اکنون در حال دریافت سه جزئیات هستیم.

So how can we turn the details into a very fluent English response?

بنابراین چگونه می توانیم جزئیات را به یک پاسخ انگلیسی بسیار روان تبدیل کنیم؟

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

"I love to eat hamburgers.

"من عاشق خوردن همبرگر هستم.

My hamburgers always include a massive burger patty.

همبرگرهای من همیشه شامل یک پتی بزرگ همبرگر است

I usually have to hold my hamburgers with two hands because they are so big.

. معمولا باید همبرگرهایم را با دو دست بگیرم چون خیلی بزرگ هستند.

On top of the burger patty, I put crispy lettuce.

روی پاتیل همبرگر، کاهوی ترد می گذارم. وقتی صدای بلندی می دهد.

It makes a loud sound when I bite into it.

گاز می گیرم.

This sandwich sounds good.

این ساندویچ به نظر می رسد.

Finally, I add caramelized onions.

در آخر پیاز کاراملی شده را اضافه می کنم

The sweetness really makes the sandwich taste good.

. شیرینی آن واقعاً طعم ساندویچ را خوب می کند.

All of these ingredients put together usually make me want to eat like a horse."

همه این مواد در کنار هم معمولاً باعث می شود که من میل کنم مانند اسب بخورم."

Now, there are some new expressions and words that I will explain to you

اکنون، عبارات و کلمات جدیدی وجود دارد که من برای شما توضیح خواهم داد،

but I want you to notice this fluent English response came from three details.

اما می خواهم متوجه شوید که این پاسخ روان انگلیسی از سه جزئیات ناشی شده است.

Again, use the three details to make a fluent English response.

باز هم، از سه جزئیات برای ایجاد یک پاسخ انگلیسی روان استفاده کنید.

So let's take a real quick look at these new words and expressions.

پس بیایید نگاهی گذرا به این کلمات و عبارات جدید بیندازیم.

The first one is massive.

اولی عظیم است.

We said, massive burger patty.

ما گفتیم، پتی بزرگ برگر.

What does the word massive mean?

کلمه Massive به چه معناست؟

Right here.

درست همین جا.

It means forming or consisting of a large mass, something extremely big.

این به معنای تشکیل یا متشکل از یک توده بزرگ، چیزی بسیار بزرگ است.

So, when he was eating that sandwich, it did look big.

بنابراین، وقتی او آن ساندویچ را می خورد، بزرگ به نظر می رسید.

Right?

A massive burger, meaning something that is very big or large.

درست؟

برگر عظیم، به معنای چیزی که بسیار بزرگ یا بزرگ است.

Massive.

عظیم

After me.

بعد از من.

Massive.

عظیم

Excellent!

One more time.

عالی!

یک بار دیگر

Massive.

عظیم

Great job!

Now, the other word I want us to look at is crispy.

کارت عالی بود!

اکنون، کلمه دیگری که می خواهم به آن نگاه کنیم، ترد است.

Now in the response, we said, crispy lettuce.

حالا در جواب گفتیم کاهوی ترد.

Right?

Now again after me for pronunciation practice, crispy.

درست؟

حالا دوباره بعد از من برای تمرین تلفظ، کریسپی.

Excellent!

عالی!

Now crispy just means firm but easily broken or crumbled.

Crispy فقط به معنی سفت است اما به راحتی شکسته یا خرد می شود.

Once again, firm but easily broken or crumbled.

بار دیگر، محکم اما به راحتی شکسته یا خرد می شود.

Think about lettuce, lettuce that when you cut through it or when

به کاهو فکر کنید، کاهو که وقتی آن را می برید یا

you break it, you hear a sound.

وقتی می شکنید صدایی می شنوید.

A crispy piece of lettuce.

یک تکه کاهو ترد.

So again after me, crispy.

پس دوباره بعد از من، ترد.

Great job!

کارت عالی بود!

Excellent!

عالی!

Now the other one I want to explain to you is right here.

حالا یکی دیگه که میخوام برات توضیح بدم همینجاست.

Caramelized.

کارامل شده.

Hey, you got it!

هی، فهمیدی!

One more time, after me.

یه بار دیگه بعد از من

Caramelized.

کارامل شده.

Excellent!

عالی!

Now caramelized with reference to food containing natural sugar.

اکنون با اشاره به مواد غذایی حاوی قند طبیعی کاراملی شده است.

Cook or be cooked.

بپزد یا پخته شود.

It means to cook or be cooked so as to develop the characteristic brown

این به معنای پختن یا پخته شدن است تا رنگ قهوه ای

color and nutty flavor of caramel.

مشخص و طعم آجیلی کارامل ایجاد شود.

Let me make it a little easier for you to understand.

اجازه دهید کمی درک آن را برای شما آسان تر کنم.

Now you know that I love to cook.

حالا فهمیدی که من عاشق آشپزی هستم.

I love good food.

من عاشق غذای خوبم

So when I'm cooking, sometimes I need onions.

بنابراین وقتی در حال آشپزی هستم، گاهی اوقات به پیاز نیاز دارم.

So I'll slice the onions or I'll chop them up.

بنابراین پیازها را خلالی می کنم یا خرد می کنم.

Then I'll saute some oil or I'll put some oil in the pan and heat it up.

سپس مقداری روغن تفت می‌دهم یا داخل ماهیتابه می‌ریزم و روی حرارت می‌گذارم.

And then I'll saute the onions.

و بعد پیازها را تفت می دهم.

What happens when you heat onions up in oil?

وقتی پیاز را در روغن گرم می کنیم چه اتفاقی می افتد ؟

Yes!

They start to get a little bit clear, right?

آره!

آنها کمی روشن می شوند، درست است؟

And they start to get sweeter.

و شروع به شیرین شدن می کنند.

That process is caramelization.

این فرآیند کاراملی شدن است.

So caramelized onions.

خیلی پیاز کاراملی شده.

They are a lot sweeter than raw onions.

آنها بسیار شیرین تر از پیاز خام هستند.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

All right, good!

بسیار خوب، خوب!

Now the last one I want to explain to you is right here.

حالا آخرین موردی که می‌خواهم برای شما توضیح بدهم، اینجاست.

This idiom, eat like a horse.

این اصطلاح، مثل اسب بخور.

Say it after me, eat like a horse.

بعد از من بگو مثل اسب بخور.

Excellent!

Now this just means when someone eats like a horse, they always eat a lot of food.

عالی!

حالا این فقط به این معنی است که وقتی کسی مثل اسب غذا می خورد ، همیشه غذای زیادی می خورد.

Again, they always eat a lot of food.

باز هم آنها همیشه غذای زیادی می خورند.

Look at this young man.

به این جوان نگاه کن

He is enjoying his meal and he is eating that burger.

داره از غذاش لذت میبره و داره اون همبرگر رو میخوره.

And he is enjoying it.

و داره ازش لذت میبره

So again, eat like a horse.

پس دوباره مثل اسب بخور.

It just means to eat a lot of food.

فقط به معنی خوردن زیاد غذاست.

So after me, eat like a horse.

پس بعد از من مثل اسب بخور.

Excellent!

عالی!

Very good!

So we see using three details, we were able to give a very good response.

خیلی خوب!

بنابراین می بینیم که با استفاده از سه جزئیات، توانستیم پاسخ بسیار خوبی بدهیم.

Now what about the next part of this simple rule of three's.

حالا قسمت بعدی این قانون ساده سه تایی چطور؟

You see the next one is three examples.

می بینید که مورد بعدی سه نمونه است.

Again, this focuses on giving examples of the topic, subject

دوباره، این بر ارائه مثال هایی از موضوع، موضوع

or person you are discussing.

یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you wanna help the listener understand more by giving

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده کمک کنید تا با ارائه

them real life example situations.

نمونه هایی از موقعیت های واقعی زندگی، بیشتر درک کند.

So remember, we're talking about food.

پس به یاد داشته باشید، ما در مورد غذا صحبت می کنیم.

So, what about this right here?

بنابراین، در مورد این در اینجا چیست؟

We see this woman in the kitchen looks like she's about to bake something.

ما این زن را در آشپزخانه می بینیم که انگار می خواهد چیزی بپزد.

The topic is favorite thing to cook.

موضوع مورد علاقه برای آشپزی است.

What is your favorite thing to cook?

غذای مورد علاقه شما برای پختن چیست؟

Well, the response could be, "I like to cook desserts."

خوب، پاسخ می تواند این باشد: "من دوست دارم دسر درست کنم."

Once again, that's a good response.

یک بار دیگر، این یک پاسخ خوب است.

The person answered the question.

آن شخص به سوال پاسخ داد.

"Oh, I like to cook desserts."

"اوه، من دوست دارم دسر درست کنم."

Done.

انجام شده.

But that's a beginner level response.

اما این یک پاسخ سطح مبتدی است.

We want an advanced English response.

ما یک پاسخ انگلیسی پیشرفته می خواهیم.

We want a fluent English response using three examples.

ما یک پاسخ انگلیسی روان با استفاده از سه مثال می خواهیم.

So let's see what happens.

پس بیایید ببینیم چه اتفاقی می افتد.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

Example number one, I bake cookies every other Friday for my children.

مثال شماره یک، من هر جمعه در میان برای فرزندانم شیرینی می پزم.

A real life example.

یک نمونه زندگی واقعی

Second, every holiday I make homemade ice cream for my family.

دوم اینکه هر تعطیلات برای خانواده ام بستنی خانگی درست می کنم.

And third example, once in a blue moon I make apple pie for my coworkers.

و مثال سوم، یک بار در ماه آبی برای همکارانم پای سیب درست می کنم.

So immediately as I was reading the example situations, a picture

بنابراین بلافاصله وقتی داشتم موقعیت‌های مثال را می‌خواندم،

probably started to form in your head.

احتمالاً تصویری در ذهن شما شکل گرفت.

Making something for kids, making something for coworkers.

ساختن چیزی برای بچه ها، ساختن چیزی برای همکاران.

These are situations, example situations.

این ها موقعیت ها، موقعیت های مثالی هستند.

So, how can we turn these example situations into a fluent English response.

بنابراین، چگونه می توانیم این موقعیت های مثال را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم.

Let me show you how.

اجازه دهید به شما نشان دهم چگونه.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

"All of my friends know that I like to cook desserts.

"همه دوستانم می دانند که من دوست دارم دسر بپزم.

I bake cookies every other Friday for my children.

من هر جمعه در میان برای فرزندانم کلوچه می پزم.

Every holiday I make homemade ice cream for my family.

هر تعطیلات برای خانواده ام بستنی خانگی درست می کنم.

Also, once in a blue moon, I make apple pie for my coworkers."

همچنین یک بار در ماه آبی برای همکارانم پای سیب درست می کنم. "

So, what happened?

پس چه اتفاقی افتاده؟

The answer was I like cooking desserts and then the support came

پاسخ این بود که من عاشق پختن دسر هستم و سپس پشتیبانی

in the form of three examples.

در قالب سه مثال آمد.

Oh yeah!

اوه بله!

I cook for my kids.

من برای بچه هایم آشپزی می کنم.

I make homemade ice cream for my family, and I also make

من برای خانواده ام بستنی خانگی درست می کنم و برای همکارانم هم

apple pie for my coworkers.

پای سیب درست می کنم.

So you, as the listener know, this individual really

بنابراین شما، همانطور که شنونده می دانید، این فرد

does like making desserts.

واقعاً دوست دارد دسر درست کند.

That's why giving three examples is so powerful.

به همین دلیل ارائه سه مثال بسیار قدرتمند است.

It's not just about the number of words you use when you're

این فقط به تعداد کلماتی که شما در

trying to speak English fluently.

تلاش برای صحبت روان انگلیسی استفاده می کنید نیست.

It really is about how you're organizing your thoughts and how you're able to

این در واقع در مورد نحوه سازماندهی افکار خود و نحوه

respond using the supporting information.

پاسخگویی با استفاده از اطلاعات پشتیبانی است.

So this simple rule of three's is going to help you so much.

بنابراین این قانون ساده سه به شما کمک زیادی خواهد کرد.

Now within the response, there's some extra words that I want to explain to you.

اکنون در پاسخ، چند کلمه اضافی وجود دارد که می خواهم برای شما توضیح دهم.

So here we go!

پس بزن که بریم!

This pattern right here, every other.

این الگو در اینجا، هر الگوی دیگر.

Every other.

یکی در میان.

Now this just means each second in a series or each alternate.

حالا این فقط به معنای هر ثانیه در یک سری یا هر متناوب است.

For example, if I say every other day.

مثلاً اگر یک روز در میان بگویم.

It means Monday, not Tuesday, Wednesday, not Thursday and Friday.

یعنی دوشنبه، نه سه شنبه، چهارشنبه، نه پنجشنبه و جمعه.

Every other day.

هر روز دیگری.

In English, we say every other.

در انگلیسی، هر یک دیگر را می گوییم.

So the alternate or the second in a series.

بنابراین جایگزین یا دوم در یک سری.

So again, after me.

پس دوباره بعد از من

Every other.

یکی در میان.

Excellent!

I want you in the comment section, let us know, what do you do every other day?

عالی!

می خواهم در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید، یک روز در میان چه می کنید؟

Maybe there's something you do unique.

شاید کاری وجود داشته باشد که شما انجام دهید منحصر به فرد.

Maybe, you exercise every other day.

شاید یک روز در میان ورزش کنید.

Monday not Tuesday, Wednesday not Thursday and Friday.

دوشنبه نه سه شنبه، چهارشنبه نه پنجشنبه و جمعه.

Every other day.

هر روز دیگری.

All right!

خیلی خوب!

Now let's go check out the next one.

حالا بیایید به بررسی بعدی برویم.

Homemade.

خانگی.

We talked about her making or him making homemade ice cream.

ما در مورد ساخت بستنی خانگی یا او صحبت کردیم.

Right?

درست؟

Some of our guys like to cook too.

بعضی از بچه های ما هم دوست دارند آشپزی کنند.

My dad loves to cook homemade ice cream.

پدر من عاشق پختن بستنی خانگی است.

Now homemade, after me, repeat.

حالا خانگی، بعد از من، تکرار کنید.

Homemade.

خانگی.

Excellent!

Now, homemade just means made at home rather than in a store or factory.

عالی!

در حال حاضر، خانگی فقط به معنای ساخته شده در خانه است تا در یک فروشگاه یا کارخانه.

We say, home.

ما می گوییم، خانه.

Made at home.

در خانه ساخته شده است.

Homemade.

خانگی.

Pretty simple, right?

خیلی ساده، درست است؟

Homemade.

خانگی.

Excellent!

عالی!

Very good!

خیلی خوب!

Now the last one I wanna show you from this response is once in a blue moon.

اکنون آخرین موردی که می خواهم از این پاسخ به شما نشان دهم یک بار در ماه آبی است.

After me, once in a blue moon.

بعد از من، یک بار در ماه آبی.

Excellent!

عالی!

Now once in a blue moon just means to do it very rarely.

اکنون یک بار در یک ماه آبی فقط به این معنی است که آن را به ندرت انجام دهید.

Not often.

زیاد نه.

Sometimes but not regularly.

گاهی اوقات اما نه به طور منظم.

In English, we say once in a blue moon.

در انگلیسی می گوییم یک بار در ماه آبی.

Now in our response she said, "Make apple pie for her

حالا در پاسخ ما گفت: "

coworkers once in a blue moon."

یک بار در ماه آبی برای همکارانش پای سیب درست کن."

She makes it once in a blue moon.

او آن را یک بار در یک ماه آبی می سازد.

Not often, rarely, but she does do it.

نه اغلب، به ندرت، اما او این کار را انجام می دهد.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

All right.

Excellent!

خیلی خوب.

عالی!

So again, we have three details.

بنابراین باز هم سه جزئیات داریم.

Three examples.

سه نمونه.

Now let's move on to the next number three.

حالا بریم سراغ شماره سه بعدی.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

Here's the quick explanation, three reasons.

در اینجا توضیح سریع، سه دلیل است.

This part focuses on giving specific reasons for your ideas on the topic,

این بخش بر ارائه دلایل خاص برای ایده های خود در مورد موضوع،

subject or person you are discussing.

موضوع یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you wanna help your listener understand your thought

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

process and how you developed your idea.

فرآیند فکر شما و چگونگی توسعه ایده خود را درک کند.

Remember, English fluency is all about the way you think and producing

به یاد داشته باشید، تسلط به زبان انگلیسی به طرز فکر شما و تولید

your thoughts in a clear way.

افکارتان به روشی واضح است.

Not about the number of words you use, it's about how you

نه در مورد تعداد کلماتی که استفاده می کنید، بلکه به نحوه

put your words together.

کنار هم قرار دادن کلماتتان مربوط می شود.

So let's check this situation out right here.

پس بیایید این وضعیت را همینجا بررسی کنیم.

Yes, he's eating a cookie and it looks absolutely delicious.

بله، او در حال خوردن یک کلوچه است و کاملاً خوشمزه به نظر می رسد.

So we have him eating a cookie.

بنابراین ما او را مجبور به خوردن یک کلوچه می کنیم.

The topic is snacking.

موضوع میان وعده است.

Do you snack throughout the day?

آیا در طول روز میان وعده می خورید؟

The response.

پاسخ.

Yes, I snack throughout the day.

بله، من در طول روز میان وعده می خورم.

Again, remember I told you, giving a simple response, a

باز هم یادت باشد که به تو گفتم، یک پاسخ ساده، یک

simple answer, that's fine.

جواب ساده، خوب است.

You understood the question and you gave your response however that's a beginner

شما سوال را درک کردید و پاسخ خود را دادید، اما این یک

level response, a basic English response.

پاسخ سطح مبتدی است، یک پاسخ انگلیسی پایه.

And you want to give an advanced English response of fluent English response.

و شما می خواهید یک پاسخ انگلیسی پیشرفته از پاسخ انگلیسی روان بدهید.

So let's support the response with three reasons.

پس بیایید پاسخ را با سه دلیل پشتیبانی کنیم.

First, I am usually too swamped at work to eat a good lunch.

اول، من معمولاً در محل کار آنقدر غرق می شوم که نمی توانم یک ناهار خوب بخورم.

Second, my office keeps the staff kitchen well-stocked with free snacks.

دوم، دفتر من آشپزخانه کارکنان را با تنقلات رایگان پر می کند.

And finally,

و در نهایت،

it's convenient for me to grab a quick snack when I am busy.

برای من راحت است که وقتی مشغول هستم یک میان وعده سریع بخورم.

So we have three clear reasons why this individual likes to snack every day.

بنابراین ما سه دلیل واضح داریم که چرا این فرد دوست دارد هر روز میان وعده بخورد.

So, how can we turn the reasons into a fluent English response?

بنابراین، چگونه می توانیم دلایل را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم؟

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

"Yes, I snack throughout the day.

"بله، من در طول روز میان‌وعده

The first reason is that I am usually too swamped at work to eat a good lunch.

می‌خورم. دلیل اول این است که معمولاً در محل کار آن‌قدر غرق می‌شوم که نمی‌توانم یک ناهار خوب بخورم

The second reason is that my office keeps the staff kitchen

. دلیل دوم این است که دفتر من آشپزخانه کارکنان را به

well-stocked with free snacks.

خوبی با میان‌وعده‌های رایگان مملو نگه می‌دارد.

Finally, it's convenient for me to grab a quick snack when I am busy."

در نهایت، برای من راحت است. وقتی سرم شلوغ است یک میان وعده سریع بخورم."

Very fluent English response.

پاسخ انگلیسی بسیار روان.

Gave supporting reasons for the answer that was given.

برای پاسخی که داده شد، دلایل تأییدی ارائه کرد.

Again, this is an amazing response.

باز هم، این یک پاسخ شگفت انگیز است.

But I want us to take a real quick look at some of the words that came up.

اما من از ما می خواهم که نگاهی سریع به برخی از کلماتی که به میان آمد بیاندازیم.

Swamped.

باتلاق شده.

Good job!

آفرین!

Again, after me.

بازم بعد از من

Swamped.

باتلاق شده.

Excellent!

عالی!

Now this word swamped just means overwhelm with an excessive amount

حال این کلمه swamped فقط به معنای غرق شدن در مقدار بیش از حد

of something or to be inundated.

چیزی یا غرق شدن است.

It means there's a lot going on and you feel the overwhelm.

این به این معنی است که چیزهای زیادی در جریان است و شما احساس غرق شدن می کنید.

You feel very overwhelm like "Okay.

شما احساس می کنید خیلی خسته هستید مثل "خوب.

I really have too much work right now.

من واقعاً در حال حاضر کار زیادی

I feel like I can't handle everything.

دارم. احساس می کنم نمی توانم از عهده همه چیز بر

I am swamped.

بیایم. من باتلاق شده ام.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So when you're swamped at work, you don't have time to eat a good meal

پس وقتی در محل کار غرق می شوید، ندارید. وقت آن است که یک وعده غذایی خوب بخوریم

so this individual just snacks.

تا این فرد فقط میان وعده بخورد

Make sense?

. منطقی است؟ ها

Huh?

All right.

؟ خیلی

خوب.

Now what about this one right here.

حالا این یکی در اینجا چطور است.

Well-stocked.

انبار خوب.

After me.

بعد از من.

Well-stocked.

انبار خوب.

Excellent.

Now this just means having or containing sufficient goods, wares, food, et cetera.

عالی.

حالا این فقط به معنای داشتن یا داشتن کالای کافی است اجناس، غذا، و غیره

Having enough, you have enough, you have all that you need.

We say, well-stocked.

And it's usually about a product, right?

So the snacks in his office, right?

They have a closet maybe where they have all the snacks and

. گنجه شاید جایی که آنها همه تنقلات را دارند و

every time he opens the door.

هر بار که در را باز می کند.

Woo wee!

وای وای!

Yes!

Full of snacks.

Well-stocked.

You got it, right?

Okay.

Now the last one I want us to look at is right here.

Convenient.

راحت.

He said, "It's convenient to grab a snack when he's busy."

او گفت: " وقتی سرش شلوغ است خوردن یک میان وعده راحت است."

So after me.

پس بعد از من.

Convenient.

راحت.

Excellent!

Again, convenient.

عالی!

باز هم راحت.

Great job!

Now convenient just means involving little trouble or effort.

ouble یا تلاش

Once again, involving little trouble or effort.

بار دیگر، شامل دردسر یا تلاش کمی است.

It means, "Hey!

این به این معنی است که "هی!

It's not a big deal."

این موضوع مهمی نیست."

It's actually easy for me to do this thing.

در واقع انجام این کار برای من آسان است.

It's convenient.

راحت است.

Again, after me.

بازم بعد از من

Convenient.

راحت.

Excellent!

عالی!

So again, using these three reasons, we were able to give

بنابراین باز هم با استفاده از این سه دلیل، توانستیم

a very clear English response.

پاسخ انگلیسی بسیار واضحی را ارائه دهیم.

I really hope you enjoy the lesson today.

واقعا امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

I hope that you will continue using this simple rule of three's

امیدوارم که به استفاده از این قانون ساده سه تایی ادامه دهید

to start speaking English fluently like a native English speaker.

تا مانند یک انگلیسی زبان مادری به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

I'll talk to you next time but let's always remember to speak English.

دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد اما بیایید همیشه انگلیسی صحبت کنیم.

You still there?

هنوز اونجایی؟

Ain't nothing changed.

چیزی عوض نشده

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

It's story time.

زمان داستان است

Hey!

سلام!

I said it's story time.

گفتم وقت داستان است.

All right.

خیلی خوب.

It's a brand new year but I love telling stories.

سال جدید است، اما من عاشق قصه گفتن هستم.

So, I want to tell you a very quick story and it involves my

بنابراین، من می خواهم یک داستان بسیار سریع برای شما تعریف کنم که شامل

mother and it also includes food.

مادرم می شود و شامل غذا نیز می شود.

So, you all know how passionate I am about helping you speak English

بنابراین، همه شما می دانید که من چقدر مشتاق هستم که به شما کمک کنم انگلیسی را

fluently and with confidence, right?

روان و با اطمینان صحبت کنید، درست است؟

So I work hard every day, except for Sabbath or Saturday.

بنابراین من هر روز سخت کار می کنم، به جز شنبه یا شنبه.

I go to church on Saturday.

من شنبه به کلیسا می روم.

So I work usually Monday to Friday and sometimes on Sundays.

بنابراین معمولا دوشنبه تا جمعه و گاهی یکشنبه ها کار می کنم.

Now last year, this was when I was staying with my parents.

حالا سال گذشته، این زمانی بود که من پیش پدر و مادرم بودم.

They were helping me as I was trying to build my business.

آنها به من کمک می کردند در حالی که من در تلاش برای ایجاد کسب و کارم بودم.

I have to work a lot.

من باید خیلی کار کنم.

So I worked again every day, except Saturday.

بنابراین هر روز به جز شنبه دوباره کار کردم.

I worked about maybe 12 hours a day because I wanted to make sure I provided

من حدود 12 ساعت در روز کار می کردم زیرا می خواستم مطمئن

you with the best English lessons.

شوم که بهترین درس های انگلیسی را برای شما ارائه می کنم.

Now, I have mentioned earlier, when we talked about being swamped.

اکنون، قبلاً اشاره کردم، زمانی که در مورد باتلاق شدن صحبت کردیم.

Remember that word, right?

این کلمه را به خاطر بسپار، درست است؟

When you're swamped at work, you can't really eat the healthiest food.

وقتی سر کار غرق می شوید، واقعاً نمی توانید سالم ترین غذاها را بخورید.

So what happened was, it was a Sunday.

پس اتفاقی که افتاد این بود که یکشنبه بود.

I gotten up early, I'm an early bird.

من زود بیدار شدم، من یک پرنده زودرس هستم.

And I was working hard on an English lesson for you.

و من به سختی روی یک درس انگلیسی برای شما کار می کردم.

And I noticed that my stomach started to make some noises.

و متوجه شدم که معده ام شروع به ایجاد صدا کرد.

Come on.

بیا دیگه.

"Ooh, I'm a little hungry."

"اوه، من کمی گرسنه هستم."

So I went downstairs and my mom happened to be in the kitchen.

بنابراین من به طبقه پایین رفتم و مادرم در آشپزخانه بود.

Say, "Hey Tiff, how are you?"

بگو: "هی تیف، چطوری؟"

I say, "I'm good!

من می گویم: "من خوبم!

You know, just working.

می دانید، فقط کار می

I just got a little bit hungry."

کنم. فقط کمی گرسنه شدم."

And she said, "Oh man!

و او گفت: "اوه مرد!

Your dad and I were just talking about how good fried

من و بابات فقط صبح یکشنبه ها داشتیم در مورد اینکه سیب زمینی سرخ شده چقدر خوب است صحبت می کردیم

potatoes are on Sunday mornings.

.

I said, "Yeah!

گفتم: "آره!

They're really delicious.

واقعا خوشمزه هستن

I wish we had them today."

کاش امروز آنها را داشتیم."

And then I laughed because I knew my mom was busy doing things.

و بعد خندیدم چون می دانستم مادرم مشغول انجام کارها است.

My dad was busy doing things.

پدرم مشغول انجام کارها بود.

We were all busy.

So, I didn't expect her to make the fried potatoes because she had things

همه

going on too but I just let her know.

چیز هم در جریان است اما من فقط به او اطلاع دادم.

I really do love fried potatoes so I got something to snack on and then I went back

من واقعاً عاشق سیب زمینی سرخ شده هستم، بنابراین چیزی برای میان وعده تهیه کردم و سپس

upstairs to my office to continue working.

برای ادامه کار به طبقه بالا به دفترم برگشتم.

Now about 10 or 15 minutes later, my nose started to get this whiff.

حالا حدود 10 یا 15 دقیقه بعد، بینی من شروع به ریزش کرد. این بو.

This amazing aroma started to come and fill the house.

این عطر شگفت انگیز شروع به آمدن کرد و خانه را پر کرد.

And I said, "I know that, wait a minute, it smelled like caramelized onions."

و من گفتم: "می دانم که، یک دقیقه صبر کنید ، بوی پیاز کاراملی می داد."

Hey!

You got that too.

هی!

شما هم متوجه شدید.

I could smell the aroma of garlic and onion powder and a little salt and pepper.

من بوی سیر و پیاز را حس کردم پودر و کمی نمک و فلفل

And I said, "Wait a minute, what am I smelling?

و گفتم یه لحظه صبر کن من چه بویی دارم؟

So I tried to work for a few more minutes but the smell just became overwhelming.

بنابراین سعی کردم چند دقیقه دیگر کار کنم، اما بوی آن بسیار زیاد شد.

You caught that too, right?

تو هم گرفتی، درسته؟

It smelled so good.

خیلی بوی خوبی داشت

So I opened my door and I walked down the steps.

بنابراین در را باز کردم و از پله ها پایین رفتم.

And when I got to the kitchen, I saw my mom making fried potatoes for me.

و وقتی به آشپزخانه رسیدم، دیدم مادرم برای من سیب زمینی سرخ کرده درست می کند.

She turned around and she said, "Hey Tiff!"

برگشت و گفت: هی تیف!

And she gave me that smile and I walked up to and I gave her a big hug.

و او آن لبخند را به من زد و من به سمتش رفتم و او را بزرگ در آغوش گرفتم.

I said, "Mommy, I really appreciate you.

گفتم مامان واقعا

Thank you so much!"

ممنونم ازت ممنونم!

Because she didn't have to make the fried potato.

چون مجبور نبود سیب زمینی سرخ شده را درست کند.

She was also busy and I hadn't even asked her, but that's

او هم سرش شلوغ بود و من حتی از او نپرسیده بودم، اما

what a mother's love will do.

عشق مادری همین را می کند.

She knew that her daughter really did.

او می دانست که دخترش واقعاً این کار را می کند.

And I still do love fried potatoes and she wanted to do something that seems

و من هنوز عاشق سیب زمینی سرخ شده هستم و او می خواست کاری انجام دهد که

so simple but meant so much because even to this day, I remember it.

خیلی ساده به نظر می رسد اما بسیار معنی دارد زیرا حتی تا به امروز آن را به یاد دارم.

So maybe you, do things like that for your children or for your family

پس شاید شما، برای فرزندانتان یا برای

members or for your spouse, just to let them know that you love them.

اعضای خانواده یا همسرتان کارهایی از این دست انجام دهید، فقط برای اینکه به آنها بفهمانید که دوستشان دارید.

It's the little things in life that mean the most.

این چیزهای کوچک در زندگی هستند که بیشترین معنی را دارند.

So for me, it was fried potatoes.

بنابراین برای من، آن سیب زمینی سرخ شده بود.

What was it for you?

برای شما چی بود؟

I hope you enjoyed the story guys and I look forward to talking to

امیدوارم از داستان لذت برده باشید بچه ها و مشتاقانه منتظرم

you in the next English lesson.

که در درس بعدی انگلیسی با شما صحبت کنم.