The Top 5 English Expressions Every English Learner Should Master

In order to speak English fluently, you must use the English expressions that

برای اینکه بتوانید روان انگلیسی صحبت کنید، باید از عبارات انگلیسی که

Native English speakers use in real life.

انگلیسی زبانان بومی در زندگی واقعی استفاده می کنند استفاده کنید.

So today I am going to teach you the top five English expressions you must master

بنابراین امروز قصد دارم پنج عبارت برتر انگلیسی را که باید به آنها تسلط داشته باشید

in order to speak English fluently.

تا به زبان انگلیسی روان صحبت کنید را به شما آموزش دهم.

Are you ready?

اماده ای؟

Well then I'm teacher Tiffani.

خب پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

Expression number one.

عبارت شماره یک.

Cut to the chase.

بریم سر اصل مطلب. تعقیب

Cut to the chase after me.

و گریز من را قطع کنید.

Cut to the chase.

بریم سر اصل مطلب.

Excellent.

Now this just means to get to the main point or important

عالی

اکنون این فقط به معنای رسیدن سریع و مستقیم به نکته اصلی یا

information quickly and directly.

اطلاعات مهم است.

Just like I did with this lesson.

درست مثل کاری که با این درس انجام دادم.

I said who I was, I said what I was going to teach you, and we jumped right in.

گفتم من کی هستم، گفتم که قرار است به شما چه چیزی یاد بدهم، و

We cut to the chase.

ما هم پریدیم داخل.

You got it right.

درست متوجه شدید.

Excellent, excellent.

عالی، عالی

Now, here's an example sentence that will help you understand how

اکنون، در اینجا یک جمله مثال آورده شده است که به شما کمک می کند تا نحوه

to use this expression in real life.

استفاده از این عبارت را در زندگی واقعی درک کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Can you please cut to the chase and tell me what happened?

می‌توانی لطفاً تعقیب و گریز کنید و به من بگویید چه اتفاقی افتاده است؟

Exactly.

دقیقا.

Can you please get to the main point?

میشه لطفا برید سر اصل مطلب؟

Tell me the most important information.

مهمترین اطلاعات را به من بگویید. به

Tell me what happened.

من بگو چه اتفاقی افتاد.

Exactly.

دقیقا.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

Here's the second example sentence.

عالی

در اینجا مثال دوم جمله است.

Let's cut to the chase and discuss more important issues.

بیایید تعقیب و گریز را قطع کنیم و در مورد مسائل مهمتر بحث کنیم.

Let's discuss the most important issues you see.

بیایید در مورد مهمترین مسائلی که می بینید بحث کنیم.

Again, directly getting to the most important information Once again.

باز هم، یک بار دیگر مستقیماً به مهم ترین اطلاعات دسترسی پیدا می کنیم.

Let's cut to the chase and discuss the most important issues.

بیایید تعقیب و گریز را قطع کنیم و در مورد مهمترین مسائل بحث کنیم.

You got it?

فهمیدی؟

Good.

Here's the next one.

خوب

اینم بعدی

I don't have much time, so can you cut to the chase and give me the key points?

من وقت زیادی ندارم، پس می‌توانید به تعقیب و گریز خود ادامه دهید و نکات کلیدی را به من بدهید؟

Hey, I'm a little busy, so can you just give me the main point

سلام، من کمی سرم شلوغ است، پس می توانید نکته اصلی

or the most important information?

یا مهم ترین اطلاعات را به من بدهید؟

Can you cut to the chase?

آیا می توانید به تعقیب و گریز ادامه دهید؟

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Excellent.

So again, this is the first English expression that you must master.

عالی

بنابراین دوباره، این اولین عبارت انگلیسی است که باید به آن مسلط شوید.

Cut to the chase.

بریم سر اصل مطلب.

Now, one thing I want to let you know is that after you learn these expressions,

اکنون، یک چیزی که می خواهم به شما اطلاع دهم این است که پس از یادگیری این عبارات،

you need to practice using them.

باید استفاده از آنها را تمرین کنید.

So what I've done for you is in my app.

بنابراین آنچه من برای شما انجام داده ام در برنامه من است.

That's right, the English with Tiffani app.

درست است، انگلیسی با برنامه Tiffani.

You can download it right now.

هم اکنون می توانید آن را دانلود کنید.

All you have to do is click the link in the description when you

تنها کاری که باید انجام دهید این است که هنگام دانلود برنامه روی لینک موجود در توضیحات کلیک کرده

download the app and open it.

و آن را باز کنید.

You'll see weekly English fluency lessons with teacher Tiffani.

شما هفتگی درس های تسلط انگلیسی را با معلم تیفانی خواهید دید.

These lessons are connected to my YouTube lessons, so you can go

این درس‌ها به درس‌های یوتیوب من متصل هستند، بنابراین می‌توانید

right to the app after this lesson and practice what you are learning.

بعد از این درس مستقیماً به برنامه بروید و آنچه را که یاد می‌گیرید تمرین کنید.

You'll even find the video within the app.

شما حتی ویدیو را در برنامه پیدا خواهید کرد.

This is going to help you so much because as you're learning,

این به شما کمک زیادی خواهد کرد زیرا در حین یادگیری،

you need to also practice.

باید تمرین کنید.

So you'll find tons of practice lessons connected to this lesson that will

بنابراین شما هزاران درس تمرینی مرتبط با این درس خواهید یافت که به

help you master these expressions.

شما در تسلط بر این عبارات کمک می کند.

So once again, download the app by clicking the link in the

بنابراین یک بار دیگر با کلیک بر روی لینک در

description English with Tiffani.

توضیحات English with Tiffani برنامه را دانلود کنید.

You got it?

فهمیدی؟

All right, let's keep going to number two.

بسیار خوب، اجازه دهید به شماره دو ادامه دهیم.

All right.

Expression number two.

خیلی خوب.

عبارت شماره دو

Keep someone in the loop.

کسی را در جریان نگه دارید

Keep someone in the loop after me.

کسی را بعد از من در جریان نگه دارید.

Keep someone in the loop.

کسی را در جریان نگه دارید

Excellent.

Now, this just means to inform someone and keep them updated

عالی

اکنون، این فقط به این معنی است که به کسی اطلاع دهید و او را

about a situation or project.

در مورد یک موقعیت یا پروژه به روز نگه دارید.

Hey, this person might have missed the meeting, or, Hey, this person might

هی، این شخص ممکن است جلسه را از دست داده باشد ، یا، هی، این شخص ممکن است

not have heard the new information.

اطلاعات جدید را نشنیده باشد.

Don't worry, I'll tell them, don't worry.

نگران نباش بهشون میگم نگران نباش

I'll give them the information.

من اطلاعات را به آنها می دهم.

I will keep them in the loop once again to inform someone and keep them

من آنها را یک بار دیگر در جریان نگه می دارم تا به کسی اطلاع دهم و آنها را

updated about a situation or project.

در مورد یک موقعیت یا پروژه به روز نگه دارم.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Hey, I heard that there's going to be a birthday party for Samantha.

هی، شنیده ام که قرار است برای سامانتا جشن تولدی برگزار شود.

Please keep me in the loop as new information about the party comes up.

لطفا من را در جریان قرار دهید تا اطلاعات جدیدی در مورد مهمانی به دست آید.

Please keep me up to date.

لطفا مرا به روز نگه دارید.

Keep me in the loop.

مرا در جریان نگه دار

You got it.

فهمیدی.

All right, good.

باشه، خوبه

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

Please keep me in the loop about any changes to the new schedule.

لطفاً من را در جریان هرگونه تغییر در برنامه جدید قرار دهید.

Please keep me in the loop about any changes to the new schedule.

لطفاً من را در جریان هرگونه تغییر در برنامه جدید قرار دهید.

Next we have sentence two.

بعد جمله دو داریم.

It's important to keep everyone in the loop so that we're all on the same page.

مهم است که همه را در جریان نگه داریم تا همه در یک صفحه باشیم.

We all are aware of the same information.

همه ما از اطلاعات یکسانی آگاه هستیم.

We're all moving in the same direction.

همه ما در یک جهت حرکت می کنیم.

It's important to keep everyone in the loop so that we're all on the same page.

مهم است که همه را در جریان نگه داریم تا همه در یک صفحه باشیم.

You got it?

فهمیدی؟

Good.

Here we go.

خوب

در اینجا ما می رویم.

Finally.

سرانجام. با پیشرفت پروژه،

I'll keep you in the loop as we make progress on the project.

شما را در جریان خواهم داشت .

One more time.

یک بار دیگر با پیشرفت پروژه،

I'll keep you in the loop as we make progress on the project.

شما را در جریان خواهم داشت .

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

So again, expression number two that you need to master and practice

عالی

پس مجدداً، عبارت شماره دو که باید

after this lesson using the app is keep someone in the loop.

بعد از این درس با استفاده از برنامه تسلط داشته باشید و تمرین کنید این است که کسی را در جریان نگه دارید.

All right.

خیلی خوب.

Expression number three that you need to master is break.

عبارت شماره سه که باید به آن مسلط شوید شکست است.

The ice.

یخ.

Break the ice.

یخ را بشکن.

All right, break the ice.

باشه یخ رو بشکن

Now.

اکنون.

This is something that is also very important.

این هم چیزی است که بسیار مهم است.

Break the ice after me.

بعد از من یخ را بشکن

Break the ice.

یخ را بشکن.

Very good.

خیلی خوب.

Now, this just means to initiate a conversation or interaction in order

اکنون، این فقط به معنای شروع یک مکالمه یا تعامل است

to make people feel more comfortable once again to initiate a conversation.

تا مردم احساس راحتی بیشتری برای شروع مکالمه کنند.

Or interaction in order to make people feel more comfortable.

یا تعامل به منظور ایجاد احساس راحتی بیشتر در افراد.

So I'm your English teacher, right?

پس من معلم انگلیسی شما هستم، درست است؟

I love helping you speak English fluently.

من دوست دارم به شما کمک کنم انگلیسی را روان صحبت کنید.

I love helping you learn new words, expressions, and different

من دوست دارم به شما کمک کنم لغات، عبارات و

ways to think in English.

روش های مختلف فکر کردن به زبان انگلیسی را یاد بگیرید.

But when I worked in South Korea, I was more of an in-person

اما زمانی که در کره جنوبی کار می کردم ، بیشتر یک معلم حضوری بودم

teacher, not virtual, right?

، نه مجازی، درست است؟

And I remember the first day of class was always the most

و به یاد دارم که اولین روز کلاس همیشه

uncomfortable for students.

ناراحت کننده ترین روز برای دانش آموزان بود.

At the beginning, they'd walk into class not knowing each other.

در ابتدا، آنها بدون اطلاع از یکدیگر وارد کلاس می شدند.

They'd sit down, they'd have their books open, or they'd have their

آنها می‌نشستند، کتاب‌هایشان را باز می‌کردند، یا

cell phones and they'd kind of be scrolling through their cell phones.

تلفن‌های همراهشان را می‌گرفتند و به نوعی در تلفن‌های همراهشان می‌چرخیدند.

One would come in, two, three, four, ten, fifteen students sitting in class quietly.

یکی می آمد داخل، دو، سه، چهار، ده، پانزده دانش آموز آرام سر کلاس می نشستند.

At that moment, I knew I had to break the ice to make the students feel comfortable.

در آن لحظه می دانستم که باید یخ را بشکنم تا دانش آموزان احساس راحتی کنند.

So usually on the first day we'd have some si, some sort of activity to make

بنابراین معمولاً در روز اول ما مقداری si، نوعی فعالیت داریم تا

the students feel more comfortable.

دانش‌آموزان احساس راحتی بیشتری کنند.

I had to break the ice, initiating conversations or initiating activities.

من مجبور شدم یخ را بشکنم، شروع به گفتگو یا شروع فعالیت کنم.

Make sense?

معنی دارد؟

All right, good.

Here's the first example sentence.

باشه، خوبه

در اینجا اولین جمله مثال است.

Let's break the ice and introduce ourselves.

بیایید یخ را بشکنیم و خودمان را معرفی کنیم.

You got it.

فهمیدی.

All right.

Here we go.

The second one, I always find it hard to break the ice with new people.

خیلی خوب.

در اینجا ما می رویم.

مورد دوم، همیشه شکستن یخ با افراد جدید برایم سخت است.

It's a little bit challenging, a little bit tricky.

کمی چالش برانگیز است، کمی مشکل.

And finally, he told a joke to break the ice and lighten the mood.

و در نهایت برای شکستن یخ و سبک شدن روحیه شوخی گفت.

Everyone was a little bit nervous or uncomfortable in the environment until

همه در محیط کمی عصبی یا ناراحت بودند تا اینکه

he broke the ice by telling the joke.

با گفتن این جوک یخ را شکست.

Make sense?

معنی دارد؟

All right, excellent.

So again, break the ice.

باشه عالیه

پس دوباره یخ را بشکنید.

Now it's time to practice after this lesson.

حالا وقت تمرین بعد از این درس است.

All right, expression number four.

بسیار خوب، عبارت شماره چهار.

Get.

گرفتن.

The hang of, get the hang of after me.

آویزان، پس از من آویزان شوید.

Get the hang of.

دست به کار شوید.

Excellent.

عالی

Now stay till the end because for story time, I'm gonna tell

حالا تا آخر بمان چون برای زمان داستان،

you a story using this expression and talking about my niece.

با استفاده از این عبارت برایت داستانی تعریف می کنم و در مورد خواهرزاده ام صحبت می کنم.

All right, so here we go.

بسیار خوب، پس ما به اینجا می رویم.

Don't miss the story, the meaning of this expression, to understand

داستان، معنای این عبارت، برای فهمیدن

or become familiar with something.

یا آشنا شدن با چیزی را از دست ندهید.

Again to understand or become familiar with something.

باز هم برای فهمیدن یا آشنا شدن با چیزی.

For example, I know how to play tennis, right?

به عنوان مثال، من می دانم چگونه تنیس بازی کنم، درست است؟

I learned back when I was in college and you know, it's kind of an easy

من زمانی که در کالج بودم یاد گرفتم و می دانید، این یک

game to learn how to play, right?

بازی آسان برای یادگیری نحوه بازی است، درست است؟

But I learned the rules when I was in college, but my friend, maybe about

اما زمانی که در کالج بودم قوانین را یاد گرفتم ، اما دوستم، شاید حدود

four, maybe three years ago, Told me about a game called Pickleball.

چهار، شاید سه سال پیش، در مورد یک بازی به نام Pickleball به من گفت.

Maybe you've heard of it, pickleball, and it uses a racket that kind

شاید نام آن را شنیده باشید، پیکلبال، و از راکتی استفاده می کند که به نظر می

of looks like a ping pong paddle and a tennis paddle had a baby.

رسد یک پارو پینگ پنگ و یک پارو تنیس بچه دار شده است.

It's a smaller paddle than a tennis racket.

این یک پارو کوچکتر از یک راکت تنیس است.

But it's not as small as a ping pong paddle, but the shape.

اما به اندازه پارو پینگ پنگ کوچک نیست ، بلکه شکل آن است.

So anyways, he was explaining to me how to play pickleball, the different

بنابراین به هر حال، او به من توضیح می داد که چگونه توپ بازی بازی کنم،

rules and how to use the paddle.

قوانین مختلف و نحوه استفاده از پارو.

After a while, I got the hang of it.

بعد از مدتی به این موضوع پی بردم.

It started making sense.

شروع به معنا کرد.

I was able to understand.

تونستم بفهمم

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

عالی

I got the hang of pickle ball.

من گلوله ترشی را گرفتم.

All right, so here's the first example sentence.

بسیار خوب، بنابراین در اینجا اولین جمله مثال است.

It took me a while to get the hang of using this new computer.

مدتی طول کشید تا از این کامپیوتر جدید استفاده کنم.

It took me a while, but I got it next.

مدتی طول کشید، اما بعد به آن رسیدم.

Once you get the hang of it, this game is really fun.

وقتی به آن دست پیدا کنید، این بازی واقعا سرگرم کننده است.

You got it.

فهمیدی.

And finally, she's still trying to get the hang of driving an electric car.

و در نهایت، او هنوز در تلاش است تا از رانندگی یک ماشین الکتریکی لذت ببرد.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

In English, we say get the hang of, again.

در انگلیسی، ما می گوییم get the hang of، دوباره. به

Master this expression so that you can sound like a native English speaker.

این عبارت مسلط شوید تا بتوانید مانند یک انگلیسی زبان بومی صدا کنید.

And now we have English expression Number five, get a taste of

و اکنون عبارت انگلیسی شماره پنج را داریم،

your own medicine after me.

بعد از من از داروی خودت بچش.

Get a taste of your own medicine.

طعم داروی خود را بچشید.

Good.

خوب

Excellent.

Now, this just means to experience the same negative treatment or behavior that

عالی

حال، این فقط به این معنی است که همان رفتار یا رفتار منفی را که

one has given to others, once again, to experience the same negative treatment

شخص با دیگران داشته است، یک بار دیگر تجربه کند، همان رفتار

or behavior that one has given to others.

یا رفتار منفی را که با دیگران انجام داده است، تجربه کند.

So imagine you are at a store and the cashier you walk up to pay for your item.

بنابراین تصور کنید که در یک فروشگاه هستید و صندوقدار که برای پرداخت هزینه کالای خود به آنجا می روید.

But the cashier is extremely rude, extremely unkind, snatching your money

اما صندوقدار بسیار بی ادب است، به شدت نامهربان است، پول شما را می رباید

and not looking at you in the eye.

و به چشم شما نگاه نمی کند.

Very rude.

بسیار گستاخ.

You walk away and five minutes later, that same cashier is called to the back.

شما راه می روید و پنج دقیقه بعد، همان صندوقدار به عقب فراخوانده می شود.

Her boss says, oh, You wanna be rude to customers and the boss proceeds

رئیس او می‌گوید، اوه، شما می‌خواهید با مشتری‌ها بی‌ادب باشید و رئیس

to treat her in a way that blows her mind in a bad way, cursing at

به گونه‌ای با او رفتار می‌کند که به طرز بدی ذهنش را منفجر می‌کند، به او فحش می‌دهد

her, speaking negatively to her, disrespecting her, being rude to her.

، با او منفی صحبت می‌کند، به او بی احترامی می‌کند، با او بی‌احترامی می‌کند.

She's getting a taste of her own medicine, a very extreme case

او در حال چشیدن طعم داروی خود است ، یک مورد بسیار شدید

of being rude to people and then someone else being rude to you.

از بی ادبی با مردم و سپس رفتار بی ادبانه دیگری با شما.

You are feeling the exact same feeling that others felt when you did it to them.

شما دقیقاً همان احساسی را دارید که دیگران در هنگام انجام این کار با آنها احساس کردند.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Get a taste of your own medicine.

طعم داروی خود را بچشید.

And this is always used for negative things.

و این همیشه برای چیزهای منفی استفاده می شود.

So here's some example sentences.

بنابراین در اینجا چند جمله مثال آورده شده است.

After years of being rude to her coworkers, she finally got a

بعد از سال ها بی ادبی با همکارانش، بالاخره

taste of her own medicine, similar to the example I gave, right?

طعم داروی خودش را چشید، شبیه مثالی که من زدم، درست است؟

Check out this other example sentence.

این جمله مثال دیگر را بررسی کنید.

He's always been a bully, but now that he's on the receiving end, he's

او همیشه یک قلدر بوده است، اما حالا که در حال حاضر در بازار است،

getting a taste of his own medicine.

طعم داروی خودش را می چشد.

Someone else is bullying him.

شخص دیگری او را آزار می دهد.

And finally, the company's unethical practices came back to haunt them when

و در نهایت، اقدامات غیراخلاقی این شرکت زمانی که

they got a taste of their own medicine.

طعم داروی خود را چشیدند، دوباره به آنها دامن زد.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Again, getting a taste of your own medicine.

باز هم طعم داروی خود را بچشید.

You've done something negative to someone, and now that same

شما یک کار منفی با کسی انجام داده اید، و اکنون همان

thing is being done to you.

کار با شما انجام می شود.

In English, we say get a taste of your own medicine.

در انگلیسی می گوییم طعم داروی خود را بچشید.

Now these five English expressions, if you master them, you will sound

حالا این پنج عبارت انگلیسی، اگر به آنها مسلط باشید،

more like a native English speaker.

بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری خواهید بود.

You'll speak English more fluently.

انگلیسی را روان تر صحبت خواهید کرد.

So now it's time for you to practice what you've learned.

پس اکنون وقت آن است که آنچه را که آموخته اید تمرین کنید.

Don't forget to go to the app English with Tiffani.

فراموش نکنید که با تیفانی به برنامه English بروید.

Practice what you learned today, and I guarantee your English will improve.

آنچه را که امروز آموخته‌اید تمرین کنید، و من تضمین می‌کنم که زبان انگلیسی شما بهتر خواهد شد.

Hope you enjoyed the lesson.

امیدوارم از درس لذت برده باشید.

I'll talk to you in the next one.

در قسمت بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

Do, do you still there?

آیا هنوز آنجا هستید؟

Ha ha.

ها ها

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

It's story time eight.

زمان داستان هشت است.

I said it's story time.

گفتم وقت داستان است.

All right.

خیلی خوب.

So I told you earlier when we were looking at the expression,

بنابراین من قبلاً به شما گفتم که در حال بررسی این بیان بودیم،

get the hang of it, that I would tell you a story about my niece.

آن را درک کنید، که من داستانی در مورد خواهرزاده ام برای شما تعریف خواهم کرد.

Now this is a quick story about something I had to teach my niece.

حالا این یک داستان سریع در مورد چیزی است که باید به خواهرزاده ام آموزش می دادم.

So, as you know, I have my own business.

بنابراین، همانطور که می دانید، من کسب و کار خودم را دارم.

I run an online English academy.

من یک آکادمی آنلاین انگلیسی را اداره می کنم.

If you wanna be my student, the link is in the description.

اگر می خواهید شاگرد من شوید، لینک در توضیحات موجود است.

Please come and join us.

لطفا بیایید و به ما ملحق شوید.

So my niece had a project for school where she had to present a

بنابراین خواهرزاده من پروژه ای برای مدرسه داشت که در آن باید یک

fictitious or fake product, like she was on Shark Tank, right?

محصول ساختگی یا تقلبی ارائه می کرد ، درست است؟

Shark Tank is a program that's very popular in America where entrepreneurs

Shark Tank برنامه ای است که در آمریکا بسیار محبوب است، جایی که کارآفرینان

come onto the program, they kind of present their product, and they're

وارد برنامه می شوند، آنها به نوعی محصول خود را ارائه می دهند و به

looking for an investment, right?

دنبال سرمایه گذاری هستند، درست است؟

So my niece had to present a product to get an investment from her

بنابراین خواهرزاده من مجبور شد برای دریافت سرمایه از

teachers, not a real investment.

معلمان خود محصولی ارائه دهد، نه یک سرمایه گذاری واقعی.

So I had to teach my niece the concept of profit and loss.

بنابراین مجبور شدم مفهوم سود و زیان را به خواهرزاده ام آموزش دهم.

The idea of buying products and having enough money and getting a return on

ایده خرید محصولات و داشتن پول کافی و بازگشت

your investment, and understanding equity and, um, understanding

سرمایه، و درک حقوق صاحبان سهام و، ام، درک

so many aspects of business.

بسیاری از جنبه های تجارت.

Now my niece is 13 years old.

الان خواهرزاده من 13 سالشه.

She's smart, she's very intelligent.

او باهوش است، او بسیار باهوش است.

But on this day I realized once again, just how intelligent my niece is.

اما در این روز یک بار دیگر متوجه شدم که خواهرزاده من چقدر باهوش است.

Remember, I was talking about business concepts, r o, roi, understanding that,

به یاد داشته باشید، من در مورد مفاهیم کسب و کار صحبت می‌کردم ، درک این موضوع،

understanding equity, understanding what percentage you want to give to an investor

درک حقوق صاحبان سهام، درک اینکه چند درصد می‌خواهید به یک سرمایه‌گذار بدهید

versus what percentage you want to keep challenging concepts even for adults.

در مقابل چند درصد که می‌خواهید مفاهیم چالش برانگیز را حتی برای بزرگسالان حفظ کنید.

So I spoke to my niece for about maybe 15 or 20 minutes.

بنابراین من با خواهرزاده ام حدود 15 یا 20 دقیقه صحبت کردم.

We were having this conversation explaining different things.

این گفتگو را داشتیم و چیزهای مختلفی را توضیح می دادیم.

My niece got the hang of it in about 15 minutes.

خواهرزاده‌ام در حدود 15 دقیقه آن را حل کرد.

My niece was able to understand all of these challenging business

خواهرزاده من توانست تمام این مفاهیم چالش برانگیز کسب و کار را

concepts in about 15 to 20 minutes.

در حدود 15 تا 20 دقیقه درک کند.

So much so that she was able to say it back to me, explain

آنقدر که او توانست آن را به من بگوید،

everything that I told her, and I just sat there like a proud auntie.

همه چیزهایی را که به او گفتم توضیح دهد و من مثل یک خاله مغرور آنجا نشستم.

I said, girl, I was so proud of her.

گفتم دختر خیلی بهش افتخار کردم.

And my goal, honestly, is to hopefully put everything that I've learned, everything

و صادقانه بگویم، هدف من این است که امیدوارم همه چیزهایی را که یاد گرفته‌ام، هر چیزی

that I've built, I want to teach her how to do it for herself as she gets older

که ساخته‌ام به کار ببرم، می‌خواهم به او بیاموزم که چگونه این کار را با بزرگ‌تر شدن برای خودش انجام دهد،

because she got the hang of it so fast.

زیرا او خیلی سریع از پس آن برآمد.

I know that she'll be able to do the same when she gets older.

من می دانم که او می تواند وقتی بزرگتر شود همین کار را انجام دهد.

Building a successful business that will help people around the world.

ایجاد یک کسب و کار موفق که به مردم در سراسر جهان کمک خواهد کرد.

So maybe you have an experience where you had to get the hang of something.

بنابراین شاید شما تجربه ای داشته باشید که در آن باید چیزی را به دست آورید.

Let us know in the comment section.

اجازه بدهید به ما در بخش نظرات و مطمئن شوید.

I hope you enjoyed this story, and I'll talk to you in the next lesson.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.