21 Common English Phrases | from Oprah's Super Soul Sunday Podcast

Wouldn't it be amazing to listen to a podcast in English and

آیا شگفت انگیز نیست که به یک پادکست به زبان انگلیسی گوش دهید

understand every single word, idioms, phrasal verbs,

و تک تک کلمات، اصطلاحات، افعال عبارتی، ترکیب ها

collocations and all. No more getting lost, stuck,

و همه چیز را بفهمید. دیگر گم نشوید، گیر کنید،

or confused because there was something said that everyone's laughing about and

یا گیج شوید، زیرا چیزی گفته شده که همه به آن می خندند و

you're not really sure what it meant. Instead,

شما واقعاً مطمئن نیستید که معنای آن چیست. در عوض،

you get to choose a podcast that's interesting to you,

می‌توانید پادکستی را انتخاب کنید که برایتان جالب باشد،

listen to it and just enjoy it.

به آن گوش دهید و فقط از آن لذت ببرید.

This is a feeling members in my Confident Women Community have regularly because

این احساسی است که اعضای انجمن زنان با اعتماد به نفس من به طور منظم به

of our focused on theme-based vocabulary growth,

دلیل تمرکز ما بر رشد واژگان مبتنی بر موضوع ،

and we have our podcast club as well.

و همچنین باشگاه پادکست خود را داریم.

I want you to have that same joy and excitement when listening to a

می‌خواهم هنگام گوش دادن به

podcast of your choice. For example, Oprah's Super Soul Sunday.

پادکست دلخواهتان همان شادی و هیجان را داشته باشید. برای مثال، یکشنبه سوپر سول اپرا.

In fact, that's exactly what we're going to do today.

در واقع، این دقیقاً همان کاری است که امروز قرار است انجام دهیم.

You and I are going to explore a specific episode of Oprah's

من و شما قصد داریم قسمت خاصی از یکشنبه سوپر روح اپرا را بررسی کنیم

Super Soul Sunday where she interviews Elizabeth Gilbert, author of the book,

که در آن با الیزابت گیلبرت، نویسنده کتاب،

Eat, Pray, Love.

بخور، دعا کن، عشق بورزم.

We're going to take an in-depth look at the language used in that podcast,

ما قصد داریم نگاهی عمیق به زبان مورد استفاده در آن پادکست

the idioms, phrasal verbs, and so on,

، اصطلاحات، افعال عبارتی و

so that you can listen to that particular episode, understand every single word,

غیره بیاندازیم تا بتوانید به آن قسمت خاص گوش دهید ، تک تک کلمات را درک کنید

and just enjoy the podcast. So after watching this lesson today,

و فقط از پادکست لذت ببرید. بنابراین پس از تماشای این درس امروز

I recommend that you visit this specific episode.

، توصیه می کنم که از این قسمت خاص دیدن کنید.

I'll make it easy for you by leaving a link below. When you do that,

با گذاشتن لینک زیر کار را برای شما آسان می کنم . وقتی این کار را انجام می‌دهید،

you'll get to hear all the vocabulary you learned today used in context,

همه واژگانی را که امروز یاد گرفته‌اید، می‌شنوید که در زمینه استفاده می‌شوند

the most effective way to expand your vocabulary.

، مؤثرترین راه برای گسترش دایره لغات.

What that means is not only will you understand the idioms,

معنی آن این است که نه تنها اصطلاحات

collocations, and more that you hear in that specific episode,

، ترکیب‌بندی‌ها و موارد دیگر را که در آن قسمت خاص می‌شنوید، درک

but you'll also recognize them and understand them when you hear them in other

می‌کنید، بلکه آنها را نیز می‌شناسید و وقتی آنها را در

podcasts, conversations, TV shows, and more. Plus,

پادکست‌ها، گفتگوها، برنامه‌های تلویزیونی و موارد دیگر می‌شنوید، آنها را درک خواهید کرد. به علاوه،

you can use that same vocabulary in your English conversations.

می توانید از همان واژگان در مکالمات انگلیسی خود استفاده کنید.

Now, before we continue, if you don't already know,

حالا، قبل از اینکه ادامه دهیم، اگر از قبل نمی‌دانید،

I'm Annemarie with Speak Confident English.

من آنماری هستم با Speak Confident English.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

I do that by sharing weekly Confident English lessons where I share my top

من این کار را با اشتراک‌گذاری هفتگی درس‌های انگلیسی مطمئن انجام می‌دهم که در آن

fluency,

تسلط برتر،

building strategies and advanced level vocabulary like we're going to do in this

استراتژی‌های ساختن و واژگان سطح پیشرفته‌ام را به اشتراک می‌گذارم، مانند آنچه امروز در این درس انجام می‌دهیم

lesson today. So while you watch,

. بنابراین در حین تماشا،

make sure that you subscribe to my Speak Confident English channel on YouTube so

مطمئن شوید که در کانال انگلیسی Speak Confident من در YouTube مشترک

that you never miss one of my Confident English lessons.

شوید تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید.

And now let's talk more about this specific podcast,

و حالا بیایید بیشتر در مورد این پادکست خاص صحبت کنیم،

this interview that Oprah did with Elizabeth Gilbert.

این مصاحبه ای که اپرا با الیزابت گیلبرت انجام داد.

You might be curious why we're exploring one specific episode.

ممکن است کنجکاو باشید که چرا ما در حال بررسی یک قسمت خاص هستیم.

And a while ago I did a lesson on why podcasts

و چندی پیش درسی در مورد اینکه چرا پادکست

are an effective way to improve your listening skills as well as your overall

ها روشی موثر برای بهبود مهارت های شنیداری و همچنین دایره لغات کلی شما هستند، دادم

vocabulary. I'll share a link to that specific lesson,

. من پیوندی به آن درس خاص به اشتراک می‌گذارم،

but here are three key reasons listening to podcasts is so

اما در اینجا سه ​​دلیل کلیدی وجود دارد که گوش دادن به پادکست‌ها بسیار

effective. Number one,

مؤثر است. شماره یک،

podcasts are a gold mine for discovering new

پادکست ها معدن طلایی برای کشف واژگان جدید هستند

vocabulary,

،

vocabulary that is commonly used in conversations every single day.

واژگانی که معمولاً در مکالمات هر روز استفاده می شود.

Secondly, podcasts allow you to learn vocabulary in context.

ثانیا، پادکست ها به شما امکان می دهند واژگان را در زمینه یاد بگیرید.

What that means is you're hearing an idiom or a frail verb used in

معنی آن این است که شما در حال شنیدن یک اصطلاح یا یک فعل ضعیف در

a sentence as it's typically used. And in doing that,

یک جمله هستید که معمولاً استفاده می شود. و در انجام این کار

it tends to give you a better mental picture,

، تصویر ذهنی بهتری به شما ارائه می‌دهد

which makes it easier to remember and use it in your own examples.

که به خاطر سپردن و استفاده از آن در مثال‌های خود آسان‌تر می‌شود.

And lastly,

podcasts are way more fun than conventional stagnant forms

و در نهایت،

پادکست‌ها بسیار سرگرم‌کننده‌تر از شکل‌های راکد

of learning, new vocabulary. If you're having fun while learning,

سنتی یادگیری، واژگان جدید هستند. اگر در حین یادگیری سرگرم می شوید،

it motivates you to keep going.

به شما انگیزه می دهد که ادامه دهید.

So that's why we're using a podcast to learn 21 common English phrases

بنابراین به همین دلیل است که امروز از یک پادکست برای یادگیری 21 عبارت رایج انگلیسی

in this lesson today. Now,

در این درس استفاده می کنیم. اکنون،

I have no doubt you know exactly who Oprah is and you know she has a talk

شک ندارم که شما دقیقاً می دانید اپرا کیست و می دانید که او یک برنامه

show in podcast called Super Soul Sunday.

گفتگو در پادکست به نام Super Soul Sunday دارد.

We're going to look at a specific episode with Elizabeth Gilbert called The

ما قصد داریم به اپیزود خاصی با الیزابت گیلبرت با نام The

Curiosity Driven Life.

Curiosity Driven Life نگاه کنیم.

If you've ever heard the advice follow your passion and

اگر تا به حال این توصیه را شنیده اید که از علاقه خود پیروی کنید و

either felt confused by that, frustrated or even disagreed with it,

از آن گیج شده اید، ناامید شده اید یا حتی با آن مخالف هستید،

this is a podcast episode for you to listen to. Here,

این یک قسمت پادکست است که می توانید به آن گوش دهید. در اینجا،

Elizabeth Gilbert shares her thoughts and her own transition

الیزابت گیلبرت افکار خود و انتقال خود را

from the advice of following your passion into following

از توصیه پیروی از اشتیاق به دنبال

your curiosity. Instead, from start to finish,

کردن کنجکاوی شما به اشتراک می گذارد. در عوض، از ابتدا تا انتها،

we hear her initial perspective on that advice, follow your passion.

دیدگاه اولیه او را در مورد این توصیه می شنویم، علاقه خود را دنبال کنید.

And then we hear the story of a fan who wrote her an

و سپس داستان یک طرفدار را می شنویم که نامه ای

extremely shocking letter and how it completely transformed

بسیار تکان دهنده برای او نوشت و اینکه چگونه

her initial perspective into this idea of following your curiosity.

دیدگاه اولیه او را کاملاً به این ایده دنبال کردن کنجکاوی شما تبدیل کرد.

Throughout the episode,

در طول اپیزود،

she uses a plethora of English phrases that allow her to express her

او از عبارات انگلیسی زیادی استفاده می کند که به او اجازه می دهد

thoughts with impact and accuracy.

افکار خود را با تاثیر و دقت بیان کند.

So let's get to these 21 common phrases from this episode of

پس بیایید به این ۲۱ عبارت رایج از این قسمت از

Super Soul Sunday.

یکشنبه سوپر سول برسیم.

I want you to understand exactly what they are so that you can go listen to the

میخوام دقیقا بفهمی چی هستن تا

episode with absolute confidence and enjoy it.

با اطمینان کامل بری اپیزود رو گوش کنی و ازش لذت ببری.

To help organize this lesson,

برای کمک به سازماندهی این درس،

I've divided the episode up into four different parts.

قسمت را به چهار قسمت مختلف تقسیم کردم.

Each one focused on one of the key points that she shares,

هر کدام بر روی یکی از نکات کلیدی که او به اشتراک می گذارد تمرکز کردند،

and along the way I'll introduce you to the common phrases.

و در طول مسیر من شما را با عبارات رایج آشنا می کنم.

We're going to look at their meaning and examples.

ما قصد داریم به معنی و مثال های آنها نگاه کنیم.

If you want to see those more in depth,

اگر می‌خواهید آن‌ها را عمیق‌تر ببینید،

I recommend that you visit this lesson at the the Speak Confident English

توصیه می‌کنم از این درس در وب‌سایت Speak Confident English،

website where I've written all of this out.

جایی که همه اینها را نوشته‌ام، بازدید کنید.

And now let's start with section number one. Passion is everything.

و حالا بیایید با بخش شماره یک شروع کنیم. اشتیاق همه چیز است.

In this first part of the episode,

در این قسمت اول اپیزود،

Elizabeth Gilbert shares her initial perspective on that common advice,

الیزابت گیلبرت دیدگاه اولیه خود را در مورد این توصیه رایج به اشتراک می‌گذارد،

follow your passion. And in doing so,

علاقه خود را دنبال کنید. و در انجام این کار،

here are several useful common English phrases that she uses.

در اینجا چندین عبارت مفید انگلیسی رایج است که او استفاده می کند.

Number one, to speak out against somebody or something.

شماره یک، صحبت کردن علیه کسی یا چیزی.

For example,

به عنوان مثال،

Jesse decided that she was going to speak out against the new policies at work

جسی تصمیم گرفت که علیه سیاست‌های جدید در محل

to speak out against something or someone means to publicly share your

کار صحبت کند تا علیه چیزی صحبت کند یا کسی به معنای به اشتراک گذاشتن

opinion. And of course, it's typically an imposing opinion.

افکار شما است. و البته، معمولاً یک نظر تحمیل کننده است.

A second important phrase in part one is to piece something together.

دومین عبارت مهم در بخش اول این است که چیزی را کنار هم قرار دهید.

Imagine putting all the pieces of a puzzle together.

تصور کنید تمام قطعات یک پازل را کنار هم قرار دهید.

As you put more of those pieces together,

همانطور که تعداد بیشتری از آن قطعات را کنار هم قرار می دهید،

you start to get a clearer picture.

شروع به دریافت تصویر واضح تری می کنید.

And when we use this phrase idio automatically,

و هنگامی که ما از این عبارت idio به طور خودکار استفاده می کنیم، به

it means to begin getting a clearer picture of the truth or

این معنی است که شروع به دریافت تصویر واضح تری از حقیقت یا

what's real based on pieces of information. For example,

آنچه واقعی است بر اساس اطلاعات است. به عنوان مثال،

fans listened to the album and tried to piece together the underlying message

طرفداران به آلبوم گوش می دادند و سعی می کردند پیام اصلی

from the artist.

هنرمند را جمع آوری کنند.

The third common phrase from part one is out of the other.

سومین عبارت رایج از قسمت اول خارج از دیگری است.

For example,

به عنوان مثال،

money doesn't appear out of the other to appear out

پول از دیگری ظاهر نمی شود تا از دیگری ظاهر شود

of the other means to appear from nowhere.

به معنای ظاهر شدن از هیچ جا نیست.

We have a similar idiom in English to appear out of thin air.

ما یک اصطلاح مشابه در انگلیسی برای ظاهر شدن از هوا داریم.

Number four on this list is to stay in the game.

شماره چهار در این لیست برای ماندن در بازی است.

For example, you must put your blood, sweat,

به عنوان مثال، اگر می خواهید در بازی بمانید، باید خون، عرق

and tears into growing your business if you want to stay in the game.

و اشک خود را برای رشد کسب و کار خود بگذارید .

To stay in the game means to continue being involved or continue giving

ماندن در بازی به معنای ادامه درگیر بودن یا ادامه

your effort in order to achieve success despite experiencing

تلاش برای رسیدن به موفقیت علیرغم تجربه

obstacles or barriers.

موانع یا موانع است.

Is there anything that you've worked particularly hard to achieve?

آیا چیزی وجود دارد که برای رسیدن به آن سخت تلاش کرده باشید؟

And no matter what happened, no matter what challenge was in front of you,

و مهم نیست که چه اتفاقی افتاد، مهم نیست که چه چالشی پیش روی شما بود،

you stayed involved, you gave it your effort, you stayed in the game.

شما درگیر ماندید، تلاش خود را به کار بردید، در بازی ماندید.

If you've had that experience, let me know.

اگر این تجربه را داشتید به من بگویید.

Try using that expression in your own example sentence and you can share it with

سعی کنید از آن عبارت در جمله مثال خود استفاده کنید و می توانید آن را

me in the comments below.

در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید.

And now let's look at one more common phrase from part one of this

و حالا بیایید به یک عبارت رایج دیگر از قسمت اول این

episode.

قسمت نگاه کنیم.

To give a dog and pony show to give a dog and pony show is

نمایش سگ و تسویه حساب برای نمایش سگ و پونی

a rather unusual idiom,

یک اصطلاح نسبتاً غیرمعمول است

and it means to arrange an event that is simply there

و به معنای ترتیب دادن رویدادی است که صرفاً

to impress someone or to encourage someone to invest their

برای تحت تأثیر قرار دادن کسی یا تشویق کسی به سرمایه‌گذاری

money.

And you might use it in an example such as when I'm looking for advice,

پولش است.

و ممکن است از آن در مثالی استفاده کنید، مانند زمانی که من به دنبال مشاوره

I don't want a dog and pony show. In other words,

هستم، من نمایش سگ و پونی را نمی‌خواهم. به عبارت دیگر،

what you want is something real. You want concrete advice that you can use,

آنچه شما می خواهید چیزی واقعی است. شما توصیه های ملموسی می خواهید که بتوانید از آنها استفاده کنید،

not something to simply impress you. And with that,

نه چیزی که به سادگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. و با آن،

let's move on to part two of this particular podcast episode.

اجازه دهید به قسمت دوم این قسمت پادکست خاص برویم.

At this point in the episode,

در این مرحله از اپیزود،

we hear about a shocking letter she received from a fan

ما در مورد نامه تکان دهنده ای که او از طرف یکی از طرفداران دریافت کرد

and the aha moment that came to her,

و لحظه آها که برای او آمد، می شنویم،

the reality that passion isn't everything.

این واقعیت که اشتیاق همه چیز نیست.

Let's take a look at three common phrases you'll hear at this part of the

بیایید به سه عبارت رایجی که در این قسمت از قسمت می شنوید نگاهی بیندازیم

episode. First, to keep up with someone or something.

. اول اینکه با کسی یا چیزی همراه باشید.

What this means is to do whatever is necessary to

این به معنای انجام هر کاری است که برای

stay at the same or equal level as someone else or

ماندن در سطح یکسان یا برابر با شخص دیگری یا

something else. For example, when my husband and I go running,

چیز دیگری لازم است. به عنوان مثال، وقتی من و شوهرم به دویدن می رویم،

I have to work extremely hard to keep up with him.

باید به شدت تلاش کنم تا از او عقب نمانم.

If I want to stay at the same level,

اگر بخواهم در همان سطح بمانم،

I have to do a lot of work. The next one,

باید کارهای زیادی انجام دهم. مورد بعدی،

to take a step back from something or someone,

به عنوان مثال، یک قدم به عقب برداشتن از چیزی یا کسی،

for example,

I needed to take a step back from the situation in order to think deeply

برای اینکه عمیقاً

about possible solutions to step back from something or someone

در مورد راه حل های احتمالی برای عقب نشینی از چیزی یا کسی فکر کنم، نیاز داشتم که از موقعیت یک قدم عقب نشینی کنم،

means to separate yourself or withdraw from a situation

یعنی خود را جدا کنید یا از یک موضوع کناره گیری کنید.

so that you're able to have a broader or more objective

موقعیتی که بتوانید دیدگاهی وسیع تر یا عینی تری داشته باشید

perspective.

.

And number three for section number two is to tear something

و شماره سه برای بخش شماره دو پاره کردن چیزی

or someone apart. For example,

یا کسی است. به عنوان مثال،

critics to her first book apart,

منتقدان اولین کتاب او را از هم جدا کردند،

but she kept trying to tear something or someone apart

اما او مدام تلاش می کرد چیزی یا کسی را از هم جدا کند

means to strongly criticize.

به معنای انتقاد شدید است.

Can you think of a movie or a TV show that you loved but

آیا می توانید به فیلم یا برنامه تلویزیونی فکر کنید که شما آن را دوست داشتید اما

others to it apart?

دیگران آن را جدا کنند؟

They had strong criticisms to share. If so,

آنها انتقادات شدیدی برای به اشتراک گذاشتن داشتند. اگر چنین است،

try using this particular phrasal verb in that example and share it with me

سعی کنید از این فعل عبارتی خاص در آن مثال استفاده کنید و آن را در زیر با من به اشتراک بگذارید

below. And now section number three of this particular episode,

. و اکنون بخش شماره سه از این قسمت خاص،

Bouncing Through Life. In this particular part of the podcast,

Bouncing Through Life. در این بخش خاص از پادکست،

we hear Elizabeth Gilbert's experience of

تجربه الیزابت گیلبرت را از

reevaluating that common advice to follow your passion

ارزیابی مجدد آن توصیه رایج برای پیروی از اشتیاق خود می شنویم

and where that reevaluation took her.

و این ارزیابی مجدد او را به کجا کشاند.

And here are five common phrases you're going to hear. Number one,

و در اینجا پنج عبارت رایجی است که قرار است بشنوید. شماره یک،

to have a checkered past or journey.

داشتن گذشته یا سفر شطرنجی.

We tend to use this to describe someone's past life that

ما تمایل داریم از این برای توصیف زندگی گذشته شخصی استفاده کنیم که

may have been full of bad decisions or

ممکن است پر از تصمیمات بد یا

not really appropriate behavior.

رفتار واقعا مناسب نبوده باشد.

It certainly isn't the way they behave or make decisions. Now,

مطمئناً این رفتار یا تصمیم گیری آنها نیست. اکنون،

for example,

برای مثال

the current political candidate has a rather checkered past

، نامزد سیاسی فعلی دارای یک گذشته نسبتاً شطرنجی

number two to face plant or a

شماره دو برای رویارویی گیاه یا یک

face plant. Now,

گیاه چهره است. حال،

if we use this phrase literally it means to fall

اگر از این عبارت به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم، به این معنی است که ابتدا

with your face hitting the ground first, super painful,

با صورت خود به زمین بخورید، بسیار دردناک است،

but you'll often hear this used idio automatically

اما اغلب این اصطلاح استفاده شده را می شنوید که به طور خودکار

imagine what it feels like to hit the ground face

تصور کنید که اولین برخورد با صورت زمین چه احساسی دارد

first. Not only is it painful, but if other people see it,

. نه تنها دردناک است، بلکه اگر دیگران آن را ببینند،

it's kind of embarrassing.

به نوعی شرم آور است.

So if you have a situation in which you felt embarrassed or maybe

بنابراین اگر موقعیتی دارید که در آن احساس خجالت می‌کردید یا حتی ممکن است

even felt a little bit of internal pain,

کمی درد درونی

you might describe it as a face plant for example,

داشته باشید، ممکن است آن را به عنوان یک گیاه صورت توصیف کنید،

I've faceplanted more times than I can count while working

من بیش از آن چیزی که

to achieve my goals.

بتوانم برای رسیدن به اهدافم حساب کنم، کاشت صورت انجام داده‌ام.

What I mean by that is I've made a lot of maybe embarrassing or even

منظور من از آن این است که در این راه اشتباهات شاید شرم آور یا حتی

painful mistakes along the way.

دردناک زیادی مرتکب شده ام.

Our third phrase for this section is to be golden.

عبارت سوم ما برای این بخش طلایی بودن است.

This is often used as a way to compliment someone. For example,

این اغلب به عنوان راهی برای تعریف و تمجید از کسی استفاده می شود. به عنوان مثال،

thank you so much for all your help.

از شما برای کمک های شما بسیار سپاسگزارم.

You're absolutely golden or your absolute gold.

شما کاملا طلایی هستید یا طلای مطلق شما.

This can be used to mean that you are of great or significant

این می تواند به این معنا باشد که شما دارای ارزش بزرگ یا قابل توجهی هستید

value.

.

It can be used to mean that you're not at all wrong or that you're

می توان از آن به این معنی استفاده کرد که شما اصلاً اشتباه نمی کنید یا

absolutely fine. For example,

کاملاً خوب هستید.

let's say you make a little mistake and you tell your coworker, Oh my gosh,

مثلاً فرض کنید شما کمی اشتباه می کنید و به همکارتان می گویید خدای من،

I'm so sorry. I didn't mean to do anything wrong. And they might respond with,

خیلی متاسفم. من قصد نداشتم کار اشتباهی انجام دهم . و آنها ممکن است پاسخ دهند،

Oh, don't worry about it, you're golden. In other words, you're fine.

اوه، نگران نباش، تو طلایی هستی. به عبارت دیگر، شما خوب هستید.

There's no reason to apologize. Number four,

دلیلی برای عذرخواهی وجود ندارد شماره چهار،

to bounce through or around, for example,

برای جهش از طریق یا اطراف، به عنوان مثال،

to bounce through life.

برای جهش در طول زندگی.

What this means is to move in an energetic and enthusiastic

این به معنای این است که به شیوه ای پرانرژی و مشتاقانه

manner going from one thing to the next. Here's another example sentence,

از یک چیز به چیز دیگر حرکت کنید. در اینجا مثال دیگری وجود دارد،

Ellen is bouncing through life and enjoying every minute of her

الن در حال جهش در زندگی است و از هر دقیقه بازنشستگی خود لذت می برد

retirement.

.

And now our last common phrase from this particular section,

و اکنون آخرین عبارت رایج ما از این بخش خاص،

to be at ease with someone or something.

راحت بودن با کسی یا چیزی است.

This means to be perfectly calm and comfortable.

یعنی کاملا آرام و راحت باشید.

For example, I feel at ease with my current stage in life.

به عنوان مثال، من از مرحله فعلی زندگی ام احساس راحتی می کنم.

Have you ever had a moment in English where you felt perfectly at ease?

آیا تا به حال لحظه ای را به زبان انگلیسی داشته اید که در آن احساس آرامش کامل داشته باشید؟

Maybe you were talking with someone who made you feel really comfortable and you

شاید با کسی صحبت می‌کردید که به شما احساس راحتی می‌کرد و

just enjoyed the conversation,

فقط از مکالمه لذت می‌بردید،

Or after watching this particular Confident English lesson,

یا بعد از تماشای این درس انگلیسی مطمئن،

you will feel perfectly at ease.

کاملاً احساس راحتی می‌کنید.

Listening to this podcast episode that we're talking about today and now,

با گوش دادن به این قسمت پادکست که امروز و اکنون در مورد آن صحبت می کنیم،

section number four of this particular Super Soul Sunday podcast

بخش شماره چهار این قسمت پادکست یکشنبه Super Soul خاص

episode, Take Passion Off the Table.

، Take Passion Off the Table.

This is the most critical section of this particular episode.

این مهم ترین بخش این قسمت خاص است.

We're going to explore eight common phrases that you're going to hear,

ما قصد داریم هشت عبارت رایجی را که قرار است بشنوید بررسی کنیم،

and in this particular section you'll hear Elizabeth Gilbert urge

و در این بخش خاص می‌شنوید که الیزابت گیلبرت از

everyone to follow their curiosity as opposed to their passion,

همه می‌خواهد که کنجکاوی خود را برخلاف اشتیاقشان دنبال کنند ،

and she walks through exactly what that means.

و او دقیقاً به معنای آن می‌پردازد.

The first phrase you'll hear in this section is to take something off the table.

اولین عبارتی که در این بخش می شنوید این است که چیزی را از روی میز بردارید.

This is a phrase everyone in my Confident Women Community should definitely know

این عبارتی است که همه در جامعه زنان مطمئن من باید حتما بدانند

because we've talked about it recently.

زیرا اخیراً در مورد آن صحبت کرده ایم.

It's a great phrase to know because it's very common to take

این یک عبارت عالی است که بدانید زیرا بسیار رایج است که

something off the table means to remove it from the discussion,

چیزی را از روی میز بردارید به معنای حذف آن از بحث

or it's something that you're not allowed to discuss.

یا چیزی است که اجازه ندارید در مورد آن بحث کنید.

For example,

let's not take curiosity and interests off the

مثلاً کنجکاوی و علایق را از روی

table. What I mean by that sentence is let's make sure that

میز حذف نکنیم. منظور من از آن جمله این است که مطمئن شویم

curiosity and our interests are part of the conversation.

کنجکاوی و علایق ما بخشی از گفتگو است.

Maybe we're working to resolve something and we need to make sure

شاید ما در حال کار برای حل چیزی هستیم و باید مطمئن شویم

that talking about curiosity in our interests is something that we

که صحبت در مورد کنجکاوی در مورد علایق ما چیزی است که

talk about to reach that ultimate conclusion or solution.

در مورد آن صحبت می کنیم تا به آن نتیجه یا راه حل نهایی برسیم.

Our second phrase is to take everything out

عبارت دوم ما این است که همه چیز را

of somebody or something. For example,

از کسی یا چیزی خارج کنیم. به عنوان مثال،

it took everything out of me to write my exams and pass

نوشتن امتحانات و قبولی

or preparing for that presentation took everything out of me.

و یا آماده شدن برای آن سخنرانی همه چیز را از من گرفت.

What that means is to drain or take all the time

معنی آن این است که تمام وقت

and energy you had for something and in the end,

و انرژی خود را برای چیزی خالی کنید یا صرف کنید و در نهایت

you're exhausted.

خسته شوید.

Have you ever had something take everything out of you? If so,

آیا تا به حال شده چیزی همه چیز را از شما بگیرد؟ اگر چنین است،

once again, I want you to try using that in your own example sentence,

یک بار دیگر، من از شما می خواهم که از آن در جمله مثال خود استفاده کنید

and the best place for you to share is right below in the comments.

و بهترین مکان برای اشتراک گذاری درست در زیر در نظرات است.

Number three in this section is to look back at something or someone.

شماره سه در این بخش نگاه کردن به چیزی یا شخصی است.

For example, when I look back at it,

به عنوان مثال، وقتی به گذشته نگاه می‌کنم،

I can't help but laugh at the situation to look back at something or someone is

نمی‌توانم از خنده خودداری کنم تا به چیزی نگاه کنم یا اینکه کسی

to think back to the past or reflect on something that happened.

به گذشته فکر کند یا درباره چیزی که اتفاق افتاده است فکر کنم.

Number four, to do a scavenger hunt of your life.

شماره چهار، برای انجام یک شکار لاشخور از زندگی خود.

Now, this one isn't really a common phrase in English,

حالا، این یکی واقعاً یک عبارت رایج در انگلیسی

but I wanted to talk about it because it's rather unusual and it's an

نیست، اما می‌خواستم در مورد آن صحبت کنم، زیرا نسبتاً غیرعادی است و

important one to understand.

درک آن مهم است.

A scavenger hunt is a game that kids and even adults might play.

شکار لاشخور یک بازی است که کودکان و حتی بزرگسالان ممکن است انجام دهند.

It's when you have clues and you're supposed to understand the clue

این زمانی است که شما سرنخ هایی دارید و قرار است سرنخ را بفهمید

and collect items. For example,

و آیتم ها را جمع آوری کنید. به عنوان مثال

you might do a scavenger hunt around the city.

، ممکن است یک شکار لاشخور در اطراف شهر انجام دهید.

Maybe you have a list of things that you're supposed to collect at different

شاید فهرستی از چیزهایی داشته باشید که قرار است

places in the city,

در مکان‌های مختلف شهر

and the team that collects all of those items or the most items

جمع‌آوری کنید و تیمی که همه آن‌ها یا بیشترین آیتم‌های

on the list wins. This is a common game.

فهرست را جمع‌آوری کند برنده شود. این یک بازی رایج است.

Kids in the United States will play if their families celebrate Easter.

اگر خانواده هایشان عید پاک را جشن بگیرند، بچه ها در ایالات متحده بازی خواهند کرد.

It's common on the Easter holiday for someone to hide eggs around

در تعطیلات عید پاک معمول است که کسی تخم مرغ ها را در

the house or the yard, and when kids wake up in the morning,

اطراف خانه یا حیاط مخفی کند، و وقتی بچه ها صبح از خواب بیدار می شوند،

they might do a scavenger hunt.

ممکن است به شکار لاشخور بپردازند.

They're supposed to go around and find those eggs and collect them. Now,

آنها قرار است به اطراف بروند و آن تخم ها را پیدا کنند و جمع کنند. اکنون،

here it's being used, of course, idiomatically.

در اینجا، البته، به صورت اصطلاحی استفاده می شود.

To do a scavenger hunt with your life implies that you spend your life

برای انجام یک شکار لاشخور با زندگی خود به این معنی است که شما زندگی خود را صرف

looking for clues or hints as to your life's

جستجوی سرنخ ها یا نکاتی در مورد هدف زندگی خود می کنید

purpose. It's meaning, and over time,

. این معنی است، و با گذشت زمان،

you collect those bits of information.

شما آن بیت های اطلاعات را جمع آوری می کنید.

Number five in this section is to not be into

شماره پنج در این بخش این است که وارد چیزی نشوید

something. In the past,

. در گذشته،

I've taught that to be into something means that you like it, you enjoy it.

من یاد داده ام که بودن در چیزی به این معنی است که آن را دوست دارید، از آن لذت می برید.

So here we're hearing the opposite.

بنابراین در اینجا ما خلاف آن را می شنویم.

In this particular episode, for example, I really love cooking,

مثلاً در این قسمت خاص ، من واقعاً عاشق آشپزی هستم، اما واقعاً اهل پخت و پز

but I'm not really into baking.

نیستم.

It's not something I like or enjoy.

چیزی نیست که دوستش داشته باشم یا از آن لذت ببرم.

Phrase number six is to follow a trail of breadcrumbs.

عبارت شماره شش این است که دنباله ای از پودر سوخاری را دنبال کنید.

What this means is to follow a series of clues. For example,

این به معنای دنبال کردن یک سری سرنخ است. به عنوان مثال،

sometimes we need to follow a trail of breadcrumbs to truly

گاهی اوقات ما نیاز داریم تا دنباله ای از پودر سوخاری را دنبال کنیم تا واقعاً

discover our purpose in life. In other words,

هدف خود را در زندگی کشف کنیم . به عبارت دیگر

it doesn't always come at us in an immediate revelation or in an

، همیشه در یک مکاشفه فوری یا در یک

immediate decision. It's something that we discover over time. Okay,

تصمیم فوری به سراغ ما نمی آید. این چیزی است که ما در طول زمان کشف می کنیم. بسیار خوب،

we have just two more common phrases we're going to review together so

ما فقط دو عبارت رایج دیگر داریم که با هم مرور می کنیم تا

that you can fully understand and enjoy this particular podcast.

بتوانید این پادکست خاص را کاملا درک کنید و از آن لذت ببرید.

Episode number seven in this section is to let go of

اپیزود شماره هفت در این بخش، رها کردن

something or someone, for example, to truly relax.

چیزی یا کسی است ، مثلاً برای آرامش واقعی.

Let go of your anxieties and the pressures surrounding you to let

رها کردن اضطراب ها و فشارهای اطراف شما برای

go of something means to stop holding onto it,

رها کردن چیزی به این معنی است که از نگه داشتن آن

to stop focusing on it or spending all your mental energy thinking

دست بردارید، تمرکز روی آن را متوقف کنید یا تمام انرژی ذهنی خود را صرف فکر کردن

about it. In other words, to release something or someone.

به آن کنید. به عبارت دیگر، رها کردن چیزی یا کسی.

And our last phrase for today to be pushed around.

و آخرین عبارت ما برای امروز که باید به اطراف فشار داده شود.

What this means is to be forced into doing something or even

این به معنای مجبور شدن به انجام کاری یا حتی

bullied into doing something. For example,

آزار و اذیت برای انجام کاری است. مثلا توصیه های مادربزرگم

I will never forget my grandmother's advice.

را هرگز فراموش نمی کنم .

Don't let others push you around. With that,

اجازه ندهید دیگران به شما فشار بیاورند . با آن،

you have 21 common English phrases from this specific

شما 21 عبارت انگلیسی رایج از این

episode of Super Soul Sunday. To finish,

قسمت خاص Super Soul Sunday دارید. در

I have a question and a recommendation for you. First, my question,

پایان یک سوال و یک توصیه از شما دارم. ابتدا، سوال من

what are your favorite two or three new phrases from this lesson Today,

، دو یا سه عبارت جدید مورد علاقه شما از این درس

I want you to limit your decision to just two or three,

and then I want you to try using those in your your own example sentence.

چیست.

My recommendation is to then go listen to this episode,

توصیه من این است که سپس به این قسمت

Listen to how those particular phrases are heard.

گوش دهید، به نحوه شنیدن آن عبارات خاص گوش دهید.

It'll give you additional context or an additional visual

این به شما زمینه اضافی یا تصویر بصری بیشتری

picture of how to accurately use those phrases

از نحوه استفاده دقیق از آن عبارات

so that you always understand them when you hear them,

می دهد تا همیشه هنگام شنیدن آنها را درک کنید

and you can use them successfully in your English conversations.

و بتوانید با موفقیت در مکالمات انگلیسی خود از آنها استفاده کنید.

If you enjoyed this Confident English lesson, I would love to know.

اگر از این درس انگلیسی مطمئن لذت بردید ، دوست دارم بدانم.

You can tell me in one very simple way.

شما می توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید.

Give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

این درس را در اینجا در YouTube به اشتراک بگذارید، و تا زمانی که در آن هستید،

don't forget to subscribe as well. Thank you so much for joining me,

فراموش نکنید که مشترک شوید. از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم

and I look forward to seeing you next time.

و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.