How to Have Interesting English Conversations (Even If You’re Shy!)

Okay, let me ask you this.

باشه اینو ازت بپرسم

Have you ever had a conversation in English where you walked away thinking,

آیا تا به حال مکالمه ای به زبان انگلیسی داشته اید که در آن به این فکر کنید که

did I sound boring? Did I say enough? Did I ask the right questions?

آیا من خسته کننده به نظر می رسیدم؟ به اندازه کافی گفتم؟ آیا سوالات درستی پرسیدم؟

And maybe you wanted to keep that conversation going,

و شاید شما می خواستید آن مکالمه را ادامه دهید،

but you weren't really sure what to say next.

اما واقعاً مطمئن نبودید که بعداً چه بگویید.

Or maybe you felt pressure to be interesting,

یا شاید شما برای جالب بودن تحت فشار هستید،

but ended up overthinking everything instead. I totally get it.

اما به جای آن به همه چیز فکر کرده اید . کاملا میفهممش

And here's some good news.

و در اینجا چند خبر خوب است. برای داشتن مکالمات عالی به زبان انگلیسی،

You don't have to be the loudest person or the most outgoing person in the room

لازم نیست پر سر و صداترین یا برون‌گراترین فرد در اتاق باشید

to have great conversations in English,

and you definitely don't need to change your personality. In fact,

و قطعاً نیازی به تغییر شخصیت خود ندارید. در واقع، زمانی که استراتژی‌های مناسب را در اختیار داشته باشید،

making your conversations flow naturally in English is easier

ایجاد جریان طبیعی مکالمات به زبان انگلیسی آسان‌تر

than you think once you have the right strategies in place.

از آن چیزی است که فکر می‌کنید .

So today I am going to share eight simple techniques to help you sound

بنابراین امروز قصد دارم هشت تکنیک ساده را به اشتراک بگذارم تا به شما کمک کند جالب به نظر برسید،

interesting,

keep your conversations flowing naturally and feel more confident in English

مکالمات خود را به طور طبیعی جریان دهید و حتی اگر خجالتی هستید، اعتماد به نفس بیشتری به زبان انگلیسی داشته باشید

even if you're shy. So let's get started right away with our first thought.

. بنابراین بیایید بلافاصله با اولین فکر خود شروع کنیم.

Be interested, not just interesting. Here's what I mean by this,

علاقه مند باشید نه فقط جالب. در اینجا منظور من از این است،

and it might surprise you, but the most interesting people in the room,

و ممکن است شما را شگفت زده کند، اما جالب ترین افراد در اتاق،

they're not the ones who talk the most,

آنهایی نیستند که بیشتر صحبت می کنند،

they're the ones who make other people feel interesting.

آنها کسانی هستند که به دیگران احساس جالب بودن می دهند.

I want you to think about it for a moment.

ازت میخوام یه لحظه بهش فکر کنی

How do you feel when you know that someone is listening to you?

وقتی می دانید که کسی به شما گوش می دهد چه احساسی دارید؟

Really listening and showing interest in who you are?

واقعاً گوش می‌دهی و به کسی که هستی علاقه نشان می‌دهی؟

It feels great, doesn't it?

این حس عالی است، اینطور نیست؟

So the easiest way to do that in English conversations is to ask

بنابراین ساده ترین راه برای انجام این کار در مکالمات انگلیسی، پرسیدن

great questions, but not just any questions.

سؤالات عالی است، اما نه هر سؤالی.

We want questions that invite real conversation.

ما سؤالاتی می خواهیم که به گفتگوی واقعی دعوت می کنند.

For example, instead of asking, do you like your job?

مثلاً به جای اینکه بپرسید، آیا کارتان را دوست دارید؟

Which leads to just a simple yes or no answer, I want you to try this.

که منجر به پاسخ ساده بله یا خیر می شود، می خواهم این را امتحان کنید.

What's something about your job that people don't realize?

چه چیزی در شغل شما وجود دارد که مردم متوجه آن نمی شوند؟

Or instead of asking, do you like traveling?

یا به جای پرسیدن، آیا سفر را دوست دارید؟

You could change that to if you could go anywhere tomorrow,

می‌توانید آن را به اگر فردا می‌توانید به هر جایی بروید، به

where would you go and why? Here's why these questions work.

کجا می‌روید و چرا؟ در اینجا دلیل کارآمدی این سوالات است.

People love talking about their interests,

مردم دوست دارند در مورد علایق خود صحبت کنند

and when you ask the right kinds of questions,

و وقتی انواع سؤالات درست را بپرسید،

they're going to walk away from that conversation thinking you were great to

از آن مکالمه دور می شوند و فکر می کنند که برای

talk with because you were interested in them,

صحبت کردن با آنها عالی بودید زیرا به آنها علاقه داشتید،

and that's a win-win.

و این یک برد-برد است.

But how do you make this feel effortless in a conversation?

اما چگونه می توان این احساس را در مکالمه بدون زحمت ایجاد کرد؟

The answer is to find common ground,

پاسخ این است که نقاط مشترک پیدا کنید،

but you don't want to force finding common ground.

اما شما نمی خواهید به زور به یافتن زمینه مشترک بپردازید.

And sometimes you won't know what you have in common with someone right away,

و گاهی اوقات شما فوراً نمی دانید چه چیزی با کسی مشترک هستید،

and that's okay. The best way to figure it out is to ask open-ended questions.

و این اشکالی ندارد. بهترین راه برای فهمیدن آن، پرسیدن سؤالات باز است.

Questions like, what do you wish you had more time for?

سوالاتی از این قبیل، دوست دارید برای چه چیزی وقت بیشتری داشته باشید؟

Or if you could spend the whole weekend doing just one thing,

یا اگر بتوانید تمام آخر هفته را صرف یک کار کنید، آن کار

what would it be?

چیست؟

The answers you get to questions like this are going to give you clues about

پاسخ‌هایی که به سوالاتی از این دست می‌گیرید، سرنخ‌هایی را در مورد اینکه

what excites someone, what makes them feel energized.

چه چیزی کسی را هیجان‌زده می‌کند، چه چیزی باعث می‌شود او احساس انرژی کند، به شما می‌دهد.

And once you find something in common, even something small,

و هنگامی که چیزی مشترک پیدا کنید ، حتی چیزی کوچک،

the conversation will feel so much easier. Now, with all of this in mind,

مکالمه بسیار آسان تر خواهد شد. حالا با در نظر گرفتن همه اینها،

let's talk a little bit more about questions,

بیایید کمی بیشتر در مورد سؤالات صحبت کنیم،

because not all questions are created equal.

زیرا همه سؤالات یکسان ایجاد نمی شوند.

Some questions stop a conversation and others easily keep it going.

برخی از سوالات مکالمه را متوقف می کنند و برخی دیگر به راحتی آن را ادامه می دهند.

This is something I've already hinted at.

این چیزی است که من قبلاً به آن اشاره کرده ام.

It's the importance of open-ended questions in English rather than closed

اهمیت سؤالات باز در زبان انگلیسی به جای

questions. And here's the difference.

سؤالات بسته است. و تفاوت اینجاست.

A closed question only needs a simple yes or no answer,

یک سوال بسته فقط به یک پاسخ بله یا خیر ساده نیاز دارد

and after that, it's just awkward silence. For example,

و بعد از آن، فقط یک سکوت ناخوشایند است. به عنوان مثال،

do you like your job? Yes. And now you're stuck trying to find another question,

آیا شغل خود را دوست دارید؟ بله. و اکنون در تلاش برای یافتن سؤال دیگری هستید،

but an open question, invite someone to share more. For example,

اما یک سؤال باز، از کسی دعوت کنید تا بیشتر به اشتراک بگذارد. به عنوان مثال،

what's the best book you've read recently? Well,

بهترین کتابی که اخیرا خوانده اید چیست؟ خوب،

now there's something to think about and something to respond to.

حالا چیزی برای فکر کردن و چیزی برای پاسخ دادن وجود دارد.

Here's a simple trick. If your question starts with, do you,

در اینجا یک ترفند ساده وجود دارد. اگر سوال شما با این شروع می شود، آیا

did you, is it or are you?

شما، آیا هستید یا هستید؟

I want you to try replacing it with what, how, or why.

می خواهم سعی کنید آن را با چه، چگونه یا چرا جایگزین کنید.

For example, instead of, do you like coffee, try this.

به عنوان مثال، به جای اینکه آیا قهوه دوست دارید، این را امتحان کنید. سفارش

What's your go-to coffee order? Or instead of,

قهوه شما چیست ؟ یا به جای آن،

is your job stressful? Try? How do you manage stress at work?

شغل شما استرس زا است؟ امتحان کنید؟ چگونه استرس در محل کار را مدیریت می کنید؟

Here's one more example. Instead of, are you into sports, you could try,

در اینجا یک مثال دیگر وجود دارد. به جای اینکه آیا به ورزش علاقه دارید، می توانید امتحان کنید،

what's a sport you love watching or playing? Do you see how that works?

ورزشی که دوست دارید تماشا یا بازی کنید چیست؟ آیا می بینید که چگونه کار می کند؟

Just making those tiny changes from those yes,

فقط آن تغییرات کوچک را از

no kind of questions into a question that encourages thought and longer

سؤالات بله، بدون نوع به سؤالی تبدیل کنید که تفکر و پاسخ های طولانی تر را تشویق می کند

answers By adding in those question words,

با افزودن به آن کلمات سؤالی،

when you ask better questions,

وقتی سؤالات بهتری می پرسید،

people naturally open up and that makes the conversation feel effortless.

افراد به طور طبیعی باز می شوند و این باعث می شود که مکالمه بدون زحمت باشد. در

Now, of course, conversations are not just about asking questions.

حال حاضر، البته، گفت و گوها فقط برای پرسیدن سوال نیست.

We don't wanna turn it into an interview. A conversation is a two-way street.

ما نمی خواهیم آن را به مصاحبه تبدیل کنیم. مکالمه یک خیابان دو طرفه است.

What that means is that you also want to be involved,

معنی آن این است که شما نیز می‌خواهید درگیر باشید

and most of the time when you ask someone a question, they will answer it,

و بیشتر اوقات وقتی از کسی سوالی می‌پرسید، او به آن پاسخ می‌دهد

and then they're likely to turn it back to you.

و سپس احتمالاً آن را به شما برمی‌گرداند.

So you want to be ready to share a little bit about yourself.

بنابراین شما می خواهید آماده باشید تا کمی در مورد خود به اشتراک بگذارید.

For example, let's say that in a conversation someone says, I love cooking.

مثلاً فرض کنید در یک مکالمه شخصی می گوید من عاشق آشپزی هستم.

And here you have a choice to make. You could respond with, oh, that's nice,

و در اینجا شما باید یک انتخاب داشته باشید. شما می‌توانید با، اوه، این خوب است،

or you could respond with a little bit about yourself, for example.

یا می‌توانید به عنوان مثال کمی درباره خودتان پاسخ دهید.

That's great. What's your favorite dish to make?

این عالی است. غذای مورد علاقه شما برای درست کردن چیست؟

I just tried making homemade pasta last week,

من همین هفته گذشته سعی کردم ماکارونی خانگی درست کنم

and let's just say it did not go well. Now you've shared something,

و بگذریم که خوب نشد. اکنون شما چیزی را به اشتراک گذاشته اید،

you've participated in the conversation and you've helped to keep it going.

در گفتگو شرکت کرده اید و به ادامه آن کمک کرده اید.

There aren't any long complicated stories here.

هیچ داستان پیچیده طولانی در اینجا وجود ندارد.

It's just a simple natural response in the conversation. Now,

این فقط یک پاسخ طبیعی ساده در مکالمه است. حالا

one thing is inevitable. It happens to us all.

یک چیز اجتناب ناپذیر است. برای همه ما اتفاق می افتد.

There are moments of awkward silence.

لحظاتی سکوت ناخوشایند وجود دارد.

Sometimes the conversation just doesn't go the way you anticipate.

گاهی اوقات گفتگو آنطور که شما پیش بینی می کنید پیش نمی رود.

So what do you do when the conversation starts to slow down? Again,

پس وقتی مکالمه شروع به کند شدن کرد چه می کنید؟ باز هم،

we've all been there.

همه ما آنجا بوده ایم.

The conversation might be going well and then silence,

مکالمه ممکن است خوب پیش برود و سپس سکوت کند،

and it feels kind of awkward, but it doesn't have to. In fact,

و به نوعی احساس ناخوشایندی دارد، اما لازم نیست. در واقع،

as my fluency school students know, I kind of love these silent moments.

همانطور که دانش آموزان مدرسه تسلط من می دانند، من به نوعی عاشق این لحظات خاموش هستم.

I don't mind having a few seconds of just quiet.

برایم مهم نیست که چند ثانیه سکوت کنم.

So instead of panicking in a conversation, I want you to try this.

بنابراین به جای وحشت در یک مکالمه، از شما می خواهم این را امتحان کنید. از

I want you to think about what they've just said,

شما می‌خواهم به آنچه که آنها گفته‌اند فکر کنید،

and then be prepared to respond with something like, oh,

و سپس آماده باشید که با چیزی مانند، اوه،

that's really interesting. So tell me more. How did you get into that?

واقعاً جالب پاسخ دهید. پس بیشتر بگو چگونه وارد آن شدید؟

Or add a quick thought. Maybe it triggers an idea or a memory.

یا یک فکر سریع اضافه کنید. شاید باعث ایجاد یک ایده یا خاطره شود.

And so you might say, that reminds me of something I read recently.

و بنابراین ممکن است بگویید، این مرا یاد چیزی می اندازد که اخیراً خوانده ام.

Or you might ask a follow-up question to get more details. For example,

یا ممکن است برای دریافت جزئیات بیشتر یک سوال بعدی بپرسید. به عنوان مثال،

well, what's the best part about that? Or what's the best part about doing that?

خوب، بهترین بخش در مورد آن چیست؟ یا بهترین قسمت انجام این کار چیست؟

These small responses keep the conversation moving along

این پاسخ های کوچک باعث می شود که مکالمه به

naturally, even when those awkward silences pop up. Okay,

طور طبیعی پیش برود، حتی زمانی که آن سکوت های ناخوشایند ظاهر می شود. خوب،

before we get to the last three strategies,

قبل از اینکه به سه استراتژی آخر برسیم، می‌خواهم

I wanna take a moment to tell you about my student, Monica.

لحظه‌ای در مورد شاگردم، مونیکا، به شما بگویم.

Because like many of my students,

چون مانند بسیاری از شاگردان من،

she had spent years studying English. She used language apps,

او سال ها را صرف مطالعه زبان انگلیسی کرده بود. او از برنامه های زبان،

programs, teachers, and podcasts.

برنامه ها، معلمان و پادکست ها استفاده می کرد.

She could watch a YouTube video in English and understand everything perfectly,

او می‌توانست یک ویدیوی یوتیوب را به زبان انگلیسی تماشا کند و همه چیز را کاملاً بفهمد،

but when it came to real conversations,

اما وقتی نوبت به مکالمات واقعی می‌رسید،

she felt totally stuck,

احساس می‌کرد که کاملاً

trapped between knowing English and actually speaking it with

بین دانستن زبان انگلیسی و صحبت کردن با

confidence. And this is exactly why I created Fluency School,

اطمینان به آن گیر کرده بود. و دقیقاً به همین دلیل است که Fluency School را ایجاد کردم،

my step-by-step program designed to bridge that gap between

برنامه گام به گام من که برای پر کردن شکاف بین

understanding English and speaking it. In fluency school,

درک انگلیسی و صحبت کردن با آن طراحی شده است. در مدرسه روانی،

you learn how to think in English, express yourself clearly,

یاد می گیرید که چگونه به زبان انگلیسی فکر کنید، خود را به وضوح بیان کنید

and feel at ease in conversations.

و در مکالمات احساس راحتی کنید.

And the best part is that you develop these skills with real practice in

و بهترین بخش این است که شما این مهارت ها را با تمرین واقعی در

a supportive space with other motivated learners,

یک فضای حمایتی با سایر یادگیرندگان با انگیزه توسعه می دهید،

so you never have to figure it out alone. Now,

بنابراین هرگز مجبور نیستید آن را به تنهایی کشف کنید. در حال حاضر،

I only open fluency school twice a year.

من فقط دو بار در سال مدرسه روان باز می کنم.

So if you wanna get details about my next program,

بنابراین، اگر می‌خواهید جزئیاتی در مورد برنامه بعدی من کسب کنید،

make sure you visit speak confident english.com/fluency school.

حتماً به مدرسه صحبت کنید با اعتماد به نفس انگلیسی.com/fluency.

And now let's get back to the final strategies because these last ones make

و حالا بیایید به استراتژی های نهایی بازگردیم زیرا این آخرین ها

a huge difference in your English conversations.

تفاوت زیادی در مکالمات انگلیسی شما ایجاد می کنند.

Just like in your native language, when you have conversations in English,

درست مانند زبان مادری خود، زمانی که مکالمه به زبان انگلیسی دارید،

you won't always have the same experiences or.

همیشه تجربیات مشابهی نخواهید داشت.

Opinions as the person you're speaking to,

نظرات به عنوان شخصی که با او صحبت می کنید،

but that doesn't mean the conversation has to stop.

اما این بدان معنا نیست که مکالمه باید متوقف شود.

Instead of feeling unsure of what to say,

به جای اینکه مطمئن نباشید که چه بگویید، از

I want you to try showing curiosity. For example, you might say, oh,

شما می خواهم که کنجکاوی خود را نشان دهید. برای مثال، ممکن است بگویید، اوه،

I hadn't thought about it that way, or That's an interesting perspective.

من اینطور به آن فکر نکرده بودم، یا این یک دیدگاه جالب است.

I see what you mean. For me, I think of it more like,

متوجه منظورت شدم برای من، من بیشتر به آن فکر می کنم،

and then you add in your experience.

و سپس شما تجربه خود را اضافه کنید.

All of this makes the conversation more engaging and it helps others feel

همه اینها باعث می شود که مکالمه جذاب تر شود و به دیگران کمک می کند که احساس کنند

heard, even if you have different viewpoints or life experiences.

شنیده می شوند، حتی اگر دیدگاه ها یا تجربیات زندگی متفاوتی داشته باشید.

Now, with that in mind, let me ask you this.

حالا با در نظر گرفتن این موضوع، اجازه دهید این را از شما بپرسم.

Have you ever been in a conversation where someone else talked and

آیا تا به حال در مکالمه ای بوده اید که شخص دیگری صحبت کند و

talked and talked? It's easy to over explain,

صحبت کند و صحبت کند؟ توضیح دادن بیش از حد آسان است،

especially when we're nervous.

به خصوص وقتی عصبی هستیم.

But keeping your responses short and clear allows both of

اما کوتاه و واضح نگه داشتن پاسخ‌هایتان به هر دوی

you to participate naturally with back and forth so that

شما امکان می‌دهد به طور طبیعی با جلو و عقب شرکت کنید تا

the conversation doesn't start to feel like a monologue. For example,

مکالمه مانند یک مونولوگ نباشد. به عنوان مثال،

I want you to imagine a conversation when someone starts with, oh,

می‌خواهم مکالمه‌ای را تصور کنید که وقتی کسی شروع می‌کند، اوه،

I love yoga, helps me relax.

من یوگا را دوست دارم، به من کمک می‌کند تا آرام شوم.

And I first started doing it five years ago when I was really stressed at work,

و من برای اولین بار این کار را پنج سال پیش شروع کردم، زمانی که در محل کار واقعا استرس داشتم،

and the long story continues.

و داستان طولانی ادامه دارد.

Instead of sharing all the details, the entire story upfront,

به جای به اشتراک گذاشتن تمام جزئیات، کل داستان از قبل، از

I want you to try this. I love yoga.

شما می خواهم این را امتحان کنید. من عاشق یوگا هستم.

It's my go-to form of stress relief. Have you ever tried it?

این روش من برای کاهش استرس است. آیا تا به حال آن را امتحان کرده اید؟

This answer is simple, clear,

این پاسخ ساده، واضح است

and it invites the other person to continue in the conversation with you.

و طرف مقابل را به ادامه گفتگو با شما دعوت می کند.

Now, I know you might be thinking, but I really wanna share my story.

حالا، می دانم که شما ممکن است فکر کنید، اما من واقعاً می خواهم داستانم را به اشتراک بگذارم.

I wanna give the background details. And you absolutely can.

من می خواهم جزئیات پس زمینه را بگویم . و شما کاملا می توانید.

When you start with a short, engaging response,

وقتی با یک پاسخ کوتاه و جذاب شروع می کنید، به

it gives the other person a chance to ask, oh, really? What got you into yoga?

طرف مقابل فرصتی می دهد که بپرسد، اوه، واقعا؟ چه چیزی باعث شد وارد یوگا شوید؟

And that's when you can share more details,

و در آن زمان است که می توانید جزئیات بیشتری را به اشتراک بگذارید و

doing it more naturally as part of the conversation rather than all

این کار را به طور طبیعی به عنوان بخشی از مکالمه انجام دهید و نه

at once. By keeping your first response short,

یکباره. با کوتاه نگه داشتن اولین پاسخ خود،

you create space for curiosity and engagement,

فضایی برای کنجکاوی و تعامل ایجاد می‌کنید، و

allowing your story to unfold in a way that feels natural in the conversation

اجازه می‌دهید داستان شما به گونه‌ای باز شود که در مکالمه طبیعی به نظر می‌رسد

and keeps both people involved. But at some point,

و هر دو نفر را درگیر می‌کند. اما در نقطه ای،

the conversation does need to end.

گفتگو باید پایان یابد.

So how do you wrap things up without it feeling awkward? Honestly,

بنابراین چگونه می توانید چیزها را بدون اینکه احساس ناخوشایندی کنید، جمع کنید؟ راستش را بخواهید،

sometimes the hardest part isn't starting the conversation,

گاهی اوقات سخت ترین قسمت شروع مکالمه نیست، بلکه

it's ending one.

پایان دادن به آن است.

So how do you do this without feeling rude or abrupt? I want you to try this.

پس چگونه این کار را بدون احساس گستاخی یا ناگهانی انجام می دهید؟ من از شما می خواهم این را امتحان کنید.

It was great talking with you.

صحبت کردن با شما عالی بود

I really enjoyed hearing about your trip to Spain or this was really fun.

من واقعا از شنیدن سفر شما به اسپانیا لذت بردم یا واقعا سرگرم کننده بود.

Let's continue this conversation another time, another example.

اجازه دهید این گفتگو را یک بار دیگر ادامه دهیم، یک مثال دیگر.

I need to get going, but.

من باید راه بیفتم، اما

It was so nice talking with you.

صحبت کردن با شما خیلی خوب بود

All of these provide a simple exit,

همه اینها یک خروج ساده را فراهم می کنند،

no awkward goodbyes or odd silences.

بدون خداحافظی ناخوشایند یا سکوت های عجیب و غریب.

Now that you have these eight strategies in place to help you sound more

اکنون که این هشت استراتژی را در اختیار دارید تا به شما کمک کند

interesting in your English conversations, it's time to practice.

در مکالمات انگلیسی خود جالب تر به نظر برسید، زمان تمرین فرا رسیده است. می

I want you to imagine you're at a coffee shop and someone unexpectedly starts a

خواهم تصور کنید که در یک کافی شاپ هستید و شخصی به طور غیرمنتظره ای

conversation with you.

با شما صحبت می کند.

What is one question you could ask to keep that conversation going?

یک سوالی که می توانید برای ادامه آن مکالمه بپرسید چیست؟

I want you to share your example question with me in the comments. Now,

می خواهم نمونه سوال خود را در نظرات با من در میان بگذارید. در حال حاضر،

even with these strategies in place,

حتی با وجود این استراتژی‌ها،

and even when you're great at asking engaging questions,

و حتی زمانی که در پرسیدن سؤالات جذاب عالی هستید،

those moments of small talk can still feel tricky.

آن لحظات صحبت‌های کوچک همچنان می‌تواند دشوار به نظر برسد.

You know what I'm talking about? Like on Monday mornings when someone says,

میدونی دارم راجع به چی حرف میزنم؟ مثل صبح های دوشنبه که یکی می گوید

how was your weekend? Is that a small talk question?

آخر هفته چطور بود؟ آیا این یک سوال کوچک است؟

Or is that an opportunity to take the conversation further?

یا این فرصتی است برای پیشبرد گفتگو؟

You might be wondering if you should give a detailed response about your full

ممکن است از خود بپرسید که آیا باید در مورد آخر هفته کامل خود پاسخ دقیقی بدهید

weekend or simply say It was fine. Thanks.

یا به سادگی بگویید خوب بود. با تشکر

If you struggle with finding the perfect balance between small talk

اگر با یافتن تعادل کامل بین پاسخ‌های گفتگوی کوچک

responses and engaging conversational questions like we've been talking about,

و سؤالات محاوره‌ای جذاب، مانند آنچه قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، مشکل دارید،

I have another lesson that I want you to watch.

درس دیگری دارم که می‌خواهم آن را تماشا کنید.

It's called The Five Most Common Small Talk Questions in English with Answers.

این پنج سوال متداول صحبت های کوچک در انگلیسی با پاسخ نامیده می شود.

Now, before you go watch that lesson, I have a final question.

حالا، قبل از اینکه به تماشای آن درس بروید، یک سوال آخر دارم. می‌خواهم

I want to know which strategy from today's lesson you're going to try first.

بدانم کدام استراتژی از درس امروز را ابتدا می‌خواهید امتحان کنید.

Again, you can share your comments and questions with me down below.

باز هم می توانید نظرات و سوالات خود را در زیر با من در میان بگذارید. از اینکه

Thank you so much for joining me in this lesson today,

امروز در این درس همراه من بودید بسیار سپاسگزارم،

and if you found it helpful, I would love to hear about it.

و اگر آن را مفید دیدید، خوشحال می شوم در مورد آن بشنوم. می‌توانید

You can give this lesson a thumbs up here on YouTube and make sure you subscribe

در اینجا در YouTube به این درس کمک کنید و مطمئن شوید که مشترک می‌شوید

so you never miss one of my Confident English lessons. Thanks again,

تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید . بازم ممنون

and I look forward to seeing you next time.

و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.