LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 17

Day 17 is here. It's our 30 Day English Vocabulary  Challenge to start 2021 right. We're learning 105  

روز 17 اینجاست. این چالش 30 روزه واژگان انگلیسی ما برای شروع درست سال 2021 است. ما در حال یادگیری 105

words from the academic word list, words that will  help you have sophisticated English conversations,  

لغت از لیست لغات آکادمیک هستیم، کلماتی که به شما کمک می‌کنند مکالمات انگلیسی پیچیده‌ای داشته باشید،

words you'll need to know if you're preparing for  the IELTS or TOEFL exams. I've been watching the  

کلماتی که باید بدانید اگر برای امتحانات آیلتس یا تافل آماده می‌شوید. من

posts you've been making about this challenge,  it's incredible, inspiring. Make up a sentence  

پست‌هایی را که درباره این چالش گذاشته‌اید تماشا می‌کنم، باورنکردنی و الهام‌بخش است.

to a word you learn, and post it on social. Don't  forget to like and subscribe and don't forget to  

برای کلمه ای که یاد می گیرید یک جمله بسازید و آن را در شبکه اجتماعی پست کنید. فراموش نکنید که لایک کنید و مشترک شوید و فراموش نکنید

download the study guide that goes with this 30  day challenge. You can do that by clicking here  

که راهنمای مطالعه مربوط به این چالش 30 روزه را دانلود کنید. می‌توانید این کار را با کلیک کردن روی اینجا

or the link in the video description. Learn  the words, ace the quizzes, you've got this.

یا پیوند موجود در توضیحات ویدیو انجام دهید. کلمات را یاد بگیرید، آزمون‌ها را بیاموزید، این را دارید.

Our first word today is DERIVE.

اولین کلمه امروز ما DERIVE است.

Derive. A two-syllable word with second syllable  stress. Let's talk about how this word is  

استخراج. کلمه ای دو هجایی با تاکید بر هجای دوم. بیایید در مورد تفاوت این کلمه

different from drive, D-R-I-V-E. Derive. Drive.  The difference is pretty subtle, isn't it? Derive.  

با drive، D-R-I-V-E صحبت کنیم. استخراج. راندن. تفاوت بسیار ظریف است، اینطور نیست؟ استخراج.

Drive. The unstressed syllable is so short, it  can almost sound like drive, as in drive a car,  

راندن. هجای بدون تأکید آنقدر کوتاه است که تقریباً می‌تواند شبیه رانندگی به نظر برسد، مانند رانندگی با اتومبیل،

but you do want a D releasing into an IH vowel  even if it's short. Dih dih dih-- Derive. Derive.  

اما شما می‌خواهید که یک D در یک واکه IH رها شود، حتی اگر کوتاه باشد. دیه دیه دیه-- مشتق. استخراج.

In the other word, drive, since there's no  vowel between D and R, we have a DR cluster,  

به عبارت دیگر، درایو، از آنجایی که صدادار بین D و R وجود ندارد، ما یک خوشه DR داریم،

and it's very common to pronounce DR as JR. So  rather than drive, it's more common to hear that  

و تلفظ DR به صورت JR بسیار رایج است. بنابراین به جای رانندگی، شنیدن آن

drive. Jjj-- Do you hear that J sound?  Drive. You won't hear that in derive  

رانندگی رایج‌تر است. Jjj-- آیا صدای J را می شنوید؟ راندن. شما آن را در مشتق نمی شنوید

because there is a quick vowel between the D  and the R. Derive. Drive. Derive is a verb,  

زیرا یک مصوت سریع بین D و R وجود دارد. راندن. مشتق کردن یک فعل است،

it means to take or get something from something  else, to come from something. The river derives  

به معنای گرفتن یا گرفتن چیزی از چیز دیگری، آمدن از چیزی است. نام این رودخانه

its name from a Native American tribe. Let's  look again up close and in slow motion.

از یک قبیله بومی آمریکایی گرفته شده است. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five examples.

و حالا برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

What advantage does he derive from doing that.

او از انجام این کار چه مزیتی می برد.

Derive an advantage, get  something good for himself by  

یک مزیت کسب کنید، با انجام این کار، چیز خوبی برای خود به

doing that. He's getting something  that he wants by taking some action.

دست آورید. او با انجام برخی اقدامات، چیزی را به دست می آورد که می خواهد.

What advantage does he derive from doing that.

او از انجام این کار چه مزیتی می برد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

Do you derive inspiration from Ella?

آیا از الا الهام می گیرید؟

Derive inspiration.  

الهام گرفتن

Do you feel excited to do something  because of her? Do you get inspired by her?

آیا برای انجام کاری به خاطر او هیجان زده می شوید ؟ آیا از او الهام می گیرید؟

Do you derive inspiration from Ella?

آیا از الا الهام می گیرید؟

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

The Math to do this takes a while to derive.

ریاضی برای انجام این کار مدتی طول می کشد تا استخراج شود.

Takes a while to derive. In Math, this word  means to obtain something from something else,  

مدتی طول می کشد تا استخراج شود. در ریاضیات، این کلمه به معنای به دست آوردن چیزی از چیز دیگری است،

to get a function or equation from another  sequence, for example, by differentiation.  

به دست آوردن یک تابع یا معادله از دنباله  دیگری، به عنوان مثال، با تمایز.

this probably won't mean much to you  if you haven't done higher level Math,  

اگر ریاضی سطح بالاتری را انجام نداده باشید، احتمالاً این برای شما اهمیت چندانی ندارد،

but the core of the definition is the  same, to get something from something else.

اما هسته اصلی تعریف همان است که از چیز دیگری چیزی به دست آورید.

The Math to do this takes a while to derive.

ریاضی برای انجام این کار مدتی طول می کشد تا استخراج شود.

Another example.

مثالی دیگر.

If you're an extrovert, you derive  energy from being around other people.

اگر برون گرا هستید، از بودن در کنار دیگران انرژی می گیرید.

Which one are you? An extrovert who  gets energy from being around people,  

شما کدام یک هستید؟ برون گرا که از بودن در کنار مردم انرژی می گیرد،

or an introvert who gets energy from being  alone? Where do you derive or get your energy?

یا درون گرا که از تنها بودن انرژی می گیرد ؟ انرژی خود را از کجا می گیرید یا می گیرید؟

I myself am an introvert. I have  to have down time by myself.

من خودم یک درونگرا هستم. من باید برای خودم وقت استراحت داشته باشم.

If you're an extrovert, you derive  energy from being around other people.

اگر برون گرا هستید، از بودن در کنار دیگران انرژی می گیرید.

Our last example.

آخرین نمونه ما

I find I derive far more pleasure and satisfaction  

when I share with others than  when I hoard something for myself.

وقتی با دیگران به اشتراک می‌گذارم خیلی بیشتر از وقتی چیزی برای خودم جمع‌آوری می‌کنم لذت و رضایت بیشتری کسب می‌کنم.

Sharing is the opposite of  hoarding. If you hoard something,  

اشتراک‌گذاری برعکس احتکار است. اگر چیزی را احتکار می کنید،

you're keeping it for yourself. I'm sure  most of us would say the same as this guy.  

آن را برای خود نگه می دارید. من مطمئن هستم که اکثر ما همان را می گوییم که این مرد.

We can get more pleasure or happiness  when we share than when we don't.

وقتی به اشتراک می گذاریم، می توانیم لذت یا شادی بیشتری داشته باشیم تا وقتی که این کار را نکنیم.

I find I derive far more pleasure and satisfaction  

when I share with others than  when I hoard something for myself.

وقتی با دیگران به اشتراک می‌گذارم خیلی بیشتر از وقتی چیزی برای خودم جمع‌آوری می‌کنم لذت و رضایت بیشتری کسب می‌کنم.

Our next word is INDICATE. Indicate. It's a  verb, it means to show something, to direct  

کلمه بعدی ما نشان می دهد. نشان دهد. این یک فعل است، به معنای نشان دادن چیزی،

attention to something, often by pointing. The  map indicates where the treasure is buried.  

معطوف کردن توجه به چیزی، اغلب با اشاره است. نقشه محل دفن گنج را نشان می‌دهد.

Let's look again up close and in slow motion.

بیایید دوباره از نزدیک و در حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now, we'll go to Youglish for five examples.

و اکنون برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

You had to indicate where you  lived, what your occupation was.

باید محل زندگی‌تان و شغلتان را مشخص می‌کردید.

She's probably using indicate to  mean fill out a form or check a box,  

او احتمالاً از نشان دادن به معنای پر کردن یک فرم یا علامت زدن یک کادر،

to show where you live, and  what type of work you do.  

برای نشان دادن محل زندگی‌تان و نوع کاری که انجام می‌دهید استفاده می‌کند.

Indicate here means report, or to write  down something, to show something.

Indicate here به معنای گزارش، یا نوشتن چیزی، نشان دادن چیزی است.

You had to indicate where you  lived, what your occupation was.

باید محل زندگی‌تان و شغلتان را مشخص می‌کردید.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

The experience someone has is they  

تجربه‌ای که کسی دارد این است که

indicate what they want to learn and then  the system starts to pitch questions at them.

نشان می‌دهد چه چیزی می‌خواهد بیاموزد و سپس سیستم شروع به طرح سؤال از او می‌کند.

He's talking about using software to learn.  First, you indicate what you want to know,  

او در مورد استفاده از نرم افزار برای یادگیری صحبت می کند. ابتدا، آنچه را که می‌خواهید بدانید،

you show the computer what your interests are,  

نشان می‌دهید، علاقه‌های خود را به رایانه نشان می‌دهید،

you click a button or you type in a  phrase, then the software starts to  

روی دکمه کلیک می‌کنید یا عبارتی را تایپ می‌کنید ، سپس نرم‌افزار شروع به

pitch questions. It asks you more questions  based on what you indicated at the start.

طرح سؤالات می‌کند. بر اساس آنچه در ابتدا اشاره کردید، سؤالات بیشتری از شما می‌پرسد.

The experience someone has is they  

تجربه‌ای که کسی دارد این است که

indicate what they want to learn and then  the system starts to pitch questions at them.

نشان می‌دهد چه چیزی می‌خواهد بیاموزد و سپس سیستم شروع به طرح سؤال از او می‌کند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

He has a series of symbols,  

او یک سری نماد دارد،

black symbols on white slates, that are  supposed to indicate individual behaviors.

نمادهای سیاه روی لوح‌های سفید، که قرار است رفتارهای فردی را نشان دهند.

The man in the photo is training dolphins  how to read. The black and white symbols  

مرد در عکس در حال آموزش خواندن دلفین‌ها است . نمادهای سیاه و سفید

that he shows the dolphins tells them  or indicates what he wants them to do.  

که او به دلفین ها نشان می دهد به آنها می گوید یا نشان می دهد که او می خواهد چه کاری انجام دهند.

For example, jump, go get something, and so on.

مثلا بپر، برو یه چیزی بگیر و ....

He has a series of symbols,  black symbols on white slates,  

او یک سری نماد دارد، نمادهای سیاه روی لوح های سفید،

that are supposed to indicate  individual behaviors.

که قرار است نشان دهنده رفتارهای فردی باشد.

Another example.

مثالی دیگر.

The colors on these maps indicate how fast carbon  was taken in for every square meter of land.

رنگ‌های روی این نقشه‌ها نشان می‌دهند که کربن به ازای هر متر مربع زمین چقدر سریع جذب شده است.

The colors indicate. The colors show or  illustrate. Indicate is a great word to use  

رنگ ها نشان می دهد. رنگ‌ها نشان می‌دهند یا نشان می‌دهند. Indicate یک کلمه عالی برای استفاده از

when you need to explain a graph  an image or any set of data.  

زمانی است که نیاز به توضیح یک نمودار، یک تصویر یا هر مجموعه ای از داده ها دارید.

What does the information  indicate? What does it teach us?

اطلاعات چه چیزی را نشان می دهد؟ چه چیزی به ما می آموزد؟

The colors on these maps indicate how fast carbon  was taken in for every square meter of land.

رنگ‌های روی این نقشه‌ها نشان می‌دهند که کربن به ازای هر متر مربع زمین چقدر سریع جذب شده است.

Our last example.

آخرین نمونه ما

And the political system, as you  indicate, has failed to deliver.

و سیستم سیاسی، همانطور که شما نشان می‌دهید، نتوانسته است ارائه دهد.

Indicate is also a synonym for say or explain.  The man across the table from the speaker  

Indicate نیز مترادف گفتن یا توضیح دادن است. مرد روبروی میز سخنران

said that the political system has failed in  some way. He indicated that, he said that.

گفت که نظام سیاسی به نوعی شکست خورده است. اشاره کرد، گفت.

And the political system, as you  indicate, has failed to deliver.

و سیستم سیاسی، همانطور که شما نشان می‌دهید، نتوانسته است ارائه دهد.

Our last word today is PRINCIPLE. Principle. This  word is a homophone, that means it sounds the same  

آخرین حرف امروز ما اصل است. اصل. این کلمه همفون است، به این معنی که صدای آن

as this word. The other word, principal, means  the chief or head of something. In America, we use  

با این کلمه یکسان است. کلمه دیگر، اصلی، به معنای رئیس یا رئیس چیزی است. در آمریکا، ما از

it for schools. Each school has a principal, the  head of the school. But on the academic word list,  

آن برای مدارس استفاده می‌کنیم. هر مدرسه یک مدیر دارد، مدیر مدرسه. اما در فهرست کلمات آکادمیک

it's this word, principle. As a noun, it means a  moral rule or belief that helps you know what's  

، این کلمه، اصل است. به عنوان یک اسم، به معنای یک قانون یا اعتقاد اخلاقی است که به شما کمک می‌کند بدانید چه چیزی

right and wrong, and influences your actions. A  basic truth or theory, a law or fact of nature.  

درست است و چه چیزی اشتباه است و بر اعمال شما تأثیر می‌گذارد. یک حقیقت یا نظریه اساسی، یک قانون یا واقعیت طبیعت.

It's against my principles to cheat. As an  adjective, it means very important or basic.  

تقلب خلاف اصول من است. به عنوان یک صفت، به معنای بسیار مهم یا اساسی است.

My principle belief is not to cheat. Let's  look again up close and in slow motion.

اعتقاد اصلی من تقلب نکردن است. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now, we'll go to Youglish for five examples.

و اکنون برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

And the last principle I’ll talk to you  about, um, is called look up not down.

و آخرین اصلی که در موردش با شما صحبت خواهم کرد ، به نام نگاه کردن به بالا و نه به پایین است.

Here, principle means piece of  advice or belief. He's speaking  

در اینجا اصل به معنای نصیحت یا باور است. او

to a group of Google employees  about the power of being yourself.  

با گروهی از کارمندان Google درباره قدرت خود بودن صحبت می‌کند.

So his talk is outlined by principles or moral  rules that can help people be themselves.

بنابراین صحبت‌های او با اصول یا قوانین اخلاقی مشخص می‌شود که می‌تواند به افراد کمک کند خودشان باشند.

And the last principle I’ll talk to  you about is called look up not down.

و آخرین اصلی که درباره آن با شما صحبت خواهم کرد نام دارد به بالا نگاه کنید نه به پایین.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So if we can do this in  animals, we can already see,  

بنابراین، اگر بتوانیم این کار را در حیوانات انجام دهیم، می‌توانیم

in principle, a path towards  doing this in human patients.

در اصل مسیری را برای انجام این کار در بیماران انسانی ببینیم.

‘In principle’ is a common phrase. It's  like saying in theory, or because of this,  

"در اصل" یک عبارت رایج است. مثل این است که در تئوری بگوییم، یا به این دلیل،

we think that. She's talking about testing  medicines on animals as a way to find a  

ما چنین فکر می کنیم. او در مورد آزمایش داروها بر روی حیوانات به عنوان راهی برای یافتن یک

theory or fact of nature that can help scientists  know how to use the same medicines with people.

نظریه یا واقعیتی از طبیعت صحبت می‌کند که می‌تواند به دانشمندان کمک کند تا بدانند چگونه از داروهای مشابه با مردم استفاده کنند.

So if we can do this in  animals, we can already see,  

بنابراین، اگر بتوانیم این کار را در حیوانات انجام دهیم، می‌توانیم

in principle, a path towards  doing this in human patients.

در اصل مسیری را برای انجام این کار در بیماران انسانی ببینیم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است. مانع

What is in your mind the principle  obstacle that you have to overcome.

اصلی در ذهن شما چیست که باید بر آن غلبه کنید.

Here's a use of principle as a modifier.

در اینجا استفاده از اصل به عنوان یک اصلاح کننده است.

The principle obstacle is the most  important obstacle, the thing that  

مانع اصلی مهم‌ترین مانع است،

is standing in the way of reaching your  goal, the biggest challenge to get past.

چیزی که در مسیر رسیدن به هدف شما قرار دارد، بزرگترین چالش برای عبور از آن.

What is in your mind the principle  obstacle that you have to overcome?

در ذهن شما اصلی ترین مانعی که باید بر آن غلبه کنید چیست؟

Another example.

مثالی دیگر.

Lastly and the most imp-- important  principle of them all, is passion.

در نهایت و مهمترین اصل همه آنها، اشتیاق است.

The usage of principle here is the first  definition we looked at, belief. What's one  

استفاده از اصل در اینجا اولین تعریفی است که به آن نگاه کردیم، باور. یکی

of your most important personal principles? What  beliefs affect how you act and make decisions?

از مهمترین اصول شخصی شما چیست؟ چه باورهایی بر نحوه عمل و تصمیم گیری شما تأثیر می گذارد؟

Lastly and the most imp-- important  principle of them all, is passion.

در نهایت و مهمترین اصل همه آنها، اشتیاق است.

Our last example.

آخرین نمونه ما

And while they're very different in many ways,  

و در حالی که آنها از بسیاری جهات بسیار متفاوت هستند،

they, they do kind of operate  on the same principle.

آنها، به نوعی بر اساس یک اصل عمل می کنند.

In the same principle, or by the same principle.  He means the organizations work under the same  

در همان اصل، یا با همان اصل. منظور او این است که سازمان‌ها تحت

guidelines or rules. This is true for  franchises across the world like Starbucks.  

دستورالعمل‌ها یا قوانین یکسانی کار می‌کنند. این برای فرنچایزهای سراسر جهان مانند استارباکس صادق است.

Each location is a little different  from the others, but overall,  

هر مکان کمی متفاوت از مکان‌های دیگر است، اما در کل،

every Starbucks operates by  the same basic principles.

هر استارباکس بر اساس اصول اولیه یکسانی عمل می‌کند.

And while they're very different in many ways,  

و در حالی که آنها از بسیاری جهات بسیار متفاوت هستند،

they, they do kind of operate  on the same principle.

آنها، به نوعی بر اساس یک اصل عمل می کنند.

Seeing all the real-life examples can really help  you understand how to use these words, can't it?  

دیدن همه مثال‌های واقعی واقعاً می‌تواند به شما کمک کند تا بفهمید چگونه از این کلمات استفاده کنید، اینطور نیست؟

I have a challenge for you now. Make  up a sentence with one of these words.  

الان یه چالش برات دارم با یکی از این کلمات جمله بسازید.

Make a short video of your sentence,  and post it to social media.  

یک ویدیوی کوتاه از جمله خود تهیه کنید و آن را در رسانه های اجتماعی ارسال کنید.

Tag me and use the hashtag  #rachelsenglish30daychallenge

من را تگ کنید و از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge استفاده کنید

Don't be shy. You can do this. I love seeing  

خجالتی نباشید. شما می توانید این کار را انجام دهید. من دوست دارم

what you've posted so far. Our next  video comes out tomorrow, at 10 AM  

آنچه را که تاکنون پست کرده‌اید ببینم. ویدیوی بعدی ما فردا، ساعت 10 صبح به

Philadelphia time. Come on back to learn  three more vocabulary words. In the meantime,  

وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود. برای یادگیری سه کلمه واژگان دیگر بازگردید. در ضمن،

keep your studies going with this video, and check  out my online courses at Rachel's English Academy.  

با این ویدیو به مطالعات خود ادامه دهید و دوره‌های آنلاین من در آکادمی انگلیسی راشل را بررسی کنید.

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما به انگلیسی سخنگو با اعتماد به نفس بیشتری تبدیل خواهید شد . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.