Practice English Conversation (Family life - bad woman) English Conversation Practice

son you came back I'm so happy to see you  you're finally here I missed you so much  

پسر تو برگشتی خیلی خوشحالم که میبینمت بالاخره اومدی خیلی دلم برات تنگ شده بود    سلام

hello Dad yeah I was not sure about  coming here I didn't want to come

بابا آره مطمئن نبودم بیام اینجا نمیخواستم بیام

what why and this is your house you  can come whenever you want my son

چرا و اینجا خونه توست هروقت میتونی بیای تو پسرم را می خواهی

plus it's been six months since you  left you went to Paris how was it

بعلاوه شش ماه از ترکت می گذرد و به پاریس رفتی چطور بود

yeah well that's why I didn't want to  come here to see you I am very embarrassed

آره خوب به همین دلیل نمی خواستم بیایم اینجا ببینمت خیلی خجالت می کشم

what are you talking about that's  okay you traveled with your girlfriend

در مورد چی حرف می زنی که اشکالی ندارد با دوست دخترت سفر کردی

I know the last time we talked I told you  I didn't agree with your relationship but

می دانم آخرین باری که با هم صحبت کردیم به شما گفتم با رابطه شما موافق نیستم، اما مجبور

I didn't have to tell you that son you  are an adult you're not a child anymore

نبودم به شما بگویم که پسر، شما بزرگسال هستید، دیگر کودک نیستید، می

you are able to take your own decisions  and I have to respect them don't worry

توانید تصمیمات خود را بگیرید و من باید به آنها احترام بگذارم نگران نباش

now I understand that I'm not gonna  try to tell you what to do not anymore

اکنون می فهمم که دیگر سعی نمی کنم به شما بگویم چه کاری انجام ندهید،

but I don't want to meet your girlfriend I want  to talk to her and I promise I won't judge her  

اما نمی خواهم دوست دخترتان را ملاقات کنم، می خواهم با او صحبت کنم و قول می دهم قضاوت نکنم. او

you chose her to be your wife and I will  have to respect your decision where is she

تو او را برای همسرت انتخاب کردی و من باید به تصمیمت احترام بگذارم او کجاست به

tell me son I want to know everything  about your trip how was Paris

من بگو پسرم می خواهم همه چیز را درباره سفرت بدانم پاریس چطور بود

did you get married how was the wedding oh I  would have loved to be there but I understand

ازدواج کردی عروسی چطور بود آه من دوست داشتم آنجا باشم اما میفهمم

dad stop I didn't get married I  I don't want to talk about that

بابا بس کن من ازدواج نکردم نمیخوام در مورد اینکه تو

you are my son you can tell me I promise  I will listen to you I won't judge you

پسر

are you sure after all you were right she  she just wanted to be with me for my money  

منی او فقط می خواست برای پول من با من باشد

oh my son but I told you you didn't  want to listen to me I told you

اوه پسرم، اما من به تو گفتم که نمی خواستی به من گوش کنی، به تو گفتم می

I know I know but I was in love I was  sure she loved me I was sure about that  

دانم می دانم اما عاشق بودم، مطمئن بودم که او مرا دوست دارد، مطمئن بودم که

poor my son don't worry your  dad is here tell me everything

بیچاره پسرم نگران نباش پدرت اینجاست همه چیز را خوب به من بگو

well as I told you before I left we went to Paris  the plan was to travel around Europe in fact  

همانطور که قبل از رفتن به تو گفتم ما به پاریس رفتیم برنامه این بود که به دور اروپا سفر کنیم در واقع

we got to London first there we visited  many different places it was amazing  

ابتدا به لندن رسیدیم آنجا از جاهای مختلف دیدن کردیم. شگفت انگیز بود

we took a lot of pictures we ate delicious  food we went to the most expensive bars

عکس های زیادی که غذای خوشمزه خوردیم به گران ترین بارها رفتیم

everything was perfect after that we went  to Rome she told me she wanted to go there

همه چیز عالی بود بعد از آن به رم رفتیم او به من گفت که می خواهد به آنجا برود ما

we visited many beautiful places and I spent  a lot of money there we also went to Milan

مکان های بسیار زیبایی را بازدید کردیم و من پول زیادی را آنجا خرج کردم ما همچنین به میلان رفتیم.

there she bought Orwell iPad for that I mean  all the clothes she took from the stores

آنجا او اورول آی‌پد را برای همین خرید، منظورم این است که تمام لباس‌هایی را که از فروشگاه‌ها می‌گرفت،

I spent like fifty thousand dollars just in  clothes I told her it was a lot of money but

پنجاه هزار دلار صرف لباس‌هایش کردم، به او گفتم که پول زیادی است، اما

she told me that it was her dream to go  there and I just wanted to please her

او به من گفت که این رویای او بود که به آنجا بروم و من فقط به هر حال می خواستم او را راضی کنم

anyway we left Rome to go to Germany  and Amsterdam Spain and finally Paris  

ما رم را ترک کردیم تا به آلمان و آمستردام اسپانیا و در نهایت پاریس برویم

but before going to Paris she told me she was  going to tell me what her biggest dream was

اما قبل از رفتن به پاریس به من گفت که می خواهد به من بگوید بزرگترین آرزویش چیست او گفت

she said she had always wanted to go to Dubai  I said what I mean we were far from there  

همیشه می خواست به دبی برود. منظورم این است که ما از آنجا دور بودیم   به

I told her it was not possible to go to Dubai  first we would get married and maybe later

او گفتم امکان رفتن به دبی وجود ندارد اول ازدواج کنیم و شاید بعداً

for next trip we would go there but she  didn't like the idea she wanted to go there

برای سفر بعدی به آنجا برویم اما او از این ایده که می‌خواهد به آنجا برود خوشش نیامد

she said she always watched Dubai on  TV that some of her friends went there  

گفت همیشه دبی را از تلویزیون تماشا کرد که برخی از دوستانش به آنجا رفتند

that's why she wanted to go there she  begged so I had to buy two tickets to Dubai  

به همین دلیل او می خواست به آنجا برود او التماس کرد بنابراین مجبور شدم دو بلیط برای دبی بخرم

we wonder we ate an expensive restaurants  drunk in the most expensive bar

تعجب می کنیم که یک رستوران گران قیمت خوردیم  مست در گران ترین بار که از

we visited many different and luxury places  she bought a lot of clothes and souvenirs

مکان های مختلف و لوکس زیادی بازدید کردیم او لباس‌ها و سوغاتی‌های زیادی خرید که

she wanted to buy a car there I had to explain  to her that it was not possible to do that

می‌خواست در آنجا ماشین بخرد، باید به او توضیح می‌دادم که نمی‌توانم این کار را انجام دهم،

see God mad at me because she wanted to  get a new car so I had to do something

ببینم خدا با من عصبانی است، زیرا او می‌خواست یک ماشین جدید بگیرد، بنابراین من مجبور شدم کاری انجام دهم. به

oh no don't tell me you bought  her a car in Dubai don't tell me

من بگو که برایش ماشینی در دبی خریدی، به من نگو ​​نه نه

no no I couldn't do that but  we bought a car online anyway

من نمی‌توانم این کار را انجام دهم، اما ما یک ماشین آنلاین خریدیم،

a sport Ferrari I spent two thousand  dollars in that car but she was happy

یک فراری اسپرت، من دو هزار دلار در آن ماشین خرج کردم اما او خوشحال بود که به

she told me she loved me a lot and that  she wanted to marry me as soon as possible

من گفت من را خیلی دوست داشت و اینکه او می خواست هر چه زودتر با من ازدواج کند

so we traveled to Paris we got a friends  visited all the tourist places in the country  

بنابراین ما به پاریس سفر کردیم و دوستانی پیدا کردیم که از همه مکان های توریستی کشور دیدن کردیم

then we went to Paris there  we could get married finally

سپس به پاریس رفتیم در آنجا می توانستیم ازدواج کنیم در نهایت از

I asked her if she wanted to invite her family  at least her parents I thought she wanted it  

او پرسیدم که آیا می خواهد خانواده‌اش را دعوت کن حداقل پدر و مادرش را من فکر می‌کردم

she told me that it was not  necessary to invite her parents but

که او این را می‌خواهد. او به من گفت که لازم نیست والدینش را دعوت کنند، اما می‌خواست

she wanted her friends to be there for the wedding  I didn't get it but that was what she wanted  

دوستانش برای عروسی آنجا باشند. من نگرفتم اما این چیزی بود که او می‌خواست

saw about tickets for her friends they went to  Paris too for the wedding everything was fine

درباره بلیط‌ها دید. برای دوستانش هم برای عروسی به پاریس رفتند همه چیز خوب بود

everything was so perfect we got married in  one of the most luxury churches in France  

همه چیز عالی بود ما در یکی از مجلل ترین کلیساهای فرانسه ازدواج کردیم

her friends were there she looked so happy  I had booked a room in an expensive hotel  

دوستانش آنجا بودند او خیلی خوشحال به نظر می رسید من در یک هتل گران قیمت اتاق رزرو کرده بودم

you know for the honeymoon I  prepared everything roses wine music

شما می دانید برای ماه عسل همه چیز را آماده کردم موسیقی شراب گل رز که

I was waiting for her because she told me she  wanted to celebrate with her friends first

منتظرش بودم چون او به من گفت که می خواهد با دوستانش جشن بگیرد ابتدا

she went to a bar with her friends I agreed with  that I mean we had our whole lives to be together  

با دوستانش به یک بار رفت و

so I was waiting for her in the bedroom  but she was taking a long time to arrive

من با آن موافق بودم. در اتاق خواب منتظرش بودم، اما او خیلی طول می‌کشید تا بیاید، به او

I called her and she didn't answer so I decided  to go to that bar to see if she was okay I was  

زنگ زدم و جواب نداد، بنابراین تصمیم گرفتم به آن بار بروم تا ببینم حالش خوب است یا نه،

worried when I arrived nobody was there I asked  one of the bartenders and he told me that they had  

نگران بودم وقتی رسیدم کسی آنجا نبود، از یکی پرسیدم از ساقی‌ها و او به من گفت که آنها

left he gave me the address of an apartment  they had rented an apartment to celebrate  

ترک کرده‌اند، آدرس آپارتمانی را به من داد، آنها آپارتمانی را برای جشن گرفتن اجاره کرده بودند،

of course with my money I had given her my  credit card I know I know it was so stupid

البته با پولم کارت اعتباری خود را به او داده بودم، می‌دانم که خیلی احمقانه بود و رفتم.

well I went to that apartment and I  found them drinking alcohol and dancing

آن آپارتمان و من آنها را در حال نوشیدن مشروبات الکلی و رقصیدن دیدم

and my wife she was there on the couch  kissing her friend her best friend

و همسرم روی کاناپه آنجا بود و دوستش را می بوسید بهترین دوستش.

I didn't know what to do I just asked her why she  told me that I was crazy that I was very jealous  

she told me it was a mistake to marry me because  I was too jealous and that she wanted a divorce

او به من گفت که این اشتباه است که با من ازدواج کرده‌ام چون خیلی حسادت می‌کنم و

we had just gotten married that and  she wanted a divorce I was I don't know  

او می‌خواهد طلاق بگیرد ما

well now she sued me and she's going  to take half of my assets I'm sorry Dad  

تازه با هم ازدواج کرده‌ایم و او می‌خواهد طلاق بگیرد. از دارایی های من متاسفم بابا

I should have listened to you when you told  me she was a gold digger I'm really sorry

باید به حرفات گوش می دادم وقتی به من گفتی او یک جوینده طلاست من واقعا متاسفم که

you don't have to be sorry son  don't worry we can all make mistakes

مجبور نیستی متاسف باشی پسرم نگران نباش همه ما ممکن است اشتباهاتی را مرتکب شویم که

she's not going to get away  with it I promise we will fight

او انجام نمی دهد دست از سرم بردار، قول می‌دهم با هم دعوا کنیم،

thank you Dad I really thank you  I am I am devastated I want to die  

بابا، واقعاً ازت متشکرم، حالم خراب است، می‌خواهم بمیرم،

you will be okay and we have  to do something you'll see

تو خوب می‌شوی و باید کاری انجام دهیم، می‌بینی که

they also want to see how we will take revenge  on her let us know on the comments I hope you  

آنها هم می‌خواهند ببینند چگونه انتقام می‌گیریم. او در نظرات به ما اطلاع دهد، امیدوارم

liked this conversation if you could improve  your English a little more please subscribe to  

این گفتگو را دوست داشته باشید، اگر می‌توانید انگلیسی خود را کمی بهتر کنید، لطفاً در

the channel and share this video with a friend  and if you want to support this channel you  

کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید و اگر می‌خواهید از این کانال حمایت کنید

can join us or click on the super thanks button  thank you very much for your support take care

می‌توانید به ما بپیوندید یا روی آن کلیک کنید دکمه فوق العاده تشکر از حمایت شما بسیار متشکرم