Phrasal Verbs With "GET"! - MOST Common English Vocabulary!

- Hey everyone, I'm Aly, your English teacher.

- سلام به همه، من علی هستم، معلم انگلیسی شما.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

You know that get has a million different meanings.

می دانید که get میلیون ها معنی مختلف دارد.

You're a stupid word.

تو کلمه احمقانه ای

Please leave me alone.

لطفا من را تنها بگذار.

But today I'm going to show you

اما امروز قصد دارم

the most common phrasal verbs with get

متداول‌ترین افعال عبارتی با get را به شما نشان دهم

that you can use today

که امروز می‌توانید از آن‌ها

to sound advanced and natural in English.

برای به نظر رسیدن پیشرفته و طبیعی در انگلیسی استفاده کنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Okay, the most common, in my opinion,

بسیار خوب، به نظر من رایج ترین

phrasal verb with get is get to.

فعل عبارتی با get get to است.

For example,

مثلاً

if he passes this exam,

اگر در این امتحان قبول شود،

he has the opportunity to go to Australia to study.

این فرصت را دارد که برای تحصیل به استرالیا برود.

So he's gonna say, if I pass this exam,

بنابراین او می‌گوید، اگر در این امتحان موفق شوم، می‌توانم

then I get to study in Australia with kangaroos.

در استرالیا با کانگوروها درس بخوانم.

Get to talks about the benefits

در مورد مزایا

or opportunities of doing something.

یا فرصت های انجام کاری صحبت کنید.

So let's practice this right now, in the comments,

پس بیایید همین الان این را تمرین کنیم، در نظرات، در

in your notes on your phone, doesn't matter,

یادداشت‌هایتان روی تلفنتان، مهم نیست،

even in my ebook,

حتی در کتاب الکترونیکی من،

which you can get on patreon.com/papateachme.

که می‌توانید آن را در patreon.com/papateachme دریافت کنید.

Do you want a job where you get to travel a lot

آیا می خواهید شغلی داشته باشید که در آن زیاد سفر کنید

or would traveling be annoying for you?

یا سفر برای شما آزاردهنده باشد؟

Now remember, get to means the opportunity.

حالا به یاد داشته باشید، رسیدن به یعنی فرصت.

It's a benefit. That's something positive.

این یک فایده است. این یک چیز مثبت است.

So if traveling is annoying for you, you wouldn't say,

بنابراین اگر سفر برای شما آزاردهنده است، نمی گویید،

ugh, I get to travel, that's terrible.

اوه، من می توانم سفر کنم، این وحشتناک است.

No, because get to means an opportunity.

نه، چون رسیدن به یعنی فرصت.

It's a benefit. It's something good.

این یک فایده است. چیز خوبی است.

So if traveling for your job is necessary,

بنابراین اگر سفر برای شغل شما ضروری است،

but you don't like it, you would say,

اما شما آن را دوست ندارید، می گویید،

ugh, I have to travel so much with my job, I hate it.

اوه، من باید با کارم آنقدر سفر کنم، از آن متنفرم.

Okay, I wanna show you something really cool

بسیار خوب، می‌خواهم چیز بسیار جالبی را

that I got three years ago.

که سه سال پیش به دست آوردم به شما نشان دهم.

January 2020, I went to Japan and I bought this guy.

ژانویه 2020، من به ژاپن رفتم و این مرد را خریدم.

I saw it and I was like,

من آن را دیدم و فکر کردم،

this is the coolest thing I've ever seen.

این جالب ترین چیزی است که تا به حال دیده ام.

You can build the buildings from Spirited Away

می توانید ساختمان ها را از Spirited Away بسازید

and then display them in your room.

و سپس در اتاق خود به نمایش بگذارید.

It's gonna look so cool.

خیلی باحال به نظر میاد

But that was three years ago and I haven't opened it.

اما سه سال پیش بود و من آن را باز نکردم.

But every month I say,

اما هر ماه می گویم،

this is the month, I'm gonna do it, I'm gonna do it.

این ماه است، من آن را انجام خواهم داد، من آن را انجام خواهم داد.

I'm gonna finally get 'round to doing this.

من بالاخره به انجام این کار دست خواهم یافت.

And it never happens.

و هرگز اتفاق نمی افتد.

Our phrasal verb to get around to doing something,

فعل عبارتی ما برای رسیدن به انجام کاری،

with this, that A, it's not important.

با این، که A، مهم نیست.

It's an option.

این یک گزینه است.

Get 'round, get around, doesn't matter.

دور بزن، دور بزن، مهم نیست.

Just remember the next verb must have the -ing form.

فقط به یاد داشته باشید که فعل بعدی باید شکل -ing داشته باشد.

Get 'round to doing something.

برای انجام کاری دور شوید.

So you have the intention to do something for a long time

بنابراین شما قصد دارید کاری را برای مدت طولانی انجام دهید

and then finally you did it.

و در نهایت آن را انجام دادید.

Now if you are like me, you grew up with a messy room

حالا اگر شما هم مثل من هستید، با یک اتاق به هم ریخته بزرگ شده اید

and your mom was not happy, your room is so messy.

و مامانتان راضی نبود، اتاق شما خیلی به هم ریخته است.

Why? Because you have fun things like video games to play.

چرا؟ زیرا چیزهای سرگرم کننده ای مانند بازی های ویدیویی برای بازی دارید.

So your response is,

بنابراین پاسخ شما این است که

I know I haven't got 'round to cleaning it yet,

من می‌دانم که هنوز برای تمیز کردن آن اقدام نکرده‌ام،

until now, no, but in the future, yes.

تا کنون، نه، اما در آینده، بله.

I haven't got round to cleaning it yet.

من هنوز فرصتی برای تمیز کردنش ندارم

I'll do it tomorrow.

فردا انجامش میدهم.

And again, very important.

و باز هم خیلی مهم

There's an I N G with the verb.

یک I N G با فعل وجود دارد.

Yes, there's a to, usually we don't put I N G with a to.

بله، یک to وجود دارد، معمولاً I N G را با a to قرار نمی دهیم.

However, some cases, yes we do,

با این حال، برخی از موارد، بله، ما باید

haven't got 'round to cleaning it.

آن را تمیز کنیم.

I'm not used to cleaning so often

من به دفعات نظافت عادت ندارم

and I'm not looking forward to cleaning tomorrow.

و مشتاق تمیز کردن فردا نیستم.

So yeah, sometimes we put to within.

بنابراین بله، گاهی اوقات ما را به داخل.

In a positive, we usually use finally,

در حالت مثبت، ما معمولاً از نهایت استفاده می کنیم،

because there's that feeling of,

زیرا این احساس وجود دارد که،

ugh, I wanted to do this for a long time.

اوه، من برای مدت طولانی می خواستم این کار را انجام دهم.

Yay, I did it.

آره من انجامش دادم

I finally got 'round to doing the thing.

بالاخره به انجام کار رسیدم.

But in a negative, for example, me with this,

اما از نظر منفی، مثلاً من با این کار،

I haven't got around to doing it yet.

هنوز نرسیده ام که این کار را انجام دهم.

Notice I said yet because it's still an intention.

توجه کنید که من هنوز گفتم زیرا هنوز یک قصد است.

Until now, no. But in the future, yes, with you.

تا الان نه اما در آینده، بله، با شما.

Okay, I want you to practice this right now.

خوب، من می خواهم شما این را همین الان تمرین کنید.

Make this stick in your head.

این چوب را در سر خود بسازید.

Is there an activity, or a task, a job,

آیا فعالیتی، یا کاری، کاری،

something that you have the intention of doing,

کاری هست که قصد انجامش را داشته باشید،

but you haven't done it yet?

اما هنوز آن را انجام نداده اید؟

Is it writing an assignment, doing some homework,

آیا نوشتن یک تکلیف، انجام برخی از تکالیف،

completing a report, finishing a document?

تکمیل یک گزارش، تکمیل یک سند است؟

What is that thing for you?

آن چیز برای شما چیست؟

Okay, we're all good with get around to doing something?

خوب، همه ما در انجام کاری خوب هستیم؟

Yeah? Good? Okay, cool.

آره؟ خوبه؟ باشه باحال

Let's remove to.

بیایید حذف کنیم.

Now it means something very different.

حالا معنایش چیز بسیار متفاوتی است.

To get around something actually has more than one meaning.

دور زدن چیزی در واقع بیش از یک معنا دارد.

So it could mean someone or something

بنابراین می‌تواند به این معنا باشد که کسی یا چیزی

moves from one place to another, maybe very quickly,

از یک مکان به مکان دیگر، شاید خیلی سریع،

or in an uncontrolled way, like a virus or gossip,

یا به روشی کنترل نشده، مثلاً یک ویروس یا شایعات، حرکت می‌کند

for example.

. آیا

Did you hear Rupert kissed Beyonce?

شنیدی که روپرت بیانسه را بوسید؟

Rupert, oh my god, he kisses everyone.

روپرت، خدای من، او همه را می بوسد.

He really gets around.

او واقعاً دور می زند.

Wow, news gets around fast.

وای، اخبار به سرعت پخش می شود.

So you see to get around means something or someone

بنابراین you see to get around به این معنی است که چیزی یا شخصی

moves around very quickly or in an uncontrolled way.

خیلی سریع یا به شکلی کنترل نشده در اطراف حرکت می کند.

So it could mean you kiss a lot of people.

بنابراین ممکن است به این معنی باشد که شما افراد زیادی را می بوسید.

It could mean that.

می تواند به این معنی باشد.

Or like I said, news gets around fast,

یا همان طور که گفتم، اخبار به سرعت پخش می شود،

travels to different places

in an uncontrolled way, very quickly.

به صورت کنترل نشده و خیلی سریع به جاهای مختلف سفر می کند.

But the other meaning of get around is like,

اما معنای دیگر دور زدن این است که

there are rules and you want to avoid those rules

قوانینی وجود دارد و شما می خواهید

in order to achieve something.

برای رسیدن به چیزی از آن قوانین اجتناب کنید.

For example, rich people always get around the tax laws.

برای مثال، افراد ثروتمند همیشه قوانین مالیاتی را دور می زنند.

But okay, more commonly, how can you use it?

اما خوب، معمولاً چگونه می توانید از آن استفاده کنید؟

So let's imagine you want to go to this university,

بنابراین بیایید تصور کنیم که می خواهید به این دانشگاه بروید،

but you need this TOEIC score, but your TOEIC score is here.

اما به این نمره TOEIC نیاز دارید، اما نمره TOEIC شما اینجاست.

Hmm, is there another way to avoid that restriction?

هوم، آیا راه دیگری برای جلوگیری از این محدودیت وجود دارد؟

Can you get around this problem?

آیا می توانید این مشکل را دور بزنید؟

This is a problem. You want to avoid it.

این یک مشکل است. شما می خواهید از آن اجتناب کنید.

You want to get around it.

شما می خواهید از آن دور شوید.

Hey, is there any way I can get around those requirements?

سلام، آیا راهی وجود دارد که بتوانم آن نیازها را دور بزنم؟

Just no. So stop asking. You can't get around it.

فقط نه پس از پرسیدن دست بردارید. شما نمی توانید آن را دور بزنید.

I know a way I can get around the TOEIC nonsense.

من راهی می‌دانم که بتوانم مزخرفات TOEIC را دور بزنم.

If I had lots of money,

اگر پول زیادی داشتم

I could get into that university, but I don't have money.

می توانستم وارد آن دانشگاه شوم، اما پول ندارم.

I could just rob a bank. That seems easy.

من فقط می توانستم از یک بانک سرقت کنم. این آسان به نظر می رسد.

Okay, but let's say you rob a bank,

خوب، اما فرض کنید شما یک بانک را سرقت می کنید،

and then uh-oh, the police are chasing you.

و اوه-اوه، پلیس شما را تعقیب می کند.

(policed sirens)

(آژیرهای پلیسی)

The police are looking for this guy,

پلیس به دنبال این مرد است،

but they can't find him.

اما نمی تواند او را پیدا کند.

Can you see him? No, I think he got away.

ایا مینوانید او را ببینید؟ نه فکر کنم فرار کرد

He got away. He escaped.

او دور شد. او فرار کرد.

This phrasal verb, you don't separate anything,

این فعل عبارتی، شما چیزی را جدا نمی کنید،

because it doesn't have an object.

چون مفعول ندارد.

This is intransitive. There is no object.

این غیر قابل انتقال است. هیچ شیئی وجود ندارد.

So this could mean an escape from the police,

بنابراین این می تواند به معنای فرار از دست پلیس باشد،

but when will you use that?

اما چه زمانی از آن استفاده خواهید کرد؟

Never probably, I hope so.

هرگز احتمالاً، امیدوارم.

But more commonly you could use this

اما معمولاً می توانید از این

as an escape from work, from school, from your studies.

به عنوان فرار از کار، از مدرسه، از تحصیل استفاده کنید.

Are you getting away on holiday this year?

آیا در تعطیلات امسال فرار می کنید؟

Where are you getting away to?

به کجا می روید؟

Like, ugh, this week is so busy.

مثل، اوه، این هفته خیلی شلوغ است.

I have so much work,

من خیلی کار دارم،

but next week I can get away and go on holiday.

اما هفته آینده می توانم فرار کنم و به تعطیلات بروم.

If we add with to getaway, now we're talking about

اگر به فرار اضافه کنیم، اکنون در مورد

the specific crime that you avoided punishment for.

جرم خاصی صحبت می کنیم که شما به خاطر آن از مجازات اجتناب کردید.

So he robbed a bank and he didn't get punishment,

بنابراین او یک بانک را دزدی کرد و مجازات نشد،

he got away with it.

از آن فرار کرد.

Again, you don't separate any of this.

باز هم شما هیچ کدام از اینها را جدا نمی کنید.

Got away robbing a bank with, nope, nope.

با سرقت از بانک فرار کردم، نه، نه.

Also notice that the verb has an -ing,

همچنین توجه داشته باشید که فعل یک -ing دارد،

a lot of these verbs have -ing after.

بسیاری از این افعال دارای -ing بعد از آن هستند.

Just keep that in mind.

فقط در نظر داشته باشید که.

Let's imagine the police caught him.

بیایید تصور کنیم پلیس او را دستگیر کرده است.

He went to court, his lawyer says in court,

رفت دادگاه، وکیلش در دادگاه می گوید

your honor, my client is innocent.

ناموس شما موکل من بی گناه است.

Look at his pretty eyes, he's not guilty.

به چشمان زیبایش نگاه کن، او گناهی ندارد.

And he's a very good lawyer, so the judge says,

و او وکیل بسیار خوبی است ، بنابراین قاضی می گوید،

wow, yeah, they are pretty eyes.

وای، آره، آنها چشمان زیبایی هستند.

Yep, you're free to go. Okay.

بله، شما آزادید که بروید. باشه.

Wow. He's a good lawyer. Can't believe he got me off.

وای. او وکیل خوبی است باورم نمی شود که او مرا از خود دور کرد.

To get someone off means the lawyer argued

اخراج کسی به این معنی است که وکیل استدلال کرده است

that you are innocent and it worked.

که شما بی گناه هستید و این کار موثر است.

You didn't receive punishment.

تو مجازات نشدی

So if you are a lawyer,

بنابراین اگر وکیل هستید،

there's a very good phrasal verb you can use.

یک فعل عبارتی بسیار خوب وجود دارد که می توانید استفاده کنید.

With get someone off,

با کسي را کنار بگذار،

this one, you always separate it.

اين يکي، شما هميشه آن را از هم جدا مي کنيد.

The lawyer got his client off.

وکیل موکلش را پیاده کرد.

Again, that off means an escape.

باز هم آن خاموش به معنای فرار است.

An escape from punishment.

فرار از مجازات

And the next one is very, very similar.

و مورد بعدی بسیار بسیار شبیه است.

This escape is more like,

این فرار بیشتر شبیه این است که

you escape an obligation, to get out of doing something.

شما از یک تعهد فرار کنید، برای اینکه از انجام کاری خارج شوید.

For example, I love when I have a dentist

به عنوان مثال، زمانی که

or a doctor's appointment on a workday,

در یک روز کاری با دندانپزشک یا قرار دکتر ملاقات می کنم، دوست دارم،

because I get to get out of work.

زیرا از کار خارج می شوم.

So how could you use it?

پس چگونه می توانید از آن استفاده کنید؟

Well, let's imagine something fun is happening this weekend,

خوب، بیایید تصور کنیم این آخر هفته اتفاق جالبی در حال رخ دادن است،

but you already agreed to babysit

اما شما قبلاً موافقت کرده اید که از

your friend's annoying kids.

بچه های مزاحم دوست خود نگهداری کنید.

Ugh, I wanna go to the barbecue at the weekend,

اوه، من می خواهم آخر هفته به کباب بروم،

but I agree to babysit.

اما موافقم که از کودک نگهداری کنم.

Ah, I need to get out of this.

آه، من باید از این وضعیت خلاص شوم.

You cannot separate those words.

شما نمی توانید آن کلمات را جدا کنید.

I need to get it out of and to get out it of no, no,

من باید آن را بیرون بیاورم و از آن خارج شوم نه، نه، این

that's bad grammar and that won't make sense

گرامر بد است و

with this meaning of get out of, which means yes,

با این معنی خروج از معنایی ندارد، به این معنی که بله،

there is another meaning of get out of

معنای دیگری نیز وجود دارد

and with this other meaning,

و با این به معنای دیگر،

you can separate those words.

شما می توانید آن کلمات را جدا کنید.

Ridiculous. I know English is weird, I'm sorry.

مسخره - مضحک. من می دانم که انگلیسی عجیب است، متاسفم.

In this situation, the police officer

در این شرایط، افسر پلیس

wants to extract information from her and he gets it.

می خواهد اطلاعاتی را از او استخراج کند و به آن می رسد.

He got information out of Maria.

او اطلاعاتی را از ماریا به دست آورد.

Now this isn't, she told him because she wanted to, no,

حالا این نیست، به او گفت چون می خواست، نه،

he extracted it, maybe by persuasion, maybe by force,

او آن را استخراج کرد، شاید از روی اقناع، شاید به زور،

but he got something out of someone,

اما از یکی چیزی گرفت،

because he was trying to, so what did you extract from who?

چون سعی می کرد، پس از چه کسی چه چیزی استخراج کردی؟

So you might be wondering how can you

بنابراین ممکن است از خود بپرسید که چگونه می توانید

get the most out of your English lessons and studies?

از درس ها و مطالعات انگلیسی خود بیشترین بهره را ببرید؟

One is my Ultimate English Ebook.

یکی از آنها کتاب الکترونیکی انگلیسی نهایی من است.

You can study with this lesson and hundreds of other ones.

شما می توانید با این درس و صدها درس دیگر مطالعه کنید.

I've created all of it.

من همه آن را ایجاد کرده ام.

You'll never forget the vocabulary again.

دیگر هرگز واژگان را فراموش نخواهید کرد.

And this ebook is constantly growing.

و این کتاب الکترونیکی دائما در حال رشد است.

So join my Patreon, patreon.com/papateachme.

پس به Patreon من بپیوندید، patreon.com/papateachme. به

Teach me not only supporting this channel,

من یاد بدهید نه تنها از این کانال حمایت کنم،

but you are improving your own vocabulary

بلکه دایره لغات

and grammar as well.

و گرامر خود را نیز ارتقا می دهید.

So which videos should I make next?

پس کدام ویدیوهای بعدی را باید بسازم؟

Which phrasal verbs drive you crazy?

کدام افعال عبارتی شما را دیوانه می کند؟

Let me know in the comments

در نظرات به من اطلاع دهید

and I'll see you in the next class.

تا در کلاس بعدی شما را ببینم.

Bye.

خدا حافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)