Different ADJECTIVE - SAME Meaning - Different FEELING! ADVANCED English Adjectives!

- First, don't let the fact that there's toothpaste

- اولاً اجازه نده این واقعیت که

on my shirt distract you from this video.

روی پیراهن من خمیر دندان وجود دارد شما را از این ویدیو منحرف کند. آیا

Is the thumbnail for this video click bait?

تصویر کوچک این ویدیو طعمه کلیک است؟

Kind of both.

نوعی از هر دو.

Yes and no.

بله و خیر.

- And he said you'd be happy.

- و او گفت که خوشحال می شوی.

Glad.

- Did he say happy or glad?

خوشحالم

- گفت خوشحالم یا خوشحال؟

- Glad, he said Glad.

- خوشحالم، گفت خوشحالم.

Glad.

خوشحالم

- Glad's good.

- Yeah - That's good.

- خوشحالم خوبه

- آره - خوبه

- So wait, is glad a better word than happy?

- پس صبر کن، آیا خوشحالی کلمه ای بهتر از خوشحالی است؟

Should I start using glad?

آیا باید شروع به استفاده از glad کنم؟

No, but sometimes if you want

نه، اما گاهی اوقات اگر بخواهید

and these are the cases where you might want to change it

و اینها مواردی است که ممکن است بخواهید آن را تغییر دهید،

they basically mean Ah.

اساساً به معنی Ah است.

But happy is a more obvious feeling of, ah, this is amazing.

اما خوشحالی یک احساس واضح تر است ، آه، این شگفت انگیز است.

"We are at Disneyland.

"ما در دیزنی لند هستیم.

I'm so happy."

من خیلی خوشحالم."

Glad is a more subtle, quiet happiness.

شادی یک شادی ظریف تر و آرام تر است.

"Ah, all my enemies are dead.

"آه، همه دشمنان من مرده اند.

I'm glad", that's one difference.

خوشحالم"، این یک تفاوت است.

Glad also expresses relief.

شادمان هم تسکین می دهد.

"Okay, I'm glad my ex isn't at this party.

"خوب، خوشحالم که سابقم در این مهمانی نیست.

She's definitely not here?

او قطعا اینجا نیست؟

Okay, I'm glad."

باشه، خوشحالم."

But happy is way more general.

اما شادی بسیار کلی تر است.

Something brings you joy.

چیزی برای شما شادی می آورد.

"There are donuts at this party?

"در این مهمانی دونات وجود دارد؟

I'm so happy."

من خیلی خوشحالم."

Whereas glad we usually use this when something good happens

در حالی که خوشحالم که معمولاً وقتی اتفاق خوبی

to someone else, and that gives me joy.

برای شخص دیگری می افتد و این به من شادی می دهد از آن استفاده می کنیم.

For example, "oh, you got the job.

به عنوان مثال، "اوه، تو کار را گرفتی.

I'm so glad."

من خیلی خوشحالم."

Yes, you could use happy, that's fine too.

بله، می توانید از شاد استفاده کنید، این هم خوب است.

But with glad we are saying something good happened to you.

اما با خوشحالی می گوییم اتفاق خوبی برای شما افتاده است.

That brings me joy.

این برای من شادی می آورد.

I'm glad.

من خوشحالم.

But yes, again

اما بله، دوباره

we often use it to show, "ah, that's a relief."

ما اغلب از آن برای نشان دادن "آه، این یک تسکین است" استفاده می کنیم.

So here are some other words, which mean the same thing

بنابراین در اینجا چند کلمه دیگر وجود دارد که معنی یکسانی دارند

but change how you see the action

اما نحوه دیدن عمل

or the person or the thing.

یا شخص یا چیز را تغییر می دهند.

For example, you meet someone and they invite you out.

مثلاً با شخصی آشنا می شوید و او شما را به بیرون دعوت می کند.

"Hey, let's go out somewhere."

"هی، بیا یه جایی بریم بیرون."

"No", but that doesn't stop them.

"نه"، اما این مانع آنها نمی شود.

They continue asking,

آنها همچنان می پرسند،

"okay, okay let's rent a car and go on a road trip."

"باشه، باشه بیا ماشین کرایه کنیم و به یک سفر جاده ای برویم."

"No"

"نه"

"I've got it.

"دارم. بیا

Let's go skydiving."

بریم چتربازی."

"Oh my God, no."

"اوه خدای من، نه."

If you want to say to someone, "wow

اگر می خواهید به کسی بگویید: "وای

you ask a lot, you'd never stop asking."

خیلی سوال می کنی، هرگز از پرسیدن دست بر نمی داری."

You could say this.

شما می توانید این را بگویید.

"You are very persistent."

"تو خیلی پیگیر هستی."

Persistent means you ask a lot.

مداوم یعنی شما زیاد سوال می کنید.

Now, this word isn't exactly positive or negative.

حالا این کلمه دقیقاً مثبت یا منفی نیست.

It's kind of neutral.

به نوعی خنثی است.

It just means you keep asking.

این فقط به این معنی است که شما مدام سوال می کنید.

You never stop until you get the thing that you want.

شما هرگز متوقف نمی شوید تا زمانی که به چیزی که می خواهید دست پیدا کنید. از

You don't stop asking.

پرسیدن دست برنمیداری

So they might ask you "in a good way

بنابراین آنها ممکن است از شما بپرسند "در راه خوب

or a bad way?" if you want to say, "no, no, no.

یا بد؟" اگر می خواهید بگویید، "نه، نه، نه.

It's definitely a good thing."

قطعا چیز خوبی است."

This is a compliment.

این یک تعارف است.

You never stop until you get what you want.

شما هرگز متوقف نمی شوید تا زمانی که به آنچه می خواهید دست پیدا کنید.

Maybe don't use persistent.

شاید از مداوم استفاده نکنید.

You could use the word tenacious.

می توانید از کلمه سرسخت استفاده کنید.

"No, no, no.

"نه، نه، نه.

It's a great thing.

این یک چیز عالی است.

You're very tenacious."

شما بسیار سرسخت هستید."

Now you can say tenacious

حالا می توانید بگویید سرسخت

and it kind of means the same thing, but in a positive way.

و یک جورهایی به همین معنی است ، اما در جهت مثبت.

Like, wow, you don't stop pursuing what you want

مثل، وای، شما

like you want this job.

مثل اینکه این شغل را می خواهید، از دنبال کردن چیزی که می خواهید دست برنمی دارید.

You will not quit until you get that job.

تا زمانی که آن شغل را به دست نیاورید، دست از کار نخواهید کشید.

You want to find this answer to your question.

شما می خواهید این پاسخ سوال خود را پیدا کنید.

You don't stop pursuing it.

شما از پیگیری آن دست برنمی دارید.

That's great.

عالیه.

This is a very positive version of persistent.

این یک نسخه بسیار مثبت از مداوم است.

Now, obviously, the negative version

اکنون، بدیهی است که نسخه منفی

of persistent is really obvious, right?

مداوم واقعاً واضح است، درست است؟

You already know, "you're very stubborn.

شما قبلاً می دانید، "شما خیلی سرسخت هستید.

You have your opinion, your thing

شما نظر خود را دارید، چیزی که دارید

and you don't change from it."

و از آن تغییر نمی کنید."

Stubborn is definitely the negative version.

سرسخت قطعا نسخه منفی است.

So you could describe someone in three different ways.

بنابراین می توانید فردی را به سه روش مختلف توصیف کنید.

The meaning is the same.

معنی همان است.

The only difference is your feeling

تنها تفاوت احساس شما

towards their behavior or their actions.

نسبت به رفتار یا اعمال آنهاست.

Oh, you're so stubborn.

اوه تو خیلی لجبازی

You never stop.

شما هرگز متوقف نمی شوید.

You never change.

شما هرگز تغییر نمی کنید.

That's obviously a bad thing.

این بدیهی است که چیز بدی است.

Persistent is that neutral adjective.

ماندگار آن صفت خنثی است.

It could be good.

میتونه خوب باشه

"Wow, you're so persistent.

"وای، تو خیلی پیگیر هستی.

You never give up."

هرگز تسلیم نمی شوی."

That's great.

عالیه.

Could be negative.

میتونه منفی باشه

"Oh, you're so persistent.

"اوه، تو خیلی پیگیر هستی.

Stop asking."

نپرس."

Of course that sounds negative, tenacious.

البته که به نظر منفی، سرسخت است.

That is definitely a compliment.

این قطعاً یک تعریف است.

"wow you're so tenacious, you never give up."

"وای تو خیلی سرسختی، هیچوقت تسلیم نمیشی."

Similar to that, do you know anyone who acts like this?

مشابه آن، آیا کسی را می شناسید که این گونه رفتار کند؟

"Yeah, you coming?"

"آره، می آیی؟"

"Hey, yeah, I'm just coming to meet you"

"هی، آره، من فقط میام تا شما رو ببینم"

"Can you bring my bag, the red one?"

"Yeah, sure."

"Yeah, also, can you bring me a Starbucks on the way?"

"اره حتما."

"آره، همچنین، می‌توانی برای من یک استارباکس در راه بیاوری؟"

I want a Frappuccino"

من یک فراپوچینو می خواهم"

"Okay,"

"باشه"،

"well, I've also got a shirt there.

"خب، من یک پیراهن هم دارم.

Can you just quickly iron it and bring it to me?"

می‌توانی آن را سریع اتو کنی و برای من بیاوری؟»

"Yes, sure."

«بله، حتماً.»

"Wait, can you?

«صبر کن، می‌توانی؟

Yeah, can you also phone my mum as well?

آره، میشه به مامانم هم زنگ بزنی؟

It's her birthday."

تولدش است.»

"You are so demanding."

«تو خیلی خواستار هستی.» به این

You get the point.

نکته پی می‌برید.

So when someone constantly asks for something

بنابراین وقتی کسی مدام از

asks you to do something for them, or they require a lot

شما می‌خواهد کاری برای او انجام دهید، یا به

of attention or a lot of stuff, this could be a job as well.

توجه زیاد یا چیزهای زیادی نیاز دارد، این می‌تواند یک شغل باشد. همچنین.نه

Not just the way a person acts.

فقط نحوه رفتار یک فرد.بگویید آنها

Say they are demanding.

مطالبه گر هستند.بدیهی است که

Obviously this is a bad thing.

این چیز بدی است.این

This is a negative thing.

یک چیز منفی است.خوب

It's not good to be demanding.

نیست که مطالبه گر باشید.شاید

Maybe, like I said, your job is very demanding.

همانطور که گفتم شغل شما بسیار سخت است.

You have to work long hours.

برای ساعات طولانی کار کردن.

You have to do very complicated tasks.

شما باید کارهای بسیار پیچیده ای انجام دهید.

Your job is demanding.

شغل شما سخت است.

So similarly, demanding can mean very difficult.

به همین ترتیب، مطالبه گری می تواند به معنای بسیار دشوار باشد.

Again, it requires a lot from you.

باز هم، این کار به مقدار زیادی از شما نیاز دارد.

Maybe energy.

شاید انرژی.

Like if you wanted to climb a mountain

that activity would be very demanding.

خیلی خواستار باشید.

That requires a lot of your energy.

این به انرژی زیادی نیاز دارد.

Also, if you go climbing, let's say Mount Everest

همچنین، اگر به کوهنوردی می روید، فرض کنید قله اورست

and you want to say, "oh my God

و می خواهید بگویید، "اوه خدای من،

that mountain looks very difficult.

آن کوه بسیار دشوار به نظر می رسد.

It requires a lot of my energy."

این به انرژی زیادی از من نیاز دارد."

That mountain looks very formidable.

آن کوه بسیار مهیب به نظر می رسد.

Formidable literally means it inspires fear and respect.

Formidable به معنای واقعی کلمه به معنای ترس و احترام است.

It's something powerful and intense.

این چیزی قدرتمند و شدید است.

For example, a massive mountain that you have to

به عنوان مثال، یک کوه عظیم که باید از آن

climb, that is very formidable.

بالا بروید، بسیار مهیب است.

We often use this also to describe a big enemy

ما اغلب از آن استفاده می کنیم. این نیز برای توصیف یک دشمن بزرگ،

a very powerful and strong enemy.

یک دشمن بسیار قدرتمند و قوی است.بنابراین

So I wouldn't recommend describing an activity

توصیه نمی‌کنم که یک فعالیت را

as formidable, like climbing is formidable

به‌عنوان مهیب توصیف کنید، مثل اینکه کوهنوردی مهیب است،

doesn't sound right, but you could say the object

درست به نظر نمی‌رسد، اما می‌توانید شیء را

the thing or your enemy.

آن چیز یا دشمن خود بگویید.

If it's powerful

قدرتمند است

and it instills fear and respect, then it's formidable.

و ترس و احترام را القا می کند ، سپس بسیار وحشتناک است.

So you and your friend do a lot

بنابراین شما و دوستتان

of activities together like climbing, like skydiving.

فعالیت های زیادی را با هم انجام می دهید مانند کوهنوردی، مانند چتربازی.

Now your friend wants to go to the zoo.

حالا دوست شما می خواهد به باغ وحش برود.

This is all in one day.

این همه در یک روز

This is taking all of my energy.

است. از انرژی من.

So for you, if doing energetic activities is really fun

بنابراین برای شما، اگر انجام فعالیت های پرانرژی واقعاً سرگرم کننده است،

then you could say

می توانید بگویید که

you can describe it as tiring, pronunciation, tiring.

می توانید آن را خسته کننده، تلفظ و خسته کننده توصیف کنید.

This isn't necessarily positive or negative.

این لزوما مثبت یا منفی نیست.

You could say, "wow

می توانید بگویید: "وای

today was really tiring, but fun", stronger than tiring.

امروز واقعا خسته کننده بود. اما سرگرم کننده، قوی تر از خسته کننده

You could say, "Ugh, today was exhausting.

می توانید بگویید: "اوه، امروز خسته کننده بود.

I just wanna sleep for a week."

من فقط می خواهم یک هفته بخوابم."

But if you are like me and you hate fun

اما اگر شما هم مثل من هستید و از تفریح ​​متنفرید

then you could describe those activities that take all

، می توانید آن فعالیت هایی را که تمام

of your energy as draining.

انرژی شما را از بین می برند، توصیف کنید.

This is a very useful adjective.

این یک صفت بسیار مفید است.

"Today was draining."

"امروز در حال تخلیه بود."

This sounds negative.

این به نظر منفی است.

You could use this to describe the day, the activities.

می‌توانید از این برای توصیف روز، فعالیت‌ها استفاده کنید.

"Ugh, babysitting is draining.

I'm never having kids"

من هرگز بچه دار نمی شوم"

and you can also describe a person as draining.

و شما همچنین می توانید فردی را که در حال تخلیه است توصیف کنید.

That sounds very, very bad though.

این خیلی خیلی بد به نظر می رسد.

So yeah, we all know someone that when you talk to them

بنابراین بله، همه ما کسی را می شناسیم که وقتی با او صحبت می کنید

all your energy just goes down.

تمام انرژی شما پایین می آید.

"Oh my God, just talking to you is draining."

"اوه خدای من. فقط صحبت کردن با شما خسته کننده است."

It means the same thing uses all of your energy

یعنی همان چیزی که تمام انرژی شما را مصرف می کند

but this one sounds bad.

اما این یکی بد به نظر می رسد. به

It sounds negative.

نظر منفی می رسد.

You don't like it.

شما آن را دوست ندارید.

Again, it all depends how you see that situation.

باز هم، همه چیز بستگی دارد که شما آن موقعیت را چگونه می بینید.

If you like it, yeah, it's tiring, but it's good.

اگر آن را دوست دارید ، آره، خسته کننده است، اما خوب است.

Whoa, today was exhausting, but I liked it.

اوه، امروز خسته کننده بود، اما آن را دوست داشتم.

"Today was draining.

"امروز خسته کننده بود.

I never want to do that again or hang out with you."

من هرگز نمی‌خواهم این کار را دوباره انجام دهم یا با تو معاشرت کنم."

These different words describe different feelings

این کلمات متفاوت احساسات متفاوتی را

for the exact same thing.

نسبت به یک چیز توصیف می‌کنند.

It's just different vibes.

فقط حال و هوای متفاوتی دارند.

That's all.

همین.

All right, the next one's kind of fun.

بسیار خب، نفر بعدی به نوعی سرگرم کننده است.

If you start dating someone, and they are like this

اگر شروع به قرار گذاشتن با کسی کنید، و آنها اینگونه هستند

they always want to kiss you

همیشه می خواهند شما را ببوسند

and tell you how lovely you are

و به شما بگویند که چقدر دوست داشتنی هستید

and they never want to stop holding your hand

و هرگز نمی خواهند دست شما را بگیرند

or cuddling you depending how you look at it.

یا در آغوش بگیرند بسته به نوع نگاه

You could use different adjectives like,

"oh, you are so affectionate.

شما. محبت آمیز

I love that, you are always showing how much you love me

من آن را دوست دارم، تو همیشه

by kisses, cuddles, telling me you love me.

با بوسیدن، نوازش کردن، و گفتن اینکه دوستم داری نشان می دهی که چقدر مرا دوست داری.

All those fun things.

تمام آن چیزهای سرگرم کننده

I love it."

من آن را دوست دارم.

You are affectionate.

That sounds good.

That sounds positive.

However, if you've ever dated someone like this

when they show their affection too much

like it's overwhelming.

"Oh my God, leave me alone.

"

I don't need you kissing my face when I'm in the toilet."

من نیازی به بوسیدن صورتم در توالت ندارم." یک

That situation sounds negative again

showing a lot of affection, but you describe it as clingy.

"Oh my God, you are so clingy."

Affectionate is a positive thing.

چیز مثبت است.

Clingy is this.

چسبندگی این است.

It's too much affection.

محبت بیش از حد است.

Some people say

بعضی ها می گویند

that being clingy is a good reason to break up with someone.

چسبندگی دلیل خوبی برای جدا شدن از کسی است.

I don't know,

نمی دانم،

I don't think I've ever had that situation.

فکر نمی کنم تا به حال چنین موقعیتی داشته باشم.

What about you?

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید. آیا تا به

Have you ever broken up

حال

with someone because they were too clingy

از کسی جدا شده اید زیرا او خیلی چسبنده بود

or any of the other adjectives that we covered today?

یا هر یک از صفت های دیگری که امروز به آن اشاره کردیم؟

Or maybe you were the clingy one, let me know.

یا شاید شما فردی چسبنده بودید، به من اطلاع دهید.

But more importantly, make sure you practice all

اما مهمتر از آن، مطمئن شوید که تمام

of today's vocabulary to make it stay

واژگان امروزی را تمرین کنید تا

in your memory forever.

برای همیشه در حافظه شما بماند. می

You can practice right now in my ultimate English e-book.

توانید همین الان در کتاب الکترونیکی انگلیسی من تمرین کنید. می

You can get it on my Patreon patreon.com/papateachme.

توانید آن را در Patreon patreon.com/papateachme

or my website, papateachme.com.

یا وب سایت من، papateachme.com دریافت کنید.

Have fun studying and I'll see you in the next class.

لذت ببرید در حال مطالعه و در کلاس بعدی می بینمت.

Bye.

خداحافظ

(light music)

(موسیقی سبک)