43 Collocations to Build Your Vocabulary FAST in 2025!

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language.

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

Okay, so in this particular

بسیار خوب، بنابراین در این مورد خاص در

it's not actually going to be too  advanced. I'm actually using some quite

واقع خیلی پیشرفته نخواهد بود . من در واقع از برخی

Ordinary adjectives, and these adjectives all  appear in the top 50 simple adjectives in the  

صفت های کاملاً معمولی استفاده می کنم، و همه این صفت ها در 50 صفت ساده برتر در زبان انگلیسی ظاهر می شوند

English language. But the important thing  is, I'm going to show you how to put them  

. اما نکته مهم این است که من به شما نشان خواهم داد که چگونه آنها را

into small phrases and expressions that will help  you so you don't get stuck in lost for words, and  

در عبارات و عبارات کوچکی قرار دهید که به شما کمک می کند تا در کلمات گم نشوید و در

yet be able to understand when other people use  them, and perhaps help you to use them yourself.

عین حال بتوانید بفهمید که دیگران چه زمانی از آنها استفاده می کنند . و شاید به شما کمک کند تا خودتان از آنها استفاده کنید.

Okay. Let's go. So

باشه برویم بنابراین

first one big. So as I said the simple adjectives  

اول یک بزرگ. بنابراین همانطور که گفتم صفت‌های ساده

big so we can have a big decision  or we can make a big decision. Oh,  

big بنابراین می‌توانیم یک تصمیم بزرگ داشته باشیم یا می‌توانیم یک تصمیم بزرگ بگیریم. اوه،

it's a big decision to leave your job now  when we're about to go into a recession.

این تصمیم بزرگی است که اکنون شغل خود را ترک کنید وقتی در شرف ورود به رکود هستیم.

Somebody can be a big eater, a  big drinker or a big spender.

کسی می‌تواند یک خوار بزرگ، یک نوشنده یا یک خرج بزرگ باشد.

Hey, big spender.

هی خرج کننده بزرگ

But if you're a big eater, it  means you eat a lot and every meal.

اما اگر اهل غذا خوردن هستید، به این معنی است که در هر وعده غذایی زیاد می‌خورید.

A big drinker is not a good thing to be. Oh,  he's a really big drinker. He goes out Thursday,  

یک مشروب خوار زیاد چیز خوبی نیست. اوه، او واقعاً یک مشروب خوار بزرگ است. او پنجشنبه،

Friday and Saturday. I don't know  how we can afford it, but really,  

جمعه و شنبه بیرون می رود. نمی‌دانم چگونه می‌توانیم آن را بپردازیم، اما واقعاً،

it's not so healthy for him, a big drinker.

برای او، یک مشروب‌خوار زیاد، چندان سالم نیست.

Or you could use it in the negative when  somebody says, would you like to come  

یا وقتی کسی می‌گوید، می‌خواهید برای چند آبجو بیرون بیایید، می‌توانید از آن به صورت منفی استفاده کنید

out for a few beers? I'm not such a big  drinker. I might join you later on. Okay.

؟ من آنقدرها اهل نوشیدن نیستم. ممکن است بعداً به شما ملحق شوم باشه

Big ideas and big plans. Oh I've got  big ideas for this house. I really  

ایده های بزرگ و برنامه های بزرگ. اوه، ایده های بزرگی برای این خانه دارم. من واقعاً

think this is a wonderful house that  we can put our own mark. Stamp our own

فکر می‌کنم این خانه فوق‌العاده‌ای است که می‌توانیم علامت خود را بگذاریم.

authority on this so people can see exactly what  we can do. We’ll design it really well. Big ideas.  

اعتبار خودمان را روی این موضوع مهر بزنیم تا مردم بتوانند دقیقاً ببینند ما چه کاری می‌توانیم انجام دهیم. ما آن را واقعاً خوب طراحی خواهیم کرد. ایده های بزرگ

Big plans. And it's always good to have big  ideas and big plans. Who knows? Some days,

برنامه های بزرگ و همیشه داشتن ایده‌های بزرگ و برنامه‌های بزرگ خوب است. چه کسی می داند؟ بعضی روزها،

someday you'll be able to put them into operation.

یک روز می توانید آنها را به بهره برداری برسانید.

Big grin. Well, a big grin is like it was.  They call it grinning like a Cheshire cat.

پوزخند بزرگ خوب، یک پوزخند بزرگ مثل آن است. آنها به آن می گویند مانند گربه چشایر پوزخند.

So when somebody has a big grin on their face,  they're very happy about something. Somebody  

بنابراین وقتی کسی پوزخند بزرگی بر لب دارد، از چیزی بسیار خوشحال می شود.

might say, Oh, look at him. He looks like the  cat who got the cream. He's got a big grin on  

ممکن است کسی بگوید، اوه، به او نگاه کن. او شبیه گربه‌ای است که کرم را دریافت کرده است. پوزخند بزرگی روی

his face. I wonder what the good news is.  So a big grin. A big smile from ear to ear.

صورتش است. من تعجب می کنم که چه خبر خوب است. پس یک پوزخند بزرگ یک لبخند بزرگ از گوش تا گوش.

Big money. Wow. It must have cost big money  to buy that property. Look at the land. There  

پول کلان عجب باید پول زیادی برای خرید آن ملک هزینه شده باشد. به زمین نگاه کن

must be easily two hectares. What is he going  to do with all of that? Really big money. Or  

باید به راحتی دو هکتار وجود داشته باشد. او با همه اینها چه خواهد کرد؟ واقعا پول کلان یا

if you're walking past a new development  in your high street. Beautiful offices,  

اگر از کنار یک ساختمان جدید در خیابان اصلی خود رد می‌شوید. دفاتر زیبا،

beautiful architecture, well laid  out. Wow. Big money went into that.

معماری زیبا، چیدمان خوب . عجب پول هنگفتی صرف آن شد.

You can see they've no expense  spared. Everything looks really,  

می‌توانید ببینید که آن‌ها در هزینه‌ای صرفه‌جویی نکرده‌اند. همه چیز واقعاً،   واقعاً فوق العاده به نظر می رسد

really wonderful. Look at the marble that  they've used in that hallway. So big money.

. به سنگ مرمری که در آن راهرو استفاده کرده‌اند نگاه کنید. خیلی پول زیاد

Okay, so you got the general idea. So the next  adjective is easy. Again, simple adjective. Easy.

خوب، پس شما ایده کلی را دریافت کردید. بنابراین صفت بعدی آسان است. باز هم صفت ساده. آسان.

So we can use it like an easy day  or an easy week. Oh, I had an easy  

بنابراین می توانیم از آن مانند یک روز آسان یا یک هفته آسان استفاده کنیم. اوه،

day yesterday. The boss was away. So as you  know what they say, when the boss is away,  

دیروز روز راحتی داشتم. رئیس دور بود. بنابراین همانطور که می‌دانید آنها چه می‌گویند، وقتی رئیس نیست،

the mice will play. Yeah, so we can.  We all had a bit of fun and a bit of  

موش‌ها بازی می‌کنند. بله، پس ما می توانیم. همه ما کمی سرگرم شدیم و کمی

relaxation. I'm going to have an easy week  next week because I'm actually on holidays.

آرامش داشتیم. هفته آینده هفته آسانی خواهم داشت زیرا در واقع در تعطیلات هستم.

I'm not going anywhere, but I think I'll  just stay at home and relax and chill out.

من جایی نمی روم، اما فکر می کنم فقط در خانه می مانم و استراحت می کنم و آرام می شوم.

Easy money. Everybody likes to think  they could earn or get easy money,  

پول آسان. همه دوست دارند فکر کنند که می‌توانند به راحتی درآمد کسب کنند یا به دست بیاورند،

but really, there's no such thing. And that's  exactly how we might use that expression.

اما واقعاً چنین چیزی وجود ندارد. و این دقیقاً چگونه ممکن است از آن عبارت استفاده کنیم.

There's no such thing as easy money. Means  you have to work for every penny you get.

چیزی به نام پول آسان وجود ندارد. به این معناست که برای هر پنی که می‌گیرید باید کار کنید.

if somebody tells you that there is easy money,  

اگر کسی به شما بگوید که پول آسان وجود دارد،

that's usually false or probably not legal.  So there's no such thing as easy money,

معمولاً اشتباه است یا احتمالاً قانونی نیست. بنابراین چیزی به نام پول آسان،

An easy target. Well, when  somebody is an easy target,  

هدف آسان وجود ندارد. خوب، وقتی فردی هدف آسانی است، به این

it means they're standing out there and  somebody is going to come and criticise  

معنی است که در آنجا ایستاده است و کسی می‌آید و از

them. Politicians can often be described  as easy targets. They stand up, they make,

او انتقاد می‌کند. سیاستمداران را اغلب می توان به عنوان اهداف آسان توصیف کرد. می ایستند،

certain announcements. They make  some mistakes from time to time,  

اعلامیه های خاصی می دهند. آنها هر از گاهی مرتکب اشتباهاتی می شوند،

and therefore they are easy targets for criticism.

و بنابراین هدف آسانی برای انتقاد هستند.

Or the bosses are easy targets for  criticism. When things don't go quite  

یا روسا اهداف آسانی برای انتقاد هستند. وقتی همه چیز

right in the business, they are an easy  target. Yep. So we often think, well,  

در کسب‌وکار درست پیش نمی‌رود، هدف آسانی است . بله بنابراین ما اغلب فکر می کنیم،

why would I want to be a politician?  Why would I be want to be in the  

چرا من می خواهم یک سیاستمدار باشم؟ چرا می‌خواهم در

limelight? I'd be an easy target for all that  criticism. I think I'll keep my head down.

کانون توجه باشم؟ من هدف آسانی برای همه آن انتقادها خواهم بود . فکر می کنم سرم را پایین بیاورم.

Next. Good. Okay, so lots of ways we can use this.

بعدی خوب بسیار خوب، راه های زیادی می توانیم از این استفاده کنیم.

Good man.

مرد خوب

a good man.

یک مرد خوب

He's a good man. He's got a good heart.  He really knows how to look after people.

او مرد خوبی است. او قلب خوبی دارد او واقعاً می داند که چگونه از مردم مراقبت کند.

Good deal. I got a really good  deal on my laptop. I think that  

معامله خوب من یک معامله واقعاً خوب روی لپ‌تاپم داشتم. فکر می‌کنم

shop is closing down anyway. I  went in and I offered the guy

به هر حال آن فروشگاه در حال تعطیل شدن است. من وارد شدم و

€200 less than was on the ticket, and he  sold it to me. Wow. It's wonderful. Great  

200 یورو کمتر از آنچه در بلیط بود به پسر پیشنهاد دادم و او آن را به من فروخت. عجب فوق العاده است.

model. A good deal, good value. Often we  use this with good value for money. Oh,  

مدل عالی. یک معامله خوب، ارزش خوب. اغلب ما از آن با ارزش پولی خوب استفاده می‌کنیم. اوه،

the holiday was really good value for money.

تعطیلات واقعاً ارزش پولی خوبی داشت.

We got all inclusive. Means every meal. Breakfast,  lunch and dinner. We couldn't move at the end  

ما همه را شامل می‌شویم. یعنی هر وعده غذایی صبحانه، ناهار و شام. در پایان هفته نتوانستیم حرکت کنیم

of the week. I think it was a little bit too  much, but it was really good value for money.

. من فکر می کنم کمی زیاد بود، اما واقعاً ارزش پولی خوبی داشت.

Good chance. There's a good  chance I'll get that job.

شانس خوب به احتمال زیاد آن شغل را پیدا کنم.

There's a good chance they'll call me for an  interview. There's a good chance I'm going to  

احتمال زیادی وجود دارد که برای مصاحبه با من تماس بگیرند . این احتمال وجود دارد که

get really good marks in my final exams, because  I really did a good thesis and I defended it very  

در امتحانات نهایی ام نمرات واقعاً خوبی کسب کنم، زیرا من واقعاً پایان نامه خوبی انجام دادم و خیلی خوب از آن دفاع کردم

well. Good chance. And finally, good cry. I  sat down and had a good cry when everybody  

. شانس خوب و بالاخره گریه خوب وقتی همه از خانه بیرون رفتند، نشستم و گریه خوبی زدم

had left the house, and I was thinking  about my poor mother that had passed away.

و به مادر بیچاره ام که فوت کرده بود فکر می کردم.

I sat down and I had a good cry. So I cried

نشستم و گریه خوبی به من دست داد. پس

myself. Nobody was around. Nobody  could hear me. I had a good cry.

خودم گریه کردم. هیچ کس در اطراف نبود. هیچ کس نمی توانست صدای من را بشنود. گریه خوبی داشتم

If you like this particular lesson,  then please like the video and please  

اگر این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید و لطفاً

remember to subscribe to the channel  because it really, really helps.

به یاد داشته باشید که در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می کند.

Okay. Next. Hi. And again, an easy,  simple adjective. Hi. So we can talk  

باشه بعدی سلام و دوباره، یک صفت آسان و ساده. سلام بنابراین می‌توانیم

about high level, high degree,  high rates. So there's a high

درباره سطح بالا، درجه بالا، و نرخ‌های بالا صحبت کنیم. بنابراین

level of inflation in the country at the moment.

در حال حاضر تورم بالایی در کشور وجود دارد.

There's a high degree of

درجه بالایی از

anxiety among the staff as  to what's going to happen

اضطراب در میان کارکنان وجود دارد که درباره اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد

High rates of interest in the banks. If you want  

نرخ بالای بهره در بانک‌ها. اگر می‌خواهید

to borrow money. Okay. So that's  all high, but it's all negative.

پول قرض کنید. باشه بنابراین همه اینها زیاد است، اما همه آنها منفی است.

high level of inflation, negative.  

تورم بالا، منفی

High degree of uncertainty, negative. And a  high rate of interest rates extremely negative.

درجه بالای عدم قطعیت، منفی. و نرخ بالای بهره بسیار منفی است.

High standard. I set high standards for myself. So  

استاندارد بالا استانداردهای بالایی برای خودم در نظر گرفتم. بنابراین

everything I do I want to  do very well. I want to do

هر کاری که انجام می‌دهم، می‌خواهم خیلی خوب انجام دهم. من می خواهم

better than I did before. And I want to do  it in a way that people would be proud of me.

بهتر از قبل انجام دهم. و من می خواهم این کار را به گونه ای انجام دهم که مردم به من افتخار کنند.

And I, of course, would be proud of myself. So

و من، البته، به خودم افتخار خواهم کرد. بنابراین

I set high standards. Hotels can set  high standards of service. Companies  

استانداردهای بالایی را تعیین کردم. هتل‌ها می‌توانند استانداردهای بالایی از خدمات را تعیین کنند. شرکت‌ها

try to set high standards of service  for their customers and clients.

سعی می‌کنند استانداردهای بالایی از خدمات را برای مشتریان و مشتریان خود تعیین کنند.

High society. Oh, he's really moving  in high society now since he got that  

جامعه بالا اوه، او واقعاً از زمانی که این ترفیع را دریافت کرد، اکنون در جامعه بالا حرکت می کند

promotion. He's rubbing shoulders with all  the bosses and the executive directors. He  

. او با همه روسا و مدیران اجرایی دست و پنجه نرم می کند. او

really feels he's cool. Yeah, and he's  driving round in that extra special car  

واقعاً احساس می‌کند که باحال است. بله، و او با آن ماشین فوق‌العاده خاص خودش در حال رانندگی است

of his. I'm a little bit jealous, I  think. Yeah. So he's in high society.

. فکر می کنم کمی حسودم. آره بنابراین او در جامعه بالا است.

High priority. We can mark certain work that we  do as high priority. It's something we really,  

اولویت بالا می‌توانیم کارهای خاصی را که انجام می‌دهیم به‌عنوان اولویت بالا علامت‌گذاری کنیم. این چیزی است که ما واقعاً،

really have to start. And more importantly,  we have to really, really finish it. So it's  

واقعاً باید شروع کنیم. و مهمتر از آن، ما باید واقعاً، واقعاً آن را تمام کنیم. بنابراین

high priority. So when you sit down at the  beginning of the week with your to do list,  

اولویت بالایی دارد. بنابراین، وقتی در ابتدای هفته با فهرست کارهای خود می نشینید،

at the top of the list should be those pieces of  work that do things that are really high priority.

در بالای فهرست باید آن دسته از کارهایی قرار بگیرند که کارهایی را انجام می دهند که واقعاً اولویت بالایی دارند.

The most important.

مهمترین.

High wind,

باد شدید،

we can expect high winds blowing at such and  such a speed and then may not be hurricane force,  

می‌توانیم انتظار وزش بادهای شدید با چنین سرعتی را داشته باشیم و پس از آن ممکن است نیروی طوفان نباشد،

but they're strong, stronger than  the gale, but really high winds,  

اما آنها قوی‌تر، قوی‌تر از تند باد هستند، اما بادهای واقعاً شدید،

high winds sweeping across the country.

بادهای شدیدی هستند که سراسر کشور را فرا می‌گیرد.

High winds bound to bring down some power  lines, causing some electrical faults and,

بادهای شدید ممکن است برخی از خطوط برق را از بین ببرد و باعث برخی خطاهای الکتریکی و

power outages or indeed some  trees may fall so high winds

قطعی برق یا در واقع برخی از درختان شود که ممکن است بادهای شدید

And then high alert. The country is in a  state of high alert because of terrorism.  

و سپس هشدار بالا سقوط کنند. کشور به دلیل تروریسم در حالت آماده باش قرار دارد.

Or on a state of high alert because of the  weather conditions, expecting snowstorms or  

یا در حالت آماده باش به دلیل شرایط آب و هوایی، انتظار طوفان برفی یا

blizzards or floods or whatever it might be. So  they they have these codes of like traffic lights,

کولاک یا سیل یا هر چیز دیگری که ممکن است باشد. بنابراین آنها این کدها را مانند چراغ راهنمایی دارند،

So the country is on a state of high alert.

بنابراین کشور در حالت آماده باش قرار دارد.

Okay, so the next adjective is light. Yeah.

خوب، پس صفت بعدی نور است. آره

We can have a light meal, so it's usually a snack  light meal before we we go to work in the morning,  

ما می‌توانیم یک وعده غذایی سبک بخوریم، بنابراین معمولاً یک میان‌وعده  یک وعده غذایی سبک قبل از رفتن به سر کار در صبح است،

a light meal when we come in the  evening if we're not so hungry.

یک وعده غذایی سبک وقتی که می‌آییم اگر خیلی گرسنه نیستیم.

He can be a light smoker or a light eater or  light drinker. Earlier on we talked about,

او می‌تواند یک سیگاری سبک یا سبک‌خوار یا کم‌نوشی باشد. قبلاً در مورد بیگ صحبت کردیم

Big. So here's the bit of an opposite. A  light smoker means he smokes cigaret once  

. بنابراین در اینجا کمی برعکس است. یک سیگاری سبک یعنی یک بار

in a blue moon. A light eater eats, tends  to eat small meals on a regular basis,  

در ماه آبی سیگار می کشد. یک آدم سبک غذا می خورد، تمایل دارد به طور منظم وعده های غذایی کوچک بخورد،

and a light drinker. He'll have an occasional  beer with his friends of the if he is out with  

و یک نوشیدنی سبک. اگر عصر با دوستانش بیرون باشد، گهگاه یک آبجو با دوستانش می خورد

them in the evening. Or maybe it's a really warm  day during the summer, he is a light drinker.

. یا شاید در طول تابستان یک روز واقعاً گرم است، او یک نوشیدنی سبک است.

He's a light sleeper, meaning he will wake up  at the least sound. I'm a light sleeper. If  

او خواب سبکی است، یعنی با حداقل صدا از خواب بیدار خواهد شد . من یک خواب سبک هستم. اگر

there's a cat making noise outside , or the wind  blows or the windows rattle or something happens,  

گربه‌ای در بیرون صدا می‌دهد، یا باد می‌وزد یا پنجره‌ها صدا می‌زنند یا اتفاقی می‌افتد،

I'm bound to wake up. I'm a very  light sleeper. So light sleeper.  

مطمئناً بیدار می‌شوم. من خیلی سبک می خوابم. خیلی سبک میخوابه

Somebody who wakes up at the least sound  possible. Yeah. The key in the door.

کسی که با کمترین صدای ممکن از خواب بیدار شود . آره کلید در.

Something falling off the table.  Yeah. I'll wake up. A light sleeper.

چیزی از روی میز می افتد. آره بیدار میشم یک خواب سبک

Light music or light reading. When you're working,  perhaps you'd like to have some light music on in  

موسیقی سبک یا سبک خواندن. وقتی کار می‌کنید، شاید بخواهید کمی موسیقی ملایم در پس‌زمینه داشته باشید

the background. Not big heavy rock, not some  big symphony orchestra, but something peaceful  

. نه راک سنگین بزرگ، نه یک ارکستر سمفونیک بزرگ، بلکه چیزی آرام

and light that you can relax to. Or just takes  your mind off things when you're doing some work

و سبک که بتوانید با آن استراحت کنید. یا وقتی در حال انجام کار یا مطالعه سبک هستید، ذهنتان را از چیزهایی دور می‌کند

Or light reading. Now we can use this something  sarcastically. When somebody gives you this big,  

. اکنون می توانیم از این چیزی به طعنه استفاده کنیم. وقتی کسی به شما

massive volume of casework to look at, you  say, Some light reading for the weekend. Yeah,  

حجم وسیعی از پرونده‌ها را می‌دهد تا به آن نگاه کنید، می‌گویید ، کمی مطالعه سبک برای آخر هفته. بله،

but literally light reading might be a very  easy book. For example, one of the Agatha  

اما خواندن به معنای واقعی کلمه ممکن است کتاب بسیار آسانی باشد. برای مثال، یکی از

Christie books that I've started to read again,  I would describe those as very light reading.

کتاب‌های آگاتا کریستی که دوباره شروع به خواندن کردم، آن‌ها را خواندنی بسیار سبک توصیف می‌کنم.

They're not so sophisticated. The English  on them is very good. The plots are good,  

آنها چندان پیچیده نیستند. انگلیسی روی آنها بسیار خوب است. طرح ها خوب هستند،

but I would consider those to be light reading.  But as I said, you can use it in a fairly

اما من آن ها را خواندنی سبک می دانم. اما همانطور که گفتم، می‌توانید از آن به

sarcastic way where you say, oh

شیوه‌ای نسبتاً طعنه‌آمیز استفاده کنید، جایی که می‌گویید، اوه،

you give me this big, big document to read  and wow, wow, it's going to take me forever.

این سند بزرگ و بزرگ را به من می‌دهید تا بخوانم و وای، وای، من را برای همیشه می‌برد.

Some light reading that is.

مقداری خواندن سبک است.

And then lastly for that light breeze or light  rain. So a light breeze is just a gentle breeze.  

و در آخر برای آن نسیم ملایم یا باران خفیف. بنابراین یک نسیم ملایم فقط یک نسیم ملایم است.

You're walking along. You don't need a jacket  or a jumper, but there's a nice light breeze to  

تو داری راه میری شما به ژاکت یا جامپر نیاز ندارید، اما نسیم ملایمی می‌وزد تا

keep the air cool so you're not so hot when you're  walking. Or light rain. It could be a light rain  

هوا را خنک نگه دارد تا هنگام راه رفتن خیلی گرم نباشید . یا باران خفیف. ممکن است یک دوش بارانی خفیف باشد

shower. It lasts only a couple of minutes, just  a sprinkling of rain water, but nothing so heavy.

. فقط چند دقیقه طول می کشد، فقط یک پاشیدن آب باران، اما هیچ چیز آنقدر سنگین نیست.

And it's not going to make you in any way  wet at all. So light breeze or light rain.

و به هیچ وجه شما را خیس نمی کند . بنابراین نسیم ملایم یا باران خفیف.

And the next adjective is little. Okay,  

و صفت بعدی کوچک است. خوب،

so we can again, on the theme of  easy to know adjectives, we can have,

پس می‌توانیم دوباره، با موضوع صفت‌های ساده، می‌توانیم

a little boy or a little girl, but so little  by age, little by size, usually some little,  

یک پسر یا یک دختر کوچک داشته باشیم، اما به اندازه سن، کم کم، معمولاً کمی کوچک،

toddler or some very, very young boy under  the age of 4 or 5, a little boy, little girl,

کودک نوپا یا پسر بسیار بسیار جوان زیر 4 یا 5 سال، پسر کوچک، دختر کوچک،

Little things. We have an expression. Little  things mean a lot. So sometimes it's not so  

چیزهای کوچک. ما یک بیان داریم. چیزهای کوچک معنی زیادی دارند. بنابراین گاهی اوقات

important to buy somebody's big, big, big  presents. They like to get them. But little  

خریدن هدایای بزرگ، بزرگ و بزرگ کسی مهم نیست . آنها دوست دارند آنها را بدست آورند. اما

things from time to time. A cake. Yeah. A little  small box of chocolates, a bunch of flowers.  

هر از گاهی چیزهای کوچک. یک کیک آره یک جعبه کوچک شکلات، یک دسته گل.

Doing the hoovering, doing the cooking,  bringing a cup of tea to your partner.

انجام حرکت در هوا، انجام پخت و پز، آوردن یک فنجان چای برای همسرتان.

These are all the little  things that make a difference.

اینها همه چیزهای کوچکی هستند که تفاوت ایجاد می کنند.

A little laugh or a little  smile. When he told the joke,  

کمی بخند یا کمی لبخند. وقتی او این جوک را گفت،

I had a little laugh to myself because I  remember a similar situation happening to  

کمی به خودم خندیدم زیرا به یاد می‌آورم که وضعیت مشابهی برای من اتفاق افتاده است

me. Or when he told me the story, there  was a little smile on my face because,  

. یا وقتی داستان را برایم تعریف کرد، لبخند کوچکی روی صورتم نقش بست، زیرا،

yeah, it's reminded me of times when I used to  have some fun or when I did something similar.

بله، من را به یاد مواقعی می اندازد که قبلاً سرگرمی می کردم یا کاری مشابه انجام می دادم.

So a little laugh or a little smile.

پس کمی بخند یا کمی لبخند.

And then finally in this section, a little of your  little finger. Yeah. The smallest finger on your  

و در نهایت در این بخش، کمی از انگشت کوچک شما. آره کوچکترین انگشت روی

hand. And we have an expression in English. He  or she talking about usually sons or daughters

دست شما. و ما یک عبارت به زبان انگلیسی داریم. او که معمولاً در مورد پسر یا دختر

or even wives, have you wrapped  around their little finger,  

یا حتی همسر صحبت می کند، آیا شما دور انگشت کوچک آنها پیچیده اید،

meaning they will get you to do anything,

به این معنی که آنها شما را وادار به انجام هر کاری می کنند،

Absolutely anything that they want.

مطلقاً هر کاری که بخواهند.

You will do anything they wish because you're  wrapped around their little finger. Yeah.

شما هر کاری که آنها بخواهند انجام خواهید داد زیرا دور انگشت کوچک آنها پیچیده شده اید. آره

Or we can also say the expression he wouldn't lift  his little finger to help you. Meaning he's lazy  

یا می‌توانیم این عبارت را هم بگوییم که او انگشت کوچکش را برای کمک به شما بلند نمی‌کند. به این معنی که او تنبل است

or he's just not going to help anybody so he  wouldn't lift his little finger to help you.

یا قرار نیست به کسی کمک کند تا انگشت کوچکش را برای کمک به شما بلند نکند.

Next. Adjective. New. Any new? So we can have  new hope. That's something is going to happen.  

بعدی صفت. جدید. جدید؟ بنابراین می‌توانیم امید جدیدی داشته باشیم. این چیزی است که قرار است اتفاق بیفتد.

New confidence in the economy when things start  to improve. New optimism spreading among the  

وقتی اوضاع شروع به بهبود کند، اعتماد جدیدی به اقتصاد دارد . با کمی بهتر شدن اوضاع، خوش بینی جدیدی در میان مردم گسترش می یابد

people as things become a little better. And the  gloom and the doom and gloom begins to lift. So  

. و تاریکی و عذاب و تاریکی شروع به از بین رفتن می کند. بنابراین

new hope, new confidence, new optimism. A  new arrival, a new arrival in the family.

امید جدید، اعتماد به نفس جدید، خوش بینی جدید. یک ورود جدید، یک ورود جدید در خانواده.

The dog had a litter of of pups. That's a  new arrival. Your son or daughter presents  

سگ انبوهی از توله ها داشت. این یک ورود جدید است. پسر یا دخترتان

you with your first granddaughter or  grandson. A new arrival in the family.

اولین نوه یا نوه‌تان را به شما هدیه می‌دهد. ورود جدید به خانواده.

Or indeed, if it's something very simple,  you go past your favourite clothing shop, or

یا در واقع، اگر چیز خیلی ساده ای باشد، از فروشگاه لباس یا بوتیک مورد علاقه خود رد می شوید

boutique and have a big sign. New arrivals,  

و تابلوی بزرگی دارید. ورودی‌های جدید،

new summer arrivals, new winter  collection at new arrivals,

ورودی‌های جدید تابستانی، مجموعه‌های جدید  زمستانی در تازه واردها،

We can have a new experience and often we like  that. I mean, when you get to a certain age,  

ما می‌توانیم تجربه جدیدی داشته باشیم و اغلب آن را دوست داریم . منظورم این است که وقتی به سن خاصی می‌رسی،

it's not so often you get a new experience, so you  might decide to go ice skating for that's a new  

اغلب اوقات تجربه جدیدی کسب نمی‌کنی، بنابراین ممکن است تصمیم بگیری به اسکیت روی یخ بروی، زیرا این یک

experience for me. Or you might watch a Sci fi.

تجربه جدید برای من است. یا ممکن است یک فیلم علمی تخیلی تماشا کنید.

movie, because it's not  something that you usually watch.

فیلم، زیرا چیزی نیست که معمولاً تماشا کنید.

That could be a new experience

این می تواند یک تجربه جدید باشد،

Something you haven't tried before.

چیزی که قبلاً امتحان نکرده اید.

And then finally in this section. To  have new blood. Okay, now, new blood

و در نهایت در این بخش. برای داشتن خون جدید. خوب، اکنون، خون جدید

typically means a fresh face in the office. It's  good to have some new blood around the office.  

معمولاً به معنای چهره ای تازه در دفتر است. خوب است که مقداری خون جدید در اطراف دفتر داشته باشید.

These people have been working here for years.  Somebody coming in for the first time. New ideas,  

این افراد سالهاست اینجا کار می کنند. کسی که برای اولین بار وارد می شود ایده‌های جدید،

fresh ideas. You never know. We might be  able to improve the business somewhat.

ایده‌های تازه. شما هرگز نمی دانید. شاید بتوانیم کسب و کار را تا حدودی بهبود بخشیم.

So new blood. Everybody looks  forward to some new blood.

خیلی خون جدید همه منتظر خون جدید هستند.

Of course, if you have to  go for a blood transfusion,  

البته، اگر مجبور باشید برای انتقال خون بروید،

perhaps somebody is sick  and they need to have some.

شاید کسی مریض است و نیاز به تزریق دارد.

transfusion of blood that's new  blood. But let's stay away from  

انتقال خون که خون جدید است. اما بیایید از

the gory parts of that and just focus  on the new blood. In a football team,  

قسمت‌های تلخ آن دوری کنیم و فقط روی خون جدید تمرکز کنیم. در یک تیم فوتبال،

the new blood in a football  club, new manager, new players.

خون جدید در یک باشگاه فوتبال، سرمربی جدید، بازیکنان جدید.

Something that will improve the past performances.

چیزی که عملکردهای گذشته را بهبود می بخشد.

Okay. Next. Adjective. Real. All real. Real. So we  can talk about the real world. Often people say,

باشه بعدی صفت. واقعی. همه واقعی واقعی. بنابراین می‌توانیم درباره دنیای واقعی صحبت کنیم. اغلب مردم می گویند،

get into the real world. Come and  join us in the real world. Don't  

وارد دنیای واقعی شوید. بیایید و در دنیای واقعی به ما بپیوندید.

be sitting up there in your ivory  tower thinking you know it all,  

آن بالا در برج عاج خود ننشینید و فکر کنید همه چیز را می دانید،

when in fact you don't. Or something happens  and they get a a sharp jolt of reality.

در حالی که در واقع نمی دانید. یا اتفاقی می‌افتد و آن‌ها با تکان شدیدی از واقعیت مواجه می‌شوند.

So they walk out in the street and find they've  

بنابراین در خیابان راه می‌روند و متوجه می‌شوند که

got a parking ticket. Haha. Welcome to  the real world. Welcome to our world.

بلیت پارکینگ گرفته‌اند. هاها به دنیای واقعی خوش آمدید. به دنیای ما خوش آمدید

A real job. So somebody might  be slagging somebody by saying,  

یک کار واقعی بنابراین ممکن است کسی با گفتن این جمله، کسی را مورد آزار و اذیت قرار دهد،

don't you think it's time you got a real job?

آیا فکر نمی‌کنید وقت آن رسیده که یک کار واقعی پیدا کنید؟

Don't you think it's time you got a real job?  Something where you actually have to lift a  

فکر نمی کنید وقت آن رسیده که یک کار واقعی پیدا کنید؟ کاری که در واقع باید انگشتتان را بلند کنید

finger or break into a sweat, or do something that  the rest of us do from time to time. A real job,

یا عرق کنید، یا کاری را انجام دهید که بقیه ما هر از گاهی انجام می‌دهیم. یک شغل واقعی،

Real feelings though when we have real  feelings, we're really sensitive to the  

احساسات واقعی، اما وقتی احساسات واقعی داریم ، واقعاً نسبت به موقعیت حساس هستیم

situation. I actually think that son of ours  has got some real feelings. I think I saw him  

. من در واقع فکر می کنم که پسرمان احساسات واقعی دارد. فکر می‌کنم

crying at that movie the other night. To have real  feelings. So not everything is a joke. Not having  

دیشب او را در حال گریه کردن در آن فیلم دیدم. برای داشتن احساسات واقعی. پس همه چیز شوخی نیست.

the laugh. You have to have some real feelings.  Empathy with other people who have difficulties.

خنده نداشتن. شما باید احساسات واقعی داشته باشید. همدلی با سایر افرادی که مشکل دارند.

Real choice. Do I have a real choice?

انتخاب واقعی آیا من یک انتخاب واقعی دارم؟

The boss told me I can either stay here  at work until midnight tonight or come  

رئیس به من گفت که می‌توانم تا نیمه‌شب اینجا در محل کارم بمانم یا

in early tomorrow. But he wants  that done by midday tomorrow. So,  

فردا زود بیایم. اما او می خواهد این کار تا ظهر فردا انجام شود. بنابراین،

do I have a real choice? No I  don't. Yeah, I have to just do it.

آیا من یک انتخاب واقعی دارم؟ نه نمی‌کنم. آره فقط باید انجامش بدم

And then we have this expression where we  criticise somebody and we feel somebody is not,

و سپس این عبارت را داریم که در آن از کسی انتقاد می‌کنیم و احساس می‌کنیم کسی

really with it, or they're really annoyed. He's  a real jerk. I mean, that guy, what does he think  

واقعاً با آن نیست، یا واقعاً اذیت شده است. او یک احمق واقعی است. منظورم این است که آن پسر فکر می‌کند که

he is? He thinks he's better than us. So when  somebody says something a little bit derogatory  

او چیست؟ فکر می کند از ما بهتر است. بنابراین وقتی کسی چیزی کمی تحقیرآمیز می‌گوید

or criticises you or asks you to do something in  an unpleasant way to look at him, what a jerk.

یا از شما انتقاد می‌کند یا از شما می‌خواهد کاری را به شکلی ناخوشایند انجام دهید تا به او نگاه کنید، چه احمقانه است.

A real jerk,

یک احمق واقعی،

I feel like a real jerk, honey.

من احساس می کنم یک تند و سریع واقعی، عزیزم.

meaning a real loser.

یعنی بازنده واقعی

Okay. And then finally we've got the adjective  strong. As I said, all of these adjectives are

باشه و در نهایت صفت قوی را داریم. همانطور که گفتم همه این صفت ها

not so difficult. They're in the top 50 of the  most used and well known. But the phrases should  

چندان دشوار نیستند. آنها در 50 مورد از پر استفاده ترین و شناخته شده ترین ها قرار دارند. اما عبارات باید به

help you. So how do we use strong?Strong feelings.  So if you've got really strong feelings about  

شما کمک کنند. پس چگونه از احساسات قوی استفاده کنیم؟ بنابراین اگر در مورد چیزی احساسات واقعاً قوی دارید

something, you let people know. I don't want that  development to take place so close to the school.

، به مردم اطلاع دهید. من نمی‌خواهم این توسعه آنقدر نزدیک به مدرسه انجام شود.

I don't want the company to move ten kilometres  further east or west, because how am I going to  

من نمی‌خواهم شرکت ده کیلومتر به سمت شرق یا غرب حرکت کند، زیرا چگونه می‌خواهم به

get there? So you've got really strong  feelings of strong opinions about it.

آنجا برسم؟ بنابراین شما احساسات بسیار قوی از نظرات قوی در مورد آن دارید.

Strong desire. Yeah. When you have a strong  desire, it's a deep wish to do something. I  

میل شدید. آره وقتی میل شدیدی دارید ، این یک آرزوی عمیق برای انجام کاری است. من

have a strong desire to do some more study. I have  a strong desire just to start my own business.

تمایل زیادی برای مطالعه بیشتر دارم. من میل شدیدی دارم که فقط کسب و کار خودم را شروع کنم.

There's a strong argument in favour of doing  nothing. Yeah. So when we have a problem, people  

یک استدلال قوی به نفع انجام هیچ کاری وجود دارد. آره بنابراین وقتی مشکلی داریم، مردم

are putting forward all sorts of suggestions how  we should resolve the problem. You can say, well,  

انواع پیشنهادات را ارائه می‌کنند که چگونه باید مشکل را حل کنیم. می توانید بگویید،

there's actually a strong argument to do nothing.  Just sit back and wait and see what happens.

در واقع یک استدلال قوی برای انجام هیچ کاری وجود دارد. فقط بنشینید و منتظر بمانید و ببینید چه اتفاقی می افتد.

Somebody will move first and then we  can see what the alternatives are.

یک نفر ابتدا حرکت می کند و سپس می توانیم ببینیم که چه گزینه هایی وجود دارد.

So there's a strong argument, and it's my  strong belief that we shouldn't do anything.

بنابراین یک استدلال قوی وجود دارد، و این اعتقاد قوی من است که ما نباید کاری انجام دهیم.

A strong chance or strong possibility. There's  a strong chance of heavy rain tonight. There's a  

یک شانس قوی یا احتمال قوی. احتمال بارش شدید باران امشب وجود دارد.

strong possibility that it will rain heavily  tonight, according to the weather forecast.

بر اساس پیش‌بینی هواشناسی، احتمال زیاد باران شدید امشب وجود دارد.

Oh, he speaks with a very strong  accent. He has a nice speaking voice,  

اوه، او با لهجه بسیار قوی صحبت می کند . او صدای صحبت کردن خوبی دارد،

but he speaks with a very strong accent. You  have to soften that accent if he's going to  

اما با لهجه بسیار قوی صحبت می کند. اگر می‌خواهد بازیگر شود، باید این لهجه را ملایم کنید

become an actor. Yes, a strong accent.  And then finally, strong coffee? Oh,  

. بله لهجه قوی. و در نهایت، قهوه قوی؟ اوه،

yes. When you really need it, it's the  best thing to think, to pick you up.

بله. وقتی واقعاً به آن نیاز دارید، بهترین چیز برای فکر کردن است، تا شما را انتخاب کنم.

Start your day. Less cup of strong coffee. Yeah.  

روزت را شروع کن فنجان کمتر قهوه قوی. آره

So a little bit of a hangover from  the night before. Strong coffee.

بنابراین کمی خماری از شب قبل. قهوه قوی

A little bit of a shock. Something you're  just trying to get over. Strong coffee.  

کمی شوک. چیزی که فقط سعی می‌کنید از آن عبور کنید. قهوه قوی

Something to keep you going in the  afternoon when you're trying to  

چیزی برای ادامه کار در بعدازظهر که می‌خواهید

get that contract written or to get  that work finished. Strong coffee.

آن قرارداد را بنویسید یا آن کار را به پایان برسانید. قهوه قوی

Okay, so hopefully I've given  you a flavour for all of those  

بسیار خوب، امیدوارم به شما طعمی برای همه آن

normal everyday adjectives and some very,

صفت‌های معمولی روزمره و

typical expressions that we use with  them. You can practice those and hopefully  

عبارات بسیار معمولی که با آنها استفاده می‌کنیم داده باشم. می‌توانید آن‌ها را تمرین کنید و امیدواریم

introduce them into your speech. They're not  difficult. It's just a question of trying to  

آنها را در سخنرانی خود معرفی کنید. آنها سخت نیستند. فقط تلاش برای

remember them and trying to use them. So  as always, thanks very much for listening.

به خاطر سپردن آنها و تلاش برای استفاده از آنها است. پس مثل همیشه، از اینکه گوش دادید بسیار متشکرم.

If you need to contact me, you can do so  on www.englishlessonviaskype.com. Happy  

اگر نیاز دارید با من تماس بگیرید، می‌توانید این کار را در www.englishlessonviaskype.com انجام دهید. خوشحالم

to hear from you. Happy to see you and be very  happy if you can join me for the next lesson.

از شنیدن شما. از دیدن شما خوشحالم و بسیار خوشحال می شوم اگر بتوانید برای درس بعدی به من بپیوندید.