TOP Tips for Using English Prepositions Correctly! | Speak Like a Native

Hi there. This is Harry. And welcome back  to my advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی من با هری» خوش آمدید،

where I try to help you get a better  understanding of the English language,  

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم زبان انگلیسی را بهتر درک کنید،

help you with some expressions, phrasal  verbs, and improve your vocabulary. In  

با برخی از عبارات، افعال عبارتی و بهبود دایره لغاتتان به شما کمک کنم. در

this particular lesson, we're going to take a  look at phrases or expressions that will help  

این درس خاص، می‌خواهیم نگاهی به عبارات یا عباراتی بیندازیم که به

you speak more easily, particularly with  an emphasis on the correct preposition.

شما کمک می‌کنند راحت‌تر صحبت کنید، به ویژه با تأکید بر حرف اضافه صحیح.

Which preposition goes with which  words so that when you speak,  

کدام حرف اضافه با کدام کلمات همراه می‌شود تا وقتی صحبت می‌کنید،

it'll sound much more professional and you'll be  able to do it much more easily when you practice.

بسیار حرفه‌ای‌تر به نظر می‌رسد و هنگام تمرین می‌توانید آن را خیلی راحت‌تر انجام دهید.

So, this is an advanced English lesson.  We've got 18 collocations for easy speaking.

بنابراین، این یک درس انگلیسی پیشرفته است. ما 18 ترکیب برای صحبت کردن آسان داریم.

So what I'll do is I'll give you the expression  and then I'll give you a situation when you can  

بنابراین کاری که من انجام خواهم داد این است که عبارت را به شما می‌دهم و سپس موقعیتی را به شما می‌دهم که بتوانید از

use it. It will help you practice, and  practice is the only way to improve.

آن استفاده کنید. این به شما کمک می‌کند تمرین کنید، و تمرین تنها راه بهبود است.

Number one. Absent. Absent from. This can be  simply used when somebody is absent from work  

شماره یک. غایب. غایب از. هنگامی که فردی به دلیل بیماری چند روزی از کار غیبت می کند، می توان از آن استفاده کرد

for a few days due to illness. They can  be absent from school because they just  

. آنها ممکن است از مدرسه غیبت کنند زیرا فقط

decided not to go to school and didn't  tell their parents, and the teachers are  

تصمیم گرفتند به مدرسه نروند و به والدین خود نگفتند و معلمان

a little bit concerned. So we can be absent  from work, absent from school, absent from  

کمی نگران هستند. بنابراین می‌توانیم در زمان غیبت از محل کار، غیبت از مدرسه، غیبت از

university when we are missing either because  of illness or because we just didn't show up.

دانشگاه غیبت کنیم یا به دلیل بیماری یا به دلیل عدم حضورمان.

Absent from.

غایب از.

Number two. To be keen on. This is  a very well-used expression. Keen on  

شماره دو. مشتاق بودن. این یک عبارت بسیار پر استفاده است. علاقمند به

always follows with on. They often see  keen in but it's keen on. He or she is  

همیشه با روشن دنبال می‌کند. آنها اغلب می‌بینند که مشتاق هستند، اما مشتاق هستند. او

keen on a boy or girl in his or her  class, or to be keen on means to be  

مشتاق پسر یا دختری در کلاس خود است، یا مشتاق بودن به معنای

interested in. Keen on in this sense is  to have a physical attraction to somebody.

علاقه‌مندی است. علاقه‌مندی به این معنا، داشتن یک جاذبه فیزیکی برای کسی است.

Or you can also be keen on a sport, yoga,  pilates, football, gym work. For example, he's  

یا می‌توانید به ورزش، یوگا، پیلاتس، فوتبال، ورزشگاه نیز علاقه داشته باشید. برای مثال، او

very keen on football. He's always kicking a ball  against the wall. She's very keen on cooking,  

به فوتبال خیلی علاقه دارد. او همیشه یک توپ را به دیوار می کوبد. او بسیار مشتاق آشپزی است،

she's always got her head in a new recipe  book. Okay, so to be keen on something

او همیشه سر خود را در یک کتاب دستور پخت جدید می‌خواند . خوب، پس مشتاق بودن به چیزی

or to be keen on somebody. If  it's that physical attraction,  

یا مشتاق بودن به کسی. اگر این جذابیت فیزیکی باشد،

you can be keen on the job. Yeah. Okay. So you  see an advertisement on the internet. Well then  

می‌توانید مشتاق کار باشید. آره باشه. بنابراین یک تبلیغ در اینترنت می‌بینید. خب پس

you can be keen on that particular aspect  where you might want to develop your career.

می‌توانید به آن جنبه خاص علاقه مند باشید جایی که ممکن است بخواهید شغل خود را توسعه دهید.

Short of. Usually, when we use short of, it's

کوتاه از. معمولاً وقتی از short of استفاده می کنیم،

short of space or short of  time, two good examples.

فضا یا زمان کم است، دو مثال خوب.

If you're living in a very small  apartment or an apartment where  

اگر در یک آپارتمان بسیار کوچک یا آپارتمانی زندگی می‌کنید که در آن

you've got 2 or 3 people living  with you, then you might be short

2 یا 3 نفر با شما زندگی می‌کنند، ممکن است با کمبود

of space or short of space, there's nowhere  to put anything, you have to put everything  

جا یا کمبود جا مواجه باشید، جایی برای قرار دادن چیزی وجود ندارد، باید همه چیز را

in boxes and store it at a friend's home, or  store it in a garage to be short of space.

در آن قرار دهید. جعبه‌ها را بسته و در خانه یکی از دوستانتان ذخیره کنید، یا آن را در گاراژ ذخیره کنید تا فضا کم باشد.

When you're short of time, it just means  you're running out of time. It might be  

وقتی کمبود وقت دارید، فقط به این معنی است که وقتتان تمام شده است. ممکن است

perpetual. Every day I always seem to be short of  time. I never have enough time to do anything. So  

همیشگی باشد. هر روز به نظر می رسد همیشه وقتم کم است . هیچ وقت برای انجام کاری وقت کافی ندارم. بنابراین

when you're short of space, you don't have  enough space. When you're short of time,  

وقتی با کمبود فضا مواجه هستید، فضای کافی ندارید. وقتی کمبود وقت دارید،

you don't have enough time to do  the things that you want to do.

وقت کافی برای انجام کارهایی که می خواهید انجام دهید ندارید. به

I never seem to get time to do this. I never seem  to get time to do that. I'm always short of time.

نظر می رسد هیچ وقت برای انجام این کار وقت ندارم. به نظر می‌رسد هیچ وقت برای انجام این کار وقت ندارم. من همیشه وقت کم دارم

Number four. Oh no. Again we're using short here.  

شماره چهار. وای نه. دوباره در اینجا از کوتاه استفاده می کنیم.

We're using a slightly different  preposition, short on. So this

ما از یک حرف اضافه کمی متفاوت و کوتاه استفاده می‌کنیم. بنابراین این

is an expression we use when we have run out or we  

عبارتی است که زمانی استفاده می‌کنیم که تمام شود یا در

are about to run out of some particular  product. For example, short on coffee.

آستانه تمام شدن یک محصول خاص هستیم. به عنوان مثال، قهوه کوتاه است.

Short on bags. If you go into  the supermarket and you buy

کوتاه روی کیف اگر به سوپرمارکت رفتید و

your weekly groceries and you forget to bring  a bag with you, you might ask the cashier,  

مواد غذایی هفتگی خود را خریداری کردید و فراموش کردید که یک کیف با خود بیاورید، ممکن است از صندوقدار بپرسید:

"Can I have a bag, please?" She might say,  "Oh, we're very short on bags. We didn't  

«لطفاً می‌توانم یک کیف داشته باشم؟» او ممکن است بگوید، "اوه، چمدان‌هایمان بسیار کم است. ما

get the delivery we were expecting. So  I can only give you these smaller bags."

تحویلی را که انتظار داشتیم دریافت نکردیم. بنابراین، من فقط می‌توانم این کیف‌های کوچک‌تر را به شما بدهم."

So to be short on something means to either  have very few left or to have run out.

بنابراین کوتاهی در مورد چیزی به این معنی است که یا تعداد بسیار کمی باقی مانده است یا تمام شده است.

Number five. To be suspicious of. When we  are suspicious, we have our doubts about  

شماره پنج. مشکوک بودن. وقتی مشکوک هستیم، در مورد چیزی شک داریم

something. So we are suspicious of the people  who live next door. We are suspicious of the  

. بنابراین ما به افرادی که در همسایگی زندگی می کنند مشکوک هستیم. ما به

motive of our boss when he offers to give us a  slight increase in pay, but what does he want  

انگیزه رئیس خود مشکوک هستیم وقتی به ما پیشنهاد افزایش اندکی حقوق می دهد، اما او

in return? He might want you to work longer hours  or have a shorter lunch time or whatever he wants.

در ازای آن چه می خواهد؟ او ممکن است از شما بخواهد که ساعات بیشتری کار کنید یا زمان ناهار کوتاه تری داشته باشید یا هر چیزی که او می خواهد.

So we're a little bit suspicious of somebody's  

بنابراین ما کمی به انگیزه‌های یک نفر مشکوک هستیم،

motives, the reasons why they  are being nice and kind to us.

دلایلی که چرا آنها با ما خوب و مهربان هستند.

If somebody is always a little bit grumpy or

اگر کسی همیشه کمی بداخلاق یا

a little bit standoffish and they don't speak to  you and then suddenly out of the blue, they become

کمی بی‌تفاوت باشد و با شما صحبت نکند و سپس ناگهان بی‌معنا،

a little bit more friendly, and  then they start asking you things,

کمی دوستانه‌تر می‌شود و سپس شروع به پرسیدن چیزهایی از شما می‌کند،

you are a little bit suspicious of them  because you're not quite sure. Why have  

شما کمی هستید. به آنها مشکوک هستید زیرا کاملاً مطمئن نیستید. چرا

they changed? Why have they suddenly  become nice to you? Perhaps they're  

آنها تغییر کرده اند؟ چرا آنها ناگهان با شما مهربان شدند؟ شاید آنها به

looking for a favor. Yeah. Okay.  So to be suspicious of somebody.

دنبال یک لطف هستند. آره باشه. پس به کسی مشکوک بودن

Number six. Better at. Lots of people are better  

شماره شش. بهتر در. بسیاری از مردم

at things than I am. Somebody  is better at it than I am.

در کارها بهتر از من هستند. کسی در آن بهتر از من است.

I might be better at

ممکن است در

other things, like crossword puzzles  or board games, than other people. I  

چیزهای دیگر، مانند جدول کلمات متقاطع یا بازی های رومیزی، بهتر از افراد دیگر باشم. من

love the game of Scrabble, so I'm better at  Scrabble than some of my family members who  

عاشق بازی اسکربل هستم، بنابراین بهتر از برخی از اعضای خانواده ام که

always think I cheat anyway. But I don't  really. But they think I cheat, so to be  

همیشه فکر می‌کنند من به هر حال تقلب می‌کنم، در اسکرابل بهتر هستم. اما من واقعاً این کار را نمی‌کنم. اما آن‌ها فکر می‌کنند که من تقلب می‌کنم تا

better at something. Okay, so your children  could be better at science and mathematics,  

در کاری بهتر باشم. خوب، بنابراین فرزندان شما می توانند در علوم و ریاضیات بهتر باشند،

or they could be better at English  literature than the French language.

یا می توانند در ادبیات انگلیسی بهتر از زبان فرانسوی باشند.

Okay, so to be better at something  means they have a higher mark,  

بسیار خوب، بنابراین بهتر بودن در چیزی به این معنی است که آنها نمره بالاتر،

better aptitude, or more skills in  a particular area than someone else,  

استعداد بهتر یا مهارت‌های بیشتری در یک زمینه خاص نسبت به شخص دیگری دارند،

or than something that you  compare with. So to be better at

یا از چیزی که شما با آن مقایسه می‌کنید. بنابراین در

cooking than baking, to be better  at running than cycling. Okay.

آشپزی بهتر از پختن، بهتر بودن در دویدن از دوچرخه سواری. باشه.

All right to be better at. But again,  

خیلی خوب برای بهتر بودن اما دوباره،

focus here on that preposition. At. Better  at. Not better on. Not better in. Better at.

اینجا روی آن حرف اضافه تمرکز کنید. در بهتر در. بهتر نیست. بهتر نیست در.

Number seven. Late for. Wow. Well, we're  always running around. Late for the bus.  

شماره هفت. دیر برای. وای. خوب، ما همیشه در حال دویدن هستیم. دیر برای اتوبوس

Late for work. Late for the meeting. Late for  the cinema. Yeah. So when we're always in a  

برای کار دیر است. دیر برای جلسه دیر برای سینما. آره بنابراین وقتی همیشه

rush trying to get out of the door, it's  7:45 and the movie starts at 8:00. "Oh,  

عجله داریم که از در خارج شویم، ساعت 7:45 است و فیلم ساعت 8:00 شروع می‌شود. "اوه،

I'm late for the movie. If I don't get my  skates on, I'm going to be really late."

من برای فیلم دیر آمدم. اگر اسکیت‌هایم را نپوشم، واقعاً دیر می‌رسم."

And I hate missing the beginning

و من از دست دادن شروع

of a movie.

یک فیلم متنفرم.

Late for work again. The boss  is going to be really annoyed. I  

بازم دیر سر کار رئیس واقعاً عصبانی خواهد شد.

promised that I'd be there on time this week. But

قول دادم که این هفته به موقع آنجا باشم. اما

it's a cold morning, difficult to get out of  bed. So to be late for something. Late for work.

صبح سردی است، بیرون آمدن از رختخواب سخت است. بنابراین برای چیزی دیر می شود. برای کار دیر است.

My mother used to tell me you'll be late  for your own funeral. And so when you're  

مادرم به من می‌گفت برای تشییع جنازه خودت دیر می‌آیی. و بنابراین وقتی

always late running out the door. Yeah.  Running to get here. Running down the  

همیشه دیر می‌کنید از در بیرون می‌روید. آره دویدن برای رسیدن به اینجا

stairs to get breakfast. Come on, hurry  up. You'll be late for your own funeral.

برای خوردن صبحانه از پله‌ها پایین بروید. بیا، عجله کن. برای تشییع جنازه خودت دیر می آیی

Number eight. Late with something.  So again here we're using late. But  

شماره هشت. دیر با چیزی بنابراین دوباره در اینجا ما دیر استفاده می کنیم. اما

here when we're talking about  late with something it means

اینجا وقتی در مورد دیر با چیزی صحبت می‌کنیم، به معنای

a time deadline, perhaps to get something  submitted. You're late with your report,  

مهلت زمانی است، شاید برای دریافت چیزی ارسال شود. شما در ارائه گزارش خود تأخیر کرده اید،

so perhaps you have to put in a weekly report to  

بنابراین شاید مجبور شوید یک گزارش هفتگی

your boss about the time you've spent on  particular cases. If you're working in

درباره زمانی که برای موارد خاص صرف کرده اید به   رئیس خود ارائه دهید . اگر در

an accounting environment  and some sort of auditing,

یک محیط حسابداری و نوعی حسابرسی کار می کنید،

it has to be submitted by a certain time.  But you're late with your report this week  

باید تا زمان مشخصی ارسال شود. اما گزارش خود را این هفته

or this month so that it holds up the accounting  department. You're late with your application,  

یا این ماه تأخیر کرده‌اید، به طوری که بخش حسابداری را نگه می‌دارد . شما با درخواست خود تاخیر دارید،

so you see a job advertised, but you  didn't notice it the previous week.

بنابراین آگهی شغلی را می‌بینید، اما هفته قبل متوجه آن نشدید.

But the deadline is tomorrow, so you really  have to hurry and get your CV together. Get  

اما آخرین مهلت فردا است، بنابراین باید عجله کنید و رزومه خود را جمع آوری کنید.

your covering letter prepared so that you  can submit it, and that it will be accepted.

نامه پوششی خود را آماده کنید تا بتوانید آن را ارسال کنید و پذیرفته شود.

So you're late with that submission.  Late with the application.

بنابراین شما با این تسلیم دیر کردید. دیر با برنامه

Number nine. Similar to. This is quite  a common and popular and well-used

شماره نه. شبیه به. این یک عبارت کاملاً رایج و محبوب و پر استفاده است

expression. So similar to, "Oh, that dress  is similar to the one I bought last summer."  

. بسیار شبیه به "اوه، آن لباس شبیه لباسی است که تابستان گذشته خریدم."

Just a little bit change in the shades, but  it's very similar. "I think I'll just take  

فقط کمی تغییر در سایه ها، اما بسیار شبیه است. "فکر می‌کنم فقط

mine out of the wardrobe, take it to the dry  cleaners and it will look as good as new."

مال خود را از کمد بیرون بیاورم، آن را به خشک‌شویی ببرم و به‌اندازه نو به نظر برسد."

Similar to.

شبیه به.

"Isn't that car similar to the one you were  looking at? Isn't that something that you would  

"آیا آن ماشین شبیه ماشینی نیست که شما به آن نگاه می‌کردید؟ آیا این چیزی نیست که

like to get?" Yeah. So when something is similar  to, it's similar to something we have seen,  

دوست دارید به دست آورید؟" آره بنابراین وقتی چیزی شبیه به آن است، شبیه چیزی است که ما دیده‌ایم،

similar to something we already have, similar to  something we saw last week. So similar to means  

شبیه چیزی است که قبلاً داشته‌ایم، شبیه چیزی است که هفته گذشته دیدیم. So similar to به معنی

like. Okay, it looks like it's the same, so we can  use similar to, "He is similar to his brother."

دوست داشتن است. بسیار خوب، به نظر می‌رسد که یکسان است، بنابراین می‌توانیم از مشابه «او شبیه برادرش است» استفاده کنیم.

"She is similar to her mother." "This bike  is similar to the one I saw in the shop,  

او شبیه مادرش است». "این دوچرخه شبیه همان دوچرخه‌ای است که من در مغازه دیدم،

but it was much cheaper where I got it.  I don't know why they are charging so  

اما از جایی که آن را گرفتم بسیار ارزان‌تر بود. نمی‌دانم چرا آنها اینقدر شارژ می‌کنند

much." So similar in its looks, but  not necessarily similar in the price.

." از نظر ظاهر بسیار شبیه است، اما لزوماً از نظر قیمت مشابه نیست.

Similar to.

شبیه به.

Number ten. So we're halfway there.  Number ten. And number ten is  

شماره ده. بنابراین ما در نیمه راه هستیم. شماره ده. و عدد ده در آن

terrible at. So somebody is terrible at something.  "Oh, I'm terrible at Monopoly. I always lose."

وحشتناک است. بنابراین کسی در چیزی وحشتناک است. "اوه، من در مونوپولی وحشتناک هستم. من همیشه می بازم."

"I pick up a couple of properties here  and there, but I never seem to be able  

"من چند ملک را اینجا و آنجا انتخاب می کنم، اما به نظر می رسد هرگز نمی توانم

to buy a whole street that I can  start putting those little green  

یک خیابان کامل بخرم که بتوانم آن

houses and red hotels on it. So it gets very  frustrating." So I'm terrible at board games.

خانه های سبز کوچک و هتل های قرمز را در آن قرار دهم. بنابراین بسیار خسته کننده می شود." بنابراین من در بازی های رومیزی وحشتناک هستم.

Or a son or daughter might be terrible at  sports, they have no interest in playing.

یا یک پسر یا دختر ممکن است در ورزش بسیار بد باشند ، آنها هیچ علاقه ای به بازی ندارند.

Board games. They like playing online  games. They like staying in their room,  

بازی های تخته ای. آنها بازی‌های آنلاین را دوست دارند . آنها دوست دارند در اتاقشان بمانند،

chatting with their friends. They're just terrible  at sport. I think they take after me. To be  

با دوستانشان گپ بزنند. آنها فقط در ورزش وحشتناک هستند. فکر کنم دنبالم می برند.

terrible at something means to be bad, not to have  the level of skills that somebody else might have.

وحشتناک بودن در چیزی به معنای بد بودن است، نه داشتن آن سطح از مهارت‌هایی که ممکن است دیگران داشته باشند.

Okay, and if you like this particular  lesson, then please like the video.

بسیار خوب، و اگر این درس خاص را دوست دارید ، لطفاً ویدیو را لایک کنید.

And as always, if you could please  subscribe to the channel because it really,  

و مثل همیشه، اگر می توانید لطفاً در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً،

really helps. And the numbers are increasing  and we're getting great, great support.

واقعاً کمک می کند. و اعداد در حال افزایش است و ما پشتیبانی عالی و عالی دریافت می کنیم.

Okay,

let's get back to our lesson. As we said,  

خوب،

بیایید به درس خود برگردیم. همانطور که گفتیم،

it's an advanced lesson looking at  collocations for easy speaking. And  

این یک درس پیشرفته است که به هم‌آهنگی برای صحبت کردن آسان می‌پردازد. و

we're on to number 11. Okay. Number 11 is guilty  of something or guilty of doing something. Yeah.

به شماره 11 رسیدیم. بسیار خوب. شماره 11 به خاطر انجام کاری گناهکار است. آره

Of course, when we talk about crimes,  somebody is guilty of committing the crime.

البته، وقتی در مورد جنایات صحبت می کنیم، یک نفر در ارتکاب جرم مقصر است.

Once they are charged by the police and  have gone before the judge and have been

وقتی پلیس آنها را متهم کرد و به قاضی رفتند و

found guilty, they are guilty  of that particular crime.

مجرم شناخته شدند، در آن جرم خاص مقصر هستند.

Yeah. So he is guilty of. She is guilty of

آره پس او مقصر است. او مقصر است که

your son breaks the window at school, he's guilty  of breaking the window, but he's not going to be

پسر شما پنجره مدرسه را می شکند، او گناهکار است که پنجره را می شکند، اما او را

sent to jail.

به زندان نمی برند.

He's going to be perhaps punished by  the teacher because he wasn't supposed  

او احتمالاً توسط معلم تنبیه می شود زیرا

to be playing football in the first place. But

از ابتدا قرار نبود فوتبال بازی کند. اما

who hasn't done something like  that during their school years?

چه کسی در طول سال های تحصیلی خود چنین کاری انجام نداده است؟

So to be guilty of

پس مقصر بودن در

doing something.

انجام کاری.

Number 12. When we are opposed to  something. When you're opposed to something,  

شماره 12. وقتی با چیزی مخالفیم. وقتی با چیزی مخالف هستید،   به این

it means you don't agree with it. You  don't agree with somebody's view. You  

معنی است که با آن موافق نیستید. شما با دیدگاه کسی موافق نیستید. شما

don't agree with somebody's direction.  You don't agree with some decisions. So  

با هدایت کسی موافق نیستید. شما با برخی تصمیمات موافق نیستید. بنابراین

I'm opposed to always use that preposition  to. Opposed to the development that's taking  

من مخالف استفاده از این حرف اضافه هستم . مخالف توسعه‌ای که در

place near where you live. And this is a  very common complaint people will have.

نزدیکی محل زندگی شما اتفاق می‌افتد. و این یک شکایت بسیار رایجی است که مردم خواهند داشت.

They've been living in an area  for several years. They've got  

آنها چندین سال است که در یک منطقه زندگی می کنند . آن‌ها

a nice green space that the kids can play in,

فضای سبز زیبایی دارند که بچه‌ها می‌توانند در آن بازی کنند،

nice to walk around on a summer's  day, but you find out there's a  

قدم زدن در یک روز تابستانی لذت بخش است ، اما متوجه می‌شوید

notice that they're going to develop  it, build more apartments, or build

که آن‌ها قرار است آن را توسعه دهند، آپارتمان‌های بیشتری بسازند، یا

a factory or a school or a hospital or something.

یک کارخانه یا یک کارخانه بسازند. مدرسه یا بیمارستان یا چیزی

You are opposed to it. You  object to the development.

شما با آن مخالف هستید. شما به توسعه اعتراض دارید.

Number 13. Sorry for. So we're always sorry  for something. Well, at least I seem to be.  

شماره 13. متاسفم برای. بنابراین ما همیشه برای چیزی متاسفیم. خوب، حداقل به نظر می رسد.

"I'm sorry for missing your birthday." "I'm  sorry for forgetting to get the flowers."

"متاسفم که تولدت را از دست دادم." " متأسفم که فراموش کردم گلها را بگیرم."

Children often are sorry for when they shout  or scream at their parents because they just  

بچه‌ها معمولاً وقتی سر والدینشان فریاد می‌زنند یا فریاد می‌زنند پشیمان می‌شوند، زیرا فقط

don't know how to control their anger. What are  you sorry for? "Yeah, I'm sorry for screaming."  

نمی‌دانند چگونه خشم خود را کنترل کنند. تو برای چه چیزی شرمنده هستی؟ "آره، متاسفم که فریاد زدم."

"I'm sorry for shouting." "I'm sorry for losing my  temper." So I am sorry for something. "I'm sorry  

متاسفم که فریاد زدم. "متاسفم که اعصابم را از دست دادم ." پس برای یه چیزی متاسفم «متاسفم

for your troubles" is an expression we often hear  when somebody has had a lot of health problems,  

برای مشکلات شما» این عبارتی است که اغلب می‌شنویم وقتی فردی مشکلات سلامتی زیادی داشته است،

or they've had some problems in their  family, and the friends hear about it.

یا مشکلاتی در خانواده خود داشته است و دوستان در مورد آن می‌شنوند.

"Oh, I'm sorry for your troubles."

"اوه، من برای مشکلات شما متاسفم."

It's very sad when somebody has difficulties.

خیلی ناراحت کننده است وقتی کسی مشکل دارد.

So I'm sorry for your troubles  and sorry for your difficulties.

بنابراین من برای مشکلات شما متاسفم و برای مشکلات شما متاسفم.

Number 14. Terrified of. Terrified is when we  have fear. Okay, so somebody can be terrified  

شماره 14. وحشت زده از. وقتی ترس داریم وحشت داریم. خوب، بنابراین ممکن است کسی

of the dark. Kids often have those sorts of  fears. Somebody can be terrified of dogs.  

از تاریکی وحشت کند. بچه‌ها اغلب این نوع ترس‌ها را دارند. ممکن است کسی از سگ ها وحشت داشته باشد.

Lots of people have a fear of dogs. Not even  big dogs, just small dogs. They don't like  

بسیاری از مردم از سگ ها می ترسند. نه حتی سگ‌های بزرگ، فقط سگ‌های کوچک. آن‌ها دوست ندارند این‌طرف

them running around and barking and snapping at  their heels, so they're terrified of something.

بدوند و پارس کنند و به پاشنه‌هایشان ضربه بزنند، بنابراین از چیزی می‌ترسند.

These are fears that people genuinely  have. If it's a really, really strong fear,  

اینها ترس هایی هستند که مردم واقعاً دارند. اگر این یک ترس واقعاً قوی است،

then we refer to it as a phobia. A fear  of the dark, a fear of small spaces,  

آن را به عنوان یک فوبیا معرفی می کنیم. ترس از تاریکی، ترس از فضاهای کوچک،

a fear of open spaces. Terrified  of all of these things. Like me,

ترس از فضاهای باز. از همه این چیزها وحشت دارم. مثل من،

terrified of heights, tall buildings.

از ارتفاع، ساختمان های بلند می ترسم.

I don't like standing in the open  on the top of a small building, on  

من دوست ندارم در فضای باز در بالای یک ساختمان کوچک، روی

a watch tower or observation tower or one of these

برج دیده‌بانی یا برج دیدبانی یا یکی از این

platforms where you can look around the city,  

سکوها بایستم، جایی که بتوانید در اطراف شهر نگاهی بیندازید،

get great views, but I'm terrified of those.  Okay. You can use other words like scared of,  

مناظر عالی داشته باشید، اما من از آن‌ها می‌ترسم. باشه. می‌توانید از کلمات دیگری مانند ترس از،

or frightened of because they mean  exactly the same. Terrified of.

یا ترسیده استفاده کنید، زیرا آنها دقیقاً به همین معنا هستند. وحشت زده از.

Number 15. Harmful to. This is a warning.  We use this expression when we want to warn  

شماره 15. مضر به. این یک هشدار است. وقتی می‌خواهیم درباره چیزی به کسی هشدار دهیم از این عبارت استفاده می‌کنیم

somebody about something. This could be harmful  to your health. It's a warning sign that you see  

. این ممکن است برای سلامتی شما مضر باشد. این یک علامت هشدار است که

on tobacco packets of cigarettes. Smoking  cigarettes can be harmful to your health.  

روی پاکت‌های سیگار می‌بینید. سیگار کشیدن می تواند برای سلامتی شما مضر باشد.

It's a warning sign. Drinking too much  or excessive alcohol can be harmful to

این یک علامت هشدار است. نوشیدن بیش از حد یا الکل زیاد می تواند برای

your health. Or as my parents used to advise  me, "If you're trying to read late at night,  

سلامتی شما مضر باشد. یا همانطور که والدینم به من توصیه می‌کردند، «اگر می‌خواهی تا دیروقت شب بخوانی،

and we always used to read under the  blanket with a torch," yes, because the

و ما همیشه زیر پتو با مشعل می‌خوانیم»، بله، زیرا

parents would switch the light off and say,  "Go to sleep." Then you'd get your book out  

والدین چراغ را خاموش می‌کردند و می‌گفتند: «برو» خوابیدن." بعد کتابت را بیرون می‌آوری

and you'd be under the blankets making a  little tent, and you have your torch light,  

و زیر پتو می‌ریختی و یک چادر کوچک درست می‌کردی، و مشعلت را روشن می‌کردی،

and they would tell you, "Oh, reading with  a torch would be harmful to your eyesight."

و به تو می‌گفتند، "اوه، خواندن با مشعل برای بینایی‌ات مضر است."

And that's why we end up wearing glasses, so  they used to say. Okay, so something that is  

و به همین دلیل است که می‌گفتند ما در نهایت عینک می‌زنیم . بسیار خوب، پس چیزی که

harmful to something is going to cause damage.  Harmful to your health, harmful to your eyesight,

برای چیزی مضر است باعث آسیب می شود. مضر برای سلامتی شما مضر برای بینایی شما

harmful to the environment. The green  movement at the moment is trying to

مضر برای محیط زیست. جنبش سبز در حال حاضر تلاش می‌کند

force people's views and attention to stop using  fossil fuels in the way that we do because it is  

دیدگاه‌ها و توجه مردم را مجبور کند که از سوخت‌های فسیلی به روشی که ما انجام می‌دهیم استفاده نکنند، زیرا

harmful to the environment. We damage the  environment and we end up with all these

برای محیط زیست مضر است. ما به محیط زیست صدمه می زنیم و در نهایت با تمام این

global climate issues, climate change,  and this whole greenhouse gas effect.

مسائل آب و هوایی جهانی، تغییرات آب و هوایی، و کل این اثر گازهای گلخانه ای مواجه می شویم.

Okay. So to be harmful to.

باشه. بنابراین برای مضر بودن.

Number 16. We're getting near the end. Number  16 is satisfied with. So here we have the  

شماره 16. به پایان نزدیک می شویم. شماره 16 راضی است. بنابراین در اینجا ما

preposition with. Satisfied with. When you're  satisfied with something, you're happy. You're  

حرف اضافه با را داریم. راضی با. وقتی از چیزی راضی هستید، خوشحال هستید. شما

content. He's satisfied with his life at the  moment. He's got the job that he always wanted.  

راضی هستید. او در حال حاضر از زندگی خود راضی است . او شغلی را دارد که همیشه می خواست.

We'll see how long that lasts. Satisfied  with. Satisfied with the salary increase.

خواهیم دید که چقدر طول می کشد. راضی با. از افزایش حقوق راضی هستم.

You got satisfied with the bonus  you were awarded? Satisfied with  

از پاداشی که به شما اعطا شد راضی بودید؟ از

the birthday present you received, and  satisfied with the gifts you bought for  

هدیه تولدی که دریافت کرده‌اید و از هدایایی که برای

Christmas for your friends and family.  So always happy about something. Happy

کریسمس برای دوستان و خانواده‌تان خریده‌اید، راضی هستید. پس همیشه از چیزی خوشحال باشید.

about what you have done, what you have  achieved to be satisfied with. We can  

از کاری که انجام داده‌اید، از آنچه به دست آورده‌اید خوشحال باشید. ما می توانیم از

use that expression. He is satisfied with. She is.

آن عبارت استفاده کنیم. او راضی است. او است.

We are. They are satisfied with. He was  satisfied with his job until his manager  

ما هستیم. آنها راضی هستند. او از شغلش راضی بود تا اینکه مدیرش

changed. Then he lost interest and decided  to change his job. Also to be satisfied with.

تغییر کرد. سپس علاقه خود را از دست داد و تصمیم گرفت شغل خود را تغییر دهد. همچنین راضی باشد.

Number 17. Suitable for. We can  use this as suitable for somebody  

شماره 17. مناسب برای. می‌توانیم از این به‌عنوان مناسب برای کسی

or suitable for something.  You see these little warning

یا برای چیزی مناسب استفاده کنیم. این علائم هشدار کوچک را

signs on

روی

packets or boxes or articles  that we're going to purchase.

بسته‌ها یا جعبه‌ها یا مقالاتی می‌بینید که ما قصد خرید آن‌ها را داریم.

"This toy is suitable for children over  the age of three." So if you're looking  

"این اسباب بازی برای کودکان بالای سه سال مناسب است." بنابراین، اگر به دنبال

for a Christmas or birthday present  for a niece, nephew, son, daughter,  

هدیه کریسمس یا تولد برای خواهرزاده، برادرزاده، پسر، دختر،

grandson, granddaughter, and you're  looking at the boxes, you'll always  

نوه، نوه‌تان هستید و به جعبه‌ها نگاه می‌کنید، همیشه

see these little notices. "This toy is only  suitable for children over the age of five."

این یادداشت‌های کوچک را خواهید دید. "این اسباب بازی فقط برای کودکان بالای پنج سال مناسب است."

Or "this toy is suitable for children

یا «این اسباب‌بازی برای کودکان

three plus," meaning anyone over the age of three  or from three to five years. All of these notices  

سه به‌علاوه مناسب است»، به این معنی که افراد بالای سه سال یا از سه تا پنج سال سن دارند. همه این اعلان‌ها

appear on books, on toys and games, everything  like that, to be suitable for somebody. If we want  

روی کتاب‌ها، اسباب‌بازی‌ها و بازی‌ها ظاهر می‌شوند تا برای کسی مناسب باشند. اگر می‌خواهیم

to say suitable for something, if you're looking  at clothing, it could be suitable for summer.

بگوییم برای چیزی مناسب است، اگر به دنبال لباس هستید، می‌تواند برای تابستان مناسب باشد.

Suitable for winter.

مناسب برای زمستان.

Suitable for spring. Suitable for autumn.  

مناسب فصل بهار مناسب برای فصل پاییز.

If you're looking at dishes and glasses,  you might check if they are suitable for  

اگر به ظروف و لیوان‌ها نگاه می‌کنید، ممکن است بررسی کنید که آیا آنها برای

use in the oven. Can you actually place it  in the oven? Is it suitable for use in the  

استفاده در فر مناسب هستند یا خیر. آیا واقعاً می توانید آن را در فر قرار دهید؟ آیا برای استفاده در

microwave? Some dishes are not suitable for that,  so you have to watch out for the warning signs.

مایکروویو مناسب است؟ برخی از ظروف برای آن مناسب نیستند، بنابراین باید مراقب علائم هشدار دهنده باشید.

But always that preposition suitable for.  Suitable for somebody and suitable for something.

اما همیشه آن حرف اضافه برای. مناسب برای کسی و مناسب برای چیزی.

Number 18. This is a very good one  to use now because you're probably  

شماره 18. این یک گزینه بسیار خوب برای استفاده در حال حاضر است، زیرا احتمالاً

tired as well because we've got a long  list here. Tired of something. Tired  

نیز خسته شده‌اید، زیرا ما یک لیست طولانی در اینجا داریم. خسته از چیزی خسته

of doing something. "I'm tired of work."  "I want a holiday. I want a break." "I'm  

از انجام کاری. "من از کار خسته شده ام." "من یک تعطیلات می خواهم. من یک استراحت می خواهم." "من

tired of listening to this. I've  been going on forever and ever."

از گوش دادن به این خسته شدم. من برای همیشه و همیشه ادامه می دهم."

Get tired of listening to. "Tired  of waking up feeling exhausted every  

از گوش دادن خسته شوید "خسته از بیدار شدن از خواب احساس خستگی هر روز

morning." But guess what? You should go to  bed a little bit earlier in the evenings,  

صبح." اما حدس بزنید چی؟ باید عصرها کمی زودتر به رختخواب بروید،

and maybe you might not be so tired when  you wake up. But that preposition. Tired  

و شاید وقتی از خواب بیدار می‌شوید خیلی خسته نباشید . اما آن حرف اضافه خسته

of. "Tired of work." "Tired of listening  to somebody." "Tired of always having to  

از. "خسته از کار." "از گوش دادن به حرف‌های کسی خسته شدم." "خسته از همیشه تا

work late, always having to work on  a Saturday," or just "tired of life."

دیر وقت کار کردن، همیشه مجبور به کار کردن در یک شنبه" یا فقط "خسته از زندگی".

This is just when somebody feels as if  they've done enough. They just need a  

این درست زمانی است که شخصی احساس می کند به اندازه کافی انجام داده است. آنها فقط به یک استراحت نیاز دارند

break. They need to do something.  They need to get away from here.  

. آنها باید کاری انجام دهند. آنها باید از اینجا دور شوند.

They need to change something in their  life. More tired of things in general.

آنها باید چیزی را در زندگی خود تغییر دهند . به طور کلی از چیزها خسته تر شده است.

Okay, so there you go. You got it. 18 in total,  18 collocations for easy speaking. Hopefully,  

خوب، پس شما بروید. فهمیدی. در مجموع 18، 18 مکان برای صحبت کردن آسان. امیدوارم،

I've given you some good sentences where you  can use them. You can express yourself. Try  

جملات خوبی برای شما آورده‌ام که بتوانید از آنها استفاده کنید. شما می توانید خود را بیان کنید. سعی کنید

to take a few of them. Change the words  a little bit that I've given you. Try to  

تعدادی از آنها را بردارید. کلماتی را که به شما داده‌ام کمی تغییر دهید. سعی کنید

think of areas where you might be suspicious  of, better at, guilty of, or opposed to.

به مواردی فکر کنید که ممکن است به آن‌ها مشکوک باشید، در آن‌ها بهتر، مقصر باشید یا مخالف باشید.

Just try to practice them. Take 3 or 4 of  them. Put them into sentences. Write them  

فقط سعی کنید آنها را تمرین کنید. 3 یا 4 مورد از آنها را بردارید. آنها را در جملات قرار دهید. بنویسشون

down. Repeat them. Drop them into your  conversation. You'd be surprised how  

روی برگه. آنها را تکرار کنید. آنها را وارد مکالمه خود کنید . تعجب خواهید کرد که با چه

quickly you can improve your English  in that way. Okay, so this is Harry  

سرعتی می توانید انگلیسی خود را با این روش بهبود بخشید. خوب، پس این هری است که

saying thanks for listening. Thanks for  watching and join me for the next lesson.

می‌گوید از گوش دادن تشکر می‌کنم. از اینکه تماشا کردید متشکریم و برای درس بعدی به من بپیوندید.