Learn 30 Phrasal Verbs with GET in context | To get you sound like a NATIVE speaker

Hi there, this is Harry, welcome back  to advanced English lessons with Harry,  

سلام، این هری است، به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید،

where I try to help you to get a  better understanding of the English  

جایی که من سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید

language. If you're trying to improve your  general English or conversational English,  

. اگر می‌خواهید انگلیسی عمومی یا مکالمه خود را بهبود ببخشید،

perhaps you're preparing for a proficiency  exam or indeed, you might even be preparing  

شاید در حال آماده شدن برای یک آزمون مهارت یا در واقع، حتی ممکن است

for a job interview in English, we're here  to help you. So any problems that you have,  

برای یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی آماده شوید، ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم. بنابراین هر مشکلی که دارید،

let us know what they are, we can include them in  some of the lessons that will come on from this.

آنها را به ما اطلاع دهید، می‌توانیم آنها را در برخی از درس‌هایی که از این موضوع به دست می‌آیند، لحاظ کنیم.

Now, this particular lesson is an advanced  English lesson. And it's all about phrasal  

اکنون، این درس خاص یک درس انگلیسی پیشرفته است. و همه چیز درباره

verbs using the verb get. So in fact, I've  got 30 of them in the list. Yes, 30. So I'm  

افعال عبارتی با استفاده از فعل get است. بنابراین در واقع، من 30 مورد از آنها را در لیست دارم. بله، 30. بنابراین من

going to be exhausted, but yet by the end of  this, so hopefully, you and I are still awake.

خسته خواهم شد، اما با این حال تا پایان این، پس امیدوارم من و شما هنوز بیدار باشیم.

So keep watching. There's lots of interesting  phrasal verbs. And what I'm going to do is I'm  

پس به تماشا کردن ادامه دهید. تعداد زیادی افعال عبارتی جالب وجود دارد. و کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که

going to tell you the meaning, explain  it to you. And then give you a simple  

معنای آن را به شما می‌گویم، آن را برای شما توضیح می‌دهم. و سپس یک مثال ساده به شما می‌دهد

example that you'll be able to use. Okay,  so advanced English lessons phrasal verbs  

که می‌توانید از آن استفاده کنید. بسیار خوب، پس دروس پیشرفته انگلیسی، افعال عبارتی

using the verb get. So I said, I've got  30, let's go through them one at a time.

با استفاده از فعل get. بنابراین گفتم، من 30 دارم، بیایید آنها را یکی یکی مرور کنیم.

So the first one is to get about. Now, this one  just to warn you is usually only used by British  

بنابراین اولین مورد این است که در مورد. اکنون، این یکی فقط برای هشدار به شما معمولاً فقط توسط

native speakers not used by Americans. So to get  about and get about means to travel around, or go  

افراد بومی بریتانیایی استفاده می‌شود که توسط آمریکایی‌ها استفاده نمی‌شود. بنابراین، دور زدن و دور زدن به معنای سفر کردن یا رفتن

from A to B, particularly when you're on holiday.  So for example, if you're in London, the best way  

از A به B است، مخصوصاً زمانی که در تعطیلات هستید. بنابراین، برای مثال، اگر در لندن هستید، بهترین راه

to get about in London, is to get an Oyster card.  And this Oyster card allows you to travel on the  

برای رفت و آمد در لندن، دریافت کارت Oyster است. و این کارت Oyster به شما امکان می‌دهد با

underground, the buses, so you can get about quite  easily. And we can also say to somebody generally,  

اتوبوس‌های زیرزمینی سفر کنید، بنابراین می‌توانید به راحتی به آنجا بروید . و همچنین می‌توانیم به طور کلی به کسی بگوییم،

Oh, you get about a lot, don't you? So you come  and you tell your friends, Oh, I've just come back  

اوه، شما خیلی چیزها را دریافت می‌کنید، اینطور نیست؟ بنابراین شما بیایید و به دوستان خود بگویید، اوه، من تازه

from London. And next week, I'm going to Paris.  And in two weeks time I'm off to America. Wow,  

از لندن برگشتم. و هفته بعد، من به پاریس می روم. و دو هفته دیگر به آمریکا می روم. وای،

you really get about, meaning you travel a lot,  usually for work or for pleasure. So to get about.

واقعاً می‌توانید، یعنی زیاد سفر می‌کنید، معمولاً برای کار یا تفریح. بنابراین برای رسیدن به.

And later on, I have a synonym for get about,  

و بعداً، من مترادفی برای get about دارم،

but you'd have to stay awake and watch  the end of this particular lesson.

اما شما باید بیدار بمانید و پایان این درس خاص را تماشا کنید.

Okay, the next is to get along. Now, normally we  use another preposition get along with. Yeah. So  

خوب، مورد بعدی این است که با هم کنار بیایم. در حال حاضر، معمولاً از حرف اضافه دیگری استفاده می‌کنیم. آره بنابراین

we get along with most people. I'm very,  very friendly sort of person I get along  

ما با اکثر مردم کنار می آییم. من بسیار، بسیار دوستانه هستم و

with anybody who gets along with me. Do you  get along with your colleagues? Do you get  

با هرکسی که با من ارتباط برقرار می کند کنار می آیم. آیا با همکارانتان کنار می آیید؟ آیا

along with your family? Of course, you can  always use it in the negative. I don't get  

با خانواده خود کنار می آیید؟ البته، همیشه می‌توانید از آن به صورت منفی استفاده کنید. من

along with my work colleagues, I don't have  anything in common with them only work. Or  

با همکارانم ارتباط برقرار نمی‌کنم، هیچ وجه مشترکی با آنها ندارم، فقط کار می‌کنند. یا

I don't get along with my family, particularly  my younger or older brother or siblings. Okay,  

با خانواده‌ام، به‌ویژه برادر یا خواهر و برادر کوچک‌تر یا بزرگ‌ترم سازگاری ندارم. بسیار خوب،

so to get along with people means to  have a good relationship with them.

پس کنار آمدن با مردم به معنای داشتن رابطه خوب با آنهاست.

To get after. Well, this could be a great phrasal  verb to use, particularly by policemen. If there's  

برای بدست آوردن. خوب، این می تواند یک فعل عبارتی عالی برای استفاده، به ویژه توسط پلیس باشد. اگر

somebody has robbed there... somebody's wallet or  handbag in the street, somebody might shout at the  

کسی آنجا دزدیده باشد... کیف پول یا کیف دستی کسی در خیابان، ممکن است کسی سر

policeman, Don't just stand there, get after  him, run after him. He's much older than you,  

پلیس فریاد بزند، فقط آنجا نمان، دنبالش برو ، دنبالش بدو. او خیلی بزرگتر از شماست،

you'll be able to catch him. So get after him.  Okay. Or if the dog runs out the door when you  

می توانید او را بگیرید. پس دنبالش برو باشه. یا اگر صبح وقتی در را باز می گذارید، سگ از

leave the door open in the morning, one of the  kids shouts, Dad, Dad, the dog's out! You have to  

در بیرون می دود، یکی از بچه ها فریاد می زند، بابا، بابا، سگ بیرون است! باید دنبالش بشی

get after him. So you have to chase after the dog,  call him and hopefully catch him. Okay, so to get  

بنابراین باید سگ را تعقیب کنید، به او زنگ بزنید و امیدوارم او را بگیرید. بسیار خوب، پس

after the thief running down the street, or get  after the dog who's also running down the street.

دنبال دزدی که در خیابان می دود، یا سگی را که او نیز در خیابان می دود، بگردید.

Get ahead. Well, we all like to get ahead.  So to get ahead means to make progress,  

جلوتر برو خب، همه ما دوست داریم جلوتر باشیم. بنابراین پیشرفت به معنای پیشرفت است،

particularly in your career. He's  joined a really good company,  

مخصوصاً در حرفه خود. او به یک شرکت واقعاً خوب پیوسته است،

he hopes to get ahead very quickly. Okay,  so he hopes to make progress very quickly.  

او امیدوار است که خیلی سریع پیشرفت کند. بسیار خوب، پس او امیدوار است که خیلی سریع پیشرفت کند.

Or if you're driving along the street, and  you see some friends up ahead of you. Can  

یا اگر در امتداد خیابان رانندگی می‌کنید و چند دوست را جلوتر از خود می‌بینید. آیا می‌توانید

you drive a little bit faster and get ahead of  them? Yeah, so means to overtake them. Okay.

کمی سریع‌تر رانندگی کنید و از آنها جلو بزنید ؟ آره، یعنی سبقت گرفتن از آنها. باشه.

To get away. Well, if you fancy a couple  of days break, you might tell your partner,  

برای دور شدن. خوب، اگر دوست دارید چند روز استراحت کنید، ممکن است به همسرتان بگویید،

Do you think we'll be able to get away this  weekend? Oh, I don't see why not. We could go  

فکر می‌کنید ما می‌توانیم این آخر هفته فرار کنیم؟ اوه، من نمی دانم چرا نه. می‌توانستیم

somewhere quite close. There're some nice hotels  around. We can check in for the night and if it's  

به جایی کاملاً نزدیک برویم. چند هتل زیبا در اطراف وجود دارد. می‌توانیم شب را بررسی کنیم و اگر

fine the next day, we can stay a second night.  So to get away means to depart usually for a  

روز بعد خوب بود، می‌توانیم شب دوم را بمانیم. بنابراین دور شدن به معنای عزیمت معمولاً برای یک

short little break. So to get away for a nice  weekend. Get away for a relaxing weekend. Get  

استراحت کوتاه است. بنابراین برای فرار برای یک آخر هفته خوب. برای یک آخر هفته آرام دور شوید.

away from the kids. Get away from the  stresses of life. Get away from work,  

از بچه‌ها دور شوید. از استرس های زندگی دور شوید. از کار دور شو،

okay. You might even say, Can you get away  from work early tonight? Means can you get  

باشه. حتی ممکن است بگویید، آیا می‌توانید امشب زودتر از محل کار خود فرار کنید؟ یعنی می‌توانید

home a little bit early. I'm cooking a special  dinner, your favourite. And it would be nice  

کمی زودتر به خانه برگردید. من در حال پختن یک شام ویژه، شام مورد علاقه شما هستم. و

if we could sit down as a family and enjoy  this meal. So to get away from work early.

اگر بتوانیم به عنوان یک خانواده بنشینیم و از این غذا لذت ببریم، خوب خواهد بود. بنابراین برای اینکه زودتر از کار دور شوید.

There's also get away with something that means  to be able to be a little bit devious and nobody  

همچنین از چیزی دور شوید که به این معناست که بتوانید کمی فریبکار باشید و هیچکس

notices either that you made a mistake, or you  did something wrong that you shouldn't have  

متوجه نشود که اشتباه کرده‌اید یا اشتباهی انجام داده‌اید که نباید

done. But you get away with it. To get away with  something. So for example, a thief breaks into  

انجام می‌دهید. ولی تو از پسش برمیای برای فرار از چیزی. به عنوان مثال، دزدی به

the museum or the art gallery, and he steals some  quite priceless paintings. But the alarm for some  

موزه یا گالری هنری نفوذ می‌کند و او تعدادی نقاشی بسیار گران‌قیمت را می‌دزدد. اما زنگ هشدار به

reason didn't go off. So the robbery was only  discovered the next morning. And by that time,  

دلایلی به صدا در نیامد. بنابراین سرقت فقط صبح روز بعد کشف شد. و تا آن زمان،

the thief had got away with the paintings. Okay.  So to get away with something here is to escape  

دزد با نقاشی ها فرار کرده بود. باشه. بنابراین فرار از چیزی در اینجا به معنای فرار

without being detected, okay. Or you might have  made a little bit of a mistake, you were planning  

بدون شناسایی است، بسیار خوب. یا ممکن است کمی اشتباه کرده باشید،

a surprise for your wife for her birthday or for  Christmas. But you left the box out on the bed,  

برای تولد همسرتان یا کریسمس برای همسرتان سورپرایز برنامه ریزی کرده اید . اما تو جعبه را روی تخت گذاشتی،

and you didn't realise she was going  to be home so early. Luckily for you,  

و متوجه نشدی که او اینقدر زود به خانه می‌رود. خوشبختانه برای شما،

she didn't go into the bedroom immediately. So  you got away with it. Yeah. So you didn't... you  

او بلافاصله به اتاق خواب نرفت. بنابراین شما از پس آن برآمدید. آره بنابراین شما ... شما

weren't discovered. Or your secret wasn't  uncovered. To get away with something.

کشف نشدید. یا راز شما فاش نشده است. برای فرار از چیزی.

Next, to get back to someone. That means  to return a call or to send an email,  

بعد، برگشتن به کسی. یعنی برای پاسخ دادن به تماس یا ارسال ایمیل،

Leave it with me, I'll get back to you later.  

آن را با من بگذارید، بعداً با شما تماس خواهم گرفت.

So somebody sends you an email, they want answer  to a particular question, they want some help with  

بنابراین، شخصی برای شما ایمیلی می‌فرستد، می‌خواهد به یک سؤال خاص پاسخ دهد، برای

a particular problem. So you just bang off an  email, it says, Leave it with me, I'll get back  

یک مشکل خاص کمک می‌خواهد. بنابراین شما فقط ایمیلی را ارسال می‌کنید، که می‌گوید، آن را با من بگذارید،

to you later. So it means you will return the  call or send the information or send an email.

بعداً به شما پاسخ خواهم داد. بنابراین به این معنی است که تماس را پاسخ می‌دهید یا اطلاعات را ارسال می‌کنید یا ایمیلی ارسال می‌کنید.

Get behind. Well, get behind can be used in a  couple of ways. You can get behind your local  

عقب ماندن. خوب، پشت سر گذاشتن را می‌توان به چند روش استفاده کرد. می‌توانید پشت تیم محلی خود قرار بگیرید

team and support them. So perhaps the message goes  out that the team is not playing so well at the  

و از آنها حمایت کنید. بنابراین شاید این پیام به گوش می رسد که تیم در حال حاضر آنقدر خوب بازی نمی کند

moment. And they want all the fans to get behind  the team, this weekend as a crunch match against  

. و آن‌ها می‌خواهند که همه هواداران این آخر هفته به عنوان یک بازی حساس در برابر

the local rivals. And whoever wins the match has  got a good chance of staying in the division. So  

رقبای محلی، پشت تیم باشند. و هر کسی که در مسابقه برنده شود، شانس خوبی برای ماندن در بخش دارد. بنابراین

please come and support your team, get behind  them. Means come and give them support, okay.

لطفاً بیایید و از تیم خود حمایت کنید، از آنها حمایت کنید. یعنی بیا و از آنها حمایت کن، باشه.

But you can also get behind in  your work means you fall behind,  

اما شما همچنین می‌توانید از کارتان عقب بمانید، به این معنی که عقب می‌افتید،

you're not able to keep up. Perhaps you've  been out on holidays, or perhaps you've been  

نمی‌توانید ادامه دهید. شاید در تعطیلات بیرون رفته باشید، یا شاید

sick for a few days. And you've just got behind  with your work. So you're telling your partner,  

چند روزی مریض بوده باشید. و شما به تازگی از کار خود عقب افتاده اید. بنابراین به شریک زندگی خود می گویید،

you're going to be working late for the  next few nights. So don't expect me home  

چند شب آینده تا دیروقت کار خواهید کرد. پس انتظار نداشته باشید

before eight or nine at night because I  really need to catch up. I got a little  

قبل از ساعت هشت یا نه شب به خانه بروم زیرا واقعاً نیاز دارم که به عقب برسم.

bit behind with my work due to my illness  or due to the holiday. So to get behind.

به دلیل بیماری یا به دلیل تعطیلات، کمی از کارم عقب افتادم. پس برای عقب افتادن.

Get beyond. Well, get beyond is another  phrasal verb. It's not so well-used,  

فراتر بروید. خوب، فراتر رفتن یک فعل عبارتی دیگر است. زیاد استفاده نمی‌شود،

I don't use it so often. But what it means  is to get past some problem that you have  

من زیاد از آن استفاده نمی‌کنم. اما معنای آن این است که از مشکلی که دارید

or difficulty. Or perhaps some angry feelings  that you have. So perhaps somebody didn't do  

یا مشکلی دارید عبور کنید. یا شاید برخی از احساسات عصبانی که دارید. بنابراین شاید کسی کاری را انجام نداده باشد

something that you wanted them to do, or something  negative, and you're really feeling bad about it,  

که شما می‌خواستید، یا کاری منفی انجام دهد ، و شما واقعاً نسبت به آن احساس بدی دارید،

a little bit annoyed. But you have to get beyond  that because you have to get on with the person  

کمی آزرده خاطر هستید. اما شما باید فراتر از آن بروید زیرا باید با فردی که

in your work, whoever is responsible for that  particular problem. So you tell yourself Look,  

در کارتان است، هر کسی که مسئول آن مشکل خاص است، کنار بیایید. بنابراین به خود می گویید نگاه کنید،

just forget it, put it in the past. Let's  get beyond it. And let's move on. Okay,  

فقط آن را فراموش کنید، آن را در گذشته بگذارید. بیایید از آن فراتر برویم. و بیایید ادامه دهیم. بسیار خوب،

so when you want to get beyond something,  you want to push it to the back of your mind,  

پس وقتی می‌خواهید از چیزی فراتر بروید، می‌خواهید آن را به پشت ذهن خود فشار دهید،

forget about it, and just concentrate  on the future. So to get beyond.

فراموش کنید و فقط روی آینده تمرکز کنید. بنابراین برای فراتر رفتن.

Get by. Well, we get by when we exist, or  we survive. So to get by means to be able  

بگذر خوب، زمانی که وجود داریم کنار می آییم، یا زنده می شویم. بنابراین برای اینکه بتوانید

to survive on certain amount of money,  or an amount of food. So perhaps if,  

با مقدار معینی پول یا مقداری غذا زنده بمانید. بنابراین شاید اگر،   می‌دانید

you know, somebody retires, and when  they look at their pension payments,  

، کسی بازنشسته شود، و وقتی به پرداخت‌های بازنشستگی خود نگاه می‌کند،

it's really, really small. And they say,  I'm going to struggle to get by on this,  

واقعاً بسیار کوچک است. و آنها می گویند، من برای از پس این کار تلاش خواهم کرد،

I'm going to probably have to do a part-time  job or to take a part-time job. So to get by on  

احتمالاً باید یک کار پاره وقت انجام دهم یا یک کار نیمه وقت. بنابراین برای گذراندن

something quite small. Or perhaps your partner's  going away for a few days, and you're not so  

یک چیز بسیار کوچک. یا شاید شریک زندگی تان برای چند روز دور می شود و شما

good in the kitchen. And she tells you look, I've  left some food already prepared in the fridge. So  

در آشپزخانه چندان خوب نیستید. و او به شما می گوید ببینید، من مقداری غذا از قبل آماده شده در یخچال گذاشته ام. بنابراین

hopefully you'll be able to get by on that. And  you won't starve to death while I'm away. Okay,  

امیدوارم بتوانید از پس آن برآیید. و تا زمانی که من دور هستم، از گرسنگی نمی‌میری. بسیار خوب،

so to get by on the food or to get by on some  sort of lower payment that you weren't expecting.

بنابراین برای اینکه با غذا کنار بیایید یا با پرداختی کمتر که انتظارش را نداشتید، از پس آن بربیایید.

Get down to something. Well, we often use this in  connection with work to get down to means to start  

دست به کار شو خوب، ما اغلب از این در رابطه با کار استفاده می‌کنیم تا به ابزاری برای شروع

doing something. I have to get down to some really  hard work next week because that presentation is  

انجام کاری دست پیدا کنیم. من باید هفته آینده به کار بسیار سختی بپردازم زیرا این ارائه

due by the end of the month. So you tell your  team, Yeah, we're really going to have to put our  

تا پایان ماه قرار است. بنابراین، به تیم خود بگویید، بله، ما واقعاً باید

heads together and come up with some really good  ideas and let's get down to some serious work.  

سر خود را جمع کنیم و ایده‌های بسیار خوبی ارائه دهیم و بیایید به کار جدی بپردازیم.

Or you might tell one of the kids that, you  know, they really have to get down to some  

یا ممکن است به یکی از بچه‌ها بگویید که، می‌دانید ، آنها واقعاً باید به

serious study because the exams are very early  next year, and you need to study so you're not  

مطالعه جدی بپردازند، زیرا امتحانات سال آینده خیلی زود است و شما باید مطالعه کنید تا

left behind. So remember those exams are early,  so you've got to get down to some hard study. So  

عقب نمانید. بنابراین به یاد داشته باشید که امتحانات زودهنگام هستند، بنابراین باید به مطالعه سختی بپردازید. بنابراین

you... You've got to really apply yourself,  you've got to really put your head down in  

شما... شما باید واقعاً خودتان را به کار بگیرید، باید واقعاً سر خود را در

those books, and revise and learn as much  as possible. So to get down to something.

آن کتاب‌ها بگذارید، و تا آنجا که ممکن است بازبینی کنید و یاد بگیرید . بنابراین برای رسیدن به چیزی.

Get in, okay, well, when we say get in, there's  lots of uses of this. We can simply get in the  

وارد شوید، خوب، خوب، وقتی می گوییم وارد شوید، استفاده های زیادی از این وجود دارد. ما به سادگی می‌توانیم سوار

car and drive to work. Or we can get in some  food for the party that we're going to have  

ماشین شویم و به سمت محل کار حرکت کنیم. یا می‌توانیم برای مهمانی که قرار است

at the weekend. A housewarming party or some  birthday party, or just some celebration with  

آخر هفته داشته باشیم، غذا بخوریم. یک مهمانی خانه دار یا یک جشن تولد، یا فقط یک جشن با

your friends. So I'll get in some beer and some  food. But if you want to bring something along,  

دوستانتان. بنابراین من مقداری آبجو و مقداری غذا می‌خورم. اما اگر می‌خواهید چیزی را همراه داشته باشید،

you bring that along with you. So  to get in is to get a supply ready.

آن را با خود بیاورید. بنابراین، وارد شدن به منزله تهیه یک منبع است.

And we can also get into something. We can get  into a rage, we can get into a bad mood. So when  

و همچنین می توانیم وارد چیزی شویم. می‌توانیم خشمگین شویم، می‌توانیم در حالت بدی قرار بگیریم. بنابراین وقتی

we get into it's about physical, okay. Get into  a taxi. Or it's something that's psychological.  

وارد این موضوع می‌شویم، موضوع فیزیکی است، بسیار خوب. سوار تاکسی شوید. یا چیزی است که روانی است.

You get into a bad mood, when you start thinking  about all the work that you have to do, all the  

وقتی شروع به فکر کردن درباره همه کارهایی که باید انجام دهید، همه

problems that you have, okay. So to get into  something physical, like the taxi. Or get into  

مشکلاتی که دارید، می شوید، حال شما بد می شود. بنابراین برای وارد شدن به یک چیز فیزیکی، مانند تاکسی. یا وارد

something emotional, and the mood that you find  yourself in because of certain pressures in life.

یک چیز احساسی و خلق و خوی شوید که به دلیل فشارهای خاصی در زندگی در آن هستید.

Get someone into something, we can  get someone into trouble. Okay,  

کسی را به چیزی وارد کنید، ما می توانیم کسی را به دردسر بیاندازیم. بسیار خوب،

so to get someone into trouble is when  you tell the teacher, for example,  

بنابراین برای اینکه کسی را به دردسر بیندازید ، مثلاً به معلم می‌گویید

that your friend broke the window. Okay. So to  get someone into difficulty means you put them  

که دوستتان پنجره را شکست. باشه. بنابراین قرار دادن کسی در مشکل به این معنی است که او را

in an awkward position. So let me give you the  example. So if little Johnny and David are playing  

در موقعیتی نامناسب قرار می دهید. بنابراین اجازه دهید برای شما مثال بزنم. بنابراین اگر جانی و دیوید کوچولو

in the schoolyard, and Johnny kicks a ball and  breaks the window, and when the teacher starts  

در حیاط مدرسه بازی می‌کنند، و جانی به توپی لگد می‌زند و پنجره را می‌شکند، و وقتی معلم شروع به

asking who broke the window. David, do you know  anything about this? It was him. It was him,  

پرسیدن می‌کند که چه کسی پنجره را شکسته است. دیوید، آیا چیزی در این مورد می‌دانی؟ او بود. او بود،

it was Johnny. So you get Johnny into trouble  with the teacher because he kicked the ball.  

جانی بود. بنابراین جانی را با معلم به مشکل می‌خورید زیرا او به توپ ضربه زده است.

But really, as a friend, he shouldn't have been  telling or he shouldn't have been ratting on his  

اما در واقع، به عنوان یک دوست، او نباید به دوستش می گفت یا نباید به

friend. So to get someone into trouble. But we  can also get someone into difficulty by perhaps  

دوستش می گفت. بنابراین برای اینکه کسی را به دردسر بیاندازیم. اما ما همچنین می‌توانیم با

not doing something that we promised. Perhaps you  forgot to send the money to your daughter, and she  

انجام ندادن کاری که قول داده‌ایم، کسی را به مشکل برسانیم. شاید فراموش کرده‌اید که پول را برای دخترتان بفرستید و او

needs to pay her rent. Or you forgot to stop at  the supermarket and buy some flowers that your  

باید کرایه‌اش را بپردازد. یا فراموش کرده‌اید در سوپرمارکت توقف کنید و چند گل بخرید که

wife wanted you to buy so that she could present  them to her mother. So you... you got her into  

همسرتان می‌خواست آن‌ها را بخرید تا بتواند آن‌ها را به مادرش تقدیم کند. پس تو... تو او را با

some difficulty over that. So you have to make  amends. Okay, so to get someone in to something.

مشکل مواجه کردی. پس باید جبران کنید. خوب، بنابراین برای اینکه کسی را وارد کاری کنید.

To get off. Well, we can get off to a good start.  

برای پیاده شدن. خوب، ما می توانیم شروع خوبی داشته باشیم. بسیار

Okay, so if you started a new job, and the first  week you thought was going to be really difficult,  

خوب، پس اگر کار جدیدی را شروع کردید، و اولین هفته فکر می‌کردید که واقعاً سخت خواهد بود،

but you had some really good successes  with the sales. So by the end of the week,  

اما موفقیت‌های بسیار خوبی با فروش داشتید. بنابراین در پایان هفته،

your new boss was really, really happy. And he  said, Wow, you've really got off to a good start,  

رئیس جدید شما واقعاً بسیار خوشحال بود. و او گفت، وای، شما واقعاً شروع خوبی داشتید،

you got off to a flyer. So it means it's been  very successful from the very start. Or you  

شما به یک فلایر رسیدید. بنابراین به این معنی است که از همان ابتدا بسیار موفق بوده است. یا

could get off to a bad start with somebody.  Perhaps you're trying to chat up a girl or  

ممکن است با کسی شروع بدی داشته باشید. شاید می‌خواهید با یک دختر چت کنید یا

you're trying to make a good impression. But you  say something that you you thought was funny,  

می‌خواهید تأثیر خوبی بگذارید. اما شما چیزی می‌گویید که فکر می‌کردید خنده‌دار است،

but she didn't find it funny. So you can say to  your friends, Well, I tried but I don't think  

اما او آن را خنده‌دار نمی‌دانست. بنابراین می‌توانید به دوستانتان بگویید، خب، من تلاش کردم، اما فکر نمی‌کنم

I got off to a very good start. I think I made  a few mistakes, okay, so you can get off well,  

شروع خیلی خوبی داشته باشم. فکر می‌کنم چند اشتباه مرتکب شدم، خوب، بنابراین شما می‌توانید به خوبی از زمین خارج شوید،

or you can get off in a bad way. Okay, so to get  off to a good start, or get off to a bad start. So  

یا می‌توانید به روش بدی پیاده شوید. بسیار خوب، برای شروع خوب یا شروع بد. بنابراین

depending on whether you look at it positively, or  negatively. And we can also get off something like  

بسته به اینکه به آن نگاه مثبت یا منفی داشته باشید. و همچنین می‌توانیم از چیزی مانند   که

we can get off the bus at the next stop. We can  get off the train when it pulls into the station,  

می‌توانیم در ایستگاه بعدی از اتوبوس پیاده شویم، پیاده شویم. وقتی قطار به ایستگاه می‌رسد، می‌توانیم از قطار پیاده شویم،

okay, so it means to step down from the bus,  to leave the bus. To step down from the train,  

باشه، پس به معنای پایین آمدن از اتوبوس، ترک اتوبوس است. برای پایین آمدن از قطار،

leave the train when it gets into the station or  pulls up to the platform. To get off something.

قطار را هنگامی که به ایستگاه می‌رسد یا به سمت سکو می‌آید، ترک کنید. برای پیاده شدن از چیزی

We can also get someone off. Okay,  so slightly different, we can get  

ما همچنین می توانیم کسی را پیاده کنیم. بسیار خوب، خیلی کمی متفاوت است، می‌توانیم

our friend off the duty in the hospital. So  perhaps you are nurses working together or  

دوستمان را در بیمارستان از خدمت خارج کنیم. بنابراین شاید شما پرستارانی باشید که با هم کار می کنند یا

doctors working together and you want to go  to the football match. And he wants to go to,  

پزشکانی که با هم کار می کنند و می خواهید به مسابقه فوتبال بروید. و او می خواهد برود،

but he has to work the night shift. So you  find somebody that they can swap so you get  

اما باید شیفت شب کار کند. بنابراین، فردی را پیدا می‌کنید که بتواند او را عوض کند تا

your friend off the night shift so that he  can go along to the football match with you.

دوستتان را از شیفت شب بیرون بیاورید تا او بتواند با شما به مسابقه فوتبال برود.

We can get on with something. Okay, get on with  our work. We had before to get along with and  

ما می توانیم با چیزی کنار بیاییم. بسیار خوب، به کار ما ادامه دهید. قبلاً مجبور بودیم با آنها کنار بیاییم و

we can also get on with our colleagues or our  friends. Okay. So when you say to get on with  

همچنین می‌توانیم با همکاران یا دوستانمان ارتباط برقرار کنیم. باشه. بنابراین وقتی می گویید ادامه دادن با

it means to continue or to get on with also means  to have a good relationship with. So if we take  

به معنای ادامه دادن یا ادامه دادن نیز به معنای داشتن یک رابطه خوب است. بنابراین، اگر

get on with the work, to continue. The teacher  comes into the classroom and the kids are running  

کار را ادامه دهیم، ادامه دهیم. معلم وارد کلاس می‌شود و بچه‌ها در حال

around and shouting and screaming. And she just  says, Come on, come on, come on. Sit down and get  

دویدن هستند و فریاد می‌زنند و جیغ می‌زنند. و او فقط می‌گوید ، بیا، بیا، بیا. بشین و

on with that homework I gave you. Please get on  with the work. I'll be back in 20 minutes. And I  

به تکالیفی که بهت دادم ادامه بده. لطفاً کار را ادامه دهید . 20 دقیقه دیگه برمیگردم و من

expect that you have all have finished it by then.  So to get on with, continue the work I gave you.  

انتظار دارم که تا آن زمان همه شما آن را تمام کرده باشید. پس برای ادامه دادن به کاری که به شما دادم ادامه دهید.

But we can also use it as I said to  get on with other people. I get on with  

اما همانطور که گفتم می‌توانیم از آن استفاده کنیم تا با افراد دیگر ارتباط برقرار کنیم. من با

everybody. When somebody has really good, friendly  relationship with people, they get on with people,  

همه کار می کنم. وقتی کسی واقعاً رابطه دوستانه و خوب با مردم دارد، با مردم ارتباط برقرار می‌کند،

they get on with anybody. They get on with their  parents, they get on with their in-laws, whoever  

با هرکسی ارتباط برقرار می‌کند. آنها با پدر و مادرشان سر و کار دارند، با پدر و مادرشان، هر کس که

it might be. To get on with means to have good  friendship, good relationship, good understanding.

باشد. ادامه دادن به معنای داشتن دوستی خوب، رابطه خوب، تفاهم خوب است.

Get out. Well, we often say and we did,  we said it during the time of COVID,  

برو بیرون. خوب، ما اغلب می گوییم و انجام دادیم، در زمان کووید گفتیم،

we need to get out more. We've been spending too  much time at home, too much time with the kids,  

باید بیشتر بیرون بیاییم. ما زمان زیادی را در خانه سپری کرده‌ایم، زمان زیادی را با بچه‌ها می‌گذرانیم،

we need to do something. Let's get a couple  of bicycles, and let's just get out more.  

باید کاری انجام دهیم. بیایید چند دوچرخه بگیریم و بیشتر بیرون برویم.

You can also try to get out of a difficulty. Okay,  so to get out of a difficulty means to try and  

شما همچنین می توانید سعی کنید از یک مشکل خلاص شوید. بسیار خوب، پس رهایی از یک مشکل به معنای تلاش و

avoid the difficulty. Okay, too. How am I going to  get out of this problem? So you ask your friend,  

اجتناب از دشواری است. باشه. چگونه می‌خواهم از این مشکل خلاص شوم؟ بنابراین از دوستتان می‌پرسید،   آیا

have you got any suggestions? How am I going  to get out of this? I promised the boss that I  

پیشنهادی دارید؟ چگونه می‌خواهم از این وضعیت خلاص شوم؟ به رئیس قول دادم که

would work at the weekend. And I really really  don't want to. Have you any suggestions how I  

آخر هفته کار کنم. و من واقعاً نمی‌خواهم. آیا پیشنهادی دارید که چگونه

might get out of that? Okay, so to get out of  something means to escape without doing it.

از آن خلاص شوم؟ بسیار خوب، پس بیرون آمدن از چیزی به معنای فرار بدون انجام آن است.

Get someone or something out. Okay.  So again, here we're talking about,  

کسی یا چیزی را بیرون بیاور باشه. بنابراین، اینجا که داریم در مورد آن صحبت می‌کنیم،

you could just literally get something  out of the fridge. So you come home,  

می‌توانید به معنای واقعی کلمه چیزی را از یخچال بیرون بیاورید. پس تو بیا خانه،   کسی

there's nobody at home, I'm on my own again,  I'd have to cook something. So I'll have to get  

در خانه نیست، من دوباره سر خودم هستم، باید چیزی بپزم. بنابراین باید

something out of the fridge. Or you go to your  car, this there's a bag or a box in the boot  

چیزی از یخچال بیاورم. یا به ماشین خود می روید ، این یک کیف یا جعبه در صندوق عقب

of the car. So you go out to get something  the box out of the boot of the car. Okay,  

ماشین است. بنابراین شما بیرون می روید تا جعبه را از صندوق عقب ماشین بیرون بیاورید. خوب،

so you get something out of the fridge, get  something out of the boot of the car, okay?

پس شما چیزی از یخچال بیرون می آورید، چیزی از صندوق عقب ماشین می گیرید، باشه؟

To get over something, or indeed to get over  someone. This has to do with the breakup of  

غلبه بر چیزی، یا در واقع غلبه بر کسی. این به از هم پاشیدگی

relationships. Okay, so if your daughter's  relationship with a boyfriend breaks up,  

روابط مربوط می شود. خوب، پس اگر رابطه دخترتان با دوست پسرتان به هم بخورد،

you're talking to your wife, How long is it  going to take her to get over this? Or you  

با همسرتان صحبت می‌کنید، چقدر طول می‌کشد تا او این مشکل را برطرف کند؟ یا می‌دانید

know what she's like, within a few days,  everything will be fine. She'll get over  

او چگونه است، ظرف چند روز، همه چیز درست می‌شود. او

it very quickly. She's very resilient. Yeah.  So she'll get over it means she will recover.  

خیلی سریع بر آن غلبه خواهد کرد. او بسیار مقاوم است. آره بنابراین او از آن عبور می کند یعنی بهبود می یابد.

You can also recover from the flu or an  illness. Oh, he got over the cold really,  

شما همچنین می توانید از آنفولانزا یا یک بیماری بهبود پیدا کنید. اوه، او واقعاً

really quickly. I thought he would be sick for  a few more days. But he... he perked up after  

خیلی سریع از سرما گذشت. فکر می کردم چند روز دیگر مریض خواهد بود. اما او... بعد از

a couple of days. So you get he got over it  very, very quickly. So to get over something  

چند روز سرحال شد. بنابراین متوجه می شوید که او خیلی خیلی سریع از پس آن برآمد . بنابراین برای غلبه بر چیزی

cold or the fluid to... to recover. Or to get  over someone when you've had a breakup of a  

سرد یا مایع برای... بهبودی. یا وقتی که رابطه‌تان قطع شد، بر کسی غلبه کنید

relationship. Some people it takes less time. Some  people it takes more time to get over someone.

. برخی افراد زمان کمتری می برد. برخی افراد زمان بیشتری می‌برد تا بر کسی غلبه کنند.

That's number 21, by the way,  so we're now on to number 22.

اتفاقاً این شماره 21 است، بنابراین ما اکنون به شماره 22 می رویم.

To get past something, or to get past someone.  Well, if you are walking down the street,  

برای گذر از چیزی یا گذر از کسی. خوب، اگر در خیابان راه می‌روید،

and there are lots of people in front of you, in  your you are in a bit of a hurry, because you're  

و افراد زیادی جلوی شما هستند، کمی عجله دارید، زیرا

a little bit late for work. You try to... Excuse  me, excuse me, let me pass. I know how can I get  

کمی برای سر کار دیر کرده‌اید. شما سعی می کنید... ببخشید ، ببخشید، بگذرم. من می دانم چگونه می توانم از

past you? Yeah, so the it's a narrow footpath.  And you're not making much progress. So you have  

کنار شما بگذرم؟ بله، پس این یک مسیر باریک است. و پیشرفت چندانی نمی کنید. پس باید

to be polite, but you're trying to be a little  bit firm say, Excuse me, I'm in a hurry, can I  

مودب باشید، اما سعی می‌کنید کمی قاطع باشید، بگویید: ببخشید، من عجله دارم، آیا می‌توانم از کنار

get past you? You try and get past someone means  to go by them because they are walking slowly. And  

شما بگذرم؟ سعی می‌کنی از کنار کسی بگذری، یعنی از کنارش رد شوی، چون آهسته راه می‌رود. و

you are in a bit of a hurry now. And it could be  the same when you're driving your car. You can be  

اکنون کمی عجله دارید. و هنگامی که در حال رانندگی با ماشین خود هستید، ممکن است همینطور باشد. می‌توانید

driving along the... the road and there's a car in  front of you going really slowly and you're trying  

در امتداد جاده رانندگی کنید و ماشینی جلوی شماست که خیلی آهسته حرکت می‌کند و شما سعی می‌کنید

to see is there any traffic coming in the opposite  direction because you really want to get past this  

ببینید آیا ترافیکی در جهت مخالف وجود دارد، زیرا واقعاً می‌خواهید از کنار این

person in the car, past this other car so you can  drive a little bit quicker. And you might get to  

شخصی که در ماشین است بگذرید. ، از کنار این ماشین دیگر بگذرید تا بتوانید کمی سریعتر رانندگی کنید. و ممکن است

work that little bit sooner than you're expecting.  So to get past something or someone, okay.

کمی زودتر از آنچه انتظار دارید به کار برسید. بنابراین برای عبور از چیزی یا کسی، بسیار خوب.

Now you can also use get past something that's  been on your mind for a long, long time. Oh,  

اکنون می‌توانید از چیزی که مدت‌هاست در ذهن شما بوده استفاده کنید. اوه، به

he just doesn't seem to be able to get past that  problem. He had the row last week with the boss,  

نظر نمی رسد که او بتواند از این مشکل عبور کند. او هفته گذشته با رئیس دعوا داشت،

and it's been going on forever. He's  in a bad mood. You need to talk to him  

و برای همیشه ادامه دارد. او حالت روحی بدی دارد. باید با او صحبت کنید

and tell him he just has to forget  about it, get past it and move on.

و به او بگویید که فقط باید آن را فراموش کند، از کنارش بگذرد و ادامه دهد.

To get around. Now, this is the synonym that I was  talking to you about, the very first to get about.  

برای دور زدن. اکنون، این مترادفی است که من با شما صحبت می‌کردم، اولین موردی که درباره آن صحبت کردم.

And to get around the mean exactly the same.  How do you get around the city? It's so busy,  

و برای دور زدن میانگین دقیقاً به همین ترتیب. چگونه در شهر تردد می کنید؟ خیلی شلوغ است،

there's so much traffic. Oh, it's easy. You  just have to know the routes. I'll give you  

ترافیک زیادی وجود دارد. آه، آسان است. فقط باید مسیرها را بدانید.

a couple of tips. Tell me where you want to go.  And there's always a shortcut that you can take  

چند نکته به شما می‌دهم. بگو کجا میخواهی بروی و همیشه میان‌بری وجود دارد که می‌توانید

to get around the city. Most people take one  of these bicycles because the bicycle lanes are  

برای دور زدن شهر از آن استفاده کنید. بیشتر مردم یکی از این دوچرخه‌ها را می‌برند زیرا مسیرهای دوچرخه

really really good. So if you want to get around  the city quickly, just pick up one of these rent  

واقعاً خوب هستند. بنابراین اگر می‌خواهید به سرعت در شهر بچرخید، کافی است یکی از این دوچرخه‌های کرایه‌ای را بردارید

bikes. So that's how you'll get about or the  synonym how you will get around the city. Okay.

. بنابراین این همان روشی است که شما در اطراف شهر خواهید رفت یا مترادف آن نحوه رفت و آمد در شهر است. باشه.

Now, there's another use to get around the  something, that usually means there's an obstacle,  

حالا، استفاده دیگری برای دور زدن چیزی وجود دارد ، که معمولاً به این معنی است که یک مانع وجود دارد،

okay? So it could be a physical obstacle,  like a tree that's fallen in the park,  

خوب؟ بنابراین می‌تواند یک مانع فیزیکی باشد، مانند درختی که در پارک افتاده است،

it could be some motor or road repairs in the or  motor accidents in the street. So how do you get  

ممکن است تعمیر موتور یا جاده در خیابان یا تصادفات رانندگی در خیابان باشد. بنابراین چگونه می‌توانید

around that. Or particular problem at work that  you're trying to find a solution that you will be  

آن را دور بزنید. یا مشکل خاصی در محل کار که در تلاش برای یافتن راه حلی هستید که

able to get around. Okay, so if it's a physical  obstruction, like a tree, you can walk around to  

بتوانید از آن دور شوید. بسیار خوب، پس اگر یک مانع فیزیکی است، مانند درخت، می‌توانید برای

get around it. If it's the physical obstruction  because there's been a traffic accident. Or maybe  

دور زدن آن قدم بزنید. اگر این انسداد فیزیکی باشد، به این دلیل که یک حادثه رانندگی رخ داده است. یا شاید   شاید

perhaps there are roadworks and road repairs,  then the easiest way to get around that is to  

کارهای جاده‌ای و تعمیرات جاده‌ای وجود داشته باشد، سپس ساده‌ترین راه برای دور زدن آن این است که

follow the detour arrows. And it might take you  out of your way a bit, but you'd be there in no  

پیکان‌های انحرافی را دنبال کنید. و ممکن است کمی شما را از مسیرتان دور کند، اما در کمترین زمان آن‌جا خواهید بود

time. So to get around something. But if it's  a problem at work, well, then to get around it,  

. بنابراین برای دور زدن چیزی. اما اگر مشکلی در محل کار است، خوب، پس برای دور زدن آن،

you need to have a solution. How am I going to  get around this? I haven't met any problem like  

باید راه حلی داشته باشید. چگونه می‌خواهم این موضوع را دور بزنم؟ من قبلاً با چنین مشکلی مواجه نشده بودم

this before. But why don't you slip into  the boss and ask him? He tends to have an  

. اما چرا به سراغ رئیس نمی‌روید و از او نمی‌پرسید؟ او تمایل دارد

answer for most of these problems. To get around  something to find some way to avoid this block.

برای اکثر این مشکلات پاسخی داشته باشد. برای دور زدن چیزی برای یافتن راهی برای جلوگیری از این بلوک.

And in the same way, we have to get around  someone, someone who's a little bit stubborn,  

و به همین ترتیب، ما باید با کسی دور شویم، کسی که کمی سرسخت است،

someone who's unlikely to change their mind.  How are we going to get around Michael? Yeah,  

کسی که بعید است نظرش را تغییر دهد. چگونه می خواهیم مایکل را دور بزنیم؟ بله،

just talk to him, tell them what it  means, tell them the implications,  

فقط با او صحبت کنید، معنی آن را به آنها بگویید، پیامدهای آن را بگویید،

you will find a way to get around him. So when  we want to get around somebody, we are the one  

راهی برای دور زدن او پیدا خواهید کرد. بنابراین وقتی می‌خواهیم کسی را دور بزنیم، این ما هستیم

to persuade them to come around to our way of  thinking. Or we have to try and get them to  

که او را متقاعد می‌کنیم که به طرز فکر ما بیاید . یا باید تلاش کنیم و آنها را مجبور به

stop blocking our idea. So we have to get around  someone. They've presented a little problem, and  

جلوگیری از مسدود کردن ایده ما کنند. بنابراین ما باید یک نفر را دور بزنیم. آنها مشکل کوچکی را ارائه کرده‌اند، و

we need to talk them around to our way of thinking  so that no longer a problem to get around them.

ما باید با آنها در مورد طرز فکر خود صحبت کنیم تا دیگر مشکلی برای دور زدن آنها وجود نداشته باشد.

Get through Well, we have to get through means to  get to the other side. Okay, so to if you've got a  

عبور کنید خب، ما باید از وسایلی عبور کنیم تا به طرف دیگر برسیم. بسیار خوب، بنابراین اگر

big pile of work, you've got to get through  it before the end of the week, otherwise,  

انبوهی از کار دارید، باید قبل از پایان هفته آن را انجام دهید، در غیر این صورت،

you won't be able to rest for Saturday and Sunday,  because it'll be on your mind. And it will make  

نمی‌توانید برای شنبه و یکشنبه استراحت کنید، چون اینطور خواهد بود. در ذهن شما و

your weekend a nightmare. Okay, so you have to  get through it no matter what it takes. Or your  

آخر هفته شما را به کابوس تبدیل می کند. بسیار خوب، پس هر چه که طول بکشد، باید از آن عبور کنید. یا

children, they have to be prepared for tough exams  when they go into university. So they have to get  

فرزندان شما، وقتی وارد دانشگاه می شوند، باید برای امتحانات سخت آماده شوند . بنابراین آنها باید

through them somehow, they got to have to study  hard, they got to have to attend all lectures,  

به نحوی از آنها عبور کنند، باید سخت مطالعه کنند، باید در همه سخنرانی‌ها شرکت کنند،

take notes. And yeah, they'll gradually and  generally settled down after a while. And  

یادداشت برداری کنند. و بله، آنها به تدریج و به طور کلی پس از مدتی مستقر خواهند شد. و

they'll find a way to get through it, they always  do. We'll get through it together is an expression  

آنها راهی برای عبور از آن پیدا می‌کنند، همیشه این کار را می‌کنند. ما با هم از آن عبور خواهیم کرد، تعبیری است

that you'll hear when people have financial  problems. Maybe they have family problems,  

که وقتی مردم مشکلات مالی داشته باشند، آن را خواهید شنید . شاید آنها مشکلات خانوادگی دارند،

and somebody is sick, and they might  be very chronic illness. Don't worry,  

و شخصی بیمار است، و ممکن است بیماری بسیار مزمن باشد. نگران نباشید،

we will get through this together. We've always  faced problems together, we will get through it.

ما با هم از آن عبور خواهیم کرد. ما همیشه با هم با مشکلاتی روبرو بوده ایم، از آن عبور خواهیم کرد.

Get to. This is number 27. We can get to  know someone, get to understand someone,  

رسیدن به. این شماره 27 است. ما می‌توانیم با کسی آشنا شویم، کسی را بفهمیم،

get to like somebody. So get to means a way  of improving our relationship with somebody,  

کسی را دوست داشته باشیم. بنابراین دستیابی به یعنی راهی برای بهبود روابطمان با کسی،

get to know them better. Get to understand them.  So we understand the problem they have. Get to  

او را بهتر بشناسیم. آنها را درک کنید. بنابراین ما مشکل آنها را درک می کنیم.

like somebody, perhaps you didn't like them at the  very beginning, but over time, you can see that  

دوست داشته باشید، شاید در همان ابتدا او را دوست نداشتید ، اما با گذشت زمان، می توانید ببینید که

they're a little bit quirky, a little bit unusual.  But actually they've got a heart of gold. So once  

آنها کمی عجیب و غریب، کمی غیرعادی هستند. اما در واقع آنها قلب طلایی دارند. بنابراین وقتی

you get to know them, you get to like them. You  might get to like the place you're working in, you  

آنها را بشناسید، آنها را دوست خواهید داشت. ممکن است مکانی را که در آن کار می‌کنید دوست داشته باشید،

might get like the place you're living in which  you might not have liked it in the very beginning.

ممکن است مکانی را که در آن زندگی می‌کنید دوست داشته باشید که ممکن است در همان ابتدا آن را دوست نداشته باشید. با

Get together. Well, this is a nice way to have  a party or have a meeting with your friends.  

هم بودن. خوب، این یک راه خوب برای یک مهمانی یا یک جلسه با دوستانتان است.

A little soiree, a little dinner, bowling,  whatever it might be. Why don't we all get  

کمی شام، کمی شام، بولینگ، هر چه که باشد. چرا

together next weekend? We haven't met each other  for I don't know how long. Months and months and  

آخر هفته آینده همه دور هم جمع نمی شویم؟ نمی‌دانم چند وقت است که همدیگر را ندیده‌ایم. ماه ها و ماه ها و

months. It's about time we got together.  So we get all the gang and we go bowling,  

ماه ها. وقت آن است که دور هم جمع شویم. بنابراین ما همه گروه را جمع می کنیم و به بولینگ می رویم،

grab a pizza, grab a burger, whatever it might  be. It's would it be fun. To get together.

پیتزا می گیریم، برگر می گیریم، هر چه که باشد. آیا آن را سرگرم کننده است. تا باهم باشیم.

To get up. This is a very simple phrasal  verb. We all get up in the morning. Yeah,  

برای بلند شدن. این یک فعل عبارتی بسیار ساده است . همه صبح بیدار می شویم. بله،

so we get out of bed. We jump in the  shower. What time do you get up at? Oh,  

پس ما از رختخواب بلند می شویم. زیر دوش می پریم. ساعت چند بیدار میشی؟ اوه،

I usually get up at six or  just before six o'clock.

من معمولاً ساعت شش یا درست قبل از ساعت شش بیدار می شوم.

And finally the last of our phrasal verbs I want  to use is to get up to. So what does it mean? Get  

و در نهایت آخرین افعال عبارتی ما که می‌خواهم استفاده کنم این است که تا. خوب این به چه معنی است؟

up to. Well, this is a very informal way to say  or to ask somebody, what are they doing or what  

بالا بروید. خوب، این یک روش بسیار غیررسمی برای گفتن یا پرسیدن از کسی است که چه کاری انجام می‌دهند یا

are they going to do or what did they... what  did they do. So what did you get up to at the  

قرار است چه کاری انجام دهند یا چه کردند... چه کردند . پس

weekend? Or what are you getting up to this  weekend? So an informal way to ask somebody,  

آخر هفته چه کاری انجام دادید؟ یا این آخر هفته چه کاری را انجام می دهید ؟ بنابراین یک روش غیررسمی برای پرسیدن از کسی،

what will you do? Where will you go? How will you  spend your time? And I remember long, long ago,  

چه خواهید کرد؟ کجا میخواهید بروید؟ چگونه وقت خود را صرف خواهید کرد؟ و یادم می‌آید مدت‌ها پیش،

my dear mother telling me, Don't get up to  something or anything that I wouldn't do. So  

مادر عزیزم به من می‌گفت، برای چیزی یا کاری که من انجام نمی‌دهم دست به کار نشو. بنابراین

sort of a warning that if you're going away  for a weekend, just be careful what you do.  

نوعی هشدار است که اگر برای یک آخر هفته می‌روید، فقط مراقب کاری باشید که انجام می‌دهید.

So don't get up to anything that I wouldn't do.  So to get up to something informal way to say,  

پس دست به کاری نزن که من انجام نمی دهم. بنابراین برای اینکه به چیزی غیررسمی بگویید،   داری

what are you doing? What are you going to do? Or  what did you do, depending on which tense you use.

چه کار می‌کنی؟ چی کار می خوای بکنی؟ یا بسته به زمانی که استفاده می‌کنید، چه کار کردید.

Okay, well, there you have it. That's  the 30 phrasal verbs. So hopefully,  

خوب، خوب، شما آن را دارید. این 30 فعل عبارتی است. بنابراین امیدواریم،

you'll find some of them that are useful.  I'm sure you'll find some of them that  

برخی از آنها را پیدا کنید که مفید باشند. من مطمئن هستم که برخی از آنها را پیدا خواهید کرد که

you already use. And it's just a question  of adding a few more to your repertoire.

قبلاً از آنها استفاده می کنید. و این فقط یک سوال است که چند مورد دیگر را به کارنامه خود اضافه کنید.

Okay, so practice them. As I always say, you  know the drill by now, if you want some more  

خوب، پس آنها را تمرین کنید. همانطور که همیشه می‌گویم، اگر چند نمونه بیشتر می‌خواهید، تا به حال این تمرین را می‌دانید

examples, and you just need to write to me  www.englishlessonviaskype.com. Always happy  

، و فقط باید برای من بنویسید www.englishlessonviaskype.com. همیشه خوشحال

to hear from you and always happy to include your  suggestions in some future lessons that we have.  

از شنیدن نظر شما و همیشه خوشحالم که پیشنهادات  شما را در برخی از درس‌های آینده که داریم شامل می‌شود.

This one is a particularly long one. Hopefully,  you stayed awake. Hopefully you've enjoyed it.  

این یکی به خصوص طولانی است. به امید خدا بیدار ماندی. امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Thanks for listening. Thanks for watching. This is  Harry saying goodbye. Join me for the next lesson.

متشکرم که گوش دادید. ممنون از ملاحظه تان. این هری خداحافظی می کند. برای درس بعدی به من بپیوندید.