STOP saying 'I think' in English | Learn BETTER ways to sound like a native

Hi guys is teacher Harry and welcome  back to my English lessons where I  

سلام بچه ها معلم هری است و به درس های انگلیسی من خوش آمدید، جایی که

try to help you to get a much better  understanding of the English language.

سعی می کنم به شما کمک کنم تا درک بهتری از زبان انگلیسی داشته باشید.

So that you can have good conversations. You can  do your business English. Write business letters,  

تا بتوانید گفتگوهای خوبی داشته باشید. شما می‌توانید کسب و کار خود را انگلیسی انجام دهید. نامه‌های تجاری،

emails, whatever it might be. I'm here to help.

ایمیل‌ها، هر چه که باشد بنویسید. من اینجا هستم تا کمک کنم.

And of course, don't forget to subscribe to my  YouTube channel, and you can make comments below.

و البته، فراموش نکنید که در کانال YouTube من مشترک شوید و می‌توانید در زیر نظر دهید.

Or if you wish, you can listen to the  podcast. Again, I give you more details  

یا در صورت تمایل، می‌توانید به پادکست گوش دهید. باز هم، جزئیات بیشتری

of those a little later on.

از آن‌ها را کمی بعد به شما می‌دهم.

So what am I going to talk to you about today?  Well, we're going to look at expressions with  

پس امروز در مورد چه چیزی با شما صحبت کنم؟ خوب، ما عبارات را با

I think, or other ways to say I think. So  I've got about 10 or 11 of these, I'll go  

من فکر می‌کنم، یا راه‌های دیگری برای گفتن من فکر می‌کنم بررسی می‌کنیم. بنابراین من تقریباً 10 یا 11 مورد از اینها دارم،

down through them as I always do, give them to an  hour give you a quick explanation or not so quick  

مانند همیشه آنها را بررسی می‌کنم، به آنها یک ساعت فرصت می‌دهم تا توضیحی سریع یا نه چندان سریع

of each of them. And if you have any problems  with them later on, you still don't understand,  

درباره هر یک از آنها به شما بدهند. و اگر بعداً با آنها مشکلی داشتید، هنوز متوجه نشدید،

come back to me or send a comment. And I  try to give you some more explanations.

به من بازگردید یا نظری ارسال کنید. و سعی می کنم توضیحات بیشتری به شما بدهم.

So let's start here. They're,

پس بیایید از اینجا شروع کنیم. آنها،

in my opinion.

به نظر من.

As far as I'm concerned.

تا جایی که به من مربوط می شود.

I believe that something. I believe that.

من به آن چیزی اعتقاد دارم. من معتقدم که. به

it seems to me or it appears to me. Alright.

نظر من می رسد یا به نظر من می رسد. بسيار خوب.

I feel that

من احساس می کنم که

I assume that.

من آن را فرض می کنم.

From my point of view.

از دیدگاه من.

If you ask me.

اگر از من می پرسی.

I consider or I consider that.

من آن را در نظر می گیرم یا در نظر می گیرم.

As far as I can see, or as far  as I can tell. So they both have  

تا آنجا که من می توانم ببینم، یا تا آنجا که می توانم بگویم. بنابراین هر دو

the same meaning. So as far as I  can see, or as far as I can tell.

معنای یکسانی دارند. بنابراین تا آنجا که می توانم ببینم، یا تا آنجا که می توانم بگویم.

In my mind, to my mind.

در ذهن من، به ذهن من.

Personally speaking.

صحبت شخصی.

And then last of all, little little quirky,  little different, if somebody wants to  

و بعد از همه، اگر کسی بخواهد

add their two cents worth. Two cents  and the coin cnts cents worth w o r t h,  

ارزش دو سنت خود را اضافه کند، کمی عجیب و غریب، کمی متفاوت است. دو سنت و سکه به ارزش چند سنت،

and I'll explain that to  you. At the very, very end.

و من آن را برای شما توضیح خواهم داد . در نهایت، بسیار پایان.

Okay, so some of these are more formal than  others, some of them are less formal. So I'll  

خوب، بنابراین برخی از اینها رسمی تر از بقیه هستند، برخی از آنها کمتر رسمی هستند. بنابراین

try and give you some indication about those  as we go through them. Okay, so let me start.

سعی می‌کنم تا زمانی که آنها را مرور می‌کنیم، نشانه‌هایی درباره آن‌ها به شما ارائه کنم . باشه پس بذار شروع کنم

For the first one, in my opinion. Well, it's  very obvious when we want to tell somebody  

برای اولی به نظر من خوب، وقتی می‌خواهیم به کسی بگوییم که چه فکر می‌کنیم، خیلی واضح است،

what we think, or we want to give a  detailed explanation of something,  

یا می‌خواهیم توضیح مفصلی درباره چیزی بدهیم،

we might just say, 'Well, in my opinion...'  So you might want to stress it. So you can  

ممکن است فقط بگوییم: «خب، به نظر من...» بنابراین ممکن است بخواهید روی آن تأکید کنید. بنابراین،

change the intonation if you want to  be really strong, in my opinion, and  

به نظر من، اگر می‌خواهید واقعاً قوی باشید، می‌توانید لحن را تغییر دهید و بر روی

you emphasise the my. Or if you just want  to make a point or clarify something.

من تأکید کنید. یا اگر فقط می‌خواهید نکته‌ای را بیان کنید یا چیزی را روشن کنید.

'In my opinion, I think we should do this.' Okay,  

"به نظر من، من فکر می کنم ما باید این کار را انجام دهیم." خوب،

so you want to make it very, very  clear that this is your view.

پس می‌خواهید خیلی، خیلی واضح بگویید که این دیدگاه شماست.

As far as I'm concerned, so a little bit  more formal, as far as I'm concerned.  

تا جایی که به من مربوط می شود، تا جایی که به من مربوط می شود، کمی رسمی تر است.

So this could be any type of discussion  you're having in a work environment,  

بنابراین، این می‌تواند هر نوع بحثی باشد که در یک محیط کار،

with your family, with friends, whatever it  might be. As far as I'm concerned means this  

با خانواده، دوستانتان، هر چه که باشد، دارید. تا آنجا که به من مربوط می شود یعنی این همان چیزی

is what you believe. Yeah. So no matter what has  happened, no matter what other people have said,  

است که شما معتقدید. آره بنابراین مهم نیست که چه اتفاقی افتاده است، مهم نیست که دیگران چه گفته اند،

This is the view that you have,  and you're going to stick to it.

این دیدگاهی است که شما دارید و به آن پایبند خواهید بود.

So as far as I'm concerned, I'm still going to  turn up tomorrow at the time that I usually do.  

بنابراین تا آنجا که به من مربوط می شود، من همچنان فردا در ساعتی که معمولاً انجام می دهم، حضور خواهم داشت.

And if they tell me different well, then that's  the way it should be. So there might be a dispute  

و اگر آنها به خوبی به من متفاوت بگویند، پس این باید باشد. بنابراین ممکن است

or disagreement about working schedules  or working times, but nobody has clarified  

در مورد برنامه‌های کاری یا زمان‌های کاری اختلاف   یا اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما کسی آن را روشن نکرده است

it. So you say to your friends, well, as far  as I'm concerned, until I get it in writing,  

. بنابراین شما به دوستان خود می گویید، تا جایی که به من مربوط می شود، تا زمانی که آن را به صورت کتبی دریافت کنم،

once somebody notifies me, well, then I'm  still going to turn up the exact same time.  

زمانی که کسی به من اطلاع دهد، خوب، من هنوز هم دقیقاً در همان زمان تماس خواهم گرفت.

And they expect that they will honour their  commitment. So as far as I'm concerned.

و آنها انتظار دارند که به تعهد خود احترام بگذارند . بنابراین تا جایی که به من مربوط می شود.

If we want to be very strong, because when we say  I think, 'I think' sort of suggests a little bit  

اگر می‌خواهیم خیلی قوی باشیم، چون وقتی می‌گوییم فکر می‌کنم، «فکر می‌کنم» به نوعی نشان‌دهنده کمی

of uncertainty. So if we say I believe that, then  is a really, really strong statement. I believe  

عدم اطمینان است. بنابراین، اگر بگوییم من به آن اعتقاد دارم، آنگاه یک جمله واقعاً قوی است. من معتقدم

that's something that I fundamentally believe in.  And when I'm trying to help people to prepare for  

این چیزی است که من اساساً به آن اعتقاد دارم. و وقتی سعی می‌کنم به افراد کمک کنم تا برای

job interviews, and I asked them to give  me some indication of what their strengths  

مصاحبه‌های شغلی آماده شوند، و از آنها خواستم تا نشانه‌هایی از نقاط قوت

or weaknesses or some point of view, often  they tell me or I think that and I always  

یا ضعف یا دیدگاه‌هایشان به من بدهند، اغلب به من می‌گویند. یا فکر می‌کنم و همیشه

try to get them to say no, no, don't say  I think say I believe, have conviction.  

سعی می‌کنم آنها را وادار کنم که بگویند نه، نه، نگو. فکر می‌کنم بگو معتقدم، اعتقاد دارم.

Conviction means be strong in your view, be  strong in your opinion, what you believe.

اعتقاد به این معناست که از دیدگاه خود قوی باشید، از نظر خود، به آنچه اعتقاد دارید، قوی باشید.

I believe that my strengths are  the following bla bla bla bla,  

من معتقدم که نقاط قوت من موارد زیر هستند بلا بلا بلا بلا،

I believe that my weaknesses are whatever  they might be one or two or some something  

من معتقدم که نقاط ضعف من هر چه باشد یکی یا دو یا چند چیز

smaller. But when you use I believe, then there's  a little bit more conviction. And you can again,  

کوچکتر است. اما وقتی از من استفاده می‌کنید، کمی اعتقاد بیشتری وجود دارد. و دوباره می‌توانید،

as we did in the first example, you can stress  the word believe, I believe, yeah, I believe  

همانطور که در مثال اول انجام دادیم، می‌توانید روی کلمه باور، من معتقدم، بله،

I not anybody else's what I believe is important.

من معتقدم  تأکید کنید.

I believe that what the government should  do is this... I believe that everybody has  

من معتقدم کاری که دولت باید انجام دهد این است... من معتقدم که همه

the right as they do to self respect. I  believe that everybody's opinion should be  

حق دارند مانند خودشان احترام بگذارند. من معتقدم که باید به نظر همه

respected. So I believe no matter  what other people think, I believe.

احترام گذاشت. بنابراین، مهم نیست که دیگران چه فکری می‌کنند، معتقدم.

The next one is a little bit uncertain, it  seems to me or appears to me. So when we use  

مورد بعدی کمی نامشخص است، به نظرم می رسد یا به نظرم می رسد. بنابراین وقتی از

words like seems or appear, then it might  not be accurate, it might not be true,  

کلماتی مانند به نظر می‌رسد یا ظاهر می‌شود استفاده می‌کنیم، ممکن است دقیق نباشد، ممکن است درست نباشد،

but to you, that's how it appears to  you. That how... That's how it is,  

اما برای شما، اینطور به نظر می‌رسد . این که چگونه... به

it seems. Okay. So it seems and get that. So when  you use it to stress the as it seems to me, or it  

نظر می رسد همینطور است. باشه. بنابراین به نظر می رسد و آن را دریافت کنید. بنابراین وقتی از آن برای تاکید بر آن چیزی که به نظر من می‌آید استفاده می‌کنید، یا به

appears to me. So this is your opinion, this is  your view, you've looked at it from every angle,  

نظرم می‌رسد. بنابراین این نظر شماست، این دیدگاه شماست، شما از هر زاویه ای به آن نگاه کرده اید،

you've formed an opinion. So you might  be right, you might be wrong, of course,  

نظر خود را شکل داده اید. بنابراین ممکن است حق با شما باشد، ممکن است اشتباه کنید، البته،

you're entitled to be right or wrong,  you're entitled to give your opinion.

شما حق دارید که درست یا نادرست باشید، شما حق دارید نظر خود را بیان کنید.

So it seems to me, the best way  to deal with this is as follows.

بنابراین به نظر من بهترین راه برای مقابله با این موضوع به شرح زیر است. به

It appears to me or it would appear  to me that the government have made  

نظر من یا به نظرم می رسد که دولت

the wrong decision. Or your son or  daughter has made a wrong decision.

تصمیم اشتباهی گرفته است. یا پسر یا دختر شما تصمیم اشتباهی گرفته است.

So it appears to me that they're only doing  that because somebody else did it. It seems  

بنابراین به نظرم می رسد که آنها فقط این کار را انجام می دهند زیرا شخص دیگری این کار را انجام داده است. به نظر

to me that it would be better if they did it  another way. So you're voicing your opinion,  

من بهتر است این کار را به روش دیگری انجام دهند. بنابراین شما نظر خود را بیان می کنید،

you're not so strong about it. Okay, because  when we use it, it seems or it appears it turns  

در مورد آن چندان قوی نیستید. بسیار خوب، زیرا وقتی از آن استفاده می کنیم، به نظر می رسد یا به نظر می رسد که

it into a little softer. It's a little less  direct here. Because if you want to be direct,  

آن را کمی نرم تر می کند. اینجا کمی کمتر مستقیم است. زیرا اگر می خواهید مستقیم باشید،

I believe Yeah, really strong, it seems or  it appears is taking some of that strength  

من معتقدم بله، واقعاً قوی است، به نظر می رسد یا به نظر می رسد که مقداری از آن قدرت   را

out of it. And it's, it's softening your  approach. It appears to me, it seems to me.

از آن می گیرد. و این، رویکرد شما را نرم‌تر می‌کند . به نظرم می رسد، به نظرم می رسد.

Okay, next, I feel that. And when we use this,  I feel that or I have a feeling that then this  

خوب، بعد، من آن را احساس می کنم. و وقتی از این استفاده می‌کنیم، احساس می‌کنم یا احساس می‌کنم که این

is expressing a real personal opinion  is something that you feel personally,  

نظر شخصی واقعی را بیان می‌کند چیزی است که شما شخصاً

inside. Yeah, I feel. Yeah. So not  everybody will feel the same way.

در درون احساس می‌کنید. آره احساس میکنم آره بنابراین همه احساس یکسانی نخواهند داشت.

But I feel, I feel it's important  for me to voice my opinion. I feel  

اما احساس می‌کنم، احساس می‌کنم مهم است که نظرم را بیان کنم. احساس می‌کنم

important for me to tell people when I  believe they are wrong. Yeah, that's my view.  

برایم مهم است که وقتی به مردم فکر می‌کنم اشتباه می‌کنند بگویم. بله، این دیدگاه من است.

It might not be everybody's view. But it's the  way that I feel. So I feel or I have the feeling  

ممکن است این دیدگاه همه نباشد. اما این همان احساسی است که من دارم. بنابراین من احساس می کنم یا این احساس را دارم

that... Okay, so these are your thoughts. And it's  a little bit more emotional, you're expressing  

که... باشه، پس اینها افکار شماست. و کمی احساسی‌تر است،

your emotions a little bit stronger when you use  that word feel because feeling is about emotions.

وقتی از آن کلمه احساس استفاده می‌کنید، احساسات خود را کمی قوی‌تر بیان می‌کنید، زیرا احساس مربوط به احساسات است.

I feel that you don't listen to me,  I feel that you don't appreciate me,  

احساس می‌کنم به من گوش نمی‌دهی، احساس می‌کنم قدر من را نمی‌دانی،

I have the feeling that you don't  appreciate my point of view. So  

احساس می‌کنم که از دیدگاه من قدردانی نمی‌کنی. بنابراین   در

here, you're just emphasising your emotional  side your personal views inside. Okay.

اینجا، شما فقط بر جنبه عاطفی خود بر دیدگاه های شخصی خود در درون تأکید می کنید. باشه.

Next is I assume that. Okay, then when we assume  something, it's, we believe, or the speaker,  

بعد من این را فرض می کنم. بسیار خوب، پس وقتی فرض می‌کنیم چیزی، آن است، ما معتقدیم یا گوینده،

whoever's using it believes that there's  perhaps a certain amount of guarantee that  

هرکسی که از آن استفاده می‌کند معتقد است که شاید مقدار مشخصی تضمین وجود داشته باشد

whatever is happening is correct. Okay. So when  you say I assume that you might not be 100%,  

هر آنچه در حال وقوع است درست است. باشه. بنابراین وقتی می‌گویید من فرض می‌کنم که ممکن است 100%

certain, you might not be 100% absolutely  certain, but there's a belief that  

مطمئن نباشید، ممکن است 100% کاملاً مطمئن نباشید، اما این باور وجود دارد که

something is going to happen,  or something is correct.

چیزی قرار است اتفاق بیفتد یا چیزی درست است.

So I assume that they are going to give  us a holiday on Monday because we worked  

بنابراین من فرض می‌کنم که آنها قرار است دوشنبه به ما تعطیلی بدهند، زیرا ما در

the previous bank holiday. So you're making an  assumption, it hasn't been confirmed to you. But  

تعطیلات بانکی قبلی کار کرده‌ایم. بنابراین شما یک فرضیه می‌کنید، برای شما تأیید نشده است. اما

this is what they did the previous year, or this  is the action that they've taken previously. So  

این همان کاری است که آنها سال قبل انجام دادند، یا این اقدامی است که قبلاً انجام داده‌اند. بنابراین

it's a good reason to believe that this is  what they'll do this time. So a few weeks ago,  

این دلیل خوبی است که باور کنیم این همان کاری است که آنها این بار انجام خواهند داد. بنابراین چند هفته پیش،   باید

you had to work on a bank holiday Monday, and  you weren't given any extra holidays. But you  

در روز دوشنبه تعطیلات بانکی کار می‌کردید، و هیچ تعطیلی اضافی به شما داده نشد. اما شما

believe that this Monday, because the work has  been done, that they will announce some time that  

معتقدید که این دوشنبه، چون کار انجام شده است، آنها برای مدتی اعلام می کنند که

you have the day as a holiday in lieu or in place  of the day that you work. So I assume that okay.

شما روزی را به جای روز یا به جای روزی که کار می کنید، به عنوان تعطیلات دارید. بنابراین من فرض می کنم که خوب است.

Or if we're talking about  the current pandemic problem,  

یا اگر درباره مشکل همه‌گیری کنونی صحبت می‌کنیم،

I assume that when everybody is vaccinated or  people, as many people as possible are vaccinated,  

فرض می‌کنم وقتی همه واکسینه می‌شوند یا مردم، تا حد امکان مردم واکسینه می‌شوند،

then the government will lift certain  restrictions and will allow people to  

آنگاه دولت محدودیت‌های خاصی را برداشته و به مردم اجازه می‌دهد

travel or move around more freely, it hasn't  been guaranteed and nobody has stated it  

آزادانه‌تر سفر کنند یا در اطراف تردد کنند. تضمین نشده است و هیچ کس آن را

categorically. But you can assume that based on  certain things that have happened, your beliefs,  

به طور قاطع بیان نکرده است. اما می‌توانید بر اساس چیزهای خاصی که اتفاق افتاده، باورهایتان،

your views, your thoughts, your intellect, the  way that you have studied it, so I assume that.

دیدگاه‌هایتان، افکارتان، عقلتان، روشی که آن را مطالعه کرده‌اید، فرض کنید، بنابراین من چنین فرض می‌کنم.

Next from my point of view. Okay. So again,  here we're making it very personal. From  

بعدی از دیدگاه من. باشه. بنابراین دوباره،  در اینجا ما آن را بسیار شخصی می کنیم. از

my point of view, again, it may not be your  point of view or your colleagues point of  

دیدگاه من، باز هم، ممکن است این دیدگاه شما یا همکارانتان

view or your family, whoever it might be, but  from my point of view, it is important now.

یا خانواده‌تان نباشد، هر کسی که ممکن است باشد، اما از دیدگاه من، اکنون مهم است.

So from my point of view, it is important  that you respect what your parents want,  

بنابراین، از دیدگاه من، مهم است که به خواسته‌های والدینتان احترام بگذارید،

if they want you home before midnight,  then you should respect that.

اگر آنها می‌خواهند قبل از نیمه‌شب به خانه بروید، باید به آن احترام بگذارید.

From my point of view, if they  want you to study for a few hours  

از نظر من، اگر آنها بخواهند چند ساعت

after school and put away your mobile phone,  then again, you should respect that. But it's  

بعد از مدرسه درس بخوانی و تلفن همراهت را کنار بگذاری، باز هم باید به آن احترام بگذاری. اما

from my point of view, not everybody would  share the same opinion or the same view.

از دیدگاه من، همه افراد یک نظر یا دیدگاه مشابهی ندارند.

Next, a little more informal, if you ask me.  And again, here, depending on how you put the  

بعد، اگر از من بپرسید، کمی غیر رسمی تر. و دوباره، در اینجا، بسته به اینکه چگونه

stress away, put the intonation you can make it  more aggressive or stronger, or just more even.  

استرس را از بین ببرید، لحن را کنار بگذارید، می‌توانید آن را تهاجمی‌تر یا قوی‌تر یا فقط یکنواخت‌تر کنید.

Okay, so if you ask me that, I think  the world is crazy. Yeah. If you ask me,  

خوب، پس اگر این را از من بپرسید، فکر می کنم دنیا دیوانه است. آره اگر از من بپرسید،

so just, that's my opinion. But you who's  going to care about what I say if you ask me,  

خیلی درست، این نظر من است. اما شما که اگر از من بپرسید به حرف‌های من اهمیت می‌دهید،

so you shrug the shoulders and your body language  would indicate that you don't really care whether  

پس شانه‌هایتان را بالا می‌اندازید و زبان بدنتان نشان می‌دهد که واقعا برایتان مهم نیست که

people believe you or not. But if you ask me  when maybe people will not ask you, though,  

مردم شما را باور می‌کنند یا نه. اما اگر از من بپرسید چه زمانی ممکن است مردم از شما نپرسند،

and this is usually when we use it as expression,  it's If you ask me, because there's a belief that  

و این معمولاً زمانی است که از آن به عنوان بیان استفاده می‌کنیم، اگر از من بپرسید این است، زیرا این باور وجود دارد که

they're not going to ask you. Okay, but if you  want to put more stress on it, 'If you ask me,  

آنها از شما سؤال نخواهند کرد. بسیار خوب، اما اگر می‌خواهید استرس بیشتری روی آن بگذارید، «اگر از من بپرسید،

I really think we've made a serious mistake  here. What we should have done is this.'

من واقعاً فکر می‌کنم که ما در اینجا یک اشتباه جدی مرتکب شده‌ایم . کاری که باید می کردیم این است.

So if you're talking about your favourite  football team, as we like to talk about football,  

بنابراین، اگر در مورد تیم فوتبال مورد علاقه‌تان صحبت می‌کنید، همانطور که ما دوست داریم درباره فوتبال صحبت کنیم،

and they've, they've just sold their best player,  and you're not quite sure how they're going to  

و آن‌ها به تازگی بهترین بازیکن خود را فروخته‌اند، و شما کاملا مطمئن نیستید که چگونه می‌خواهند

replace them? Or are they going to replace them  at all? And they say, Well, if you ask me, I think  

آن‌ها را جایگزین کنند؟ یا اصلاً قرار است آنها را جایگزین کنند ؟ و آنها می گویند، خوب، اگر از من بپرسید، فکر می کنم

the owner of the club has made a serious mistake,  who's going to score all the goals that they don't  

مالک باشگاه یک اشتباه جدی مرتکب شده است، چه کسی قرار است همه گل ها را بزند که

buy a player of a similar stature? What are  we going to do? We're going to struggle next  

بازیکنی با جثه مشابه را نخرند؟ چه کاری میخواهیم انجام دهیم؟ ما فصل آینده تلاش خواهیم کرد

season. So if you asked me, that was a seriously  bad mistake, a serious? wrong move? Okay, so if  

. بنابراین، اگر از من بپرسید، این یک اشتباه جدی بود ، یک اشتباه جدی؟ حرکت اشتباه؟ خوب، پس اگر از

you ask me, so is the owner of the club counter to  ask you? Of course not. Is he going to bring you  

من بپرسید، آیا صاحب پیشخوان باشگاه از شما سؤال می کند؟ البته که نه. آیا او قصد دارد شما را

on sale? Hi, Harry, you know, what do you think  about this? I'm going to sell the best player?  

به فروش برساند؟ سلام، هری، می‌دانی، نظرت درباره این چیست؟ من می خواهم بهترین بازیکن را بفروشم؟

No, he's not going to do that. Because he doesn't  even know that I exist. But if you ask me. And  

نه، او این کار را نمی کند. چون او حتی نمی داند که من وجود دارم. اما اگر از من بپرسید. و

if he did go to the trouble of asking me, I  certainly would tell him that it's a big mistake.

اگر او به زحمت از من بپرسد، مطمئناً به او خواهم گفت که این یک اشتباه بزرگ است.

Next, a little bit more formal, I consider. Yeah,  

بعد، کمی رسمی تر، به نظر من. بله،

I consider that to be rather insulting. I consider  that to be inappropriate at this particular time.

به نظر من این نسبتاً توهین آمیز است. من آن را در این زمان خاص نامناسب می‌دانم.

So a teacher might say to the children in  the class, so perhaps the older children  

بنابراین ممکن است یک معلم به بچه‌های کلاس بگوید، بنابراین شاید بچه‌های بزرگتر

15 or 16 years of age, I consider that  inappropriate language to use in the classroom,  

15 یا 16 ساله، من آن زبان را برای استفاده در کلاس درس نامناسب می‌دانم،

I consider that inappropriate, an inappropriate  way to address one of your classmates. So you have  

آن را نامناسب می‌دانم، روشی نامناسب برای خطاب به یکی از همکلاسی‌هایتان. پس باید

to be respectful. So you've been a little  bit more formal in the way they say it.

محترم باشید. بنابراین شما کمی رسمی‌تر به شیوه‌ای که آن‌ها می‌گویند، رفتار کرده‌اید.

I consider this to be the end of the matter. And  this is a way if you want to cut your you've had  

من این را پایان کار می دانم. و این راهی است که اگر می‌خواهید

an argument with your kids, or you've had an  argument with your, your colleagues, whoever it  

با بچه‌هایتان بحث کرده‌اید، یا با همکارانتان، هرکسی که

might be, and you want to draw a line, as we say  underneath it, and move on and say, Okay, look,  

باشد، بحث کرده‌اید، و به قول ما می‌خواهید خط بکشید، این راهی است. زیر آن، و ادامه دهید و بگویید، خوب، نگاه کنید،

I consider this matter closed, meaning it's over.  Okay, we've, you've said your piece, I've said my  

من این موضوع را بسته می‌دانم، یعنی تمام شده است. خوب، ما گفتیم، شما قطعه خود را گفتید، من قطعه خود را گفتم، من به

piece, I've listened to you, you've listened to  me, perhaps we can't reach an agreement, there's  

شما گوش دادم، شما به من گوش دادید، شاید ما نتوانیم به توافق برسیم،

no compromise. So let's just consider the matter  closed, I consider the matter closed, I'd like you  

هیچ سازشی وجود ندارد. پس بیایید موضوع را خاتمه یافته بدانیم، من موضوع را مختومه می‌دانم، دوست دارم شما

to think and consider that the matter is closed.  So end off and as we say, end of the issue.

فکر کنید و در نظر بگیرید که موضوع بسته شده است. پس پایان و همانطور که می گوییم پایان موضوع.

As far as I can see, or as far as I can tell,  these are both very, very similar. So as far as  

تا آنجا که من می توانم ببینم، یا تا آنجا که می توانم بگویم، این هر دو بسیار بسیار شبیه هم هستند. بنابراین تا آنجا که می

I can see, or as far as I can tell. So  this is us expressing our opinion with  

توانم ببینم، یا تا آنجا که می توانم بگویم. بنابراین این ما هستیم که نظر خود را با

perhaps some limited information, you know, when  we use the expression, as far as I can see that,  

شاید اطلاعات محدودی بیان می‌کنیم، می‌دانید، وقتی  از این عبارت استفاده می‌کنیم، تا آنجا که من می‌توانم ببینم،

as far as I can see at the moment is the end of  the room. Or if I go outside, as far as I can see  

تا جایی که من در حال حاضر می‌بینم انتهای اتاق است. یا اگر بیرون بروم، تا جایی که می‌بینم

is the end of the street. Okay, so And as far as  I can tell, it means based on the information we  

انتهای خیابان است. بسیار خوب، بنابراین تا آنجایی که من می‌توانم بگویم، به این معنی است که براساس اطلاعاتی که

have, which they said may not be the full story,  but based on that information, this is my opinion.

داریم، که آنها گفتند ممکن است داستان کامل نباشد، اما براساس آن اطلاعات، این نظر من است.

So as far as I can see, I think they're both  in the wrong. He said this, she said that  

بنابراین تا جایی که من می بینم، فکر می کنم هر دو در اشتباه هستند. او این را گفت، او گفت که

they should have listened to each other. As far as  I can tell, they are always arguing. So you know,  

آنها باید به حرف یکدیگر گوش می دادند. تا آنجا که من می توانم بگویم، آنها همیشه در حال دعوا هستند. بنابراین می دانید،

it's not a surprise to me that they've decided  to split up because every time I talk to them,  

برای من تعجب آور نیست که آنها تصمیم گرفته اند  از هم جدا شوند زیرا هر بار که با آنها صحبت می کنم،

or every time I see them, one is complaining  about the other. So as far as I can tell,  

یا هر بار که آنها را می بینم، یکی از دیگری شکایت می کند. بنابراین تا آنجا که من می توانم بگویم،

this is a natural way for them to react one is  as bad as the other. So as far as I can see,  

این یک روش طبیعی برای آنها است که واکنش نشان دهند یکی به همان بدی دیگری است. بنابراین تا آنجا که من می‌توانم ببینم،

or as far as I can tell, based on some  limited information that you might have.  

یا تا آنجا که می‌توانم بگویم، بر اساس برخی اطلاعات محدودی که ممکن است داشته باشید.

So it's a way of you expressing your  opinion, as far as I can see. Well,  

بنابراین، تا آنجا که من می بینم، این راهی است که شما می توانید نظر خود را بیان کنید. خب،

that's it. It's over. As far as I can tell. Yeah,  it's over so we can use them both in the same way.

همین. تمام شد. تا آنجا که قادر به گفتنم. بله، تمام شده است تا بتوانیم از هر دو به یک شکل استفاده کنیم.

To my mind, or in my mind, okay, so, to  my mind, so this is how it works out.  

به ذهن من، یا در ذهن من، خوب، پس، به ذهن من، پس اینطوری کار می کند.

When you think about it to my mind or in  my mind. This is how I would do it. Yeah.

وقتی در ذهن من یا در ذهن من به آن فکر می کنید . اینطوری انجامش میدم آره

To my mind, I don't think it's the right way to do  it. I think you should perhaps write the letter,  

به نظر من، فکر نمی‌کنم این روش درستی باشد . فکر می‌کنم شاید باید نامه را بنویسید،

complete your CV or Look at your CV again,  

CV خود را تکمیل کنید یا دوباره به CV خود نگاه کنید،

and then put it in LinkedIn or ever you wish to  place it and see, two people take an interest,  

و سپس آن را در LinkedIn قرار دهید یا همیشه می‌خواهید آن را  قرار دهید و ببینید، دو نفر علاقه‌مند هستند،

okay? So in my mind, to my mind, this is the best  way that you can approach it. Or, in my mind or

باشه؟ بنابراین در ذهن من، به نظر من، این بهترین راه است که می توانید به آن نزدیک شوید. یا، در ذهن من یا

To my mind, what you should do is spend a little  bit of time every day, looking through the  

به نظر من، کاری که باید انجام دهید این است که هر روز کمی وقت بگذارید، از طریق

internet, see what positions are vacant, what  positions come up, and then actively go after  

اینترنت جستجو کنید، ببینید چه موقعیت‌هایی خالی هستند، چه موقعیت‌هایی پیش می‌آیند، و سپس فعالانه دنبال

them, send in your CV directly to that company,  send it to the HR department, or try and find  

آن‌ها بروید، پست خود را ارسال کنید. رزومه خود را مستقیماً به آن شرکت ارسال کنید، آن را به بخش منابع انسانی بفرستید، یا سعی کنید

somebody you know who might work in that company  because everybody knows somebody and see, is there  

کسی را که می‌شناسید که ممکن است در آن شرکت کار کند، بیابید، زیرا همه کسی را می‌شناسند و می‌بینند، آیا

an opportunity for you to get ahead of the pack  or get up there that you could be recommended for  

فرصتی برای شما وجود دارد که جلوتر از بسته شوید یا به آنجا بروید. می‌توانید برای

the position. So in my mind, to my mind, this  is what you should do. So this is a way of us  

این موقعیت پیشنهاد شوید. بنابراین در ذهن من، به نظر من، این کاری است که باید انجام دهید. بنابراین این راهی است که ما

telling somebody, this is my opinion, this is  what I would do. And again, it's personal to you.

به کسی می‌گوییم، این نظر من است، این کاری است که انجام می‌دهم. و باز هم برای شما شخصی است.

And then the last one is on my list, personally  speaking. So again, here where we are stressing,  

و بعد شخصاً آخرین مورد در لیست من است . بنابراین دوباره، اینجا جایی که ما

personally speaking, yeah. So I  don't know what other people think.  

به شخصه تاکید می‌کنیم، بله. بنابراین من نمی دانم دیگران چه فکری می کنند.

And perhaps you don't care what other  people think. But personally speaking,  

و شاید برایتان مهم نباشد که دیگران چه فکر می کنند. اما شخصاً،

usually we follow it with if it was me. Personally  speaking, if it was me, this is what I would do.

معمولاً اگر من بودم آن را دنبال می‌کنیم. شخصاً ، اگر من بودم، این کاری است که انجام می‌دادم.

Personally speaking, if it was me, then yeah,  I'd finish your course. And then I perhaps  

شخصاً، اگر من بودم، بله، دوره شما را تمام می‌کردم. و بعد شاید

either get a job for a while and look  to do your masters in two years time,  

یا برای مدتی شغلی پیدا کنم و به دنبال انجام کارهای کارشناسی ارشدت در مدت دو سال باشم،

or perhaps you might get a job. And then  when you establish yourself in the company,  

یا شاید تو شغلی پیدا کنی. و سپس وقتی خودتان را در شرکت مستقر می‌کنید،

they may suggest it and the company may even  pay for it. So there's an opportunity there.  

ممکن است آن‌ها آن را پیشنهاد کنند و حتی ممکن است شرکت هزینه آن را بپردازد. بنابراین یک فرصت وجود دارد.

So personally speaking, give yourself a bit of  time to complete this course, get your results,  

بنابراین شخصاً، کمی زمان برای تکمیل این دوره به خود اختصاص دهید، نتایج خود را به دست آورید،

get yourself established, and then start  thinking about masters and other things.  

خودتان را تثبیت کنید و سپس شروع کنید به فکر کردن به استادان و چیزهای دیگر.

If you start confusing yourself now and thinking  about the next step, before you've completed your  

اگر اکنون شروع به گیج کردن خود کنید و به مرحله بعدی فکر کنید، قبل از اینکه

thesis before you've completed your third level  education, you're just going to get yourself  

پایان نامه خود را قبل از اتمام تحصیلات سطح سوم خود کامل کنید ، فقط خود را

preoccupied and confused. So personally  speaking, this is what I would do. Okay.

مشغول و گیج خواهید کرد. بنابراین شخصاً، این کاری است که من انجام خواهم داد. باشه.

And then the very last because I added it at  the beginning, is this quite quirky or unusual  

و سپس آخرین مورد چون آن را در ابتدا اضافه کردم ، این عبارت کاملاً عجیب یا غیرعادی است

expression. Your two cents worth. Okay. So when  we use that it's quite old fashioned, because  

. ارزش دو سنت شما باشه. بنابراین وقتی از آن استفاده می‌کنیم که کاملاً قدیمی است، زیرا

many years ago, we would, we would have said your  two peas worth. But now we're talking about euros  

سال‌ها پیش، می‌گفتیم ارزش دو نخود شما را دارد. اما اکنون بیشتر در مورد یورو صحبت می کنیم

mostly. So we talk about your two cents worth. And  of course, two cents is not worth a lot of money.  

. بنابراین ما در مورد ارزش دو سنت شما صحبت می کنیم. و البته، دو سنت ارزش پول زیادی ندارد.

So when somebody says, Do you want to add your two  cents worth or you might say I would like to add  

بنابراین وقتی کسی می گوید، آیا می خواهید ارزش دو سنت خود را اضافه کنید یا ممکن است بگویید من می

my two cents worth it means I would like to give  my opinion, it might not be worth much, because  

خواهم ارزش دو سنت خود را اضافه کنم، به این معنی است که می خواهم نظر خود را بگویم، ممکن است ارزش زیادی نداشته باشد، زیرا

two cents isn't a lot of money. But nevertheless,  I would still like to give you my opinion.

دو سنت ارزش ندارد. پول زیادی اما با این وجود، من همچنان می‌خواهم نظرم را به شما بگویم.

So the boss is sitting at the top of the table.  He's talked about whatever campaign you're going,  

بنابراین رئیس در بالای جدول نشسته است. او در مورد هر کمپینی که می روید،

what's going on or the results or whatever your  real regular meeting is. And he said, okay,  

آنچه در جریان است یا نتایج یا هر جلسه  واقعی واقعی شما صحبت کرده است. و او گفت، بسیار خوب،

anybody else wants to add their two cents worth.  So really, probably he might be a little bit  

هر کس دیگری می خواهد ارزش دو سنت خود را اضافه کند. بنابراین واقعاً، احتمالاً او ممکن است کمی

annoyed or is a little bit frustrated. He just  wants the meeting to end. So he really wants  

آزرده باشد یا کمی ناامید باشد. او فقط می‌خواهد جلسه تمام شود. بنابراین او واقعاً

anybody else with an opinion. Now's the time to  give it So does anybody else want to give their  

هر کس دیگری را با نظر می خواهد. اکنون زمان آن است که آن را بدهید، پس آیا کسی می‌خواهد

two cents worth? So you might end the meeting  before the answer. Well, excuse me, can I add my  

دو سنت ارزش خود را بدهد؟ بنابراین ممکن است جلسه را قبل از پاسخ به پایان برسانید. خوب، ببخشید، آیا می توانم

two cents worth? So you give your opinion and  again, you're not belittling your contribution,  

ارزش دو سنت خود را اضافه کنم؟ بنابراین نظر خود را می‌دهید و دوباره، مشارکت خود را کوچک نمی‌شمارید،

you're not belittling anybody else's, but we  use that expression to generally mean okay,  

دیگران را کوچک نمی‌شمارید، اما ما از این عبارت به معنای خوب استفاده می‌کنیم،

it might not be the most important thing,  it might not be an earth-shattering comment,  

ممکن است مهم‌ترین چیز نباشد، ممکن است زمین نباشد- نظر خردکننده،

but I would like to add my two cents  worth. Okay. So it's our contribution  

اما می‌خواهم ارزش دو سنتم را اضافه کنم . باشه. بنابراین، این سهم   ما

to the thought process. It's our  contribution to the argument.  

در فرآیند فکر است. این سهم ما در بحث است.

It's our contribution to the  debate our two cents worth okay.

این سهم ما در بحث است که ارزش دو سنت ما خوب است.

So, let me go through those  again with you in my opinion,  

بنابراین، اجازه دهید به نظر خودم دوباره با شما آن‌ها را مرور کنم،

as far as I am concerned, I believe  that it seems to me or it appears to me,  

تا جایی که به من مربوط می‌شود، معتقدم که به نظرم می‌رسد یا به نظرم می‌رسد، این

I feel that or I have the feeling that  I assume that from my point of view,  

احساس می‌کنم یا این احساس را دارم که از نظر خودم این را فرض می‌کنم. مشاهده کنید،

if you ask me, I consider as far as I can see, or  as far as I can tell exactly the same To my mind,  

اگر از من بپرسید، من تا آنجا که می‌توانم ببینم، یا تا آنجا که می‌توانم دقیقاً همان را به ذهنم بگویم،

in my mind again, very, very similar.  Personally speaking, and then finally,  

دوباره در ذهنم، بسیار بسیار شبیه است، در نظر می‌گیرم. شخصاً، و در نهایت،

your my two cents' worth, oaky. So all different  ways in which we can or other ways to say I think

ارزش دو سنت من، اوکی است. بنابراین همه روش‌های مختلف که می‌توانیم یا راه‌های دیگری برای گفتن من فکر می‌کنم،

so you can practice those.  Some of them, as I said, are  

بنابراین می‌توانید آن‌ها را تمرین کنید. برخی از آنها، همانطور که گفتم،

quite common. Some of them are formal, others  

کاملاً رایج هستند. برخی از آنها رسمی هستند، برخی دیگر

are informal, but they're all ways in which you  can express your opinions or, or beliefs. Okay,

غیررسمی هستند، اما همه آنها روش هایی هستند که می توانید نظرات یا عقاید خود را بیان کنید. بسیار خوب،

so as I said at the beginning,  

پس همانطور که در ابتدا گفتم،

please remember to subscribe to my  channel. And if you want to listen to

لطفاً به یاد داشته باشید که در کانال من مشترک شوید . و اگر می‌خواهید به

my podcast, my podcast is Speak Better  English so if you want to speak better English  

پادکست من گوش دهید، پادکست من Speak Better English است، بنابراین اگر می‌خواهید انگلیسی بهتر صحبت کنید

or you want to learn better English with me then  subscribe to the YouTube channel give my comments  

یا می‌خواهید انگلیسی بهتری با من یاد بگیرید، در کانال YouTube مشترک شوید نظرات من را در

below or listen to the podcast. And as always, if  you want to contact me well then you can do so on  

زیر بیان کنید یا به پادکست گوش دهید. و مثل همیشه، اگر می‌خواهید به خوبی با من تماس بگیرید، می‌توانید این کار را در   www.englishlessonviaskype.com انجام دهید.

www.englishlessonviaskype.com Very happy  to hear your comments. Very happy to get  

از شنیدن نظرات شما بسیار خوشحالم. خیلی خوشحالم که

some recommendations of something that you're  having a problem with that I can include in  

توصیه هایی درباره چیزی که با آن مشکل دارید دریافت می کنم و می توانم آن را در

future podcasts and future videos  on the YouTube channel. Okay,  

پادکست ها و ویدیوهای آینده در کانال YouTube قرار دهم. بسیار خوب،

well thanks for listening. Thanks  for watching. Join me again soon.

ممنون که گوش دادید. ممنون از ملاحظه تان. به زودی دوباره به من بپیوندید.