Unusual Phrasal Verbs with PUT | Study English advanced level

Hi there, guys, this is teacher Harry here and welcome back to my English lessons where

سلام، بچه ها، این معلم هری است اینجا و به درس های انگلیسی من خوش آمدید، جایی که

I try to help you to get a better understanding of the English language so that you can prepare

من سعی می کنم به شما کمک کنم تا درک بهتری از زبان انگلیسی داشته باشید تا بتوانید

in a better way for those job interviews with an international company perhaps. Or indeed

به روشی بهتر برای آن مصاحبه های شغلی با یک شرکت بین المللی آماده شوید. . یا در واقع

you can prepare for IELTS exams or CAE. Whatever your objective is, whatever your target or

می توانید برای آزمون های آیلتس یا CAE آماده شوید. هدف شما هرچه که باشد، هدف یا

goal is for English, we're here to help you. Okay, so what are we going to look at today?

هدف شما برای زبان انگلیسی، ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم. خوب، پس امروز به چه چیزی نگاه خواهیم کرد؟

Well, we're going to look at some expressions, and particularly phrasal verbs with the word

خوب، ما قصد داریم به برخی از عبارات، و به ویژه افعال عبارتی با کلمه

put. P-U-T. Put, okay. Now, to put it has no change. So it's one of those irregular

put نگاه کنیم. قرار دادن. بگذار، باشه در حال حاضر، به بیان آن تغییری ندارد. پس یکی از آن افعال بی قاعده است

verbs. Put, put, put. A bit like one of these little bikes around when you go to Asia put

. گذاشتن، گذاشتن، گذاشتن. کمی شبیه یکی از این دوچرخه های کوچک در اطراف، وقتی به آسیا می روید، آن را

put on it boom, boom, putt, putt, putt, putt, putt, putt. So to put no no change in its

بپوشید، بوم، پوت، پوت، پوت، پوت، پوت، پوت. بنابراین هیچ تغییری در

construction. So let me go down through each of these phrasal verbs. There are many phrasal

ساخت آن وجود ندارد. بنابراین اجازه دهید هر یک از این افعال عبارتی را بررسی کنم. افعال عبارتی زیادی وجود دارد که

verbs you can use with pots, I'm taking probably the the ones that are a little bit trickier,

می‌توانید با گلدان‌ها استفاده کنید، من احتمالاً آن‌هایی را انتخاب می‌کنم که کمی پیچیده‌تر هستند

or the little ones that you might not use so often. And I'll give you an explanation

یا از افعال کوچکی که ممکن است اغلب استفاده نکنید . و من

as to each one. I'll give you some examples. And again, if you have any problems, come

در مورد هر یک به شما توضیح می دهم. من برای شما چند مثال می زنم. و باز هم اگر مشکلی داشتید

back to me, and I'll explain them to you. Okay, so here they are, put something about

به من مراجعه کنید تا برایتان توضیح دهم. خوب، پس اینجا هستند، چیزی را در مورد

or put something around,

یا قرار دادن چیزی در اطراف، قرار دادن

put something across,

چیزی در عرض، کنار گذاشتن

to put aside or put by and use them both in the same way

یا کنار گذاشتن و استفاده از هر دو به یک شکل

to put down to,

برای پایین انداختن،

to put forward,

به جلو انداختن، عقب

put off,

انداختن،

put someone out,

کنار گذاشتن کسی،

put someone through something,

گذاشتن کسی از طریق چیزی،

put together and then finally

کنار هم قرار دادن و سپس در نهایت

put someone up to something, put someone up to something. Okay, so I'm going to go through

کسی را به چیزی نزدیک می کند، کسی را برای چیزی قرار می دهد. خوب، بنابراین من قصد دارم از طریق

each one of them and give you some examples.

هر یک از آنها مرور کنم و چند مثال برای شما ارائه کنم.

So to put something about or around and about and around are the preposition and they're

بنابراین برای قرار دادن چیزی در مورد یا اطراف و در مورد و اطراف حرف اضافه هستند و

exactly the same. Yeah, when we go around in circles, or we go about and circles, it

دقیقاً یکسان هستند. آره، وقتی دایره‌ای می‌چرخیم، یا دور می‌گردیم و دایره می‌کنیم، به

means the same. So to put something about or put something around means perhaps, to

همین معناست. بنابراین، قرار دادن چیزی در مورد یا قرار دادن چیزی در اطراف، شاید به این معنی باشد که

put a rumour about that, you know, or did you hear that? David is getting divorced,

شایعه ای در مورد آن مطرح کنید، می دانید، یا شنیده اید؟ دیوید در حال طلاق است،

you might not know it, you might have heard some gossip. So you put a rumour about now,

شما ممکن است آن را ندانید، ممکن است شایعات زیادی شنیده باشید. بنابراین شما شایعه ای را در مورد اکنون مطرح کرده اید،

it might be malicious, meant to hurt somebody, or you might have done it accidentally, because

ممکن است بدخواهانه باشد، به منظور صدمه زدن به کسی، یا ممکن است به طور تصادفی این کار را انجام داده باشید، زیرا

you got the wrong information. Or as we say in English, the wrong end of the stick. The

اطلاعات اشتباهی دریافت کرده اید. یا همانطور که در انگلیسی می گوییم، انتهای اشتباه چوب.

wrong end of the stick means you you've got something you picked it up wrong. Somebody

انتهای اشتباه چوب به این معنی است که شما چیزی دارید که آن را اشتباه انتخاب کرده اید. یکی به

mentioned something and you You misunderstood it. So you could put something around or put

چیزی اشاره کرد و شما اشتباه متوجه شدید . بنابراین می توانید چیزی را در اطراف خود قرار دهید یا

something about deliberately or you could do it accidentally. It wasn't intentional.

عمداً چیزی در مورد آن قرار دهید یا ممکن است به طور تصادفی آن را انجام دهید. عمدی نبود

Okay, so we put a rumour about or we put a rumour around. Okay, so to put around and

بسیار خوب، پس ما شایعه ای را در مورد آن قرار دادیم یا شایعه ای را مطرح کردیم. بسیار خوب، برای قرار دادن در اطراف و

about. And usually when we're talking about gossip, or rumours, yeah. There's a rumour

در مورد. و معمولاً وقتی در مورد شایعات یا شایعات صحبت می کنیم، بله. شایعه ای

being put about by some people that the internet is going to be closed down. Or there's a rumour

از سوی برخی افراد مبنی بر قطع شدن اینترنت وجود دارد. یا شایعه ای وجود دارد مبنی

has been put around that the country is going to increase the taxation by 50%. Okay, so

بر اینکه کشور مالیات را 50 درصد افزایش می دهد. خوب، پس

people get really, really worried. And of course, when we have all this, these issues

مردم واقعاً، واقعاً نگران می شوند. و البته، وقتی این روزها همه اینها، این مسائل را

with social media these days, it's very easy for us to get information or misinformation

با رسانه های اجتماعی داریم، دریافت اطلاعات یا اطلاعات نادرست

or false information, or as they call it, fake news. So gossip and rumours are easily

یا اطلاعات نادرست یا به قول خودشان اخبار جعلی برای ما بسیار آسان است. بنابراین شایعات و شایعات به راحتی

put around or put about, okay.

مطرح یا مطرح می شوند، بسیار خوب.

Next to put something across? Well, when we want to put across our point where it means

بعد برای قرار دادن چیزی در سراسر؟ خوب، وقتی می‌خواهیم منظورمان را بیان کنیم که بدان معناست که می‌خواهیم

we want people to understand and this very definitely comes in from a business perspective,

مردم بفهمند و این قطعاً از منظر تجاری وارد می‌شود،

when you're at a meeting or you're making a presentation. Or indeed, even if you're

زمانی که شما در یک جلسه هستید یا در حال ارائه ارائه هستید. یا در واقع، حتی اگر

in a classroom environment, you want to put your point across Yeah, or your message across.

در یک محیط کلاس درس هستید، می‌خواهید نظر خود را در مورد بله، یا پیام خود را در میان بگذارید.

So how do we do it?

حالا چطور آن کار را انجام بدهیم؟

So if we're organising the launch of a new product, how do we put across to the people

بنابراین، اگر راه اندازی یک محصول جدید را سازماندهی می کنیم ، چگونه می توانیم به مردم اعلام کنیم

that we want them to buy this product? Well, we have to make it sexy and cool and really

که می خواهیم این محصول را بخرند؟ خوب، ما باید آن را جذاب و باحال و واقعاً

interesting to buy. So we we deliberately form our programme or launching a product

جالب برای خرید کنیم. بنابراین ما عمداً برنامه خود را تشکیل می دهیم یا محصولی را بر

based around that. So to put it across, or if somebody is very angry or annoyed, then

اساس آن راه اندازی می کنیم. بنابراین برای بیان آن، یا اگر کسی بسیار عصبانی یا آزرده است، می‌خواهد

they want to put across the message that you cannot do it. So as a parent, talking to your

این پیام را به شما منتقل کند که شما نمی‌توانید این کار را انجام دهید. بنابراین به عنوان یک والدین، با فرزندان خود صحبت می کنید

children, and you want to tell them the difference between right and wrong. What they can do

و می خواهید تفاوت بین درست و غلط را به آنها بگویید. چه کاری می توانند انجام دهند

and what they cannot do, then it's really important to put your message across in a

و چه کاری را نمی توانند انجام دهند، در این صورت واقعا مهم است که پیام خود را به

very stern way so you put on a stern face. You know, you're not supposed to do that.

شیوه ای بسیار سختگیرانه به دیگران منتقل کنید تا چهره ای سخت گیرانه داشته باشید. می دانی، قرار نیست این کار را بکنی.

You know what it means when you do that. So you speak to them in a stern manner. And hopefully,

وقتی این کار را انجام می دهید، می دانید معنی آن چیست. پس شما با آنها سختگیرانه صحبت می کنید. و امیدواریم

they recognised by your body language or your facial expression that you're a little bit

از زبان بدن یا حالت چهره شما متوجه شوند که شما کمی

annoyed. So you put the message across. Okay. To put across. Good.

آزرده شده اید. بنابراین شما پیام را در سراسر جهان ارسال می کنید. باشه. برای قرار دادن در سراسر. خوب

Ok, next put aside or put by now, as I said these two prepositions aside, and by in this

خوب، بعدی put aside یا put by now، همانطور که گفتم این دو حرف اضافه کنار، و در این

situation exactly the same, usually when we use put aside put by, it means that we are

شرایط دقیقاً به همین صورت است، معمولاً وقتی از put aside put by استفاده می کنیم، به این معنی است که

going to save something, okay? So literally we put it aside. So aside meaning over here

چیزی را ذخیره می کنیم، باشه؟ بنابراین به معنای واقعی کلمه آن را کنار گذاشتیم. بنابراین، معنی را کنار بگذارید،

or put by, with, we put something here, so we can do it physically, okay, so if you've

چیزی را اینجا قرار می دهیم، بنابراین می توانیم آن را به صورت فیزیکی انجام دهیم، بسیار خوب، بنابراین اگر

got a nice chocolate cake, for example, you might not eat at all, hopefully not. And you

مثلاً یک کیک شکلاتی خوب دارید، ممکن است اصلاً نخورید، امیدوارم نخورید. و

put aside some of the cake for later, or you put aside some of the cake to share with the

مقداری از کیک را برای بعد کنار می گذارید یا مقداری از کیک را کنار می گذارید تا با

family. So you put it aside, and then you will enjoy another slice with a cup of coffee

خانواده شریک شوید. بنابراین آن را کنار می گذارید و بعد از ظهر بعد از ظهر از یک برش دیگر با یک فنجان قهوه لذت می برید

later in the afternoon. When we are saving something, perhaps money, we don't physically

. وقتی چیزی را پس‌انداز می‌کنیم، شاید پولی،

take it out of our pocket pocket and put it aside or take it out of a pocket and put it

آن را به صورت فیزیکی از جیبمان بیرون نمی‌آوریم و کنار می‌گذاریم یا از جیب بیرون می‌آوریم و

by okay, but we do save it perhaps in the bank. So we can put aside a little money every

خوب می‌گذاریم، اما شاید آن را در بانک ذخیره می‌کنیم . بنابراین می‌توانیم هر ماه مقدار کمی پول

month to save for a holidays, or we put a little money by every month for what we call

برای پس‌انداز برای تعطیلات کنار بگذاریم، یا هر ماه مقدار کمی پول برای چیزی که

it in English, the rainy day. And the rainy day is when you really need it, some problem

به انگلیسی آن را روز بارانی می‌نامیم، قرار می‌دهیم. و روز بارانی زمانی است که شما واقعاً به آن نیاز دارید، مشکلی پیش

will happen, the washing machine breaks in a few months, and the other car breaks down.

می آید، ماشین لباسشویی در عرض چند ماه خراب می شود و ماشین دیگر خراب می شود.

Whatever happens, you need some money and you are here we go again. But luckily I have

هر اتفاقی بیفتد، شما به مقداری پول نیاز دارید و اینجا هستید، ما دوباره می رویم. اما خوشبختانه

put some money by and therefore it's not going to cause too much of a problem. Okay, so to

مقداری پول گذاشته ام و بنابراین مشکل زیادی ایجاد نخواهد کرد. بسیار خب، پس

put something by us put something aside is to save it for some situation, the rainy day,

گذاشتن چیزی توسط ما کنار گذاشتن چیزی است که آن را برای شرایطی ذخیره کنیم، روز بارانی،

the holiday, whatever it might be the kids education, okay, and we can put aside a little

تعطیلات، هر چه ممکن است تحصیل بچه ها باشد ، خوب، و ما می توانیم کمی کیک را کنار بگذاریم

bit of cake that we can enjoy later on. So physically, we leave it on the table, and

که می توانیم از آن لذت ببریم. بعد ها. بنابراین از نظر فیزیکی، آن را روی میز می گذاریم و

we try not to be tempted to eat it. So put aside and put by.

سعی می کنیم وسوسه نشویم که آن را بخوریم. پس کنار بگذارید و کنار بگذارید.

Next to put down to. Okay, so when we put down to something, it means we believe this

بعدی برای قرار دادن. بسیار خوب، پس وقتی چیزی را نادیده می گیریم، به این معنی است که معتقدیم این

is the reason why something happened. Okay, so this heavy rain, and these these tropical

دلیل اتفاق افتادن آن است. خوب، پس این باران شدید، و این

type, weather effects have been put down to climate change. Okay, so this is what has

نوع گرمسیری، اثرات آب و هوایی به دلیل تغییرات آب و هوایی کاهش یافته است. خوب، پس این چیزی است که

been blamed. So they're blaming the fact that there's so much pollution that blaming the

سرزنش شده است. بنابراین آنها این واقعیت را سرزنش می کنند که آلودگی آنقدر زیاد است که سرزنش این

fact that the ice cap is melting, they're blaming the fact that we haven't done enough

واقعیت است که کلاهک یخ در حال آب شدن است، آنها این واقعیت را سرزنش می کنند که ما به اندازه کافی

to protect the environment. And therefore, these abnormal weather patterns are being

برای محافظت از محیط زیست انجام نداده ایم. و بنابراین، این الگوهای آب و هوای غیرعادی

put down to the whole aspect of climate change. So

به کل جنبه تغییر آب و هوا کاهش می یابد. بنابراین

governments are now saying, 'Oh, we must do more about stopping cars in our streets. Oh,

دولت‌ها اکنون می‌گویند: «اوه، ما باید برای توقف خودروها در خیابان‌هایمان بیشتر تلاش کنیم. اوه،

we must do much more about car pollution.' So they'll push forward the whole issue of

ما باید خیلی بیشتر در مورد آلودگی خودرو انجام دهیم. بنابراین آنها کل موضوع

electric vehicles so that we can avoid hopefully, these sort of patterns happening in the future.

وسایل نقلیه الکتریکی را به جلو خواهند برد تا امیدواریم بتوانیم از این نوع الگوها در آینده جلوگیری کنیم.

So when you want to blame something, or you want to apportion the blame, then you put

بنابراین وقتی می‌خواهید چیزی را سرزنش کنید، یا می‌خواهید تقصیر را تقسیم کنید، آن‌وقت

it down to something, okay. So if the kids are misbehaving, and they are doing things

آن را به چیزی واگذار می‌کنید، خوب. بنابراین اگر بچه‌ها بد رفتار می‌کنند، و کارهایی را انجام می‌دهند

that you you don't want them to do, and you say,

که شما نمی‌خواهید انجام دهند، و شما می‌گویید،

I just put it down to excitement, you know, they're getting ready for the holidays. We've

من فقط هیجان را پایین می‌آورم، می‌دانید، آنها برای تعطیلات آماده می‌شوند. ما

been planning this and they're a little bit bored at home. So I just put it down to normal

این را برنامه ریزی کرده ایم و آنها در خانه کمی حوصله دارند. بنابراین من فقط آن را به

children excitement, and as soon as we get to wherever we're going, there'll be fine

هیجان عادی کودکان می سپارم، و به محض اینکه به هر کجا که می رویم رسیدیم، خوب است

to put down to. Okay,

که آن را کنار بگذاریم. بسیار خوب،

to put forward. Well, when we put forward something, it often is, by way of a suggestion.

برای مطرح کردن. خوب، وقتی چیزی را مطرح می کنیم ، اغلب از طریق یک پیشنهاد است.

Okay, could I put forward a suggestion? So this is something you might ask at a meeting.

باشه، میتونم یه پیشنهاد بدم؟ بنابراین این چیزی است که ممکن است در یک جلسه بپرسید. آیا می خواهید

Would you mind if I put forward some ideas? Meaning, would you mind if I give you some

ایده هایی را مطرح کنم؟ به این معنی، آیا می‌خواهید ایده‌هایی به شما بدهم

ideas that might help so a business perspective or something you're planning, you would like

که ممکن است به دیدگاه تجاری یا چیزی که در حال برنامه‌ریزی آن هستید کمک کند، می‌خواهید

to put forward your own ideas, so you'd like people to think about them, you'd like people

ایده‌های خود را مطرح کنید، بنابراین دوست دارید مردم درباره آنها فکر کنند، شما می‌خواهید مردم

to consider them. And you'd like people, hopefully, to accept that these ideas are good. So you

آنها را در نظر بگیرند. و مایلید که مردم بپذیرند که این ایده ها خوب هستند. بنابراین شما

put forward your ideas. Now, you might do it in a note, you might do it in an email.

ایده های خود را مطرح می کنید. اکنون، ممکن است این کار را در یک یادداشت انجام دهید، ممکن است آن را در یک ایمیل انجام دهید.

So you tell your, your boss or your colleagues will look, I'll think about it, I'll go back

بنابراین شما به خودتان بگویید، رئیستان یا همکارانتان نگاه می کنند، من در مورد آن فکر می کنم،

to my desk, it'll take me a day or so but I'd put forward my suggestions or put forward

به میز کارم برمی گردم، یک روز یا بیشتر طول می کشد، اما پیشنهاداتم را مطرح می کنم یا پیشنهادات

my ideas in a document in an email and as circulated to everybody, copy the boss, whatever

خود را مطرح می کنم. ایده ها در یک سند در یک ایمیل و همانطور که برای همه منتشر می شود، رئیس را کپی کنید، هر کاری که

you have to do, okay.

باید انجام دهید، بسیار خوب.

Put off when when we put off something we postponed. So, the the match has been put

وقتی کاری را که به تعویق انداختیم به تعویق بیندازیم . بنابراین، این مسابقه

off for a couple of weeks due to COVID. Okay, so classic situation at the moment that sporting

برای چند هفته به دلیل کووید به تعویق افتاده است. بسیار خوب، در حال حاضر وضعیت کلاسیک است که

events around the world are being cancelled or postponed for a period of time because

رویدادهای ورزشی در سراسر جهان به دلیل وضعیت کووید برای مدتی لغو یا به تعویق می‌افتد

of the COVID situation. So the match next week has been put off until the following

. بنابراین بازی هفته آینده به هفته بعد موکول شد

week. Okay, or the game that was scheduled for today has been put off until tomorrow

. باشه یا بازی که قرار بود امروز باشه

due to heavy rain and the pitch has been waterlogged. So they have to wait until the pitch dries.

به خاطر بارندگی شدید به فردا موکول شده و زمین پر آب شده. بنابراین آنها باید منتظر بمانند تا زمین خشک شود.

But the match will go ahead, but it's just been postponed by several hours or several

اما مسابقه برگزار خواهد شد، اما فقط چند ساعت یا چند روز به تعویق افتاده است،

days so it has been put off.

بنابراین به تعویق افتاده است.

Another way we can use put off is when we When we don't like something, or we are not

راه دیگری که می‌توانیم از آن استفاده کنیم این است که وقتی چیزی را دوست نداریم، یا

so sure, okay, so we could be put off travelling abroad, because of the extra cost of getting

مطمئن نیستیم، خوب است، بنابراین می‌توانیم سفر به خارج از کشور را به تعویق بیندازیم، به دلیل هزینه اضافی انجام

these PCR tests and other tests that we have to get so off, I don't really want to travel

این آزمایش‌های PCR و آزمایش‌های دیگر ما باید خیلی پیاده شویم، من واقعاً نمی خواهم سفر کنم

and like to go on holidays. But the cost, the additional cost has put me off, it's meant

و دوست دارم به تعطیلات بروم. اما هزینه، هزینه اضافی من را از کار انداخته است، به این معنی است

that I'm thinking twice about whether I will travel at all. So I really don't feel like

که من دوبار به این فکر می کنم که آیا اصلاً سفر خواهم کرد یا خیر. بنابراین من واقعاً تمایلی به

spending another 150 Euro, those extra costs, those extra charges, those extra delays, have

خرج کردن 150 یورو دیگر ندارم، آن هزینه‌های اضافی، آن هزینه‌های اضافی، آن تأخیرهای اضافی،

really put me off. So I don't feel like travelling, or a bad taste or a bad smell might put you

واقعاً مرا از کار انداخته است. بنابراین من حوصله سفر ندارم، یا طعم بد یا بوی بد ممکن است شما را

off. So you go into a restaurant and you see some nice food and you're feeling a little

ناراحت کند. بنابراین به یک رستوران می روید و غذای خوبی می بینید و کمی احساس

bit hungry. When you walk into the restaurant. You get a strange smell or a bad odour. And

گرسنگی می کنید. وقتی وارد رستوران می شوید. بوی عجیب یا بوی بدی دریافت می کنید. و

we'll put you off eating immediately. Okay, so your friend says, Well, what would you

فوراً شما را از خوردن منصرف می کنیم. خوب، پس دوست شما می گوید، خوب، چه چیزی را می

like to audit? Oh no, I don't really feel so comfortable here. That smell has put me

خواهید ممیزی کنید؟ اوه نه، من واقعا اینجا احساس راحتی نمی کنم. این بو من را از

off my lunch and my dinner or my appetite. So not you go ahead, I just have a coffee

ناهار و شام یا اشتهایم دور کرده است. بنابراین شما ادامه دهید، من فقط یک قهوه

or have a small snack, but I don't really feel like eating eating at the moment. So

یا یک میان وعده کوچک می خورم، اما در حال حاضر واقعاً حوصله غذا خوردن ندارم. بنابراین

that experience or that smell or that taste has really put me off.

آن تجربه یا آن بو یا آن مزه واقعاً مرا ناامید کرده است.

Okay, now we can be also put off somebody by some action or something about them some

خوب، حالا می‌توانیم کسی را با رفتار یا

mannerism that you you don't like, yeah, so somebody is a little bit arrogant, it might

رفتاری که شما دوست ندارید، منصرف کنید، بله، بنابراین یک نفر کمی مغرور است، ممکن است

put you off that person. Okay, so

شما را از آن شخص دور کند. خوب، پس

Oh, I don't really like him. His manner has put me off. You know, I, I thought he was

اوه، من او را واقعا دوست ندارم. رفتارش من را ناامید کرده است. میدونی، من فکر میکردم حالش

okay. And, you know, when I spoke to him, the first time wasn't so bad. But the more

خوبه و، می دانید، وقتی با او صحبت کردم، اولین بار آنقدرها هم بد نبود. اما هر چه بیشتر

I got to know him, the more I dislike him. So I've really been put off by his actions

او را می شناختم، بیشتر از او بدم می آمد. بنابراین من واقعاً از اعمال

or his mannerisms, or the way he talks or the way he he acts. Okay, so to put off.

یا رفتارهای او، یا نحوه صحبت کردن یا رفتارش ناامید شده ام. خوب، پس برای به تعویق انداختن.

Next, we have to put someone out, but we could literally pick somebody up, if we could put

بعد، ما باید یک نفر را بیرون کنیم، اما به معنای واقعی کلمه می‌توانیم یک نفر را برداریم، اگر بتوانیم

them out the door, that would be one way of doing it sort of one of the children is misbehaving,

او را از در بیرون بگذاریم، این یکی از راه‌های انجام آن است که یکی از بچه‌ها بدرفتاری است،

you put them out of the room. So you pick them up, or you take them by the hand, you

شما او را از اتاق بیرون کنید. . بنابراین شما آنها را برمی دارید ، یا آنها را با دست می گیرید،

put them out, or you might put the cat out or the dog out into the garden, so they can

آنها را بیرون می آورید، یا ممکن است گربه یا سگ را در باغ بیرون بیاورید، تا آنها بتوانند کاری را که

do what cats and dogs do. Okay, so you've, you've put them out. So that's a very literal

گربه ها و سگ ها انجام می دهند انجام دهند. بسیار خوب، پس شما آنها را کنار گذاشته اید. بنابراین این یک

meaning of it. But if we want to use it in another way, when we can say, to put someone

معنای تحت اللفظی آن است. اما اگر بخواهیم به گونه‌ای دیگر از آن استفاده کنیم، وقتی می‌توانیم بگوییم، کنار گذاشتن یک نفر

out means to disturb them, or to, in some way interfere with what they were doing, okay?

به معنای مزاحمت برای او یا به نوعی مداخله در کاری است که انجام می‌داد، خوب است؟

So when you put someone out, it means temporarily or for a period of time, you might feel that

بنابراین وقتی کسی را بیرون می‌کنید، به این معنی است که به‌طور موقت یا برای مدتی، ممکن است احساس کنید که

you're disturbing them from something else that they are doing. Okay, so your boss might

او را از کار دیگری که انجام می‌دهد مزاحم می‌کنید. خوب، پس ممکن است رئیستان از

ask you to prepare some document for an important meeting. And you say, okay, look, I'm a bit

شما بخواهد که برای یک جلسه مهم سندی تهیه کنید . و شما می گویید، خوب، نگاه کنید، من

busy at the moment. And but I'll get it done. When is the deadline? And he says, Oh, it's

در حال حاضر کمی سرم شلوغ است. و اما من آن را انجام خواهم داد. آخرین مهلت کی هست؟ و او می گوید، اوه،

next week, I hope we won't put you out. I have... Well, no, no, I'll finish what I'm

هفته آینده است، امیدوارم شما را بیرون ندهیم. من دارم... خوب نه، نه، کارم را تمام می کنم

doing. It'll just take me a few hours, and then I'll get started on that. It won't disturb

. فقط چند ساعت طول می کشد، و سپس آن را شروع می کنم.

me at all. So to put someone out

اصلا مزاحمم نمیشه بنابراین به بیرون انداختن کسی

Put someone through something. So when we put someone through something, it's usually

کسی را از طریق چیزی کنار بگذارید. بنابراین وقتی کسی را با چیزی روبرو می کنیم، معمولاً به

means something difficult. Okay. So the illness puts you through some difficult times. So

معنای چیزی دشوار است. باشه. بنابراین این بیماری شما را در شرایط سختی قرار می دهد. بنابراین

you're, you didn't feel well, at the beginning, you had to get some treatment yet some medication.

، شما احساس خوبی نداشتید، در ابتدا، باید مقداری درمان و در عین حال مقداری دارو دریافت می کردید.

So it really puts you through a difficult situation, physically and mentally because

بنابراین واقعاً شما را از نظر جسمی و روحی به

of the illness. Okay. So if there are changes that take place in our life, that can be another

دلیل بیماری در شرایط سختی قرار می دهد. باشه. بنابراین، اگر تغییراتی در زندگی ما اتفاق بیفتد، می‌تواند موقعیت دیگری باشد،

situation when someone is put through something, okay, so let's say the company you work for

زمانی که کسی دچار مشکلی می‌شود، بسیار خوب، بنابراین فرض کنید شرکتی که در آن کار می‌کنید

has decided to relocate. They're going to relocate somewhere in the suburb, because

تصمیم به نقل مکان گرفته است. آنها قصد دارند به جایی در حومه شهر نقل مکان کنند، زیرا

the price of office space is much cheaper there. So they send a memo round to the staff

قیمت فضای اداری در آنجا بسیار ارزان تر است . بنابراین آنها یک دور یادداشت برای کارکنان ارسال می کنند

to advise people that, you know, as in from the first of January next year, we're going

تا به مردم توصیه کنند که از اول ژانویه سال آینده، ما قرار است

to relocate to the suburbs. And we are really, really sorry and apologetic for having to

به حومه شهر نقل مکان کنیم. و ما واقعاً متأسفیم و پوزش می طلبیم که مجبور شدیم

put you through this, okay? We're apologetic for having to put you through this. But it's

شما را از پس این مشکل برگردانیم، باشه؟ ما از اینکه مجبور شدیم شما را در این مورد قرار دهیم عذرخواهی می کنیم. اما این

something that we have to do to save costs. The alternative is that we stay in our city

کاری است که ما باید انجام دهیم تا در هزینه ها صرفه جویی کنیم. گزینه جایگزین این است که ما در دفاتر مرکز شهر خود بمانیم

centre offices, but then we'd have to reduce the workforce. So we have a choice. We hate

، اما پس از آن باید نیروی کار را کاهش دهیم. بنابراین ما یک انتخاب داریم. ما متنفریم

to put you through it, but we think it's something that you will understand is in the best interests

که شما را با آن کنار بگذاریم، اما فکر می کنیم این چیزی است که شما متوجه خواهید شد که به نفع

of everybody. So to put someone through something is some change that perhaps they won't like.

همه است. بنابراین واداشتن کسی به چیزی تغییری است که شاید او آن را دوست نداشته باشد.

Perhaps it will take a while for them to adjust to, but it's something they have to do so

شاید مدتی طول بکشد تا آنها با آن سازگار شوند، اما این کاری است که آنها باید این کار را انجام دهند

to put them through it.

تا از پس آن برآیند.

Okay, there's an expression in English to put you through the mill. Now, a mill is one

بسیار خوب، یک عبارت به زبان انگلیسی وجود دارد که شما را از راه حل مشکل در می آورد. حالا، آسیاب یکی

of these windmills so when you put someone through the mill, it's a really difficult

از این آسیاب‌های بادی است، بنابراین وقتی کسی را در آسیاب می‌گذارید، شرایط واقعاً سختی است

situation. Or I've been through the mill I've been put through the mill by my, my boss,

. یا من از طریق آسیاب از طریق آسیاب توسط من، رئیسم،

I've been put through the mill by my ex husband or ex wife, or there's a bad breakup in a

من از طریق آسیاب توسط شوهر یا همسر سابق من از طریق آسیاب شده ام از طریق آسیاب شده ام توسط شوهر یا همسر سابقم، یا یک جدایی بد در یک

marriage. So we can use it in that context. Again, it's not something you wanted to go

ازدواج وجود دارد. بنابراین ما می توانیم آن را در آن زمینه استفاده کنیم. باز هم، این چیزی نیست که شما بخواهید از آن

through. But you did go through it. So you have been put through something very, very

عبور کنید. اما تو از آن عبور کردی بنابراین شما با یک چیز بسیار بسیار

difficult. Okay,

دشوار روبرو شده اید. باشه

put together. When we want to put something together. We join us. Yeah, so we're building

جمع کن وقتی می خواهیم چیزی را کنار هم بگذاریم. ما به ما می پیوندیم. بله، پس ما داریم

Lego, we put this together with this, this together with that, and yeah, we build up

لگو می‌سازیم، این را با این، این را با آن کنار هم قرار می‌دهیم، و بله، ما

the Lego, we've all done it with our kids. And some people actually enjoy doing it even

لگو را می‌سازیم، همه ما این کار را با بچه‌هایمان انجام داده‌ایم. و برخی از مردم در واقع از انجام آن لذت می برند حتی

with if they don't have kids. So to put something together, is to build it or connected, okay,

اگر بچه نداشته باشند. بنابراین، کنار هم قرار دادن چیزی ، ساختن یا وصل کردن آن است، خوب،

we can put together a presentation, we can put together a slideshow, we can put together

ما می‌توانیم ارائه‌ای را با هم قرار دهیم، می‌توانیم یک نمایش اسلاید را با هم قرار دهیم، می‌توانیم

videos as I do with you on a regular basis, I put them together bit by bit and build up,

ویدیوها را مانند من با شما به طور منظم جمع آوری کنیم. کمی و بسازید،

okay, so when we want to put things together, we physically glue them, we get a bit of glue,

خوب، پس وقتی می‌خواهیم چیزها را کنار هم بچینیم، آنها را به صورت فیزیکی می‌چسبانیم، کمی چسب می‌گیریم،

put this, this and then we stick them together to put together or we can put together a presentation,

این را بگذارید، این را بگذارید و سپس آنها را به هم بچسبانیم تا کنار هم قرار گیرند یا می‌توانیم ارائه‌ای را کنار هم بگذاریم،

okay? Or he's put together a really wonderful meal. Yeah, so he's prepared, this is prepared

بسیار خوب ? یا او یک غذای واقعا فوق العاده درست کرده است . بله، پس او آماده است، این آماده است

that he's got the best of wine. So if you get an invitation to his home, he always puts

که او بهترین شراب را دارد. بنابراین اگر دعوت نامه ای به خانه او دریافت کردید، او همیشه

together a wonderful celebration of a wonderful presentation of food, okay, put together.

یک جشن فوق العاده از ارائه غذای فوق العاده ترتیب می دهد، خوب، کنار هم قرار دهید.

And then finally, we want to put someone up to something, okay. And when we put someone

و در نهایت، می‌خواهیم کسی را به کاری واداریم، باشه. و وقتی کسی را

up to something, it means we persuade them to do something, perhaps that they didn't

به کاری وادار می کنیم، به این معنی است که او را متقاعد می کنیم که کاری را انجام دهد، شاید که او نمی

want to do. Maybe it's a little bit cheeky. And so somebody might say, oh, Who put you

خواست انجام دهد. شاید کمی گستاخ باشد. و بنابراین ممکن است کسی بگوید، اوه، چه کسی شما را

up to that? Okay, so, example, a good example would be the kids. Okay, so one of the kids

به این کار واداشت؟ خوب، به عنوان مثال، یک مثال خوب می تواند بچه ها باشد. خوب، پس یکی از بچه ها

tries to play a trick on you. So they put a bucket of water or something above the door.

سعی می کند با شما حقه بازی کند. بنابراین یک سطل آب یا چیزی بالای در می گذارند.

So when you open the door, the water falls down on top of you. And everybody laughs except

بنابراین وقتی در را باز می کنید، آب روی شما می افتد. و همه می خندند جز

you, of course, because you're very, very wet, but the kids are laughing. And then you

تو، البته، چون تو خیلی خیس هستی، اما بچه ها می خندند. و بعد می

say, who did this? Who did this? Yeah. And so little Johnny comes forward and says, I

گویید چه کسی این کار را کرده است؟ چه کسی این کار را کرد؟ آره و جانی کوچولو جلو می آید و می گوید، من این کار را

did it. I did it. And mother said, Well, you couldn't have thought of that, yourself. Who

کردم. من انجام دادم. و مادر گفت: خوب، خودت نمی توانستی به آن فکر کنی. چه کسی

put you up to this? Meaning who persuaded you that it was a good idea to do it, and

شما را در این مورد قرار داده است؟ یعنی چه کسی شما را متقاعد کرد که انجام آن ایده خوبی است و

Johnny says, oh, Jennifer, she told me that I should do it. And it would be very funny.

جانی می گوید، اوه جنیفر، او به من گفت که باید این کار را انجام دهم. و بسیار خنده دار خواهد بود.

So somebody puts somebody up to something, okay. So to put somebody or someone up to

بنابراین، کسی کسی را به چیزی وادار می کند، خوب. بنابراین واداشتن کسی یا کسی به

something means to persuade them against their will, or to get them to do something that

کاری به معنای متقاعد کردن آنها بر خلاف میلش است، یا مجبور کردن آنها به انجام کاری که

you don't want to do, but you want them to do it, put somebody up to it.

شما نمی خواهید انجام دهید، اما شما می خواهید آنها آن کار را انجام دهند، کسی را مجبور به انجام آن کنید.

Okay, so let me run through those again. Put something about or put something around and

خوب، پس اجازه دهید دوباره آنها را بررسی کنم. چیزی را در مورد یا چیزی در اطراف و در

about and around exactly the same preposition. Put something across yet to get your point

مورد و اطراف دقیقاً همان حرف اضافه قرار دهید. هنوز چیزی را مطرح کنید تا منظورتان را متوجه شوید

across, put aside or put by means to save perhaps, put down to to blame or to describe

، کنار بگذارید یا به وسیله وسایلی برای صرفه جویی درآورید، سرزنش کنید یا توصیف کنید

or accept how something happened. To put forward means to suggest something to put off to postpone

یا بپذیرید که چگونه اتفاقی افتاده است. مطرح کردن به معنای پیشنهاد چیزی برای به تعویق انداختن

or cancel. Put someone out means to inconvenience them in some way perhaps, to put someone through

یا لغو کردن است. کنار گذاشتن کسی به معنای آزار دادن اوست، شاید، قرار دادن کسی در

something means give them a difficult time that really they you didn't want to do but

کاری به این معناست که به او زمان سختی بدهی که واقعاً نمی‌خواستی انجامش بدهی، اما

you had no choice. Put together to build up connect. And put someone up something means

چاره‌ای نداشتی. برای ایجاد اتصال کنار هم قرار دهید . و قرار دادن کسی چیزی به معنای

to persuade them to do something that they didn't really or shouldn't have, have done.

متقاعد کردن او برای انجام کاری است که واقعاً یا نباید انجام می داد.

Okay, so all of these are phrasal verbs with put there are many, many more, some very,

بسیار خوب، پس همه اینها افعال عبارتی هستند که قرار دادن آنها بسیار زیاد است، برخی از آنها بسیار بسیار

very simple ones. These are some that are a little bit more difficult. Hopefully, you've

ساده هستند. اینها مواردی هستند که کمی دشوارتر هستند. امیدوارم که

understood those. And don't forget to subscribe to my channel. And as always, you can listen

آنها را درک کرده باشید. و فراموش نکنید که در کانال من عضو شوید. و مثل همیشه، می توانید

to me on the podcast, and you'll get me on www.englishlessonviaskype.com. And if there's

به من در پادکست گوش دهید، و من را در www.englishlessonviaskype.com دریافت خواهید کرد . و اگر

anybody you think would benefit from these or would enjoy them and give them the contact

کسی هست که فکر می‌کنید از اینها سود می‌برد یا از آنها لذت می‌برد و جزئیات تماس را به آنها می‌دهد،

details, the more the merrier. And I'm delighted to see you and as always join me against

بهتر است. و من از دیدن شما خوشحالم و مثل همیشه در برابر من به من می پیوندم