MUST KNOW Collocations with GIVE used in English speaking

Hi there, this is Harry with advanced  English lessons with Harry and welcome back.

سلام، این هری است با درس های پیشرفته انگلیسی با هری و خوش آمدید.

So this is where we try to help you to get a  better understanding of the English language.  

بنابراین اینجاست که ما سعی می‌کنیم به شما کمک کنیم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

Help you with your conversational skills, business  English, proficiency exams, if you're preparing  

در مهارت‌های مکالمه، انگلیسی تجاری، آزمون‌های مهارت، اگر

for those, even job interviews. Expressions,  phrasal verbs, vocabulary, whatever it takes.

برای آن‌ها آماده می‌شوید، حتی مصاحبه‌های شغلی، به شما کمک می‌کند. عبارات، افعال عبارتی، واژگان، هر آنچه که لازم باشد.

And is, in this particular advanced English  lesson, we're looking at the verb give, okay.

و آیا در این درس پیشرفته انگلیسی خاص ، ما به فعل give, okay نگاه می کنیم.

And before we get on to that, as always, if you  do like this particular lesson, and please like  

و قبل از اینکه به آن بپردازیم، مثل همیشه، اگر این درس خاص را دوست دارید، و لطفاً

the video, and if you could also subscribe to the  channel, I would really, really appreciate it.

ویدیو را لایک کنید، و اگر می‌توانید در کانال نیز مشترک شوید، واقعاً از آن متشکرم.

So as I said, in this advanced English lesson,  we're looking at collocations with the verb  

بنابراین همانطور که گفتم، در این درس پیشرفته انگلیسی، ما به دنبال هم‌سازی‌هایی با فعل

"give." And give is one of the easiest,  and most frequently used verbs. Give this,  

"give" هستیم. و give یکی از آسان‌ترین و پرکاربردترین افعال است. این را بده،

give that. And I'm going to give you some  information that will help you. So we're looking  

آن را بده. و من اطلاعاتی را به شما می‌دهم که به شما کمک می‌کند. بنابراین، ما به دنبال

at collocations with give. Unusually today I have  14 in the list. So there's quite a lot of them,  

هم‌سازی‌ها هستیم. به طور غیرمعمول امروز 14 مورد در لیست دارم. بنابراین تعداد زیادی از آنها وجود دارد،

so I'm going to go through them, and then  I'm going to give you a situation when you  

بنابراین من آنها را مرور می کنم، و سپس موقعیتی را به شما می دهم که

can use them. So there'll be plenty of  opportunities for you to practice, okay.

بتوانید از آنها استفاده کنید. بنابراین، فرصت‌های زیادی برای تمرین وجود خواهد داشت، بسیار خوب.

So here they are, as, as I said  14. To give it some thought.  

بنابراین، همانطور که گفتم، اینجا هستند .

Give an example. Give somebody a  call. Give a hand. Give a speech.  

مثال زدن. با کسی تماس بگیرید. یک دست بده سخنرانی کنید.

Give notice. Give an opinion. Give an  answer. Give evidence. Give priority. To  

اخطار بده نظر بده پاسخ دهید. مدرک بده اولویت بدهید. برای

give information. Give a description. Give credit.  And then finally, give a performance. Okay?

دادن اطلاعات. توضیح بدید اعتبار بدهید. و سپس در نهایت، یک اجرا ارائه دهید. باشه؟

So all collocations advanced English collocations  with that verb "give," to give. Okay, so I'll go  

بنابراین همه هم‌آهنگی‌ها هم‌آهنگ‌های انگلیسی پیشرفته را با فعل «give» به دادن می‌دهند. بسیار خوب، پس

through them now. And I'm going to give you an  example, or situation when you can use them.

اکنون آنها را بررسی می کنم. و من یک مثال یا موقعیتی برای شما می‌آورم که می‌توانید از آنها استفاده کنید.

So the first one is, give it some thought. Well,  this is very well-used phrase. You would use  

بنابراین اولین مورد این است که کمی فکر کنید. خب، این عبارت بسیار پر استفاده است.

this all the time, when somebody wants us to do  something, or somebody has made a suggestion,  

وقتی کسی از ما می‌خواهد کاری انجام دهیم، یا کسی پیشنهادی داده است،

or they're asking you a particular situation.  So you don't want to give an immediate answer.

یا از شما وضعیت خاصی را می‌پرسد، همیشه از این استفاده می‌کنید. بنابراین شما نمی خواهید فوراً پاسخ دهید.

Or perhaps you're trying to find a way out of it.  So you might just simply say, I'll give it some  

یا شاید شما در حال تلاش برای یافتن راهی برای خروج از آن هستید. بنابراین ممکن است به سادگی بگویید، من کمی فکر می کنم

thought, and I will get back to you. So somebody's  suggestion, some change to some procedure in the  

، و من به شما پاسخ خواهم داد. بنابراین، پیشنهاد یک نفر ، تغییر به رویه‌ای در

office, Okay, leave it with me, I'll give  it some thought. And I'll get back to you.

دفتر، بسیار خوب، آن را به من بسپارید، من به آن فکر می‌کنم. و من به شما باز خواهم گشت

Or the kids want to do something for the holidays,  they don't want to go to the normal place you go.  

یا بچه ها می خواهند برای تعطیلات کاری انجام دهند، نمی خواهند به مکان عادی که شما می روید بروند.

And you say, well, oh, look, we like going there.  And it's, it's easy just to pack up and go,  

و تو می گویی، خوب، اوه، ببین، ما دوست داریم به آنجا برویم. و این است، جمع کردن وسایل و رفتن آسان است،

we know what we're doing. But I hear you, I'll  give it some thought. And I'll get back to you.

ما می دانیم داریم چه کار می کنیم. اما می شنوم، کمی فکر می کنم. و من به شما باز خواهم گشت

Okay, so when you give it some thought, you're  going to dwell on it for a little while,  

بسیار خوب، پس وقتی کمی به آن فکر می‌کنید، برای مدتی روی آن تمرکز می‌کنید،

and then consider and give it  your considered opinion. Okay.

و سپس نظر خود را در نظر می‌گیرید و به آن می‌دهید . باشه.

To give an example. Well, every  time we make a presentation,  

برای مثال زدن. خوب، هر بار که ارائه‌ای انجام می‌دهیم،

every time we're meeting with a customer,  every time we're trying to sell something,  

هر بار که با یک مشتری ملاقات می‌کنیم، هر بار که سعی می‌کنیم چیزی را بفروشیم،

we always give an example, because giving examples  is the easiest way for people to understand.

همیشه مثال می‌زنیم، زیرا ارائه مثال ساده‌ترین راه برای درک مردم است.

It works for me, when I'm giving the lessons  I always give examples, and these examples  

برای من کار می کند، وقتی درس می دهم همیشه مثال می زنم و این مثال ها به

will show you how to use it. So when you give an  example, then you understand it a lot, lot better.

شما نشان می دهد که چگونه از آن استفاده کنید. بنابراین وقتی مثالی می‌زنید، آن را خیلی بهتر می‌فهمید.

So let me give you an example. Meaning let me give  you a situation. And you can see how it works.

بنابراین اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. به این معنی که اجازه دهید یک موقعیت به شما بدهم. و می توانید ببینید که چگونه کار می کند. به

Give somebody a call. Well, you know, we  always give somebody a call. We are always  

کسی زنگ بزن خوب، می دانید، ما همیشه با کسی تماس می گیریم. ما همیشه

calling people on a mobile phone. But that  would be a time I'll give you a phone call.

با تلفن همراه با مردم تماس می‌گیریم. اما این زمانی است که با شما تماس تلفنی می‌گیرم.

But now it's just give you a call because  we'll just press a button on our mobile phones,  

اما اکنون فقط با شما تماس می‌گیریم زیرا ما فقط دکمه‌ای را روی تلفن همراه خود فشار می‌دهیم،

and we'll ring our partners to tell  them we're going to be late home.

و به شرکای خود زنگ می‌زنیم تا به آنها بگوییم که دیر به خانه می‌رسیم. به

Will ring our kids to see how  they're getting on in college.

بچه‌هایمان زنگ می‌زنند تا ببینند در دانشگاه چطور پیش می‌روند.

We will ring our parents to see is there anything  that they need? So to give somebody a call.

ما به والدین خود زنگ می زنیم تا ببینیم آیا چیزی به آن نیاز دارند؟ بنابراین برای اینکه به کسی زنگ بزنم.

Or indeed you come back from your lunch, and  there's a note, there's an email from somebody  

یا واقعاً از ناهار برمی‌گردید، و یک یادداشت وجود دارد، یک ایمیل از کسی   وجود دارد

who took a call when you were at lunch and  say, Could you give Mike a call? Could you  

که هنگام ناهار با شما تماس گرفته است و  می‌گوید ، آیا می‌توانید با مایک تماس بگیرید؟ آیا می‌توانید با

give Tommy a call? Okay, so you reminding you  to ring them because they were looking for you.

تامی تماس بگیرید؟ بسیار خوب، پس به شما یادآوری می‌کنید که به آن‌ها زنگ بزنید زیرا آنها به دنبال شما بودند.

To give a hand or give somebody a hand. So  would you like me to give you a hand? As  

دست دادن یا دست دادن به کسی. بنابراین، دوست دارید من به شما دستی بدهم؟ به عنوان

a question, meaning would you like me to help you?

یک سؤال، یعنی می‌خواهید به شما کمک کنم؟

Can I give you a hand? When you offer  to help somebody to do something.

می توانم به شما کمک کنم؟ وقتی برای انجام کاری به کسی کمک می‌کنید.

Or perhaps you'd go and give  your grandma a hand to bring  

یا شاید شما می‌روید و به مادربزرگتان دست می‌دهید تا

in the dishes and we can set the table for dinner?

ظرف‌ها را بیاورد و ما می‌توانیم میز شام را بچینیم؟

Or go out in the garden and give you a  grandad a hand to dig up the vegetables, okay.

یا به باغ بروید و دستی به پدربزرگتان بدهید تا سبزیجات را بیرون بیاورد، خوب.

So to give a hand means to  help somebody to do something.

بنابراین دست دادن به معنای کمک به کسی برای انجام کاری است.

Give a speech. Well, how many of you  have had to give a speech? There are  

سخنرانی کنید. خوب، چند نفر از شما مجبور به سخنرانی بوده اید؟

many situations when you will have to  give a speech during your lifetime.

موقعیت‌های زیادی وجود دارد که مجبور می‌شوید در طول زندگی‌تان سخنرانی کنید.

Perhaps when you get married,  you'll have to give a speech.

شاید وقتی ازدواج کردید، مجبور شوید سخنرانی کنید.

Perhaps when it's your children's  21st party, you have to give a speech.

شاید وقتی بیست و یکمین مهمانی فرزندانتان است، باید سخنرانی کنید.

Or some special birthday when you are obliged or  required or people rely on you to give a speech.

یا تولدی خاص در زمانی که شما موظف یا مورد نیاز هستید یا مردم برای سخنرانی به شما متکی هستند.

Perhaps in the office, when  you're making a presentation  

شاید در دفتر، زمانی که

to somebody retiring, you'd have to give a speech.

برای شخصی در حال بازنشستگی ارائه می‌کنید، مجبور شوید سخنرانی کنید. به

I remember when I had to make my first  speech, and I had to give a speech. Wow,  

یاد می‌آورم زمانی که باید اولین سخنرانی‌ام را انجام می‌دادم و باید سخنرانی می‌کردم. عجب

it was a disaster. But to give a speech  means to make a speech to stand up and  

فاجعه ای بود. اما ایراد سخنرانی به معنای سخنرانی برای ایستادن و

present yourself to other people or to thank  people for coming to open a particular event.  

ارائه خود به افراد دیگر یا تشکر از افرادی است که برای افتتاح یک رویداد خاص آمده اند.

All examples of when you have to give a  speech to stand up and say a few words.

همه نمونه‌هایی از زمانی که باید برای بلند شدن و گفتن چند کلمه سخنرانی کنید.

Give notice. Well, when we give notice,  we often complete it with the expression  

اخطار بده خوب، وقتی اخطار می‌دهیم، اغلب آن را با این عبارت تکمیل می‌کنیم

"to give notice to quit" means to  hand in your notice at work. Okay.

. باشه.

I'm going to tell the boss tomorrow, I'm going to  hand in my notice, I'm going to give my notice to  

من فردا به رئیس می‌گویم، اخطارم را تحویل می‌دهم، اخطارم را برای

quit. So you have to work two weeks or three  weeks or two months or three months. It's part  

استعفا می‌دهم. بنابراین باید دو هفته یا سه هفته یا دو ماه یا سه ماه کار کنید.

of your contract if you want to leave, but you  have to officially inform him. So you give him  

اگر می‌خواهید ترک کنید، بخشی از قرارداد شماست، اما باید به‌طور رسمی به او اطلاع دهید. بنابراین به او

notice that you intend leaving the job on the  first of October or the first of November, okay?

اطلاع می‌دهید که می‌خواهید کار را در اول اکتبر یا اول نوامبر ترک کنید، خوب؟

You can also give notice to quit, where you are  renting an apartment. So you write and inform the  

همچنین می‌توانید در جایی که آپارتمانی اجاره می‌کنید، اخطار بدهید. بنابراین می‌نویسید و به

landlord or the agent for the landlord that  you will be no longer interested in renting  

صاحبخانه یا نماینده صاحبخانه اطلاع می‌دهید که از اول دسامبر دیگر علاقه‌ای به اجاره آپارتمان نخواهید داشت

the apartment from the first of December because  you move into another city or you found another  

زیرا به شهر دیگری نقل مکان می‌کنید یا آپارتمان دیگری پیدا کرده‌اید،

apartment so you give notice to quit. Okay, so to  give notice to quit something to end something.

بنابراین اخطار می‌دهید که آن را ترک کنید. بسیار خوب، برای اطلاع دادن به ترک کاری برای پایان دادن به چیزی.

To give an opinion. Oh well, people like  giving opinions. I always like giving opinions,  

نظر دادن. خوب، مردم دوست دارند نظر بدهند. من همیشه دوست دارم نظر بدهم،

but not a lot of people like  listening to opinions. Okay,  

اما خیلی از مردم دوست ندارند به نظرات گوش کنند. خوب،

so when you want to give an opinion, you  want to tell somebody what you think?

پس وقتی می‌خواهید نظر بدهید، می‌خواهید به کسی بگویید چه فکر می‌کنید؟

Well, if you want my opinion.... Well,  if you want to listen to me for a minute,  

خوب، اگر نظر من را می‌خواهید... خب، اگر می‌خواهید یک دقیقه به من گوش دهید،

I'll tell you what I think that's  all about giving an opinion.

من به شما می‌گویم که چه فکر می‌کنم، این همه درباره نظر دادن است.

So some people are very free and  easy with their opinions. They  

بنابراین برخی از افراد با نظرات خود بسیار آزاد و راحت هستند. آنها

give opinions on everything, even  when people don't want them. Look,  

درباره همه چیز نظر می دهند، حتی زمانی که مردم آنها را نمی خواهند. ببین،

I don't want your opinion. Well, I'm  going to give you my opinion anyway.

من نظر شما را نمی‌خواهم. خب، من به هر حال نظرم را به شما می‌گویم.

Okay, parents love to give opinions. Children  don't like to listen to them. To give an opinion.

خوب، والدین دوست دارند نظر بدهند. کودکان دوست ندارند به آنها گوش دهند. نظر دادن.

Give an answer. Well, the teacher is  walking around the class and says, Okay,  

جواب بده خوب، معلم در کلاس راه می‌رود و می‌گوید، خوب،

who knows the answer to question number  five? And she looks around to see which  

کی جواب سوال شماره پنج را می‌داند؟ و او به اطراف نگاه می کند تا ببیند کدام

hand is going to shut up first so that  she can ask them so to give an answer.

دست قرار است اول ببندد تا بتواند از آنها بپرسد تا پاسخی بدهند.

So when you give an answer, make sure it's clear  

بنابراین، وقتی پاسخی می‌دهید، مطمئن شوید که واضح است

and it can be clearly understood.  Or if you're doing something online,  

و به وضوح قابل درک است. یا اگر کاری را به صورت آنلاین انجام می‌دهید،

you have to give an an an answer within 20  seconds. Otherwise, you have to reboot. Yeah,  

باید در عرض 20 ثانیه به آن پاسخ دهید . در غیر این صورت باید ریستارت کنید. بله،

so to give an answer means to answer a question  that somebody has asked or proposed or suggested.

بنابراین پاسخ دادن به معنای پاسخ دادن به سؤالی است که شخصی پرسیده یا پیشنهاد یا پیشنهاد داده است.

So I'll give an answer tomorrow. I'll give you  

پس فردا جواب میدم بعداً به شما پاسخ خواهم داد

an answer later. So you might delay  when you give the particular answer.

. بنابراین ممکن است زمانی که پاسخ خاصی را می‌دهید تاخیر کنید.

Give evidence. We give evidence in a trial. So  you might be called as a witness, you were wit...

مدرک بده ما در یک محاکمه مدرک می دهیم. بنابراین، ممکن است شما را به عنوان شاهد فراخوانی کنند، شما باهوش بودید...

You witnessed a motor accident where somebody  on a bicycle was knocked out off the bike by  

شما شاهد یک تصادف موتوری بودید که در آن شخصی که روی دوچرخه سوار بود توسط یک خودرو از دوچرخه خارج شد

a car. And you're standing there and you saw  everything happening very clearly. Unfortunately,  

. و شما آنجا ایستاده‌اید و همه چیز را به وضوح می‌بینید. متأسفانه،

the man was a little bit injured. The police  came, but they were looking for witnesses,  

مرد کمی مجروح شد. پلیس آمد، اما آنها به دنبال شاهد بودند،

and you have to go forward. So in the trial  is there for damages, you have to go forward,  

و شما باید جلو بروید. بنابراین در محاکمه برای خسارت وجود دارد، باید جلو بروید

and then you step into the witness box. And you  give evidence you tell the judge exactly what  

و سپس وارد صندوق شاهد شوید. و شما مدرک می دهید و به قاضی می گویید دقیقاً چه

happened. You answered the questions from the  lawyer as to what took place to give evidence.

اتفاقی افتاده است. شما به سؤالات وکیل درباره اینکه چه چیزی برای ارائه مدرک انجام شده است، پاسخ دادید.

You can also give evidence in  writing. But as I was describing,  

همچنین می‌توانید به صورت کتبی مدرک بدهید. اما همانطور که توضیح دادم،

it's given verbal evidence. So to give evidence  in writing your right to report, you sign it,  

شواهد شفاهی ارائه شده است. بنابراین، برای ارائه مدرک به صورت مکتوب، حق گزارش خود را امضا می‌کنید،

or you give verbal evidence where you  sit in a courtroom in a witness box,  

یا در جایی که در دادگاه در جعبه شاهد می‌نشینید، مدرک شفاهی می‌دهید،

and you give the evidence to the judge or  whoever's listening. Okay, so to give evidence.

و مدرک را به قاضی یا هر کسی که گوش می‌دهد ارائه می‌دهید. خوب، پس برای ارائه مدرک.

To give priority. Here we can say  to give priority to something.

برای اولویت دادن. در اینجا می‌توانیم بگوییم به چیزی اولویت می‌دهیم.

Okay, so you get the list of jobs that you  have to do for the week. But the boss asks  

بسیار خوب، پس فهرستی از مشاغلی را که باید در هفته انجام دهید دریافت می کنید. اما رئیس از

you to give priority to those orders that came  in first. So there were orders that came in two  

شما می‌خواهد که اولویت را به سفارش‌هایی بدهید که ابتدا وارد شده‌اند . بنابراین سفارشاتی وجود داشت که دو

or three weeks ago. You need to give priority to  those means do those first to give priority to.

یا سه هفته پیش وارد شدند. شما باید به آن‌ها اولویت بدهید، یعنی کسانی را که اول اولویت می‌دهند انجام دهید.

Or you see an advertisement and it's talking about  

یا آگهی‌ای را می‌بینید و در مورد

apartments available for children going  to third level education to university.  

آپارتمان‌های موجود برای کودکانی که به تحصیلات سطح سوم به دانشگاه می‌روند، صحبت می‌کند.

And the notice might say at the bottom priority  will be given to those who are living outside  

و ممکن است در این اطلاعیه آمده باشد که در پایین اولویت به کسانی داده می‌شود که در خارج از شهر زندگی می‌کنند

the city. So in other words, it means that  those students who are travelling from other  

. بنابراین به عبارت دیگر، به این معنی است که آن دسته از دانش‌آموزانی که از شهرهای دیگر سفر می‌کنند،

cities come into your particular city for their  third level education, priority will be given  

برای تحصیلات سطح سوم خود به شهر خاص شما می‌آیند ، اولویت

to them so that they can get apartments because  they're living many, many kilometres from home.

به آنها داده می‌شود تا بتوانند آپارتمان‌هایی دریافت کنند، زیرا آنها کیلومترها بسیار دورتر از خانه زندگی می‌کنند. .

So to give priority to something means to  

بنابراین اولویت دادن به چیزی به این معنی است که

treat it first, above every  other option that is there, okay.

ابتدا آن را درمان کنید، بالاتر از هر گزینه دیگری که وجود دارد، بسیار خوب.

Or, if you go to a hospital, there might be a  notice on the wall priority will be given to  

یا، اگر به بیمارستان بروید، ممکن است اخطاری روی دیوار وجود داشته باشد که اولویت به

emergency cases. So somebody's really seriously  ill. So if you don't have a serious illness, and  

موارد اضطراری داده می‌شود. بنابراین یک نفر واقعاً به طور جدی بیمار است. بنابراین اگر بیماری جدی ندارید و

it's only a cut finger then perhaps you should go  to your GP, your general practitioner, your family  

فقط یک انگشت بریده شده است، شاید بهتر باشد به پزشک عمومی، پزشک عمومی،

doctor, not to take up time in the hospital. So  to give priority to something. Treated first.

پزشک خانواده مراجعه کنید، نه اینکه وقت خود را در بیمارستان بگذرانید. بنابراین برای اولویت دادن به چیزی. اول درمان شد

Give information. Well, we  always give information.

اطلاعات بده خوب، ما همیشه اطلاعات می دهیم.

We give information when we send emails.

زمانی که ایمیل می فرستیم اطلاعاتی را می دهیم.

We give information when we prepare a website.

زمانی که یک وب سایت را آماده می کنیم اطلاعاتی را ارائه می دهیم.

We give information when we make  a presentation to customers,  

زمانی که به مشتریان،

or staff or friends. Always giving  information passing on what we know,  

کارکنان یا دوستان ارائه می دهیم، اطلاعاتی را ارائه می دهیم. همیشه اطلاعاتی را که می‌دانیم

to other people. Let me give  you some information about that.

به افراد دیگر می‌دهیم. اجازه دهید در مورد آن اطلاعاتی به شما بدهم.

Information leaflets are a great way of  giving information. If you go to a new city  

بروشورهای اطلاعاتی راهی عالی برای ارائه اطلاعات هستند. اگر برای تعطیلات به شهر جدیدی   می روید،

for a holiday, you're staying in a hotel, you'll  probably find somewhere in the reception area,  

در هتلی می مانید، احتمالاً جایی در قسمت پذیرش پیدا خواهید کرد،

a little stand that has all sorts of leaflets  that will give information about local sites  

یک غرفه کوچک که انواع بروشور دارد که اطلاعاتی در مورد سایت های محلی

that you can visit things that you can see  restaurants that you can go to coffee shops  

که می توانید از آنها بازدید کنید را ارائه می دهد. چیزهایی که می‌توانید ببینید رستوران‌هایی که می‌توانید به کافی‌شاپ‌ها بروید

that have been recommended activities that you  and the kids can do. So to give information.

فعالیت‌هایی که به شما و بچه‌ها توصیه شده است. بنابراین برای دادن اطلاعات.

Give a description. Well, if we go back to the  situation where you were witness to the car  

توضیح بدید خوب، اگر به وضعیتی برگردیم که در آن شما شاهد تصادف اتومبیل بودید

accident, where the car knocked the man off  the bicycle, then when the policeman comes,  

، جایی که ماشین مرد را از دوچرخه پرت کرد ، وقتی پلیس آمد،

and he's looking for information, he wants you to  give a description of exactly what you saw. Okay?

و او به دنبال اطلاعات بود، از شما می‌خواهد که دقیقاً درباره چه چیزی توضیح دهید. تو دیدی. باشه؟

Or, indeed, if you witnessed a robbery and  somebody ran away from the scene of the robbery,  

یا در واقع، اگر شاهد سرقتی بودید و شخصی از صحنه سرقت فرار کرد،

the policeman might ask you to give a description.  Meaning what did the person looked like? What was  

ممکن است پلیس از شما بخواهد که توضیح دهید. یعنی آن شخص چه شکلی بود؟ ارتفاع چند بود

the height? What were they wearing? Was it  a male or female? Did they have long hair,  

؟ چه پوشیده بودند؟ مرد بود یا زن؟ آیا آنها موهای بلند،

short hair? Glasses? You know, colour  clothes... So in which direction did they go?

موهای کوتاه داشتند؟ عینک؟ می‌دانی، لباس‌های رنگی... پس به کدام سمت رفتند؟

So you give a description, full details of  exactly what you saw as much detail as possible,  

بنابراین، توضیحاتی ارائه می‌دهید، جزئیات کاملی از همان چیزی که می‌بینید تا جایی که ممکن است،

because that will then enable the policeman  to get a better picture in his mind of exactly  

زیرا این کار به پلیس این امکان را می‌دهد تا تصویر بهتری در ذهن خود از اینکه دقیقاً به

who they're looking for, and where they  might find. Okay, so to give a description.

دنبال چه کسی می‌گردند و کجا ممکن است پیدا کنند، داشته باشد. خوب، پس برای توضیح دادن.

Give credit, and there's an expression  to give credit where credit is due. Okay,  

اعتبار بدهید، و عبارتی وجود دارد که در جایی که اعتبار وجود دارد، اعتبار بدهید. بسیار خوب،

so when we give credit to somebody, it  means we thank them for a job well done.

پس وقتی به کسی اعتبار می‌دهیم، به این معنی است که از او برای کار خوبی که انجام داده است تشکر می‌کنیم.

Well, I must give credit to all of  you, who worked so hard and getting  

خوب، من باید به همه شما که خیلی سخت کار کردید و

this launch ready. And it's been  very, very successful. So well done.

این پرتاب را آماده کردید، قدردانی کنم. و بسیار بسیار موفق بوده است. خیلی خوبه

So to give credit where credit is due.

پس برای اعتبار دادن در جایی که اعتبار است.

To give credit to the people in the back  office who worked so hard, during the pandemic,  

برای دادن اعتبار به افرادی در دفتر پشتی که خیلی سخت کار کردند، در طول همه‌گیری،

to keep everything on the road, everybody  informed as to what was to happen, yeah.

برای نگه داشتن همه چیز در جاده، همه در مورد آنچه قرار بود اتفاق بیفتد مطلع شوند، بله.

To give credit to the IT staff who  got the system up and running in time,  

برای دادن اعتبار به کارکنان فناوری اطلاعات که سیستم را به موقع راه‌اندازی کردند،

so that when we came in on a Monday morning,  everything was ready to rock and roll.

به طوری که وقتی صبح دوشنبه وارد شدیم، همه چیز آماده بود.

To give credit where credit is due to thank  people for and to appreciate what they have done.

برای قدردانی از مردم و قدردانی از کارهایی که انجام داده‌اند، اعتبار را در جایی که اعتبار می‌دانیم.

And then finally, to give a performance. Well, if  you go to the theatre, or perhaps you go to some  

و در نهایت، برای ارائه یک اجرا. خوب، اگر به تئاتر بروید، یا شاید به یک

musical event, maybe it's the last performance  that this actor or singer is going to give.

رویداد موسیقی بروید، شاید این آخرین اجرایی باشد که این بازیگر یا خواننده قرار است اجرا کند.

And you could say, Oh, they gave  a performance of their life,  

و می توانید بگویید، اوه، آنها عملکردی از زندگی خود ارائه دادند،

they gave the performance of their career,  really nothing as good as this. I've seen  

آنها عملکرد حرفه ای خود را ارائه دادند، واقعاً هیچ چیز به این خوبی نبود. من

them many, many times I've seen them  perform. So often I watched videos,  

آن‌ها را بارها و بارها اجرا کرده‌ام. خیلی وقت‌ها ویدیوها را تماشا می‌کردم،

this was really the best they give a performance  second to none. Okay, so a real performance.

این واقعاً بهترین عملکردی بود که آنها بدون هیچ‌کدام از آن‌ها عملکردی داشتند . خوب، پس یک اجرای واقعی.

The manager of the football team might tell  the team to go out and give the spectators a  

مدیر تیم فوتبال ممکن است به تیم بگوید بیرون برود و نمایشی را به تماشاگران ارائه دهد

performance that they will be proud of. Don't  let them down. This is a great opportunity.  

که به آن افتخار کنند. آنها را ناامید نکنید. این یک فرصت خیلی خوب است.

You got to go out there and you've got to  really really be seen to be involved and  

شما باید به آنجا بروید و باید واقعاً درگیر و

interested. So go out there and give them  a performance to remember. Okay to give a  

علاقه مند شوید. پس بیرون بروید و به آن‌ها اجرای به یاد ماندنی بدهید. خوب است که یک

performance something that they will  not forget in a long long time. Okay.

اجرای چیزی را ارائه دهند که در مدت طولانی فراموش نخواهند کرد. باشه.

So there are 14 particular collocations with that  very simple verb to give then be given to you one  

بنابراین 14 ترکیب خاص با آن فعل بسیار ساده وجود دارد که باید یک بار دیگر به شما داده شود

more time. Give it some thought. Give an example.  Give somebody a call. Give a hand. Give a speech.  

. کمی فکر کن مثال زدن. به کسی زنگ بزن یک دست بده سخنرانی کنید.

Give notice either in writing or verbally, give  notice. Give an opinion. To give an answer.  

اخطار کتبی یا شفاهی بدهید، اخطار دهید. نظر بده برای دادن جواب.

Give evidence in a crime scene. Give  priority to somebody or something.  

در صحنه جرم مدرک بدهید. به کسی یا چیزی اولویت بدهید.

Give information. Give a description. And then the  finally, to give credit and give a performance.

اطلاعات بده توضیح بدید و سپس در نهایت، اعتبار دادن و ارائه یک عملکرد.

Okay, so 14 particular collocations, advanced  collocations relating to that verb give.

بسیار خوب، بنابراین 14 ترکیب خاص، ترکیب‌های پیشرفته مربوط به آن فعل give.

And as always, you know the  drill by now, practice these,  

و مثل همیشه، تا به حال این تمرین را می‌دانید، آن‌ها را تمرین کنید،

pick out some that you think you can use, perhaps  one or two that you're not so comfortable with.

برخی را انتخاب کنید که فکر می‌کنید می‌توانید استفاده کنید، شاید یکی یا دو موردی که چندان با آن راحت نیستید.

See whether you can use them if you need some  more examples. Come back to me. Always very,  

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، ببینید آیا می‌توانید از آنها استفاده کنید یا خیر . برگرد پیش من همیشه بسیار،

very happy when you join us. Delighted that you  can watch and you can learn and we can help you.

بسیار خوشحالم که به ما ملحق می شوید. خوشحالم که می‌توانید تماشا کنید و می‌توانید یاد بگیرید و ما می‌توانیم به شما کمک کنیم.

As always, this is Harry saying goodbye  until next time, join me again soon.

مثل همیشه، این است که هری خداحافظی می کند تا دفعه بعد، به زودی دوباره به من بپیوندید.