24 Advanced Words and Phrases (C1/C2) to Build Your Vocabulary | Describe memories in English

Hi there, this is Harry and welcome back  to advanced English lessons with Harry,  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language.  

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

So that you can communicate with people, you  can help hopefully get through those interview  

برای اینکه بتوانید با مردم ارتباط برقرار کنید، می‌توانید کمک کنید تا از طریق آن فرآیندهای مصاحبه گذر کنید

processes. Step one, step two. Whatever it  is, improve your business English. So we  

. مرحله یک، مرحله دو. هرچه هست، انگلیسی کسب و کارتان را بهبود ببخشید. بنابراین، ما

look at things like expressions, phrasal verbs,  idiomatic expressions, for capillary grammar,  

مواردی مانند عبارات، افعال عبارتی، عبارات اصطلاحی، گرامر مویرگی،

everything and anything that will help you  to improve your performance in English.

همه چیز و هر چیزی را که به شما در بهبود عملکردتان در انگلیسی کمک می‌کند، بررسی می‌کنیم.

So in this particular lesson, we're going to  look at some vocabulary that I think would be  

بنابراین، در این درس خاص، به واژگانی می‌پردازیم که فکر می‌کنم

really useful. Particularly for those of you who  might be doing some proficiency exams in English,  

واقعاً مفید باشد. مخصوصاً برای آن دسته از شما که ممکن است در حال گذراندن برخی از آزمون‌های مهارت در زبان انگلیسی هستند،

where you want to improve your vocabulary,  particularly for the spoken and the written  

جایی که می‌خواهید دایره لغات خود را بهبود ببخشید، مخصوصاً برای آزمون گفتاری و نوشتاری

test. So we're going to be looking at vocabulary  for describing memories. Things that you want to  

. بنابراین ما به دنبال واژگان برای توصیف خاطرات خواهیم بود. چیزهایی که می خواهید به

remember, some things that you want to recall.  If you want to talk about your childhood. If  

خاطر بسپارید، چیزهایی که می خواهید به خاطر بیاورید. اگر می خواهید در مورد دوران کودکی خود صحبت کنید. اگر می‌خواهید

you want to talk about past job experiences, or  your sporting achievements, whatever it might be,  

درباره تجربیات شغلی گذشته‌تان، یا دستاوردهای ورزشی‌تان، هر چه که باشد، صحبت کنید،

you need to rely on your memory. And these  will be words associated, there'll be verbs,  

باید به حافظه‌تان تکیه کنید. و این‌ها کلمات مرتبط خواهند بود، افعال،

there'll be nouns and adjectives that you can  use in connection with that particular topic.

اسم‌ها و صفت‌هایی وجود خواهند داشت که می‌توانید در رابطه با آن موضوع خاص استفاده کنید.

So we can often blot out. Means to forget  something with... something bad happened, Ah,  

بنابراین ما اغلب می توانیم پاک کنیم. یعنی چیزی را فراموش کنی با... اتفاق بدی افتاد، آه،

I blotted that out, I've really forgotten about  it. So your friend might be saying to you, Do  

آن را پاک کردم، واقعاً آن را فراموش کردم. بنابراین ممکن است دوستتان به شما بگوید، آیا

you remember that teacher at school? You know,  the one, he always used to throw something when  

آن معلم را در مدرسه به یاد دارید؟ می‌دانی، او همیشه وقتی می‌خواهد

he wants to get somebody's attention. You didn't  really like you. Ah, I have blotted it out. I've  

توجه کسی را جلب کند، چیزی را پرت می‌کرد. تو واقعاً تو را دوست نداشتی. آها پاکش کردم من

blocked it. I mean, I don't try to think about the  bad thing. So you know, I haven't thought about  

آن را مسدود کرده ام. منظورم این است که من سعی نمی کنم به چیز بد فکر کنم. پس می‌دانی، من واقعاً به او فکر نکرده‌ام

him really, until you mentioned it, I blotted it  out, I blocked it in my mind. So when you blot out  

، تا زمانی که به آن اشاره نکردی، آن را پاک کردم ، آن را در ذهنم مسدود کردم. بنابراین وقتی

something, you try to blank or forget and not  remember something, you do it to deliberately.

چیزی را پاک می‌کنید، سعی می‌کنید آن را خالی یا فراموش کنید و چیزی را به یاد نیاورید، عمداً این کار را انجام می‌دهید.

Evoke. Well, to evoke something, somebody  says something, which remind you, which  

برانگیختن. خوب، برای برانگیختن چیزی، کسی چیزی می‌گوید، که به شما یادآوری می‌کند، که

evokes memories. So again, when this school  friend tells you about the teacher, reminds  

خاطرات را تداعی می‌کند. بنابراین، دوباره، وقتی این دوست مدرسه‌ای به شما درباره معلم می‌گوید،

you about the teacher who used to be a little  bit aggressive or physical, it evokes memories,  

معلمی را به شما یادآوری می‌کند که قبلاً کمی پرخاشگر یا بدنی بود، خاطرات را تداعی می‌کند،

bad memories of things that happened and then it  comes back to you, you say, Oh, yeah, I remember  

خاطرات بدی از چیزهایی که اتفاق افتاده است و سپس به شما برمی‌گردد، می‌گویید: اوه، آره، زمانی را به یاد دارم

the time when he hit me on the head with the  ruler or he threw something at me. Yeah. So you  

که با خط کش به سرم زد یا چیزی به سمتم پرتاب کرد. آره بنابراین می‌توانید

can evokes memories. So when we evoke something  it we recall, perhaps something bad, not always,  

خاطرات را زنده کنید. بنابراین وقتی چیزی را به یاد می آوریم، شاید یک چیز بد، نه همیشه،

but perhaps something bad that happened.  You could be talking about changing jobs,  

اما شاید اتفاق بدی را که اتفاق افتاده است. ممکن است در مورد تغییر شغل صحبت کنید،

and it evokes memories of your past experiences  good or bad that you had perhaps a few interviews  

و خاطرات تجربیات گذشته‌تان را تداعی می‌کند خوب یا بد این که شاید چند مصاحبه   داشتید

that didn't quite go well, or some exams that  didn't quite go well. And maybe you scraped  

که کاملاً خوب پیش نرفت، یا برخی از امتحانات  که خوب پیش نرفتند. و شاید شما به

through or you didn't get the results that you  hadn't intended or had hoped to get to evoke.

نتایجی دست یابید که نمی‌خواستید یا امیدوار بودید به دست آورید.

Recall. Well, recall is all about memory. When we  recall situations, we recall events, we recall,  

به خاطر آوردن. خوب، یادآوری همه چیز در مورد حافظه است. وقتی موقعیت‌ها را به یاد می‌آوریم، رویدادها را به یاد می‌آوریم، به یاد می‌آوریم،

means we bring back memories. To recall. I recall  meeting him many, many years ago. I can recall  

یعنی خاطرات را زنده می‌کنیم. به یاد آوردن. به یاد می‌آورم که سال‌ها پیش با او ملاقات کردم. می توانم

the first time I met him or the first time I  went to that school. Memories come back to us.

اولین باری را که با او ملاقات کردم یا اولین باری که به آن مدرسه رفتم به یاد بیاورم. خاطرات به ما باز می گردند.

Remind. Well, we can remind ourselves to do  something tomorrow. We can remind ourselves  

به یاد آوردن. خوب، می‌توانیم به خود یادآوری کنیم که فردا کاری انجام دهیم. می‌توانیم به خود یادآوری کنیم که

to do something next week, we can remind our kids  not to forget our grandmother's birthday or their  

هفته آینده کاری انجام دهیم، می‌توانیم به فرزندانمان یادآوری کنیم که تولد مادربزرگ یا تولد پدربزرگ خود را فراموش نکنند

grandfather's birthday. So we can remind give  somebody a little bit of a prompt, or something  

. بنابراین می‌توانیم یادآوری کنیم که به یک نفر کمی تذکر بدهید، یا چیزی

can remind you of something. Yeah. So you're  talking to your friends, meeting them after a  

می‌تواند چیزی را به شما یادآوری کند. آره بنابراین شما با دوستان خود صحبت می کنید، ملاقات با آنها پس از

number of years reminds you of the good old days.  Reminds you of the good fun you had at school.  

چند سال شما را به یاد روزهای خوب گذشته می اندازد. شما را به یاد تفریحات خوبی که در مدرسه داشتید می اندازد.

Reminds you of the times when you played football  together, reminds you of the time when you got  

شما را به یاد زمان‌هایی می‌اندازد که با هم فوتبال بازی می‌کردید، زمانی را به یاد می‌آورد که در

into trouble taking apples from the orchard.  Yes, all of these little memories that you  

برداشتن سیب از باغ با مشکل مواجه شدید. بله، همه این خاطرات کوچکی که

can bring back something happens. Somebody says  something that reminds you of a particular event.

می‌توانید به آن‌ها برگردانید، اتفاقی می‌افتد. کسی چیزی می‌گوید که شما را به یاد یک رویداد خاص می‌اندازد.

To reminisce. Well, when we reminisce we sit back  and we think and we talk about the good old times  

برای یادآوری خاطرات. خوب، وقتی خاطرات را به یاد می آوریم، عقب می نشینیم و فکر می کنیم و در مورد زمان های خوب قدیمی

or the bad old times. So we reminisce over a  beer with our friends. People like to reminisce  

یا زمان های بد قدیمی صحبت می کنیم. بنابراین ما با دوستانمان یک آبجو را به یاد می آوریم . مردم دوست دارند خاطرات را به یاد بیاورند

because it's good. You can remember really  happy times about holidays, sporting events,  

زیرا خوب است. می‌توانید زمان‌های واقعاً شادی را در مورد تعطیلات، رویدادهای ورزشی،

the life of your children, so much to reminisce  as to recall or remember particular events in your  

زندگی فرزندانتان به یاد بیاورید، آنقدر برای یادآوری یا یادآوری وقایع خاصی در

life that you make you feel good. We reminisce.  It's good to sit back and reminisce about the old  

زندگی‌تان که به شما احساس خوبی می‌دهد. خاطرات را مرور می کنیم. خوب است که بنشینید و خاطرات روزهای قدیمی را مرور کنید

days. The old times. Yeah, some people don't  like it. They think you shouldn't live in the  

. دوران قدیم. بله، برخی از مردم آن را دوست ندارند. آنها فکر می کنند که شما نباید در

past and of course the right you can't live in  the past. But you can remember the past because  

گذشته زندگی کنید و البته درست است که نمی توانید در گذشته زندگی کنید. اما شما می توانید گذشته را به خاطر بسپارید زیرا

lots of things happened. And as you get older,  you have lots of experiences you build up this  

اتفاقات زیادی رخ داده است. و همانطور که بزرگتر می شوید، تجربیات زیادی دارید که این

library of events in your life. And you can  recall them from time to time to reminisce.

کتابخانه رویدادها را در زندگی خود ایجاد می کنید. و می‌توانید هر از چند گاهی آن‌ها را به خاطر بیاورید.

And as always, if you do really, really enjoy  this particular lesson, then like the video,  

و مثل همیشه، اگر واقعاً از این درس خاص لذت می‌برید، پس ویدیو را لایک کنید،

okay, and if you can, please subscribe to  the channel because it really, really helps.

بسیار خوب، و اگر می‌توانید، لطفاً در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می‌کند.

Suppress. When we suppress means to keep  something down. So suppress an emotion,  

سرکوب کنید. وقتی سرکوب می کنیم به معنای پایین نگه داشتن چیزی است. بنابراین یک احساس را سرکوب کنید،

suppress our feelings. Now, some people will tell  you, psychiatrist or psychologist will tell you,  

احساسات ما را سرکوب کنید. حالا، برخی از مردم به شما می‌گویند، روان‌پزشک یا روان‌شناس به شما می‌گویند،

it's a bad idea to suppress your emotions, you  should let them out. If you're feeling angry,  

سرکوب کردن احساساتتان ایده بدی است، باید آن‌ها را آزاد کنید. اگر احساس عصبانیت می کنید،

go into the forest and shout and scream or kick  a tree. So to suppress something means to keep  

به جنگل بروید و فریاد بزنید و جیغ بزنید یا به درختی لگد بزنید . بنابراین سرکوب کردن چیزی به معنای

it down, not to let it out so we can suppress  memories we can forget or try to forget about  

پایین نگه داشتن آن است، نه رها کردن آن تا بتوانیم خاطراتی را که می‌توانیم فراموش کنیم یا سعی در فراموش کردن

bad things that happen that we don't really want  to remember. Yeah, so and we're usually pretty  

چیزهای بدی که اتفاق می‌افتد و ما واقعاً نمی‌خواهیم به خاطر بیاوریم، سرکوب کنیم. بله، و ما معمولاً

good at that. Our memory is pretty good at that.  And often, we just remember the good times. Ah,  

در آن خوب هستیم. حافظه ما در این زمینه بسیار خوب است. و اغلب، ما فقط اوقات خوب را به یاد می آوریم. آه،

summers used to be much better when I was a  kid. Yeah, well, of course, you probably do  

تابستان‌ها زمانی که من بچه بودم خیلی بهتر بود . بله، خوب، البته، شما احتمالاً

remember the good times when you're swimming and  you're playing football and doing other things,  

زمان های خوبی را به یاد می آورید، زمانی که شنا می کنید و فوتبال بازی می کنید و کارهای دیگر انجام می دهید،

and you forget all the wet rainy days that  you had, and the bad times because our memory  

و تمام روزهای بارانی مرطوبی که داشتید و زمان های بد را فراموش می کنید زیرا حافظه ما

naturally suppresses those bad thoughts or bad  emotions or bad feelings to suppress to keep down.

به طور طبیعی. آن افکار بد یا احساسات بد یا احساسات بد را سرکوب می کند تا سرکوب شود.

Come back. Well, memories can come back to us  with a little bit of a jog. We jog our memories,  

برگرد. خوب، خاطرات می‌توانند با کمی دویدن به ما برگردند. ما به خاطراتمان تکان می‌دهیم،

meaning we give it a little bit of a gentle  shake. That could be your metaphorically,  

یعنی کمی تکان می‌دهیم. این می تواند به صورت استعاری شما باشد،

somebody starts talking about something and  you say, Ah, yes, it's coming back to me. Now,  

شخصی شروع به صحبت در مورد چیزی می کند و شما می گویید، آه، بله، به من برمی گردد. حالا،

that guy... Remember that guy? Or remember  that girl? Oh, yes. She was beautiful. I  

آن پسر... آن پسر را یادت هست؟ یا آن دختر را به خاطر می آورید ؟ آه بله. او زیبا بود. من

really fancied her. Yeah. So something comes  back to us. We recall it. Somebody mentioned  

واقعاً دوستش داشتم. آره بنابراین چیزی به ما برمی گردد. ما آن را به یاد می آوریم. شخصی به چیزی اشاره کرد

something that leads to another point. And  then yes, these memories, these pictures,  

که به نقطه دیگری منتهی می شود. و سپس بله، این خاطرات، این عکس‌ها،

these images, come back to us come flooding  back. If they come back to you in lots of  

این تصاویر، دوباره به سوی ما بازمی‌گردند و دوباره سیل‌آلود برمی‌گردند. اگر به مقدار زیاد به شما مراجعه کنند، تعداد

amounts, lots of images. And you start then  reminiscing quite freely. Yeah, to come back.

زیادی تصاویر. و سپس شروع به یادآوری خاطرات می‌کنید. آره برای برگشتن

Now on to the nouns. Everything we have is stored  in our mind. We remember things in our memory.  

حالا به سراغ اسم ها برویم. هر چیزی که داریم در ذهن ما ذخیره می شود. ما چیزهایی را در حافظه خود به یاد می آوریم.

We the mind. Yeah, we sometimes you have a good  memory. Yeah. Sometimes it's on our mind, we can  

ما ذهن بله، ما گاهی اوقات شما یک حافظه خوب دارید . آره گاهی اوقات این در ذهن ماست، می‌توانیم

have something that we want to talk about people  who say, I've had something on my mind for a few  

چیزی داشته باشیم که بخواهیم درباره افرادی صحبت کنیم که می‌گویند، چند روزی است که چیزی در ذهنم است

days. I want to talk to you about it. And what  was it? Yeah, I had something on my mind to tell  

. من می خواهم در مورد آن با شما صحبت کنم. و آن چه بود؟ بله، چیزی در ذهنم بود که به

you or I forgotten. I remember it later and I'll  talk to you about it. And so it can be on your  

شما بگویم یا فراموش کردم. بعداً آن را به خاطر می‌آورم و درباره آن با شما صحبت خواهم کرد. و بنابراین می تواند در ذهن شما باشد

mind. Yeah. You could ask somebody the question.  Do you have something on your mind? You look as if  

. آره شما می توانید این سوال را از کسی بپرسید. آیا چیزی در ذهن خود دارید؟ طوری به نظر می‌رسید که انگار

you have something on your mind. You look as  if there's something you want to talk about.

چیزی در ذهنتان است. به نظر می‌رسید که  چیزی هست که می‌خواهید درباره آن صحبت کنید.

Nostalgia. Well, this is the noun about  those old days, the things that we like  

نوستالژی. خوب، این اسم مربوط به آن روزهای قدیم است، چیزهایی که دوست داریم

to remember from the past nostalgia. People like  nostalgia because it's a trip down memory lane,  

از دلتنگی های گذشته به یاد بیاوریم. مردم دلتنگی را دوست دارند، زیرا این یک سفر به مسیر خاطره است،

as we say which it gives them the opportunity  to tell the friends, tell the family, Ah,  

همانطور که می گوییم این فرصت را به آنها می دهد  به دوستان بگویند، به خانواده بگویند، آه،

in my days, it was like this. I remember when I  was your age. I remember the first job. I remember  

در روزگار من، اینگونه بود. یادم می آید زمانی که به سن تو بودم. یاد کار اول افتادم من آن تابستان را به یاد دارم

that summer. I remember the first trip. That's a  bit of nostalgia, it's the way to to recall the  

. یاد اولین سفر افتادم. این کمی نوستالژی است، این راهی است برای به یاد آوردن

past the good times. Okay, so old people, of  course, they like a bit of nostalgia, because  

زمان‌های خوب گذشته. بسیار خوب، مطمئناً افراد مسن کمی نوستالژی را دوست دارند، زیرا

perhaps they don't get the opportunity to have  those sort of experiences now. And all they've  

شاید اکنون فرصتی برای داشتن چنین تجربه‌هایی پیدا نمی‌کنند. و تنها چیزی که

got are memories. Yeah. So a trip down memory  lane is really, really good. And unfortunately,  

دارند خاطرات است. آره بنابراین یک سفر به مسیر حافظه‌ای واقعاً بسیار خوب است. و متأسفانه،

if you're the grandson or granddaughter,  Yep, you got to listen to granddad or your  

اگر شما نوه یا نوه هستید، بله، باید به صحبت های پدربزرگ یا مادربزرگتان گوش دهید

grandmother because, yeah, they want to do it  and it can be fun. So a little bit of nostalgia.

زیرا، بله، آنها می خواهند این کار را انجام دهند و این می تواند سرگرم کننده باشد. پس کمی دلتنگی.

And then recollections. Yeah, so this is the noun  recollections. These are things that we remember,  

و بعد خاطرات بله، پس این اسم خاطرات است. اینها چیزهایی است که ما به یاد داریم،

we have good and many recollections. Or perhaps  we have very few recollections of certain parts  

خاطرات خوب و زیادی داریم. یا شاید ما خاطرات بسیار کمی از بخش های خاصی

of our life. Some people have really good they  can remember when they were three or four. I can  

از زندگی خود داریم. برخی از افراد واقعاً چیزهای خوبی دارند که می‌توانند در سه یا چهار سالگی به یاد بیاورند.

only remember I think, when I was five, someone  I went to school for the first time ever, very,  

فقط می‌توانم به یاد بیاورم، فکر می‌کنم، وقتی پنج ساله بودم، کسی که برای اولین بار به مدرسه رفتم، خیلی، خیلی

very clear recollection of my first  day at school, it wasn't so good,  

واضح به یاد می‌آورم از اولین روز مدرسه‌ام، آنقدرها خوب نبود،

but I have a very good recollection of it's,  some people have really great recollections  

اما من خاطره‌ای خیلی خوب از آن دارم. این است که برخی از مردم خاطرات بسیار خوبی

of every part of their life. So it's about  remembering something that something that  

از هر بخش از زندگی خود دارند. بنابراین به خاطر آوردن چیزی است که چیزی که

creates a picture in our minds that we  can call back or recall at any time.

تصویری را در ذهن ما ایجاد می‌کند که می‌توانیم آن را هر زمان که بخواهیم بازخوانی کنیم یا به خاطر بیاوریم.

Adjectives. So we use the word evoke before so  evocative. Something that is evocative causes  

صفت. بنابراین ما از کلمه evoke قبل از so eocative استفاده می کنیم. چیزی که تداعی کننده است باعث می شود

us to remember something. So an action  can be evocative. So somebody writes a  

ما چیزی را به خاطر بسپاریم. بنابراین یک عمل می‌تواند تداعی‌کننده باشد. بنابراین، شخصی کتابی می‌نویسد

book that could be quite evocative, or there's  a movie you watch that could be quite evocative,  

که می‌تواند کاملاً خاطره‌انگیز باشد، یا فیلمی وجود دارد که تماشا می‌کنید و می‌تواند کاملاً خاطره‌انگیز باشد،

or a speech you listen to that could be quite  evocative and it promotes or, in some ways stirs  

یا سخنرانی‌ای که به آن گوش می‌دهید می‌تواند کاملاً خاطره‌انگیز باشد و خاطراتی را برای شما تبلیغ کند یا به نوعی برانگیزد

some memories for you. So you begin to remember  things. Perhaps some things you don't want to  

. بنابراین شروع به یادآوری چیزها می کنید. شاید بعضی چیزها را که نمی خواهید به

remember some things you prefer not to remember.  So speeches, talks, documentaries, books, movies.

خاطر بسپارید بعضی چیزها را ترجیح می دهید به خاطر بسپارید. بنابراین سخنرانی، گفتگو، مستند، کتاب، فیلم.

Lasting. We can have lasting memories,  memories that last for a long time,  

بادوام. ما می‌توانیم خاطرات ماندگاری داشته باشیم، خاطراتی که برای مدت طولانی باقی می‌مانند،

we can have lasting memories of childhood,  lasting memories of a relationship,  

می‌توانیم خاطرات ماندگار دوران کودکی، خاطرات ماندگار یک رابطه،

lasting memories of some success that we had in  some sporting endeavours. So when we have those  

خاطرات ماندگاری از موفقیت‌هایی داشته باشیم که در برخی از تلاش‌های ورزشی به دست آوردیم. بنابراین وقتی آن

lasting memories, that really means we'll never  forget them. It's not so difficult to recall  

خاطرات ماندگار را داریم، واقعاً به این معنی است که هرگز آنها را فراموش نخواهیم کرد. به خاطر آوردن آنها چندان دشوار نیست

them. And we can have many pleasurable moments  recounting or retelling those particular stories.

. و می‌توانیم لحظات لذت‌بخش زیادی را با بازگویی یا بازگویی آن داستان‌های خاص داشته باشیم.

Unforgettable. Well, when experiences or  memories are unforgettable. It means Yeah,  

فراموش نشدنی خوب، وقتی تجربیات یا خاطرات فراموش نشدنی هستند. این بدان معناست که بله،

we we will never forget off, I had some  unforgettable times with my friends or with  

ما هرگز فراموش نخواهیم کرد، من لحظات فراموش نشدنی را با دوستانم یا با

my brother or with my family or some unforgettable  holidays in the south of France, when we we spent  

برادرم یا با خانواده ام یا چند تعطیلات فراموش نشدنی در جنوب فرانسه گذراندیم، زمانی که

times very easy simple times in some campaign  or something mobile home, whatever it might  

زمان های بسیار ساده ای را در یک کمپین گذراندیم یا یک خانه متحرک، هر چه که

be. But they're unforgettable memories, because  they're full of good images full of sunny days,  

باشد. اما آنها خاطرات فراموش نشدنی هستند، زیرا پر از تصاویر خوب پر از روزهای آفتابی هستند،

nice evenings, whatever it is, they're  unforgettable, something that you cannot forget.

عصرهای خوب، هر چه که باشد، آنها فراموش نشدنی هستند، چیزی که نمی توانی فراموش کنی.

And then finally, fond memories.  Yeah. So when we have fond memories,  

و در نهایت، خاطرات شیرین. آره بنابراین وقتی خاطرات خوبی داریم،

memories that we are very fond of that we like so  fond is sort of a bit like love is not as strong,  

خاطراتی که خیلی دوستشان داریم، آن‌هایی که دوست داریم خیلی دوست داریم، به نوعی مثل عشق قوی نیست،

but we fond memories of a friend, fond memories  of our first pet fond memories of spending summer  

اما ما خاطرات دوست داریم، خاطرات خوش اولین حیوان خانگی‌مان، خاطرات خوش گذراندن تابستان.

weeks or months with our grandparents,  perhaps when we were sent out of the city  

هفته‌ها یا ماه‌ها با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان، شاید زمانی که ما را به خارج از شهر فرستادند

to the country life and we have fond memories of  that time helping grandmother hoping grandfather,  

به زندگی روستایی و خاطرات خوشی از آن دوران داریم که به مادربزرگ امیدوار به پدربزرگ کمک می‌کردیم،

whatever we were doing fond memories, meaning  good, nice, bright occasions that we can remember.

هر کاری که داشتیم خاطرات خوش انجام می‌دادیم، به معنای مناسبت‌های خوب، خوب و روشن که می‌توانیم یاد آوردن.

And then we have this expression to bring back  memories. Well, what brings back memories,  

و سپس این عبارت را برای بازگرداندن خاطرات داریم. خوب، چیزی که خاطرات را زنده می‌کند،

actions, talking to people brings back memories,  sitting and pondering or thinking about the old  

کارهایی، صحبت کردن با مردم خاطرات را زنده می‌کند، نشستن و اندیشیدن یا فکر کردن به

days, bring back brings back memories. So lots  of things bring back memories we need, as we said  

روزهای قدیم، دوباره خاطرات را زنده می‌کند. بنابراین، بسیاری از چیزها خاطراتی را که به آن نیاز داریم، زنده می‌کنند، همانطور که

before, a little jog, a little push, something to  remind us something, that kickstarts the memory.  

قبلاً گفتیم، کمی دویدن، کمی هل دادن، چیزی برای یادآوری چیزی، که باعث شروع حافظه می‌شود.

People, other people talking about their life,  then you start thinking about yours, and it brings  

مردم، افراد دیگر در مورد زندگی خود صحبت می کنند، سپس شما شروع به فکر کردن به زندگی خود می کنید و این خاطرات را به یاد می آورد

back memories. Some cases bring back sad memories.  Hopefully for you, it brings back happy memories.

. برخی موارد خاطرات غم انگیز را زنده می کند. به امید خدا خاطرات خوشی را زنده می کند.

Okay, so these are all vocabulary that we use,  advanced English vocabulary for describing  

خوب، پس اینها همه واژگانی هستند که ما استفاده می‌کنیم، واژگان پیشرفته انگلیسی برای توصیف

memories, and particularly if you're going to  get ready, as I said, for some proficiency exams,  

خاطرات، و به‌ویژه اگر می‌خواهید، همانطور که گفتم، برای برخی آزمون‌های مهارتی آماده شوید،

these are words and expressions that you  can use. So we've got verbs to blot out,  

اینها کلمات و عباراتی هستند که می‌توانید استفاده کنید. بنابراین ما افعالی داریم که باید حذف کنیم،

to evoke, recall, remind or to recall to  remind, reminisce, reminisce, suppress,  

برای برانگیختن، یادآوری، یادآوری یا به یاد آوردن به یادآوری، یادآوری، یادآوری، سرکوب کردن،

come back. Okay, and then we've got  nouns, mind, your mind, nostalgia,  

بازگشتن. بسیار خوب، و سپس اسم‌ها، ذهن، ذهن شما، دلتنگی،

recollections, and then with adjectives,  evocative, lasting, unforgettable, fond,  

خاطرات، و سپس با صفت‌ها، خاطره‌انگیز، ماندگار، فراموش نشدنی، دوست‌داشتنی،

and then an expression, bring back  memories, bring back memories.

و سپس عبارتی داریم، خاطرات را برگردانید، خاطرات را زنده کنید.

It can be really, really important for all of us  and any of you out there where whatever you're  

این می‌تواند واقعاً برای همه ما و هر یک از شما در هر جایی که

doing, but particularly if you're thinking of  doing or you're about to do some proficiency  

انجام می‌دهید بسیار مهم باشد، اما به خصوص اگر به انجام آن فکر می‌کنید یا می‌خواهید

test in English, you'd really need to have good  vocabulary and know how to use these verbs,  

تست مهارت   به زبان انگلیسی انجام دهید، واقعاً باید دایره لغات خوبی داشته باشید و بدانید که چگونه از این افعال،

these adjectives and these nouns,  particularly when you're writing so  

این صفت ها و این اسم ها استفاده کنید، به خصوص زمانی که در حال نوشتن هستید تا

you can avoid repetition. It's really important  not to repeat the same word over and over again.

بتوانید از تکرار جلوگیری کنید. واقعاً مهم است که یک کلمه را بارها و بارها تکرار نکنید.

Try to practice them, try to practice them  in your writing. If you need some more,  

سعی کنید آنها را تمرین کنید، سعی کنید آنها را در نوشتار خود تمرین کنید. اگر به مقدار بیشتری نیاز دارید، به

you need some examples. Come back to me and let  me know and I've tried to help you. As always,  

چند نمونه نیاز دارید. به من بازگرد و به من اطلاع بده و من سعی کردم به شما کمک کنم. مثل همیشه، از

I appreciate you listening and  watching and join me again soon.

شنیدن و تماشای شما سپاسگزارم و به زودی دوباره به من ملحق شوید.